بررسی و نقد تاریخی کتاب ایوب
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مطالعات متني(textual)، يا متنپژوهي را پايه و اساس مطالعات ديني دانستهاند. از نگاه برونديني، متن بهمثابه سند يا منبعي تاريخي فرض ميشود كه بايد با روشهاي مناسب بررسي و فهم شود. امروزه، روش نقد تاريخي عهدهدار چنين بررسي هدفمندي است. اين روش، برخلاف روشهاي سنتي و پيشين، متن را بازتابي صرف و منفعلانه از واقعيتهاي زمانه نميبيند. اين روش، كه در مطالعات دينشناسي غرب، نخست در باب كتاب مقدس شكل گرفت، از يكسو بررسي نقادانهاي است در آگاهيها و دادههاي تاريخي راجع به كتاب مقدس يهود و مسيحيت و از سوي ديگر، جستوجو در باب تاريخ پديد آمدن هر بخشي از اين كتاب، يا هر بخشي از هر اثر ميباشد. مراحل مختف نقد تاريخي بر اين پيشفرض استوار است كه از واقعيت متن و معناي آن، صرفاً در نقد ادبي يا زبانشناختي آن پردهبرداري نميشود، بلكه منظور از واقعيت، تمامي زمينههاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي موجود در هنگام، پيش و پس از شكلگيري متن است كه به طور خاص، در زبان منعكس ميشود. تمامي اين عوامل، تعامل فعال و سازندهاي با يكديگر دارند. ازاينرو، آنچه در اين روش پايه و محور مطالعات قرار ميگيرد، توجه به خود تاريخ، بهعنوان رشته علمي براي فهم است. روشن است كه غفلت از تاريخي بودن متن، سبب ميشود كه متون ديني و مذهبي از بستر نضج، رشد و تحول خود منعزل و منزوي شده، و رويكردهاي درونديني براي فهم نيز دچار كجفهمي يا سوءفهم واقع شوند.
در اين زمينه، اين تحقيق با نظر به مراحل گوناگون نقد تاريخي در رويكردي كه به (Higher criticism) معروف است، به نقد منابع، نقد صوري، يا بررسي سبك و ساختار، ويژگيهاي صوري كتاب، و نقد تحريري يا بررسي چگونگي گردآوري، تنظيم، اصلاحات و ويرايش منابع كتاب ايوب ميپردازد. به نظر ميرسد، تلاش براي بازسازي واقعيتهاي گذشته، فارغ از تأثير هرگونه دگما يا مباني عقيدتي و الهياتي يا تأثير تفاسير سنتي در باب صحف مختلف كتاب مقدس (در اينجا عهد قديم)، نشان ميدهد كه اين صحف، به معناي واقعي خود تأليفي نيستند و معمولاً مؤلف واحدي ندارند، بلكه تحريري هستند. در واقع، چندين مؤلف يا محرر دستاندركار ويرايش، تدوين و جرح و تعديل آنها در دورههاي مختلف زماني بودهاند.
با توجه به توضيحات در باب نقد تاريخي، تفاوت بارز آن، با نقد ادبي، كه در ميان منتقدان ادبي مرسوم است، مشخص ميشود. ورود به متن و آوردن نمونهها و شواهد براي بيان ويژگيهاي مختلف ادبي، كه كار منتقد ادبي است، دستمايهاي براي بررسيهاي تاريخي است. بيان تفصيلي اين بحث مجال ديگري ميطلبد.
