گستره آیین های مقدس، شعائر و نمادهای دینی شیعه و کاتولیک؛ بررسی مقایسه ای
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
پرداختن به جوانب گوناگون اديان در حوزة مسائل عقيدتي و عملي، همواره مورد توجه مردمشناسان، دينشناسان و محققان اين عرصه بوده است. در اين ميان، تحقيقات تطبيقي راجع به دين اسلام و مسيحيت، بهعنوان دو آيين بزرگ الهي، كه اكثريت متدينان جهان را به خود اختصاص دادهاند، حائز اهميت است. در ساية اينگونه مطالعات دينشناسانه، نهتنها ابعاد هريك از اسلام و مسيحيت بهروشني بيشتري شناسانده ميشود، بلكه شناخت اشتراكات و تمايزات ميان آنها نيز ميسر ميشود.
با توجه به اختلافات عقايدي ميان اين دو دين و نيز تنوع سلايق و حوادث تاريخياي كه بر ايشان گذشته، وجود تفاوتهايي ميان اين دو دين، امري كاملاً طبيعي به نظر ميرسد. با اين حال، اشتراكات عمدهاي ميان آن دو قابل پيگيري است كه از چشمان تيزبين پژوهشگران عرصه اديان مخفي نمانده است. در واقع، اين اشتراكات محصول اموري چند ميباشد: نخست اينكه، هريك از اسلام و مسيحيت در زمره اديان الهي بوده و ريشه در وحي دارند. دوم اينكه، هر دو دين داراي پيشينه واحدي بوده، منشأ آنها به آيين حضرت ابراهيم خليل بازميگردد. سوم اينكه، هريك از آنها از بستر جغرافيايي تقريباً واحدي سرچشمه گرفتهاند. اين قبيل اشتراكات، زمينهاي فراهم آورده كه بيش از پيش، وجوه اشتراكي اسلام و مسيحيت مورد توجه قرار گيرد، بهگونهايكه امروزه تحقيقات دينشناسانه بسياري در زمينة مسائل عقيدتي اين دو دين، صورت گرفته است. با اين حال، در رابطه با ساير حوزههاي مطالعاتي آن دو، مقايسهاي درخور صورت نپذيرفته است. اين مهم، بيش از هر چيز مرهون برداشت ناصوابي است كه از دين مسيحيت، چهرهاي صرفاً عقيدتي و يا اخلاقي ارائه داده، آن را فاقد ساير شئون ديني جلوه ميدهد. از جمله موضوعاتي كه در اين زمينه مغفول مانده و انتظار ميرود كه به شكل مقايسهاي ميان آن دو دين، و بهطور خاص ميان شيعه و كاتوليك بهمثابه دو مذهب كليدي در اسلام و مسيحيت مورد مطالعه قرار گيرد، بحث از نمادها، آيينهاي مقدس، مناسك و شعائر ديني است. هريك از شيعه و كاتوليك، داراي طيف گستردهاي از شعائر ديني هستند و هر دو، توجه خاصي به شعائر مبذول داشته، آن را از جمله عناصر مذهب خويش بهشمار آوردهاند، بهگونهايكه در ميان مذاهب اسلامي و مسيحي، ميتوان شيعه و كاتوليك را شبيهترين مذاهب به يكديگر در زمينه مناسك و شعائر ديني بهشمار آورد.
اين تحقيق به اين سؤالات پاسخ ميدهد كه آيا شعائر شيعه، منحصر به شعائري است كه بهطور خاص در نصوص ديني به آنها اشاره شده است؟ آيا عرف متدينان مجازند در تطبيق دستورات كلي دين، مصاديقي را هرچند نوظهور، بهعنوان شعائر معرفي و پيشنهاد دهند؟ نظر كليساي كاتوليك دربارة شعائر و مناسك نوظهور دين چيست؟ و اساساً در اين زمينه مذهب كاتوليك چه جايگاهي را براي عرف متدينان در نظر ميگيرد؟ چه اشتراكاتي ميان شيعه و كاتوليك، در حوزة گستره شعائر و آيينهاي مقدس، وجود دارد؟ سرانجام اينكه تمايزات اين دو مذهب در اين زمينه چيست؟
برخي آثار، گستره شعائر و مناسك شيعه و كاتوليك را به صورت مجزا بررسي كردهاند. از يكسو، حكيم(1424ق)، ضمن اثري با عنوان الشعائر الدينية نقد و تقييم و نيز علينيا خطير(1390)، در كتابي با عنوان حكومت اسلامي و اقامه شعائر ديني گستره شعائر شيعه و از سوي ديگر، كليساي واتيكان ضمن مجموعهاي با عنوان Catechism of the Catholic Church و نيز مكگراث(1392)، در درسنامه الهيات مسيحي به اجمال، گستره شعائر كاتوليك را بررسي نمودهاند. با وجود اين، اثري كه گستره شعائر و مناسك اين دو مذهب را با يكديگر مقايسه كرده باشد، يافت نشد. اين تحقيق، با هدف مزبور و در راستاي پاسخ به پرسشهاي پيشين، آيينها، مناسك و شعائر شيعه و كاتوليك را به صورت مستقل بررسي كرده، سرانجام در بخش پاياني، به مقايسه آن دو پرداخته است.
مفهوم و ماهيت شعائر
«شعائر» واژهاي عربي و از ريشه «شعر» است. اين واژه، جمع مكسر و وزن آن فَعائِل ميباشد. مفرد آن، شِعار يا شعيره بوده و در لغت به معاني گوناگوني آمده است. عامترين و اصليترين معناي آن عبارتند از: «مطلق علامت و نشانه» (فراهيدي، 1409ق، ص 250 و 251؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ص 456). واژه «شعائر» در اصطلاح، به معناي خاصتري به كار ميرود كه معادل «نماد» و «سمبل» ميباشد. مقصود از آن، علامت و نشانه آشكاري است كه قرارداد شده باشد(حكيم، 1424ق، ص 20؛ محسنيانراد، 1369، ص 202). شعائر بدين معنا، دستكم داراي سه ويژگي مهم ميباشد؛ نخستين ويژگي شعار مربوط به «علامت بودن» آن است كه از آن به اِعلام و حكايتگري تعبير ميشود. بُعد دوم، نمود و بروز و ويژگي سوم، قراردادي يا وضعي بودن آن است. بر اين اساس، هرگونه نشانه و علامتي كه مخفي بوده و يا صرفاً نشانه تكويني باشد، بدون آنكه براي اين منظور وضع شده باشد، از تعريف شعار خارج ميباشد.
شعائر در اصطلاح، گاه با قيودي همراه است كه يكي از پركاربردترين آنها، «شعائر ديني» است. معادل اين واژه در زبان انگليسي كه زبان بيشتر مسيحيان است، عبارتند از: «Rite of Religious» و «Symbol of Religious» و مقصود از آن عبارتند از: دستهاي از نمادهاي ديني كه آشكار بوده، وضع شدهاند تا خدا را به ياد آورند و بيانگر هويت ديني متدينان باشند. بر اين اساس، نمادهاي ديني منحصر به اَشكال و صور نخواهد بود، بلكه هر چيزي در دين كه داراي سه بُعد مزبور باشد، نماد تلقي ميشود. اگرچه انسان، فعل، گفتار، زمان، مكان يا شيئ باشد(مطهري، 1381، ج 6، ص 38 و 39).
از اينجا ميتوان به تفاوت دو اصطلاح «شعائر ديني» و «شريعت» پي برد. دو اصطلاح مزبور، اگرچه داراي مصاديق مشترك فراواني بوده و در بسياري از كاربردها به جاي يكديگر به كار ميروند، اما «شريعت» در معناي خاص خود، به مجموعهاي از آيينها و آداب و رسوم ديني اطلاق ميشود كه مترادف با فقه و مناسك بوده، شامل بايدها و نبايدهاي ديني ميشود(طباطبايي، 1417ق، ج 5، ص 350 و 351). شريعت به اين معنا، از سنخ فعل است و شامل انسانها، گفتارها، زمانها، مكانها و اشيا نميشود. از سوي ديگر، آداب و رسوم ديني، ممكن است به صورت انفرادي و بدون هرگونه نماد و نمود انجام شود. در اين صورت، نميتوان عنوان «شعار ديني» را بر آن اطلاق كرد(اربابي، 1394).
