معرفت ادیان، سال پانزدهم، شماره اول، پیاپی 57، زمستان 1402، صفحات 75-88

    تحلیل انتقادی صوفی‌انگاری حضرت عیسی با تأکید بر گزاره‌های عهد جدید

    نویسندگان:
    ✍️ علی راد / دانشیار گروه قرآن و حدیث دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران / ali.rad@ut.ac.ir
    مهراب صادق نیا / دانشیار گروه ادیان ابراهیمی دانشگاه ادیان و مذاهب / sadeghniam@yahoo.com
    فاطمه قربانی / دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه پردیس فارابی / fa.ghorbani1367@gmail.com
    doi 10.22034/marefateadyan.2024.2020853
    چکیده: 
    ببا آغاز مطالعات انتقادی کتاب مقدس در قرن هجدهم میلادی و بحث درباره شخصیت تاریخی حضرت عیسی(ع)، زندگی اجتماعی وی نیز مطمح‌نظر قرار گرفت و به ارائه دو نظریه متفاوت در قالب ایشان انجامید: حضرت عیسی(ع) به مثابه زاهدی اخلاق‌مدار یا مصلحی انقلابی. با توجه به برخی گزاره‌های عهد جدید و بافت سیاسی‌ ـ اجتماعی زمانه حضرت عیسی(ع)، به نظر می‌رسد خوانش زاهدانه جامع و مبتنی بر جملگی گزارش‌ها از زندگی آن حضرت نیست. این پژوهش با تحلیل فرازهایی از عهد جدید، ارائة سیمای صرفاً اخلاقی و متغافل از رخدادهای اجتماعی حضرت عیسی(ع) را نقد می‌کند. سپس بر پایه تحلیل تاریخی دوران شکل‌گیری مسیحیت، زمینه‌های ظهور این دیدگاه را بررسی می‌کند. تحلیل متنی گزاره‌های عهد جدید درباره عملکرد اجتماعی حضرت عیسی(ع) نشان می‌دهد که وی افزون بر اهتمام به مباحث اخلاقی، بر اصلاح جامعه و حاکمیت نیز تأکید داشته و ارائه تصویری صرفاً اخلاقی و متسامح معلول غلبه خوانش اخلاقی و مسامحه‏گرایانه پولس، تضعیف مسیحیان و حمایت امپراتوری روم از آیین‌های اخلاق‌محور و به چالش کشیده شدن انتظار مسیحا پس از تصلیب حضرت عیسی(ع) بوده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Analysis of Considering Jesus a Mystic (Sufi) with an Emphasis on the Propositions of the New Testament
    Abstract: 
    Along with the critical studies of the Bible in the 18th century AD and the discussions on the historical personality of Jesus, his social life was studied as well and led to two different theories about him: Jesus as a moral ascetic or as a revolutionary reformer. Considering some statements of the New Testament and the political-social context of the time of Jesus, it seems that the ascetic reading is not comprehensive and is not based on all the reports of his life. Analyzing some passages of the New Testament, this research criticizes the idea of a purely moral image of Jesus that ignores social events. Then, it studies the grounds for the emergence of this view based on the historical analysis of the era of formation of Christianity. The textual analysis of the statements of the New Testament about the social performance of Jesus shows that he emphasized on the reform of society and governance as well as paying attention to moral issues. It also shows that presenting a purely moral and tolerant picture is due to factors such as the predominance of the moral and tolerant reading of Paul, the weakening of Christians and the support of the Roman Empire for the ethics-oriented rites and the challenge of waiting for the Messiah after the crucifixion of Jesus.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    نقش محوري حضرت عيسي در مسيحيت و اسلام توجه به زندگي وي و پژوهش در ابعاد گوناگون شخصيت ایشان را به دنبال داشته است. قرآن و سنت اسلامي نيز به واسطه جايگاه و شأن عظيم انبيا، به حضرت عيسي اهتمام ويژه‌اي ناظر به آموزه‌ها و ابعاد شخصيت ايشان داشته است. در قرآن 36 مرتبه به نام حضرت عيسي اشاره شده است؛ 25 بار با عنوان «عيسي‌بن مريم» و يازده مرتبه با عنوان «مسيح». در مجموع ۱۳9 آيه درباره مسيحيان، حضرت عيسي و حضرت مريم وجود دارد. حضرت عيسي از نگاه قرآن پيامبري عظيم‌الشأن است و آيات بسياري در ردّ الوهيت ایشان به صورت مستقيم (مائده: ۷۲، ۱۱۶، ۱۱۷؛ نساء: ۱۷۱)، و ضمني (مريم: ۳۰؛ زخرف: ۵۹؛ مائده: ۷۵) وجود دارد.
    همسو با نظر اسلام در رابطه با شأن پيامبري حضرت عيسي در طليعه مسيحيت، از منظر يهودي‌ ـ مسيحيان اوليه، حضرت عيسي پيامبري الهي و همان مسيحاي موعود يهود بود (فراگسون، 2003، ص 616). نخستين نزاع و شقاق عقيدتي در مسيحيت بر سر مسيح‌شناسي صورت گرفت: يهودي‌ ـ ‌مسيحيان پيرو پطرس و ديگر حواريان بودند و مسيح را انسان و مخلوق خداوند مي‌دانستند. در مقابل، غيريهوديانِ پيرو پولس به جنبه الوهي و فوق بشري حضرت عيسي باور داشتند (اگريدي، ۱۳84، ص 25).
    پس از سال‌ها نزاع عقيدتي، الوهيت حضرت عيسي در شوراي نيقيه (325م) رسميت يافت (لين، 1380، ص 47) و به دنبال آن توجه به بعد بشري وي به محاق رفت. تا اينکه در دوران تجدد با غلبه نگره «اثبات‌گرايي» و «تجربه‌گرايي» در دين‌پژوهي، مطالعه انتقادي کتاب مقدس آغاز شد و به دنبال بحث از وجود تاريخي حضرت عيسي، بار ديگر جنبه بشري وي مدنظر قرار گرفت.
    رهاورد مطالعات انتقادي درباره شخصيت حضرت عيسي روي‌آوري محققان به منابعي غير از عهد جديد در بازخواني زندگي و تعاليم حضرت عيسي بود (هالمس و استيفان، 2005، ص 9). در امتداد بحث از شخصيت تاريخي و جنبه بشري حضرت عيسي، اکتشافات باستان‌شناسي در منطقه قمران و سواحل بحرالميت در نيمه قرن بيستم شواهدي دال بر ظهور نظرية «وابستگي حضرت عيسي به اِسنيان» است؛ نوشته‌هاي بحرالميت که متعلق به گروهي از يهوديان و احتمالاً اسنيان است که از نظر زماني به قریب دو قرن پيش از ميلاد تا نيمه دوم سده اول ميلادي تعلق دارند (دانيلو، ۱۳۸۳، ص ۱۷).
    اسني‌ها بر زندگي زاهدانه و تجرد تأکيد داشتند و حضرت عيسي داراي اين ويژگي‌ها بود. ازاين‌رو انتساب حضرت عيسي به اين گروه، وي را به‌مثابه زاهدي اخلاق‌مدار معرفي مي‌کرد (ايروينگ، 1988، ص 24).
    در مقابل، برخي پژوهشگران بر پايه برداشت سياسي از آموزه «ملکوت خدا» و شماري از فرامين حضرت عيسي به حواريان، همچون حمل شمشير و پاکسازي معبد، حضرت عيسي را به زلوت‌ها منتسب مي‏دانند.
