معرفت ادیان، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 34، بهار 1397، صفحات 7-26

    معناشناسی واژه «سکینه» در قرآن و متون مقدس یهودی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمود مکوند / استاديار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه خوارزمي / mahmoodmakvand@yahoo.com
    نرجس توکلی محمدی / دانش آموختۀ دكتري علوم قرآن و حديث دانشگاه تهران
    چکیده: 
    واژه قرآنی «سکینه» تنها شش بار در سه سورة قرآن به کار رفته است. مفسران مسلمان و مترجمان قرآن، این واژه را غالباً به معنای «آرامش و طمأنینه»، مطابق با ریشة لغوی آن «سکن» دانسته اند. لغویان عرب نیز همین معنا را برای واژه بیان کرده اند. گاه با استناد به روایات، برابرنهاده هایی دیگری نیز به کار برده اند. در این میان، شمار اندکی از محققان از معنای معهود فراتر رفته و معادل های دیگری برگزیده اند. با این حال، آرای مختلف و عدم وجود شاهدی بر گزینش یکی بر دیگری، فهم مفهوم صحیح این واژه قرآنی را دشوار ساخته است. این مقاله، با روش تاریخی ـ تطبیقی، به بررسی دقیق این واژه در منابع مرتبط، مفهوم صحیح و برابر نهادة مناسب آن می پردازد. بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که واژه «سکینه»، خاستگاه و سیاقی مشترک با کاربردهای آن در متون مقدس یهودی دارد. هرچند نمی توان این واژه را به قطع، وام واژه ای سریانی یا عبری دانست، اما اشتراکات فراوان معنایی و کاربردی این دو واژه در قرآن، روایات و متون مقدس یهودی، بیانگر بار معنایی خاصِّ دینی آن است. براین اساس، «سکینه» عبارت است از «حضور و تجلی شکوهمند الهی» که در شرایطی خاص شامل حال مؤمنان می گردد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Semantic Study of the Word “Sakina” in the Holy Quran and Sacred Jewish Texts
    Abstract: 
    Abstract The Qur'anic word "Sakina" is used only six times in three chapters of the Qur'an. According to Muslim commentators and translators of the Quran, the word "Sakina" is often translated as "calmness and tranquility" and is formed from the root "Sakan". Arab lexicographers have sometimes stated the same meaning for this term, and some other times, they have chosen other equivalents based on related narrations. However, there are a few translators who have suggested different meanings. Therefore, the existence of differing views and lack of a criterion for preferring one equivalent to the others, has made it difficult to gain a correct understand of this Qur’anic term. Using a historical-comparative method, the present paper conducts a careful study on this term in related sources, its true meaning and equivalent. The study shows that the word "Sakina" has a common origin and meaning with its uses in sacred Jewish texts. Although we cannot definitely consider this term as being borrowed from Syriac or Hebrew languages, abundant semantic and applied similarities of these two words in the Qur'an, and Jewish narrations and sacred texts indicate its specific religious meaning. Therefore, "Sakina" is the "divine glorious presence and manifestation" which believers experience in certain circumstances.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    رونق مباحث ادبی و به صورت خاص، بررسی‌های لغوی در جهان اسلام، مرهون اعتبار و اهمیت بی‌بدیل قرآن است. بی‌تردید بزرگ‌ترین و مهم‌ترین چالش در مواجهه با قرآن نیز به حوزة فهم و تفسیر آن مرتبط است که بدون رمزگشودن از واژگان قرآنی ممکن نیست. براین‌اساس، در سنت تفسیری و ادبی مسلمانان، بررسی و تحقیق در باب مفردات قرآن جایگاه بنیادین دارد. گزارش‌هایی که از آراء و اقوال بعضی صحابه و تابعان، دربارة واژگان قرآنی به دست رسیده، همراه با تألیف ده‌ها قاموس لغت در همان سده‌های نخست اسلامی و نیز اختصاص بخش قابل‌توجهی از مآخذ و مراجع تفسیری، به بررسی‌ها و تحلیل‌های لغوی، نشان از اعتبار و جایگاه این مسئله دارد. خوشبختانه فرهنگ‌های بزرگ عربی و منابع معتبر تفسیری، به میزان قابل‌توجهی معنا و مفهوم واژگان قرآنی را آشکار ساخته‌اند. بنابراین، در اين نوشتار ابتدا گزارشی از آرای مفسران و مترجمان در باب معنا و برابر نهاده‌های واژة قرآنی «سکینه» ارائه، سپس، این واژه را در معتبرترین فرهنگ‌های عربی بررسی و گزارشی نسبتاً مبسوط از آراء لغویان ارائه خواهد شد. با این حال، دشواری بزرگ آنجا رخ می‌دهد که گاهی معانی مذکور ذیل واژه، قابل انطباق بر آیات قرآن نیست. گاهی نیز این معانی آنچنان مختلف و متعدد است که جز افزودن ابهام کارایی دیگری ندارد.
    ازاین‌رو، بررسی و واکاوی منابعی که یا اساساً در دسترس پیشینیان نبوده و یا ایشان در مراجعه به آنها، ضرورتی احساس نمی‌کرده‌اند، تنها راهی است که پیش‌روی ما باقی می‌ماند. مقصود از این منابع در اين پژوهش، فرهنگ‌ها و منابع مربوط به زبان‌های سامی، یعنی زبان‌های هم‌خانواده عربی است که مراجعه به آنها، مبتنی بر تشابهات و اشتراکات میان این زبان‌ها است. بنابراین، تطبیق یک واژه یا عبارت قرآنی، با واژه یا عبارتی مشابه در دیگر زبان‌های سامی، هرگز به معنای تقلید و رونوشت قرآن از آن منابع نیست، بلکه این موضوع امری کاملاً طبیعی و ناشی از تعامل و داد و ستد فرهنگی و اجتماعی میان زبان‌هاست. افزون بر این منابع، مراجعه به متون مقدس یهودی نیز در اين پژوهش ضرورت فراوان دارد. این متون، به صورت خاص عبارتند از تورات، ترگوم انکلوس و تلمود.
    بنابر آنچه گذشت، اینک با بررسی و تتبع در مجموع منابع پیش‌گفته و با پی‌جویی واژه قرآنی «سکینۀ» در تفاسیر، منابع لغوی و متون مقدس یهودی به پرسش‌های ذیل پاسخ داده مي‌شود:
    1. تفاسیر و ترجمه‌‌هاي قرآن تا چه حد توانسته‌اند مقصود و مفهوم دقيق واژه را آنچنان‌كه هست، دریابند و به خوانندة فارسي زبان منتقل كنند؟
    2. منابع لغوی و فرهنگ‌های عربی و سامی، تا چه اندازه مفهوم صحیح واژه را به دست داده‌اند؟
    3. جست‌وجوی واژة «سکینه» در متون مقدس یهودی و زبان‌های سامی، چه نقشی در تببین مفهوم این واژه در سیاق خاص قرآنیِ آن دارد؟
    از رهگذر پاسخ به این پرسش‌ها، می‌توان به مفهوم دقیق واژه «سکینه» در سیاق قرآنی نزدیک‌تر شد تا خواننده فارسی‌زبان، هنگامي كه به اين واژه مي‌رسد، مفهوم درست آن را دریابد.
    سکینه در قرآن
    واژة «سکینه» شش بار، در سه سورة قرآن و تنها در آیات مدنی متأخر به‌کار رفته است. این واژه، نخستین بار در آیه 248 سوره بقره به صورت نکره، ضمن سخن از بنی‌اسرائیل و پادشاهی طالوت، وارد شده است: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ إِنَّ آیةَ مُلْكِهِ أَنْ یأْتِیكُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَكینَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِیةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»(بقره: 248).
    پس از آن، در آیات 26 و 40 سورة توبه به صورت ترکیب اضافیِ«سَكینَتَهُ» در انتساب به خداوند یاد شده است. در آیه 26، این ترکیب در سیاق آیات مربوط به غزوه حنین، در سال هشتم هجری و یاری الهی به مؤمنان آمده است: «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرینَ»(توبه: ‏26)؛ دومین کاربرد این ترکیب، ضمن بیان یاری الهی به پیامبر، در جریان هجرت از مکه به مدینه به کار رفته است: «إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ كَفَرُوا ثانِی اثْنَینِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذینَ كَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَكیمٌ»(توبه: 40).
    سه کاربرد دیگر این واژه، همگی مربوط به سوره فتح است که به بیان جریان صلح حدیبیه در سال ششم هجری و مسائل مربوط به آن می‌پردازد(طباطبائی، 1417ق، ج ‏18، ص 252). این واژه، نخست به صورت معرفه در آیه 4 سوره فتح و ضمن بیان نزول سکینه الهی بر قلوب مؤمنان بيان شده است: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّكینَةَ فی‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلیماً حَكیماً» (فتح: 4). پس از آن، در آیه 18 همین سوره به هنگام بیان بیعت شجره وارد شده است: «لَقَدْ رَضِی اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یبایعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی‏ قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكینَةَ عَلَیهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَریباً» (فتح: 18). آخرین کاربرد واژه «سکینه»، به صورت ترکیب اضافی و در انتساب به خدا، در آیه 26 این سوره، در سیاق آیات قبلی به کار رفته است: «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ كَفَرُوا فی‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِیةَ حَمِیةَ الْجاهِلِیةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَی‏ءٍ عَلیماً» (فتح: 26).