بهطوركلي، «شعائر ديني» در مقايسه با ساير بخشهاي دين، يعني عقايد، شريعت و اخلاق، بهعنوان يك بخش مجزا و مستقل بهشمار نميرود، بلكه در حقيقت شعارها، قالبهايي براي افشا و اعلان مضامين اعتقادي، احكام شرعي و اخلاقي هستند؛ مضاميني كه بهواسطه نظامي از نمادها و علائم، قابليت تجلي داشته، و به شكل ملموس ارائه ميشوند. ازاينرو، جامعهشناسان از شعائر، بهعنوان بُعد چهارم فرهنگ ياد ميكنند كه ميتواند همه ابعاد فرهنگ اجتماعي يعني جهانبيني، ارزشها، هنجارها و رفتارها را تحت پوشش خود قرار دهد(مك لولين، 1383، ص 89).
گستره شعائر و مناسك شيعه
شيعه بهعنوان پيروان حقيقي دين اسلام، همچون صاحبان بسياري از اديان و مذاهب، از شعائر، مناسك، آيينها و نمادهاي ديني بسياري بهرهمند است. اين شعائر و نمادهاي گوناگون، به جهت نوع استنادشان به متون ديني، به دو دسته تقسيم ميشوند:
1. شعائر منصوص. دستهاي از نمادهاي ديني كه مستقيماً مستند به قرآن كريم و روايات حضرات معصومين باشد، «شعائر منصوص» يا «شعائر دين» ناميده ميشود، اعم از اينكه به صراحت در متون ديني به نام «شعائر» خوانده شده باشند، يا نه. آيين حج، نماز جمعه، نماز جماعت، اذان، ذكر «بسم الله الرّحمن الرّحيم»، «لاالهالاالله»، سلام كردن، صلوات بر پيامبر اكرم و خاندان ايشان و... از جمله اين شعائر هستند.
2. شعائر غيرمنصوص. آن دسته از نمادهاي ديني كه مسلمانان بر پايه فهم خود از دين و با الهام از دستورات كلي موجود در منابع ديني، به شكل غيرمستقيم دريافت كرده، خود را مقيد به مراعات آنها ميدانند، «شعائر غيرمنصوص» ناميده ميشود. از اين دسته شعائر، با نامهاي ديگري همچون «شعائر متدينان»، «شعائر عرفي»، «شعائر مستحدثه» و «شعائر نوظهور» نيز ياد ميشود. نوع معماري مساجد، بزرگداشت برخى اعياد از جمله ميلاد حضرات معصومين، سينهزني و استفاده از عَلَم در مجالس عزاداري و... نمونههايي از اين شعائر هستند(مطهري، 1381، ج 6، ص 43).
با توجه به اينكه احكام هريك از شعائر منصوص و غيرمنصوص متفاوت از ديگري است، گستره شعائر شيعه را در هر حوزه به طور مستقل بررسي خواهيم كرد.
1. گستره آيينها و شعائر منصوص
با مراجعه به قرآن كريم، فقط چهار آيه را مييابيم كه در آنها از عنوان «شعائر الله» استفاده شده، وجه مشترك همه آنها، اين است كه جملگي دربارة مناسك و آيين عبادي حج هستند. خداوند در آية «يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْي وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرام»(مائده: 2)، پس از تبيين جايگاه شعائر الهي و منع از هتك حرمت نسبت به آنها، از ماه حرام، قرباني حج و كساني كه عزم سفر حج كردهاند، بهعنوان مصاديقي از «شعائر الله» ياد ميكند. همچنين در آية «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»(بقره: 158)، صفا و مروه بهصورت ويژه از جمله شعائر الله خوانده شده است.
سرانجام، در آيات «ذلِك وَ مَنْ يعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب لَكمْ فيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيتِ الْعَتيق»(حج: 32 و 33)، و نيز در آية «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكمْ فيها خَيرٌ»(حج: 36)، حيواني كه براي قرباني حج در نظر گرفته ميشود، به طور ويژه بهعنوان «شعائر الله» معرفي شده، بزرگداشت آن نشانه تقواي قلوب و خير قلمداد شده است.
با تتبع در روايات اهلبيت درمييابيم كه ايشان هرگاه عنوان «شعائر الله» را به كار بردهاند، مقصودشان همان مناسك حج بوده است. مثلاً، رسول خدا در روز عيد قربان، راجع به قرباني حج ميفرمايند: «أَيهَا النَّاسُ مَنْ كانَ عِنْدَهُ سَعَةٌ فَلْيعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ تَكنْ عِنْدَهُ سَعَةٌ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يكلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»(ابنحيون، 1385ق، ج 2، ص 181، ح 656)؛ اي مردم، هر كس كه توانايي دارد شعائر الهي را تعظيم نمايد؛ و هر كس نميتواند خداوند هيچ كس را جز بهقدر توانايىاش تكليف نمىكند. همچنين امام صادق دربارة قرباني حج از اصطلاح «شعائر الله» استفاده كردهاند(كليني، 1429ق، ج 9، ص 105، ح 7857).
رواياتي نيز وجود دارد كه در آنها از مشتقات واژه «شعائر» استفاده شده است. اين روايات، بهطور كلي به دو بخش قابل تقسيماند: برخي به مناسك حج اشاره دارند. همچون روايت رسول خدا درباره تلبيه كه از آن بهعنوان «شعار حج» ياد ميكنند(نوري، 1408ق، ج 9، ص 177، ح 10605)؛ و برخي نيز اساساً ارتباطي با معناي اصطلاحي شعار نداشته، بلكه ديگر معاني لغوي آن را مد نظر داشتهاند(نهجالبلاغه، خ 154، ص 215؛ خ 26، ص 68).
مباحث گستردهاي در خصوص شعائر الله قرآني و روايي قابل طرح است. از جمله اينكه، آيا قرآن كريم «واژه» شعائر را در همان معناي مصطلح رايج به كار برده، يا اينكه معناي ديگري مد نظر دارد؟ چرا قرآن كريم «شعائر الله» را در مورد مناسك حج به كار برده است؟ آيا قرآن كريم درصدد احصاي شعائر الله بوده، يا صرفاً درصدد پاسخ به برخي مسائل مطرح در عصر نزول به موارد خاصي از آن اشاره كرده است؟ آيا احكامي كه در قرآن كريم متوجه شعائر الله گرديده، از جمله توصيه به تعظيم آنها و منع از هتك حرمت و...، قابليت تسري به ساير شعائر را دارند؟ پاسخ هريك از اين پرسشها، نيازمند تحقيقات مستقل بوده، از عهده اين نوشتار خارج ميباشد؛ چراكه هدف از اين تحقيق، بررسي گستره آيينها، مناسك و شعائر شيعه است، نه خصوص آنچه در قرآن كريم و روايات معصومان به صراحت «شعائر الله» ناميده شده است.
در پاسخ به اين سؤال، ميتوان گفت: بزرگان شيعه، اگرچه در كم و كيف شعائر منصوص با يكديگر اختلافنظر دارند، اما جملگي بر اين باورند كه آيات قرآن كريم و روايات اهلبيت، هرگز در مقام منحصر كردن مصاديق شعائرالله به مناسك حج نبوده، بلكه هر آن چيزي كه از ناحيه شرع مقدس بهطور خاص، دستوري مبني بر اعلان و اظهارش به ما رسيده باشد، ميتواند جزئي از شعائر الله بهشمار آيد، هرچند به صراحت شعار خوانده نشده باشد(مغنيه، 1369، ص 105). اين ديدگاه را به روشني در كتب تفسير قرآن، ذيل آيات شعائر و نيز در كتب فقهي ميتوان رصد كرد(طباطبايي، 1417ق، ج 19، ص 263؛ نجفي خميني، 1398ق، ج 13، ص 137؛ طيب، 1378ق، ج 2، ص 264؛ مكارم شيرازي، 1374، ج 14، ص 97؛ موسوي بجنوردي، 1419ق، ج 5، ص 294 و 295).