    «زلوت‌ها» يا «غيوران» گروهي از يهوديان بودند که باورهاي ايشان به يک موعود آرمانی نظامي و سياسي گره خورده بود. زلوت‌ها در رؤياي يک حکومت الهي به سر مي‌بردند، و همين امر آنان را به فعالان ضد سلطه روميان تبديل کرده بود (شمس، 1391، ص 153).
    به‌رغم طرح هر دو نظريه، معرفي حضرت عيسي به‌منزله شخصي صوفي‌مسلک که تنها بر ابعاد اخلاقي تأکيد داشت، رواج يافت. هرچه از دوران زندگي حضرت عيسي فاصله مي‌گيريم، اين ديدگاه مشهورتر مي‌شود. به نظر مي‌رسد راستي‌آزمايي هر توصيف از حضرت عيسي در گرو عرضه آن به عهد جديد به‌منزله متن رسمي مسيحيت است. تقريباً تمام دانسته‌هاي ما از زندگي حضرت عيسي برگرفته از اناجيل است. اين متون درباره شاخصه‌هاي فردي ایشان در کنار شاخصه‌هاي اجتماعي وي سخن مي‌گويند:
    شاخصه‌هاي فردي همچون: نور ازلي (يوحنا، 1: 5؛ 8: 12؛ 8: 57؛ 12: 16)؛ باشکوه و مجلل (يوحنا، 1: 14؛ 8: 54؛ 17: 4)؛ پسر انسان (يوحنا، 5: 27)؛ پسر داود (مرقس،10: 47؛ لوقا، 18: 38)؛ قدوس (لوقا، 35: 1؛ اعمال رسولان، 27: 4؛ 14: 3)؛ بري از گناه (عبرانيان،7: 26؛ 15: 4)؛ فرزند خدا (يوحنا، 5: 23؛ 3: 35؛ 1: 34؛ 1: 49؛ 6: 69)؛ نان حيات (حيات‌بخش) (يوحنا، 6: 35 و 48)؛ تقويت شده توسط فرشته (لوقا، 22: 43).
    در کنار اين شاخصه‌هاي فردي، اناجيل شاخصه‌هاي اجتماعي را نيز براي حضرت عيسي برشمرده‌اند؛ همانند: نبي (لوقا، 24: 19)؛ معلم توانا (لوقا، 19: 47)؛ مبارک (مرقس، 6: 30-44؛ لوقا، 1: 42؛ يوحنا، 1: 16؛ لوقا، 24: 5؛ مرقس، 8: 1ـ21؛ لوقا، 9: 16و24: 50)؛ مسيح (مرقس، 4: 26؛ يوحنا، 8: 28 و 7: 25-30 و 10: 25)؛ پادشاه (لوقا، 3: 23؛ مرقس، 15: 2 و11: 9 و 1: 49 و 6: 69)؛ داور گناهان (يوحنا، 5: 22و 30)؛ شبان دلسوز (يوحنا، 10: 11و 14)؛ مهربان و فروتن (متي، 1: 29ـ30؛ يوحنا،12: 15)؛ خدمتگزار (متي، 20: 27ـ28)؛ سرشار از محبت و بخشش و راستي (يوحنا، 1: 14)؛ مطيع مادر (لوقا، 2: 51)؛ حکيم (لوقا، 2: 40؛ يوحنا، 7: 15)؛ منجي جهان (متي، 1: 22؛ لوقا، 2: 31؛ يوحنا، 4: 42؛ 12: 13)؛ شجاع و مقتدر (مرقس، 1: 22؛ متي، 8: 5- 6؛ لوقا، 4: 32؛ متي 7: 29؛ لوقا، 9: 1).
    شناخت صحيح و کامل حضرت عيسي به‌مثابه شخصيت محوريِ پرجمعيت‌ترين دين در ميان اديان ابراهيمي، مستلزم نگاه جامع و فراگير به مجموعه آيات عهد جديد و فهم آن در موقعيت زيستي حضرت عيسي و بافت سياسي، اجتماعي و فرهنگي زمانه اوست.
    ازاين‌رو نوشتار حاضر درصدد پاسخ به پرسش‌هاي ذيل است: تحليل و بررسي نظريه انحصاري اخلاقي و سياست‌گريز بر پايه گزاره‌هاي عهد جديد چيست؟ زمينه‌هاي پذيرش و رواج نظريه‌هاي اخلاقي در تاريخ مسيحيت چه بوده است؟
    پاسخ به اين پرسش‌ها بر پايه تحليل متني گزاره‌هاي عهد جديد و تحليل تاريخي دوران شکل‌گيري مسيحيت بررسی مي‌شود.
    آثار متعددي درباره شخصيت اجتماعي حضرت عيسي نگاشته شده، اما بیشتر آنها با برجسته‌سازي برخي فرازهاي عهد جديد، تصويري صرفاً اخلاقي و سازشکارانه از حضرت عيسي ارائه داده‌اند. تنها اثري که به تفصيل در باب سيره سياسي ایشان پرداخته و استناد به عهد جديد را با توجه به شرايط تاريخي زيست حضرت عيسي هماره ساخته، اثر رضا اصلان به انگليسي با عنوان غيور است. وي تأکيد مي‌کند که تصور عموم از حضرت عيسي به‌منزله فردي کاملاً صلح‌جو تصويري ساختگي است؛ زیرا ایشان با هيچ‌يک از معيارهاي يهوديان از «مسيح بودن» مطابقت نداشت. به همین علت، يهوديان و مسيحيان اوليه سيماي انقلابي او را به سيمايي صلح‌جو تغيير دادند (اصلان، 1393، ص 11). ليکن اين اثر در بسياري از موارد، مدعاي خود را بدون استناد ذکر کرده و فاقد رويکردي جامع است؛ جنبه‌هايي از شخصيت حضرت عيسي را در نظر نگرفته و تنها بر بعد اجتماعي و سياسي وي تأکيد داشته است.
    اما نوشتار پيش‌رو مي‌کوشيد پس از استقصای ويژگي‌هاي حضرت عيسي در عهد جديد و تحليل آنها در بافت اجتماعي زمانه‌اش، نظريه حاکي از شخصيت سازشکار و صرفاً اخلاقي وي را نقد کند و سپس علل و زمينه‌هاي برتری اين نظريه را در امتداد تاريخ مسيحيت بررسی نماید.
    1. بررسي و تبيين گفتمان غالب: تصوير اخلاقي و صلح‌طلب
    درباره شخصيت حضرت عيسي دو نظريه مشهور ارائه شده است:
    الف. تصوير انحصاري اخلاقي؛
    ب. تصوير سازشکارانه و سياست‌گريز.