جايگاه كتاب ايوب
در كتاب مقدس عبري، مزامير، امثال و ايوب، همواره كنار هم و جزو (Kethubim) قرار ميگيرند. هرچند در نسخههاي مختلف و فهرستهاي قديمي، ترتيب آنها متفاوت است. كتاب ايوب، اثر ادبي پيچيده و عميقي است كه در قالب داستان و سپس، گفتوگوهايي پيگير، يكي از قديميترين چالشهاي فكري و كلامي در اديان بوده است. اين قالب را شبيه درامي غربي دانستهاند، اما با مشخصات كامل ادبيات سامي، كه عقايد مطرحشده در آن، ناشي از رشد و نبوغ اسرائيلي است (كيتو، 1958، ص 482). همچنين آن را حماسه حيات دروني و اوج ادبيات حكمي يهود دانستهاند؛ زيرا اساساً طرح كتاب اينگونه است كه از دغدغههايي پرده بردارد كه هر انساني از آن جهت كه انسان است، بدان ميپردازد، بهويژه اين پرسش مهم و كهن در اديان و مذاهب جهان، كه چرا افراد مؤمن و درستكار از سعادت دنيوي برخوردار نيستند؛ بعكس، بدكاران بر اسب مراد سوارند. اصولاً چرا خداوند اجازه ميدهد كه انسان رنج بكشد. ازاينرو، آن را رونوشتي از زندگي دانستهاند، آنگونه كه هست. به نظر ميرسد، هدف از آن طرح مسئلة عميق رنج بشر به سبب شرور و حضور آن در جهان واقعي باشد كه از زبان ايوب و وارد كردن ايرادهايي به سنتها و قالبهاي فكري بيان ميشود. اين امر، سبب شده است تا جايگاهي در ميان انديشمندان و صاحبان ذوق در ميان تمام گروهها و نحلهها بيابد. با آنكه اين كتاب، در ميان صحف مقدس عهد قديم قرار گرفته و به نظر ميرسد، واجد مؤلفهها و عناصري براي رويكردي صرفاً الهياتي باشد، اما ازآنجاكه به پيامي واحد قابل تحويل نيست و از ظرفيتهاي تفسيري فراواني برخوردار است، در طول تاريخ تفكر، همواره جاذبههاي آن براي رويكردهاي انساني قابل فهم و تفسير بوده است. ازاينرو، كارل گوستاو يونگ نيز در كتاب پاسخ به ايوب، به اين كتاب پرداخته و از آن تحليلي روانشناختي به دست ميدهد. وي علاوه برآنكه به مباني فكري كتاب در بستر الهيات مسيحي اشاره ميكند، با تحليل مباني ذهني ـ رواني آن، تصويري انساني از آن ارائه ميدهد. مهمتر از آن، توجه روزافزون به اين كتاب در بسترهاي مختلف فرهنگي نشان ميدهد كه بالا بودن ظرفيتهاي تفسيري كتاب، ميتواند به صورتبندي و پيشبرد رويكردهاي انساني در الهيات جديد ياري رساند. به همين دليل، برخي محققان اين كتاب را نه كتابي در باب تئوديسه(عدل الهي)، بلكه آنتروپوديسه (Anthropodicy) دانستهاند. اين امر حاكي از عدل به معناي انساني آن، به انضمام رنج و شرور ميباشد، نه منزه از شرور (گروبر و جودائیکا، 2007، ج 11، ص 359؛ ر.ك: اميني، 1393).
سبك و ساختار
كتاب ايوب را نميتوان در هيچيك از قالبهاي ادبي مرسوم طبقهبندي كرد. اما از نظر ادبي، آن را يك درام ميدانند (پیک، 1952، ص 20) كه توانسته است در قالب شعري جدلي ظاهر شود (کرایلینگ، 1955، ص 605). كتاب در دو بخش كلي منثور و منظوم تأليف شده است: مقدمه(prologue)، شامل باب 1و2 و مؤخره(epilogue) شامل باب42 :7ـ17 كه روايي و منثوراند كه به نظر قديميتر باشند(پیک، 1952، ص 342). اصل داستان، كه شامل سرگذشت ايوب و آزمون او توسط شيطان و ابتلائات و... و امتناع او از عصيان در برابر خداوند و سرانجام، بازگشت به عافيت و ثروت ميباشد، در همين دو قسمت كوتاه يعني در ابتدا و انتهاي كتاب آمده است. به نظر ميرسد، مقدمه و مؤخره در ابتدا يك فولك يا افسانهاي محلي برگرفته از ادوم(Edom)، قبيلهاي غيراسرائيلي از اخلاف عيسو ـ برادر و رقيب يعقوب ـ ميباشد كه بعدها، به بخش اصلي كتاب يعني منظوم اضافه شده است. اما بخش منظوم، كه بين اين دو قرار گرفته و شامل بيشترين حجم كتاب است و با شكوائيه ايوب آغاز ميشود، شامل اين قسمتهاست:
1. سه دوره ديالوگ يا گفتوگوهاي ايوب، با سه دوستش به نامهاي اِليفاز، بِلدَد و سوفَر، كه هريك از آنها در سه بحث شركت ميكنند، بجز سوفر كه در دور سوم غايب است و گويا اين بخش از گفتوگوها از بين رفته باشد(کرایلینگ، 1955، ص 605)، شامل باب 3ـ31 است. كونگل، اين گفتوگوها را «مباحث جدلي فرزانگان» ميداند(همان) و كوهلر، موقعيت گفتوگوها را گويي طرح شده در پيشگاه يك دادگاه ميداند تا صرفاً يك بحث باشد(همان).
