معرفت ادیان، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 34، بهار 1397، صفحات 27-44

    بررسی تحلیلی سیرة نبوی و علوی در مواجهه نظامی با اهل‌کتاب

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدرضا اسدی / دانشجوي دكتري اديان و عرفان مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
    محمدحسین طاهری آکردی / استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / Taheri-akerdi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    چگونگی برخورد با اهل کتاب، به عنوان کسانی که دین شان به اذعان خود اسلام، دست کم، اصل و ریشه ای راستین دارد، مستلزم توجه به ظرایفی است که می باید با در نظر گرفتن آنها در مواجهات، هم وجاهت دین اهل کتاب حفظ شود و هم در صورت وجود توطئه ، با هجمه های آنان مقابله ای مناسب صورت گیرد. مقاله، با شیوة توصیفی تحلیلی، به بررسی سیرة نبوی و علوی در مواجهه با اهل کتاب پرداخته و با بررسی جنبة نظامی مواجهه، به این نتیجه رسیده است که واکنش های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام در برابر این گروه، همواره با هدف حفظ اسلام و نه به قصد از بین بردن آنان صورت می گرفت. از این رو، محور برنامة ایشان، توجه به اخلاق، خرَد و شرع در همة رویکردها، روش ها و ابزارها بوده و در ضمن صلح طلبی، ویژگی هایی چون دوراندیشی، هوشیاری، آمادگی همیشگی، اقتدار و واکنش متناسب با تهاجم ها نیز از مهم ترین شاخصه های قابل مشاهده در سیرة ایشان است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Analytical Study of the Prophetic and Alawi Lifestyles in Military Confrontation with the People of the Book
    Abstract: 
    Abstract Dealing with the people of the Book who believe their religion, Islam, has a true origin and root, requires attention to the finesse in confrontations that help preserve the reverence of the religion of the people of the Book and appropriately confront with their invasions in the event of conspiracy. Using a descriptive-analytical method, the paper examines the prophetic and Alawi lifestyles in dealing with the people of the Book, and by studying the military aspect of confrontation, it has come to the conclusion that the reactions of the Prophet of Islam and Imam Ali to this group were always aimed at preserving Islam and never meant to destroy them. Hence, they mainly focused on morality, wisdom and Shariah in all their approaches, methods and tools. In addition to peacefulness, features such as vision, awareness, perpetual readiness, power and appropriate reaction to invasions are the most visible important features in their lifestyles.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    با توجه به اينكه در زمان ظهور هر پيامبر جديد، گروهي از متدينان به دين پيشين، بعثت پيامبر جديد را نمي‌پذيرفتند، تنشي ميان پيروان اديان به وجود مي‌آمد. از اين رو، همواره در يك زمان، اديان مختلفي در جامعه طرفداراني داشت و گروه‌هاي ايماني مختلف، با وارد كردن هجمه‌هاي كوچك و بزرگ بر يكديگر، به نزاع مشغول مي‌شدند. هجمة گروه‌هاي متدين به اديان پيش از اسلام بر مسلمانان نيز يكي از اين نمونه‌ها است كه گاه، كار را به جايي مي‌رساند كه لازم بود اقدام‌هاي نظامي نيز مورد توجه رهبران اسلامي قرار گيرد. به عنوان نمونه، اهل‌كتاب عصر پيامبر و امام علي در هجمه‌هاي نظامي خود، از هر شيوه‌اي حتي رفتارهاي ضداخلاقي چون فتنه‌انگيزي، ايجاد ناامني، ترور و جنگ‌افروزي استفاده مي‌كردند كه بايد با آنها مقابلة جدي صورت مي‌گرفت.
    يكي از اين نمونه‌ها، طرح ترور پيامبر در ضمن جلسة دوستانة ايشان، با يهوديان بني‌نضير در كنار قلعة آنان است. ايشان، در كنار قلعة يهوديان، با كعب‌بن اشرف صحبت مي‌كرد كه در اين هنگام، ميان يهوديان بذر توطئه‏اى پاشيده شد. آنان تصميم گرفتند از پشت بام سنگ بزرگي بر ايشان بيفكند تا براي هميشه از دست او رهايي يابند. اما وقتي مهياي انجام اين كار شدند، رسول خدا از طريق وحى آگاه گرديد و بى آنكه با ياران خود سخنى بگويد، به مدينه بازگشت(طبري، 1352، ج3، ص105؛ ابن‌هشام، 1420، ج2، ص682؛ يعقوبي، بي‌تا، ج1، ص408).
    از مصاديق مهم فتنه‌انگيزي و ايجاد ناامني اهل‌كتاب در جامعة اسلامي نيز، جسارت فردي از يهوديان قبيلة بني‌قينقاع، به يكي از زنان مسلمان در بازار و هنگام داد و ستد است كه با كشته شدن دو نفر، حوادث تلخي را رقم زد(ابن‌كثير، 1407، ج4، ص4؛ ابن‌هشام، 1420، ج2، ص573؛ ابن‌سعد، 1376، ج2 ص 29ـ38؛ بلاذري، 1417ق، ج1، ص371). توطئه‌هاي ديگري از اين قبيل نيز وجود داشت. مانند توطئة يهوديان بني قينقاع(طبري، 1352، ج3، ص997)، يهوديان بني‌نضير(همان، ص 1054؛ ابن‌اثير، 1994م، ج1، ص 564 و 565)، يهوديان شركت كننده در جنگ احزاب(طبري، 1352، ج3، ص 1067) و يهوديان بني‌قريظه(همان، ص 1082). همچنين، تمرّد قبيلة مسيحي بني‌كلب، كه با تهاجم به نواحي مدينه، امنيت اين شهر را به خطر افكنده بود، موجب شد پيامبر اكرم، گروهي را به فرماندهي عبدالرحمن‌بن عوف، براي دفع توطئة آنان به «دومة‌الجندل» بفرستد. سه نبرد ديگر با مسيحيان در قالب جنگ‌هاي «موته»، «تبوك» و سريه‌اي، با قبيلة «كنده» نيز از همين دست است(جعفري، 1378، ص109).
    توجه به اوضاع كنوني جوامع اسلامي و تداوم تهاجم‌های اهل‌كتاب و احساس خطر جدي مسئولان از اين فعاليت‌ها، به خصوص هشدارهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران، در مورد تحركاتي چون تبشير مسيحي و بحث كليساهاي خانگي(حسيني خامنه‌اي، 1389)، ضرورت آشنايي با شيوة دفاعي كارآمد، در مواجهه با اهل‌كتاب را براي حفظ جامعه اسلامي و مصونيت آحاد مردم مسلمان در مقابل هجمه‌هاي آنان آشكار مي‌كند. از سوي ديگر، چگونگي برخورد با اهل‌كتاب، ايستادگي در برابر هجمه‌هايي كه بر اسلام و مسلمانان وارد مي‌كنند، نياز به دقت‌هايي دارد كه ممكن است غفلت از آنها موجب اشتباه در اتخاذ واكنش‌هاي مناسب شده، ما را هم از رسيدن به نتايج مطلوب و هم از انجام تكليفي كه بر عهدة ما نهاده شده، باز دارد.
    با توجه به اينكه طبق بررسي انجام شده، به رغم وجود آثار مكتوب كلي دربارة چگونگي رفتار با اهل‌كتاب، مقاله يا كتاب مستقلي با اين موضوع خاص يافت نشده است. مقالة حاضر، با عنايت به اصل و ريشة راستين اهل‌كتاب، بر اين است كه با در نظر گرفتن حقانيت دين اسلام و معصومان، بُعد هدايت‌گري كامل آنان و لزوم الگوگيري از ايشان، شيوه‌هاي مواجهة نظامي ايشان با اهل‌كتاب را از طريق مطالعة سيرة نوراني‌شان، با هدف ارائة الگويي مناسب براي مسلمانان بررسي كند. از اين رو، با بررسي رويكردها، روش‌ها و ابزارهاي نظامي مورد توجه پيامبر اسلام و امام علي، به جمع‌بندي و بيان ويژگي‌هاي اين مواجهه مي‌پردازيم.
    الف) رويكردها
    بخش مهمي از موفقيت‌هاي اسلام و گسترش آن، از برنامه و نظارت جامعي به عنوان رويكردهاي نظامي رهبران اسلامي نشأت گرفته است. آمادگي دائم نظامي، هوشياري، دورانديشي و پيشگيري از تهاجم‌ها و واكنش نظامي متناسب با تهاجم‌ها، از اصلي‌ترين رويكردهاي نظامي معصومان هستند كه در ذيل به توضيح آنها مي‌پردازيم:
    1. آمادگي دائم نظامي
    معصومان، حتي در شرايطي كه امكان در دست‌داشتن قدرت برايشان فراهم بود، به حفظ آمادگي در مقابل تهاجم‌هاي احتمالي يا قطعي مخالفان توجه جدي داشتند. اين امر، كه سبک و روش رهبری ايشان براي ايجاد امنيت لازم در مسير هدایت امت اسلامی بود، حتي در هنگام صلح نيز مورد اهتمام قرار مي‌گرفت. اميرالمؤمنين در نامة خود به مالك اشتر، پس از توصية او به اينكه در صورت پيشنهاد صلح از سوي دشمنان، آن را بپذيرد، ‌به او گوش‌زد مي‌كند كه پس از صلح، خيالي آسوده نداشته باشد و مراقب اوضاع باشد. ايشان مي‌نويسد: «لكن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتي كردن؛ زيرا گاه، دشمن نزديك مي‌شود تا غافل‌گير كند. پس دورانديش باش و حسن‌ظنّ خود را متهم كن (به دشمن سوء‌ظن داشته باش)»(نهج‌البلاغه، ن 53)‏.