برخي از مهمترين شعائر منصوص، كه در منابع ديني اسلام و به طور خاص مذهب تشيع، مورد توصيه قرار گرفته و از متدينان خواسته شده است كه به انجام يا بزرگداشت آن مبادرت ورزند و در به نمايش گزاردن آنها، در مرئي و منظر صاحبان ديگر اديان و مذاهب همت گمارند، عبارتند از: انبيا و اولياي الهي، حج، نماز جماعت، نماز جمعه و نماز عيدين، اذكار و اوراد نمادين، مساجد و زيارتگاهها، اعياد و مناسبتهاي ديني، تقويم قمري، ماههاي حرام، تاريخ هجري، قرآن كريم و ساير شعائر شيعي مانند اذان، وضو، جهت قبله، سجده بر خاك، عزاداري بر اهلبيت عصمت و طهارت، زيارت مشاهد مشرفه، تبرك و توسل، آداب و رسوم ويژه فرزندان تازه متولدشده و... .
2. گستره آيين ها و شعائر غيرمنصوص
برخي مدعي شدهاند كه هر پديدة نويني، ملازم با نوعي بدعت است. اين سخن غالباً از سوي تفكر وهابيت مطرح ميشود(مكارم شيرازي، 1389، ص 69). فقهاي شيعه معتقدند كه اگرچه شعائر الله تعبدي هستند، اما اين سخن هرگز به معناي اين نيست كه شارع مقدس با هرگونه مداخله عرف در اين زمينه مخالفت كرده باشد. به عبارت ديگر، شارع مقدس نهتنها در مفهوم «شعائر»، به فهم عرفي اكتفا نموده و دست به وضع معناي جديد نزده است، بلكه حتي در مصاديق آن نيز به انتخاب عرف متدينان اعتماد كرده، با حفظ شرايط، آن را امضا، تأييد و در پارهاي موارد، توصيه به آن نموده است(سيفي مازندراني، 1429ق، ص 75 و 76؛ موسوي، 1424ق، ص 136؛ حكيم، 1424ق، ص 21). براي نمونه، رسول خدا در روايتي ميفرمايند: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَه أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ مِنْ غَيرِ أَنْ ينْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيءٌ» (كليني، 1429ق، ج 9، ص 372، ح 8217)؛ هر كس سنت و قانون نيكى را بنيان گذارد، پاداشش از آن اوست و از ثواب همه آنان كه تا روز قيامت بدان عمل مىكنند، بهره مىبرد، بىآنكه از ثواب خود آنان چيزى كاسته شود. حال سؤال اين است: اگر فقط بايستي به شعائري كه در سنت رواج دارد اكتفا نمود، پس سنتگذاري چه معنايي دارد؟ به طور قطع، سنتگذاري در اين موارد، هرگز به معناي تشريع جديد و بدعت نيست، بلكه مقصود نهادينه ساختن سنت در قالبهاي جديد است و اتفاقاً جعل شعائر نوظهور نيز به همين معناست.
بر اين اساس، هرگز نميتوان تعداد مشخصي را براي شعائر غيرمنصوص شيعه در نظر گرفت، بلكه آنها قابليت دارند كه از يك جامعه شيعي، به جامعه شيعي ديگر و بسته به نياز هر منطقه در طول زمان، تفاوت كرده، يا كم و زياد شوند. ازاينرو، در موارد گوناگون فقهاي شيعه، به صراحت مصاديقي را بهعنوان «شعائر» خواندهاند كه چهبسا اصل آن و يا شكل امروزي آن، در زمان حضرات معصومين سابقه نداشته است. بهعنوان نمونه، ميتوان به اموري چون جشن مواليد ائمه اطهار، بزرگداشت علما و شهداي دين، سينهزني در مراسم عزاداري بر امام حسين، ساخت گنبد و گلدسته و بارگاه مساجد و مشاهد مشرفه، ساخت حسينيهها، نوع پوشش زنان و نيز لباس روحانيت، كتب ديني در حوزه اسلام و تشيع، راهپيماييها و جشنهاي انقلاب اسلامي، جلوههاي هنري مربوط به دين اسلام و... اشاره كرد كه در سخنان بزرگان شيعه بهعنوان «شعائر الله» معرفي شدهاند(خميني، 1378، ج 13، ص 328؛ مطهري، 1389، ج 25، ص 360ـ391؛ جوادي آملي، 1389، ج 23، ص 435 و 436).
شعائر، آيينها و مناسك ديني شيعه، شامل طيف وسيعي از آداب و رسوم ميشود كه شئون مختلف زندگاني شيعيان را دربر گرفته است. در اين ميان، شعائر غيرمنصوص دوشادوش شعائر منصوص، از اهميت خاصي برخوردار ميباشد. در حقيقت، بايد بخشي از پويايي و سرزندگي دين اسلام را مرهون مشروعيت اين نوع از شعائر و نمادهاي ديني دانست. به عبارت ديگر، آنگاه که به عرف جوامع اسلامی این اجازه داده میشود كه مناسك و شعائر ديني را در چارچوب دستوراتي كه از دين به آنها رسيده است، با فرهنگ و آداب و رسوم خويش پيوند دهند، نهتنها اين پيوند بهخوديخود، موجب اضمحلال دين نميشود، بلكه تشريع آن، نمايانگر غناي دين اسلام بوده، روزآمدي آن را به دنبال دارد.
هرچند، اين دسته از شعائر و آيينهاي ديني، عليرغم همة فوايد و كاربردهايي كه دارند، گاهي اوقات منشأ برخي بدعتها و اعمال نادرست در دين ميشوند و ورود آنها به عرصه دين بهطور طبيعي نگرانيهايي را به دنبال خواهد داشت. ازاينرو، لازم است آنچه بهعنوان شعائر و مناسك نوظهور جلوه ميكند، پيش از هر چيز داراي ملاكها و معيارهاي شرعي باشد. از سوي ديگر، مرجع تشخيص ملاكهاي لازم براي جعل شعائر، علماي دين و كارشناسان امور ديني هستند. بنابراين، حتي اگر اختيار ابداع مصاديق جديد به عموم متدينان واگذار شود، لازم است اين كار تحت اشراف متخصصان امور ديني انجام شود؛ چراكه عرف متدينان بهخوديخود، نقشي جز معرفي و پيشنهاد گزينههاي جديد براي شعائر و مناسك ديني ندارند. در نهايت، اين عالمان دين هستند كه بايد مشروعيت و عدم مشروعيت آن امور را از منابع ديني استنباط كنند.
گستره شعائر و مناسك كاتوليك
اگرچه مسيحيت، به يك معنا دين بدون شريعت است؛ يعني نسبت به ساير اديان الهي، همچون يهوديت و اسلام، تقريباً بايدها و نبايدها يا همان واجبات و محرمات در آن وجود ندارد، اما در ميان مذاهب مسيحي، مذهب كاتوليك به نوبه خود، داراي طيف گستردهاي از شعائر و نمادهاي ديني است. بهطوركلي، شعائر و آيينهاي مقدس كاتوليك را ميتوان به دليل نوع انتسابشان به عيسي مسيح، به دو دسته كلي تقسيم نمود:
1. آيينهاي مقدس: مهمترين بخش از شعائر مسيحيت را آيينهاي مقدس تشكيل ميدهند. واژه سَكرِمِنت «Sacrament» كه براي اشاره به آيينهاي مقدس به كار برده ميشود، در لغت به معني «رسم ديني» و «آيين مقدس» است(آريانپور و ديگران، 1369، ج 5، ص 4783) و مراد از آن در اصطلاح، عبارتند از: «نشانههاي محسوس از فيض نامحسوس الهي كه به موجب شباهتشان با امور قدسي و وضعشان از سوي عيسي مسيح، موجب تقديس شئون مختلف زندگي ميشوند»(مكگراث، 1392، ج2، ص 778ـ780).
2. ملحقات آيينهاي مقدس: بخش دوم از شعائر مسيحي را ملحقات آيينهاي مقدس تشكيل ميدهد. واژه «سَكرِمِنتال» «Sacramental»، كه اشاره به اين آيينهاي مسيحي دارد، در لغت به معناي «وابسته به امور مذهبي» است(آريانپور و ديگران، 1369، ج 5، ص 4783) و مراد از آن در اصطلاح، عبارتند از: «امور مقدسي كه در صف آيينهاي مقدس قرار ندارند، اما به جهت شباهت يا ارتباطي كه با آنها دارند، از سوي كليسا و نه از سوي مسيح، بهعنوان مكملي براي آيينهاي مقدس قرار داده شدهاند». ملحقات آيينهاي مقدس، كه گاه از آن با نام «شبه آيينها» ياد ميشود، نشانههاي مقدسي هستند كه اگرچه خود فيضرسان نيستند، اما انسان را مهياي دريافت فيض خداوندي ساخته، و به وقايع گوناگون زندگي، تقدس ميبخشند(اَبُت، 1966م، ص 158؛ كتكيزم، 1999م، بند 1667ـ1670، ص 372ـ375).
