معرفت ادیان، سال نهم، شماره چهارم، پیاپی 36، پاییز 1397، صفحات 7-24

    مجادلات قلمی با اهل کتاب و شبهه‌زدایی از دین مطالعة موردی: رسالة لب الخطاب

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمد ولی پور / دانشجوی دکتری تاریخ تمدن و ملل اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد / m.valipoor@cfu.ac.ir
    طاهره عظیم زاده تهرانی / دانشیار گروه تاریخ تمدن و ملل اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد
    زهرا علیزاده بیرجندی / دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه بیرجند / Zalizadehbirjandi@Birjand.ac.ir
    اردشیر اسدبیگی / استادیار گروه تاریخ تمدن و ملل اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد
    چکیده: 
    اندیشه ورزان مسلمان از سده های نخستین اسلامی با شبهات و ایرادات وارده بر دین از سوی اهل کتاب مواجهه بوده اند و در روند این رویارویی و در پاسخ به شبهات، آثار قلمی از سوی علما تدوین شد. از اوایل سدة نوزده میلادی به سبب اوج گیری تکاپوهای استعمارگران و افزایش فعالیت هیئت های تبشیری، مجادلات قلمی علمای مسلمان روند فزاینده ای پیدا کرد. ابعاد شناختی این آثار و نحوة صورت بندی گزاره های معرفتی، جایگاه ویژه ای به این آثار در مطالعات دینی بخشیده است. با توجه به اهمیت این آثار، مقالة پیش رو به بررسی یکی از رساله های شاخص در این زمینه به نام لب الخطاب فی رد شبهات اهل کتاب، اثر محمدباقر بیرجندی اختصاص دارد. این نوشتار با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی درصدد بررسی روش و آشنایی با براهین نویسندة لب الخطاب در شبهه زدایی از دین است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نویسندة اثر یادشده با بهره گیری از استنادات تاریخی، ارائة براهین عقلانی و استفاده از گزاره های کتب عهدین، تناقضات آن را آشکار کرده و به شبهه زدایی از دین پرداخته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Textual Debates with the People of the Book and Disambiguation from the Religion; A Case Study: lubb al-khitab Treatise
    Abstract: 
    Muslim thinkers from the early Islamic centuries have been confronted with doubts and objections to the religion by the people of the book, which led to the compilation of various books by the scholars. From the early 19th century, due to colonialism and missionary activities, the textual disputes have steadily increased among Muslim scholars. The cognitive dimensions of these works and the formulation of epistemic propositions have given a special place to these works in the religious studies. Considering the significance of these works, this paper studies one of the major treatises in this field, called "lubb al-khitab", which deals with the issues of the book, by Mohammad Bagher Birjandi. Using a descriptive-analytical method, his paper seeks to study the arguments of the author of lubb al-khitab in disambiguation from religious beliefs. Findings show that, using the historical references, rational arguments and the Bible, the author of the mentioned work has revealed the contradictions and defended the religion.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    پاسخ‌گویی به شبهات اهل کتاب و واکنش در برابر هیئت‌های تبلیغی ـ تبشیری سابقه‌ای دیرینه دارد و می‌توان شواهد متعددی از آن در تاریخ تمدن اسلام و ایران در ادوار مختلف جست‌وجو کرد. در تاریخ ایران، به‌ویژه از دورة صفویه که ورود اروپائیان به ایران افزایش یافت، کشیش‌های مسیحی در قالب هیئت‌های تبلیغی به ایران آمدند و برای تخریب روحیة مقاومت مردم دست به کار شدند و به شبهه‌افکنی پرداختند (حائری، 1371، ص476-477). شاه‌عباس هم برای اینکه از نفوذ کشیش‌ها در دربارهای اروپایی استفاده کند، از آنها حمایت می‌کرد (قائم مقامی، 1349، ج1، ص179). روند افزایش مسیحیان در ایران پس از شاه عباس ادامه یافت و چندین کتاب هم برای تبلیغ مسیحیت به زبان فارسی به رشتة تحریر درآوردند. علمای مسلمان در برابر این اقدام واکنش نشان دادند و به مجادلات قلمی روی آوردند؛ چنان‌که سیداحمد علوی کتاب مصقل صفا در برابر مسیحی‌گری و صواعق رحمان را در رد یهودیت تدوین کرد (حائری، 1371، ص488-490). روند تبلیغ دین مسیح در دورة قاجاریه سرعت بیشتری یافت که منجر به احداث کلیسا شد و با تأسیس درمانگاه‌ها و مداوای رایگان و مؤسسه‌های خیریه به نفوذ خود در بین مردم افزودند (علیزاده بیرجندی و همکاران، 1394، ص52). این روند نفوذ که با انعقاد قرارداد رژی در دورة ناصرالدین‌شاه تکامل یافت، علمای مسلمان را واداشت تا ردیه‌هایی بر اهل کتاب بنویسند و به پاسخ‌گویی شبهات آنها برآیند. یکی از آثاری که در این زمینه به نگارش درآمد، کتاب لب الخطاب است. محمدباقر بیرجندی در این کتاب مضامینی چون تثلیث، تحریف کتب عهدین، معجزات پیامبر اسلام گسترش اسلام با شمشیر، تعدد زوجات پیامبر اسلام و عصمت انبیا را مورد بحث و بررسی قرار داده است. نوشتار پیش رو درصدد است با اتخاذ رویکرد توصیفی ـ تحلیلی ضمن تبیین اندیشه‌های مؤلف لب الخطاب در زمینة شبهات به پاسخ‌گویی سؤالات ذیل بپردازد:
    1. مهم‌ترین شبهات وارده از سوی اهل کتاب چه بوده است؟
    2. نویسندة لب الخطاب با اتخاذ چه رویکرد و شیوه‌ای به شبهه‌زدایی از دین پرداخته است؟
    در زمینة پیشنیة تحقیق می‌توان به کتاب نخستین رویارويی‌های اندیشه‌گران ایران (حائری، 1371، ص531-540) اشاره کرد که به واکنش اندیشه‌گران ایرانی در برابر تبلیغات مسیحیان و هیئت‌های تبلیغی آنها پرداخته است؛ همچنین به مقاله‌ای تحت عنوان «درآمدی بر ردیه‌نویسی دینی در عصر صفویه و دوران نخستین قاجاریه»، نوشتة طاهره عظیم‌زاده اشاره نمود که به دسته‌بندی ردیه‌ها پرداخته و ردیه‌های دورة صفویه و قاجاریه را معرفی نموده است (عظیم‌زاده، 1376).
    مقالة دیگری تحت عنوان «بررسی کتاب سیف‌الامه و نقدی بر چاپ آن» به بررسی کتاب ملااحمد نراقی ـ که ردیه‌ای بر اعتقادات هنری مارتین است ـ پرداخته كه در این زمینه درخور توجه است (ناجی اصفهانی، 1387). از دیگر مقالاتی که در این زمینه نوشته شده است، می‌توان مقالة «رسالات جدلی در باب مسیحیت و اسلام: مجموعة مشاجرات قلمی هنری مارتین و علمای شیعه» را نام برد که ترجمه و تدوین سائلی کُردده بوده و مجموعه‌ای است از رسالات و مقالات و مناظرات مکتوب بین هنری مارتین و علمای شیعه (سائلی کردده، 1389). وجه تمایز نوشتار حاضر، تمرکز بر یک اثر و تحلیل محتوا، به‌ویژه تأکید بر سبک اتخاذشده براي شبهه‌زدایی از دین در این رساله است. انتخاب این اثر، به سبب شاخصه‌هایی چون روش نویسنده در شبهه‌زدایی، نثر روان و سادة مؤلف و پرهیز از ورود به مباحث پیچیدة کلامی است. نکتة مهم دیگر اینکه شبهات وارده و مطرح در این اثر (لب الخطاب) همان گزاره‌های پربسامد در گفتمان اسلام‌هراسی در دنیای امروز است.
    مختصری پیرامون رسالة لب الخطاب: این اثر نوشتة محمدباقر بیرجندی در پاسخ به شبهات مطرح‌شده به وسیلة اهل کتاب است. مؤلف، کتاب را به‌صورت سؤال و جواب در 99 برگ نوشته است. از این اثر، دو نسخة خطی وجود دارد: یکی در کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی به شمارة 3411 و دیگری به شمارة 30838 در کتابخانة ملی تهران موجود است. در این نوشتار، از نسخة خطی کتابخانة ملی استفاده شده است. تاریخ نسخه 28رمضان 1340ق است. بنا به قول رسول جعفریان، این اثر جزء کتب مهمی است که در زمینة رویارویی اندیشه‌گران مسلمان در مبارزه با اهل کتاب می‌توان نام برد (جعفریان، 1369، ص156).
