بررسی تطبیقی امکان، ضرورت و کیفیت معاد در دین زرتشت و اسلام
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در همه افراد انساني، ميل فطري به بقا و ادامه زندگي وجود دارد. آياتي در قرآن كريم بر وجود اين ميل فطري در نهاد انسان دلالت دارند(ر.ك: مصباح، 1387، ج 2، ص 155). چنين ميل مشهود، حاكي از ادامه زندگي پس از مرگ است. اگر مرگ پايان زندگي بود، آفرينش ميل به بقا بيهوده بهشمار ميآمد. از مهمترين اصول و مباني اعتقادي اديان الهي، باور به حيات پس از مرگ و حشر و زنده شدن مردگان پس از زندگاني اينجهاني است. اعتقاد به معاد و حيات پس از مرگ انسان، در ميان همه اديان بزرگ در طول تاريخ بشر يك اعتقاد راسخ و فطري بوده است(شريعتي سبزواري، 1363، ص 7؛ و نيز ر.ك: محلوجی، 1370). دين الهي بدون اصل معاد نميتواند باشد و عدم وجود معاد در شريعتي، نشانه جعل يا تحريف آن دين است(سبحاني، 1369، ج 9، ص 5).
معاد داراي شاخههاي فراواني است كه در اين پژوهش تلاش شده به تبيين سه مقوله امكان، ضرورت و كيفيت معاد از منظر آيين زرتشت و تطبيق آن با دين اسلام پرداخته شود. بررسي تطبيقي ميان دو دين در يك موضوع، داراي فوايدي است. ازجمله اينكه موجب روشن شدن وجوه اشتراك و تمايز و آشنايي با خرافهها و انحرافاتي كه در برخي از آنها پيدا گردد، در پايان مقايسه، دين ممتاز بازشناخته ميگردد و سبب ميشود ايمان ما بيشتر از روي تحقيق و استدلال باشد
(باهنر، 1361، ص16). اين تحقيق به دنبال يافتن پاسخ به چند سؤال زير در منابع مربوط به دين زرتشت و اسلام است:
ـ ديدگاه آيين زرتشت و اسلام درباره امكان، ضرورت و كيفيت معاد چيست؟
ـ نقاط اشتراك دو دين در اين سه محور چيست؟
ـ موارد اختلاف دو دين در سه محور مذكور چيست؟
پيش از ورود به بحث يادآوري چند نكته ضروري است:
1. مفروض اين است كه زرتشتي گري بهعنوان يكي از اديان آسماني، كه منشأ الهي دارد، محسوب ميشود و «گاتها» سخنان خود زرتشت است.
2. مواردي كه در متن به بندهاي گاتها ارجاع شده است، از ترجمه موبد زرتشتي، فيروز آذرگشسب استفاده شده است. بنابراين، از نام مترجم در ترجمه هر بند خودداري ميشود. تنها در مواردي كه از ترجمه ساير افراد استفاده شود، نام مترجم بيان ميشود. سبب گزينش ترجمه و تفسير آذرگشسب، مزايايي بود كه در اين اثر ديده ميشد. از جمله اينكه در شرحواژههاي اوستايي از نظرات ساير اوستاشناسان مشهور مانند بارتولومه، ميلز، تاراپوروالا، كانگا، بهرام گور انكلسريا و پورداوود استفاده كرده است.
3. براي آنكه قضاوت و مقايسه تطبيقي بدون پيشداوري باشد، نويسنده يك بار تمام اوستا و بيشتر متون پهلوي را مرور و مطالعه نموده و در قسمت گاتهاي اوستا، به سبب منسوب بودن آن به شخص زرتشت، علاوه بر ترجمه، تمام دو جلد تفسير گاتهاي فيروز آذرگشسب را نيز مطالعه نموده و در برخي موارد، از تفسير ديگر مفسران اوستا مانند پورداوود نيز بهره برده است.
1. مفهوم شناسي
1ـ1. متون پهلوي
آثار پهلوی، رسالهها و متنهایی به زبان پهلوی است که مبتنی بر روایات و سنتهای دینی و ادبی زرتشتیان در عصر ساسانیان است. بیشتر این متون در قرنهای سوم و چهارم هجری تدوین شدهاند (آموزگار، 1382، ص27؛ زنر، 1384، ص28) اما تعیین زمان تألیف اوستا، بیش از هر چیز مربوط به یافتن زمان زرتشت است که با همه بررسیهای انجامشده توسط محققان هنوز در هالهای از ابهام است. (آذرگشسب، 1384، ص25؛ قدیانی، 1392، ص185) آثار پهلوی، ازاین جهت که شرحی درباره روایات و باورهای زرتشتی است (برعکس اوستا که بیشتر صورت سرودهای مقدس دینی دارد)، بر متون اوستایی برتری دارد و آگاهی بيشتري درباره باورهای زرتشتیان به ما میدهد و آنچه که از اوستا به صورت مجمل یا مختصر بیان شده، به تفصیلْ تشریح و تفسیر میکنند (بهار، 1382، ص56؛ کریستن سن، 1388، ص119؛ بویس،1985، ص17؛ مهرین،1361، ص57).
2ـ1. معاد، امكان و كيفيت
معاد در لغت مصدر ميمي به معناي عود و بازگشت(مرتضي الزبيدي، 1306ق، ج2، ص436) و يا اسم زمان يا اسم مكان به معناي زمان يا محل عود است(راغب اصفهاني، 1416ق، ص594).
واژه معاد در اصطلاح متكلمان در دو معناي عام و خاص به كار ميرود: معناي عام آن شامل همه مباحث عالم پس از مرگ ميشود و در معناي خاص آن تنها سراي قيامت و آخرت مراد است(رباني گلپايگاني، 1380، ج2، ص178). كه در اين نوشتار، منظور از معاد، معناي خاص آن است.
مراد از امكان معاد، امكان رستاخيز و زنده شدن مردگان است. ضرورت معاد درواقع پاسخ به اين پرسش است كه چه ضرورتي دارد كه امر معاد به وقوع بپيوندد؟ آيا دليل نقلي يا عقلي بر ضرورت معاد در متون مقدس اسلام و زرتشت وجود دارد؟
منظور از كيفيت معاد در اينجا اين است كه معاد حتميالوقوع، معاد جسماني و روحاني است يا روحاني فقط. اگر گفته شود كه روح پس از جدا شدن از بدن، به هر دليل دوباره بدان بازنميگردد و درنتيجه روح بهتنهايي و بدون تعلق به بدن مبعوث ميشود، در اين صورت، معاد فقط روحاني خواهد بود ولي اگر گفته شود كه خداي متعال روح را به همراه بدن برميانگيزاند، در اين صورت معاد جسماني و روحاني خواهد بود؛ زيرا موجود برانگيختهشده مركب از دو چيز روح و جسم است و هركدام معادي دارد(سبحاني،1370، ص 128).
در اين نوشتار، در مواردي كه معاد جسماني بهتنهايي بيان ميشود، مراد «معاد جسماني و روحاني» است.
2. معاد زرتشتي
باور به جاودانگي روح و جهان واپسين، از آموزههاي اساسي و بنيادين دين زرتشت است(خورشيديان، 1387، ص69؛ شاهرخ، 1380، ص 86؛ آذرگشسب، 1365؛ هينلز، 1371، ص97). كسي كه به سه اصل توحيد، نبوت و معاد معتقد نباشد، كافر است(خورشيديان، 1386، ص81). به گفته برخي، زرتشت كمتر از پايان جهان و مسائل آن سخن به ميان آورده است و تأكيد فراوان وي بر زندگي اخلاقي و مسالمتآميز در دنيا بوده است(نيكنام، 1385، ص127؛ خداوندي، 2536، ص62؛ جعفري، 1353، ص96). با اين حال، در سرودههاي زرتشت و ساير كتاب اوستا، در موارد متعددي از روز واپسين، روز قضاوت و داوري، كيفر و پاداش، بهشت، جهنم، سعادت و خوشبختي در جهان ديگر، سخن به ميان آمده است(ر.ك: گاهان: 2:28؛ 4:30؛ 8:31 و 14و20؛ 8:32؛ 1:33؛ 6:51 و13؛ يسنا: 6:19، 6:41و3؛ ويسپرد: كرده هفتم، بند1؛ ونديداد: فرگرد چهارم، بند50ـ54).