    نگاهی به سیاق و کاربرد واژه «سکینه» در قرآن، نشان می‌دهد که «سکینه» امری از سوی خداوند است که در شرایط دشوار برای یاری اهل ایمان نازل می‌شود. برای آشنایی با مفهوم و برابر نهاده‌های این واژه، ضروری است نخست به آراء مفسران و مترجمان قرآن نظر افکنیم:
    تفاسیر
    چنان‌که دیدیم، واژة «سکینه» به صورت‌های«سَكینَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»، «سَكینَتهُ» و «السَّكینَۀ» در قرآن وارد شده است. این صورت‌ها، همراه با انتساب «سکینه» و «نزول» آن به خداوند، در شش آیه مذکور آشکار می‌سازد که «سکینه» امری از جانب خداوند است و طبعاً ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد. از سوي ديگر، انحصار نزول «سکینه» بر پیامبر خدا و مؤمنان در 5 آیه (در سوره‌های توبه و فتح)، نشان مي‌دهد که «سکینه» از امور غیبی و نادیدنی است. چنانچه این آیات، گاهی به سپاهیان نامرئی اشاره می‌کند و زمانی دیگر از نزول «سکینه» بر قلوب مؤمنان سخن می‌گوید.
    با این همه، اقوال مفسران در باب چیستی سکینه، مختلف است وطیفی از تعابیر نمادین و ملموس، تا معانی متفاوت را دربرمی‌گیرد. مجاهد بر آن است که سکینه در آیه 248 سوره بقره، موجودی است با دو بال و سر و دُمی شبیه به گربه (سیوطی، 1404ق، ج ‏1، ص 317؛ طبرسی، 1372، ج 2، ص 615). وهب آن را «روحی الهی» دانسته که به هنگام اختلاف با بنی‌اسرائیل سخن می‌گفته است. از امام علی نیز روایت شده که سکینه، نسیمی پرطراوت از سوی بهشت است که دو سر و صورتی شبیه به انسان دارد (ر.ك: سیوطی، 1404ق، ج ‏1، ص 317؛ فخررازی، 1420ق، ج 6، ص 507؛ طبرسی، 1372، ج 2، ص 615). ابن‌عباس، در روایتی دیگر سکینه را موجودی به اندازه گربه بيان می‌کند که چشمانی پرنور دارد. آنگاه که این موجود در هنگامه جنگ دستانش را بیرون می‌آورد و به دشمن می‌نگرد، سپاه دشمن از ترس نابود می‌گردد(سیوطی، 1404ق، ج ‏1، ص 317؛ زمخشری، 1407ق، ج ‏1، ص 293). در این بیان‌ها، سکینه موجودی مادی است که در تابوت نشسته و به هنگامه جنگ، فتح و پیروزی را برای بنی‌اسرائیل به ارمغان مي‌آورد.
    افزون بر این، مفسران معانی دیگری نیز برای این واژه بيان کرده‌اند. چنان‌که قتاده، سکینه را به‌معنای «وقار» دانسته است(سیوطی، 1404ق، ج ‏1، ص 317). ابن‌عباس، مراد از سکینه را «رحمت» و «طمأنینه» بيان کرده است(همان). ربیع‌بن انس نیز مقصود از سکینه را «رحمت» می‌داند(ابن‌عطیه، 1422، ج ‏1، ص 333). طبرسی، پس از بیان اختلاف آرا، بر آن است که سکینه، آرامش و طمأنینه‌ای است که خداوند در تابوت قرار داد تا بنی‌اسرائیل به آن آرام گیرند(طبرسی، 1372، ج 2، ص 615). فخررازی نیز پس از بیان اقوال مختلف، با استناد به سببیّه بودن «فی»، در آیه 248 سورة بقره، «سکینه» را به‌معنای ثبات و امنیت دانسته است(فخررازی، 1420ق، ج 6، ص 507ـ508). برخی روایات تفسیری نیز «سکینه» را به‌معنای ایمان دانسته‌اند که بی‌ارتباط با سیاق آیات قرآن و اختصاص آن به اهل ایمان نیست(بحرانی، 1416ق، ج ‏4، ص 850). ابن‌عاشور نیز سکینه را صرفاً به‌معنای اطمینان و آرامش آورده است(ابن‌عاشور، بی‌تا، ج ‏2، ص 470).
    علامه طباطبائی ذیل آیه 248 سورة بقره، با در کنار هم قرار ژدادن آیات مختلفی که در آن واژه «سکینه» به کار رفته است، بر آن است که سکینه روحی الهی و امری از جانب خداست که موجب آرامش قلب و استحکام دل و از بین رفتن اضطراب می‌شود. وی، این معنا را متناسب با معنای ظاهری کلمه دانسته، معتقد است: در روایات نیز همین معنای سکینه موردنظر دانسته است(طباطبائی، 1417ق، ج ‏2، ص 291).
    ترجمه‌های قرآنی
    با تکیه بر شناختی که از مفهوم این واژه به‌دست آوردیم، به برخی از مهم‌ترین ترجمه‌های قدیم و جدید قرآن نگاهی دوباره می‌اندازیم. در این بخش، با توجه به ترجمه‌های یکسان و مشابهی که از واژة «سکینه» در 6 آیه مذکور ارائه می‌شود، تنها به ترجمة آیه‌های اول و دوم اشاره می‌کنیم:
    بقره: 248 
    معادل فارسی    آرامی، آرامش، آرامش‌خاطر، مایة آرامش    سکینه    وقار    قرار و ثبوت
    نام اثر کهن    طبری، سورآبادي    میبدی، اسفراینی    ابوالفتوح    نسفی
    نام اثر معاصر    مکارم، فولادوند، انصاری    آیتی، الهی قمشه‌ای          
    توبه:26
    معادل فارسی    آرامیدنی، آرامش، آرام، آرام دل    سکینه    وقار    ایمنی
    نام اثر کهن    طبری، سورآبادي، میبدی، ابوالفتوح، نسفی              اسفراینی
    نام اثر معاصر    آیتی، فولادوند، انصاری    مکارم    الهی قمشه‌ای     
    همان‌طور که ملاحظه می‌شود، غالب مترجمان، «سکینه» را به آرامش و آرامیدن ترجمه کرده‌اند. تعداد قابل‌ملاحظه‌ای نیز همان کلمة «سکینه» را در ترجمه‌های خود به کار برده‌اند. جالب اينكه ابوالفتوح رازی، از برابرنهادة «وقار» استفاده کرده است. مترجم معاصر الهی‌قمشه‌ای نیز در توضیح ترجمة واژة «سکینة» تعابیر «وقار»، «شکوه»، «سطوت» و «جلال ربّانی» را به کار برده است.
    در این میان، مترجمان قرآن به زبان‌های خارجی مواجهه‌ای متفاوت داشته‌اند. برای نمونه بلاشر، سکینه را به حضور الهی ترجمه کرده و در داخل پرانتز، اصل واژه را آوانگاری (sakîna) نموده است. شورکی نیز در ترجمه خود به زبان فرانسه، واژه «presence» را به‌عنوان معادل به کار برده است.
    آنچه در این میان جالب توجه است، برابرنهاده‌های ارائه‌شده توسط آربری و بل است. آربری، برای معادل این واژه در زبان انگلیسی، از تعبیر«Shechina (Tranquillity)» استفاده کرده است. واژة نخست، «شِخینا» خوانده می‌شود که وی آن را در داخل دو قوس به «آرامش» ترجمه کرده است.
    ریچارد بل، برای واژة سکینه در آیه 258 سورة بقره، معادلی نیاورده و خود واژه را به صورت انگلیسی(sakina) آوانگاری کرده است. وی، سپس در پاورقی توضیح می‌دهد که این واژه، همان واژة «شِخیناshekīnā» در زبان عبری است. از نظر بل، این واژه در زبان قرآن عموماً به‌معنای حس «اعتماد و اطمینان خاطر» است. چنان‌که در ترجمة 5 آیة دیگر برای «سکینه»، در سوره‌های توبه(ر.ك: بل، 1960، ج 1، ص 176ـ178) و فتح(همان، 1960، ج 2، ص 520، 522، 523)، از واژه «assurance» استفاده می‌کند.
    از مرور آرای مفسران و مترجمان، روشن می‌شود که واژة «سکینه»، در طول تاریخ تفسیر قرآن، غالباً به «آرامش» و «طمأنینه» معنا شده است. در نتيجه، ترجمه‌های قدیم و جدید قرآن نیز اغلب همین مفهوم را برای این واژه برگزیده‌اند. در قرآن، هرگاه سخن از آرامش(= سَکَن و مشتقات آن) به‌میان آمده، به علت آن نیز اشاره شده که تقریباً در همة موارد، امری مشخص و محسوس است: نظیر شب(انعام: 96؛ غافر: 61)؛ خانه(نحل: 80)، خانواده(اعراف: 189) و دعای رسول‌الله(توبه: 103). درحالی‌که به استناد آیات شش‌گانه مورد بحث، آرای مفسران و روایات، سکینه امری الهی، سهمگین، ناشناخته و نجات‌بخش است. نگاهی گذرا به آیات مورد بحث و سیاق آنها، نشان می‌دهد که «سکینه» امری از جانب خداوند است و همیشه در شرایط سخت و دشوار بر پیامبر و مؤمنان نازل می‌شود. این امر الهی ازیک‌سو، پیروزی اهل ایمان و از سوی دیگر، نابودی و عذاب کافران را در پی دارد. چنان‌که 5 آیه از 6 آیه مذکور، در سیاق آیات جنگ و جهاد، از فتح و پیروزی افراد برگزیده و اهل ایمان سخن می‌گوید. در آیة 40 سورة توبه نیز گرچه این واژه، خارج از سیاق جهاد به کار رفته، اما از نظر شرایط دشوار اهل ایمان[پیامبر و مؤمنان] و احساس خطر قریب‌الوقوع از سوی دشمنان با 5 آیه دیگر اشتراک دارد.