    هريک از نظريه‌ها متشکل از مؤلفه‌هایی است که ذيل هر قسمت تشريح و تبيين مي‌شود:
    1-1. حضرت عيسي؛ معلم اخلاق
    حضرت عيسي علاوه بر تعاليم معنوي، اعتقادي و اجتماعي، به فضایل اخلاقي توجه ويژه‌اي داشت. آموزه‌هاي اخلاقي در عهد جديد، بسامد دارند. توصيه و ترغيب حضرت عيسي بر فضایلي همچون فروتني، عشق‌ورزي، بخشش بي‌حد و حصر و پرهيز از رياکاري (مرقس، 8: 16؛ لوقا، 12: 1)، طمع (لوقا، 12: 15)، عيب‌جويي (مرقس، 6: 37؛ لوقا، 6: 41)، شهرت‌طلبي (مرقس، 8: 15ـ16)، غرور و خودپسندي (لوقا، 18: 9ـ14) و مانند آن حضرت عيسي را در نقش آموزگار اخلاق به نمايش مي‌گذارد. ازاين‌رو برخي مسيحيت را ديني صرفاً اخلاقي برمی‌‌شمرند و ويژگي‌ بارز حضرت عيسي را بعد اخلاقي او مي‌دانند که عمدتاً در قالب ضرب‌‌المثل تعليم داده شده است (آنتوني، 2011، ص 68).
    اما توجه به اين نکته ضروري است که آموزه‌هاي اخلاقي در عهد جديد به صورت مستقل وجود ندارد و با مباني مذهبي در هم آميخته است. در عهد جديد، آموزه‌هاي اخلاقي به صورت پيوسته و يکپارچه‌ مشاهده نمي‌شود؛ زیرا مخاطبان الهيات و مسائل ‌نگارندگان عهد جديد با يکديگر متفاوت بوده‌اند.
    مواعظ اخلاقي عهد جديد داراي سه ويژگي «باطني بودن»، «رويکرد جديد به شريعت» و «فردگرايي» است. در ادامه، به تحليل مواعظ اخلاقي از اين سه منظر مي‌پردازيم:
    1-1-1. تأکيد بر مفاهيم باطني
    مواعظ اخلاقي حضرت عيسي بر محور انسان شکل مي‌گيرد و خاستگاهي دروني دارد (ياسپرس، 1387، ص 27). او برخلاف فريسيانِ ظاهرگرا بر اين نکته تأکيد مي‌‌کند که انسان‌ها از درونْ نجس و ناپاک مي‌‌شوند و افکار و گفتار زشت انسان را نجس مي‌سازد (مرقس‌۷: ۱۶ـ۱۴). حضرت عيسي نجاست را باطني و دروني قلمداد مي‌‌کند و به جاي پاکي ظاهر، بيشتر بر پاکي درون و باطن از رذایل اخلاقي (همچون حسد، طمع، خودپسندي، شرارت و حماقت) تأکيد دارد (مرقس، ۷: ۲۳ـ۲۱).
    ازاين‌رو بخشي از آموزه‌هاي اخلاقي حضرت عيسي که در عهد جديد گزارش شده، بر مفاهيم باطني تأکيد دارد. در همين زمینه رويکرد او به شريعت نيز باطني است و ظاهرگرايي در امر شريعت را که امري متداول در بين يهوديان آن زمان بود، به نقد مي‌کشد.
    شايان ذکر است که رويکرد نوين حضرت عيسي به شريعت، به معناي نفي احکام دين و اخلاق نبود. پولس نيز با اباحيگري به شدت مخالفت مي‌کرد، به‌ویژه هنگامي‌که منجر به بي‌بند و باري جنسي مي‌گشت (اول قرنتيان، 6: 12ـ20).
    2-1-1. حضرت عيسي و شريعت
    در بسياري از تعاليم حضرت عيسي تأکيد بر شريعت ديده مي‌‌شود؛ اما او داراي رويکردي جديد بر شريعت و آیين حضرت موسي بود. نکته مهم براي فهم پيام حضرت عيسي اين است که اگرچه از نگاه ایشان شريعت براي رسيدن به سعادت و رستگاري لازم است، اما کافي نيست. ایشان بارها عمل ـ بدون روح ـ به شريعت را مذمت مي‌کرد. حضرت عيسي با نقد رويکرد متداول به شريعت يهود و درک رايج از آن کوشید تا جماعت بني‌اسرائيل و پيروان خود را به فهمي تازه از شريعت فراخواند و اين فهم تازه، همان تطهير درون و افکار و نيز دوري از ريا و نفاق است (صادق‌‌نيا، ۱۳۸۴).
    ایشان ساختارهاي غالبي همچون قداست و ممنوعيت روز سبت را بي‌اعتبار ‌ساخت و انسان را مالک روز سبت ‌دانست (متي، 12: 1-8؛ لوقا، 6: 1-5؛ مرقس، 23: 2-28). همچنين در پاسخ به چرايي روزه نگرفتن شاگردانش، با ارائه تمثيلي، شريعت کهنه را ناکارآمد ‌خواند (مرقس، 2: 18-22؛ متي، 9: 14-17). او مفهوم «طهارت» و «نجاست» را مفهومي باطني قلمداد ‌کرد (مرقس، 7: 14-23؛ متي، 15: 1-20) و يک‌تنه در برابر شريعت‌زدگي و ظاهرگرايي کاهنان و علماي يهود قد ‌علم نمود و بر مواضع خويش اصرار ‌‌ورزید.
    3-1-1. اخلاق فردگرايانه
    اخلاق فردي فضایل و رذایلي است که در محدوده روابط فرد با خود و يا با خدا مورد مطالعه قرار مي‌گيرد؛ فضایلي مانند محاسبه، عزت نفس، اطمينان قلب، وقار، آزادمنشي، اخلاص؛ و رذایلي همچون غفلت، خودخواهي، ضعف نفس، بيهوده‌گويي، و نااميدي از رحمت خدا (کلانتري، 1385، ص 52).
    تأکيد حضرت عيسي بر مفاهيمي همچون فضيلت فروتني (متي، 5: 5؛ متي، 11: 29) و تطهير از رذایل اخلاقي همچون حسد، طمع و پرهيز از کينه‌ورزي (مرقس، 11: 25)، پرهيز از فکر و گفتار زشت (مرقس، 7: 14ـ16)، آرزوهاي ناپاک (يعقوب، 4: 1) و توصيه به تحمل و بردباري (لوقا، 21: 19)، شکرگزاري (کولسيان، 15:3)، ايمان و توکل (عبرانيان، 6: 11)، پاک نگه داشتن خود (تميموتائوس اول، 5: 22)، و دل نبستن به دنيا (کولسيان، 3: 31)، نمونه‌هایي از آموزه‌هاي اخلاقي اوست که بر جنبه‌هاي دروني هر فرد تأکيد دارد و نمايانگر اخلاقي فردگرايانه است و فارغ از روابط اجتماعي شخص توصيه يا نهي مي‌شود.
    در ادامه، اين انحصار در تصوير اخلاقي و مؤلفه‌های آن با مستندات عهد جديد سنجيده مي‌شود:
    2-1. نقد انحصار شخصيت حضرت عيسي در بعد اخلاقي
    انحصار تعاليم حضرت عيسي در اخلاق فردي آسيب‌هايي همچون يک‌سويه‌نگري را در دو بعد تحليل آموزه‌های اخلاقي حضرت عيسي و برشماري تعاليم حضرت عيسي در پی دارد. در اینجا رويکرد جديد از مواعظ اخلاقي ايشان مطرح مي‌شود:
    1-2-1. يک‌سويه‌نگري
    1-1-2-1. برشماري تعاليم حضرت عيسي
    بايد توجه داشت که همه تعاليم و آموزه‌های حضرت عيسي اخلاقي نبود و تقليل نقش ايشان به معلم اخلاق، خطايي آشکار و مغاير با گزارش‌های عهد جديد است. براي نمونه، بسياري از محققان بر اين باورند که مهم‌ترين آموزه حضرت عيسي «ملکوت خداوند» است (رايت، 2000، ص 18). حضرت عيسي در اين آموزه، وضعيت مطلوبي را خواهان است و با فراخواني، پيروان خود را درگير جريان اصلاحي و انتقادي زمان خود مي‌کند. او به مخاطبانش اين‌گونه فهماند که ملکوت الهي پيشاپيش در زمين برقرار شده است. او شنوندگانش را به برابرخواهي فرامي‌خواند (ويلسون، 1381، ص ۳۰). به‌واقع، ملکوتي که حضرت عيسي از آن سخن مي‌گويد، ساختار اجتماعي آن دوران را در‌هم مي‌‌شکند (آنتوني، 2011، ص 68).