1ـ2. امكان معاد
واژة «رستاخيز» از لغت ايريستَ آمده كه در پهلوي ريستك و ريسته و ريست به معناي مرده و درگذشته است و رستاخيز به معناي برخاستن مردگان است(اشيدري، 1371، ص294). از اصول اساسي الهيات زرتشتي، باور به رستاخيز عمومي مردگان است(بويس، 1991، ج3، ص366؛ شهزادي، 1367، ص18؛ نيكنام، 1385، ص183؛ برای آگاهی از حوادث رستاخیز در دین زرتشتی، ر.ک: قلیزاده، 1387، ذیل واژه رستاخیز). با مراجعه به متون اوستايي، موردي كه آشكارا دلالت بر امكان رستاخيز و زنده شدن مردگان كند، يافت نشد. فرهنگ مهر، دانشمند زرتشتي مينويسد: «گاتها و اوستا رويداد دوباره زنده شدن مردگان را نميشناسند. در گاتها دربارة زنده شدن مردهها مطلقاً چيزي نيست»(مهر، 1374، ص109ـ110؛ ر.ك: قدردان، 1386، ص92؛ عدلي، 1389، ص33). منظور اين است كه بند يا بندهايي در خصوص زنده شدن مردگان در اوستا وجود ندارد، نه اينكه اوستا منكر رستاخيز مردگان باشد؛ چراكه رستاخيز مردگان لازمة داوري، حسابرسي اعمال و كيفر و پاداشي است كه در بندهاي متعدد اوستا به آن اشاره شده است.
اما در آثار پهلوي سخناني ميان زرتشت و اهورامزدا مطرح شده است كه بيانگر امكان معاد و قدرت خداوند بر رستاخيز مردگان است:
زردشت {از اورمزد} پرسيد كه: آنكه بگذشت (= بمرد)، سگ و پرنده (تن او را) از هم متلاشي كرد و گرگ و كركس ببرد، چگونه دوباره به هم رسند؟ اورمزد گفت كه: اگر تو كه زردشتي، آنگاه كه تو را ساختن سبدي چوبين لازم باشد، پس براي تو ساختن آن چگونه آسانتر باشد؟ اگر چوب نبود و تا بايد آن را ببري و بسازي (آسانتر است)، يا كه سبد بود (اما) چوبش از يكديگر جدا بود و دوباره ساختن لازم بود؟ زردشت گفت كه: اگر (حتي) يكتكه چوب بودي، آسانتر بودي تا كه چوب نبودي؛ و اگر چوب سبد نبودي آسانتر بودي تا كه سبد نبودي. اورمزد گفت: اين آفريدگان را، آنگاه كه نبودند توانستم آفريدن و اكنونكه بودند (اما) آشفتند (=متلاشي شدند) دوباره ساختن آسانتر است؛ زيرا مرا پنج انباردار است، پذيرنده تن در گذشتگان. يكي زمين كه نگهدارنده گوشت و استخوان و پي مردمان است. يكي آب كه نگهدار خون است. يكي گياه كه نگهدار موي تن و سر است. يكي روشني كه پذيرنده آتش است. يكي اين باد كه جان آفريدگان را هنگام فرشگرد باز دهد... براي من به هم ساختن و بازآفريدن آسانتر از دوازده آفرينشي است كه در آغاز آفريدم (گزيدههاي زاد سپرم، فصل 34 بند1ـ7 و بند20).
زرتشت از اهورامزدا از امكان رستاخيز مردگان سؤال ميكند و اهورامزدا پاسخ ميدهد اگر كسي به خلقت جهان ايمان دارد ايمان به رستاخيز براي او آسانتر است. آفرينش آسمان، زمين، خورشيد، ماه، ستارگان، گياهان و رنگهاي آنها و بو و مزه آنها و آتشي كه در درون آنهاست و كودكاني كه در زهدانند و پرندگاني كه در آسمان و آب و ابرها، بسيار دشوارتر است. از بازآفريدن اين چيزها در زمان رستاخيز. مرور بر چيزي كه ميدانستهاي و فراموش كردهاي، بسي آسانتر است از يادگيري چيزي نو كه پيشتر هيچ از آن نميدانستهاي.
چنين گويد كه زرتشت از اورمزد پرسيد كه تني را كه باد برد و آب به حركت درآورد، از كجا دوباره سازد و رستاخيز چگونه بود؟ اورمزد چنين پاسخ كرد: هنگامي كه من آسمان را بيستون به مينويي ايستاده دور كرانه، روشن و از گوهر خماهن ساختم، هنگامي كه من زمين را آفريدم كه همه جهان مادي را ببرد و او را نگهدارندهاي مادي نيست. هنگامي كه من خورشيد و ماه و ستارگان را در فضا به صورت اجسام روشن به حركت درآوردم، هنگاميكه غله را آفريدم كه در زمين بپراكنند و باز رويد و به افزون باز بود هنگاميكه من در گياه رنگ گونه گونه آفريدم... يكي يكي ايشان را چون من آفريدم، دشوارتر بود رستاخيز كردن. چه مرا در رستاخيز ياري چون ايشان هست. چون ايشان را كه نبودند آفريدم بنگر كه چون آنچه را نبود آنگاه ساختم، پس آنچه را بود، چرا نشايد باز ساختن (بندهش، بخش بيست وششم، بند 71ـ73 ؛ و نيز ر.ك: روايت پهلوي، فصل 52، ص66).
در روايات داراب هرمزد نيز تصريح شده است كه خداوند در روز رستاخيز، به سبب قدرت خويش مردم را زنده ميكند(روايات داراب هرمزد، 1922، ج 1، ص 149).
بنابراين، با توجه به متون پهلوي، امكان معاد در آيين زرتشت، به سبب قدرت خداوند بر خلقت نخستين، كار سختي نيست و خداوند قادر است چيزي را كه پيشتر بوده و از بين رفته، دوباره زنده كند. به عبارت ديگر، بازسازي از نوسازي آسانتر است.
2ـ2. ضرورت معاد
پس از امكان معاد، بحث از ضرورت معاد از ديدگاه دين زرتشت مطرح ميشود. به عبارت ديگر، پس از امكان ذاتي معاد، به بررسي امكان وقوعي معاد از ديدگاه دين زرتشت ميپردازيم. در تاريخ مقدسي آمده است كه در ابتداي كتاب زرتشت، نوشته شده است: «فيكمازهم بهسته هرمز و بشتاسبندان و فيكمازهم رستخيز» و معني رستخيز فَني فَقّم (مقدسي، بيتا، ج1، ص63). و معناي عبارت اين است: بيگمان باش به وجود هرمز و امشاسپندان و بيگمان باش به رستاخيز (حسيني علوي، 1312، ص5). اينكه در چنين شهادتنامه كوتاهي، رستاخيز را كنار وجود اهورامزدا و امشاسپندان آوردهاند، نشان از اهميت رستاخيز در دين زرتشت است(شاكد، 1387، ص49). مراد مقدسي از ابتداي كتاب زرتشت، روشن نيست. اگر مراد اوستاي فعلي (متأخر)، كه مشتمل بر گاتها و ساير كتب اوستايي است، در ابتداي آن چنين مطلبي ديده نشد، مگر اينكه مراد اوستاي متقدم باشد كه به آن دسترسي نداريم.
در گاتها، بندهايي وجود دارد كه ميتوان آنها را بهعنوان شاهد بر ضرورت معاد دانست:
اي هستيبخش (اهورا)! براي آگاهي از تو ميپرسم چه رويدادهايي در گذشته رخ داده و در آينده پيش خواهد آمد؟ اي مزدا! در تومار زندگاني نيكوكاران و بدكاران چه پاداش و كيفري ثبت خواهد شد و وضع آنها در روز واپسين چگونه خواهد بود(گاهان14:31).
