نقد و بررسی آموزه تکلم به زبان ها در کلیسای پنطیکاستی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
تبشير در مسيحيت، يكي از رويكردهايي است كه فرقههاي مختلف، با استفاده از ابزارها و آموزههاي منحصر به فرد خود، به آن پرداخته و به دنبال گسترش پيروان خود هستند. يكي از فرقههاي تبشيرمحور، پنطيكاستاليسم(Pentecostalism) و يا جنبش پنطيكاستي است كه با وجود اينكه كمتر از 115 سال از شكلگيري آن ميگذرد، يكي از فعالترين فرقههاي تبشيري محسوب ميشود، بهگونهايكه تعداد طرفداران اين جنبش، ظرف همين مدت كم، به حدود ششصد ميليون نفر در سراسر دنيا رسيده است(لوگو، 2011، ص 69).
تأكيد زياد بر روحالقدس، نقش محوري او و عطاياي منتسب به او در امر تبشير، شاخصه اصلي جنبش پنطيكاستي محسوب ميشود. ازاينرو، اين تحقيق پس از بیان مختصري از تاريخچه جنبش پنطيكاستي و نقش روحالقدس و عطاياي منتسب به او، به معرفي عطيه تكلم به زبانها، به عنوان يكي از مهمترين ابزارهاي تبليغي پنطيكاستيها پرداخته و سپس، نقد و بررسي اين عطيه، براساس آموزههاي كتابمقدس می پردازد.
در رابطه با بررسي، نقد و پژوهشِ آموزهها و تعاليم جنبش پنطيكاستي، تاكنون كار مدوني صورت نگرفته است و تقريباً هيچ منبع فارسي در اين زمينه وجود ندارد. اين نوشتار درصدد است با بررسي منابع پنطيكاستيها و احصاء مطالب موردنياز، تحقيقي در اين زمينه صورت داده و در نهايت، با ارجاع به كتاب مقدس، تحليلي از آموزه تكلم به زبانها ارائه دهد و به نقد آن بپردازد.
سؤالاتي كه در اين پژوهش مورد بررسي قرار ميگيرد، عبارت است از:
نقش روحالقدس و عطاياي او در جنبش پنطيكاستي چيست؟
اين آموزه چه نقشي در تبشير پنطيكاستي دارد؟
آموزه تكلم به زبانها به چه معناست؟
آيا اين آموزه منشأ كتاب مقدسي دارد؟
نقدهاي كتاب مقدسي مرتبط با اين آموزه كدامند؟
پنطيكاستيها؛ بررسي پيدايش
در همه اديان بزرگ جهان، به واسطه تفاسير متفاوت افراد از موضوعات پيرامون هر دين، در طول تاريخ، فرقههايي منشعب شده است. آيين مسيحيت، بهعنوان يكي از پرطرفدارترين اديان سازماندهيشده در جهان(اسمیت و دیگران، 1995، ص 240)، كه جمعيتي بالغ بر 2.4 ميليارد نفر را در سراسر دنيا به خود اختصاص داده(میلر، 2012، ص 9) ـ نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و سه فرقه بزرگ كاتوليك رومي، ارتدوكس شرقي و پروتستان در آن شكل گرفتهاند(اسمیت و دیگران، 1995، ص 240). هریک از اين فرقهها نيز شاخههايي دارند و جنبش پنطيكاست(Pentecostalism)، شاخهاي از مسيحيت پروتستان است(مک گراث، 2008، ص 439).
جنبش پنطيكاستي يا پنطيكاستاليسم كلاسيك، جنبش جديدي در مسيحيت است كه در آوريل 1906م در ايالت لسآنجلس آمريكا و در ساختماني كوچك در خيابان آزوسا با رهبري افرادي همچون چارلز فاكس پرهام(Charles fox parham) و ويليام جي سيمور(William J. Seymour) آغاز گرديد و از آنجا، به اقصا نقاط عالم منتشر گرديد(لوگو و دیگران، 2006، ص 3). جنبش خيابان آزوسا را سومين موج در مسيحيت ميدانند. موج اول، مربوط به زمان كنستانتين است، زماني كه كليساي كاتوليك تأسيس شد. دومين موج در مسيحيت، با آغاز جنبش اصلاحطلبي، هنگامي كه مارتين لوتر بيانيه 95 مادهاي خود را بر سر در كليساي ويتنبرگ چسپاند، شكل گرفت. در نهايت، در خيابان آزوسا، گروهي از قديسان تشنه معنويت توانستند، موجي بزرگ از معنويت و اشتياق را در سراسر جهان بهوجود آورند. جنبش پنطيكاستي، سومين موج در تلاش است که سراسر جهان را تحت تأثير خود قرار دهد(لیاردون، 2006، ص 11).
واژه پنطيكاستي، از كلمه پنطيكاست، نامي يوناني براي عيد هفتههاي يهوديان(خروج ۳۴: ۲۲؛ تثنیه ۱۶: ۱۰؛ خروج ۲۳: ۱۴ـ۱۷)، مشتق شده است. از نظر مسيحيان، اين رويداد، يادآور نزول روحالقدس بر پيروان عيسي مسيح ميباشد كه در كتاب اعمال رسولان گزارش شده است. در اين گزارش آمده است كه چگونه در زمان عيد شاووعوت(Shavuot)، يا پنطيكاست تمام پيروان مسيح «همهشان از روحالقدس پر شدند، و شروع به تكلم به زبانهاي ديگر كردند، همانگونه كه روحالقدس به آنها اين قدرت را بخشيده بود»(اعمال رسولان 2: 4).
نقش روحالقدس و عطاياي منتسب به او
پنطيكاستيها، تأكيد ويژهاي بر روحالقدس داشته و معتقدند از طريق تعميد توسط روحالقدس، شخص مؤمن ميتواند رابطهاي بسيار نزديك با خداوند برقرار سازد(بليك، 2014، ص 7). هنگاميكه يك ايماندار از روحالقدس پر ميگردد، شهود دروني براي او حاصل شده، قادر به غريبهگفتاری يا آنچه كه به آن «تكلم به زبانها» اطلاق ميگردد، ميشود، شفابخشي الهي را تجربه كرده، ميتواند پيشگويي كند(مکیلا، 2006، ص 20؛ میلر، همان، ص 3).