2. سخنان اِليهوي جوان، شامل باب 32ـ37؛
3. سخنان خداوند از ميان گردباد، شامل باب 38ـ41 و پاسخ كوتاه ايوب به خداوند، شامل 42: 1ـ6.
بدينترتيب، در مجموع 42 باب كل كتاب را تشكيل ميدهد. كل بخش منظوم بين دو بخش مقدمه و مؤخرة منثور قرار ميگيرد. عدم يكپارچگي در شكل تأليف، حاكي از دستكاري در ساختار متن و دخل و تصرفات بسياري است. از جمله سخنان اليهو، كه بيمقدمه ظاهر ميشود و بيهيچ پاسخي از سوي ايوب طرح و دنبال ميشود، به احتمال قوي از الحاقات بعدي است. شايد حدود400ق.م. ملحق شده باشد (شونفليد، 1962، ص 129). گرچه محققان اندكي معتقدند كه سخنان اليهو، بخشي از چارچوب اوليه را تشكيل ميدهد، اما اكثراً اين نظر را رد ميكنند. اين بخش، در قالب شعر است. اما سبك آن با بخش گفتوگوها متفاوت است. علاوه بر اينكه، نه در گفتوگوها و نه در هيچ جاي ديگر بهطور مشخص بياني از او نيست. شايد به لحاظ موضوعي، اين بخش را بتوان از كتاب كنار گذاشت، بدون اينكه به ساختار اثر خدشهاي وارد شود. اين بخش اما از نقطهنظر زبانشناسي، دشوار، از نظر ادبي شاهكار و از موضع الهياتي غني و ممتاز ارزيابي شده است(وال، 1993، ص 358).
از جمله اضافات يا الحاقات بعدي، فصل 28 در ستايش حكمت است. سرودي باشكوه كه شباهت زيادي با بخش اول كتاب امثال دارد و سايه مبهمي از آرمانهاي اخلاقي كتاب مقدس عبري در آن به چشم ميخورد. همچنين دومين بخش از سخنان خداوند (40: 15 تا41: 34)، كه شرح مفصلي از خلقت دو حيوان عجيب و عظيمالجثه به نامهاي بهيموت(نوعي كرگدن) و لوياتان (نوعي تمساح) ميباشد (پيك، 1952، ص 342).
نكته ديگري در سبك كتاب، اين است كه عمده مباحث، به شكل ديالوگ جريان دارد. اما در دور سوم، سخنان ايوب صورت مونولوگ يا تكگويي به خود ميگيرند: باب 23و24 كه طرح شكوائيه دارند، باب 26 دربارة عظمت الهي، باب 27، آخرين دفاع ايوب و طرح عدالت است،
اما با ديدگاه كلي ايوب، كه منكر وجود عدل است، كاملاً متناقض است(آيات 7ـ23). ازاينرو، ممكن است متعلق به سوفر در دور سوم گفت وگوها باشد (پيك، 1952، ص 359). همچنين است باب 28 در ستايش حكمت، باب 29ـ31 ادامه دفاعيه ايوب، در شرح بيگناهي خويش كه به صورت مونولوگ بيان ميشوند.
ويژگي و چگونگي تأليف
در اين زمينه، سه ديدگاه وجود دارد:
1. كتاب حاوي مطالبي كاملاً تاريخي است.
2. روايتي تمثيلي است كه نويسندهاي به قصد تعليماتي ديني و اخلاقي تأليف كرده است.
3. بر اساس داستاني واقعي، اما با دخل و تصرفاتي تدوين شده است.
1. طرفداران ديدگاه اول عمدتاً به جريانهاي سنتي ديني و وابسته به كليسا تعلق دارند. از جمله مفسران كتاب مقدس، همچون آباء كليسا هستند كه آن را در فهرست كتب تاريخي قرار ميدهند. گويا اين ديدگاه، ابتدا توسط يوسفوس طرح شد، سپس توسط آباء كليسا پذيرفته، و پس از آن رايج و متداول گرديد (كيتو، 1958، ص 482). اما اين ديدگاه قديمي، امروزه در بوته نقد تاريخي تقريبا كنار نهاده شده است.
