عفاف و حجاب در دین یهود و اسلام شیعی؛ تحلیل و مقایسه؛ با تأکید بر تلمود بابلی و من لایحضره الفقیه
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
هر صفتي كه خداوند در انسان قرار داده، در دنيا جايي براي ابراز آن وجود دارد. مثل صفت خشم كه براي مقابله با دشمن در نهاد آدمي قرار داده شده است. در اين ميان، بها دادن بيش از حد به يك صفت، ميتواند آن را در مسيري خلاف جهتي كه برايش آفريده شده، بكشاند، در اين حالت از آن با عنوان «شهوت» ياد ميشود. مانند شهوت مال، شهوت شكم، شهوت غضب و... . ازاينرو، شهوات و اميال نفساني، اشتهاهايي كاذب هستند كه گاه انسانها به آن گرفتار ميشوند. به اين ترتيب، به فرمودۀ اميرالمؤمنان علي، گرفتار مرض نفس و عقل ميشوند(تميمى آمدى، 1366، روايت 6985). يكي از اين دسته شهوات، شهوت جنسي است كه نهتنها ميتواند موجب انحراف و فساد فرد شود كه ممكن است منجر به فروپاشي خانواده و جامعه شود. اما همانطور كه خود غضب، و نه شهوت غضب گاهي مفيد و لازم است، امور جنسي نيز چنين است. اما در زبان عامه، صرف امور جنسي با شهوت جنسي، معمولاً يكي گرفته شده و در نتيجه، بيان اين واژه و پرداختن به آن در ميان عموم مردم، به نوعي تابو و امري غيراخلاقي تبديل شده و معمولاً برداشتهايي منفي و به دور از اخلاق از آن ميشود. درحاليكه تشكيل اصليترين و بنياديترين نهاد اجتماعي، يعني خانواده و عملي كردن يكي از مهمترين دستورات اديان توحيدي، از جمله يهود و اسلام، يعني بقاء و استمرار نسل بشري، بر پايۀ آن استوار شده است(پيدايش، 1: 27ـ28؛ صدوق، 1413ق، ج 3، روايت 4344).
دليل ديگري كه در برداشت اوليه از اين واژه، بياخلاقي و نابهنجاري به ذهن ميآيد و رفتارهاي غيراخلاقي به اين واژه گره ميخورد، اين است كه اين جنبۀ انساني نيز مانند بسياري ديگر از جنبهها، كمتر در مسير حق و به شيوۀ اصولي به كار رفته است و اين واژه، بيش از آنكه تشكيلدهندگي بنيان خانواده را به ذهن متبادر سازد، يادآور كارهاي غيراخلاقي است. از سوي ديگر، به دليل تابو شدن اين واژه، آنجايي كه معناي صواب آن منظور است، كمتر به كار ميرود و افراد از به كار بردن آن پرهيز دارند.
دو دين يهود و اسلام، كه تداوم و ازدياد نسل برايشان از اهميت بالايي برخوردار است، با نگاهي مثبت به امور جنسي، براي جلوگيري از به انحراف كشيده شدن آن، مسئلهاي با عنوان «عفاف و حجاب» را مطرح ميكنند؛ مسئلهاي كه با رعايت آن، نهتنها اين واژه در مسير صحيح خود به كار ميرود، بلكه بنيان خانواده و علقههاي خانوادگي نيز محكمتر و بادوامتر ميشود.
تلمود و من لايحضره الفقيه
دو دين يهود و اسلام به مذاهب مختلفي تقسيم شدهاند. در هر دوي اينها، دو مذهب عمده مورد توجه قرار گرفتهاند؛ در يهود، دو نگاه فريسي و صدوقي است و در اسلام، دو ديدگاه شيعي و سني. در دو گرايش يهوديت فريسي و اسلام شيعي، آنچه مورد توجه و اهميت علماي آن قرار گرفته است، مسئلۀ منبعي غير از كتاب اصلي، يعني تورات و قرآن، براي فهم و پذيرش مسائل و همينطور طرح مسئلۀ اجتهاد است. اين منبع در يهود، كتاب تلمود و در اسلام شيعي، كتابهاي حديثي است كه من لايحضره الفقيه، يكي از اين كتابهاست.
تـلمود
به اعتقاد يهوديان، افزون بر آنچه خداوند به صورت مكتوب بر پيامبرش نازل كرد، وحي ديگري نيز بوده كه به صورت شفاهي به حضرت موسي، منتقل شد و ايشان اين مطالب را به طور شفاهي به مشايخ منتقل كرد و مشايخ هم سينه به سينه آن را انتقال دادند تا بعدها به صورت مكتوب درآمد. اين وحي، با نام «شريعت شفاهي» به ثبت رسيده و برای آن اهميتي چون اهميت «شريعت مكتوب» يا تورات قائل شدهاند، بهگونهاي كه انكار آن براي يك يهودي، خطر متهم شدن به ارتداد دارد(انترمن، 1385، ص 186). اين دو شريعت در كنار هم، منبع ديني يهوديت به حساب آمده كه در طول تاريخ، با توجه به آنها مسائل روز را مطرح كرده، و به اجتهاد پرداختهاند(ر.ك: كهن، 1382، ص 10ـ13).
شريعت شفاهي مكتوب شده با نام «تلمود» شهرت يافت و اغلب منظور از آن، مجموعه آداب و مباحث مفسران شريعت شفاهي است. اين واژه، به معناي آموزش و يادگيري است و با واژۀ «تلميذ» و مشتقات آن در زبان عربي، ارتباط دارد. در منابع نيز معاني مختلفي براي اين واژه آمده است. از جمله:
1. اشاره به آموزهها و انديشههاي استادان كه از پيشينيان خود دريافت كردهاند تا آن را بسط دهند؛
2. همة آموختههاي يك فرد؛
3. آموزههايي كه از كتاب مقدس حاصل ميشود؛
4. جنبههاي تحليلي فرامين تورات(برکویتز، 2007، ج 19، ص 469ـ470).
هيچ كتابي را نميتوان به اندازه تلمود، در شكلدهي به زندگي عملي، رفتارهاي يهوديان و مضامين و محتواي آنها داراي اهميت دانست. اين كتاب، اثري يكدست از يك نويسنده نيست، بلكه گفتوگوها و نظرات عالمان توراتي است كه در مدت زمان طولاني شكل گرفته، سپس توسط افراد مختلفي گردآوري شده است. نظرات گوناگوني كه در آن آمده، يكديگر را نقض نكرده، بلكه نشاني از «تجلي خلاقيت و بيان كلمات خداي جاويد» است(ر.ك: اشتاين سالتز، 1383، ص 21ـ30).
من لايحضره الفقيه
اسلام نيز قرآن و سنت نبوي را در كنار هم دارد. بدون توجه به سنت حضرت رسول، ترجمان وحي ممكن نيست. در اين ميان، كتابهاي حديثي كه به نقل روايات از ائمه پرداخته نيز در كنار تفسير آيات، مورد توجه علماي شيعه قرار گرفتهاند. در تفكر شيعه، احاديث منقول از ائمه انطباق كامل با سنت رسولالله دارد؛ چراكه شيعه معتقد است: علم امام از همان منبع علم حضرت رسول سرچشمه گرفته است(ر.ك: معارف، 1376، ص 235ـ263). علماي شيعه نيز طي ساليان، با توجه به نياز زمان، از اين منابع براي اجتهاد مسائل ديني بهره بردهاند. من لايحضره الفقيه نيز بهعنوان يكي از معتبرترين اين منابع شيعي، داراي اهميتي زياد براي ارجاع به مطالب آن است. اين اثر فاخر تأليف ابوجعفر محمدبن عليبن حسينبن موسيبن بابويه قمي، معروف به شيخ صدوق و ابنبابويه(306ـ381ه ) است كه در قم متولد شد. تولدش با آغاز نيابت حسينبن روح نوبختي، سومين نائب خاص امام زمان همزمان بود. پدر شيخ صدوق، عليبن حسينبن موسيبن بابويه نيز از فقهاي بزرگ شيعه بود و پدر و پسر، هر دو معروف به ابنبابويه و صدوقين هستند.