هركس در اين جهان بايد برابر آيين ازلي(اشا يا راستي)، كه بنيان زندگي را تشكيل ميدهد، رفتار كند؛ زيرا رَتو (رهبر روحاني) باكمال بينظري و از روي وجدان نسبت به نيكان و بدان داوري خواهد كرد و كردار نيك و زشت آنها را با دقت خواهند سنجيد(گاهان1:33).
چنانكه در آيين روز نخست فرمان رفتدادگر از روي انصاف با دروغپرست و پيرو راستي رفتار خواهد كرد، همچنين با كسي كه اعمالش با بدي و خوبي مخلوط است كه تا به چه اندازه از آن درست و نادرست است (گاهان1:33، ترجمه پورداوود، 1384).
زرتشت در اين بند، به مردم جهان هشدار ميدهد كه هركس بايد متوجه رفتار و كردار خود باشد؛ زيرا كار نيك و بد آنها در روز واپسين داوري خواهد شد. هيچ رفتار و كرداري بدون پاداش و مجازات نخواهند ماند(آذرگشسب، 1384، ج1، ص550).
پورداوود در تفسير اين بند مينويسد: «آنچنانكه در آيين نخستين آمده در روز داوري پسين با پيرو دروغ يا گناهكار و با پيرو راستي يا نيكوكار از روي داد رفتار خواهد شد» (پورداوود، 1382، ص122).
در پرتو انديشه پاك روانم را بهسوي فردوس رهبري خواهم كرد و با آگاهي از پاداشي كه خداي هستيبخش دانا براي كارهاي نيك مقرر فرموده است، كوشش خواهم كرد تا آنجا كه مرا تاب و توان است مردم را بياموزم كه به راستي گرايند و درستي پيشه سازند(گاهان: 4:28).
من كوشش خواهم كرد كه تا فرشته سروش (نداي وجدان) را در درونم بيدار كرده، قلبم را پرتو ايزدي روشن سازم و به اين حقيقت آگاهي حاصل كنم كه هركس از گروه نيكان و بدان آنچه را سزاوار است، بدو پاداش بخشيده خواهد شد(گاهان 12:43).
در تفسير اين بند آمده است: بايد كوشش كنيد وجدان خود را كه پرتوي فروغ ايزدي است، در درون خود بيدار سازيد... و برابر دستور او كه همان فرمان ايزدي است، رفتار كنيد تا هم در اين جهان خوشبخت و در جهان ديگر رستگار باشيد (آذر گشسب، 1384، ج 2، ص 88).
مزدا پس از سر آمدن زندگاني در روز واپسين در كشور جاوداني خود، آنچه نيك و نغز است، به آن كسي بخشد كه خوشنودي او را بهجاي آورد. همچنين زشتكردار را كه از او نافرمانبرداري نمود، بسزا رساند (گاهان6:51، ترجمه پورداوود). با مشاهده بندهاي مذكور گاتها و بندهاي ديگر كتب اوستايي، كه به جهت اختصار در اينجا ذكر نشد، ميتوان گفت: واقع شدن رستاخيز مردگان و معاد در نگاه زرتشت حتمي و ضروري است.
همچنين در متون پهلوي، بندهاي فراواني است كه با صراحت بيشتر، دلالت بر ضرورت معاد دارند. براي نمونه، به ذكر چند مورد بسنده ميشود: در كتاب پنجم دينكرد، كه در فقرهاي از آن درباره پيشوايان ديني و اندرزهاي آنان آمده، اينچنين نوشتهشده: آگاه بودن از ثواب و گناه و هستي آفريدگار... عقوبت گناه، بهشت و دوزخ و رستاخيز (پنجم دينكرد، فصل13، بند11)، در اندرزهاي اشو زرتشت آمده: «رستگاري روان از هرگونه بدي و نيز رسيدن به پاداش كامل در تن پسين» (پنجم دينكرد، فصل 5، بند 6). همچنين در مينوي خرد، در پاسخ به بهترين و بزرگترين كارهاي نيك آمده است:... به هستي ايزدان و دين و روان و بهشت و حساب سدوش و بودن رستاخيز و تن پسين، بيگمان بودن، اساسيترين{كار}است، اين از هر كار نيك بزرگتر و بهتر است (مينوي خرد، پرسش 36، بند11 و پرسش 36، بند 28 و پرسش 41، بند 4ـ6 و پرسش62، بند7و8؛ و نيز ر.ك: متنهاي پهلوي، فصل 2، بند 15ـ16؛ ارداويرافنامه، فصل5، بند 7؛ خودپَتِت، ص 33).
با مطالعه آثاري كه پيرامون زرتشتيگري و باورهاي آنان به رشته تحرير درآمده است، سخني از برهان و دليل عقلي بر ضرورت معاد از نگاه دين زرتشت يافت نشد. به نظر ميرسد، ميتوان از بندهاي اوستا و متون پهلوي مذكور، برهان عدالت خداوند بر ضرورت معاد، برداشت كرد. توضيح آنكه، براساس گاتهاي، زرتشت انسان مختار آفريده شده است و در اختيار راه نيك و بد آزاد است(گاهان2:30 و 11:31 با تفسير آذرگشسب، ج 1، ص 226 و 372). انسانها با اختيار خويش در اين عالم مادي، اعمال خوب و بد از آنها سرزده است. عدالت اهورامزدايي اقتضا ميكند كه به وعده خود در مورد پاداش نيكوكاران به بهشت و وعيد جهنم براي بدكاران به وعده خود عمل كند(گاهان 11:33 با تفسير آذرگشسب، ج 1، ص 618). ازاينرو، ضرورت دارد كه سراي ديگر و روز داوري باشد تا هركس به كيفر و پاداش هر عملي كه از او سرزده است، برسد. بنابراين، در اوستا و متون پهلوي، بندهاي متعددي دربارة جهان واپسين و كيفر و پاداش است كه ميتوان از آنها بهعنوان دليل تعبدي و نقلي بر ضرورت معاد استفاده كرد و هم برهان عدالت، كه برهان عقلي بر ضرورت معاد است، استنباط كرد.
3 ـ 2. كيفيت معاد
همانگونه كه در اوستا آشكارا سخني از رستاخيز و زنده شدن مردگان به ميان نيامده است، همچنين بند يا بندهايي كه حاكي از كيفيت رستاخيز ـ رستاخيز جسم و روح يا روح بهتنهايي ـ باشد. يافت نشد و در تفاسير كتب اوستايي، بهويژه گاتها نيز هيچ اشارهاي به اين مطلب نشده است. تنها برخي مفسران گاتها، در ذيل بندهايي كه مربوط به بهشت و جهنم است، به بحث روحاني يا مادي بودن پاداش و كيفر و نه كيفيت رستاخيز مردگان، در دين زرتشت پرداختهاند (ر.ك به: آذرگشسب، 1384، ج1، ص98 و 247 و 432؛ ج2، ص496).
با اينكه در اوستا سخني از كيفيت رستاخيز نيامده است، اما «بر طبق اسطورهشناسي پيشرفته متون پهلوي، همة انسانها در هيئت جسماني و روحاني بازآفريني خواهند شد و داوري نهايي را خواهند گذراند»(ويليامز، 1997، ص29). در متون پهلوي، رواياتي دال بر معاد جسماني وجود دارد:
پس هرمزد و امشاسپندان، همه ايزدان و مردمان دريك جاي باشند و ستاره و ماه و خورشيد و آتش بهرام نيز هريك به پيكر مردي نيرومند و همه مرد پيكر شوند و به زمين آيند ـ آنگاه هرمزد كاملكننده آفرينش شود و پسازآن كاري نبايد كرد. مردم به تن و سن مانند چهلساله، همه انوشه، بيمرگ، بدون پيري، تباه نشدني و فاسدنشدني باشند... نيكويي تن پسين، جز آنچه در بالا نوشته شد، چنان است كه به دانش و خرد مردم، سامان آن دانستن و گفتن نشايد(روايت پهلوي فصل 48، بند 99ـ103).
