از مسيح شبان تا پاپ حاکم و از پاپ حاکم تا پاپ معلم اخلاق
ضمیمه | اندازه |
---|---|
3.pdf | 503.65 کیلو بایت |
سال نهم، شماره اول، پياپي 33، زمستان 1396
اسماعيل عليخاني / استاديار مؤسسة پژوهشي حکمت و فلسفة ايران Ismailalikhani@gmail.com
دريافت: 28/02/1396 ـ پذيرش: 23/08/1396
چكيده
مسيحيت، هرچند تا قرن چهارم امکان حضور نظري و عملي در سياست و اجتماع را نداشت، اما بر اثر عواملي وارد عرصة اجتماع و حاکميت شد و اين حاکميت تجربة ناخوشايندي براي جوامع مسيحي به بار آورد. در نهايت، موجب طرد کليسا از اجتماع شد. اين نوشتار، به بررسي علل و عوامل حضور ناگهاني و اين طرد ناخوشايند میپردازد. به نظر ميرسد، علت اصلي اين امر ناشي از عدم برخورداري مسيحيت از بنيانهاي نظري سياسي ـ اجتماعي است. هرچند همة پيامبران، در صورت وجود زمينه، براي حکومت گام برميداشتند، اما چنين زمينهاي براي حضرت عيسي علیه السلام به وجود نيامد. نظام دوگانة دنيوي و اخروي موجود در الهيات مسيحيت، نظير آنچه در کتاب شهر خداي آگوستين شاهديم و اين رويکرد آکوئيناس، که بايد ميان دو حوزة تدبير امور سياسي و رستگاري و سعادت اخروي تمايز نهاد، شاهدي بر اين مدعاست. بنابراين، هرچند مسيحيان، علاوه بر ورود به اجتماع و سياست، به نظريهپردازي سياسي نيز پرداختند، اما ازآنجا که اين ورود، به صورت عارضي و ناگهاني رخ داد و نيز از آن سوءاستفاده کردند، به همان اصل خود، يعني کنج کليسا و معلم صرف اخلاق بودن بازگشتند.
کليدواژهها: مسيح، مسيح شبان، مسيحيت، پاپ، سياست، اجتماع.