انجیل برنابا در تعارض با قرآن کریم
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
دین مسیحیت در چارچوب یهودیت سده نخست میلادی به وجود آمد. نخستین پیروان مسیح علیه السلام، یهودیانی بودند که کاملاً به انجام احکام دین یهود مقید بودند. اما کانون توجه مسیحیان نخستین و رویدادی که آنان را از سایر یهودیان آن عصر جدا ساخت، راز زندگی، مرگ و رستاخیز عیسی، چهره مرکزی این جنبش و حرکت دینی جدید بود(ویر، 1378، ص 674). منبع اصلی الهیات مسیحی، کتاب مقدس بوده است که تنها شاهد تاریخ مسیحیت، و گواهی بر تاریخ بنی اسرائیل و نیز زندگی و مرگ و رستاخیز عیسی مسیح است. همان گونه که معمولاً اشاره شده، مسیحیت درباره ایمان به یک شخص است، نه باور به یک متن(کتاب مقدس). با این حال، این دو ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند(مک گراث، 1384، ص 275ـ276).
بنابر تاریخ مسیحیان، سی سال پس از تصلیب عیسی، سنت ادبی آغاز شد که بنا بود شکل دهندة کتب عهد جدید باشد. پیش تر، رساله های پولس و اعمال رسولان، به وجود آمده بود. اندکی بعد، انجیل مرقس، بر اساس سنت های شفاهی بر جای مانده درباره عیسی نوشته شد. در پی آن، انجیل لوقا و کمی بعد انجیل متی، نگاشته شدند. تقریباً در همین زمان، انجیل یوحنا تألیف شد، هرچند درباره ترتیب نوشته شدن اناجیل شک و تردید وجود دارد(اسمارت، 1383، ج 2، ص 76). برخی از پژوهشگران در مورد تاریخ تألیف آنها طرح دیگری را پیشنهاد می کنند. تقریباً در طول صدسال پس از مصلوب شدن عیسی، آثاری که اکنون بیانگر مجموعه رسمی عهد جدید است به وجود آمدند. بنابراین، تکامل ادبیات مسیحی در مدتی بسیار کمتر از مدت تکامل کتاب مقدس عبری حاصل شد(همان، ص77).
اصطلاح های(Bible) و(Scripture) و صفت های ساخته شده از آن یعنی(Biblical) و(Scriptural) عملاً قابل جابه جایی و تبدیل به یکدیگرند. هریک از این دو اصطلاح، به مجموعه ای از متون گفته می شود که در تفکر مسیحی معتبر شمرده می شوند(مک گراث، 1384، ص 307ـ308). افزون بر این، صفت قانونی نیز بیشتر برای اشاره به کتاب مقدس به کار می رود. این اصطلاح، که برگرفته از واژة یونانی Kanon، به معنای قانون، قاعده یا ملاک است، برای نشان دادن محدودیت هایی است که اجماع جامعه مسیحی در مورد متونی قائل شده که ممکن است قانونی به حساب آیند و به همین دلیل در الهیات مسیحی معتبر دانسته شوند(مک گراث، 1384، ص 308).
اناجیل، همان گونه که نام آنها نشان می دهد، شرح حال افراد نبوده، بلکه ثبت اخباری هستند که جامعه مسیحی با جدّیت به نشر آنها می پرداخت. آنها، به جای پرداختن به جزئیات زندگی عیسی، بیشتر به تعالیم عیسی و وقایع نجات بخش مرگ و رستاخیز او پرداخته اند(اسمارت، 1383، ج 2، ص77). در عین حال، آنچه در مورد زندگی و تعالیم حضرت عیسی علیه السلام در عهد جدید آمده، تنها شاهد از منابع مسیحی بر این موضوع نیست. منابع دیگری نیز در داخل سنت دین مسیحیت وجود دارد که به نام اناجیل مشکوک یا مجعول خوانده می شود. بیشتر این اناجیل، در سال های پس از میانه سده دوم نوشته شده و جاهای خالی روایاتی را که در عهد جدید آمده است، پر می کند(ویر، 1378، ص681). ازجملة این اناجیل، انجیل برنابا است. این انجیل، هیچ جایگاهی در میان مسیحیان ندارد و حتی نام آن را در میان اناجیل اپوکریفایی ذکر نمی کنند. با وجود این، توجه برخی از مسلمانان را به خود جلب کرده است(سلیمانی، 1386). دلیل این علاقه مندی این است که انجیل برنابا زندگی عیسی را به گونه ای به تصویر می کشد که با گزارش قرآن کریم همخوانی دارد. عیسی مسیح در انجیل برنابا، در مورد آمدن محمد صلی الله علیه و آله، پیامبر اسلام پیشگویی کرده، بسیاری از اصول اسلامی را تعلیم داده و بر روی صلیب جانش را از دست نمی دهد.
این مقاله، نخست به شخصیت برنابا، سپس به تاریخچه و درونمایه کتاب می پردازد و مأخذ اصلی آن انجیل برنابا و قرآن است.
بَرْنابا در تاریخ
نام اصلی برنابا، جوزف یا یوسف بود(ناس، 1386، ص619). این لقب، اشاره به یکی از نخستین هواداران و رسولان مسیح دارد که نام انجیلی نیز منسوب به اوست. در قبرس، از پدر و مادری یهودی زاده شد. برنابا یا بارینب را فرزند نصیحت و تشویق یا ابن الوعظ(اعمال رسولان 36:4) مبلغ توانا، فرزند نبوّت(ابن النبوه) و فرزند مواسات و همدردی(ابن التعزیه) معنا کرده اند(زیبایی نژاد، 1382، ص 161؛ معتمدی، 1383، ج 12). در قاموس کتاب مقدس، برنابا به عنوان ابن الوعظ معرفی شده است که شخص لاوی قبرسی بود که در زمان رسولان به دین مسیح متدین شد و علاقات دنیوی را قطع نموده، به بشارت مژده نجات مشغول گردید. به گونه ای که مردم را بر ایمان دین مسیح ترغیب می نمود و در مصائب و زحمات ایشان شریک می شد. وی به همین واسطه، رسولان او را بدین اسم ملقب نمودند(هاکس، 1377، ص 174). با آنکه وجه اشتقاق این کلمه هنوز روشن نیست، می توان آن را شکل یونانی شده کلمه ای آرامی دانست. این لقب، احتمالاً بدین سبب به او داده شده که با یوسف بَرْسَبا(اعمال رسولان، 1: 23) اشتباه نشود(معتمدی، 1383، ج 12، ص 17؛ الهامی و نادری، 1376، ج 3، ذیل واژه برنابا).
برنابا، گرچه در زمرة دوازده حواری نبود، اما به درجه رسولی رسید و یکی از دو نفری بود که پولس، انجیلِ خود را به وی عرضه داشت: پس از چهارده سال، دیگر بار همراه برنابا به اورشلیم رفتم و تیتوس را نیز با خود بردم. امّا این بار، رفتنم در پی دریافت مکاشفه ای بود. در آنجا انجیلی را که در میان غیریهودیان موعظه می کنم بدیشان عرضه داشتم. البته در خلوت، و نیز تنها به رهبران سرشناس، مبادا بیهوده بدوم یا دویده باشم(غلاطیان، 2: 2ـ1).
در کتاب مقدس فعلى، 33 مورد نام برنابا ذکر و به عنوان مردی صالح از او یاد شده است: برنابا مردی بود نیک و پر از روح القدس و ایمان(اعمال رسولان، 11: 24). برنابا ثروت خود را در راه کلیسا بذل کرد و مبلّغ دین مسیح شد: مزرعه ای را که داشت، فروخت و وجه آن را آورده، پیش پای رسولان گذاشت(اعمال رسولان، 4: 37). برنابا در ایمان آوردن به عیسى بر بسیارى از شخصیت هاى بزرگ مسیحى همچون سولس(پولس) سبقت داشته، بلکه شفیع، راهنما و همراه پولس نزد حواریون بوده است. او کسی است که پولس را نزد رسولان آورد و داستان پولس و ایمان آوردن وی را برای آنان نقل و بدین طریق، پولس را به کلیسا معرفی کرد(اعمال رسولان، 9: 26ـ28).