شيخ صدوق، به دليل سختگيري حكومت بر شيعيان قم، به يكي از روستاهاي شيعهنشين بلخ رفت و به درخواست يكي از سادات شهر بلخ، به نام شريفالدين ابوعبدالله معروف به نعمه، كتاب من لايحضره الفقيه را نگاشت. آقابزرگ طهراني، تعداد 5998 حديث براي من لايحضر آورده است(طهراني، 1403، ج 22، ص 232). ازآنجاكه شيخ صدوق، اين كتاب را براي استفاده عموم مردم نوشته بود تا از آن به عنوان رساله عمليه استفاده كنند، سلسله رواة را حذف كرد، اما بعدها يك مشيخيه بر آن نوشت. هرچند با اين حال، باز هم برخي آن را مورد نقد قرار داده، در اسناد برخي احاديث اشكال وارد كردهاند(ر.ك: معارف، 1376، ص 511ـ517).
جمعبندي
انتخاب اين دو منبع براي بررسي مقايسهاي موضوع مقاله به دليل اهميت اين دو، هريك در بين معتقدان خود، در طرح بحث و اجتهاد هستند؛ مطالب مطرح در آنها پايه و اساسي براي درك مسائل عقيدتي در ميان علماست. افزون بر اين، ميتوان شباهتهايي را نيز در مطالب مطرح در اين دو منبع ارائه كرد:
1. مطالبشان به عنوان مكمل جداييناپذير وحي الهي، كه در كتاب پيامبران مكتوب شده، بهشمار ميروند.
2. هر دو بر اهميت ايمان تأكيد دارند. آنچه موجب پذيرش عمل ميشود، ايمان است(ر.ك: صدوق، 1413ق، ج 3، روايت 4938؛ تلمود، مکُت، 24آ).
3. هر دو بر نيت در عمل و بيان اهميت پذيرش آن، در برابر خود عمل تأكيد دارند. فرد بايد نيتش را براي خدا خالص گرداند(همان، ج 2، روايت 3214، ص 559؛ تلمود، سنهدرین، 106 ب).
4. هر دو به دنبال تنظيم رفتار انسان و دور ساختن او از افراط و تفريط هستند.
5. علوم و مسائل دنيايي بسيار نيز در اين دو مورد توجه است.
6. انسان، اشرف مخلوقات است و در ميان خلقت داراي نقشي محوري است و با اين جايگاه ويژهاي كه دارد، در برابر خلقت مكلف نيز شده و اعمالش بر ساير مخلوقات اثر دارد(ر.ك: صدوق، 1413، ج 1، روايت 1488، 1490؛ تلمود، يما، 38ب).
بررسي مفهوم عفاف و حجاب در دين يهود و اسلام
«زماني كه امور حد و مرزي ندارند، جايي براي رشد و شكوفايي وجود ندارد. با مرزبنديهاست كه خوبي نمايان ميشود» (شلایت، 2014، ص 22، نقل از ربی هیرش). در دو دين يهود و اسلام، با توجه به ديدگاهي شبيه به اين مسئله، موضوع عفاف و حجاب، جايگاهي ممتاز دارد و دستوراتي در اين زمينه داده شده تا از به انحراف و فساد كشيده شدن حيات انساني، جلوگيري به عمل آيد. دستورات هر دو دين در اين زمينه را، ميتوان ذيل دو عنوان «عفاف» و «حجاب» و در ابعاد رفتار، گفتار، نگاه، فكر و پوشش مورد بحث و بررسي قرار داد. در واقع از آنجا كه مسئله عفت از جنبههاي مختلف مورد توجه است، هر دو دين در دستوراتشان، به تجلي عفاف در ابعاد گوناگون اشاره دارند.
بررسي عفاف و حجاب در دين يهود
در ادبيات عبري واژۀ «صنيعوت» (צְנִיעוּת(Tz'ni'ut)) به معناي «حريم خصوصي»، «عفت و پاكدامني»، «نجابت» و «بازداري»، واژهاي است كه براي اشاره به پوشش و رفتار اجتماعي يهوديان، بهويژه در مورد مسائل جنسي، اشاره دارد(مادستی، 2006، ص 337). در كتاب مقدس، اين لفظ در كنار الفاظي كه به رفتار دروني و نه ظاهري افراد اشاره دارد، آمده است: «... و در حضور خداي خويش عفيفانه (הַצְנֵעַ) سلوك نمايي» (ميكاه نبي، 6: 8)، بنابراين، شايد بتوان گفت: اين حالت، بايد حالتي دروني باشد. در عمق معناي اين واژه بايد گفت: صنيعوت به معني عميق شدن است؛ فرايندي كه طي آن فرد پوششي بر خود ميكشد تا ديگران به جاي توجه به ظاهر او، به باطن و ارزش وجودي او بپردازند(سفران، 2009، ص 25). كسي كه ميخواهد عفيفانه رفتار كند، بايد از پوشيدن لباسها، يا انجام رفتارهايي كه توجه ديگران را به ظاهر او جلب ميكند، پرهيز نمايد. يكي از بزرگترين هداياي الهي به حضرت آدم و حوا، نيز همين توجه كامل به خويشتن خويش بود كه با ارتكاب خطا، آن را از دست داده، متوجه ظاهر خود شدند. به اين ترتيب، به ناچار از بهشت به زمين هبوط كردند. خدا ميخواهد انسان به تمامه، از وجود خود بهره برد. درحاليكه كسي كه به ظاهر توجه كند، از باطن باز ميماند(ر.ك: همان، ص 32).
تلمود، اين واژه را به طور خاص، براي پوشاندن صورت(تلمود، مگیلا، 10ب) و ماندن زن در خيمه در برابر غريبهها(همان، باوا مزیا، 87آ) به كار برده است؛ يعني تلمود در كنار معناي باطني، معناي ظاهري را نيز درنظر دارد(همان، سوکا، 49ب).
تكاليف افراد در قبال اين مفهوم ديني در يهوديت
رعايت عفاف و حجاب، به هر دو صنف زن و مرد مربوط ميشود؛ هيچيك از اين اصول مستثنا نيستند. هرچند به دليل جذابيتهاي وجودي زن، براي او تأكيدات و تحديدات بيشتري شمرده شده است. از جمله اين تأكيدات، ميتوان به لزوم پوشاندن سر براي مردان، هنگام ورود به كنيسه اشاره كرد. اين پوشش براي زنان، شامل همة بدن او ميشود(آذراحيان، 1358، ص 23). همچنين، بايد از خواندن شِمَع در حضور زنان سر برهنه، يا زناني كه لباس نامناسب دارند، و نه دوشيزگان، پرهيز كرد(همان، ص 27).
به اين ترتيب، همانطور كه از منابع يهود برميآيد، اين پوشش بيشتر براي زنان و نه دختران مطرح است. دختران موظف به پوشاندن دستهاي خود تا زير آرنج و پاها تا حدود 10 سانتيمتر زير زانو هستند، درحاليكه زنان متأهل بايد موي سر خود را نيز در مقابل نامحرم پوشانده و دستها را حداقل تا زير آرنج و پاها را تا حد مچ پا بپوشانند(iranjewish.com).
تكاليف مردان يهودي
تكاليف مردان در رابطه با حفظ عفاف و حجاب، شامل موارد مختلفي ميشود. از جمله:
1. حفظ نگاه و عدم چشمچراني: (تلمود، براخُت، 62ب) كسي كه از نگاه به زنان دوري كند، پرهيزكار است. در غير اين صورت، شرور و تبهكار شمرده ميشود(همان، باوا باثرا، 57ب). چنين مرداني كه به قصد نگاه به زني، كه مقابلشان ايستاده، خود را معطل كنند، از كيفر جهنم رهايي نخواهند يافت(همان، ایرووین، 18ب). خود فرد نيز براي دوري از نگاه بد، نسبت به خودش مسئول است و بايد در موقعيتي خود را قرار ندهد كه احتمال نگاه بد به او برود(همان، باوا متصیا، 84آ).
