معرفت ادیان، سال هفتم، شماره سوم، پیاپی 27، تابستان 1395، صفحات 7-24

    تعامل با بیگانگان از منظر کتاب مقدس عبری، تلمود و قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ اعظم سادات شبانی / کارشناس ارشد رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه الزهراء / As.Shabani@alzahra.ac.ir
    سهیلا جلالی کندری / استاديار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه الزهراء
    لیلا هوشنگی / دانشيار گروه اديان و عرفان دانشگاه الزهراء / lhoosh@alzahra.ac.ir
    چکیده: 
    امروزه مناقشات بین پیروان ادیان مختلف، افزایش یافته و موجب ناامنی در جهان شده است. توجه به متون و اندیشه های دینی و بازتاب آن در تعامل بیرونی، می تواند در شناسایی دلایل اختلاف و رفع آن مؤثر باشد. در اندیشه یهود، «بیگانگان» افرادی خارج از قوم یهود هستند و نگاه دوگانه ای در برخورد با بیگانگان وجود دارد. در گزارش های کتاب  مقدس عبری(تنخ) و تلمود، از یک سو آنان، دارای نژاد پست و متفاوت از یهود هستند و از سوی دیگر، مخلوقات محترم خداوند شمرده می شوند. اکثر یهودیان، به دلیل باور به خلوص نژادی و برگزیدگی قوم خویش، با بیگانگان برخورد نامتعارف می کنند. با بررسی متون مقدس یهود، یکی از دلایل مهم تعامل نادرست یهودیان با بیگانگان، تکیه بر اندیشه های ناصواب راه یافته به متون دینی آنان است. در مقابل، قرآن کریم به همه انسان ها یکسان نگریسته، برای هیچ نژادی اعتبار ویژه قائل نمی شود، بلکه تنها تقوا و ایمان و عمل صالح موجب برتری انسان ها می باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Interaction with Foreigners from the Viewpoint of the Hebrew Holy Book, the Talmud and the Holy Quran
    Abstract: 
    Abstract Nowadays the escalating conflicts between the followers of different religions have given rise to insecurity in the world. Considering the religious texts and thoughts and their impact on the external interaction, can be effective in recognizing the causes of differences and solving them. In Judaism, ((Foreigners)) are the people other than the Jews and there is a dual view in dealing with the foreigners. As mentioned in some parts of the Hebrew holy text (Tanakh) and Talmud, on the one hand the foreigners differ from the Jews and are inferior to them in terms of race and on the other hand they are considered as respected creatures of God. Due to their belief in the racial purity and excellence of their own people, Jews have an inappropriate attitude towards foreigners. Research into the Jewish scriptures show that one of the most important reasons for the inappropriate attitude of the Jews towards the foreigners is relying on wrong beliefs penetrated into their religious texts. On the contrary, Quran considers all mankind as the same and does not regard any special race superior to the others. Rather, only piety, faith and good deeds are the criteria for superiority.
    متن کامل مقاله: 

    بيان مسئله
    در انديشة ديني يهود دربارة «خلقت» يهوديان، ديدگاهي خاص وجود دارد كه بر اساس تلمود و سنت قباله(براون، 1816، ج 4، ص 543) شكل گرفته است. اين ديدگاه، مهم‌ترين دليل براي خلوص نژادي آنان است. اين تفكر و نيز اعتقاد به «برگزيدگي»، عوامل تعيين‌كننده در رفتار آنان با غيريهوديان مي‌باشد. يهوديان به اشتباه، برگزيدگي مشروط قوم خود را مطلق فهميده،‌ آن را به همه زمان‌ها و مكان‌ها سرايت داده‌اند. آنان چون دين يهود را مختص بني‌اسرائيل مي‌دانند، دچار توهم برگزيدگي شده‌اند. قرآن كريم از غيرمسلمانان ياد كرده، ولي اسلام را به قوم خاصي منحصر نكرده است. 
    در تلمود، «يهود» از نظر نژاد از ساير انسان‌ها متمايز شده است. اين تمايز، تا حدودي تعيين‌كننده رفتار يهوديان با غيريهوديان مي‌باشد(مک کال، 1868، ص 32). در تنخ، گرچه از برگزيدگي بني‌اسرائيل، بخشش‌هاي پي‌درپي و نگاه ويژه يهوه به آنان صحبت شده(حزقيال، 16:11ـ18)، ولي عقوبت بني‌اسرائيل خاطي نيز مطرح شده است. اين امر، مفهوم «نژاد برتر» را بي‌اعتبار مي‌كند(عاموس، 2:3؛ 2:8).
    لازم به يادآوري است در اديان توحيدي، از اصول اخلاقي مشتركي سخن به ميان آمده است كه انديشه نژاد برتر را مخدوش مي‌سازد. اسلام ديني جهاني است، اما يهود ديني قومي ـ نژادي است(نیسان، 1999، ص 29). قومي بودن دين يهود، موجب شده است تا يهوديان برگزيدگي خود را به نژاد خود وابسته بدانند. البته برخي مسلمانان ناآگاه نيز به صرف مسلمان بودن، خود را برتر از همه انسان‌ها مي‌دانند. اما بر اساس قرآن كريم، گرامي‌ترين انسان‌ها نزد خداوند باتقواترين آنها هستند(حجرات: 13). برتري مسلمانان در صورت داشتن ايمان است: «أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»(آل‌عمران: 139). در آية «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ»(محمد: 35)، نيز علت برتري مسلمانان، همراهي خداي سبحان با آنان بيان شده است. همچنين در آيه 33 همين سوره، عدم اطاعت از خداوند و رسول را موجب ابطال اعمال دانسته است(محمد: 33). نكته حائز اهميت اينكه اين برتري، نژادي نيست، بلكه تقوا، ايمان به خدا و رسول او و پيروي از آنان، موجب برتري مي‌شود. البته در جامعه اعراب مسلمان، بخصوص اهل‌سنت، برتري نژاد عرب بر نژاد عجم مطرح مي‌باشد، اما هيچ ارتباطي با آموزه‌هاي دين اسلام ندارد.
    اين پژوهش بر آن است تا با شناسايي اين عوامل و مقايسه آن با قرآن كريم، تفاوت‌ها و شباهت‌هاي اسلام و يهوديت در اين زمينه را بيان نموده و به پاسخ روشني براي علت رفتارهاي فعلي جامعه يهود با ديگران دست يابد.
    واژه‌ها‌ي عبري «گوي»(goy) و «گوييم»(goyim)(ر.ک: رابینسون، 2008، ص 574). در كتاب‌ مقدس عبري(پيدايش، 5:10؛ اشعيا، 20:10؛ خروج، 24:9؛ 10:34؛ لاويان، 44:25)، به معناي ملت و مردم يهودي يا افراد غيريهودي است(رابینسون، 2008، ص 543). «گوييم»، جمع «گوي»، علاوه بر قوم غيريهود، در مورد بعضي از مكان‌ها نيز به كار رفته است. اين واژه400 مرتبه در كتاب‌ مقدس عبري آمده است(لانگمن، 2013، ص 697). معادل واژه «گوي»، واژه «نُخري»(Nokhri) در تنخ(تثنيه، 3:15) و «اِثنه»(éthnē که از واژه لاتین ethnicگرفته شده است) در عهد جديد(متي، 47:5) است. البته گاه واژه «گوي» براي اقوام اسرائيل نيز به كار رفته است(پيدايش، 2:12؛ مزامير، 5:106؛ حزقيال، 15:36). ولي برداشت عمومي از آن، همان اقوام غيراسرائيلي است. اين واژه معادل «آموت ـ ها ـ عُلَم»(Ummot ha-olam) به معناي غيراسرائيلي‌هاست(هایس، 2002، ص 293). يهوديان براي نوكيشان واژه «گِر»(Ger) را به كار مي‌برند. اين واژه در تنخ(خروج، 19:12)، معمولاً مفرد آمده و به معناي غريبه است(برت، 2002، ص 78، 80). در متون ديني يهود، واژه «بيگانگان»(Gentile) به معناي افرادي خارج از قوم يهود آمده است. در ترجمه فارسي كتاب مقدس عبري به «غريبان» برگردان شده است.