برنابا، سرپرست کلیسای انطاکیه بود. در واقع، در پی اختلاف بین حواریون، کلیسای اورشلیم برنابا را برای تبلیغ و ارشاد و حل اختلافات به انطاکیه فرستاد. حواریون برای غیریهودیان(غیرمختون ها)، کلام عیسی را بازگو نمی کردند، اما پطرس مدعی شد که خداوند توبه حیات بخش را برای غیریهودیان نیز عطا فرموده است. این واقعه در انطاکیه به وقوع پیوست. حواریون برنابا را برای رفع این مشکل به آنجا فرستادند:
رسولان و برادران در سرتاسر یهودیه شنیدند که غیریهودیان نیز کلام خدا را پذیرفته اند. پس چون پِطرُس به اورشلیم بازگشت، طرف داران ختنه بر او خُرده گرفته، گفتند: چگونه توانستی به خانة ختنه ناشدگان بروی و با آنها نان بخوری؟ پِطرُس همه ماجرا را از آغاز به تفصیل برایشان بازگو کرده و... اگر خدا همان عطا را به آنها بخشید که پس از ایمان آوردن به عیسی مسیحِ خداوند به ما عطا فرموده بود، پس من که باشم که بخواهم مانع کار خدا شوم؟ چون این سخنان را شنیدند، خاموش شدند و خدا را ستایش کرده، گفتند: به راستی که خدا توبه حیات بخش را به غیریهودیان نیز عطا فرموده است! ... امّا در میان ایشان تنی چند از اهالی قبرس و قیرَوان بودند که چون به اَنطاکیه رسیدند، با یونانیان نیز سخن گفتند و عیسای خداوند را به آنان بشارت دادند. دست خداوند نیز با ایشان بود و گروهی بسیار ایمان آورده، به خداوند گرویدند. چون این خبر به کلیسای اورشلیم رسید، برنابا را به اَنطاکیه فرستادند. وقتی او به آنجا رسید و فیض خدا را دید، شادمان شد و همه را ترغیب کرد تا با تمام دل به خداوند وفادار باشند(اعمال رسولان، 11: 1ـ23).
برنابا سپس به طرسوس رفت تا پولس را پیدا کند. هنگامی که وی را یافت، او را به انطاکیه آورد. یک سال تمام در آنجا در کلیسا گرد می آمدند و گروهی بسیار را تعلیم می دادند. در انطاکیه بود که برای اولین بار پیروان عیسی را مسیحی نامیدند(اعمال رسولان، 11: 25ـ26). در مأموریتی دیگر که برنابا و پولس از اورشلیم بازمی گشتند، یوحنای معروف به مَرقُس را نیز همراه خود آوردند(اعمال رسولان، 12: 25).
بنابر کتاب مقدس، برنابا در کلیسای انطاکیه جزو انبیا و معلمان شناخته می شد و از سوی روح القدس، مأمور به انجام سفرهای تبشیری و تبلیغی شده بود(اعمال رسولان، 13: 1ـ4). برنابا و پولس سفرهای زیادی از جمله به سالامیس و پافوس داشتند. آن گاه پولس و همراهانش از راه دریا از پافوس به پِرگه پامفیلیه رفتند. امّا در آنجا یوحنا از ایشان جدا شد و به اورشلیم بازگشت. آنها از پِرگه گذشتند و به اَنطاکیه پیسیدیه رسیدند. در طول این سفرها، یهودیان چون ازدحام مردم را دیدند، از حسد پر شدند و با بی حرمتی به مخالفت با سخنان پولس برخاستند. آن گاه پولس و برنابا دلیرانه گفتند: لازم بود کلام خدا پیش از همه برای شما بیان شود. امّا چون آن را رّد کردید و خود را شایسته حیات جاوید ندانستید، پس اکنون رو به سوی غیریهودیان می نهیم. چون غیریهودیان این را شنیدند، شادمان شدند و کلام خداوند را حرمت داشتند و کسانی که برای حیات جاوید تعیین شده بودند، ایمان آوردند. بدین سان، کلام خداوند در سراسر آن ناحیه منتشر شد. امّا یهودیان، زنان خداپرست و متشخص و نیز مردان سرشناسِ شهر را شوراندند و آنها را به آزار پولس و برنابا برانگیختند. پس پولس و برنابا را از آن ناحیه بیرون راندند. ایشان نیز به شهر قونیه رفتند(اعمال رسولان، 13: 5ـ51).
در قونیه نیز پولس و برنابا به کنیسه یهود رفتند و چنان سخن راندند که شماری بسیار از یهودیان و یونانیان ایمان آوردند(اعمال رسولان، 14: 1). پس پولس و برنابا، مدتی طولانی در آنجا ماندند و دلیرانه برای خداوند سخن گفتند؛ خداوندی که بدیشان قدرت انجام آیات و معجزات می بخشید و بدین گونه پیام فیض خود را تأیید می کرد. و چون خواستند آنان را در برابر چشم همگان بزنند و سنگسار کنند، آنان به لِستْره و دِربِه، از شهرهای لیکائونیه، و نواحی اطراف گریختند و در آنجا به رساندن بشارت ادامه دادند(اعمال رسولان، 14: 3ـ7).
از فصل 14 رساله اعمال رسولان(15ـ11)، برمی آید که برنابا و پولس، به عنوان رسول شناخته می شده اند. همچنین، مردم شهر در پی معجزات و آیات زیادی که از آنها دیده بودند، آنها گمان کردند که خدایان به صورت انسان فرود آمده اند. ازاین رو، آنان برنابا را مشتری و پولس را عطارد نامیدند.
آنان در شهرهای مختلف شاگردان را تقویت کرده، و به پایداری در ایمان تشویق کردند و پند می دادند که باید با تحمل سختی های بسیار به پادشاهی خدا راه یابیم. ایشان در هر کلیسا، مشایخ بر ایمانداران گماشتند و با دعا و روزه آنها را به خداوندی که به وی ایمان آورده بودند، سپردند(اعمال رسولان، 14: 22ـ23). بدین سان، آنان در هر کلیسا مشایخ و بزرگانی(کشیش) را برای اداره امور کلیسا قرار دادند. گفته می شود که بانی کلیسای برنابای قدیس در قبرس بوده است. همچنین کلیسای میلان برای تأکید بر استقلال خود، بعدها ادعا کرد که برنابا بنیان گذار آن بوده است(الهامی و نادری، 1376، ج 3، ذیل واژه برنابا).
در پی اختلافات با یهودیان در انطاکیه، پولس و برنابا به اورشلیم رفتند... چون به اورشلیم رسیدند، کلیسا و رسولان و مشایخ از ایشان استقبال کردند. پولس و برنابا هر آنچه خدا به واسطه آنها انجام داده بود، بدیشان بازگفتند(اعمال رسولان، 15: 4-1). آنان آیات و معجزاتی را که خدا به دست ایشان در میان غیریهودیان ظاهر کرده بود، برای مردم بازمی گفتند(اعمال رسولان، 15: 12).
بنابر فصل 15 رساله اعمال رسولان(36ـ40)، این همکاری و همراهی برنابا و پولس، به اختلاف و جدایی کشید. آخرین اشاره ای که از برنابا در منابع مسیحیت وجود دارد، همین است که ذکر شد. آیا صرف همراهى یا عدم همراهى مرقس، مى تواند سبب جدایى این دو رسول شده باشد؟
بنابر روایتی دیگر، او به اسکندریه و حتی رُم رفت. ولی روایت محتمل تر آنکه در قبرس کشته شده است. طبق بعضی روایات، این واقعه هنگام تبلیغ در شهر سلامیس روی داد. سال مرگ او معلوم نیست، ولی احتمالاً حدود 75ـ80 میلادی بوده است. مرقس جسد او را از دست مهاجمان گرفت و در مغاره ای دفن کرد. قبر برنابا تا چهار قرن بعد، که اسقفِ سلامیس آن را شناسایی کرد، ناشناخته بود(الهامی و نادری، 1376، ج 3، ذیل واژه برنابا).
انجیل برنابا
برنابا، انجیلی هم داشته است که عده ای از مؤلفان قدیم به آن اشاره کرده اند. اما حجم و محتوای آن معلوم نیست. می توان حدس زد که مضامینی از آن در کتاب های بعدی، با همین عنوان باقی مانده باشد. در واقع، هنگامی که در اوائل قرن بیستم، دو تن از دانشمندان انگلستان به نام های لولسدیل و لوراراگ، این کتاب را از زبان ایتالیایی به انگلیسی ترجمه کردند، کتاب مذکور موضوع بحث و گفت وگوهای مفصل و تندی واقع شد(میشل، 1381، ص 53).
