مفهوم شبد در گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب و وحی یا کلام الله در قرآن کریم
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مفهوم «وحي» در فرهنگ ديني، بهويژه در اديان الهي از اساسيترين مفاهيم بهشمار ميآيد. نقش بنيادي وحي ازاينروست كه روزنه انسان به جهان غيب ميباشد، و از همين مجرا تعاليم ديني و الهي به آستان زندگي بشر فرو ميآيد. ازاينرو، هرگونه تغيير در نوع نگاه انسان به اين موضوع و ماهيت آن، در فرايند دينداري انسان تأثير عميق و انكارناپذيري ايجاد خواهد كرد.
رابطة انسان و عالم ماورا و اعتراف به محدوديت ذهن بشر و نياز به دريافت راهنمايي از اين طريق معنا مييابد، بهويژه در اديان ابراهيمي آن را تحت آموزه «وحي» ميشناسند. هريك از اديان ابراهيمي، يك تعريف از وحي دارند. در اديان غيرابراهيمي نيز مانند آئين ﺳﻴﻜْﻬ به چنين آميزهاي، بهعنوان كلام خدا تأكيد كرده و آن را در كتاب مقدس ﺳﻴﻜْﻬ به عنوان كلام الهي(حق) ميپذيرد. اما اينكه وحي در اسلام و شبد در آئين ﺳﻴﻜْﻬ ، شامل چه چيزي هستند و دايره شموليت آنها چگونه است، جاي بحث و تحقيق فراوان دارد كه اين مقاله، سعي بر روشن شدن اين مسئله و تفاوت آن دو دارد. در دين اسلام، موارد استعمال وحي از قرآن كريم بهدست ميآيد، اما در آئين ﺳﻴﻜْﻬ ، «شبد» مفهومي است كه تنها به كتاب آدي گْرَﻧﺘﻬ محدود نيست، بلكه متون مقدس ساير اديان را هم دربرميگيرد؛ زيرا آنها را هم بيان الهي ميداند.
در اديان مختلف، به نوعي همساني، همانندي، تأثيرگذاري و تأثيرپذيري مشاهده ميشود. يكي از مصاديق اين امر، آئين ﺳﻴﻜْﻬ است؛ يعني عصاره معنويت اسلام و هندو ميباشد كه برخاسته از نهضت بهكتي است كه از عرفاي اسلامي متأثر ميشود. از اولين سخني كه گورو نانك پس از سه روز غيبت به زبان آورد، مبني بر اينكه «نه هندويي است نه مسلماني» بايد اين نكته را خاطرنشان كنيم كه او هرگز قصد زيرسؤال بردن اصل اسلام را نداشته است، بلكه منظور نانك اين بوده كه در آن روزگار، پيروان واقعي هندو و اسلام يافت نميشدند. لذا در آن شرايط، هندو يا مسلمان بودن بيمعناست، مهم اين است كه بنده حقيقي خدا بود. به باور ﺳﻴﻜْﻬ ، گورونانك برگزيده شد تا انسانهاي گمراه و اسير در چنگال تعصب و بيايماني را هدايت كند.
«وحي» در اسلام سنگ زيربناست و در آئين ﺳﻴﻜْﻬ ، منظور از واژه «وحي»، الهام الهي است. اين سؤال مطرح است كه چه فرقي بين الهام الهي به گورو نانك و وحي الهي به پيامبر گرامي اسلام، كه يك دين ابراهيمي را بنا نهاده است، وجود دارد؟ در دين اسلام، فقط حضرت رسول مأمور دريافت وحي ميباشد، اما در آئين ﺳﻴﻜْﻬ ، به غير از گورو نانك، بهگتها و عارفان و شاعران هم سخنان خود را در كتاب مقدس ثبت كردهاند. در اين زمينه، پرسشهايي همانند آغاز تدوين قرآن كريم و گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب و پايان آن و چگونگي انجام آنها و محتواي متون از چه قالبي پيروي ميكند؟ توسط چه كسي و يا كساني در آن قالب خاص درآمده است، آيا سرايندگان در آئين ﺳﻴﻜْﻬ بهعنوان واسطه پيام خدا به مردم، ادعايي داشتند؟ نقش زبان و خط در قداست آن چگونه است؟ اين متن جايگاه و اعتبار خود را از چه كسب ميكند آيا پيروان، آن را الهامي يا وحياني بهشمار ميآورند و ميزان اعتبار به همين اعتقاد بستگي دارد؟ و سؤالاتي از اين دست، در هر دو دين مورد بررسي قرار ميگيرد.
پيشينه و ضرورت بحث
اگرچه مفهوم «وحي» در اسلام، به طور مستقل در مقالههاي مختلفي از جمله «حقيقت وحي در قرآن و حكمت اسلامي» از صالح حسنزاده بررسي شده، و مفهوم «شبد در آئين ﺳﻴﻜْﻬ » را محمد روحاني در كتاب دين سيكهها، به اختصار بيان كرده است، اما در خصوص مفهوم «وحي» هيچ كتاب و مقالهاي به طور مقايسهاي به اين مفهوم نپرداخته است. ازاينرو، ضرورت بحثِ آن در نظر دينپژوهان غيرقابل انكار است؛ در اين مقاله، اين مهم يعني مقايسه مفهوم وحي و شبد بررسي ميشود.
سير تاريخي
واژه «سنسكريت بهكتي» bhakti از ريشه فعلي (بهاج)، به معناي مشاركت دادن يا متعلق بودن به و همچنين پرستيدن است(بتچاريه، 2003، ص 32). تأثيرگذاري آيينهاي ديگر و نفوذ اسلام را ميتوان موجب ظهور طريقه بهكتي تلقي كرد. علاوه بر اينكه طريقه بهكتي، سابقه طولاني در هند داشته است، اما آنچه مسلم است اينكه نفوذ صوفيان مسلمان و گسترش آموزههاي آنان، زمينه را براي گسترش اين طريقه فراهم آورد(حافيز، 1999، ص 136).
