واکاوی تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
بحث از تأثیر آموزه هاى آیین زرتشت بر فرهنگ و باورهای بنی اسرائیل، از نظر اندیشمندان اسلامی و غربی در مطالعات ایران شناسی و زرتشت شناسی، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به اوج خود رسید(آژیر، 1392، ص77). تأثیر دین ایرانیان بر یهودیت پس از دوران جلای بابلی، هم توسط ایران شناسانی مانند میلز و هم توسط سامی شناسانی مانند استاو و بوکلن مورد بحث قرار گرفته است(دوشن گیمن، 1363، ص143-144). دیدگاه های مختلفی در زمینه این تأثیرپذیری وجود دارد: برخی یهودیت را پس از اسارت بابلی، به شدت متأثر از آموزه های زرتشت می دیدند. در مقابل، برخی اندیشمندان منکر تأثیرپذیری می باشند و برخی نیز در این مسئله تشکیک کرده اند. این مقاله، در پی جمع بندی میان آنان است. گرچه تاکنون مباحث زیادی پیرامون این دیدگاه ها در میان آثار می توان مشاهده کرد، اما در این زمینه نگاه تطبیقی کمتر صورت گرفته است.
زرتشت و زرتشتی گری
زرتشت نام پیامبر ایران باستان است. اسامی دیگری نیز برای او بیان شده است که برخی تا چهارده نام برایش ذکر کرده اند(دهخدا، 1339، ج27، ص337). زرتشت در اوستا به صورت زَرَثَ اشتر به معنای دارنده شتر زرد یا شتر فرتوت آمده است. نام پدرش، پوروشَسب و نام مادرش دغدو بوده است(عفیفی، 1374، ص535). زرتشت در سی سالگی به پیامبری مبعوث شد و نخستین وحی را دریافت کرد(گروه نویسندگان، 1389، ص319؛ ناس، 1390، ص453). وی در سن 77 سالگی، در آتشکده ای در بلخ به دست تورانیان کشته شد(ناس، 1390، ص456).
زادگاه زرتشت
در کتاب مقدس زرتشتیان، چیزی در مورد زادگاه زرتشت یافت نمی شود(دوستخواه، 1374، ص12). ازاین رو، محققان آرای متفاوتی ارائه داده اند (ر.ک: شاپور شهبازی و منتظری، 1391؛ سن، 1382)؛ برخی زادگاه او را شرق ایران باستان دانسته اند(ستگاست، 1390، ص87). ولی بیشتر مورخان مانند خود زرتشتیان، زادگاه او را غرب ایران و محل بعثت او را کوهی نزدیک دریاچه ارومیه در شمال غرب ایران دانسته اند(توفیقی، 1389، ص61). البته می توان این دو نظر را با هم جمع کرد؛ بدین صورت که زرتشت در غرب ایران متولد شده، اما در شرق ایران به تبلیغ و دعوت آیین خود می پرداخت(ناس، 1388، ص453).
زمان زرتشت
تعیین تاریخ دقیق زرتشت دشوار است و آرای گوناگونی در این زمینه مطرح شده است(آموزگار و تفضلی، 1382، ص 15ـ22؛ رضی، 1371، ص130؛ دوشن گیمن، 1375، ص 179). روایت سنتی زرتشتیان، زمان زندگی وی را در حدود سیصد سال پیش از اسکندر، یعنی از حدود نیمه دوم سده هفتم تا اوایل سده ششم پیش از میلاد(سال های 660 تا 583ق.م) می داند(دوستخواه، 1374، ص 1). ازاین رو، بیشتر پژوهشگران جدید، زمان تولد زرتشت را 660 قبل از میلاد می دانند(ناس، 1388، ص453).
کتاب آسمانی
کتاب مقدس زرتشتیان اوستا نام دارد که به زبان اوستایی، که از زبان های کهن ایرانی بوده، نوشته شده است. اوستا در عصر ساسانیان، شامل 345700 واژه بوده که قسمت عمده آن، یعنی حدود سه چهارم آن از بین رفته است. اوستای فعلی83000 واژه دارد و شامل شش بخش زیر است:
1.گات ها(گاهان=سرود)، گات های پنج گانه زرتشت، قدیمی ترین بخش اوستاست. این بخش، با اینکه خود جزئی از یسنه است، اما به سبب انتساب آن به زرتشت و منظوم بودنش، جداگانه از آن یاد می شود؛
2. یسنه(یسنا = جشن و پرستش)؛
3. ویسپرد(= همه سروران) مشتمل بر نیایش؛
4. وندیداد(= قانون ضد دیو) درباره حلال و حرام و نجس و پاک ها؛
5. یشتها(= نیایش سرود و تسبیح)؛
6. خرده اوستا(= اوستای کوچک): در واقع این بخش، بخش جداگانه ای نیست، بلکه گزیده ای از سراسر نامه دینی زرتشتیان است که در نمازها، جشن ها و مراسم گوناگون دیگر خوانده می شود(دوستخواه، 1374، ص15ـ33؛ توفیقی، 1389، ص64).
بجز گات ها، که سروده خود زرتشت است، بخش های دیگر نوشته اشخاص دیگری بوده است(دوستخواه، 1366، ص4). اوستا دارای شرح و تفسیری است که زند نام دارد که در زمان ساسانیان به زبان پهلوی نوشته شده است و به شرحی که بر زند نوشته شده، پازند می گویند(مشکور، 1377، ص103).
تعالیم زرتشت
دین زرتشت مانند سایر ادیان و مذاهب دارای عقاید، آداب دینی، احکام شرعی و جشن ها و مراسم های گوناگون است. به اختصار برخی از باورهای اعتقادی زرتشتیان عبارت است از (ر.ک: افتخارزاده، 1377، ص256- 298):
اهورامزدا: این واژه به معنای(سرور و دانا) است. زرتشت معتقد است: تنها یک خدای بزرگ ازلی و ابدی وجود دارد که خالق آسمان و زمین و از همه چیز آگاه است که اهورامزدا خوانده می شود(بهار، 1384، ص40؛ اوشیدری، 1371، ص20ـ21). روشن نیست که گرایش زرتشتیان به خدایان دوگانه(خدای خیر و شر) از چه زمانی آغاز شده است (توفیقی، 1389، ص64؛ ر.ک: حسینی قلعه بهمن، 1389).
انگره مئینو: این واژه به معنای روح نابودکننده یا خرد خبیث است. بعدها این واژه، به مضان اهریمن، که معادل شیطان است، درآمده است. اهریمن مظهر شرور و بدی هاست. در آیین زرتشت، انگره مئینو در مقابل سپنتامینو(قوه نیکی) بیان گردیده است. این دو قوه همیشه باهم در ستیزند و در نهایت، پیروزی با قوه نیکی خواهد بود(اوشیدری، 1371، ص134).
امشاسپند: این واژه از دو جزء امشه، به معنای جاودانی و سپنته، به معنای مقدس و پاک تشکیل شده است. بنابر تعالیم زرتشت، جهان سرشار از نیروهای معنوی بوده که امشاسپند، ملائکه و ایزد(فرشته) خوانده می شوند. این نیروها، به دو قسم کلی و جزئی تقسیم می شوند: 1. نیروهای کلی، که شش امشاسپند بوده و مأمور حفظ و انتظام امور عالم وجود و موجب قوام و دوام اشیای مادی می شوند. 2. نیروهای جزئی، که نیروهای هریک از مخلوقات عالم به طور جداگانه است. مثلاً، آفتاب، ماه و سایر اجزاء هریک نیروی بخصوصی دارند که حافظ آنهاست. این نیروهای جزئی از نیروهای کلی منشعب شده اند(همان، ص 123ـ127).