این انجیل، همراه با بیش از سیصد انجیل دیگر، در شورای نیقیه(325 م) غیررسمی دانسته و از بین برده شد. پس از آن، در فرمان های پاپ های بعدی چون داماسوس(366ـ384)، اینوکنتیوس(401ـ417)، به خصوص گلاسیوس(492ـ496) و هورمیسداس(514ـ523) از کتب ممنوعه خوانده شد. در سال 478م. همراه با پیدا شدن بقایای مقبره منسوب به برنابا در همانجا، انجیلی نیز به دست آمد که کلیسای رُم آن را انجیل متّی دانست(الهامی و نادری، 1376، ج 3، مدخل برنابا).
نویسندگان مسیحی می گویند: نویسندگان پنج قرن نخست، با اینکه تعداد بسیار زیادی از اناجیل غیرقانونی را، که برخی از آنها تعالیمی در مقابل تعالیم راست کیشی را در برداشته اند، ذکر کرده اند، اما نامی از این انجیل در میان آثار آنان دیده نمی شود(سلیمانی، 1386، ص230). علاوه بر این، این انجیل هیچ پیشینه ای تاریخی در مباحثات مسلمانان ندارد. به عبارت دیگر، در مباحثات مسلمانان و مسیحیان پیش از قرن ۱۵ میلادی، هیچ نامی از این کتاب نیامده است. نویسندگان، مورخان و فلاسفه مسلمانی نظیر فارابی(وفات۹۵۰ م)، مسعودی(وفات ۹۵۶ م)، ابن حزم(وفات ۱۰۶۳م)، غزالی(وفات۱۱۱۱م)، ابوالعباس العارف(وفات ۱۱۴۱م)، ابن رشد(وفات ۱۱۹۸ م)، ابن العربی(وفات ۱۲۴۰م) و ابن خلدون(وفات ۱۴۰۶م) هرگز این انجیل را به عنوان شاهدی علیه اعتقادات مسیحیت ارائه نداده اند(سعیدی، 1387).
در مورد تاریخ تألیف آن اختلاف نظر وجود دارد. دائرةالمعارف دین و اخلاق(ج 6، ص 351) تاریخ آن را 1300ـ1350م ؛ و دائرةالمعارف آمریکانا ذیل واژه، تاریخ تألیف را بین قرن های هفتم تا دهم /سیزدهم تا شانزدهم می دانند(الهامی و نادری، 1376، ج 3، مدخل برنابا). در عین حال، اکثر دانشمندان بر اساس شواهد لفظی و تاریخی، زمان تألیف آن را اواخر قرن 16 می دانند. به نظر برخی از دانشمندان، ممکن است نویسنده این کتاب از منابع قدیمی، به ویژه منابع مربوط به یهودیان مسیحی شده بهره برده باشد(میشل، 1381، ص 53).
تاریخ پیدایش این انجیل به اختصار چنین است: در سال 1709 میلادی نسخه ای از آن به زبان ایتالیایی به وسیله کرمر مستشار پادشاه پروس در یکی از کتابخانه های آمستردام کشف شد. پس از چند سال، به کتابخانه دربار سلطنتی وین منتقل گشت. در اوائل قرن 18، نسخه دیگری به زبان اسپانیایی به دست آمد. این نسخه دست به دست می گشت تا به دست مستشرق معروف ژرژسایل رسید و به وسیله منکموس به زبان انگلیسی ترجمه شد. اما اینکه اصل این دو نسخه ایتالیایی و اسپانیایی، از چه اصلی و نویسنده آنکه بوده یکسره مجهول است و تاکنون پس از این دو، نسخه دیگری به دست نیامده تا نظری را تأیید نماید(برنابا، 1362، ص 6). به هر حال، کشف این انجیل جنجال بسیاری در محافل مذهبى و علمى به راه انداخت. بحث درباره اصالت و صحت انتساب آن به برنابا و مطالب مندرج در آن، تا مدت ها محافل مسیحى و غیرمسیحى را به خود مشغول کرده بود.
درباره این انجیل آراء مختلف است. خلیل سعادت، محقق مسیحی و مترجم انجیل برنابا به عربی، به دنبال بحث های مفصل دیگران و قرائن و شواهد خود، این نظر را ترجیح داده است که اصل آن عربی و نویسنده آن در اصل یهودی اندلسی بوده که سپس، مسیحی آن گاه مسلمان شده است(برنابا، 1362، ص 6). آیا تصور می شود چنین کتابی، آن هم به عربی و در سرزمین علمی و اسلامی اندلس آن روز، که مواجه با مسیحیت بوده نوشته شود. سپس به زبان هایی مانند ایتالیایی و اسپانیایی ترجمه گردد و آن گاه نه نسخه ای از آن به دست مسلمانان برسد و نه نام و نشانی از آن در کتب اسلامی یافت شود؟ دکتر سعادت هم، از اینکه اثر و نامی از این انجیل در میان مسلمانان نبوده، اظهار تحیّر می کند(برنابا، 1362، ص 7). ازاین رو، در مورد نویسنده انجیل مذکور اختلاف نظر وجود دارد. ولی قرائن بسیاری نشان می دهد که وی برادر مارینو یکی از مسیحیان اسپانیایی است (ر.ک: برخی نویسنده کتاب را فرامرینو راهب ایتالیایی می دانند که در قرن 16م به اسلام گروید. زیبایی نژاد، 1382، ص 168) که در اسپانیای قرن 16 به اسلام گرویده و برای تهیه انجیلی موافق با دین تازه خود به این کار مبادرت می کند. وضع مؤلف این کتاب هر چه باشد، باید گفت: وی یک نومسلمان بوده؛ زیرا محتوای کتاب وی با تعالیم اسلام یا مسیحیت توافق کامل ندارد(میشل، 1381، ص53).
لازم به یادآوری است، هیچ گاه در کتب نویسندگان اسلامی، حتی در کتابی که در خصوص اثبات اسلام و ردّ مسیحیت نوشته شده، نامی از انجیل برنابا به میان نیامده است. در فهرست های قدیمی و جدید فارسی و عربی کتابخانه های بزرگ جهان و مستشرقین، که نام نادرترین و گمنام ترین کتب عربی و فارسی هم در آنها وجود دارد، کمترین اثری از این انجیل، که یکی از دستاویزهای برخی از مسلمانان در برابر مسیحیان بوده است، وجود ندارد. البته برخی همسو با عباس العقاد، نویسنده مسلمان مصری، نویسنده این اثر را یهودی می دانند(سلیمانی، 1386).
از این رو، مسیحیان انجیل برنابا را قبول ندارند و مسلمانان را به جعل آن متهم می کنند. درحالی که انجیل مذکور از جهان مسیحیت به جهان اسلام راه یافته و کمترین اشاره و نشانه ای از آن در منابع اسلامی وجود نداشته است. هرچند، نام انجیل برنابا در فهرستی که پاپ گلاسیوس اول قبل از اسلام منتشر کرده است، وجود دارد. ولی مسیحیان می گویند آن انجیل مفقود شده است و ربطی به انجیل برنابای کنونی ندارد(رسول زاده و باغبانی، 1389، ص150). مسلمانان نیز به هیچ وجه نمی توانند انجیل برنابا را قبول کنند؛ زیرا این انجیل مانند اناجیل چهارگانه مسیحیت، شرح حال حضرت عیسی و سخنان او را نگاشته است. این شیوه کتابت با انتظار مسلمانان از انجیل حقیقی که به گفته قرآن مجید به خود حضرت عیسی داده شده(حدید: 27) و نزول آن مانند قرآن مجید بوده است(آل عمران: 3ـ4)، منافات دارد(رسول زاده و باغبانی، 1389، ص150).
این نوشته به لحاظ حجم، ظاهراً از همه نوشته های قانونی و غیرقانونی موجود مفصل تر و نسبت به اناجیل دیگر بسیار قطورتر(حدود مجموع چهار انجیل رسمی) و حاوى مطالب مختلف و گسترده اى در 222 فصل است. درحالى که اناجیل رسمی، 16 تا حداکثر 28 باب دارند و متن آنها حاوی مواعظ اخلاقی، کلامی و فلسفی از زبان مسیح است.
مدعیات انجیل مزبور در برابر معتقدات رسمى کلیسا، به ویژه تعالیم پولس مى ایستد. در این انجیل، برنابا خود را یکى از دوازده حوارى حضرت عیسى معرفى مى کند و مدعى است که انجیلش را به دستور آن حضرت نوشته است:
1. یسوع به نگارنده روی کرده، فرمود: ای برنابا، بر توست که انجیل مرا حتماً بنویسی و آنچه را که درباره من اتفاق افتاده، در مدت بودن من در جهان. 2. نیز بنویسی آنچه را که بر سر یهودا آمد تا مؤمن فریب نخورد و هر کسی تصدیق نماید حق را. 3. آن گاه نگارنده گفت: ای معلم، إن شاءالله من خواهم نوشت(برنابا، 221: 3-1).