    در قرآن كريم تنها يك بار واژه «امّي» از زبان بني‌اسرائيل، به معناي «بيگانه»، آمده است كه ديدگاه آنان نسبت به غيرخودشان را نشان مي‌دهد: «... ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»(آل‌عمران: 75)؛ اين معنا را مي‌توان از مقابله اهل‌كتاب با عرب، كه معمولاً بي‌سواد بودند، به دست آورد(معرفت، 1390، ص26). واژه «عجم» معمولاً به نژاد غيرعرب اشاره دارد؛ هرچند فرد عربي كه نمي‌تواند فصيح صحبت كند، «عجم» گويند(فراهيدي، 1409ق، ج1، ص237). اين واژه 4 بار در قرآن براي توصيف زبان به غيرعرب به كار رفته است(روحاني، 1366ـ1368، ج 1، ص 491). با اين مضمون كه قرآنِ نازل‌شده بر پيامبرِ عرب و در سرزمين عربستان، نمي‌تواند غيرعربي باشد(ازهري، 1421ق، ج 1، ص 249). بنابراين، در قرآن كريم «بيگانگان» به معناي موردنظر در متون يهود وجود ندارد. واژه «غَير» به معناي «ديگري» و «غيرمسلمان» در قرآن كريم ديده مي‌شود(مائده: 106). ولي اين واژه ربطي به نژاد عرب يا برتري آنها ندارد(زمخشري، 1386ق، ص85؛ خوئي، 1388، ص443).
    بيگانگان در انديشه ديني يهود
    بيگانگان در كتاب مقدس، چند گروه هستند: 1. كساني كه از مرز و بوم يهود نيستند و در خارج از سرزمين آنها زندگي مي‌كنند؛ 2. بت‌پرستان و كافران؛ 3. رومي‌ها ]در عهد جديد[ (اِمونز، 1854، ص 76)؛ 4. همه اقوام غيراسرائيلي، اعم از اينكه داخل يا خارج از سرزمين يهود باشند(برومیلی، 1982، ص 2، ص 81).
    نگاه دوگانه به بيگانگان در تورات
    در تورات، خداوند فرمان داده كه بيگانگان را دوست داشته باشند: «پس غريبان را دوست داريد؛ زيرا كه در سرزمين مصر غريب بوديد»(تثنيه، 19:10). اين امر بيانگر محبت خداوند به تمام انسان‌هاست.
    گرچه در تنخ، خدا رهايي‌بخش اسرائيل است و اسرائيل بايد به او وفادار بماند و مي‌توان «خدا» را به دليل پيمان ويژه با قوم اسرائيل، خداي اسرائيل دانست، اما خدا، خداي همه موجودات، خالق آسمان و زمين و خداي تاريخ بشريت است و دلواپس آدميان(آنترمن، 1385، ص42). بني‌اسرائيل و بيگانگان، هر دو بندگان خداوند هستند و بايد مطيع امر او باشند.
    در تورات، احكامي بيان ‌شده كه نشانگر اين است كه به برخي از امور غريبان توجه ‌شده است. به‌عنوان نمونه، غريبان نيز مانند اسرائيل، مي‌توانستند در صورت ارتكاب قتل سهوي، به مكان‌هاي خاصي پناه ببرند: «به جهت بني‌اسرائيل و غريب و كسي كه در ميان شما وطن گزيند، اين شش شهر براي ملجأ باشد تا هركه شخصي را سهواً كشته باشد، به آنجا فراركند»(اعداد، 15:35). حقوق برده غيراسرائيلي، بايد منصفانه پرداخت مي‌شد(تثنيه، 15:24). همچنين آنها مي‌توانستند در سرزمين يهود صاحب اموالي باشند(حزقيال، 22:47ـ23).
    در تورات، اسرائيلي‌ها به رفتار مهرورزانه و عادلانه با غريبه‌ها، به استثناي قوم‌هاي كنعاني، توصيه شده‌اند(تثنيه، 19:10؛ خروج، 9:23). در تنخ همچنين اعمال درست غريبان، تمجيد و با نافرماني بني‌اسرائيل مقايسه شده است(ارميا، 35). از سوي ديگر، در تنخ نگاه‌هاي تبعيض‌آميزي به بيگانگان وجود دارد. از جمله مي‌توان به احكام چگونگي تطهير يهوديان، پس از تماس با بيگانگان (مدياني‌ها) اشاره كرد (اعداد، 19:31ـ24؛ ر.ك: برومیلی، 2002، ص 206). همچنين مفاهيمي در تنخ وجود دارد كه بر حقير شمردن بيگانگان حمل مي‌شود كه با تورات در تعارض است. مانند: (خروج، 43:12؛ اشعيا، 7:1).
    نگاه دوگانه به بيگانگان در تلمود
    در تلمود، توصيه‌هايي به رفتار مبتني بر عدالت و انصاف و به دور از تبعيض با غيريهودي مشاهده شده است:
    فريب غيريهود و آزار رسانيدن به وي، گناهي است بسيار سنگين‌تر و ناپسندتر از فريب يك يهودي و بدي كردن به او. به اين جهت كه بدكردن به غيريهود باعث حيلول هَشِم(Hillul Hashem) (بي‌حرمتي به خدا)مي‌شود (توسيفتاباواقما، 15:10). حيلول هشم، از شنيع‌ترين گناهان به حساب مي‌آيد، طوري‌كه توبه و ندامت فرد، مجازات او را عقب نمي‌اندازد و فقط مرگ شخص گناهكار مي‌تواند، گناه او را زايل كند (يوما، 86الف) كسي كه باعث خوار شدن نام الهي شود، جزو پنج گروه گناهكاراني است كه بخشش و آمرزشي براي آنان نيست (آووت ربي ناتان، 39). هر آن‌كس كه نام خدا را در خفا خرد كند، به طور آشكار او را مجازات خواهند كرد. چون در مورد گناه «حيلول هشم»، چه از روي سهو باشد و چه از روي عمد، مجازات يكسان است (ميشناآووت، 4:4: كهن، 1382، ص75).
    در عين حال، برخي انديشمندان يهودي، ديدگاه متفاوتي به بيگانگان دارند. آنان يهود را از نظر جسم و روح، با ديگر آدميان متفاوت مي‌دانند. 
    دين‌شناسان يهودي در قرون وسطي، براي اثبات حقانيت يهود در مقابل مسيحيت و اسلام تلاش مي‌كردند. در اين ميان قاعده‌ «يهودا هالوي» در كتاب كوزَري قابل اعتناست. قاعده اين است كه اسرائيل در ساختار روحي خود، با اقوام ديگر متفاوت است و يك تازه كيش يهودي از اين ژن‌هاي روحي، بي‌بهره است(آنترمن، 1385، ص349؛ هالوی، 2007، ص 35، 124).
    بر اساس اين اعتقاد كه در تعاليم تلمود و به شكل گسترده‌تر در عرفان قبالايي مشاهده مي‌شود، «گوي‌ها» يا «گوييم»؛ يعني بيگانگان، متعلق به زير جهان قباله هستند كه شياطين در آن جاي مي‌گيرند. روح «گوي» از روح فرد يهودي در مرتبۀ پايين‌تر است. بر اساس يكي از سنت‌هاي تلمودي، حوا به‌وسيله مار شيطان باردار شده و در نتيجه، نقصي در زاد و ولد او پيدا شد تا آنكه تجلي خدا در سينا موجب شد آن عيب از اسرائيل برطرف شود. «گوي»، فرزند معيوب ارتباط جنسي زن با مار، نماد نيروهاي شيطاني بود. ازآنجاكه بيگانگان تجربه پاك‌كننده ظهور توراي خدا را نداشتند، نيمه ‌انسان و نيمه شيطان باقي ماندند (همان، ص349ـ350). و معدود افراد غير شيطاني كه در ميانشان به چشم مي‌خورد، درواقع ارواح يهودياني هستند كه وقتي شيطان به بانوي مقدس يا بانوي شوهردار(Matronit؛ ر.ك: پاتای، 1990، ص 139؛ پاتریکا، مونقان، 2010، ص 93) تجاوز كرد، در منزل او در بهشت گم شدند (شاهاك، 1389، ص45).