    پس از هجرت پيامبر اكرم، به مدينه، آن حضرت، از همان سال نخست، اقداماتي را براي ايجاد آمادگي هميشگي در سپاه اسلام انجام داد. به عنوان نمونه، با برگزاري مانورهاي جنگي مختلف و اعزام «نيروهاي گشتي» همة اوضاع منطقه را زير نظر مي‌گرفت و نيروهاي نظامي خود را وارد عرصه‌هاي ميداني مي‌نمود. فرستادن سپاه سي‌نفره به فرماندهي حمزة‌بن عبدالمطلب، به كرانه‌هاي درياي احمر، اعزام عبيدةبن حارث‌بن عبدالمطلب، به همراهي شصت يا هشتاد سواره نظام، فرستادن سعد ابي وقاص، با هشت نفر براي تحقيق از وضع قريش، تعقيب كاروان قريش با حضور شخص پيامبر، در چندين مورد و اعزام هشتاد نفر به فرماندهي عبدالله‌بن جحش، براي تعقيب كاروان قريش از جملة اين موارد است(سبحاني، 1375، ج1، ص471ـ477). اين مراقبت‌ها، براي ايجاد امنيت بيشتر در برابر مخالفان اسلام اعمال مي‌شد.
    در مورد اهل‌كتاب نيز امر چنين بود. واكنش‌هاي قاطع و به موقع پيامبر اسلام(ص)، در كوتاه‌ترين فرصت ممكن، پس از مشاهدة خيانت از جانب اهل‌كتاب، حكايت از آمادگي دائم معصومان در برابر اهل‌كتاب دارد. به رغم اينكه پيامبر گرامي اسلام، به نشانة تسليم اهل‌كتاب و تعهدشان براي زندگي مسالمت‌آميز با مسلمانان و عدم تحريك و تبليغ عليه اسلام، از آنان جزيه دريافت مي‌كرد(ر.ك: الزين، 2003م؛ ر.ك: جبر، 2002م)، و پيمان‌نامه‌هاي محكمي نيز با آنان بسته بود، اما وقتي با خيانت عده‌اي از آنان، مانند يهوديان بني‌قينقاع، بني‌نضير و بني‌قريظه مواجه شد، بي‌درنگ در برابر آنان لشگر كشيد. پس از محاصره و قدرت‌نمايي، آنان را به شكست وادار كرد(طبري، 1352،‌ ج3، ص998 و ص1082ـ1090). اين مطلب، نشان مي‌دهد كه ايشان، آمادگي دائم براي مقابله با توطئه‌هاي اهل‌كتاب را به عنوان رويكردي اساسي اتخاذ كرده بود. به همين دليل، در برابر توطئة آنان غافل‌گير نشد. كسب موفقيت‌هاي پيامبر در برابر قبايل ده‌گانة يهوديان مدينه، كه حدود پنج‌هزار نفر جمعيت داشتند و تقريباً مساوي با انصار بودند و از ثروت و توانايي بالايي برخوردار بودند، اين مطلب را تقويت مي‌كند. 
    2. هوشياري
    حفظ هوشياري كامل، از اصلي‌ترين رويكردهاي معصومان در برابر فعاليت‌هاي آشكار و نهان مخالفان و از جمله اهل‌كتاب بود. معصومان در موقعيت‌هاي گوناگون، با حفظ هوشياري بالا و زير نظر گرفتن مسايل پيرامون خود، به محض احساس يا اطلاع از خطر، با فرستادن نمايندگان به محل‌هاي مشكوك، تشكيل جلسة مشورت و اتخاذ تصميمات حكيمانه، در برابر تهاجم‌هاي گوناگون موضع مي‌‌گرفتند. به اين ترتيب، زمينة موفقيت خويش را در اين حوادث فراهم مي‌كردند. در بيعت عقبة دوم، پيامبر اعظم با حفظ هوشياري، به انصار مي‌فرمودند: سخن بگوييد اما مختصر؛ زيرا بر ما جاسوساني گماشته‌اند(حميدالله، 1365، ص 45).
    هنگامي كه پيامبر اكرم براي استقراض به قلعة يهوديان بني‌نضير رفتند و به گفت‌وگو با آنان پرداختند، با هوشياري كامل، اوضاع پيرامون را رصد مي‌كردند و به محض احساس خطر، محل را ترك نموده، به مدينه بازگشتند و به همراه سپاهي مجهز به قلعه بازگشتند و در برابر آنان صف كشيدند(طبري، 1352، ج3 ص1055). اين رفتار پيامبر، به روشني پيام لزوم هوشياري كامل در مقابل اغيار را براي همة مسلمانان بيان مي‌كند. نكتة ديگري كه در اين جريان محتمل است و بعضي از مفسران بدان اشاره كرده‌اند، اينكه ممكن است ايشان به قصد ارزيابي به اقامت‌گاه بني‌نضير رفته باشند(سبحاني، 1371، ص26؛ مكارم شيرازي، 1374، ج‏23، ص484)؛ اين هم نشانگر هوشياري ديگر و عدم غفلت ايشان از اوضاع پيرامون است. مي‌توان اين رويكرد معصومان را در راستاي دستور مستقيم قرآن كريم دانست كه مي‌فرمايد:
    اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد! آنها از هر گونه شرّ و فسادى در بارة شما، كوتاهى نمى‏كنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. [نشانه‏هاى] دشمنى از دهان [و كلام] شان آشكار شده و آنچه در دل‌هايشان پنهان مى‏دارند، از آن مهم‌تر است. ما آيات [و راه‏هاى پيش‌گيرى از شرّ آن‌ها] را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد(آل عمران، 118).
    اميرالمؤمنين علي دربارة ضرورت هوشياري و حفظ اسرار نظامي مي‌فرمايد:‌ «آگاه باشيد! حق شما بر من اين است كه جز اسرار جنگي، هيچ چيز را از شما پنهان نسازم»(نهج‌البلاغه، ن 5).
    3. دورانديشي و پيشگيري از تهاجم‌ها
    مواجهة موفق با تهاجم‌ها به ابعاد مختلفي وابسته است. از آن جمله، مي‌توان به لزوم دورانديشي و پيشگيري خردمندانه از تهاجم‌هاي احتمالي اشاره كرد. رسول گرامي اسلام، غير از مبارزه با مهاجمان، دست به اقدامات ديگري زدند كه نشان از رعايت اين رويكرد دارد. ايشان علاوه بر بستن پيمان با يهوديان «بني‌نضير»، «بني‌قريظه» و «بني‌قينقاع»، براي از بين بردن خطر احتمالي توطئة يهوديان ديگر، آنان را نيز به اسلام دعوت كردند و بدون جنگ يا با جنگ، آنان را در گروه اهل‌ذمه گنجانده و خطرشان را از پيش مرتفع نمودند.
    ايشان، در سال هفتم هجرت، پس از دعوت از يهوديان خيبر و سر باز زدن آنان، با سپاهي عازم خيبر شد(بلاذري،1417ق، ج1، ص433). پس از جنگ با آنان، در طي معاهده‌اي آنان را در مقابل دريافت سهمي از حاصل كشتزارها و نخلستان‌ها، بر سرزمين‌شان باقي گذاشت(بلاذري، 1988م، ص36). بدين ترتيب، ايشان خطر توطئه‌شان را از بين برد. در بازگشت از همين جنگ نيز يهوديان فدك را وادار به پذيرش پيمان‌نامه‌اي مانند عهدنامة خيبر نمود(همان، ص42). در ادامه با يهوديان وادي‌القري نيز جنگيد و پيمان مشابه ديگري با آنان منعقد كرد(همان، ص47). يهوديان تيماء نيز با ديدن اوضاع، خود نزد رسول خدا آمدند و با همان شرايط، با ايشان مصالحه كردند(مسعودي، بي‌تا، ص224). همة اين موارد، نمونه‌هايي از دورانديشي‌ها و اقدامات پيشگيرانة معصومان است كه در سيرة نبي مكرم اسلام به چشم مي‌خورد.
    4. واكنش نظامي متناسب با تهاجم‌ها و شرايط موجود
    رويكرد ديگر معصومان، در مواجهه با اهل‌كتاب، واكنش‌هاي متناسب با تهاجم‌هاي رخ‌داده و شرايط موجود بود؛ گاه به صورت مقابله به مثل، گاه با واكنش‌هاي شديدتر به توطئه‌ها و گاه، به شكل جنگ نظامي انجام مي‌شد. در جريان حوادث يهوديان بني‌قينقاع، بني‌نضير و بني‌قريظه، زماني كه پيامبر اكرم پيمان‌شكني آنان را مشاهده كرد، با مقابله به مثل، خود نيز پيمانش را شكست و به جنگ با آنان رفت و آنان را وادار به تسليم نمود. قرآن نيز در اين مورد به پيامبر اكرم فرموده بود: «و هر گاه [با ظهور نشانه‏هايى،] از خيانت گروهى بيم داشته باشى [كه عهد خود را شكسته، حمله غافل‌گيرانه كنند]، به طور عادلانه به آنها اعلام كن كه پيمان‌شان لغو شده است؛ زيرا خداوند، خائنان را دوست نمى‏دارد!»(انفال: 59).