نهضت بهكتي در جنوب هند به آلوارها (alvars) برميگردد كه باور داشتند با پرستش و دوستي خالص خدا ميتوان در قلب انسانها نفوذ كرد. بهكتي نوعي دين است كه شامل پرستش و دوست داشتن يك خداي شخصي و برتر است. آنها همه نوع مناسك و عبادت بتان را رد كردند و كبير(يعني يكي از بهگتها که در ترويج آئين سيکه نقش اساسي داشت) نيز در اين آئين شخصيتي كه معتقد بود سنت بهكتي و دستورات ديني را از طريق شبد(كلام الهي) به مردم ابلاغ ميكند. آئين ﺳﻴﻜْﻬ توسط نهضت بهكتي رشد يافت. در اين نهضت، هيچ جايگاهي براي تشريفات وجود نداشت و پيروان اين دين در اين مورد همانند آلوارها بودند(راج، 1987، ص 28).
گورونانك، خدا را آفريننده و واجبالوجود ميداند كه همه جا حاضر و تجسمناشدني است. آيين ﺳﻴﻜْﻬ با الهام و وحي به گورونانك شروع شد كه آيين ﺳﻴﻜْﻬ دنباله طريقه بهكتي است. اما آنچه مهم است ماهيت خدا يا همان الهام و وحي است. براي گورو خدا به معني محبت و عشق ورزيدن است. در غير اين صورت، او قابل توصيف نيست. به اين ترتيب، بهكتي يعني عشق ورزيدن(سينگ، 1994، ص 172).
وقتي نانك در كنار درياچه براي غسل رفته بود، تا سه روز ناپديد شد. پس از اين مدت، برگشت و ارتباط مستقيم خود را با حقيقت نهايي (خدا) در طي اين غيبت توضيح داد(همان، 2009، ص 27) در بسياري از رواياتِ جنم ساكهيها، مردانا (1459ـ1634)، به عنوان همدم گورونانك بيان شده و كسي است كه گورونانك را با نواختن سازي به نام «ربك يا رباب» (Rabab)، همراهي ميكرده است. هرگاه گورو ملهم شدن و بياني الهي را احساس ميكرد، مردانا را ندا ميداد تا با ساز خود آماده باشد(مکلئود، 2005، ص 126).
تاريخ تدوين و تكامل
منابع اوليه
برخي محققان در پيگيري تاريخ متن آدي گْرَﻧﺘﻬ ، سه منبع مهم اوليه را معرفي كردند: گورباني، پُتهيگورو هرسَهاي Pothi Guru Har Sahai، و باقيمانده دو پُتهي گُيندوال Pothi Goindwal، به همراه 1245 نوشته موجود در كتابخانه دانشگاه گورونانك دِو Guru Nanak Dev University، در شهر امريتسر. از نظر آنان، اين مدارك گردآوري شده به دوره پيش از اين مجموعه كتاب معتبر ﺳﻴﻜْﻬ تعلق داشته است. ازاينرو، اين مدارك به عنوان منبع اصلي معرفي شدهاند. با توجه به آن، گورو ارجن به گردآوري آدي گْرَﻧﺘﻬ پرداخت و به آن اعتبار بخشيد(سينگ، 2004، ص 190).
پُتهي گورو هر سَهاي
اين پُتهي تا سال1970م در مالكيت خاندان سُدْهي(Sodhi) (گوروهرسَهاي)، دهكدهاي نزديك فيروزپور در پنجاب بود. درباره اين پُتهي ميگويند: منبع اصيلي است كه توسط گورو نانك به جانشينش گورو انگد واگذار شد؛ يعني گورو ارجن آن را از طريق پيشينيان به ارث برده، سپس در تصرف پريتي چند(Prithi Chand) و فرزندان او قرار گرفت. اخيراً بحثي در اين باب شد كه حتي پُتهي گورو هرسَهاي نوشته اصلي، كه به گورونانك نسبت ميدهند، نبود. شايد تصويري از نوشتهاي بود كه مغز و درون مجموعه مكتوبات مطابق متن كتاب مقدس ﺳﻴﻜْﻬ را نشان ميداد (سينگ مانن، 2001، ص 33).
پُتهيهاي گيندوال
بر طبق منابع سنتي ﺳﻴﻜْﻬ قبل از آدي گْرَﻧﺘﻬ ، گورو ارجن در گيندوال از بابا مهان خواست تا پُتهيهايي را كه تحت نظر راهنمايي گوروامرداس مهيا شده بود در اختيارش بگذارد. دو پُتهي، حاضر به عنوان پتهيهاي گيندوال شناخته شد كه در تصرف دو خانواده بهاله Bhalla بودند و آنها را از بابا مهان از طريق نسلهاي متوالي ارث بردند. درحاليكه بعضي محققان، آنها را نوشتههاي مهمي ميدانند كه كمك كرد ترتيب مجموعه كتب اوليه ﺳﻴﻜْﻬ بهتر شناخته شود، محققان ديگر باور داشتند كه حتي اين پُتهيها، به سُنت معنوي اصلي ﺳﻴﻜْﻬ تعلق نداشتند و براي گورو ارجن در گردآوري آدي گْرَﻧﺘﻬ ، فايدهاي نداشتند (همان، ص40).