    افزون بر این، پیامدهای نزول «سکینه» از جانب خداوند نیز مانند خود آن مهیب و مهم بوده‌اند. مثلاً، در دومین کاربرد قرآنی، نزول سکینه همراه با نزول «جنود نامرئی» بيان شده و موجب «عذاب» کافران گردیده است. در چهارمین کاربرد قرآنی این واژه، حضور «سکینه» موجب افزایش ایمان مؤمنان بیان می‌شود و در کاربست پنجم، این نزول «سکینه» است که پیروزی سپاه اسلام را در پی دارد. این پیروزی، گاه با اشاره «جنود نامرئی» و «ملائکه» همراه شده است. جای‌گیری، این واژه در سیاق شرایط دشوار اهل ایمان و پیروزی ناباورانة آنها در پیوند با واژگان و مفاهیمی نظیر «فتح»، «نصر»، «حزن و نومیدی اهل ایمان»، «ازدیاد ایمان»، «ملائکه»، «جنود الهی و نامريی»، «کلمه الله» و «تقوا»، که «عذاب» و نابودی «کافران» را درپی دارد بيانگر اين است که «سکینة» الهی امری ورای صرف آرامشی است که از دیگر مشتقات این واژه در قرآن فهم می‌شود.
    ازاین‌رو، برخی مفسران از معادل دانستن سکینه، به‌معنای صرفِ آرامش خودداری کرده‌اند. این مفهوم را یک حالت فوق‌العاده روانی، با کارکردی مهم و ویژه دانسته‌اند (طباطبائی، 1417ق، ج ‏2، ص 291؛ مکارم شيرازي، 1374، ج ‏2، ص 239). همچنین، چنان‌که در بررسی ترجمه‌های قرآنی بيان شد، برخی مترجمان، اعم از مترجمان فارسی‌زبان و غیرفارسی‌زبان، سکینه را به‌معنای آرامش به کار نبرده و خودِ واژه را ذکر کرده‌اند. گروهی نیز برابرنهادة سکینه را «وقار»، «شکوه»، «عظمت و جلال»، «حضور الهی» یا «شخینا»ی عبری دانسته‌اند. ویژگی‌های مشترک در سیاق آیات مشتمل بر سکینه، اختلاف آراء مفسران و تفاوت برابرنهاده‌های مترجمان نشان می‌دهد که سکینه نمی‌تواند صرفاً بر «آرامش» دلالت کند. براین‌اساس، ضروری است معنای واژه «سکینه» را در فرهنگ‌های عربی و سامی، مورد بررسی بیشتر قرار دهیم.
    «سکینه» در فرهنگ‌های عربی
    واژه «سَکینَه» از ریشه «سَکَن» به‌معنای «آرامش یافتن پس از حرکت و اضطراب» و «استقرار یافتن» در زبان عربی به کار رفته است(فراهيدي، 1410ق، ج ‏5، ص 313). در فرهنگ‌های عربی، برای واژه «سکینه»، معانی مختلفی بيان شده که به ترتیب، تاریخی ارائه می‌شوند:
    1. فراهیدی، «سکینه» را به‌معنای «آرامش» و «وقار» می‌داند. مقصود از سکینة بنی‌اسراییل را محتویات درون تابوت عهد معرفی می‌کند که چیزی جز میراث انبیاء پیشین، همچون عصای حضرت موسی، عمامة زرد رنگ حضرت هارون و نظایر آن نبوده است(همان).
    2. ازهری به نقل از زجاج، «سکینه» را به آنچه سبب و علت آرامش است، معنا می‌کند(ازهری، 2001، ج 10، ص 30).
    3. ابن‌فارس، «سکینه» را واژه‌ای عربی به‌معنای «وقار» دانسته است(ابن‌فارس، 1399ق، ج 3، ص 88).
    4. راغب اصفهانی، «سکینه» را فرشته‌ای می‌داند که قلب مؤمن را آرامش و امنیت می‌بخشد. همچنین، معنای «عقل» و «زوال رعب» را نیز بيان کرده است(راغب اصفهاني، 1412ق، ص 417).
    5. ابن‌منظور، به نقل از برخی مفسران مفاهیمی چون «رحمت» و«نَصر» را اضافه می‌کند(ابن‌منظور، 1414ق، ج ‏13، ص 213).
    6. فیّومی مفهوم «شکوه(مهابۀ)» و «جلال» را برای این واژه بيان می‌کند(فیومی، بی‌تا، ج 1، ص 282).
    7. مصطفوی با توجه به معنی ریشة «سکن» که عبارت است از آرامش و بی‌حرکت ماندن، «سکینه» را چیزی می‌داند که ویژگی‌اش آرامش و ثبات است(مصطفوی، 1360، ج ‏5، ص 165).
    8. ویلیام لین واژگان «سَکِینۀ»، «سِکِّینَۀ» و «سَکِّینِۀ» را به‌معنای «آرامش، سکون و ثبات، اعتماد، خلوص در قلب یا سینه» و خصیصه ای دانسته که است تقدس و بزرگداشت را القا می‌کند(لين، 1863، ص 1394).
    9. عبدالمنان عمر، برای سکینه معانی مختلفی نظیر «آرامش الهی»، «امنیت»، «رحمت»، «برکت» و «وقار» را بیان کرده است. وی، احتمال می‌دهد که این واژة قرآنی، همان کلمه عبری شخینا باشد(عمر، 2005، ص 264).
    لغویان عرب، معانی مختلفی برای این واژه بيان کرده‌اند. غالب آنان، معنای «آرامش» را برگزیده‌اند. کهن‌ترین فرهنگ عربی برای بیان معنای واژه، به آیات قرآن استناد می‌کند. سایر فرهنگ‌ها نیز یا به بیان معنای لغوی بسنده کرده‌اند و یا با یاری گرفتن از اقوال روایی و تفسیری، معانی دیگری ارائه داده‌اند، چنانکه ابن‌منظور، به مفاهیمی نظیر «رحمت» و« نصر»، که در تفاسیر آمده است، اشاره می‌کند. برخی نظیر ابن‌فارس و فراهيدي، بر «وقار» نیز تأکید داشته‌اند. فیومی، «شکوه و جلال» را می‌افزاید و لین آن را واژه‌ای می‌داند که القاگر بزرگی و تقدس است. راغب اصفهانی نیز به نتیجة آن، یعنی «زوال رعب» اشاره کرده است. به نظر می‌رسد، فرهنگ‌های عربی در ارائه معادلی دقیق برای این واژه سردرگم مانده‌اند، به‌گونه‌اي‌که حتی برخی قائل به غیرعربی بودن آن شده‌اند. چنان‌که، عبدالمنان عمر با بیان معانی مختلف واژه احتمال می‌دهد که «سکینه» معادل واژة عبری «شِخینا» باشد.
    اختلاف آرا در باب چیستی مدلول سکینه، در کنار ویژگی‌های مشترک سیاق قرآنیِ کاربرد واژه و نیز نخستین وقوع آن درباره قوم بنی‌اسرائیل که پیشتر به آن اشاره شد، لزوم بررسی واژه در فرهنگ‌نامه‌های سامی را ضروری می‌كند.
    سکینه در فرهنگ‌نامه‌های سامی
    صیغه متناظر با واژة عربی «سکینه» در زبان عبری، واژة «شِخینا: שִׁכִינָה (shekhina)» است. همچنین، نمونة آرامیِ فلسطینی ـ یهودی و نیز نمونة آرامی ـ سریانی آن، به ‌ترتیب عبارتند از: «شخینا: שִׁכִינָה (shekhina)» و «شِخینتا: ܫܟܥܢܬܐ (shekinta)»(فهد، 1995، ص 888) این واژه از فعل שָׁכַן (shākhan) یا שָׁכֵן (shākhen) و از ریشة «שׁכּנ sh-k-n» ساخته می‌شود. این فعل در لغت، به‌معنای آرامش یافتن، سکونت داشتن، ساکن بودن، اقامت گزیدن(ويلسون، 1850 ص CXLII؛ دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 440)، اجازه فرود به کسی دادن و مستقر شدن است(جسینیوس، 1979، ص 822).
    واژة شخینا «שִׁכִינָה» (shekhina/Shekhinah)، اسم معنایی مؤنث و مشتق از فعل کتاب مقدسیِ شاخَِن (שכן) است که در معنای تحت‌اللفظی، بر «عمل اقامت گزیدن»، «حضور الهی» و «محل اقامت(ـِ خدا)» دلالت دارد(كلين، 1987، ص 657). این اسم، که در دوران پساکتاب مقدسی(Post Biblical Hebrew-PBH) شایع شده(كلين، 1987، ص 657)، به‌معنای«اقامتگاه شاهانه» و «شکوه و جلال» است(جسترو، 1903، ص 1573). در ادبیات یهود نيز برای بیان حضور و تجلی شکوهمند و شاهانة خداوند در میان آدمیان به كار مي‌رود(جفری، بی‌تا، ص 257).
    در رابطه با اصالت این واژه و ریشه آن در میان لغویان اختلاف است. زامیت، ریشه سَکَنَ به معنای «آرام بودن، ساکن شدن، سکونت کردن» را ریشه‌ای عربی دانسته است که در زبان‌های سریانی، آرامی، عبری، اکَّدی، فینیقی و اوگاری به همین معنا به کار رفته است(زاميت، 2002، ص 225). در‌حالی‌که لغویان عرب، این واژه را عربی برشمرده‌اند(ابن‌فارس، 1399ق، ج 3، ص 88). سایر محققان واژه را عبری یا آرامی دانسته‌اند. چنان‌که کلِین، «سکینه» عربی و «شخینا»ی آرامی را وام‌واژگانی از زبان عبری معرفی می‌کند(كلين، 1987، ص 657).