    نگاه دقيق‌تر به رفتار پيامبر اكرم با يهوديان بني‌قينقاع، بني‌نضير و بني‌قريظه، بيانگر اين رويكرد است كه ايشان با احساس خطر جدي از ناحية آنان، نه تنها با موضع‌گيري قاطع خود، با اين گروه‌ها مقابله به مثل كرد، بلكه رفتار ايشان پاسخي شديدتر و كوبنده‌تر از آنچه بود كه از آنان سر زده بود. 
    همچنين، در اين مورد كه چرا پيامبر اكرم با اين گروه‌ها جنگيد، بايد گفت: اگرچه رويكرد اولية اسلام، جنگ نيست، ولي اگر ضرورت ايجاد شود، اسلام براي از بين بردن كانون‌هاي زورگويي و ريشه‌كن كردن فسادانگيزان جامعه، با به كار گرفتن سلاح براي سركوبي مخالفان صلح و آزادي اقدام مي‌كند؛‌ مثلاً اگر گروهي جنگ با مسلمانان را آغاز كنند، يا با برنامه‌هاي شيطاني خود، سبب انحراف آنان شوند(عاملي، 1400ق، ج3، ص127 و 131). قرآن به پيامبر اكرم دستور مي‌دهد كه اگر كفار از پيماني كه با تو داشتند، سر باز زدند و از در جنگ بر تو وارد شدند، تو نيز با كامل‌ترين توان خود با آنان مبارزه كن و شرشان را كوتاه گردان. خداوند، خطاب به پيامبر اكرم مي‌فرمايد: «اگر آن‌ها را در [ميدان] جنگ بيابى، آن چنان به آنها حمله كن كه جمعيّت‌هايى كه پشت سر آنها هستند، پراكنده شوند. شايد متذكّر گردند [و عبرت گيرند]»(انفال: 57).
    البته بر اساس بينش قرآن، مسلمانان در صورتي بايد وارد جنگ شوند كه رفتار يا تهاجمي ظالمانه نسبت به مسلمانان صورت گرفته باشد. قرآن مي‌فرمايد: «به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازة جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفته‏اند و خدا بر يارى آن‌ها تواناست»(حج: 39). بر همين اساس، همواره به حد ضرورت اكتفا مي‌شد و اين‌گونه نبود كه جنگ يك راه هميشگي براي پيش‌برد اهداف اسلام و گسترش آن باشد(عاملي، 1400ق، ج3، ص133).
    ب) روش‌ها
    معصومان براي پيش‌برد رويكردهاي خويش، از روش‌هاي دقيق نظامي استفاده مي‌كردند و براي هجمه‌هاي گوناگون اهل‌كتاب، برنامه‌ريزي‌هاي مؤثر و قابل اتكا داشتند. در اينجا، به معرفي مواردي از روش‌هاي نظامي اتخاذ شده از سوي ايشان مي‌پردازيم كه عبارت است از: پيمان عدم تعرض و حفظ ارتباط، اجراي قانون ذمه، مراقبت در فروش سلاح، نفوذ افراد مورد اعتماد در ميان اهل‌كتاب، هشدار و اتمام حجت، تجهيز و قدرت‌نمايي، ايجاد قرارگاه مركزي و در نهايت، جنگ سخت.
    1. پيمان عدم تعرض و حفظ ارتباط
    معصومان، براي حفظ امنيت مسلمانان، با افرادي از اهل كتاب، كه احتمال خطر از سوي آنان داده مي‌شد، پيمان مي‌بستند كه در مقابل اجازه‌اي كه مسلمانان به اهل كتاب مي‌دهند، تا در كنارشان زندگي كنند، اهل‌كتاب حق هيچ گونه تعرض و دست‌اندازي به جامعة اسلامي را نداشته باشند. پيمان عدم تعرض پيامبر از يهوديان اوس و خزرج (بني‌عوف، بني‌ساعدة، بني حارث، بني‌جشم، بني نجار، بني‌عمرو‌بن عوف، بني‌نبيب و بني‌اوس)، هنگام ورودشان به مدينه و سپس، گرفتن پيمان از «بنى‌نضير» و «بنى‌قريظه» و «بنى‌قينقاع» از اين جمله بود(ابن‌هشام، 1420، ج1، ص501؛ احمدي ميانجي، 1419ق، ج1، ص260). پيامبر اكرم در اين پيمان‌نامه‌ها، از اين يهوديان پيمان گرفت: 
    نه در شب و نه در روز، با زبان، دست، سلاح و مركب، فعاليتي بر ضرر رسول خدا(ص) و هيچ يك از اصحاب او نداشته باشند، و اگر چنين اقدامي نمودند، رسول خدا در ريختن خون آنان، اسيركردن فرزندان و زنان و ضبط اموالشان آزاد است(مجلسي، 1403، ج19، ص111).
    حضرت، اين پيمان‌نامه را براي هريك از اين قبيله‌ها به صورت جداگانه نوشت و از آنان تعهد گرفت. اين پيمان‌نامه‌ها، زمينة همزيستي مسالمت‌آميز ميان مسلمانان و اهل‌كتاب را فراهم كرد و خطر درگيري ميان دو طرف را تا حد زيادي كاهش مي‌داد. در فرازي از اين عهدنامه‌ها، چنين آمده است: «از يهود نيز هر كس از ما پيروي كند، از ياري و همراهي ما برخوردار خواهد بود؛ نه به او ظلم مي‌شود و نه مسلمانان بر ضد او كسي را ياري مي‌كنند»(احمدي ميانجي، 1419ق، ج3، ص24).
    ميان پيامبر اسلام و مسيحيان نجران نيز پيمان عدم تعرضي بسته شد كه صلح‌طلبي اسلام در آن مشهود است. در اين پيمان‌نامه، در عوض تأمين امنيت مسيحيان، اسلام متعهد شد كه مسيحيان را در اجراي مراسم ديني آزاد بگذارد، تغييري در حقوق و امتيازات آنان ندهد، هيچ اسقف و كشيشي از مقام خود و هيچ راهب از صومعة خودعزل نشود و...؛ مسيحيان نيز در مقابل اين موارد، متعهد گرديدند كه ستم و تجاوز نكنند و در صورت وقوع جنگ، سى زره، سى اسب و سى اشتر به مسلمانان عاريه دهند(بلاذري، 1988،‌ ص95).
    البته مسلمانان با وجود اين پيمان‌نامه‌ها، هرگز در برابر خطر دشمنان ديگر، بر دوستي آنان تكيه نمي‌كردند و با هوشياري كامل، با حوادث مواجه مي‌شدند. اين موارد، اقدام‌هاي دفاعي پيش‌گيرانه‌اي است كه پيامبر اسلام از طريق آنها، نظام دفاعي اسلام در برابر تهاجم‌هاي اهل‌كتاب را سامان بخشيد و امنيت بيشتري را براي جامعة اسلامي به ارمغان آورد؛ چرا كه با اين كار، هم از خطر توطئه‌هاي آنان در امان بود و هم مي‌توانست با هم‌پيماني با آنان، در برابر دشمنان ديگر اسلام مانند مشركان با قدرت بيشتري بايستد و خطرشان را خنثي نمايد.
    2. اجراي قانون ذمه
    از آنجا كه اهل كتاب، دست‌كم ادعاي پيروي از يك دين آسماني را داشتند كه از سوي خداوند متعال و توسط يكي از پيامبران او آورده شده است، اسلام در احكام مختلف، تفاوت‌هايي را ميان آنان و مشركان گذاشته است. اين تفاوت‌ها، كه همواره به سود اهل كتاب نيز بوده و موجبات زندگي ايمن و مترقي را برايشان فراهم آورده است، شامل قانون‌گذاري دقيق براي جوانب مختلف زندگي آنان است. طبق يكي از اين قوانين، كه از سوي معصومان اجرا مي‌شد و مسلمانان هر عصري بدان عمل مي‌كردند، اهل كتاب در صورتى مي‌توانند در جامعة اسلامي زندگي كنند كه با مسلمانان زندگى مسالمت‏آميز داشته باشند. اسلام را محترم بشمارند و بر ضد مسلمانان و اسلام، دست به هيچ‌گونه تحريك و تبليغي نزنند. از نشانه‏هاى تسليم آنان در برابر اين نوع هم‌زيستى مسالمت‏آميز نيز اين است كه در هر سال مبلغ اندكي را تحت عنوان «جزيه» به حكومت اسلامي بپردازند. اين وضعيت حقوقي اهل كتاب در جامعة اسلامي را «ذمّه» مي‌گويند(ر.ك. دندل جبر، 2002م؛ عميد زنجاني، 1370؛ شريعتي، 1381؛ الزين، 2003م، كلانتري، 1374).