    به نظر مي‌‌رسد سخن از ملکوت خداوند و برقراري آن، به سبب آنکه وضعيت مطلوب اجتماعي و ديني را به نمايش مي‌‌گذارد، تهديدي براي‌ مقامات مذهبي و حکومتي روم و تقابل با آنان به شمار ‌آيد. اعلان اين آموزه اجتماعي ـ سياسي که وضعيت موجود را به چالش مي‌کشد و مطلوب نبودن از وضعيت موجود را به معاصران خويش گوشزد مي‌کند، انحصار تصويري اخلاقي از حضرت عيسي را با ترديد روبه‌رو مي‌کند.
    همه توصيه‌ها و مواعظ اخلاقي حضرت عيسي در عهد جديد را مواعظ اخلاقي فردي تشکيل نمي‌دهد و بسياري از تواصي و نواهي اخلاقي وي به جنبه‌هاي اجتماعي نيز معطوف هستند. تأکيد بر خدمتگزاري به همنوعان (مرقس، 10: 43)، عدم معاشرت با مفسدان و توصيه به کم‌گويي و خشمگين نشدن (يعقوب، 1: 19) از توصيه‌هاي اخلاقي ایشان با رويکردي اجتماعي است که در عهد جديد منعکس شده است.
    گذشته از اين، از مفاهيم اخلاقي فردي نيز مي‌توان برداشتي اجتماعي داشت؛ زیرا اصلاح هر فرد وابسته به اصلاح جامعه‌اي که در آن زندگي مي‌کند نیز هست.
    2-1-2-1. مفهومي ديگر از مواعظ اخلاقي
    با در نظر گرفتن شرايط دوران زندگي حضرت عيسي و فساد اخلاقي و اجتماعي سران يهود، مي‌توان درک بهتر و دقيق‌تري از آموزه‌هاي معنوي و باطني ایشان به دست آورد. در همان زماني که ظاهرگرايي يهود و فساد اخلاقي و معنوي در بين سران يهود ريشه دوانده و به اوج خود رسيده بود، حضرت عيسي با تأکيد بر مفاهيم دروني و پاکي باطن، به تقابل با آنها پرداخت و تأکيد بر اين تعاليم باطني در مواجهه با محيط پيرامونش و در شرايط اجتماعي آن دوران، به معناي مبارزه با برداشت نادرست از شريعت است.
    اين امر مي‌تواند بيانگر اين مسئله باشد که جامعه بني‌اسرائيل در زمان حيات حضرت عيسي مبتلا به اين رذايل اخلاقي بود و رعايت اخلاق در بين يهوديان آن زمان رنگ باخته بود. ازاین‌رو حضرت عيسي درصدد احياي آن برآمد. توجه به اين نکته بسامد بالاي تواصي و نواهي اخلاقي را روشن مي‌سازد. بنابراين تحديد و تقليل آموزه‌هاي حضرت عيسي به آموزه‌هايي اخلاقي صحيح نيست و فاقد رويکردي جامع به همه ابعاد شخصيتي ایشان است.
    2-2-1. حضرت عيسي ؛ شخصيتي سازشکار و سياست‌گريز
    از منظر طرفداران نظريه «عيساي صرفاً اخلاقي»، حضرت عيسي فردي سازشکار، مهربان، زاهد و آورنده تعاليمي سرشار از مفاهيم روحاني و معنوي است. اصل «محبت و عشق‌ورزي» که مدارا و صلح‌جويي را به دنبال دارد و نکوهش ثروت، از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي گزارش شده در عهد جديد است که اين نظريه را تقويت کرده است، تا آنجا که بسياري از مسيحيان در پي اين گزاره‌هاي عهد جديد و تأکيد بر آن، حضرت عيسي را فردي سازشکار و صلح‌طلب معرفي مي‌کنند و فرازهايي که حضرت عيسي در آن تصريح مي‌کند براي صلح نيامده: «گمان مبريد كه آمده‌ام براي صلح. نيامده‌ام تا سلامتي بگذارم، بلكه شمشير را» (انجيل متي، 10: 34) اینچنين توجيه مي‌کنند: رسالت اصلي او اين نبود که در ميان انسان‌ها صلح برقرار کند. وي آمد تا انسان را با خدا صلح دهد. اما همه انسان‏ها حضرت عيسي را باور ندارند و با خدا مصالحه نمي‌کنند. ازاین‌رو ميان قلمرو شيطان و ملکوت خداوند مصالحه‌اي نمي‌تواند وجود داشته باشد. مراد حضرت عيسي از اين فراز آن است که کساني را که ايمان دارند از کساني که ايمان ندارند جدا کرده است (توماس، 2001، ص 224).
    اين رويکرد متأثر از آموزه «محبت» است که در عهد جديد آموزة محوري حضرت عيسي تلقي مي‌شود. در ادامه، اين آموزة مهم تشریح مي‌شود:
    3-2-1. صلح‌جويي در جهت محبت و بخشش
    در سراسر عهد جديد، توصيه به محبت از تعاليم مهم حضرت عيسي بر محور محبت به خدا و ديگران است. اين فرمان در پاسخ به بزرگ‌ترين حکم شريعت داده شده است. شمول محبت در تعاليم حضرت عيسي به حدي بود که حتي دشمنان را نيز دربر مي‌گرفت (باريدج، 2007، ص 51):
    «اگر کسي به گونه راست تو سيلي زد، گونه ديگر خود را به طرف او بگردان» (لوقا، 6: 29).
    اين فقره از عهد جديد هماره مهم‌ترين مستند براي صلح‌جويي و منع خشونت قرار گرفته و موجب پديد آمدن اين تصور اشتباه شده است که انسان بايد در برابر ظلم، تسليم‌پذير باشد و به نوعي، تسامح و تساهل را در ارتباط با زورگويان به مخاطب القا مي‌‌کند.
    4-2-1. زهد و نکوهش ثروت و ثروتمندان
    نکوهش ثروت و ثروتمندان از آموزه‌هاي پرتکرار در عهد جديد است. اين آموزه موجب شده است بسياري از جريان‌هاي عرفاني، خود را با حضرت عيسي همداستان بدانند؛ زیرا تعلق‌خاطر و دلبستگي به نعمت‌های مادي و معنوي و هر چيزي غير از ذات حق، مانع بزرگي بر سر راه دريافت حقيقت عرفان است. ازاين‌رو نوعي زهد و رياضت را ضروري دانسته‌اند (موحديان عطار، ۱۳۸۸، ص ۳۶۵). برايند زندگي زاهدانه کناره‌گيري از اجتماع بوده است.