2. پرهيز از همصحبت شدن با زنان: نتيجۀ زيادهروي در همصحبتی با زنان، غلبۀ شر بر مرد بيان شده است. اين كلام، درباره همسر خود فرد نيز گفته شده است، چه برسد به همصحبتي با همسر فردي ديگر (میشنا، آوُت، بخش 1، میشنا 5).
3. پرهيز از خلوت با زنان: اين قانون در يهود با عنوان «ييحود» (ייחוד «yichud» ) مطرح ميشود. طبق آن، هيچ مردي نبايد با زني خلوت كند(تلمود، قیدوشین، 80ب). اگر هم شغلش مرتبط با آنهاست، بايد از تنها ماندن با آنها پرهيز كند(همان، 82آ).
4. پرهيز از راه رفتن همراه زنان: در تلمود آمده است، مرد بهتر است پشت سر شير راه برود تا پشت سر زن. مردي كه پشت سر زني حركت كند، حتي اگر آن زن، همسرش باشد، از قيامت بهرهاي نخواهد داشت؛ چراكه ممكن است به طور طبيعي زن هنگام رد شدن، لباسش كنار برود و افكار پليدي به ذهن مرد بيايد(همان، ایرووین، 18ب؛ براخُت، 61آ).
5. پرهيز از زنا: فرمان هفتم از ده فرمان موسوي، اين است: «زنا مكن!» (خروج، 20: 14) زنا، از گناهان بسيار بزرگي است كه مستوجب سنگسار و اعدام است(تلمود، سوتاه، 8آ؛ قیدوشین، 9ب). هنگام سنگسار نيز همه بايد براي تماشا بيايند تا درس عبرتي براي همگان باشد(همان، سوتاه، 8ب). آنكه مرتكب زناي با محارم و نزديكان ميشود، بلاي جذام بر او چيره ميشود(همان، عراحین، 16آ). و آن كس كه مرتكب زنا با زنان شوهردار شود، به جهنم وارد ميشود و راه نجاتي نيز براي او نيست(همان، باوا متصیا، 58ب).
همچنين در يهود، با وجود اينكه حفظ جان واجب است، اما در مورد زنا چنين نيست. فرد بايد حتي به قيمت كشته شدن نيز از بيناموس كردن دختري پرهيز كند(همان، یُما، 82آ). بهويژه پرهيز از زنا با محارم كه در نتيجۀ آن يهوديان تبعيد ميشوند و ديگران بهجاي آنها ساكن ميشوند(همان، شبات، 33آ).
تكاليف زنان يهودي
رعايت حجاب زنان از ديدگاه تورات بديهي بوده و به اشكال گوناگون به آن اشاره شده است. ارزش حجاب در تورات تا حدي است كه در موردي، براي تنبيه زنان خطاكار، دستور به بازكردن موقتي حجاب آنها داده است(اعداد، 5: 18ـ19). حجاب و عفاف زنان در تلمود نيز برخلاف مردان، نه بر حفظ نگاه كه بر پرهيز از خودآرايي و خودنمايي تأكيد دارد و موارد زير شامل آن است:
1. حفظ پوشش: اهميت حجاب و پوشش نزد زنان يهودي، به اندازهاي است كه اگر كسي حجاب از سر زني يهودي بردارد، بايد جريمه بپردازد(تلمود، باوا قاما، 90ب). در يهود همة بدن زن عورت بهشمار ميآيد(همان، سُتاه، 8آ) و شايسته نيست كه دختران بنياسرائيل در ملأعام خودشان را بيحفاظ كنند(همان، باوا باثرا، 57ب). مطابق آيين يهود، دختران بنياسراييل نبايد بدون پوشش سر از خانه خارج شوند(همان، کتوبُت، 72آ) و اگر مردي ببيند همسرش بدون پوشاندن مويش از خانه بيرون ميرود، يا با مردها استحمام ميكند، طلاق چنين زني تكليف ديني او شمرده ميشود(همان، گیتین، 90آـ90ب)؛ آن هم بدون پرداخت كتوبا (مهريه)(همان، کتوبت، 72آ)، كه حق مسلم اوست(همان، نداریم، 65ب؛ قیدوشین، 47آ؛ عراحين، 23ب).
2. پرهيز از تبرج: طبق آياتي از كتاب اشعياي نبي(3، 16ـ26)، كه در تلمود به آنها اشاره شده، آنچه موجب تخريب معبد اول شد، فساد دختران صهيون بود(تلمود، یما، 9ب). صداي پاشنۀ زنان نيز به زهر مار تشبيه شده كه موجب تحريك مردان است(همان، شبات، 62ب).
3. پرهيز از خلوت با مردان: به زنان توصيه شده كه هرگز با يك مرد تنها نمانند، حتي جايي كه افراد بياخلاق هستند، با ده مرد نيز نبايد تنها ماند(همان، عَوُدا زارا، 25ب).
4. پرهيز از زنا: دختران نيز حتي براي نجات عدهاي ديگر، نبايد به بيعفتي تن دهند(میشنا، ترومُث، بخش 8، میشنای 12).
ازدواج و همسرداري يهودي
در تلمود آمده است كسي كه همسر ندارد، ملعون خداست(تلمود، پساحیم، 113ب). ازدواج بايد به هنگام باشد و به پدران توصيه ميشود مادامي كه بر فرزندانشان سلطه دارند، او را همسر دهند(همان، قیدوشین، 30آ). حتي به پدران گفته شده اگر دخترشان به سن بلوغ رسيد، بردهشان را آزاد كنند و به تزويج او درآورند(همان، پساحیم، 113آ). دربارۀ پسر نيز ميگويد: خداوند تا بيست سالگي منتظر ازدواج اوست. اگر بيست سالش گذشت و ازدواج نكرد، خدا بر استخوانهاي او نفرين ميكند(همان، قیدوشین، 29ب). از نگاه تلمود، ازدواج به هنگام، خاري در چشم شيطان و دليلي بر برتري فرد بر ديگران است. اهميت بالاي ازدواج آنجا روشنتر ميشود كه اگر كسي نياز به همسر داشت، ازدواج بر يادگيري تورات كه بسيار بر آن تأكيد شده، پيشي ميگيرد(همان).
يكي از دلايل اين تأكيدات، در واقع جلوگيري از پيش آمدن مشكلات اخلاقي و محفوظ ماندن عفت و سلامت اخلاق فرد است. كسي كه ازدواج ميكند، جايي براي ابراز نياز و عاطفهاش پيدا ميكند و در چارچوب شرعي، از بيبند و باري محفوظ ميماند. اما در اين رابطه، تكاليفي جدي به عهدۀ مردان گذاشته ميشود كه براي زنان مطرح نيست.
در تلمود يكجا بهجاي استفاده از واژه «همسر»، واژۀ «منزل» به كار رفته است(همان، یما، 2آ) كه در جاي خود، نشانۀ قائل شدن نوعي حريم براي اين عضو خانواده است؛ حريمي كه با وجوب تبعيت و وفادارياش به شوهر(ر.ك: تلمود، ستاه)، ميتواند حفظ شود. اين تبعيت و وفاداري از سوي او، نيازمند حفظ لطافت و احترام او از سوي شوهر است. مرد بايد از احساس همسرش مراقبت كند؛ چراكه زن آسيبپذير است(همان، باوا متصیا، 59آ). همچنين، بايد هميشه به او احترام بگذارد؛ چراكه رحمت تنها به خاطر اوست كه بر خانهاش نازل ميشود(همان، پاورقی 27). در واقع، رفاه و آسايش خانه همه بسته به زن آن خانه است(همان، باوا متصیا، 59آ).
