معرفت ادیان، سال اول، شماره اول، پیاپی 1، زمستان 1388، صفحات 9-42

    بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حسین نقوی / دانش‌پژوه دكتري اديان و عرفان. مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني‌قدس‌سره / naqavi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    این مقاله با رویکرد نظری و تحلیلی، برخی از ویژگی های نوشتاری تورات، انجیل و قرآن را بررسی کرده است. ابتدا بحث کلمه، کلام و انسان کامل (واسطه‌ی دریافت کتاب آسمانی) و پس از آن، بحث کتاب و تأویل آن مطرح می شود. سپس مباحثی مانند انسجام و یک پارچگی، وحی یا الهام، تدوین کتاب مقدس و قرآن کریم، سبک نگارش، تدوین کتاب های جانبی، برتری قرآن بر کتاب مقدس، تحریف قرآن و کتاب مقدس، حجیت و اعتبار، و اوصاف قرآن و کتاب مقدس از نگاه آیات قرآن مطرح می شود. در این مقال، تلاش شده است که مطالب به صورت تطبیقی، و به اختصار، بیان شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the Writing Features of the Bible and the Qur'an
    Abstract: 
    The present paper studies some of the writing features of the Bible and the Qur'an. Firstly, it has discussed the Word or Logos and the perfect man (the mediator of receiving Scripture), and then it has presented a discussion on the Book and its interpretation. The next discussions are as follows: integrity or unification, revelation or inspiration, composition of Scripture and the holy Qur'an, style of writing, composition of secondary books, the superiority of the Qur'an, distortion of the Qur'an and the Bible, authority and validity, and the attributes of the Qur'an and the Bible from the Qur'anic point of view. It is worth mentioning that in various discussions, effort has been made to Study the issues comparatively but in brief.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     مقدمه

    در طول تاریخ، خدا به وسیلة پیامبران از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه وآله، با بشر سخن گفته[1] و این، سنتی است جاری که آیات قرآن کریم به آن اشاره دارند.[2] پیامبران پس از فهم وحی و سخن خدا، مأمور بودند که با مردم براساس ظرفیتِ فهمشان صحبت کنند. بنابراین، کلام خدا باید به گونه ای به مردم القا شود که همة آنها بتوانند از آن استفاده کنند. ازاین رو، کتاب های آسمانی که وحی الهی را دربردارند باید سطوح معنایی مختلفی داشته باشند تا برای همة مردم قابل استفاده باشند. ازآنجا که پیامبران یک کلام را با توجه به شرایط زمان و مکان، به صورت های گوناگون و با سطوح مختلف بیان کرده اند، به یقین در کتاب های آنان اشتراکات فراوانی وجود دارد. بنابراین، همة پیامبران، کتاب های پیشینیان را تصدیق و تأیید می کردند.

    به عقیدة مسلمانان، خدا قرآن را بر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نازل کرده است و همة واژگان آن، وحی الهی است. یهودیان نیز تورات را وحی الهی می دانند و به عقیدة مسیحیان، خود مسیح، وحی الهی است و اناجیل، شرح حال اویند. در این نوشتار برآنیم که به ویژگی های کتاب های آسمانی، نگاهی مختصر داشته باشیم. از این رو، ویژگی هایی مانند کلام بودن، کتاب بودن، تأویل، انسجام، وحی یا الهام بودن، تدوین کتاب، سبک نگارش، تحریف، اعتبار، و اوصاف تورات، انجیل و قرآن از دیدگاه آیاتِ قرآن، بررسی خواهند شد.

    سخن گفتن خدا با انسان

    آیاتی چون "مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ"(بقره:253) دلالت بر وقوع تکلم خدا با برخی از انسان ها دارد و این تکلم، مجازی و تمثیلی نیست؛ یعنی خدا واقعاً با برخی انسان ها سخن گفته است. در قرآن، به این ارتباط «کلام» گفته می شود.

    کلام خدا که مخصوص پیامبران و رسولان بوده و دربردارندة اخباری است از روح، فرشتگان، شیطان، لوح و قلم، و ...، حقیقی است و امور حقیقی را بیان می کند، نه اینکه مجازی و تمثیلی باشد؛ زیرا آیات قرآن و گفتار پیامبران پیشین، ظهور دراین دارند که گویندگانشان از این سخنان، ارادة مجاز و تمثیل نکرده اند. بنابراین، سخن گفتن خدا با پیامبران، امری است حقیقی که همان آثار سخن گفتن بشری بر آن مترتب می شود.[3]

    خدای متعال با کلام و تکلیم، به برخی از افعال خود اشاره می کند؛ مانند: «وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی تَکْلِیماً»(نساء: 163) و «مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ»(بقره:253). اطلاق این دو آیه، با آیة «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ»(شوری: 51) تفسیر می شود؛ یعنی خدا به گونه های مختلف و به صورت حقیقی با بشر سخن گفته است؛ زیرا اگر کلام خدا حقیقی نباشد، استثنای «الّا وحیاً» حقیقی نمی شود و وحی الهی، غیرحقیقی تلقی می شود. بنابراین، اصل کلام و سخن گفتن خدا با انسان، قطعی است. البته کلام الهی محدودیت های کلام بشری را ندارد و برای بیان آن به حنجره یا چیزی شبیه دستگاه کلامی بشری نیاز نیست.[4] همچنین وضعی و اعتباری نیست؛ زیرا خدا شبیه مخلوقات نیست: "لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ء"(شوری: 11). آنچه کلام خدا و انسان را به یکدیگر شبیه می کند، خواص و آثار کلام است که هردو، مانند هم اند. پس از اینکه دانستیم اصل کلام و سخن گفتن برای خدا ثابت است، این پرسش مطرح می شود که حقیقت کلام الهی چیست و چگونه محقق می شود. پاسخ این است که کلام الهی، مانند سایر افعال خدا همچون زنده کردن، میراندن ، روزی رساندن، هدایت و پذیرش توبه، از صفات ذاتی نیست.[5] این فعل الهی، بالاترین مرتبة حکمت و صدق و حقیقت، و اعتدال و انسجام است و برتر از قدرت بی کران او، قدرتی نیست تا سخن او را تغییر دهد.[6]

    خدا برای سخن گفتن با انسان و نمایاندن خود، در کلمات تجلی می کند؛ یا به صورت عام[7] و یا به صورت خاص، مانند عیسی بن مریم علیهماالسلام.[8] بنابراین، می توان نتیجه گرفت که کلمه، تنها بر قول و سخن و گفتار صدق نمی کند، بلکه دربارة اشیاء نیز می توان اصطلاح کلمه را به کار برد. البته اقوال نیز خارج از اشیا نیستند و مفهوم شیئیت بسیار گسترده است. از سویی، کلمات، شامل همة موجودات می شود؛ زیرا آنها مظاهر حق اند و دربارة وجود او سخن می گویند. با توجه به این نکات است که جهان آفرینش را کتاب حق تعالی می خوانند.

    البته در قرآن، کلام یا تکلیم فقط دربارة انسان به کار رفته، ولی اصطلاح کلمه یا کلمات، درباره غیرانسان آمده است.[9] انسان کامل، به مثابة صادر اول، بالاترین کلمة خداست و واسطة دریافت کلام خداست. بنابراین، اشاره ای کوتاه به بحث انسان کامل خواهیم داشت.

    امام (انسان کامل) واسطة خالق و مخلوق

    انسان کامل، مظهر اسم جامع «الله» است و ازاین رو، بر تمام عوالم وجود، حاکمیت دارد. به دلیل اینکه تمام عوالم وجود، کلمات تامة خدایند، کتاب اویند و انسان کامل، کتابی است که همة این کتاب ها را در بردارد؛ زیرا او نسخة عالم کبیر است.

    «و الانسان الکامل الجامع لجمیعها (عوالم)، اجمالاً فی مرتبة روحه وتفصیلاً فی مرتبة قلبه عالم کلی یعلم به الاسم الله الجامع للاسماء»[10] و «یجب أن یعلم، أنّ هذه العوالم کلیها وجزئیها کلّها کتب ٌ الهیة لاحاطتها بکلماته التامّات... أم الکتاب... الکتاب المبین... والانسان الکامل کتاب جامع لهذه الکتب المذکورة لانّه نسخة العالم الکبیر».[11]

    اصل و مبدأ تمام مراتب خلافت الهی، صورت اسم اعظم و عین ثابت و مظهر تام وتمام حقیقت محمدیه است که به حسب اصل ذات و حقیقت، واحد است؛ اما فروع متعددی دارد که به اقتضای هر زمان، یکی از پیامبران و اولیا در عالم شهود تجلی می کند. البته کامل ترین تعیّن حقیقت محمدیه، حضرت محمد صلی الله علیه وآله است.[12] انسان کامل که در زبان عارفان به حقیقت محمدیه معروف است، خود در هر زمانی تعین خاصی داشته است. همة پیامبران با وجود اختلاف درجات، تعین های مختلف حقیقت محمدیه اند. به این دلیل که اسما و صفات خدا ازلی و قدیم اند، انسان کامل نیز قدیم و ازلی است. از دیدگاه شیعی، پس از حضرت محمد صلی الله علیه وآله، امامان معصوم علیه السلام حامل این حقیقت اند.

