معرفت ادیان، سال هفتم، شماره چهارم، پیاپی 28، پاییز 1395، صفحات 107-119

    واکاوی عوامل مؤثر بر داد و ستدهای آیینی در جاده ابریشم؛ با تأکید بر نقش ادیان هندی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ زهرا علیزاده بیرجندی / دانشيار گروه تاريخ دانشگاه بيرجند / Zalizadehbirjandi@Birjand.ac.ir
    زهرا حامدی / استاديار گروه تاريخ دانشگاه آزاد اسلامي داراب / z_hamedi2003@yahoo.com
    اکرم ناصری / دانشجوي دكتراي تاريخ ايران دانشگاه فردوسي مشهد / akram_naseri@yahoo.com
    چکیده: 
    جاده ابریشم نمونة بی نظیر از تعامل ادیان و آیین های کشورهایی است که در مسیر این جاده قرار داشته، و یا در طول این شاهراه تردد می کرده اند. در این زمینه، نقش ادیان هندی در تبادلات آیینی و ارتباط میان فرهنگی، به دلایل خاص برجسته است. این رویارویی های آیینی در مسیر جاده ابریشم، ضمن اینکه پیامدها و تأثیرات گوناگونی به همراه داشته، در شکل گیری هویت این جاده از گذشته تا به امروز نقش آفرینی کرده است. پیامدهای حاصل از این ارتباط آیینی را می توان در ابعاد گوناگون هنری، اندیشه ای، اجتماعی و سیاسی دسته بندی کرد. در واقع تحلیل و ارزیابی این تأثیرات، در بسیاری از تحولات هنری از جمله تحول مجسمه سازی و نقاشی و ویژگی تلفیقی بودن هنر و معماری فرهنگ های حاشیه جاده ابریشم معنا پیدا می کند. افزون بر تحول سبک های هنری، تحولات آیینی و صبغة التقاطی برخی مذاهب، که ناشی از جابجایی عقاید مختلف در طول جاده ابریشم و رویارویی آنها با یکدیگر است، تبیین خواهد شد. این مقاله، با روش تحلیلی بر آن است که موقعیت کشور هند در داد و ستدهای آیینی جاده ابریشم، تأثیر رویارویی های آیینی و عوامل مؤثر بر آن و روند گفت وگوی ادیان در جاده ابریشم را مورد بررسی قرار دهد. یافته های پژوهش حکایت از این دارد که تأثیر نگرش ها و تمایلات سیاسی قدرت های مسلط بر جاده ابریشم و مبانی عقیدتی و بنیان های فکری آیین ها در تبادلات آیینی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Factors Affecting the Mutual Exchanges of Religious Ideas along “Silk Road”, with Emphasis on the Role of Indian Religions
    Abstract: 
    “Silk Road” is an excellent example of the mutual exchange of religious ideas among the countries that lay along this road or among those travelling along it. The role of Indian religions in the mutual exchange of religious ideas and intercultural communication is, for specified reasons, particularly significant. The exchange of religious ideas along “Silk Road” have had various outcomes and, to date, have played a key role in developing the identity of this road. The outcomes of such interactions can be divided into various kinds: artistic, intellectual, social and political. In fact, an analysis of these impacts indicates the various artistic developments in the sculpture and painting and the eclecticism of art and architecture of the cultures of the countries along “Silk Road”. This paper expounds the changes in the artistic styles, religious ideas and the eclectic taste of some denominations resulting from the exchange of different ideas among those who frequently travel on “Silk Road”. Using an analytical method, the paper seeks to investigate the role of India in the exchange of religious ideas, the impact of the confrontations between religious beliefs, the factors affecting them and the dialogue between the religions along “Silk Road”. The research results indicate the impact of the political attitudes and interests of the powers dominating “Silk Road” and the ideological principles and intellectual foundations of religions on exchanging religious ideas.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    تاريخ تمدن نشانگر نقش كليدي راه‌هاي تجاري در روابط ميان‌فرهنگي و تحولات اجتماعي است. بسياري از دستاوردهاي علمي، تكنيكي، فكري و معنوي حيات انساني، از طريق راه‌هاي تجاري و تكاپوي بازرگانان، سياحان و زائران به نقاط مختلف جهان انتقال پيدا كرده است. راه ابريشم، شاهراه بازرگاني دنياي قديم، معبري براي تبادل علم، فن، هنر، صنعت، خط، زبان و دين ميان فرهنگ‌ها و تمدن‌هاي گوناگون به‌شمار مي‌رود. تصويري كه اين معبر تاريخي، از ارتباطات آييني جوامع بشري ترسيم مي‌كند، براي پژوهشگران رشته‌هاي مختلف علوم انساني، از جمله مورخان، مردم‌شناسان، جامعه‌شناسان و ساير محققان از جنبه‌هاي گوناگون ارزشمند است. بررسي تبادلات آييني در جاده ابريشم، مدخل سودمندي براي مباحث مربوط به علم كلام، دين‌شناسي تطبيقي، تصوف و تاريخ هنر محسوب مي‌شود. اين بررسي، به لحاظ ماهيت آن، صرفاً در محدوده مباحث شناختي، پديدارشناسي دين، ملل و نحل باقي نمانده، بلكه به قلمرو بررسي آداب و رسوم، اساطير، معابد و مراسم، سروده‌ها و سازه‌هاي هنري و معماري نيز راه پيدا مي‌كند. سؤال اصلي اين پژوهش، اين است كه چه عواملي بر دادوستد‌هاي آييني و روند گفت‌وگوي اديان در جاده ابريشم تأثيرگذارده است؟
    در بررسي پيشينة مقاله حاضر مي‌توان به منابعي چون «تحولات مذهبي و فرهنگي در مسير جاده ابريشم» از ريچارد فولتز در هفته‌نامه اقتصاد و فرهنگ در سال 2002 اشاره كرد. نويسنده در اين اثر بر نقش تجار، سياحان، مبلغان، زائران و مهاجراني كه در مسير جاده ابريشم تردد داشته‌اند در ارتباطات فرهنگي تأكيد كرده است. در واقع در اين پژوهش گروه‌هاي مذكور در انتقال انديشه‌هاي ديني تا سده 15 مورد بررسي قرار گرفته‌اند. 