بررسي عفاف و حجاب در اسلام
در ادبيات عرب نيز واژۀ «عفاف» مطرح است كه از ريشۀ «عفّ»، به معني «خودداري از زشتي» يا «خودداری از آنچه شايسته نيست» آمده است. اين واژه در اصطلاح، براي بيان «خودداري از حرام و هر آنچه حلال نيست» و «حفظ نفس از تمايلات و شهوات» به كار ميرود(ر.ك: مصطفوى، 1385، ج 8، ص 218ـ220) و حالتي است كه نفس با آن به شهوات غالب ميشود(راغب اصفهاني، 1412ق، ج 2، ص 440). در قرآن، آنجا كه افراد بدون همسر مخاطب آيه هستند، به آنان دستور «عفت پيشه كردن» داده ميشود، تا زماني كه امكان ازدواج براي ايشان فراهم شود(نور: 33).
واژۀ «حجاب» نيز از ريشۀ «حجب» و به معني منع وصول و ممانعت از دسترسي آمده است و نمود چيزي است كه ميان چشم و امور ديگر واقع ميشود و ممانعت در ديدن ايجاد ميكند(راغب اصفهاني 1412ق، ج 1، ص 141). در قرآن نيز اين مفهوم در آيۀ 53 سورۀ احزاب آمده است كه به مؤمنان فرمان داده شد. كه اگر از همسران پيامبر چيزي ميخواهند، از پشت حجاب آن را بخواهند. به اين ترتيب، در اسلام دو واژۀ عفاف و حجاب، در كنار هم، براي حفظ ظاهر و باطن مطرح ميشود.
تكاليف افراد در قبال اين مفهوم ديني در اسلام شيعي
در قرآن و حديث، واژههايي با ريشه «ح ص ن» آمده است؛ از جمله «مُحصِن» و «مُحصِنة» و «مُحصَنة»، كه در شرح حديث، احصان، خود را از بيعفتي حفظ كردن، معني شده است و محصِن به كسي گويند كه خود را به وسيله ازدواج از ارتكاب عمل منافي عفت حفظ كند. مشهور ميان متأخران اين است كه تفاوتي ميان كنيز و آزاد در احصان نيست. همين كه شخص بضعي به طريق شرعي در اختيار داشته باشد كه هرگاه بخواهد بتواند اطفاء شهوت كند، مُحصِن و مُحصِنة شمرده ميشود(صدوق، 1413ق، ج 5، شرح روايت 4511).
اما واژۀ «مُحصَنة»، تفاوتي ظريف با «مُحصِنة» دارد. اين معناي ظريف را با توجه به حدیثی قدسی طرح میکنیم که فرموده: «كلِمَةُ لا إله إلا الله حِصني، فَمَن دَخِلَ حِصني، اَمِنَ مِن عَذابي» ( مجلسی، 1403، ج 49، باب 12، ح 3)؛ كسي كه داخل حصن الهي شود (ورود اختياري است)، از عذاب در امان است. اما عدهاي درون اين دژ ساكنند: زنان. طبق آيات قرآن، تمامي زنان ساكن اين دژ هستند. اعم از مسلمان و غيرمسلمان(مائده: 5)، متأهل(نساء: 24) و مجرد، آزاد و كنيز، سالم و ناسالم(نساء: 25). همگي مُحصَنات هستند. مُحصَنات جمع مُحصَنة است. مُحصَنة اسم مفعول از حصن است، به معني دژنشين. اسم مفعول دو خاصيت دارد: 1. غيرارادي است، 2. ثابت و هميشگي است.
پس زن در حِصن الهي آفريده شده و دخالت شرع، عقل، پدر و شوهر نميتواند او را به اين حِصن داخل يا از آن خارج نمايد. خداوند همۀ زنان را در حِصن خود آفريده است. دليل اين مدعا كه اين حِصن، حِصن الهي است اين است كه طبق آيات 2 و 4 سورۀ نور؛ هر زني اجازۀ تجاوز به اين حريم را بدهد، هر مردي به اين حريم تجاوز كند(نور: 2) و هر كسي به اين حريم تهمت بزند(نور: 4)، حدّ الهي بر او جاري ميشود. حرف از تعزير نيست، سخن از حدّ الهي است. تعزير را حاكم شرع ميتواند كم و زياد كند. ببخشد يا نبخشد. كسي به قتل برسد، ولي دم ميتواند گذشت كند. كسي به بدن ديگري آسيب بزند، فرد ميتواند ببخشد. اما حريم زن اگر شكسته شد، هيچكس اجازه و حق بخشيدن ندارد؛ حتي حاكم شرع. حدّ الهي بايد اجرا شود؛ چراكه به حِصن الهي تجاوز شده و حق خدا مطرح است(ر.ک: غفرانی، ۱۳۹۵، ص ۸۲ـ۸۴).
مردي كه ميخواهد ازدواج كند، نيز بايد مُحصِن باشد(نساء: 24)؛ يعني دژبان. مُحصِن اسم فاعل است؛ يعني ارادي است؛ بايد بخواهد تا بشود، و ثبوت ندارد؛ يعني بايد از آن مراقبت كند؛ چراكه هر آن ممكن است از دست برود. از ديدگاه قرآن، مردي كه ميخواهد ازدواج كند، بايد حريم نگهدار باشد. رابطۀ مخفي و علني ديگر ممنوع است؛ چراكه اين حريم، حرمت دارد(همان).
با توجه به اين تعاريف، هر كس در جاي خود، موظف به رعايت اصول و قوانيني است تا حريم الهي حفظ شود و در نتيجۀ آن، نسلي كه پديد ميآيد، نسلي پاك و سالم باشد. آن اصول و قوانين به شرح زير است.
الف. تكاليف مردان مسلمان
1. حفظ نگاه و عدم چشمچراني: در حفظ عفاف، حفظ نگاه اثري ويژه دارد. به همين دليل، در سورۀ نور، پيش از پاكدامني و عفاف، توصيۀ ويژه به حفظ نگاه شده است(نور، 30 و 31). در روايات نيز با تعابير گوناگون به اين مهم اشاره شده است(صدوق، 1413ق، ج 1، روايت 234، 236، 239، 252؛ ج 4، روايت 5192، 4968). كسي كه چشم خود را بر محرمات الهي فروبندد، در قيامت، كه همه چشمها گريانند، گريان نخواهد شد(همان، ج 1، روايت 942). البته نگاه اول به نامحرم، كه غيرعمدي هم باشد، اشكالي ندارد، اما نگاههاي بعدي به ضرر فرد است(همان، ج 4، روايت 4971)، براي فريفتن او كافي است(همان، روايت 4970) و موجب ضرر و هلاكت انسان خواهد شد(همان، ج 3، روايت 4658)؛ چراكه نگاه به نامحرم، وسوسۀ شيطان(همان، ج 4، روايت 4975) و چشمچراني، يكي از تيرهاي اوست(همان، روايت 4969).
در روايات براي اجراي اين فرمان، هم راهكار ارائه شده و هم ثواب، تا هر كس به شيوۀ خود بتواند آن را انجام دهد. به اين ترتيب، توصيه شده كه مردان هنگام ديدن زني، يا چشم بر هم بگذارند يا چشم به آسمان برند(همان، ج 3، روايت 4656). به كسي نيز كه نگاهش بر زني افتاده و برگردانده، وعدۀ عطاي شيريني ايمان در دل داده شده است(همان، روايت 4457).
در بازداشتن مردان از نگاه به نامحرم، اخطاري به آنان داده شده است و آن اينكه اگر به زن ديگري نگاه كنند، اماني نيست كه به زن خودشان نگاه نشود(همان، ج 4، روايت 4972، 4973، 4985). چنانكه عفت ورزيدن و پاكنظري نسبت به زنان مردم نيز موجب ميشود كه ديگران با همسران و محارم فرد عفت ورزند(همان، روايت 4985).