هريك از آيينهاي مقدس و ملحقات آن، داراي مصاديق و احكام خاص خود هستند. ازاينرو، ضروري است كه گستره آن دو، مستقل از يكديگر ارزيابي شود.
1. گستره آيينهاي مقدس
همواره در مسيحيت، بهموازات اختلاف در ماهيت آيينهاي مقدس، در گستره آنها نيز اختلافنظر وجود داشته است. ازاينرو، آيينهاي مقدس در طول تاريخ مسيحيت، دستخوش تغيير و تحولات كمّي فراواني قرار گرفتهاند. در اين زمينه، بهطور خاص ميتوان به كليساي اوليه اشاره كرد. در كليساي اوليه، فقط سه آيين جزو آيينهاي مقدس شمرده ميشد: تعميد، عشاي رباني و انتصاب. سایر آیینهای هفتگانه که امروزه رواج دارد، اگرچه از همان زمان در آداب و رسوم محافل مذهبي كمابيش وجود داشتند، اما بهطور رسمي جزو آيينهاي مقدس شمرده نميشدند(رسولزاده و باغباني، 1389، ص 541 و 528). بهتدريج، همراه با گسترش مسيحيت در جهان و قدرت يافتن آن، تعداد اين آيينها رشد فزايندهاي يافت. سده چهارم ميلادي، اوج قدرت مسيحيت است. در آن زمان، كنستانتين با قدرتي بيبديل، حكومتي واحد و يكپارچهاي تشكيل داد و در سال 313 ميلادي، مسيحيت را دين رسمي امپراتوري خود اعلام كرد. بدين وسيله، مسيحيت جاني تازه گرفت و مسيحيان توانستند آزادانه دين خود را تبليغ نموده، و گسترش دهند. به موازات قدرت يافتن مسيحيت، كاملاً طبيعي به نظر ميرسد كه تعداد آيينهاي مقدس رو به افزايش نهد. در اين دوره، واژه «سكرمنت»، تقريباً بر كليه چيزهايي كه مقدس بود، همچون تعميد، صليب و دعا اطلاق ميشد(همان).
تعريف آيين مقدس در كليساي قديم، كاملاً انعطافپذير بود، بهگونهايكه گويا تعداد آنها در حال نوسان بوده است. برخي متألهان اين دوره، از جمله آگوستين، بههيچوجه مصاديق آيينهاي مقدس را محدود به آيينهاي هفتگانه نميدانستند و تعريفي نسبتاً عام براي آنها ارائه ميدادند. از نظر آگوستين، اموري همچون اعتقادنامهها، عيد پاك و حتي دعاي خداوند، جزيي از آيينهاي مقدس شمرده ميشدند (دورانت، 1371، ج 4، بخش 2، ص 991). در قرن هفتم ميلادي، قديس ايزيدور(Isidore)، الهيدان اسپانيايي، آيينهاي مقدس را به تعميد، تأييد و عشاي رباني محدود ساخت، اما گزارشها حاكي از آن است كه روند رو به رشد آيينها، همچنان ادامه داشت، بهگونهايكه تا پيش از قرن دوازدهم ميلادي، تعداد اين آيينها در كاتوليك به 30 عدد رسيد(ويلسون، 1386، ص 68).
در اوايل قرون وسطا، كه آيينها و شعائر در صدر امور بودند، رفتهرفته اين احساس پديد آمد كه بايد آيينهاي مقدس را تحت ضوابطي قرار داد. از جمله اينكه در نيمه نخست قرن دوازدهم ميلادي، هيو(Hugh) الهيدان پاريسي، آيينهاي مقدس را منحصر و مشروط به اموري دانست كه توسط عيسي مسيح جعل شدهاند(هيو، 1962م، كتاب 9، ص 2). اين شرط، بعدها مورد قبول ساير الهيدانان كاتوليك قرار گرفت و شوراي تِرِنت(1545ـ1563م) نيز بر آن تأكيد نمود(شَف، 1919م، ج 2، ص 207ـ210؛
وان وورست، 1384، ص 369).
اگرچه با معيارهاي هيو، از تعداد آيينها كاسته و اموري چون اعتقادنامهها از تعريف خارج شدند، اما هنوز از نگاه وي آموزههايي مانند تجسد، كليسا و مرگ، جزو آيينهاي مقدس تلقي ميشد. افزون بر اينكه، تعريف او شامل آيين اعتراف نميشد، درحاليكه در عصر وي، آيينهاي هفتگانه از جمله اعتراف، بهطور اجماعي از آيينهاي مقدس بهشمار ميرفتند. بنابراين، عمل و نظر بهطور جدي با يكديگر مغايرت داشتند و حل اين مشكل فوريت يافت. سرانجام، پيتر لومباردي(Peter Lombard) در همين قرن، آخرين جرح و تعديلها را در تعريف آيين مقدس ايجاد كرد(لومباردي، 1841م، ج 4، ص ii.1). حاصل فعاليت او، به رسميت شناخته شدن هفت آيين، بهعنوان آيينهاي مقدس بود كه تاكنون نيز مورد تأييد كليساي كاتوليك و نيز ارتدوكس است. اين آيينها عبارتند از: آيين تعميد، تأييد، عشاي رباني، اعتراف، ازدواج، انتصاب و تدهين بيماران. مجموعه آنها، آيينهاي مقدس هفتگانه(The Seven Sacraments) ناميده ميشوند(كتكيزم، 1999م، بند 1210، ص 276؛ لورنس، 2009م، ص 10).
اين ديدگاه تا زمان نهضت اصلاح ديني، تقريباً مخالفي نداشت، تا اينكه لوتر، در سال 1520 ميلادي، در رساله اصلاحي خويش به نام اسارت بابلي كليسا، بهطور اساسي از تفسير كليسا نسبت به آيينهاي مقدس انتقاد كرد. درحاليكه كليساي كاتوليك روم، هفت آيين را به رسميت ميشناخت، لوتر تنها دو آيين تعميد و عشاي رباني را پذيرفت(لوتر، 1888م، ج 6، ص 509ـ514). لوتر، اگرچه بر اين باور بود كه مسيح امر به پنج آيين ديگر نكرده است، اما هرگز معتقد نبود كه نبايد بدانها عمل شود. تنها چيزي كه لوتر بهطور كلي با انجام آن مخالفت ميكرد، اعتراف علني بود. او اعتراف علني را نه آيين مقدس ميدانست، نه رسم مذهبي، بلكه صرفاً يك بدعت ميشمرد(آلدر، 1326، ص 65؛ بام استد و ديگران، 1374، ج 2، ص 790 و 791).
شخصيت ديگر نهضت اصلاحي، اولريش تسوينگلي(Ulrich Zwingli) از لوتر فراتر رفته، اساساً با انجام هرگونه تشريفات عبادي، كه در كتاب مقدس نباشد، مخالفت كرد. او معتقد بود: مسيحيان بايد فقط بر طبق احكام كتاب مقدس عمل نمايند. اين رويكرد، متفاوت با آن چيزي بود كه لوتر اعتقاد داشت. لوتر آيينهاي ديگر را بهجز اعتراف، اگرچه آيين مقدس نميخواند، اما آنها را مشروع ميدانست؛ چراكه اساساً بر اين باور بود كه انجام هريك از تشريفات ديني، كه در كتاب مقدس نهي صريح نسبت به آن نباشد، جايز است(ناس، 1390، ص 672).
شوراي ترنت با ردّ نظريه لوتر و ساير اصلاحگران، همان هفت آيين را براي كليساي كاتوليك روم حفظ كرد و به آنها رسميت بخشيد. در بخشي از مصوبات اين شورا آمده است؛
اگر كسي بگويد كه تمامي آيينهاي مقدس در شريعت جديدي توسط عيسي مسيح خداوند ما وضع نشده يا اينكه تعداد آنها كمتر و يا بيشتر از هفت عدد يعني تعميد، تأييد، عشاي رباني، توبه، تدهين، دستگذاري و ازدواج است، يا اينكه هريك از اين هفت موارد بهدرستي و يا في حد ذاته يك آيين مقدس نيست، محكوم است (دنزينگر، 2001م، ص 522 و 523).