جايگاه شبد
مفهوم «وحي» و «كلام الهي»، در آيين هندو، پيش از ﺳﻴﻜْﻬ هم رواج داشته است. آيين هندو در مكاتب آستيكه (راست كيش) تأكيد دارد كه متون ودهاي، كلام انسان نيست. اين مكاتب خود به دو فرقه تقسيم ميشود: فرقهاي كه منشأ شبده را كلام خداوند ميدانند؛ مثل مكتب يگه. برخي نيز مانند مكتب ميمامسا، منشأ شبده را ماوراي بشري ميدانند، اما آن را ازلي و خودبنياد معرفي كرده، خدا را به عنوان منشأ آن نميداند. سنديت آسماني ودهها، شالوده نظري اين مكتب بود. اين آئين ميخواست بيش از هر چيز ثابت كند كه وده، واقعيتي است مستقل و متكي به خود و از ازل بوده و تا ابد خواهد بود و منشأ آن وراي انساني است. بههمين دليل، بين مأخذشناختي كه ميمامسا قبول داشت، فقط آخرين آن، يعني علم لفظي(شبده)، مربوط به وحي منزل عبارات ودايي بود كه شايسته آن بود كه به كنه شريعت پي ببرد. به همين دليل آن را مافوق وسائل ديگر شناخت ميپنداشتند(شايگان، 1389، ج1، ص729) و مطالب ودهها، كه «شروتي» هم ناميده ميشوند، از طريق شنيدن اصوات آسماني بهدست ميآيند. ريشيها (فرزانگان الهاميافته)، كساني بودند كه به طور مستقيم حقايق ودهها را از خداي برهما دريافت ميكردند و به عنوان واسطه به مردم ميرساندند(پِرُتهي، 2008، ص 9).
آموزه شبد و نام
باور به كلام ازلي و جاودان، در اكثر اديان انديشه اساسي واحدي است. اين آموزه بنيادين، كه ساختار بهتري براي زندگي ارائه ميدهد، در آئين ﺳﻴﻜْﻬ نيز وجود دارد. واژگاني كه از نظر معنا به شبد نزديك است، لوگوس (عقل كل) فلسفة يوناني و عقل افلاطوني جديد (نو افلاطوني) هستند. لوگوس در يونان، وربوم در لاتين، ممرا memra در يهودي، اكهرakhar و كوا kavao در پنجابي، همگي عقايد يكساني دارند(جوشي، 2000، ص 71).
بر سطح علوم ماوراي طبيعي، شبد اصل برتري يافته و روشنكننده خداي برتر است؛ تنها اصل فعال آفرينش، كه زندگي دنيا را پس از آفرينش و فسخ تنظيم ميكند. در سه حرف، درخشش كلمه شبد، نور را آشكار ميكند. اين قاعده نور الهي است، اما وراي جهان مرئي پنهان شده است. شبد، اساس زندگي دروني و خزانههاي دروني عقل ماست. اين آموزة حكم و شبد، كه به طور كامل جدايي و برتري علوم معقول را كمرنگ ميكند، بين برتري يافتن و درهمه جا حاضر بودن، بودن و شدن، قرار گرفته است. به اين ترتيب، تصور گورونانك از شبد، پوياتر از يونانيهاست. اينكه چرا شبد در الهيات ﺳﻴﻜْﻬ ، اساس معرفت است، به اين دليل است كه ميانجي بين خدا و آفرينش، بين گورو و مريد است. ازاينرو، شبد شهد (امريت) زندگي ناميده شد (همان، ص74).
در آئين ﺳﻴﻜْﻬ ، شبد راهي است كه به حقيقت نهايي منتهي ميشود. در گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب آمده است: يگانهاي كه شكل، رنگ و جسم ندارد و از طريق شبد آشكار ميشود. اين كلمه جسم ندارد. بنابراين، كلمه ماهيت بيشكل حقيقت نهايي را نشان ميدهد كه وراي همه چيز قرار دارد و هر كس آن را درون خود مييابد. از طريق كلمه بود كه گورو نانك، هنگام دريافت الهام الهي هيچ شخصي را نديد، اما نداي الهي را شنيد(سينگ، 2009، ص 61).
تاريخ نگارش كتاب مقدس
آدي گْرَﻧﺘﻬ اصلي در سال 1604 ميلادي، توسط پيشواي پنجم، از روي مطالبي كه نانك و پيشوايان ﺳﻴﻜْﻬ باقي گذاشته بودند، تأليف گرديد. بعدها بخشهاي كوتاهي نيز توسط پيشواي نهم و دهم به آن افزوده شد. مولفان آدي گْرَﻧﺘﻬ، جمعاً سي و هفت نفر هستند. نسخه جديد آدي گْرَﻧﺘﻬ در گوردواراي دمدمه صاحب در سال 1706 آماده شد و منشأ گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب سرودهاي گورونانك است كه بيشتر سبك و سياق عرفاني دارد(دوگل، 1993، ص 231).
ارجن تلاش كرد تأليف آدي گْرَﻧﺘﻬ مقدس را به شيوه معلمي معنوي انجام دهد. در اولين قدم، او نويسندگاني را به مكانهاي مختلف، كه گورو نانك از آنها ديدن كرده بود، فرستاد و پيروان او با كساني كه با معلمان معنوي ارتباط داشتند، تماس برقرار كردند و تفاسير معتبري از اشعار مذهبي آنها بهدست آوردند. سرودهاي گوروگْرَﻧﺘﻬ صاحب، به صورت علمي توسط گورو ارجن انشا شد. او با تلاشهاي جدي خود، بهترين متن موجود را فراهم كرد. تركيب و ترتيب نهايي كتاب نيز از ابداعات اوست. اشعار را به گونهاي نظم داده كه بدون برهم زدن ترتيب آهنگ و ريتم آنها، نميتوان تفسيري در آنها ايجاد كرد و اشعار را به تعداد تقريباً مساوي با تعداد موجود در پُتهيها در اين مجموعه وارد كرد و برخي اشعار بهگتها را حذف كرد و سرودههاي افرادي مثل نامدو (Namdev) را بازنويسي كرد (روحاني، 1388، ص 109).
گرانبهاترين هديه را گورو ارجن، بهويژه به ﺳﻴﻜْﻬ ها و بهطوركلي، به جهان ارائه داد كه كتاب مقدس، اشعار روحاني (واني) گوروهاي اوليه را دربر داشت. هر گورو كه آن را ميسرود، آن را در الگوي راگ (واحدهاي آهنگين) انجام ميداد، اين بدان معناست كه كتاب مقدس از قالب واحدهاي آهنگين راگ پيروي كرده است. از آن پس، ﺳﻴﻜْﻬ هايي كه هيچيك از دو زبان سنسكريت و عربي را نميدانستند و براي مناجات خويش به كتابهاي مقدس هندوها و مسلمانان رجوع ميكردند، به جاي اين كار به اشعار گوروهاي خويش به زباني كه براي آنها قابل فهم بود، مراجعه ميكردند(سينگ، 2006، ص 115).