مؤمن بهواسطه تعميد در روحالقدس، صلاحيت دريافت عطاياي روحالقدس را پيدا ميكند(برونر، 1997، ص 130). براساس آموزههاي پنطيكاستيها، حقانيت عطاياي روحاني را ميتوان در اسناد متون مقدس، و ضرورت آنها را در نيازهاي انسان يافت(ر.ك: لوقا11: 13؛ رومیان 12: 4ـ8؛ اول قرنتیان 7: 7؛ 12: 1، 4، 12، 12: 14ـ18؛ 27ـ31؛ 14: 1ـ6؛ 12ـ19؛ 22ـ25؛ 26ـ33؛ افسسان 3: 7 ؛ 4: 11، 12؛ کولسیان 3: 16؛ عبرانیان 2: 6؛ دوم تیموتائوس 1: 6، 7؛ اول پطرس 4: 10، 11)؛ چراكه بدون كمك خداوند، بشر غيرممكن است، راهي به سوي او داشته باشد. افزون بر اینكه گناهان فرد بايد بخشيده شوند، او براي فائق آمدن بر خبائث، حماقتها، جهالتها، كندي امور ذهني، و سایر كاستيهاي ذهني و نفساني به خدا نياز دارد. لذا بشر براي جبران ضعفهايي كه بر اثر گناه اوليه براي او حاصل شده و درمان بيماريهاي روحي، و براي آنكه ارتباطش با خداوند قطع نشود، هميشه نيازمند به چيزي والا ـ عطايا ـ است(میلر، 2005، ص 275). البته عطايا چيزي بيشتر از درمان هستند، آنها بشر را نيرومند ساخته و در تبعيت از الهامات خوب و هدايتهاي روحالقدس ثابت نگه ميدارند(جان کامرون، 2002، ص 7).
عطاياي روحالقدس، موهبتي است كه به افزايش و پالايش قدرتهاي طبيعي، كه به بشر داده شده، ميانجامد. روحالقدس، هماره انسانها را به سوي خلوص و محبت و پرهيزكاري بيشتر راهنمايي ميكند. هرچه قدرت نفس انسان بيشتر گردد، او وجود خدا را بهتر درك ميكند و درنتيجه، به راحتي از خدا تبعيت خواهد كرد(همان، ص 7).
بنابراین، عطايا را ميتوان در دو دسته كلي، عطاياي صوتي و عطاياي نيروبخش تقسيم كرد: عطاياي صوتي، عطايايي هستند كه فرد با الهام روحالقدس بياختيار شروع به تكلم ميكند. عطاياي نيروبخش، عطايايي هستند كه طي آن قدرت خاصي ـ مانند قدرت شفابخشي ـ از سوي روحالقدس به فرد اهدا ميشود. اين فيوضات را به دو دليل «عطيه» گويند: اولاً، به سبب اينكه خداوند آنها را بدون هيچگونه انتظار و توقعي به انسان عطا كرده، ثانياً، به سبب اين كه حق ويژهاي است براي واكنش نشان دادن به الهامات الهي(همان، ص 17). عطيه پيشگويي، تكلم به زبانها و تفسير زبانها، و كلمات حكمت و دانش، جزء عطاياي صوتي و عطيه ايمان، كارهاي معجزهآسا و شفا، جزء عطاياي نيروبخش هستند. اين پژوهش، به بررسي عطيه تكلم به زبانها، تفسير آن و نقش آن در تبشير ميپردازد.
تكلم به زبانها و تفسير آن
تكلم به زبانها، عطيهاي صوتي است كه طي آن فرد به يك زبان بشري فراموششده؛ زباني كه در ميان مردم عصر باستان رواج داشت و امروزه ديگر با آن زبان تكلمي صورت نميگيرد(اعمال رسولان 2: 6ـ11)، همانند آنچه كه در كتاب مقدس در مورد روز پنطيكاست ادعا شده، و يا به زبان فرشتگان و يا به زباني غريبه، نوعي تكلم، كه هيچگونه سابقه تاريخي نداشته و مفهوم آن را كسي نميداند(هوس، 2006، ص 13)، تكلم ميكند(اول قرنتيان 13: 1). از نظر تاريخي، رهبران اوليه جنبش پنطيكاستي معتقد بودند كه تكلم به زبانها، با يك زبان خالص و اصيل ـ يكي از زبانهاي بشري كه در نقطهاي از عالم مردم برای ارتباط با يكديگر از آن استفاده ميكنند ـ صورت ميگيرد.
در مورد ماهيت زباني كه دريافت ميشود، بايد گفت: اين زبان، زباني حقيقي ـ زبانهاي بشري و يا زبان فرشتگان ـ (اول قرنتيان 13: 1، اعمال رسولان 2: 6ـ11)، براي ستايش خداست(اول قرنتيان 14: 16ـ17 و اعمال رسولان 2: 11 و 10: 46)، كه روحالقدس آن را فراهم ساخته(اعمال رسولان 2: 4 و اول قرنتيان 14: 2 و رومبان 8: 26ـ27) جزء مهمي از زندگي معنوي هر فرد مسيحي محسوب ميشود(اول قرنتيان 14: 5). اهميت آن از اين جهت است كه نشانهاي است از اينكه فرد روحالقدس را دريافت كرده(اعمال رسولان 46: 10) و با خدا مرتبط گشته است(اول قرنتيان 14: 2 و رومبان 8: 26ـ27).
در ميان پنطيكاستيها، اين اعتقاد وجود دارد كه تكلم به زبانها، كاركردها و مزايايي دارد. از جمله مزاياي تكلم به زبانها، ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. اولين فايده تكلم به زبانها، اين است كه تضمين ميكند، فرد به وسيله روحالقدس تعميد يافته است(آلتهوس، 2001، ص 11؛ لياردن، 2006، ص 219؛ ميلر، 2005، ص 319و69). چراكه معتقد شدن به روحالقدس، معتقد شدن به اين است كه خدا ميتواند و ميخواهد با مردم امروز تكلم كند. ازاينرو، تكلم به زبانها در تبشير نقش بسزايي دارد(اندرسون، 2004، ص 22).