    مقاله ديگر با عنوان «نقش ايران در جاده ابريشم؛ تا پايان عهد ساساني» به قلم رضا عنايت‌الله (1376) در فصلنامه ايران شناخت به چاپ رسيده است. در اين پژوهش، نويسنده صرفا به اهميت راه‌هاي بازرگاني زميني و دريايي براي دولت‌ها در عهد باستان و تجارت ابريشم از اين مسيرها پرداخته است. اثر ديگر، مقاله‌اي از حسن رضايي باغ بيدي(1376)، تحت عنوان «نقش جاده ابريشم در انتقال مانويت به شرق» است كه در فصلنامه ايران شناخت به چاپ رسيده است. همان‌گونه كه از عنوان مقاله برمي‌آيد، در اين اثر، تنها به انتقال آيين ماني در شرق اشاره شده است، درحالي‌كه اين مقاله، با استناد به متون تاريخي و پژوهش‌هاي تاريخ اديان به تبادلات آيين‌هاي مختلف، روند گفت‌وگوي اديان و عوامل مؤثر در آن تأكيد داشته است.
    جاده ابريشم و داد و ستدهاي آييني
    «راه ابريشم» به شبكه‌اي از جاده‌هاي زميني اطلاق مي‌شود كه از مرزهاي غربي كشور چين آغاز و پس از عبور از فلات ايران، به بندر انطاكيه در كنار درياي مديترانه مي‌پيوست. اين راه از شرق چين آغاز مي‌شده است. كاروان‌ها از شهر سيان (شيان، چانگان) يا «لويانگ» راه خود را آغاز مي‌كردند. سپس، از گردنه‌هاي كوه «لونگ» مي‌گذشتند. آن‌گاه پس از عبور از گذرگاه كرانه شرقي رود «زرد» از واحه حوزه رود «تاريم» عبور مي‌كردند و از شيب‌هاي پربرف فلات پامير بالا مي‌رفتند و از طريق تركستان چين (سين كيانگ)، «كاشغر» و «اترار» (ماوراي سيحون) به ماوراءالنهر مي‌رسيدند. شهرهاي عمده سمرقند و بخارا، مهم‌ترين منزلگاه‌هاي اين قسمت از راه بودند. سپس، راه به جيحون مي‌رسيد. سرانجام از طريق شهرهاي «سرخس» و «توس» وارد ايران مي‌شد(تارچند، 1342، ص5). مسير راه در ايران، پس از عبور از از شهر توس و مشهد به نيشابور مي‌رسيد و از آنجا شهرهاي سبزوار، شاهرود، دامغان، سمنان، ري (تهران)، قزوين، يكي پس از ديگري بر سر راه قرار داشتند. بعد از قزوين، راه به دو شاخه تقسيم مي‌شد: يك مسير از طريق همدان به كرمانشاه (ميسين) و سپس سليمانيه و بغداد مي‌رسيد و در آنج، به يكي از بنادر شرقي درياي مديترانه مي‌رسيد. راه ديگر از طريق تبريز به تركيه كنوني وارد مي‌شده است (چكنگي و ديگران، 1375، ص63).
    اين شاهراه بازرگاني، با طولي بالغ بر هشت هزار كيلومتر مربع، نه‌تنها چينيان و اروپاييان، بلكه بسياري از اقوام آسياي مركزي و خاورميانه را در طول 1600 سال موجوديت، به هم پيوند مي‌داد. اين جاده، قابليت انتقال طيف گسترده‌اي از كالاهاي مختلف از جمله سنگ‌هاي قيمتي، مصنوعات گوناگون و از همه مهم‌تر ابريشم را داشت(احتشامي، 1381، ص 34ـ35). اشپولر، ضمن اشاره به خط سير اين جاده، از پيوند آن با جاده شاهي در دوره هخامنشيان سخن گفته است(اشپولر و ديگران، 1380، ص187).
    نام «ابريشم» را كاشف آلماني سدة نوزدهم، بارون فرديناند فون ريشتوفن (Baron Ferdinand Von Richthofen) بر اين جاده نهاد. گرچه مردمان امپراطوري بيزانس نيز نامي مشابه همين نام بر آن گذاشته بودند. چيني‌ها، راز كشف ابريشم را تا سدة ششم ميلادي پنهان كرده بودند. به همين دليل، تنها فراهم‌آورندة بافته‌هاي لطيف تجملي براي غرب به‌شمار مي‌آمدند. تجار غرب، براي دستيابي به ابريشم بود كه به سوي شرق و تردد در اين جاده كشانده مي‌شدند. بجز ابريشم، بسياري از گل‌ها و گياهاني كه آنها را منسوب به غرب مي‌دانيم، مانند انواع رز، آزاليا، گل داودي، شقايق، كامليا، هلو، مركبات و گلابي، كه ريشه در چين يا آسياي مركزي داشتند، از جاده ابريشم به اروپا مي‌رسيد(فرانك و برانستون، 1387، ص 13). افزون بر مبادلة كالا، بسياري از افكار، علوم، فنون و اديان نيز آسيا را از اين شاهراه درنورديدند. ازاين‌رو، اهميت آن به عنوان كانون گفت‌وگوي تمدن‌ها نيز درخور نگرش است. در حال حاضر نيز اين پيشينه‌هاي تاريخي و تمدني جاده ابريشم براي آفرينش فرصت‌هايي براي آينده و در بحث تجارت الكترونيك نيز مورد استفاده قرار مي‌گيرد(ووگل و ديگران، 2003، ص 394).