سوشیانت: واژه سوشیانت به معنای نجات دهنده، به هریک از منجی های موعود زرتشتی اطلاق می شود. بنابر سنت زرتشتی، سه هزار سال باقی مانده از عمر جهان، عهد سلطنت روحانی زرتشت و سه پسر آینده اوست. هریک به فاصله هزار سال از یکدیگر، قدم به عالم هستی می گذارند. در میان موعودهای زرتشتی، توجه بیشتر به آخرین سوشیانت است که به آن سوشیانس هم گفته می شود. پس از ظهور سوشیانس، جهان پر از عدل و حکمت می شود. سعادت و خوشبختی فراگیر شده و اندیشه، گفتار و کردار نیک، ظفر می یابد و جهان از دروغ پاک می شود(همان، ص 334).
دوگانه انگاری کیهان شناختی: دوگانه انگاری در کیش زرتشتی، به معنای تقابل دو نیروی شخصی متضاد در عالم است: خدای خیر، و رقیب شرّ. بنابراین باور، همه جهان هستی، در نزاع میان خیر و شر درگیرند. اهورامزدا، تشخص همه خیرها و اهریمن، مجسمه همه شرور است(موحدیان عطار و رستمیان، 1386، ص215).
جاودانگی روح و رستاخیز: بنابر تعالیم زرتشتی، روح پس از مرگ جسمانی، سه روز با بدن می ماند. در روز چهارم، به دنبال پاداش و کیفر، به سرای جاودانی در بهشت یا دوزخ جای می گیرد و کسانی که اعمال خوب و بدشان یکسان باشد به مکانی به نام هَمَستگان منتقل می شوند. رستاخیز و قیام مردگان پس از ظهور آخرین سوشیانت خواهد بود(اوشیدری، 1371 ص384 و 496؛ کای و دیگران، 1384، ص174ـ175). در روز داوری نهایی، روح انسان ها با بدن هایشان متحد گردیده، افراد نیکوکار از گنهکار جدا گشته و به مدت سه روز به بهشت یا جهنم فرستاده می شوند. سه روز بعد، هم انسان های خوب و هم افراد شرور، با عبور از انبوه آهن گداخته پاک خواهند شد. ولی به خوبان، آسیبی نخواهد رسید و سپس همه آنان به جاودانگی می رسند(موحدیان عطار و رستمیان، 1386، ص219).
لازم به یادآوری است که امروزه شمار زرتشتیان کمتر از دویست هزار نفر می باشد. نزدیک به صد هزار نفر از این جمعیت، فعال و دین مدارند. حدود سی هزار تن از زرتشتیان مهاجر، در کانادا، ایالت متحده، انگلستان و سایر کشورها مقیم هستند. از شاخه های عمده زرتشتی، پارسیان و گبرها می باشند که تعداد پیروان پارسیان 110هزار نفر و گبرها 20هزار نفر است(ملتون، 1393، ص308).
دوره های یهودیت
خداوند پس از دوره آباء و مشایخ، حضرت موسی علیه السلام را برای هدایت قوم بنی اسرائیل فرستاد. حضرت موسی علیه السلام در بیابان حوریب(صحرای سینا) به رسالت مبعوث شد و مأموریت یافت تا به همراه برادرش هارون، به مبارزه با فرعون پرداخته و بنی اسرائیل را نجات دهد. حضرت موسی، در صدوبیست سالگی در موآب از دنیا رفت و وصی او حضرت یوشع بن نون، رهبری دینی مردم را بر عهده گرفت(طاهری آکردی، 1390، ص40؛ ر.ک: خروج؛ اعداد). قوم یهود، پس از وفات حضرت موسی علیه السلام، تاریخ پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است؛ از دوران طلایی حکومت سلیمان تا دوران اسارت و تبعید در بابل. برخی از موارد مهم این دوران عبارت است از (ر.ک: شولتز، بی تا، ص 141ـ211):
1. عصر داوران (قضات): عهد عتیق از هنگام تسخیر سرزمین کنعان تا به قدرت رسیدن شائول(طالوت)، نخستین پادشاه بنی اسرائیل، که حدود دو قرن طول کشیده است(1230 تا 1023ق)، عصر داوران خوانده است(ابا ابان، 1979م، ص26). داوران افرادی بودند که پادشاهی نداشتند، اما وظیفة آنان، حل و فصل نزاع های داخلی بنی اسرائیل بود. آخرین داور سموئیل بود(طاهری آکردی، 1390، ص44؛ ر.ک: داوران: 3؛ اول سموئیل: 7؛ آقالرپور، 2005، ص61).
2. عصر پادشاهان: این عصر شامل چندین حکومت می شود: حکومت شائول(طالوت)(اول سموئیل8: 1 به بعد)، حکومت داوود(دوم سموئیل، باب 2ـ5)، و حکومت سلیمان(اول پادشاهان، باب1ـ3). از اقدامات مهم سلیمان، ساختن معبد بیت المقدس(هیکل سلیمان) است که این معبد قبله گاه یهودیان شد(همان، باب 5ـ7).
3. دوران پس از سلیمان تا جلای بابل: بنابر آنچه در عهد عتیق آمده است، پس از حضرت سلیمان، پسرش رحبعام بر تخت سلطنت نشست. از اسباط دوازده گانه بنی اسرائیل، تنها دو سبط یهودا و بنیامین از او حمایت کردند. ده سبط باقی مانده، دست از حمایت او برداشته و از فرمان او سرباز زدند و حکومت مستقل بنی اسرائیل، به رهبری یربعام بن ناباط را تشکیل دادند. ازاین رو، دو حکومت تشکیل شد. حکومت یهودا با فرمانروایی رحبعام در جنوب و حکومت اسرائیل، به رهبری یربعام در شمال. پادشاهان بعدی نیز از نسل این دو بودند. فساد پادشاهان و اصرار مردم بر شرک و بت پرستی و تجزیه سرزمین بنی اسرائیل، موجب ضعف و بدبختی بنی اسرائیل شد. در سال 720 ق، آشوریان به حکومت اسرائیل حمله کردند و تعداد بی شماری را کشته یا به اسارت بردند. بدین ترتیب، حکومت اسرائیل نابود شد(اول پادشاهان، باب 12به بعد؛ دوم پادشاهان، باب17؛ دوم تواریخ 9: 30ـ31؛ ابا ابان، 1979، ص53ـ58؛ لوی، 1334، ج1، ص75ـ77و135؛ آقالرپور، 2005م، ص74ـ76). پس از سقوط دولت اسرائیل، بار دیگر پادشاهان و مردم دست از گناه و ستمکاری برنداشته، و به نصایح انبیای خود گوش فرا ندادند. سرانجام به دلیل عصیان و نافرمانی آنان وعده الهی محقق شد. در سال 586ق بختنصّر به اورشلیم حمله کرد. در این حمله، همة خانه ها و نیز بیت المقدس سوزانده و ویران گردید و بنی اسرائیل را به بابل کوچ داد. بنابر مکتوب عهد عتیق، جمیع ساکنان اورشلیم و جمیع سرداران و جمیع مردان جنگی را که ده هزار نفر بودند، اسیر ساخته، برد و جمیع صنعتگران و آهنگران را نیز، چنان که سوای مسکینان اهل زمین کسی باقی نماند(دوم پادشاهان: باب 24ـ25؛ اپستاین، 1385، ص59؛ ماری پت فیشر، 1389، ص354). بختنصّر افرادی نظیر فقیران، سالخوردگان و بیماران را باقی گذارد تا از شهر ویران شده اورشلیم نگهداری کنند. در تخریب و سوزانیدن بیت المقدس، بخشی از دیوار غربی بیت المقدس باقی ماند(کلاپرمن، 1347، ج 1، ص185). این حادثه در تاریخ بنی اسرائیل، به جلای بابل یا اسارت بابلی شهرت دارد (ر.ک: عبدالملک، 1995، ذیل واژه سبی، ص457ـ458؛ افندی ابکاریوس، 1385، ص63ـ73).