    حضرت عيسي نيز در جاي جاي عهد جديد بر نفی دلبستگي به مال و ثروت و همچنين نکوهش ثروت‌اندوزي سخن گفته است (متي، 6: 24 و 19: 24؛ لوقا، 18: 18ـ25؛ مرقس، 10: 23ـ24). نکوهش ثروت‏اندوزي از زبان حضرت عيسي تا جايي است که ورود ثروتمند به ملکوت خداوند امري بس دشوار و ناممکن تلقي مي‌‌شود:
    ثروت خود را بر روي اين زمين نيندوزيد؛ زيرا ممکن است بيد يا زنگ به آن آسيب رساند و يا دزد آن را بربايد؛ ثروت خود را در آسمان بيندوزيد (متي، 6: 24).
    حضرت عيسي به شاگردانش گفت: ورود يک ثروتمند به ملکوت خداوند بسيار مشکل است؛ چنان‌که گذشتن شتر از سوراخ سوزن از وارد شدن ثروتمند به ملکوت خدا آسان‌تر است (لوقا، 18: 18ـ25؛ مرقس، 10: 23ـ24). اين گفته براي کليساي قرون وسطا چنان دشوار بود که دروازه‌اي در اورشليم ساختند و آن را «سوراخ سوزن» ناميدند تا سخن حضرت عيسي را تعديل کنند (کارپنتر، 1374، ص 76).
    حضرت عيسي آدميان را از انباشت حريصانه ثروت برحذر مي‌دارد؛ زیرا ثروت‌اندوزي را عامل خودپسندي، بي‌عدالتي و رخوت روحي مي‌داند (لوقا، 12: 13ـ21). اين فرازها علت نکوهش شديد حضرت عيسي نسبت به ثروت‌اندوزي را نمايان مي‌سازد و از شخصيت اجتماعي ایشان پرده برمي‌دارد. توجه به اين نکته ضروري است که همسويي حضرت عيسي در زهد با عارفان، دليل بر همسويي در ديگر جنبه‌ها، همچون انزواي از سياست و کناره‌گيري از مسائل اجتماعي نيست.
    2. نقد صلح‌طلبي و سياست‌گريزي حضرت عيسي
    درخور توجه است که عهد جديد در برخي موارد ادبياتي حماسي و مغاير با ادبيات صلح‌جويانه دارد، هرچند اين ادبيات نسبت به اخلاقيات حجم اندکي را به خود اختصاص مي‌دهد. سخنان حاکي از ترجيح جنگ بر صلح حضرت عيسي نمونه‌اي از آن است:
    گمان مبريد كه آمده‌ام تا سلامتي بر زمين بگذارم. نيامده‌ام تا سلامتي بگذارم، بلكه شمشير را؛ زيرا كه آمده‌ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خويش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم. و دشمنان شخص، اهل خانة او خواهند بود (متي، 10: 32-39).
    اين فراز از عهد جديد تأکيد بر محبت به دشمنان و تسامح و تساهل در راه رسالت را به‌طور کامل زيرسؤال مي‌‌برد. حضرت عيسي هدف از رسالت خويش را محبت و صلح‌جويي بيان نمي‌کند. بدين‌روی عموميت و اطلاق صلح‌جويي حضرت عيسي با ترديد مواجه است. محتمل است که اين حد از صلح‌جويي و محبت تنها در برخورد با مؤمنان بوده و يا نگارندگان عهد جديد در شرايط سخت و دشوار بعد از مسيح، تأکيد بر صلح‌جويي را بهترين راه ‌حل براي بقا در جامعه آن روز پنداشته‌اند.
    1-2. اقدامات عملي
    1-1-2. تقابل با معبد
    در دوره حضرت عيسي يهود نظام اجتماعي ـ ‌ديني يکپارچه‌اي را ارائه مي‌‌کرد که بر پايه ايمان به خداوند يگانه و مراعات شريعت خلاصه مي‌‌شد. تمام زندگي يهودي در پرتو شريعت جريان داشت (سيار، ۱۳۹7، ص ۴۸). ازاین‌رو شريعت و نظام اجتماعي معبد براي يهوديان از اهميت و محوريت ويژه‌‌اي برخوردار بود. اقدامات ساختارشکنانه حضرت عيسي در برابر اين دو مسئله، با شخصيتي سازشکارانه و صلح‌طلب، در تعارض است و مؤلفه‌هایی مانند شجاعت، اقتدار، غيرت ديني و اجتماعي ايشان را به نمايش مي‌گذارد.
    براي نمونه، اوج تقابل با نظام کهانت يهود و کردار اصلاح‌گرايانه ایشان را مي‌‌توان در تهديد معبد به ويراني و به هم ريختن آن مشاهده کرد (اصلان، ۱۳۹۳، ص ۱۷۸).
    حضرت عيسي در ورود به معبد، اقدامي بي‌‌نظير انجام ‌داد و بساط يهوديان را درهم ‌‌ريخت و ميزهاي صرافان را واژگون ‌ساخت. اين اقدام چنان مهم و ماندگار بود که در هر چهار انجيل تکرار و گزارش آن آمده است:
    پس عيسي داخل هيكل خدا گشته، جميع كساني را كه در هيكل خريد و فروش مي‌كردند، بيرون نمود و تخت‌هاي صرافان و كرسي‌هاي كبوترفروشان را واژگون ساخت و ايشان را گفت: مكتوب است كه خانه من «خانه دعا» ناميده مي‌شود، ليكن شما مغاره دزدانش ساخته‌ايد (يوحنا، 2: 13ـ17؛ متي، 21: 12؛ مرقس، 11: 15؛ لوقا، 45: 19).
    حضرت عيسي همچنين با شفاي بيماران و روح‌گيري‌های بي‌مزد خود، نذرهاي پرهزينه و قرباني کردن حيوانات را بي‌‌اعتبار ساخته و موجب اخلال در نظام مالي معبد شده بود (اصلان، ۱۳۹۳، ص ۱۷۸). آن حضرت با اين اقدامات نشان داد: منتقد معبد است و ـ درواقع ـ درگير نمايشي نظامي عليه سوداگران حاکم شد. سخنان و اعمالش خيلي زود او را وارد نزاعي سخت با نظام سياسي و ديني کرد (کونگ، ۱۳۸۴، ص ۴۸).
    2-2. رفتار و سيره عملي
    رفتار حضرت عيسي در مواجهه با کسي که به صورت ايشان سيلي ‌‌زد، قابل توجه است. همان‌گونه که در انجيل يوحنا روايت شده، ایشان در واکنش به سيلي آن سرباز، نه‌تنها طرف ديگر صورت خويش را به سمت او نگرفت، بلکه زبان به اعتراض ‌گشود.
    يکي از سربازان به عيسي سيلي زد و گفت: به کاهن اعظم اين‌طور جواب مي‌دهي؟! عيسي جواب داد: اگر سخني ناراست گفته‌ام آن را ثابت کن و اگر سخنم راست است، چرا سيلي مي‌زني؟ (يوحنا، 18: 22-23)
    1-2-2. زهد
    با ترسيم اوضاع فرهنگي و اقتصادي آن دوران، مي‌‌توان به فهم توصيه‌های حضرت عيسي بر زهد و نکوهش ثروت و ثروت‌اندوزي نزديک‌تر شد. به نظر مي‌‌رسد حضرت عيسي خواستار جلب توجه مخاطبان و جامعه آن دوران به ثروتي غير از ثروت ظاهري است و آنان را به اندوختن ثروت آسماني رهنمون مي‌‌سازد. او بر آن است که شخص به جاي اندوختن اموال فاسدشدني بر زمين، در آسمان گنج بيندوزد (متي، 6: 19ـ24).