    ازاين‌رو، مي‌توان يكي از كاركردهاي مهم اين جاده را ارتباطات ميان‌فرهنگي دانست كه از طريق مبادله انديشه‌هاي ديني و كالاهاي فرهنگي، ميان مردماني از فرهنگ‌هاي مختلف رخ داده است. در زمينه تأثير اديان بر فرايند ارتباطات ميان‌فرهنگي در مسير جاده ابريشم، گفتني است كه اديان يكي از مهم‌ترين وجوه عناصر فرهنگي ملت‌ها بوده است (محمدي، 1382، ص63).
    در واقع هويت تاريخي جاده ابريشم، شامل كاركردهاي تجاري و فرهنگي آن است. لذا در بررسي‌هاي تاريخي، روابط متقابل اين كاركردها و تأثير آنها در يكديگر، بايد مورد توجه قرار گيرد. در مورد تأثير و روابط اين كاركردها، تحليل‌هاي مختلفي ارائه شده است. برخي محققان، جاده‌هاي تاريخي را در دو دستة جاده‌هاي مادي و جاده‌هاي معنوي دسته‌بندي كرده، و تأثير جاده‌هاي مادي را در تغييرات، مقدم بر جاده‌هاي معنوي دانسته‌اند. براساس اين نظريه، اصولاً جاده، مسيري است كه زمان در آن حركت مي‌كند و از كنار هر مكاني كه مي‌گذرد، روح زمان را در آن وارد مي‌كند (شريعتي، 1361، ص 28ـ29). برخي صاحب‌نظران هم نقش راه‌ها و جنب و جوش بازرگانان و سياحان را عامل انتقال دستاوردهاي علمي و صنعتي دانسته‌اند(زرين‌كوب، 1387، ص 76).
    نظريه‌هاي انسان‌شناسي نيز بر شخصيت بازرگانان و نقش اين طبقه در تحولات اجتماعي و انتقال دستاوردهاي تمدني، تأكيد داشته‌اند(فكوهي، 1381، ص 60ـ61). بيان ديدگاه‌هاي مطرح در اين زمينه، از حوصله اين مقاله خارج است. اما براي بيان تأثيرات كاركردهاي تجاري و فرهنگي جاده ابريشم، شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه در جاي خود به آن اشاره خواهد شد.
    مسافران جاده ابريشم، يعني بازرگان، جهانگردان، مبلغان، زائران و مهاجران، جملگي در تبادل انديشه‌هاي ديني و تحول آن نقش مهمي ايفا كرده اند(فولتز، 2000، ص 160). اين نقش‌آفريني، در يك نگاه كلي با تأثير عامل هجرت و مسافرت به عنوان يكي از مباني تعامل تمدني پيوند دارد(منصورنژاد، 1380، ص 67).
    موقعيت و شرايطي كه در اين شاهراه تاريخي براي گفت‌وگوي اديان فراهم شده، يكسان نبوده است، همين ناهمساني‌هاي فضاي گفت‌وگو، بر ماهيت گفت‌وگو و نتايج حاصل از آن تأثير گذارده است. موجبات بروز اين ناهمساني‌ها در عوامل ذيل نهفته است:
    1. نقش گفتمان سياسي و ايدئولوژيكي مسلط بر جاده ابريشم: براي نمونه از آغاز خلافت عباسي مسلمانان و مسيحيان بيزانس در كرانة شرقي درياي مديترانه با هم سازش داشتند. با وجود بروز برخي درگيري‌ها، تجارت در ميان آنها صورت مي‌گرفت. زائران مسيحي، به زيارت بيت‌المقدس مي‌رفتند و خلفاي اسلامي، مانعي در راه سفرهاي زيارتي آنها ايجاد نمي‌كردند.
    بهبود شرايط زيارت به شيوه‌هاي گوناگون، افكار غربيان را تحت تأثير قرار مي‌داد. وجود حكومتي مقتدر در جهان اسلام و به دنبال آن، ايجاد امنيت و آرامش در فلسطين مي‌توانست شرايط مطلوبي را براي زائران ايجاد كند. در اين زمينه، نگرش‌ها و سياست دولت بيزانس بي‌تأثير نبود(رانسيمان، 1380، ص 67).
    با ورود ترك‌هاي سلجوقي، شرايط تغيير كرد و راه‌هاي زيارتي مسيحيان قطع شد. در هنگامة آشفتگي و هرج و مرج اواخر سلطنت سلاجقه، زمينة يورش صليبي‌ها فراهم گرديد(حائري، 1368، ص 30).
    بنابراين، ويژگي‌هاي سياسي ايدئولوژيكي قدرت‌هاي مسلط بر جاده ابريشم، تعاملات آييني را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. در اين زمينه، شواهد تاريخي بسياري وجود دارد. چنان‌كه در دوران تسلط مغولان بر جاده ابريشم(حدوداً 1260 تا 1368م)، تساهل آنان و سياست مذهبي مداراجويانه‌شان(مرتضوي، 1358، ص 258)، زمينه مساعدي براي مسافرت جهانگردان، سياحان و زائران پديد آورد و جاده ابريشم به يك شاهراه زيارتي مبدل گشت. در اين زمينه، گروسه نيز اظهار مي‌دارد كه در دوران مغولان، اين جاده اهميت بيشتري كسب كرد. بخش عظيمي از تجارت ميان امپراتوري مغول و اروپا، از اين مسير انجام مي‌شد. توجه مغولان به امر تجارت و ضروري دانستن آن در تأمين مايحتاج، سبب شد كه تجارت را با نگاه غيرسياسي نگريسته، مانع از اختلال در مسيرهاي تجاري شوند(گروسه، 1368، ص92ـ93).