عصر اسارت بابلی
سرزمین بابل، مکان جدید زندگی بنی اسرائیل شد. یهودیان تا زمانی که حاکمان بابل بر آنجا سلطه داشتند، در تبعید بودند. در دوران اسارت یهودیان، بختنصّر اجازه عبادت را به اسیران داده بود. ازاین رو، یهودیان شنبه ها دور هم جمع شده به عبادت یهوه و آموختن تعالیم موسی و پیامبران می پرداختند(کلاپرمن، 1349، ج2، ص15؛ شولتز، بی تا، ص210).
یهودیان ده ها سال در حال تبعید و اسارت به سر می بردند. سرانجام، کوروش در سال 539ق.م به بابل لشگر فرستاد و آنجا را تسخیر کرد. کوروش نسبت به بنی اسرائیل، با رأفت و مهربانی خاصی برخورد کرد. بدین سبب، یهودیان برای کوروش احترام بسیار قائل بوده اند(پیرنیا و اقبال، 1370، ص68ـ70؛ بیات، 1369، ص47ـ50؛ گیرشمن، 1372، ص140ـ141؛ قرنی، 1371، ص45، زرین کوب، 1375، ص56ـ58). وی به یهودیان اجازه داد تا به سرزمین خود بازگردند و معابد ویران شدة خود را بازسازی کنند(هوار، 1363، ص42).
بنابر نوشته ویل دورانت ساعتی که کوروش همچون مرد جهانگشایی، به بابل درآمد و یهودیان اسیر را آزاد گذاشت تابه سرزمین خود بازگردند، یکی از باشکوه ترین ساعات تاریخ بنی اسرائیل به شمار می رود(ویل دورانت، 1370، ج1، ص380). کوروش بنیان گذار سلسله هخامنشی و فرمانروای بابل شد. برخی مورخان و اوستاشناسان، با استناد به مدارک و شواهدی، آئین هخامنشیان را زرتشتی گری دانسته اند. از شواهدی که بر این نظر اقامه شده، این است که پادشاهان هخامنشی همه جا از اهورامزدا با تعظیم و احترام یادکرده اند. ایرانیان دوره هخامنشی نیز معتقد به اهورامزدا بودند. این نام ویژه آئین زرتشت بوده و پیش از زرتشت در میان اقوام آریایی و هندویی دیده نشده است(رضی، 1352، ص73؛ پیرنیا و اقبال، 1370، ص 122؛ بیات، 1369، ص 82ـ84؛ گیرشمن، 1372، ص171ـ181؛ هوار، 1363، ص77ـ82).
تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت
در زمان سلطنت کوروش هخامنشی در بابل، رابطه بسیار نزدیک بین ایرانیان زرتشتی و یهودیان برقرار بوده است(دوشن گیمن، 1378، ص 81). یهودیان به دلیل همین رابطه تنگاتنگ با زرتشتیان، همواره در برابر این سؤال قرار دارند که دین ایرانیان، تأثیری بر یهودیت گذاشته است یا نه؟ به نظر بسیاری از دانشمندان، دگرگونی های بسیاری پس از تبعید بابلی در دین یهود و کتاب مقدس یهودیان رخ داده است. این امر، به شدت متأثر از باورهای کیش زرتشتی بوده است. آموزه هایی در دین یهود پدیدار گشت که پیش از جلای بابل و مواجهه با ایرانیان وجود نداشته است. یهودیان با معتقداتی تازه و آیینی نو روبه رو شدند(Kriwaczek، 2004، ص 197؛ دوشن گیمن، 1378، ص94؛ آشتیانی، 1371، ص286؛ ناس، 1390، ص546؛ رضی، 1344، ص 406، عطایی، 1384، ص270ـ297).
آموزه های مربوط به شیطان، فرشتگان، باورهای اخروی نظیر داوری نهایی، رستاخیز مردگان، آخرالزمان، بهشت و جهنم و...، که در بحث تعالیم زرتشت بیان شد، باورهایی است که اد عا می شود یهودیان از دین زرتشت اقتباس کرده اند(یامااوچی، 1390، ص514ـ515). بنابر ادعای برخی نویسندگان، فهم و استنباط این آموزه ها از عهد عتیق نزدیک به محال است(آژیر، 1392، ص232)، به عنوان نمونه، با اینکه دعوت پیامبران و کتاب های آسمانی بر دو اصل مبدأ و معاد تأکید می کند، ولی در اسفار پنج گانه یهودیان، هیچ اشاره ای به معاد و عالم پس از مرگ نشده است. در مواردی، که در اسفار پنج گانه سخن از جزای اعمال به میان آمده است، تنها پاداش و کیفرهای دنیوی مورد توجه قرار گرفته است(بلاغی، 1431ق، ج4، ص762؛ رسول زاده، 1389؛ قرنی، 1371، ص62ـ65). ازاین رو، همواره میان دیدگاه های عقلی و کلامی یهودی و مبانی تلمودی درباره رستاخیز اختلاف وجود داشته است. به گونه ای که اغلب فیلسوفان یهودی اعتقاد به رستاخیز مردگان را از اصول اساسی یهودیت نمی دانند. امروزه نیز بخش مهمی از جمعیت یهودیان ـ یعنی یهودیت سکولار ـ اعتقاد به معاد و رستاخیز مردگان ندارند(کلباسی، 1384، ص 258و441).
دیدگاه های گوناگون در مسئله تأثیرپذیری یهودیت از آیین زرتشت را می توان در سه دیدگاه جای داد: موافقان تأثیرپذیری، مخالفان تأثیرپذیری، و قائلان به عدم قطعیت تأثیرگذاری.
البته برخی نیز مدعی تأثیرگذاری یهودیت بر کیش زرتشتی هستند(نیگوسیان، 1993، ص 95) این دیدگاه را به دلیل عدم مقبولیت در جامعه علمی، از بیان آن خودداری می کنیم.
موافقان تأثیرپذیری یهودیت از زرتشتی گری
بنابر نوشته یامااوچی ازسال1791م که کنت کنستانتین پیشنهاد اولیه خود را اعلام کرد، بسیاری از محققان تأثیر دین زرتشتی را بر یهودیت مسلم انگاشته اند. افرادی همچون بوست، برتولت، زودربلوم، نیولی، هینلز ، هولتگارد، کیتاگاوا، وینستون، معتقد به تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت بودند(یامااوچی، 1390، ص514؛ ر.ک: آشتیانی، 1368، ص261ـ264).
از جمله اموری که بیشتر موافقان تأثیرپذیری بر آن تأکید می ورزند، امور مربوط به جهان اخروی است. قرن های طولانی در میان بنی اسرائیل بحثی از معاد مطرح نبوده است و سرنوشت انسان ها پس از مرگ روشن نبود. تنها پاداش نیکوکاران، عمر طولانی در روی زمین بوده است. برخی یهودیان، که از باور ایرانیان درباره حیات پس از مرگ و جاودانگی روح و روز رستاخیز و داوری، آگاهی یافتند، آن را پذیرفتند(شاله، 1355، ص319ـ320).
مری بویس جزو مدافعان سرسخت دیدگاه تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت بوده است.
او می گوید:
زرتشت نخستین کسی بود که باورهایی چون داوری و قضاوت درباره افراد، وجود بهشت و دوزخ، و رستاخیز آینده بدن ها، داوری نهایی همگانی، و زندگی جاوید برای روان و تن دوباره بهم پیوسته(نو پیوسته) را به بشریت تعلیم داد. این آموزه ها از طریق وام گیری آنها توسط یهودیت، مسیحیت و اسلام، اصول اعتقادی و ایمانی بیشتر مردمان جهان شد(بویس، 1985، ص 29).