    1.    خاستگاه اندیشة مؤلف در پاسخ به شبهات (زمینه‌ها و انگیزه)
    سابقة پاسخ به شبهات و سؤالات اهل کتاب و مناظره با آنها، به همان روزهای آغازین اسلام برمی‌گردد؛ چنان‌که اهل کتاب به حضور پیامبر و ائمه می‌رسیدند و سؤالات خود را مطرح می‌کردند و جواب دریافت می‌نمودند. براي نمونه، مسیحیان نجران خدمت رسول‌الله رسیدند و با پیامبر مجادله نمودند (حمیری، 1375، ج1، ص380)؛ یا مناظرة امام رضا با اهل کتاب (جاثلیق) که توسط مأمون ترتیب داده شده بود (صدوق، 1372، ج1، ص317-330). ارتباط مسلمین با اهل کتاب و سؤالات و شبهاتی که مطرح می‌شد، اندیشمندان مسلمان را بر آن داشت که به تحقیق و مطالعه پیرامون کتب آسمانی بپردازند؛ چنان‌که ابن‌قتیبه در کتاب المعارف و علی بن ربن طبری در کتاب الدین و الدوله و ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه از تورات و انجیل سخن به میان آورده‌اند و در مورد آن کتاب‌ها اطلاعاتی داشته‌اند. این آشنایی با تورات و اناجیل، مناظرات مسلمین با نصارا و یهود را مبتنی بر ادله و شاهد دقیق قرار داد (زرین‌کوب، 1355، ص95). در مناظرات، هر دو گروه سعی می‌کردند که منطقی و معقول باشند. آگاهی مسلمین از کتب آسمانی و یافتن تناقضات در آنها باعث شد که دانشمندان مسلمان دست به نگارش ردیه بزنند و اعتراضات وارده بر کتب نصارا و یهود را گوشزد کنند؛ چنان‌كه ابن‌حزم اندلسی دانشمند مسلمان که تورات را به‌دقت خوانده بود، در کتاب الفصل فی ملل و الاهواء و النحل 57 ایراد را بر تورات وارد دانسته است (همان، ص96). در واقع یک‌سوم کتاب الفصل به ادیان مهمی مانند مسیحیت و یهودیت اختصاص دارد. وی از پیشگامان مطالعة ادیان با توجه به منابع خود آنهاست (صفری، 1385، ص184)؛ یا در زمان مأمون، عبدالله بن اسماعیل هاشمی رساله‌ای به عبدالمسیح بن اسحق کندی نوشت و ضمن طعن و ایراد بر اناجیل، او را دعوت به اسلام کرد. او هم رساله‌ای در رد قول وی نوشت و از او دعوت به مسیحیت کرد (زرین‌کوب، 1355، ص97).
    احتجاجات مسلمین بیشتر بر پایة کتب آسمانی بود و سعی می‌کردند بر اساس آیة «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (نحل:125) (ای رسول ما! خلق را به حکمت و برهان و موعظة نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن. وظیفة تو بیش از این نیست، که البته خدای تو عاقبت حال کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافته‌اند بهتر می‌داند)، جدال احسن داشته باشند؛ اما دانشمندان اهل کتاب که در رد اسلام و دفاع از خود دست به نگارش می‌زدند، اطلاعات موثقی از اسلام نداشتند و فقط بر اساس مسموعات و حتی اتهامات تا قرن دوازدهم میلادی اقدام می‌کردند؛ زیرا تا این زمان حتی ترجمة لاتینی از قرآن در دست نداشتند. تفاوت ردیه‌هایی که اهل کتاب در مورد اسلام می‌نوشتند، با ردیه‌هایی که مسلمین در مورد اهل کتاب می‌نوشتند، این بود که مسلمانان با مطالعة کتب آسمانی و آگاهی از مفاهیم آن می‌نوشتند؛ ولی آنچه اهل کتاب بر ضد اسلام می‌نوشتند، مبتنی بر مسموعات و ناآگاهی آنها بوده؛ لذا کتبی که در رد اسلام و عقاید اسلامی نوشتند، بر اساس اتهامات ناروا و جاهلانه بود که در بین مسلمین شک و شبهه ایجاد می‌کرد؛ چنان‌که توماس آکویناس نابغة الهیات مسیحی در قرون وسطی، وقتی می‌خواست کتابی در بطلان عقاید مسلمین بنویسد و مسلمانان اندلس را به مسیحیت هدایت کند، گفت: چون حقیقت آرا و عقاید اهل اسلام را درست نمی‌‌داند، کارش آسان نیست (زرین‌کوب، 1355، ص98-99). عمدة موضوعات مورد مناظره و کتاب‌های ردیه، پیرامون مسائل کلی و بدون تغییر بود: با یهودیت، بحث در مورد امکان نسخ شریعت موسی و با نصارا در مفهوم تثلیث و ابن‌الله و بشارت آمدن پیامبر اسلام بود. هنگامی‌که اروپا وارد قرون جدید شد و اکتشافات جغرافیایی و به تبع آن، رویّة استعماری اروپائیان شروع شد، وارد کردن شبهات به اعتقادات اسلامی رنگ و بوی جدیدی به خود گرفت و کشیشان مسیحی در قالب هیئت‌های مذهبی با هدف از بین بردن روحیة مقاومت مسلمین به سرزمین‌های اسلامی آمدند (حائری، 1371، ص476-477)؛ چنان‌که بعد از استقرار آلبوکرک در هرمز و ورود نمایندگان تجاری شرکت‌های مختلف به آنجا، مبلغان مسیحی هم به ایران آمدند (اصفهانیان، 1367، ص20-24) و در شهرهای مهم ایران، از جمله اصفهان شروع به کار کردند. پس از شاه‌عباس نفوذ مسیحیان زیادتر شد و چندین کتاب مهم برای تبلیغ مسیحیت نوشتند؛ از جمله کتاب آینة حق‌نما، نوشتة گزاویه به دربار شاه‌عباس آورده شد و به دست سید احمد علوی رسید (علوی، 1373، ص116) که باعث شد وی براي پاسخ‌گویی آن دست به نگارش زند. علمایی چون ظهرالدین تفرشی و علیقلی جدیدالاسلام هم کتاب نوشتند (حائری، 1371، ص481). روند تبلیغ مسیحیت با رویّة خدمت به استعمار غرب، در دورة قاجاریه هم با شدت بیشتری دنبال شد؛ براي نمونه، هنری مارتین کشیش مسیحی، کتاب عهد جدید را به فارسی ترجمه کرد و با روحیة جدلی‌اي که داشت، به هر کجا که پا می‌گذاشت با بحث و جدل، شبهه در دل مسلمین ایجاد می‌کرد. وی از جمله کسانی است که به واژگون‌سازی تاریخ پرداخته است (همان، ص514-515).