در گزيدههاي زاد سپرم آمده است:
زردشت از اورمزد پرسيد: موجودات مادي كه در زمين درگذشتند در هنگام فرشكرد دوباره تندار (=داراي تن) باشند يا مانند جان (=جاندار) اهرمزد گفت: دوباره تندار باشند و برخيزند... به سبب استواري بازآفريني همه چهرهها در پايان به آغاز همانند باشند، چنانكه مردم كه هستي آنان از تخم (=نطفه) است، از {نطفه} به وجود آيند و گياهان كه هستي آنان از تخمك است، كمال پاياني {آنها نيز} با همان تخم است(گزيدههاي زاد سپرم، فصل 34، بند1و 24).
سوشيانس پيروزگر برخواند كه برخيزيد داراي تن هستيد، از آن زمان كه درگذشتيد ايزدان شما را نگهداري كردند... در پاسخ اين خواندن يكپنجم درگذشتگان از زمين برخيزند داراي كالبد و جان به بالا و چهره مانند هنگاميكه درگذشتند از آن زمين كه جانشان از تنداري (=تن را تعلق داشتن) بيرون آمد (گزيدههاي زاد سپرم فصل 35: بند20 و بند23؛ بندهش، بخش بيست وششم، بند72ـ73).
توضيح «فَرَشکَرد»: (در اوستا فرشوکِرتی) به معنای جهان نوساخته در پایان دوره دوازده هزار ساله عمر عالم از نگاه کیش زرتشت و برقراری همیشگی پاکی و راستی و پرهیزگاری یا نوسازی جهان و دین پس از برخاستن سوشیانتها و پاک کردن جهان از تمام نیروهای اهریمنی است(دوستخواه، 1374، ج 2، ص 1021).
بر اساس متون پهلوي جشن نوروز، كه موسم آن نزديك با بازگشت بهار و زنده شدن گياهان و درختان مرده است، جلوهاي از رستاخيز بدن است (بويس، 1389، ص137؛ ر.ك: مزداپور، 1391، ص95).
در توضيح واژه «تن پسين»، كه در متون پهلوي به كار رفته است، بايد گفت: اين واژه اصطلاحي است كه معمولاً همراه رستاخيز و مترادف با آن به كار ميرود(راشد محصل، 1369، ص81). مراد از «تن پسين»، تني است كه در پايان جهان موجودات با آن برانگيخته ميشوند. اين تن جاودانه ميماند(مزداپور، 1382، ص104؛ راشد محصل، 1382، ص112؛ بهار، 1376، ص40). در دين زرتشت، «جسد معاد يافته» را به پهلوي «تن پسين» مينامند. تن پسين از واجبات دين بوده است و در متون اوستايي، واژهاي براي تن پسين نيامده است(بويس، 1376، ج 1، ص328و 341). در پاورقي كتاب زند وهومن يسن، تصريح شده است كه مراد از «تن پسين»، معاد جسماني است(هدايت، 1342، ص 33).
پس آنچه كه از متون پهلوي دربارة كيفيت معاد زرتشتي به دست ميآيد، معاد جسماني است.
در پايان اين بخش، به ارائه دو ديدگاه از دانشمندان در مورد معاد زرتشتي ميپردازيم:
بنابر نظر بيشتر زرتشتپژوهان و دانشمندان زرتشتي، معاد در آيين زرتشت، معاد جسماني و روحاني است؛ يعني همه انسانها در هيئت جسماني و روحاني بازآفريني خواهند شد و در واپسين روز ـ روز داوري ـ حضور دارند(مزداپور، 1391، ص159؛ باقري، 1385، ص 56؛ شاكد، 1985، ج 8، ص 567؛ ويدنگرن، 1381، ص 198؛ زنر، 1384، ص 458 و462؛ قدردان، 1386، ص93).
مري بويس، زرتشتپژوه مشهور، مينويسد:
از جمله انديشههاي آخرتشناسي زرتشت، تعليم او درباره «تن پسين» بود كه در روز آخرت استخوانهاي مردگان دوباره ملبس به گوشت خواهند شد و توسط روح حيات دوباره خواهند گرفت (روحي كه جدا از جسم وجود داشته در بهشت يا جهنم يا برزخ، بر اساس داوري فردي كه بلافاصله پس از مرگ بر او شده است)... باور به معاد جسماني از بخشهاي ضروري عقيده داوري نهايي (واپسين) بود (بويس، 1991م، ج3، ص 365ـ366؛ همو، 1377، ص119)... زرتشت نخستين كسي بود كه باورهايي چون داوري و قضاوت درباره افراد، وجود بهشت و دوزخ و رستاخيز آينده بدنها، داوري نهايي همگاني و زندگي جاويد براي روان و تن دوباره بهم پيوسته (نو پيوسته) را به بشريت تعليم داد. (بويس، 1985، ص 29).
اين ادعاي بويس، كه زرتشت نخستين فردي بود كه اين آموزهها را به بشريت تعليم داد، در جاي خود قابل تأمل و بررسي است.
ديدگاه ديگر در باب كيفيت معاد در زرتشت اين است كه معاد زرتشتي، در ابتدا روحاني بوده، ولي در عصر ساسانيان معاد و رستاخيز جسماني در اين آيين زرتشت بهوجود آمده است(مهرين، 1361، ص83). مؤلف كتاب روح اسلام مينويسد: «برخي در اينكه آيا آئين زرتشت از ابتدا به معاد جسماني اعتقاد داشتند، يا نه ترديد كردهاند. افرادي مانند دالينگر و برنآف معتقدند كه اين فكر واقعاً زرتشتي نبود و اگر از عبري مشتق نشده باشد، بعداً رشد يافته است» (علي، 1366، ص180). برخي سبب اين تغيير رويكرد را، تأثيرگذاري اديان ديگر بر دين زرتشت ميدانند(رضائيان حق، 1392، ص 181). علاوه بر دليل مذكور، ميتوان دو شاهد ديگر بر ديدگاه دوم، معتقدين به تغيير رويكرد از روحاني به جسماني، ارائه كرد: شاهد اول از بين رفتن اوستا و جمعآوري دوباره آن در عصر ساسانيان است. در پاورقي خرده اوستا آمده است:
در عهد باستان، اوستا داراي 21 نسك يعني 21 كتاب بوده و هر نسكي درباره موضوع ويژهاي نوشته شده است... هنگام حمله اسكندر مقدوني به ايران، سواي نسخههايي از اوستا كه در دست مردم بود، دو نسخه كامل اوستا موجود بود كه يكي در دژنپشت واقع در تخت جمشيد پايتخت سلاطين هخامنشي و نسخه دوم در گنج شيزگان واقع در آتشكده آذرگشسب (در نزديكي درياچه اروميه) محفوظ بود. نسخه اول، هنگام آتش زدن اسكندر به كاخ پادشاهان هخامنشي طعمه آتش گرديد و نسخه دوم را يونانيها به يغما برده و بنا بقولي به يوناني ترجمه نمودهاند. قرنها بعد پادشاهان ساساني به جمعآوري و تنظيم كتب پرداخته از نو سروصورتي به آن دادند (آذرگشسب، 1354، ص 44ـ48؛ و نيز ر.ك: دارمستتر، 1382، ص105؛ اشيدري، 1371، ص36).
اين كلام شاهدي بر ادعاي تغيير رويكرد در كيفيت معاد است؛ زيرا به تصريح مهرداد مهرين در زمان ساسانيان، معاد جسماني در دين زرتشت ظاهر گرديد؛ زماني كه بازنويسي و تنظيم دوباره كتب اوستايي صورت گرفته است.