    سياست‌هاي تيمور نيز در پويايي تجارت و به دنبال آنها، رويارويي اديان، شاهد ديگري در اين زمينه است. توجه تيمور به سمرقند و بازسازي آن سبب شد كه بازرگانان ترك، عرب، مراكشي، مسيحيان، يونانيان و ارامنه ارتدوكس، نسطوري‌ها در كنار هنديان تجارت كنند؛ چراكه بازارهاي سمرقند سرشار از كالاهايي بود كه از سرزمين‌هاي روسيه، تاتارستان، چين و هند آورده مي‌شد. كلاويخو شرح مفصلي از تكاپوها و رويارويي‌هاي تجار در سمرقند را ارائه كرده است(كلاويخو، 1344، ص 19؛ دانشگاه كمبريج، 1379، ص 196ـ197).
    بارتولد در زمينه اهميت تجاري سمرقند در اين جاده مي‌نويسد: سمرقند نقطه عزيمت كاروان‌هايي بود كه به چين مي‌رفتند و نقطه ورود تمام كاروان‌هايي بود كه از چين مي‌آمدند. سمرقند به عنوان يك مركز تجاري بزرگ در طول حاكميت تيمور و جانشينانش او بود(بارتولد، 1376، ص211). اهميت تجاري سمرقند و علائق چيني‌ها به برقراري روابط تجاري با سمرقند، به اندازه‌اي بود كه دروازه شرقي، تجار سمرقند به «دروازه چين» اشتهار داشت(بارتولد، 1366، ص210؛ قريب، 1374، ص17).
    2. مباني عقيدتي و بنيان‌هاي فكري آيين‌ها: عامل ديگري كه در داد و ستدهاي آييني و نتايج حاصل از آن در جاده ابريشم تأثير گذارده، مباني عقيدتي اديان است. يكي از پيش‌شرط‌هاي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و اديان در سطوح خرد و كلان (فردي و اجتماعي)، اصل تسامح و مدارا با افكار است. ادياني كه در بنيان‌هاي فكري و كردارهاي گفتماني خود از اين اصل برخوردارند، در جلب مخاطبان و نفوذ در آنها توفيق بيشتري دارند. جابه‌جايي انديشه‌هاي عرفاني و مكاتب وابسته به آنها و نفوذ فرهنگ بودايي، تحت تأثير اين عامل قرار دارد. اعتدال و ميانه‌روي در قواعد اخلاقي(ناس، 1370، ص 187)، فقدان امتيازات طبقاتي، نژادي و ملي(مشكور، 1369، ص 74)، تلطيف عقايد، جديت عميق و توجه خاص آيين بودا به بشر دوستي(شايگان، 1365، ج1، ص 126)، عمده‌ترين دلايل انتقال اين آيين در جاده ابريشم به‌شمار مي‌رود. مهم‌ترين نكته در اعتدال آيين بودا، تفاوت‌هاي آيين بودا و هندو در باب رياضت است. در اين زمينه، بودا عقيده دارد كه رياضت جز به نابودي تن به جايي نمي‌انجامد و رسيدن به حقيقت مستلزم نفي تن و ظاهر نيست(شريعتي، 1370، ص 138). پيامد‌هاي ناشي از اين انتقال در عرصه‌هاي گوناگون به گونه‌اي است كه برخي از آن، به عنوان يك انقلاب فكري و هنري نه‌تنها در چين، بلكه در سراسر شرق دور ياد كرده‌اند. به دليل گستردگي اين تأثيرات، گفته شده چشمگيرترين كالايي كه در مسير جاده ابريشم حمل شده، ابريشم نبوده، بلكه مذهب و بي‌شك بودا مهم‌ترين آنها است(باهارا، 2002، ص 5078).
    علاوه بر آيين بودا، بايد از گسترش مانويت از طريق جاده ابريشم ياد كرد. اين امر، مديون تلاش مداوم مبلغان ديني و بازرگانان سغدي بود كه نبض اقتصاد را در جاده ابريشم در دست داشتند. لازم به يادآوري است كه بيشترين پيروان ماني در ماوراءالنهر، سغديان بودند. سغد بخش بزرگي از جلگه ميان دو رود جيحون و سيحون كه مركز آن سغد بود(رضايي باغ بيدي، 1376، ص216).
    از سده چهارم ميلادي به بعد، مانويت در مناطق جنوبي سمرقند، به‌خصوص در نواحي اطراف بلخ و تخارستان، نفوذي عميق يافت(حدود العالم من المشرق الي المغرب، 1372، ص 331). مانويت تجارت را امري مهم تلقي مي‌كردند و در بسياري از متون، در كنار تبليغ از آن ياد كرده‌اند. به‌طوري‌كه آميختگي تجارت و تبليغ را مي‌توان در نخستين سفر ماني به هند مشاهده كرد(مرعشي، 1374، ص56؛ مظاهري، 1373، ج2، ص711ـ712). در دوران اسلامي نيز اين جاده رونق زيادي يافت. بخش قابل‌توجهي از مناسبات تجاري جهان اسلام از اين طريق انجام مي‌شد. اين جاده، از قرن سوم هجري اهميت دوباره خود را بازيافت (ابن خردادبه، 1371، ص22).
    نمودهاي دادوستد‌هاي آييني
    تبادلات آييني و ارتباطات ميان‌فرهنگي اديان در مسير جاده ابريشم، نمودها و پيامدهايي را با خود به همراه داشته است. برخي صاحب‌نظران در حوزه مباحث دين و ارتباطات ميان‌فرهنگي، يكي از نمودهاي تبادلات فرهنگي را پيدايش اديان تلفيقي دانسته‌اند. در اين زمينه، بسيارند ادياني كه در نتيجه ارتباط ميان فرهنگ‌ها و بر مبناي تركيب و ادغام و التقاط پديد آمده‌اند. براي نمونه، مي‌توان به آيين سيك‌ها اشاره كرد كه تركيبي از دو دين بودا و اسلام و حاصل مواجهة دو فرهنگ اسلامي و هندو است. دين ماني، نيز مثال ديگري در اين زمينه است. مانويت نيز يك دين تركيبي و التقاطي بوده، چنان‌كه ماني در محل ملتقاي سه فرهنگ سامي، ايراني و لاتين زندگي مي‌كرده است(محمدي، 1382، ص64).
