اساطیر سرانجام جهان در بسیاری از ادیان باستانی از جمله ادیان شرقی و نیز یونانی و رومی، عموماً با توصیف بلایای آخرزمانی همراه است. از میان این فجایع آخرزمانی، بن¬مایه¬ی آتش¬سوزی سرانجام به واسطه محوری بودن نقش این اسطوره در پایان هستی، جایگاهی ویژه دارد. از جمله دیگر ویژگی¬های قابل توجه این بن¬مایه، همسانی و شباهت روایی مضامین آن در باورهای فرجام¬شناسانه ادیان گوناگون است. این همسانی و شباهت موجب شکل¬گیری مباحثی بسیار درباره خاستگاه و منشأ آن در میان پژوهشگران بوده است. بسیاری از پژوهشگران بر اساس وجود روایت¬های همسان از این بن¬مایه در متون آخرت¬شناسانه هندوایرانی بر خاستگاه¬های ایرانی آن تأکید داشتند. برخی دیگر از پژوهشگران نیز با توجه به ویژگی¬های این بن¬مایه در اندیشه فلسفی یونان و تفاوت آن با مضامین ایرانی، خاستگاه آن را در باورهای یونان باستان جست¬وجو می¬کردند. البته شواهد اسطوره¬شناسی کهن این بن¬مایه در یونان باستان پیش از مواجه با دنیای ایرانی و نیز وجود نمونه¬های همسان در دیگر اقوام هندواروپایی، امکان وجود این تأثیرگذاری¬ را ناممکن و موجب ابهام در خاستگاه¬های آن می¬شد. مسئله این پژوهش نیز بر این مبنا، بررسی خاستگاه¬ بن¬مایه¬ی آتش¬سوزی سرانجام در متون فلسفه رواقی یونان است. این پژوهش بر اساس منابع کتابخانه¬ای و شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی مستندات فلسفی، دینی و اسطوره¬ای یونان باستان و دیگر اقوام هندواروپایی پرداخته است و به این نتیجه دست یافته است که بر اساس مستندات متعدد از متون فلسفی و اساطیری یونان باستان و نیز شواهد فرجام¬شناسانه دیگر اقوام هندواروپایی، خاستگاه این بن¬مایه باورهای فرجام¬شناسانه اقوام اولیه هندواروپایی بوده است که در آن هستی طی ادواری نامتناهی با فجایعی چون آتش¬سوزی و سیل از میان می¬رود و بار دیگر هستی نو باززایی می¬شود.