شاهد دوم، تغيير و تحولاتي است كه در زمان ساسانيان در دين زرتشت رخ داده است(ر.ك: دارمستتر، 1382، ص 196و205ـ206). ازاينرو، برخي معتقدند: بايد بين باورهاي اعتقادي شخص زرتشت با باورهاي كنوني، كه در دين زرتشت موجود است، تفاوت قائل شد؛ زيرا در دوران ساسانيان مطالب تازهاي به باورهاي ديني زرتشتيان اضافه شد. از آن جمله، مسئله رستاخيز و سرنوشت انسان پس از مرگ بود (آسموسن، 1389، ص87). در تعليقه بر الملل و النحل شهرستاني آمده است: «معتقدات زردشتيان نسبت به معاد و روز رستاخيز و جزا و سنجش گناه و ثواب باگذشت زمان بسط و تطور و تحول يافته است»(شهرستاني، 1335، ج 1، ص 394). در اين تعليقه، گرچه خصوص زمان ساسانيان مطرح نشده، اما اصل تغيير و تحول باورهاي اخروي دين زرتشت از آن بهروشني فهميده ميشود. بنابراين، ديدگاه دوم با شواهدي كه بيان شد، سازگاري دارد و قابل توجه است. البته بنابر هر دو ديدگاه، معاد زرتشتي از عصر ساسانيان به بعد، معاد جسماني بوده است. حاصل اينكه، با توجه به متون پهلوي و ديدگاه مشهور دانشمندان، معاد دين زرتشت، معاد جسماني بوده است.
3. معاد اسلامي
اعتقاد به رستاخيز و زندگي پس از مرگ، از نظر قرآن مسلم است. آيات بسياري بر آن دلالت دارد. چنانكه در قرآن سورهاي به نام «قيامت» نامگذاري شده است و در بيشتر سورههاي قرآن، بهصورت اشاره يا تصريح، از جهان اخروي ياد شده است(سبحاني، 1369، ج9، ص5). در ميان كتابهاي آسماني، تنها قرآن كريم است كه دربارة روز رستاخيز بهتفصيل سخن رانده است و درصدها مورد با نامهاي گوناگون، روز رستاخيز را به اجمال يا تفصيل ياد كرده است و منكر معاد را كافر دانسته است(طباطبايي، 1348، ص102؛ همو،1417ق، ج5، ص114). در خصوص واژه «معاد» در قرآن بايد گفت: مشتقات ماده (عود) در قرآن بسيار به كار رفته است(انبيا:104؛ نمل:64، روم:11، روم:27، يونس:4). اما واژه «معاد» در قرآن تنها يكبار به كار رفته است «إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعاد»(قصص: 85). اگرچه در معناي معاد بهكاررفته در اين آيه، ميان مفسران اختلاف است؛ برخي معاد در اين آيه را به معناي عود پس از مرگ يا آخرت پنداشته، ولي بيشتر مفسران مراد از «معاد» در اين آيه را، معاودت به همان مكاني (مكه) كه پيامبر اكرم از آنجا مهاجرت كرده بودند، دانستهاند( فخررازي، 1411ق، ج25، ص19؛ طبرسي، 1379ق، ج7، ص420 ؛ طباطبايي، 1417ق، ج16، ص88). ازآنجاكه بحثهاي فراواني پيرامون معاد در متون مقدس اسلامي و در ميان مفسران و متفكران اسلامي صورت گرفته است، از ورود تفصيلي به مباحث معاد اسلامي خوداري ميشود. سعي ميشود تا امكان، ضرورت و كيفيت معاد، تنها با توجه به آيات قرآن بيان شود و به سبب فراواني آيات، ناگريز در هر قسمت، به پارهاي از آيات قرآن اشاره خواهد شد.
1ـ3. امكان معاد
در قرآن آيات فراواني گوياي امكان معاد و زنده شدن دوباره مردگان است كه ميتوان آنها را به چند دسته تقسيم كرد:
1. آياتي كه دلالت دارد آفرينش نخستين بشر بهفرمان خدا صورت گرفته است و زنده شدن دوباره آنان، مشكلتر از آفرينش نخستين آنها نيست: «قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ» (يس: 79؛ ر.ك: روم: 27؛ ق: 15؛ عنكبوت: 19؛ اعراف: 29).
2. آياتي كه خداوند در آنها، جريان آفرينش جهان هستي براي مردم ترسيم و قدرت خود را بازگو فرموده است: «أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَيْبَ فيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلاَّ كُفُورا» (اسراء: 99؛ ر.ك: مومن: 57؛ احقاف: 33؛ يس: 81؛
عنكبوت: 20). يكي از عوامل انكار معاد، عدم شناخت صحيح منكران از قدرت مطلقه الهي است. خداوند متعال در اين آيه، ضمن اشاره به نادرست بودن اينگونه برداشتها، صاحبان چنين پندار را به قدرت خويش توجه داده است.
3. آياتي كه درباره زنده شدن زمين است كه ميتواند نمونهاي حسي و آشكارا بر امكان زنده شدن مردگان باشد. اين پديده، هرسال تكرار ميشود و با روييدن گياهان و سبز شدن درختان، چهرهاي نو بر همگان ظاهر ميشود: «فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» (روم: 50؛ نيز: روم: 19؛ فصلت: 39؛ فاطر: 9؛ حج:5ـ6؛ ق: 9ـ11؛ اعراف: 57).
4. آياتي كه مراحل اوليه شكلگيري انسان و سرانجام، تكامل جنين بهصورت انسان كامل را نمونهاي روشن بر امكان معاد ميداند: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»(حج: 5ـ6؛ ر.ك: مومنون: 12ـ16؛ قيامت37ـ40؛ نجم: 45ـ47؛ عبس: 17ـ22).
5. دسته پنجم، آياتي است كه سرگذشتهايي از نمونههاي عيني زنده شدن مردگان را براي بشر نقل ميكند: «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (بقره: 55ـ56). اين آيه درباره گروهي از ياران موسي، كه ميخواستند خدا را آشكارا به چشم ببينند، نازل شده است. اين گروه، هفتاد نفر بودند كه حضرت موسي، براي شنيدن كلام خداوند اختيارشان كرد. آنگاه كه سخن خداي سبحان را شنيدند، گفتند: اي موسي! ما هرگز به تو نخواهيم گرويد، تا خدا را با چشم سَرْ بهطور آشكار به ببينيم. خداي سبحان در اين هنگام، صاعقهاي برانگيخت و آنان را به سوخت و سپس آنان را زنده و مبعوث كرد(بحراني، 1419ق، ج1، ص222؛ حويزي، 1389، ج1، ص187). همچنين وقايع ديگري نظير مورد مذكور، مانند داستان گاو بنياسرائيل و زنده شدن مقتول (بقره: 72ـ73)؛ داستان حزقيل نبي(بقره: 243)؛ داستان عزير يا ارمياي نبي(بقره: 259)؛ داستان حضرت ابراهيم و زندهشدن پرندگان(بقره: 260) و داستان اصحاب كهف (كهف: 21؛ ر.ك: جوادي آملي، 1380، ج 4، ص 121ـ133).
2ـ3. ضرورت معاد
براي اثبات ضرورت معاد، دو راه عقلي و نقلي وجود دارد. هر دو راه از قرآن قابل استفاده است.
دليل نقلي: نخستين دليل بر ضرورت معاد، تعبدي است. قرآن كه معجزه جاويد است و اعجاز آن با عقل اثبات شده است(ر.ك: خوئي، 1394ق، ج 1، ص 117ـ132؛ طباطبائي، 1417ق، ج 1، ص 60ـ64؛ معرفت، 1416ق، ج 4، ص 16)، خبر از وقوع حتمي معاد داده است. آيات قرآن در اين زمينه، فراوان ديده ميشود. براي نمونه، به دو آيه در اين زمينه اشاره ميشود: «زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلَي وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ» (تغابن: 7) و «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَأْتينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ»(سبأ: 3؛ ر.ك: يونس:53؛ نحل: 38؛ لقمان: 33؛ فاطر: 5؛ زمر: 20).
دليل عقلي: در قرآن افزون بر آيات و (ادله نقلي)، آيات ديگري نيز وجود دارد كه به براهين عقلي بر ضرورت معاد اشاره دارد. نظير برهان توحيد، برهان صدق، برهان فطرت، برهان حركت و هدفداري، برهان حكمت، برهان رحمت، برهان حقيقت، برهان عدالت، برهان تجرد روح(جوادي آملي، 1380، ج 4، ص 137ـ168؛ خرازي، 1371، ص117ـ182).