    در زبان سریانی، واژه «شخینتا»(ܫܟܥܢܬܐ shekhinta)، به‌معنای محل سکونت، معبد یا پرستش‌گاه است(پاین اسمیت، 1903، ص 576). پاین اسمیت، «شخینتا»ی سریانی را با واژه «شِخینا» که در زبان عبری جدید برای شکوه مرئی حضور الهی به کار می‌رود، معادل دانسته است(پاين اسميت، 1903، ص 576ـ577). جفری، بر آن است که این واژه از راه صورت سریانی «شخینتا»، به زبان عربی وارد شده است(جفری، بی‌تا، ص 258).
    به نظر می‌رسد، ادعای سریانی ـ آرامی بودن واژه، به دلیل عدم کاربرد آن در تورات است. واژه «شخینا»، واژه‌ای پساکتاب مقدسی است که نخستین بار در فاصله قرون اولیه میلادی، به هنگام ترجمه کتاب مقدس، به زبان آرامی در ترگوم انکلوس و در معنایی دینی به کار رفته است دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441).
    فارغ از اصالت ریشه، واژه «شخینا» در زبان عبری و آرامی و «شخینتا» در زبان سریانی، معنایی یکسان دارند. این واژه، واژه‌ای مؤنث و به‌معنای «شکوه و جلال» و «اقامتگاه باشکوه» است که در ادبیات دینی یهود، بر «شکوه و حضور مرئی الهی» و «تجلی شکوهمند و شاهانة خداوند در میان آدمیان» دلالت دارد.
    تحلیل و بررسی
    واژة «سکینه» در منابع لغوی و ترجمه‌های قرآنی، به معانی متعددی به کار رفته است. از مرور آرای تفسیری و لغوی نیز به دست مي‌آيد که این واژه در آیات قرآنی، دارای بار معنایی ویژه‌ای است. گرچه غالب تفاسیر و ترجمه‌ها به‌معنای «آرامش» روی آورده‌اند، اما همگی یکسره از بار معنایی خاص آن غافل نبوده‌اند. چنان‌که برخی با ارائه معادل‌هایی نظیر «شکوه»، «وقار»، «روح»، «نصرت و یاری الهی»، و... کوشیده‌اند دلالت بر معنایی فراتر از صِرف آرامش را نشان دهند. جایگزینی واژه «سکینه» در برخی ترجمه‌های انگلیسی قرآن، با معادلی عبری، نشانه دیگری بر معنای ویژه‌ای است که در پسِ ظاهر این واژة قرآنی نهفته است. افزون بر این، بررسی فرهنگ‌های عربی و سامی، وجود پیوندهایی معنایی میان «سکینه» قرآنی و «شخینا»ی عبری را تأیید می‌کند. با این حال، بررسی منابع مذکور، دلیلی روشن بر گزینش یکی از معانی ارائه شده در باب چیستی مفهوم این واژه به دست نمی‌دهد. ازاین‌رو، ضروری است به تحلیل و بررسی بیشتری در این زمينه بپردازیم.
    چنان‌که اشاره شد، سیاق کاربردهای شش‌گانه واژه «سکینه» در قرآن، بيانگر ویژگی‌های مشترکی نظیر پریشانی احوال اهل ایمان و احتمال شکست قریب‌الوقوع آنان، یاری الهی از رهگذر نزول سکینه و در نتیجه، پیروزی اهل ایمان و نابودی کافران است. سکینه در شرایطی نازل می‌شود که پیامبر اكرم و امت اسلامی، خطر شکست و نابودی از سوی دشمنان را احساس کرده‌اند. در این میان، نخستین کاربرد این واژه، در رابطه با قوم بنی‌اسرائیل و در جریان فرماندهی طالوت و نبرد با دشمنانشان است که سیاق بسیار مشابهی با نزول سکینه بر مؤمنان مسلمان دارد. براین‌اساس، به نظر می‌رسد که یادکرد این واژه در ارتباط با بنی‌اسرائیل می‌تواند حاکی از ارتباط تاریخی سیر این مفهوم در زبان‌های سامی باشد. از سوی دیگر، بررسی‌های واژگانی، ریشه و معنای بسیار نزدیک دو واژة «سکینة» عربی و «شخینا»ی عبری را تأیید می‌کند. این ویژگی‌های مشترک، لزوم بازخوانی مفهوم «سکینه» در متون مقدس یهودی را آشکار می‌کند. آرای متفاوت مفسران، مترجمان و لغویان، در باب چیستی مفهوم سکینه از یک‌سو، و سیاق کاربرد این واژه در قرآن نسبت به بنی‌اسرائیل و امت اسلامی از سوی دیگر، بازخوانی این مفهوم در متون مقدس یهودی را ضروری می‌كند. ازاین‌رو، در این بخش، نخست مفهوم «شخینا» را در متون مقدس یهودی بررسی می‌کنیم. سپس به تطبیق و ارزیابی آن با کاربردهای قرآنی و آرای مفسران و لغویان می‌پرازیم تا از این رهگذر، مفهوم قرآنی این واژه آشکار گردد.
    سکینه در متون مقدس یهودی
    چنان‌که اشاره شد، واژه معادل با «سکینه» در زبان عربی، واژة «شِخینا» است که در لغت به معنای شکوه، جلال و اقامتگاه با شکوه آمده است. در این میان، این واژه در کتب مقدس یهودی معنایی خاص به خود گرفته و در بیان شکوه مرئی، «حضور الهی» به کار رفته است. در این بخش، براي روشن شدن مفهوم این واژه، کاربردهای آن را در کتب مقدس یهودی به ترتیب تاریخ بررسی می‌کنیم:
    شخینا در تورات
    واژه «شخینا» «שכינה» در تورات به کار نرفته، اما مشتقات آن، به‌ویژه فعل « شاخِن: שָׁכַן (shākhan)» در آیات متعددی دیده می‌شود. این فعل، که به‌معنای «اقامت کردن یا ساکن شدن» است، در تورات و در کاربردی تخصصی، برای تجلی مرئی یهوه، در معبد یا در هر جای دیگری، که او انتخاب می‌کند، وارد شده است(پاتاي، 1990، ص 312).
    برای نمونه، در تجلی الهی بر کوه سینا چنین آمده است: «شکوه الهی بر کوه سینا فرود آمد(w’shakhan)»: «ויִּשְׁכֹּן כְּבוֹד־יְהוָה עַל־הַר סִינַי . . .»(خروج 24:16). در ادامه، نیز مجددا این فعل به کار رفته است: آنجا که خداوند به موسی فرمان می‌دهد برای او معبدی بسازد «که چه‌بسا در میان بنی‌اسرائیل ساکن شوم(w’shakhanti)»: «וְעָשׂוּ לִי מִקְדָּשׁ וְשָׁכַנְתִּי בְּתוֹכָם»(خروج 25:8).
    ریشة «ش ـ خ ـ ن שכן»، افزون بر شکل فعلی که به معنای «اقامت گزیدن» است، به شکل اسمیِ «میشکان מִשׁכָּן mishkān» در معنای «محل سکونت» و «خیمه پرستشگاه» نیز به کار رفته است(بروميلي، 1995، ص 466). ازآنجاکه اعتقاد بر آن بود که یهوه در خیمه(پرستشگاه موقت) بیابان «اقامت گزیده» است، یکی از اسامی خیمة پرستشگاه، «میشکان מִשׁכָּן» به‌معنای «اقامتگاه» و «محل سکونت» بوده است(پاتاي، 1990، ص 97). برای نمونه، در سفر لاویان(26:11) خداوند چنین می‌گوید: «וְנָתַתִּי מִשְׁכָּנִי בְּתוֹכְכֶם וְלֹֽא־תִגְעַל נַפְשִׁי אֶתְכֶם» من مسکن خود را در میان شما بر پا خواهم کرد، و جانم از شما کراهت نخواهد داشت(هزاره نو، لاویان 26:11).
    در این عبارت، واژه «מִשְׁכָּנִיmishkani»، به‌معنای «مسکن و اقامتگاهم» به کاررفته است. کاربردهای فراوان دیگری از این ریشه، می‌توان در جای‌های مختلفی از کتاب مقدس یافت که به‌معنای لغویِ ساکن شدن و استقرار یافتن به کاررفته است. با این حال، واژة «شخینا» از همین ریشه در ادوار بعد معنایی فراتر از سکونت به خود می‌گیرد.
    شخینا در ترگوم
    نخستین کاربرد واژة «شخینا»، به‌عنوان مفهومی دینی نخست بار در ترجمه و بَراِنگاشت آرامی کتاب مقدس، مشهور به ترگوم انکلوس(Targum Onkelos) و در دوران یهودیت پسابابلی به کار رفته است. تاریخ دقیق این اثر، هنوز مورد تردید است. برخی محققان معتقدند: این اثر در قرن نخست میلادی نگاشته شده است، در‌حالی‌که دیگران برآنند که این اثر تا قرن چهارم میلادی به شکل نهایی خود نرسیده است. با این حال، اینکه نویسنده ترگوم، یک نسخه کهن‌تر را به‌عنوان مبنای ترجمه خود مورد استفاده قرار داده است، عموماً مورد اتفاق است (پاتای، 1990، ص 98ـ99). به هر حال، می‌توان ترگوم انکلوس را در فاصله میان قرن نخست تا چهارم میلادی تاریخ‌گذاری کرد که حد واسط میان دو اثر مهم دینی یهود، یعنی تورات و تلمود است.