    خلاصه اینکه انسان کامل، مظهر کلمة «کن» الهی و کلمة بی واسطة حق و صادر اول است، که از آن به عقل اول تعبیر می شود. او تمام مراتب حق را داراست و می تواند مثل او در عالم تأثیر بگذارد. البته تمام کمالات انسان کامل به اذن الله است و او به طور مستقل، از خودش چیزی ندارد؛ بلکه فقر مطلق است.

    کلمه، لوگوس[13] و حقیقت محمدیه

    لوگوس واژه ای یونانی است به معنای گفتار، سامان دهی، نظم عقلانی، بیان عقلانی، تبیین، عقل، کلمه و ...[14] که درمیان نوشته های فلسفی یونانی معروف بوده است. لوگوس به مثابة «کلمة خدا»، با تمام تجلیاتش، در متون الهیاتی یهود و مسیحیت در دورة هلنیستی ظاهر می شود. حکمت سلیمان و فیلون، ازجمله منابع یهودی، و انجیل یوحنا، ازجمله منابع مسیحی دراین باره اند. در ادامه، لوگوس در مسیحیت همان پسر خدا یا مسیحا (لوگوس متجسد) می شود. لوگوس (کلمة خدا) در کتاب مقدس یهودیان، به مثابة تعلیم الهی (یعنی واسطة وحی و هدایت)، واسطة خلقت است و در مقام ابزار کنترل طبیعت ظاهر می شود. کلمة پروردگار، در مزامیرِ 119، با تورات یکی دانسته می شود. در نه باب اولِ امثال سلیمان، اوصاف کلمه یا تورات به حکمت نسبت داده می شود. درواقع، تورات و حکمت در کتاب های اپوکریفایی بن سیراخ و حکمت سلیمان یکی اند.[15] در مسیحیت نیز لوگوس از همان منابع کتاب مقدسی و رِبَّنی (منسوب به رِبّی، یعنی عالم یهودی) ریشه گرفته و این برای نشان دادن شباهت های لوگوس یهودی و مسیحی کافی است. تفاوت لوگوس در مسیحیت این است که لوگوس در مسیحیت متجسد شد.[16] لوگوس یا کلمة الهی در مسیحیت، در همه چیز و همه جا حاضر است؛ به واسطة اوست که مخلوقات حیات و نور می گیرند و به سبب وجود این کلمه است که شناخت خداوند ممکن می شود.[17] این توصیف از کلمه، شبیه حقیقت محمدیه در اسلام است و همان گونه که در دوره ای از تاریخ، کلمه در عیسی علیه السلام تجسم یافت، در دوره ای دیگر، حقیقت محمدیه در قالب حضرت محمد صلی الله علیه وآله تجسم پیدا کرد. این نور انقطاع ندارد و تا امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف جریان دارد و او اکنون نماد حقیقت محمدیه است. بنابراین، شاید بتوان گفت کلمة الهی و حقیقت محمدیه، دو اسم از یک واقعیت را تشکیل می دهند.[18] انسان کامل در عرفان یهودی آدم علیون[19] (یعنی انسان متعالی) یا آدم قادمون[20] (یعنی آدم قدیم) نامیده می شود.[21] آدم علیون، مظهر تمام سفیرا ها[22] در عالم است.[23] سفیراها، مثال معنوی کلام خدا (همة آموزه های کتاب مقدس، به ویژه ده فرمان) به شمار می روند.[24]

    چنان که دیده می شود، در یهودیت نیز همانند اسلام، بحث کلمه (لوگوس) با انسان کامل عجین است؛ همان گونه که در مسیحیت نیز چنین است؛ با این تفاوت که در مسیحیت، یوحنا به کلمه تشخص داده و آن را شخصی می داند که در پیکره یک منجی، گوشت و پوست به خود می گیرد و تجسم می یابد.

    آنچه از این مباحث به دست می آید، از این قرار است:

    1. خدا با انسان سخن گفته و این، سنت جاری او از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه وآله بوده است؛

    2. سخن گفتن خدا با انسان، حقیقی بوده است، نه مجازی و تمثیلی (البته در کلام الهی روش مجازی و تمثیلی به کار رفته، ولی اصل بر حقیقی بودن است و خلاف آن دلیل می خواهد)؛

    3. کلام و کلمة خدا از سنخ کلام بشری نیست، بلکه فقط آثار و خواص کلام بشری را دارد؛

    4. کلام خدا، یعنی فعل الهی، شامل تکوینیات و غیرتکوینیات می شود؛

    5. مصداق اتمّ این کلام، انسان کامل است که واسطه فیض خداست؛

    6. کلمات خدا، به صورت کتاب تشریع و به صورت الفاظ و کلمات، در کتب کتاب های گذاشته و در قرآن ظهور و بروز یافته است؛ بنابراین، خدا دارای دو کتاب تکوین و تشریع است.

    کتاب

    کتاب بر وزن فعال، به معنای مکتوب، یعنی نوشته شده است. به دلیل آنکه قراردادها و دستورهای الزامی با نوشتن به مرحلة قطعیت می رسید، واژة کتاب و کتابت به معنای هر حکم واجب یا هر سخنی که نقض پذیر نباشد، به کار می رود. به همین دلیل، قرآن که کلام الهی است و نقض پذیر نیست، کتاب نامیده شده است.[25] البته دراصل، کتاب به صفحه هایی گفته می شود که به وسیلة خطوط و سطور چاپی یا غیرچاپی، معانی را در خود ضبط و ثبت کرده اند؛ ولی چون ملاک کاربرد اسامی، اغراض و غایات آنهاست، می توان در این مورد نیز توسعه داد و هر چیزی را که معنایی ثبت می کند هرچند کاغذ و قلم و مانند آن نباشد ـ کتاب نامید. بنابراین، ما در قرآن نمونه هایی را می بینیم که کتاب مصطلح نیست، ولی به آن کتاب گفته شده است؛ مانند آنچه در ذهن و قلب انسان وجود دارد.[26] آیة "بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ" (عنکبوت:49) اشاره به قرآن دارد.

    انواع کتاب در قرآن

    در قرآن از سه نوع کتاب، نام برده شده است:

    1. کتاب هایی که بر پیامبران علیه السلام نازل شده و در بردارندة شریعت اند.

    2. کتاب هایی که اعمال خوب یا بد بندگان را ثبت و ضبط می کنند. این قسم خود اقسامی دارد: قسمی مختص هر انسانی است و دیگری کتابی است که اعمال امت ها را ثبت و ضبط می کند. این قسم، تقسیم دیگری براساس افراد خوب و بد دارد و آن، کتاب ابرار و فجار است؛

    3. کتاب هایی که جزئیات نظام وجود و حوادث در آن ثبت و ضبط می شود و خود بر دو قسم است: کتابی که در آن تغییر و دگرگونی راه ندارد، به نام کتاب مبین و لوح محفوظ، و کتابی که دگرگونی و محو و اثبات در آن وجود دارد، به نام کتاب محو و اثبات.[27]

    مراتب وجودی کتاب آسمانی

    از آیات قرآن[28] استفاده می شود که جایگاه اصلی و اولیة کتاب آسمانی جایی است فراتر از عقل ها، که از آن به «أم الکتاب» و «لوح محفوظ» تعبیر می شود. تعبیر ام الکتاب (کتاب مادر یا مرجع) به این دلیل برای آن به کار رفته است که کتاب های آسمانی از آن استنساخ[29] شده اند. دو صفت علی و حکیم در آیة 4 سورة زخرف، جایگاه اصلی این کتاب را فراتر از عقل بشری معرفی می کنند؛ زیرا عقل چیزی را که از مفاهیم و الفاظ و مقدمات تصدیقی مترتب بر یکدیگر تشکیل شده است، درک می کند و آنچه را که فراتر از مفاهیم و الفاظ، و بدون اجزا و فصول است، نمی تواند درک کند. بنابراین، اوصاف یادشده این نکته را می رسانند که «کتاب» در لوح محفوظ، نزد خدا در جایگاهی بسیار بلندمرتبه قرار دارد که عقل ها نمی توانند به آن برسند؛ بنابراین، در قالب قرآنی (=قابل خواندن) عربی نازل شد تا در دسترس عقل ها باشد «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(زخرف:3).[30]

    عارفان با استفاده از قرآن و احادیث، برای کتاب آسمانی مراتبی همانند مراتب عالم در نظر می گیرند. براساس هستی شناسی عرفانی، عالم ماده در ذوات و صفاتش، تنزل یافتة عوالم بالاتر است[31] و به طور کلی، عالم تکوین دارای مراتب است. در این مورد، اشاره به قصیدة بسیار معروف میرفندرسکی، خالی از لطف نیست:

    چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی

     

      صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

     

    این بیت که مطلع قصیده است، به مراتب طولی هستی، نفس رحمانی، حقیقت محمدیه، رحمت واسعه و کلمة «کن» اشاره دارد.[32] از دیدگاه عارف، چنین سلسله مراتبی که در کتاب تکوین به چشم می خورد، عیناً در کتاب تشریع نیز وجود دارد. کلام لفظی خدا که در کتاب های آسمانی و قرآن ظهور یافته ـ چون مطابق عوالم بالاست ـ این مراتب را که بطون نامیده می شوند، داراست.