براي رعايت اختصار، در اينجا تنها به تبيين برهان عدالت، كه از براهين قطعي مستفاد از آيات قرآن است، ميپردازيم:
پروردگار عالم، آفرينش جهان را بر اساس حق، عدالت، احسان و حكمت بنا نهاده است. عالم دنيا ظرفيت پاداش كامل انسانها، اعم از نيكوكار و بدكار را ندارد. بنابراين، عدالت خداوند ايجاب ميكند كه جهان آخرت باشد تا در آن عدل و داد برپا و حساب همگان تسويه گردد. اگر روز قيامتي در كار نباشد، تا بدان به كيفر كردار ناشايست برسند، و پاكان به پاداش كردارهاي نيك خود برسند لازمهاش برابري ظالم و عادل است. اين امر با صفت عدل الهي و نظام احسن رباني سازگار نيست. ازاينرو، خداوند ميفرمايد: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّارِ»(ص: 28؛ طباطبايي، 1417ق، ج 17، ص 197).
بنابراين، در قرآن هم ادله نقلي و هم ادله عقلي بر ضرورت و حتمي بودن وقوع معاد وجود دارد و به اندازهاي آيات در اين زمينه فراوان است كه جاي هيچ شك و ترديدي وجود ندارد.
كيفيت معاد
مشهور بين فلاسفه، متكلمان و محققان اسلامي، اعتقاد به معاد جسماني و روحاني است (قدردان قراملكي، 1393، ص145). به عقيده برخي از دانشمندان، معاد جسماني از ضروريات دين اسلام است (حلي، 1351، ص564). در قرآن، تنها معاد جسماني عرضه شده است؛ به اين معنى كه به هنگام رستاخيز جسم و روح باهم در آن جهان بازميگردد(مكارم شيرازي، 1374، ج 2، ص 307). اين مطلب، با توجه به چند دسته از آيات روشن ميشود:
1. آياتي كه ميفرمايد: انسان از زمين آفريدهشده و بدان بازميگردد و سرانجام از آن بيرون آورده خواهد شد «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً اُخْرى» (طه: 55؛ ر.ك: نوح: 18؛
روم: 25؛ اعراف: 25).
2. آياتي كه حشر مردگان را بيرون آمدن از قبرها ميداند: «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ» (يس: 51؛ ر.ك: قمر: 7؛ معارج: 43، حج: 7؛ انفطار: 4؛ عاديات: 9).
3. آياتي كه بر شهادت دادن اعضاي بدن در روز قيامت دلالت دارد: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» (نور:24؛ ر.ك: يس: 65؛ فصلت: 20).
4. آياتي كه ميفرمايد: پس از سوختن پوستهاي اهل دوزخ، پوستي ديگر به آنها ميدهيم: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزيزاً حَكيماً» (نساء: 56؛ محمد: 15). و آيات ديگري كه دربارة مواقف و مراحل قيامت و پاداش و كيفر وارده شده است، بهصورت قطعي دلالت دارد كه انسان معاد جسماني و روحاني دارد (سبحاني، 1370، ص133). خلاصه اينكه از منظر قرآن، معاد جسماني و روحاني خواهد بود و شواهد فراواني از آيات بر آن دلالت دارد.
4. بررسي و تطبيق
اكنون پس از تبيين آموزه امكان، معاد و كيفيت معاد از ديدگاه اسلام و دين زرتشت، به مقايسه به بيان مشابهتها و تفاوتهاي موجود در اين زمينه ميپردازيم:
1ـ4. شباهتها
آموزه معاد، از اصول اساسي هر دو دين اسلام و زرتشت بهشمار ميآيد.
ـ امكان معاد و قدرت خداوند بر آفرينش دوباره انسانها در روز رستاخيز مورد اتفاق هر دو آيين است.
ـ دشوارتر نبودن زنده كردن مردگان از آفرينش نخستين آنها، شيوة استدلال هر دو دين درباره امكان معاد است.
ـ در قرآن و اوستا و متون پهلوي، دلايل نقلي كه نشان از ضرورت وقوع معاد است، وجود دارد.
ـ برهان عدالت خداوند بر ضرورت معاد، از متون مقدس دين زرتشت و اسلام قابل برداشت است.
ـ انسانها در روز رستاخيز، با شكل جسماني و روحاني بازآفريني خواهند شد. به عبارت ديگر، معاد جسماني و روحاني خواهد بود.
2ـ4. تفاوتها
ـ اولين تفاوت چشمگير ميان قرآن و متون اوستايي و پهلوي، فراواني آيات قرآن دربارة معاد، در مقايسه با اين متون است. حدود يكسوم آيات قرآن (حدود دو هزار آيه)، درباره معاد نازل شده است (مصباح، 1376، ص443) و بارها در آيات قرآن، ايمان به روز جزا در كنار آيات ايمان به خدا آمده است. اين امر نشان از اهميت معاد از منظر قرآن دارد. در آيات قرآن، معاد با نامهاي گوناگون ياد شده است. همچنين در آيات فراواني از چگونگي رستاخيز مردگان، وضع و حالت انسانها در روز رستاخيز و قيامت، كيفر و پاداش الهي، بهشت و جهنم و صدها مورد ديگر از جزييات پيرامون معاد در آيات قرآن ديده ميشود. درحاليكه بحث معاد در متون مقدس زرتشتي، در مقايسه با بحث معاد اسلامي، بسيار اندك است. تأكيد زرتشت بيشتر بر زندگي اخلاقي و مسالمتآميز در دنيا بوده است. مري بويس مينويسد: «درباره اين مسئله ديني (آخرت و رستاخيز) در اعتقادات اخير زرتشتيان چيزي به تفصيل و جزئيات نميبينيم» (بويس، 1389، ص127). همچنين اگر به احاديث اسلامي پيرامون معاد مراجعه شود، احاديث فراواني در اين زمينه وجود دارد: بهعنوان نمونه، در كتاب حديثي بحارالانوار، سه جلد از آن (جلد 6، 7 و 8)، به معاد و جهان پس از مرگ اختصاص يافته است. علاوه بر اين، بايد توجه داشت در عالم اسلام، علاوه بر تفاسير قرآني كه در ذيل آيات معاد ميتوان از آنها بهره برد، آثار فراواني دربارة خصوص موضوع معاد اسلامي به رشته تحرير درآمده است. مانند كتاب 10 جلدي معادشناسي از علامه طهراني، كتاب معاد از علامه شهيد مطهري، كتاب دوجلدي معاد در قرآن از آيتالله جوادي آملي، كتاب معاد و جهان پس از مرگ از آيتالله مكارم شيرازي و... و موضوع معاد، در همواره مورد بحث متكلمان و فلاسفه اسلامي بوده است. ولي در عالم زرتشتي، هيچ كتابي كه به صورت جداگانه به بحث از خصوص معاد زرتشتي بپردازد ديده نشد؛ تنها مباحث معاد در لابهلاي متون زرتشتي بيان شده است.
ـ در اوستا سخني از رستاخيز و دوباره زنده شدن مردگان به ميان نيامده است؛ تنها در متون پهلوي، به بحث از امكان معاد با تكيه بر آسانتر بودن آفرينش دوباره براي خداوند از خلقت نخستين، پرداخته شده است. ولي در قرآن كريم، علاوه بر استدلال مذكور در متون پهلوي، چندين استدلال ديگر، همراه با نمونههاي فراوان حسي بر امكان زنده شدن مردگان به چشم ميخورد.
ـ در بسياري از آيات قرآن، آشكارا و بهصراحت از مبعوث شدن مردگان و واقعه رستاخيز، سخن به ميان آمده است. اما در گاتها و ساير متون اوستايي، بند يا بندهايي كه مستقيماً سخن از حتميبودن بعث مردگان و روز رستاخيز(به عبارتي روز واپسين) باشد، ديده نشد، بلكه بندهايي در مورد پاداش و كيفر است كه اشاره به روز واپسين دارد. البته، در متون پهلوي بندهايي وجود دارد كه حاكي از اين است كه شخص زرتشتي بايد به واقعه رستاخيز يقين داشته باشد.