2. ديدگاه دوم، متعلق به سنت ربّيهاست و اظهار ميدارد كه ايوب هرگز وجود نداشته است و اين كتاب حكايتي تمثيلي است (كوهن، ص 145). به نظر اين افراد، كتاب نه تاريخي است و نه قصد و نيت تاريخي در آن لحاظ شده است. اساساً مردي چون ايوب، هرگز نزيسته است. اين ديدگاه نيز امروزه طرفداري در ميان منتقدان ادبي ندارد.
3. به نظر ميرسد، كتاب اساسي تاريخي دارد، اما به احتمال قوي، نويسندهاي از اين داستان واقعي، چارچوبي براي شعر خود برگرفته است و در دورههاي بعدي با الحاقات، ويرايش و بازسازيهاي متنوع(احتمالاً تا 200 ق.م)، شكل نهايي آن تدوين ميگردد(شنیدویند، 2004، ص 166و194). بنابراين ديدگاه، وجود تاريخي او را صحف مقدس مطرح ميكند و اشاره حزقيال به ايوب، بهعنوان مردي پرهيزگار (14: 14و20)، ميتواند دال بر وجود چنين سنتي باشد(كيتو، 1958، ص 482). برخي معتقدند: اين افسانه محلي متعلق به ادوم يا اسرائيليات، يا حماسهاي متعلق به احتمالاً آغاز پادشاهي اسرائيل است. ازآنجاكه ايوب متعلق به ادوم ميباشد، خاستگاه غيراسرائيلي آن ترجيح دارد (کرایلینگ، 1955، ص 605). (لازم به يادآوري است، اصطلاح «سنت» در معنا و مفهوم يهودي، كاربردي بس فراگير دارد و شامل جامع ادبيات و تاريخ ديني، داستانها، روايات و احاديث، تفاسير و ديدگاههاي فكري جا افتاده و مقبول در تلمود و... اعم از شفاهي و يا مكتوب ميشود).
بزرگترين مشكل انتقادي در باب تأليف اين كتاب به شكل فعلي آن، اين است كه آيا نويسندهاي واحد آن را به تمامي نگاشته است، يا چند نويسنده در تأليف آن نقش داشتهاند. بنا به سنتي در ميان ربّيها، بخشي از كتاب ايوب را موسي نگاشته است (پیترز، ج 2، ص 3). در تلمود نيز آمده است كه موسي، خود كتاب ايوب را نگاشت و نويسنده كتاب تثنيه با ايوب يكي است(كوهن، ص 14). نكته قابل توجه اينكه، در نسخه سرياني كتاب مقدس، كتاب ايوب، بلافاصله پس از اسفار خمسه و قبل از يوشع آمده است (برگر، 1893، ص 331ـ339). عدم انسجام و وحدت ساختاري در تأليف و سبك ادبي كتاب، حاكي از اين است كه مؤلف كتاب يكي نيست. امروزه بسياري از محققان معتقدند در ابتدا، داستاني منثور وجود داشته كه بعدها نويسنده يا نويسندگاني، اشعاري سروده و به بدنه اوليه افزودهاند. آلت(Alt)، كراي لينگ، اردمانز(Eerdmans) و ليندبلوم(Lindblom) معتقدند: مؤلف، مقدمه به شكل فعلي آن را نداشته است. كراي لينگ، بابهاي 2: 11ـ13 و42: 7ـ9 را بهعنوان عناصر بازمانده از روايت نويسنده ميداند؛ زيرا به سختي در محل اتصال با گفتوگوها قرار ميگيرد، بهويژه اينكه از زبان ايوب نقل شود (کرایلینگ، 1955، ص 605ـ606). با اين حال، محققي چون شنيدويند معتقد است: بخش منظوم كتاب، كه اشعاري آركائيك و قديمي هستند، در دورة پارسي يعني تحت تأثير ايرانيان و پس از اسارت بابلي به افسانهاي منثور اضافه شدهاند. ازاينرو، بابهاي 3ـ41 قديميتر هستند(شنیدویند، 2004، ص 166و179).