    عرفا مراتب و بطون کتاب تشریع را کاملاً منطبق بر کتاب تکوین می دانند. اگر عالم تکوین مراتبی چندگانه دارد، به همین سان و در برابر هر مرتبه ای از این عالم، بطنی از بطون کتاب تشریع قرار دارد. کتاب های آسمانی و به ویژه قرآن، از این مراتب طولی گذر کرده و به عالم حروف، کلمات و ماده رسیده اند.[33]

    با توجه به وجود مراتب متعدد در عالم و در کتاب های آسمانی، بحث تأویل آیات و اینکه علم تأویل از آنِ خدا و راسخین در علم است، پیش می آید و دیگر انسان ها، هرچه طهارت نفس پیدا کنند، به همان اندازه از کتاب های آسمانی و قرآن می توانند استفاده کنند.

    نزول دفعی و تدریجی، و ارتباط آن با دو ساحت کتاب

    از نزول کتاب در شب قدر، معلوم می شود که تمام قرآن یک باره نازل شده است. دربرابر، از آیاتی همچون «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً» (إسراء: 106) روشن می شود که قرآن، نزول تدریجی دارد. آیات دیگر و روایات، نزول دفعی و تدریجی را تأیید می کنند. بنابراین، قرآن دو نزول دفعی و تدریجی دارد و قرآنی که اجزا و سوره هایی دارد و زمانمند و مکان مند است، قابلیت نزول دفعی را ندارد. بنابراین، نزول دفعی باید به صورت بسیط و غیرمفصل و نزول تدریجی به صورت مفصل باشد. بنا بر قضای الهی، امور دارای دو مرحله هستند. یکی مرحله اجمال و دیگری مرحله تفصیل. در شب قدر است که امور اجمالی، تفصیل داده می شود و قرآن نیز در این شب، از حالت بساطت و اجمال به حالت تفصیل در می آید.[34] کتاب آسمانی در اسلام دارای دو ساحت است و برای اینکه از ساحت اول و اجمال، به ساحت دوم و تفصیل برسد ـ همان گونه که پیش از این گفته شد، باید انسان کامل آن را دریافت کند و نقش وی در این زمینه بسیار حیاتی است.

    کتاب در یهودیت

    بنابر عقیدة یهودیان، توراتْ ازلی و قدیم است و نظام عالم بر آن استوار است و اگر تورات نبود، آفرینش صورت نمی گرفت. برخی بر این باورند که تورات دو هزار سال پیش از آفرینش عالم به وجود آمد. برخی دیگر بر این عقیده اند که تورات 974 دوره پیش از آفرینش جهان نوشته شده بود و در پناه ذات قدس متبارک قرار داشت.[35] تمام نوری که خدا به بنی اسرائیل بخشیده است، در تورات نهان است؛ توراتی که تبلور و استمرار عرفانی وحی سینوی است. الواحی که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شدند، دو دسته بودند. الواح اولیة تورات و الواح ثانویه. در کتاب زوهر[36] آمده است که الواح اولیه از درخت حیات صادر شده بود، ولی بنی اسرائیل با گوساله پرستی خود نشان دادند که شایستگی بهره گیری از آن را ندارند. بنابراین، حضرت موسی علیه السلام به فرمان خدا، تورات دیگری به مردم عرضه کرد که صادر از درخت خیر و شر بود. الواح ثانویه دربردارندة اوامر و نواهی است. قباله می گوید که الواح اولیه، نور و عقیدة مسیحا (منجی) و منبع حیات ابدی در زمین بود؛ ولی الواح ثانویه تجلی متکثر[37] و غیرمستقیم این نور، یعنی حکمت[38] است که دیگر به طور مستقیم و بی واسطه در دسترس نیست؛ بلکه در پس پردة علم تکوینی خدا[39] محجوب شده است. تجلی «تورات قدیم»[40] تغییر کرد، اما نه در ذاتش که همان حکمت است. حضور واقعی حکمت الهی در تجلی دوم نیز همانند تجلی اول است؛ با این تفاوت که در دومی، حکمت به وسیلة علم تکوینی الهی محجوب شد. برای رسیدن به حکمت، انسان باید نفس خود را با شناخت خیر و شر، و عمل به شریعت الهی آماده کند و با شوق زیادی در پی حقیقت نهفته شده در ورای نصوص کتب مقدس باشد.[41]

    از این بیان چنین برمی آید که اولاً یهودیان نیز برای تورات دو ساحت قائل اند. تورات قدیم و نامخلوق، که حکمت الهی در آن مستقیم عرضه شده است، و توراتی که تنزل دارد و در اوامر و نواهی نمود دارد. ثانیاً انسان ها نیز در فهم کتاب مقدس مراتبی دارند؛ انسان هایی که گوساله پرست شدند، دیگر شایستگی فهم کتاب اولی را ندارند؛ یعنی سطوح فهم انسانی نیز لحاظ شده است. نکتة دیگر اینکه برای فهم حکمت الهی باید ریاضت شرعی را تحمل کرد تا فهم انسان بالاتر رفته و با جست وجو در متون مقدس، به حقیقت و حکمت رسید (همان گونه که در اسلام نیز کسانی که با عمل به شریعت، به طهارت باطنی برسند، می توانند به حقیقت قرآن برسند).

    تفاوت مسیحیت با اسلام و یهودیت

    در اسلام، قرآن مجیدْ وحی است و پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله مفسر و تبیین گر[42] آن است؛ ولی در مسیحیت، وحیْ غیرملفوظ است و مسیحیان بر این باورند که حضرت عیسی علیه السلام وحی است و اناجیل، آن وحی را تفسیر می کنند.[43] هر سه دین در اینکه واسطه و رابطی بین خدا و انسان لازم است، متفق اند و وجود انسان کامل را تأیید می کنند؛ با این تفاوت که مسیحیت، انسان کامل را خدای متجسد معرفی و انحرافی در این زمینه ایجاد کرد.

    تأویل کتاب آسمانی

    از آنچه گذشت، روشن شد که کتاب های آسمانی دارای سطوح مختلف معنایی اند و فهم سطوح مختلف معنایی، وابسته به مرتبة طهارت باطنی انسان است و فهم عالی و کامل آن، مختص به انسان کامل است. از این مطالب به دست آمد که کتاب آسمانی دارای ظاهر و باطن است و تأویل آن را انسان هایی می دانند که طهارت نفس بالایی دارند. از آن روکه کتاب آسمانی دارای تأویل است، اشاره ای کوتاه به بحث تأویل خواهیم داشت.