2. پرهيز از همصحبت شدن با زنان: از تكلم بيش از 5 كلمه نزد غيرهمسر يا خويشان مگر در صورت ناچاري، بايد پرهيز كرد(همان، روايت 4968). حتي در سلام كردن به زنان جوان نيز بايد احتياط شود. امام علي چنين ميكرد و ميفرمود: «ترس دارم كه آهنگ صدايشان مرا خوش آيد و بيش از آنكه اميد ثواب دارم، در گناه افتم» (همان، ج 3، روايت 4634).
3. پرهيز از خلوت با زنان: دو نامحرم نبايد در مكانى خلوت كنند. اگر چنين شد، بايد آنجا را ترك كنند. در غير اين صورت، سومين آنها شيطان خواهد بود(صدوق، 1413ق، ج 3، روايت 3913).
4. پرهيز از راه رفتن همراه زنان: بايد از راه رفتن ميان دو زن پرهيز شود؛ چراكه موجب نسيان ميشود(همان، ج 4، روايت 5762).
5. پرهيز از زنا: از جمله شرايط عدالت شاهد، پاكدامني و خودداري در مقام شهوت و پرهيز از عمل منافي عفت است(همان، ج 3، روايت 3280). كسي كه شهوت خود را حفظ كند، آبرويش را حفظ كرده است(همان، ج 4، روايت 5834). پيامبراكرم نگران شهوت فرج بودند(همان، روايت 5881)، كه بايد از آن به خدا پناه برد(همان، ج 3، روايت 3679)؛ زيرا كسي كه شيفتۀ محبت حرام و شهوت زنا شود، از آن شيطان ميشود(همان، ج 4، روايت 5909). آنكه اسير شهوت شود، به گناه ميافتد و در حين ارتكاب گناه، روح ايمان از دلش بيرون رفته، مؤمن بهشمار نميرود(همان، روايت 4987). حدّ زنا نيز از ديگر حدها سختتر اجرا ميشود(همان، روايت 5012). بسته به سن و تأهل و تجرد، حد زنا 100 ضربه تازيانه يا سنگسار يا هر دوست. به اين ترتيب كه، مرد و زن سالخورده زاني، هم به 100 تازيانه محكوم ميشوند و هم رجم؛ چراكه با وجود از بين رفتن شهوت در آنها، باز مرتكب اين عمل خلاف شدهاند؛ ميانسال تنها محكوم به سنگسار و پسر و دختر زاني محكوم به تحمل 100 تازيانه و نفي بلد تا يك سال هستند(نور، 2؛ صدوق، 1413ق، ج 4، روايت 4993، 4994، 4997، 5032، 5145؛ همان، روايت 4988ـ5046). بر امام است كه كسي را كه حدّ زنا بر او جاري شده، از شهر بيرون كند. البته نبايد به شهر معيني بفرستد(صدوق، 1413ق، ج 4، روايت 4996، 4997). سنگسار نيز تنها در صورت دخول، صورت ميگيرد(همان، ج 3، روايت 4852 و 4853). در دو صورت نيز حدّ زاني مرگ است: تجاوز به زني به زور(همان، ج 4، روايت 5374) و زنا با محارم(همان، روايت 5043).
6. رعايت در رفتار: ايجاد رفتار عفيفانه و محجوبانه بايد از كودكي در انسان شكل گيرد. يكي از اين توصيهها، جدا كردن بستر كودكان بالاي شش سال(همان، ج 3، روايت 4508) و در روايت ديگري، بالاي ده سال است(همان، ج 3، روايت 4509). وقتي كودك از سنين پايين، با اين الگوهاي رفتاري بزرگ شد، عمل كردن به آن در بزرگسالي، براي وي سادهتر خواهد بود. رعايت محرم و نامحرم نيز بايد در رفتار شكل گيرد. يكي از اين رفتارها، پرهيز از در آغوش گرفتن نامحرم است كه انجام آن موجب خشم خدا و در نهايت، مجازات دوزخ خواهد بود(همان، ج 4، روايت 4968). همچنين، دست دادن با زن نامحرم، مگر از پس پارچهاي(همو، ج 3، روايت 4635)، آن هم بدون فشردن آن ممنوع است(صدوق، 1413ق، ج 5، شرح روايت 4635). اين كار در قيامت گريبانگير فرد خواهد شد(صدوق، 1413ق، ج 4، روايت 4968). از بوسيدن دختر بالاي 6 سال نيز بايد پرهيز كرد(همان، ج 3، روايت 4510).
7. حفظ پوشش: پوشاندن عورت از نامحرمان واجب است(همان، ج 1، روايت 234). حتي براي مرده نيز بايد اين حريم حفظ شود، بهگونهايكه اگر كسي از دنيا رفت، هنگام غسل ميت، نبايد نگاه كسي به عورت او بيفتد، حتي همسرش(همان، روايت 474). اگر محرمي هم براي انجام غسل نداشت، غسل لازم نيست و بايد بدون غسل دفن شود(همان، روايت 426ـ429 و 431). در سورۀ نور نيز آنجا كه سخن از حفظ فرج است، منظور دقيقاً حفظ عورت است(همان، ج 1، روايت 235)، كاري كه موجب امان از فزع اكبر ميشود(همان، ج 4، روايت 4968).
امام علي در حديثي فرمودهاند:
در آخرالزمان نزديك به قيامت، زناني ظاهر ميشوند: بيحجابان برهنگان، خودآراستگان براي غيرشوهران، رهاكردگان آيين، داخلشدگان در آشوبها، قائلان به شهوات و مسائل جنسي، شتابكنندگان به سوي لذات و خوشگذرانيها، حلال شمارندگان محرمات الهي، وارد شوندگان به دوزخ(همان، ج 3، روايت 4374).
با توجه به اينكه از فتنههاي آخرالزمان بايد به خدا پناه برد، اين اعمال نيز از فتنههاي آخرالزمان شمرده شده است.
ب. تكاليف زنان مسلمان
توصيههايي كه در بخش مردان، ذيل مبحث نگاه، پوشش و همچنين، پرهيز از زنا به طور كلي آمده، شامل حال زنان نيز ميشود كه از تكرار آن در اين قسمت خودداري شده است. اما مواردي كه به زنان توصيه شده است، به شرح زير است:
1. حفظ پوشش: در حفظ نگاه، تأكيد براي مردان بود، اما در رعايت پوشش، تأكيد بر رعايت آن از سوي زنان است. چنانچه آيۀ 31 سورۀ نور بهطور ويژه، يك به يك، آنچه بايد توسط زنان پوشيده شود و همينطور محارم او را برشمرده است. برخي از اين محارم و نامحرمان، در روايات نيز مطرح شدهاند(همان، ج 3، روايت 4507). نكته مهم اين است كه زن مسلمان در برابر زنان يهودي و مسيحي نيز بايد رعايت پوشش را داشته باشد؛ چراكه آنها عقيده به حجاب اسلامي ندارند و ممكن است زن مسلمان را براي شوهرانشان وصف كنند(همان، روايت 4928). به پوشيدن شلوار براي حفظ بهتر پوشش نيز توصيه شده است(همان، روايت 4618). اين حفظ پوشش در نماز نيز وارد شده است(صدوق، 1413ق، ج 1، روايت 131، 1083؛ ج 4، روايت 5762). اگر به نماز به عنوان امري نگاه كنيم كه فرد را براي حضور در اجتماع آماده ميكند، ميتوان به چرايي رعايت حجاب زنان در نماز نيز پي برد.
افزون بر توصيه به پوشش زن، در خفا بودن براي او بهتر است. چنانچه با وجود همة ثوابي كه براي جمعه و جماعت شمرده شده، حضور در اين اجتماعات براي زنان نه واجب است و نه سنت مؤكد(همان، روايت 908)، بلكه بهترين مسجد براي آنها خانههاي ايشان است. نماز خواندن در مكان باز نيز برايشان مكروه است(همان، روايت 1088).