    هنری مارتین از حمایت‌های دولت انگلیس برخوردار بود و در زمینة تبلیغات مذهبی مسیحی و ضداسلامی با شور و حرارت کار می‌کرد. گرچه دولتمردان قاجاری ـ چنان‌که از لحن نامة عباس میرزا ولیعهد به قائم‌مقام پیداست ـ از گسترش فعالیت‌های هنری نگران شدند (الگار، 1369، ص169)، اما به دلیل حمایت انگلیس از هنری و از طرف دیگر نیاز دولت ایران به کمک‌های انگلیس در مواجهه با روسیه، اقدامی در برابر او انجام نمی‌دادند؛ ولی با اشارة شاه و ولیعهد، ردیه‌هایی بر ضد او نوشته شد (انوشه، 1375، ج6، ص598). هرچند تلاش‌های هنری مارتین نتوانست شمار چشم‌گیری از مردم ایران را به مسیحیت درآورد، ولی کنجکاوی بی‌نظیری را در میان مردم تبریز و شیراز در مورد انجیل برانگیخت (حائری، 1371، ص529). گفته‌ها و نوشته‌های هنری مارتین در ایران، به‌ویژه در زمینة انکار نبوت پیامبر اسلام و رایج ساختن انجیل، نگرانی‌هایی در پی داشت؛ زیرا اقدامات او می‌توانست بسیاری از باورهای دینی و سنتی برخی از ایرانیان را در خطر تزلزل و سستی قرار دهد (اردلی، 1341، ص135). بدین‌گونه بود که اولین ردیه بر ضد او، به قلم میرزای قمی به نام اعجاز قرآن نوشته شد؛ اما به اتمام نرسید (اصفهانی، 1370، ص262-264). بنابراین، عده‌ای از نویسندگان و علما شروع به ردیه‌نویسی کردند که پاره‌ای از آنها به شرح جدول ذیل است:

    ردیف    نام نویسنده    نام کتاب
    1    میرزای قمی (م 1231)    رسالة اعجاز قرآن
    2    میرزاعیسی قائم‌مقام فراهانی (م 1239)    اثبات النبوه
    3    ملا محمدرضا همدانی (کوثر علیشاه) (م 1247)    ارشاد المضلین فی اثبات النبوة خاتم النبیین
    4    ملامحمدرضا همدانی (کوثر علیشاه) (م 1247)    مفتاح النبوه
    5    حاج محمدجعفر همدانی مشهور به مجذوب علیشاه (م 1239)    اثبات النبوة الخاصه
    6    میرزا ابراهیم    رسالة ردیة پادری به عربی
    7    آقا اکبر    رسالة ردیة پادری به عربی
    8    ملاعلی نوری اصفهانی (م 1246)    حجةالاسلام فی رد میزان الحق
    9    سید محمدحسین خاتون‌آبادی (م 1233)    رد پادری
    10    ملا احمد نراقی (م 1245)    سیف الامه
    11    حاجی محمدکریم‌خان کرمانی (م 1288)    نصرة الدین
    12    شیخ زین‌الدین (حسین علیشاه) (م 1234)    رد پادری
    13    عبدالکریم سلماسی    رسالة المباحثه
    14    مولوی علی‌اکبر اژه‌ای اصفهانی ( م1232)    زبدة المعارف
    15    آقا محمدباقر بهبانی ( م 1332)    الرد علی الفادری
    16    محمدمهدی بن سعید خلخالی (م 1238)    رسالة معادیه
    17    محمدباقر بیرجندی (م 1352)    لب الخطاب فی رد شبهات اهل کتاب
    18    حاجی بابا قزوینی (م 1212)    محضر الشهود فی رد یهود
    19    علی‌قلی جدیدالاسلام    سیف المؤمنین فی قتال المشرکین
    20    ملا محمدتقی کاشانی    هدایة الجاحدین و هدایة المسترشدین
    21    شیخ رحمت‌الله هندی    اظهار الحق
    22    میرزا یوسف قره‌داغی    لسان الحق فی اثبات مظالم المسیحین
    در دورة محمدشاه و ناصرالدین‌شاه قاجار هم بر اثر سیاست‌های استعماری اروپائیان نفوذ اهل کتاب در شهرهای ایران رو به افزایش بود؛ تا جایی كه در شهر دورافتاده‌ای مانند بیرجند به دلیل موقعیت استراتژیکی آن، که به هندوستان نزدیک بود، مسیحیان و یهودیان نفوذ کردند و با تأسیس کنسولگری انگلیس در این شهر (م1909) نفوذ آنها افزایش یافت (رضایی، 1381، ص328-329)؛ لذا محمدباقر بیرجندی با مشاهدة نفوذ یهودیت و مسیحی‌گری و شبهات وارده بر اسلام، دست به نگارش رسالة لب‌الخطاب زد. وي انگیزة نگارش خود را در مقدمه این‌گونه می‌نویسد:
    بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. الحمدلله و سلام علی عباده الذین اصطفی. اما بعد؛ رساله‌ای است موسومه به «لب الخطاب در رد شبهات اهل کتاب» که برای تسهیل امر بر طلاب مبتدی و جویا، به حکم «اذ اظهر البدع فلیُظهر العالِمُ علمُه والا فعلیه لعنة الله»، بر قلم مبارک‌رقم افقر عباد، محمدباقربن مولی محمدحسن، نزیل بلدة بیرجند، صانها الله عن المحدثان، جاری گردید به طریق سؤال و جواب و الله موفق للصواب. امید آنکه اعیان ملت فخیمه و دولت قویمه به نظر انصاف و احتراز از اعتساف به آن نظر نمایند (بیرجندی، بی‌تا، ص1).
    2.    دیدگاه محمدباقر بيرجندي در رد تثلیث
    برای ورود به بحث اصلی، ابتدا به معنای تثلیث پرداخته می‌شود. تثلیث آموزه‌ای مسیحی است؛ به این معنا که یک خدا وجود دارد در سه شخص: پدر، پسر و روح‌القدس. در مفهوم تثلیث باید گفت در نظر مسیحیان، به تبعیت از یهودیان، تنها یک خدا وجود دارد؛ اما این واحد دارای سه جنبة متشخص و شخص‌وار است. این سه جلوه، سه خدا را شکل نمی‌دهند و بیش از یک خدا را نمی‌سازند. اب، ابن و روح‌القدس، هر سه به یک اندازه واجد کلیت الهی، عشق الهی و حیات الهی‌اند. مسیحیان در تفسیر این امر می‌گویند: پدر پسر نیست؛ با این حال سرچشمه و خالق پسر است. در نتیجه پسر پدر نیست؛ بلکه تنها چیزی است که به دست پدر تولید شده است. همچنین روح‌القدس، نه پدر است و نه پسر؛ بلکه نیروی ایجادشده از عشق پدر و پسر است. مشکل از همین‌جا آغاز می‌شود که چگونه ممکن است چند امر متباین حقیقت واحدی را تشکیل دهند (حسینی قلعه‌بهمن، 1396، ص28-29). مسیحیان به اقانیم سه‌گانه (person, Hypotasis) که آن را ثالوث اقدس نیز گویند، اعتقاد دارند. هر مسیحی باید به اقنوم اول یعنی الوهیت پدر (خداوند آسمان) و به اقنوم دوم یا الوهیت پسر (عیسی بن مریم) و اقنوم سوم یعنی روح‌القدس معتقد باشد (مشکور، 1362، ص164). حاصل گفتار مسیحیان این است که ذات خدا جوهر واحدی دارد و این حقیقت واحده سه اقنوم دارد. پدر را اقنوم «وجود»، پسر را اقنوم «علم و کلمه»، و روح‌القدس را اقنوم «حیات» می‌نامند (طباطبایی، 1374، ج3، ص52). محمدباقر بیرجندی در مورد بی‌اساس بودن تثلیث و رد آن، ابتدا به دلایل تاریخی استناد مي‌كند و می‌نویسد: «تثلیث امری است که از ابتدا حضرت آدم تا زمان حضرت عیسی ذکری از آن نبوده و هیچ پیغمبری دعوت ننموده و امر نفرموده، مگر به توحید خالص» (بیرجندی، بی‌تا، ص15). وی با مطالعةکتب عهد قدیم و تاریخ انبیاي گذشته می‌گوید: اگر ثتلیث که عیسویان به آن اعتقاد دارند، صحیح بود و اقنوم سه‌گانه قدیم بودند، باید در کتب عهد قدیم این مسئله مطرح می‌شد؛ حال آنکه تا زمان عیسی و حتی بعد از عروج عیسی چنین امری دیده نمی‌شود. او همچنین می‌گوید: اگر تثلیث صحیح بود و اعتقاد به آن به‌زعم مسیحیان موجب نجات بشر است، پس باید پیامبران سابق این عقیده را به مردم می‌رساندند؛ چون به گمان اهل تثلیث، ذات واجب از قدیم، مرکب از سه اقنوم بوده است؛ در صورتی که هیچ‌کدام از پیامبران قبل از عیسی چنین چیزی ابلاغ نکرده‌اند (همان، ص16). وی علاوه بر اینکه با دلایل تاریخی تثلیث را رد می‌کند. برای یقین بیشتر به شواهد نقلی استناد می‌کند و می‌گوید کتب عهدین که امروزه هست، پر از دعوت به توحید و یکتاپرستی است؛ چنان‌که در باب چهارم از تورات مثنی آمده است: بدانی که خداوند خدایي است و سوای او دیگر نیست. پس امروز بدان که در آسمان علیا و در زمین سفلی خدا اوست و دیگری نیست (تورات مثنی،4: 39). و همچنین حضرت عیسی در طول زندگی خود هیچ‌گاه نگفت که اب و ابن و روح‌القدس قدیم‌اند؛ چنان‌که در انجیل متی آمده است: مردی به خدمت حضرت عیسی رسید و به او گفت: ای استاد نیکو! چه عمل نیکو انجام دهم که حیات جاودانه یابم. عیسی به او گفت: به چه سبب مرا نیکو گفتی؟ حال آنکه کسی جز خدا نیکو نیست (متی، 19: 18) که این خود دلیلی بر رد تثلیث اوست. این امر تلویحاً می‌گوید که تحریف اتفاق افتاده و دست‌کاری در کتاب مقدس شده است که خود اندیشه‌گران مسیحی هم بر این عقیده صحه گذاشته‌اند.