    اين تصوير از شرايط عصر حضرت عيسي ياريگر فهم بهتر و عميق‌تر از اين نکوهش‌هاست و بيانگر اين نکته است که با توجه به شرايط و بافت آن دوران، حضرت عيسي درصدد اصلاح و رهنمون ساختن جامعه آن زمان، به مفاهيمي والاتر و اطاعت از خداوند بود و تصويري کاملاً درگير با مسائل اجتماعي را ترسيم مي‌کند. ازاين‌رو زهد و بي‌اعتنايي به دنيا هيچ منافاتي با شخصيت اجتماعي حضرت عيسي ندارد و نمي‌توان زاهد بودن ايشان را دليلي بر سازشکاري قلمداد کرد.
    2-2-2. محکوميت حضرت عيسي به صليب
    تمام روايات مسيحي مربوط به «عيسي ناصري» بر آن توافق دارند که حضرت عيسي به فرمان حاکم رومي، پونتيوس پيلاتوس، محکوم و مصلوب شد (حدود ۳۰ م) (بيگلز، ۱۳۹۴، ص ۱۰۹و۱۱۰). اين مجازات قریب قرن 6 تا ۴ قبل از ميلاد به‌کار گرفته مي‌‌شده است (هاکس، ۱۳۷۷، ص ۵۵۸). حال اين سؤال پيش مي‌‌آيد که اين نوع مجازات در روم براي چه کساني اعمال مي‌‌شده است؟
    صليب در روم مجازاتي براي جرايم جدي در برابر ايالت و حکومت و براي عهدشکني و يا خيانت در ميان پارسيان يونان و کارتاگينان بود. به واقع، صليب يک مجازات مذهبي و سياسي بود. يوسفوس نمونه‌هاي متعددي ارائه مي‌دهد که از صليب براي فرونشاندن شورش‌هاي ايالتي استفاده مي‌شده است (هنگل، 1978، ص 46).
    ازاین‌رو مجازات صليب مخصوص خائنان و آشوبگران ديني ـ سياسي و غير شهروندان روم بود. در ميان منابع حقوقي اخير رومي و همچنين منابع ستاره‌شناسي و ادبيات ملي روم شواهدي پيدا شده که صليب مجازاتي براي راهزنان و دزدان بدنام نيز بوده است و از ديدگاه بسياري از حقوقدانان رومي، دزدان رسوا و بدنام اگر در حين ارتکاب جرم دستگير مي‌‌شدند، مي‌بايست حتماً مصلوب شوند (هنگل، 1978، ص 47و48).
    چون در محکوميت حضرت عيسي به صليب ترديدي وجود ندارد. مي‌‌توان گفت: اعم از اينکه حضرت عيسي انقلابي بود يا نبود، به‌مثابه يک انقلابي محکوم شد و دولت روم به‌مثابه يک عنصر آشوبگر، ايشان را به صليب محکوم کرد (دورانت، ۱۳۷۰، ج 3، ص ۶۷۳). اين موضوع تصويري کاملاً اجتماعي و سياسي از حضرت عيسي به نمايش مي‌گذارد.
    3-2-2. پايداري و استقامت مسيحيان نخستين
    در نيمه‌ دوم قرن اول ميلادي، يهودي ـ مسيحيان اوليه که مدعي شاگردي حضرت عيسي بودند، در نظر حاکمان روم، فرقه‌اي مزاحم و آشوبگر بودند؛ زیرا همانند ديگر يهوديان در برابر امپراتور کرنش نمي‌کردند و خدايان رومي را نمي‌پرستيدند (اگريدي، 1384، ص ۴۰).
    مسيحيان از منظر روميان، واجد تمام نشانه‌های توطئه‌چيني بودند:
    اول اينکه خود را پيرو مردي مي‌‌دانستند که به خاطر جادوگري و خيانت اعدام شده بود.
    دوم اينکه خدايان حافظ سعادتِ حکومت روم و حتي نبوغ (فره الهي) خود امپراتور را شيطاني مي‌‌دانستند و محکوم مي‌کردند (بيگلز، ۱۳۹۴، ص ۱۱۷)، تا آنجا که مي‌‌توان گفت: در سه سده نخست، دعوت به شهادت، استقامت و کشتار وسيع مسيحيان رواج داشت. (هوشنگي، 1389، ص 34).
    تلقي روميان از مسيحيان اوليه، که آنها را آشوبگر برمي‌شمردند و پايداري و استقامت مسيحيان در راه ايمان در سه سده اول، به علت نزديکي تاريخي با عيساي ناصري، مي‌‌تواند برگرفته از درک درست ايشان از تعاليم حضرت عيسي قلمداد شود؛ درکي که بعدها با ابهامات و غلبه تصوير صلح‌طلبانه از ايشان ناديده انگاشته شد. اقليتي که تهديد محسوب مي‌‌شد، آماج ستم قرار مي‌گرفت، نه گروهي که تنها بر تزکيه دروني نفس تأکيد می‌کرد و به قدرت روم کاري نداشت.
    3. بستر تکوين و علل نظريه اخلاقي و سازشکارانه از حضرت عيسي
    1-3. روم و اقليت آماج ستم
    دنياي سده اول ميلادي دنياي امپراتوري روم بود؛ دنيايي که در آن اقتدار امپراتور و نماينده آن قهراً اعمال مي‌‌شد. روميان مهارت تامي در حکمراني و وضع قوانين داشتند (ميلر، ۱۳۸۲، ص ۱۳). کارگزاران رومي که در حفظ نظم اهتمام داشتند، هر اعتراضي را به شدت سرکوب مي‌کردند (منسکي، ۱۳۷۸، ص ۳۳۳). ازاين‌رو مسيحيتِ ايام عهد جديد دين اقليت آماج ستم و آزار بود (منسکي، ۱۳۷۸، ص ۳۳۶). معمولاً در چنين دوران‌هایی بسيار سخت و طاقت‌فرسا افکار مذهبي در مردم قدرت می‌گيرد. مردم که اعتماد به نفس خود را از دست مي‌‌دهند و مأيوس و تنها مي‌مانند با شوق و جنبه خاصي رو به آسمان مي‌کنند (‌گري، ۱۳۴۸، ص ۸2).
    خوانش‌های عرفاني در اين شرايط دشوار غلبه پيدا مي‌‌کند؛ زیرا براي بقا، کنار آمدن با قدرت ساده‌‌ترين راه‌حل است. در چنين شرايط دشواري براي کاتبان اناجيل نيز طبيعي بود که تا حد ممکن از جنبش استقلال‌طلبانه يهود و هر نشانة تندروي، خشونت و غيرت در سرگذشت حضرت عيسي تبري جویند و او را صلح‌طلب معرفي کنند.
    2-3. فرهنگ و ديانت در قرن اول و دوم و از دست رفتن مرکزيت اورشليم
    جنبش‌هاي ديني امپراتوري روم را در قرن اول و دوم ميلادي متلاطم کرده بود. در آنجا نه‌تنها معابد باستاني رومي، بلکه آيين «مادر بزرگ سيبل» نيز وجود داشت. همچنين آیینی رايج بود که در آن عمل عبادي محوريْ قرباني کردن گاو نر بود و نظام اخلاقي به شدت زاهدانه‌اي را تعليم مي‌‌داد. اين آيين که در قرن دوم گسترده‌تر از مسيحيت بود، در انحصار کساني بود که محبوبيت زيادي در ميان سربازان رومي به‌دست آورده بودند (کاکس، ۱۳۷۸، ص ۴۵و۴۶).