2. پرهيز از تبرج: در آيۀ 33 سورۀ احزاب، خداوند به «نساءالنبي» فرموده كه شما به پيامبر انتساب داريد و كار خوب و بدتان، دو برابر محسوب ميشود. در ادامه آيه، نيز به «نساءالنبي» فرمان داده شده كه از تبرج دوري كنند. واژۀ «نساءالنبي» و معناي آن جاي بحث دارد. از يكسو، طبق تفاسير، با وجود آنكه اين آيه خطاب به همسران پيامبر است كه سني از آنها گذشته بود، اما در واقع زنان ديگر نيز كه نسبت به همسران پيامبر جوانتر بودند، موظفند اين قوانين را رعايت كنند. هرچند كه تأكيدش براي همسران پيامبر بيشتر باشد(ر.ك: طباطبايي، 1380، ج 16، ص 462ـ463؛ قرائتي، 1383، ج 9، ص 360ـ363). درواقع دستورات قرآني از داخل خانۀ پيامبر آغاز شده و پس از آن، به جامعه سرايت ميكند. پيامبر خدا موظف ميشود تا با ارائۀ الگوي عملي براي جامعه اسلامي، دستورات الهي را به مردم بنماياند(ر.ك: حاجي عبدالباقي، 1386، ص 88ـ89)، بهويژه آنكه پيش از اين آيات، خطابي به پيامبر و همسرانشان، ايشان به عنوان بهترين الگو معرفي شدهاند(نور:21).
از سوي ديگر، واژۀ «نساء» در ادبيات قرآني به جماعت مؤنث، شامل كوچك و بزرگ اشاره دارد(ر.ك: مصطفوي، 1385، ج 12، ص 122ـ125؛ بقره: 49؛ غافر: 25؛ نور: 31). طبق سياق آيات سورۀ احزاب نيز آنجا كه خداوند خواسته به همسران پيامبر اشاره كند، از لفظ «ازواج» استفاده كرده است، درحاليكه اينجا واژۀ «نساء» به كار رفته است. به اين ترتيب، شايد بتوان گفت: واژۀ «نساء»، تنها شامل همسران پيامبر نميشود، بلكه بهطوركلي زناني را شامل ميشود كه منتسب به رسولالله هستند(جاودان، جايگاه قرآني حضرت زهرا) به اين ترتيب، خداوند به همۀ زنان مسلمان كه به پيامبر منسوبند، فرمان داده كه از تبرج دوري كنند؛ چراكه طبق آيات قرآن نيز زنان مسلمان، جايگاه ويژهاي نسبت به زنان ساير اديان دارند.
كسي كه به زني تهمت بزند، هم تنبيه جسمي ميشود، هم جايگاه اجتماعي را از دست ميدهد، هم فاسق شمرده ميشود، اما طبق آيۀ 23، اگر به زنان مؤمن تهمت بزند، لعنت دنيا و آخرت و عذاب عظيم نيز بر آن افزوده ميشود(ر.ك: نور: 4 و 23).
«تبرج» از حروف اصلي «ب ر ج»، به معني كنايي «جلب كردن توجه ديگران به خود» است. با اين حال، زنان مسلمان بايد از حضور در جامعه درحاليكه نگاهها و حواسها به سمت آنان معطوف ميشود، پرهيز كنند. از جملۀ اين پرهيزها، آراستن براي غيرشوهر(صدوق، 1413ق، ج 3، روايت 4374، 4968) و ايجاد صدا هنگام راه رفتن است(همان، ج 1، روايت 777). همچنين به عدم استفاده از عطر در برابر نامحرم توصيه شده است(همان، ج 3، روايت 4522). اين پرهيز، به قدري مهم است كه چنانچه زني جز براي شوهرش، خود را معطر سازد، بايد مانند غسل جنابت، خود را بشويد و بوي آن عطر را از خود بزدايد. در غير اين صورت، نمازش پذيرفته نيست(همان، روايت 4521).
ازدواج و همسرداري اسلامي
ازدواج، سنت پيامبران است(همان، ج 1، روايت 111؛ ج 3، روايت 4341) و هيچ بنايي در اسلام نزد خدا محبوبتر از بناي تزويج نيست(همان، روايت 4343). دستور به ازدواج در جاي جاي احاديث و روايات مشاهده ميشود و براي آن منافع دنيوي و اخروي شمارش شده و گفته شده كه انسان با ازدواج كامل ميشود. در حديث، اين تكامل، به رسيدن به لقاء الهي، كه همان هدف نهايي خلقت است، تعبير شده است(همان، روايت 4354). فرد با ازدواج، نيمي از دين خود را حفظ ميكند(همان، روايت 4342). روزياش نيز افزايش مييابد(همان، روايت 4345). در قيامت نيز كساني كه به دنبال ازدواج، تشكيل خانواده و تربيت نسل باشند، موجب مباهات پيامبر(همان، روايت 4344) و تاجدار به تاج پادشاهي و افتخار خواهند بود(همان، روايت 4355).
در روايات توصيه شده است كه اين كار در ايام تازگي و طراوت جواني صورت گيرد(همان، روايت 4648) و پيامبر خدا امت را به پناه بردن به خدا دعوت كرده است، از زماني كه فشار شهوت جنسي باشد، اما مردان به گرفتن زنان بيشوهر بيرغبت و زنان بدون مانع، به مردان بيهمسر بياعتنا باشند(همان، روايت 3679).
به اين ترتيب، اسلام نيز ازدواج را يكي از راههاي حفظ عفاف برشمرده است، اما برخلاف آنچه امروز در جامعه رواج يافته كه مدام به زنان و دختران توصيه ميشود كه خود را بپوشانند و از تبرج دوري كنند تا مردان به گناه نيفتند، يا به زنان توصيه ميشود، خود را آراسته سازند تا همسرانشان را از گناه و توجه به غير حفظ كنند، اسلام به گونۀ ديگري با اين موضوع را برخورد ميكند.
عفاف و حجاب در نگاه قرآني، سياست و تدبير زنان براي حفاظت از پاكي و سلامت خودشان است. به اين ترتيب، خداوند در آيات متعددي كه دستور به حفظ عفاف و حجاب ميدهد، آن را همسنگ اطاعت از رسول(احزاب: 33) و راهي به سوي رستگاري(نور: 31) ميشمارد كه موجب دور شدن نگاه طمعورزان(احزاب: 32) و در امان ماندن از آزار است(همان: 59).
در احاديث نيز با وجود آنكه به زنان توصيه شده براي همسرانشان خود را آراسته سازند، اما به هيچ زني توصيه نشده كه با اين كار، مراقب به انحراف رفتن همسرش باشد، يا براي حفظ او از انحراف اين كار را انجام دهد. در مقابل، كمك به حفظ نجابت و عفاف زنان به دوش مردان گذاشته شده است.
يكي از اين توصيهها، كه به طور جدي به مردان شده، غيرت است(صدوق، 1413ق، ج 2، روايت 1393). صفتي كاملاً مردانه كه براي آنها ممدوح و براي زنان مذموم است(همان، ج 3، روايت 4543). غيرت، از جمله صفات الهي است كه خداوند به سبب آن، كارهاي زشت و تبهكاريها را حرام فرموده است(همان، ج 4، روايت 4968). غيرت همچنين از صفات پيامبر(همان، ج 3، روايت 4901) و از شروط ايمان بهشمار ميرود(همان، روايت 4541). مردي كه نسبت به ناموسش غيرت نورزد و انحصارطلبي ننمايد، خداوند بيني او را به خاك مذلت ميسايد(همان، ج 5، روايت 4540). چنين كسي از لطف خدا به دور مانده(همان، ج 5، روايت 4983)، بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد(همان، روايت 4542).
از جمله اين غيرتها آن است كه مرد به حفظ حريم و حجاب همسرش توجه داشته باشد(همان، ج 1، روايت 240). البته بهطوركلي توجه به اجراي معروف و دوري از منكر در خانواده، طبق آيه 6 سورۀ تحريم، از تكاليف مؤمنان شمرده ميشود. در روايت نيز به طور خاص اين تكليف به عهدۀ مرد گذاشته شده است، اما اين وظيفه در حد امر و نهي است، نه اجبار(همان، ج 3، روايت 4533). براي حفظ همسر از انحراف، نبايد تنها به غيرت متوسل شد. انحصارطلبي صرف، نميتواند زني را در حصن نگه دارد، بلكه مرد بايد به گونهاي رفتار كند كه زني كه تنها به او تعلق يافته، در كنار او، به آرامشي كه بايد برسد و از توجه به غير بينياز گردد. اين كار با ابراز محبت ممكن ميشود. ايمان مرد مؤمن نيز با ميزان محبتش به همسرش سنجيده ميشود(همان، ج 3، روايت 4350، 4351).