    گاهی اوقات محمدباقر برای پاسخ‌گویی به شبهات اهل کتاب، از مقایسة آن با موارد مشابه، دلیل رد را جست‌وجو می‌کند و به شبهه پاسخ می‌گوید؛ چنان‌که برای بی‌اساس بودن تثلیث، در پاسخ به کسانی که می‌گویند چون عیسی مرده زنده می‌کرد، پس دارای الوهیت است، می‌گوید: اگر مرده زنده کردن دلیل بر قدیم بودن عیسی و ابن بودن اوست، پس تکلیف حضرت موسی که عصا را تبدیل به اژدها می‌کرد که کاری سخت‌تر و بزرگ‌تر بود، چه می‌شود. بنابراین باید موسی را خدا یا پسر خدا بگویید؟ در صورتی که چنین چیزی نمی‌گویید (بيرجندي، بي‌تا، ، ص15). و همچنین با استفاده از تناقضات موجود کتب یهود و نصارا حجتی بر رد باورهای اعتقادی آن می‌آورد؛ چنان‌که در مورد الوهیت عیسی (تثلیث) می‌گوید: در عهدین آمده است که عیسی همیشه روزه‌دار بود و نماز می‌گزارد. اگر الوهیت عیسی صحیح باشد، دلیلی ندارد که خدا برای خود نماز و روزه داشته باشد و خداوند هیچ‌گاه پیش خود تضرع و استغاثه نمی‌کند (همان، ص19). البته این استدلال امام رضا در برابر جاثلیق بود که در عیون الاخبار آمده است.
    نکتة دیگر در بحث تثلیث و تأکیدی که صاحب لب‌الخطاب به توحید دعوت کرده، این است که خیلی از محققین حوزة تاریخ ادیان بر این باورند که سیر و روند حرکت ادیان از گذشته تاکنون به سمت وحدانیت بوده و در این فرایند، حرکت از چندخدایی به سوی تثلیث و ثنویت و در نهایت وحدانیت بوده است که این روند تاریخی در واقع نوعی رد تثلیث است. به نظر می‌رسد از منظر فلسفی در تأیید جوابیة محمدباقر می‌توان به قاعدة لطف خداوندی اشاره کرد که چگونه می‌شود خداوند به عیسی آن همه لطف و عنایت کند و او به‌عنوان پسر خداوند باشد، ولی بقیة پیامبران بندة خدا باشند؟ همچنین اگر تثلیث از اول خلقت بوده است، لطف خداوندی می‌بایستی شامل حال بندگان شود و در آیین آدم و نوح و ابراهیم هم آمده باشد؛ در صورتی‌که این طور نیست.
    3.    دیدگاه لب الخطاب در تحریف تورات و انجیل
    مؤلف لب‌الخطاب با بهره‌گیری از روش استدلالی و ارائة براهین متعدد، جهت اثبات تحریف تورات و اناجیل کنونی همت گمارده است. مؤلف در ابتدا با استناد به دلایل تاریخی برای اثبات تحریف کتب یهود و نصارا، دلایلی به شرح ذیل می‌آورد.
    1) اعتراف صریح جرانیم شارح تورات ـ که 380 سال بعد از عیسی آمده است ـ به تحریف و نقصان تورات و اختلاف نسخ کتاب مقدس (بیرجندی، بی‌تا، ص20-21).
    2) اسارت هفتاد سالة یهود به دست بخت‌النصر در سال 586 ق‌م (همان، ص21).
    3) اعتراف جروش بن شراک مترجم تورات به اینکه با ترجمة لاتینی، بسیاری لغات عبری کم خواهد شد و کتب سایر انبیاي بنی‌اسرائیل تغییر خواهد یافت. محمدباقر همچنین می‌نویسد: اناجیل چهارگانه مستند نیستند؛ زیرا این کتب چهارگانه بعد از عیسی نوشته شده‌اند و تغییر در چنین امری حتماً واقع می‌شود و به‌علاوه گردآورندگان این کتب هم معصوم نبوده‌اند؛ چراکه یهود و نصاری انبیا را معصوم نمی‌دانند، چه رسد به حواریون (همان، ص21). پس کتاب انجیل از خود عیسی نیست و به او وحی نشده است. این کتاب مجموعه‌ای از رسايل و نامه‌های گوناگون است كه اشخاص مختلف نوشته‌اند. در مجموع، اناجیل چهارگانه بعد از عیسی به رشتة تحریر درآمدند (ایلخانی، 1374، ص74-75). محمدباقر در مورد دیگر می‌نویسد: کتب اسفار خمسة تورات و کتاب یوشع‌بن نون و کتاب شموئیل و کتاب عزرا کتب تاریخی هستند و کتب دینی نیستند؛ یا کتاب‌های کلمات ایوب و مرموز داود و کتاب امثال سلیمانی و کتاب وعظ سلیمانی شعر هستند و تکلیف شعر هم معلوم است. با توجه به اینکه کتب آسمانی از بین رفته‌اند و آنچه هست تاریخ یا شعر است و وانگهی در ترجمه هم دچار نقصان شده است، زیرا کتب اصلی آنها عبری بوده و احکام وافیه داشتند، بنابراین کتبی را که بعداً دیگران نوشته‌اند، نمی‌توان سند به انتساب آن برای دیگران آورد. پس هنگامی‌که در اصل کتاب شک هست، نباید دلیل برای اثبات تحریف آن بخواهند؛ بلکه اول باید ثابت کنند که این کتاب آسمانی است (همان، ص21-22). محمدباقر در زمینة تحریف کتب عهدین از دلایل تاریخی زیادی بهره برده که حاکی از مطالعة گستردة او در زمینة تاریخ ادیان گذشته است. وی در این بحث ارجحیت را بر استناد به شواهد تاریخی و نقلی می‌دهد که در بسیاری موارد آنها را به کتب مورد قبول خودشان ارجاع می‌دهد. ناگفته نماند که گاهی در مباحث تاریخی دچار لغزش‌هایی هم می‌شود. مثلاً می‌نویسد: کنستانتین بدعت تثلیث و رهبانیت را بنا نمود؛ در صورتی که مسئلة تثلیث و اعتقاد به آن قبل از کنستانتین در سدة نخستین مسیحی وجود داشته است؛ چنان‌که اعتقاد به الوهیت عیسی به‌عنوان پسر خدا، تا آنجا که تاریخ نشان می‌دهد، در ابتدا در نوشته‌های پولس رسول بیان شده و بعد در نظریة لوگوس یوحنا شکل فلسفی‌تری به خود گرفته است. پولس از الوهیت عیسی در نامه‌های خود که بین سال‌های 49 یا 50 تا سال 62 میلادی نوشته شده، یعنی حدود بيست سال پس از مسیح، سخن می‌گوید. او اعتقاد داشت که عیسی منجی عالم بشریت است و او پیامبر یا فرشته‌ای که از طرف خداوند نازل شده باشد، نیست. برای او مسیح موجودی است آسمانی با ذات الهی و او پسر خداست (ایلخانی، 1374، ص76). به نظر می‌رسد که آنچه علمای مسیحی در زمینة تثلیث به آن اعتقاد داشته‌اند، از همان سال‌های اولیه وجود داشته است؛ اما در شورای نیقیه که در سال 318 و 325 میلادی با حمایت امپراتور کنستانتین تشکیل شد (ناس، 1386، ص633) فقط رسمیت پیدا کرده و همان‌طور که ذکر شد، سابقة آن در رسالة پولس رسول آمده است.
    4.    پاسخ به شبهة هنری مارتین در مورد معجزات پیامبر اسلام
    یکی از شبهاتی که مارتین بیان نموده این است که می‌گوید: بر طبق آیات قرآن، پیامبر به‌جز قرآن معجزه‌ای دیگر نداشته است؛ با تکیه بر این آیه که می‌فرماید: «وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَ آتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَ مَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا» (اسرا:59) (ما را از نزول معجزات بازنداشت، مگر اینکه پیشینیان تکذیبش می‌کردند؛ به قوم ثمود به‌عنوان معجزه‌ای روشنگر ماده شتر را دادیم. بر آن ستم کردند و ما این معجزات را جز برای ترسانیدن نمی‌فرستیم) و همچنین به آیة 109 و 124 سورة انعام استناد می‌کند و می‌گوید: خداوند معجزة دیگری به پیامبر اسلام نداده است؛ زیرا که در هر سه آیه مردم از پیامبر معجزه می‌خواهند، ولی خداوند به دلیل اینکه معجزه را تکذیب می‌کنند، برای آنها معجزه نمی‌فرستد. در پاسخ به این شبهه، محمدباقر بیرجندی می‌گوید:
    استناد به ظاهر بعضی الفاظ در مقابل قطعیات، از قانون عقل خارج است؛ با آنکه ظهوری هم در این آیات شریفه بر نفی معجزه نیست؛ بلکه ادامة آیات ظاهر است در خلاف آن، که می‌فرماید: «اتینا ثمود الناقه...» (اسرا:59) که می‌گوید غرض از ارسال معجزات بیم دادن است تا باعث ایمان گردد؛ و چون علم حضرت حق به احوال مردم احاطه دارد، ارسال معجزات و آیات به حکمت می‌فرماید، نه آنکه هر که با عناد و لجاج درخواست معجزه بکند، برای او بفرستد (بیرجندی، بی‌تا، ص47-48).