    ‌در اين اعتقاد، غيريهودي موجود مسخ‌شده‌اي است كه به جبر، هويت متفاوتي از نژاد برتر انسان‌ها، يعني يهوديان دارد. در كتاب مكاشفات باروخ از سقوط آدم و نسل وي صحبت شده، اما در آن موضوع اختيار و آزادي انسان در انتخاب خير و شرّ نيز مطرح شده است. جمله‌ «هر كس آدم نفس خويش است»، به همين مطلب اشاره مي‌كند(هستینگ، 2003، ج 5، ص 703؛ آر اچ چارلز، 2006، ص 44).
    از ديدگاه فيلون(Philo؛ ر.ك: ویلسون، 2011، ص 12) نيز خوردن از شجرة ممنوعه تمثيلي است از تسليم شدن در برابر شهوات و لذات جسماني. آدم مظهر خرد، حوا مظهر دريافت حسي، «مار» مظهر هواي نفساني و «درختِ» معرفت، مظهر انديشه و تدبير است(مجتبايي، 1374، ج1، ص175).
    يهوديان بر اساس اعتقاد به خلوص و دست‌نخوردگي نژادشان، گامي را فراتر نهاده و حتي ويژگي‌هاي فيزيكي خود را متمايز از ساير نژادها مي‌دانند. جمال حمدان بيان مي‌كند كه يهوديان صفاتي چون كوتاهي قد، سينه تنگ، چاقي و بيني كج و شكل سرشان را ويژه دانسته، و معتقدند: از لحاظ ظاهري نيز متمايز از ديگران هستند(هرکابای، 1972، ص 323). جِيگِر(Gustav jaeger). او مي‌گويد: يهوديان با بوي بدنشان قابل تشخيص‌اند و از آريايي‌هايي كه خون كمتري از يهوديت در بدنشان جاري است، متمايز مي‌شوند(فیشبرگ، 2006، ص 315؛ الیس، 2001، ج iv، ص 59ـ90).
    موسي هس(Moses Hess)، پايه‌گذار اين نظريه زيست‌شناختي بود. هرتزل(Theodor Herzl (1860-1904) عباراتي چون «جنس يهود» يا «قيام جنس يهود» را به كار مي‌برد. او از تشابه ظاهري يهوديان كنيسه پاريس و وين در شكل بيني و نفوذ چشمانشان به شگفتي آمده بود(هس، 1995، ص 58ـ59). مارتين بوبر(مارتین بوبر؛ ر.ك: Buber، 1997، ص 230) با اشاره به اهميت خون و ريشه يهود در شكل‌دهي ابعاد شخصيتي يهود مي‌نويسد: «يهوديان اگر از سرزمينشان طرد شده‌اند، سرزمينشان از ميان آنان طرد نشده است». صهيونيست‌ها، نه‌تنها به شيوه فلسفي بوبر، بلكه به شيوه علمي نيز مي‌خواهند ثابت كنند كه نژاد خالص هستند(سَند، 2010، ص 259). بنابراين، آنان براي ممتاز نشان دادن نژاد خود، از اهرم‌هاي اعتقادي و زيست‌شناختي استفاده كرده‌اند.
    يهوديان، خلوص نژادي خود را مطرح و براي حفظ آن، ازدواج با غيريهودي را منع مي‌كنند، ولي به اين اعتنا نكرده، ازدواج‌هاي خارج از نژاد خود داشتند(روت، 4:1، 16ـ17؛ دوم‌سموئيل، 1:11ـ26). برخي تعاليم يهود، بر اين عقيده خط بطلان مي‌كشد. از جمله، در پاسخ اين سؤال كه چرا نسل بشر از يك تن (آدم) به‌وجود آمده است، گفته شده: «به خاطر نيكوكاران و بدكاران. تا آنكه نيكوكاران نگويند ما اخلاف يك نيكوكار هستيم و بدكاران نيز نگويند ما اولاد يك بدكارهستيم. بنابراين، هيچ‌كس نمي‌تواند ادعا كند كه ارث عامل مؤثري در اخلاق و رفتار او بوده ‌است»(كهن، سنهدرين، 38 الف، ص 165).
    امروزه، انديشة خلوص نژادي به شدت محكوم شده، حتي برخي انديشمندان يهودي نيز مخالف آن هستند. شُلومو سَند(Shlomo Sand)، استاد تاريخ دانشگاه تل‌آويو، در كتاب پرفروش اختراع قوم يهود مي‌نويسد:
    تبعيد گستردۀ قوم يهود در قرن اول ميلادي به دست روميان، از نظر تاريخي اثبات‌پذير نيست. يهوديان ساكن سرزمين‌هاي مقدس تبعيد نشدند، بلكه در طول زمان مسلمان شدند و در جنگ‌هاي صليبي، هويت آنها تقويت شد. يهوديان باستاني ساكن منطقۀ فلسطين، اجداد اعراب مسلماني هستند كه امروز در اين ناحيه، زير ستم و اشغالگري يهوديان قرار گرفته‌اند(سند، 2010، ص 267). [به نظر سَند]، يهودياني كه در اسرائيل گرد آمدند، اساساً نژادهاي بسيار گوناگونِ آسيايي، اروپايي و آفريقايي دارند و نمي‌توان آنها را يك قوم خالص يهودي معرفي كرد و داستان تبعيد، داستان ساختۀ مسيحيان براي ترغيب يهوديان به آيين خودشان بوده است. [او] نظريه هرتزل و «تئوري خون» بوبر را نيز به چالش كشيده است(همان، ص 238).
    حال اين سؤال مطرح است كه چرا برخي يهوديان، بر منحصر به فرد بودن نژاد خود تأكيد مي‌كنند؟ ريشة اين نگرش به دوره ربانيون برمي‌گردد. يعني پس از تخريب معبد، هويت يهود دچار تغييرات اساسي شد و براي خروج از تحميل حقارت‌هاي ملل همسايه، قوم‌گرايي و پي‌ريزي جامعه متحد يهودي شكل گرفت(Katz، 2006، ص 202ـ203).
    از قرن نوزدهم، بار ديگر بين يهوديان و مسيحيان، مناقشه جديدي برپا شد كه از نظر يهوديان، جريان يهودستيزي را دنبال مي‌كرد. يهودستيزان، با تمسخر از نژاد يهوديان اين‌گونه ياد مي‌كردند:
    يك يهود، هميشه يهودي است!(Once a jew, always a jew) از نظر آنان، ويژگي‌هاي جسمي يهود اين‌گونه بود: كوتاه قد، مو قرمز، دماغ عقابي، بدچشم با بدن و پايي بد شكل، از لحاظ ساختار بدني ضعيف. ويژگي‌هاي اخلاقي‌شان نيز عبارت بود از: ترسويي، سركشي، حيله‌گري، تنبلي، شهوت‌راني و علاقه‌مندي به ارتباط با زنان غيريهودي(رابینسون، 2008، ص 490ـ491).
    توهين‌هاي مسيحيان به يهوديت يك‌طرفه نبوده، عداوت به مسيحيت در انديشه‌هاي ديني يهود مشاهده مي‌شود. شاهاك(Israel Shahak) مي‌نويسد: 
    تلمود، جداي از ضديت كلي با غيريهوديان، به شدت ضد مسيح است و اهانت‌هاي فراواني به ساحت حضرت عيسي كرده است. از جمله اتهامات جنسي سخيف، مجازات او در جهنم و فرو بردن او در نجاسات شيطان. همچنين حكمي در تلمود به يهوديان اجازه ‌مي‌دهد كه انجيل را در ملأ عام بسوزانند. اين حكم، همچنان معتبر است. به‌عنوان نمونه، در 23مارس1980، صدها نسخه از انجيل در ملأعام و تحت نظر يك سازمان مذهبي به نام «يادلاخيم»(Yad le akhim) در اورشليم سوزانيده شد. ابن‌ميمون در كتاب احكام تورات، پس از بيان نام مسيح مي‌نويسد: «نام زشتش نابود باد» (شاهاك، ص 52ـ53).
    اين دشمني‌ها، نبايد نتيجه دستورات اخلاقي دين الهي يهود تلقي شود؛ زيرا با روح تعاليم يك مذهب يكتاپرست هم‌سو نيست، بلكه اينها تحريفات يهوديان است.