ـ مفسران و متفكران اسلامي، براهين متعدد عقلي از آيات قرآن بر ضرورت معاد ارائه كردهاند كه برهان عدالت خداوند، يكي از آنهاست. ولي با فحص و بررسيهايي كه در متون زرتشتي انجام شد، برهان عقلي بر ضرورت معاد مستفاد از اوستا و متون پهلوي، يافت نشد. تنها ميتوان برهان عدالت بر ضرورت معاد را از بندهاي اوستا و متون پهلوي برداشت كرد.
ـ در اوستا، همانگونه كه آشكارا سخني از امكان معاد به ميان نيامده است، از كيفيت معاد نيز بندي كه ظهور در معاد جسماني يا روحاني باشد، ديده نميشود. كيفيت معاد را ميتوان از متون پهلوي برداشت كرد. ولي در قرآن، آيات فراواني آشكارا در مورد كيفيت معاد بيان شده است. مفسران اسلامي مباحث زيادي از كيفيت معاد از نگاه قرآن، مطرح كردهاند.
ـ از ديگر تفاوتهاي اساسي كه ميتوان بيان كرد، اين است كه عمده مباحث دين زرتشتي در باب معاد را بايد از متون پهلوي، كه بهمنزله شرح و تفسير روايات زرتشتي است، برداشت كرد؛ زيرا اگر كسي بخواهد در مباحث معاد، تنها به گاتهاي زرتشت و تفاسير آن و ساير كتب اوستايي بسنده كند و مطالبي را در اينباره استخراج كند، با دشواري زياد و ابهام روبهرو خواهد شد، اما قرآن كتاب مقدس دين اسلام به صورت كامل و جامع، به بحث از معاد پرداخته است. اگر كسي مجموعه آيات معاد و تفاسير ذيل آن را ملاحظه كند، براي او كفايت ميكند.
ـ در بحث كيفيت معاد زرتشتي، برخي معتقد بودند كه رستاخيز و معاد در گاتهاي زرتشت، روحاني بوده، ولي بعدها در عصر ساسانيان، رستاخيز جسماني مطرح شد كه يكي از شواهد اين ديدگاه از بين رفتن اوستا و جمعآوري دوباره آن در زمان ساسانيان بود. ولي در آيات قرآن، به سبب تضمين مصونيت و حفظ آن از سوي خداوند متعال(ر.ك: حجر: 9) و از بين نرفتن آن از صدر اسلام تاكنون، اين تغيير رويكرد ديده نميشود(ر.ك: جوادي آملي، 1392، ج 1، ص 315؛ مصباح، 1388، ج 1، ص 305).
نتيجهگيري
از آنچه كه گذشت، ميتوان گفت: آموزه معاد از باورهاي اساسي هر دو دين زرتشت و اسلام بهشمار ميآيد. سه مقوله امكان، ضرورت و كيفيت معاد در هر دو دين آمده است؛ با اين تفاوت كه در گاتهاي منسوب به زرتشت، سخني در خصوص امكان معاد(رستاخيز مردگان)، يا كيفيت رستاخيز مردگان به ميان نيامده است. همچنين در ساير كتب اوستايي بنابر ظاهر درباره اين دو مقوله چيزي يافت نشد. مباحث مطرحشده در باب امكان و كيفيت معاد از متون پهلوي استفاده شد. همچنين در باب ضرورت معاد در متون پهلوي آمده است كه زرتشتيان بايد يقين به واقعه رستاخيز داشته باشند. در گاتهاي زرتشت و ساير كتب اوستايي، بندي كه اينچنين مستقيم از ضرورت معاد ياد كند، يافت نشد، بلكه بيشتر در مورد كيفر و پاداش در روز واپسين بود. اما در قرآن كريم، آيات فراواني پيرامون هر سه محور مذكور وجود دارد. از استدلالهاي عقلي، تجربي و حسي براي اثبات محورهاي مذكور معاد استفاده شده است. بنابراين، اگر كسي بخواهد مباحث معاد را صرفاً با تكيه بر گاتها و تفاسير آن و كتب اوستايي استخراج كند، با دشواري روبهرو خواهد شد علاوه بر اين، برخي از محورهاي مذكور معاد در اوستا، از آن ذكري به ميان نيامده است. به همين دليل، بايد به متون پهلوي، كه بهمنزله شرح و تفصيل نقاط اجمال و ابهام اوستا است، رجوع كرد. برخلاف قرآن، كه هم سه محور مذكور و هم ساير مباحث معاد را ميتوان با توجه به مجموعه آيات و تفاسير ذيل آن، برداشت كرد.
- ابن منظور،ابي الفضل جمال الدين محمد بن مكرم، 1300ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
- ارداويراف نامه، فيليپ ژينيو، ترجمه ژاله آموزگار، 1372، تهران، معين.
- اشيدري، جهانگير، 1371، دانشنامه مزديسنا: واژهنامه توضيحي آئين زرتشت، تهران، مركز.
- اوستا، گزارش و پژوهش: جليل دوستخواه،1374، چ دوم، تهران، مرواريد.
- آذرگشسب، فيروز، 1365، «اصول بنيادي دين زرتشت از ديد گاتها»، فروهر، ش 5و6، ص4ـ6.
- آموزگار، ژاله و احمد تفضلي، 1382، زبان پهلوي: ادبيات و دستورآن، چ چهارم، تهران، معين.
- آموزگار، ژاله، 1374، تاريخ اساطيري ايران، تهران، سمت.
- بار،كاي و ج. پ. آسموسن و مري بويس، 1389، ديانت زرتشتي، چ دوم، تهران، ثالث.
- باقري، مهري، 1385، دينهاي ايران باستان، تهران، قطره.
- باهنر، محمدجواد، 1361، دين شناسي تطبيقي، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامي.
- بحراني، سيد هاشم، 1419ه.ق، البرهان في تفسير القرآن، بيروت ـ لبنان، الاعلمي.
- بندهش هندي: متني به زبان پارسي ميانه (پهلوي ساساني)، ترجمه رقيه بهزادي، 1368، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
- بويس، مري، 1376، تاريخ كيش زرتشت: اوائل كار، ترجمه همايون صنعتيزاده، چ دوم، تهران، توس.
- ـــــ ، 1377، چكيده تاريخ كيش زرتشت، ترجمه همايون صنعتيزاده، صفعليشاه.
- بهار، مهرداد، 1376، پژوهشي در اساطير ايران، تهران، آگاه.
- ـــــ ، 1382، اديان آسيايي، چ چهارم، تهران، چشمه.
- جعفري، علي اكبر، 1353، پيام زرتشت، چ دوم، فروهر.
- جوادي آملي، عبدالله، 1380، تفسير موضوعي قرآن كريم: معاد در قرآن، قم، اسراء.
- ـــــ ، 1392، تفسير موضوعي قرآن كريم: قرآن در قرآن، چ يازدهم، قم، اسراء.
- حسينيعلوي، ابوالمعالي محمد، 1312، بيان الاديان در شرح اديان و مذاهب جاهلي، تصحيح عباس اقبال، تهران، مطبعة مجلس.
- حسيني طهراني، محمدحسين، 1421ق، معادشناسي، چ پنجم، مشهد، علامه طباطبايي.
- حلي، جمال الدين، 1351، كشف المراد: شرح تجريد الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسي ابوالحسن شعراني، تهران، كتابفروشي اسلامي.
- حويزي، عبدعلي بن جمعه، 1389، تفسير نور الثقلين، ترجمه جمعي از فضلاي حوزه تفسير با اشراف عقيقي بخشايشي، قم، نويد اسلام.
- خداوندي، مهربان، 2536 شاهنشاهي، شناسائي زرتشت، چ دوم، تهران، فروهر.
- خرازي، سيد محسن، 1371، قيامت بررسي مستند در اثبات معاد، قم، قيام.
- خرده اوستا، با ترجمه و تفسير اردشير آذرگشسب، 1354، چ سوم، بيجا، بينا.