    بنابراين روش، كه معصومان به دستور خداوند آن را اجرا مي‌كردند، اگر حكومتي اسلامي برقرار باشد، ميان مسلمانان و اهل كتاب تعهدي دوجانبه برقرار مي‌شود و اهل‌كتاب مبلغي را به عنوان «جزيه» پرداخت مي‌كنند. نتيجة آن، حمايت مسلمانان از جان،‌ آبرو و اموال اهل‌كتاب و پيش‌گيري از آسيب‌هايي است كه احتمال مي‌رود از جانب آنان، جامعة اسلامي را تهديد كند(الحسني الخربوطلي، 1969م، ص65). اسلام در قبال پذيرش تعهد حفظ جان و مال اهل ذمه و برخي ديگر از امور، آنان را به كارهايي ملزم كند كه در واقع، روشي دفاعي در برابر تهاجم‌هاي احتمالي آنها به حساب مي‌آيد. كارهايي مانند اينكه نبايد به اسلام توهين كنند. نبايد مسلمانان را به دين خود در آورند. نبايد كليسا يا كنيسة جديدي بسازند و نبايد با تباني با دشمنان اسلام، به حكومت اسلامي خيانت كنند(ر.ك. جبر، 2002م؛ عميد زنجاني، 1370؛ شريعتي، 1381؛ الزين، 2003م، كلانتري، 1374).
    3. مراقبت در فروش سلاح
    از نكات مهم در بحث روش‌هاي نظامي معصومان، مراقبت در فروش سلاح به اهل‌كتاب است. اگرچه اكنون نظر واحدي در زمينة جواز فروش سلاح به غيرمسلمانان وجود ندارد. براي مثال، سيد يزدي دربارة جواز يا منع فروش سلاح به كفار هشت نظر را مطرح مي‌كند(طباطبایی، 1421ق، ج۱، ص۱۰)، اما به طور كلي، همة روايات موجود در اين زمينه، بر اين نكته تأكيد مي‌كنند كه مراقبت‌هاي سياسي و نظامي در اين امور لازم و ضروري است. 
    رواياتي از معصومان در اين زمينه وجود دارد. براي مثال، روايت علي‌بن جعفر(عاملی، 1409ق، ج۱۲، ص۷۰)، هند سراج(همان، ج17، ص102)، حضرمی (همان، ج1، ص69) و ...، بر حرمت فروش سلاح و تجهيزات جنگي، هنگام جنگ با دشمن تأكيد دارند.
    بر اساس همين روايات، شهيد ثاني(خويي، 1417ق، ج۱، ص۱۸۷) و فقيهان معاصري چون مرحوم خويي(همان، ج1، ص188ـ189) و استاد ميرزا جواد آقا تبريزي(تبريزي،1416ق، ج۱، ص۱۰۴ـ۱۰۵)، به حرام بودن مطلق فروش سلاح به کافران در حال جنگ و صلح حكم كرده‌اند. مشهور فقها(طباطبایی، 1421ق، ج ۱، ص۱۰) نيز نظري را كه مرحوم شيخ انصاري(انصاری دزفولي، 1415ق، ج۱، ص۱4۹) آن را تقويت كرده است، اختيار نموده، حرام بودن فروش در حال جنگ و جواز فروش در حال صلح و سازش را صحيح مي‌دانند. برخي نيز مانند امام خميني(موسوي خمینی، 1415ق، ج ۱، ص17)، این امر را مسئله‌اي سیاسی و تابع رأی دولت و حکومت مي‌دانند.
    4. نفوذ افراد مورد اعتماد در ميان اهل‌كتاب
    نفوذ افراد مورد اعتماد در ميان اهل‌كتاب، براي پيشگيري از توطئه‌ها يا مبارزه با تهاجم‌هاي اهل‌كتاب، يكي از روش‌هاي ديگري است كه توسط معصومان به كار گرفته شده است. در جريان جنگ احزاب، هنگامي كه مسلمانان با لشگر متحدي از قبايل عرب، اعم از مشركان، كفار و يهوديان مواجه شدند، يكي از يهوديان تازه مسلمان شده، به نام نعيم‌بن مسعود، خدمت رسول خدا رسيد و به ايشان عرض كرد: اي رسول خدا! من تازه مسلمان شده‌ام و قومم از اين جريان اطلاعي ندارند. پس آنچه صلاح مي‌داني بفرما تا انجام دهم. پيامبر اكرم نيز كه به تأثير فراوان چنين شخصي در ميان دشمنان آگاه بود، به ايشان فرمود: «هرگونه مي‌تواني دشمن را بران؛ زيرا [اساساً] جنگ عبارت است از نيرنگ»(ابن اثير، 1989م، ج4، ص572). به اين صورت، دست او را براي هر اقدامي باز گذاشت و او با نفوذ در ميان دشمن و پياده كردن نقشه‌اي مناسب، توانست ضربة سنگيني به آنان وارد كند(همو، 1994م، ج2، ص182ـ184؛ ابن هشام، 1420، ج2، ص710).
    دقت در برخي جملات معصومان نيز نشان مي‌دهد كه ايشان از روش فرستادن افراد مورد اعتماد خود، به عنوان مأمورهاي اطلاعاتي، براي دريافت اخبار سرّي و انتقال آنها به ايشان استفاده مي‌كردند. براي نمونه، اميرالمؤمنين علي، در نامه‌اي به فرماندار خود در مكه، به نام قائم‌بن عباس مي‌نويسد: «همانا مأمور اطلاعاتي من در شام به من اطلاع داده است...»(نهج‌البلاغه، ن 33).
    5. هشدار و اتمام حجت
    در مواقع مورد نياز، براي ايجاد تأثيري عميق‌تر و فروبردن اهل‌كتاب در انديشه و ترس از عواقب مخالفت با اسلام، هشدار و اتمام حجت با اهل كتاب، روش مهم ديگري بود كه از جانب معصومان به كار گرفته مي‌شد. اين هشدارها، گاه ناظر به عواقب اخروي بود و گاه فرجام بد دنيوي را براي دشمنان بيان مي‌كرد؛ گويا هميشه همراه با دعوت طرف مقابل به پذيرش اسلام بود(ابن‌سعد، 1376ق، ج2، ص68). از سيرة معصومان مي‌توان دريافت كه ايشان، پيش از هر رويارويي فيزيكي، همواره خود را ملزم به اين اتمام حجت‌ها و هشدارها مي‌دانستند. پيامبر اكرم، به دستور خداوند متعال، اين آيه را بر اهل كتاب تلاوت فرمودند:
    يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً(نساء: 47)؛ اى كسانى كه كتاب [خدا] به شما داده شده! به آنچه [بر پيامبر خود] نازل كرديم- و هماهنگ با نشانه‏هايى است كه با شماست- ايمان بياوريد، پيش از آنكه صورت‌هايى را محو كنيم، سپس به پشت سر بازگردانيم، يا آنها را از رحمت خود دور سازيم، همان گونه كه «اصحاب سبت» (گروهى از تبهكاران بنى اسرائيل) را دور ساختيم و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنى است!
    هشدارهاي ديگري نيز از آيات قرآن كريم در همين راستا به چشم مي‌خورد(ر.ك. مائده: 54؛ نساء: 133) كه همگي شاهد بر اين روش دفاعي اسلام است. در اين آيات، قرآن به صراحت مي‌گويد: با هيچ قومي، عهد اخوّت و مودّت ندارد و اگر خوب عمل نكنند، از آنان اعراض خواهد شد. از نمونه‌هاي روشن بهره‌گيري پيامبر اكرم از اين روش، جريان پيمان‌شكني يهوديان بني‌قينقاع است كه حضرت پس از بازگشت از جنگ بدر و مشاهدة اين پيمان‌شكني، در بازار شهر ايستاد و به آنان فرمود: «اي يهوديان! اسلام بياوريد؛ ـ زيرا به خدا سوگند كه شما مي‌دانيد من فرستادة خدا هستم ـ پيش از آنكه خدا آنچه را كه بر سر قريش آورد، بر سر شما نيز بياورد...»(بلاذري، 1417، ج1، ص309).
    در اهميت جايگاه مهم اتمام حجت و هشدار، اينكه پيامبر اكرم در نامة خود به اسقف ايله مي‌نويسند: «من با شما جنگ نمي‌كنم تا آنكه براي شما نامه بنويسم»(حميدالله، 1365، ص91؛ احمدي ميانجي، 1419ق، ص161). هنگامي كه مسيحيان بني‌كلب به اطراف مدينه حمله كردند و دست به غارت‌گري، تجاوز و كشتار زدند. پيامبر اكرم گروهي را به فرماندهي عبدالرحمن‌بن عوف، براي مانع شدن آنان از اين فسادانگيزي‌ها فرستاد. اما به اين هيئت اعزامي دستور داد كه پيش از هر كاري، آنان را به اسلام دعوت كند. اين روش، نتيجة خوبي نيز داشت و پس از آنكه عبدالرحمن‌بن عوف، از باب اتمام حجت، سه روز آنان را به اسلام دعوت كرد، در نهايت يكي از بزرگان مسيحيان به نام اصبغ‌بن عمرو كلبي، و به دنبال او، گروهي از مردم مسلمان شدند و خطرشان خنثي شد(ابن سعد، 1376ق، ج2، ص68).
    6. تجهيز و قدرت‌نمايي
    نشان دادن قدرت نظامي و توان مقابلة همه‌جانبه با دشمن، از اصلي‌ترين اموري است كه در مسألة دفاع وجود دارد. حضرات معصومان نيز اين روش را به كار مي‌گرفتند. قرآن كريم در اين باره مي‌فرمايد: «تا مي‌توانيد، در برابر آنان نيرو و اسب‌هاى آماده بسيج كنيد، تا به وسيلة آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد! و [همچنين] گروه ديگرى غير از اينها را، كه شما نمى‏شناسيد و خدا آنها را مى‏شناسد»(انفال: 60).
