واکاوی عوامل انحراف اقتصادی یهود در قرآن
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
چون اقتصاد در پيشرفت و عقبگرد مادي و معنوي جوامع بشري داراي نقش اساسي است، سلامت اقتصادي موجب پيشرفت و بهرهمندي از منابع اقتصادي بيشتر ميگردد. انحراف و فساد اقتصادي نيز عقبماندگي اقتصاد، فساد اخلاقي، ايجاد نظام طبقاتي و بيعدالتي را در پی دارد. براساس گزارشهای قرآن کريم قوم يهود دچار مفاسد اقتصادي شد و این از زمانهاي دور، در معادلات اقتصادي جوامع بشري همواره تأثير منفي داشته و بهتبع آن جنگها و مفاسد اخلاقي ـ اجتماعي را به دنبال آورده است. انحراف اقتصادي يهود از نظر قرآن نيازمند زمينهشناسي و واکاوي علل و عوامل آن است.
اين نوشتار با تکيه بر آيات قرآن کريم و ديدگاههاي تفسيري معتبر، براساس روش تحليلی ـ توصيفي با نگرشی جامع، اين موضوع را مطمحنظر قرار داده است.
در قرآن از قوم يهود به «بنياسرائيل» نيز ياد شده که از پيروان آيين حضرت موسي به شمار آمدهاند. با اين اوصاف، بيشترين سخني که از اين قوم نسبت به اقوام ديگر به ميان آمده، خصوصيات ناپسند اعتقادي، اخلاقي و اقتصادي آنان (مانند حريصترين، بخيلترين، مترفترين، خائنترين و پیمانشکنترين امم) است.
بیشتر تحقيقاتي که در حوزه اقتصاد يهود انجام شده، متضمن انحراف اقتصادي يهود (مقالة «بررسی تاریخی سیاستهای اقتصادی، دینی رسول خدا در مدینه» رحيمي و غلامي فيروزجائي، 1394)، رباخواري و غارتگري و پايبند نبودن آنان به موازين اقتصادي، (كتاب زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، شهبازي، 1377) از عوامل انحراف آنان است. فقدان و کاستي تحقيقات گذشته در حوزه انحراف اقتصادي يهود که بعضاً بهصرف انحراف اقتصادي يهود بهصورت کلي (نياي ترشيزي و اسماعيليزاده، 1397؛ آجيلي، 1390، ص 144) يا در بررسي عبرتآموزي سيره يهود در حوزه قرآني (ژيان، 1389) و يا کارهاي ناقصي خارج از حوزه قرآني صورت گرفته، بهصورت ريشهاي عوامل انحراف اقتصادي يهود را بررسي نکرده است (حامدي، 1389، ص 144).
با توجه به کاستيهاي تحقيقات گذشته، اين تحقيق در حوزه قرآني در پاسخ به علل و عوامل انحراف اقتصادي يهود از نگاه قرآن با نگرش نسبتاً جامع انجام شده که تمرکز بر علل و ريشهيابي مفاسد اقتصادي يهود براساس نگاه قرآن، اين تحقيق را از تحقيقات گذشته متمايز ساخته است.
1. بررسی مفاهيم
1-1. انحراف
در لغت، از ماده «حرف» به معناي طرف هر چيزي است؛ مانند حرف شمشير، حرف کشتي و حرف کوه (قرشي، 1371، ج 2، ص 120). از ماده «حرف»، «تحريف» به معاني ميل به يک طرف ذکر شده است؛ مثل «تحريف کلامالله» که به معناي وارونه کردن و تغيير سخن خداست (طريحي، 1375، ج 5، ص 35) و نیز به معناي جانب و ناحيه است. ازاینرو «تَحَرَّف و انحرف و احْرَورَف و الانْحِراف» وقتي گفته ميشود که انسان از يک شيء يا محدودهاي تجاوز و به سمتي ديگر تمايل پيدا کند (ابنمنظور، 1414ق، ج 9، ص 44و43).
معناي اصطلاحي «انحراف» در قرآن به همان معناي لغوي، ميل به طرف، جانب و تغيير و تبديل و تجاوز از اصل معينشده قرآني و عرف پسنديده به کار رفته است.
2-1. اقتصاد
«اقتصاد» در لغت، از ماده «قصد» و از باب «افتعال» به معناي استقامت و ميانهروي در سير آمده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 672). اين کلمه با مشتقاتش در قرآن به معناي راست، متوسط و معتدل به کار رفته است (قرشي، 1371، ج 6، ص 8). در اصل، ماده «قصد» به معناي توجه و اقدام بر عمل است که در مرحله بعد از اراده و نزديک به عمل قرار ميگيرد. دیگر معاني (مانند اصلاح، ميانهروي، استقامت و نظم) از آثار همان معناي اصلي به شمار ميرود (مصطفوي، 1360، ج 9، ص 270).
در اصطلاح قرآني، «اقتصاد» به دو معنا آمده است:
يک معناي آن بين افراط و تفريط است که در مسائل اقتصادي به معناي «جود» است که بين اسراف و بخل قرار ميگيرد. ميانهروي در مطلق امور زندگي، پسنديده است و بدان سفارش شده؛ مانند: «وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ» (لقمان: 19).
معناي ديگر آن معناي مردد بين پسنديده و ناپسند است که بين عدل و جور قرار ميگيرد (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 672)؛ مانند «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ» (فاطر: 32). اقتصاد قرآني داراي قلمرو وسيعي است که ميانهروي در بهرهبرداري از منابع، توزيع، خرج و انفاق را دربر ميگيرد.
در اصطلاح علم اقتصاد، حداکثر استفاده از منابع کمياب و محدود براي تأمين نيازها و به عبارت دیگر تخصيص بهينه منابع توليد، توزيع و مصرف است که محورهاي اصلي اقتصاد به شمار می رود (دادگر، 1390، ص 38).
3-1. يهود
«یهود» جمع «هود» در لغت، به معناي توبه کردن و بازگشت بهحق، و منتسب به چهارمين فرزند يعقوب پيامبر آمده است (مصطفوي، 1360، ج 11، ص 294). در اصطلاح، «يهود» به قوم حضرت موسي و کساني که از دين يهود پيروي ميکنند، گفته ميشود (طريحي، 1375، ج 3، ص 169).
2. يهوديت در قرآن
يهودیت يکي از اديان الهي است که در قرآن بهمثابه پيرو دين خاص با واژههاي «هُوداً»، «الْيَهُود» و «يَهُودِيًّا» ـ به ترتيب ـ سه و نه و يک بار، و بهعنوان قوم، تبار و ذريه با واژههاي «بَنيإِسْرائيل» و «إِسْرائيل» ـ به ترتيب ـ چهل و دو و يکبار ذکر شده است که در جدول (1) مشاهده ميگردد:
جدول 1: زمزگذاری مفهومی
ش واژه شماره و تعداد تکرار درآيات مفهوم
1 يَهُودِيًّا 1 بار (آلعمران: 67) مفرد مذکر «يهود» و مؤنث آن «يهوديه» است (قرشي، 1371، ص 7280).
2 يَهُود 9 بار (بقره: 113و120؛ آلعمران: 67؛ مائده: 18و51و 64و82, توبه: 30) جمع «يهودي»، مراد کساني هستند که در دين يهوديت داخل شدهاند (مصطفوي، 1360، ج 11، ص 294).
3 هُوداً 3 بار (بقره: 111و135و140) ياء زاید حذف شده است. به فعلي از افعال يهوديان برميگردد (طريحي، 1375، ج 3، ص 169).
9663 بَنيإِسْرائيل 42 بار (بقره: 40و47و83و122و211و246؛ آلعمران: 49و93؛ مائده: 12و32و70و72و87و110؛ اعراف: 105و134و137و138؛ يونس: 90و93؛ اسراء: 2و4و101و104؛ طه: 47و80 و94؛ شعراء: 17و22و59و197؛ نمل: 76؛ سجده: 23؛ غافر: 53و59؛ دخان: 3؛ جاثيه: 16؛ احقاف: 10؛ صف: 6و24. از «اَسر» به معناي تحت نظر، توقيف و تحت تدبير خداوند، نام يعقوب پيامبر، در قرآن، به فرزندان يعقوب «بنياسرائيل» گفته شده است (مصطفوي، 1360، ج 1، ص 85).