منابع احتمالي كتاب
براي كشف منابع احتمالي كتاب، از تأثير ادبيات حكمي بابلي و حتي مصري در تأليف آن نميتوان غافل بود. وجود شباهتهاي چشمگير موجب شده است كه محققان اين آثار را منابعي بدانند كه مؤلف يا مؤلفان در نظر داشتهاند. از جمله، منظومه اكدي «بلاكش درستكار»، كه به ايوب بابلي شهره است و پيش از اسارت بابلي شناخته شده بود. اين سند، در قالب فعلي آن ظاهراً مزموري براي شكرگزاري است. قهرمان داستان از بيماري مرموزي جان سالم بدر ميبرد و اكنون، سرود ستايش خود را به خدايي كه او را نجات داده، نثار ميكند. البته اثري از ديالوگ با دوستان عيادتكننده ديده نميشود، اما در طول مونولوگهايي طولاني، عقايدي متناظر با عقايد ايوب قابل تشخيص است. شاعر بابلي، همچون ايوب شرح پرهيزگاري خود را ميدهد و بيگناهي خويش را اعلام ميكند و خدايان را به دليل بيتفاوتي مسئول ميداند و نسبت به عدل الهي شك دارد. اعتراف به جهل كلي انسان نسبت به راههاي خداوند و بدبيني عميق نسبت به سرنوشت بشر، از ويژگيهاي فكري آن است. بعيد نيست كه شاعر كتاب مقدس از آن آگاهي داشته، اما هيچ اثري از وابستگي ادبي ديده نميشود(The Interpreter’s Bible، 1995، ص 880ـ881).
متن ميخي ديگري كه توجه مفسران كتاب ايوب را جلب كرده و شباهت آن چشمگير است، يك «گفتوگوي توشيحي در باب عدل الهي» (Acrostic Dialogue on Theodicy) است كه در آن، فرد مصيبتديده با دوستانش در باب مسئله عدل الهي و معناي زندگي بحث و گفتوگو ميكند(همان، ص 881). مؤلف ايوب، بيترديد از برخي جلوههاي بدبيني در جهانبيني مصري آگاه بوده است؛ زيرا نظير اين افكار به خوبي قابل مقايسه با اثري مصري به نام «مباحثه مردي با روحش» است كه از نظر سبك و قالب با گفتوگوها شباهت چشمگيري دارند (هوربری، 1984، ج 3، ص 1041). گرچه با نظر به ساير ملاحظات، اين ارتباط يا اقتباس را نميتوان مستقيم فرض كرد. اصولاً بسياري از صورتهاي ادبي در كتب حكمي عهد قديم، شباهت بسياري با آثار حكمي مصري و بابلي دارند و روحيه غالب بدبيني در اين سه اثر، كه اغلب تأكيد بر نوع عمليتري از حكمت دارند، مشترك است (همان).
زمان تأليف
يكي از مهمترين مباحث و مناقشات تاريخي در اين كتاب، تعيين زمان تأليف يا قدمت آن است. قديميترين نظريه متعلق به يهوديان ميباشد. پيش از اين گفتيم كه در سنت ربّيها، اين ديدگاه وجود دارد كه موسي خود كتاب ايوب را نگاشته است (راجرسون، 2006، ص 778). اما اين ديدگاه انتقادي هم وجود دارد كه در متن، نامي از موسي يا شريعت موسوي نيامده است. اين امر توجيهي ندارد و نظريه تأليف از سوي موسي و در زمان موسي را زيرسؤال ميبرد. هرچند از باب احترام خاصي كه نسبت به پيران و شيوخ ديده ميشود و شروح و اظهارات آمده در كتاب، متناسب با عهد شيخوخت يا patriarch است، برخي محققان معتقدند: قدمت آن را تا پيش از موسي نيز ميتوان تخمين زد (كيتو، 1958، ص 483). براي نمونه، اعتبار و احترام زيادي به پيرمردهاي همسن ايوب گذاشته ميشود و پدران قربانيها را انجام ميدهند و تقديم ميكنند. زبان آركائيك اشعار هم يكي از دلايلي است كه از زماني به مراتب قديمي حمايت ميكند(همان). مهمتر اينكه، صحنهها خارج از فلسطين قرار گرفته و از بهكارگيري نام «يهوه» پرهيز ميشود. نام خداوند در اشعار متن عمدتاً El و Eloah و حتي El Shaddai (خداوند صخره) ذكر ميشود كه در عهد ابراهيم و اخلاف وي اين اسامي رايج بوده است و به اسمايي تعلق دارند كه پيش از نام «يهوه» مرسوم بودهاند (pre-yahwistic divine names). ازآنجاكه كاراكترها يا شخصيتهاي داستان غيراسرائيلي هستند، احتمال تعلق به دوره پيش از موسي را بالا ميبرد (گینسبرگ و جودائیکا، 2007، ص 350).