در مجموع، شش زبانِ پنجابي، مولتاني، فارسي، پراكريت، هندي و ماراتهي در اين كتاب استفاده شده است؛ يعني بيش از هر دين ديگري از زبانهاي مختلف در آن به كار رفته است. با اين حال، حروف نگاشته شده در سراسر آن به صورت خط گوروموكهي است(Singh kalsi، 2005، ص 36).
سُرايندگان گوروگْرَﻧﺘﻬ صاحب
گوروها، تصنيفات خود را عامهپسند ارائه ميكردند. اين روش، به ﺳﻴﻜْﻬ ها در خواندن سرودهاي روحاني در آهنگهاي مناسب كمك كرد. باني نانك (اشعار نانك)، سراسر مناجات و اندرز موعظه است و بيشتر سخنش در بيان بزرگي و تقدس اوست. سرود جپجي از نانك نقل شده كه در پاسخ خطاب الهي به وي الهام شده و در آن آمده است كه خدا يكي است و نام او حق است(سينگ کهلي، 2002، ص 4).
شخصي كه بيشتر توجه او به امورات ديني و خداست، «بهگت» ناميده ميشود. او فقط خدا را ميپرستد و خواست الهي را ميپذيرد. يك بهگتي، چنان متواضع است كه در هر شرايطي به فقيران و درماندگان كمك ميكند. پس او الگوي افرادي است كه علاقهمند به پيروي راه تقوا هستند. بهگتهاي ﺳﻴﻜْﻬ ، سرودههايي در گوروگْرَﻧﺘﻬ صاحب دارند كه پانزده نفرند(همان، ص77).
جيدو (Jaidev)، دو سرود روحاني، فريد(Farid) چهار سرود روحاني و 130 سلوك. بني(Beni) سه سرود روحاني، نامدو(Namdv) 60 سرود روحاني، تريلوچان(Trilochan) چهار سرود روحاني، پرماننده(Parmananda) يك سرود روحاني، سدهنا(Sadhanā) يك سرود روحاني، راماننده(Ramananda) يك سرود روحاني، دهننا(Dahnana) چهار سرود روحاني، پيپا(Pipā) يك سرود روحاني، ساين(Sāin) يك سرود روحاني. كبير292 سرود روحاني و 249 سلوك. راويداس 41 سرود روحاني، بيكهن(Bikhan) دو سرود روحاني، سور داس(Surdās) دو سرود روحاني، مردانا(Mardanā) سه سلوك بيان شده است(کئور، 1995، ص 20).
بهاتها، محققاني هستند كه از مكانهاي مختلف، صومعهها و مدرسههاي علوم ديني بازديد كردند و استدلالهاي اجتماعي، مذهبي مختلف را بهدقت بررسي كردند. آنها در انجمنها شركت ميكردند و سرايشهاي داخل گوروگْرَﻧﺘﻬ صاحب را وضع كردند كه به اين ترتيبند: 1. كاله، 2. كيرت، 3. جلپ، 4. بهيكهه، 5. بهاله، 6. ساله، 7. ناله، 8 . رد، 9. دس، 10. مدوره، 11. هاربانز.
همچنين ساير افرادي كه در گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب هستند(sunder، mardana، satta، balvand،(همان، ص 9).
بنابراين، كساني كه در تكميل كتاب مقدس شركت كردند عبارتند از: 1. گوروها، 2. قديسان و بهگتهاي دوره قرون وسطا شامل صوفيها، 3. بهاتها، 4. ساير افراد. اما در رابطه با گوروها، فقط شش نفر از آنها بودند كه در كتاب مقدس شعر داشتند: گورونانك، گورو انگد، گورو امرداس، گورو رام داس، گوروارجن و گوروتغ بهادر. قديسان و بهگتها پانزده نفرند(سينگ، 2000، ص 8).
محتواي گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب
محتواي گوروگْرَﻧﺘﻬ صاحب بيشتر مباحث عرفاني و اخلاقي است. هرچند پس از كشته شدن پنجمين گوروي ﺳﻴﻜْﻬ (گورو ارجن)، آئين ﺳﻴﻜْﻬ به سمت نظاميگري و جنگاوري رفت، اما سعي شد سبك و محتواي گوروگْرَﻧﺘﻬ صاحب همچنان عرفاني و ديني باقي بماند. اما بعدها دسم گْرَﻧﺘﻬ در كنار گورو گْرَﻧﺘﻬ جنبة نظامي و جنگاوري را دربر گرفت. با توجه به اينكه گوروگْرَﻧﺘﻬ صاحب متني عرفاني، الهي و اخلاقي است، نخستين سروده آن به نام جپجي صاحب، منصوب به گورونانك ميباشد و محتواي آن بيشتر خداشناسي و نجاتشناسي است.
خدا در گوروگْرَﻧﺘﻬ اينگونه تعريف شده است:
محدوديتي ندارد، بدون هيچ نگراني، خود را در همه چيز آشكار ميكند. دستور الهي و حكم او را نميتوان توصيف كرد، به دستور او همه اشكال آفريده ميشود. با دستور او همه زندگي آفريده ميشود و همه چيز فراهم ميشود. به امر او بعضي بالا هستند و ديگران پايين. بعضي رنج و بقيه خوشي دارند. به امر او يكي تقديس شده و به اتحاد با خدا ميرسد و ديگران محكوم به دوري هميشگياند. همه زير دست او هستند و هيچ كس وراي قلمرو قدرت او نيستند. اگر كسي فرمان او را درك كند، او ضميرش را پاكسازي كرده و خود محور نيست(همان، 1989، ص 61).