2. روح انسان را قوي ميكند و سبب رشد معنوي او ميشود(اول قرنتيان 14: 4). لذا از نظر پنطيكاستيها، اگر روحي ناله ميكند و آرامش ندارد، به خاطر اين است كه از طريق تكلم به زبانها، به اندازه كافي دعا نخوانده است(لیاردون، 2006، ص 220).
3. ايمان را خواهد ساخت؛ در رساله يهودا آية بيستم آمده است كه زبانها ايمان فرد را به حركت و جنبش واميدارد. ايمان را زنده نگه ميدارد. وقتي فردي دعايي را به صورت تكلم به زبانها ميخواند، او آماده است تا براي هر چيزي به خدا معتقد شود و توانايي او را براي اعتماد به خدا برميانگيزاند.
4. كمك ميكند تا دهان انسان پاكيزه باشدو سبب ميشود تا عضو سركش بدن انسان یعنی زبان تحت كنترل او باشد؛ چراكه زبان انسان چيزي بيشتر از آن است كه طعم غذاها را بچشد و با برادر و خواهر تكلم كند، بلكه زندگي يا مرگ انسان، تقدس يا لعنت فرد، همه بستگي به چگونگي استفاده از زبان دارد. وقتي فرد از طريق تكلم به زبانها دعاهاي بسياري در ستايش خداوند بخواند، دهان انسان در استيلاي روحالقدس قرار خواهد گرفت(يعقوب 1: 26 و 3: 8). در نتيجه اين استيلا زبان انسان، دست از سركشي برداشته و گفتار انسان از جملات شنيع تطهير گردد(لیاردن، 2006، ص 221).
5. نشانه اي است براي كفار و انسانهاي شكاك: (اعمال رسولان 2: 5ـ12 و 10: 44ـ46 و 19: 1ـ7 و اول قرنتيان 14: 22). پس از اينكه فردي مسيحي، با عنايت روحالقدس، به زباني كه تا به حال آن را فرا نگرفته بود، سخن بگويد، این امر نشانهاي است تا كفار و انسانهاي شكاك در حقانيت ايمان آن مسيحي به تأمل افتند(میلر، 2005، ص 326).
با توجه به اينكه اين نوع تكلم، مستقيماً از سوي روحالقدس الهام شده است(گراس مرسی مینیستوری،2012، ص 16؛ هوس، 2006) لازم است که برای فهم مخاطبان، به زبان آنها تفسير گردد(اول قرنتيان 14: 5 و 12ـ13 و 27ـ28). حال اين تفسير را يا خود متكلم و يا شخص ديگري ارائه ميدهد(مرسي مينستري، 2012، ص 16). پنطيكاستيها بر اين باورند، کساني كه عطيه تكلم به زبانها به آنها اعطا شده، براي بهدست آوردن عطيه تفسير، بايد به دعا و عبادت بپردازند. دليل اين مطلب روشن است؛ زيرا زباني كه به آن تكلم ميشود، يا زبان فرشتگان است كه كسي غير از متكلم آن را نميداند و يا زباني پيچيده، غامض و نامفهوم است كه باز هم غير از متكلم و يا كسي كه قبلاً به آن زبان تكلم كرده باشد، آن را نميشناسد، و يا يكي از زبانهايي است كه در منطقهاي ديگر، رايج است، ازاينرو، در هر سه صورت، نياز به اين است كه تفسيري از ناحيه متكلم و يا كسي كه آشنايي به آن زبان دارد، صورت گيرد. در موقع تفسير نيز نيازي نيست تا تفسيري با ترجمه تحتاللفظي عبارات بيان شده، ارائه شود، بلكه همين قدر كه فرد بتواند فحواي كلام خود را به ديگران بفهماند، كفايت ميكند. بنابراين، پنطيكاستيها تعليم ميدهند كه اگر يك متكلم به زبانها نتواند كلماتي را كه گفته است تفسير كند، براساس آنچه كه در كتاب مقدس آمده است، در كناري ساكت بنشيند و چيزي نگويد(اول قرنتيان 14: 27ـ28).
تكلم به زبانها و نقش آن در تبشير
با توجه به حوادثی كه در آغاز جنبش پنطيكاستي افتاد و طي آن چندين نفر توانستند به زبانهاي گوناگون تكلم كنند، آنها معتقدند: نقشه خدا اين بود كه قبل از اينكه ميسيونرهاي پنطيكاستي، به سرزمينهاي ديگر بروند، عطيه تكلم به زبانها به ایشان اعطا شود تا نشانهاي بر حقانيت مسيحيت پنطيكاستي قلمداد گردد(اندرسون، 2001، ص 206)؛ چراكه اولاً، اين زبانها را نميتوان مانند زبان بومي ياد گرفت، بلكه اين مسيح است كه كنترل اعضاي تكلم فرد را در اختيار ميگيرد. ثانياً در تكلم به زبانها غالباً فرد شروع به تكلم به زباني ميكند كه هر كسي نميتواند فحواي آن را تشخيص دهد. اين خداوند است که بهواسطه روحالقدس، توانايي تفسير آن را به برخي اعطا ميكند تا براي سايرين توضيح دهند. ازاينرو، از نگاه پنطيكاستيها هدف از تكلم به زبانها، كمك كردن به موعظه انجيل در همه مناطق كره زمين بوده است(آندرسون، همان، ص 218).
برايناساس، اولاً مسيونر خود براي به دست آوردن اين عطيه تلاش ميكند. سپس، با استفاده از آن سعي در تبليغ مسيحيت ميكند. ازاينرو، به محض اينكه كسي تعميد روحالقدس را با شاهد تكلم به زبانها دريافت ميكرد، اشتياق زيادي داشت كه به دوستان و اعضاي خانواده خود درباره اين خبر خوب اطلاع رساني كند، و بدين طريق آنها را به سوي مسيحيت ترغيب ميكرد(واكر، 2010، ص 83). امروزه نيز استفاده از تكلم به زبانها، از سوي پنطيكاستيها در تبشير به کار میرود.