    برگزيدگي قوم يهود و تمايز با بيگانگان
    يكي ديگر از دلايل يهود براي برتر دانستن نژاد خود، اين است كه خود را برگزيده خدا مي‌دانند(ر.ك: خروج:7:3؛ 22:4ـ23؛ 7:6؛ 16:7؛ 5:19؛ تثنیه:5:18؛ 8:19؛ 19:26؛ 2:30ـ5؛ اول سموئیل:28:2؛ دوم سموئیل: 21:6؛ اول پادشاهان:16:8؛ مزامیر:36:89ـ37؛ اشعیا:1:14؛ 22:66؛ ارمیا:11:13؛ هوشع:1:3). آنان مي‌ديدند كه خداي قومي آنها، سير تاريخ را به سودشان تغيير مي‌دهد و پي‌درپي شاهد الطاف و عنايت الهي بودند(اپستاين، 1385، ص45ـ46).
    در اين مفهوم، خداوند با بندگانش رابطه دارد. بني‌اسرائيل امت برگزيده‌اي است كه خداوند محبتش را از طريق آنان، به تمامي آدميان و نه‌تنها آنان، آشكار ساخت(اپستاين، 1960، ص 30). به نظر مي‌رسد، با اين تفضيل، آنان داراي مسئوليت سنگيني ‌شدند؛ چون بقيه اقوام به آنان توجه مي‌كردند تا بدانند اين قوم مكرم چه ويژگي‌هايي دارند. در تلمود آمده است:
    يهودي بايد ديني داشته باشد كه نه‌تنها از بت‌پرستان متمايز شود، بلكه يادآور نژاد، ايمان و دين يهودي وي نيز باشد. يهودي بايد از همسايگان خود هم به سبب ايمان و هم شيوة زندگي خاص متمايز باشد... حتي در اعمال روزانه‌اش، ظاهري متمايز براي يادآوري يهودي بودنش داشته باشد. زندگي او در تمام جزئيات، بايد به‌وسيله تورات رهبري و نظارت شود (كهن، 1382، ص 12).
    تلمود علت اصلي برگزيدگي يهود را پذيرش تورات مي‌داند. همچنين اين درحالي است كه ملت‌هاي ديگر آن را نپذيرفتند؛ زيرا با خُلق آنان ناسازگار بود. هلاخا(Halakha) به عنوان فقه رسمي يهود، به‌روشني به تفاوت يهوديان و غيريهوديان پرداخته است(نیسان، 1999، ص 24؛ فایر استون، 2008، ص 55).
    يهوديان به اين جمله تورات نيز استناد مي‌كردند: «پس موسي آمده، همه سخنان خداوند و همه اين احكام را به قوم بازگفت و تمامي قوم به يك زبان در جواب گفتند: همه سخناني كه خداوند گفته است، بجا خواهيم آورد»(خروج، 3:24).
    عده‌اي برتري اخلاقي خود را مطرح مي‌كنند و مي‌گويند: اگر سؤال شود چرا خداوند آنان را انتخاب كرده، خواهند گفت: چون ما خدا و توراتش را انتخاب كرده‌ايم و لذا برگزيدگي دو سويه و متقابل است(آرتور بوتریک، 1953، ص 30).
    برخي ديگر، بعكس خلوص نژادي را دليل برگزيدگي مي‌دانند(هالوی، 2007، ص 35، 124). نگاه ديگر، متأثر از تفكر مسيحي است. بر اساس اين تفكر، ارادة الهي، بر برگزيده شدن اين قوم بوده است(آشتياني، 1368، ص 475) و نبايد در پي دليل اين برگزيدگي بود. در عهد جديد آمده است: «شما مرا برنگزيديد، بلكه من شما را برگزيدم و شما را مقرر كردم تا شما برويد و ميوه آوريد و ميوه شما بماند تا هر چه از پدر به اسم من طلب كنيد، به شما عطا كند»(يوحنا، 16:15). در تلمود آمده است: «با جماعت يهود همچون ملت‌هاي ديگر معامله نمي‌كنم، حتي اگر اعمال خوب آنان اندك باشد»(گندمي، 1384، ص76ـ80). بنابراين، برگزيدگي آنان يك موهبت الهي است. 
    در تورات، تصميم خداوند در انتخاب بني‌اسرائيل، به شكل حكم ازلي است و برگزيدگي، در اثر تحقق عهد الهي در كوه سينا و بار دوم در دشت موآب بود(ایسن، 1995، ص 64). ازاين‌رو، اگر قوم يهود به بيراهه بروند، بر خدا لازم است تا آنان را برگرداند. بر اساس كتاب‌ مقدس عبري، علت برگزيدگي بني‌اسرائيل، عهدي است كه خدا با پدران آنان، ابراهيم، اسحاق، يعقوب و سپس، ساير انبياي آنان و خود قوم بسته است. بر اساس اين عهد، خدا، خداي اينان و قوم هم قوم خدا هستند، به شرطي كه تنها خدا را بپرستند و از فرامين الهي تبعيت كنند(بقره: 83ـ84)؛ يعني اگر شرط رعايت نشود، برگزيدگي قومي از بين خواهد رفت(همان، ص 169).
    برگزيدگي در تنخ، به معناي ناديده گرفتن ساير انسان‌ها نيست:
    و غريباني كه با خداوند مقترن شده، او را خدمت نمايند و اسم خداوند را دوست داشته، بنده او بشوند؛ يعني همه كساني‌كه سبّت را نگاه داشته، آن را بي حرمت نسازند و به عهد من متمسك شوند. ايشان را به كوه قدس خود خواهم آورد و ايشان را در خانه عبادت خود شادمان خواهم ساخت و قرباني‌هاي سوختني و ذبايح ايشان بر من قبول خواهد شد؛ زيرا خانه ‌من به خانه عبادت براي تمامي قوم‌ها مسمي خواهد شد و خداوند يهوه كه جمع‌كننده رانده‌شدگان اسرائيل است، مي‌گويد كه بعد از اين ديگران را با ايشان جمع خواهم كرد، علاوه بر آناني كه از ايشان جمع شده‌اند (اشعيا، 6:56ـ8).
    در تنخ، براي بيگانگان دعاي خير مي‌شود تا اسم خدا را بشناسند:
    و نيز غريبي كه از قوم تو اسرائيل نباشد و به خاطر اسم عظيم تو و دست قوي و بازوي برافراشته تو از زمين بعيد آمده باشد، پس چون بيايد و به سوي اين خانه دعا نمايد، آن‌گاه از آسمان، مكان سكونت خود بشنو و موافق هر آنچه آن غريب نزد تو استغاثه نمايد، به عمل آور تا جميع قوم‌هاي جهان اسم تو را بشناسند و مثل قوم تو اسرائيل از تو بترسند و بدانند كه اسم تو بر اين خانه‌اي كه بنا كردم نهاده شده است (دوم تواريخ، 32:6ـ33؛ و نيز: اول‌پادشاهان، 41:8ـ43).
    در تنخ گردن‌كشي بني‌اسرائيل، در برابر فرامين الهي و پيامبران خدا نيز بارها مذمت شده ‌است(دوم‌پادشاهان، 13:17ـ20؛ ارميا، 9:11ـ10؛ 25:7ـ28‌؛ ر.ك: بقره: 67ـ68، 71). به اين ترتيب، نظر افراطي «نژاد برتر» يهود به چالش كشيده مي‌شود. 
    در تورات آمده است: غضب خداوند به سبب سركشي‌هاي مكرر و از دست‌دادن فرصت توبه، شامل حال بني‌اسرائيل مي‌شود. اين غضب تنها يك توبيخ ساده نيست، بلكه خداوند آنان را به مبارزه مي‌طلبد:
    خداوند چنين مي‌گويد: پدران شما در من چه بي‌انصافي يافتند كه از من دوري ورزيدند و اباطيل را پيروي كرده، باطل شدند؟ و نگفتند: يهوه كجاست كه ما را از زمين مصر برآورد و ما را در بيابان و زمين ويران و پر از حفره‌ها و زمين خشك و سايه موت و زميني كه كسي از آن گذر نكند و آدمي در آن ساكن نشود، رهبري نمود؟ و من شما را به زمين بستان‌ها آوردم تا ميوه‌ها و طيبات آن را بخورديد؛ اما چون داخل آن شديد، زمين مرا نجس ساختيد و ميراث مرا مكروه گردانيديد. كاهنان نگفتند: يهوه كجاست و خوانندگان تورات مرا نشناختند و شبانان بر من عاصي شدند و انبيا براي بعل نبوت كرده، در عقب چيزهاي بي‌فايده رفتند. بنابراين خداوند مي‌گويد: بار ديگر با شما مخاصمه خواهم نمود و با پسران پسران شما مخاصمه خواهم كرد (ارميا، 5:2ـ9).