به اعتقاد ﺳﻴﻜْﻬ ، جهان چندين بار خلق شده و پايان يافته است. زمان خلقت براي كسي جز خود خدا شناخته شده نيست. اما آفرينش بدون آغاز نيست و خداوند در خلال فاصله انهدام و خلق، عميقاً در خلسه است. هيچ چيز بيرون از كنترل و اراده او نيست. در كتاب مقدس، منشأ آفرينش كلام(شبد) ونام دانسته شده است كه از عنصر اثيري هوا و از هوا آتش و از آتش آب و از آب زمين را استخراج ميكند. از نظر گورو، اين پنج عنصر اساسيترين جز اصلي كل آفرينش ميباشد و قالب انسان نيز از همين عناصر تشكيل شده است. با اينكه آفرينش تجلي اوست و برخوردار از واقعيت و حقيقت است، اما با خالق يكسان نيست. جهان در خداست، اما خدا در جهان نيست. آفرينش محدود و مشروط است و خالق مستقل و نامحدود(همان، 1981، ص 38).
وحي يا كلام خدا در اسلام
مفهومشناسي
«وحي» در لغت معاني بسياري دارد. رايجترين معاني آن عبارت است از: اشاره، كتابت، رسالت يا پيامآوري، الهام، كلام پنهاني و هرآنچه به ديگري القا شود. معناي جامع وحي در لغت، همان تفهيم و القاي سريع و نهاني يك مطلب به صورتهاي مختلف، اعم از لفظي، كتبي و اشارهاي است. اطلاق واژگان «وحي» بر مواجهه پيامبر با امر متعالي و دريافت پيام از آن نيز به اعتبار نهاني و سرعت آن است (قدردان قراملكي، 1388، ص96).
ميفرمايد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» (كهف:110)؛ بگو من بشري هستم مانند شما و به من وحي ميشود كه معبود شما خداي يكتا است.
وحي در اصطلاح
ازآنجاكه حقيقت وحي براي غيرپيامبران قابل درك نيست، در اصطلاح نيز براي «وحي» تعاريف گوناگوني ارائه شده است و در هر رشته علمي با رويكردي ويژه تعريف شده است. براي نمونه، اين واژه در اصطلاح علم كلام، اخص از مفهوم لغوي آن است و ويژه پيامبران است؛ زيرا حقيقت آن براي غيرپيامبران قابل درك نيست. هرچند براي وحي تعاريفي ارائه شده است، اما غالباً تعريف حقيقي نيستند. اصولاً تعريف ماهيت و حقيقت وحي امكان ندارد؛ زيرا يك ارتباط عادي نيست تا درك و تعريف آن ممكن باشد و اين تعاريف شرح اسمي بيش نيست(اميني، 1377، ص27).
منابع نگارش اوليه قرآن
عثمان به دلايل مختلفي صحيفههاي قرآني را در مصحفها رونويسي كرد. اول اينكه، علت اساسي اين اقدام اين بود كه مسلمانان در چگونگي قرائت قرآن اختلاف داشتند. دوم اينكه، كميته چهار نفره با اصل قرار دادن صحيفهها براي رونويسي، درحقيقت نسخه ابوبكر را اصل كار خود قرار دادند. سوم اينكه، قرآن به لغت قريش نازل شده بود و به همين جهت، عثمان دستور داد كه اگر در ميان زيد و سه قريشي ديگر، در نوشتن متن قرآن اختلافي پيش آيد، لغت قريش ملاك عمل قرار گيرد. و سرانجام اينكه، عثمان به سرزمينهاي مختلف اسلامي، يك نسخه از اين مصحف جديد را فرستاد و براي از بين بردن هرگونه نزاع تمام صحيفهها و مصحفهاي ديگر سوزانده شوند (صبحيصالح، 1373، ص122).
تاريخ نگارش قرآن در زمان پيامبر
پيامبر اكرم اصحاب خود را همانند خلفاي چهارگانه، معاويه، زيدبن ثابت، ابيبن كعب، خالدبن وليد و ثابتبن قيس را براي كتابت وحي برگزيد و آنها اين متون را بر سنگ نازك، شاخة درخت خرما، استخوان پهن شتر يا گوسفند و غيره مينوشتند و براي اين كار، از خط نسخ يا كوفي استفاده ميكردند. اين متون پشتوانهاي بود بر آنچه كه مسلمانان حفظ ميكردند. ترتيب آيات هر سوره و قرار دادن بسم الله در اول آن، طبق دستور خود پيامبر بود؛ هيچكس حق نداشت در ترتيبي كه جبرئيل در آيات قرآن براي رسول خدا معين كرده بود و وي آن را به منشيان وحي منتقل كرده، دخل و تصرف كند(همان، ص111).
بر اساس مطالعات محققان اسلامي در آن زمان، افراد زياد ديگري نيز به كتابت وحي اشتغال داشتند كه به بيان چند نفر بسنده ميكنيم: زبيربن عوام، ابوسفيان، يزيدبن ابيسفيان، سعيدبن عاصبن اميه، سعدبن ابيوقاص، و محمدبن سلمه انصاري. از اولين كاتب وحي در مكه، عبداللهبن سعدبن ابيسرح، و نخستين نويسنده وحي در مدينه، ابيبن كعب و زيدبن ثابت نام برده شدهاند. بههرحال، مسئلة كتابت وحي و نگارش قرآن در زمان پيامبر اكرم با توجه به اسناد و مدارك معتبر، مطلبي است كه هيچگونه ترديدي در آن راه ندارد(حجتي، 1372، ص203).
محتواي قرآن
قرآن از حوادث گذشته و آينده و حقايق غيبي خبر ميدهد. داستان آفرينش اين سراي خلقت، و سرنوشت قطعي آن را توصيف نموده، نعمتها و عذابهاي دردناك سراي آخرت را تا عدد درهاي جهنم و تعداد فرشتگان گماشته شده بر هر دري برشمرده است. قرآن، اخبار مربوط به گذشتگان را چنان به تصوير ميكشد كه گويي محمد[] شاهد و مراقب همه اين حوادث است و در عصر آن امتها و در ميان آنها زندگي ميكند. همچنين مطالبي در مورد عقايد و اصول دين، شرايع و قوانين و مطالب اخلاقي را نيز دربر ميگيرد (همان، ص155).
«ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وهُمْ يَمْكُرُونَ» (يوسف:102)، اين از خبرهاي غيبي است كه به تو وحي ميكنيم، و تو در آن هنگام كه برادران يوسف براي عملي ساختن مكر و حيله خود، همه با هم يكي شدند، در ميان آنها نبودي.
از جمله گزارشهاي قرآني مرتبط با سپهر كيهاني اينكه، آفرينش مجموع آسمان و زمين در دو روز بوده است. علوم تجربي هرگز دربارة اين مسائل آگاهي نداشته و نسبت به آنها اظهارنظر منفي يا مثبت نداشته است. دانش بشري به هيچوجه دربارة امور يادشده، برهان قطعي ارائه نكرده است. چهبسا آنچه در قرآن آمده، بازخواني همان چيزي است كه در كتابهاي انبيا پيشينِ، چندين قرن پيش مطرح بوده است. ولي آنچه در قرآن مطرح است، هيچ ارتباطي با آگاهي و دانشهاي عصر نزول قرآن نداشته تا پندار شود كه علم و آگاهي پيامبر برگرفته از علم آن روز بوده كه با بطلان آن، سخن پيامبر نيز باطل شود(جواديآملي، 1389، ص 231).
همانا قرآن كريم مردم را به وجود شيطان آگاهي داد كه او از جنس جن است و اينكه چهبسا برخي از انسانها نيز شيطانصفت بشوند. جن حقيقي موجود و آفريده خداوند است و خالق هستي او را از آتش آفريد، شيطانهاي جنّي از جنس جنيان هستند كه متمرد و عصيانگرند؛ ابليس نيز از جنس جن بوده و به احكام جنيان محكوم است(همان، ص243).
تمايز حقيقت و محتواي وحي
برخي در موضوعِ مورد بحث، حقيقت وحي را با محتواي آن برابر دانسته، و گفتهاند: حقيقت و محتواي وحي قابل وصول نبوده و هر گونه تلاشي در اين زمينه بيفايده است. اين نتيجهگيري، با توجه به اين توضيحات موجه نيست؛ زيرا درست است كه به حقيقت وحي نميتوان پي برد، اما حقيقت وحي با محتواي آن متفاوت است؛ زيرا اگر نتوان به حقيقت چيزي پي برد، دليل بر ردّ آن نيست و محتواي دين (قرآن و سنت) در دسترس همه ميباشد. هر كس قادر است با توجه به فكر و انديشه خود از آن بهره ببرد، اما حقيقت بر آنها مشخص نيست(طباطبايي، 1386، ص 118).
مصون بودن وحي از خطا
از نظر قرآن، «نبوت» موهبت الهي است. وحيگيري متوقف بر يك سلسله شرايط و خصايص ميباشد كه عصمت در دريافت پيام غيب و حفظ و ابلاغ آن، به حكم عقل و شرع اساسيترين آنهاست. طريق وحي از هرگونه خطا و اشتباه مصون است. اساساً پيامبران و فرستادگان خدا بايد معصوم باشند؛ زيرا اينان در هدايت مردم وسيله كارند. اگر در دريافت يا تعليم و ابلاغ آنچه فراگرفتهاند خطا كنند، دستگاه آفرينش در اجراي برنامه هدايت خود خطا نموده و وعده خدا تحقق نخواهد يافت و محال ميشود (سعيديروشن، 1388، ص 101).
اعجاز قرآن
قرآن، اعجازِ جاودان نبوت رسول اكرم است. در اين خصوص، قرآن درچند مرحله تحدي كرده و منكران را به مبارزه طلبيده تا تنها يك سوره مانند آن بياورند. اين تحدي، خود برهان قاطع و حجت تامّه براي اهل ايمان است؛ زيرا شخصي كه ايمان به تحدي ندارد، اگر ميتوانست سورهاي مانند قرآن ميآورد و چون قدرت ندارد، پس تحدي قرآن حجت عليه او نيز خواهد بود. حتي شخص رسول اكرم بهصورت احاديث قدسي و يا در چهرة روايت نبوي تكلم كرد، ولي هيچكدام شبيه به قرآن نبود و با آن يكي نيست. البته اعجاز قرآن فقط به خاطر فصاحت و بلاغت آن نبوده، بلكه جهات عمده و اساسي در اعجاز قرآن وجود دارد؛ زيرا برخي از جهات اعجاز قرآني، علم به جهان غيب و اخبار آن است(جواديآملي، 1389، ص273).
قرآن كريم مطالبي را عرضه ميدارد كه هيچگاه در خطبهها و قصايد عرب وجود نداشته است و هرگز به دنبال مسائل جزئي نيست و بسان شاعران در محدوده خاصي سخن نميگويد. اين كتاب دربارة خدا، صفات، سرآغاز و سرانجام بشر و زندگي امتهاي پيشين كه بر اثر طغيان گرفتار خشم الهي گرديدهاند، سخن ميگويد. معاني بسيار بزرگ را در قالب الفاظي كوتاه و به طرز بديعي بيان ميكند، انتخاب كلمات بهكاررفته در جملات و عبارات قرآني كاملاً دقيق و حساب شده است؛ بهگونهايكه نميتوان كلمهاي را جايگزين كلمه ديگر كرد؛ زيرا گزينش واژههاي قرآني بهگونهاي است كه اولاً، تناسب آواي حروف كلمات همرديف آن رعايت گرديده، آخرين حرف از هر كلمه پيشين، همآوا و همآهنگ شده است. ثانياً، تناسب معنوي كلمات با يكديگر رعايت شده تا از لحاظ مفهومي نيز بافت منسجمي بهوجود آيد. در كل، گزينش و چينش كلمات قرآن، كه اعجاز قرآن را نشان ميدهد، به نوعي اعتبار قرآن را نيز بيان ميكند؛ زيرا مسئلة اعجاز بزرگترين دليل بر ردّ شبهة تحريف است (معرفت، 1378، ص374).