    از سوي ديگر با از دست رفتن مرکزيت و محوريت اورشليم و پراکنده شدن مسيحيان، غلبه ديگر فرهنگ‌ها و همياري قدرت از جريان‌های عرفاني که خطري براي نظم و قدرت روم به شمار نمي‌روند، سيري منطقي بود.
    به سبب لزوم بازنگري در مفهوم «مسيحا» پس از تصليب حضرت عيسي از منظر يهودي ـ مسيحيان اوليه، حضرت عيسي مسيحاي موعود يهوديت شناخته مي‌شود (فراگسون، 2003، ص 616؛ دي جي دان، 1990، ص 195). چون يهوديان درگير مبارزات سياسي و نظامي شديد بودند، آراء آنان درباره مسيحا و سلطنت خدا بيشتر با انتظارات سياسي و نظامي آميخته شد و يهوديان بيشتر منتظر مسيحايي بودند که همراه با فتح و پيروزي نظامي باشد (جو ويور، 1381، ص 62). يهوديان انتظار داشتند که مسيح به معناي تدهين شده، از فرزندان داود پادشاه باشد و همچون او پادشاهيِ مستقل يهود در اورشليم را پايه‌‌ريزي کند (آمسترانگ، 1387، ص 98) حتي پيروان حضرت عيسي نيز براي وي پيروزي نظامي و سياسي در جهت آزادي بني‌اسرائيل و در هم شکستن اقتدار کهانت يهود را تصور می‌کردند. اما با مصلوب‌شدن حضرت عيسي، همه اين تصورات به چالش کشيده شد (فريمن، 2002، ص12).
    پس از مرگ حضرت عيسي بر صليب، شاگردان او با شدت و حدت بيشتري به مسيحايي او تمسک جستند و براي مدلل ساختن ايمان خود، به نظريه «مسيحاي بلاکش» رو‌ آوردند. اين نظريه به وعده‌اي از انبيا مستند بود که براساس آن مسيحا بايد نخست رنج بکشد و آنگاه مجروح و اعدام شود (گرينستون، ۱۳۸۷، ص ۵۲). خواه‌ناخواه حضرت عيسي مصلوب شد و مسيحيان در پي راه چاره‌اي بودند تا از اعتقاد به مسيح‌ بودن وي دست برندارند. پناه بردن به خوانشي عرفاني مي‌‌توانست راه نجات خوبي باشد. ازاین‌رو مسيحيان کوشیدند شاخصه‌های خود از مسيحا را بازنگري کنند و ملکوت خدا را آسماني قلمداد کرده، تصويري اخلاقي همراه با تساهل ارائه دهند و او را خالي از هرگونه عنصر اجتماعي و سياسي ترسیم کنند تا همچنان به مسيح بودن او وفادار باشند.
    3-3. غلبه خوانش تسامحگراي پولس
    در سال‌های نخست ظهور مسيحيت، هيچ گزارش يا تعليم مکتوبي وجود نداشت. تمام آنچه ممکن بود آموخته شود از طريق آموزش‌های شفاهي بود. نخستين گزارش‌های مکتوبي که درباره مسيحيت موجود است رساله‌های پولس است (اگريدي، ۱۳۸۴، ص ۴۶ـ۴۹). اين امر خود موجب گسترش و اشاعه تفکر پولسي بود، تا آنجا که وي را «دومين مؤسس مسيحيت» لقب داده‌اند. تسلط پولس بر زبان و فرهنگ يوناني ـ ‌رومي و تحرير نخستين نامه‌ها به شهرهاي گوناگون توسط وي، نخست به اشاعه تفکرات او، دوم به سيادت وي، و سوم به تکوين چارچوبي مشخص از مسيحيت منجر شد.
    برخلاف ساير مبلغان که همچنان از سنت شفاهي در انتقال مفاهيم و نظرات خود استفاده مي‌‌کردند، اين نامه‌ها مي‌‌توانست در حکم ميزان و ارجاع به اصل مسيحيت تلقي شود و در مقام قضاوت براي تشخيص سره از ناسره باشد (منسکي، ۱۳۷۸، ص ۳۳۳). پولس الهیات خاصي مبتني بر معنويات و مسائل روحاني به وجود آورد (ناس، ۱۳۸۶، ص ۶۱۳و۶۱۴).
    پولس را از مهم‌ترين الهيدانان مسيحي و در عين ‌حال، از بزرگ‌ترين معلمان اخلاق مسيحي دانسته‌اند. وی با تجربه فيض خداوند بر خود، و عشق خداوند در مسيح، خود را از گناه و بند شريعت آزاد يافت. اين تجربه ايمانيْ پولس را به اخلاقيات عشق و تطهير وجودي به جاي اخلاقيات شريعت رهنمون ساخت (ارسنجاني و زرواني، ۱۳۹۸، ص ۵۴).
    در قرائت پولسي، خداوند قدرت‌ها را در تمام نقاط جهان تثبيت کرده است. بنابراين همه مسيحيان بايد مطيع دولت‌ها و قوانين‌ آنها باشند (روم، ۱ـ۷:۱۳) (آيار و ملايوسفي، ۱۳۹۱). با توجه به اينکه پولس به نشر مسيحيت در بلاد غيريهودي پرداخته بود، منجر به تعمیم و انتقال خوانش عرفاني و اخلاق‌محور پولس شد که در برابر قدرت تسليم است. تأثيرگذاري اين خوانش در گزارش‌های نويسندگان عهد جديد نيز مبرهن و مشهود است.
    نتيجه‌گيري
    نوشتار حاضر به تبيين و نقد نظريه عيساي اخلاقي و ساز‌شکار پرداخت و زمينه‌هاي طرح و پذيرش اين نظريه را بررسی کرد.
    نظريه «عيساي اخلاقي» بر پايه برجستگي تعاليم اخلاقي حضرت عيسي و محوريت محبت‌ورزي، زهد و نکوهش ثروت در سخنان وي، حضرت عيسي را زاهدي اخلاق‌مدار، انزواطلب و متغافل از اوضاع سياسي‌ ـ اجتماعي معرفي مي‌کند. با اين وجود، نظريه نام‌برده دچار آسيب‌هاي يک‌سويه‌نگري، فقدان جامعيت، ناديده‌انگاري اقدامات مصلحانه حضرت عيسي و بي‌توجهي به بافت زندگي و شرايط اجتماعي دوران اوست. تحليل جملگي گزارش‌هاي عهد جديد در پرتو بافت سياسي‌ـ اجتماعي زيست حضرت عيسي نیز افزون بر سيماي اخلاقي وي، شخصيتي اجتماعي، مصلح، معترض به وضعيت موجود و در پي ساخت جامعه جديد را نيز نشان مي‌دهد. اين تصوير مي‌تواند با توجه به اوضاع سياسي و مذهبي عصر حضرت عيسي و تقابل ايشان با علماي يهود به واقع نزديک‌تر باشد.