تحليل و بررسي آموزه تكلم به زبانها
آنچه گذشت اهم اعتقادات پنطيكاستيها در مورد عطيه تكلم به زبانها بوده، با توجه به اينكه پنطيكاستيها خود را كتاب مقدسمحور ميدانند، آيا كتاب مقدس اين نكات را تأييد ميكند؟ در اینجا به بررسی این موضوع میپردازیم:
الف. غيرماورايي بودن تكلم به زبانها در كتاب مقدس
حقيقتي مبنايي دربارة زبانهاي كتاب مقدسي اين است كه آنها زبانهايي واقعي بودند، نه چيزي شبيه واژههاي نامفهوم و غامض. اولين بار تكلم به زبانها در كتاب اعمال رسولان مطرح شد. در اين كتاب، عطيه تكلم به زبانها، توانايي معجزهآسا براي صحبت كردن به زباني است كه شخص هرگز آن را قبلاً نياموخته بود.
پس وقتي صدا از آن خانه به گوش رسيد، گروهي با سرعت آمدند تا ببينند چه شده است. وقتي شنيدند شاگردان عيسي به زبان ايشان سخن ميگويند، مات و مبهوت ماندند! آنان با تعجب به يكديگر ميگفتند: “اين چگونه ممكن است؟ با اينكه اين اشخاص از اهالي جليل هستند، ولي به زبانهاي محلي ما تكلم ميكنند به زبان همان سرزمينهايي كه ما در آنجا به دنيا آمدهايم! ما كه از پارتها، مادها، ايلاميها، اهالي بينالنهرين، يهوديه، كپدوكيه، پونتوس، آسيا، فريجيه و پمفليه، مصر، قسمت قيرواني زبان ليبي، كريت، عربستان هستيم و حتي كساني كه از روم آمدهاند هم يهودي و هم آناني كه يهودي شدهاند همه ما ميشنويم كه اين اشخاص به زبان خود ما از اعمال عجيب خدا سخن ميگويند! همه درحاليكه مبهوت بودند، از يكديگر ميپرسيدند: «اين چه واقعهاي است؟»(اعمال رسولان 2: 6ـ12).
در اين آيات، دستكم 14 زبان متفاوت نامشان آمده است. اينها دقيقاً زبانهاي رسمي بودند كه توسط مردم آن عصر تكلم ميشد. شاگردان يهودي توانايي بر تكلم به آن زبانها را يافتند، با اينكه آنها قبلاً هرگز با آن زبانها صحبت نكرده بودند. حتي غير از زبان مادريشان، زبان ديگري را نميدانستند و حتي آن را آموزش نديده بودند.
در اول قرنتيان 12ـ14 نيز تكلم به زبانها آمده است، اما با آنچه كه در كتاب اعمال آمده است، تفاوتي ندارد. ازاينرو، در هر دو جا به معناي زبانهايي رسمي است كه آن را حواريون قبلاً نياموخته بودند.
با توجه به اين نكات، اشاره به تحليلي عقلي در اينباره ضروري است: هر معجزهاي عقلاً بايد متناسب با فرهنگ و سطح فهم مخاطبان باشد، و متخصصاني در ميان آنان حضور داشته باشند تا به ديگران اعلام كنند كه اين عمل، معجزه است. به عنوان مثال، در جريان معجزه عصاي موسي، خودِ ساحران به عنوان متخصصان جادوگري اعلام كردند كه كار موسي جادو نيست، بلكه معجزه است و ايمان آوردند. در مورد همه معجزات مسئله همينگونه است. اين كاملاً عقلي است والا معجزه كارائي خود را از دست ميدهد. در مورد تكلم به زبانها نيز اين قاعده حاكم است. در متن كتاب مقدس نيز به همين مطلب تصريح شده است. در ميان مخاطبان كساني بودند كه آن زبانها را متوجه ميشدند و به ديگران گفتند كه اينان به زبان ما سخن ميگويند. بنابراين، اگر از غيرپنطيكاستيها كسي تأييد كند كه آنان به زباني سخن ميگويند كه در فلان قبيله و يا در فلان كشور به آن زبان سخن ميگويند و اين سخن گفتن، معجزهآساست؛ يعني تأييد شود كه آنان پيش از اين، زبان آن قبيله را نشنيده و تعليم نديدهاند، تأييد ميشود كه آنان توانايي معجزه دارند و اين عطيه روحالقدس است. عقلاً قابل تأييد نيست. اگر اين قاعده عقلي در ميان نباشد، پيروان هر ديني نيز به راحتي با درست كردن چند كلمه غامض و كنار هم چيدن آنها و تفسير آن براساس آموزههاي خود، ميتوانند ادعا كنند كه آنها نيز تكلم به زبانها دارند.
اين گفته درنتيجه پنطيكاستيها كه تكلم به زبانها، تكلم به زبان فرشتگان و يا زبانهايي غامض و پيچيده است، مبناي كتاب مقدسي ندارد. اما اگر مرادشان- همانگونه كه در كتاب مقدس آمده است- زبانهاي بشري فراموششده و يا زبانهاي ساير مناطق زمين باشد، اين سخن را به عنوان مطلبي كتاب مقدسي در نگاه اول ميتوان پذيرفت، ولي در ادامه دلائلي بیان خواهد شد كه وجود اين زبانها در عصر حاضر را رد ميكند(دبليو كلود، 2012، ص 17).
ب. يهوديان مخاطب واقعي زبانها
حقيقت مبنايي ديگر درباره زبانهاي كتاب مقدس اين است كه آنها، به طور عمده، نشانهاي بودند براي مردم اسرائيل تا خداوند پيامش را به همه ملتهاي يهودي برساند(دبليو كلود، 2012، ص 19؛ مكآرتور، 2003، ص 136). پولس در اينباره ميگويد:
برادران عزيز، در درك اين مطالب مانند كودكان نباشيد. در درك و فهم امور روحاني، چون مردان عاقل و دانا باشيد، اما در بدي كردن مانند كودكان! كتاب آسماني ميفرمايد كه خداوند از سرزمينهاي ديگر افرادي را خواهد فرستاد تا پيغام او را به زبانهاي بيگانه به قوم او اعلام كنند، اما با اينحال ايشان نخواهند شنيد. پس ميبينيد كه سخن گفتن به زبانها، نشانه قدرت خدا براي ايمانداران نيست، بلكه نشانهاي است براي بيايمانان. اما نبوت، يعني آوردن پيغام از جانب خدا، براي بيايمانان نيست، بلكه براي ايمانداران(اول قرنتيان 14: 20ـ22).