    پيامبر اسلام براي جنگ‌ها در آمادگي به سر مي‌بردند و سپاهي را تدارك ديده بودند كه از لحاظ تجهيزات، سلاح و نفرات در وضعيت خوبي بود(جليلي، 1374، ص 96). پيامبر اسلام از سال نخست هجرت، با برگزاري مانورهاي نظامي، توانايي و نيروي دفاعي مسلمانان را به رخ دشمنان مي‌كشيد(سبحاني، 1363، ج1، ص477). در جريان فتنة «بني‌قينقاع»، پيامبر اسلام، بي‌‌درنگ دستور داد تا مسلمانان، قلعة آنان را محاصره كنند و چنان توانايي‌اي را از توان مسلمانان به نمايش گذاشت كه سرانجام، بدون هيچ زد و خورد و ريختن خوني، و تنها با قدرت‌نمايي، يهوديان تسليم و مجبور به ترك قلعه شدند. ابن هشام مدت محاصره را شش روز دانسته(ابن هشام، 1420ق، ج،2 ص 682) و طبري، به نقل از واقدي مي‌نويسد: «پيامبر پانزده روز يهوديان «بني قينقاع» را محاصره كرد كه هيچ كس از آنها به جنگ نيامد. آنگاه به حكم پيامبر خدا تسليم شدند و دست‌هايشان را بستند...»(طبري، 1352، ج3، ص997).
    در روايت ديگري آمده است: اميرالمؤمنين، با گفتن جمله‌هاي سخت و تهديدآميز، قصد نمايش‌دادن اقتدار مسلمانان را داشتند تا از اين طريق، دشمنان را مرعوب ساخته، جلوي هرگونه خيانت و عهدشكني اهل‌كتاب را بگيرند. يكي از مأموران گردآوري ماليات، حضرت نقل مي‌كند: 
    علي‌بن ابي‌طالب، مرا براي جمع‌آوري ماليات‌هاي منطقة «بانقيا» و برخي از نواحي كوفه مأمور كرد. پيش از رفتن، در حضور مردم به من فرمود: «در زمينة ماليات توجه و جديت داشته باشد و حتي از درهمي مگذر؛ وقتي تصميم گرفتي سمت محل مأموريت حركت كني، نزد من آي». قبل از سفر نزد حضرت رفتم، اما ايشان به طور خصوصي به من فرمود: «آنچه از من شنيدي سياست بود. مبادا فردي مسلمان، يهودي يا مسيحي را براي درهمي خراج بزني يا حيوان فردي را [كه از آن در كار استفاده مي‌كند] براي درهمي بفروشي. ما مأموريم با عفو و مهرباني از آنان ماليات بگيريم (مجلسي، 1403ق، ج41، ص128). همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود،‌ حضرت با پرهيز از برخوردِ به واقع خشمگينانه نسبت به اهل‌كتاب، با اتخاذ روش قدرت‌نمايي، خواستند كه آنان را وادار به اطاعت كنند تا فكر نافرماني و توطئه را از سرشان خارج كنند.
    7. ايجاد قرارگاه مركزي
    تاريخ نشان مي‌دهد معصومان، براي پيش بردن بهتر امور مختلف نظامي، مانند شناسايي تهاجمات، آماده‌سازي پاسخ‌هاي مناسب، انتخاب شيوة مبارزه و...، قرارگاه مركزي تشكيل مي‌دادند و در آنجا به بررسي اين امور مي‌پرداختند. در اين قرارگاه‌ها، خود امام با به دست گرفتن مديريت، به مشورت با كارشناسان و افراد باتجربه مي‌پرداختند. پس از بررسي‌هاي لازم، تصميم‌هاي متناسب را اتخاذ مي‌نمودند. اين نكته، آن‌قدر نزد پيامبر اكرم اهميت داشت كه در عهدنامة مدينه آمده است: «هيچ مؤمني بدون رضايت ديگر مؤمنان و بدون رعايت نظر ايشان، نمي‌تواند در جنگ و جهاد در راه خدا پيشنهاد صلح دهد»(عاملي، 1409، ج8، ص427)؛ يعني تصميم افراد بايد به صورت يك‌جا بررسي شده و سپس، نظر واحدي اعلام شود. هيچ كس نبايد به صورت فردي و پراكنده تصميمي گرفته، آن را إعمال كند. خود رسول اكرم در آغاز ورود به مدينه، با ساخت مسجد، آن را مركز فرماندهي، مشورت، برنامه‌ريزي و حل و فصل امور قرار داد.
    جلسة مشورت در جنگ احزاب، يكي از مصاديق روشن تشكيل قرارگاه در رويارويي‌هاي پيامبر اكرم با اهل‌كتاب بود. در تاريخ آمده است: هنگامي كه دشمنان براي مبارزه با مسلمانان هم‌دست شدند، خبر به پيامبر اسلام رسيد. ايشان مردم را از اين جريان آگاه كرد. كار قابل توجه ايشان، در جريان مذكور اين بود كه براي مقابلة بهتر با اين تهاجم بزرگ، با تشكيل جلسة مشورت، در اين باره كه آيا براي جنگ از شهر خارج شوند، يا در شهر بمانند و به دفاع بپردازند، نظر افراد را جويا شد. در اين ميان، سلمان فارسي، نظري را مطرح كرد كه براي همگان جالب به نظر مي‌رسيد. او گفت: ما در ايران هنگامي كه با گروه بزرگي روبه رو مي‌شديم، دور خود خندقي حفر و از ورود دشمنان به سرزمين‌مان جلوگيري مي‌كرديم. در نهايت، همين نظر نيز مورد پذيرش قرار گرفت و به خوبي اجرا شد(صالحي شامي، 1414ق، ج4، ص364). در جريان همين جنگ، هستة مركزي هدايت جنگ با حضور پيامبر اسلام، به مديريت و برنامه‌ريزي براي مشكلات گوناگون پيش‌آمده مي‌پرداخت. از اين رو، همة توطئه‌ها خنثي شد. براي مثال، يكي از حوادث جانبي اين جنگ، جريان خيانت يهوديان «بني‌قريظه» و همكاري آنان، با مهاجمان بود كه پيامبر اكرم آن را نيز با همراهي بعضي از افراد مورد اعتماد مانند حذيفه مديريت و خنثي نمود(ابن اثير، 1994ق، ج2، ص183ـ185).
    8. جنگ سخت
    از روش‌هاي ديگر مبارزه با اهل كتاب و دفاع از كيان اسلام، كه هم فهم جوانب و هم اجراي آن بسيار مهم است و دقت فراواني را مي‌طلبد، روش جنگ با آنان است. اين روش، گاه به عنوان يك شبهه مطرح شده و در صدد ايجاد تلقي شمشيري بودن اسلام است و گاه، دستاويزي براي جاهلان مدعي مسلماني قرار مي‌گيرد. آنان بدون توجه لازم در مسايل مختلف آن، دست به كشتار فراگير و عمومي اهل كتاب مي‌زنند. با در نظر گرفتن اين مطلب كه پيامبر اسلام مأمور آوردن رحمت براي جهانيان است(انبياء: 107)، هيچ گونه ‌ترديدي باقي نخواهد گذاشت كه رفتاري غيرعاقلانه و غيرديني است.
    كشتار اهل كتاب به اين معنا نيست كه مردمي را مظلومانه و آن هم به بهانة اجراي اسلام قتل و عام كنيم. مطالعة سيرة معصومان نشان مي‌دهد كه در بحث دفاعي، قتال با هر اهل‌كتاب و در هر شرايطي روا نيست. پيامبر اسلام هنگام ورود به مدينه با اهل‌كتاب جنگ نكرد، بلكه ابتدا پيمان‌نامه‌هايي را با آنان منعقد كرد. اما پس از پيمان‌شكني آنان و هنگامي كه چارة ديگري جز برخورد سرسختانه با آنان نداشت، با آنان جنگيد. با توجه به آنچه در قرآن كريم آمده، مسلمانان در صورتي مي‌توانند وارد جنگ شوند كه تهاجمي ظالمانه عليه آنان صورت گرفته باشد. قرآن مي‌فرمايد: «به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازة جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفته‏اند و خدا بر يارى آنها تواناست»(حج: 39). بر اين اساس، در قتال همواره به حد ضرورت اكتفا مي‌شد؛ اين‌گونه نيست كه جنگ يك راه هميشگي براي پيشبرد اهداف اسلام و گسترش آن باشد، بلكه اين ميزان جنگ، كه اسلام به عنوان دفاع در برابر تهاجم‌هاي دشمنان تجويز مي‌كند، با هر عقل و منطق سالمي سازگار است(عاملي، 1400، ج3، ص133). در واقع، جنگ هميشه آخرين راه اسلام است. معصومان تنها هنگامي كه همة درهاي صلح و گفت‌وگو بسته مي‌شد، يا وقتي طرف مقابل طغيان و سركشي مي‌كرد، با جنگ موافقت مي‌كردند. اميرالمؤمنين علي در نامه به مالك اشتر مي‌نويسد:‌ «هرگز پيشنهاد صلح دشمن را كه خشنودي خدا در آن است، ردّ مكن، كه آسايش رزمندگان و آرامش فكري تو و امنيت كشور در صلح تأمين مي‌گردد»(نهج‌البلاغه، ن 53).