    اصطلاح «شخینا»، در قالب ساخت‌های آرامی، به کرات در ترگوم‌ها و به‌ویژه در ترگوم انکلوس یافت می‌شود. این اصطلاح، همراه با سایر اصطلاحات واسطه‌ای نظیر «کلمه شکوهمند» به کار رفته تا اشارات ویژه‌ای به خداوند را بازگو کند و از این رهگذر، مانع کاربرد اشارات انسان‌انگارانة آشکار در تعابیر مختلف کتاب مقدس شود(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441). اصطلاح «شخینا»، هنگامی که برای نخستین بار به چشم می‌خورد؛ یعنی جنبه‌ای از الوهیت که با حواس قابل فهم است. هر گاه متن اصیل تورات عبری، دربارة یک تجلی الهی از این رهگذر، که او توسط بشر قابل درک بود، سخن می‌گوید، ترگوم آنکلوس اصطلاح «شخینا» را اضافه می‌کند(پاتای، 1990، ص 99).
    برای نمونه، در سفر اعداد،(42:14)، سخن از حضور خداوند در میان قوم بنی‌اسرائیل است: «אַֽל־תַּעֲלוּ כִּי אֵין יְהוָה בְּקִרְבְּכֶם וְלֹא תִּנָּגְפ֔וּ לִפְנֵי אֹיְבֵיכֶֽם» «مروید؛ زیرا خداوند در میان شما نیست، مبادا در برابر دشمنان خود شکست بخورید»(هزاره نو، اعداد 14:42).
    این آیه در ترگوم انکلوس، چنین ترجمه شده است: «زیرا شخینای خداوند در میان شما نیست». در این عبارت، آشکارا واژة «شِخینتا» به جای «خداوند(یهوه)יְהוָה»، در متن اصلی تورات به کار رفته است: «לָא תִסְקוּן אֲרֵי לֵית שְׁכִנְתָּא דַיְיָ בֵּינֵיכוֹן וְלָא תִתַּבְּרוּן קֳדָם בַּעֲלֵי דְבָבֵיכוֹן»(ترگوم انکلوس، اعداد،14:42).
    نمونه دیگر، جایی است که خداوند به موسی فرمان می‌دهد برای او پرستش‌گاهی بسازند: «וְעָשׂוּ לִי מִקְדָּשׁ וְשָׁכַנְתִּי בְּתוֹכָֽם: آنها باید پرستش‌گاهی برایم بسازند تا در میان ایشان ساکن شوم»(خروج 25:8).
    در این عبارت، از فعل «شاخَنتی: שָׁכַנְתִּי» استفاده شده است. ترگوم برای بیان فعلیِ «در میان آنها ساکن شوم»، از تعبیر «شخینای من در میان آنها ساکن شود» استفاده کرده است: «וְיַעְבְּדוּן קֳדָמַי מִקְדְשָׁא וְאַשְׁרֵי שְׁכִנְתִּי בֵּינֵיהוֹן»(ترگوم انکلوس، خروج، 25:8).
    نمونه دیگر، در آیه 14 از بخش 14 سفر اعداد قابل‌ملاحظه است. متن توراتی چنین است:
    «וְאָמְרוּ אֶל־יוֹשֵׁב הָאָרֶץ הַזֹּאת שָׁמְעוּ כִּֽי־אַתָּה יְהוָה בְּקֶרֶב הָעָם הַזֶּה אֲשֶׁר־עַיִן בְּעַיִן נִרְאָה ׀ אַתָּה יְהוָה וַעֲנָֽנְךָעֹמֵד עֲלֵהֶם וּבְעַמֻּד עָנָן אַתָּה הֹלֵךְ לִפְנֵיהֶם יוֹמָם וּבְעַמּוּד אֵשׁ לָֽיְלָה»
    و به ساکنان این سرزمین خبر خواهند داد. اینان شنیده‌اند که تو، ای خداوند، در میان این قوم هستی و اینکه تو، ای خداوند، رو در رو دیده می‌شوی. نیز شنیده‌اند که ابرِ تو بر فرازِ این قوم قرار می‌گیرد و هنگام روز در ستونی از ابر و هنگام شب در ستونی از آتش پیشاپیشِ ایشان می‌روی(هزاره نو، اعداد 14:14).
    این آیه، آشکارا از حضور خداوند در میان قوم بنی‌اسرائیل، دیده شدن از سوی آنها و قرار گرفتن بر فراز ستونی از ابر و آتش، در پیشاپیش قوم بنی‌اسرائیل سخن میگوید. اما ترگوم، در ترجمه این آیه حضور و دیده شدن را نه به خداوند که به «شخینای خداوند» نسبت داده است: «וְיֵימְרוּן לְיָתֵב אַרְעָא הָדָא דִשְׁמָעוּ אֲרֵי אַתְּ יְיָ דִשְׁכִנְתָּךְ שַׁרְיַת בְּגוֹ עַמָא הָדֵין דִי בְעֵינֵיהוֹן חָזַן שְׁכִינַת יְקָרָא דַיְיָ וַעֲנָנָךְ מַטֵל עִלַוֵהוֹן וּבְעַמוּדָא דַעֲנָנָא אַתְּ מְדַבַּר קֳדָמֵיהוֹן בִּימָמָא וּבְעַמוּדָא דְאֵשָׁתָא בְּלֵילְיָא»(ترگوم انکلوس، اعداد، 14:14).
    این نمونه و نمونه‌های بسیار دیگر از این دست(رک: دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441) به‌روشني نشان می‌دهد که ترگوم، نمی‌تواند اشاره‌ای مستقیم به خدا را تاب بیاورد و در هر جا، که عبارتی توراتی بسیار انسان‌انگارانه به نظر رسیده است، با افزودن واژة شخینا، شبهه تجسیم و انسان‌واری را از خداوند می‌زداید(پاتای، 1990، ص 99).
    در این نسخه‌های آرامی- یهودی، عبارات «انسان‌انگارانه» افزون بر «شخینا» با تعابیری دیگری نیز ارائه شده است. مثلاً، ترگوم آرامی «یهوه» یا «خدا» را با «شخینا»، «یقارا yeqarā̉» و «ممرا mêmrā̉» بیان می‌کند(بروميلي، 1995، ص 467).
    واژه «شخینا» چنان‌که گذشت، در ترگوم‌ها به معنای «کلمه مقدس» است که برای بیان «حضور الهی» و «شکوه و جلال» او به کار می‌رود. واژه «یقارا » نیز به‌معنای «وقار، شکوه و مهابت» و واژه «ممرا mêmrā̉» به‌معنای «کلمه» است. این سه واژه، همگی برای یک مفهوم به کار رفته‌اند که همانا، نفی هرگونه انسان‌انگاری از خداوند براي حفظ شکوه و جلال الهی است. براین‌اساس، می‌توان گفت: واژه «شخینا» در ترگوم‌ها، به معنای «حضور الهی» و «شکوه و جلال خداوند» است.
    شخینا در تلمود
    مفهوم و اصطلاح «شخینا»، به‌معنای «حضور الهی» و «الهام مقدس»(جسترو، 1903، ص 1573) که در ترگوم‌های آرامی به کار رفته بود، در ادبیات تلمودی استمرار و به همان معنا مورد استفاده قرار گرفت. برای نمونه، ربی یهوشوع (Yehoshua)، عالمی فلسطینی در فاصله قرن اول تا دوم میلادی، در بیان مشخصه‌های بنی‌اسرائیل، در بیابان از شخینا در کنار منّ، بلدرچین، چشمه، پرستشگاه متحرک، روحانیت، پادشاهی و ابرهای جلال یاد می‌کند(پاتای، 1990، ص 99). به نظر می‌رسد، کاربرد این واژه در ادبیات خاخامی، برای تعیین حضور الهی، در واکنش به الحاد و یونان‌گرایی بوده است. براین‌اساس، یهودیت از یک سو کوشیده است تا عقیده توراتی دربارة حضور الهی را حفظ کند و از سوي دیگر، بر شکاف عظیم میان الوهیت و بشریت تأکید نماید(بروميلي، 1995، ص 466).
    تلمود به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آثار دین یهود، در فاصله نیمه قرن پنجم تا نیمه قرن ششم میلادی و اندکی پیش از ظهور اسلام، تکامل یافته و نگاشته شده است. «شخینا» یا «حضور الهی»، در ادبیات خاخامی غالباً به سریان روحانی خداوند در جهان اشاره دارد. شخینا، بیانگر حضور الهی در محدوده‌های زمانی ـ مکانی و در زمینه‌ای دنیوی و مادی است. هر گاه خداوند، یک مکان، یک شیء، یک شخص یا یک قوم را قداست می‌بخشد، یا در میان ناپاکان تجلی می‌کند، اصطلاح «شخینا» به کار می‌رود(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 440). برای نمونه، در تفسیر آیه‌ای از سفر آفرینش، که به سکونت الهی در خیمه‌های سام اشاره شده است، تلمود از سکونت الهی، که تعبیری توراتی است، به «شخینا» به‌معنای «حضور الهی» تعبیر می‌کند. متن توراتی چنین است: «יַפְתְּ אֱלֹהִים לְיֶפֶת וְיִשְׁכּן בְּאָֽהֳלֵי־שֵׁם וִיהִי כְנַעַן עֶבֶד לָֽמו»: «خدا یافِث را وسعت بخشد؛ و در خیمه‌های سام ساکن شود، و کنعان بندۀ او باشد»(هزاره نو، پیدایش 9:27).