ضرورت تواتر سند قرآن
بهطوركلي شرط پذيرفتن قرآن، در هر حرف، كلمه و حتي در حركات و سكنات، متواتر بودن آن است. علما بر اين مسئله اتفاقنظر دارند كه هرچه بهطور متواتر از قرآن به ما ميرسد، حجت است؛ زيرا قرآن سند نبوت و معجزه جاويد اسلام است. لذا تا به سرحدَ تواتر نرسد، نميتواند نسبت به صحَت نبوت يقينآور باشد؛ يعني چنين كتابي گرانسنگ، كه راهبر مردمان به سوي حق و معجزه ماندگار الهي در همه روزگاران است، محال است از همه جنبههايش متواتر نباشد و در غير اين صورت، از قرآن نيست (زركشي، 1392، ص961).
وحي در قرآن
قرآن مجيد در مورد كيفيت وحي اينگونه ميفرمايد كه وحي اين كتاب آسماني به صورت گفتوگو يا تكليم بود. خداي متعال خود با پيامبر سخن گفته است. سه نوع تكليم براي خدا بيان شده است. 1. گفتار خدايي كه هيچ واسطهاي ميان خدا و بشر نباشد؛ 2. از پشت حجاب شنيده ميشود، مانند شجرة طور كه موسي سخن خدا را ميشنيد ولي از ناحيه آن؛ 3. ملكي آن را حمل نمود تا به بشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحي شنيده ميشود كه سخن خدا را حكايت ميكند كه قرآن مجيد از همين راه به پيامبر رسيد «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» (حجتي، 1372، ص33).
اصطلاح «وحي» در قرآن حدود هفتاد مرتبه در معاني مختلف لغوي و اصطلاحي به كار رفته است. آنچه مهم است اينكه، وحي در اصطلاح قرآني فراتر از انسان و پيامبر است و شامل نوعي الهام بر غيرپيامبران، زنبور عسل و حتي شيطان ميشود (قدردان قراملكي، 1388، ص96).
اما دربارة چگونگي وحي پيامبران بايد گفت: انزال كتاب آسماني و فرشته وحي يا مواجهه بدون واسطه الهي از مؤلفههاي آسماني آن بهشمار ميآيد. ازاينرو، وحي كه پيامبر از عالم غيب شريعت و قانوني را دريافت و مأمور تبليغ آن ميشود (وحي تشريعي) نام برده ميشود. مجموعه تعاليمي كه به صورت دفعي يا تدريجي، تحت عنوان «شريعت» از جانب خدا به پيامبر اسلام نازل شود، وحي تشريعي ميگويند (همان، ص 156).
جريان نزول وحي به پيامبر اسلام تدريجي بود. اين امر حفظ قرآن را بر وي آسان ميكرد؛ زيرا پيامبر امّي بود، نه ميخواند و نه مينوشت. قرآن قطعه قطعه بر او نازل شد، برخلاف پيامبران ديگر كه مينوشتند و ميخواندند و وقتي كتاب الهي بر آنها نازل ميشد، ميتوانستند آن را محفوظ نگه دارند. (صبحيصالح، 1373، ص89).
وحي تكامل عقل نظري و عملي است و پيامبر كسي است كه همة مراتب عقل نظري و عملي را در پرتو ارتباط با عقل فعال، به فعليت تام رسانده، و معرفت وحياني، مرتبهاي از معرفت عقلاني دانسته شده است. حكماي مشايي، براساس چارچوب سلسلهمراتب عقول عشره يوناني، با كوشش عقلاني محض، درصدد تببين ماهيت وحي برآمدند. ايشان بر اساس يك رشته مقدمات، اذعان داشتند كه راز تلقي وحي، همان ارتباط و اتصال وثيق نفس و روح پيامبر با عقل فعال است(سعيديروشن، 1388، ص26).
مقايسه و تطبيق
در اينكه «وحي» با «الهام» تفاوت دارد يا از يك مقوله است، نظرات گوناگوني مطرح شده است. شيخ محمد عبده در رسالة توحيد خود، پس از بيان لغوي و شرعي وحي ميگويد:
معرفتي كه با واسطه يا بيواسطه براي انسان حاصل شود، اگر بداند از جانب خداست، وحي ميباشد ولي اگر نداند الهام ناميده ميشود. پس الهام يك نوع احساس است؛ مانند اندوه و شادي يا گرسنگي. برخي تفاوت اين دو مورد را در اين ميدانند كه الهام، گاهي بدون واسطه موجودي از ملك به دست ميآيد. ولي وحي از طريق ملائكه و شهود فرشتگان بر نفس نبوي افاضه ميشود. به اين دليل احاديث قدسيه با اينكه كلام حق هستند، وحي دانسته نميشوند. سوم اينكه، وحي از خواص نبوت و الهام از خواص اهل ولايت است و نيازي به تبليغ ندارد (نصري، 1376، ص198).
«باني»، بهمعناي نداي آسماني و الهام است، در باور آنها، اشعار و سرودههاي گوروها الهام الهي محسوب ميشود، ولي معادل با اصطلاح وحي در اسلام تلقي نميشود؛ زيرا «باني» به معناي القاي معنا و مفهومي معنوي و الهي بر قلب فرد عارف است كه هيچ لزومي ندارد آن فرد پيامبر خدا باشد. دراينحال، افراد با استفاده از اين الهامات، اشعاري را ميسرايند كه «باني» خوانده ميشود. همانطور كه بيان شد، شبد كلام الهي است كه در طي اين الهام القا ميشود. درحاليكه مفهوم «وحي» در اسلام بسيار محدودتر از اين است؛ وحي تنها بر پيامبر و از سه طريق از جمله به واسطه فرشته وحي صورت ميگيرد.