    آري، گاه چاره‌اي جز جنگ نيست. در جريان حوادث يهوديان، «بني‌قينقاع»، «بني‌نضير» و «بني‌قريظه» نيز زماني كه پيامبر اكرم پيمان‌شكني آنان را مشاهده كرد، با مقابله به مثل، خود نيز پيمانش را شكست و به جنگ با آنان رفت و آنان را وادار به جلا نمود. براي فراگرفتن چگونگي اجراي اين روش، بايد به جنگ‌هاي واقع شده ميان مسلمانان و اهل‌كتاب نظري بيندازيم. با نگاهي به تاريخ در مي‌يابيم كه جنگ ميان پيامبر اكرم، و يهوديان هنگامي روي داد كه ديگر راه‌هاي قبلي تأثيري نداشت و اهل‌كتاب دست به توطئه عليه اسلام زده بودند. در اين هنگام، پيامبر با اقتدار كامل با لشگر مخالف روبه‌رو مي‌شدند. هنگامي كه مأموريت ايشان، به هلاكت رساندن دشمنان اسلام بود، در اين كار هيچ ترديدي نمي‌كردند.
    هنگامي كه پيامبر اسلام، پيمان‌شكني يهوديان «بني‌قينقاع» را مشاهده كرد، در برخورد جدّي با آنها هيچ درنگ نكرد و با قاطعيت تمام، قلعة آنان را محاصره و آنها را مجبور به تسليم و اخراج از مدينه نمود و چون زميني نداشتند، اموال، سلاح و لوازم زرگري‌شان را از آنها گرفت(طبري، 1352،‌ ج3، ص998). جنگ پيامبر، با «بني‌نضير» و اخراج آنان نيز بسيار مقتدرانه انجام شد. در جريان جنگ با «بني‌قريظه» نيز وقتي كه سعد‌بن معاذ، به عنوان حكَم انتخاب شد. و پيامبر به او دستور داد تا حكم خود را بيان كند. سعد گفت: اي رسول خدا حكم من اين است كه مردان فتنه‌گر بني‌قريظه كشته شوند. زنان و فرزندان‌شان به اسارت گرفته شوند و اموال‌شان ميان مهاجران و انصار تقسيم شود. رسول خدا برخاست و فرمود: «به حكم خدا كه بالاي هفت آسمان است، حكم كرده‌اي»(قمي، 1367، ج2، ص189). آن‌گاه اين حكم را اجرا كرد. پس از فرستادن زنان بني‌قريظه به شهر، مردان فتنه‌گر آنان را گردن زد؛ به گونه‌اي كه برخي از افراد سست‌ايمان نتوانستند اين عمل پيامبر را برتابند و لب به شكوه گشودند(همان).
    اميرالمؤمنين علي، به جنگ با اهل‌ذمه‌اي كه پيمانش را نقض مي‌كند، حكم فرموده، مي‌فرمايد: «ذمي‌اي كه از ذمه‌اش خارج شده، حكمي جز شمشير ندارد»(كليني، 1407ق، ج7، ص265). اما نكته‌اي كه معصومان اهتمام ويژه‌اي به آن داشتند، ديپلماسي فعّال در حين جنگ، براي تقويت مواضع خويش و به دست آوردن موفقيت‌هاي بيشتر بود كه از طريق انعقاد پيمان‌هاي سياسي با قدرت‌هاي بي‌طرف و جلوگيري از همبستگي گروه‌هاي مخالف بود. در عين حال، از مذاكره در حين جنگ نيز غفلت نمي‌كردند و در آن‌جا كه لازم بود، تلاش مي‌كردند از مذاكره با دشمن، براي پايان دادن پيروزمندانة غائله استفاده كنند(جليلي، 1374، ص105ـ114).
    اما دربارة چگونگي جنگيدن نيز روش‌هايي براي عموم جنگ‌ها از سوي معصومان بيان گرديده است. انتقال جنگ به سرزمين دشمن، تفكيك دشمن به دسته‌هاي منفرد، و محاصرة اقتصادي ـ نظامي از اين جمله‌اند(ناصري، 1387). رعايت مسايل امنيتي نيز از مهم‌ترين امور مورد توجه امامان بود. در بيعت عقبة دوم، پيامبر اعظم به انصار مي‌فرمودند: سخن بگوييد اما مختصر؛ زيرا بر ما جاسوساني گماشته‌اند(حميدالله،1365، ص45). همچنين، اميرالمؤمنين به سپاه فرستاده شده از سوي خود به فرماندهي زياد‌بن نضر حارثي و شريح‌بن هاني دربارة چگونگي جنگيدن مي‌نويسد:
    هرگاه به دشمن رسيديد، يا او به ما رسيد، لشگرگاه خويش را بر فراز بلندي‌ها، يا دامنة كوه‌ها يا بين رودخانه‌ها قرار دهيد تا پناه‌گاه شما و مانع هجوم دشمن باشد. جنگ را از يك سو يا دو سو آغاز كنيد و در بالاي قلّه‌ها و فراز تپه‌ها ديده‌بان‌هايي بگماريد. مبادا دشمن از جايي كه مي‌ترسيد يا از سويي كه بيم نداريد ناگهان بر شما يورش آورد! و بدانيد كه پيشاهنگان سپاه ديده‌بان لشگريانند و ديده‌بانان طلايه‌داران سپاهند. از پراكندگي بپرهيزيد. هر جا فرود بياييد و هرگاه كوچ مي‌كنيد، همه با هم كوچ كنيد؛ و چون تاريكي شب شما را بپوشاند، نيزه‌داران را پيرامون لشگر بگماريد و نخوابيد مگر اندك، چونان آب در دهان چرخاندن و بيرون ريختن(نهج‌البلاغه، ن 11).
    اما اگرچه اين تحقيق، تنها به بُعد دفاعي اسلام مي‌پردازد، ولي در جنگ‌هاي ابتدايي، معصومان نيز پس از ابلاغ پيام اسلام و دعوت از آنان انجام مي‌شد. پيامبر اسلام مأمور بودند پيام الهي را به گوش همگان برسانند و مكلف به مسلمان نمودن مردم نبودند(تغابن: 12)، اما هرجا كه مانعي براي رساندن پيام اسلام مشاهده مي‌كردند، سعي در برداشتن موانع مي‌كردند كه جهادهاي ابتدايي نيز در همين راستا انجام مي‌شد(احمدي، 1390، ص36).
    ج) ابزارها
    اصلي‌ترين ابزارهاي نظامي، كه به وسيلة آنها رويكردها و روش‌هاي نظامي معصومان عملي مي‌شد، عبارت بود از: استفاده از سپاه نظامي كارآمد، بسيج مردمي، و شبكة اطلاعات كه به توضيح آنها خواهيم پرداخت:
    1. استفاده از سپاه نظامي كارآمد
    همان‌گونه كه در بحث روش‌ها گفته شد، جنگ يكي از شيوه‌هاي دفاع معصومان در برابر تهاجم‌هاي اهل‌كتاب بود كه در زمان لازم به كار گرفته مي‌شد. روشن است كه كسب موفقيت با اين روش، جز با داشتن سپاهي نظام‌يافته و آماده امكان‌پذير نبود. 
    به نقل تاريخ، پيامبر اكرم، سپاهيان منظمي را براي جنگ‌ها گسيل مي‌كردند. براي آنها فرماندهان شايسته‌اي تعيين مي‌نمودند. تجهيزات لازم را در اختيارشان قرار مي‌دادند و پرچم‌هايي را به دست‌شان مي‌سپردند(يعقوبي، بي‌تا، ج2، ص69). تاريخ گواه اين مطلب است كه پيامبر اعظم، از سپاه نظامي مقتدر در راه دفاع از آيين الهي‌اش استفاده مي‌كرد(ر.ك: ناصري، 1387، ص123). ملاحظة كارنامة نظامي و استراتژي‌هاي دقيق و مديريت موفق ايشان در فرايند دشوار جنگ، حكايت از انسجام سپاه نظامي ايشان دارد. كسب موفقيت‌هاي پيامبر، در برابر قبايل ده‌گانة يهوديان مدينه، كه حدود پنج‌هزار نفر جمعيت داشتند و تقريباً مساوي با انصار بودند و از طرفي، از ثروت و توانايي بالايي برخوردار بودند، شاهدي بر اين مطلب است.
    نظم سپاه نظام‌يافتة پيامبر اعظم، اجراي تاكتيك‌هاي گوناگون جنگي را ممكن مي‌ساخت. سپاه اسلام با اتخاذ آرايش نظامي صحيح و به نمايش گذاشتن تاكتيك‌ها و روش‌هاي مبارزة جالب توجه و گاه بديع، دشمن را تسليم مي‌كرد. نمونه‌هايي از اين روش‌ها را مي‌توان در جنگ پيامبر، با يهوديان مدينه و استفادة ايشان از روش‌هايي چون انتقال جنگ به سرزمين دشمن، تفكيك دشمن به دسته‌هاي منفرد، محاصرة اقتصادي ـ نظامي، اتخاذ روش‌هاي مقابله در برابر ابزارآلات جنگي جديدي چون منجنيق، كه توسط خيبريان استفاده شده بود و... به روشني ملاحظه كرد(همان، ص141ـ143).