    در بیان توراتی از فعل «شاخِن שׁכּן» استفاده شده است، درحالي‌که در تعبیر تلمودی، به تبعیت از ترگوم(بروميلي، 1995، ص 466)، واژه «شخینا שכינה» جایگزین شده است(جسترو، 1903، ص 1573). «... לא הוה שריא שכינה במקדש שני דכתיב (בראשית ט, כז) יפת אלהים ליפת וישכן באהלי שם »(Talmud, Yoma.9b.18): «... شخینا در معبد دوم قرار نخواهد گرفت؛ زیرا این[در تورات] مکتوب است که خدای من یافث را فزونی خواهد بخشید و در خیمه‌های سام ساکن خواهد شد».
    ترجمه انگلیسی این عبارت تلمودی، که در آن «شخینا» به «حضور الهی» ترجمه شده است، چنین مي‌باشد:
    the Divine Presence would not have rested in the Second Temple, as it is written: “God will enlarge Japheth, and dwell in the tents of Shem” (Talmud, Sot. 13a. (
    در این کاربرد، «شخینا» مفهومی مادی به خود گرفته است. گویی «حضور الهی»، ماهیتی مکان‌مند دارد که می‌تواند محلی را اشغال کند. با این حال، این امر از نظر ادبیات تلمودی، مستلزم محدود کردن حضور فراگیر الهی نیست(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441)؛ زیرا در تلمود تأکید شده است که شخینا در همة مکان‌ها حضور دارد(ر.ك: تلمود، BB 25a). تعالیم یهودی، همواره تأکید دارند که این معانی گرچه در بندهای خاص ظاهراً خداوند را تجسیم کرده، اما باید کاملاً استعاری در نظر گرفته شود. شخینا، نه جنبه‌ای مجزا از خداوند را به تصویر می‌کشد و نه به عنوان بخشی از خداوند است؛ به‌ویژه اينکه دومین مفهوم، یکسره با توحید مطلق یهودیان خاخامی، که در آن یکپارچگی ذات الهی فرضی اساسی است، مغایرت دارد(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 440). ازاین‌رو، زماني که اصطلاح «شخینا»، به‌عنوان روشی جایگزین برای اشاره به خود خداوند به کار رفته است، تلمود آن را تأویل می‌کند. برای نمونه، در آیة «باید در راه پروردگار، خدایت، گام برداری...»(تثنیه، 13:5)، تلمود برای پرهیز از انسان‌واری و تجسیم، «راه خدا» را به «راه شخینا» تفسیر کرده، می‌نویسد: «אחרי ה' אלהיכם תלכו וכי אפשר לו לאדם להלך אחר שכינה והלא כבר נאמר»(Talmud, Sot. 14a).
    «و آیا برای یک فرد ممکن است که در راه شخینا گام بردارد؟... به عبارت دقیق‌تر، این به این معناست که انسان باید از خصایل خدای یکتای منزه پیروی کند»( دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 440).
    بر اساس تعالیم تلمودی، گرچه حضور الهی در همه جا هست، اما شخینا، به نحوی برجسته، در میان بنی‌اسرائیل جای دارد تا غیریهودیان؛ زیرا بنی‌اسرائیل قومی هستند که توسط خداوند برگزیده شده‌اند تا خواست او را در جهان محقق کنند(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441). براین‌اساس، هر گاه فرد یا گروهی از بنی‌اسرائیل کاری نیک انجام دهند، نماز بخوانند، از بیمار مراقبت کنند، صدقه دهند و... شایسته دریافت شخینا خواهند بود. همچنین، گفته می‌شود که افراد مغرور، گناهکاران، سبک سران، کاهلان، سرگرم‌شدگان به گفتار بیهوده، تمسخرکنندگان، چاپلوسان، دروغ‌گویان و تهمت‌زنندگان، هرگز دریافت‌کننده شخینا نخواهند بود(بروميلي، 1995، ص 467؛ دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441).
    ازاین‌رو، روشن می‌شود که واژه «شخینا»، در کاربرد تلمودی به معنای «حضور و تجلی الهی» است که گاه نیز جایگزین خداوند شده است. سایر اسامی جایگزین و مرتبط با شخینا عبارتند از: «کلمه»، «روح»، «شکوه و جلال»، «نور» و «بال‌های شخینا»(بروميلي، 1995، ص 467). بر اساس تعالیم تلمودی، همة این موارد باید به‌عنوان مفاهیمی در پیوند با خداوند در نظر گرفته شوند(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 440ـ441).
    در این میان، تعابیر تلمودی مبنی بر حضور مادی شخینا در تابوت عهد قابل توجه است. به نظر می‌رسد، علی‌رغم اينکه بر لزوم استعاری دانستن «شخینا» تأکید می‌شود، گرایش‌هایی برای ارائه شخینا با ویژگی‌های فیزیکیِ بیش از آنچه با خدا مرتبط است، وجود دارد که موجب شده شخینا را به عنوان یک تجلی ملموس از «خداوند» تصویر کند. یک عبارت که در آن این دیدگاه فیزیکی درباره شخینا به روشني بسیار بیان شده است، چنین است:
    تمام آن سال‌ها که اسرائیل در بیابان بود، آن دو تابوت، یکی حاوی پیکر[ـِ یوسف] و دیگری حاوی شخینا[دربردارنده دو لوح سنگی شریعت] در کنار هم [توسط بنی اسرائیل] حمل می‌شد. هنگامی که رهگذر می‌گوید: «ماهیت این دو تابوت چیست؟» آنها پاسخ می‌دهند: «یکی تابوت جنازه است و دیگری تابوت شخینا». «آیا این یک رسم است که جنازه باید همراه با شخینا حمل شود؟» آنها پاسخ خواهند داد: «این یکی [یعنی یوسف]، آنچه در تابوت دیگر نوشته شده است را پاسداری می‌کند(پاتای، 1990، ص 100).
    در این تعابیر، حضور شخینا در تابوت، در حالتی تصور شده است که مطابق با حالت بدن یوسف در تابوت دیگر باشد. چنین تعبیری بيانگر اين است که محتوای هر دو تابوت(شخینا و پیکر یوسف) وجودهایی واقعی و مادی هستند(پاتای، 1990، ص 100).
    به عبارت دیگر، در این باب، «بالهای شخینا» است. این اصطلاح در تعابیری نظیر «زیر بال‌های شخینا» مطرح شده است. گفته می‌شود که نوکیشان در «زیر بال‌های شخینا» قرار دارند. همچنین، در تلمود آمده است که موسی به محل دفنش برده شد، درحالی‌که در «بالهای شخینا» پیچیده شده بود(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441): «. . .שהיה משה מוטל בכנפי שכינה»(تلمود،Sot. 13b:23) «... موسی در بال‌های شخینا قرار گرفته بود».
    در این تعبیر، مادی و ملموس از شخینا، ترجمة انگلیسی تلمود، شخینا را به «حضور الهی» ترجمه می‌کند و همانند سایر موارد، عبارت «Divine Presence» را به کار می‌برد. برای نمونه، در ترجمه عبارت فوق چنین آمده است:
    “Moses was lying in the wings of the Divine Presence” (the william davidson Talmud, Sot.13b: 23).
    کاربرهای اصطلاح «شخینا» در متون تلمودی بيانگر اين است که مفهوم «شخینا» از «حضور و تجلی الهی»، به انگاره مادی‌تری توسعه یافته است. با این‌همه، از نظرگاه الهیات یهودی تأکید بیش از حد بر هر نوع کاربرد برای حذف سایر موارد اشتباه است و شخینا باید از منظر آموزه‌های توحیدی یهودیت به‌عنوان یک «کل» مورد توجه قرار گیرد(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441).
    از بررسی کاربردهای ریشه و واژه «שכינה» در متون مقدس یهودی، می‌توان دریافت که این واژه، برای بیان «حضور الهی» و «شکوه و جلال(وقار)» او در دنیای مادی به کار می‌رود تا اشارات ویژه‌ای به خداوند را بازگو کند. از این رهگذر، مانع کاربرد اشارات انسان‌انگارانة آشکار در تعابیر مختلف کتاب مقدس شود.
    در این راستا، واژگان «کلمه» «وقار و مهابت»، «روح»، «شکوه و جلال»، «نور» و «بال‌های شخینا»، که همگی مترادف یا در ارتباط با شخینا به کار می‌روند، به تبیین معنای دقیق‌تر واژه کمک می‌کنند. براین‌اساس، «شخینا» عبارت است از: «حضور و تجلی شکوهمند الهی»، که در شرایط خاص بر افراد صالح و شایسته نازل می‌شود.
    تطبیق و ارزیابی
    از آنچه گذشت، به دست مي‌آيد كه واژه «سکینه»، واژه‌ای قرآنی است که در شش آیه از قرآن به کار رفته است. در همة کاربردهای واژه، نزول سکینه در شرایط دشوار و برای اهل ایمان رخ داده است. افزون بر سیاق خاص کاربرد این واژه، نزول «سکینه» از سوي خداوند خود، شامل پیامدهای مهمي بوده‌اند که به پیروزی اهل ایمان و افزایش ایمان آنان و نابودی کافران انجامیده است. کاربرد تعابیری نظیر «حزن و نومیدی اهل ایمان»، «جنود الهی و نامريی» و «ملائکه»، «ازدیاد ایمان»، «کلمه الله»، «تقوی»، «عذاب» و نابودی «کافران» و «فتح» و «نصر» اهل ایمان، در سیاق‌های قرآنی این واژه، همگی بيانگر اين است که «سکینة» الهی امری ورای صرف آرامشی است که از سوی غالب مفسران، مترجمان و لغویان بيان می‌شده است.
    گروهی از قرآن‌پژوهان و لغویان، ‌با در نظرگرفتن ویژگی‌های مذکور، به ارائه معادله‌ای نظیر «روح الهی»، «وقار»، «شکوه»، «عظمت و جلال»، «حضور الهی» یا «شخینا»ی عبری پرداخته‌اند و سکینه را امری دانسته‌اند که پیامد آن آرامش(ازهری، 2001، ج 10، ص 30)، زوال رعب(راغب اصفهاني، 1412ق، ص 417) و استحکام قلب(طباطبائی، 1417ق، ج ‏2، ص 291) است.
    افزون بر قرآن‌پژوهان مسلمان، بررسی واژه «شخینا» در کتب مقدس یهودی، بيانگر اين بود که «شخینا»ی یهودی، واژه‌ای است که برای بیان «حضور و شکوه مرئی الهی» و «تجلی شکوهمند و شاهانة خداوند» بر اهل ایمان و افراد برگزیده، در شرایط خاص به کار می‌رود. ترادف و همراهی این واژه، با واژگانی دیگر نظیر «کلمه شکوهمند»، «یهوه»، «وقار و مهابت»، «کلمه»، «روح»، «شکوه و جلال»، «نور» و «بال‌های شخینا»، سیاق خاص کاربرد این واژه را نشان می‌دهد که همگی بر «حضور الهی» و «شکوه و جلال خداوند» دلالت دارند.
    مقایسه کاربردهای قرآنی با متون مقدس یهودی، بیش از پیش تقارب معنایی این واژه را با «شخینا» آشکار می‌سازد: انتساب سکینه و شخینا به خداوند، نزول آن بر افراد برگزیده و اهل ایمان، همراهی با واژگانی نظیر «ملائکه»، «فتح و پیروزی» اهل ایمان و نابودی کافران، «کلمه الله» در قرآن(توبه: 40) و «کلمه شکوهمند» در تورات، همگی بيانگر سیاقی مشترک در کاربرد این واژگان در قرآن و متون مقدس یهودی است. افزون بر این، این واژه، تنها در آیات مدنی متأخر به کار رفته است. در این دوران، تعامل میان مسلمانان مدینه و یهودیان، به دلیل روابط اجتماعی و سیاسی، بسیار بیش از ادوار گذشته بوده است. ازاین‌رو، این امر خود می‌تواند شاهدی بر شباهت معنایی این واژگان باشد به‌گونه‌اي‌که حتی برخی(فهد، 1995، ص 888)، کاربرد عبری را منبعی برای «سکینه» در زبان عربی دانسته‌اند. افزون بر این، تقارب زمانی شیوع کابرد این واژه در دوران تلمودی و صدر اسلام، بیش از پیش فرضیه ما را تأیید می‌کند.
    واژة عبری «شخینا» در سفر خروج (25: 22)، اشاره به خیمه‌گاه مقدس حضرت موسی دارد. اما آنچه در اینجا جالب به ‌نظر می‌رسد، مفهوم رمزگونه‌ای‌ است که واژة «سکینه» در شش آیه قرآنی به خود می‌گیرد. مثلاً، در آیة 248 سورة بقره، به آمدن تابوتی اشاره می‌شود که در آن سکینه‌ای از سوي پروردگار قرار دارد و این نشانة توانایی طالوت برای فرمانروایی بر بنی‌اسراییل است. بدین‌ترتیب، آنها قدرت رؤیارویی با سپاهیان جالوت را در خود ببینند. مطابق سفر خروج(40: 34ـ35) در آن تابوت، «شکوه כָּבוֹד kavod» یهوه بود. اکنون، بر اساس پژوهشی از وايدا(vajda) روشن شده است که واژة عبری «شخینا» تا حدودی، مفهوم تبعی واژة مستعمل در کتاب مقدس، یعنی «شکوه» را به خود گرفته است. این واژه، به ‌صورت ضمنی بيانگر اين است كه از جانب خداوند، بی‌آنکه چیزی ملموس باشد و در بسیاری از شواهدش موجودی است که شباهت کامل به خداوند دارد. ازاین‌رو، ترجمة این واژه، به «حضور»، گامی است در جهت نزدیکی به مفهوم انتزاعی و جنبة روحانی آن، تا اگر کسی خواست، بتواند بدون آوردن هیچ‌گونه توضیح اضافی، مدلول مورد نظر این واژه را بیان کند.
    اساساً گلدبرگ، بر این باور است که در نگاه دستوری وايدا، واژة «شخیا» نخست برای بیان عملِ «سکنی گزیدن» ساخته شد. اما پس از آن، برای اشاره به «سکنی گزیدن خداوند» به‌کار رفت. بنابراین، از این واژه به‌صورت ویژه معنی «حضور و تجلی الهی» فهمیده می‌شد. این همان حضور الهی است که واژة «سکینه» در سایر آیات قرآن، نشانگر آن است؛ حضوری که با اعطای کمک الهی به پیامبرخدا و مؤمنان در هنگام نبرد جلوه می‌کند و پیروزی را برای آنان به ارمغان می‌آورد. در این آیات نیز همچون داستان یهودیانِ زمان طالوت در متن یک جنگ قرار داریم(فهد، 1995، ص 888).
    در غالب موارد کاربردهای متون مقدس یهودی، برای تشخیص این حضور شکوهمند الهی، نیاز به یک دال نیز وجود دارد که سکینه در آن جای می‌گیرد. یکی از مهم‌ترین این دال‌ها، تابوت عهد بنی‌اسرائیل است که نخستین کاربرد قرآنی «سکینه» نیز به آن اشاره دارد(بقره: 248). این آیه و آیات پیرامون آن، بخشی از تاریخ قوم یهود را بيان می‌کند که در آن بنی‌اسرائیل از پذیرش فرماندهی طالوت، که انتخاب خداوند برای فرمانروایی بر آنها بود، سر باز می‌زدند. پیامبر آنان، نشانه فرمانروایی و سلطنت طالوت را بازگردان تابوت عهد معرفی می‌کند(فهد ، 1995، ص 888). این جریان، به شکلی بسیار مشابه در تورات نیز آمده است(ر.ک: سموئیل اول، 5: آیات نخست).
    تابوت عهد، که «سکینه/شخینا»ی الهی در آن قرار داشت و توسط «ملائکه» حمل می‌شد، عامل «پیروزی» بنی‌اسرائیل در «جنگ» تلقی شده است. این حضور «شخینا» در تابوت عهد، و نیز در سایر پرستش‌گاه‌های بنی‌اسرائیل، در منابع یهودی به صورتی امری ملموس و فیزیکی بیان شده است(پاتای، 1990، ص 100). افزون بر این، تعبیر «بال‌های شخینا» نیز وجهی دیگر از حضور ملموس و مادی «شخینا» است که پیشتر به آن اشاره کردیم(ر.ك: بروميلي، 1995، ص 467؛ دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 441).
    نکته قابل‌توجه اينکه تعبیر قرآن از سکینه در آیه 248 سوره بقره، بسیار مشابه تلقی یهودی است. در این آیه، خداوند سکینه را به عنوان امری الهی، چنین معرفی می‌کند که در تابوتی توسط فرشتگان حمل می‌شود. سایر آیات نیز به هنگام ذکر «نزول سکینه»، سخن از سپاهیان نامرئی به میان می‌آید. چنانچه در آیة 4 فتح، سکینه از جنود الهی به‌شمار آمده است. در روایات اسلامی نیز شاهد چنین تعابیر مادی و فیزیکی هستیم. گرچه برخی روایات، سکینه را روحی الهی و نسیمی بهشتی دانسته‌اند، اما دسته‌ای دیگر، سکینه را موجودی به اندازه گربه، دارای دوسر، دو بال، دارای دست و چشمانی پر نور و رعب آور تصویر کرده‌اند(سیوطی، 1404ق، ج ‏1، ص 317؛ فخررازی، 1420ق، ج 6، ص 507؛ طبرسی، 1372، ج 2، ص 615؛ زمخشری، 1407، ج ‏1، ص 293).
    این تعابیر، در تعالیم اسلامی و يا در آموزه‌های یهودی، بر وجه تمثیل و استعاره فهم می‌شوند. وجه مشترک این بیان‌ها، تأکید بر ویژگی‌های الهی بودن «سکینه»، نامرئی ‌بودن آن، نزول «سکینه» در بحبوحة کارزار و شرایط دشوار، مهابت و رعب‌انگیزی در دل دشمن و در نهایت، «نجات‌بخشی» آن است که پیروزی افراد شایسته را در پی دارد. از سوی دیگر، برخی مفسران معنای «فی» در عبارت «فیه سکینۀ من ربکم»(بقره: 248) را به‌معنای بیان علت و سبب، و نه ظرفیت مکانی دانسته‌اند. بر‌اين‌اساس، «سکینه» چیزی است که آرامش و ثبات قلب را در پی دارد، نه اینکه خود به‌معنای آرامش باشد، یا در تابوت جای گرفته باشد(فخررازی، 1420ق، ج 6، ص 507ـ508؛ ازهری، 2001، ج 10، ص 30؛ مصطفوی، 1360، ج ‏5، ص 165؛ لین، 1863، ص 1394). نکته قابل توجه اينکه نظرگاه متون مقدس یهودی، با دیدگاه اسلامی در این رابطه پیوند نزدیکی دارد. همچنان‌که بر اساس رویکرد توحیدی یهودیان خاخامی، «شخینا» باید کاملاً استعاری در نظر گرفته شود و در تبیین مفهوم آن، از هر گونه تجسیم پرهیز گردد(دایرةالمعارف جودائیکا، 2007، ص 440)، تعالیم دینی اسلام نیز هرگونه تجسیم و انسان‌انگاری در رابطه با خداوند را نفی می‌کند.
    از مجموع آنچه گذشت، روشن می‌شود که واژة «سکینه»، به لحاظ لغوی، مفهومی و سیاق کاربرد، اشتراکات بسیاری با واژه «شخینا» در متون مقدس یهودی دارد. این واژه، که در آیات مدنی متأخر به کار رفته است، به‌معنای «حضور نامرئی و تجلیِ شکوهمند الهی» است که در شرایط حساس و دشوار بر اهل ایمان نازل می‌شود.
    نتیجه‌گیری
    بنابرآنچه گذشت، روشن شد که واژة «سکینه»، به دلیل به کاررفتن در سیاق‌های قرآنی خاص، مفهومی بسیار وسیع‌تر از معنای «آرامش» و «طمأنینه» دارد. ازاین‌رو، واژگان ارائه‌شده از سوی غالب مفسران و مترجمان، نه‌تنها معادل‌های مناسبی برای آن نیستند، بلکه به میزان قابل‌توجهی خواننده را از مفهوم خاص و صحیح این واژه دور می‌سازند. توجه شمار اندکی از مفسران و مترجمان، به تفاوت مفهوم این واژه، با معنای لغویِ ریشة آن از یک‌سو، و اختلاف و تشتت آرای آنان از سوی دیگر، لزوم بررسی و بازنگری آرای لغویان در این‌باره را در پی داشت. از بررسی معانی ارائه‌شده برای این واژه در فرهنگ‌های عربی و سامی، روشن شد که واژة «سکینه» در زبان عربی، اشتراکاتی قابل توجه با واژه «شخینا»ی عبری و «شخینتا»ی سریانی دارد. از سوی دیگر، کاربرد این واژه در میان یهودیان عصر نزول قرآن و تعلق آیات مشتمل بر این واژه به دوره مدنی متأخر، واکاوی این مفهوم در متون مقدس یهودی را اجتناب‌ناپذير می‌سازد.
    بررسی‌های صورت‌گرفته و تطبیق کاربردهای این واژه در متون مقدس اسلامی و یهودی، در عین وجود اختلافاتی اندک، قرابت بسیار زیاد این دو واژه و دلالت بر مفهومی واحد را آشکار می‌سازد. براین‌اساس، «سکینه» در پیوند با تعابیری نظیر «روح الهی»، «وقار و مهابت»، «شکوه»، «عظمت و جلال»، «حضور الهی» و «کلمه الهی»، مفهومی است که بر «حضور و تجلی شکوهمند الهی» دلالت دارد که در شرایط خطیر و دشوار، نظیر نبرد با کافران یا شکست قریب‌الوقوع اهل ایمان از رهگذر فرشتگان و جنود الهی، سبب نابودی دشمنان، پیروزی مؤمنان و افزایش ایمان آنان می‌گردد.
     

        عهد عتيق، ‌مشخصات: https://www.bible.com/bible/904.
        آيتى، عبد المحمد، 1374، ترجمه قرآن، تهران، سروش.
        ابن‌عاشور محمد‌بن طاهر، بی‌تا، التحرير و التنوير، بی‌جا، بی‌نا.
        ابن عطيه اندلسى، عبدالحق‌بن غالب، 1422ق، المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، بيروت، دارالكتب العلمية.
        ابن فارس، أبو الحسين أحمد، 1399ق، معجم مقاييس اللغة، محقق، عبدالسلام محمد هارون، بیروت، دارالفکر.
        ابن منظور، محمد‌بن مكرم، 1414ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر .
        ابوالفتوح رازى، حسين‌بن على، 1408ق، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
        ازهری، محمد‌بن أحمد، 2001، تهذيب اللغة، تحقیق محمد عوض مرعب، بیروت، دار إحياء التراث العربي.
        اسفراينى، ابوالمظفر شاهفور‌بن طاهر، 1375، تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم، تهران، علمى و فرهنگى.
        انصارى، خوشابر مسعود، 1377، ترجمه قرآن، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز.
        بحرانى، سيد هاشم، 1416ق، البرهان فى تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت.
        جفری، آرتور، بی تا، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، ترجمة فریدون بدره‌ای، تهران، توس.
        راغب اصفهانى، حسين‌بن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، بیروت، دارالعلم.
        زمخشرى محمود، 1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دار الكتاب العربي.
        سور آبادى، ابوبكر عتيق‌بن محمد، 1380، تفسير سور آبادى، تهران، فرهنگ نشر نو.
        سيوطى، جلال الدين، 1404ق، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم، كتابخانه آيت‌الله مرعشى نجفى.
        طباطبايى، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، قم، جامعة مدرسين.
        طبرسى، فضل‌بن حسن، 1372ش، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، ناصر خسرو.
        طبری، 1356، ترجمه تفسیر طبری، گروه مترجمان، تهران، توس.
        فخررازى، محمد‌بن عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربى.
        فراهيدي، خليل‌بن احمد، 1410ق، كتاب العين، قم، هجرت.
        فولادوند، مهدی، 1415، ترجمه قرآن، تهران، دارالقرآن الکریم.
        فيض كاشانى، ملا محسن، 1415 ق، الصافى، تهران، صدر.
        فيومي، أحمد‌بن محمد‌، بی‌تا، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، بیروت، المکتبۀ العلمیۀ.
        قرشى؛ سيد على اكبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية.
        مصطفوى، حسن، 1360، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
        مكارم، شيرازى ناصر، 1373، ترجمه قرآن، قم، دار القرآن الكريم.
        مكارم، شيرازى ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية.
        ميبدى، رشيدالدين احمد‌بن ابى سعد، 1371، كشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امير کبیر.
        نسفى، ابوحفص نجم‏الدين محمد، 1367، تفسير نسفى، تهران، سروش.
        الهى قمشه‏اى، مهدى، 1380، ترجمه قرآن، قم، فاطمة الزهراء.
        Arberry, A.j, 1996, The Koran Interpreted: A Translation, New York.
        Bell, R, 1960, The Qur'ān, Translated with a Critical Rearrangement of the Surahs, Pennsylvania.
        Blachère, R, 1966, Le Coran, traduit de l’arabe, Paris, G. P. Maisonneuve & LaRose.
        Chouraqui, A, 1990, Le Coran, l’Appel, Paris, Robert Laffont.
        EJ: Encyclopaedia Judaica, 2007, Fred Skolnik, editor-in-chief; Michael Berenbaum, executive editor, (2nd ed), USA, Macmillan Reference, v. 18, “Shekinah”, pp. 440-444.
        Ellis, Nicholas, 2015, . The Hermeneutics of Divine Testing: Cosmic Trials and Biblical, Tübingen, Mohr Siebeck .
        Fahd, T, 1995, “Sakina” in The Encyclopaedia of Islam(2nd ed), vol.8, Leiden, Brill Academic Publisher, pp.888-889.
        Gesenius, H. W. F , 1979, Gesenius' Hebrew and Chaldee Lexicon to the Old Testament Scriptures: Numerically Coded to Strong's Exhaustive Concordance, with an English Index of More Than 12,000 Entries, Samuel Prideaux Tregelles(tr.), Baker Book House.
        Jastrow, Marcus , 1903, A Dictionary of the Targumim, the Talmud Babli and Yerushalmi, and the Midrashic Literature, Germany, Leipzig.
        Klein, Ernest, 1987, A Comprehensive Etymological Dictionary Of The Hebrew Language for readers of English, Baruch Sarel(ed.), 740 pages, Jerusalem- Tel Aviv, Carta.
        Lane, E.W, 1863, Arabic- English Lexicon, London.
        Nave, Orville James, 1905, Nave's Topical Bible: a Digest of the Holy Scriptures, the University of Virginia, International Bible agency. 1615 pages.
        Omar, Abdul Mannān, 2005, The Dictionary of the Holy Qur’ān (Arabic Words - English Meanings, with Notes), Hockessin, Delaware, USA, Noor Foundation-International Inc.
        Patai, Raphael, 1990, The Hebrew Goddess, Michigan, Wayne State University Press.
        Payne Smith, Robert, 19003, A Compendious Syriac Dictionary, Oxford, Clarendon.
        Wilson, W., 1850, The Bible Student´s Guide, London, Wertheim and Macintosh.
        Zammit, Martin R, 2002, A comparative lexical study of Quranic Arabic, Leiden, Brill, 2002.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مکوند، محمود، توکلی محمدی، نرجس.(1397) معناشناسی واژه «سکینه» در قرآن و متون مقدس یهودی. فصلنامه معرفت ادیان، 9(2)، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمود مکوند؛ نرجس توکلی محمدی."معناشناسی واژه «سکینه» در قرآن و متون مقدس یهودی". فصلنامه معرفت ادیان، 9، 2، 1397، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مکوند، محمود، توکلی محمدی، نرجس.(1397) 'معناشناسی واژه «سکینه» در قرآن و متون مقدس یهودی'، فصلنامه معرفت ادیان، 9(2), pp. 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مکوند، محمود، توکلی محمدی، نرجس. معناشناسی واژه «سکینه» در قرآن و متون مقدس یهودی. معرفت ادیان، 9, 1397؛ 9(2): 7-26