برنابا حتی پولس را تحریف کننده و نابودکنندة تعالیم و شخصیت حضرت عیسى مى داند: 1. پس از آنکه یسوع رفت، شاگردان در اطراف مختلفه اسراییل و جهان پراکنده شدند. 2. اما حق مکروه شیطان بود، پس باطل جلوه داد؛ چنان که همیشه بر همین حال بوده است. 3. زیرا فرقه ای از اشرار و مدعیان به اینکه ایشان نیز شاگردانند، بشارت دادند به اینکه یسوع مرده و بر نخاسته است و دیگران بشارت دادند به اینکه در حقیقت مرد و آن گاه برخاست و دیگران بشارت دادند و همیشه بشارت می دهند به اینکه یسوع، همان پسر خداست و در شماره ایشان پولس هم فریب خورد (برنابا، 222: 1ـ3).
این انجیل، برخلاف سایر اناجیل، موضوع تصلیب(به دار آویختن) مسیح را شدیداً انکار می کند و آن را زشت ترین نسبت ناروا به وی می داند و عنوان تثلیث را از میان می برد:
1. یسوع دست به گردن مادر درآورد و در جواب فرمود: ای مادر، باور کن از من؛ زیرا من به تو راست می گویم و همانا که من هرگز نمرده ام... 17. یسوع در جواب فرمود: ای برنابا، مرا تصدیق کن که خدا بر هر گناهی عقاب می فرماید عقاب بزرگی هرچند که کم باشد؛ زیرا خدای به غضب می آید از گناه... 19. پس چون مرا مردم خدای و پسر خدای خواندند، با اینکه من در جهان بیزار بودم، خدای خواست که مردم مرا استهزا کنند در این جهان به مرگ یهودا، در حالتی که معتقد باشند به اینکه من همانم که بر دار مرده است تا شیاطین مرا استهزا نکنند در روز جزا ـ 20. این باقی خواهد بود تا بیاید محمّد پیغمبر خدای، آنکه چون بیاید این فریب را کشف خواهد فرمود بر کسانی که به شریعت خدای ایمان دارند(برنابا، 220: 20-1).
در این کتاب، برخلاف اناجیل اربعه، کسی که به دار آویخته شد، یهوداى اسخریوطى بود، نه حضرت عیسى، و وی به آسمان برده شد: حق می گویم به شما که همانا من نمرده ام، بلکه یهودای خائن مرده است... آن گاه فرشتگان چهارگانه او را پیش چشم های ایشان به سوی آسمان بردند (برنابا، 221: 17ـ24). در بیانی دیگر، آن گاه یهودا در گفتار و رخسار تغییر پیدا کرد و شبیه به یسوع شد، حتی اینکه ما اعتقاد نمودیم که او یسوع است(برنابا، 216: 4).
در این انجیل، عیسى پیامبر خدا معرفى شده و عنوان الوهیت از وى نفى شده است:
16. مگر نمی بینید که من انسانی مانند شما 17. بخوانید خداوند ما را که آفریده است شما را و او توانا و مهربان است شفا می دهد شما را (برنابا، 19: 17ـ16)... 8. پس یسوع بسیار ترسید 9. آن گاه با روان خود، روی به خدای نمود و گفت: بگیر مرا از جهان ای پروردگار، 10. زیرا جهانیان دیوانه اند و نزدیک است مرا خدای بخوانند 11. چون این بگفت، بگریست 12. آن وقت فرشته جبرئیل فرود آمد. 13. گفت: مترس ای یسوع؛ زیرا خدای به تو عطا نموده است توانایی در شفای هر مرضی را(برنابا، 47: 13-8).... لعنت کن تا ابد هر کس را که فاسد کند انجیل مرا که به من داده ای، وقتی می نویسند که من پسر توام؛ زیرا من آن گِل و خاک خدمتکار خدمتکاران توأم و هرگز خود را خدمتکار صالحی برای تو نپنداشته ام (برنابا، 212: 6؛ ر.ک: برنابا 96: 10-9).
برخی محققان در این انجیل، به شدت منکر تصریح این انجیل به نام نبی محمد یا احمد است(44: 30 و 97: 18). می گویند که عاقلانه نیست که این اسم قبل از ظهور اسلام نوشته شده باشد؛ زیرا معهود در بشارت ها این است که با کنایات و اشارات باشد، نه به صراحت.
تعارضات با قرآن
افزون بر همسویی ها، که موجب شده است گروهی از مسلمانان، آن را انجیل وحیانی و غیرمحرّف بدانند، در بسیاری موارد، درونمایه این انجیل مغایرت جدی با آیات قرآن دارد که 35 مورد آن، به الزام محدودیت یک مقاله، احصا شده و گزارش می شود:
1. در انجیل برنابا، صحبت از شوهری به نام یوسف است که مریم اختیار کرده است:
1. اما مریم چون دانا به مشیت خدای بود و در باطن ترسناک بود از اینکه به غضب درآید طایفه اش بر او به واسطه اینکه آبستن است، و سنگ باران کنند او را که گویا او مرتکب زنا شده، شوهری از عشیره خود برای خود اختیار نمود خوش کردار، که یوسف نام داشت. 2. زیرا نیکوکار پرهیزگار بود از محرّمات خدای و تقرّب می جست به سوی او به روزه و نمازها و معیشت خود را به کسب دست خود می کرد؛ چون که او نجار بود. 3. این همان مردی است که او را عذرا می شناخت و او را شوهر خود اختیار کرده بود و کشف کرده بود او را به الهام الهی(برنابا، 2: 1-3).
برخلاف آن، در قرآن کریم سخنی از ازدواج حضرت مریم نیست: گفت چگونه مرا پسری باشد با آنکه دست بشری به من نرسیده و بدکار نبوده ام؟(مریم: 20؛ آل عمران: 47؛ تحریم: 12).
2. در انجیل برنابا تولد عیسی بدون هیچ گونه درد و المی برای مریم بوده است: 9. پس فرا گرفت عذرا را نوری که سخت درخشان بود. 10. آن گاه زایید پسر خود را بدون رنجی(3: 9-10). قرآن تصریح دارد به اینکه حضرت مریم را درد زائیدن حادث شد: تا درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید. گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم(مریم: 23). گذشته از این، در قرآن عیسی زیر یک درخت نخل در بیابان چشم به جهان گشوده، ولی در انجیل برنابا، ولادت عیسی در خانه(آخور) یا کلبه یک چوپان رخ داده است: 12. پس از آنکه پیچید او را به قنداقه، گذاشت او را در آخور. 13. زیر پیدا نشد جایی در کاروانسرا(3: 12-13).
3. بت ساز و بت پرست بودن پدر ابراهیم و حتی تبرّی او از مادرش: پدر ابراهیم سازنده پیکرانی بود که می ساخت و عبادت می کرد خدایان دروغ را؟(26: 21) و در جایی دیگر: پدر ما ابراهیم پدری داشت که هیچ ایمان نداشت؛ زیرا او می ساخت و می پرستید بت های باطل را(80: 5). بنابر متن قرآن، شخص مشرک پدر حضرت ابراهیم نیست. آیا وقتى که یعقوب را مرگ فرا رسید، حاضر بودید هنگامى که به پسران خود گفت: پس از من چه را خواهید پرستید؟ گفتند: معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، معبودى یگانه را مىپرستیم و در برابر او تسلیم هستیم(بقره: 133؛ توبه: 114؛ ابراهیم: 41).
4. ابراهیم در زمان بعثت از خدایی جز خدای یگانه می ترسید و با خدای یگانه تکلم می کرد: ابراهیم جواب داد: به درستی که من هر آینه می کنم همه آن را ای پروردگار، لیکن مرا نگهداری بفرما تا خدای دیگر به من زیان نرساند(29: 30). در قرآن آمده است: و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم [ابراهیم]. پرسید از دودمانم [چطور]؟ فرمود پیمان من به بیدادگران نمىرسد(بقره: 124؛ آل عمران: 67).
5. خدا تا نسل چهارم، به دلیل بت پرستی پدران از پسران انتقام می گیرد: به درستی که منم خدای تو، توانا و غیرتمند که انتقام می کشد به جهت این گناه از پدران و پسران ایشان تا طبقه چهارم(33: 21). ای پروردگار و خدای توانای غیرتمند، که انتقام می کشی در پرستیدن بتان از پسران پدران بت پرست تا پشت چهارم(212: 5). بنابر نظر قرآن، هر کس مسئول اعمال خویش است: که هیچ بردارندهاى بار گناه دیگرى را برنمىدارد(نجم: 38).