    قرآن آیات محکم و متشابه دارد. آیة محکم آیه ای است که در بیان مُراد خود، صریح و قاطع است و شنونده در فهم آن به اشتباه نمی افتد؛ اما آیة متشابه عکس آن است. مؤمن باید به آیات محکم ایمان بیاورد و بنابر آن عمل کند و در خصوص آیات متشابه باید به آنها ایمان داشته باشد، ولی برای تأویل و تفسیر باید آنها به اهل آن رجوع کند.[44] روش اهل بیت علیهم السلام نیز این گونه بوده است و از روایات و سیره و روش آنها نیز همین مطلب به دست می آید.[45]

    تأویل از کلمة «اَول» به معنای رجوع است و تأویل آیه، یعنی برگرداندن آیه به چیزی که مراد آن است و منظور از تنزیل، معنای روشن و تحت اللفظی آیه است.[46]

    علامه طباطبایی در توضیح تأویل، راهی دقیق و عمیق تر از دیگران پیموده است. وی برای تأویل، سه قید حقیقی، واقعی و عینی را ذکر می کند. واقعیت، اوهام را خارج می کند؛ حقیقت این را بیان می کند که منشأ و اصل آن، امور اعتباری نیست و قید عینیت، مفاهیم و ذهنیات را دفع می کند.[47] تأویل، حقیقتی است که از جنس مفاهیم و مدلول های الفاظ نیست؛ بلکه از امور عینی و خارجی است و الفاظ آن را دربرنمی گیرند؛ بنابراین، خداوند آن را با الفاظ به بند کشید تا بشر اندکی با حقیقت آشنا شود.[48]

    از آیاتی که واژه تأویل در آن ها به کار رفته است، به دست می آید که تأویل از قبیل معنا و مدلول لفظ نیست. تأویل در همة موارد، چه تعبیر خواب، چه عاقبت امر و...، بر حقیقتی خارجی دلالت دارد. تأویلِ هر چیز، حقیقتی است که آن چیز از آن نشأت گرفته است. این معنا دربارة قرآن نیز صادق است؛ یعنی قرآن از حقایقی نشأت گرفته است که از مرتبة حس و محسوس فراتر و از قالب الفاظ و عبارات، که محصول زندگی مادی است، بسیار بالاتر و وسیع ترند. این حقایق در قالب الفاظ نمی گنجند. خدا به وسیلة این الفاظ، سرنخی دست بشر داده است تا با وسیله آن تعقل کند و به اصل مطلب راه یابد. این الفاظ سایه و مثلی هستند از آن حقایق اصلیِ نزد خدا که تنها باید آن ها را مشاهده کرد و روز قیامت، این حقایق به طور کامل آشکار خواهند شد.[49] بنابراین، تأویل قرآن، حقیقتی است در اُم الکتاب نزد خدا. تأویل در مرتبة غیب و مخصوص خدا و کسانی است که خدا به آنان اذن تأویل داده و این، غیر از تفسیر است.

    بنابر این نظر، آن حقیقت عینی که الفاظ و مفاهیم از آن حکایت می کنند، تأویل شمرده می شود. البته این معنای تاویل، دیگر مختص به آیات متشابه نخواهد بود؛ بلکه همة کلمات الهی دارای تاویل خواهند بود و هر آیه ای حقیقتی در بالا خواهد داشت. به تصریح آیات قرآن، چنین تأویلی را جز خداوند و راسخان در علم، کس دیگری نمی فهمد.[50]

    انسجام و یک پارچگی

    قرآن کریم و کتاب مقدس مانند سایر کتاب ها نیستند که دارای مقدمه، کلیات، چینش منطقی بحث و خاتمه و نتیجه باشند؛ بلکه در آنها عدم انسجام و ناسازگاری ظاهری احساس می شود و معتقدان هر دو دین تلاش فراوانی کرده اند تا بین آیات این کتاب ها، انسجام و هماهنگی ترسیم کنند؛ مؤمنان به هر دین این انسجام را می پذیرند، ولی غیرمؤمنان آن را نمی پذیرند و درصدد بیان تناقضات این کتاب ها برمی آیند.

    هر کسی در آغاز در برخورد با ظاهر آیات و سوره های قرآن، عدم انسجام و ناسازگاری ظاهری را احساس می کند. به همین دلیل، در علوم قرآن مباحث مفصلی دربارة مناسبات و پیوستگی آیات مطرح می شود و نویسندگان بسیاری دراین باره مطالب عمیق و دقیقی نوشته اند تا برای قرآن چهره ای پیوسته ترسیم کنند.[51]

    دربارة کتاب مقدس نیز این مشکل وجود دارد و آن، عنوان مجموعه نوشته هایی است که مسیحیان آنها را مقدس می شمارند[52] و بنا بر نظر مسیحیان، این مجموعه نوشته ها یک کتاب شده اند و بین تمام داستان ها، شعرها، گفتارها و پیشگویی های آن، یگانگی و انسجام هست.[53]

    وحی یا الهام

    در اسلام، قرآن مجیدْ وحی است و پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله مفسر و تبیین گر[54] آن است؛ ولی در مسیحیت، وحیْ غیرملفوظ است و مسیحیان بر این باورند که حضرت عیسی علیه السلام وحی است و اناجیل، آن وحی را تفسیر می کنند.[55] در اینجا سؤال این است که آیا اناجیل وحی نیستند؟ مسیحیان بر این باورند که اناجیل الهام اند و روح القدس آنها را به نویسندگان بشری الهام کرده است و درحقیقت، یک وحی، یعنی مسیح علیه السلام بیشتر وجود ندارد.

    یهودیان نیز وحی را مانند مسلمانان تعریف می کنند و معتقدند که خدا با پیامبران بسیاری سخن گفته است؛ با این تفاوت که آنان بر این باورند که وحی از حدود چهار قرن پیش از میلاد قطع شده است و پس از ظهور موعود، دوباره وحی صورت خواهد گرفت.[56] اما مسلمانان پیامبر خود را خاتم پیامبران می دانند و معتقدند پس از وی دیگر وحی صورت نخواهد گرفت.

    اناجیل، زندگی نامة مسیح و دربردارندة سخنان حکیمانه و سیرة او و شبیه کتاب های حدیثی مسلمانان اند؛ اما قرآن سخن خدا و وحی است. بنابراین، قرآن از این جهت با اناجیل تفاوت دارد و مساوی با مسیح (وحی مسیحیان) است. قرآن از نظر مسلمانان، معجزه است؛ اما از نظر مسیحیان، خودِ مسیح معجزه است.

    مسیحیان معتقدند که خدا کتاب مقدس را به وسیلة نویسندگانی بشری نوشته است. بنابراین، کتاب های مقدس دارای یک نویسندة الهی و نویسندگانی بشری است. خداوند توسط روح القدس مطالبی را که می خواست نوشته شود، به نویسندگان بشری الهام می کرد. اقلیت بسیار ناچیزی از مسیحیان گمان می کنند که کتاب های مقدس با همین الفاظ الهام شده است. این نظریه به اعتقاد ربانیون یهود شباهت دارد و با دیدگاه مسلمانان دربارة قرآن کریم مطابق است.[57]

    بنیادگرایان مسیحی اعتقاد به عصمت لفظی کتاب مقدس دارند؛ ولی بیشتر متفکران کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان معاصر، عصمت لفظی را قبول ندارند و اصل مژده و ظرف آن را از هم جدا می کنند. آنها عقیده دارند که اصل پیام از خداست، ولی شکل پیام از عامل بشری متأثر می شود که احتمال خطا و اشتباه نیز دارد. البته مسیحیان برای کشف پیام الهی از این ظرفی که احتمال خطا در آن وجود دارد، در طول سالیان متمادی تلاش فراوانی انجام داده اند.[58]

    در این جدول، قرآن کریم و کتاب مقدس از لحاظ وحی بودن و برخی مشخصات دیگر مقایسه شده اند.

    قرآن کریم کتاب مقدس
    یک کتاب 66 یا 73 کتاب
    عربی عبری، آرامی و یونانی
    مؤلف آن خدا مؤلف آن خدا و بشر
    الفاظ، بشری نیستد (وحی) الفاظ، بشری اند و احتمال خطا دارند (الهام)
    در مدت 23 سال تدوین در 1500 سال
    پیام الهی، ازلی و فراگیر است پیام الهی، ازلی و فراگیر است
    قرآن وحی است و پیامبر مفسر آن حضرت عیسی علیه السلام وحی است و اناجیل مفسر آن
    کتاب های اپوکریفایی[59] ندارد کتاب های اپوکریفایی دارد[60]

    تدوین کتاب مقدس و قرآن کریم

    برخی از متون مقدس در آغاز شفاهی بودند و به مرور زمان مکتوب شدند؛ ولی برخی از همان ابتدا نوشته شده اند. قرآن مجید و بخشی از عهد عتیق از همان آغاز مکتوب بوده اند.[61] عهد عتیق ـ بنابر دلایل و شواهد موجود در آن ـ در مدت هزار سال (1400تا 400ق.م) توسط دست کم، سی نویسنده مختلف نوشته شده است که نویسندگان برخی از کتاب ها ناشناخته اند؛[62] ولی عهد جدید و قرآن کریم، تاریخ کوتاهی دارند. [63]

    نزول وحی به حضرت موسی علیه السلام تدریجی و به مدت چهل سال بوده است. وحی به اشعیا، در زمان سلطنت چهار پادشاه یهودا، یعنی عزیا، یوثام، آحاز و حزقیا بوده و مدت سلطنت این چهار پادشاه، 113 سال بوده است. بنابراین، زمان وحی این کتاب و همین طور کتاب یوشع، 113 سال بوده است. وحی کتاب ارمیا نیز حدود 41 سال طول کشیده است. کتاب حزقیال 22 سال، کتاب دانیال حدود 60 سال، کتاب میکاه حدود 61 سال، کتاب حَجَّی حدود 3 ماه (با وجود حجم بسیار کم) و وحی کتاب زکریا حدود 2 سال بوده است. [64] حضرت مسیح علیه السلام هنگام نزول روح القدس بر ایشان و آغاز رسالتش سی ساله و هنگام عروج به آسمان سی وسه ساله بود. بنابراین، تعلیمات الهامی او در مدت سه سال بر ایشان نازل شده است؛ اما نگارش اناجیل اربعه و تدوین آنها صدها سال طول کشید.