مکاتب مختلف یهودی پس از دوران تبعید همه این آموزه ها را از زرتشت اقتباس کرده اند؛ زیرا یهودیان اولین مردمانی بودند که بیشترین تأثیرات را از دین زرتشتی گرفتند(همان، ص 77).
بویس در کتاب تاریخ کیش زرتشت، به سبب این امر اشاره کرده، می نویسد:
از میان همه رعایای هخامنشیان و مقدونی ها، یهودیان کسانی بودند که بیش از همه موادی را از آیین زرتشت جذب کرده بودند که احتمالاً سبب این امر یکی همسایگی طولانی آنها در نواحی گوناگون بوده و سبب دیگر این بود که علی رغم تفاوت های فراوان، آنان چند رابطه نزدیک با دین ایرانی ها داشتند (ازجمله آن، اعتقاد مشترک آنان به عدالت قطعی خداوند است)(بویس، 1991، ص 367).
بسیاری از پژوهشگران، هم رأی با بویس بوده، و نوشته اند که ادیان ابراهیمی(یهودیت، مسیحیت، اسلام)، برخی از آموزه های اساسی همچون رستاخیز و معاد را از دین زرتشت اقتباس کرده اند(بویس، 1992، ص 77؛ الیاده، 2005، ص 124ـ125؛ بوکر، 1997، ص 13؛ هینلز، 1371، ص97؛ شاله، 1355، ص214؛ گروه نویسندگان، 1389، ص318).
در کیش یهود، بهشت و دوزخِ نمایان و آشکاری وجود ندارد، اما هرچه به موسویت متأخر نزدیک گردیم، این موضوع رنگ برداشته و نمایان می شوند. بی شک این مسئله در آیین یهودیت برکنار از نفوذ دین زرتشتی و فلسفه ایران نمی باشد که خود مبنای بهشت و دوزخ مسیحی و سرانجام اسلامی شده است(فروید، 2537شاهنشاهی، ص207). حتی برخی معتقدند: قابل تصور نیست برخی از نظریه ها و اعمال مشخص که وارد دین یهودیت، مسیحیت و اسلام شده اند، بدون تأثیر دین زرتشت بوده باشد(نیگوسین، 1993، ص 97).
از دیگر آموزه هایی که گفته شده به سبب تأثیر دین زرتشت بر یهودیان بوده، عبارتند از: باور به منجی موعود، اهریمن یا شیطان، وجود بهشت و جهنم، هفت فرشتة مقرب مانند اعتقاد زرتشتیان به امشاسپندان، آخرالزمان، و همچنین، عقیده به وجود هاویه شئول که آنجا را سرزمینی ظلمانی و محل اقامت اموات دانسته اند(فولتس، 1385، ص41ـ42؛ همو، 2004، ص 49؛ دوشن گیمن، 1363، ص143؛ ناس، 1390، ص546؛ مشکور، 1377، ص134؛ حکمت، 1345، ص1194ـ95؛ الصمادی، 2005، ص53، رضایی، بی تا، ج 1، ص 463).
جورج مینوا اظهار می کند: با کمال تعجب در این کتاب ها(عهد عتیق)، ذکری از جهنم به عنوان محلی برای عقاب در جهان آخرت به میان نیامده است(مینوا، 1379، ص75ـ76). از دیگر موضوعاتی که یهودیت به سبب آشنایی با جهان بینی و اندیشه های دینی زرتشت به آن اعتقاد پیدا کرده، باور به اینکه یهوه خدای مردم، دارای زمان و مکانی خاص نیست. به عبارت دیگر، یهوه خدای چند قبیله معین، و خدای فلسطین و خدای سرزمین داوود نیست، بلکه آفریدگار جهان و خدای یگانه و فرمانروای همه گیتی بوده و سرنوشت همه ملت ها در اختیار اوست(گئر، 1387، ص203؛ صالحی مقدم، 1389، ص 409).
بنابراین، می توان گفت: بسیاری از محققان قاطعانه از تأثیرگذاری دین زرتشت بر یهودیت سخن گفته اند. از دیدگاه این محققان، وجود ریشه های تاریخی برخی از عقاید یهودیت در آیین زرتشت و همجواری یهودیان با زرتشتیان در جلای بابل، خود بهترین دلیل بر تأثیرگذاری دین زرتشت بر یهودیت است.
مخالفان تأثیرپذیری یهودیت از زرتشتی گری
برخی اندیشمندان نیز منکر تأثیرپذیری یهودیت از زرتشتی گری بوده و بر این باورند که آموزه های مذکور خود ریشه در یهودیت دارد. از جمله افرادی که سرسختانه معتقد است این آموزه ها ریشه در یهودیت دارد و هرگونه تأثیرپذیری را انکار می کند، شفتلویتس است(دوشن گیمن، 1363، ص145).
از نظر جولیوس اندیشمند یهودی، شکل عالی آموزه معاد و رستاخیز مردگان در اذهان حکیمان و دانشمندان یهودی، محصول الهام بخشی یهودیت بوده است و با اعتقاد پست و فرومایه ایران زمین شباهتی ندارد و نیز اعتقاد به جاودانگی روح از دیرباز میان بنی اسرائیل وجود داشته و در موارد متعددی از کتاب مقدس بدان اشاره شده است(گرینستون، 1973، ص 57ـ58)
ستزر، دانشمند عصر حاضر، کتیبه ها و سنگ نوشته های یهودیان در قرون نخستین را از مدارک و شواهدی برمی شمارد که حاکی از باور یهودیان نخستین به رستاخیز است. وی معتقد است: تعدادی از این سنگ نوشته ها به صورت مشخص، حکایت از باور یهودیان نخستین به رستاخیز می کند(ستزر، 2004، ص 110ـ114).