    خداوند انذار مي‌دهد كه در صورت عدم ترك خطاها، آينده بدي را برايشان رقم مي‌زند:
    خداوند مي‌گويد: هر آينه خاندان اسرائيل و خاندان يهودا به من به‌شدت خيانت ورزيده‌اند. خداوند را انكار نموده، مي‌گويند كه او نيست و بلا به ما نخواهد رسيد و شمشير و قتل را نخواهيم ديد. و انبيا باد مي‌شوند و كلام در ايشان نيست. پس به ايشان چنين واقع خواهد شد. بنابراين، يهوه خداي صبايوت چنين مي‌گويد: چون‌كه اين كلام را به من گفتيد، همانا من كلام خود را در دهان تو آتش و اين قوم را هيزم خواهم ساخت و ايشان را خواهد سوزانيد. خداوند مي‌گويد: اي خاندان اسرائيل، اينك من امتي را از دور بر شما خواهم آورد. امتي كه زورآورند و امتي كه قديمند و امتي كه زبان ايشان را نمي‌داني و گفتار ايشان را نمي‌فهمي (ارميا، 11:5ـ15). در نهايت، به دليل تمرد بني‌اسرائيل، آنان را پراكنده و در كشورها متفرق‌مي‌سازد (حزقيال، 23:20).
    بنابراين، كتاب مقدس، انديشه برگزيدگي كلي و هميشگي بني‌اسرائيل را تأييد نمي‌كند. به نظر مي‌رسد، برگزيدگي به سبب عهد الهي و پذيرش تورات است و براي ساير نظرات، دليل منطقي نمي‌توان يافت. 
    فهم و هدايت‌گري تورات در انحصار قوم يهود
    متفكران يهوديت سنتي و ارتدوكس(ر.ك: نیوسر، 1991، ص 32) معتقدند: يك غيريهودي درك دقيقي از كتاب مقدس ندارد. ظرافت‌هاي فهم اين كتاب را تنها يهودي مؤمن درمي‌يابد.
    آگاهي معمولي از نوشته‌هاي يهودي، چيزي بيش از آشنايي گذرا با دين يهود نخواهد بود. براي فهميدن جايگاه امروزي دين، بايد دريابيم كه گذشته چگونه در اذهان و افعال عمل‌كنندگان كنوني زنده است. ادلّه لفظي حداكثر بازتاب ناقصي از يهوديت‌اند و در تلاش براي توصيف دين يهود، بايد هميشه از رفتارهاي معمول ديني، الگوهاي فكري و واكنش‌هاي يهوديان دين‌دار آغاز كرد (آنترمن، 1385، ص18).
    برخي معتقدند كه اين عقيده كه يهوديت يك مذهب مبتني بر كتاب مقدس است، گمراه‌كننده است و تورات همان قدرت قانوني و محوريتي را دارد كه انجيل در مسيحيت دارد(شاهاك، 1389، ص77). اين موضوع، به تفسير يهوديان از كتاب مقدس برمي‌گردد كه به ظاهر الفاظ توجهي نداشته، تفاسير خاصي از كتاب‌هاي مقدس دارند كه كاملاً با ظاهر آن، متفاوت و گاه در تضاد است(همان، ص71)(شاهاك، 1389، ص 72).
    با چنين تفكري، راه گفت‌وگوي بين اديان بسته شده و موانع بسياري بر سر راه فهم متقابل بين اديان توحيدي پديد مي‌آيد. درحالي‌كه تنخ، مانند ساير كتب ديني، مضامين مشتركي در مورد انسان دارد. در انديشه يهود، دستورات درست ديني يهود، فراقبيله‌اي است. تورات، در كوه سينا نازل شده است تا ملت‌هاي جهان عذري نداشته باشند كه آن را به اسرائيلي‌ها محدود كنند. در عقايد ديني يهود آمده است: «تورات به سه چيز شباهت دارد: بيابان، آتش و آب؛ يعني همان‌طور كه اين سه چيز براي جهانيان رايگان است، تورات نيز برايشان رايگان است»(مكيلتا بحوش5؛ پيترز، 1385، ص151). اين سه عنصر طبيعت، نقش حياتي در تشكيل جهان دارند(پيدايش، 1:1ـ10)؛ زيرا بيابان به ملتي تعلق ندارد، با نزول تورات در بيابان، اختلاف بين امت‌ها مبني بر اينكه تورات در سرزمين ما نازل شد، از بين مي‌رود. آتش و آب هم همگاني است(پيترز، 1385، ص152). البته بسياري از احكام تورات، مخصوص يهود است(كتاب لاويان)، اما فهم مفاهيم اخلاقي براي همگان امكان‌پذير است.
    بنابراين، براي فهم كتاب مقدس، راه‌هاي مختلفي وجود دارد و هريك درك‌ها و تفاسير متعددي در پي خواهد داشت. براي كتاب مقدس عبري، مراتب تفسيري مختلفي را مي‌توان در نظر گرفت. طُرُق فهم تورات عبارتند از:
    1. فهم ساده متن تورات، مناسب براي عامه مردم.
    2. مطالعه تفاسير مختلف با تأكيد بر محور معناي ساده.
    3. بررسي متن كتاب مقدس از چشم‌انداز ميدراش و تفاسير وعظي.
    4. مثل‌ها و نغزها. تفاوت فكري ميان عامه و خاصه از اين مورد شكل مي‌گيرد.
    5. رازهاي تورات، اشاره به معاني پنهاني، مثل حرف «ب» كه در آغاز تورات عبري درشت‌تر نوشته شده است.
    6. فهم تورات از طريق فاصله گرفتن از دنيا و تجربه حضور فعال خداوند در خود.
    7. طريقه انبياء در فهم تورات؛ يعني قدس‌الاقداس كه بالاترين سطح فهم بوده و همه به آن دست نمي‌يابند(پيترز، 1385، ص162ـ167).
    قرآن كريم بارها به حقانيت كتب آسماني تحريف‌نشده پيشين اشاره كرده است. يافتن اشتراكاتي در زمينه يكتاپرستي، در بخش‌هاي تحريف‌نشده كتاب مقدس، تصادفي نيست. البته تصديق قرآن، دليل بر حقانيت كتب فعلي نيست. قطعاً بخش‌هايي در همين كتب مقدس يافت مي‌شود كه مطلقاً با عقل و آموزه‌هاي دين الهي منطبق نيست، اما فهم معارف الهي موجود در كتاب مقدس عبري، بنابر شهادت قرآن كريم، براي غيريهوديان ناممكن نيست. بنابراين، پيروان اديان با فهم نادرست از دين خود، به اختلافات و دشمني‌هاي خود دامن مي‌زنند. اين تفكرات باطل، يكي از عوامل مؤثر دشمني‌هاي آنان در عصر حاضر است. 
    جايگاه بيگانگان در قرآن كريم
    در قرآن كريم گرچه از مشركان، كافران يا اقوام غيرعربي، همچون يهوديان و نصراني‌ها صحبت شده است، اما لفظ «بيگانه» يا «غريب» براي آنان به كار نرفته است. اصولاً اسلام ديني فراقومي است و براي همه جهانيان است. همچنين در قرآن كريم آمده است كه موسي و عيسي براي قوم بني‌اسرائيل مبعوث شدند(اسراء: 2؛ آل‌عمران: 49). بنابر آيه «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً»(نساء: 1؛ اعراف: 189)، انسان‌ها در خلقت به يكديگر برتري ندارند. قرآن كريم، از آفرينش يكسانِ انسان‌ها صحبت كرده است: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ»(مؤمنون:23؛ سجده: 7؛ حجر: 26). در جاي ديگر مي‌فرمايد: فضيلت آنان به تقوايشان است (حجرات: 13). ازاين‌رو، فضيلت يك انسان به فرزندان او منتقل نمي‌شود. به‌عنوان نمونه، فرزند نوح، اهل او شمرده نمي‌شود(هود: 45ـ46). امامت حضرت ابراهيم لزوماً به همه افراد نسلش منتقل نمي‌شود(بقره: 124).