    وی برای اینکه کاملاً شبهه را برطرف نماید، سعی می‌کند در این رابطه از انجیل که مورد قبول مسیحیان است، شاهد و مثال عرضه کند تا حقیقت را آشکار کند. در ادامه می‌گوید: این مثل آن است که در انجیل متی باب چهارم آمده است: شخصی نزد حضرت عیسی آمد و به او گفت: اگر پسر خدایی، بگو تا این سنگ‌ها نان شوند. عیسی در جواب گفت: انسان به محض نان زیست نمی‌کند، بلکه به خاطر هر کلمه‌ای که از دهان خدا صادر شود (متی،4: 2-4) و همچنین می‌گوید: ابلیس او را به شهر مقدس برد و بر کنگرة هیکل قرار داد و گفت: اگر پسر خدایی، خود را بزیر انداز. اگر چنین باشد، فرشتگان با دست‌های خود تو را بگیرند تا پایت به سنگی نخورد. عیسی در جواب گفت که مکتوب است که خدای خود را تجربه نکن (متی،4: 5-7). پس می‌بینیم که یهودیان دو بار از عیسی معجزه خواستند، اما او معجزه نیاورد و جواب داد که بنده نباید خدای خود را تجربه کند. پس مسیح
    معجزه‌ای نداشت یا بنا بر مصلحت خداوندی معجزه نیاورد؟ این‌گونه است که حضرت محمد در جواب معاندین لجوج فرمود: «سبحان ربی هل کنت الا بشراً رسولاً»؛ یعنی جایز نیست که رسول بر خداوند اقتراح نماید (بیرجندی، بی‌تا، ص48).
    وی در ادامة مقایسة معجزه بین دو پیامبر می‌گوید: جای تعجب نیست که رسول اکرم برای هر کسی و در هر جایی معجزه نیاورد؛ بلکه حضرت عیسی هم در جواب کسانی که از سر لجاج و عداوت معجزه می‌خواستند، معجزه‌ای نمی‌آورد. در تأیید دلایل محمدباقر باید گفت: پیامبر اسلام هرگاه معجزه‌ای برای مشرکان می‌آورد، نه‌تنها ایمان نمی‌آوردند، بلکه آن‌را سحر آشکار می‌نامیدند؛ چنان‌که از رسول اکرم شق‌القمر خواستند، اما وقتی که ایشان شق‌القمر فرمودند، ایمان نیاوردند و آن‌را جادو خواندند.
    5.    محمدباقر و شبهة توسعه اسلام با زور شمشیر و جهاد
    یکی از شبهاتی که مسیحیان، به‌ویژه کشیش هنری مارتین در مورد پیامبر اسلام در میان مسلمانان ایجاد کردند، این بود که اسلام با زور گسترش یافت و جنگ‌های صدر اسلام را هم شاهد می‌آورند. در پاسخ به این شبهه، مؤلف لب‌الخطاب علاوه بر اینکه آیة 125 سورة نحل، یعنی «اُدْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة وَ المَوعِظَة الحَسَنَة» را گوشزد می‌کند و می‌نویسد پیامبر در تبلیغ رسالت، بر اساس آن عمل می‌نمود، می‌گوید: اسرار تکلیف به جهاد، بسیار است؛ مثل اجرای حدود و تعزیرات و اخذ اموال منکرین نبوت، که در زمان انبیاي متقدمین و حواریین هم بوده است (بیرجندی، بی‌تا، ص51). محمدباقر برای اینکه دلایل خود را برای رفع شبهه عینی‌تر و ملموس‌تر کند تا قابل فهم و درک برای همگان باشد، به شواهد و امثلة تجربی تمسک می‌جوید؛ چنان‌که می‌نویسد: یکی از اسرار جهاد انبیا و اوصیا این است که آنها به‌منزلة طبیب روح هستند. همان‌طور که اگر مریضی جسمانی به بدن وارد شود، برای اینکه دیگر اعضا را مصدوم نکند، پزشک جسم، عنصر مریض و فاسد را قطع می‌کند تا بقیة اعضا سالم بمانند. لذا اگر در جامعه هم عنصر فاسدی باشد که احتمال فاسد کردن بقیة جامعه را بدهد، باید جلوی آن‌را گرفت؛ چنان‌که می‌بینیم پیامبر اول به اسلام دعوت می‌کردند و اگر نمی‌پذیرفتند و به جزیه راضی می‌شدند، به آن اکتفا می‌فرمود تا آرام‌آرام به اسلام روی آورند و حقیقت اسلام را درک کنند؛ و اگر اصلاح نمی‌پذیرفتند و فتنه‌انگیزی می‌کردند با آنها جنگ می‌کرد، تا جزء فاسد قطع گردد و این قطع سبب اصلاح آنها شود.
    این‌گونه ارائة براهین تجربی و بهره‌گیری از آنها برای مقابله با شبهات، نشانگر گرایش فکری محمدباقر و قرار داشتن او در زمرة علمای اصولی می‌باشد. محمدباقر علاوه بر ارائة شواهد نقلی تأکید ویژه‌ای بر اقامة براهین تجربی و ادلة غیرنقلی داشته است (همان، ص52). وي همچنین برای اینکه بر اهل کتاب ثابت کند که جهاد و استفاده از شمشیر مختص دین اسلام نبوده، بلکه در ادیان پیشین هم وجود داشته و در دیگر کتب آسمانی بر امر جهاد تأکید شده است، اهل کتاب را به کتب انبیاي پیشین، که مورد قبول خودشان هست، ارجاع مي‌دهد و می‌نویسد که کتب سماویة قبل از اسلام، سراسر مشحون است از امر به جهاد، و عمل انبیاي گذشته هم نشان از جهاد دارد. براي نمونه، در تورات آمده است: «اینک سیهون آموری و ملک حشبون و زمینِ او را به دست تو دادم. به تصرف آن شروع کن و با ایشان جنگ نما» (تورات مثنی، 2: 25). وی همچنین به کتاب یوشع‌بن نون استناد می‌کند و می‌گوید: نگاه کنید که در کتاب یوشع مرقوم است که بعد از فوت موسی یوشع چندین میلیون و کرور مردم و سی و یک نفر سلطان را از سلاطین دشمن بکشت (بیرجندی، بی‌تا، ص53). در این قضیه، اشاره به جنگ‌های یوشع‌بن نون با عمالقه و مدینی‌ها و کنعانی‌هاي ساکن ارض موعود دارد (ماله ، 1383، ج1، ص95)؛ اما به نظر می‌رسد آمار مقتولین اغراق‌آمیز باشد؛ وانگهی همة جنگ‌ها بنا به نوشته‌های تاریخ، توسط یوشع نبود؛ بلکه قضاتی که در نقش فرمانده یا پادشاه بودند، مانند گدعن، در این جنگ‌ها نقش اساسی داشته‌اند.
    6.    پاسخ لب‌الخطاب به شبهة تعدد زوجات پیامبر اسلام
    مورد دیگری که به پیامبر اسلام ایراد گرفته‌اند، مسئلة تعدد زوجات است که هنری مارتین در کتابش مطرح نموده است. صاحب میزان الحق ادعا کرده است که پیامبر با صدور مجوز ازدواج بیش از یک زن و طلاق زنان بی‌سبب، دین خود را توسعه داده است. محمدباقر در پاسخ به این تردید، ابتدا سوابق تاریخی تعدد زوجات را از کتب عهدین دربارة پیامبران پیشین بیان می‌نماید؛ چنان‌که می‌گوید: به‌تصریح کتب عهدین، «حضرت خلیل با بودن ساره، هاجر را هم داشت و اگر قبیح بود، کنیز و زن تفاوت ندارد؛ و حضرت یعقوب چهار زن داشت» (بیرجندی، بی‌تا، ص54).