همچنین ربی ها، که پس از تخریب معبد اورشلیم در سال 70میلادی، به بازسازی سنت یهود پرداختند و میشنا و تلمود را تدوین نمودند. آموزه رستاخیز مردگان را جزء جدانشدنی از شریعت مکتوب می دانند. به نظر اینان، در تورات که می گوید: کسانی که از اوامر الهی سرپیچند به قتل می رسند و مسئولیت گناهانشان به گردن خودشان خواهد بود(اعداد 31:15)، اشاره به جهان آخرت و کیفر اعمال دارد(چاید ستر، 1380، ص310). افزون بر اینکه، عدم بیان صریح امور مربوط به معاد و کیفر و پاداش در اسفار پنج گانه، دلالت ندارد که یهودیان به این امور باور نداشتند؛ زیرا یهودیان علاوه بر اسفار پنج گانه، آموزه های دینی و اعتقادی خود را از تعالیم شفاهی مانند تلمود و کتاب های انبیا متأخر نیز اخذ می کردند و در این کتاب ها بحث معاد مطرح شده است(فرج الله، 1412ق، ص 146). در کتاب گنجینه ای از تلمود اینچنین آمده است: باور به قیام مردگان و معاد یکی از اصول دین و ایمان یهود است و انکار آن، گناهی بزرگ محسوب می شود. علمای یهود اعتقاد به رستاخیز را موضوع یکی از دعاهای "برکات هجده گانه"، که بخش مهمی از نمازهای روزانه است، قرار دادند(کهن، 1382، ص362). همین امر بیانگر بحث معاد در یهودیت اولیه است. نباید آن را به زرتشتیان نسبت داد. اما اینکه چرا در اسفار پنج گانه، سخن صریح و روشنی از معاد و احوال آن به چشم نمی خورد، دانشمندان دلایلی را بیان کرده اند. از جمله:
ابن کمونه دانشمند یهودی، یهودیان را معتقد به پاداش و کیفر، بهشت و جهنم، جاودانگی روح و رستاخیز دانسته و به سبب عدم ذکر روشن و صریح از قیامت در تورات پرداخته، می نویسد:
انبیا به راهنمایی خداوند، پزشکان و طبیب دل ها هستند. همان گونه که طبیب بدن دردی که در جسم مریض هست، مداوا می کند، پیامبران نیز که طبیب جان هستند، دردی که در جان مردم آن زمان هست، مداوا می کنند. مردم زمان موسی از منکرین ثواب و عقاب آخرت نبودند، بلکه مرضشان پرستش بت ها و ستارگان و... بود و معتقد بودند که پرستش غیر خدا، موجب آبادانی زمین و افزایش میوه ها است... خداوند می خواست این افکار غلط را از اذهان آنان محو کند و اعمال سخت و سنگین بی فایده را از دوش آنان بردارد. به وسیله موسی، به آنها خبر داد که اگر ستارگان و بت ها را پرستش کنند، باران قطع می شود و زمین خراب می گردد و میوه ها و محصولات از بین می رود و امراض روی می آورند و عمرها کوتاه می گردد. اگر به عبادت خدا روی آورند، حاصلخیزی زمین، صحت، سلامتی و طول عمر خواهند داشت. به همین دلیل، وعده و وعیدهایی در همین مورد، در جای جای تورات تکرار شده است تا این اعتقاد فاسد از بین برود و اثرش از جان آنها محو شود و مردم از این اعتقاد بیمار و مفاسدی که این باور باطل به دنبال خود دارد، پاک و مداوا شوند. اگر مرض آنان انکار جاودانگی نفس بعد از مرگ و ثواب و عقاب اخروی بود، به طور مکرر در تورات برای تأکید و تقریر ذکر می شد، اما ازآنجاکه امر این گونه نبوده، اکتفا کرده به شهرتش(معاد) در بین مردم و اشار ه کردن به آن (ابن کمونه، 1383، ص 158ـ160).
وی همچنین نقل می کند که اساساً سؤال کردن از اینکه چرا در تورات ذکری از معاد به میان نیامده است، صحیح نیست؛ زیرا امور الهی و افعال خداوند سؤال بردار نیستند. شاید عدم ذکر آن در تورات، به سبب حکمتی بوده که ما نمی دانیم(همان، ص 158).
به عقیده برخی دیگر از اندیشمندان، افکار و تصورات مربوط به آخرالزمان در کتاب های عهد عتیق، به تدریج رشد و بسط یافته است. روز یهوه در کتاب های هوشع، عاموس، ناحوم، میکاه، ارمیا، که به دوران قبل از اسارت بابلی تعلق دارند، در اصل روز انتقام خداوند از مجرمان و پیمان شکنان و کافران و زمان استقرار سلطنت یهوه بر قوم برگزیده خود در همین دنیا بوده است، و سخنی از معاد و پاداش و کیفر جهان آخرت به میان نیامده است. اما در دوره های پس از اسارت بابلی و پس از آنکه یهودیان متحمل آزار و اذیت هایی از سایر اقوام شدند، روز یهوه معنایی وسیع تر به خود گرفته و به یک تحول بزرگ آخرالزمانی به معنای فرجام شناسی آن مبدل شده است. به عنوان نمونه، در کتاب دانیال نبی، اشاره قطعی به حوادث آخرالزمان و رستاخیز مردگان و ثواب و عقاب، شده است(دانیال1:12ـ4). این کتاب در دوران سلطنت آنتیوخوس اپیفانس، فرمانروای سوریه و فلسطین(164ق.م ـ175)، که یهودیان گرفتار آزار و اذیت عمال دولتی شده بودند، نوشته شده است(مجتبایی، 1369، ص 138). پیترز نیز به همین امر اشاره کرده و سپس می نویسد: دست کم در سنت یهودی اعتقاد به جاودانگی انسان از میل به عدل الهی متولد شده است(پیترز، 1990، ج 3، ص 331). براین اساس، باور به معاد نه به سبب تأثیرپذیری از دین زرتشت، بلکه به سبب ظلم و شکنجه هایی بوده است که بر یهودیان تحمیل شد. آنان منتظر دادگاه عدل الهی در جهان دیگر بودند.
دیگر اینکه، جهان بینی یهودی پس از دوران اسارت بابلی نیز توحیدی باقی مانده بوده و مانند جهان بینی دین زرتشت دوگانه انگاره نبوده است. شیطان در یهودیت، مخلوق یهوه شمرده شده و وجود مستقلی که مانند اهریمن زرتشتی فاعل همه شرور باشد، نیست(جمعی از نویسندگان، 1388، ص182ـ183).
پیرامون اقتباس آموزه منجی یهودیت از دین زرتشت نیز می توان گفت: بشر از ابتدای آفرینش تاکنون همواره منتظر منجی بوده است، این منجی به عناوین گوناگون در ادیان خوانده شده است. اندیشه منجی موعود، نه تنها مختص ادیان، بلکه در همه اقوام و ملل و حتی قبایل بدوی وجود داشته است(حسینی، 1378). بنابراین، اساس منجی در یهودیت موجود بوده و نیازی به اخذ آن از زرتشت گری نبوده است. افزون بر اینکه، منجی موعود یهودیت با سوشیانت کیش زرتشت این تفاوت را دارد که سوشیانت زرتشتیان، قرار است با ظهورش جهان را از چنگال اهریمن و نیروهایش نجات بدهد، اما منجی قوم یهود ظهور می کند تا قوم یهود را به شوکت پیشین بازگرداند(گئر، 1387، ص 204).
بنابراین، بسیاری از اندیشمندان معتقدند با وجود این تعالیم در دین یهودیت و وجود تفاوت میان برخی آموزه ها در دین زرتشت با یهودیت، نمی توان پذیرفت که یهودیت در این آموزه ها متأثر از زرتشتی گری بوده است، بلکه خود مستقلاً چنین اعتقاداتی را داشته اند.
قائلان به عدم قطعیت تأثیرپذیری یهودیت از زرتشتی گری
زینر معتقد است: ما نمی توانیم با اطمینان و یقین بگوییم که آیا یهودیان از زرتشتیان متأثر شده اند یا زرتشتیان از یهودیا ن و یا اصلاً اینکه یکی از دیگری تأثیر گرفته باشد (زینر، 1961، ص 57ـ58).
برخی نیز به صراحت بیان می کنند که تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت، قابل دفاع قاطعانه نیست و می گویند:
میزان تأثیر آیین زرتشت در یهود را به آسانی نمی توان ارزیابی کرد... اینکه مفاهیم یهود در این باره چه میزان با روح کلی افکار زمانه بستگی دارد و تا چه میزان مستقیماً از آیین زرتشت،گرچه ناآگاهانه و غیرعمد گرفته شده باشد، امری است که ارزیابی آن ممکن نیست. در بعضی امور جزیی، مانند اعتقاد به فرشتگان، گویا بتوان بی تردید گفت که تأثیر آیین زرتشت آشکار است(مک نیل، 1388، ص190).
برخی نویسندگان نیز اصل وجود برخی عقاید را در یهودیت قبول دارند، اما آن را پس از جلای بابل متفاوت از قبل می دانند. ازاین رو، داوری دربارة تأثیرپذیری یهودیت از زرتشتی گری را قطعی نمی دانند. برای نمونه، المسیری می نویسد:
فرشتگان در قسمت های اول عهد عتیق در صورت بشری آشکار شده اند و عهده دار وظایف گوناگونی همچون حمایت از عبری ها هنگام خروج از مصر و عبور از بیابان، تعبیر خواب های زکریا و دانیال نبی هستند. همچنین کشتی گرفتن یعقوب با یک فرشته در عهد عتیق آمده است.[این موارد قبل از جلای بابل است]. بعد از بازگشت از بابل مفهوم فرشتگان در اعتقادات یهودی رسوخ یافت و دارای نام ها و طبقات مختلف شده، و تعدادشان افزایش یافت(المسیری، 1383، ج5، ص315-316).