قرنتيان، غالباً، شيفته تكلم به زبانها بوده و اهل خودنمايي بودند. ازاينرو، پولس از آنها ميخواست تا هدف تكلم به زبانها را همانند انسانهاي بالغ درك كنند(همان). اين نكته در واقع تكميل آن چيزي بود كه در اشعيا 28: 11-12 مستقيماً خطاب به يهوديان آمده بود: «چون مردم به اين تعليم گوش نميدهند، خدا قوم بيگانهاي را خواهد فرستاد تا به زبان بيگانه به آنها درس عبرت بدهند! خدا ميخواست به ايشان آرامش و امنيت ببخشد، اما ايشان نخواستند از او اطاعت كنند».
زبانهاي معجزهآسا، نشانهاي براي غيرمؤمنان يهودي بود كه خداوند، بهواسطه آن، با تمام ملتهاي يهودي تكلم كرد و از آنان خواست تا در يك بدن معنوي واحد، كه متشكل از يهوديان و غيريهوديان است وارد گردند(دبليوکلود، همان، ص 22).
توجه به اين نكته، ضروری است كه هر جا در كتاب مقدس، بحث از تكلم به زبانها آمده است، يهوديان حضور داشتند(اعمال رسولان 2: 6ـ11 و 10: 46 و 19: 6). در روز پنطيكاست نيز در حضور يهوديان تكلم به زبانها صورت گرفت(رك: اعمال رسولان 19).
فرناند لگراند، يكي از پيشگامان جنبش پنطيكاستي كه بعدها از منتقدان اين جنبش شد، ميگويد: اين نكته بسيار مهم است كه هرگاه نشانهاي پيدا ميشد، هميشه در حضور يهوديان بوده است، و هر گاه يهوديان حضور نداشتند، نشانهاي هم وجود نداشت. اين مسئله نيز بدين سبب بود كه آن ها معتقد (باايمان) نبودند، ازاينرو، نشانهها ـ براي مثال زبانها ـ براي نجات آنان آمده بود (کولد، 2012ق، ص 21).
مؤيد اين نكته اين است كه پس از سقوط اورشليم در سال 70 ميلادي و پراكندگي يهوديان در ميان ملتها ديگر، اثري از اين عطيه يافت نميشود. ازاينرو، هدف از عطيه تكلم به زبانها، كه براي هدايت ملت اسرائيل بود، خاتمه يافت. يهوديان نشانه را نپذيرفتند و پيشگويي كه اشعيا گفته بود تحقق يافت.
چون مردم به اين تعليم گوش نميدهند، خدا قوم بيگانهاي را خواهد فرستاد تا به زبان بيگانه به آنها درس عبرت بدهند! خدا ميخواست به ايشان آرامش و امنيت ببخشد، اما ايشان نخواستند از او اطاعت كنند. پس خداوند هر مطلبي را بارها براي ايشان تكرار خواهد كرد و كلمه به كلمه توضيح خواهد داد. اين قوم افتاده، خرد خواهند شد و در دام خواهند افتاد و سرانجام اسير خواهند شد(اشعيا 28: 11ـ13).
البته پولس نيز به اين نكته اشاره كرده است كه عطيه تكلم به زبانها متوقف خواهد شد.
همه عطايايي كه خدا به ما ميبخشد، روزي به انتها خواهد رسيد. نبوتها، سخن گفتن به زبانها و دانستن علم و اسرار، روزي پايان خواهد پذيرفت. اما محبت تا ابد باقي خواهد ماند و از ميان نخواهد رفت. در حال حاضر، با وجود تمام اين عطايا، علم و نبوتهاي ما جزئي و نارساست. اما زماني كه از هر جهت كامل شديم، ديگر نيازي به اين عطايا نخواهد بود و همه از بين خواهند رفت(اول قرنتيان 13: 8ـ10).
حال این سؤال مطرح است كه چه زماني اين عطايا متوقف ميشوند؟ با توجه به اينكه عطيه زبانها فقط در آيه هشتم اول قرنتيان 13 آمده و در دو آيه ديگر تكرار نشده است، ظاهراً بايد مؤيد اين نكته باشد كه عطيه تكلم به زبانها، زودتر از دوتاي ديگر متوقف ميشود. در كتاب اعمال رسولان نيز آخرين باري كه نامي از اين عطيه ديده ميشود، در بند نوزدهم است. ديگر اثري از اين عطيه ديده نميشود. دليل اين مسئله هم در اول قرنتيان 13: 10 آمده است و آن اينكه يكبار كه نشانهاي به حد نهايت خود رسيد، ديگر نيازي نيست كه ادامه يابد.
ازاينرو، همه انواع تكلم به زبانها در عصر مدرن را ميتوان بر مبناي آيات كتاب مقدس تكذيب كرد (تون، 1987، ص 11؛ روثون، 2008، ص 199)؛ زيرا هنگاميكه براي اولين بار در سال 1901م، در مدرسه كتاب مقدسي پرهام تكلم به زبانها صورت گرفت و يا در سال 1906م در خيابان آزوسا، تكلم اتفاق افتاد، يهوديان حضور نداشتند. به علاوه از نگاه پرهام و سيمور، تكلم به زبانها، نشانهاي بود بر تعميد شدن توسط روحالقدس، نه نشانهاي براي يهوديان(کولد. 2012ق، ص 24ـ25).
ج. همراهي هميشگي عطيه تكلم به زبانها با عطيه تفسير
همانگونه كه در اول قرنتيان 12: 8ـ10 و 14: 27ـ28 آمده است، عطيه تكلم به زبانها حتماً بايد با تفسير همراه شود.
روحالقدس به يك شخص عطاي بيان حكمت ميبخشد تا با ارائه راهحلهاي حكيمانه ديگران را ياري نمايد، و به ديگري دانستن اسرار را عطا ميكند. او به يكي ايماني فوقالعاده عطا مينمايد، و به ديگري قدرت شفاي بيماران را ميبخشد. به بعضي قدرت انجام معجزات ميدهد، به برخي ديگر عطاي نبوت كردن. به يك نفر قدرت عطا ميكند كه تشخيص دهد چه عطايي از جانب روح خداست و چه عطايي از جانب او نيست. باز ممكن است به يك شخص اين عطا را ببخشد كه بتواند به هنگام دعا به زبانهايي كه نياموخته است، سخن گويد، و به ديگري عطاي ترجمه اين زبانها را بدهد(اول قرنتيان 12: 8ـ10).