    با توجه به اهتمام دولت روم در حفظ نظم و سرکوب هرگونه شورش از يک‌سو و اقدامات ساختارشکنانه و اصلاح‌طلبانه حضرت عيسي (مانند تهديد معبد به ويراني و برهم زدن نظم روم و سخنان انقلابي، همچون قريب‌الوقوع بودن ملکوت خداوند و آمدن براي جنگ، نه صلح) از سوی دیگر، محکوميت به تصليب را که مجازات ديني و سياسي روم باستان براي فتنه‌گران بود، توجيه مي‌کند و شاهدي بر اصلاحگري و ظلم‌ستيزي حضرت عيسي در برابر روميان و بدعت‌هاي ديني سران يهود به شمار مي‌رود.
    به نظر مي‌رسد غلبه تصويري صرفاً اخلاقي، سازشکار و منزوي از سياست از حضرت عيسي متأثر از غلبه خوانش اخلاقي و مسامحه‌گرايانه پولس، تضعيف مسيحيان و حمايت امپراتوري روم از آيين‌هاي اخلاق‌محور و به چالش کشيده شدن مفهوم «مسيحا» پس از تصليب حضرت عيسي بوده است. این در حالی است ‌‌‌که با بازيابي تصوير حضرت عيسي مي‌توان به تعامل و توازن اخلاق و سياست در سيره عيسوي دست يافت. وي علاوه بر تأکيد بر تعاليم اخلاقي، مجاهدي در مسير رسالت خويش بود و هرگز در بيان رسالتش با عالمان و تظاهرکنندگان به شريعت يهود مسامحه نکرد. 

    • کتاب مقدس، 2009، ترجمة ایلام.
    • آمسترانگ، کارن، 1387، خداشناسی از ابراهیم تاکنون، ترجمة محسن سپهر، تهران، نشر مرکز.
    • آیار، جواد و مجید ملایوسفی، 1391، «عیسی در تاریخ، نگاهی به دو روایت اولیه از مسیح»، پژوهشنامه علم و دین، سال سوم، ش 2، ص ۱ـ۲۳.
    • اُگریدی، جوان، ۱۳۸۴، مسیحیت و بدعت‌ها، ترجمة عبدالرحیم سلیمانی اردستانی قم، طه.
    • ارسنجانی، حمیرا و مجتبی زروانی، ۱۳۹۸، «مبانی عرفانی اخلاق در آراء پولس»، پژوهشنامه ادیان، سال سیزدهم، ش 26، ص ۳۱-۵۶.
    • اصلان، رضا، ۱۳۹۳، غیور، زندگی و زمانه عیسی ناصری، ترجمة فاطمه صادقی، تهران، نگاه معاصر.
    • بیگلز، الین، ۱۳۹۴، انجیل‌های گنوسی، ترجمة ماشاالله کوچکی میبدی، تهران، علمی و فرهنگی.
    • توماس، هیل و استیفان تورسون، 2001، تفسیر کاربردی عهد جدید، ترجمة آرمان رشدی و فریبرز خندانی، تهران، نگاه معاصر.
    • جو ویور، مری، ۱۳۸۱، درآمدی بر مسیحیت، ترجمة حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب.
    • دانیلو، ژان، ۱۳۸۳، ریشه‌های مسیحیت در اسناد بحرالمیت، ترجمة علی مهدی‌زاده، قم، ادیان.
    • دورانت، ویل، 1370، تاریخ تمدن، قیصر و مسیح، ترجمة علی‌اصغر سروش، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی.
    • سیار، پیروز، ۱۳۹۷، عهد جدید بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، تهران، نشر نی.
    • شمس، محمد، 1394، معمای عیسی مسیح، قم، ادیان.
    • صادق‌نیا، مهراب، ۱۳۸۴، «‌مسیح و شریعت موسوی»، هفت آسمان، ش ۲۷، ص ۳۱-۵۴.
    • کارپینتر، همفری، ۱۳۷۴، عیسی، ترجمة حسن کامشاد، تهران، طرح نو.
    • کاکس، هاروی، ۱۳۷۸، مسیحیت، ترجمة عبدالرحیم سلیمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
    • کلانتری، علی‌اکبر، 1385، اخلاق زتدگی، قم، معارف.
    • کونگ، هانس، ۱۳۸۴، تاریخ کلیسای کاتولیک، ترجمة حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
    • گری، ولف، ۱۳۴۸، درباره مفهوم انجیل‌ها، ترجمة محمد قاضی، تهران، فرهنگ.
    • گرینستون، جولیوس، ۱۳۸۷، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمة حسین توفیقی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
    • لین، تونی، 1380، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمة روبرت اسریان، تهران، فروزان روز.
    • منسکی، ورنر، ۱۳۷۸، اخلاق در شش دین جهان، ترجمة وقار محمدحسین، تهران، اطلاعات.
    • موحدیان عطار، علی، ۱۳۸۸، مفهوم عرفان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
    • میلر، و. م.، ۱۳۸۲، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ترجمة علی نخستین، تهران، اساطیر.
    • ناس، جان، ۱۳۸۶، تاریخ جامع ادیان، ترجمة علی‌اصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی.
    • ویلسون، برایان، ۱۳۸۱، دین مسیح، ترجمة حسن افشار، تهران، نشر مرکز.
    • هاکس، جیمز، ۱۳۷۷، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر.
    • هوشنگی، لیلا، ۱۳۸۹، نسطوریان، تهران، بصیرت.
    • یاسپرس، کارل، 1387، مسیح، ترجمة احمد سمیعی، تهران، خوارزمی.
    • Anthony, Le donne, 2011, Historical jesus: what can we know and how can we know it, USA, wm. B. erdmans.
    • Burridge, Richard, 2007, imitating jesus an inclusive approach to new testament ethic, USA, wm.B. erdmans.
    • D. G Dunn, james, 1990, jesus& paul & law, Great Britain, spck.
    • Ferguson, everett, 2003, background of early christianity, USA, wm. B. erdmans.
    • Freeman, charles, 2002, a new history of early christianity, London, yale University Press.
    • Hengel, martin, 1978, Crucifixion in the ancient world, Fortrepress, Philadelphia.
    • Holmes, Stephen and A. rae. murray, 2005, the person of Christ, London, T andT clark.
    • Irving, M. Zeitlin, 1988, Jesus & the Judaism of his time, USA, Polity Press.
    • Wright, nt, 2000, the challenge of jesus, USA, wm. B.erdmans.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    راد، علی، صادق نیا، مهراب، قربانی، فاطمه.(1402) تحلیل انتقادی صوفی‌انگاری حضرت عیسی با تأکید بر گزاره‌های عهد جدید. فصلنامه معرفت ادیان، 15(1)، 75-88 https://doi.org/10.22034/marefateadyan.2024.2020853

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی راد؛ مهراب صادق نیا؛ فاطمه قربانی."تحلیل انتقادی صوفی‌انگاری حضرت عیسی با تأکید بر گزاره‌های عهد جدید". فصلنامه معرفت ادیان، 15، 1، 1402، 75-88

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    راد، علی، صادق نیا، مهراب، قربانی، فاطمه.(1402) 'تحلیل انتقادی صوفی‌انگاری حضرت عیسی با تأکید بر گزاره‌های عهد جدید'، فصلنامه معرفت ادیان، 15(1), pp. 75-88

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    راد، علی، صادق نیا، مهراب، قربانی، فاطمه. تحلیل انتقادی صوفی‌انگاری حضرت عیسی با تأکید بر گزاره‌های عهد جدید. معرفت ادیان، 15, 1402؛ 15(1): 75-88