6. بنابر انجیل برنابا، فرشتگان دچار معصیت و نافرمانی می شوند: شاگردان بی خود شدند، بی خودی بزرگی برای نافرمانی فرشتگان (36: 1). و به درستی که فرشتگان نیز از گناه منزّه نیستند در پیش خدای(66: 3). به تصریح قرآن، فرشتگان در برابر امر الهی معصیت و نافرمانی نمی کنند: که در سخن بر او پیشى نمىگیرند و خود به دستور او کار مىکنند(انبیاء: 27؛ تحریم: 6).
7. انجیل برنابا از یار و همراه و پیرو شیطان و شیطان های دیگر در ماجرای لعن و طرد از درگاه الهی در زمان خلقت آدم سخن گفته است:
14. اما شیطان و آنان که بر طریقه او بودند، پس گفتند: ای پروردگار، ما روحیم و ازاین رو، عدل نیست اینکه این گل را سجده کنیم. 15. چون شیطان این بگفت هولناک و بدمنظر گردید. 16. پیروان او نیز زشت روی شدند. 17. زیرا خدای به سبب نافرمانی ایشان زایل نمود آن زیبایی را که ایشان را بدان زیبا نموده بود، وقتی که ایشان را آفرید. 18. پس چون فرشتگان پاک، سرهای خود را بلند کردند دیدند وفور و قباحت هولناکی را که شیطان بدان برگشته بود. 19. پس پیروانش ترسان به روی های خود بر زمین افتادند. 20. آن وقت شیطان گفت: ای پروردگار، به درستی که تو مرا از روی ستم زشت روی گردانیدی؛ لیکن من به این راضیم؛ زیرا می خواهم باطل سازم هر آنچه را تو کرده ای. 21. شیطان های دیگر گفتند: او را پروردگار مخوان؛ زیرا خود تویی پروردگار. 22. آن وقت خدای به پیروان شیطان فرمود: توبه کنید و اعتراف نمایید به اینکه منم خدای آفریننده شما.(35: 22ـ14).
این در حالی است که در قرآن، فقط شیطان(بدون همراه و پیرو)، نافرمانی خدا کرد و طرد و لعن شد و در تکلم با خدا یار و همراهی نداشت: وچون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید. پس بجز ابلیس، که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد، [همه] به سجده درافتادند(بقره: 34؛ اعراف: 11ـ18؛ ص: 73-85).
8. بنابر انجیل برنابا، در مورد علت منع آدم و حوا از اکل شجره ممنوعه، شیطان قصد خدا را، همسر شدن خدا می داند:
19. او جز این نیست که شما را این گفته تا همسر او نشوید. 20. لیکن هر گاه تو و شوهرت به پند من عمل کنید، پس به درستی که شما خواهید خورد از این ثمرها، چنان که از غیر آنها می خورید. 21. آن گاه فروتن نمانید برای دیگران. 22. بلکه خیر و شر را خواهید شناخت مثل خدای، و خواهید کرد آنچه را که می خواهید. 23. زیرا شما دو همسر خدای می شوید (40: 19ـ23). دیگری (آدم) به جهت اینکه خواست بگرداند خود را همسر خدای(41: 37).
بنابر نظر قرآن، قصد خدا از منع آدم و حوا از اکل شجره ممنوعه چنین است: گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد، جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید(اعراف: 20).
9. تمام نسل های بشر، ذاتاً گنه کار و دروغ گویند: 3. مگر نمی دانی که یافت نمی شود کسی صالح به جز خدای یگانه. 4. ازاین رو هر انسانی دروغگو و گناهکار است. ۱۱. به تحقیق که حکم نمودند پدر و مادر نخستین ما به خوبی گفتار شیطان. 12. به سبب آن رانده شدند از آن رو از بهشت. 13. پس حکم نمودند بر تمام نسل خودشان(50: 13ـ3؛ نیز 66: 3).
اما بنابر نصّ قرآن، انسان، ذاتاً خداجو و بی گناه است؛ و خدا توانایی انتخاب و اختیار و کسب خوبی یا بدی را به او داده است: ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس (انسان: 3؛ ملک: 23).
10. مأموران عذاب دوزخ در انجیل برنابا شیاطینند: زیرا رنج های جهانی بر دست انسان می آید: اما آن دیگری، پس به دست شیاطینی است که هیچ شَفقَّت ندارند، مطلقاً(60: 15). اما در قرآن کریم، مأموران عذاب دوزخ فرشتگانند: و ما موکلان آتش را جز فرشتگان نگردانیدیم(مدثر: 31).
11. شیطان مخلوق خداست. مخلوقات خدا، همه، نیکو و کاملند، دشمنی نباید کرد: 9. حتی نمی توانید شیطان را دشمن بدارید از باب اینکه او آفریده خداست. 10. آیا می دانید این برای چیست؟ من به شما می فهمانم. 11. زیرا او آفریده خداست و هر چه خدای آفریده است آن نیکو و کامل است. 12. پس بدین جهت هر کس مخلوق را نمی پسندد، خالق را نیز نمی پسندد (85: 9ـ12). اما بنابر نصّ قرآن مجید: در حقیقت شیطان دشمن شماست. شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مىخواند تا آنها از یاران آتش باشند(فاطر: 6؛ اسراء: 53).
12. پیامبران خدا نسبت به فرزندان و نزدیکان خود در انجیل برنابا، محبت شرک آمیز(خفی) و دوگانه داشته اند:
10. ابراهیم، اسماعیل پسر خود کمی بیشتر از آنچه سزاوار بود، محبت ورزید، ازاین رو، خدای ابراهیم را امر نمود که پسر خود را ذبح نماید تا آن محبت مشوِق به گناه را که در دل او بود بکشد و آن امری بود که به جا آورده بود، اگر کارد بریده بود. 11. داوود ابشالوم را سخت دوست می داشت. ازاین رو، خدای راضی شد که پسر بر پدرش برآشفت و به موی خودش آویخته شد و او را یوآب کشت. 13. نزدیک بود که ایوب پاک افراط کند، در محبت پسران هفت گانه و دختران سه گانه خود. پس او را خداوند به دست شیطان واگذار نمود و تنها در یک روز پسران و ثروت او را نگرفت، بلکه او را نیز به درد سختی گرفتار نمود تا اینکه کرم ها مدت هفت سال از بدن او بیرون می آمدند. 14. پدر ما یعقوب، پسرش یوسف را بیشتر از پسران دیگرش دوست داشت. ازاین رو، قضای خداوند بر فروختن او جاری شد و قرار داد که یعقوب از همان پسران خود فریب داده شود، تا باور کرد که جانور دشتی پسر او را پاره کرده و ده سال در نوحه گری به سر برد(99: 14ـ10).
درحالیکه در قرآن، پیامبران معصومند و خوف، رغبت، دشمنی و دوستیشان، همه برای خداست و محبت آنان به غیر خدا، فرعی از محبت به خدا و معصومانه است(حجر: 40؛ آل عمران: 31).
13. در گزارش انجیل برنابا، یعقوب باور کرد که یوسف را جانوری خورده است: پدر ما یعقوب، ... باور کرد که جانور دشتی پسر او را پاره کرده و ده سال در نوحه گری به سر برد(99: 14). درحالیکه در قرآن، حضرت یعقوب می دانست که قصه بافته شده توسط فرزندانشان، دروغ است: پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه نفس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است، اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف مىکنید خدا یارى ده است(یوسف: 18).
14. بر بنیاد انجیل برنابا، جنس بشر فرزند خدا است: 17. چه بدبختی ای جنس بشری، 18. زیرا تو را خدای به فرزندی برگزید و بهشت را به تو بخشید(102: 17ـ18). اما بنابر اشارات قرآن، خداوند فرزندی ندارد و منزه از آن است که فرزند داشته باشد: و گفتند خداوند فرزندى براى خود اختیار کرده است، او منزه است...(بقره: 116).
15. انجیل برنابا بر عمل به دستور عقل، بدون دستور وحی صحّه می گذارد: اما آنچه بر توبه کننده عملِ آن واجب است از تبدیل نمودن قصه خوانی به نماز، پس آن چیزی است که عقل آن را می گوید، ولو اینکه دستوری هم از خدای نباشد(119: 9). در قرآن کریم، عقل، بدون وحی، راه به جایی نمی برد: بگو به شما نمىگویم گنجینههاى خدا نزد من است و غیب نیز نمىدانم و به شما نمىگویم که من فرشتهام جز آنچه را که به سوى من وحى مىشود پیروى نمىکنم. بگو آیا نابینا و بینا یکسان است؟ آیا تفکر نمىکنید؟(انعام: 50؛ اعراف: 203).