    البته در میان تعدد زوجات پیامبران قبلی، محمدباقر سعی کرده است که آنچه را در کتب مورد قبول یهودی‌ها هست، نقل کند؛ گرچه می‌دانسته که آنچه در کتب عهدین آمده، در بعضی موارد توهین به پیامبران الهی است؛ اما برای رفع شبهات ناگزیر از مطالب موجود در کتب خودشان استفاده کرده است که با آوردن جملة «نعوذ بالله از این اعتقاد» مخالفت خود را با این‌گونه سخنان نشان داده است؛ اما در پاسخ به خصم، ناگزیر از کتب مقبولة آنها استفاده کرده است؛ چنان‌که نراقی می‌گوید: «اگر خصم را شریعتی و کتابی و دینی و آيینی باشد، در مقام احتجاج با او می‌تواند شد که به توسط و میانجی مسلمات و مقبولات او، رفع بحث و جدال و رفع قیل و قال نمود» (نراقی، 1385، ص42). محمدباقر در این زمینه به آنچه که یهود در کتب خود آورده‌اند و قبول دارند، استناد می‌کند و مي‌گويد: چگونه برای پیامبر اسلام و مسلمین تعدد زوجات قبیح است، اما برای حضرت داود قبیح نیست یا برای سلیمان زنان بسیار جایز است؛ چنان‌که در باب سوم از کتاب شموئیل ثانی آمده است که داود با بودن زوجة او، میشل دختر شائول، شش زن دیگر گرفت و بعد از آن کنیزان و زنان دیگر گرفت (بیرجندی، بی‌تا، ص54).
    بنا بر گفتة جان دیون پورت در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، پیامبر اسلام عملی را مشروع دانست که نه‌فقط محترم بود، بلکه در ادوار سابق از طرف خداوند مورد برکت و رحمت واقع شده بود و در دوران جدید مشروع و محترم اعلام شد (پورت، 1344، ص232) که این امر منافی نبوت نیست. در واقع پاسخ‌های پورت هم شباهتی به گفته‌های محمدباقر دارد که از جایگاه پیامبر در امر تعدد زوجات دفاع می‌کند.
    نکتة دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که سبک زندگی در گذشته و امروز متفاوت بوده است؛ چراکه در میان قبایل، تعدد زوجات امر رایجی بوده است. ضمن اینکه نوع نگرش و شیوة رفتار و ارتباط پیامبر با زنان بسیار متفاوت از سلاطین و حکمرانان و شخصیت‌هایی بود که در طول تاریخ حرمسرا داشته‌اند. همچنین این امر بعد از وقوع جنگ‌های صدر اسلام صورت گرفته است که در راستای حمایت از زنان بی‌سرپرست انجام شده تا از پیامدهای منفی، زنان شهدا در امان باشند. در واقع انگیزة پیامبر نوعی حمایت اقتصادی از خانواده‌های بی‌سرپرست و جلوگیری از عواقب سوء آن بوده است.
    7.    شبهه در مورد غنایم جنگی و امر خلافت و پاسخ محمدباقر
    یکی از شبهات دیگر که قسیسین مسیحی در مقام طعن بر پیامبر اسلام می‌گویند، این است که در جنگ‌ها از غنایم کنیز خوب و بعضی چیزها اختیار می‌کرد و خلافت خود را به اقوام خود داد و برای اولاد خود حقی مقرر داشت. بیرجندی در مقام پاسخ‌گویی به این مسئله می‌گوید: مسیحیان در این باب مغالطه می‌کنند و مکتوبات کتب آسمانی غیرتحریف‌شدة خود را مخفی می‌نمایند؛ چنان‌که در باب بیست و یکم سفر تثنیه آمده است:
    چون بیرون روی تا با دشمنانت جنگ کنی و یهوه خدایت ایشان را به دست تو تسلیم نماید و ایشان را اسیر کنی و در میان ایشان زن خوب‌صورتی دیده، عاشق او بشوی و بخواهی او را به زنی خود بگیری، پس او را به زنی خود بگیر. پس او را به خانة خود ببر و پس از یک ماه که برای پدر و مادر خود ماتم گرفت، می‌توانی او را به زنی بگیری؛ و اگر از او راضی نباشی، او را به خواهش دلش رها کن (بیرجندی، بی‌تا، ص56)
    یا در مورد اینکه گفته‌اند پیامبر حقوقی برای خویشاوندان خود وضع کرد، می‌گوید: در دین یهود هم منصب‌هایی مخصوص پسران هارون بود و حقوق ویژه‌ای در اسفار تورات برای آنها ذکر شده است. براي نمونه، در باب هجدهم تورات مثنی دربارة حقوق کاهنان آمده است که از قربانی، خواه گاو باشد، خواه گوسفند، باید دو گوش و دو بناگوش و شکنبه را به کاهن دهند و نوبر غله و شیره و روغن خود و چین اول پشم گوسفند خود را به کاهن بدهند؛ زیرا که یهوه خدایت او را از همة اسباط برگزیده است (تورات مثنی، 18: 3-4). در فرازهای مختلف لب‌الخطاب در پاسخ به شبهات، یکی از سبک‌های اتخاذشده توسط محمدباقر، اتکا به مفاد کتب مقدس و مبانی اعتقادی حریف برای مجاب کردن منتقد است. این شیوه افزون بر سبقة اصولی آن، که در ورای آن منطقی نهفته است، از شاخص‌های جدال احسن محسوب می‌شود.
    8.    شبهة تقیه و پاسخ محمدباقر
    از جمله شبهاتی که توسط پیروان انجیل بر اعتقادات مسلمین ایجاد شده، دربارة تقیه است. مسیحیان بر شیعیان ایراد می‌گیرند که تقیه یعنی اینکه دروغ گفتن را در حال تنگی جایز می‌دانند و آن ضد و نقیض کلام الهی، یعنی کتب مقدسه است و تقیه به علت بی‌ایمانی و کم‌اعتقادی به خدا صادر می‌شود. محمدباقر بیرجندی در پاسخ به این شبهه چنین استدلال کرده است: «تقیه عقلاً و نقلاً مستحسن است و در شرایع سابقه هم بوده و قرآن و اخبار عامه نیز به آن ناطق است» (بیرجندی، بی‌تا، ص58) و همچنین در روایات عامه به‌اتفاق آن‌را در حکایت عمار و والدین او از رسول خدا روایت کرده‌اند (ابن‌اثیر، 1384، ج2، ص885). همچنین می‌گوید: دفع ضرر عقلاً واجب است. پس تقیه عقلاً حلال است. محمدباقر برای اقناع مخاطب، از کتب عهدین و تاریخ انبیاي پیشین نمونه‌ای را ذکر می‌کند تا راه شبهه‌انگیزی را سد نماید؛ چنان‌که می‌نویسد: هنگامی‌که ابراهیم با ساره به مصر وارد شد، به زنش گفت که احتمال دارد به خاطر زیبایی تو مرا بکشند که تو را تصاحب کنند. پس تو بگو که خواهر من هستی تا به‌واسطة تو به من نیکی کنند و مرا نکشند (بیرجندی، بی‌تا، ص59-60). گرچه این از داستان‌های تحریفی تورات است، اما محمدباقر برای ردّ ادعای آنها آورده است و می‌گوید که از باب دوازدهم سفر تکوین نقل می‌کند یا در انجیل متی آمده است که مسیح تأکید کرد که معجزة او را مخفی بدارند و نگویند که مسیح است؛ که این امر را عیسی فقط به جهت تقیه فرموده است (همان، ص61). به نظر می‌رسد در این زمینه باید مرز دروغ و کتمان حقیقت را از یکدیگر جدا کرد. گفتنی است که کتمان حقیقت با دروغ متفاوت است. در موارد بسیاری از تقیه‌ها، کتمان حقیقت اتفاق افتاده، ولی دروغ صورت نگرفته است؛ چنان‌كه حضرت ابراهیم در جریان شکستن بت‌ها حقیقت را کتمان کرد و به بت بزرگ اشاره کرد. بنابراین، آنچه که اهل کتاب بر تقیه ایراد وارد می‌کنند، نوعی ایراد به کتمان حقیقت است.