اما بيشتر محققان كاتوليك و مارتين لوتر(كوهن، ص 183) نيز زمان تأليف را به پادشاهي سليمان نسبت ميدهند (كيتو، 1958، ص 483). البته نظر به اشاره حزقيال به ايوب و زبان آركائيك بخش منظوم، ميتوان تاريخ تأليف را تا قرن 8 ق. م. تخمين زد.
اما بسياري از محققان، بهويژه كساني كه پروتستان هستند، تأليف را متعلق به دوره اسارت بابلي، پيش و يا پس از آن ميدانند. بنا به ادعاي پفايفر (Pfeiffer)، قدمت آن به حدود 600 ق. م. ميرسد. شاف هرتسوگ (Schaff-Herzog) كه اولين مقاله انتقادي را درباب كتاب ايوب مينويسد، تاريخ معمول را حدود 200-400 ق. م. اعلام ميكند (کرایلینگ، 1955، ص 605). آرتور پيك، مفسر مطرح كتاب مقدس، قدمت آن را حدود 400 ق. م. ميداند(پيك، 1952، ص 20). با اينكه، اين دسته از محققان دوره زماني حدود 4 قرن پيش از ميلاد را بهترين گزينه ميدانند، اما گرايش فزايندهاي وجود دارد كه آن را حداقل متعلق به دو قرن پيشتر بدانند.
اينكه چرا و چه ملاحظاتي سبب شده است تا برخي محققان به گزينه اسارت بابلي و سدههاي نزديك به آن روي آورند، يكي از مهمترين ادلة اين دسته، وجود ديدگاهها و عقايدي است كه حاكي از برخورد و رويارويي قوم يهود با ساير اقوام و ملل و فرهنگها ميباشد. بايد اذعان داشت كه در همين ايام، يعني حدود سده 8 تا 2 ق. م، قوم يهود با تهاجمات فراوان اقوام و ملل گوناگون و صعود يا انحطاط آنها روبهرو ميشود. پيامد اين خشونتها و بحرانهاي فكري، ناشي از آنهاست كه قوم يهود دچار چالشهاي جدي در مباني ديني و فكري خود ميگردند. تحليل محتواي كتاب نيز نشان ميدهد كه ديدگاههاي ديني مطرح شده در اين كتاب، بيشتر جهاني هستند تا اينكه صبغه يهودي داشته باشند (پیک، 1952، ص 344). همانگونه كه آمدن نام «شيطان»، به عنوان عامل مستقل شر نميتواند تصادفي باشد. در واقع، در مقدمه كتاب، آشكارا نام شيطان بهعنوان مدعي آمده است و به ظن قوي، حاصل برخورد و تماس فكري يهوديان با ايرانيان در دوره اسارت بابلي است. اين موضوع، تحت تأثير نگرش ديني زرتشتيان نسبت به اهريمن به وجود آمده است.
همچنين از تأثير فرهنگ هلنيستي نميتوان غافل بود؛ زيرا سبك جدلي گفتوگوها، علاوه بر اينكه حاكي از چالشهايي صرفاً فكري است، درونمايه آن را از مرزهاي قومي فراتر برده، سايه سنگين گرايشهاي جدلي و فكري به سبك و سياق يونانيان را بر آن ميافكند. تقريباً بيشتر محققان معتقدند: شكل نهايي كتاب محصول همين دوره است و بايد پس از اسارت بابلي، تدوين يافته باشد (شنیدویند، 2004، ص 166). البته بايد توجه داشت كه ترجمه يوناني كتاب، احتمالاًحدود سده اول ق.م. انجام شده است و شامل ضميمهاي است كه گويا نشان از وجود نسخه تارگوم سرياني(احتمالاً آرامي) آن كتاب دارد(سرنا، 1987، ص 163).