    در همين زمينه، بايد از آيين بودا سخن گفت. اين آيين، در جريان انتقال با سنن فرهنگي و ديني مناطق ديگر در هم آميخت. در نتيجة اين آميختگي، فرقه‌هاي مختلف بودايي پديد آمد. مثال روشن اين فرقه‌گرايي، كشور ژاپن است. امروزه تعداد فرق انشعابي آيين بودا در اين كشور، به 28 فرقه مي‌رسد كه هريك تعليمات و نظريه‌هاي متفاوتي را اختيار كرده‌اند(موري موتو، 1382، ص 45).
    رويارويي اديان ايراني با بوديسم نيز به لحاظ تأثيراتي كه در تبادلات آييني جاده ابريشم داشته، از مباحث قابل توجه است. با اتكا به اخبار اساطيري و روايات تاريخي، مي‌توان شواهدي از سابقه آشنايي ايرانيان به آيين بودا پيدا كرد(حكمت، 1387، ص152). هيون تسانگ، زاير بودايي اهل چين، از كثرت راهبان و تعدد معابد بودايي در بلخ و وجود بعضي اشياي متبرك منسوب به بودا در قلمرو و يا خزانة پادشاه ايران سخن گفته است. در زمينة آشنايي ايرانيان، به‌ويژه نواحي خراسان با تعاليم بودا، نشانه‌هاي گوناگوني در روايت‌هاي تاريخي ارائه شده كه از آن ميان، مي‌توان به قصة ابراهيم ادهم، شاهزادة بلخ، توليت معبد نوبهار بودايي بلخ توسط جد برمكيان، ذكر نام گئوتمه در اوستا و قصة لهراسب و اعتكاف او در نوبهار اشاره كرد(زرين كوب، 1369، ص 132ـ134). در اينجا به آنها مي‌پردازيم:
    ـ قصة ابراهيم ادهم شاهزادة بلخ: بنا بر شرح‌حال ابراهيم ادهم، كه در متون عرفاني آمده، زندگي وي شباهتي با زندگي بودا داشته است. چنان‌كه هر دو شاهزاده بوده‌اند. در نفحات الانس جامي اشاره شده كه ابراهيم ادهم از ابناي ملوك بود و در جواني توبه كرد. وي هنگامي كه براي صيد بيرون رفته بود، هاتفي آواز داد كه ابراهيم، نه براي اين كار آفريده‌اند تو را. وي پس از اين حادثه، به طريقت متمايل شد(جامي، 1386، ص37).
    ـ توليت معبد نوبهار بودايي بلخ توسط جد برمكيان: در مورد معبد نوبهار و برامكه، مطالبي در متون تاريخي نگاشته شده است. نوبهار در شهر بلخ، بنايي متعلق به برمكيان بود. كلمه «نوبهار» مركب از دو كلمه «نَوَ» و «ويهار» مي‌باشد كه كلمه اول به معني نو و تازه و «ويهار» به معني صومعه و دير است(ابوالقاسم‌بن غسان، 1389، مقدمه). مسعودي در مروج الذهب، در مورد معبد نوبهار اظهار داشته كه اين معبد را منوچهر، در شهر بلخ خراسان به نام «ماه» بنا نهاد و كسي كه پرده‌داري اين خانه را بر عهده داشت، در نزد پادشاهان آن ناحيه محترم بود. اين احترام به حدي بود كه دستور وي را مي‌پذيرفتند و حكم او را گردن مي‌نهادند و مال فراوان بر آنجا وقف مي‌كردند. بر اساس اظهارات مسعودي، پرده‌دار معبد نوبهار برمك نام داشت. اين عنوان به هر كسي كه پرده‌داري معبد را عهده‌دار مي‌شد، تعلق مي‌گرفت. برمكيان نيز نام خود را از اينجا داشتند(مسعودي، 1344، ج 1، ص 589). در واقع، در منابع مختلف و روايات قديمي اشاره شده كه برمكيان سدانت و كهانت معبد نوبهار را، كه معبدي بودايي بوده، بر عهده داشته‌اند(بووا، 1365، ص 3). مسعودي، در ادامه از قول يكي از راويان و اهل تحقيق نقل كرده كه بر دَرِ معبد نوبهار بلخ، به فارسي نوشته بود كه بوداسف گويد: دربار پادشاهان به سه چيز نيازمند است: عقل، صبر و مال. و زير آن به عربي نوشته است: بوداسف نادرست گفته، مرد آزاده اگر يكي از اين سه چيز را داشته باشد، مي‌بايد ملازم دربار سلطان شود(مسعودي، 1344، ج 1، ص 590).
    ـ زندگينامه بودا (كتاب بوداسف و بلوهر): در دوران اسلامي مي‌توان نشانه‌هاي اين آشنايي‌ها را از طريق بررسي زندگي‌نامه‌هاي بودا، به‌ويژه كتاب بوداسف و بلوهر، و فعاليت‌هاي گروهي از بازرگانان هندي كه به طور دسته جمعي از دين بودا به اسلام گرويدند، پيگيري كرد. مسعودي در مروج الذهب، خاستگاه بوداسف را هندوستان دانسته و اظهار داشته كه بوداسف از هند به سند آمد. آن هنگام به سيستان و زابلستان و كرمان رفت و دعوي پيامبري كرد. آن‌گاه به سرزمين فارس آمد و اين در اوايل پادشاهي طهمورث، پادشاه ايران و به قولي در ايام پادشاهي جم بود. بوداسف، نخستين كسي بود كه مذهب صائبيان را پديد آورد. وي به مردم مي‌گفت: در اين جهان زهد پيشه كنند و به عوالم بالا توجه كنند كه پيدايش نفوس از آنجا بوده است(مسعودي، 1344، ص 588). بازرگانان مذكور، در اقيانوس هند و خليج فارس به تجارت دريايي اشتغال داشتند و به تدريج، به فرقه اسماعيليان گرايش پيدا كردند(موري موتو، 1382، ص 32ـ33).