    9.    پاسخ به شبهة عصمت پیامبران
    از جمله شبهه‌هایی که توسط یهودیان و مسیحیان در بین جامعة اسلامی شیوع پیدا کرده، موضوع عدم عصمت پیامبران است که گفته شده است هیچ‌کس حتی پیامبران و رسولان معصوم نیستند. محمدباقر برای شبهه‌زدایی، از براهین عقلی و نقلی استفاده کرده است و می‌نویسد که چون یهود و نصاری کتب کذب و بدون سند خود را آسمانی می‌دانند و کتب آنها هم مملو است از اکبر کبائر برای انبیا و حتی مسیح، پس باید چنین بگویند و پیامبران را معصوم ندانند (بیرجندی، بی‌تا، ص59). وی آن‌گاه به بندهایی از تورات اشاره دارد که به نوح، لوط و سلیمان و داود نسبت‌های ناروا می‌دهند. محمدباقر بعد از دلایل نقلی، به براهین عقلی استناد می‌کند و می‌گوید: اگر از پیامبر گناه صادر شود، قبیح‌تر خواهد بود تا به صدور گناه از رعیت؛ زیرا که انبیا در جلال و شرف و قرب خداوند مقدم‌اند و هرکه چنین باشد، مخالفت و معصیت مولی از او اقبح است و از او ثواب مضاعف است (همان، ص60). وی در ادامه، دلایل نقلی هم از کتب عهدین که مورد قبول اهل کتاب است، می‌آورد؛ چنان‌که در انجیل یوحنا آمده که خدا دعای گناه‌کاران را مستجاب نمی‌کند؛ ولیکن اگر کسی خداپرست باشد و ارادة او را به‌جا آورد، خدا او را می‌شنود؛ و نیز دارد که بعضی فریسیان گفته‌اند که چگونه شخص گنهکار می‌تواند مثل این معجزات عیسی ظاهر سازد. همچنین در انجیل یوحنا باب سوم آمده است که هرکه از خدا مولود شده است، گناه نمی‌کند (گرچه تحریف است)؛ زیرا تخم او در وی می‌ماند و او نمی‌تواند گناهکار باشد؛ و این خود صریح به قوة عصمت است (همان، ص62).
    10.    پاسخ به عدم نسخ شریعت
    مسیحیان در شبهات خود منکر نسخ شرایع‌اند؛ چنان‌که صاحب میزان الحق اعتقاد دارد که کتب عهد عتیق و جدید ابداً منسوخ نخواهد شد و این آیات می‌بایست تا آسمان و زمین برقرار است، پابرجا باشند. برای رد این شبهه، محمدباقر می‌گوید: این کشیش همانند دیگر دوستان خود قصد اخفاي مطالب از عوام و سلاطین را دارد؛ ولی با تناقضاتی که در کتب آنهاست، این ادعا هم باطل است؛ زیرا در کتاب طریق الحیوة، نوشتة فاندر ـ که در مورد اثبات دین مسیح است ـ اقرار به نسخ کرده‌اند؛ چنان‌که می‌گوید: مردمان تا زمان نوح گوشت نمی‌خوردند؛ به‌نحوی که از آیة 29 باب اول تورات معلوم می‌گردد، خداوند فقط ثمرات و سبزیجات را برای طعام به آدم حلال کرده بود؛ ولیکن بعد از طوفان، گوشت حیوانات را هم برای انسان حلال کرد. پس این عین نسخ شریعت آدم است (بیرجندی، بی‌تا، ص64)؛ یا اینکه در شریعت یعقوب‌بن ابراهیم جمع بین دو خواهر جایز بود؛ چنانکه یعقوب با دو خواهر، لیاه و راحیل دختران خال خود ازدواج کرد؛ ولی در شریعت موسی حرام شد؛ یا در شریعت موسی طلاق به هر علتی جایز بود؛ ولی در شریعت عیسی طلاق جایز نیست، مگر آنکه زن زنا کند؛ یا حکم حرمت ایام سبت که در شریعت موسی شدیداً تأکید شده است که شنبه هیچ‌کس کاری جز عبادت نکند؛ درحالی‌که در شریعت عیسی نسخ شده است (همان، ص68). با این نسخی که در احکام آنها صورت گرفته، پس چگونه شریعت منسوخ نمی‌شود؟
    و اما دلایل عقلی که محمدباقر برای رد این شبهه می‌آورد، چنین است: از آنجاکه شرایع معالجة روح است و خداوند متعال هم صلاح اهل هر زمان را می‌داند، بنابراین مناسب با زمان و مقتضیات انسان، بعضی احکام را منسوخ می‌نماید. مؤلف لب‌الخطاب برای اثبات نسخ در شرایع یهودیت و مسیحیت، ابتدا روند تاریخی نسخ را در احکام پیامبران قبل از موسی و عیسی مانند آدم و نوح و ابراهیم را بررسی کرده و همان‌طور که گذشت، مصادیقی را ارائه نموده است و برای عمق‌بخشی به استدلال خود، به ناسخ منسوخ در قرآن هم اشاره نموده و سعی کرده است به‌نوعی شیوة اعتدال را پیش بگیرد و اهل کتاب را به‌وسیلة ارجاع دادن به کتب خودشان متوجه کند که در احکام ظاهری آنها نسخ وجود دارد؛ چنان‌كه به گفته‌های فصل اول باب دوم میزان الحق استناد کرده که مؤلف گفته است: احکام ظاهری تورات نسخ شده و فرعیات تورات منسوخ گشته است، و می‌گوید: نسخی که در کتب قدیم صورت گرفته است، در ظواهر است که جزء فروع دین است و بنا به مقتضیات زمان و مکان و رشد عقلی انسان نسخ شده است و حکم جدیدی آمده است؛ اما اصول اساسی تورات در انجیل به صورت مفصل‌تر آمده است. محمدباقر در اینجا سعی کرده است اهل کتاب را متوجه نسخ در احکام ظاهری آنها بنماید و تلاش چندانی برای اثبات نسخ کلی شریعت موسی و عیسی انجام نداده است و به بحث اینکه با آمدن دین اسلام، دین یهود و نصارا نسخ شده است، ورود پیدا نکرده است. بنابراین، بدیهی است که جهت انکار نقلی «نسخ» در قلمرو احکام ادیان پیشین نیز هیچ دلیل و ملاک معتبری وجود ندارد؛ بلکه علاوه بر دلایل قطعی و عقلی و قرآنی دین مبین اسلام، در متون عهدین تحریف‌شده، شواهد بسیار روشنی مبنی بر وقوع تاریخی نسخ در حوزة احکام فرعی آنها وجود دارد که پژوهشگران مسلمان در ادوار گوناگون تاریخ اسلام در نوشتارهای خویش بر همة موارد آن در سطح فرهنگ مسیحیت و یهودیت تأکید نموده و شناسایی کرده‌اند (مولایی‌نیا، 1378، ص334-335).
    11.    شیوه‌های استدلال و پاسخ‌گویی در لب‌الخطاب
    محمدباقر بیرجندی در پاسخ‌گویی به شبهات اهل کتاب سعی کرده از جدال به وجه احسن خارج نشود و به تعصب و گزافه‌گویی دچار نگردد. وی در تمامی مباحث کتاب، آیة «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (نحل: 125) را سرلوحة کار خود قرار مي‌دهد و تلاش می‌کند که از آن عدول نکند. او در آغاز بحث خود شرایط پاسخ‌گویی به شبهات و تردیدهایی را که اهل کتاب در جامعة اسلامی ایجاد کرده‌اند، مطرح می‌کند و در مباحث خود آنها را مدّنظر دارد. شیوة کلی او در رسالة لب‌الخطاب پرسش و پاسخ است که ابتدا سؤال یا شبهة مطرح‌شده را بیان می‌نماید و سپس با دلایل و براهین فقهی، اجتماعی و تاریخی، با شیوه‌های متفاوت، بسته به نوع سؤال، پاسخ می‌دهد. ابتدا با توجه به باور عمومی که گفته می‌شود «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» این پرسش را مطرح می‌کند که آیا مجادله در دین و ارشاد اهل کتاب و هدایت به طریق مسلمین جایز است؟ آن‌گاه در جواب می‌گوید: بله، جایز است، منتهی شروطی دارد (بیرجندی، بی‌تا، ص1) و شروط را برای مجادله، به شرح ذیل مطرح کرده است:
    1.    مجادله‌کننده، عالمِ عامل و متکلم ماهر باشد؛ زیرا اگر ناآگاه باشد، باعث رسوخ باطل در جامعه و وهن اسلام می‌شود؛
    2.    بر اساس آیة 125 سورة نحل، در مجادله با نیکوترین طریقه سلوک شود و آن بایست که به رفق و ملایمت و شفقت و مرحمت باشد؛
    3.    به دور از تعصب و باانصاف باشد؛ یعنی آنچه حق و صدق باشد، از خصم قبول کند؛ و آنچه باطل باشد را رد کند، به دلیلی که یقین برای او حاصل شود؛ هرچند که از قبیل خطابات و مشهورات باشد که خصم به آن قناعت کند (همان، ص2-5).
    4.    خشم و خشونت و ناسزای اهل کتاب را با نرم‌خویی و مهربانی و دعا و نصیحت برای توفیق هدایت آنها پاسخ دهد و بر اساس اين آیه عمل كند: «وَ لَاتجادِلُواْ أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ وَ قُولُواْ ءَامَنَّا بِالَّذِى أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلَهُنَا وَ إِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَ نحن لَهُ مُسْلِمُون» (عنکبوت: 46) (با اهل کتاب، جز به نیکوترین شیوه‌ای مجادله مکنید؛ مگر با آنها که ستم پیشه کردند؛ و بگویید: به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل شده است، ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما در برابر او گردن نهاده‌ایم).