بنابراین، می توان گفت: صرف وجود شباهت در آموزه های دو دین دلیلی بر تأثیر نیست. ازاین رو، محققانی مانند زینر و مک نیل این موضوع را نمی پذیرند و آن را قطعی نمی دانند و معتقدند گرچه شواهدی بر این امر وجود دارد، اما این شواهد نمی تواند دلیل قطعی باشد.
تحلیل و بررسی دیدگاه ها
گرچه بررسی نظریه های مزبور نشان می دهد که به ظاهر، نظریة موافقان تأثیرپذیری با شواهد تاریخی بیشتری می سازد؛ زیرا این ادبیات قبلاً در یهودیت نبوده و پس از جلای بابل و از دین زرتشتی وارد یهودیت شده است، اما شاید بتوان گفت: دیدگاه دوم، که منکر تأثیرپذیری است و یا دیدگاه سوم، که معتقد به عدم قطعیت تأثیرپذیری یهودیت از کیش زرتشت است، در جای خود قابل تأمل است؛ زیرا یهودیت خود یک دین توحیدی است و دارای مؤلفه اصلی توحید، نبوت و معاد است فرض اینکه این مواردی که برخی آن را برمی شمارند، ریشه در عقاید یهودیت و تعالیم انبیای بنی اسرائیل داشته باشد، قابل قبول می باشد.
بنابراین، شاید بتوان به نظر چهارمی رسید که مشتمل بر هر سه نظریه باشد و با یک نگاه جدید هر سه دیدگاه را در خود جمع کرده باشد. آن نگاه جدید، این است که زرتشتی گری یک دین توحیدی بوده و از سوی خدا بر مردم فرستاده شده بود و در طول تاریخ درگیر ثنویت و تغییراتی شده، اما سه اصل توحید، نبوت و معاد در آن بارز است. یهودیت نیز دین توحیدی، ابراهیمی و خدامحور است و همان سه اصل را داراست.
گرچه در اسفار پنج گانه و اسفار یوشع و داوران و دیگر صحف دینی بنی اسرائیل در قرون نخستین، هیچ نشانه ای مشخص از مفاهیم اخروی نیست، اما اندیشه معادشناسانه در افکار یهودیت، قبل از رانده شدن و جلای بابل، وجود داشته است. بسیاری از اصول معادشناسی یهودی توسط پیامبران تبیین شد. در سفر دانیال نبی، اصول معادشناسی یهود کامل گردید و پس از آن کتاب هایی با محوریت آخرالزمان و بعث و نشور تدوین شد(المسیری، 1383، ج5، ص300ـ301). بنابراین، وجود انبیای یهودی مانند دانیال نبی، اِستِر، مُردخای، عزرای نبی، حبقوق، و مانند آنها، گواه بر این امر است که خدا برای یهودیان نبی فرستاده است. این حقایق از سوی انبیا آمده است. به گفته برخی نویسندگان، یهودیان تنها قومی هستند که بیشترین پیامبران را در میان خود دیده اند(صالحی مقدم، 1389، ص404).
عدم ذکر معاد در کتب عهد قدیم فعلی، شاید به سبب بازنویسی سوفریم از کتاب مقدس بوده؛ یعنی ممکن است در بازنویسی کتاب مقدس، که در عصر کاهنان و توسط عزرا و سوفریم انجام شده است، معاد بیان نشده باشد، به عبارت دیگر، بر اساس قواعد الهی باید در کلام حضرت موسی بحث معاد بیان شده باشد؛ زیرا حضرت موسی علیه السلام دینی الهی آورده است، اما اینکه در اسفار موجود، از معاد ذکری به میان نیامده است، شاید به سبب عدم اهتمام سوفریم به بحث معاد بوده است؛ چون بر اساس سخن ابن کمونه، که بیانش گذشت، در آن زمان این بحث در اولویت اعتقادی مردم نبوده است و آنان آن را در بازنویسی نیاورده اند. البته، این مطلب مورد تصریح نویسندگان و محققان درباره یهودیت نیست، اما می توان بر اساس تحلیل تاریخی این احتمال را پذیرفت.
بنابراین، نکته اساسی این است که وجود یک اندیشه در یک دین، گرچه از نظر تاریخی پس از دین دیگری آمده باشد، لاجرم دلیل بر تأثیرپذیری از دین قبلی نیست. بهتر است گفته شود اقتضای دین یهودیت، همانی بود که اقتضای دین زرتشت بود. هر دو دین، بر مبنای توحید، نبوت و معاد شکل گرفته اند. بنابراین، همین بحث را در مسیحیت و اسلام می بینیم. شاید هم این تأثیرپذیری مسیحیت و اسلام از یهودیت است. اما این نوع تأثیرپذیری، منافاتی با جوهره اسلام و مسیحیت ندارد؛ زیرا همة این ادیان، ادیان الهی هستند و بر سه اصل توحید، نبوت و معاد استوارند. به نظر می رسد، بیشتر طرف داران قائل به تأثیرپذیری یهودیت از زرتشتی گری در ایران، ملی گرایان ایرانی و بیشتر مخالفان تأثیرپذیری، یهودیان متعصب هستند. اما انصاف علمی حکم می کند که این نوع تأثیر و تأثر در میان ادیان همنوا، امری طبیعی است؛ زیرا منشأ دین در همه این ادیان یکی است و ارسال رسول و انزال کتاب و شریعت در همه وجود دارد. البته به اقتضای زمان، هر دینی رو به کمال رفته است و اسلام، کمال و نهایت ادیان الهی است. ازاین رو، قرآن که معجزه جاوید است و اعجاز آن با عقل اثبات شده است(ر.ک: خوئی، 1394ق، ج1، ص117-132؛ طباطبائی، 1417ق، ج1، ص 60-64؛ معرفت، 1416ق، ج4، ص16)، اسلام را دین خاتم می داند. پس باید تمام ویژگی های گذشته در اسلام باشد. این نوع تأثیرپذیری اشکالی به همراه ندارد. به عبارت دیگر، می توان گفت: یهودیت این اصول را از انبیا و به اقتضای تاریخ خود دریافت کرده است. ابتدا، تأکید حضرت ابراهیم علیه السلام تا حضرت موسی علیه السلام و جانشینانش بر توحید بوده، و همزمان بحث شریعت پررنگ شد. در ادامه توسط انبیای بنی اسرائیل بحث معاد تکمیل گشت. البته حضور در بابل و هم نشینی با زرتشتیان، که به معاد معتقد بودند، به یهودیان کمک کرد بهتر و راحت تر این اعتقاد را پذیرفته باشند. توجه به ذات و گوهر شریعت موسوی، که ادامة دین توحیدی حضرت ابراهیم خلیل بود، اقتضای معاد داشته و نباید این را تحت تأثیر دین دیگر دانسته و یهودیت پیش از جلای بابل را متفاوت از یهودیت پس از جلای بابل بدانیم.
باید توجه داشت که این نوع تحول و کمال در هر دینی وجود دارد؛ تمام ادیان به مرور تکمیل شده و کامل گشتند و یهودیت از این امر مستثنا نیست، به ویژه اینکه برخی از همین اعتقادات میان یهودیان و زرتشتیان مختلف است. نمی توان گفت این اعتقاد از زرتشتی گری است.