    اميرالمؤمنين دربارة ضرورت وجود سپاه نظامي كارآمد مي‌فرمايد: «پس سپاهيان به فرمان خدا پناهگاه استوار رعيت، و زينت و وقار زمامداران، شكوه دين، و راه‌هاي تحقق امنيت كشورند. امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد»(نهج‌البلاغه، ن 53). ايشان در ادامه، به لزوم تأمين مخارج ادارة سپاه توسط مالياتي كه از مردم گرفته مي‌شود، اشاره كرده، مي‌فرمايند: «پايداري سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نمي‌شود كه با آن براي جهاد با دشمن تقويت گردند، و براي اصلاح امور خويش به آن تكيه كنند و نيازمندي‌هاي خود را بر طرف سازند»(همان). اين موارد نشان از بهره‌گيري معصومان از سپاه نظامي منسجمي در حكومت اسلامي، براي دفاع از اسلام در برابر تهاجم‌هاي اهل كتاب دارد(عاملي، 1400، ج4، ص128).
    2. بسيج مردمي
    بي‌ترديد معصومان از بسيج مردم در امور سياسي و نظامي براي دفاع از كيان اسلام استفاده مي‌كردند. اين‌گونه نبوده است كه ايشان تنها به وجود يك لشگر اكتفا كنند و همة برنامه‌هاي خود را بر آن اساس تنظيم نمايند. در عصر ايشان، مسلمانان همة كارهاي روزمرة خودشان را انجام مي‌دادند. هنگام وقوع جنگ، همه به ميدان جنگ مي‌آمدند و مي‌جنگيدند. جهاد و يادگيري آن بر همه واجب بود. همة جنگ‌هايي كه در عصر نبوي روي داده، با مشاركت بسيج مردمي انجام مي‌گرديد. فرازي از خطبة اميرالمؤمنين علي نيز حكايت از ابزار بسيج مردمي دارد. ايشان در مسير حركت به شام براي جنگ با شاميان، مي‌فرمايد:
    پيشتازان لشگرم را از جلو فرستادم و دستور دادم در كنار فرات توقف كنند تا فرمان من به آنها برسد؛ زيرا تصميم گرفتم از آب فرات بگذرم و به سوي جمعيتي از شما كه در اطراف دجله مسكن گزيده‌اند رهسپار گردم و آنها را همراه شما بسيج نمايم و از آنها براي كمك و تقويت شما ياري بطلبم(نهج‌البلاغه، خ 48).
    اين فرمايش حضرت، نشان مي‌دهد كه ايشان در صدد بودند از همة ظرفيت مردم مسلمان استفاده كنند، نه فقط از يك سپاه متشكل از نيروهاي نظامي خاص. اما دربارة به كارگيري اين ابزار، در مواجهة معصومان با اهل‌كتاب كافي است بدانيم كه پيامبر گرامي اسلام در جنگ‌هاي دفاعي خود با آنان، فرمان جهاد عمومي صادر مي‌كردند و مردم را فرا مي‌خواندند. نمونه‌هاي روشن آن در جريان جنگ احزاب براي حفر خندق، دستور حركت رسول خدا براي جنگ با بني‌نضير و مانند آن قابل مشاهده است.
    3. تشكيل شبكة اطلاعات
    معصومان افراد مورد اعتمادي را براي دريافت خبرهاي جديد از اوضاع مخالفان اسلام تعيين مي‌كردند. آنان را به كار جمع‌آوري اطلاعات مي‌گماشتند. پيش از اين گفته شد كه در جريان جنگ احزاب، يكي از يهوديان تازه مسلمان شده به نام نعيم‌بن مسعود از سوي رسول خدا مأمور شد تا در ميان لشگر دشمن نفوذ كند و علاوه بر انتقال اخبار آنان به ايشان، كارهاي لازم را براي اتحادزدايي از دشمنان انجام دهد(ابن‌اثير، 1989م، ج4، ص572).
    همچنين، هنگامي كه پيامبر اكرم با توطئة يهوديان خيبر و هم‌دستي بعضي از قبيله‌ها، مانند قبيلة «بني سعد»، با آنان براي حمله به مسلمانان مواجه شد، خود را براي جنگ با يهوديان خيبر آماده كرد. اقدامي كه ايشان پيش از آغاز جنگ انجام داد، اعزام گروهي سه نفره براي به دست آوردن اطلاعات لازم از وضعيت تجهيزات و توانايي‌هاي اهل‌خيبر بود. ايشان براي اين كار، عبدالله‌بن رواحه (ابن هشام، 1420ق، ج2، ص354؛ عسقلاني، 1328، ج2، ص306) را با دو نفر ديگر به خيبر فرستاد. اين گروه توانست پس از اقامت سه روز در آنجا، اطلاعاتي را به دست آورد و به پيامبر منتقل كند(واقدي، 1409ق، ج2، ص566). ايشان، به اندازه‌اي نكات مربوط به حفاظت اطلاعات و امر اختفا و استتار را مراعات مي‌كرد كه وقتي سپاه اسلام را به پشت دژهاى خيبر رساند، يهوديان از حملة اين سپاه، هيچ گونه اطلاعى نيافته بودند(ابن اسحاق، 1377، ج2، ص822).
    البته اين ابزار به دفاع در برابر تهاجم‌هاي اهل‌كتاب اختصاص نداشت، در موارد گوناگوني توسط معصومان به كار گرفته شده است. براي نمونه، به نقل تاريخ، در جنگ بدر، پيامبر اعظم، پس از دستگيري يكي از جاسوسان دشمن، از او اطلاعاتي دربارة تعداد، موقعيت و امكانات لشگر دشمن اخذ نمود و او را زنداني كرد. آن‌گاه دو تن از ياران خود را به نام‌هاي بشير‌بن ابي الرعبا و محمد‌بن ابي عمرو، براي كسب اطلاعات بيشتر به سوي دشمن فرستاد و آنها پس از انجام مأموريت، گزارشي را به ايشان تقديم كردند(المطلبي، 1383ق، ج2، ص449؛ قمي، 1367، ج1، ص257). همچنين، در جنگ احد، عباس‌بن عبدالمطلب، نقش مأمور اطلاعاتي را در ميان سران مشركان قريش داشت(ر.ك. ناصري، 1387، ص133).
    همچنين، در جنگ حنين پيامبر اكرم به عبدالله‌بن ابى حَدْرَدْ، فرمود: به ميان مردم برو و از آنان اطّلاعات و اخباري كسب كن. به خصوص، سخنان مالك، فرماندة آنان را بشنو و به اطلاع ما برسان. او نيز با نفوذ به جايگاه فرماندهى، اخبار و اطلاعات با ارزشى به دست آورد و به پيامبر گزارش كرد. (ابن هشام، 1348، ج2، ص10). اين نمونه‌ها، نشان از وجود شبكة اطلاعاتي قوي در دستگاه معصومان دارد.
    جمع‌بندي و نتيجه‌گيري
    پيامبر اكرم و امام علي، با بهره‌گيري از اصول منطقي و استفادة مثبت از همة ظرفيت‌هاي موجود، رويكردهاي خود را به گونه‌اي اتخاذ مي‌كردند كه بتوانند به تناسب، هجمه‌هاي وارد شده، واكنش‌هاي لازم و صحیح را نشان دهند. بر اين اساس، ايشان آمادگي دائم نظامي، هوشياري، دورانديشي و پيشگيري از تهاجم‌ها، و واكنش نظامي متناسب را به عنوان رويكردهاي خود برگزيدند. آنگاه اين رويكردها را با روش‌هايي كاملاً واقع‌بينانه و مدبرانه به اجرا مي‌گذاشتند. روش‌هايي چون پيمان عدم تعرض و حفظ ارتباط،‌ اجراي قانون ذمه، مراقبت در فروش سلاح، نفوذ افراد مورد اعتماد در ميان اهل‌كتاب، هشدار و اتمام حجت، تجهيز و قدرت‌نمايي، ايجاد قرارگاه مركزي، و جنگ سخت. البته بنا بر آنچه گفته شد، اين روش‌ها، هنگامي به نتيجة مطلوب ‌رسيد كه با ابزارهاي مؤثري چون استفاده از سپاه نظامي كارآمد، بسيج مردمي و تشكيل شبكة اطلاعات انجام ‌شد. با دقت در اين موارد، توجه به دو عنصر در سيرة نبوي و علوي كليدي است: 1. هدف؛ 2. برنامه. 
    1. هدف: هدف در مواجهه با اهل‌كتاب، فقط شكست و از بين‌بردن آنان نيست، بلكه گاه، مي‌توان با بستن پيمان‌نامه يا گرفتن جزيه، از جنگ پيش‌گيري كرد. همچنين، پيش از جنگ بايد اتمام حجت كرد و چه بسا افرادي از اهل‌كتاب با همين اتمام حجت، مسير خود را تغيير دهند كه نمونه‌اي از آن نيز بيان شد. گاه، قدرت‌نمايي كافي است و نمي‌گذارد آتش جنگ شعله‌ور شود. هدف، حفظ اسلام است. از اين رو، هم نبايد به بهانه‌هاي مختلف دست به شمشير برد و هم نبايد آن قدر تسامح نمود كه كيان اسلام در معرض خطر قرار گيرد. 