    خداوند در قرآن كريم، خداي همه مخلوقات و ابناء بشر است، نه خداي اين قوم و آن نژاد. واژه‌هاي «ربّ‌الناس» و «ربّ العالمين» و «ربّ كل شيء» اين معنا را دارند(ناس: 1؛ انعام: 162، 164؛ اعراف: 61، 67، 104). خطاب آدميان به «يا ايها الناس» و «يا ايها الذين آمنوا» بيانگر نگاه يكسان خداوند به تمامي نژادهاست. 
    قرآن تمامي انبياء و پيشينيان را با نگاهي واحد نگريسته، آنان را «امت واحده» خطاب كرده است(انبياء: 92). جهاد و دفاع در برابر كافران متجاوز مطرح شده است (بقره: 190ـ194؛ نساء: 90). وجود مفاهيم مرتبط با اصل برابري انسان‌ها و توجه به معيارهاي اخلاقي در رفتار، بيانگر ديدگاه منعطفانه قرآن به بيگانگاني است كه بالفعل خطري براي مسلمانان به‌شمار نمي‌روند. اما در گزارش قرآن كريم، از پيامبران پيش از اسلام آمده است كه پيام خود را با خطاب‌هاي «يا قوم» يا «يا بني‌اسرائيل» ابلاغ مي‌كردند(بقره: 40، 47، 122، 54؛ مائده: 20، 21؛ انعام: 78؛ اعراف: 73، 79، 85، 93). اين امر بيانگر قومي بودن اين اديان است.
    برگزيدگي در گزارش قرآن كريم
    از نگاه قرآن كريم، مسلمان عرب، با ساير نژادها متمايز نيست. دستيابي به هدايت براي همه محقق است(بقره: 185). گرچه برخي اين هدايت را مي‌پذيرند و برخي آن را نمي‌پذيرند(محمد: 25، 33). پيامبران براي هدايت قوم خود، به درگاه خداوند دعا مي‌كردند(بقره: 128)؛ اما اين به معناي برتري آن اقوام نيست. قرآن تسليم‌ شدن در برابر خدا و ايمان به همه انبياء را الزامي شمرده است: «...لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُم...»(بقره: 136؛ آل‌عمران: 84). آياتي در قرآن به برگزيدگي بني‌اسرائيل در عصر موسي اشاره كرده است(بقره: 47، 122؛ مائده: 20؛ جاثيه: 16؛ دخان: 32). بسياري از مفسران، منظور از «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ» را با توجه به سياق آيات، چنين تفسير مي‌كنند كه آنان نسبت به اطرافيان خود و هم‌عصرانشان در بعضي از جهات برترى يافته‌اند، نه بر مردم همة اعصار. بنابر اين نظر، الف و لام در «العالمين»، الف و لام عهد است(طبري، 1412ق، ج1، ص28؛ ابن‌كثير، 1409ق، ج1، ص148؛ آلوسي، 1405ق، ج1، ص25). عده‌اي ديگر معتقدند: منظور برتري به جمع بسياري از مردم است، ولي برتري آنان تا زماني ادامه دارد كه آنان ايمان خود را حفظ كنند و تابع احكام و قوانين شرع باشند(فخر رازي، 1420ق، ج3، ص52؛ زمخشري، 1386ق، ج1، ص67). گرچه برخي از مفسران، الف و لام را جنس و «العالمين» را تمامي انسان‌ها در همه اعصار تعميم داده‌اند، اما تصريح كرده‌اند: اين برتري به اين لحاظ است كه نعمت‌هايي كه به آنان داده شده، بي‌نظير است؛ نه آنكه آنان برتري ذاتي داشته باشند(رشيدرضا، بي‌تا، ج1، ص304؛ مغنيه، 1990، ج3، ص42؛ طالقاني، بي‌تا، ج1، ص48). قرآن كريم مي‌فرمايد: اين نعمت‌ها وسيله آزمايش بني‌اسرائيل بوده است(دخان: 30ـ33). چنين برتري و تفضيلي، مانند خطاب خداوند به مسلمانان است كه مي‌فرمايد: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوف وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»(آل‌عمران: 110) است؛ يعني مسلمانان به شكل مشروط بهترين امت روي زمين هستند، ولي بني‌اسرائيل برتري خود را مطلق تلقي كردند.
    قرآن كريم برگزيدگي بني‌اسرائيل را به پيروي از پيمان الهي مقيد كرده، تصريح مي‌كند كه به دليل نقض اين پيمان لعنت شدند(مائده: 13).
    در برخي آيات، خيال‌ها و آرزوهاي يهوديان باطل ‏شمرده شده است. مثلاً، آنان گمان مي‌كردند اجدادشان، آنان كه پيامبران خدا بودند، آنها را شفاعت خواهند كرد و تنها آنان وارد بهشت مي‌شوند(بقره: 111)، يا آنكه مي‌توانند براى گناهان خود، فديه و بدل تهيه كنند، ولي قرآن كريم مي‌فرمايد: «واتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً»(بقره: 48، 123).
    قرآن كريم داستان تفضيل بني‌اسرائيل را بازگو مي‌كند، اما معمولاً در ادامه اين آيات، به نافرماني آنان نيز اشاره مي‌كند(طباطبایی، 1417، ج5، ص240).
    فهم و هدايت‌گري قرآن كريم براي همه امت‌ها
    قرآن تنها كتاب مسلمانان نيست؛ در آن پيام‌هاي اخلاقي فراوان براي همه انسان‌ها يافت مي‌شود. از مفاهيم قرآني، نه‌تنها به دست نمي‌آيد كه قرآن مخصوص مسلمانان است، بلكه آن را تاييدكننده كتب مقدس تحريف‌نشده پيشين معرفي مي‌كند: «... مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ ‏...»(بقره: 97؛ آل‌عمران: 3). اين آيات در قرآن كم نيستند و راه هدايت را براي همه باز گذاشته‌اند.
    مسلمانان بر اساس آموزه‌هاي ديني خويش، معتقدند: قرآن كريم براي همه قابل ‌استفاده است؛ هر كس به مقتضاي فهم خود پيام‌هاي روشني از قرآن دريافت مي‌كند. اما يكي از عواملي كه در ارتباط دو سويه مسلمانان و پيروان ساير اديان مانع ايجاد مي‌كند، برداشت‌هايي از اسلام است كه آن را ديني خشن و مدافع جنگ و خونريزي اعلام مي‌كند و سبب اسلام‌هراسي در جهان شده است. نويسندگاني چون كريستوفر هيچنز(Christopher Hitchens) الفاظ مغرضانه‌اي در تعريف اسلام به كار ‌مي‌برند. مانند: اسلام و خشونت، شهوت خونريزي در اسلام، تروريسم اسلامي، فاشيسم اسلامي و تروريسم جهادي(ر.ك: مورفی، 2011).
    وجود برخي از احاديث ضعيف و استفاده مستشرقان از آن، به اين نوع تفكرات دامن زده است. به‌عنوان نمونه، روايتي از پيامبر نقل شده كه فرمودند: «به من دستور داده شده كه با مردم بجنگم تا بگويند: «لا اله الا الله». پس هر كس آن را بگويد، مال و جانش را حفظ كرده ‌است». آن‌گاه آنان از اين گونه روايات چنين استنباط مي‌كنند كه اين حديث، دعوت پيامبر به جنگ را توجيه مي‌كند(پيترز، 1385، ص511). برخي معتقدند: اسلام‌آورندگان، به‌دليل روح اسلام يا زور شمشير اسلام آورد‌ند. نمونه اين اجبار، در بين مسيحيان شرقي، ايرانيان زرتشتي و بربرهاي بت‌پرست وجود دارد كه گروه گروه اسلام آوردند. آن‌گاه، دليل ايمان نياوردن يهوديان را مقاومت آنان در برابر اغواهاي سياسي ـ اجتماعي مي‌دانند(نیسان، 1999، ص 38؛ فایر استون، 2008، ص 283).
    دانيل بنجامين(Daniel Benjamin) و استيون(Steven Simon) نيز اسلام را خشن‌ترين دين معرفي كرده‌اند(بورلی، مورفی، 2011، ص 148). چنين نويسندگاني، براي اثبات اين خشونت، به برخي آيات قرآن كريم استناد مي‌كنند. بعضي آن را در «تاريخ خونين» اسلام مي‌جويند و به اين جمله استناد مي‌كنند كه «ايمان بر شمشير استوار است»(توبه: 5). هانتينگتون مي‌گويد: خونريزي جزء ذات مسلمانان است!(هانتینگتون، 1993). چنين اظهاراتي اديان را رو در روي هم قرار داده، موجب تفرقه مي‌شود. اين برداشت‌ها، گاه به سبب اعمال تروريستي تحت لواي اسلام است. حوادثي چون حادثه 11 سپتامبر نيز به طور مستقيم در القاي اين حس مؤثر بوده است(لاسکیر، یاکوف لوف، 2011، ص 102). بخشي از موضع‌گيري‌هاي دنياي غرب، به دليل كشمكش‌ها و اختلافات بين فرقه‌هاي گوناگون مسلمانان است. كج‌انديشي ديني، در بين پيروان يك دين، بزرگ‌ترين خسارت را بر پيكره مذهب وارد مي‌سازد. اسلام نيز از اين هجوم در امان نبوده و موجب پوشانده شدن چهرة حقيقي دين اسلام گرديده ‌است. اگر عده‌اي با ادعاي مسلماني، به رفتارهايي دست مي‌زنند كه توجيه ديني براي آن يافت نمي‌شود و گاهي هم حتي با صراحت، از آن رفتار منع شده‌اند، به اين دليل است كه يا كج‌فهم هستند، يا به اسلام تظاهر مي‌كنند. البته در اين ميان از توطئه دشمنان اسلام ناب براي ارائه چهرة خشن از اسلام نبايد غافل شد.
    براي ايجاد روابط صحيح با پيروان ساير اديان، قرآن كريم روش مؤثري در اختيار مسلمانان قرار داده است. قرآن، كافران و بت‌پرستان را از «اهل ‌كتاب»، كه به خداي يگانه معتقد هستند، جدا مي‌كند و به فضايل اخلاقي برخي يهوديان اشاره مي‌كند. از قبيل: تلاوت شبانه كتاب الهي، برخورداري از خشوع الهي(آل‌عمران: 113) و استواري در علم(نساء: 162). قرآن كريم، در رفتار با اهل‌كتاب، احكامي ويژه تعيين كرده است و در اين احكام، بي‌عدالتي ديده نمي‌شود. قرآن كريم نشان مي‌دهد كه پيمان بستن با اهل‌كتاب، براي پايان دادن به دشمنى ميان پيروان اديان و ايجاد نوعى اتحاد و همزيستى مسالمت‌آميز ميان مسلمانان و غيرمسلمانان، در قلمرو حكومت اسلامى بوده است. در هر اجتماعِ انساني، با به مخاطره افتادن جان و مال و عقايد، به طور غيرارادي مقابله‌هاي طبيعي پديد مي‌آيد. ازاين‌رو، ضمن توصيه‌هاي رفتار مناسب اجتماعي با يهود(آل‌عمران: 64)، رفتارهاي قاطعي كه حاكي از اصل تبري و ايستادگي در برابر تجاوز غير مسلمانان است، شكل مي‌گيرد(آل‌عمران: 28).
    علاوه بر عوامل مطرح‌شده، ناآشنايي با مفاهيم متعالي قرآن، غيرمسلمانان را از برداشت صحيح از اسلام و داشتن روابط حسنه با مسلمانان بازمي‌دارد. 
    نتيجه‌گيري
    در انديشة ديني يهود، بيگانگان افرادي خارج از نژاد و دين بني‌اسرائيل هستند. در متون ديني يهود، در تعامل با بيگانگان، شيوه‌هاي متفاوت و گاه متضاد يافت مي‌شود. از يك‌سو، مفاهيم متعالي در تنخ، بيانگر نگاه يكسان يهوه به آدميان است. از اين منظر، همه انسان‌ها اعم از يهوديان و غيريهوديان در پيشگاه خداوند محترم هستند. حتي گاه اعمال درست «غريبان» تمجيد و با نافرماني بني‌اسرائيل مقايسه شده است. از سوي ديگر، در كتاب مقدس عبري و سنت‌هاي يهودي و تلمود، مي‌توان تمايزاتي بين يهوديان و ساير نژادها مشاهده كرد كه تقويت‌كننده انديشه قوم برتر است. اين دوگانگي در برخورد با بيگانگان، نوعي سردرگمي براي نژادها و اديان ديگر پديد مي‌آورد. بالاخره، موضع يهوديان در برابر غير خود چيست؟ وجود اين تفكرات گوناگون و نرسيدن به توافق در برخورد با بيگانگان، حاكي از مخدوش بودن منابع يهودي است. در انديشه قرآني، بيگانگان به شكلي كه در يهود مطرح هستند، مشاهده نمي‌شوند. قرآن بر برابري انسان‌ها تصريح دارد و در آن هيچ آيه‌اي، مبني بر دوري جستن از ساير نژادها يافت نمي‌شود. انسان‌ها جز به دليل ايمان، همراه با عمل صالح، بر يكديگر برتري ندارند. تقوا موجب گرامي‌داشت بيشتر آنان نزد خداست. در نگاه قرآني، همه انسان‌ها برادر هم هستند و كل جهانيان، امت واحده‌اي به‌شمار مي‌روند كه بايد با ايمان و عمل صالح هدف واحدي را دنبال كنند. اهل‌كتاب و اهل ذمّه از كافران جدا هستند. مسلمانان مي‌توانند با آنان تا زماني‌كه تهديدي براي جامعه ديني به‌شمار نمي‌آيند، رابطه داشته باشند. اسلام، ديني فراقبيله‌اي و جهاني است. اما يهوديت ديني قومي است. اين مسئله، اختلاف‌هاي جدي در نگرش اين دو دين به بيگانگان پديد آورده است. روابط ناصحيح بين پيروان اديان، به عواملي چون كج‌فهمي آنان از آموزه‌هاي اخلاقي دينشان، بدبيني و هراس از ساير اديان و تكيه كمتر به كتب مقدس بازمي‌گردد. 
    مفهوم «برگزيدگي»، ريشه عميقي در اعتقادات يهود دارد. آنان با تكيه بر اين برگزيدگي، فاصله خود را با غير خود افزايش مي‌دهند. در قرآن، سخني از برگزيدگي مسلمانان نيست و هدايت بر هر انساني از هر قبيله‌اي عرضه شده است. يهوديان، فهم ويژه‌اي از كتاب مقدس عبري براي خود قائلند؛ يك غيريهودي را از اين بينش محروم مي‌دانند. اما در قرآن، نه‌تنها چنين انديشه‌اي يافت نمي‌شود، بلكه همه انسان‌ها به خواندن و فهم قرآن تشويق شده و قرآن براي غيرمسلمانان دست‌نيافتني نيست.
     

    • كتاب مقدس، 2002م، United Kingdom، انتشارات ايلام، چاپ سوم.
    • آشتياني، سيدجلال الدين، 1368، تحقيقي در دين مسيح، تهران، نگارش.
    • ـــــ ، 1383ش، تحقيقي در دين يهود، تهران، نشر نگارش.
    • آلوسي، محمود، 1405ق، روح المعاني في تفسيرالقرآن العظيم، بيروت، داراحياءالتراث العربي.
    • آنترمن، آلن، 1385، باورها و آئين‌هاي يهودي، ترجمه رضا فرزين، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
    • ابن‌كثير، اسماعيل، 1409ق، تفسيرالقرآن العظيم، بيروت، دارالمعرفة.
    • اپستاين، ايزودر، 1385ش، يهوديت، ترجمه بهزاد سالكي، تهران، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران.
    • ازهري، محمدبن احمد، 1412ق، مقاييس اللغة، بيروت، داراحياءالتراث العربي.
    • پيترز، فرانسيس، 1385ش، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
    • فراهيدي، خليل‌بن احمد، 1409ق، العين، قم، نشر هجرت.
    • خويي، ابوالقاسم، 1388، بيان در علوم و مسائل كلي قرآن، ترجمه محمدصادق نجمي، هاشم هاشم زاده هريسي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات.
    • رازي، محمد، 1410ق، التفسيرالكبير، بيروت، دارالفكر.
    • رشيدرضا، محمد، بي‌تا، تفسيرالمنار، بيروت، دارالفكر.
    • روحاني، محمود، 1366ـ1368، المعجم الاحصايي للالفاظ القرآن الكريم، (فرهنگ آماري كلمات قرآن كريم)، مشهد، آستان قدس رضوي.
    • زمخشري، محمودبن عمر، 1386ق، مقدمه الأدب، تهران، دانشگاه تهران.
    • شاهاك، اسرائيل، 1389ش، تاريخ يهود، آيين يهود(سابقه سه هزار ساله)، ترجمه رضا آستانه پرست، تهران، قطره.
    • طالقاني، سيدمحمود، بي‌تا، پرتوي از قرآن، چ سوم، تهران، شركت سهامي انتشار.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسيرالقرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
    • طبري، محمدبن‌جرير، 1412ق، جامع‌البيان في تفسيرالقرآن، بيروت، دارالمعرفة.
    • فخررازي، ‌محمد‌بن ‌عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، بيروت، داراحياءالتراث العربي.
    • كهن، 1382، خدا، جهان، انسان و ماشيح در آموزه‌هاي يهود (برگزيده‌اي از گنجينه‌اي از تلمود)، ترجمة امير فريدون گرگاني، تهران، المعي.
    • گندمي، رضا، 1384، «انديشه قوم برگزيده در يهوديت»، هفت آسمان، ش 26، ص 63 ـ 101.
    • مجتبايي، فتح الله، 1374، «آدم»، در دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي.
    • معرفت، محمدهادي، 1390، تاريخ قرآن، تهران، سمت.
    • مغنيه، محمدجواد، 1990، التفسيرالكاشف، بيروت، دارالعلم للملائين.
    • Arthur Buttrick, George, 1953, The Interpreter’s bible, Abingdon-Cokesbury Press.
    • Black Koltuv, Barbara, 1986, The Book of Lilith, USA, Nicolas Hays Inc.
    • Brett, Mark G., 2002, Ethnicity and the Bible, Boston, Leiden, Brill Academic Publishers.
    • Bromiley, Geoffrey w., 1982, The International Standard bible Encyclopedia, Editors: Everett f. Harrison (new T.) Roland k. Harrison(old T.), William Sanrord Lasor(Biblical Geography and Archeology), Consulting Editor: Lawrence T. Geraty (Archeology), Project Editor: Edgar W. Smith, JR, William B., Michigan, Eerdmans publishing company, Grand papids.
    • Brown, John, Encyclopedia perthensis, or, Universal dictionary of the arts, sciences, litreture,1816, Edinburgh.
    • Brown, Robert G.,2006, The book of Lilith, no place.
    • Buber, Martin, 1997, Israel and the world: Essays in a time of crisis, Syracuse university press, USA.
    • Eisen, Robert,1995, Gersonides on Providence, Covenant, and the Chosen People, New York, State University of New York Press.
    • Ellis, Havelock, 2001, Study in the psychology of sex, Honolulu, Hawaii, University press of the Passefic, vol. iv.
    • Emmons, Samuel Bulfinch, 1854, A Bible Dictionary: Containing a Definition of the Most Important Words and phrases in the Holy Scriptures, Boston, Abel Tompkins.
    • Epstein, Isidore, 1960, Judaism a historical presentation, London, Wyman& Sons Ltd.
    • Firestone, Reuven, 2012, Holy War in Judaism: The Fall and Rise of a Controversial Idea, New York, Oxford University Press.
    • ----------------------, 2008, Who are the Real Chosen People? : The Meaning of Chosenness in Judaism, Christianity and Islam, Woodstock, skylight path Publishing.
    • Fishberg, Maurice, 2006, Jews, Race and Environment, with new introduction by William B. Helmreich, United of America, library of Congress Catalog.
    • Halevi, Kuzari, Jehuda: 2007, The Book of proof and argument, East& West library1947, the University of California.
    • Harkabi, Yehoshafat, 1972, Arab Attitudes to Israel, translated by Misha Louvish, Jeruasalem, Israel, Israel Universities press .
    • Hastings, James, 2003, Encyclopedia of religions and Ethics, London, New York, T&T Clark Ltd., vol.5.
    • Hayes, Christine E, 2002, Gentile Impurities and Jewish Identities: Intermarriage and Conversion from the Bible to the Talmud, New York, Oxford University Press.
    • Hess, Moses, 1995, The Revival of Israel: Rome and Jerusalem, the Last Nationalist Question, translated by Meyer Waxman, University of Nebraska press, Lincoln & London.
    • Katz, Mordechai, 2000, Understanding Judaism: A Basic Guide to Jewish Faith, History, and Practice, Brooklyn, New York, A JEP/Rothman foundation publication.
    • Katz, Steven T., 2006, The Cambridge history of Judaism, The late Roman-Rabbinic period, volume four, UK, Cambridge University of press.
    • Laskier, Michael M., & Yaacovlev, 2011, The Divergence and Islam: interdependence, modernity and political turmoil, United State of America, University press of Florida.
    • Longman, Tremper III, 2013, The Baker Illustrated Bible Dictionary, Old Testament, Editor: Peter Enns, New Testament Editor: Mark Strauss, Washington DC, Baker Books.
    • Maccaul, Alexander,1868, The Old Paths, Or the Talmud Tested by Scripture. (Second Edition.), London. Paternoster Row.
    • Magill, Frank Northen, 1998, Dictionary of World Biography: The Middle Ages, London & New York, Routledge, vol. 2.
    • Monaghan, Patricia,2010, Encyclopedia of Goddesses and Heroine, Santa Barbara, California, Denver, Colorado, Oxford, England, Green wood, 2010.
    • Murphy, Andrew R., the Blackwell companion to religion & violence, Blackwell publishing Ltd.
    • Neusner, Jacob, 1991, Studying Classical Judaism: A Primer, Westminster, John Knox press, Louisville, Kentucky.
    • Nisan, Mordechai, 1999, Identity and Civilization: Essays on Judaism, Christianity and Islam, University press of America, Lanham, New York, Oxford,(Boston)
    • Patai, Raphael, 1990, The Hebrew Goddess, Detroit, Wayne State University Press.
    • R. H. Charles, 2006, The Apocalypse of Baruch:Translated from the Syriac, San Diego, California, The Book Tree.
    • Robinson, George, 2008, A Complete guide to beliefs, customs, and rituals, New York, Pocket Books.
    • Sand, Shlomo, 2010, The Invention of the jewish people, translated by Yael Lotan, verso, London.
    • Wilson, Walter T., 2011, Philo of Alexandria: On Virtues: Introduction, Translation, and Commentary, leiden, Brill.
    • http://tahoor.com/fa/Article/View/114893
    • https://en.wikipedia.org/wiki/Daniel_Benjamin
    • https://en.wikipedia.org/wiki/Christopher_Hitchens
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شبانی، اعظم سادات، جلالی کندری، سهیلا، هوشنگی، لیلا.(1395) تعامل با بیگانگان از منظر کتاب مقدس عبری، تلمود و قرآن کریم. فصلنامه معرفت ادیان، 7(3)، 7-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اعظم سادات شبانی؛ سهیلا جلالی کندری؛ لیلا هوشنگی."تعامل با بیگانگان از منظر کتاب مقدس عبری، تلمود و قرآن کریم". فصلنامه معرفت ادیان، 7، 3، 1395، 7-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شبانی، اعظم سادات، جلالی کندری، سهیلا، هوشنگی، لیلا.(1395) 'تعامل با بیگانگان از منظر کتاب مقدس عبری، تلمود و قرآن کریم'، فصلنامه معرفت ادیان، 7(3), pp. 7-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شبانی، اعظم سادات، جلالی کندری، سهیلا، هوشنگی، لیلا. تعامل با بیگانگان از منظر کتاب مقدس عبری، تلمود و قرآن کریم. معرفت ادیان، 7, 1395؛ 7(3): 7-24