مصوبه شوراي ترنت بهروشني نشان ميدهد كه كليساي كاتوليك، آيينهاي مقدس را تنها هفت عدد و همگي را منتسب به وضع از سوي عيسي مسيح ميداند. با وجود اين، كليساي كاتوليك تصريح ميكند كه زمان وضع همه آنها توسط آن حضرت معلوم نيست. در ميان آيينهاي هفتگانه، فقط زمان وضع تعميد، عشاي رباني، انتصاب و توبه به دست عيسي مسيح مشخص است، اما دربارة تأييد و تدهين بيماران ميتوان گفت كه آشكارا توسط رسولان انجام ميشد و ازدواج نيز در كتاب مقدس داراي ويژگيهاي آييني دانسته شده است(برانتل، 1381، ص 133). اگرچه كليساي كاتوليك بر اين ادعا اصرار دارد، اما با مراجعه به كتاب مقدس ميتوان گفت: نهتنها زمان وضع برخي آيينها، بلكه حتي اصل وضع آنها توسط مسيح با گونهاي ابهام مواجه است. به عبارت ديگر، جز آيين تعميد و عشاي رباني، دليلي از كتاب مقدس مبني بر اينكه آيينهاي مقدس توسط عيسي مسيح وضع شده باشند، وجود ندارد. حتي دربارة آيين انتصاب، گزارشي مبني بر اينكه آن حضرت سفارش به انجام اين عمل كرده باشند، وجود ندارد.
مسئله ديگر مربوط به انحصار آيينهاي مقدس، به عدد هفت است. چنانچه اشاره شد، متألهان بزرگ مسيحي در قرون اوليه، همچون آگوستين، هرگز به اين مسئله اعتقادي نداشتند. از سوي ديگر، تعريفي كه در نهايت از پيتر لومباردي مورد پذيرش كليساي كاتوليك قرار گرفت، بهدرستي نميتواند اين انحصار را به اثبات رساند. براي نمونه، دعا يكي از آيينهاي مسيحي است كه بهروشني در كتاب مقدس مورد تأكيد عيسي قرار گرفته، ولي مسيحيان آن را جزو آيينهاي مقدس نميدانند. پاسخ به اين پرسش را بايد در مباني الهياتي كليساي كاتوليك جستوجو كرد. اين كليسا، برخلاف آنچه كليساي پروتستان بر آن تأكيد دارد، منابع دين مسيحيت را به كتاب مقدس منحصر ندانسته، سنت كليسايي را هم بهعنوان يك منبع پويا و زنده در دين مسيحيت معرفي ميكند. اين ويژگي خاص كليساي كاتوليك و البته كليساي ارتدوكس است كه آنها را از كليساهاي پروتستان متمايز ميكند و بر پايه آن، سنت كليسايي، يا همان سنت شفاهي مسيحيان، مكمل كتاب مقدس يا همان سنت مكتوب خواهد بود(وِيور، 1381، ص 122ـ124).
بههرحال، فارغ از صحت و سقم ادعاي كليساي كاتوليك، در رابطه با انتساب همه آيينها به وضع عيسي و نيز در محدود ساختن آنها به هفت مورد، آنچه مسلم است، كليساي كاتوليك حق هيچگونه دخالتي به عرف، براي جعل آيينهاي مقدس جديد را نميدهد. به عبارت ديگر، مسيح آيينهاي مقدس را وضع كرده، فقط او ميتواند مسيرهايي را كه فيض با آنها وارد جان انسان ميشود، معين كند و حتي خود كليسا نيز نميتواند به آيينهاي مقدس افزوده يا از آنها بكاهد.
2. گستره ملحقات آيينهاي مقدس
بخش دوم شعائر مسيحي، ملحقات آيينهاي مقدس ميباشند. اين دسته از مناسك و شعائر، در مقايسه با آيينهاي مقدس هفتگانه، بسيار گسترده بوده، شامل طيف وسيعي از آداب و رسوم مسيحي ميشوند. بركتها، انواع بزرگداشتها، اعم از جشن و عزاداري، زيارت اماكن قدسي، تبرك و توسل. ساير شعائر مسيحي مانند نوع پوشش روحانيت كليسا، جلوههاي هنري دين مسيحي، نيايش جمعي، زبان لاتين، كليسا و زيارتگاهها، مناسبتهاي ديني، تاريخ ميلادي، كتاب مقدس، صليب، تسبيح مريم مقدس و ناقوس، تنها بخشي از شعائر و يا آيينهاي مسيحي و البته بخش مهم آن را تشكيل ميدهند.
فراواني و شمول شعائر مسيحي در قالب ملحقات آيينهاي مقدس، به آنچه تاكنون به اين نام معرفي شده، منحصر نيست، بلكه كليسا ميتواند با توجه به موقعيتهاي گوناگون حيات مسيحي، آيينهاي جديدي را براي تقدس بخشيدن به برخي خدمات كليسايي، حالات خاص زندگي و امور فراواني، كه براي انسان مفيدند و در نهايت، بهمنظور غناي هرچه بيشتر دين مسيحيت، ارائه دهد. در اين زمينه، نبايد نقش عرف در وقايع نوظهور دين مسيحيت، ناديده انگاشته شود. اين همان چيزي است كه در اصطلاح مسيحيت، تحت عنوان«Popular Piety» و «Popular devotions» مطرح ميشود كه به معناي دينداري عرفي بوده و مراد از آن، آداب و رسومي است كه وارد دين شدهاند، اما منشأ عرفي دارند(كتكيزم، 1999م، بند 1668 و 1674، ص 373 و 374).
اما چگونه ميتوان اين مسئله را با مباني كليساي كاتوليك، كه مشروعيت را بهطور خاص در كتاب مقدس و سنت كليسايي جستوجو ميكند، سازگار دانست؟ از ديدگاه كليساي كاتوليك، اساساً زماني يك شعار، ميتواند شعار مسيحي ناميده شود كه يا شخص مسيح آن را بنيان نهاده باشد، يا دستكم، نهاد كليسا، كه مشروعيت خويش را از مسيح دريافت كرده است، آن را تأسيس نمايد. گروه نخست را «آيين مقدس» و گروه دوم را «ملحق به آيينهاي مقدس» ميخوانند. در اين صورت، چه جايگاهي را ميتوان براي عرف در نظر گرفت؟
حقيقت اين است كه كليساي كاتوليك، در مواجهه با گسترش روزافزون جوامع مسيحي و نيز تحولات جديدي كه در جوامع مدرن در حال شكلگيري بود، چارهاي جز اين نداشت كه بيش از پيش، دينداري عرفي را مورد اهتمام قرار دهد. البته التزام به مشروعيت دينداري عرفي، در گذشته نيز مورد تأييد كليساي كاتوليك بوده است، ولي در شوراي دوم واتيكان، اين مسئله بهطور جديتر مورد توجه قرار گرفت. اين شورا، كه خواستار بازنگري در آيينهاي عبادي كليسا و روزآمد كردن آنها، در پرتو سنت كليسايي بود، ضمن ارائه مصوبهاي در سال 1963 ميلادي، نشان داد كه در الهيات مسيحي، ابتناي مشروعيت بر مسيح و كليسا، هرگز به معناي ناديده گرفتن نقش عرف در شعائر مسيحي نيست. شوراي مزبور، طي اين مصوبه اعلام كرد كه تأسيس يك آيين بهواسطه كليسا، بهنوبه خود، ميتواند مبتني بر تأسيس عرف باشد. بدين صورت، علاوه بر مراسم عبادي آيينهاي مقدس و نيز آنچه بهعنوان «ملحقات آيينهاي مقدس» پذيرفته شدهاند، اَشكال پارسايي و دينداري عرفي نزد مؤمنان را در صورتي كه تحت اشراف و نظارت كليسا بوده، با عقايد و مناسك مسيحي سازگار باشند، مشروع ميدانست. بهموجب اين مصوبه، مسيحيان مناطق گوناگون ميتوانستند عناصري از فرهنگ بومي خويش را در عبادات مسيحي دخالت دهند و آنها را بوميسازي نمايند(همان).