فرضية دوايوب
با توجه به مشكلات بسياري كه در تعيين زمان و چگونگي نحوه شكلگيري و تأليف كتاب ايوب به چشم ميخورد، ميتوان گفت چرا بسياري از محققان قايل به دو ايوب هستند و از فرضية دو ايوب دفاع ميكنند: ايوب مقدمه و مؤخره، يا بخش منثور و ايوب گفتوگوها يا بخش منظوم. در حقيقت، اين دو ايوب، چنان متفاوت ظاهر ميشوند كه بايد گفت اين كتاب نهتنها در دوره زماني (و حتي مكاني) متمايز، بلكه توسط دو مؤلف متمايز با دو رويكرد و ديدگاه متمايز نگاشته يا سروده شدهاند. حداقل تمايز كلي اين دو بخش كتاب، اين است كه ديدگاه و رويكرد بخش منثور، ديني و منطبق با اعتقادات و سنت جاري در اديان ابراهيمي، يعني رويكرد «تسليم» است. درحاليكه ديدگاه و رويكرد بخش منظوم، فكري ـ فلسفي و منطبق با چالشهاي مرسوم در جريانهاي كلامي و فلسفي است (ر.ك: اميني، 1393).
گينسبرگ، اين تمايز را اينگونه تقسيمبندي ميكند: 1. ايوب شكيب (Job The patient)؛
2. ايوب ناشكيب (Job The impatient). سخنان حزقيال(14: 12ـ20)، حاكي از وجود سنتي شفاهي و اوليه در باب (JP) است كه بعدها (JIP)، به آن پيوند داده شده است. اما JP، خود شامل بيش
از يك لايه است. ملاحظات و بررسيهاي محققاني چون باتلن(W.L.Batlen)، آلت(A. Alt) و فاين(H. A. Fine)، اشاراتي به اين لايهبندي دارند، ازجمله، JP در1: 1ـ5 و13ـ22، 42: 11ـ17. اين آيات، با ساختاري ساده، شامل كل داستان هستند كه چيزي در باب نقش شيطان نميدانند. اما مؤلف JIP نهتنها ايوب را از حالت معمول يك قديس خارج كرده و به يك نافي پاداش و جزا و مشيت مبدل ميكند، بلكه شالوده اثري هنري را پيريزي ميكند(گینسبرگ و جودائیکا، 2007، ص 350). اشراف او به زبان عبري قديم و حتي تركيباتي از عربي، زباني موجز پديد ميآورد كه به خوبي از عهده چالشهاي فكري و كلامي برميآيد. نمونهاي از اين بازي با واژگان و بار معنايي آنها، در خطابه خيالي خداوند است كه از خود در برابر ايوب دفاع ميكند و ايوب كه او را متهم ميكند. اين نكتهسنجي و ظرافت شاعرانه، با جابه جاكردن Iov، به معناي خداوند با oyev، به معناي دشمن صورت گرفته است (کُوِلمن، 2005، ص 55؛ گینسبرگ و جودائیکا، 2007، ص 351).
ايلمان نيز اين تقسيمبندي و تمايز جدي دو ايوب را ميپذيرد(ايلمان، 2003، ص 362و365): ايوب مقدمه و مؤخره، بهمثابه ايوب متقي و ايوب گفتوگوها بهمثابه ايوب منتقد ظاهر ميگردد(همان، ص 388). همين ايوب است كه چهره ادبي بسيار نافذ و تأثيرگذاري از خود به جاي گذاشته است(همان، ص 389). ازاينرو، حتي اگر روزي روزگاري، شخصيتي تاريخي به نام ايوب وجود داشته است، اين ايوب انديشمند چالشگر است كه به شخصيتي ادبي تغيير شكل يافته است(دو مور، 1997، ص 131و162). با اين حال، نبايد تصور كرد كه مرزهاي بين اين دو بخش، مطلق است و ميتوان كتاب را متشكل از دو واحد ادبي متمايز دانست. به نظر ميرسد، درهمتنيدگي عجيب آنها ما را مجبور ميكند كه بپذيريم به احتمال قوي، مؤلفي واحد، در نهايت، بر اين كتاب نظارت داشته، يا حتي چارچوبي واحد به كليت كتاب بخشيده است(ايلمان، 2003، ص 387).