    2. برنامه: برنامة مواجهه با اهل‌كتاب، بر اساس سيرة پيامبر گرامي اسلام و امام علي چنين است كه مسلمانان بايد با اقتدار و هوشياري توأم با آزادگي و عدم هراس از مهاجمان، مراقب باشند تا در برابر خطر دشمنان ديگر، هرگز بر دوستي اهل‌كتاب تكيه نكنند و با بصيرت و هوشياري كامل با حوادث مواجه شوند. صلح‌طلبي، نبايد آنها را از موضع‌گيري‌هاي لازم باز دارد، بلكه بايد با اتخاذ رويكرد و روش مؤثر در ابعاد مختلف نظامي و استفاده از همة ظرفيت‌هاي ممكن، عقل و خرد را در تصميم‌ها و اقدام‌هاي پيش رويشان محور قرار دهند. دورانديشي، تحركات لازم سياسي و آمادگي‌هاي نظامي، بايد به صورت جدي مورد توجه قرار گيرد تا بتوان زمينه‌هاي ايستادگي موفق در برابر هجمه‌هاي اهل‌كتاب را به خوبي فراهم كرد. همچنين، پايبندي بر مباني ديني، احكام شرع و اخلاق در همة شرايط لازم است. نمي‌‌توان به هر بهانه‌اي، از خط قرمزهاي شرع و فرامين الهي سرپيچي كرد، بلكه بايد با پرهیز از واکنش‌های نکوهیده و غیر انسانی، از رويكردها و روش‌هاي انساني و جوانمردانه استفاده كرد. اگرچه اهل‌كتاب، در هجمه‌هاي نظامي خود عليه مسلمانان از هر شيوه‌اي حتي رفتارهاي ضداخلاقي مانند فتنه‌انگيزي، ايجاد ناامني، ترور و جنگ‌افروزي استفاده مي‌كردند، اما در مطالعة سيرة نبوي وعلوي، هرگز چنين اموري را نمي‌توان يافت. آنچه كه از جانب ايشان به عنوان راهبردها، روش‌ها و ابزارها اتخاذ مي‌شد، همه بر اساس اصول پذيرفته‌شدة اخلاقي و انساني و البته در مسير دفاع از كيان اسلام و احياي اصول الهي و انساني بود. از اين رو، مسلمانان بايد با الگوگيري از رفتار پيامبر گرامي اسلام و امام علي، از چنين رفتارهايي پرهيز، و تنها مسير الاهي و انساني را براي رسيدن به مقصود خود انتخاب كنند.
    توجه به اين هدف و برنامه، حكايت از اين دارد كه مسلمانان همواره بتوانند با كمترين ترديد و بالاترين اطمينان، راه‌كارهاي لازم را اتخاذ كرده، واكنش‌هاي مقبول و مناسب را در برابر تهاجم‌هاي دشمنان نشان دهند.
     

        نهج‌البلاغه، 1387، ترجمه محمد دشتي، قم،‌ مؤسسه بوستان كتاب.
        ابن اثير، عزالدين علي، 1994م، الكامل في التاريخ، بيروت، دار احياء التراث العربي.
        ـــــ ، 1989م، اسدالغابة في معرفة الصحابة، بيروت، دارالفكر.
        ابن اسحاق، 1377، سيرت رسول الله، ترجمه و انشاى رفيع الدين اسحاق‌بن محمد همدانى قاضى ابرقوه، تحقيق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى.
        ابن سعد، محمد، 1376ق، الطبقات الكبري، بيروت، دار بيروت و دار صادر.
        ابن كثير، اسماعيل، 1407ق، البداية و النهاية، بيروت، دار الفكر.
        ابن هشام، عبدالملك، 1420ق، السيرة النبوية، محقق: سهيل زكار، بيروت، دارالفكر.
        ـــــ ، 1348، سيرة النبي، سيدهاشم رسولي محلاتي، تهران، اسلاميه.
        احمدي، محمدقاسم،1390، روابط خارجي در حكومت نبوي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
        احمدي ميانجي، علي، 1419ق، مكاتيب الرسول، قم، دارالحديث.
        انصاري دزفولي، مرتضي، 1415، كتاب المكاسب المحرمه و البيع و الخيارات، محقق: گروه پژوهش در كنگره، قم، كنگره بزرگداشت شيخ اعظم انصاري،.
        البلاذري، احمد‌بن يحيي، 1417ق، جمل من انساب الأشراف، بيروت، دارالفكر.
        ـــــ ، 1988م، فتوح البلدان، بيروت، دار و مكتبة الهلال.
        پيروزمند، عليرضا، 1395، مباني و الگوي مهندسي فرهنگي، قم، تمدن نوين اسلامي.
        تبريزي، ميرزا جواد، 1416ق، ارشاد الطالب الي التعليق علي المكاسب، قم، مؤسسه اسماعيليان.
        الحسني الخربوطلي، علي، 1969م، الإسلام و اهل الذمة، قاهرة، المجلس الأعلي للشئون الإسلامية.
        حسيني خامنه‌اي، سيدعلي، 1389، تهران، بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم‌، در: Khamenei.ir.‌
        حميدالله، محمد، 1365، الوثائق، مهدوي دامغاني، تهران، بنياد تهران.
        جبر، دندل، 2002م، الأقليات غير المسلمة في المجتمع الإسلامي، عمان، دار عمار.
        جعفري فائزي پهاليه‌اي، سيدغنضفرعلي، 1378، سياست خارجي پيامبر اسلام، زائر، قم.
        جليلي، سعيد، 1374، سياست خارجي پيامبر، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
        خويي، سيد ابوالقاسم، 1417ق، مصباح الفقاهه، مقرر: محمدعلي توحيدي، قم، انصاريان.
        الزين، حسن، 2003م، اهل‌الكتاب في المجتمع الإسلامي، بيروت، دار الفكر الحديث.
        سبحاني، جعفر، 1363ش، فروغ ابديت، قم، نشر دانش اسلامي.
        ـــــ ، 1371، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
        ـــــ ، 1375، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق.
        شريعتي، روح الله، 1381، حقوق و وظايف غير مسلمانان در جامعه اسلامي، قم، بوستان كتاب.
        الصالحي الشامي، محمد‌بن يوسف،1414ق، سبل الهدي و الرشاد في سيرة خير العباد، بيروت، دار الكتب العلمية.
        طباطبايي‌يزدي، سيدمحمدكاظم، 1421ق، حاشية المكاسب، قم، مؤسسه اسماعيليان.
        طبري، محمد‌بن جرير، 1352، تاريخ الامم و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، شركت انتشارات اساطير.
        العاملي، جعفر مرتضي، 1400ق، الصحيح من سيرة النبي الأعظم،‌ قم، بينا.
        عاملي، شيخ حر، 1409ق، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت.
        العسقلاني، احمد‌بن علي‌بن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، 1328ق، دار احياء التراث العربي، بيروت.
        عميد زنجاني، عباس‌علي، 1370، حقوق اقليت‌ها، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
        قمي، علي ابن ابراهيم، 1367، تفسير قمي، محقق: سيد طيب موسوي جزايري، قم، دار الكتاب.
        كلانتري، علي اكبر، 1374، جزيه و احكام آن در فقه اسلامي، ‌قم، دفتر انتشارات اسلامي.
        كلينى، محمد‌بن يعقوب‌بن اسحاق، 1407ق‏، الكافي، مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران‏، دار الكتب الإسلامية‏.
        مجلسى، محمد باقر‌بن محمد تقى، 1403ق، بحار الأنوار، تصحيح جمعى از محققان‏، بيروت، دار إحياء التراث العربي‏‏.
        مسعودي، أبو الحسن على‌بن الحسين، بى‌تا، التنبيه و الإشراف، تصحيح عبدالله اسماعيل الصاوى، القاهرة، دار الصاوي، (افست، قم، مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامية).
        المطلبي، محمد‌بن اسحاق،1383ق، سيرة ابن هشام، بيجا، مكتبة محمدعلي صبيح و اولاده.
        مكارم شيرازى، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية.
        موسوي خميني، روح‌الله، 1415ق، المكاسب المحرمه، محقق: گروه پژوهش مؤسسه، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
        ناصري، محمدامير، 1387، «سيره نظامي پيامبر اعظم»، سيره سياسي پيامبر اعظم، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.
        الواقدي، محمد‌بن عمر، 1409ق، كتاب المغازى، محقق: مارسدن جونس، بيروت، مؤسسه الأعلمى.
        يعقوبي، احمد‌بن أبى يعقوب، تاريخ اليعقوبى، بيروت، دار صادر، بي‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا، طاهری آکردی، محمدحسین.(1397) بررسی تحلیلی سیرة نبوی و علوی در مواجهه نظامی با اهل‌کتاب. فصلنامه معرفت ادیان، 9(2)، 27-44

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا اسدی؛ محمدحسین طاهری آکردی."بررسی تحلیلی سیرة نبوی و علوی در مواجهه نظامی با اهل‌کتاب". فصلنامه معرفت ادیان، 9، 2، 1397، 27-44

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا، طاهری آکردی، محمدحسین.(1397) 'بررسی تحلیلی سیرة نبوی و علوی در مواجهه نظامی با اهل‌کتاب'، فصلنامه معرفت ادیان، 9(2), pp. 27-44

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا، طاهری آکردی، محمدحسین. بررسی تحلیلی سیرة نبوی و علوی در مواجهه نظامی با اهل‌کتاب. معرفت ادیان، 9, 1397؛ 9(2): 27-44