اگر كساني ميخواهند به زبانهاي غير حرف بزنند، تعدادشان نبايد بيش از دو يا سه نفر باشد، آنهم به نوبت. يك نفر نيز بايد اين زبانها را ترجمه كند. اما اگر كسي نباشد كه ترجمه كند، ايشان بايد در سكوت با خود و با خدا به زبانهاي غير سخن گويند، نه در حضور همه و با صداي بلند(اول قرنتيان 14: 27ـ28).
عطيه تفسير، قدرتي مافوقطبيعي بود كه بهوسيله آن، يك مؤمن ميتوانست تفسيري دقيق از پيامي كه با خدا گفته ميشد، به زبانهاي دیگر بیان كند. ازاينرو، اگر در كليسايي تكلم به زبانها اتفاق ميافتاد، حتماً تفسير آن نيز بايد گفته ميشد؛ زيرا اين اراده خدا بود كه هر كسي در كليسا حاضر بود، هرآنچه را گفته ميشد بفهمد، انجام دهد و سپس، بهواسطه آن تهذيب گردد. حتي اگر يك يا دو نفر هم در مراسم حاضر باشند، كسي كه پيام زبانها را ميفهمد، بايد براي باقي افراد توضيح دهد. اما، با وجود اين، تفسير زبانهايي كه پنطيكاستيها و كاريزماتيكها تعليم ميدهند، بسيار عجيب و غريب است؛ زيرا شباهت كمي بين زبانها و تفسير آنها وجود دارد. بهطوريكه گاهي اوقات براي چند واژهاي كه تكلم ميشد، تفسيري مفصل و طولاني ارائه ميشد. براي مثال، تكلمي همانند شالاماما(shalabama) شالامانا(shalabama)... شالانونا(shalanoona) كه از 3 تا 6 كلمه تشكيل شده است، به عنوان يك پيام معنوي بسيار غامض و پيچيده تفسير ميشد(دبليو كلود، 2011؛ ص 30؛ همو، 2012، ص 76).
فرناند لگراند درباره غامض بودن زبانها ميگويد:
در تمام مواردي از تفسير كه شخصاً، با دقت بسيار، بررسي كردم، كشف نكردم مگر كلماتي كه ساخته دست بشر و محصول نيرنگ تعمدي بود. آنچه مرا متعجب ميكرد، اين بود كه اين كلمات چقدر كوتاه بودند و تفاسير آنها چقدر بلند و زياد بود.
لگراند براي آنكه صحت و سقم اينگونه تفاسير را دريابد، آزمون سادهاي آماده كرد و از كليساهاي پنطيكاستي خواست تا آن آزمون را در كليساها انجام دهد، درخواستي كه او داشت اين بود: جلسهاي آماده كنيد و يك نفر شروع به تكلم كند و 3 نفر كه ميتوانند تفسير كنند، هر كدام جداگانه آن را تفسير كنند تا مشخص شود كه چقدر تفاسيرشان شبيه يكديگر است. اما نه پنطيكاستيها و نه كاريزماتيكها هيچكدام حاضر نشدند، آنرا بپذيرند(دبليو كلود، همان، ص 32).
د. زبانهاي كتاب مقدسي همراه با قوانين رسولي
پولس، تكلم به زبانها را ممنوع نميکرد، اما محدوديتهاي زيادي براي چگونگي استفاده از آنها ارائه كرده است: (دبليو كلود، 2012، ص 34ـ37).
1. تكلم به زبانها بايد به نوبت باشد، يكي پس از ديگري. آمده است: «اگر كساني ميخواهند به زبانهاي غير حرف بزنند، تعدادشان نبايد بيش از دو يا سه نفر باشد، آنهم به نوبت. يك نفر نيز بايد اين زبانها را ترجمه كند»(اول قرتنيان، 14: 24). در حاليكه در بسياري از جلسات پنطيكاستيها، تكلم توسط چندين نفر و آن هم به يكباره انجام ميشود.
2. زبانها بايد تفسير شوند. همانگونه كه در اول قرنتيان 14: 27 بیان شد: «يك نفر نيز بايد اين زبانها را ترجمه كند». اما در جنبش مدرن پنطيكاستي، زبانها به ندرت تفسير ميگردند و زمانی هم كه اينكار صورت ميگيرد، به نظر ميرسد كه تفسير، چيزي جداي از زبانهاست.
3. زنان اجازه ندارند تكلم داشته باشند. در اول قرنتيان 14: 34 آمده است: «زنان در جلسات بايد ساكت باشند. آنها نبايد سخن بگويند بلكه گوش كنند و اطاعت نمايند، همانطور كه كتاب تورات فرموده است». اما زنان در جنبش پنطيكاستي طلايهداران تكلم به زبانها بودند. اگنس آزمن (Agnes Ozman)، اولين كسي است كه در مدرسه پرهام شروع به تكلم نمود. ازاينرو، اگر زنان را از جنبش پنطيكاستي حذف كنيم، اين جنبش متلاشي ميشود.
بنابراین ميتوان گفت: تكلم به زبانهايي كه كتاب مقدس از آن سخن ميگويد، قاعدهمند است. هم لازم است تا تكلم به نوبت صورت گيرد، هم اينكه تفسير آن در همان جلسه بيان شود و هم اينكه زنان اجازه تكلم ندارند. اما هيچیک از اين ضوابط در كليساهاي پنطيكاستي مراعات نشده و نميشود.
ه . غير كتاب مقدسي بودن روش پنطيكاستيها در تكلم به زبانها
زبانهاي كتاب مقدس ياد گرفتني و دست يافتني نيستند، بلكه به صورت معجزهآسا از سوي خداوند صورت ميپذيرد. «اما تمام اين عطايا از جانب يك روح، يعني همان روحالقدس است، و اوست كه تصميم ميگيرد به هركس چه عطايي ببخشد»(اول قرنتيان 12: 11). به علاوه، حواريون در روز پنطيكاست حتي انتظار دريافت چنين عطيهاي را هم نداشتند، و در اينباره هيچگونه آموزش رسمي نيز نديده بود، امّا در جلسات پنطيكاستيها، چگونگي دريافت تكلم به زبانها آموزش داده ميشود(دبليو كلود، همان، ص 40).
براي مثال دنيس بنت (Dennis Bennett) معتقد است: براي دريافت تكلم به زبانها، بايد دهانتان را باز كنيد و نشان دهيد كه شما معتقديد كه مسيح شما را، با شروع تكلم به زبانها، در روحالقدس تعميد ميكند. سپس، تلاش كنيد تا تكلم كنيد. انگليسي صحبت نكنيد، و يا به هر زبان ديگري كه شما ميشناسيد؛ زيرا در اينصورت خداوند در تكلم به شما كمك نخواهد كرد. دقيقاً همانند كودكي كه براي بار اول، شروع به تكلم ميكند، شروع به صحبت كردن كنيد. اما تنها چند صدا از خود درآوريد. شما موانع صدايي را از بين بردهايد. آن صداها را نگه داشته باشيد. خدا آنها را به شما اعطا كرده است. به مسيح بگوييد كه او را دوست داريد، از صداها لذت ببريد...( دبليو كلود، همان، ص 39).
ازاينرو، اينكه پنطيكاستيها براي چگونگي دريافت اين عطيه، قواعد عجيب و غريبي اختراع ميكنند، با كتاب مقدس سازگار نيست.
و. تكلم به زبانها و تعميد در روحالقدس؟
براي اینکه معلوم شود تكلم به زبانها، نشانه تعميد در روحالقدس است يا نه، توجه به حقايقي در اين زمينه، به حل مسئله كمك خواهد كرد:(کلود، همان، ص 43ـ44).
1. در روز پنطيكاست، فقط 120 نفري كه در آن روز حضور داشتند، تكلم كردند. کسانی كه توسط موعظه پطرس نجات يافته، و تعميد شدند، تكلم نکردند.
2. سامريان نيز با اينكه تعميد شدند، اما تكلم نداشتند.
وقتي رسولان در اورشليم شنيدند كه اهالي سامره پيغام خدا را قبول كردهاند، پطرس و يوحنا را به آنجا فرستادند. وقتي ايشان به سامره رسيدند، براي نوايمانان دعا كردند تا روحالقدس را بيابند؛ زيرا ايشان فقط به نام عيساي خداوند تعميد گرفته بودند و هنوز روحالقدس بر هيچيك از ايشان نازل نشده بود. پس پطرس و يوحنا دستهاي خود را بر سر اين نوايمانان گذاشتند و ايشان نيز روحالقدس را يافتند(اعمال 8: 14ـ17).
3. تعميد در روحالقدس، در نامههاي عهد جديد فقط يكبار و آن هم در اول قرنتيان 12: 13 مشاهده شده است.
هريك از ما عضوي از بدن مسيح ميباشيم. بعضي از ما يهودي هستيم و بعضي غيريهودي؛ بعضي غلام هستيم و بعضي آزاد. اما روحالقدس همه ما را كنار هم قرار داده و بهصورت يك بدن درآورده است. درواقع ما به وسيله يك روح، يعني روحالقدس، در بدن مسيح تعميد گرفتهايم و خدا به همه ما، از همان روح عطا كرده است و اين امر نشان ميدهد كه در زمانهاي قديم، زبانها به عنوان يك شاهد در نظر گرفته نميشدند.
4. زماني كه كتاب مقدس، تعليم داده ميشد، هر مؤمني تكلم به زبانها نداشت، حتي در عصر رسولان اين عطيه شاهدي بر تعميد توسط روحالقدس نبود. آيا همه عطاي شفا دارند؟ آيا همه عطاي سخن گفتن به زبانها را دارند؟ يا همه عطاي ترجمه اين زبانها را دارند؟(ر.ك: اول قرنتيان 12: 30).
با توجه به اسناد كتاب مقدس، ميتوان گفت: اينكه پنطيكاستيها مطرح ميكنند اولين نشانه تعميد در روحالقدس، تكلم به زبانهاست، نادرست است؛ زيرا كتاب مقدس شواهدي ميآورد از افرادي كه بهدست رسولان تعميد شدند، ولي هيچكدام تكلم به زبانها نداشتند.
ز. تكلم به زبانها و پرشدن از روحالقدس؟
درحاليكه تعميد در روحالقدس رويدادي تاريخي بود كه تنها يكبار، آنهم در روز پنطيكاست اتفاق افتاد، پرشدن از روحالقدس بارها در كتاب اعمال رسولان تكرار شده است. بهگونهایكه هر مؤمن ميتواند به طور متناوب آن را تجربه كند. همانگونه كه آمده است: از مستي بپرهيزيد؛ زيرا مستي انسان را به راههاي زشت ميكشاند. در عوض از روح خدا پر شويد(افسسيان 5: 18).
براي تسليم شدن و ماندن در مسير روحالقدس، پرشدن از روحالقدس موجب ميشود تا فرد توسط روحالقدس كنترل شده و به سوي او سوق پيدا كند:( کلود، همان، ص 45).
گرچه در كتاب اعمال رسولان، بارها آمده است كه مسيحيان ميتوانند از روحالقدس پر شوند، اما تكلم به زبانها، فقط يكبار در اين سياق آمده است. در اعمال رسولان 2: 4 آمده است كه حواريون از روحالقدس پر شده و تكلم به زبانها نمودهاند، اما در ساير آيات كتاب اعمال رسولان، آنها از روحالقدس پر ميشدند، ولي تكلمي نداشتند. ازاينرو، صحيح نيست كه بخواهيم تكلم به زبانها را شاهدي بر پرشدن از روحالقدس بدانيم.
بررسی کتاب اعمال رسولان نشان میدهد هنگامی که مؤمنان از روحالقدس پر میشدند رویدادهای زیر اتفاق میافتاد:
آنها خداوند را به خاطر زبانهای خارجی که بهصورت خارقالعاده به آنها اعطا شده بود، تحسین و ستایش کردند(اعمال رسولان 2: 4ـ11).
آنرا شاهدی بر مسیح و بیباکی او قلمداد میکردند(اعمال رسولان 4: 8ـ12و 31و 33).
برای خدمتگزاری به بندگان خدا اعلام آمادگی میکردند(اعمال رسولان 6: 3ـ5).
در روششان نسبت به دشمنان از رویکرد مسیح تبعیت میکردند(اعمال رسولان 7: 55ـ60).