به نظر می رسد، دیدگاه چهارم شواهد قرآنی نیز دارد. اعتقاد به روز قیامت، از اصول اعتقادی است که در رسالت جمیع انبیا پیش از حضرت موسی و بعد از ایشان بوده است. آیات فراوانی از قرآن دال بر وجود قیامت و پاداش و کیفر در دین حضرت موسی است(نجم 36ـ42؛ اعلی: 16ـ19؛ طه: 14ـ15، 48، 72ـ76).
بنابراین، ازآنجاکه ادیان آسمانی همه منشأ و خاستگاه واحد و الهی داشته و در ذات و جوهره خود یک هدف را دنبال می کنند، وجود مشابهت ها در میان ادیان، امر بدیهی است. باید توجه داشت اختلافى که در میان شرایع وجود دارد، از نظر کمال و نقص است، نه اینکه اختلاف ذاتى و تضاد و تنافى اساسى بین آنها باشد. معنای جامع در میان همه ادیان عبارت است از: تسلیم شدن به خدا در انجام شرایع الهی، و اطاعت خداوند در آنچه در هر عصرى با زبان پیامبرش از بندگانش مىخواهد. بنابراین، اگر زرتشتی گری را دین وحیانی و الهی بدانیم، منشأ آن با ادیان ابراهیمی یکی است. وجود تشابه در آموزه های یهودیت و زرتشتی گری، دلیل بر تأثیرپذیری از یکدیگر یا ورود آموزه های یک دین در دین دیگر نیست. به ویژه آنکه یهودیت دارای بیشترین ارسال رسول بوده و تعداد بسیاری از انبیای بنی اسرائیل برای بیان توحید، نبوت و معاد آمده اند.
نکته مهم دیگری که دربارة تأثیرپذیری یهودیت از زرتشتی گری باید بدان توجه داشت، وجود تفاوت در نحوة اعتقاد به خدا و دیگر آموزه ها در میان یهودیان و زرتشتیان است. این تفاوت ها، بیانگر یکی نبودن این عقاید است؛ یعنی هر عقیده ای متناسب با اقتضای زمان و مکان خود در عده ای طرفدار پیدا کرده، پس نمی توان به صرف وجود تاریخی برخی عقاید در دین زرتشت، آن را عامل اصلی اعتقاد یهودیان به این آموزه ها دانست، بلکه باید وجود انبیا و جوهرة اصلی یهودیت را نیز در نظر گرفت. البته همنشینی و همسایگی با زرتشتیان را می توان یکی از عوامل مؤثر در پذیرش این اعتقادات از طرف یهودیان دانست.
- كتاب مقدس، چ پنجم، ايلام.
- ابا ابان، 1979، قوم من، تاريخ بني اسرائيل، تهران، كتابفروشي يهودا بروخيم و پسران.
- ابن كمونه، سعدبن منصور، 1383، تنقيح الابحاث للملل الثلاث، تهران، انجمن آثار و مفاخرفرهنگي.
- اپستاين، ايزويدور، 1385، يهوديت بررسي تاريخي، ترجمه بهزاد سالكي، تهران، مؤسسة پژوهشي حكمت و فلسفه ايران.
- افتخارزاده، محمودرضا، 1377، ايران، آيين و فرهنگ، تهران، رسالت قلم.
- افندي ابكاريوس، يوحنا، 1385، «قطف الزهور في تاريخ الدهور»، ترجمه ملك الشعراءبهار، ضميمه آيينه ميراث، ش10، ص5-80.
- اوشيدري، جهانگير، 1371، دانشنامه مزديسنا: واژه نامه توضيحي آئين زرتشت، تهران، مركز.
- آژير، اسدالله، 1392، منجيباوري در كيش زرتشتي و اديان ابراهيمي، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- آشتياني، سيدجلال الدين، 1371، زرتشت(مزديسنا و حكومت)، چ ششم، بي جا، شركت سهامي انتشار.
- ـــــ ، 1368، تحقيقي در دين يهود، چ دوم، تهران، نگارش.
- آقالرپور، گادي(بهرام)، 2005، سير تحولات اجتماعي و مذهبي ملت يهود از پيدايش تا دوران جديد؛ با تأييد ربانيم محترم و رهبران مذهبي و بر اساس آثار مذهبي و تاريخي يهود، بيجا، بينا.
- آموزگار، ژاله و احمد تفضلي، 1382، اسطوره زندگي زردشت، چپنجم، تهران، چشمه.
- بلاغي، محمدجواد، 1431ق، الهدي الي دين المصطفي، ط.الثانية، قم، المركز العالي للعلوم و الثقافه الاسلامية.
- بهار، مهرداد، 1384، اديان آسيايي، چ پنجم، تهران، چشمه.
- بيات، عزيزالله، 1369، كليات تاريخ و تمدن ايران، چسوم، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
- پيرنيا، حسن و عباس اقبال، 1370، تاريخ ايران از آغازتا انقراض قاجاريه، چششم، تهران، كتابخانه خيام.
- توفيقي، حسين، 1389، آشنايي با اديان بزرگ، چسيزدهم، تهران و قم، سمت و طه.
- جمعي از نويسندگان، 1388، گونهشناسي انديشه منجي موعود در اديان، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- چايدستر، ديويد، 1380، شور جاودانگي، ترجمه غلامحسين توكلي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- حسيني قلعهبهمن، سيداكبر، 1389، «زردشتي گري؛ توحيدي يا ثنوي؟»، معرفت اديان، ش3، ص23ـ46.
- حسيني(آصف)، سيدحسن، 1378، «موعود در آيين زرتشت»، هفت آسمان، ش3و4، ص107ـ122.
- حكمت، علياصغر، 1345، تاريخ اديان، تهران، سينا.
- دوستخواه، جليل، 1374، اوستا: گزارش و پژوهش، چدوم، تهران، مرواريد.
- ـــــ ، 1366، اوستا: نامه مينوي آيين زرتشت، از گزارش داوود ابراهيمپور، چششم، تهران، مرواريد.
- دوشن گيمن، ژاك، 1378، اورمزد و اهريمن: ماجراي دوگانه باوري در عهد باستان، ترجمه عباس باقري، تهران، روز فرزان.
- ـــــ ، 1363، زرتشت و جهان غرب، ترجمه مسعود رجبنيا، چدوم، تهران، مرواريد.
- ـــــ ، 1375، دين ايران باستان، ترجمه رويا منجم، تهران، فكر روز.
- دهخدا، علياكبر، 1339، لغت نامه، زير نظر محمد معين، تهران، سيروس.
- رسولزاده، عباس، 1389، «آخرالزمان و حيات اخروي در يهوديت و مسيحيت»، معرفت اديان، ش2، ص67ـ96.
- رضايي، عبدالعظيم، بيتا، تاريخ اديان جهان، تهران، علمي و فرهنگي.
- رضي، هاشم، 1352، راهنماي دين زرتشتي، چ دوم، بيجا، فروهر.
- ـــــ ، 1371، تاريخ مطالعات دينهاي ايراني، چ دوم، تهران، بهجت.
- ـــــ ، 1344، اديان بزرگ جهان، بي جا، آسيا.
- زرينكوب، عبدالحسين، 1375، روزگاران ايران گذشته باستاني ايران، چ دوم، تهران، سخن.
- ستگاست، مري، 1390، آنگاه كه زرتشت سخن گفت: اصلاح فرهنگ و دين در دوران نوسنگي، ترجمه شهربانو صارمي، تهران، ققنوس.
- شاپورشهبازي، عليرضا و سيدسعيدرضا منتظري، 1391، «روايت سنتي از تاريخ زرتشت»، هفت آسمان، ش53، ص 79ـ100.