به اين ترتيب، اسلام در اين مسير، توصيههاي ويژهاي به مرد ميكند، از جمله هديه دادن به همسر(همان، ج 4، روايت 5831) و خضاب كردن كه آرامشبخش اوست(همان، ج 1، روايت 272، 281). اين دو كار، موجب افزايش عفت و صلاح او ميشود(همان، روايت 276). حفظ لطافت زنان، با نسپردن امور زندگي به او(همان، ج 3، روايت 4911) و نگهداري آنان در خانه(همان، روايت 4372) و در عين حال، حفظ عزت و احترام آنان(همان، روايت 3732)، حتي به هنگام طلاق(همان، روايت 4399) نيز به طور مؤكد به مردان توصيه شده است. همچنين، توجه به نيازهاي همسر در بستر از توصيههايي است كه به دليل عدم رعايت آن، تا حدي جنبۀ توبيخي دارد. به اين ترتيب، به مردان دستور داده شده كه به سيراب كردن همسرشان در بستر چنان توجه داشته باشند كه چون از بستر برخاست، خيال مرد ديگري در او راه نيابد(همان، روايت 4919). ازاينرو، برخلاف آنچه در جامعه رواج دارد، مسئوليت مردان نسبت به احساسات و عفاف همسران خود است كه بسيار مورد تأكيد است و از آن بازخواست ميشود، نه مسئوليت زنان در قبال عدم انحراف شوهرانشان و مردان جامعه.
بررسي، مقايسه و تطبيق
در دو دين يهود و اسلام، اصالت با جمع است و عدم حضور و همراهي در اجتماع، به شدت تقبيح شده است(صدوق، 1413ق، ج 3، روايت 2434، 2443؛ ج 6، روايت 5834، ص 331، تلمود براخت، 49ب). اما براي حضور در اين اجتماع و برقراري ارتباط سالم در جامعه ميان زنان و مردان، لازم است آداب و شرايطي رعايت شود. به بيان ديگر، رعايت آداب ظاهري در كنار توجه به امور باطني. به اين ترتيب، اين دو دين شريعتمدار، براي حفظ نظم اجتماعي، قانون «عفاف و حجاب» را در ارتباط ميان اعضاي جامعه برقرار كردهاند. البته واژهاي كه در يهود و ادبيات عبري به اين امر اختصاص دارد، ظاهر و باطن، هر دو را دربر دارد. اما در منابع اسلامي، با دو واژه مستقل روبهرو هستيم. هرچند كه هر دو واژه، معناي مشتركي را با هدفي مشترك در نظر دارند.
الف. شباهتها
در دستورات مطرحشده در خصوص موضوع مورد بحث، در دو منبع فقهي مورد پژوهش، شاهد وجود شباهتهايي ميان اين دستورات هستيم. ازاينرو، هر دوي آنها از جهت رفتاري، ملتزمين به قوانينشان را به رعايت آدابي فراميخوانند كه از جمله آنها، حفظ نگاه و عدم چشمچراني است. كسي كه خلاف آن عمل نمايد، با عقوبت الهي روبهرو خواهد شد. البته آنقدر كه حفظ نگاه در پاكدامني مردان اهميت دارد، براي زنان چندان تأكيد نشده است. در مقابل، آنچه براي زنان مورد تأكيد بيشتر است، حفظ پوشش است. هر دو دين، همة بدن زن را عورت شمرده، پوشاندن آن را واجب ميدانند.
افزون بر حفظ نگاه و پوشش، در همنشيني و همكلامي نيز بايد رعايت آداب را نمود. به اين ترتيب، از خلوت كردن با نامحرم، كه كاري بسيار قبيح است، بايد پرهيز كرد، از همصحبتي با نامحرم نيز بايد دوري نمود. اين كار در حفظ پاكدامني مؤثر است. همچنين، به مردان توصيه شده كه از راه رفتن در كنار زنان پرهيز نمايند. اين كار موجب فرو رفتن در گناه ميشود. البته اين توصيهها صرفاً در ارتباط با نامحرم نيست، بلكه در برابر غير همدين نيز بايد اينگونه آداب رعايت شود، حتي اگر همجنس باشد، هم از اين جهت كه او به اصول و مقررات آشنا نيست و هم از جهت عدم اعتماد به او، هرچند كه با اصول آشنا باشد.
اين مباحث، بيشتر از جنبه آداب ظاهري بود. اما هر دو منبع فقهي، در كنار دستورات عملي و رعايت آداب در بعد رفتاري، براي حفظ فرد و جامعه از انحراف و فساد اخلاقي، به احساس و عاطفه و ارج نهادن به آن نيز توجه كردهاند. به اين ترتيب، دستورات، منحصر به خويشتنداري، عدم انجام و چشمپوشي نيست، بلكه به رابطه جنسي صحيح نيز توصيه شده كه اصل آن ازدواج به موقع و توجه به مسئله زناشويي است.
ازدواج در هر دو دين يهود و اسلام، بسيار مورد تأكيد و توجه بوده و بهترين راه براي حفظ عفاف و سلامت اخلاقي فرد محسوب ميشود. البته نه صرف عمل ازدواج، بلكه توجه به احساسات طرفين در اين رابطه نيز مورد تأكيد است. ازاينرو، همانگونه كه به مردان توصيه مؤكد در حفظ نگاه بيرون از منزل شده، به زنان نيز توصيه ميشود كه در خانه خود را براي همسر آراسته سازند و انجام اين عمل براي غيرهمسر و بيرون از خانه بسيار تقبيح شده است. از سوي ديگر، تكليف اصلي در حفظ عفاف زنان، بر عهدۀ همسرانشان گذاشته شده و هر دو منبع، ابراز محبت و لطف به زنان را مورد تأكيد قرار دادهاند؛ امري كه موجب آرامش زنان و علقه يافتن آنان به خانه و خانواده ميشود. براي تشويق مردان به اين كار، وعدههاي مادي و معنوي داده شده است. در مقابل اين ابراز محبت، زنان موظف به تبعيت و احترام به همسر خود هستند.
در مقابل اين تأكيدات در تشكيل، استحكام و حفظ قوام خانواده، زنا و عمل منافي عفت چنان در اين دو دين مطرود و منفور است كه يكي از سختترين شيوههاي مجازات، يعني سنگسار براي آن در نظر گرفته شده است؛ آن هم در حضور جمعي از مؤمنان تا از يكسو، مؤمنان از اجراي فرامين الهي شادمان شوند و از سوي ديگر، با ديدن چنين تنبيهي، بيشتر مراقب پاكدامني خود باشند.
ب. تفاوتها
اما در كنار مشابهتها، شاهد تفاوتهايي نيز در اين عرصه هستيم كه شايد يكي از مهمترين آنها، جديت و برخورد قهري تلمود، در كنار بيان عذابهايي باشد كه براي عدم رعايت اصول نماياني بيشتري دارد. درحاليكه در من لايحضر بيان ملاطفت و محبت، در كنار بيان هشداري در برابر بدكاريهاست. به عبارت ديگر، برخورد شريعت يهود با عدم التزام به قوانين، برخوردي عيني است، درحاليكه اين بيان در اين منبع شيعي، وعيدي است.