در اين شورا براي نخستينبار، تغيير در زبان عبادي، بهعنوان نمونهاي از دينداري عرفي مجاز شمرده شد و بهموجب آن، مسيحيان مناطق گوناگون ميتوانستند حتي آيينهاي مقدس را نيز به زبانهاي محلي و غيرلاتين برگزار نمايند(اَبُت، 1966م، ص 151 و 159). درحاليكه تا پيش از اين، اِعمال هرگونه تغيير در زبان مراسم عبادي، با مخالفت شديد كليسا مواجه ميشد. اين موضع كليسا، عموم مسيحيان جهان را قادر ميساخت كه عليرغم اختلافات فرهنگي و اجتماعي، بتوانند به دين مسيحيت وارد شوند، بدون آنكه ضرورتي در تغيير بنمايههاي فرهنگي ايشان لازم آيد.
بنابراين، ميتوان ورود سلايق عرفي دينداران، به عرصه شعائر و مناسك و آيينهاي ديني را در دو حوزة مستقل ارزيابي نمود: نخست، در نحوه اجراي آيينهاي مقدس است. كليساي كاتوليك، بهرغم انحصار آيينهاي مقدس به هفت مورد مشخص، تطبيق مصاديق را به عرف واگذار ميكند و به عرف هر جامعهاي، اين اجازه را ميدهد كه تحت نظارت كليسا، آيينهاي مزبور را با فرهنگ خويش تطبيق دهند؛ زيرا اعتقاد بر آن است كه در آيين عبادي، بهويژه در آيينهاي مقدس، يك جزء تغييرناپذير وجود دارد كه تأسيس آن الهي است و كليسا محافظ آن است. همچنين اجزاي تغييرپذيري وجود دارند كه كليسا ميتواند و يا در برخي مواقع، وظيفه دارد آنها را با فرهنگ اقوام تازه مسيحي شده مطابقت دهد(كتكيزم، 1999م، بند 1205، ص 275).
مسئله ديگر قدرتي بود كه از سوي كليسا به عامه مردم مسيحي تفويض شده بود تا بتوانند بهمقتضاي نياز، شعائر و آيينهاي ديني نوظهوري را كه در حقيقت، در راستاي همان شعائر كليسايي بود، وضع نمايند. به عبارت ديگر، در ساية مشاركتي كه ميان كليسا با عامه متدينان برقرار شد، آيينهاي عرفي قابليت يافتند كه با رعايت اصول و موازين كليسايي و تحت اشراف و اجازه كليسا، بهعنوان ملحقات آيينهاي مقدس معرفي شوند(اَبُت، 1966م، ص 151 و 159).
مقايسه گستره شعائر، آيينهاي مقدس و نمادهاي ديني شيعه و كاتوليك
يكي از مهمترين اشتراكات شيعه و كاتوليك به حوزه گستره شعائر و آيينهاي مقدس مربوط ميشود. شيعيان و مسيحيان كاتوليك، بر دو حوزه مستقل از شعائر تأكيد دارند. نخست، مناسك و شعائري كه بهطور خاص از سوي دين معرفي شدهاند. دوم، شعائري كه نص خاصي دربارة آنها از دين نرسيده است. شيعه در اينباره، از اصطلاح «منصوص» و «غيرمنصوص» و كاتوليك از عبارت «سكرمنت»(آيين مقدس) و سكرمنتال(ملحق به آيين مقدس) استفاده ميكند.
از نظر شيعه، «شعائر منصوص» منحصر به امور خاصي است كه هرگز قابليت افزايش يا كاهش ندارد، اما با توجه به اينكه تطبيق آنها بر عهده عرف ميباشد، عرف مجاز است كه در اجراي اين دسته از شعائر و آيينهاي ديني، خارج از محدوديتهايي كه شرع نسبت به آنها تصريح نموده است، به نوآوري دست بزند. مسيحيان كاتوليك نيز بر اين باورند كه آيينهاي مقدس هفتگانه، مستند به وضع عيسي بوده، كاملاً محدود هستند. بنابراين، هرگز كسي نميتواند چيزي به آنها افزوده، يا از آنها بكاهد. اما اين كليسا، بهطور خاص در شوراي دوم واتيكان اجازه داد كه جوامع مسيحي ميتوانند زير نظر سازمان كليسايي، اين دسته از آيينها را با فرهنگ جامعه خويش تلفيق و همسو نمايند. حتي در اين شورا، اجازه داده شد كه در برگزاري آيينهاي مقدس، بهجاي استفاده از زبان لاتين، كه زبان مقدس مسيحيان است، از زبانهاي بومي هر منطقه استفاده شود. درحاليكه استفاده از زبان لاتين، در آيينهاي مقدس، تا پيش از اين شورا ضروري بهشمار ميرفت.
در مقابل اين نوع شعائر، «شعائر غيرمنصوص» و «ملحقات آيينهاي مقدس» قرار دارد. هريك از شيعه و كاتوليك، بر اين باورند كه اين دسته از شعائر، ميتوانند توسط عرف معرفي شوند. ازاينرو، هرگز نميتوان آنها را به تعداد معيني محدود ساخت. شيعه و كاتوليك، با تأييد و مشروعيتبخشي اين دسته از شعائر و آيينهاي مذهبي، آنها را نيز در زمره شعائر ديني قرار دادهاند، اما همزمان، معيارهايي را براي ورود سلايق عرفي به دين، در نظر گرفتهاند كه مرجع نهايي شناخت و تطبيق آنها، صاحبان تفكر و انديشه اسلامي و مسيحي هستند. در مذهب شيعه، سازمان روحانيت و در مذهب كاتوليك، سازمان كليساي كاتوليك متكفل اين وظيفه مهم هستند.
اعتقاد به توسعه شعائر و آيينهاي ديني نسبت به آنچه نص خاصي دربارة آن از شرع نرسيده است، نشان از اين دارد كه نظام فكري شيعه و نيز كاتوليك، هريك خواهان اين هستند كه دينِ پويايي را به مخاطبان خود عرضه بدارند تا بتوانند بهموازات تغييرات فرهنگي و اجتماعي و پيشرفت جوامع ديني، همچنان زنده و پويا باشد. ازاينرو، سازمان حوزه و كليسا، پس از عصر نبي مكرم اسلام و حضرت عيسي مسيح، ابتكار درونديني را از خود دريغ نداشته، بلكه اهتمامشان بر اين بوده است كه بر اساس مباني ديني، به ابتكاراتي دست زنند تا بهموجب آن، پويايي و سرزندگي را براي مذهب خويش به ارمغان آورند. حاصل اين انديشه اين است كه عرف متدينان، اجازه دارند شعائر ديني را مطابق با فرهنگ و جغرافياي خود، بوميسازي نموده، چهبسا به نوآوري در شعائر ديني بپردازند.
از ديگر اشتراكات شيعه و كاتوليك در اين حوزه، اين است كه هريك از ايشان، در نقطه مقابل خود، با گرايشهايي روبهرو هستند كه هرگز اجازه وضع شعائر نوظهور را نميدهند. نمونه بارز اين تفكر در جهان اسلام، وهابيت است كه با هرگونه عمل شرعي، كه در نصوص ديني بهطور خاص از آن سخني به ميان نيامده باشد، مخالفت ميكند. نظير اين طرز تفكر در جهان مسيحيت و در تفكرات برخي سردمداران نهضت اصلاحي، از جمله تسوينگلي نيز وجود دارد.