- شاله، فليسين، 1355، تاريخ مختصر اديان بزرگ، ترجمه منوچهر خدايار محبّي، چ دوم، تهران، كتابخانه طهوري.
- شولتز، ساموئل، بيتا، عهد عتيق سخن ميگويد، ترجمه مهرداد فاتحي، شوراي كليساي جماعت رباني، آموزشگاه كتاب مقدس.
- صالحيمقدم، محمد اسماعيل، 1389، اديان درگذر زمان از آغاز تاكنون، قم، انديشه و فرهنگ جاويدان.
- الصمادي، اسماعيل ناصر، 2005، التأريخ التاريخي ما بين السبي البابلي اسرائيل الصهيونية، دمشق، دارعلاءالدين.
- طاهريآكردي، محمدحسين، 1390، يهوديت، قم، جامعة المصطفي العالمية.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسيرالقرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
- عبدالملك، بطرس، 1995، قاموس الكتاب المقدس، ط.العاشرۀ، القاهره، دارالثقافة.
- عطايي، اميد، 1384، پيامبرآريايي: ريشههاي ايراني در كيشهاي جهاني، چ دوم، تهران، عطائي.
- عفيفي، رحيم، 1374، اساطير و فرهنگ ايراني در نوشتههاي پهلوي، تهران، توس.
- فرجالله، عبدالباري ابوعطاءالله، 1412ق، اليوم الاخر بين اليهودية و المسيحية و الاسلام، ط.الثانية، بيروت، دارالوفاء.
- فرويد، زيگموند، 2537شاهنشاهي، آينده يك پندار، ترجمه هاشم رضي، چ دوم، بيتا، آسيا.
- فولتس، ريچارد، 1385، دينهاي جاده ابريشم: تجارت بري و داد و ستد فرهنگي از آغاز تا قرن پانزدهم، ترجمه ع.پاشايي، تهران، فراروان.
- قرني گلپايگاني، حسين، 1371، موازنه بين اديان چهارگانه توحيدي(اسلام، يهود، مسيح، زرتشت)، چ سوم، قم، دارالكتاب(جزايري).
- كاي، بار؛و پيتر، آسموسن چس، و بويس، مري، 1384، ديانت زرتشتي، ترجمه فريدون وهمن، تهران، جامي.
- كريستن سن، آرتور، 1382، مزداپرستي در ايران قديم: تحقيقات در باب كيش زرتشتي در ايران باستاني، ترجمه ذبيحالله صفا، چپنجم، تهران، هيرمند.
- كلاپرمن، ژيلبرت و ليبي، 1349، تاريخ قوم يهود، ازبناي بيت هميقداش دوم تا پايان دوران گئونيم، ترجمه مسعود همتي، تهران، انجمن فرهنگي اوتصرهتورا گنج دانش ايران.
- ـــــ ، 1347، تاريخ قوم يهود: از ابتداي آفرينش تا بناي معبد دوم، ترجمه مسعود همتي، تهران، انجمن فرهنگي اوتصرهتورا گنج دانش ايران.
- كلباسي اشتري، حسين، 1384، مدخلي بر تبارشناسي كتاب مقدس، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
- كهن، آبراهام، 1382، گنجينهاي ازتلمود، ترجمه اميرفريدون گرگاني، تهران، اساطير.
- گروه نويسندگان، 1389، دانشنامه فشرده اديان زنده، زير نظر رابرت چارلز زينر، ترجمه نزهت صفاي اصفهاني، تهران، نشر مركز.
- گيرشمن، رمان، 1372، ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معين، چ نهم، بيتا، علمي و فرهنگي.
- گئر، جوزف، 1387، سرگذشت دينهاي بزرگ جهان، ترجمة ايرج پزشك نيا، تهران، جامي.
- لوي، حبيب، 1965م، تاريخ يهود ايران، تهران، كتابفروشي يهودا بروخيم.
- ماري پت فيشر، 1389، دايرةالمعارف اديان زنده جهان، ترجمه مرضيه سليماني، تهران، علم.
- مجتبايي، فتحالله، 1369، «آخرالزمان در دين يهود»، در: دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، زير نظر سيدكاظم موسوي بجنوردي، چ دوم، تهران.
- المسيري، عبدالوهاب، 1383، دايرةالمعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ترجمة مؤسسة مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاورميانه، تهران، دبيرخانه كنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه فلسطين.
- مشكور، محمدجواد، 1377، خلاصه اديان در تاريخ دينهاي بزرگ، چ ششم، تهران، شرق.
- معرفت، محمدهادي، 1416ق، التمهيد في علوم القرآن، ط.الثانية، قم، موسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين.
- ملتون، جي گوردن و مارتين بائومن، 1393، اديان در آئينه آمار(بررسي تحولات پيروان اديان از سال 1970تا چشم انداز 2050)، ترجمه محمد آقاجاني، قم، اديان.
- موحديان عطار، علي و محمدعلي رستميان، 1386، درسنامه اديان شرقي، قم، كتاب طه.
- موسوي خوئي، سيد ابوالقاسم، 1394ق، البيان في تفسيرالقرآن، ط.الثالثة، قم، المطبعة العلمية.
- مينوا، جورج، 1379، تاريخ جهنم، ترجمه حسينعلي عربي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ناس، جان باير، 1390، تاريخ جامع اديان، ترجمة علياصغر حكمت، تهران، علمي و فرهنگي.
- ويل دوانت، 1370، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام و ديگران، چ سوم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.
- مك نيل، ويليام هاردي، 1388، بيداري غرب، ترجمة مسعود رجبنيا، تهران، علمي وفرهنگي.
- هوار، كلمان، 1363، ايران و تمدن ايراني، ترجمه حسن انوشه، تهران، اميركبير.
- هينلز، جان، 1371، شناخت اساطير ايران، ترجمة ژاله آموزگار و احمد تفضلي، چ دوم، تهران، چشمه.
- يامااوچي، ادوين ام، 1390، ايران و اديان باستاني، ترجمة منوچهر پزشك، تهران، ققنوس.
- Ben Sasson, Haim Hillel, 1996, "History" in Encyclopedia Judaica, Jerusalem: keterpress Enterprises.
- Bowker,john,1997, World Religions, American ed-New york:dk pub.
- Boyce, Mary & Frantz Grenet ,1991, History of Zoroastrianism, With A Contribution, leiden:E.J.Brill.
- Boyce, Mary, 1985, Zoroastrianism(Their Religion Beliefs and Practices), London, Routledge & Kegan Paul.
- Boyce, Mary, 1992, Zoroastrianis its Antiquity and contant Vigour, London, Professor Emertia of Iranian Studies University of London.
- Eliade, Mircea, 2005, The Myth of the Eternal Return Cosmos And History, trans.Willard R.Trask, New York, Princeton University Press.
- Folts, Richard.C, 2004, Spirituality in the Land of the Noble: How Iran Shaped the Worlds Religions, Oxford: Oneworld.
- Greenstone, Julius H, 1973, The Messiah Idea in Jewish History, Westport, conn.:Greenwood Press.
- Kriwaczek, Paul, 2004, in search of Zarathustra, New York: A Division of Random House, Inc.
- Nigosian, S.A, 1993, The Zoroastrian Faith:Tradition and Modern research, Montreal; Buffalo: McGill-Queen's University.
- Peters ,F.E, , 1990, Judaism, Christianity, and Islam: the Classical Texts and Their interpretation, New Jersey: Princeton University Press.
- Setzer, Claudia, 2004, resurrection of the Body in Early Judaism and Early Christianity, Boston: Brill Academic Publishers.
- Zaehner, R.C, 1961, The Dawn and Twilight of Zoroastrianism, London: Weidenenfeld and Nicolson.