در نهايت، شايد اين نظريه بيش از همه پذيرفتني باشد كه بخش گفتوگوها، نخست سروده شده و تدوينگر و يا مؤلف نهايي كل كتاب، لازم ديده تا چارچوب جديدي به مطالب داده(همان، ص 370) و آن را صورت بستهشدة امروزي دهد كه در كانن(canon)، يا مجموعة شرعي كتاب مقدس جاي گيرد. اين تاريخ را ميتوان تا سده دوم ق.م. حدس زد؛ زيرا تقريباً بيشتر محققان در هماهنگي خاص پيريزيشده و معنادار مؤلف يا ويراستار نهايي ترديدي ندارند و كل كتاب را در مجموع، به طور شگفتي هماهنگ و دقيق ارزيابي ميكنند.
لازم به يادآوري است فرضية دو ايوب، به معناي وجود دو ايوب تاريخي نيست، بلكه به معناي وجود سنتهاي شفاهي و مكتوب مختلف تاريخي در باب ايوب است و چنانكه توضيح داده شد، متناسب با شرايط مختلف، شخصيتپردازيشده و آرام آرام به كانن كتاب مقدس راه يافتهاند.
نتيجهگيري
با آنكه هدف اوليه نقد تاريخي، تعيين معناي اوليه و اصلي متن در زمينه تاريخي اوليه آن ميباشد، اما بازسازي موقعيت تاريخي مؤلف يا مؤلفان كتاب، حاكي از اين است كه سنتهاي پيشين و پراكنده در ميان يهود، بهعنوان واحدهاي كوچكتر، بهتدريج راه خود را در ميان واحدهاي بزرگتر كانن كتاب مقدس يهود بازكردهاند. كتاب ايوب نيز حاصل چنين تعامل فعال و هوشمندانهاي است كه علاوه بر ارزش ادبي خاصي كه مييابد، بازتابي از ريشههاي تاريخي مباني نظري الهيات، فلسفه، عرفان و حتي ادبيات اين قوم ميباشد. ازاينرو، ميتوان گفت: تفسير و فهم ادبيات يهود، همچون تفسير و فهم تاريخ يهود ميباشد و حاصل اين جستوجوي دوگانه، البته در تلقي وحي در اديان يهود و مسيحيت تأثير بسزايي داشته است.
- اميني، مريم، 1393 «بازخواني سنّتهاي فكري ـ كلامي در كتاب ايوب»، معرفت اديان، ش 18، ص 23ـ34.
- Berger, Samuel, 1893, Hist. de la Vulgate, Paris.
- Cohen, A.?, Everyman’s Talmud, London.
- De Moore, J. C., 1997, The Rise of Yahvism:The Roots of Israelite Monotheism, Leuven.
- Ginsberg, Harold Louis, 2007, “Job,The Book of”, Enc. Judaica, ed. Fred Skolnic, V.11, New York, Macmillan Reference USA, 341-357
- Gruber, Mayer I. 2007, “Job,The Book of”, Enc. Judaica, ed. Fred Skolnic, V.11, New York, Macmillan reference USA, 341-357
- Horbury, William& W. D. Davies, 1984, The Cambridge of Judaism, V.3, Cambridge, Cambridge University Press.
- Illman,Karl-John, 2003, Thodicy in The World of Bible, ed. Antti Laato, Leiden, Brill.
- Interpreter’s Bible, 1995, V/III, Nashville.
- Kitto,John ed. 1958, Cyclopaedia of Biblical Literature: edinbourgh.
- Kovelman, Arkady, 2005, Between Alexandria & Jerusalem, The Dynamic of Jewish & Hellenestic Culture, Leiden, Brill.
- Kraeling,Emil G., 1955, “Job, book of”, Twentieth Century Enc. ed. Leffert A. & Loetscher, Michigan, p. 605-606.
- Peters,F. E., Judaism, Christianity & Islam, V.2, Prinston.
- Rogerson, J. W. & Judith M. Lieu, 2006, ed. Biblical Studies, New York, Oxford University Press.
- Sarna,Nahum M. 1987, “Hebrew Scriptures”, Enc. Religion, ed. Eliade, V.2, New York, Macmillan Publishing Company.
- Schniedwind,William M., 2004, How the Bible Became a Book, Cambridge.
- Schonfield, Hugh J., 1962, A History of Biblical Literature, New York.
- Wahl, M., 1993, Der Gerechte SchÖpfer: Eine Redaktions und theologiege schichtliche Untersuchung der Elihureden: Hiob 32-37, Berlin.