بررسی تحلیلی و تطبیقی روایتهای داستان زن اُورِیا و داود نبی / علی اسدی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يكي از زمينههاي انحراف در برخي عقايد مسلمانان، ورود بسياري از گزارشها و روايتهاي يهودي به جامعه اسلامي ـ به ويژه درباره تاريخ زندگي پيامبران الاهي است. اين گزارشها كه اصطلاحاً «اسرائيليات» خوانده ميشوند، در جايجاي منابع تاريخي، تفسيري، داستاني و حديثي مسلمانان ـ به ويژه اهل سنت ـ به چشم ميخورد. ورود اسرائيليات به حوزه فرهنگ اسلامي، هرچند به نفوذ فرهنگ و تمدن يهود در ميان اعراب بتپرست پيش از اسلام باز ميگردد، اما درپي ظهور اسلام، عوامل ديگري به شتاب و گسترش آن كمك كردند. ايجاز و گزيدهگويي قرآن كريم در گزارشهاي تاريخي، ممنوعيت نقل و نگارش احاديث پيامبر از سوي دستگاه خلافت، مسلمان شدن بسياري از علماي يهود و نصارا، كنار زدن اهلبيت پيامبر از مرجعيت ديني، علمي و سياسي جامعه و سهلانگاري علماي مسلمان در نقل و بررسي احاديث از اين قبيل است. برهمين اساس مفسران آشنا به منابع اهل كتاب و مسلمانانِ علاقهمند به آگاهي از جزئيات روايتهاي تاريخي قرآن كريم، به منابع و علماي اهل كتاب مراجعه ميكردند؛ به گونهاي كه از اواخر دوران خلافت عمربنخطاب، گروهي به نام «قصّاصان»(داستانسرايان) در جامعه شكل گرفتند. آنان كه برخي از علماي مسلمانشده يهودي مانند كعب الاحبار نيز در ميانشان بود، در مساجد، حتي پيش از خطبههاي نماز جمعه به روايت داستانهاي برگرفته از منابع اهل كتاب ميپرداختند. اين حكايتها كه با گذشت زمان و بر اثر سهلانگاري و بيدقتي دانشمندان مسلمان وارد كتابهاي آنان هم شد، تفسير قرآن، احاديث و گزارشهاي تاريخي را با مطالب نادرست و خرافي آميخته كرد و افكار و عقايد برخي فرقهها و مذاهب اسلامي را به انحراف كشاند. انتساب برخي نسبتهاي زشت و ناروا به انبياي الاهي از اينگونه اسرائيليات است. اين نسبتها، عصمتِ مورد تأكيد قرآن و احاديث براي پيامبران را شديداً به چالش كشيده و دستاويزي براي بدخواهان و دشمنان اسلام شده است.
اهلبيت همواره در فرصتهاي مناسب، با اشاره به خاستگاه و نادرستي نسبتهاي اينچنين، به تنزيه انبيا پرداخته و عقايد شيعيان خود را از انحراف مصون داشتهاند. داستان ارتباط حضرت داود، با همسر اُورِيا، نمونهاي از اين نسبتهاست. اين داستانِ برگرفته از عهد عتيق، با ورود به تفاسير اسلامي، چالشهاي زيادي را برانگيخته است. مفسران مسلمان براي سازگاري دادن آن با ايده عصمت انبيا، به تكذيب آن يا ارائه قرائتي سازگار با عصمت پرداختهاند. نكته راهگشا اينكه، امام رضا ضمن تكذيب نسبتهاي نارواي يادشده در اين داستان، صورت درست و تحريفناشده ماجراي همسر اُورِيا و حضرت داود را بازگو ميكند. نكته مهمي كه هرگز در آراي مفسران به چشم نميخورد و ميزان تحريف آن حادثه در عهد عتيق را نشان ميدهد.
روايت عهد عتيق از داستان زن اوريا
براساس گزارش عهد عتيق [حضرت] داود، پس از فتح اورشليم، آن را مركز حكومت فراگير خود قرار داد. به دنبال فتوحات زياد و پيروزيهاي درخشان، پادشاهي مقتدري را تشكيل و مرزهاي مملكت يهود را از درياي سرخ تا نيل و فرات گستراند. وي سرانجام، پس از چهل سال سلطنت عادلانه، در هفتاد و يك سالگي وفات يافت و در شهر اورشليم مدفون گشت. كتاب مقدس، [حضرت] داود را پادشاه برگزيده خدا ميخواند كه از آغاز با هدايت و امداد الاهي به سلطنت رسيد. وي هرچند از تأييد و روح الاهي برخوردار بود و مستقيماً با خدا سخن ميگفت و همه تصميمات مهم خود را با هدايت و مشورت او ميگرفت، ولي پيامبر نبود. با اين حال دو پيامبر به نامهاي سموئيل و ناتانِ نبي، معاصر وي بوده و پيام خداوند را به وي ابلاغ ميكردند.
براساس روايت عهد عتيق، رفتار داود به عنوان يك پادشاه با عموم پادشاهان معاصر تفاوت بسياري داشت؛ اما باز هم به عنوان يك پادشاه برگزيده الاهي و نه پيامبر، گناهان و كارهاي ناشايستي از وي سر زد. وي پيرويِ كاملي از يَهُوَه (خدا) نكرد. دروغ گفتن، غارتگري، رقص و پايكوبي و خود را به ديوانگي زدن از اين قبيل است. وي همچنين زنان وكنيزان زيادي را به نكاح خود درآورد. از جمله در پي شيفتگي نسبت به زن يكي از سربازان خود، به نام «اُورِيا»، با وي درآميخت و باردارش كرد. آنگاه با زمينهسازي، موجبات كشته شدن «اوريا» را در جنگ فراهم ساخته و همسرش را تصاحب نمود. خداوند ناتان نبي را نزد داود فرستاد و او با بيان يك حكايت، داود را متوجه گناهش كرد. براساس اين حكايت، دو مرد، يكي ثروتمند و داراي گاو و گوسفنداني زياد و ديگري فقير و داراي يك بره، در شهري زندگي ميكردند. مرد فقير، كه وابستگي زيادي به تنها بره خود داشت، مراقبت شديدي از آن به عمل ميآورد. روزي مهماني به خانه مرد ثروتمند آمد. او به جاي آنكه يكي از گوسفندان خود را بكشد، بره آن مرد فقير را گرفت و براي پذيرايي از مهمان سر بريد. داود با شنيدن اين حكايت، خشمگين شده و گفت: چنين فردي بايد كشته شود و چون دلش به حال آن مرد فقير نسوخت، بايد به جاي يك بره، چهار بره به وي دهد. ناتان نبي گفت: آن مرد ثروتمند تو هستي! آنگاه از قول خداوند به نجات داود از دست شائول (پادشاه پيش از وي)، بخشيدن كاخ و حرمسراي او به وي و دادن پادشاهي به او اشاره كرد و اينكه اگر بيش از اين نيز ميخواست، خداوند به وي ميداد. ولي داود به رغم همه اين نعمتها، با ارتباط نامشروع با زن اُورِيا و فراهم كردن زمينه براي كشته شدن شوهر او، قوانين الاهي را ناديده گرفت. ناتان نبي از قول خداوند افزود: اين كار داود، نافرماني و توهين به يَهُوَه (خدا) است و او به كيفر گناه مزبور و به دست افراد خانوادهاش گرفتار بلا خواهد شد. درگيري و كشتار خانوادگي، شورش يكي از پسران داود بر ضد پدر و تصرف كاخ وي و نيز آميزش با كنيزان او در روز روشن، آن بلاي موعود بود. سر انجام داود با بيداري از خواب غفلت، توبه كرد و آمرزش طلبيد و بلاها و آزمونهاي سخت الاهي را پشت سر نهاد. گزارش مفصل اين بلاها در كتاب دوم سموئيل از مجموعه كتابهاي عهد قديم آمده است.
روايت مفسران مسلمان از داستان زن اُورِيا
قرآن كريم با ديدگاهي كاملاً متفاوت از كتاب مقدس، درباره شخصيت حضرت داود، ضمن تصريح بر پيامبر و پادشاه بودن آن حضرت، از قضاوت وي در ميان مردم نيز خبر ميدهد. برخورداري وي از نعمت «فصل الخطاب»،گزارش دو نمونه از قضاوتهاي آن حضرت و توصيه او به داوري بر اساس حق بر اين موضوع دلالت ميكند: (ص: 20 -26 ؛ انبياء: 78 - 79 ). گزارش يكي از دو قضاوت يادشده به طرح دعواي دو برادري اختصاص دارد كه از حضرت داود خواستند تا درباره اختلاف آنان به عدالت و براساس حق داوري كند. يكي از آن دو گفت: برادرش به رغم داشتن نود و نه ميش، ميخواهد تنها ميش او را نيز تصاحب نمايد. حضرت داود چنين درخواستي را ظالمانه و اينگونه ستمگري نسبت به يكديگر را، امري رايج خواند كه فقط مؤمنان صالح از آن پرهيز ميكنند. آن حضرت پس از اين داوري دريافت كه خداوند بدين وسيله وي را آزموده و او به سبب شتاب در قضاوت دچار لغزش شده است؛ از اينرو از پروردگار آمرزش طلبيد و به درگاه او توبه كرد. قرآن در پايان، از آمرزش آن لغزش و جايگاه بلند و فرجام نيكوي داود نزد خداوند خبر ميدهد (ص: 25ـ21).
گزارش قرآن كريم درباره چندوچون اين قضاوت و آزمون و زمينه پيدايش آن، بسيار سربسته است. به همين دليل مفسران در اين باره دچار اختلاف شديدي شدهاند. يك ديدگاه، آن را در ارتباط با داستان معروفِ همسر اوريا و ديدگاه دوم، مرتبط با قضاوت و داوري داود تفسير ميكند. هريك از دو ديدگاه، به نوبه خود و به سبب چالشهاي پيشروي، به صورتهاي مختلفي روايت و تقرير شدهاند.
أ. داستان زنِ اوريا: داستان زن اوريا و چگونگي ارتباط وي با ابتلاي حضرت داود، كه بازتاب گستردهاي در منابع تاريخي، تفسيري و داستاني مسلمانان يافته، دو گونه روايت شده است؛ در روايت نخست، ارتكاب گناه كبيره و در روايت دوم، انجام گناه صغيره به حضرت داود نسبت داده شده است. هر دوي اين روايتها براساس ديدگاه امام رضا مردود است.
الف. روايت نخست: براساس گزارش منسوب به مفسراني مانند ابن عباس و سدي، روزي حضرت داود در محراب عبادت با ديدن پرندهاي زيبا و طلايي رنگ، براي گرفتن آن تلاش كرد. پرنده پر كشيد و بالاي ديوار رفت. حضرت داود كه در پي آن به بالاي ديوار رفته بود، با ديدن زني زيبا در خانه مجاور، شيفته او شد. هنگامي كه آن زن را به دستور داود نزد وي آوردند، درباره شوهرش پرسيد. وي از نام همسرش را اُوريا و از حضور وي در جبهه جنگ خبر داد. حضرت داود با نوشتن نامه به فرمانده سپاه، زمينه اعزام شوهر او به خطرناكترين منطقه درگيري و كشته شدن او را فراهم ساخته و سپس آن زن را به نكاح خود درآورد. در پي اين كار، خداوند دو فرشته را به شكل انسان نزد حضرت داود فرستاد. آنها از او خواستند تا درباره اختلاف آنان قضاوت كند. هنگامي كه داود فردي را كه به رغم داشتن نودونه ميش ميخواست تنها ميش برادر خود را نيز تصاحب كند، ظالم و ستمگرخواند؛ آنها تصاحب آن زن را به رغم داشتن زنان متعدد بر داود خرده گرفتند. در اين هنگام، حضرت داود متوجه اشتباه و ابتلاي خود شد و به سجده افتاد و پس از چهل روز گريه كردن آمرزيده شد. در برخي گزارشها، به نقل از افرادي مانند وهب ابن منبه، به جزئيات بيشتري از اين داستان اشاره شده است. فرمان خداوند به داود براي رفتن بر سر قبر اوريا، براي حلاليتطلبي از وي و توبه كردن، وعده خداوند به آن حضرت مبني بر آمرزش وي و جلب رضايت اوريا، با دادن بهشت به او، گريه كردن داود به مدت سي سال، پس از توبه در بيابانها و همراهي و همنوايي انواع حيوانات با وي و عبادت و زهدگرايي شديد وي، پس از اين حادثه از اين نمونه است. حتي برخي منابع، دعاهايي را كه حضرت داود هنگام استغفار بر زبان جاري ميساخت، به شكل مبسوط گزارش كردهاند.
نقد و بررسي روايت اول
اين روايت، كه تعديل و بازسازيشده روايت توراتي داستان براي هماهنگسازي آن با ذهنيت اسلامي است، در احاديث شيعي به شدت مورد نكوهش قرار گرفته و دروغ خوانده شده است. امام علي فرمود: اگر كسي داستاني را كه قصّاصان (قصهگويان) درباره داود ميگويند نقل كند، 160 تازيانه بر او ميزنم. هرچند در روايت نخست نسبت زنا به حضرت داود داده نشده است، ولي از سخن امام علي برميآيد كه قصاصان معاصر حضرت نيز همانند روايت توراتي داستان، نسبت نارواي زنا به حضرت داود ميدادهاند. بر اين اساس امام ناقلان اين حكايت را مستوجب دو حد ميداند: حدّي براي نسبت دادن زنا به يك مؤمن و ديگري براي هتك حرمت پيامبر خدا. امام صادق نيز با بيان اينكه نميتوان خوشنودي همه مردم را به دست آورد و جلوي زبان آنها را گرفت، داستان همسر اوريا و ارتباط داود با وي را نمونهاي ياد ميكند كه به وسيله مردم ساخته و پرداخته شده است.
اين داستان در زمان امام رضا نيز به عنوان تفسيري از آيات مربوط به ماجراي ابتلا و قضاوت حضرت داود مطرح بوده؛ به گونهاي كه در يكي از مناظرات علمي حضرت و در پاسخ به فردي به نام علي ابن جَهم مورد گفتوگو قرار گرفته است. علي بن جهم ميخواست با اشاره به يادكرد قضاوت حضرت داود در قرآن و ناظر دانستن آن به داستان همسر اوريا، عصمت انبيا را با استناد به آيات قرآن دچار چالش كند. امام رضا با شنيدن اين موضوع در واكنشي نسبتاً تند و از شدت تأسف، با دست به پيشاني خود زد و استرجاع نمود. آن حضرت در ادامه، ضمن تفسير به رأي خواندن ديدگاه ابن جهم و توصيه وي به پارسايي، از او خواست به سبب نسبت دادنِ سه مُنكر (شكستن نماز، فحشا و كشتن انساني بيگناه) به پيامبر خدا، توبه كند.
تأمل در فرازهاي مختلف پاسخ امام رضا نشان ميدهد كه تطبيق داستان قضاوت و ابتلاي حضرت داود با ماجراي همسر اوريا، از جهات مختلف با چالشهاي جدي تفسيري، كلامي و اخلاقي روبهروست. امام در آغاز، چنين تطبيقي را مصداقي از تفسير به رأي قرآن خوانده و از ابن جهم ميخواهد پارسايي كرده و از آن پرهيز كند. تفسير به رأي همواره برخلاف موازين معتبر و پذيرفتهشده در دانش تفسير است. در احاديث اسلامي به شدت مورد نكوهش قرار گرفته و جايگاه عاملان آن، آتش دوزخ معرفي شده است. بررسي داستان همسر اوريا و ماجراي قضاوت حضرت داود نشان ميدهد كه مرتبط دانستن آن دو، هيچ مدرك و مستند معتبري ندارد و يكي از مصداقهاي بارز تفسير به رأي است. تنها زمينه مرتبط دانستن آن دو اين است كه گزارش قرآن درباره دو برادري كه براي رفع اختلاف به نزد حضرت داود آمدند، شباهت زيادي به داستان دو مرد فقير و ثروتمندي دارد كه در عهد عتيق از زبان ناتان نبي و براي تنبه داود نقل شده است. همين تشابه از يك سو، و ارتباط حكايت دو مرد فقير و غني با ماجراي همسر اوريا از سوي ديگر، سبب شده است تا برخي عالمان يهوديِ مسلمان شده يا مفسران آشنا به عهد عتيق، داستان همسر اوريا را با گزارش قرآن درباره قضاوت داود ميان دو برادر نيز پيوند دهند. نكته شايان توجه اين است كه داستان همسر اوريا از افرادي مانند ابن عباس سدي و وهب ابن منبه روايت شده است كه همگي كاملاً با منابع اهل كتاب آشنا بودند. ابن عباس، به سبب آشنايي زياد با منابع اهل كتاب «حِبرّ هذه الامة» (حِبر مسلمانان) خوانده شده است. وهب ابن منبه يماني يكي از اصليترين منابع ورود و گسترش اسرائيليات در جامعه اسلامي بود. از خود وي نقل شده كه نود و دو كتاب از كتابهاي اديان پيشين را خوانده است.
بر همين اساس و نيز به سبب نسبتهاي نارواي يادشده به پيامبر الاهي است كه مفسران شيعه و بسياري از مفسران اهلسنت با اعتقاد به عصمت انبيا از گناهان كبيره، اين روايت از داستان را ردّ و از زواياي گوناگون مورد نقد و انتقاد قرار دادهاند. نقدهايي كه همه آنها به صورت بسيار موجز و خلاصه در كلام امام رضا گنجانده شده است. نمونه و توضيح بيشتر اينكه فخر رازي ضمن پليد و فاسد خواندن اين حكايت، دلايل دهگانهاي را بر نادرستي آن اقامه ميكند كه همه آنها تفسير به رأي بودن آن روايت را به اثبات ميرساند. ضعف سند و ساختگي بودن داستان، عدم دلالت آيات قرآن و احاديث صحيح بر آن، برنتابيدن چنين نسبتي از سوي افراد عادي ـ حتي فاسق ـ و در نتيجه نابخردانه بودن انتساب آن به پيامبري معصوم، ناسازگاري آن با ويژگيهاي گفتهشده براي حضرت داود در قرآن و ناسازگاري صدر و ذيل داستان از نقدهاي واردشده بر آن از سوي فخر رازي است. همچنين اقتضاي درستي داستان اين است كه حضرت داود به بيايماني خود حكم كرده باشد؛ چرا كه وي با ستم خواندنِ تلاش براي تصاحب يك ميش به رغم داشتن نود و نه ميش، تعدّي نسبت به حقوق يكديگر را امر رايجي دانست كه فقط مؤمنان صالح از آن پرهيز ميكنند؛ در حالي كه طبق اين روايت از داستانِ همسر اوريا، خود حضرت داود از تعدي به حقوق اوريا اجتناب نكرد. ناسازگاري اين داستان با آيات مختلفي كه بر گزينش حكيمانه و هدفمند انبيا از سوي خداوند و برتري آنان نسبت به جهانيان تصريح ميكند (انعام: 124؛ حج: 75؛ دخان: 32) دليل ديگري بر بطلان اين داستان است. افزون بر اين، بيان قرآن درباره داستان قضاوت داود بسيار سربسته است و هرگز بر داستان همسر اوريا قابل تطبيق نيست. از سوي ديگر، روايت نخست درباره همسر اوريا و داود نبي، به رغم نقل آن از سوي محدثان و مفسران بزرگ، خبر واحدي است كه دلايل قطعي بر نادرستي آن وجود دارد و آن را از اعتبار مياندازد.
ب. روايت دوم: دستهاي از مفسران اهل سنت با اعتقاد به جواز صدور گناه صغيره از پيامبران و با منزه دانستن آنان از گناه كبيره و اموري مانند علاقهمندي نسبت به زن شوهردار و زمينهچيني براي قتل آدم بيگناه، اصل داستان را به گونهاي پذيرفته و تلاش كردهاند با ارائه پرداخت معتدلتري، آن را ارتكاب صغيره بخوانند. اين گروه به نوبه خود، پرداختهاي مختلفي از داستان ارائه كردهاند: 1. برخي از آنها به پيروي از جبائي، با مرتبط دانستنِ حادثه به زمان خواستگاري، گفتهاند كه در پي خواستگاري اوريا، آن زن قرار بود با وي ازدواج كند؛ ولي هنگامي كه داود به رغم آگاهي از اين موضوع از او خواستگاري كرد، خانواده آن زن به سبب موقعيت برتر داود دختر خود را به نكاح وي در آوردند. بر اين اساس ملامت آن حضرت به سبب علاقه به اين ازدواج، به رغم داشتن زنان زياد و خواستگاري كردن از دختري بود كه پيش از وي خواستگار داشت. 2. برخي ديگر گفتهاند كه داود در پي شيفتگي نسبت به همسر اوريا، از وي خواست كه زن خود را طلاق دهد. در مقابل، هر زن و كنيزي را كه بخواهد به ازدواج او در ميآورد؛ اما اوريا نپذيرفت و خداوند به سبب چنين درخواستي، داود را مورد ملامت قرار داد. بنا به نظر ديگري، چنين درخواستي در آن زمان رايج بود و اوريا از سر حجب و حيا، همسر خود را طلاق داد و داود با وي ازدواج كرد. اين نوعي ترك «اَولي» بود. 3. بر اساس روايت سوم، داود آرزو كرد كه زن اوريا به گونه شرعي همسر وي گردد و هنگامي كه اوريا به صورت طبيعي در جنگ كشته شد، داود، كه همواره از كشته شدن سربازانش متأثر ميشد، بدون ناراحتي از مرگ وي با همسر او ازدواج كرد. چنين چيزي دون شأن انبيا و درخور نكوهش است. 4. روايت چهارمي هم وجود دارد كه بر پايه آن، در زمان داود اگر مردي از دنيا ميرفت، نزديكان وي به ازدواج با همسر او اولويت داشتند و ازدواج كس ديگري، جز در صورت اعراض اقوام، ناروا شمرده ميشد. درپي مرگ اوريا، داود از همسر وي خواستگاري، و با او ازدواج كرد. موقعيت و جايگاه حضرت، مانع از آن شد كه اقوام اوريا براي ازدواج با بيوه او اقدام كنند.
نقد و بررسي روايت دوم
روايت دوم مفسران نيز براساس ديدگاه امام رضا مردود است؛ چراكه حضرت از يك سو، اساساً لغزش حضرت داود را مربوط به قضاوت وي و كاملاً بيارتباط با داستان زن اوريا دانسته است؛ در حالي كه تقريرهاي گوناگون مفسران از روايت دوم داستان زن اوريا، بر اساس ارتباط آن با ماجراي قضاوت حضرت داود صورت گرفته است. از سوي ديگر، اصولاً داستان زن اوريا و ارتباط وي با حضرت داود با هر دو روايت اسلامي آن كاملاً دروغ و بيپايه و اساس است. توضيح بيشتر اينكه امام رضا ضمن تأييد اصل ازدواج حضرت داود با زن اوريا، آن را به صورتي كاملاً متفاوت روايت كرده و تصريح ميكند كه اين مسئله بعدها به دلايل خاصي، دستخوش تحريف و دگرگوني شده است. اصل اين داستان به روايت امام رضا در ادامه مقاله بررسي خواهد خواهد شد.
توضيح بيشتر اينكه، بررسي تطبيقي روايت عهد قديم و منابع تفسيري به خوبي نشان ميدهد كه ارتباط دادن ماجراي زن اوريا با گزارش قرآن كريم درباره ابتلاي حضرت داود همان گونه كه بسياري از مفسران نيز تصريح كردهاند، افزون بر نادرستي آن، از اسرائيليات و اقتباسي از عهد قديم است. در حاليكه براساس روايت دوم، اصل داستان همسر اوريا و ارتباط آن با ابتلاي داود پذيرفته شده است. با اين تفاوت كه در قرائتهاي مختلف روايت دوم، تلاش شده است براي سازگار شدن داستان زن اوريا با باورها و انديشههاي كلامي پذيرفتهشده درباره عصمت انبيا، بعضي از فرازهاي گزارش عهد قديم و روايت نخست، حذف يا تعديل شود. تعديل داستان در روايت دوم با تقريرهاي مختلف آن نيز دقيقاً براي سازگار كردن آن با ذهنيت اسلامي صورت گرفته است.حتي در موارد زيادي تلاش شده است كه داستان با ذهنيت اسلامي بازسازي و صحنههايي نيز به آن افزوده شود. براي نمونه، نسبت درآميختن با زن اوريا و باردار شدن وي پيش از ازدواج با داود، كه در گزارش عهد قديم وجود دارد، در اكثر منابع اسلامي حذف و حتي از عدّه نگهداشتن زن اوريا پيش از ازدواج با داود ياد شده است. همچنين براساس روايت كتاب مقدس، خداوند كيفر سختي را براي داود در نظر گرفت. اما در روايت منابع اسلامي، داستان با توبه و استغفار داود و آمرزش الاهي وي به پايان ميرسد. نپرداختن به عذاب و كيفر داود در روايتهاي اسلامي، بيشتر به سبب ناسازگاري آن با آموزههاي اسلامي درباره انبياست.
تفاوت ديگر مربوط به صحنه پيشآمدهاي است كه داود در پي آن متوجه لغزش خود شد. در كتاب مقدس، از آمدن دو نفر براي طرح دعواي مربوط به تصاحب يك گوسفند سخني به ميان نيامده است؛ بلكه پيامبري به نام ناتان با بيان يك حكايت و تطبيق شخصيت ثروتمند آن بر داود، حضرت را متوجه گناه خويش ميكند. نبودِ تفاوتهاي مربوط به روايتهاي مفسران در عهد قديم و مستند نبودن آنها به دلايل و مداركي معتبر، به خوبي نشان ميدهد كه چگونه برخي محدثان، مفسران و داستانسرايان كوشيدهاند روايت عهد قديم را متناسب با ذهنيت اسلامي خويش ساخته و پردازش كنند تا هماهنگ با آموزههاي اسلامي مورد پذيرش مسلمانان قرار گيرد.
روايت امام رضا درباره داستان زن اوريا
به نظر ميرسد همان گونه كه امام رضا فرمود، اصل ازدواج حضرت داود با زن اوريا درست بوده؛ ولي بعدها به عللي دچار تحريف، افسانهسرايي و داستانپردازي شده است. امام رضا در پاسخ ابن جهم كه درباره اصل داستان همسر اوريا پرسيد، فرمود: در زمان داود اگر مردي ميمرد يا كشته ميشد، زن وي بايد براي هميشه بدون شوهر ميماند؛ اما خداوند خواست كه اين سنت غلط برچيده شود و داود نخستين كسي بود كه موظف شد بر خلاف آن عمل كند. بر اين اساس هنگامي كه اوريا به صورت طبيعي در جنگ كشته شد، حضرت داود به فرمان الاهي موظف شد با زن او ازدواج كند. از آنجاكه پذيرش چنين كاري براي مردم دشوار بود، زمينه براي اين حرف و حديثها فراهم شد. روايت نقلشده از امام صادق نيز مؤيد اين ادعاست. حضرت با بيان اينكه نميتوان خوشنودي همه مردم را به دست آورد و جلوي زبان آنان را گرفت، داستان همسر اوريا و ارتباط داود با وي را نمونهاي ياد ميكند كه به وسيله مردم ساخته و پرداخته شده است.
در واقع اين ازدواج هم شبيه ازدواج پيامبر اسلام با زينب، دختر جحش بر اساس فرمان و مصلحت الاهي و با هدف برچيدن يك سنت غلط بود. توضيح اينكه در فرهنگ عرب پيش از اسلام، پسرخوانده، حكم فرزند حقيقي را داشت؛ از اينرو، از پدرخواندهاش ارث ميبرد. همسرش، عروس او تلقي ميشد و پدرخوانده حق نداشت حتي پس از طلاق نيز با وي ازدواج كند. اين سنت، جاهلانه بود و با ظهور اسلام بايد شكسته ميشد. اما به سبب ريشهدار بودن، نقض و ناديده گرفتن آن به راحتي و با يك دستور مورد پذيرش مردم قرار نميگرفت. حتي خود پيامبر نيز از مقاومت مردم در برابر حكم الاهي و سوء استفاده منافقين هراسناك بود. به همين سبب مقرر شد اين سنت جاهلي به وسيله خود پيامبر و در ارتباط با پسر خوانده خود آن حضرت، شكسته شود تا راحت تر مورد پذيرش مردم قرار گيرد. بر اين اساس پيش از آنكه زيد، همسرش زينب را طلاق دهد، به رسول خدا وحي شد كه زيد، همسرش را طلاق خواهد داد. شما بايد پس از طلاق با وي ازدواج كنيد. (احزاب: 39-36) اما همين موضوع، مايه داستانپردازي و افسانهسرايي شد. بر اساس اين افسانه پوشالين كه در عصرحاضر نيز دشمنان اسلام آن را يكي از نقاط ضعف پيامبراكرم ميشمارند.
2. لغزش در قضاوت: در مقابل ديدگاه نخست، كه ابتلاي داود و ماجراي قضاوت وي را مربوط به داستان زن اوريا ميداند، مفسران شيعه، هماهنگ با ظاهر و سياق آيات و با توجه به ناسازگاري ديدگاه اول با عصمت انبيا، ابتلاي حضرت داود را مربوط به قضاوت و داوري وي و نه ماجراي زن اوريا دانستهاند؛ زيرا حضرت بدون اينكه بيّنهاي از مدعي طلب كرده و نظر طرف مقابل را بپرسد، حكم خود را صادر كرد. اين ديدگاه، از امام رضا گزارش شده است. حضرت در پاسخ ابن جهم درباره چيستي لغزش داود و ابتلاي يادشده براي وي در قرآن فرمود: داود گمان ميكرد خداوند كسي را داناتر از او نيافريده است. براي همين، خداوند دو فرشته را به عنوان دو طرف دعوا نزد او فرستاد و حضرت داود بدون اينكه از مدعي، بيّنهاي بخواهد و يا نظر طرف مقابل را دراينباره جويا شود، چنان درخواستي را ظالمانه خواند. بنابراين لغزش داود مربوط به اين داوري و قضاوت بود و آيه بعدي، اين مسئله را تأييد ميكند. در آيه بعد، خداوند به حضرت داود سفارش ميكند براساس حق داوري كند؛ چرا كه وي، خليفه و جانشين خدا در روي زمين است(ص: 26).
شماري از مفسران اهل سنت، مانند فخر رازي هم اين ديدگاه را به عنوان تفسيري قابل قبول ياد كردهاند. تلاش مفسران براي توجيه اين ديدگاه با تقريرهاي مختلف نشان ميدهد ايده عصمت انبيا و نيز فصلالخطاب و حكمتِ خدادادي داود و ناسازگاري آنها با خطاي در قضاوت، اين تفسير را هم به چالش كشانده است. بر همين اساس طوسي و طبرسي، قضاوت داود را مشروط دانسته و گفتهاند كه حضرت گفت: اگر برادر تو چنين درخواستي كرده باشد، درخواست وي ظالمانه است. علامه طباطبائي كه قضاوت داود را مربوط به عالم تمثل ميداند، با فرض اينكه طرفين دعوا، انسان بوده و طرح شكايت در عالم مادي و محسوس روي داده باشد، قضاوت حضرت را مشروط دانسته است.
برخي مفسران گفتهاند با سخن شاكي براي حضرت داود، علم به ستمگري طرف مقابل حاصل شد و حضرت براساس علم، داوري كرد. بنابراين وي فقط يكي از مستحباتِ قضاوت را رعايت نكرده و خطايش مصداق ترك اولي است.
برخي ديگر گفتهاند داوريِ ياد شده، يك قضاوت رسمي و واقعي نبوده است؛ به اين معنا كه حضرت داود نميخواست مالي را از يكي گرفته و به ديگري بدهد؛ بلكه فقط يك گفتوگو بين دو طرف شده بود. يكي گفته بود: آن يك گوسفند را هم به من بده و ديگري گفته بود نميدهم. بعد هم به نزد داود آمده و گفتوگوي خود را نقل كردند و حضرت داود گفت: چنين درخواستي، ظالمانه است. البته بهتر بود در اين مورد هم شتاب نميكرد.
به اعتقاد علامه طباطبايي، همان گونه كه بيشتر مفسران نيز گفتهاند، دو طرف دعوا، فرشته بوده و در شكل دو مرد ظاهر شدهاند. وي قرائني چون ورود غير عادي آن دو، هراس داود از آنها و پي بردن وي به اينكه صحنه مزبور، آزمون الاهي، و نه يك حادثه عادي است، فرشته بودن آنان را تأييد ميكند. وي بر اين اساس نتيجه ميگيرد كه طرح شكايت و نيز داوري حضرت داود در ظرف تمثل و عالم مكاشفه روي داده است تا حضرت بر اساس تربيت الهي، براي جانشيني خداوند و قضاوت ميان مردم، آمادگي پيدا كند. از آنجاكه در ظرف تمثل، مانند عالم رويا هيچ تكليفي وجود ندارد، خطا و استغفار داود نيز، همانند خطا و استغفار حضرت آدم در ارتباط با ميوه ممنوعه بوده و گناه نيست. اما همان گونه كه برخي مفسران نيز گفتهاند، ظاهر آيات نشان ميدهد كه طرح دعوا و داوري داود در عالم عيني و خارجي روي داده است و تفسير آن بايد ـ افزون بر عصمت انبيا ـ با ظاهر آيات نيز سازگاري داشته باشد.
نتيجهگيري
نتيجه اينكه برخي عالمان مسلمانشده يهودي و مفسران آشنا به منابع اهل كتاب، به سبب وجود برخي شباهتها، ماجراي نقلشده زن اوريا و داود نبي در عهد عتيق را با برخي تعديلها بر ماجراي ابتلاي حضرت داود كه در قرآن آمده است، تطبيق كردهاند. موضوع مورد دعواي دو برادر در ماجراي ابتلاي حضرت داود از برخي جهات به حكايت تمثيلي ناتان نبي در داستان زن اوريا شباهت دارد و همين شباهت، زمينهساز تطبيق مزبور شده است. امام رضا ابتلاي داود را مربوط به قضاوت حضرت و كاملاً بيارتباط به ماجراي موسوم به داستان زن اوريا دانسته است. داستان زن اوريا، ايده عصمت انبيا را زير سئوال ميبرد؛ اما براساس روايتي كه امام رضا از ماجراي زن اوريا به دست داده است، ديگر اشكالي متوجه عصمت انبيا نميشود.
- ابن حجر، مقدمه فتح الباري، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1408ق.
- ابن سعد، طبقات الكبري، به كوشش محمد عبدالقادر عطا، چ دوم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1418ق..
- ابن عاشورا، تفسير التحرير والتنوير، دوم، تونس، الدارالتونسيه للنشر، بيتا.
- ابن كثير، تفسير القران العظيم، به كوشش مرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1409ق.
- آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني في تفسير القران العظيم، به كوشش محمد حسين عرب، بيروت، دارالفكر، 1417ق.
- توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، چ هفتم، تهران، سمت، 1384ش.
- جوزي، جمالالدين، زادالمسير في علم التفسير، چ چهارم، بيروت، المكتب الاسلامي، 1407ق.
- حرّ عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، قم، موسسه اهلالبيت، 1412ق.
- حويزي، ابن جمعه عروسي حويزي، تفسيرنورالثقلين، به كوشش رسولي محلاتي، چ چهارم، قم، اسماعيليان، 1373ش.
- دهخدا، علي اكبر، لغتنامه، تهران، موسسه لغت نامه دهخدا ودانشگاه تهران، 1373ش.
- ذهبي، سيدحسين، الاسراييليات في التفسير والحديث، چ دوم، بيروت، دارنعمه، 1405ق.
- ذهبي، شمسالدين محمد، سير اعلام النبلاء، چ نهم، بيروت، موسسه الرساله،1413ق.
- ذهبي، محمدحسين، التفسير والمفسرون، قاهره، دارالكتب الحديثه، 1396ق.
- زبيدي الحنفي، تاج العروس من جواهرالقاموس، به كوشش علي شيري، بيروت، دارالفكر، 1414ق.
- زمخشري، محمود بن عمر، الكشاف، چ دوم، قم، بلاغت، 1415ق.
- شحاته، عبدالله محمود، تفسير مقاتل بن سليمان، بيروت، موسسه التاريخ العربي، 1423ق
- شهرستاني، محمدبن عبدالكريم، الملل والنحل، به كوشش محمد سيدگيلاني، بيروت، دارالمعرفه، بيتا.
- صدرالمتالهين شيرازي، تفسير القران الكريم، به كوشش محمد خواجوي، چ دوم، قم، بيدار، 1366ش.
- صدوق، محمدبن علي، الامالي، سوم، تهران، اسلاميه، 1355ش.
- صموئيل، يوسف، المدخل الي العهد القديم، قاهره، دارالثقافه، 1993م.
- صنعاني، عبدالرزاق، المصنف، به كوشش حبيب رحمن اعظمي، بيجا، المجلس العلمي، بيتا.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، چ سوم، بيروت، اعلمي، 1393 ق.
- طبراني، سليمان بن احمد، المعجم الكبير، به كوشش عبد المجيد سلفي، چ دوم، بيجا، بينا، 1405ق.
- طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، 1406
- طبري، محمّد بن جرير، جامع البيان، چ چهارم، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 140 ق.
- ـــــ ، تاريخ الامم والملوك، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417ق.
- طوسي، محمّدبن حسن، التبيان، به كوشش احمد حبيب عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، بيتا.
- عطاردي، عزيزالله، مسند الامام الرضا، مشهد، كنگره بين المللي امام رضا، 1406ق.
- غياث الدين، حبيب السير، تهران، خيام، بيتا.
- فراهيدي، خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين، به كوشش محمد حسن بكايي، قم، اسلامي، 1414ق.
- قرطبي، تفسير قرطبي، تحقيق وتصحيح احمد عبد العليم البردوني، بيروت، داراحيا التراث العربي، بيتا.
- قمي، علي ابن ابراهيم قمي، تفسير القمي، به كوشش موسوي جزايري، لبنان، دارالسرور، 1411ق.
- كتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمه فاضل خان همداني، به همت انجمن پخش كتب مقدّسه در ميان ملل، بيجا، بينا، 1990.
- كلباسياشتري، حسين، مدخلي بر تبارشناسي كتاب مقدس، چ دوم، بيجا، فرهنگ و انديشه اسلامي، 1387ش.
- محمّدبن علي بن بابويه قمي، عيون اخبارالرضا، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1404ق.
- محمّدبن عمر فخر رازي، التفسير الكبير، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1413ق.
- محمدتقي مصباحيزدي، راه و راهنما شناسي، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376.
- مسترهاكس، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، 1377 ش.
- مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب ومعادن الجوهر، به كوشش مفيد محمد قميحه، بيروت، دارالكتب العلميه، بيتا.
- مقدسي مطهر بن طاهر، البد والتاريخ، مكتبة الثقافة الدينيه، بيجا، بيتا.
- مكارمشيرازي، ناصر، وديگران، تفسير نمونه، چ دوازدهم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375ش.
- ميبدي، ابوالفضل رشيدالدين، كشف الاسرار و عده الابرار، به كوشش علي اكبر حكمت، چ چهارم، تهران، امير كبير،1361ش.
- ميشل، توماس، كلام مسيحي، ترجمه توفيقي، قم، مركز مطالعات وتحقيقات اديان، 1381ش.
- النحاس، ابوجعفر، معاني القرآن، به كوشش الصابوني، عربستان، جامعه ام القري، 1409ق.
- نيشابوري، محمدبن عبدالله الحاكم، المستدرك علي الصحيحين، به كوشش مصطفي عبدالقادرعطا، بيروت، دارالكتب العلميه، بيتا.
- يعقوبي، احمدبن يعقوب، تاريخ اليعقوبي، چ ششم، بيروت، دارصادر، 1415ق.