قرآن كريم گوروگرنته صاحب
يك كتاب است چندين كتاب است
آورنده واحد دارد چندين مؤلف و آورنده دارد
زبان واحد دارد كه عربي است داراي شش زبان است، اما يك خط دارد
اعتبار آن از طريق بررسي سندي و از طريق اعجاز و تحدي قابل اثبات است اعتبار آن قابل اثبات نيست
لحن آن حالت امري از جانب بالا به موجود پايينتر است دعاي عبد به معبود است؛ يعني مناجاتنامه و دعا
وحي مُنزل در دوجنبه آموزهها و محتوا، فصاحت و بلاغت ميباشد شعر عرفاني در ستايش و حمد خداست
به نظر ميرسد از ويژگيهاي وحي در اسلام اين است كه قطعاً به پيامبرِ داراي ويژگيهاي منحصربه فرد تعلق ميگيرد، اما در ﺳﻴﻜْﻬ ،گورونانك و همچنين افراد پارسا و عارف ديگر، كه داراي اشعار و نوشتههايي با عنوان شبد و باني در كتاب مقدس هستند، فاقد اين ويژگيها ميباشند. همچنين شباهت آنها در اين است كه از منظر پيروان اين اديان، آنچه در كتاب مقدس آورده شده، همانند اسلام چيزي غير از كلام الهي نيست. خداي واحد را از طريق كلامش در كتاب مقدس ميپرستند و اينكه از ديدگاه اسلامي، موضوع برگزيده شدن فردي براي وحي در آئين ﺳﻴﻜْﻬ صحيح ميباشد يا خير، امري درونديني و مربوط به اين بحث نميباشد.
نتيجهگيري
با نگاهي به آنچه گذشت، اين نتيجه به دست ميآيد كه گرچه مسائلي همانند پيشوا بودن گورونانك و همچنين وحي به او، به نگاه درونديني و برونديني بستگي دارد، اما وحي و شبد، داراي شباهت و تفاوتهايي ميباشند و اما شبد در ﺳﻴﻜْﻬ ، بههيچوجه در شمار وحي در اسلام قرار نميگيرد و با رسالت عظيم پيامبر اسلام اساساً قابل مقايسه نيست؛ زيرا پيامبر اكرم همة مراتب دريافت وحي، در پرتو الهي دارا ميباشد و محتواي قرآن كريم نيز بسي جامعتر است و محدود به ستايش و پرستش خداوند نميباشد. در نهايت، اينكه حتي در آن زمان، كساني بودند كه قصد تحريف قرآن كريم را داشتند، ولي هرگز نتوانستد؛ زيرا به امر خدا و ياري جبرئيل، آيات الهي براي هميشه محفوظ ماندند و خداي متعال خود تمامقد طبق آية كريمه «ِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر: 9) ضمانت حفاظت قرآن كريم را بر عهده دارند.
- اميني، ابراهيم، وحي در اديان آسماني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1377.
- جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، قم، اسراء، 1389.
- حجتي، محمدباقر، پژوهشي در: تاريخ قرآن كريم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1372.
- روحاني، محمد، دين سيكهها، قم، دانشگاه اديان و مذاهب، 1388.
- زركشي، بدرالدين محمدبن عبدالله، برهان: كتاب جامع علوم قرآن، ترجمه حسين صابري، تهران، علمي و فرهنگي، 1392.
- سعيديروشن، محمدباقر، وحيشناسي، تهران، كانون انديشه جوان، 1388.
- شايگان، داريوش، اديان و مكتبهاي فلسفي هند، تهران، اميركبير، 1389.
- صبحي صالح، پژوهشهايي درباره قرآن و وحي، ترجمة محمد مجتهد شبستري،تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، قرآن در اسلام، قم، بوستان كتاب، 1386
- قدردان قراملكي، محمدحسن، آيين خاتم (پژوهشي در نبوت و خاتميت)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1388.
- معرفت، محمدهادي، علوم قرآني، قم، التمهيد، 1378.
- نصري،عبدالله، مباني رسالت انبيا در قرآن، تهران، سروش، 1376.
- (Hafiz) bhattacharyya, n.n, 1999, Medieval bhakti movements in India, New Delhi, munshiram manoharlal.
- Bhattacharya,b, 2003,Bhakti (the religion of love), new delhi,ubs.
- Dhillon, Harish, 2000, The lives & teachings of the Sikh gurus, new dehli, ubspd.
- Dogra & singh mansukhani, Ramesh chander, 1997, Encyclopaedia of sikh religion & culture, New Delhi, vikas publishing house.
- Duggal, k.s, 1993, Sikh gurus (their lives & teachings),delhi.
- Joshi, l.m, 2000, Sikhism, Patiala, Publication Bureau Punjabi University.
- Kaur, guninder, 1995, The guru granth sahib (its physics & metaphysics), New Delhi, manohar.
- Mcleod, w.h, 2005, historical dictionary of Sikhism, United States, Scarecrow Press, Inc
- Pruthi, raj kumar, 2008, An introduction to vedas, Delhi, Publisher’s Distributors.
- Raj, h.m, 1987, Evolution of the sikh faith, New Delhi, Unity Book Service.
- Singh dilgeer, harjinder, 2005, Dictionary of Sikh Philosophy, Sikh University Press (singh brothers).
- Singh kalsi, sewa, 2005, (Religion of the world) Sikhism, Chelsea house.
- Singh kohli, surindur, 2002, The Sikh Philosophy, Amritsar, singh brothers.
- Singh mann, gurinder, 2001, The making of sikh scripture, New York, Oxford.
- Singh, i.j, 1997, Sikh& Sikhism: a view with a bias, Delhi, manohar.
- Singh, jagiit, 2006, The Sikh Tree, Amritsar, b.chattar singh jiwan singh.
- Singh, jodh, 2000, Outlines of Sikh philosophy, India, Sikh heritage publications.
- Singh, nikky-guninder kaur, 2009, Sikhism (World Religions), New York, Chelsea house.
- Singh, s.p, 2004, Guru granth (a prespective), Amritsar, Guru Nanak dev university.
- Singh, Sangat, 1989, Japji, India, hind pocket books.
- Singh, wazir, 1981, philosophy of sikh religion, new delhi, Ess Ess publications.
- Singh,daljeet, 1994, Essentials of Sikhism, amritsar, singh brothers.