    سیر تحول کتاب مقدس از جمع آوری، افزودن حروف صداردار به آن، نسخه های اصلی آن، ترجمه های آن و تبویب و شماره گذاری آن، در کتاب های مسیحیان آمده است.[65]

    قرآن نیز در مدت 23 سال بر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نازل شده است. اما باید دید که پس از نزول، تدوین قرآن چه قدر زمان برده است. شکی نیست که نگارش قرآن از زمان پیامبر صلی الله علیه وآله شروع شده است و خود ایشان بر این کار اصرار داشته اند.[66] حتی پیامبر صلی الله علیه وآله ترتیب سوره ها را نیز ذکر می کردند.[67] دربارة ترتیب آیات در سوره ها اجماع وجود دارد که به دست پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است.[68]

    بنا بر تصریح علما، تمام قرآن در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله نوشته شده بود و تنها، در یک کتاب مدون جمع نشده بود.[69] در زمان خلیفة اول، قرآن جمع آوری شد.[70] در زمان خلیفة دوم که فتوحات زیاد شد و تازه مسلمانان بر یادگیری قرآن اصرار داشتند، نسخه هایی از قرآن نوشته شد و در شهرهای مختلف رواج یافت.[71] این کار باعث اختلاف قرائات شد و خلیفة سوم مصمم به یکی کردن مصحف ها شد و این کار را انجام داد که به قرآن عثمانی معروف است. حتی مستشرقان نیز این مطلب را قبول دارند که قرآن تنها کتابی است که تحریف نشده است و شکی در اصالت آن نیست.[72]

    اگر بپذیریم که قرآن در زمان خلیفة اول جمع آوری و تدوین شد، بنابراین، مدت زمان تدوین قرآن پس از زمان نزول آن، حدود دو سال طول کشیده است. ولی اگر بگویم که تدوین نهایی قرآن در زمان خلیفة دوم بوده است، با توجه به اینکه مدت خلافت خلیفة اول و دوم حدود سیزده سال طول کشید، زمان تدوین قرآن پس از نزول، سیزده سال بوده است. بنابراین، زمان تدوین قرآن در مقایسه با کتاب مقدس، بسیار اندک است.

    نکتة دیگر اینکه در رسم الخط قرآن، تطور وجود داشته است؛ یعنی ابتدا بدون نقطه و حرکات بوده و درگذر زمان، نقطه و حرکات و در زمان های بعد، علایم تجویدی به آن افزوده شده است.[73]

    سبک نگارش

    تمام قرآن کریم و بخش هایی از تورات کنونی به صورت پیام مستقیم خدایند؛ ولی اناجیل و بخش های دیگر تورات کنونی، بیشتر به تاریخ و زندگی نامه شبیه اند و به صورت صریح و مستقیم پیام الهی را بیان نمی کنند. با یک مراجعه به قرآن، می توان به راحتی دریافت که تمام قر آن پیام الهی است. پیام های الهی قرآن به دقت ثبت و نقل شده است، به گونه ای که لفظ «قل» نیز در آن تکرار شده است و مسلمانان موظف اند آن را تکرار و ادا کنند.[74] قرآن از ابتدا و در متن خود، خود را کتاب و قرآن معرفی می کند و اوصافی چون عظیم، مبین، کریم، مجید، دارای ذکر، هدایت گر، انذارگر جهانیان، شفا، رحمت برای مؤمنان، بشارت برای مؤمنان و... را برای خود ذکر می کند؛ درصورتی که دیگر کتاب های آسمانی چنین نیستند و درگذر زمان، تبدیل به کتاب مقدس شدند.

    تدوین کتاب های جانبی دربارة قرآن کریم و کتاب مقدس

    به مرور زمان، دربارة تمام کتاب های مقدس، کتاب های کمک آموزشی و جانبی نوشته می شود. کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان نیز مانند قرآن و هر کتاب مقدس دیگری دارای متونی کمک آموزشی، تفسیری و مانند آن است. برای نمونه، کتاب های پانورامای کتاب مقدس (راهنمای بصری برای مطالعة کتاب مقدس)، کشف الآیات یا آیه یاب کتاب مقدس، آموزش خلاق کتاب مقدس و کتاب های تفسیری و کتاب مقدس برای کودکان با تصاویر رنگی و کتاب هایی دربارة 365 روز سال و مواردی از این دست، کتاب های جانبی کتاب مقدس اند.[75]

    برتری قرآن کریم بر کتاب مقدس

    تورات، انجیل و زبور، مهم ترین کتاب های آسمانی اند که در قرآن از آنها یاد شده است. بنابر آیات و روایات، قرآن بر دیگر کتاب های آسمانی فضیلت و برتری دارد. آیة «وَأَنزَلْنَا إِلَیْک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ» (مائده: 48) با صفت «مهیمن» به معنای برتری و سلطه، می رساند که قرآن بر کتاب های آسمانی پیشین فضیلت دارد. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نیز می فرمایند: «اُعطیتُ مکانَ التورات السبع الطوال[76] ومکان الانجیل المثانی و مکان الزبور المئین و ُفضّلتُ بالمُفصّل»[77] که این فرمایش، دلالت بر برتری قرآن بر این کتاب ها دارد.[78] اما باید توجه داشت که طبق این فرمایش، برتری قرآن بر کتاب های آسمانی از لحاظ محتوایی است، نه لفظی و نگارشی؛ هرچند از نگاه مسلمانان و متن آیات قرآن، قرآن از هر لحاظی بر همة کتاب های برتری دارد که این مطلب، نیاز به یک پژوهش علمی دارد.

    تحریف قرآن کریم و کتاب مقدس

    از بدیهیات تاریخی است که پیامبر اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه وآله، چهارده قرن پیش ادعای پیامبری کرد و عرب ها و غیر آنان به او ایمان آوردند؛ همچنین، کتابی آورد به نام قرآن و همآورد طلبید و آن را معجزة پیامبری خود قرار داد. قرآنی که امروزه در دست ماست، همان قرآنی است که به پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده است و معاصران پیامبر صلی الله علیه وآله آن را خوانده اند. تاریخ گواهی می دهد که قرآن گم نشده است تا از نو نوشته شده باشد. تنها برخی احتمال کم شدن مقدار کمی، مانند جمله یا آیه و یا تغییر در کلمات یا اعراب جمله یا آیه ای را داده اند.[79]

    قرآن در همة زمینه هایی که تحدی کرده و همآورد طلبیده است، مانند فصاحت و بلاغت، نظم عجیب و یا نبود اختلاف، امروزه نیز دارای همان اوصاف است. افزون بر این، قرآن از برخی حوادث آینده با تصریح و یا با اشاره خبر داده است که همة آنها درست بوده اند. قرآن خود را به ویژگی هایی مانند روشنگر و هدایتگر متصف کرده است که ما در قرآن موجود، آنها را می یابیم.[80]

    دلایل متعددی برای تحریف نشدن قرآن عرضه شده است. یکی از آنها تواتر قرآن است.[81] دیگری این است که قرآن با ویژگی های خاصی مانند معجزه بودن، هادی و نور بودن و... وصف شده است و اگر در قرآن، تغییری مانند زیاد شدن، کم شدن یا تغییر در لفظ یا ترتیب آن صورت گرفته بود، نباید این ویژگی ها را می داشت؛ ولی قرآنی که امروزه در دست ماست، همة این اوصاف را به طور کامل داراست. بنابراین، قرآن موجود همان قرآنی است که بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده است و اگر فرض شود که در قرآن تغییری رخ داده است، باید در مواردی باشد که به ویژگی های یاد شده لطمه وارد نکرده باشد، مانند: اختلاف قرائات.[82]

    روایات و احادیث مربوط به وقوع تحریف در قرآن

    در میان روایات شیعی، روایاتی هست که تحریف به نقصان قرآن را به ذهن القا می کند؛ تاجایی که محدث نوری، صاحب کتاب مستدرک الوسایل، یکی از دانشمندان بزرگ شیعه، کتابی در اثبات تحریف قرآن می نویسد با عنوان فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب.

    البته تمام علمای دیگر شیعه، از شیخ صدوق گرفته تا علما و مراجع معاصر، همه، عدم تحریف را اثبات کرده اند.[83] برخی از علمای معاصر نیز بر این کتاب، ردّیّه نوشته اند.[84] روایاتی که در مجامع روایی اهل سنت دربارة تحریف قرآن آمده است، بسیار بیشتر از روایات شیعی است؛[85] اما به نظر می رسد که هیچ عالم سنی، کتابی در اثبات تحریف ننوشته است. خلاصه اینکه هیچ دلیلی بر اثبات تحریف قرآن وجود ندارد و در برابر، دلایل عقلی و نقلی متعددی بر اثبات عدم تحریف قرآن وجود دارد.

    تحریف کتاب مقدس

    هر فرد مؤمنی در هر دینی، از یهودیت گرفته تا هندوئیزم و بودئیزم و ...، کتاب مقدس خود را معتبر می داند. اما در میان دانشمندان و الهیون غربی، برخی الهام کلمه به کلمه و صحت و سلامت عهدین را تأیید نمی کنند؛[86] ولی باید توجه داشت که آن را تحریف شده نیز نمی دانند.

    دانشمندان غیرمتدین نیز کتاب مقدس را صرفاً متنی قدیمی با قدمتی 2500 ساله می دانند؛ زیرا آنان ارتباط وحیانی خدا با انسان را از لحاظ علمی قبول ندارند.[87] با توجه به مبنای فکری آنان، اندیشة چنین کسانی دربارة قرآن و هر کتاب آسمانی دیگر نیز باید چنین باشد.

    مسلمانان معتقدند که تورات و انجیل منزل، تحریف شده است؛ ولی اهل کتاب این مطلب را قبول ندارند و با اشاره به نسخه های 2000 سالة عهد عتیق و 1600 سالة عهد جدید، این مسأله را انکار می کنند. با نگاهی به تورات و اناجیل می توان فهمید که آن کتاب ها مانند قرآن نیستند و به یک کتاب تاریخ شباهت دارند. اناجیل به شیوه ای نوشته شده اند که اگر عنوان انجیل از آن برداشته شود، هیچ شباهتی به انجیلی که در قرآن از آن یاد شده است، ندارند. خود مسیحیان و یهودیان این کتاب ها را نوشتة انسان ها می دانند و الهی و وحیانی نمی دانند؛ البته با معیارهای کلامی خود به آن کتاب ها ارزش الهی می دهند.[88]

    در قرآن مجید دربارة تحریف انجیل هیچ سخنی به میان نیامده است؛ یعنی نفیاً و اثباتاً هیچ آیه ای در این باره وجود ندارد و در شش آیه، از تحریف تورات سخن به میان آمده است. دانشمندان و مفسران مسلمان، اختلاف دیدگاه هایی در این باره دارند. برخی از آنان معتقدند که از دیدگاه قرآنی، تورات و انجیل، هم تحریف لفظی شده اند و هم تحریف معنوی. برخی می گویند که آیات قرآن به تحریف معنوی تورات و انجیل اشاره دارند.[89] برخی دیگر می گویند: تحریف لفظی امکان نداشته است، مانند: ابن سینا. او بر این باور است که چون پیروان دین یهود بسیار زیاد بوده اند و شهرهای آنان از یکدیگر بسیار دور بوده و اختلافات مذهبی داشته اند، تورات نمی تواند محرّف باشد. با وجود جمعیت بسیار و دشمنی بین آنان، که مراقب همدیگر بودند تا نقطه ضعفی از یکدیگر بیابند، اگر تورات توسط گروهی مانند مسیحیان تحریف می شد، بقیه آن را اعلام می کردند. درصورتی که چنین چیزی نبوده، پس تورات تحریف نشده است.[90] فخر رازی نیز در این باره استدلال می کند که تورات متواتر، است و در متواتر امکان تحریف وجود ندارد.[91] برخی دیگر با اصرار بر اینکه تورات و اناجیل فعلی دست نوشته هایی بشری اند و تورات و انجیل اصلی مانند سایر کتاب های آسمانی (صحف ابراهیم و نوح) مفقود شده اند، بر این باورند که اساساً سخن از تحریف کتاب مقدس بی معنا و سالبه به انتفاء موضوع است؛ زیرا خود یهودیان و مسیحیان کتاب مقدس را الهی نمی دانند. قرآن کریم نیز در هیچ جا سخنی از تحریف تورات و انجیل به میان نیاورده است؛ بلکه متذکر تحریف کلِم شده است که آن هم در گفتار و شنیدار است و ربطی به تحریف نوشتاری ندارد.[92]

    جمع بندی بحث تحریف

    دیدگاه ابن سینا و فخر رازی، نادرست به نظر می رسد؛ زیرا تا پیش از چاپ کتاب مقدس، انحصار آن در دست افراد خاصی بوده است که در قرآن نیز آیاتی بر این مطلب اشاره دارد، مانند: کتمان کتاب و مخفی کردن آن. بله، پس از چاپ کتاب مقدس و در دسترس قرار گرفتن آن برای همه، دیگر تحریف امکان ناپذیر است ـ هر چند امروزه نیز به این دلیل که کتاب مقدس ترجمه است، در آنها دست برده می شود و ترجمه های مختلف، با یکدیگر اختلاف دارند ـ . به نظر می رسد از آیات قرآن نتوان اثبات کرد که کتاب مقدس تحریف لفظی شده است؛ بلکه بیشتر آیات ناظر به تحریف معنوی است. نکتة دیگر اینکه آنچه از آیات بر می آید این است که خواص یهود کتاب تورات را در اختیار داشتند و آن، دست نخورده و تحریف نشده بود و شاید، امروزه نیز در جایی و در اختیار بزرگان آنان باشد، ولی آنچه عرضه می شد، نوشته هایی بود که برخی آیات و مطالب دیگری را که خود به آن می افزودند در برداشت «تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثِیراً»،
    (انعام: 91). بنابراین، قرآن اشاره می کند که تورات اصلی را مخفی کردند و آنچه عرضه شد، کتاب هایی بشری و تحریف شده است. «یکتبون الکتاب بایدیهم...» (بقره: 79) به همین دلیل است که قرآن به پیامبر صلی الله علیه وآله می گوید: به یهودیان بگو که اگر راست می گوید، تورات را آورده و تلاوت کنید: «قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» (آل عمران: 93) پس این احتمال هست که تورات تحریف نشده باشد و آنچه به نام تورات عرضه شده است، تورات نیست. دیدگاه بعدی که می گوید: کتاب مقدس فعلی بشری است و تحریفی بودن آن معنا ندارد، درست به نظر می رسد؛ زیرا آنچه ما از تحریفی بودن اراده می کنیم؛ این است که کتاب مقدس را الهی درنظر می گیریم و سپس می گوییم تحریف لفظی شده است؛ درحالی که به گفتة خود یهودیان و مسیحیان، این کتاب ها بشری اند و از ادعای ما دربارة تحریف این کتاب ها تعجب می کنند؛ زیرا این کتاب ها تاریخ مشخصی دارند. بنابراین، محل بحث باید کاملاً روشن باشد.

    خلاصه اینکه تورات و اناجیل، بشری اند و تحریف لفظی آنها ـ به معنایی که ما اراده می کنیم ـ خارج از موضوع بحث است. البته شواهدی وجود دارد که اناجیل در ترجمه های مختلف دست کاری شده اند؛ ولی این نیز نمی تواند تحریف باشد؛ زیرا نسخة اصلی وجود دارد و می توان آن را اصلاح کرد و اساساً ترجمه، محل بحث نیست. ممکن است در ترجمة قرآن نیز اشتباهاتی وجود داشته باشد. نکتة دیگر اینکه آیات قرآن هیچ اشاره ای به تحریف انجیل نکرده اند و آیاتی که دربارة تحریف تورات آمده اند، همگی دلالت بر تحریف معنوی دارند، نه لفظی.

    حجیت و اعتبار قرآن کریم و کتاب مقدس

    حجیت یک کتاب به این است که با روش های معتبر ثابت شود که این کتاب، متعلق به نویسنده و همان گفتار و نوشتار است و هیچ تغییری در آن صورت نگرفته است؛ اما اینکه خود نویسنده چقدر حجیت و اعتبار دارد، بحث دیگری است.