3. انحراف اقتصادي يهود در قرآن
با عنايت به موضوع تحقيق که عوامل انحراف اقتصادي يهود است، به تعبير برخي از مفسران، در ميان جرایم اخلاقي و اعتقادي يهود، اگر يهود در امور مالي هيچ انحرافي نداشت، فقط همين فروختن قبالههاي مغفرت (در فاصله طبقاتي) بر اثبات جرم آنها کافي بود. به خاطر اهميت اقتصاد در جوامع بشري، مطابق آمارگيري انجام شده، تمام گناهان و جرایم ریشه در دو امر مهم «فقر مفرط» و «ثروت بيحساب» دارد که آيات قرآن مسئله تجاوز يهود به حقوق مردم را برجسته ساخته است (طباطبائي، 1417ق، ج 9، ص 331).
اين تحقيق کوشیده است ابتدا به انحرافات اقتصادي يهود براساس آيات قرآن اشاره کند، سپس به علل و عوامل آن اشاره نماید. با مراجعه به قرآن کريم نمونههاي بارزي از انحرافات اقتصادي يهود بيان شده که نهتنها در اسلام، بلکه براساس دين يهود نيز ممنوع بوده؛ چنانکه در اين آيه بدان اشاره شده است: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ» (نساء: 161)؛ و به خاطر رباخوارى، در حالي که از آن نهى شده بودند.
از اين توريه معلوم ميشود که نهي از ربا مخصوص امت اسلام نبوده، در آيين يهود نيز ممنوع بوده است (نسفي، 1367، ج 3، ص 150). براساس تعريفي که از «انحراف» صورت گرفت، رباخواري که موجب سود و درآمد بدون فعاليت اقتصادي، فاصله طبقاتي و رشد کاذب اقتصادي ميگردد، انحراف اقتصادي از موازين ديني و عرف رايج اقتصادي جامعه به شمار میآید. بر اين اساس، انحرافات اقتصادي يهود در قالب جدول رمزگذاري باز و بسته ارائه میگردد و سپس تحليل ميگردد.
جدول 2: رمزگذاری انحراف اقتصادی یهود
ش واژه شماره و تعداد تکرار درآيات مفهوم
1 تُحِبُّونَ الْمال فجر: 20 محبت شديد به مال
2 حُب آلعمران: 14 محبت طلا، نقره، چهارپايان، زراعت و...
3 أَحْرَصَ بقره: 96 حريصترين مردم
4 يَكْنِزُون توبه: 34 ثروتاندوزي / احتکار / ذخيره طلا و نقره
5 أَكْلِهِمُ السُّحْت مائده: 62و63 معاملات ممنوع: نجس، شراب، قمار، مال ديگران
6 لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاس نساء: 111؛ توبه: 34. خوردن مال ديگران به باطل / بدون رضايت
7 فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزان اعراف: 85؛ هود: 84. وفاي به کيل
8 لاتَبْخَسُوا اعراف: 85؛ هود: 84؛ شعراء: 183 دوري از ضرر مالي به مردم
9 إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لايُؤَدِّهِ آلعمران: 75 خيانت در امانت / پس ندادن مال مردم
10 الْمالَ حُبًّا جَمًّا فجر: 20 احتکار / جمع کردن مال بدون استفاده
11 يَأْكُلُونَ الرِّبا بقره: 275 رباخواري
12 أَخْذِهِمُ الرِّبَوا نساء: 161 دريافت ربا
13 إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا بقره: 275 توجيه رباخواري
14 يَبْخَلُون نساء: 37؛ حديد: 23 بخل ورزيدن در مصرف اموال
15 وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ نساء: 37؛ حديد: 23 جلوگيري از انجام کارهاي خير نسبت به ديگران
جدول3: رمزگذاری انحراف اقتصادی یهود
ش مصاديق انحراف اقتصادي
1 محبت شديد به مال (طلا، نقره، چهارپايان، زراعت و...)
2 ثروتاندوزي / احتکار / ذخيره طلا و نقره
3 حريصترين مردم
4 انجام معاملات ممنوع (نجس، شراب، قمار)
5 خوردن مال ديگران به باطل / بدون رضايت، خيانت در اموال
6 رباخواري / توجيه رباخواري
7 بخلورزي / مانع انجام کارهاي خير
نمودار 1: انحرافات مالی یهود یهود
1-3. حرص شديد به مال
از انحرافات بارز اقتصادي يهود علاقه و حرص شديد به مال ذکر شده است. ميتوان گفت: اساس انحراف مالي آنان همين مسئله به شمار ميرود؛ چنانکه قرآن کريم در مقايسه يهود با مشرکان، ميزان علاقهمندي يهوديان را به بهترين وجه ممکن بيان نموده است: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا» (بقره: 96)؛ آنان را حريصترين مردم ـ حتى از مشركان ـ نسبت به زندگى (ثروتاندوزي مادي) خواهى يافت. اينکه حريصتر از مجوسيهاي ذکر شدهاند که صرف نعمتهاي دنيا را باور دارند، از باب مبالغه در شدت حرص و طمع يهوديان است که در عين اعتراف به روز جزا، حرصشان به مال دنيا بيش از مجوسيان است (فيض کاشاني، 1415ق، ج 1، ص 166).
2-3. مالاندوزي بدون انفاق
انحراف مالي که ریشه در علاقه شديد يهود به مال و زيادهخواهي دارد، جمعآوري و احتکار اموال است و چنان اين خصوصيت در آنان برجسته است که قرآن کريم يهود را با اين خصوصيت انحراف مالي معرفي کرده است: «إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ... وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لايُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ» (توبه: 34)، بسيارى از دانشمندان يهود و ترسايان... آنان كه طلا و نقره را مياندوزند و آن را در راه خدا انفاق نميکنند.
در این آيه مبالغه بر حرص يهود به جمعآوري مال ذکر شده است (قمي مشهدي، 1361، ج 5، ص 446)؛ کساني که به هر وسيله و از هرجايي با هدف ذخيرهسازي، افزايش و جمعآوري طلا و نقره از راه مشروع و غيرمشروع دست به این کار ميزنند (فضلالله، 1419ق، ج 11، ص 98).
ثروت شاهرگ حيات جامعه بشري و مال تمام افراد جامعه به شمار میآید و جمعآوري و احتکار و انفاق نکردن آن توسط عدهاي خاص، انحراف مالي و موجب زيان تمام جوامع بشري ميگردد. به تعبير برخي از مفسران، اين انباشتن مال روي مال از سوی يهوديان انحراف (اقتصادي) است که قرآن کريم آن را مدنظر قرار داده است (همان، ص 95).
3-3. حرامخواری
افراط در دوستی ثروت و طمع بيش از اندازه يهود موجب به دست آوردن مال از راههاي نامشروع گرديده بود که قرآن کريم از آن تعبير به «أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» (خوردن مال حرام) نموده (مائده: 62) و مراد از آن هر چيزي از انواع اکل مال به باطل است؛ مانند ربا، رشوه، غش، سرقت، خيانت و غير اين موارد که خوردنش حرام است (همان، ج 8، ص 343). در اينجا به نمونههايی از انحرافات مالي که يهود از راه حرامخوري مرتکب آن ميشده است، اشاره ميگردد:
«اکل مال به باطل» عنوان عامي است که شامل تمام مالهاي حرام ميگردد. مفسران مراد از آن را مصداق خاصي در ذيل آیه «اِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِل» (توبه: 34) و «أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ» (نساء: 161) دانستهاند. مراد از «باطل» هر معامله ناروا و رشوه است (نسفي، 1367، ج 4، ص 260). مراد از «خوردن اموال مردم به باطل» خوردن مال ديگران بدون وجه شرعي (مانند اخذ رشوه براي قضاوت بهناحق، رواج ربا در ميان يهوديان و فروختن اوراق غفران) است (زمخشري، 1407ق، ج 4، ص 35).
چنانکه بيان گرديد، در ميان يهود معاملات و راههاي کسب درآمدي وجود داشته که براساس این آيين وجه شرعي نداشته است. بدینروی قرآن کريم از اين نوع درآمدها به «اکل مال به باطل» تعبیر نموده است.
1-3-3. رباخواري
از انحرافهاي برجسته اقتصادي يهوديان، رواج رباخواري است که قرآن کريم به سببب اهميت آن در فساد اقتصادي، در عين اينکه در ضمن «سُحت» و «اکل مال به باطل» بدان عنايت کرده، بهصورت مستقل نیز در چند جا بدان تصريح نموده است: «الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا» (بقره: 275)؛ كسانى كه ربا ميخورند.
بعضي از مفسران در ذيل اين آيه شريفه گفتهاند: اهل فن در علم اقتصادي ميگويند: بنيان و ريشه رواج ربا به يهود برميگردد و ديگران ربا را از يهود گرفتهاند. يهود از هر وسيلهاي درست يا نادرست (تنفروشي، فحشا، قتل، نفاق، رياکاري و هر عمل پستي) براي دست يافتن به مال و ثروت استفاده ميکرده است (زمحشري، 1407ق، ج 1، ص 436). قرآن میفرماید: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْه» (نساء: 161)؛ به خاطر رباخوارى، در حالي که از آن نهى شده بودند. اولين کساني که سنت حلال شمردن ربا را ترويج کردند، يهودیان بودند. در مقایسه يهود از زمان حضرت عيسي، موسي و محمد تا يهوديان امروز، هيچ تفاوتي بين آنها در سيره فساد، زشتي و دشمنيشان با بشريت وجود ندارد (زمخشري، 1407ق، ج 2، ص 488).
درخصوص ترويج رباخواري بهمثابه انحراف اقتصادي يهود، قرآن دو نکته اساسي را بهصورت برجسته ذکر نموده است:
اول اينکه با وجود ممنوعيت حرمت ربا براي يهود (نساء: 161) آنان ربا دريافت ميکردند (فضلالله، 1419ق، ج 7، ص 537). آنان مرتکب انحراف اقتصادي شدند و ديوانهوار «يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ» (بقره: 275) اين عمل ممنوع را رواج دادند.
دوم آنکه نهتنها دست به انحراف و حرمتشکني زدند، براي ربا توجيه اقتصادي هم ساختند و گفتند: «إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا» (بقره: 275). آنان بدون ملاحظه جنبه سلبي و آثار و پيامدهاي بدي ربا، بهصرف مشاهده جنبه سود و فايده ربا، آن را با معامله مقايسه کرده، گفتند: معامله مثل رباست (فضلالله، 1419ق، ج 5، ص 137). آنها ربا را با بيع قياس کرده، ميگفتند: چطور فروختن کالايي را که ارزش آن يکدرهم است، ميتوان به دو درهم فروخت؟ بيع هم مثل رباست. پس يک درهم را نيز ميتوان به دو درهم فروخت. شايد هم مرادشان عکس آن باشد؛ زیرا آنان ربا را با بيع مقايسه ميکردند و مرادشان اين بود که اصل رباست و بيع مثل رباست (شبر، 1407ق، ج 1، ص 279).
2-3-3. عهدشکني، خيانت درامانت و فريبکاري
خلف وعده، عهدشکني و فريبکاري از انحرافات مهم اقتصادي يهود است که آنان نسبت به عهدها و پيمانها پايبندي نداشتهاند. پيمانها داير مدار منافع اقتصاديشان بوده است. هرگاه پيماني به ضرر منابعشان بوده، عهد خود را نقض کردهاند: «أَوَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَريقٌ مِنْهُمْ» (بقره: 100)؛ و آیا چنین نبود که هر بار با خدا پيمانى بستند گروهى از ايشان پيمانشکني كردند؟ اين موضوع شهرت يهود را در پيمانشکني ميرساند (طبرسي، 1377، ج 1، ص 66). «الَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ في كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لايَتَّقُونَ» (انفال: 56)، كسانى كه تو از آنان پيمان گرفتى، سپس پياپى پيمان خويش را مىشكنند و هيچ پروا نمىكنند. مراد از اينکه فرمود: «كُلِّ مَرَّةٍ»، چند مرتبهاى است كه رسول خدا با ايشان پيمان بست. در هر بار يهوديان عهدشان را ميشکستند و در عين حال هيچ پروايي از خدا و رسول خدا نميکردند (طباطبائي، 1417ق، ج 9، ص 112).
قرآن کريم خيانت مالي يهود را بهمثابه انحراف اقتصادي بهصراحت بيان نموده، ميفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لايُؤَدِّهِ إِلَيْك» (آلعمران: 75). مراد اين است که چنانچه آنان را حتي بر مال اندکي بهاندازه يک دينار امين قرار بدهي، هنگام پس دادن، خيانت نموده، بازنميگردانند.
در اين مطلب همه اجماع دارند که مراد از اين افراد کفار يهود است (طبرسي، 1372، ج 2، ص 778). اجماع بر اين است که مراد خيانت يهود است. آنان بهدروغ خيانت خود را توجيه ديني ميکردند (دخيل، 1422ق، ج 1، ص 80).
4-3. بخل و تشويق به بخل
اينکه خود يهوديها اهل انفاق نبودند، براساس خلق و خوي حرص و طمع آنان قابل توجيه است. براساس شواهد قرآني، يهود مانع کار خير ديگران ميشدند و این از مصاديق بارز آيه به شمار ميرود: «وَ يَمْنَعُونَ الْماعُون» (ماعون: 7)؛ و از نيكوكارى باز ميدارند. مراد هر کار نيکي است که داراي منفعت باشد (سبزواري، 1419ق، ج 1، ص 607).
بخل انحراف اقتصاد از مجراي اصلي و خارج کردن اموال از موارد مصرف و در تنگنا قرار دادن جامعه در موقع نياز است. قرآن کريم بخل را از ويژگيهاي برجسته کفار به شمار آورده، آنان را به بخل توصيف نموده است: «الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً» (نساء: 37)؛ آنان كسانىاند كه بخل ورزيده، مردم را نيز به بخل دعوت میکنند و آنچه را خداوند از فضل و رحمت خود به آنها داده است، پنهان مىكنند و براى کفار عذاب خوارکنندهاي مهيا كردهايم. پايان اين آيه نشان ميدهد که مقصود از اين متکبران بخيل که قرآن از آنها سخن به ميان آورده، مشرکاني هستند که داراي اين حالت بودهاند (جعفري، بيتا، ج 2، ص 438).
کساني از کفار بودند که از سر کبر و غرور بخل ميورزيدند و انصار را نيز از انفاق به رسول خدا و اصحاب آن حضرت بازميداشتند (طبرسي، 1372، ج 3، ص 74).
با توجه به اينکه در ابتداي هجرت پيامبر اکرم کفار مدينه و اطراف آن غالباً يهوديان بودند، ازاينرو مصداق بارز کفار بخيل در آيه شريفه همانها هستند. مراد از «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ» سران و بزرگان يهود و مراد از «وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» نيز رؤساي يهود (مانند كعببن اشرف و غير او) است که از ترس پيشرفت اسلام و محو شدن تورات، پيروان يهود را به تمرد از دستور پيامبر فراميخواندند (بلخي، 1423ق، ج 1، ص 372).
در همین رابطه از ابنعباس روايت شده، اسامةبن حبيب و بحربن عمرو و رفاعةبن زيد از يهوديان بودند. آنان از در نصيحت به انصار ميگفتند: چون معلوم نيست كار پيامبر با يارانش به كجا ميرسد، مال خود را به او و ياران مهاجرش ندهيد که بهزودي فقير و محتاج ميشويد. بدين مناسبت اين آيه نازل گرديد (امين، 1361، ج 4، ص 70). بعضی از مفسران انحراف اقتصادي، بهویژه بُخل را مرضي آنان شمردهاند که يا از شهرتطلبي و برتريخواهي و يا از ترس آنان از فقر ناشي ميشود. ازاینرو خود را به فقر ميزدند (فقر فکري) که دردش شديدتر از فقر اقتصادي است (فضلالله، 1419ق، ج 2، ص 81).
4. عوامل انحراف اقتصادي يهود
بیشک انحراف اقتصادي يهود به عوامل آشکار و نهاني برميگردد که براساس ديدگاه قرآن کريم ميتوان سه عامل را بهصورت کلي بهعنوان عوامل اساسي انحراف يهود بيان کرد که عبارتند: از عوامل اعتقادي، اخلاقي و رفتاری. در اينجا این عوامل توصيف و تحليل گردیده است:
جدول 4: رمزگذاری عوامل انحراف اقتصادی
واژگان عوامل انحراف اقتصادي يهود
یهود و بنیاسرائیل اعتقادی اخلاقی عادتهای رفتاری
شرک حرص و طمع ظلم
کفر لجبازي بخل
شرک افعالي رياکاري برتريطلبي
اعتقاد به فقر خداوند عهدشکني انحصارگرايي
جاودانگي سخريه دشمني
ماديگرايي اختلافافکني تکبر
تحريف دروغگويي
ترس از فقر آلودگي به گناه
حسادت مالدوستي
براساس رمزهای برگرفتهشده از قرآن کریم، سه عامل در انحراف اقتصادی یهود نقش داشته است. از این میان، مهمترین نقش را عامل رفتاری داشته است. شرک و اعتقادات باطلی همانند باور به تثلیث، فقر و ناتوانی خداوند، جاودانگی یهود و مادیگرایی موجب انحرافات اخلاقی (مانند کبر، غرور، ریاکاری، عهدشکنی، تحریف و ترس از فقر) در یهود گردید. در نتیجه رفتار اقتصادی آنها را تحت تأثیر قرار داده، موجب مالدوستی ظلم، بخل، انحصارطلبی، دشمنی، حرص و طمع، دروغگویی، گناه مالی و عادتهای انحراف اقتصادی در یهود گردیده است.
1-4. علل اعتقادي
اعتقادات باطل بر تمام ساحتهاي زندگي يهود، بهویژه در جنبه اقتصادي آنها تأثير منفي گذارده است. بر همين اساس ايمان راستين به خداوند، رسولان و معاد نداشتهاند. شريک قرار دادن براي خدا و اعتقادات ماديگرايانه، فقير دانستن خداوند و جاودانگي در اين عالم حکايت از بياعتقادي آنان دارد. براساس گزارشهای قرآن کريم، آنان بهجاي تکيه کردن به خداوند و وعدههاي رسولانش، به مال و مکنت متکي بودهاند.
1-1-4. اعتقاد ماديگرايانه
يهود راه معرفت را منحصر در شناخت از مجاري حس مادي ميدانستند (سيد قطب، 1412ق، ج 1، ص 72). بدينروی از حضرت موسي خواستند خدا را به ايشان نشان دهد: «و اذ قلتم یا موسی لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» (بقره: 120)؛ گفتند: ما تا خدا را آشكارا نبينيم به تو ايمان نمىآوريم. آنان به چيزي جز پيروي ديگران از راه باطلي که خودشان در آن بودند، راضي نميشدند.
تجربه مادي و گرايش به بتپرستي انديشهها و افکار اين قوم را فاسد کرد، به گونهای که وقتي حضرت موسي مدت کوتاهي (40 روز) از آنها دور شد، گوسالهپرست شدند و تنديس گوسالهاى را كه نعره گاو از خود خارج ميکرد (طه: 88) و محسوس و قابل تجربه بود، بر خداي حضرت موسي مقدم داشتند و در جواب اعتراض حضرت موسي گفتند: «ماأَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَلكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ» (طه: 87)؛ ما به ميل و اختيار خود با تو خلف وعده نكرديم، ليكن اسباب تجمل و زينت بسيارى (از فرعونيان) را بر دوش ما نهادند و ما آنها را در آتش افكنديم و سامرى اینگونه (فتنهانگيز بر ما) القا كرد.
درخواست بتپرستي آنان سابقه داشت؛ چنانکه قبلاً نيز وقتي قومي را ديدند که بت ميپرستند، از حضرت موسي خدايي مانند خداي آنان را درخواست کردند (اعراف: 138). این حکايت از آن دارد که بنياسرائيل در برابر خدايان محسوس و قابل تجربه عنان اختيار از دست ميدادند.
بر مبناي حسگرايي در تصميمگيريها، آنان تحت تأثير تجملات و زرق و برقهاي ظاهري قرار ميگرفتند و مهمترين امتياز آدمي را که اختيار و انتخاب است، تحت تأثير شرايط محيطي از دست ميدادند و با تعقل، تفکر و اختيار هيچوقت راه درست در پيش نميگرفتند و با تحريک احساسات مادي خود، دست از تمام تعهدات و منفعتهاي بلند مدت خویش برميداشتند (فضلالله، 1419ق، ج 15، ص 146). علاقه به مالاندوزي ناشي از طبيعت ماديگرايانه آنان بوده و بر مبناي اعتقاد به اموري مادي قابل حس، همواره نقد را بر نسيه مقدم ميکردهاند.
2-1-4. فقدان ايمان
هرچند يهود خود را پيرو يکي از اديان الهي ميدانستهاند، ولي به آموزههاي راستين يهود باور نداشته و بدان پايبند نبودهاند. ازاینرو قرآن ميفرمايد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنين» (بقره: 8). این آیه درباره منافقانی مانند عبداللهبن ابي، جدبن قيس و معتببن قشير و يارانشان نازل شد که بیشترشان از يهود بودند (طبرسي، 1372، ج 1، ص 132).
يهوديان اگر به آموزههاي تورات باور داشتند بايد اسلام را ميپذيرفتند: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» (بقره: 146). در بيايماني آنان همين بس که قرآن ميفرمايد: «كُلَّما جاءَهُمْ َسُولٌ بِما لاتَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَريقاً كَذَّبُوا وَ فَريقاً يَقْتُلُونَ» (مائده: 70)؛ هرگاه پيامبرى چيزى مىگفت كه با خواهش دلشان موافق نبود، گروهى را تكذيب مىكردند و گروهى را مىكشتند. يهود شرايع الهي را موجب مشقت و مخالف هواهاي نفساني خود ميديدند. ازاینرو آن را تکذيب ميکردند (ابنعجيبه، 1419ق، ج 2، ص 63).
3-1-4. شرک
یهود با آنکه در ظاهر به خداي يگانه ایمان آورده بودند، اما باز هم هيچوقت دست از اعتقاد به حسگرايي برنداشتند و حسگرايي خود را به شکل شرک و اعتقاد به فرزند داشتن خداوند دنبال ميکردند: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابناللَّهِ... ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ...» (مائده: 30)؛ و يهود گفتند: عُزَير پسر خداست... اين سخنى است كه تنها بر زبان مىرانند و با گفتار و كيش كافران مشرك پيشين نزديكى و مشابهت دارند. به تصريح آيه شريفه، يهودیت انعکاس کفار مشرک وثني است که ملائکه و اجنه را دختران خداوند ميدانستند (فضلالله، 1419ق، ج 11، ص 89).
گزارش ديگري از شرک اعتقادي يهود در قرآن منعکس شده که براساس آن فساد و انحراف اقتصادي يهود بيشتر قابل بررسي و تبيين است. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه...» (مائده: 18)؛ يهود و نصارا گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوييم. با انتساب نسبي به خداي متعال، ديگر فساد يهود صرفاً مشکل انحراف در عقيده نبوده، بلکه مشکل اساسي آنها فساد و انحراف در حيات است. با انتساب فرزندي و دوستي به خداي متعال، يا اساساً عذاب را از خودشان نفي ميکردند يا ميگفتند: از باب اينکه پدري فرزندش یا دوستي دوستش را براي ادب کردن مدت کمي مجازات ميکند، ما هم مدتي کوتاهي از باب تأديب در عذاب باقي ميمانيم (سيد قطب، 1412ق، ج 8، ص 103).
تعظيم بعضي از پيامبران (از جمله حضرت عيسي) عامل تمام انحرافات بيشتر اهل کتاب به شمار ميرود (همان، ج 2، ص 946). متغير اصلي در انحراف اقتصادي، اعتقاد به حس و امور ملموس و قابل ديدن به شمار ميرود. ضعف ايمان و شرک آنان وابسته به اين متغير اساسي است. تمام ارزش، قدرت، شوکت و سعادت يهود صرفاً در گرو کثرت داراييهاي مادي آنها بوده است. ازاینرو براي افزايش ثروت، به هيچ اصل ديني يا عرفي پايبند نبودند و آنچه را موجب ضرر مادي آنان ميگرديد، انکار ميکردند و دست به ربا، رشوه، فروش بهشت و حيلههاي متعدد براي ثروتاندوزي ميزدند.
بسياري از انحرافات اقتصادي (مانند تغيير احکام الهي، پيمانشکني، دروغگويي، فريبکاري، رياکاري و مانند آن) به انحرافات اعتقادي يهود برميگردد. به تعبير قرآن، دينشان آنان را مغرور کرده بود: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ في دينِهِمْ ما كانُوا يَفْتَرُون» (آلعمران: 24)؛ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتاب...» (مائده: 23)؛ آيا به کسانی كه بهرهاى از كتاب داده شده، نمينگری؟ آنها معرفت کامل نداشتند، تنها بهرهای از معرفت داشتند، احتمال دارد که همان مقدار را هم (گذشتگان آنها) براي منفعتطلبي و سيطره بر مردم از دين ياد گرفته بودهاند (فضلالله، 1419ق، ج 5، ص 289).
بر اين اساس ميتوان اعتقادات باطل يهود را زمينه انحراف اقتصادي دانست؛ زیرا براساس روحيه بتپرستي و حسگرايي، معرفت و شناخت را صرفاً در امور محسوس و ملموس تجربه ميکردند و تمام ارزش و اعتبار را به حواس ظاهري خود ميدادند و تا چيزي را نميديدند، نميپذيرفتند. پس از ايمان به خداوند، ايمانشان را براساس همان شناخت مادي و تجربي بازسازي میکردند و در جهت اصالت حواس ظاهر و خواستهاي مادي خود به کار میگرفتند. از اين رهگذر، با انتساب به خداوند، از دين «استفاده ابزاري» میکردهاند و همواره از خدا و شريعت براي تحميق و چپاول ساير ملتها استفاده نمودهاند؛ مانند ساخت خدايان طلايي و استفاده از شگردهاي گوناگون (همچون فروش برات استغفار، جلب طلا و نقره در کنيسهها و معابدشان) که قرآن کريم توجيه ديني حرامخواري و دروغگويي يهود را بهصراحت بيان نموده، ميفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لايُؤَدِّهِ إِلَيْكَ... قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبيلٌ» (آلعمران: 75)؛ عدهاي از آنها يک دينار امانت را برنميگردانند... ميگويند: ما در برابر غيريهود مسئول نيستيم. مفسران گفتهاند: معناي اين سخن آن است که غيراسرائيلي بر اسرائيلي راهي ندارد. اين سخن را هم به دين منتسب ميکنند (طباطبائي، 1417ق، ج 3، ص 211).
2-4. علل اخلاقي
عامل اخلاقي در قالبهاي گوناگون (همچون حرص، طمع، حسادت، پيمانشکني، رياکاري و غیر آن) به ملکه اخلاقي براي يهود تبديل شده و در انحراف اخلاقي آنان نقش بسزايي داشته است.
1-2-4. هواهاي نفساني
خواهشهاي نفساني و به تعبير قرآن، تبعيت از هواي نفس در انحراف اقتصادي يهود نقش برجستهاي دارد. طمع، کبر و غرور، خودخواهي، تحريف، مالدوستي و مالاندوزي ریشه در هواهاي نفساني يهود دارد. به گزارش قرآن کريم، يهود چنان تابع خواستههاي نفسانيشان بودهاند که هرچه را در مقابل منافع مادي، شهرتطلبي و زراندوزيشان قرار ميگرفته، با دروغ و حتي کشتار از سر راهشان برداشتهاند: «أَفَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لاتَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُونَ» (بقره: 87)؛ آيا هر پيغمبرى كه از جانب خدا اوامرى برخلاف هواى نفس شما آورد، گردنفرازى و سرپيچى کردید و (از راه حسد) گروهى را تكذيب كردید و جمعى را به قتل مىرسانيد؟
تلاش بنياسرائيل براي انقياد شرايع و به انحراف کشيدن مسير هدايت به سمت هواهاي نفساني امری عارضي در مقابل اصل ثابت فطري بوده است (سيد قطب، 1412ق، ج 1، ص 89). خطر هواهاي نفساني يهود در بيش از 12 آيه ذکر شده که در سه جاي قرآن (بقره: 120و145؛ رعد: 37) خداوند به پيامبرش بهعنوان تهديد و هشدار، گوشزد نموده است: «و البته اگر از ميل و خواهش آنها پيروى كنى بعد از آنکه طريق حق را دريافتى، ديگر از سوى خدا يار و ياورى نخواهى داشت» (بقره: 120).
براساس گرايش مادي يهود ـ که در عامل اعتقادي بيانش گذشت ـ تبعيت از هواهاي نفساني آنان بيشتر در منافع مادي تبلور يافته است؛ چنانکه بعضي از مفسران نيز بدان اشاره کردهاند: غرق شدن در هواهاي نفساني و شهوتپرستي، سبب گمراهي بنياسرائيل از مسير هدايت گرديد (سيد قطب، 1412ق، ج 2، ص 976).
2-2-4. طمع مالاندوزي
صفت ناپسند اخلاقي که از هواهاي نفساني نشئت ميگيرد، «حرص» است که حب نفس و بهتبع آن، حب مال را نیز به دنبال دارد. از نظر قرآن کريم يهود در اين صفت ناپسند گوي سبقت را از تمام اقوام ربودهاند: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» (بقره: 96)؛ در حرص و طمع يهود همين بس که حريصترين مردم براي حيات و باقي ماندن در دنيا يهود است؛ آنچنانکه هرکدامشان دوست دارد هزار سال عمر کند (طبرسي، 1372، ج 1، ص 323) و مال اندوزی نماید.
اين خصوصيت اخلاقي مخصوص يهود عصر حضرت موسي نيست. يهود به خاطر اين خصيصه که دنيا را آخرين مرحله آرزوها و عيش و نوش خود ميپندارند، همواره گلوگاههاي اقتصادي دنيا را دست گرفته، براي بردگي و تبعيت ملتها از هواهاي نفساني خودشان، گلوی اقتصادي آنان را زير پا ميفشرند. اين واقعيتي است که قرآن بهخوبي آن را حکايت کرده است: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى» (اعراف: 169)؛ بعد از اينان گروهى به جايشان نشستند و وارث آن كتاب شدند كه به متاع دنيوى دل بستند.
يهوديان مال، مقام و اقسام ابزار شهوت و غير اين امور از متاع دنيا را جمع و در جهت تسخير انسانها براي معصيت خداوند از آنها استفاده ميکنند (فضلالله، 1419ق، ج 10، ص 279). آنان به شاخصه زراندوزي معرفيشدهاند، طوري که ديگران و حتي مسلمانان نيز تحت تأثير اخلاق اقتصادي ایشان قرار گرفتهاند؛ همانگونه که قرآن ميفرمايد: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لايُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّه» (توبه: 34)؛ کساني که طلا و نقره را روي هم جمع ميکنند و در راه خدا انفاق نميکنند. احتمال دارد اين از جهت مبالغه در حرص و طمع احبار و رهبان يهود باشد (ابنعجيبه، 1419ق، ج 2، ص 377). معلوم ميشود انحراف اخلاقي حرص و طمع بهعنوان ميراث يهود، از بن نهاد يهوديت نشئت گرفته و موجب انحراف اقتصادي آنها گرديده باشد.
3-2-4. عهدشکني
پيمانشکني بهمثابه یک خصوصيت اخلاقي، بيشترين تأثير را در انحراف اقتصادي دارد و در آيات متعدد قرآن از پيمان با بنياسرائيل سخن به ميان آمده است (بقره: 83؛ مائده: 12و70). اين پيمانها شامل عبادت خداوند، اطاعت از انبياء، انجام کارهاي نيک و پيمانهاي مالي ميگردد؛ ولي بنياسرائيل تمام پيمانها را نقض کردند و به نافرمانی در برابر فرمان خداوند و تکذيب و قتل انبياي الهي برخاستند: «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ... ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِك...» (بقره: 63و64)؛ به ياد آريد آن زمان را كه با شما پيمان بستيم... ولى از آن پس، از فرمان سرباز زديد (ابنكثير، 1419ق، ج 1، ص 186).
از مظاهر سستي، پيمانشکني، عجز و ضعف در برابر هواهاي نفساني بنياسرائيل، پايبند نبودن آنان به تکاليفي است که بر دوششان گذاشته شده بود (سيد قطب، 1412ق، ص 176). مراد از «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ»، اعراض بنياسرائيل از وفاي به عهد است (زمخشري، 1407ق، ج 1، ص 147)؛ چنانکه اين آيه به وضوح بيان ميکند که عهدشکني براي يهود به عادت و بهمثابه صفت ناپسند اخلاقي، جزو خوي آنها شده بود: «أ َوَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَريقٌ مِنْهُمْ» (بقره: 100) هر بار كه با خدا پيمانى بستند گروهى از ايشان پيمانشکني كردند. اين موضوع شهرت يهود را در پيمانشکني ميرساند (طبرسي، 1377، ج 1، ص 66).
خصيصه پيمانشکني يهود بهعنوان نشان برجسته اين قوم در قرآن ذکر شده است: «الَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ في كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لايَتَّقُونَ» (انفال: 56)؛ كسانى كه تو از آنان پيمان گرفتى، سپس پياپى پيمان خويش را مىشكنند و هيچ پروا نمىكنند.
مراد از اينکه فرمود: «كُلِّ مَرَّةٍ»، چند مرتبهاى است كه رسول خدا با ايشان پيمان بست و هر بار يهوديان عهدشان را ميشکستند و هيچ پروايي از خدا و رسول او نميکردند (طباطبائي، 1417ق، ج 9، ص 112).
خلق و خوي عهدشکني در يهود از نظر اجماعي بيشترين ظهور و بروزش در انحراف اقتصادي بوده است؛ چنانکه قرآن ميفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لايُؤَدِّهِ إِلَيْكَ» (آلعمران: 75). امانت مالي ـ هرچند اندک ـ از سوي يهود مورد خيانت قرار ميگيرد. در معاهدات کلان مالي، به ميزان ارزش اقتصادي که دارد، حرص و طمع يهود در پيمانشکني بيشتر ميشود.
3-2-4. حسادت
از دیگر جلوههاي پيروي از هواهاي نفساني دخيل در انحراف اقتصادي يهود، حسادت، کينهتوزي و دشمني است که از تفوقطلبي، بلندپروازي و زيادهخواهي يهود ناشي گرديده است. يهود رشد مادي و معنوي ديگران را مانع قدرت اقتصادي و منافع مادي خود ميدانستهاند. ازاینرو حسادتشان برانگيخته شده، دست به کينهتوزي ميزنند: «وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ» (بقره: 109)؛ بسيارى از اهل كتاب با آنكه حقيقت بر آنها آشكار شده، از روى حسد، دوست دارند شما را پس از ايمان آوردنتان به كفر بازگردانند. «وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً...» (مائده: 64)؛ و آنچه را بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است، بر طغيان و كفر بيشترشان خواهد افزود.
از ظاهر آيه که يهود را مخاطب قرار داده، هويداست که اين صفات براي يک فرد يا افراد خاص نبوده، بلکه حکايت از راه و روش يهود دارد که امری رايج و متداول در بين آنها بوده است (فضلالله، 1419ق، ج 8، ص 249).
اين آيه تعصب و عقده دروني يهود را مجسم ميکند که با اعطاي نعمت و احسان به ديگران، دست به حسادت و کينهتوزي ميزنند (همان، ص 251). يهوديان از گذشتههای دور در کفر و دشمني با اديان ديگر، سرآمد مردمان حسود و ستمپيشه بودهاند. واضح است که وقتي متوجه ميشدند خدواند مردمي را بر آنان فضيلت داده و از ميان آنان پيامبري مبعوث کرده، حسادتشان تحريک ميگرديده است. بر اين اساس از يهود توقعي جز کفر و طغيان نميرود و نبايد هيچ وقت از شرشان در امان بود (طباطبائي، 1417ق، ج 6، ص 32).
خداوند در جايي ديگر به اين صفت رذيله يهود تصريح نموده، ميفرمايد: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه...» (نساء: 54)؛ آيا بر مردم به خاطر نعمتى كه خدا از فضل خويش به آنان ارزانى داشته است، حسد مىبرند؟
به علت اينکه پيامبر اکرم از بنياسرائيل نبوده و از قوم عرب بوده، خداوند نعمت عظماي نبوت را به ايشان عطا کرده است. يهوديان دست به حسادت زده، ديگران را از تصديق آن حضرت بازميداشتند (ابنکثير، 1419ق، ج 2، ص 296). حسادت يهود به خاطر از بين رفتن طمع رياست مالي و منافع اقتصاديشان در بين اعراب جاهلي بوده است (سيد قطب، 1412ق، ج 2، ص 683).
4-2-4. تحريف
يکي از خصوصيات رايج در ميان يهود، تحريف است که آن نيز از پيروي هواهاي نفساني آنها ریشه ميگیرد که شامل صفات ديگري (همچون دروغگويي و بهانهجويي) نیز ميشود و يکي از عوامل انحراف اقتصادي يهود به شمار ميآيد. چنانکه در معناي «تحريف» گذشت که به معناي ميل، طرف شيء، تبديل و تغيير آمده (طريحي، 1375، ج 5، ص 36)، در قرآن «تحريف»، شش بار با دو واژه «يحرفون» و «يحرفونه» در توصيف يهود ذکر شده است؛ از جمله این آیه: «فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه» (مائده: 13)؛ و اهل كتاب ـ جز اندكى از آنها ـ چون پيمان خود را شكستند، لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم.
آنان كلمات را از معناى خود منحرف مىسازند. اين بيانکننده قساوت قلب آنان است؛ زيرا تغيير دادن سخن خداوند و دروغ بستن به او ناشى از سنگدلى آنان است (طبرسي، 1377، ج 2، ص 49). کلام را به گونهای تفسير میكردند كه صاحبش آن معنا را قصد نکرده بود و تفسيري از کلام خدا ارائه ميدادند که خداوند بدان راضي نبود (احتمال اول) و يا اينکه آنچه را از کلام خدا باب ميلشان بود به آن اضافه ميکردند (احتمال دوم) و يا اينکه کلام خدا را جابهجا ميساختند (احتمال سوم). به تمام اينها «تحريف» گفته ميشود که خود قرآن نيز به برخي از اين معاني اشاره دارد: «فَبَدَّلَ الَّذينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذي قيلَ لَهُمْ» (بقره: 59)؛ اما ستمكاران آن سخن را ديگرگونه كردند. كسانى كه ظلم و گناه كردند، فرمان خدا را تغيير دادند و غير آن سخنى را که بايد بگويند، گفتند (طبرسي، 1377، ج 1، ص 91).
يهود با تحريف کلام خداي متعال، هم دچار دروغگويي ميشدند؛ چون چيزي را بهدروغ به خداوند نسبت ميدادند و هم دچار انحراف مالي و اقتصادي ميگردیدند؛ زيرا آنان انسانهايی فاسق و منافق بودند (مائده: 59) که هميشه چهره نيرنگ خود را با چهره خيرخواهي و همرنگي ظاهري با جامعه پوشانيدهاند و قرآن کريم اين چهره را بهخوبي به تصوير کشيده است: آنان بهدروغ اظهار ايمان ميکردند و در جهت منافع اقتصادي خود دست به تحريف ديني ميزدند که در اينجا به دو نمونه اشاره ميگردد:
1-4-2-4. خيانت در امانت
براساس تحريف باورهاي ديني، اين مطلب را قرآن کريم بهوضوح بيان کرده، ميفرمايد: «كسى نيز هست كه اگر دينارى به او بسپارى به تو بازنميگرداند، مىگويند: ما در برابر اميها مسئول نيستيم» (آلعمران: 75). با تحريف آموزههاي ديني که ميگفتند: ما در برابر غيريهود مسئول نيستيم، دست به خيانت مالي ميزدند. به تعبير مفسران، اين تحريف آشکار را بهعنوان دستور ديني و فرمان خداوند القا ميکردند (سيد قطب، 1412ق، ص 417).
2-4-2-4. رباخواری
يکي از تحريفهاي اقتصادي يهود توجيه رباخواري است؛ چنانکه بيان گرديد، آنها ميگفتند: «إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا» و بيع و حلال را از جهت سوددهي با حرام قياس ميکردند تا از اين طريق حرامخواري خود را توجيه کنند.
5-2-4. تکبر
براساس آيات قرآن کريم، خصوصيت تکبر و پندار خودبرتربیني که از هواهاي نفساني يهود نشئت ميگيرد، از عوامل انحراف اقتصادي آنها به شمار ميرود: «وَ قَضَيْنا إِلى بَني إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيرا» (اسراء: 4)؛ و در كتاب (تورات يا در لوح محفوظ و كتاب تكوين الهى) خبر داديم و چنين مقدر كرديم كه شما بنىاسرائيل حتماً دوبار در زمين فساد و خونريزى مىكنيد و تسلط و سركشى سخت ظالمانهای مىيابيد. استکبار از اطاعت خداوند و ظلم بر مردم از ويژگيهاي اين قوم شمرده شده است (شبر، 1412ق، ج 1، ص 279).
يهود همیشه از مال و ثروت بهعنوان ابزار برتري و سلطه بر ديگران استفاده ميکردهاند و خود را «ملت برگزيده» و «فرزندان خدا» ميدانستهاند (مائده: 18و30). اين از کبر و غرور آنان ناشي ميگردد. همين امر آنان را دچار انحرافات مالي کرده است. به خاطر همين روحيه، آنان تن به انفاق نميدادند و اساساً به دنبال جلب رحمت خداوند نبودند و از ابزار مالي براي برتري خود استفاده ميکردند: «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لاتُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا» (منافقون: 7)؛ آنان کسانی هستند که مىگويند: به آنان كه نزد رسول خدايند چيزى ندهيد تا پراكنده شوند. آنان ميخواستند از طريق فشار اقتصادي و گرسنگي دادن، اطرافيان پيامبر خدا را متفرق کرده، دست ارادتمندان آن حضرت را در شهرهاي ديگر از رسيدن به آن حضرت کوتاه کنند (سيد قطب، 1412ق، ج 6، ص 3579) تا برتري آنان به خطر نيفتد.
فخرفروشي يهود در انحراف اقتصادي، کار آنان را به جايي رسانده بود که ميگفتند: «إِنَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ» (آلعمران: 181). مفسران گفتهاند: وقتي يهود سخن خداوند را شنيدند که ميفرمايد: «مَنْ ذَاالَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» (بقره: 245)، از روي استهزا گفتند: ما اغنيا و خداوند فقير است (زمخشري، 1407ق، ج 1، ص 446). روحيه تکبر و تفوقطلبي موجب انحراف مالي يهود گرديده بود. براي حفظ چنين روحيهاي دست از کارهاي خير، انفاق و دستگيري از افراد نيازمند ميکشيدند.
3-4. عادتهاي رفتاري
هرچند انحرافات اقتصادي يهود در آغاز ريشه اعتقادي و اخلاقي داشت، ولي بهتدريج براي يهود به عادت رفتاري تبديل شده بود که برگشت و يا تغيير آن کار دشواري بود. تفاوت عادتهاي رفتاري با دو عامل گذشته در اين است که در پشت دو عامل «اعتقادي» و «اخلاقي» نگرش و ارزش مطلوب وجود داشته، ولي عامل سوم «عادت رفتاري» لزوماً همراه با نگرش مطلوب و بار ارزشي نيست. با وجود مخالفت نگرشها و ارزشها، عادتهاي رفتاري موجب انحراف اقتصادي ميگردد. در اينجا به نمونههايي اشاره ميگردد:
1-3-4. عهدشکني
پیش از این يکي از انحرافات اقتصادي يهود عهدشکني دانسته شد. در اينجا صرفاً بهعنوان عامل عادت رفتاري در به آن اشاره شده است. اين موضوع در عين آنکه در ابتدا ريشه اعتقادي و اخلاقي داشت، ولي بعدها بهمثابه عادتهاي رفتاري درآمد: «أَوَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَريقٌ مِنْهُمْ» (بقره: 100)؛ و آیا هرگاه گروهي از آنان پيمان ميبستند گروهي ديگر نقض ميکردند؟ برخي از مفسران گفتهاند: نقض عهد همراه با يهود و چسبيده به آنان بوده است (زمخشري، 1407ق، ج 1، ص 171). عهدشکني چنان شده بود که جزو عادتهاي رفتاري انفکاکناپذير آنان درآمده بود.
2-3-4. دروغگويي
از عادتهايي که در انحرف اقتصادي يهود نقش اساسي داشته، دروغگويي است؛ چنانکه قرآن کريم ميفرمايد: «إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لايُؤَدِّهِ إِلَيْكَ... قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِب» (آلعمران: 75). با دروغگويي و انتساب به خدا، خوردن مال مردم را توجيه ديني میکردند و بهصورت آشکارا به خداوند دروغ ميبستند: «وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ» (مائده: 41). يهود پيروان دروغ و افترا هستند که به خدا نسبت دروغ داده، کلام حق را تحريف ميکنند (زمخشري، 1407ق، ج 1، ص 623).
مفسران در ذيل آيه «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْت» (مائده: 42)؛ آنان گوشسپردگان به دروغ و خورندگان حرامند، گفتهاند: تکرار «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ» در دو آيه پيهم، به معناي آن است که دروغ خصلت يهود شده بود، بهگونهاي که براي دروغ و حرفهاي باطل آنان ذوق ميکردند و به وجد ميآمدند (سيد قطب، 1412ق، ج 2، ص 983). حاصل معناي آيه اين است که علما با رشوه، حکم بهدروغ ميدادند و مردم دروغ آنان را گوش ميکردند (طباطبائي، 1417ق، ج 5، ص 341).
3-3-4. ظلم
از عادتهاي يهود آلودگي به ظلم و گناهان بوده که يکي ديگر از علل انحراف مالي آنان شمرده شده است: «وَ تَرى كَثيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (مائده: 62)؛ بسيارى از آنها را مىبينى كه در گناه و ستم و حرامخوارى شتاب دارند و چه فعل ناپسندى را مرتكب شدهاند.
نکاتي در اين آيه شريفه بيان شده که حائز اهميت است:
1. انجام گناه، ظلم و حرامخوري؛
2. انجام دستهجمعي اين اعمال؛
3. سه عمل ذکرشده براي آنان بهصورت عادت رفتاري درآمده است: «لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»؛ يعني کارشان (شيوه زندگيشان) اين بوده است (سبزواري، 1419ق، ج 1، ص 124).
به معناي واقعي کلمه، ظلم و تجاوز به مال و حقوق مادي ديگران بهعنوان عادت رفتاري از نسلی به نسل دیگر به آيندگان يهود به ارث رسيده است؛ چنانکه درباره عموميت «أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» قبلاً بيان شد که شامل انواع حرامخواري (مانند رشوه و ربا و دیگر نمونههای انحراف اقتصادي) ميگردد. ذکر آن در کنار ستمگري بهمثابه عادت رفتاري در بخش پاياني دو آيه 62و63 سورة «مائده» «ما كانُوا يَعْمَلُونَ» و «ما كانُوا يَصْنَعُون» بيان شده است. وقتي عمل رفتاري با قصد انجام گیرد به آن «عمل» گفته ميشود و هرگاه در اثر ممارست و تکرار بهصورت ملکه بدون قصد نيت انجام گیرد به آن «صنع» گفته ميشود. (آلوسي، 1415ق، ج 3، ص 345). ذکر «ظلم» در کنار انحراف اقتصادي و تبديل شدن به عادت رفتاري نشاندهنده تأثيرپذيري انحراف اقتصادي از ستمگري و برعکس بوده است.
4-3-4. دشمني
دشمنی همواره عادت ديرينه يهود بوده است؛ چنانکه قرآن کريم ميفرمايد: «لايَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّم قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي صُدُورُهُمْ أَكْبَر» (آلعمران: 118)؛ آنها از هيچ شر و فسادى درباره شما كوتاهى نمىكنند. اين دشمنى از گفتارشان پيداست و آنچه در دل پنهان میدارند از آن بيشتر است.
به تعبير قرآن «عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ» (آلعمران: 119)؛ از شدت خشم نسبت به شما، سرانگشت به دندان مىگزند. عادت به کينهتوزي و دشمني يکي از عوامل حرامخواري و انحراف اقتصادي يهود براساس اين آيه شريفه شمرده شده است: «يُسارِعُون فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» (آلعمران: 75) که در گناه، دشمني و خوردن مال حرام شتاب ميگرفتند و به خاطر دشمني با مسلمانان، خيانت در امانت مالي کرده، امانت مسلمانان را از سر دشمني با اين بهانه ميخوردند که ما در برابر غيريهود مسئوليت نداريم.
يکي از انحرافهاي مالي آنان بُخل ورزيدن و دعوت به بُخل بود: «الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» (نساء: 37). به خاطر دشمني که با پيامبر و ياران آن حضرت داشتند، نزد بعضي از انصار ميآمدند و از سر رفاقت و نصيحت به آنان ميگفتند: اموالتان را انفاق نکيند تا مبادا فقير شويد (زکاوتي قراگزلو، 1383، ج 1، ص 82).
براساس آيات ذکرشده، دشمني عامل ديگري در انحراف اقتصاد يهود شمرده شده است: يا اموال ديگران را از سر دشمني حلال شمرده، ميخوردند، يا از سر دشمني انفاق نميکردند و از دستگيري ديگران منع ميکردند؛ چنانکه امروزه نيز يهود براساس عادت ديرينه دشمنيشان، انواع تحريمها و انحرافات مالي را عليه ملتهاي ديگر به کار ميگيرند.
نتيجهگيري
با توجه به اينکه در قرآن کريم يهود بهعنوان پيرو دين خاص و تبار قومي به کار رفته، اين نوشتار پس از تبیین معناي «انحرافات اقتصادي»، ابتدا مهمترين انحرافات اقتصادي يهود را ذکر کرد که عبارتند از: 1. حرص و طمع شديد؛ 2. احتکار؛ 3. خيانت؛ 4. معاملات ممنوع؛ 5. بخل؛ 6. تشويق به بخل؛ 7. خوردن مال حرام؛ 8. رباخواري؛ 9. حب مال و مالاندوزي؛ 10. پيمانشکني مالي.
پس از تعيين انحراف اقتصادي يهود، سه عامل اساسي بهعنوان عوامل اصلي انحرافات اقتصادي يهود بيان شد:
1. عوامل اعتقادي: اعتقادات و باورهاي باطل (مانند ماديگرايی و حسگرایي، فقدان ايمان، و شرک) که مهمترين عامل انحراف اقتصادي يهود شمرده شده است. در اين ميان، حسگرايي و ماديگرايي اساسيترين عامل به شمار آمده است.
2. عوامل اخلاقي: براساس آيات قرآن کريم و ديدگاههاي تفسيري معتبر، عواملی همچون طمع، کبر، غرور، خودخواهي، مالدوستي و مالاندوزي، و پيمانشکني که از هواهاي نفساني نشئت ميگيرد، مهمترين عوامل اخلاقي انحراف اقتصادي يهود ذکر شده است.
3. عادتهاي رفتاري: فساد اقتصادي در يهود در آغاز، متأثر از عوامل اعتقادي و اخلاقي دانسته شده، ولي بهتدريج، خارج از بحث اعتقادي و ملکه نفساني، بهمثابه عادت رفتاري درآمده که نمونههايی همچون عهدشکني، دروغگويي، ظلم، گناه و دشمني جزو عادتهاي رفتاري يهود ذکر شده است.
- قرآن کریم.
- آجیلی، هادی، 1390، یهود و صهیونیسم از منظر قرآن کریم، تهران، دانشگاه امام صادق(ع).
- آلوسی، سیدمحمود، 1415ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیة.
- ابنعجیبه، احمدبن محمد، 1419ق، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، قاهره، حسن عباس زکی.
- ابنکثیر دمشقی، اسماعیلبن عمر، 1419ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیة.
- ابنمنظور، محمدبن مکرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بیروت، دارالصادر.
- امین، سیدهنصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
- بلخی، مقاتلبن سلیمان، 1423ق، تفسیر مقاتلبن سلیمان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- حامدی، مهدی، 1389، صهیونیسم سراب ابدی، قم، آیین احمد.
- حعفری، یعقوب، بیتا، تفسیر کوثر، بیجا، بینا.
- دادگر، یدالله، 1390، مبانی و اصول علم اقتصاد، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
- دخیل، علیبن محمد، 1422ق، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، چ دوم، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.
- راغب اصفهانی، حسینبن محمد، 1412ق، المفردات فی غریب القرآن الکریم، دمشق، دارالعلم.
- رحیمی، عبدالرفیع و علی غلامی فیروزجائی، 1394، «بررسی تاریخی سیاستهای اقتصادی، دینی رسول خدا در مدینه»، پژوهشهای تاریخی، ش 26، ص 71ـ88.
- زکاوتی قراگزلو، علیرضا، 1383، ترجمه اسباب النزول، تهران، نشر نی.
- زمخشری، محمودبن عمر، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چ سوم، بیروت، دارالکتاب العربی.
- ژیان، فاطمه، 1389، «عبرتی از علل و عوامل انحرافات یهود در قرآن»، تفسیر قرآن و علوم حدیث، سال دوم، ش 5و6، ص 134-166.
- سبزواری، محمدبن عبدالله، 1419ق، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.
- سید قطب، 1412ق، فی ظلال القرآن، چ هفدهم، بیروت، دارالمشرق.
- شبر، سیدعبدالله، 1407ق، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، کویت، مکتبة الالفین.
- شهبازی، عبدالله، 1377، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، تهران، مؤسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعة مدرسین.
- طبرسی، فضلبن حسن، 1372، مجمعالبیان فیتفسیر القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
- طبرسی، فضلبن حسن، 1377، جمع الجوامع، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
- طریحی، فخرالدین، 1375، مجمعالبحرین، چ سوم، تهران، مرتضوی.
- فضلالله، محمدحسین، 1419ق، من وحی القرآن، بیروت دارالملاک.
- فیض کاشانی، ملامحسن، 1415ق، تفسیر الصافی، چ دوم، تهران، الصدر.
- قرشی، علیاکبر، 1371، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
- قمی مشهدی، محمد، 1368، کنزالدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مصطفوی، حسن، 1360، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- نسفی، نجمالدین، 1367، تفسیر منهج الصادقین، چ سوم، تهران، سروش.
- نیای ترشیزی، محمدابراهیم و عباس اسماعیلیزاده، 1397، «واکاوی مبانی قرآنی نظر امام خمینی دربارة غده سرطانی بودن اسرائیل»، پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، سال هشتم، ش 4، ص 51ـ76.