16. در انجیل برنابا، فرشته بر اثر گناهش به شیطان، مسخ شد: مگر نمی دانی که یک خطا، خوشروی ترین فرشتگان را مسخ کرد و به صورت بدترین شیطان مکروه درآورد؟(129: 5). اما در قرآن، بنابر تفسیر غالب، شیطان فرشته نبود و از جنیان بود که از امر خدا سر پیچید(کهف: 50)، به هر حال، سخنی از مسخ در داستان آفرینش نیامده است.
17. خدا به مرد عابد مخلص، چنین وعده می دهد: من هم اینچنین می کنم؛ چه، من تو را پاداش می دهم که گویا تو خدایی و همسر من هستی (170: 6). اما در اشارات قرآنی، خداوند حتی در تشبیه و تمثیل نیز آنچه ساحتش از آن منزه است،(همسر)، را به کار نمی برد. و اینکه او پروردگار والاى ما همسر و فرزندى اختیار نکرده است(جن:3).
18. در انجیل برنابا، به صراحت خداوند در روز قیامت با چشم دیده می شود: مگر ایوب، پیغمبر و دوست خدای را فراموش نمودید که چگونه می گوید: می دانم که خدای خودم زنده است و همانا من در روز پسین به جسد خودم برخواهم خاست و به چشم خود خدای خلاص کننده خود را خواهم دید(173: 10؛ 17: 18). اما در قرآن آمده است: چشم ها او را درنمىیابند و اوست که دیدگان را درمىیابد و او لطیف آگاه است(انعام: 103).
19. در انجیل برنابا، انهار چهارگانه بهشتی از آب است: لیکن فایده نهرهای چهارگانه از آب های پرقیمت در بهشت با میوه های بس فراوان چیست؟ (176: 3) اما در قرآن، انهار چهارگانه بهشتی از: آب، شیر، خمر و عسل است: ... در آن نهرهایى است از آبى که [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جوی هایى از شیرى که مزهاش دگرگون نشود و رودهایى از بادهاى که براى نوشندگان لذتى است و جویبارهایى از انگبین ناب و در آنجا از هرگونه میوه براى آنان [فراهم] است ...(محمد: 15).
20. انجیل برنابا تعداد آسمان ها را 9 آسمان برشمرده است: راستی به شما می گویم که تعداد آسمان ها، نه آسمان است که نهاده شده در میان آنها سیاره هایی که هریک از آنها به اندازه سفر پانصد ساله از دیگری دور است(178: 6). اما از نظر قرآن شمار آسمان ها هفت عدد است: اوست آن کسى که ... هفت آسمان را استوار کرد و او به هر چیزى داناست(بقره: 29).
21. در انجیل برنابا، یحیی و رسالت او کاملاً از قلم انداخته شده است. درحالی که هم قرآن (آل عمران: 39) و هم عهد جدید (متی، باب 3)، نبوت یحیی را تصدیق می کنند و تعلیم می دهند که وی پیشرو عیسی بوده است.
22. قرآن کریم عیسی را به عنوان مسیح تصدیق می کند: [یاد کن] هنگامى [را] که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى از جانب خود که نامش مسیح عیسىبنمریم است...(آل عمران: 45). مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او نیز پیامبرانی آمده بودند(مائده: 75). با این حال، اما عیسی در انجیل برنابا چنین عنوانی را نمی پذیرد. در چندین بخش از این انجیل به روشنی بیان شده که عیسی، مسیح نیست(برنابا فصل های ۴۲، ۸۲، ۸۳، ۹۶، ۹۷، ۱۹۸ و ۲۰۶). به عبارت دیگر، این انجیل عیسی و رسالت او را مشابه با رسالت یحیای تعمیددهنده معرفی می کند و نقش پیشرو مسیح موعود؛ یعنی محمّد را برای او قائل می شود. درصورتی که قرآن، شأن استقلالی برای او قائل است (برنابا، فصل های ۴۲ـ۴۴ و ۲۲۰).
برای نمونه،
پس اعتراف نمود یسوع و فرمود: به راستی و درستی که من مسیا نیستم. 6. پس گفتند: آیا تو ایلیا یا ارمیا یا یکی از پیغمبران پیشین هستی؟ 7. یسوع جواب داد: چنین نیست. 8. آن وقت گفتند: کیستی تو؟ 9. بگو تا شهادت دهیم برای آنان که ما را فرستاده اند. 10. پس آن وقت یسوع فرمود: منم، آوازی فریادکننده درهمه یهودیه 11. که فریاد می کند، آماده سازید راه فرستاده پروردگار را آن گونه که او نوشته شده است در اشعیا 12. گفتند: هر گاه تو نیستی مسیا و نه ایلیا و نه هیچ پیغمبری، پس چه جهت دارد که بشارت می دهی به تعلیم تازه و خود را می نمایی بزرگتر در شأن از مسیا؟(42: 5ـ12). ... لیکن زود است که بعد از من بیاید مسیا که فرستاده شده خدا است برای همه جهان، آنکه به واسطه او خدای جهان را آفریده(82: 17).
یسوع در پاسخ فرمود: سوگند به هستی خداوندی که در حضور او جانم ایستاده، به درستی که من نیستم آن مسیا که تمام قبایل زمین انتظار او را دارند؛ چنانکه خدای به پدر ما ابراهیم وعده کرده و فرموده: به نسل تو برکت می دهم همه قبایل زمین را (96: 8).
23. بسیاری از مسلمانان بر این عقیده اند که خدا ۰۰۰/۱۲۴ پیامبر برای هدایت جهانیان ارسال کرده است. در نظر قرآن، همه امت ها دارای نبی و رسولند. حال آنکه انجیل برنابا این رقم را به ۰۰۰/۱۴۴ می داند: زیرا همه پیغمبران که به یکصد و چهل و چهار هزار می رسند، آنان که فرستاده ایشان را خدای به سوی جهان، به تحقیق سخن رانده اند به معماها و به تاریکی (17: 21).
24. در انجیل برنابا ادعا شده که عیسی گفته است که مرد باید به یک زن اکتفا کند: پس باید مَرد قانع شود به زنی که آفریدگارش به او داده و باید فراموش کند هر زن دیگر را(115: 18). حال آنکه در قرآن، اختیار حداکثر چهار زن را مجاز شمرده است: اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید، هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گیرید ...(نساء: 3).
25. در فصل سی و نهم انجیل برنابا آمده است که حضرت آدم و حوا از خوردن گندم و سیب نهی شدند: ۳۶. به ایشان فرمود: بنگرید به درستی که عطا می کنم شما را هر ثمری که بخورید از آن، بجز سیب و گندم. 37. پس فرمود: حذر کنید از اینکه بخورید چیزی را از این ثمرها(39: 36-37). از نگاه قرآن، فقط نهی خداوند، از یک درخت معهود بوده است، نه دو درخت. همچنین، آن درخت در آیات قرآن به هیچ وجه معین نشده است: و اى آدم تو با جفت خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید، و[لى] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد(اعراف: 19).
26. بنابر فصل 35 انجیل برنابا، خداوند قبل از نفخ روح، فرشتگان را به سجده در برابر آدم امر کرد:
6. یسوع پاسخ داد: چون که خدای آفرید مشتی از خاک را. 7. او را بیست و پنج هزار سال گذاشت بدون اینکه به او کار دیگری بکند. 9. ازاین رو شیطان به غضب شده، ملائکه را اغوا نموده، گفت: ببینید زود است بخواهد خدای یک روزی که سجده کنیم برای این خاک. 10. پس نیک اندیشه کنید در اینکه ما روحیم. به درستی که سزاوار نیست ما را که این کار را بکنیم. 14. اما شیطان و آنان که بر طریقه او بودند، پس گفتند: ای پروردگار، ما روحیم و ازاین رو، عدل نیست اینکه این گل را سجده کنیم(35: 14ـ6).
اما قرآن تصریح دارد که پس از نفخ روح در آدم، فرشتگان امر به سجده شدند نه قبل از آن. پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید(حجر: 29).
27. یکی از موارد اختلاف قرآن و انجیل برنابا، شرح حال انبیای دیگر است که در این انجیل، از احوال انبیا بجز آدم، ابراهیم و موسی، ذکری به میان نیامده است. درحالی که در قرآن، علاوه بر انبیای مزبور، به موارد دیگری که مجموعاً 26 نبی می شوند، اشاره شده است (نیازکار، 1388).