اشتراك شيعه و كاتوليك در حوزه شعائر، به آنچه گفته شد، منحصر نميشود. شيعه و كاتوليك، همانگونه كه در اصل دخالت عرف در حوزه شعائر داراي شباهت هستند، در بسياري از مصاديق شعائر، بهويژه در شعائر غيرمنصوص داراي شباهتهاي قابلتوجهي هستند كه مقايسه تطبيقي ميان آنها، خود مسئله حائز اهميت ديگري است كه از عهده اين نوشتار خارج است. بهعنوان نمونه، ميتوان مؤلفههايي همچون توبه، قرباني، ازدواج، جشن و عزاداري، تبرك، توسل، زيارت، پوشش و حجاب، دعا، اعياد، كتاب مقدس، تقويم ديني، مبدأ تاريخي، مسجد و كليسا، هنر اسلامي و بيزانسي، بهعنوان دو زبان مقدس، انتصاب و عمامهگذاري، اذان و ناقوس را در شيعه و كاتوليك با يكديگر مقايسه نمود. اين قبيل اشتراكات، موجب شده است كه در مقايسه ميان مذاهب اسلامي با مذاهب مسيحي، شيعه و كاتوليك از بيشترين قرابت با يكديگر برخوردار باشند؛ قرابتي كه زمينههاي گفتوگو و تعامل بيش از پيش آن دو مذهب را فراهم خواهد ساخت.
با وجود قرابت ميان شيعه و كاتوليك، در خصوص گستره آيينهاي ديني و شعائر، اختلافاتي نيز ميان آن دو مذهب به چشم ميخورد: نخست اينكه، شعائري كه بهطور خاص در متون ديني كاتوليك به آن اشاره شده، بسيار اندك و ناچيز است. ازاينرو، هرگز قابل مقايسه با شعائر منصوص شيعه نيست. با مراجعه به منابع ديني شيعه، بهروشني ميتوان ادلهاي را مشاهده كرد كه بسياري از شعائر رفتاري، مانند حج، نماز جمعه، نماز جماعت، نماز عيدين، وضو، جهت قبله، سجده بر خاك، عزاداري، زيارت مشاهد مشرفه، تبرك و توسل، حجاب و... را مورد توصيه قرار دادهاند. علاوه بر اين، بزرگداشت برخي شعائر و آيينهاي گفتاري از جمله اذكار و اوراد، شعائر مكاني مثل مسجد و زيارتگاه، شعائر زماني مثل ايام الله، تقويم قمري و ماههاي حرام، اشياء نمادين مانند قرآن و تسبيح فاطمه زهرا مورد توجه متون ديني قرار گرفته است. اين امور، بخش قابلتوجهي از شعائر شيعه را به خود اختصاص داده است. در مقابل، آنچه بهعنوان شعائر غيرمنصوص شيعه مطرح است، اگرچه بهطور خاص در منابع ديني به آنها اشاره نشده، اما اولاً، آنها در راستاي شعائر منصوص هستند. ثانياً، كليت هريك از آنها در متون ديني سفارش شده است، درحاليكه در مسيحيت كاتوليك، شعائر و آيينهاي ديني منصوص يا همان آيينهاي مقدس، تنها هفت مورد ميباشد. علاوه بر اين، چنانچه بيان شد، در متون ديني مسيحيت فقط رد پايي از تعميد و عشاي رباني ميتوان گرفت و اثري از ساير آيينها در آنها يافت نميشود. اين امر، بيش از هر چيز بيانگر جايگاه ويژه شعائر نزد شيعه و حاكي از وثاقت حداكثري آن است.
نتيجهگيري
1. «شعائر» واژهاي است عربي از ريشه «شعر». مفرد آن شِعار كه عامترين معناي آن عبارتند از: «مطلق علامت و نشانه». و در اصطلاح، با قيودي همراه ميشود كه پركاربردترين آنها اصطلاح «شعائر ديني» است. شعائر ديني آن دسته از نمادهاي ديني است كه آشكار بوده و وضع شدهاند تا خدا را به ياد آورند و معرف هويت ديني متدينان باشند.
2. شيعه همچون صاحبان بسياري از اديان و مذاهب، از شعائر، آيينها و نمادهاي ديني بسياري بهرهمند است كه به دو دسته شعائر منصوص و غيرمنصوص تقسيم ميشود.
شعائر منصوص يا شعائر دين، دستهاي از نمادهاي ديني هستند كه مستقيماً مستند به قرآن كريم و روايات معصومان ميباشند، اعم از اينكه به صراحت در متون ديني به نام شعائر خوانده شده باشند يا نه. شعائر غيرمنصوص آن دسته از نمادهاي ديني است كه مسلمانان بر پايه فهم خود از دين و با الهام از دستورات كلي موجود در منابع ديني، به شكل غيرمستقيم دريافت كرده، خود را مقيد به مراعات آنها ميدانند. اين دسته شعائر با نامهاي ديگري همچون «شعائر متدينان»، «شعائر عرفي»، «شعائر مستحدثه» و «شعائر نوظهور» نيز خوانده ميشوند.
3. با مراجعه به قرآن كريم، چهار آيه ميتوان يافت كه در آنها از عنوان «شعائر الله» استفاده شده است. در روايات اهلبيت نيز عنوان «شعائر الله» به كار رفته است. وجه مشترك همه كاربردهاي قرآني و روايي اين است كه جملگي درباره مناسك حج هستند.
4. بزرگان شيعه اگرچه در كم و كيف شعائر منصوص با يكديگر اختلافنظر دارند، اما جملگي بر اين باورند كه آيات قرآن كريم و روايات اهلبيت، هرگز در مقام منحصر كردن مصاديق شعائر الله به مناسك حج نبودهاند، بلكه هر آن چيزي كه از جانب شرع مقدس بهطور خاص، دستوري مبني بر اعلان و اظهار آن به ما رسيده، ميتواند جزئي از شعائر الله بهشمار آيد، هرچند به صراحت «شعائر» خوانده نشده باشد.
5. در شيعه هرچند شعائر الله تعبدي هستند، اما اين سخن هرگز به معناي اين نيست كه شارع مقدس با هرگونه مداخله عرف در اين زمينه مخالفت كرده باشد. به عبارت ديگر، شارع مقدس نهتنها در مفهوم شعائر به فهم عرفي اكتفا نموده و دست به وضع معناي جديد نزده است، بلكه حتي در مصاديق آن نيز به انتخاب عرف متدينان اعتماد كرده، و با حفظ شرايط، آن را امضا، تأييد و يا توصيه نمود. هرچند لازم است اين كار تحت اشراف متخصصان امور ديني انجام شود؛ چراكه عرف متدينان بهخوديخود، نقشي جز معرفي و پيشنهاد گزينههاي جديد براي شعائر ديني ندارند؛ يعني اين عالمان دين بايد مشروعيت و عدم مشروعيت آن امور را از منابع ديني استنباط كنند.
6. در ميان مذاهب مسيحي، مذهب كاتوليك به نوبه خود داراي طيف گستردهاي از شعائر و نمادها و آيينهاي ديني است. بهطوركلي، شعائر كاتوليك را ميتوان به جهت نوع انتسابشان به عيسي مسيح، به دو دسته كلي آيينهاي مقدس و ملحقات آيينهاي مقدس تقسيم نمود.
7. آيينهاي مقدس، مهمترين بخش شعائر مسيحيت ميباشد. واژه سَكرِمِنت «Sacrament»، يعني آيينهاي مقدس، عبارتند از: «نشانههاي محسوس از فيض نامحسوس الهي كه به موجب شباهتشان با امور قدسي و وضعشان از سوي عيسي مسيح، سبب تقديس شئون مختلف زندگي ميشوند».
اين آيينهاي مقدس، در طول تاريخ مسيحيت، دستخوش تغيير و تحولات كمّي فراواني قرار گرفتهاند. اما سرانجام هفت آيين بهعنوان آيينهاي مقدس مورد تأييد كليساي كاتوليك قرار گرفت كه عبارتند از: آيين تعميد، تأييد، عشاي رباني، اعتراف، ازدواج، انتصاب و تدهين بيماران.
8. كليساي كاتوليك معتقد است كه هر هفت آيين توسط عيسي مسيح وضع شدهاند. بنابراين، حق هيچگونه دخالتي به عرف براي وضع آيينهاي مقدس جديد داده نميشود، اما دربارة نحوه اجراي آيينهاي مقدس، فرهنگ عمومي در نحوه اجراي آنها با ضوابط و معيارهايي مورد پذيرش قرار گرفته است.
اما ملحقات آيينهاي مقدس يا شبهآيينها عبارتند از: «امور مقدسي كه در صف آيينهاي مقدس قرار ندارند، اما به جهت شباهت يا ارتباطي كه با آنها دارند، از سوي كليسا و نه از سوي مسيح، بهعنوان مكملي براي آيينهاي مقدس قرار داده شدهاند». اين دسته شعائر، در مقايسه با آيينهاي مقدس هفتگانه، بسيار گسترده بوده، شامل طيف وسيعي از آداب و رسوم مسيحي ميشوند.