- خودپتت(=توبه خويش)، ترجمه ابراهيم ميرزاي ناظر، 1367، تهران، فروهر.
- خورشيديان، اردشير، 1387، جهان بيني اشوزرتشت، چ دوم، تهران، فروهر.
- ـــــ ، 1386، پاسخ به پرسشهاي ديني زرتشتيان، چ دوم، تهران، فروهر.
- دارمستتر، جيمس، 1382، تفسير اوستا، ترجمه موسي جوان، تهران، دنياي كتاب.
- راشد محصل، محمدتقي، 1369، نجاتبخشي در اديان، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
- ـــــ ، 1382، اوستا «ستايش نامه راستي و پاكي»ـ از ايران چه ميدانم، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1416ق، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، بيروت، دار الشاميه.
- رباني گلپايگاني، علي، 1380، عقايد استدلالي، قم، نصايح.
- رضائيان حق، محمد، 1392، كلام زرتشتي، تهران، فروهر.
- روايات داراب هرمزد، مانك رستم اون والا، 1922،بمبئي، بينا.
- روايت پهلوي متني به زبان فارسي ميانه (پهلوي ساساني)، ترجمه مهشيد فخرايي، 1367، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
- زنر، آر. سي، 1384، طلوع و غروب زردشتيگري، ترجمه تيمور قادري، تهران، اميركبير.
- زندوهومن يسن، ترجمه صادق هدايت، 1342، تهران، اميركبير.
- سبحاني، جعفر، 1369، منشور جاويد: پيرامون معاد در قرآن، قم، موسسه سيدالشهداء عليهالسلام.
- ـــــ ، 1370، معادشناسي در پرتوي كتاب، سنت و عقل، ترجمه علي شيرواني، تهران، الزهراء عليهاالسلام.
- سرودههاي زرتشت: ترجمه گاتها، ترجمه سرودها از بزرگمهر كياني؛ مقدمه و تفسير از پورداوود، 1382، تهران، جامي.
- شاكد، شائول، 1387، تحول ثنويت (تنوع آراي ديني در عصر ساساني)، ترجمه سيداحمدرضا قائم مقامي، تهران، ماهي.
- شاهرخ، كيخسرو، 1380، زرتشت پيامبري كه از نو بايد شناخت«فروغ مزديسني»، تهران، جامي.
- شريعتي سبزواري، محمدباقر،1363، معاد در نگاه وحي و فلسفه، تهران، دانشگاه تهران.
- شهرستاني، محمدبن عبدالكريم، الملل و النحل، 1335، ترجمه افضلالدين صدر تركه اصفهاني، تصحيح و ترجمه و تحشيه محمدرضا جلالي نائيني، تهران، اقبال.
- شهزادي، رستم، 1367، جهانبيني زرتشتي، تهران، فروهر.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1348، شيعه در اسلام، بيجا، الغدير.
- ـــــ ، 1417ق، الميزان في تفسيرالقرآن، صححه حسين الاعلمي، بيروت، اعلمي.
- الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، 1379ق، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- عدلي، محمدرضا، 1389، فرجامشناسي مسيحي با نگاهي به پيشينه فرجامشناسي در سنتهاي زردشتي و يهودي، قم، اديان.
- علي، امير، 1366، روح اسلام، ترجمه ايرج رزاقي و محمدمهدي حيدپور، مشهد، آستان قدس رضوي.
- فخررازي، محمدبن عمر، 1411ق، التفسير الكبير او مفاتيح الغيب، بيروت، دار الكتب العلميه.
- قدردان قراملكي، محمدحسن، 1393، پاسخ به شبهات كلامي؛ دفتر پنجم: معاد، چ دوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
- قدردان، مهرداد، 1386، جستاري در آيين زرتشت، شيراز، خورشيد.
- قدياني، عباس، 1392، مذهب و باورهاي ديني در ايران «از ايران باستان تا پايان سلسله زنديه»، تهران، آرون.
- قليزاده، خسرو، 1387، فرهنگ اساطيرايراني برپايه متون پهلوي، تهران، كتاب پارسه.
- كتاب پنجم دينكرد، ترجمه و تعليق ژاله آموزگار و احمد تفضلي، 1386، تهران، معين.
- كريستن سن ،آرتور، 1388، مزداپرستي در ايران قديم، ترجمه ذبيح الله صفا؛ تهران، هيرمند.
- گاتها. كهن ترين بخش اوستا، تأليف و ترجمه ابراهيم پورداوود، 1384، چ دوم، تهران، اساطير.
- گاتها سرودهاي زرتشت، ترجمه و تفسير فيروز آذر گشسب، 1384، چ سوم، تهران، فروهر.
- گزيدههاي زاد سپرم، ترجمه محمدتقي راشد محصل، 1366، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
- متنهاي پهلوي، گردآوريده جاماسب جي منوچهر جاماسب آسانا، پژوهش سعيد عريان، 1391، تهران، علمي.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
- مجموعه قوانين زردشت يا ونديداد اوستا: ترجمه از سانسكريت و پهلوي، نويسنده جيمس دارمستتر، 1382، ترجمه موسي جوان، تهران، دنياي كتاب.
- محلوجي، محمد، 1370، انسان و ابديت (معاد در آئينه تاريخ)، تهران، مؤسسة تحقيقاتي و انتشاراتي فيض كاشاني.
- مرتضي الزبيدي، محمد، ۱۳۰۶ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دارالمكتبة الحياة.
- مزداپور، كتايون، 1382، زرتشتيان (از ايران چه ميدانم)، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
- ـــــ ، 1391، چند سخن، به كوشش ويدا نداف، تهران، فروهر.
- مصباح، محمدتقي، 1376، معارف قرآن: خداشناسي، كيهانشناسي، انسانشناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1388، قرآن شناسي، چ دوم، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1387، اخلاق در قرآن، چ هشتم، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- معرفت، محمدهادي، 1416ق، التمهيد في علوم القرآن، ط.الثانية، قم، موسسة النشر الاسلامي.
- مقدسي، ابيزيد احمدبن سهل البلخي، بيتا، البدء و التاريخ، بيجا، المكتبة الثقافة الدينية.
- مكارم شيرازي، ناصر، 1396ق، معاد و جهان پس از مرگ، قم، هدف.
- ـــــ ، 1374، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الإسلامية.
- خوئي، سيد ابوالقاسم، 1394ق، البيان في تفسيرالقرآن، ط.الثالثة، قم، المطبعة العلمية.
- مهر، فرهنگ، 1374، ديدي نو از ديني كهن (فلسفه زرتشت)، چ سوم، تهران، جامي.
- مهرين، مهرداد، 1361، آيين راستي يا يكتاپرستي زرتشت، چ دوم، تهران.
- مينوي خرد، ترجمه احمد تفضلي،1380، چ سوم، تهران، توس.
- نيكنام، كوروش، 1385، آيين اختيار، تهران، تيس.
- ويدن گرن، گئو، 1381، جهان معنوي ايراني از آغاز تا اسلام، برگردان محمود كندري، تهران، ميترا.
- هينلز، جان راسل، 1371، شناخت اساطير ايران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلي، چ دوم، تهران: چشمه؛ بابل: كتابسراي بابل.
- يسنا، تفسير و تأليف ابراهيم پورداوود، 1380، تهران، اساطير.
- يشتها، تفسير ابراهيم پورداوود،1377، تهران، اساطير.
- Boyce, Mary & Frantz Grenet,1991, History of Zoroastrianism, With A Contribution, leiden:E.J.Brill.
- Boyce, Mary, 1985, Zoroastrianism(Their Religion Beliefs and Practices), London, Routledge & Kegan Paul.
- Shaked, shaul, 1985, eschatology in zoroastrianism, in (Encycloaedia of Iranica), Edited by Ehsan Yarshater, London, New York, Routledge & Kegan Paul/Mazda Publishers.
- Williams, alan, 1997, Later Zoroastrianism, in (Companion encyclopedia of Asian philosophy) Edited by Brain Carr and Indira Mahalingam, London, Routledge.