28. در انجیل برنابا، به سنت ختنه به عنوان پیمانی که آدم سوگند خورده تا به جا آورد، اشاره شده است و معتقد است: هر کس این عمل را انجام ندهد، از فردوس محروم می شود: ... 14. ازاین رو، خداوند آگاهانید ابراهیم را به حقیقت ختنه. 15. استوار نمود این پیمان را که فرمود: هر نفسی که جسد خود را ختنه نکند، او را از طایفه خود جدا سازم تا ابد. 17. آن گاه یسوع فرمود: بگذارید ترس را، برای آنکه پوست ختنه گاه او بریده نشده؛ زیرا از فردوس محروم است(23: 3ـ17). درحالی که در قرآن، دستور ختنه به صراحت بیان نشده است.
29. در مورد داستان ابراهیم در انجیل برنابا آمده است:
یسوع فرمود: چون ابراهیم به سن دوازده سال رسید، روزی پدرش به او گفت: فردا عید همه خدایان است. ازاین رو، زود است برویم به هیکل بزرگ و هدیه ای برای خدای خود، بعل، ببریم. تو برمی گزینی برای خود خدایی را. ابراهیم به مکر جواب داد: شنیدم و فرمانبردارم، ای پدر من. پس بامدادان به هیکل پیش از همه کس درآمدند... (27: 14ـ22). 1. چون همه کس از هیکل بازگشتند، کاهنان هیکل را قفل زدند و رفتند. 2. پس آن وقت ابراهیم تبر را گرفته و دست و پای همه بتان را قطع فرمود، مگر خدای بزرگ بعل را. 3. آن گاه تبر را نهاد نزد پاهای او، میان خورده های پیکرانی که قطعه قطعه ریخته شده بودند؛ زیرا در قدیم العهد تألیف شده از اجزا بودند. 4. چون ابراهیم از هیکل خارج می شد، جماعتی از مردم او را دیدند. آنها گمان نمودند که داخل شده تا چیزی از هیکل بدزدد؛ پس او را گرفتند. 5. و چون او را به هیکل رساندند و دیدند که خدایان ایشان قطعه قطعه شکسته شده اند، ناله کنان فریاد زدند: زود باشید ای قوم، باید بکشیم او را که خدایان ما را کشته 6. پس قریب ده هزار مرد با کاهنان به سوی آنجا روی نمودند و از ابراهیم پرسیدند از علتی که به واسطه آن خدایان ایشان را خورد کرده بود. 7. ابراهیم جواب داد: به درستی که شما هر آینه بی خردان هستید 8. مگر انسان خدای را تواند کشت؟ 9. به درستی آن کس که کشته است آنها را جز این نیست که او آن خدای بزرگ است. 10. مگر نمی بینید تبری که او راست، در دو قدمی اوست؟ 11. او برای خود همسران نمی خواهد. ۱۲. این زمان پدر ابراهیم که سخن های ابراهیم را درباره خدایان ایشان به یاد داشت، از راه رسید 13. او تبری را که با آن ابراهیم بتان را در هم شکسته بود شناخت. 14. پس فریاد زد: جز این نیست که این پسر خیانتکار من، خدایان ما را کشته؛ زیرا این تبر، تبر من است. 15. با آنها حکایت کرد آنچه را که میان او و پسرش گذشته بود 16.پس قوم مقدار بزرگی از هیزم جمع کردند. 17. دو دست و پای ابراهیم را بستند 18. او را بر روی هیزم ها گذاشته و زیر آن آتش نهادند 19. پس آن وقت خدای، به واسطه فرشته جبرئیل، به آتش امر نمود که بنده او ابراهیم را نسوزاند 20. پس آتش به شدت زبانه کشید و قریب دو هزار مرد از آنان را که حکم به مردن ابراهیم نموده بودند، سوزانید. 21. اما ابراهیم خود را آزاد و آسوده یافت؛ زیرا فرشته خدای، او را برداشت تا به نزدیک خانه پدرش، بدون اینکه دیده شود، آن کس که برداشته او را 22. آری، اینچنین ابراهیم از مرگ نجات یافت(28: 1ـ22).
آنچه با قرآن مطابق است، اصل محاجه ابراهیم با پدرش و شکستن بت ها و به آتش افکنده شدن اوست، اما در جزئیات داستان، همچون متهم به دزدی شدن او و بردن وی به هیکل، همسر نخواستن بت بزرگ، نقش پررنگ پدر ابراهیم در داستان و برداشتن تبر پدر، سوزانده شدن دو هزار نفر از مردم، برداشتن جبرئیل وی را تا به نزدیک خانه پدرش اختلاف است(انبیاء، 56ـ69). افزون بر این، سایر داستان ها و مطالبی که درباره حضرت ابراهیم در فصول 20 تا 29 این کتاب آمده، در آیات قرآن اشاره ای هم به آنها نیست. با این همه، در این انجیل، اشاره ای به بنای کعبه به دست ابراهیم هم نیست.
30. در انجیل برنابا، سخن از هفت طبقه دوزخ است: 3. پس بدانید که دوزخ همانا یکی است؛ ولی هفت طبقه دارد. یکی زیر دیگری. 4. پس همچنان که گناه هفت نوع است، همچنین در دوزخ هفت گونه عذاب یافت می شود....(135: 3ـ39). حال آنکه در قرآن کریم، سخن از هفت در است: {دوزخى} که براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معین از آنان [وارد مىشوند](حجر:44).
31. در انجیل برنابا، علت سجده نکردن شیطان تفاخر او به روح بودن خود اوست: 10. پس نیک اندیشه کنید در اینکه ما روحیم. به درستی که سزاوار نیست ما را که این کار را بکنیم. 11. ازاین رو، خدای را بسیاری ترک نمودند. 14. اما شیطان و آنان که بر طریقه او بودند، گفتند: ای پروردگار، ما روحیم و ازاین رو، عدل نیست اینکه این گل را سجده کنیم(35: 10ـ14) اما بنابر قرآن کریم، تفاخر شیطان به جنس آتش بودن خود است: ... گفت من از او بهترم مرا از آتشی آفریدی و او را از گل آفریدی(اعراف: 12).
32. در انجیل برنابا، آمده است که شیطان به واسطه مار، وارد بهشت شده است(فصل 40). درحالیکه در قرآن هیچ اشاره ای به مار نشده است. افزون بر این، این انجیل تصریح دارد بر اینکه ابتدا حوا آن میوه ممنوعه را خورد و سپس آدم را به خوردن آن ترغیب نمود و مسئولیت گناه بر عهده حوا بود، حال آنکه قرآن مرد و زن را در مورد این گناه به طور مساوی مسئول می داند و ضمیر تثنیه را به کار می برد: پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند، ایشان را به درآورد و فرمودیم: فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود(بقره: 36).
در ادامه فصل 41، در پاسخ آدم به خدا آمده است: 7. آدم جواب داد: ای پروردگار، همانا آن زنی که به من عطا فرمودی، از من طلب کرد که بخورم؛ پس خوردم از آن....
33. در انجیل برنابا، عقوبت و نتایج گناه آدم و حوا بدین قرار است: ۱۲. پس خدای به آدم فرمود: باید زمین به عمل تو ملعون باشد؛ زیرا تو گوش دادی به سخن زن خود و آن ثمر را خوردی. ۱۳. باید برویاند برای تو خسک و خار را. ۱۴. باید بخوری نان را به عرق جبین خود. 15. یاد آور که تو خاکی و به خاک برخواهی گشت. ۱۶. آن گاه با حوا تکلم نموده فرمود: تویی آنکه به شیطان گوش دادی. ۱۷. به جفت خود آن طعام را خوراندی؛ پس درنگ خواهی کرد؛ زیرا تسلط مرد که با تو چون کنیز رفتار کند. ۱۸. پس برمی داری اولاد را به رنج. ۱۹. چون مار را بخواند، فرشته میخاییل را که شمشیر خدای را برمی دارد نیز بخواند و فرمود: نخست بران این مار بد گوهر را از بهشت. ۲۰. پس چون بیرون شد، اندام او را قطع کن. ۲۱. هر گاه بخواهد راه رود، واجب شود که بخزد(41: 12ـ21).
اما عقوبت خوردن میوه ممنوعه در قرآن این است که خداوند به آدم و همسرش امر می کند که برای زندگی زمینی به زمین هبوط کنند: ... فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید درحالیکه بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است. پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هرکس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مىشود و نه تیره بخت (طه: 123ـ122).