    افزون بر اين، سفرهاي برخي صوفيان از جمله حلاج به غرب هند، كشمير، كابل، بلخ، بخار، سمرقند، تركستان و ماصين (منطقة خودمختاري در كشور چين) زمينة تأثيرپذيري از افكار هندي، به‌ويژه تفكرات بودايي را فراهم آورد(موري موتو، 1382، ص 33).
    حلاج و تأثيرپذيري او از افكار هندي
    در منابعي كه پيرامون زندگي حلاج پرداخته، به سفرهاي او به هندوستان و تأثيرپذيري او از انديشه‌هاي هندي اشاره شده است. چنان‌كه ماسينون در قوس زندگي منصور حلاج، در مورد اين سفرها مي‌نويسد: «حلاج بار ديگر به جهانگردي پرداخت. قصد كرد شهرهاي بيرون از قلمرو اسلام را ببيند. آنجايي را بشناسد كه مردمان فراتر از سد يأجوج و مأجوج مي‌دانستند و خارج از منطقه، شفاعت محمدي مي‌پنداشتند. به دنبال اين تصميم از هندوان هندوستان و پيروان ماني و بودائيان ماوراءالنهر ديدن كرد. آنها اين جهانگردي را از راه دريا آغاز كرد و در هندوستان از كنار رود سند پيش رفت و به كشمير رسيد؛ يعني آن شهري كه كاروانيان اهوازي پيوسته زربفت‌هاي طراز و تستر را به آنجا آورده، به جاي آن كاغذ نغز چيني ـ چاچئو ـ به بغداد مي‌بردند. بعدها شاگردان حلاج، آثار استاد خويش را بر همين كاغذها مي‌نگاشتند. منصور حلاج، در كشمير با اين كاروانيان همراه شد، با ايشان از گذرگاه‌هاي پيچاپيچ كهساران به سوي شمال شرق تا تورفان (چين) به پيش رفت(ماسينون، 1373، ص 27). حلاج از مسافرت‌هاي خود مطالب و افكاري را به ارمغان آورد كه در صوفيگري غوغايي به پا كرد و در انديشه‌اي صوفيانه تحولي ايجاد نمود(گلجان، 1365، ص 40).
    برخي معتقدند حلاج پرسه‌زني‌هاي شبانه در قبرستان را از شيوة سير و سلوك بودا اقتباس كرده است(موري موتو، 1382، ص 39).
    برخي محققان شرقي، در بررسي تعاملات آيين بودا و اديان ايراني، از نقش ايراني‌ها در انتقال آيين بودا به چين سخن گفته‌اند. مطابق اين نظريه، معابر ورود دين بودا به چين از طريق نپال، تبت و آسياي مركزي بوده است. بيشتر مبلغان بودايي در آسياي مركزي ايرانياني بوده‌اند كه دين بودايي را پذيرفته، و با ميزان قابل‌توجهي افكار و انديشه‌هاي ايراني خود، دين بودا را به داخل چين بردند. حتي بسياري از مترجمان اولية آثار بودايي به زبان چيني در حقيقت ايراني بودند. اگرچه اين مطلب و نقش اين مترجمان بررسي‌هاي دقيق‌تري را طلب مي‌كند، با اين حال در مورد تأثير افكار ايراني و صبغة ايراني، دين بودايي كه به چين رفت، دلايلي اقامه شده كه درخور توجه است. براي نمونه، عقيدة ظهور منجي كه در آيين ميترا و اديان ايراني مطرح بوده، در بوداي چيني مشاهده مي‌شود. بحث منجي در تعليمات بودايي آن زمان نبوده، اما در چين بودايي پيدا مي‌شود به نام «مايتري» كه بوداي آخرالزمان است(موري موتو، 1382، ص 74).
    افزون بر عرصه‌هاي فكري، نمونه‌هاي ديگر تبادلات آييني را مي‌توان در حوزة هنر جست‌وجو كرد. شواهد تاريخي و كاوش‌هاي باستان‌شناسي تأثير بودا را بر شمايل‌نگاري، پيكره‌سازي، نقاشي و معماري مناطقي كه بوديسم به آنجا راه يافته نشان مي‌دهد، هم‌نشيني سنت‌هاي محلي و الگوهاي بودايي، سبك‌هاي تلفيقي را در شاخه‌هاي مختلف هنري به وجود آورده است. نمونه‌هايي از تأثيرات هنري بودا را مي‌توان در تنديس‌هاي بودا، در آسياي مركزي مشاهده كرد(مانزو، 1380، ص 46ـ48).
    اين تنديس‌ها در هر منطقه‌اي، تحت تأثير سنت‌هاي محلي، شكل خاصي پيدا كرده است. همين امر، سبب تمايز مجسمة بوداي هندي با انواع چيني و ايراني آن است(موري موتو، 1382، ص 75).
    ـ تأثيرات هنري آيين بودا در شهرهايي كه از بُعد تجاري مركزيت و يا اهميت داشته‌اند، نمود بيشتري دارد. نمونة اين تأثير را مي‌توان در غار ـ معبد‌هاي شهر دون هوآنگ چين يافت. دون هوانگ، شهري مرزي و دروازة راه‌هاي تجاري است كه از آسياي مركزي عبور مي‌كنند. اين شهر، قرارگاه نگهبانان مرزي چين، مقر تجاري مردم و نقطة ورود مبلغان بودايي نيز به‌شمار مي‌آمد. در نزديكي اين شهر، راهبان معابد، كتابخانه‌هاي غني و پرباري داشتند كه محققان و مترجمان در آن، به ترجمه متون بودايي مشغول بودند(تريگير، 1383، ص 88).
    براساس اين شواهد، برخي محققان از پيوندهاي تنگاتنگ آيين بودا و تجارت سخن گفته‌اند. اين ارتباط، عمدتاً به دليل اتكاي جامعة روحاني بودايي به نذورات حمايت‌كنندگان آن است. نخستين اهداكنندگان و مهم‌ترين مشوقان بودا و پيروانش، تجار و بانك‌داران ثروتمند بودند. اسناد مصور، نذورات اهدايي به معابد بودايي در هند و اهميت حمايت‌هاي سياسي و تجاري از نهادها و مؤسسات بودايي را تأييد مي‌كند. ادبيات بودايي نيز بر اين پيوندها صحه مي‌گذارد. در يكي از مهم‌ترين قطعه‌هاي ادبي بودايي، دو تاجر به نام‌هاي تراپوسا(Trapusa) و بهاليكا(Bhalika) در هفتة هفتم بعد از رسيدن به مقام حقيقت (مقام بودهي)، به بودا نزديك شده و كيك برنج و عسل تقديم وي مي‌كنند. پس از تقديم اين هدايا، تراپوسا و بهاليكا از حواريون نزديك بودا شده و تكه‌هايي از ناخن و موي بودا را دريافت مي‌كنند(رايس، 1890، ص 274).
    افزون بر بازتاب و جلوه‌هاي هنري تبادلات آييني در جاده ابريشم، عامل مهم ديگري كه در گفت‌وگوي اديان در اين شاهراه تاريخي نقش‌آفريني كرده، تصوف و انديشه‌هاي عرفاني است. انديشه‌هاي عارفانه بستر گفت‌وگوي اديان و نزديكي آنها را به هم فراهم نموده است، چنان‌كه گفت‌وگوي اسلام با مذاهب هندو، نزد عارف مسلمان داراشكوه مثالي از اين گفت‌وگوست. داراشكوه، از مشايخ بزرگ صوفيان قادريه، از اولين كساني است كه كتب مقدسة هندوان از جمله اوپانيشادها را به زبان فارسي ترجمه كرد. بنياد كار داراشكوه همزباني و ديالوگ دو دين اسلام و هندو است. اين گفت‌وگو در كتاب مجمع البحرين او نمود پيدا كرده است(پازوكي، 1382، ص 42). بحث در اين زمينه، مقاله مستقلي را طلب مي‌كند. لازم به يادآوري است كه تصوف اسلامي، كه خود از عرفان مسيحي و هندي و حكمت نوافلاطوني تأثير پذيرفته، ساير فرهنگ‌ها و اديان را هم تحت تأثير خود قرار داده است. چنان‌كه انتشار اسلام در ميان هنديان از طريق فرقه‌هاي متصوفه صورت گرفت(زرين كوب، 1389: ص 156).
    نتيجه‌گيري
    از آنچه گذشت مي‌توان به نقش و جايگاه مهم جاده ابريشم در رويارويي و تعامل اديان كشورهايي كه در مسير اين جاده قرار داشته و يا در طول آن تردد مي‌كرده‌اند، پي برد. در نتيجة تماس و گفت‌وگوي اديان در اين جاده، بسياري از انديشه‌هاي ديني، عرفاني و سبك‌هاي هنري، به نقاط ديگر انتقال يافت. بررسي اين داد و ستد‌هاي آييني، دلايل مشابهت انديشه‌هاي ديني و برخي همساني‌هاي فرهنگي تمدن‌هاي گوناگون را آشكار مي‌سازد. پيامدها و نتايج حاصل از تبادلات آييني كه در اين مقاله به آن پرداخته شد، به اختصار عبارتند از:
    ـ فرقه‌گرايي و تشعب در آيين‌ها (مانند آيين بودا)؛
    ـ پيدايش اديان و آيين‌هاي التقاطي مانند آيين ماني، آيين كبير و آيين اكبري؛
    ـ ظهور سبك‌هاي هنري تلفيقي و التقاطي، و متأثر از انديشه‌ها و مناسك ديني؛ 
    ـ تأثير و تأثر متقابل عرفان‌هاي هندي، اسلامي و مسيحي در يكديگر؛
    ـ تأثير مكاتب و فرقه‌هاي صوفيانه در گسترش اديان و تلطيف عقايد آنها.

        ابن خردادبه، 1371، مسالك و ممالك، ترجمه سعيد خاكرند، تهران، مطالعات و انتشارات تاريخي.
        ابوالقاسم‌بن غسان، 1389، تاريخ برامكه، ترجمه منسوب به محمد‌بن حسين‌بن عمر عروي، به اهتمام و تصحيح عبدالعظيم قريب، تهران، اساطير.
        احتشامي، منوچهر، 1381، راه و راه سازي در ايران، تهران، دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي.
        اشپولر و ديگران، 1380، تركان در ايران، ترجمه يعقوب آژند، تهران، مولي.
        بارتولد، واسيلي، 1376، تاريخ ترك‌هاي آسياي مركزي، ترجمه غفار حسيني، تهران، توس.
        بارتولد، واسيلي، 1366، تركستان نامه، ترجمه كريم كشاورز، تهران، آگاه.
        بووا، لوسين، 1365، برمكيان بنابر روايات مورخين عرب و ايراني، ترجمه عبدالحسين ميكده، تهران، علمي و فرهنگي.
        پازوكي، شهرام، 1382، " عرفان صراط مستقيم گفت‌وگوي اديان" در: همايش عرفان: پلي ميان فرهنگها، بزرگداشت پرفسور آنه ماري شيمل، تهران، دانشگاه تهران، مؤسسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني.
        تارچند، 1342، روابط ايران و هند، تهران: نشريه اداره اطلاعات هند.
        تريگير، مري، 1383، هنر چين، ترجمه فرزانه طاهري، تهران، فرهنگستان هنر.
        جامي، عبدالرحمان‌بن احمد،1386، نفحات الانس من حضرات القدس، تصحيح محمود عابدي، تهران، سخن.
        چكنگي، علي و ديگران، 1375، راه ابريشم، مشهد، آستان قدس رضوي.
        حائري، عبدالهادي، 1368، ايران و جهان، كارنامه اسلام، مشهد، آستان قدس رضوي.
        حدودالعالم من المشرق الي المغرب، 1372، با تعليقات و. مينورسكي، با تصحيح و حواشي مريم ميراحمدي و غلامرضا ورهرام، تهران، دانشگاه الزهراء.
        حكمت، علي اصغر، 1387، تاريخ اديان، تهران، پژواك.
        دانشگاه كمبريج،1380، تاريخ تيموريان به روايت كمبريج، ترجمه يعقوب آژند، تهران، جامي.
        رانسيمان، استيون، 1380، تاريخ جنگهاي صليبي، ترجمه منوچهر كاشف، تهران، علمي و فرهنگي.
        رضايي باغ بيدي، حسن،1376، «نقش جاده ابريشم در انتقال مانويت به شرق»، ايران شناخت، ش5، ص 212-227.
        زرين‌كوب، عبدالحسين، 1369، در قلمرو وجدان، تهران، علمي و فرهنگي.
        ـــــ ، 1387، تاريخ در ترازو، تهران، اميركبير.
        ـــــ ، 1389، كارنامه اسلام، تهران، اميركبير.
        شايگان، داريوش، 1356، اديان و مكتب‌هاي فلسفي هند، تهران، اميركبير.
        شريعتي، علي، 1361، بازشناسي هويت ايراني- اسلامي، تهران، الهام.
        شريعتي، علي، 1370، تاريخ و شناخت اديان، تهران، شركت سهامي انتشار.
        عنايت‌الله، رضا، 1376، «نقش ايران در جاده ابريشم تا پايان عهد ساساني»، ايران شناخت، ش 5، ص 198ـ211.
        فرانك، آيرين و ديويد براونستون، 1387، جاده ابريشم، ترجمه محسن ثلاثي، تهران، سروش.
        فكوهي، ناصر، 1381، تاريخ انديشه‌ها و نظريه‌هاي انسان‌شناسي، تهران، نشر ني.
        قريب، بدرالزمان، 1374، فرهنگ سغدي، تهران، فرهنگيان.
        كلاويخو، روي گنزالوس، 1344، سفرنامه كلاويخو، ترجمه مسعود رجب نيا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
        گروسه، رنه، 1368، امپراتوري صحرانوردان، ترجمة عبدالحسين ميكده، تهران، علمي و فرهنگي.
        گلجان، عباس، 1356، منصور حلاج، تهران، اشرفي.
        ماسينون، لويي،1373، قوس زندگي منصور حلاج، ترجمه روان فرهادي، تهران، منوچهري.
        مانزو، ژان پال، 1380، هنر در آسياي مركزي، ترجمه محمدموسي هاشمي گلپايگاني، مشهد، به‌نشر.
        محمدي، مجيد، 1382، دين و ارتباطات، تهران، كوير.
        مرتضوي، منوچهر، 1380، مسايل عصر ايلخانان، تهران، آگاه.
        مرعشي، سيدعلي، 1374، از كهكشان تا اقوام خاورميانه، تهران، حديث.
        مسعودي، ابوالحسن علي‌بن حسين، 1344، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
        مشكور، جواد، 1369، خلاصه اديان در تاريخ دين‌هاي بزرگ، تهران، شرق.
        مظاهري، علي،1373، جاده ابريشم، ترجمه ملك ناصر نوبان، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
        منصور نژاد، محمد، 1380، رويكردهاي نظري در گفت‌وگوي تمدن‌ها (هانتيبگتول، فوكوياما، خاتمي، هابرماس)، تهران، جهاد دانشگاهي.
        موري موتو، كوسه ئي، 1382، پيوند آيين بودا و دين اسلام (مجموعه سخنراني‌هاي پرفسور موري موتو)، ترجمه ناهوكو تاوارا تاني، تهران، پژواك كيوان.
        ناس، جان، 1370، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.
        Behera, Subhakanta, 2002, India,s encounter with the silk road, Economic and political weekly, Dec, 21.
        Foltz, Richard, 2000, Religion of the silk road overland trade and cultural exchange from aniquity to fifteenth century, NewYork: MacMillan.
        Rhys-Davids, 1890, Questions of king milinda, Oxford, Clarendon press, In: "Religions of the silk road".
        Vogel & others, 2003” Etransformation of the Silk Road: Rejuvenating a Historical Trade Network”, in: 16th Bled Ecommerce Conference Etransformation, Bled, Slovenia, June 9-11.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علیزاده بیرجندی، زهرا، حامدی، زهرا، ناصری، اکرم.(1395) واکاوی عوامل مؤثر بر داد و ستدهای آیینی در جاده ابریشم؛ با تأکید بر نقش ادیان هندی. فصلنامه معرفت ادیان، 7(4)، 107-119

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زهرا علیزاده بیرجندی؛ زهرا حامدی؛ اکرم ناصری."واکاوی عوامل مؤثر بر داد و ستدهای آیینی در جاده ابریشم؛ با تأکید بر نقش ادیان هندی". فصلنامه معرفت ادیان، 7، 4، 1395، 107-119

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علیزاده بیرجندی، زهرا، حامدی، زهرا، ناصری، اکرم.(1395) 'واکاوی عوامل مؤثر بر داد و ستدهای آیینی در جاده ابریشم؛ با تأکید بر نقش ادیان هندی'، فصلنامه معرفت ادیان، 7(4), pp. 107-119

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علیزاده بیرجندی، زهرا، حامدی، زهرا، ناصری، اکرم. واکاوی عوامل مؤثر بر داد و ستدهای آیینی در جاده ابریشم؛ با تأکید بر نقش ادیان هندی. معرفت ادیان، 7, 1395؛ 7(4): 107-119