    نتیجه‌گیری
    جدل و مناظره با اهل کتاب سابقه‌ای طولانی در تاریخ اسلام دارد؛ اما در ایران به صورت خاص از زمان صفویه با ورود اروپائیان به ایران، به‌ویژه افزایش پیروان اهل کتاب در اصفهان، ردیه‌نویسی نمود پیدا کرد. کتاب مصقل صفا و صواعق رحمان سیداحمد علوی، در این راستاست. در دورة قاجاریه با اقدامات هنری مارتین ردیه‌نویسی به صورت جنبش درآمد که علمایی چون ملااحمد نراقی، میرزای قمی، ملامحمدرضا همدانی، و سیاستمدارانی چون میرزابزرگ فراهانی دست به قلم بردند و ردیه نوشتند. یکی از رساله‌هایی که در این زمينه، البته با نگاه دیگری نوشته شد، رسالة لب‌الخطاب فی شبهات اهل کتاب است که در روزگار پایانی قاجار به رشتة تحریر درآمد. در این رساله به سبک پرسش و پاسخ، به شبهات پدیدآمده در بین امت اسلامی توسط اهل کتاب پاسخ گفته شده است. مؤلف بر اساس تکلیف شرعی خود به‌دور از تعصب تلاش کرده به شبهاتی که باعث سستی ایمان مردم می‌گردد، پاسخ گوید. او ضمن احترام و قبول پیامبران پیشین و کتب آنها، با استفاده از کتب مورد قبول اهل کتاب به تبیین حجت و براهین خود می‌پردازد.
    عمدة موضوعات مطرح‌شده در این رساله، پیرامون نسخ شریعت، تحریف کتب آسمانی، معجزات پیامبر، تعدد زوجات پیامبر و وجود نام پیامبر اسلام در کتب سماویه می‌باشد که محمدباقر سعی نموده با استدلال‌های عقلی و نقلي، به پاسخ‌دهی به شك و تردیدها بپردازد و در تمامی موارد از جدال احسن خارج نگردد. از نکات مهمی که در نحوة استدلال محمدباقر دیده می‌شود، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
    1.    استفاده از مسلّمات و مقبولات اهل کتاب: وی در بيشتر موارد، علاوه بر استفاده از دلایل عقلی، سعی کرده است موارد متعددی از کتب مورد قبول طرف مقابل را به‌عنوان شواهد بیاورد. در فرازهای مختلف لب‌الخطاب در پاسخ به شبهات، یکی از سبک‌های اتخاذشده توسط محمدباقر، اتکا به مفاد کتب مقدس و مبانی اعتقادی حریف است برای مجاب کردن منتقد. این شیوه افزون بر سبقة اصولی آن، که در ورای آن منطقی نهفته است، از شاخص‌های جدال احسن محسوب می‌شود؛
    2.    استفاده از براهین عقلی به شیوة جدال احسن، که احساسات و عواطف پیروان اهل کتاب را جریحه‌دار نکند؛
    3.    احترام به انبیاي گذشته و مبری دانستن پیامبران قبلی از تهمت‌هایی که به آنها زده شده است؛
    4.    استناد به شواهد تاریخی برای ردّ شبهه و غلبه بر حریف.

        ابن‌اثیر، عزالدین، 1384، الکامل فی التواریخ، ترجمه سید حسین روحانی، تهران، اساطیر.
        اردلی، وار، 1341، هنری مارتین، ترجمه سهیل آذری، تهران.
        اصفهانی، جعفر، 1370، «میرزای قمی و ردیه او بر هنری مارتین»، تاریخ و فرهنگ معاصر، ش2، ص262-264.
        اصفهانیان، داود، 1367، تاریخ تحولات اروپا در عصر رنسانس، تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز.
        الگار، حامد، 1369، دین و دولت در ایران، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، توس.
        انوشه، حسن، 1375، «رد پادری»، دایرةالمعارف تشیع، تهران، حکمت.
        ایلخانی، محمد، 1374، «تثلیث از آغاز تا شورای قسطنطنیه»، معارف، ش36، ص73-100.
        بیرجندی، محمدباقر، بی‌تا، لب الخطاب فی رد شبهات اهل کتاب، بي‌جا، بي‌نا.
        پورت، جان دیون، 1344، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، تهران، شرکت انتشار.
        جعفریان، رسول، 1369، «سه فصل از نخستین رؤیاروئی‌های اندیشه‌گران ایران»، کیهان اندیشه، ش32، ص143-161.
        حائری، عبدالکریم، 1371، نخستین رؤیاروئی‌های اندیشه‌گران ایران، تهران، امیرکبیر.
        حسینی قلعه بهمن، سیداکبر، 1396، الهیات تطبیقی، حقیقت غایی در ادیان، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
        حمیری، ابن هشام، 1375، سیره رسول الله، ج1، ترجمه هاشم رسول محلاتی، تهران، کتابچی.
        رضایی، جمال، 1381، بیرجندنامه، بیرجند در آغاز قرن چهاردهم شمسی، تهران، هیرمند.
        زرین‌کوب، عبدالحسین، 1353، کارنامه اسلام، تهران، امیرکبیر.
        سائلی کردده، مجید، 1389، «رسالات جدلی در باب مسیحیت و اسلام، مجموعه مشاجرات هنری مارتین و علمای شیعی ایران»، پیام بهارستان، ش7، ص617-643.
        سعیدزاده، محسن، 1369، بزرگان قاین، قم، انتشارات ناصر.
        صدوق، محمدبن علی، 1373، عیون الاخبار الرضا، ترجمه علی‌اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق.
        صفری، وحید، 1385، « ابن‌حزم اندلسی و مطالعه ادیان»، پژوهش و حوزه، ش26، ص183-215.
        طباطبائی، سید محمدحسین، 1374، تفسیر المیزان، ج3، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، حوزه علمیه قم.
        عظیم‌زاده تهرانی، طاهره، 1376، «درآمدی بر ردیه‌نویسی در عصر صفویه و دوران نخستین قاجار»، مقالات و بررسی‌ها؛ دفتر 61، ص173-197.
        علوی، سید احمد، 1373، مصقل صفا در نقد کلام مسیحیت، تصحیح حامد ناجی اصفهانی، قم، امیر.
        علیزاده بیرجندی، همکاران، 1394، رشد سرمایه‌داری و استعمار غرب، تهران، فکر بکر.
        قائم مقامی، سیف‌الدین، 1349، تاریخ روابط معنوی و سیاسی ایران و فرانسه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
        گلن، ويليام و هنري مرتن، كتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، 1380، ترجمه فاضل‌خان همداني، تهران، اساطير.
        ماله، آلبر، 1383، تاریخ ملل شرق زمین و یونان، ترجمه عبدالحسین هژیر، تهران، نشر سیمین.
        مشکور، محمدجواد، 1362، خلاصة الادیان، تهران، انتشارات شرق.
        مولایی‌نیا، عزت‌الله، 1378، نسخ در قرآن، تهران، نشر رایزن.
        ناجی اصفهانی، حامد، 1387، «بررسی کتاب سیف‌الامه و نقدی بر چاپ آن»، آینه میراث، ش2، ص195- 215.
        ناس، جان، 1386، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ولی پور، محمد، عظیم زاده تهرانی، طاهره، علیزاده بیرجندی، زهرا، اسدبیگی، اردشیر.(1397) مجادلات قلمی با اهل کتاب و شبهه‌زدایی از دین مطالعة موردی: رسالة لب الخطاب. فصلنامه معرفت ادیان، 9(4)، 7-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد ولی پور؛ طاهره عظیم زاده تهرانی؛ زهرا علیزاده بیرجندی؛ اردشیر اسدبیگی."مجادلات قلمی با اهل کتاب و شبهه‌زدایی از دین مطالعة موردی: رسالة لب الخطاب". فصلنامه معرفت ادیان، 9، 4، 1397، 7-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ولی پور، محمد، عظیم زاده تهرانی، طاهره، علیزاده بیرجندی، زهرا، اسدبیگی، اردشیر.(1397) 'مجادلات قلمی با اهل کتاب و شبهه‌زدایی از دین مطالعة موردی: رسالة لب الخطاب'، فصلنامه معرفت ادیان، 9(4), pp. 7-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ولی پور، محمد، عظیم زاده تهرانی، طاهره، علیزاده بیرجندی، زهرا، اسدبیگی، اردشیر. مجادلات قلمی با اهل کتاب و شبهه‌زدایی از دین مطالعة موردی: رسالة لب الخطاب. معرفت ادیان، 9, 1397؛ 9(4): 7-24