34. در قرآن اشاره ای به سرانجام شیطان در فردوس نشده است. اما انجیل برنابا به سرانجام کار شیطان در فردوس اشاره کرده است. 22. پس خدای شیطان را بعد از آن آواز کرد: پس آمد خندان. 23. فرمود او را: چون تو ای رجیم، فریب دادی این دو را و گردانیدی ایشان را ناپاک، می خواهم داخل کنی در دهان خود هر نجاست را که در ایشان و در فرزندان ایشان است. هر وقتی که توبه کنند و مرا به راستی عبادت نمایند، از ایشان بیرون شود آن نجاست؛ پس بگردی شکم پرشده به نجاست...(41: 22ـ27).
35. در انجیل برنابا آمده است: شهادتین در بالای دروازه بهشت مکتوب است. 33. چون آدم ملتفت شد، دید مکتوبی را بالای دروازه که: لااله الاّ الله محمّد رسول الله 34. پس این وقت گریست و گفت: ای فرزند شاید خدای بخواهد که به زودی بیایی و ما را از این بدبختی برهانی (41: 34ـ33). درحالی که این شهادت ۶۰۰ سال بعد از عیسی تدوین شد. حتی در قرآن نیز چنین شهادتی به صورت کامل در یک محل بیان نشده است.
نتیجه گیری
تطبیق درونمایه انجیل منسوب به برنابا با قرآن نشان می دهد که هم در باب جهان شناسی و هم درباره اساطیر خلقت، اوصاف شیطان، به ویژه اوصاف انبیا این دو اثر همسویی ندارند. بنابر این، بر اساس باور فرد مسلمانی که هر دو کتاب را آسمانی می داند و معتقد است که از یک آبشخور(ام الکتاب) برگرفته شده است، نباید انجیل برنابا گزارش دهنده همان حقیقتی باشد که قرآن کریم حکایت گر آن است. البته اینکه تسلط نویسنده کتاب به عهد عتیق بیش از قرآن است، این گزینه را به واقعیت نزدیک تر می کند که وی پیشینه طولانی در یهودیت داشته و نومسلمان بوده است. بیشتر اختلافات انجیل برنابا با قرآن مجید، در جدول زیر ارائه شده است:
انجیل برنابا |
قرآن |
مریم شوهری به نام یوسف اختیار کرد. |
درباره ازدواج حضرت مریم سخنی گفته نشده است. |
تولد یسوع، بدون هیچ گونه دردی برای مریم بود. |
رنج فراوان ولادت حضرت عیسی |
ولادت عیسی در آخور |
ولادت عیسی زیر یک درخت نخل در بیابان |
ترس ابراهیم از خدایی جز خدای یگانه |
موحد و معصوم بود ن ابراهیم در تمام طول عمر |
انتقام خدا تا نسل چهارم به جهت بت پرستی پدران |
هر کس مسئول اعمال خویش است |
معصیت و نافرمانی فرشتگان |
فرشتگان در امر الهی معصیت نمی کنند. |
شیطان در نافرمانی یار، همراه و پیرو داشت |
فقط شیطان نافرمانی خدا کرد. |
نقل شیطان از قصد خدا که آدم و حوا همسر او نشوند. |
قصد خدا از منع اینکه آدم و حوا ابدی نشوند. |
تمام نسل های بشر ذاتاً گناهکار و دروغ گویند. |
انسان، ذاتاً خداجوست یا فطرت دوسویه دارد. |
مأمور عذاب دوزخ، شیطان است. |
مأموران عذاب دوزخ، فرشتگان الهی اند. |
شیطان مخلوق خدا و نیکوکار است. |
شیطان، دشمن آشکار مؤمن است. |
پیامبران به فرزندان و نزدیکان خود محبت شرک آمیز داشتند. |
پیامبران خدا معصومند. |
یعقوب به خورده شدن یوسف توسط جانور باور داشت. |
یعقوب می دانست که یوسف زنده است. |
جنس بشر فرزند خداست. |
خداوند منزه از آن است که فرزند داشته باشد. |
عمل به دستور عقل، بدون دستور وحی مورد تأیید است. |
عقل، بدون وحی، راه به جایی نمی برد. |
خداوند در روز قیامت با چشم دیده می شود. |
خداوند در دنیا و قیامت، با چشم دیدنی نیست. |
وعده خدا به مرد عابد: تو خدایی و همسر منی. |
خداوند منزه از همسر داشتن است. |
انهار چهارگانه بهشتی از آب است. |
انهار از آب، شیر، خمر و عسل است. |
تعداد آسمان ها 9 عدد است. |
تعداد آسمان ها 7 عدد است. |
مسخ شدن فرشته به شیطان، بر اثر گناهش |
شیطان فرشته مسخ شده نبود. |
مرد باید به یک زن اکتفا کند. |
اختیار حداکثر چهار زن را مجاز شمرده است. |
نهی آدم و حوا از خوردن دو درخت ممنوعه گندم و سیب. |
نهی از خوردن یک درخت ممنوعه، غیرمعین. |
خداوند قبل از نفخ روح، فرشتگان را به سجده امر کرد. |
بعد از نفخ روح در آدم، فرشتگان به سجده امر شدند. |
ازاحوال انبیا فقط آدم، ابراهیم، موسی و عیسی یاد شده است. |
قرآن به 26 مورد از انبیاء اشاره دارد. |
عدم انجام سوگند ختنه موجب محرومیت از فردوس است . |
ختنه به صراحت در قرآن بیان نشده است |
اشاره ای به بنای کعبه به دست ابراهیم نیست |
اشاره به بنای کعبه به دست ابراهیم. |
دوزخ هفت طبقه دارد. |
دوزخ هفت در دارد. |
تفاخر شیطان به روح بودن جنس خود بوده است. |
تفاخر شیطان به آتش بودن جنسش بوده است. |
شیطان به واسطه مار وارد بهشت شده است. |
هیچ اشاره ای به مار نشده است. |
ابتدا حوا میوه ممنوعه را خورد و سپس آدم را ترغیب کرد. |
آدم و حوا به طور مساوی مسئول بودند. |
پیامد خوردن میوه ممنوعه: ملعون شدن زمین، زاییدن با رنج برای زن، رانده شدن مار از بهشت و خزیدن او. |
پیامد خوردن میوه ممنوعه، هبوط منزلتی و معنوی، درگیری و عداوت در زمین. |
شیطان در فردوس به آدم و اولادش نجاست داخل کرد. |
در قرآن نیامده است. |
در بالای دروازه بهشت شهادتین مکتوب است. |
عدم ذکر مورد |
وجود ده جهنم |
وجود یک جهنم |
- كتاب مقدس، انجمن كتاب مقدس ايران، 1183م.
- انجيل برنابا، 1362، ترجمه حيدرقليخان قزلباش(سردار كابلي)، مقدمه سيدمحمود طالقاني، تهران، دفتر نشرالكتاب.
- اسمارت، نينيان، 1383، تجربه ديني بشر، ترجمه محمد محمدرضايي و ابوالفضل محمودي، تهران، سمت.
- الهامي، داوود و نگار نادري، «برنابا»، دانشنامه جهان اسلام، زيرنظر غلامعلي حداد عادل، تهران، بنياد دايرةالمعارف اسلامي، 1376.
- رسولزاده، عباس و جواد باغباني، 1389 شناخت مسيحيت. قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- زيبايينژاد، محمدرضا، 1382، مسيحيتشناسي مقايسهاي، تهران، سروش.
- سعيدي، محمدباقر، 1387، بررسي مسئله تحريف عهدين در مجادلات مسلمانان با يهوديان و مسيحيان، پاياننامه كارشناسي ارشد، به راهنمايي دكترحسين حيدري، دانشگاه كاشان.
- سليماني، عبدالرحيم، 1386، «اناجيل غير رسمي»، هفت آسمان، ش 34، ص 209ـ236.
- معتمدي، منصور، 1383، «برنابا»، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، زير نظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي.
- مكگراث، آليستر، 1384، درسنامه الهيات مسيحي، ترجمه بهروز حدادي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- ميشل، توماس، 1381، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- ناس، جان باير، 1386، تاريخ جامع اديان، ترجمه علياصغر حكمت، تهران، علمي و فرهنگي.
- نيازكار، فاطمه، 1388، «بررسي تطبيقي انجيل برنابنا و انجيل چهارگانه و ارزيابي آنها با قرآن در زمينه نبوت»، انديشه نوين ديني، ش 19، ص 141ـ162.
- وير، رابرت، 1378، جهان مذهبي: اديان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- هاكس، جيمز، 1377، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير.