معرفت ادیان، سال پانزدهم، شماره دوم، پیاپی 58، بهار 1403، صفحات 21-36

    بررسی تطبیقی نقد نسخه‌شناسی عهد جدید و قرآن کریم

    نویسندگان:
    سید علی مرکبی / طلبة سطح 4 حوزة علمیة خراسان / sa.morakkabi@gmail.com
    doi 10.22034/marefateadyan.2024.2021193
    چکیده: 
    با توجه به جایگاه محوری متون مقدس در دو دین اسلام و مسیحیت، ضروری است که مطالعاتی همه‌جانبه دربارة متون مقدس این دو دین بزرگ صورت پذیرد. در این راستا، مطالعات تطبیقی جایگاه ویژه‌ای در تبیین این امر خواهند داشت. این پژوهش با روش تحلیلی ـ توصیفی و انتقادی به بررسی نسخه‌های خطی عهد جدید و قرآن کریم پرداخته و به‌دنبال بررسی تطبیقی اعتبار و وثاقت این دو متن از منظر نقد نسخه‌شناسی است. بررسی قدیمی‌ترین نسخه‌های خطی عهد جدید حاکی از آن است که عهد جدید دستخوش تغییراتی توسط نسخه‌برداران شده و این تغییرات صرفاً ناشی از خطای نسخه‌برداران نبوده است و در برخی موارد، این متون به‌سبب تأکید بر آموزه‌های الهیاتیِ مورد اختلاف مسیحیان نخستین دستخوش تغییراتی شده‌اند. از طرفی، اختلاف بسیار اندکی در میان نسخه‌های خطی قرآن کریم به‌چشم می‌خورد و اگر بخواهیم عهد جدید و قرآن را صرفاً از حیث وثاقت نسخه‌های خطی آنها بررسی کنیم، نسخه‌برداران قرآن توجه و اهتمام بسیار بیشتری برای حفظ این کتاب داشته‌اند؛ حال آنکه نسخه‌برداران عهد جدید در بسیاری از موارد، متن را آزادانه تغییر داده‌اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the New Testament and the Holy Quran
    Abstract: 
    Considering the central position of the holy texts in the two religions of Islam and Christianity, it is necessary to carry out comprehensive studies about the holy texts of these two great religions. In this regard, comparative studies have a special place in explaining this. Using the analytical-descriptive and critical method, this research examines the manuscripts of the New Testament and the Holy Quran and seeks to compare the validity and reliability of these two texts from the perspective of manuscript criticism. Examining the oldest manuscripts of the New Testament indicates that the New Testament underwent changes by the copyists and these changes were not simply caused by the mistakes of the copyists, and in some cases, these texts underwent changes due to the emphasis on the theological teachings disputed by the first Christians. On the other hand, there is very little difference between the manuscripts of the Holy Quran, and if we want to examine the New Testament and the Quran solely in terms of the reliability of their manuscripts, the copyists of the Quran paid much more attention and effort to preserve this book. However, the copyists of the New Testament have freely changed the text in many cases.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    يکي از مهم‌ترين مطالعات رايج دربارة کتاب مقدس مسيحيان و بالاخص عهد جديد، بحث و بررسي در مورد نسخه‌هاي خطي آن و تغييراتي است که طي فرايند استنساخ به اين متون وارد شده‌اند؛ چيزي که از آن با عنوان «نقد نسخه‌شناسي» (Textual Criticism) ياد شده و در اين سال‌ها توجه بسياري از محققان را به خود جلب کرده است و نتايجي که از آن به‌دست آمده، اعتقاد سنتي کليسا مبني بر وحياني بودن کلمه‌به‌کلمة کتاب مقدس را با چالش مواجه کرده است و امروزه بسياري از مسيحيان، به‌خصوص محققان مسيحي، بر اين امر اتفاق نظر دارند که متن عهد جديد در فقرات بسياري دستخوش تغييراتي عمدي شده و در طول تاريخ تغيير يافته است و اين تغييرات تا به‌اندازه‌اي است که امروزه در برخي بخش‌هاي عهد جديد نمي‌توان آنچه نويسندگان اصلي اين کتاب به‌نگارش در‌آورده‌اند را بازآفريني کرد و دربارة آن سخن گفت. 
    از طرفي، هم‌زمان با مطرح شدن اين اشکالات دربارة عهد جديد، بسياري به‌دنبال طرح مسائلي مشابه در مورد قرآن کريم برآمدند. ازهمين‌رو مسيحيان و برخي مستشرقان به‌دنبال اثبات اين ادعا بودند که اگر عهد جديد دچار چنين مشکلي است، قرآن کريم نيز مستثنا نیست و همان اشکالاتي که به عهد جديد وارد است، به قرآن کريم نيز وارد خواهد بود و از اين حيث نمي‌توان اين امر را برتري قرآن کريم بر عهد جديد دانست. هم‌زمان با اين ادعاها، کشف نسخه‌هاي خطي پالمپسيستي قرآني در صنعا و وجود اختلافاتي در ميان متن لاية زيرين آن با قرآن امروزي، باعث شد که محققان مسيحي به‌صورت جدي‌تري به مطالعات نسخه‌شناسي نقادانة قرآن کريم ورود کنند تا همان‌گونه‌که اعتقاد سنتي کليسا دربارة وثاقت متني عهد جديد مورد بازبيني کليسا قرار گرفته، ادعاي مشابهي را دربارة قرآن کريم نيز مطرح کنند و به اين شکل در وحياني بودن کلمه‌به‌کلمة قرآن کريم خدشه وارد کنند. 
    روش پژوهش در اين نوشتار به‌صورت تحقيق کتابخانه‌اي بوده و تا جاي ممکن به نمايه‌هاي اينترنتي که دربردارندة تصاوير نسخه‌هاي خطي مورد بحث بوده‌اند، جهت اعتبارسنجي مراجعه شده است. 
    گرچه مقالات و کتاب‌هاي متعددي درخصوص نقد نسخه‌شناسي عهد جديد در زبان انگليسي به نگارش درآمده و نگارنده نيز مقاله‌اي فارسي در سال 1395 با عنوان «نقد متني عهد جديد» در فصلنامة تخصصي کلام و اديان منتشر کرده است، اما بايد دانست که مستشرقان به‌تازگي به بررسي نقد نسخه‌شناسي قرآن کريم روي آورده‌اند و بدین دلیل اين مطالعات را مي‌توان مطالعاتي نوپا قلمداد کرد و طبق ادعاي کيت اسمال (Keith Small)، نويسندة کتاب نقد نسخه‌شناسي و نسخه‌هاي قرآن (Textual Criticism and Qur’an Manuscripts)، اين کتاب را که در سال 2011م به نگارش درآمده است، مي‌توان اولين کتابي دانست که به‌صورت جدي به نقد نسخه‌شناسي قرآن کريم پرداخته است. 
    در اين میان، آنچه تاکنون به آن پرداخته نشده است و اهميت اين بحث را روشن مي‌کند، بررسي تطبيقي نقد نسخه‌شناسي عهد جديد و قرآن کريم است که در اين مقاله به آن خواهيم پرداخت. آنچه ضرورت اين بحث را دوچندان مي‌کند، گمانه‌زني‌هاي ناصوابي است که از طرف برخي مستشرقان دربارة نسخه‌شناسي قرآن کريم بيان شده و نيازمند پاسخگويي است. 
    1. تعريف نقد نسخه‌شناسي
    نقد نسخه‌شناسي «دانش و هنري است که سعي در مشخص نمودن موثق‌ترين قرائت يک متن دارد» (وگنر، 2006، ص 24)؛ به‌عبارتي‌ديگر، نقد نسخه‌شناسي به‌دنبال دستيابي به قديمي‌ترين و قابل اعتماد‌ترين قرائت از يک متن، به بررسي نسخه‌هاي خطي متفاوت آن می‌پردازد و در تلاش است تا با کشف و اصلاح خطاهايي که طي نسخه‌برداري از متون باستاني وارد اين متون شده، نسخه‌اي خالص و پيراسته از آنچه توسط نسخه‌برداران به متن وارد شده است، ارائه کند و ازاين‌رو بايد گفت که اين قبيل مطالعات، از جهت رتبي، بر مطالعات محتوايي تقدم دارند؛ زيرا پيش از ورود به بحث و مطالعه درخصوص محتواي يک متن، بايد از صحت آن اطمينان حاصل کرد؛ سپس به بررسي محتواي متن پرداخت و از اين جهت است که از نقد نسخه‌شناسي، گاهي با عنوان «نقد پيشين» (Lower Criticism) نيز ياد مي‌شود. 
    2. نقد نسخه‌شناسي و عهد جديد
    از اولين مطالعات نقد نسخه‌شناسي بر نسخه‌هاي خطي کتاب مقدس مي‌توان به نسخة تهيه‌شده توسط استيفانوس (Stephanus) در سال 1550م اشاره کرد. او براي تهية اثر خود به بررسی نسخه‌هايي از کتاب مقدس که در دست داشته است، مي‌پردازد و تفاوت‌هاي موجود در اين نسخه‌ها را در حاشية متن مقدس يادداشت و آن را منتشر مي‌کند (ارمن، 2005، ص 153) و اين در حالي است که استيفانوس در آن زمان، تنها به چهارده نسخة خطي از کتاب مقدس دسترسي داشته است و ديگر نسخه‌هايي که ما امروزه در دست داريم، در آن زمان کشف نشده بودند (همان، ص 153). بعد از اين اثر، مي‌توان از ريچارد سايمون (Richard Simon) ياد کرد که در سال 1689م کتابي با عنوان تاريخ نقادانة متن عهد جديد (Critical History of the Text of the New Testament) منتشر مي‌کند. سايمون در اين کتاب به‌دنبال اين بوده است که اثبات کند متن عهد جديد در برخي بخش‌ها قابل اعتماد نیست و دستخوش تغييراتي قرار گرفته است. ازجمله فقراتي که سايمون بررسي مي‌کند، مي‌توان به دوازده آية آخر انجيل مرقس، روايت زني که مرتکب زنا شده بود، و نيز شهادت آسماني (که در اثبات تثليث سخن مي‌گويد) اشاره کرد (همان، ص 102) که در نگاه او، اين فقرات از عهد جديد آياتي جعلي‌اند که در قديمي‌ترين نسخه‌هاي خطي عهد جديد وجود نداشته و بعدها به متن کتاب مقدس افزوده شده‌اند. 
    شخص ديگري که مي‌توان از او نام برد، محققي به‌نام جان ميل (John Mill) است که در سال 1707م با انتشار نسخه‌اي انتقادي از عهد جديد، تأثيري عميق بر مطالعات نقد نسخه‌شناسي عهد جديد گذاشت و محققان عهد جديد را بر آن داشت تا به‌صورتي جدي بر روي اين موضوع سرمايه‌گذاري کنند. کتاب او به بيان اختلافات موجود ميان نسخه‌هاي يوناني کتاب مقدس می‌پردازد و نتيجة سی سال مطالعة او بر روي اين نسخه‌هاست. او با استفاده از نتيجة تحقيقات استيفانوس و با بررسي حدود صد نسخة يوناني عهد جديد و نيز نگاشته‌هايي از آبای کليسا که دربردارندة عبارات عهد جديد بوده‌اند، بررسي دقيقي براي کشف اختلافات موجود ميان اين نسخه‌ها صورت می‌دهد و نهايتاً با انتشار نسخة انتقادي خود، به سی هزار اختلاف ميان نسخه‌هاي عهد جديد اشاره مي‌کند. البته بايد دانست که او از بيان اختلافات جزئي در ميان نسخه‌ها خودداري کرده است و ازاين‌رو اين سی هزار اختلاف، بیشتر حاکي از اختلافاتي جدي و قابل تأمل ميان نسخه‌هاي عهد جديد بوده‌اند (ارمن، 2005، ص 84). 
    با گذر زمان، هرساله نسخه‌هاي خطي بسياري کشف می‌شود و اين امر زمينه را براي تطبيق اين نسخه‌ها با آنچه امروزه به‌عنوان کتاب مقدس مسيحيان به‌حساب مي‌آيد، فراهم مي‌سازد و چنان‌که بيان شد، جان ميل تنها حدود صد نسخة خطي يوناني از کتاب مقدس در دست داشته و تمام سی هزار اختلافي که از آن سخن مي‌گويد، در ميان اين صد نسخه بوده است. اين در حالي است که امروزه تعداد نسخه‌هايي که از عهد جديد در دست داريم، بالغ بر 24000 نسخة خطي است (بومن، 2011، http://irr.org/todays-bible-real-bible) و اين بدان معناست که با بررسي اين نسخه‌ها، قطعاً اختلافات بيشتري را در ميان نسخه‌هاي خطي عهد جديد کشف خواهيم کرد. 
    1ـ2. اختلاف نسخه‌هاي عهد جديد و تأثيرات الهياتي آن
    برخلاف تفکري که امروزه در حلقه‌هاي ليبرال و نئوارتدکسي مسيحي وجود دارد، اعتقاد به خطاناپذيري کتاب مقدس سنتي کهن در ميان مسيحيان بوده است و ايمان‌داران مسيحي از ديرباز کتاب مقدس خود را عاري از هر خطايي مي‌دانسته‌اند و اين اعتقادي است که مي‌توان آن را در کلام آگوستين (Augustine)، آکويناس (Aqinas)، اسکاتوس (Scotus)، جان ويکليف (John Wycliffe)، لوتر (Luther) و کالون (Calvin) نيز مشاهده کرد (آکين، 2007، ص 120). براي مثال، کالون دربارة کتاب مقدس معتقد است: «کتاب مقدس از جانب خداوند به ما رسيده است و هيچ چيزي از انسان با آن آميخته نشده است» (بلاش، 2005، ص 86). چنين اعتقادي را حتي امروزه نيز مي‌توان در ميان مسيحيان مشاهده کرد، اما سؤال ما اين است که آيا چنين اعتقادي صحيح است؟ براي پاسخ به اين سؤال مي‌توان به داستان زندگي علمي محققي با نام جان جيکاب ويتستين (Johann Jakob Wettstein) اشاره کرد. 
    2ـ2. ويتستين و آيات اثبات‌کنندة تثليث در عهدين
    در مطالعات مربوط به نسخه‌شناسي کتاب مقدس مسيحيان، جان ويتستين يکي از جنجال‌برانگيزترين شخصيت‌هاي قرن هجدهم است. او در بيست‌سالگي خود، در سال 1713م، اثري با عنوان قرائت‌هاي متفاوت متن عهد جديد (The Variety of Readings in the Text of the New Testament) به دانشگاه باسل ارائه می‌دهد و در آن بيان مي‌کند که اختلاف نسخه‌هاي موجود در کتاب مقدس نمي‌تواند نقطة ضعفي براي اين کتاب شمرده شود و اين تغييرات، به محتوا و تعاليم کتاب مقدس خدشه‌اي وارد نمي‌کند؛ چراکه خداوند مي‌بايست هرآنچه براي تعالي بشر مورد نياز بوده است، در کتابي يک بار و براي هميشه به بشر ارائه مي‌کرد و ازهمين‌رو نمي‌توان تصور کرد که خطا و تغييري در اين کتاب وارد شده باشد (ارمن، 2005، ص 112). 
    ويتستين دو سال بعد به انگليس سفر مي‌کند و در آنجا به مطالعة نسخة الکساندريانوس می‌پردازد و با عبارتي مواجه مي‌شود که بسيار او را شگفت‌زده مي‌کند: اول تيموتائوس 3: 16؛ آيه‌ای که عموماً مسيحيان به‌عنوان دليلي بر اثبات الوهيت عيسي بدان استناد مي‌کرده‌اند؛ چراکه در اين آيه از عيسي با عنوان «خدا» ياد شده است و مسيحيان استعمال اين لفظ براي عيسي را دليلي بر اثبات الوهيت او در متن کتاب مقدس به‌شمار مي‌آورده‌اند. 
    اما براساس مشاهدات ويتستين در اين نسخة خطي قديمي، عيسي با ضمير «او» خطاب شده است؛ حال آنکه در نسخه‌هاي متأخر، کلمة «او» به کلمة «خدا» تغيير يافته و نهايتاً آيه به اين صورت در ميان مردم رواج یافته است: «و بالاجماع سرّ دينداري عظيم است، که خدا در جسم ظاهر شد».
    ويتستين که شايد خود بارها براي اثبات تثليث و الوهيت عيسي به اين آيه استناد کرده بود، با مشاهدة اين نسخة قديمي متوجه مي‌شود که آنچه به‌عنوان متن کتاب مقدس ميان مردم رواج دارد و حتي براي اثبات الوهيت عيسي از آن استفاده مي‌شود، نادرست است و در اين آيه، به‌جاي کلمة «خدا» می‌باید از کلمة «او» استفاده شود که در اين صورت، آية یادشده ديگر اشاره‌اي به الوهيت عيسي نخواهد داشت. 
    پس از اين مشاهده، ويتستين به تحقيقات خود ادامه می‌دهد و آياتي را هم که در اثبات الوهيت عيسي در کتاب مقدس مسيحيان وجود داشته است، بررسي مي‌کند و متوجه مي‌شود که اين آيات نيز عموماً از جهت نسخه‌شناسي با مشکل مواجه بوده‌اند و قرائت صحيح اين آيات، دلالتي بر الوهيت عيسي نداشته است (همان، ص 113). 
    3ـ2. اسحاق نيوتون و تثليث
    شخص ديگري که درخصوص نقد نسخه‌شناسي عهد جديد يافته‌هاي قابل توجهي داشته است و بسياري او را مي‌شناسند، اسحاق نيوتون (Isaac Newton) است؛ دانشمندي پرآوازه که به‌عنوان کاشف جاذبة زمين شناخته شده است و همة ما پيش از اين در مورد اکتشافات علمي او شنيده‌ايم، اما زندگي اسحاق نيوتون زواياي پنهاني نيز داشته است که چندان بيان نمي‌شود. براي مثال، وی صرفاً به‌دنبال مطالعه در زمينة علوم تجربي نبوده، بلکه به‌عنوان ايمان‌داري مسيحي تلاش او اين بوده است که از رهگذر تحقيقات علمي به نگاهی جامع درخصوص نظام کلي جهان برسد و به اين سبب به بررسی طيف گسترده‌اي از موضوعات علمي و الهياتي پرداخته است. 
    جالب اينجاست که گرچه نيوتون به‌عنوان دانشمندي پيشتاز در عرصة علوم تجربي و کاشف جاذبة زمين شناخته مي‌شود، اما بايد دانست نوشته‌هايي که از او درخصوص مسائل الهياتي کشف شده، حاکي از توجه و ممارست بسيار او در مطالعات ديني است. ريچارد وستفال (Richard Westfall) مي‌نويسد که نيوتون «ظاهراً از تمام مکتوبات الهي‌دان‌هاي مهمي مانند آگوستين، آتاناسيوس، و اوريجن باخبر بوده... و هيچ اثر مهمي نبوده است که نيوتون آن را مطالعه نکرده باشد» (وستفال، 2007، ص 122).
    آنچه از زندگي اسحاق نيوتون به بحث ما مرتبط مي‌شود، نگاه ويژة او به آموزة تثليث است. در نگاه نيوتون، پس از اينکه در قرن چهارم مسيحيت به قدرت رسيد، يکتاپرستي که در کليساي نخستين به‌خوبي اجرا مي‌‌شد، جاي خود را به چندگانه‌پرستي و شرک مي‌دهد (همان، ص 124). 
    در اين راستا، نيوتون به دو عبارت اشاره مي‌کند که مستندات اصلي مسيحيان در اثبات تثليث به‌شمار مي‌آيند؛ حال آنکه طبق بررسي‌هاي او، اين آيات به‌سبب اغراض الهياتي تغيير يافته و به‌شکلي درآمده‌اند که بيانگر آموزة تثليث باشند. او در نامه‌اي که با عنوان «دو تحريف مهم در کتاب مقدس» (Two Notable Corruptions of Scripture) به جان لاک (John locke) فيلسوف مسيحي معاصر خود مي‌نويسد، آيات 1 يوحنا 5: 7 و 1 تيموتائوس 3: 16 را آياتي مي‌داند که در نگاه او تغيير يافته‌اند تا بتوان از آن به‌عنوان مؤيدي بر آموزة «تثليث» بهره برد. وی همچنين در نامة ديگري از 26 آية الحاقي نام مي‌برد که همگي به‌منظور تأکيد بر آموزة تثليث به کتاب مقدس اضافه شده‌اند (همان، ص 199). 
    البته ازآنجاکه در آن زمان انکار تثليث نوعي ارتداد و انحراف از عقيدة راستين به‌شمار مي‌آمد، نيوتون در ابراز اعتقاد خود بسيار محتاط بود و هيچ‌گاه نگاه خود دربارة تثليث را به‌صورت علني مطرح نمي‌کرد (همان، ص 200) تا اينکه يادداشت‌هاي او پس از وفاتش انتشار یافتند و همگان از اعتقاد او باخبر شدند. 
    4ـ2. بارت ارمن و نقد نسخه‌شناسي عهد جديد
    بارت ارمن (Bart Ehrman) ازجمله برجسته‌ترين محققان در عرصة نقد نسخه‌شناسي عهد جديد در عصر حاضر به‌شمار مي‌آيد که نتايج تحقيقات او نه‌تنها در عالم مسيحيت، بلکه در ميان مسلمانان نيز شهرت يافته است و نوشته‌هاي او را مي‌توان عامل محرکي براي آغاز نقد نسخه‌شناسي قرآن کريم دانست. 
    ارمن در کتاب نقل‌قول نادرست از عيسي (Misquoting Jesus)، کتابي که در فهرست کتاب‌هاي پرفروش نيويورک‌تايمز نيز قرار گرفته است، به بررسي نقد نسخه‌شناسي عهد جديد می‌پردازد و چنان‌که عنوان کتاب او نيز مشعر به آن است، در نگاه او، نسخه‌برداران عهد جديد در طول تاريخ اين متن را تغيير داده‌اند تا اينکه نهايتاً متن عهد جديد با شکل امروزي آن به‌دست ما رسيده است. 
    در نگاه بارت ارمن، متن عهد جديد دستخوش دو نوع تغيير عمدي و سهوي شده است. در نگاه او، در برخي بخش‌ها نسخه‌برداران عهد جديد به‌سبب اغراض خود، متني را که استنساخ مي‌کردند، تغيير داده‌اند. ارمن چنین تغييرات عمدي را نيز به دو بخش تقسيم مي‌کند: الف) تغييرات بدون اغراض الهياتي؛ ب) تغييراتي به‌سبب اِعمال اغراض الهياتي. 
    ازجمله آياتي که بارت ارمن نيز آنها را آياتي تغييريافته برای حصول اغراض الهياتي مي‌داند، آياتي است که پيش از اين نيز به آن اشاره کرديم: 1 تيموتائوس 3: 16 (ارمن، 2006، ص 157) و 1 يوحنا 5: 7ـ8 (همان، ص 81). 
    افزون بر اين، ارمن به تغييراتي الهياتي در عهد جديد اشاره مي‌کند که کمتر کسي قبل از او به چنين آياتي اشاره کرده است. در نگاه بارت ارمن، مسيحيان قرون نخستين در مواجهه با آيين‌هايي مانند يهوديت و بت‌پرستي و حتي فرقه‌هايي مسيحي مانند گنوسي‌ها، مرقيوني‌ها و ابيوني‌ها، در مواردي متن عهد جديد را تغيير داده‌اند تا از طرفي مانع از اين شوند که آيين‌ها و فرقه‌هاي یادشده بتوانند برای اثبات اعتقاد خود، به عهد جديد تمسک کنند و از سويي‌ديگر، عهد جديد را به‌گونه‌اي بازنويسي کنند که بر اصول اعتقادي آنان تأکيد داشته باشد (همان، ص 151). در اين راستا، ارمن به عناويني مانند «آيات تغييريافته برضد يهوديان»، «آيات تغييريافته برضد گنوسي‌ها»، «آيات تغييريافته برضد دوستيست‌ها» و... اشاره کرده، براساس آن ادعا مي‌کند که متن امروزي عهد جديد قابل اعتماد نیست و معتبر شمرده نمی‌شود. پررنگ شدن چنين ادعاهايي درخصوص عدم اعتبار نسخه‌شناسي عهد جديد، محققان مسيحي را بر آن داشت تا قرآن را نيز با اين اسلوب بررسي کنند. 
    3. نقد نسخه‌شناسي و قرآن
    برخي محققان غربي پس از پذيرش غيرقابل قبول بودن ديدگاه سنتي کليسا درخصوص خطاناپذيري کتاب مقدس و يافته‌هاي جديد نقد نسخه‌شناسي مبني بر ورود تغييراتي جدي در متن عهد جديد، در رويکردي جديد تلاش بر اين داشتند که نشان دهند وجود چنین تغييراتی در متن عهد جديد، اعتبار اين کتاب را زير سؤال نمي‌برد؛ چراکه اگر قرآن کريم را نيز با استفاده از نقد نسخه‌شناسي مورد بررسي قرار دهيم، همان ايراداتي که به عهد جديد وارد است، به قرآن کريم نيز وارد خواهد بود و اگر قرار باشد کتاب مقدس مسيحيان را به چنين علتي فاقد اعتبار بدانيم، قرآن نيز به‌عنوان متن مقدس مسلمانان فاقد اعتبار خواهد بود. 
    1ـ3. کيت اسمال و نقد نسخه‌شناسي قرآن
    گرچه استيفانوس در قرن شانزدهم ميلادي اولين شخصي به‌شمار مي‌آيد که اختلاف نسخه‌هاي کتاب مقدس و عهد جديد را جمع‌آوري کرده است، اما به‌نظر مي‌رسد که قرآن‌پژوهان مسلمان پيش از اين به بررسي و تدقيق نظر دربارة اختلاف نسخه‌هاي قرآن کريم پرداخته‌اند. در اين راستا مي‌توان به کتابي با عنوان اختلاف مصاحف الامصار از تألیفات قرون سوم و چهارم هجري نام برد که گرچه در طول تاريخ از بين رفته و براي ما باقي نمانده است، اما طبق گزارش‌های به‌جامانده، اين کتاب به بررسي اختلافات موجود ميان نسخه‌هايي که در آن زمان وجود داشته‌اند، می‌پردازد و مواردي از اختلاف ميان نسخه‌هاي خطي قرآن کريم در شهرهاي ممالک اسلامي را برمي‌شمارد. چنين مجموعه‌اي را مي‌توان يکي از قديمي‌ترين تلاش‌هاي مسلمانان در راستاي نقد نسخه‌شناسي قرآن و وسواس و دقت نظر آنان درخصوص چگونگي انتقال اين کتاب به‌شمار آورد. 
    درعين‌حال، نقد نسخه‌شناسي قرآن با گستردگي امروزي آن پيشينة چنداني ندارد و حتي برخي قرآن‌پژوهان، قرن حاضر را زمان پيدايش اين‌گونه مطالعات معرفي مي‌کنند. در اين زمينه شايد بتوان به کيت اسمال (Keith Small)، محققي از مرکز مطالعات اسلامي مدرسة الهيات لندن، اشاره کرد که در کتاب خود با عنوان نقد نسخه‌شناسي و نسخه‌هاي خطي قرآن (Textual Criticism and Quran Manuscripts)، در سال 2011م به نقد نسخه‌شناسي قرآن کريم مي‌پردازد. 
    اسمال در کتاب خود بيان مي‌کند که در اجراي قواعد نقد نسخه‌شناسي بر روي قرآن، در برخي بخش‌ها از نقد نسخه‌شناسي عهد جديد الهام گرفته است (اسمال، 2011، ص 7) و البته در بیشتر بخش‌هاي کتابش صرفاً به بررسي آيات 35 تا 41 سورة مبارکة ابراهيم و نسخه‌هايي که از اين آيات در دست داشته است، مي‌پردازد. ازاين‌رو، چنان‌که خود او نيز اعتراف مي‌کند، گرچه کتاب او را مي‌توان آغازی بر نقد نسخه‌شناسي قرآن دانست، اما اين اثر فاقد جامعيت است و تنها نسخه‌هاي خطي بخشي از قرآن کريم را بررسي کرده است (همان، صVII). 
    اسمال معتقد است که آنچه بارت ارمن بر روي عهد جديد انجام داده، درحقيقت به‌صورتي جدي‌تر بر روي قرآن قابل بحث و بررسي است و ازهمين‌رو اسمال نيز در کتاب خود، ساختاري مشابه ساختار کتاب نقل‌قول اشتباه از عيسي را اتخاذ کرده و به بررسي تغييرات سهوي و عمدي ايجادشده توسط نسخه‌برداران مي‌پردازد. 
    طبق بيان اسمال، او در نگارش کتاب خود به‌دنبال تمريني براي اجراي قواعد نقد نسخه‌شناسي بر نسخه‌هاي خطي قرآن است و دو هدف اساسی را در اين کتاب دنبال مي‌کند: الف) بازيابي متن اصلي قرآن؛ ب) بررسي تکاملات تاريخي اين متن (همان، ص 161). ازجمله عناويني که وی در مورد قرآن کريم بررسي مي‌کند، مي‌توان به موارد زير اشاره داشت:
    1ـ1ـ3. تفاوت در رسم‌الخط
    اسمال قسمتي از کتاب خود را به بررسي اختلافات رسم‌الخطي در نسخه‌هاي قرآني اختصاص داده است؛ براي مثال، در مورد تفاوت سبک نگارشي نام‌هايي مانند «ابراهيم» و «اسحاق»، حالات متفاوتي را که اين اسامي به آن صورت نوشته شده‌اند، بيان مي‌کند؛ مانند مواردي که حرف «ي» از کلمه حذف شده است؛ مانند: «ابرٰهم» (همان، ص 52ـ55). 
    اسمال بخش زيادي از کتاب خود را به بحث دربارة اختلاف رسم‌الخط‌ها اختصاص داده است، اما ازآنجاکه اين مبحث ثمره‌اي در اعتبارسنجي متن قرآن ندارد، گفت‌وگوی چنداني در اين خصوص نخواهيم داشت و خود او نيز در انتهاي اين بخش از کتاب خود و پس از بحث مفصل دربارة تفاوت‌هاي رسم‌الخطي در شيوة نگارش برخي اسامی، بيان مي‌کند که به‌احتمال زياد اين تفاوت‌ها امري رايج و مورد قبول بوده‌اند و به اين دلیل است که نسخه‌برداران قرآن اين کلمات را اصلاح نمي‌کرده‌اند (همان، ص 56ـ57). 
    2ـ1ـ3. تغييرات غيرعمدي در نسخه‌هاي قرآني
    شايد بتوان گفت که در نسخه‌هاي خطي هر کتابي اختلافاتي وجود دارد که بیشتر به‌سبب بي‌دقتي و به‌طور ناخواسته وارد متن اين نسخه‌ها شده است. نسخه‌هاي خطي قرآن کريم نيز از اين امر مستثنا نیستند و اختلافاتي به‌دلیل خطاي نسخه‌برداران وارد متن اين نسخه‌ها شده است که بعضاً اين خطاها توسط اشخاصي که بعدها اين متون را مطالعه مي‌کردند، تصحيح شده‌اند. کيت اسمال (به دنباله‌روي از بارت ارمن در نقد نسخه‌شناسي عهد جديد) در کتاب خود پس از بيان تفاوت‌هاي رسم‌الخطي در شيوة نگارش برخي اسامی، به بيان نمونه‌هايي در نسخه‌هاي خطي قرآن مي‌پردازد که به‌سبب خطاي نسخه‌بردار، آيات قرآن مورد تصحيف قرار گرفته و به‌شکل نادرستي به نگارش درآمده‌اند، که برخي از اين موارد را در اين بخش ذکر خواهيم کرد.
    الف) حروف اضافه
    ازجمله اختلافاتي که کيت اسمال در نسخه‌هايي که شخصاً بررسي کرده و با آن مواجه شده است، مي‌توان به آنچه در آية 40 سورة ابراهيم آمده، اشاره کرد: «رَبِّ اجْعَلْني‏ مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء». براساس مشاهدة اسمال، در نسخة خطي استامبول، نويسنده در هنگام نگارش کلمة «ذُرِّيَّتِى»، يک دندانه بيشتر براي اين کلمه گذاشته و آن را به اين صورت به نگارش درآورده است؛ همچنين در نسخة خطي BNF 370a که در پاريس نگهداري مي‌شود، نويسندة اين نسخه‌ به هنگام نگارش آيه، کلمة «دعا» را به‌صورت «الادعا» به‌نگارش درآورده و البته در آيات قبل از اين آيه نيز نسخه‌بردار دچار اشتباهات مشابهي در حين نگارش شده است که اسمال به اين موارد اشاره مي‌کند. 
    ب) نقطه‌گذاري نادرست
    چنان‌که مي‌دانيم، قديمي‌ترين نسخه‌هاي خطي قرآن کريم فاقد اِعراب و اعجام بوده‌اند و اين امر زمينة نقطه‌گذاری و اعراب‌گذاري نادرست توسط اشخاص بعدي را به‌وجود مي‌آورده است. ازجملة اين موارد، مي‌توان به نسخه‌اي خطي از قرآن کريم با نام BNF 334c اشاره کرد که در پاريس نگهداري شده و طبق مشاهدة کيت اسمال، در اين نسخه آية 37 سورة ابراهيم به اين شکل نوشته شده است: «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي رَزْع‏» (همان، ص 65). چنان‌که در اين آيه مشاهده مي‌کنيد، نقطة حرف «ز» به‌سبب خطاي نسخه‌بردار در جايي نادرست قرار گرفته است، اما اين تغيير را نمي‌توان تغييري عمدي به‌شمار آورد و البته در اين نسخه، در جاي ديگري نيز طبق مشاهدة اسمال، کلمة «المحرم» با نقطه‌اي اضافه به‌صورت «المجرم» به‌نگارش درآمده است که اين مورد نيز نوعي تغيير غيرعمد به‌شمار مي‌آيد (همان، ص 66)؛ زيرا اين تغييرات، معناي جديدي در آيه به‌وجود نياورده و فقط سبب ابهام و مشوش شدن آيه شده‌اند که اين خود دليلي بر غيرعمدي بودن اين تغييرات است. 
    ج) جاافتادگي حروف و کلمات
    از ديگر تغييرات غيرعمدي که در نسخه‌هاي خطي قرآن کريم نيز به‌چشم مي‌خورد، مي‌توان به «جاافتادگي» (Haplography) برخي حروف يا کلمات اشاره کرد. براي مثال، در نسخة خطي BNF 326a، در آية 37 از سورة مبارکة ابراهيم، به‌جاي کلمة «ليقيموا»، کلمة «لقموا» به نگارش درآمده که در اينجا حرف «ي» جا افتاده است (همان، ص 66)، اما فارغ از اين موارد که يک حرف از عبارت جا افتاده است، زماني که کيت اسمال مي‌خواهد آیاتی را که کلمات يا عباراتي از آن جا افتاده است ذکر کند، می‌گوید در نسخه‌هايي که او بررسي کرده، مورد خاصي در اين زمينه مشاهده نکرده است، جز يک مورد در نسخه‌اي خطي به‌نام BNF 340c که در آن، کلمة «ذي» در عبارت «بواد غير ذي زرع» جا افتاده است و البته اين امر تغييري در معناي آيه به‌وجود نمي‌آورد (همان، ص 67) و شايد سبب جا افتادن اين کلمه نيز همين امر بوده است. 
    در ادامه، کيت اسمال اعتراف مي‌کند که در سنت‌هاي مکتوب قديمي (ازجمله عهد جديد)، عموماً مواردي يافت مي‌شود که براي مثال چندين کلمه توسط نسخه‌بردار جا افتاده است؛ حال آنکه در نسخه‌هايي از قرآن کريم که او بررسي کرده، چنين چيزي يافت نشده است و اين خود از دقت بالاي نسخه‌برداران قرآن به هنگام استنساخ اين کتاب حکایت دارد (همان). 
    3ـ1ـ3. تغييرات عمدي در نسخه‌هاي قرآن
    چنان‌که قبلاً هم اشاره شد، يکي از اهداف مستشرقان و مبشران مسيحي که در حيطة نقد نسخه‌شناسي قرآن کريم وارد شده‌اند، اين بوده است که نشان دهند اشکالاتي که برخي از محققان به نسخه‌شناسي عهد جديد وارد دانسته‌اند، در مورد قرآن کريم نيز قابل طرح است و اگر قرآن را نيز با اين خط‌کش بررسي کنیم، قرآن نيز با چالش مواجه خواهد شد؛ و ازآنجاکه مهم‌ترين اشکال بارت ارمن به فرايند نسخه‌برداري عهد جديد، اِعمال تغييراتي الهياتي در فرايند استنساخ عهد جديد بوده، اسمال نيز در تلاش بوده است که نشان دهد نسخه‌برداران قرآن کریم نيز به‌جهت اغراض الهياتي، در تلاش برای تغيير برخي آيات قرآن کريم بوده‌اند و به اين جهت، سرفصلي با عنوان «قرائات متفاوت شيعيان» (Shi’ite variants) را در کتاب خود مطرح می‌کند و مدعی است که برخي آيات قرآن، به‌سبب اغراض سياسي يا الهياتي تغيير يافته‌اند (همان، ص 119). 
    يکي از مواردي که در اين زمينه اسمال به آن اشاره مي‌کند، آية 41 از سورة مبارکة ابراهيم است که به دو شکل در نسخه‌هاي خطي باقي‌مانده از قرآن کريم نوشته شده. اين آيه طبق رسم‌الخط عثمان طه بدین شکل آمده است: «رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ»، اما اين آيه در نسخه‌اي که اسمال از آن سخن مي‌گويد، با کلمه «ولولدي» به‌نگارش درآمده است، که کيت اسمال اين مورد را تغييري شيعي بر قرآن کريم به‌حساب می‌آورد و علت آن در نگاه او اين است که در منابع شيعي بارها و بارها از اين قرائت به‌عنوان دليلي بر فضيلت علي و فرزندانش استفاده شده است و به اين دلیل در نگاه اسمال، اين قرائت توسط شيعيان به‌وجود آمده است تا در مجادلات کلامي آنها با اهل‌سنت به آنان ياري رساند، اما این دیدگاه اسمال مبناي علمي و دقيقي ندارد و حتي خود او در ادامة اين بحث اقرار مي‌کند که اولاً اين تغييرات را لزوماً نمي‌توان تغييرات اعمال‌شده توسط شيعيان در متن قرآن دانست؛ چراکه چنين قرائتي در منابع اهل‌سنت هم معتبر شمرده شده است (همان، ص 120ـ121). ازجمله منابع اهل‌سنت که چنين قرائتي را قرائت صحيح دانسته‌اند، مي‌توان به تفسير کشاف اشاره کرد که چهار نوع قرائت را براي اين آيه ذکر مي‌کند: «وَلِوالِدي»، «وَلِولَدي»، «وَلِوُلدي»، «وَلِذُريتي» (زمخشري، 1407ق، ج 2، ص 562)؛ ثانياً اسمال بيان مي‌کند که حتي اين تغيير نيز تأثير بسزايي در معناي آيه ندارد و تغييري جدي در محتواي آيه ايجاد نمي‌کند (همان، ص 122). ازاين‌رو مي‌توان گفت که گرچه او تلاش داشته است تا با استفاده از سبک بارت ارمن در نقد نسخه‌شناسي عهد جديد، قرآن را هم مورد بررسي قرار دهد، اما خود او نيز به ضعف استدلال‌هايي که بيان کرده است، اقرار دارد. 
    4ـ1ـ3. پالمپسيست‌هاي قرآن، دليلي بر استانداردسازي قرآن
    اين امر در ميان پژوهشگران مسلمان و مستشرقان مورد اتفاق است که در ميان نسخه‌هاي خطي قرآن کريم، يکپارچگي بالايي وجود دارد، اما برخي مستشرقان زماني که با اين يکپارچگي آيات قرآن مواجه می‌شوند و از طرفي مشاهده مي‌کنند که در ميان نسخه‌هاي خطي عهد جديد اختلافات بسياري وجود دارد، تلاش مي‌کنند تا يکپارچگي نسخه‌هاي قرآني را به‌شکلي توضيح دهند و تفسير کنند که نه‌تنها اين يکپارچگي به‌عنوان نقطة قوتي براي قرآن به‌حساب نيايد، بلکه به‌نحوي اين امر را زمينة تنقيص به فرايند انتقال قرآن می‌شمرند و کيت اسمال را مي‌توان يکي از اين دسته پژوهشگران دانست. 
    در اعتقاد اسمال، گرچه شايد کسي فقدان اختلاف جدي در ميان نسخه‌هاي قرآني را به‌سبب انتقال يافتن دقيق و بي‌خطاي قرآن توسط نسخه‌برداران به‌حساب آورد، اما اين نگاه نمي‌تواند صحيح باشد؛ چراکه در منابع اسلامي روايات بسياري وجود دارد که از اختلاف ميان مصاحف صحابه سخن مي‌گويد و نيز چنان‌که در تاريخ مي‌خوانيم، عثمان و حجاج به‌سبب اختلافات گسترده‌اي که در شکل صحيح قرآن به‌وجود آمده بود، پروژة يکسان‌سازي مصاحف را کليد زدند و نسخه‌هاي معارض با نسخه‌اي را که تهيه کرده بودند، از بين بردند (همان، ص 173). 
    مستندي که اين دسته از محققان از ميان نسخه‌هاي خطي قرآن براي کلام خود ارائه مي‌کنند، مربوط به نسخه‌هاي خطي کشف‌شده در سال 1981م در صنعاست. اکتشاف اين نسخه‌هاي قرآني موجب بحث‌هاي بسياري در مجامع آکادميک شد؛ زيرا اين نسخه‌ها دربردارندة دو لاية متن از قرآن بودند که تاريخ نگارش متن فوقاني آن به قرن هفتم يا نيمة اول قرن هشتم ميلادي بازمي‌گردد و طبعاً متن زيرين در زماني پيش از آن نوشته شده و طبیعتاً متني بسيار قديمي بوده است (هولنبرگ، راخ و اسميت، 2015، ص 12) و اين متن قديمي در برخي بخش‌ها که قابل خواندن است، متني متفاوت با قرآن امروزي را دربرداشته و ردپايي از اصلاح شدن متن قرآن در برخي بخش‌هاي آن وجود دارد. 
    علت وجود دو لايه از متن در اين‌گونه نسخه‌ها اين است که در گذشته به‌دلیل کميابي و هزينة بالاي تأمين مواد اوليه براي نگارش، در صورت عدم نياز به يک متن، براي نگارش متني جديد بر روي آن پوست حيوان، متن نگاشته‌شده بر روي نسخه‌هاي قديمي را با تراشيدن پاک می‌کردند و متن جديد را بر روي آن پوست مي‌نوشتند؛ و ازآنجاکه گاهي متن قديمي‌تر به‌خوبي پاک نشده و همچنان قابل تشخيص و خواندن بود، اين نسخه‌ها با عنوان علمي متفاوتي شناخته شده، عنوان «پالمپسيست» (Palimpsest) بر آنها اطلاق مي‌شود؛ لغتي که ريشه در زبان يوناني دارد و به‌معناي «خراشيده‌شده» است (هولنبرگ، راخ و اسميت، 2015، ص 19). 
    چنان‌که اشاره شد، برخي مستشرقان، مانند کيت اسمال، وجود پالمپسيست‌هاي قرآني را دليلي بر اين امر مي‌دانند که در سال‌هاي ابتدايي ظهور اسلام جرياني گسترده برای استانداردسازي متن قرآن به‌وجود آمد و به اين دلیل نسخه‌هايي که متني متغاير با متن استاندارد قرآن دربرداشتند، مورد تصحيح قرار گرفتند تا متوني که متغاير با اعتقادات و نيز تفکرات سياسي حاکم بر جامعه بود، حذف شوند (اسمال، 2011، ص 97). 
    2ـ3. پالمپسيست‌هاي صنعا، نسخه‌هاي رسمي قرآن يا يادداشت‌هاي آموزشي
    زماني که به مطالعة تاريخ دوران ابتدايي ظهور اسلام مي‌پردازيم، اهتمام پيامبر اکرم و مسلمانان به حفظ و پاسداري از قرآن کريم به‌وضوح رخ مي‌نمايد و از اين روست که در ميان صحابه، اشخاصي که بقره و آل‌عمران را مي‌آموختند، از جايگاه بالايي در جامعة مسلمين برخوردار بودند (سيوطي، 1376، ج 1، ص 225ـ226) و نيز طبق نقل تاريخ، زماني که پيامبر اکرم در هنگام ورود به مسجد با دو گروه از مؤمنان مواجه شدند که يک گروه مشغول عبادت و گروهي مشغول تعليم و تعلّم بودند، به گروهي پيوستند که در حال تعليم و تعلّم بودند و در تأکيد بر لزوم علم‌آموزي فرمودند: «بِالتَّعْلِيمِ أُرْسِلْتُ‏» (مجلسي، 1110 ق، ج 1، ص 206). 
    چنين اهتمامي بر حفظ و قرائت قرآن کريم موجب شده است که برخي محققان، مانند اسماء هلالي (Asma Helali)، پالمپسيست‌هاي صنعا را متوني به‌شمار آورند که به‌احتمال زياد برای تعليم و تعلّم قرآن توسط مسلمانان نخستين مورد استفاده بوده است و مي‌توان آنها را نسخه‌هايي آموزشي ناميد. مقصود از آموزشي بودن اين متون آن است که اين نسخه‌ها براي فراگيري قرآن توسط دانش‌آموزان استفاده مي‌شدند و نبايد آنها را نسخه‌هايي کامل از قرآن به‌شمار آورد که شکل متفاوتي از قرآن امروزي را دربرداشته‌اند. ازجمله قرائني که موجب شده است تا هلالي اين نسخه‌ها را نسخه‌هايي آموزشي به‌شمار آورد، مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:
    1ـ2ـ3. دستورهای مربوط به شيوة صحيح قرائت
    در خط هفتم از صفحة پنجم اين پالمپسيست‌ها، عبارات پاياني سورة انفال قرار دارد که خطي صاف پايان اين سوره و آغاز سورة بعد، يعني سورة توبه را مشخص مي‌کند. طبق بررسي‌هاي هلالي، گرچه سورة توبه تنها سوره‌اي از قرآن کريم است که با عبارت «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز نشده، اما در متن زيرين اين پالمپسيست، سورة توبه در خط نهم با عبارت «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده است و عبارت ديگري نيز در اين سطر وجود دارد که تا حدي پاک شده است، اما طبق مشاهده و فهم هلالي، عبارت پاک‌شده چنین بوده است: «لا تقل بسم الله»؛ به اين معنا که «بسم الله الرحمن الرحيم» را نخوان (هولنبرگ، راخ و اسميت، 2015، ص 24). 
    هلالي با استناد به اين مشاهده، بيان مي‌کند که نمي‌توان متن فوقاني و زيرين را نوشته‌شده توسط يک نفر دانست؛ چراکه معقول نيست شخصي «بسم الله» را بنويسد و بعد بگويد که «بسم الله» را قرائت نکنيد. ازاين‌رو هلالي نسخه‌هاي پالمپسيستي صنعا را نسخه‌هايي تعليمي به‌شمار مي‌آورد؛ به اين معنا که در نگاه او، اين نسخه‌ها برای تعليم و تربيت و دانش‌افزايي قرآني مسلمانان استفاده مي‌شدند و شخص قرآن‌آموزي که در ابتدا اين متن را نوشته، به‌نادرست و طبق عادت هميشگي، در آغاز سوره «بسم الله الرحمن الرحيم» را آورده و بعداً شخصي ديگر اين خطا را اصلاح کرده است. درنتيجه، آنچه در مورد نسخه‌هاي پالمپسيستي صنعا بايد دانست، اين است که اين نسخه‌ها را نبايد متن قرآني مورد تأييد جامعة مسلمين دانست و اينکه اشخاصي مانند کيت اسمال بخواهند اين‌گونه تفاوت‌هاي موجود در نسخه‌هاي خطي صنعا را دليلي بر استانداردسازي قرآن تلقي کنند، خلاف قرائن موجود در اين نسخه‌هاست. 
    2ـ2ـ3. خطاها و اصلاحيه‌ها
    دليل ديگر هلالي بر اينکه نسخه‌هاي صنعا برای تعليم و تربيت قرآن‌آموزان استفاده مي‌شده، خطاها و اصلاحيه‌هايي است که در متن زيرين اين پالمپسيست‌ها به‌چشم مي‌خورد. در متن زيرين پالمپسيست‌هاي صنعا مواردي وجود دارد که نويسنده در شيوة نگارش و رسم‌الخط دچار خطا شده است و خود او (نه نويسنده‌اي ديگر) اين رسم‌الخط را اصلاح مي‌کند. براي مثال، در آية 61 سورة احزاب، شخصي که اين متن را به‌نگارش درآورده، کلمة «ثقفوا» را به‌نادرست «ث‍ق‌فوا» نوشته و بعد خود او آن را اصلاح کرده است. 
    هلالي اين مشاهده را دليلي بر اين مي‌داند که اين نسخه توسط نسخه‌نويسي حرفه‌اي استنساخ نشده است، بلکه با توجه به قرائن ديگر بايد گفت که متن زيرين اين نسخه‌ها توسط قرآن‌آموزاني به‌نگارش درآمده است که گاهي خطاهاي خود را نيز اصلاح مي‌کرده‌اند. 
    البته در انتها هلالي خود اشکال اين نظريه را بيان مي‌کند و آن اينکه هزينة بالاي تهية پوست حيوان براي نگارش، این تصور را که بتوان از اين برگه‌ها براي تعليم و تربيت استفاده کرد، کمي دشوار مي‌کند (هولنبرگ، راخ و اسميت، 2015، ص 27)، اما به‌نظر مي‌رسد با توجه به اهتمامي که جامعة اسلامي به تعليم و تربيت قرآن‌آموزان داشته و اينکه تمام هويت اسلامي مردم آن زمان در حفظ و قرائت و تعليم و تعلّم آن خلاصه مي‌شده است، هيچ بعيد نيست که صحابة پيامبر اکرم دارايي‌هاي خود و پوست حيواناتي را که در اختيار داشته‌اند، صرف قرآن‌آموزي کنند. با توجه به اين قرائن، هيچ بعيد نيست که بگوييم جامعة اسلامي که تمام هويت خود را در حفظ و قرائت قرآن مي‌ديده، چنين هزينه‌هايي را بر خود لازم دانسته و اين نسخه‌ها را براي قرآن‌آموزان فراهم مي‌آورده است. 
    با توجه به آنچه گفته شد، نهايتاً جمع‌بندي ما درخصوص نسخه‌هاي پالمپسيستي صنعا اين است که دست‌کم بخشي از اين نسخه‌ها نسخه‌هايي بوده‌اند که برای تعليم قرآن استفاده مي‌شده‌اند و بررسي خطاهاي موجود در اين نسخه‌ها خود شاهدي بر اين مدعاست و نمي‌توان اين‌گونه خطاها را دليلي بر مدعاي باطل برخي دانست که پيش از توحيد مصاحف عثمان، نسخه‌هاي متفاوتي با قرائت‌هاي متفاوت در جامعة اسلامي مورد استفاده بوده است و نهايتاً نسخة عثمان با هدف استانداردسازي و تطبيق آيات قرآن با الهيات و اعتقاداتي خاص تهيه و در اختيار جامعة مسلمين قرار داده شده است. 
    3ـ3. ارمن و نقد نسخه‌شناسي قرآن
    گرچه اسمال و بسياري از مستشرقان معاصر در بررسي نسخه‌هاي خطي قرآن، از بارت ارمن الهام گرفته و تلاش داشته‌اند تا آنچه را ارمن در مورد عهد جديد مطرح کرده است، درخصوص قرآن کريم هم مطرح کنند، اما به‌نظر مي‌رسد که بارت ارمن درخصوص مقايسة نسخه‌هاي خطي قرآن و عهد جديد نگاهي متفاوت دارد؛ زيرا او در وبلاگ شخصي خود در مقايسه‌اي بين نسخه‌هاي قرآني دانشگاه بيرمنگهام و نسخه‌هاي خطي عهد جديد بيان مي‌کند که اين نسخه‌هاي خطي قرآن احتمالاً مربوط به زمان حيات پيامبر اسلام يا اندکي پس از رحلت ايشان بوده است، اما در مورد عهد جديد بايد دانست که قديمي‌ترين نسخه‌هايي که در دست داريم، مربوط به سال دویست ميلادي، يعني 170 سال پس از عيسي است. اکتشاف اين نسخه‌ها حاکي از اين است که دست‌کم گروهي از نسخه‌برداران مسلمان اهتمام ويژه‌اي به حفظ متن مقدس خود و عدم تغيير آن داشته‌اند و اين امر، خلاف چيزي است که در نسخه‌هاي خطي مربوط به عهد جديد مشاهده مي‌‌کنيم؛ چراکه نسخه‌هاي خطي عهد جديد بارها و بارها توسط نسخه‌برداران مورد تغيير و دستبرد قرار گرفته‌اند (ارمن، 2015، https://ehrmanblog. org/the-significance-of-an-astounding-new-discovery/).
    ارمن در ادامه بيان مي‌کند که ازجمله استدلال‌هاي مسيحيان در اثبات وثاقت متن عهد جديد اين است که عهد جديد به‌نسبت هر کتاب باستاني ديگري نسخه‌هاي بيشتري دارد و به اين دلیل نمي‌توان در صحت و وثاقت آن خدشه‌اي وارد کرد؛ سپس در نقد اين استدلال رايج ميان مسيحيان مي‌نويسد: اگر بخواهيم با چنين استدلالي حقانيت کتاب مقدس را اثبات کنيم، بايد اعتراف کرد که قرآن مسلمانان به این دلیل در طول تاريخ با اختلاف نسخه‌هاي کمتري نسبت‌به عهد جديد به ما رسيده (دست‌کم توسط برخي نسخه‌برداران)، از اعتبار بيشتري نسبت‌به عهد جديد برخوردار است؛ چراکه با مطالعة نسخه‌هاي عهد جديد مي‌‌بينيم که تمام اين نسخه‌ها با يکديگر تفاوت دارند؛ ولي نسخه‌هاي خطي قرآن کريم از انسجام و يکپارچگي بالايي برخوردارند (همان). 
    اسمال تلاش داشته است نشان دهد که قرآن کريم نيز به‌مانند عهد جديد در فرايند انتقال از زمان پيامبر اکرم تا زمان به‌وجود آمدن صنعت چاپ، توسط نسخه‌برداران دستخوش تغييراتي سهوي و عمدي شده است و به اين دلیل نمي‌توان آن را متني اطمينان‌بخش به‌شمار آورد، اما نه‌تنها مثال‌هايي که او بر استدلال خود اقامه کرده، ناتوان از اثبات اين ادعاست، بلکه شواهدي از قبيل اکتشاف نسخه‌هاي بيرمنگهام نيز خلاف آنچه اسمال بيان کرده است، اثبات مي‌کند. 
    نتيجه‌گيري
    ازآنجاکه تعاليم ادياني مانند اسلام و مسيحيت بر مبناي متون مقدس آنها شکل مي‌گيرد، طبعاً اعتبارسنجي چگونگي انتقال يافتن اين کتاب‌ها در طول تاريخ بسيار اهميت دارد و ازهمین‌رو با پايان یافتن قرون وسطي مطالعاتي در زمينة نسخه‌شناسي عهد جديد صورت مي‌گيرد که البته براساس اين مطالعات، نسخه‌برداران عهد جديد اهتمام چنداني به حفظ اين متن نداشتند و در طول تاريخ، بنا بر اغراضي الهياتي، متن کتاب مقدس خود را تغيير داده‌اند که مي‌توان مصاديق آن را به‌عنوان شواهدي بر تحريف عهد جديد دانست. 
    مبشران مسيحي و برخي مستشرقان با مطرح شدن اين مباحث درخصوص کتاب مقدس مسيحيان و مشاهدة نتايج قابل تأمل آن، در رويکردي نو تلاش مي‌کنند که قرآن کريم را نيز با استفاده از اصول و قواعد نقد نسخه‌شناسي مورد بررسي قرار دهند تا اثبات کنند که نه‌تنها عهد جديد، بلکه متن قرآن نيز به‌سبب تأکيد و تبيين اغراض الهياتي ايمان‌داران، مورد دستبرد قرار گرفته و تغييراتي در آن اعمال شده است، ولی با اينکه درخصوص عهد جديد موارد قابل تأملي از تغيير يافتن متن مقدس به‌سبب تأکيد بر آموزه‌هاي الهياتي به‌چشم مي‌خورد و محققان عهد جديد قرن‌هاست که به اين موارد اشاره کرده‌اند، بررسي نسخه‌هاي خطي قرآن کريم هيچ شاهدي در اين خصوص به دست ما نمي‌دهد و حتي نسخه‌شناسان برجسته‌اي مانند بارت ارمن به يکپارچگي نسخه‌هاي قرآني و تعهد بالاي نسخه‌برداران مسلمان اعتراف کرده‌اند. 
     

    • سیوطی، عبدالرحمن‌بن ابی بکر، 1376، الاتقان فی علوم القرآن، قزوینی، محمد حائری، تهران، امیر کبیر.
    • حکیمى، محمدرضا و همکاران، 1380، الحیاة، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
    • زمخشری، محمود، 1407، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چ سوم، بیروت، دار الکتاب العربی.
    • مجلسی، محمدباقر، 1403، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الاطهار، چ دوم، بیروت، دار إحیاء التراث.
    • Akin, Daniel, 2014, A Theology for the Church, B&H Publishing Group.
    • Bloesch, Donald, 2005, Holy Scripture revelation, inspiration and interpretation, Westmont, IVP Academic.
    • Bowman, Daniel, 2011, Is Today’s Bible The Real Bible?, Michigan, Institute For Religious Research.
    • Ehrman, Bart, 2015, The significance of an astounding new discovery, https://ehrmanblog. org/the-significance-of-an-astounding-new-discovery/.
    • Ehrman, Bart, 2005, Misquoting Jesus, San Francisco, HarperCollins.
    • Hollenberg, D, Rauch, C. and Schmidtke, S, 2015, The Yemeni manuscript tradition, Leiden, Brill.
    • Metzger, Bruce, Ehrman, Bart, 2005, The Text of The New Testament, 4th Edition, United Kingdom, Oxford.
    • Small, Keith, 2011, Textual Criticism and Quran Manuscripts, Lanham, Lexington Books.
    • Wegner, Paul, 2006, A Student's Guide to Textual Criticism of the Bible, Westmont, InterVarsity Press.
    • Westfall, Richard, 2007, The life of Isaac Newton, Cambridge, Cambridge University Press.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مرکبی، سید علی.(1403) بررسی تطبیقی نقد نسخه‌شناسی عهد جدید و قرآن کریم. فصلنامه معرفت ادیان، 15(2)، 21-36 https://doi.org/10.22034/marefateadyan.2024.2021193

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سید علی مرکبی."بررسی تطبیقی نقد نسخه‌شناسی عهد جدید و قرآن کریم". فصلنامه معرفت ادیان، 15، 2، 1403، 21-36

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مرکبی، سید علی.(1403) 'بررسی تطبیقی نقد نسخه‌شناسی عهد جدید و قرآن کریم'، فصلنامه معرفت ادیان، 15(2), pp. 21-36

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مرکبی، سید علی. بررسی تطبیقی نقد نسخه‌شناسی عهد جدید و قرآن کریم. معرفت ادیان، 15, 1403؛ 15(2): 21-36