9. كليساي كاتوليك، دربارة تعداد ملحقات آيينهاي مقدس و نحوه اجراي آنها، به عرف جوامع مسيحي اعتنا نموده، و اجازه داده است كه آنان در هر منطقهاي، ميتوانند ملحقات آيينهاي مقدس را بوميسازي نمايند و در مواردي به آنها بيفزايند. اما مرجع نهايي در شناخت اين معيارها و نيز داوري درباره جواز تغيير در شعائر، سازمان كليسايي خواهد بود.
10. از جمله مهمترين اشتراكات شيعه و كاتوليك، به حوزه گستره شعائر و آيينهاي ديني مربوط است. هر دو نسبت به نوآوري عرف متدينان در عرصه اجرا و جعل شعائر، توافق دارند و آن را تحت اشراف و نظارت علماي دين مجاز ميدانند. اين امتياز موجب غناي مذهب شيعه و كاتوليك شده، بهگونهاي كه امروزه هريك از آن دو، بخشي از پويايي، سرزندگي و روزآمدي خويش را مرهون مشروعيت دخالت عرف در عرصه شعائر و آيينهاي ديني ميدانند. همچنين اين ديدگاه خاص، موجب شده است كه در مقايسه ميان مذاهب اسلامي با مذاهب مسيحي، شيعه و كاتوليك داراي بيشترين قرابت با يكديگر باشند؛ قرابتي كه زمينههاي گفتوگو و تعامل بيش از پيش آن دو را فراهم خواهد ساخت.
11. از ديگر اشتراكات شيعه و كاتوليك، اين است كه هريك از ايشان، در دين خود با گرايشهاي مخالفي روبهرو هستند كه هرگونه دخالت عرف در حوزه شعائر را مصداق بدعت ميشمارند. نمونه بارز اين تفكر در جهان اسلام، وهابيت و در جهان مسيحيت در انديشه برخي سردمداران نهضت اصلاحي، از جمله تسوينگلي نيز ميتوان يافت.
12. بهرغم قرابت ميان شيعه و كاتوليك در حوزه گستره آيينهاي مقدس و شعائر، اختلاف حائز اهميتي نيز ميان آن دو مذهب به چشم ميخورد. شعائري كه بهطور خاص در متون ديني كاتوليك به آن اشاره شده، يا همان آيينهاي مقدس، بسيار اندك و ناچيز ميباشد كه تعداد آنها تنها به هفت مورد ميرسد. ازاينرو، بيشتر شعائر مسيحي نه در زمان عيسي، بلكه در قرون بعدي شكل گرفتهاند. درحالي كه بيشتر شعائر و آيينها و مناسك ديني شيعه داراي نص شرعي هستند. اين امر، بيش از هر چيز بيانگر جايگاه ويژه شعائر نزد شيعه و نيز حاكي از وثاقت حداكثري آن است.
- ابن حيون، نعمانبن محمد مغربي، 1385ق، دعائم الاسلام، تحقيق آصف فيضي، چ دوم، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث.
- اربابي، حسين، 1394، «شعائر ديني در اسلام؛ مفهوم شناسي، ويژگيهاو كاركردها»، معرفت، ش 211، ص 59ـ75.
- آريانپور، عباس و ديگران، 1369، فرهنگ كامل انگليسي فارسي، چ سوم، تهران، امير كبير.
- آلدر، جان، 1326، تاريخ اصلاحات كليسا، ترجمه اسماعيل شايگان، تهران، نور جهان.
- بام استد، رابرت و ديگران، 1374، جهان مذهبي: اديان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- برانتل، جورج، 1381، آيين كاتوليك، ترجمه حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- جوادي آملي، عبدالله، 1389، تسنيم، قم، اسراء.
- حكيم، جعفر، 1424ق، الشعائر الدينية نقد و تقييم تقريراً لبحوث الأستاذ الشيخ محمد سند، قم، دار الغدير.
- دورانت، ويل، 1371، تاريخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهري، چ سوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 11 جلد.
- راغب اصفهانى، حسينبن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، دارالقلم ـ الدار الشامية.
- رسولزاده، عباس؛ جواد باغباني، 1389، شناخت مسيحيت، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- سيفي مازندراني، علي اكبر، 1429ق، دليل الهدي في فقه العزاء، قم، موسسه نشر اسلامي.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين.
- طيب، سيد عبدالحسين، 1378ق، أطيب البيان في تفسير القرآن، چ دوم، تهران، اسلام.
- علينيا خطير، نادعلي، 1390، حكومت اسلامي و اقامه شعائر ديني، (ويرايش حسن بيگي)، قم، دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري.
- فراهيدي، خليلبن احمد، 1409ق، كتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.
- كتاب مقدس، 2009م، ترجمه قديم، چ پنجم، انگلستان، انتشارات ايلام.
- كليني، محمدبن يعقوب، 1429ق، الكافي، تهران، دارالحديث.
- محسنيانراد، مهدي، 1369، ارتباطشناسي؛ ارتباطات انساني ميانفردي، گروهي، جمعي، تهران، سروش.
- مطهري، مرتضي، 1381، يادداشتهاي استاد مطهري، تهران، صدرا.
- ـــــ ، 1389، «لزوم تعظيم شعائر اسلامي»، در: مجموعه آثار استاد شهيد مطهري، چ سيزدهم، تهران، صدرا.
- مغنيه، محمدجواد، 1369، الفقه علي المذاهب الخمسة، ترجمه كاظم پورجوادي، تهران، رسالت قلم.
- مك لولين، شون، 1383، دين، مراسم مذهبي و فرهنگ، ترجمه افسانه نجاريان، اهواز، رسش.
- مكارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 27 جلد.
- ـــــ ، ناصر، 1389، وهابيت بر سر دو راهي، چ پانزدهم، قم، نشر امام عليبن ابيطالب.
- مكگراث، آليستر، 1392، درسنامه الهيات مسيحي، ترجمه محمدرضا بيات و ديگران، قم، اديان و مذاهب.
- موسوي خميني، سيدروح الله، 1378، صحيفه نور: مجموعه رهنمودهاي امام خميني، تهران، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.
- موسوي بجنوردي، حسنبن آقا بزرگ، 1419ق، القواعد الفقهية، تحقيق و تصحيح مهدي مهريزي و محمدحسن درايتي، قم، الهادي.
- الموسوي، رياض، 1424ق، الشعائر الحسينية بين الأصالة و التجديد؛ محاضرات الشيخ محمد السند، قم، دار الغدير.
- ناس، جان باير، 1390، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، چ بيستم، تهران، علمي و فرهنگي.
- نجفي خميني، محمدجواد، 1398ق، تفسير آسان، تهران، اسلاميه.
- نوري، حسينبن محمدتقي، 1408ق، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث.
- نهجالبلاغه، تحقيق صبحي صالح، قم، هجرت.
- وان وورست، رابرت. اي، 1384، مسيحيت از لابهلاي متون، ترجمه جواد باغباني و عباس رسول زاده، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ويلسون، برايان، 1386، دين مسيح، ترجمه حسن افشار، چ سوم، تهران، مركز.
- وِيور، مَري جو، 1381، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- Catechism of the Catholic Church, 1999, London, Geoffrey Chapman.
- Cunningham, Lawrence S., 2009, An Introduction to Catholicism, New York, Cambridge University Press.
- Denzinger, H. Ed., 2001, Enchiridion Symbolorum, 39th Ed., Freiburg im Breisgau: herder.
- Hugh of St. Victor, 1962, De Sacramentis Selected Spiritual Writings, Harper & Row Publishers, New York and Evanston.
- Lombardi, Petri, 1841, Sententiarum Libri Quatuor, Paris, Parisiis Excuderat Migne, 4 Vols.
- Luther, Martin, 1520, The Babylonian Captivity of the Church in: D. Martin Luthers Werke, 1888, Weimar bohlau.
- Schaff, p., 1919, Creeds of Christendom, New York, Harper.
- Second Vatican Council, Sacrosanctum Concilium (SC) in: Walter M. Abbott Ed., 1966, The Documents of Vatican II, New York: Herder and Herder.