آماده فرمانبرداری از خدا بودند(اعمال رسولان 9: 17ـ20).
به خاطر مسیح به روحها و جانها مسلط شدند(اعمال رسولان 11: 24).
در مقابل معلمان دروغین ایستادگی کردند(اعمال رسولان 13: 8ـ10).
سرشار از شادی شدند(اعمال رسولان 13: 52).
بهعلاوه در نامه به افسسيان نيز با اينكه بارها صحبت از پرشدن از روحالقدس آمده، اما حتي يكبار هم نامي از زبانها نيامد. نشانههاي پرشدن از روحالقدس در اين نامه، ايجاد رابطه معنوي بين برادران(افسسيان 5: 19و 21ـ33و 6: 1ـ9)، عبادت و پرستش خدا(افسسيان 5: 19)، ايستادگي در مقابل شيطان (افسسيان 6: 11ـ18) زندگي عبادي مؤثر( فسسيان 6: 18ـ20) بیان شده است. در واقع نامي از تكلم به زبانها به میان نیامده است.
با توجه به اين نكات، ميتوان گفت: گرچه ممكن است پر شدن از روحالقدس، بارها در زندگي افراد تكرار شود، ولي نشانه آن تكلم به زبانها نيست. ازاينرو، تكلم نمودن به زباني بيگانه را به عنوان شاهدي بر پر شدن از روح قلمداد نمودن، با آيات كتاب مقدس سازگار نيست.
نتيجهگيري
با توجه به استدلالات كتاب مقدس ميتوان گفت:
1. اينكه پنطيكاستيها معتقدند: تكلم به زبانها ميتواند به زبان فرشتگان و يا زباني غريبه باشد، با متن كتاب مقدس سازگاري ندارد.
2. بهعلاوه، تكلم به زبانهايي كه كتاب مقدس از آن سخن گفته است، در حضور يهوديان صورت گرفت و كتاب مقدس آنرا به عنوان نشانهاي براي يهوديان قلمداد كرده است، درحاليكه تكلم به زبانهاي پنطيكاستيها با اين هدف صورت نگرفته است.
3. تكلم به زبانها در كتاب مقدس ضابطهمند است. زنان نميتوانند تكلم داشته باشند، ولي اگنس آزمن به عنوان اولين زن پنطيكاستي، ادعاي تكلم به زبانها داشته است.
4. براساس كتاب مقدس، عطيه تكلم به زبانها بايد با تفسيري متناسب با آن همراه باشد، ولي تفسيري كه پنطيكاستيها ارائه ميكنند، تفسيري عجيب و غريب است.
5. تكلم به زبانهاي كتاب مقدس، عطيه معجزهآساي خداوند محسوب ميشود. ازاينرو، نميتوان با روشهاي اختراعي پنطيكاستيها تكلم به زبانها را تجربه كرد.
6. تعميد روحالقدس، برخلاف ادعاي پنطيكاستيها، هميشه با تكلم به زبانها همراه نبوده است.
7. پرشدن از روحالقدس نيز بارها در زندگي هر مؤمني تكرارشدني است و مشروط به تكلم به زبانها نيست.
ازاينرو، ميتوان گفت: مبناي پنطيكاستيها درباره تكلم به زبانها، با آنچه كتابمقدس ميگويد و شروطي كه تعيين كرده است، سازگار نيست.
- كتاب مقدس (ترجمه تفسيري)
- Althouse, Peter Frederick, 2001, Spirit of the last days, contemporary Pentecostal theologians in dialogue with Jurgen Moltmann. National Library of Canada= Bibliothèque nationale du Canada.
- Anderson, Allan, 2004, Structures and patterns in Pentecostal mission, Missionalia: Southern African Journal of Mission Studies, 32(2), 233-249.
- Bruner, Frederick Dale, 1997, A theology of the Holy Spirit: The Pentecostal experience and the New Testament witness: Wipf and Stock Publishers.
- Grace Mercy Ministry, 2012, Holy Spirit Gifts, Grace Mercy Ministry ,The United States of America.
- House, Sean David, 2006, Pentecostal Contributions to Contemporary Christological Thought: A Synthesis with Ecumenical Views.
- John Cameron, Peter, 2002, The Gifts of the Holy Spirit, Aquinas, Knights of Columbus Supreme Council, New York.
- Liardon, Roberts, 2006, The Azusa Street Revival: When the Fire Fell-An In-Depth Look at the People, Teachings, and Lessons: Destiny Image Publishers.
- Lugo, L., Stencel, S., Green, J., Shah, T. S., Grim, B. J., Smith, G., . . . Taylor, P, 2006, Spirit and power: A 10-country survey of Pentecostals, Paper presented at the Pew Forum on Religion and Public Life.
- Lugo, Luis, 2011, Christianity, Global, "A Report on the Size and Distribution of the World’s Christian Population." Paper presented at the Pew Forum on Religion and Public Life.
- MacArthur, John, 2003, Charismatic Chaos, at Grace Community Church in Panorama City, California.
- Macchia, Frank D, 2006, Baptized in the Spirit, Michigan: Zondervan.
- McGrath, Alister E, & Marks, D. C, 2008, The Blackwell companion to protestantism: John Wiley & Sons.
- Miller, Denzil R, 2005, Empowered for Global Mission: A Missionary Look at the Book of Acts: Life Publishers International USA.
- Miller, Tracy, 2012, The Global Religious Landscape: Christianity, Pew Research Center’s Forum on Religion & Public Life, Washington, D.C.
- Ruthven, Jon Mark, 2008, On the Cessation of the Charismata: The Protestant Polemic on Post-Biblical Miracles, Regent University School of Divinity.
- Smith, Jonathan Z, Green, W. S., & Buckley, J. J, 1995, The HarperCollins dictionary of religion: HarperSanFrancisco.
- Tow, Timothy, 1987, The Spirit Of Truth & The Spirit Of Error, the Second National Conference of the Indonesian Council of Christian Churches, Jakarta.
- W. Cloud, David, 2012, The God of End-Time Mysticism, Bethel Baptist Print Ministry, Canada.
- _____ , 2012, Tongues Speaking, Bethel Baptist Print Ministry, Canada.
- Walker, Daniel Okyere, 2010, The Pentecost fire is burning: models of mission activities in the Church of Pentecost, University of Birmingham.