همچنين، در تلمود حفاظت از عفت جامعه بيشتر بر دوش زنان گذاشته شده است. ازاينرو، بارها به پرهيز زنان از رفتارهاي تحريكآميز توصيه شده است، درحاليكه در من لايحضر الفقيه، سخني از تحريك شدن مردان توسط زنان به ميان نيامده است. در مقابل مسئوليت حفظ عفاف زنان به طور مؤكد بر دوش شوهرانشان گذاشته شده است. افزون بر اين، در تلمود اشاره خاصي به پوشش مردان و لزوم رعايت اين امر نشده است. درحاليكه در اسلام هرچند به طور مختصرتر نسبت به زنان، اما براي مردان نيز حدي از پوشش مطرح شده است.
از سوي ديگر، تأكيد بر محبت، صميميت و جمال درون خانواده و پايبندي و به عفاف و حجاب هنگام حضور در جامعه در هر دو دين ديده ميشود. اما از اين جنبه، دستورات اسلامي قوت بيشتري دارد و تقويت عفاف و جنبة باطني سلامت فرد و اجتماع در درون خانواده، به طور جديتري مورد توجه است. همچنين، جنبۀ لطفي برخوردها در منبع اسلامي در برابر جنبۀ قهري يهود، در رابطۀ خدا با مؤمنان و نيز در درون خانوادۀ ديني مطرح است.
تحليل و نتيجهگيري
ازآنجاكه در دو دين يهود و اسلام شيعي، در كنار تورات و قرآن، منبع فقهي ديگري نيز براي ارائه احكام وجود دارد، اين پژوهش، تلاش كرده تا با نگاهي ويژه به صرف مطالب دو منبع فقهي تلمود و من لايحضر الفقيه، نگاه فقهي مستقلي به مسئله عفاف و حجاب ارائه دهد. طرح اين موضوع از اين جهت بود كه دو دين يهود و اسلام كه در آن پايبندي به شريعت از اهميت بالايي برخوردار است، براي خانواده و حفظ اين نهاد بنيادين جامعه، تشريع خاصي قائلند كه در قانون عفاف و حجاب نمود مييابد. در كنار اين هدف، هر دو دين، به دنبال اين هستند كه فرد فرد جامعه با رعايت اين اصول و مقررات، از امور دنيايي گذر كرده، با چشمپوشي از ظواهر، به غلبه بر شهوات رسيده، چشم باطنشان گشوده شده، به هدف اصلي خلقت، كه شناخت خود و خداوند است، دست يابند. در واقع هدف از حجاب و رعايت عفت و پاكدامني، بروز من حقيقي انساني است. اينكه فرد از ظاهر گذر كند و به آن من دروني توجه كند. ازاينرو، هر چه عقل فردي كاملتر باشد، نسبت به پايبندي به عفاف و حجاب مقيدتر بوده، كمتر به جلوهنماييهاي ظاهري توجه ميكند. از همين ظاهر، ميتوان به نوع تفكر و كيستي افراد پي برد. اينكه فرد چگونه به خودش مينگرد و درباره خودش ميانديشد. ازاينرو، دو دين يهود و اسلام، كه به دنبال ظهور و تجلي من دروني و روح الهي انسان هستند، انسان را از پرداختن به ظواهر منع كرده و او را به آراستن روحاني تشويق و ترغيب مينمايند.
نكته مهم اين است كه پرداختن به ظواهر، اگر در مسير صحيح و در چارچوب دين باشد، نهتنها موجب پوشيده شدن من حقيقي نميشود، بلكه در تجلي آن من الهي ياري نيز ميرساند. به اين ترتيب، هر دو منبع، اموري را كه تحت عنوان «عفت» در رابطه نامحرمان منع ميكند، همانها را در رابطه بين همسران و محارم توصيه نيز ميكند و آن را موجب گرم شدن كانون خانواده و در نتيجه، آمادگي اين كانون براي الهي شدن معرفي ميكند. در حقيقت، محيط جامعه بايد داراي آرامشي باشد تا افرادي كه قرار است در آن رشد يابند، با سلامت فكر و اخلاق رشد كنند و آن هيجانات و حس نياز متقابل دو جنس زن و مرد، كه دين نيز آن را محترم شمرده و بر پاسخگويي به آن توصية اكيد ميكند، مسير آن را در چارچوب قوانين ديني تعيين كرده، جهت داده است. اما چنانچه جامعه به بيماري خودنمايي و جلوهگري گرفتار شد، پرداختن به اموري كه انسان براي آن هدف خلق شده است، دشوار خواهد بود. دستورات ديني در زمينه رعايت عفاف و حجاب، درواقع به دنبال دميدن روح آرامش در جامعه و دور ماندن از هيجاناتي است كه ميتواند آن را از حركت در مسير صحيح بازدارد.
در كنار مسئله باطني و توجه به عفت، با تقويت بنيان خانواده و توجه به نيازهاي طرفين درون خانواده، هر دو منبع، آداب ظاهري را نيز مورد توجه قرار دادهاند و از جنبه پوششي و رفتاري در برخوردهاي اجتماعي، هر دو قشر جامعه، يعني زنان و مردان را در مديريت روابط براي سالم ماندن جامعه مسئول دانسته، هيچيك را در مسئوليت حفاظت از نظم اجتماعي و سلامت جامعه استثنا نكردهاند.
- آذراحيان، هاراو يديديا (1358= 5750). شرعيات دين يهود، مانهاتان، ايالات متحده، شوراي ربانيم آمريكا.
- اشتاين سالتز، آدين، 1383، سيري در تلمود، ترجمة باقر طالبي دارابي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- انترمن، الن، 1385، باورها و آيينهاي يهودي، ترجمة رضا فرزين، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- حاجي عبدالباقي، مريم، 1386، «روش قرآن در طرح مسألۀ حجاب»، نامۀ الهيات، تهران، سال اول، ش 1، ص 87ـ108.
- راغب اصفهاني، ابيالقاسم، الحسينبن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، مكه، مكتبة نزار مصطفي الباز.
- صدوق، محمدبن على، 1413ق، من لايحضره الفقيه، تصحيح، على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1380، الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين.
- طهراني، آقابزرگ، 1403، الذريعة الي تصانيف الشيعة، بيروت، دارالاضواء.
- قرائتي، محسن، 1383، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن.
- غفرانی، محمدجعفر، ۱۳۹۵، هنر زن بودن، تهران، مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران.
- كوهن ـ شرباك، دن، 1383، فلسفه يهودي در قرون وسطي، ترجمۀ عليرضا نقدعلي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- كهن، آبراهام، 1382، گنجينهاي از تلمود، ترجمة اميرفريدون گرگاني، تهران، اساطير.
- مصطفوى، حسن، 1385، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، تهران، مركز نشر آثار علامه مصطفوي.
- معارف، مجيد، 1376، پژوهشي در تاريخ حديث شيعه، تهران، مؤسسه فرهنگي و هنري ضريح.
- جاودان، محمدعلي، جايگاه قرآني حضرت زهرا (سلام الله عليها)، تهيه و تنظيم: گروه حوزۀ علميۀ تبيان. در:
- http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=164439 (1394/6/6)
- حمامي لاله زار، يونس، حجاب در يهود، تهيه و تنظيم: سايت انجمن كليميان تهران. در:
- http://www.iranjewish.com/Essay/hejab.htm (1384/8)
- Berkovitz, Eliezer; Wald, Stephen G, 2007, "Talmud (Heb. תַלמוּד)" in: Encyclopedia Judaica, ed. Michael Berenbaum, U. S. A., Keter Publishing House, vol 19
- "Modesty", in: Encyclopedia of Judaism, 2006, ed. Sara E. Karesh; Mitchell M. Hurvitz, New York, Infobase Publishing.
- Safran, Eliyahu, 2009, Sometimes You Are What You Wear, an argument for Tzniut- Modesty. The U. S. A., Xlibris Corporation.
- Shalit, Wendy, 2014, A Return to Modesty: Discovering the Lost Virtue, Simon & Schuster, New York.
- Soncino Babylonian Talmud, from 1952, Translated into English with Notes, Glossary and Indices under the Editorship of Rabbi Dr. I. Epstein, London, the Soncino press, PDF e-book.