    استناد کتاب هایی که در کتاب مقدس آمده، به پیامبرانی که کتاب ها به نام آنان است، قطعیت ندارد[93] و مهم ترین دلیل، حکم مجامعی است که آنها را الهامی دانسته اند. افزون بر این، پیامبری برخی از آنان نیز اثبات پذیر نیست.[94] نکتة دیگر اینکه کتاب مقدس دراصل، ترجمه است و در ترجمه های مختلف، اغلاط و تحریف هایی وارد شده است.[95] برای نمونه، عهد جدید برای افزوده شدن تثلیث، دچار تحریف شده است.[96]

    بنابراین، می بینیم که کتاب مقدس هم از نظر استناد به نویسنده و هم از نظر خود نویسنده، فاقد حجیت است. البته باید توجه داشت که از نظر مسیحیان، کتاب مقدس حجیت دارد.

    مسیحیان برای توجیه آسمانی بودن کتاب مقدس، سه دیدگاه دارند:

    1. تمکین: خدا با توجه به رحمت بی پایان خود، پیام خود را در حدّ ضعف انسانی ما تنزّل داده است؛

    2. املا: روح القدس عهدین را املا کرده است؛

    3. تألیف خدا: مؤلف نهایی عهدین خداست، اما الفاظ آن از خدا نیست. شورای واتیکانی دوم دیدگاه خود را دربارة کتاب مقدس در مصوبه ای با نام «کلام خدا» بیان کرد و جنبة الهی بودن آن را به تفصیل بیان کرد.[97]

    مسیحیان بر این باورند که درواقع، نه کلیسا و نه هیچ شورایی، کتابی را رسمی یا قانونی و معتبر نکرده است؛ بلکه کتاب، یا معتبر است یا نیست، و کلیسا و شورا فقط در حد تشخیص اعتبار، و اعلام آن عمل می کنند. ملاک اعتبار کتاب مقدس از نظر آنان چنین است: 1. نویسندة عهد عتیق باید قانون گذار، نبی و یا رهبر بنی اسرائیل باشد و نویسندة عهد جدید، یا باید یکی از رسولان باشد یا تأیید شده از جانب یکی از آنها در کتاب یادشده باشد؛ 2. شواهد درونی کتاب، دال بر الهامی بودن باشد؛ 3. عقیده و رأی کلیساها (اجماع و اتفاق آرا) بر اعتبار آن باشد.[98]

    اما دربارة قرآن، هم استناد آن به آورنده اش اثبات پذیر است و هم
    وجود تاریخی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله قطعی است و از این لحاظ،
    دارای حجیت است.[99]

    اعتبار کتاب های آسمانی از منظر برون دینی و درون دینی

    از بعد درون دینی، یهودیان، آسمانی بودن انجیل و قرآن مجید را منکرند و مسیحیان، آسمانی بودن قرآن را. قرآن کریم از تورات و انجیلی سخن می گوید که مانند قرآن نازل شده اند؛ حال آنکه عموم اهل کتاب، تورات را نوشتة حضرت موسی علیه السلام می دانند و مسیحیان معتقدند حضرت عیسی علیه السلام هیچ کتابی نداشته و اناجیل، شرح حال و زندگی اوست؛ خود اناجیل نیز ادعای وحی بودن را ندارند و شیوة نگارش آنها نیز این را نشان می دهد. بنابراین، مسلمانان این تورات و اناجیل را قبول ندارند. البته یهودیان و مسیحیان کتاب های خود را به دلیل محتوای آنها وحیانی، مقدس و آسمانی می دانند.[100]

    از بعد برون دینی، قرآن مجید تاریخ روشنی دارد و تواتر آن بر هر محقق منصفی به سادگی اثبات می شود و کسی آن را انکار نکرده است. اما تورات و انجیل، نه تاریخ روشنی دارند و نه تواتری؛ ازاین رو، اعتبار ندارند؛ ولی چنان که گذشت، یهودیان و مسیحیان برای اثبات اعتبار کتاب های مقدس خود، راه های دیگری دارند.[101]

    اوصاف قرآن کریم و کتاب مقدس از نگاه آیات قرآن

    قرآن کریم، تصدیق کنندة کتاب مقدس

    تمام کتا ب های آسمانی چون دارای اصل و ریشة واحد بوده و رسالت یک سانی داشته اند، کتاب های پیش از خود را تأیید و تصدیق کرده اند. انجیل، تورات را[102] و قرآن هر دو را تصدیق کرده اند.[103] ولی قرآن به این دلیل که آخرین کتاب آسمانی و برتر از دیگر کتاب هاست، تنها کتابی است که همة کتاب های پیش از خود را تصدیق کرده و کتابی پس از آن نیامده است تا آن را تصدیق کند.

    توحیدی بودن قرآن کریم و کتاب مقدس

    آیات قرآن در بیان داستان پیامبران، نخستین و مهم ترین شعار آنان را توحید معرفی می کند. دستورات اولیة ده فرمان نیز توحید است.[104] به همین دلیل است که قرآن به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و مسلمانان دستور می دهد به اهل کتاب بگویید که ما در توحید با شما اشتراک داریم.[105]

    تنزیلی بودن قرآن کریم و کتاب مقدس

    آیات فراوانی در قرآن بر تنزیلی بودن آن دلالت دارند که از ذکر آنها می گذریم. دربارة تنزیلی بودن تورات و انجیل نیز آیاتی متعددی داریم که به چند نمونه بسنده می کنیم. آیات «...مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ...» (آل عمران: 93)؛ «وَلْیَحْکمْ أَهْلُ الإِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِیهِ...» (مائده: 47) و «نَزَّلَ عَلَیْک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ مِن قَبْلُ هُدًی لِّلنَّاسِ...» (آل عمران:3 و 4) بر تنزیلی بودن تورات و انجیل دلالت دارند.

    اوصاف هدایتگری این سه کتاب

    در قرآن، این سه کتاب آسمانی اوصافی دارند، مانند: دارای حکم خدا
    بودن،[106] دارای هدایت، رحمت و نور بودن،[107] بصیرت بخش بودن،[108]
    کتاب کامل و بدون عیب،[109] موعظه و پندبودن،[110] فرقان و ذکر بودن،[111]
    قابل اقامه شدن و[112] دارای مفاهیمی چون رستگاری، قیامت و بهشت و جهنم[113] و وعده منجی.[114]

    جهانی بودن قرآن، و بنی اسرائیلی بودن تورات و انجیل

    آیاتی همچون «تَبَارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً»
    (فرقان: 1) و «وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (سبأ: 28) این نکته را می رسانند که قرآن رسالتی جهانی دارد و برای همة مردم نازل شده است؛ ولی آیاتی مانند «وَآتَیْنَا مُوسَی الْکتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًی لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکیلاً» (اسراء: 2) و «وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکتَابَ فَلَا تَکن فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًی لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ» (سجده: 23) نشان دهندة این مطلب اند که تورات و انجیل فقط برای بنی اسرائیل بوده اند و رسالت آنها، هدایت آنان بوده است.

    تحدی (هماورد طلبی) قرآن و عدم تحدّی تورات و انجیل

    قرآن در آیات متعددی هماورد طلبیده کرده است. در آیات «وَإِن کنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ» (بقره: 23) و «أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ» (یونس: 38) به یک سوره، در آیة «أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ» (هود: 13) به ده سوره و در آیة «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» (اسراء: 88) به کل قرآن تحدی کرده است؛ ولی در هیچ جای تورات و انجیل، اشاره ای به هماورد طلبی آنها نشده است.

    نتیجه گیری

    1. با توجه به اینکه تورات، اناجیل و قرآن، منشأ واحدی دارند و همگی الهی اند، مشترکات زیادی دارند؛

    2. با اینکه تورات و اناجیل فعلی بشری شده اند، هنوز در بسیاری از زمینه ها با قرآن اشتراکاتی دارند؛

    3. تمایزات این سه کتاب، بیشتر دربارة وحی، تحریف و یا حجیت و اعتبار آنهاست و در دیگر موارد به نظر می رسد که اشتراکات فراوانی داشته باشند.

     

     

     

     

     


    .[1] مقصود فراستخواه، زبان قرآن، ص22.

    .[2] سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان،ج 18، ص 9.

    .[3] همان، ج3، ص318.

    .[4] کلام و قول خدا از دیدگاه یهودیان نیز همین گونه است؛ یا کنایه از خواست و اراده الهی است و یا کنایه از معنایی از طرف خدا، خواه بواسطه صدایی و یا بوسیله دیگری. در یهودیت نیز تمام نواقص و محدودیت های بشری در سخن گفتن از خدا سلب می شود. (موسی بن میمون، دلاله الحائرین، تحقیق دکتر حسین آتای، ص162و163)

    .[5] سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ص319و320.

    .[6] احمد بهشتی، عیسی در قرآن، ص 174.

    .[7] کهف: 109 / لقمان: 27.

    .[8] آل عمران: 45 / نساء: 171.

    .[9] سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج3، ص321.

    .[10] سیدجلال الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص447.

    .[11] همان، ص453.

    .[12] همان، ص727.

    [13]. Logos

    .[14] سه معنی آخر از New Catholic Encyclopaedia در ذیل مدخلLogos انتخاب شده است.

    [15] Daniel E.Gershenson, "Logos" in Encyclopedia Judaica, Keterpress Enterprises, Jerusalem, Israel, 1996, valum11, P.460&461.

    [16] D.M.Crssan, "Logos" in New Catholic Encyclopedia, The Catholic University of America, Washington, D.C, 1981, valum8, P.968.

    .[17] انجیل یوحنا، 10:14ـ13.

    .[18]. مرضیه شنکائی، بررسی تطبیقی اسماء الهی، ص262.

    [19] . Adam Elyon

    [20] . Adam Kadmon

    [21] . Gershom Scholem, "Adam Kadmon" in Encyclopaedia Judaica, optic, valum1, P.248.

    .[22] سفیرا (sefirah) مفردِ کلمه سفیروت (sefirot) است. سفیراها ده عدد هستند. در عرفان یهودی یعنی قباله، خدا از طریق این ده سفیراها تعین و تشؤون پیدا می کند. این سفیراها به ترتیب از این قرارند: 1. تاج متعالی؛ 2. حکمت؛ 3. عقل؛
    4. عظمت یا غضب؛ 5. قدرت یا عدل؛ 6. جمال یا لطف؛ 7. صبر؛ 8. جلال؛ 9. اساس قوای خلّاقه خدا؛ 10. ملکوت که از آن به سکینه نیز تعبیر می شود.

    Dan Cohn Sherbok, Judaism: History, Belief and Practice, London and New York: Routledge, 2003, p206 and Leo Schaya, The Universal Meaning of Kabbalah, London, George Allen & Unwin LTD, 1971, P.21.

    [23] . Leo Schaya, The Universal Meaning of Kabbalah, optic, P.34.

    [24] . Ibid, P.21.

    [25]. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج2، ص130.

    [26]. همان، ج7، ص260 / الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده کتب.

    [27]. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج7، ص261و262.

    [28]. زخرف: 4 / بروج: 22.

    [29]. درباره استنساخ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج18،ص181و182، ذیل جاثیه: 29.

    [30]. همان، ج 18، ص85 و 86 .

    [31]. حجر: 21.

    [32]. عباس شریف دارابی، تحفه المراد شرح قصیده میرفندرسکی، به اهتمام محمدحسین اکبری ساوی، ص37-44.

    [33]. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص 23.

    [34]. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج20، ص378-380؛ ج18، ص132-134.

    [35]. راب. ا. کهن، گنجینه ای از تلمود، ترجمه امیرفریدون گرگانی، ص150.

    [36] . Zohar

    [37] . Fragmented manifestation

    [38] . Hokhmah

    [39] . Binah

    [40] . uncreated Torah

    [41] . Leo Schaya, The Universal Meaning of Kabbalah, London, George Allen & Unwin LTD, 1971, P.15&16.

    [42] . نحل: 44.

    .[43] حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 232.

    [44]. همان، ص26و 27.

    [45] . همان، ص30و31.

    [46] . همان، ص33.

    [47] . محمدهادی معرفت، «تأویل از دیدگاه علامه طباطبایی»، پژوهش های قرآنی، ش 9 و 10، ص 65ـ67.

    [48]. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج3،ص46تا 52؛ ج13، ص349.

    [49]. همو، قرآن در اسلام، ص38.

    [50] . همو، المیزان، ج3، ص64و65.

    [51]. ر.ک. سیدمحمدعلی ایازی، چهره پیوسته قرآن، / عبدالهادی فقهی زاده، پژوهشی در نظم قرآن.

    [52]. توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص23.

    [53]. Scripture and Translation, Martin Buber & Franz Rosenzweig, translated by Lawrence Rosenwald with Everett Fox (from German language), P.4.

    [54]. نحل: 44.

    [55]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص232.

    [56]. همان، ص110.

    [57]. توماس میشل، کلام مسیحی،، ص26.

    [58]. همان، ص27.

    [59]. کتاب های اپوکریفایی بر دو دسته اند: 1. کتاب های اپوکریفایی عهد قدیم (عبدالرحیم سلیمانی، «درآمدی بر شناخت کتاب مقدس»، هفت آسمان، ش 2، ص154و155) 2. کتاب های اپوکریفایی عهد جدید (همان، ص160و161).

    .[60] این جدول اقتباسی است از جدول صفحه 31 کتاب کلام مسیحی توماس که با اصلاحاتی اینجا آورده شده است.

    .[61] حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص227.

    .[62] ساموئل شولتز، عهد عتیق سخن می گوید، ترجمه مهرداد فاتحی، ص2 / سهیل دیب، التوراه بین الوثنیه و التوحید،
    ص5 و 6.

    .[63] سهیل دیب، التوراه بین الوثنیه و التوحید، ص5و6.

    .[64] محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ترجمة سیداحمد صفایی، ص 49 تا 52.

    .[65] بهرام محمدیان و دیگران، دایرة المعارف کتاب مقدس، ص 5ـ32.

    .[66] غانم الدوری، رسم الخط مصحف، ص85.

    .[67] همان، ص109.

    .[68] همان، ص111.

    .[69] همان، ص88.

    .[70] همان، ص90.

    .[71] همان، ص94.

    .[72] همان، ص117.

    .[73] محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص356 تا 365.

    .[74] همان، ص229.

    .[75] پانورامای کتاب مقدس، راهنمای بصری برای مطالعه کتاب مقدس، / کشف الآیات یا آیه یاب کتاب مقدس، ساروخا چیکی، / آموزش خلاق کتاب مقدس، لارنس ریچاردز، ترجمه شموئیل ایطالیایی _ ریتا نسیان، شورای کلیساهای جماعت ربانی / کتاب­های تفسیری مانند:

    The Interpreter's Bible, New York, Abingdon press, 1952 / The Collegeville Bible Commentary, The Liturgical press, 1989 / Liberty Bible Commentary, The Old_Time Gospel Hour Edition, 1983.

    و کتاب مقدس برای کودکان با تصاویر رنگی مانند:

    A Child's Bible in Colour, Shirley Steem, P.P. Co. LTD, London, 1970 / A Childern Living Bible, Tyndale House Publishers, 1971"

    و کتاب هایی درباره 365 روز سال، مانند:

    The One Year Bible, Tyndale House Publishers, 1986 / Herbert Lockyer, All the Doctrines of the Bible, ZandervanPublishingHouse, Michigan,1964.

    .[76] طوال: هفت سوره طولانی شامل بقره تا توبه که انفال و توبه یک سوره به حساب می آیند، است و مثانی: سوره هایی که ثانی مئین هستند و کمتر از صد آیه دارند و مئین: سوره هایی که بعد از طوال قرار دارند و حدود 100 آیه دارند و مفصل: سوره های حوامیم و قصارالسور هستند.

    .[77] فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج 2، ص 214 / احمدبن حنبل، مسند، ج 28، مسند الشامیین، ح 16982.

    .[78] درباره برتری قرآن در نهج البلاغه در خطبه های متعدد عنوان فضل قرآن تکرار شده است که برخی از آنها خطبه های110، 176 و 198هستند.

    .[79]. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج12، ص102 و103.

    .[80]. همان، ص103و104.

    .[81]. محمدهادی معرفت، صیانةالقرآن من التحریف، ص 37-39.

    .[82]. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 12، ص 105.

    .[83]. محمدهادی معرفت، صیانةالقرآن من التحریف، ص60-78.

    .[84]. ر.ک: همو، صیانةالقرآن من التحریف / حسن حسن زاده آملی، قرآن هرگز تحریف نشده (فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب)، ترجمه عبدالعلی محمدی شاهرودی، / عبدالله جوادی آملی، نزاهت قرآن ازتحریف.

    .[85]. علی الکورانی العاملی، تدوین القرآن، فصل4و5، ص63-174.

    .[86] آرچیبالد رابرتسون، عیسی: اسطوره یا تاریخ؟، ترجمه حسین توفیقی، ص11.

    .[87] حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص168 / آرچیبالد رابرتسون، عیسی: اسطوره یا تاریخ؟، ص11.

    .[88] همو، آشنایی با ادیان بزرگ، ص231و232 / علی محمد دخیل، یا اهل الکتاب، مقارنه بین القرآن الکریم و باقی الکتب السماویه، ص 147 تا 152.

    .[89]. محمدحسین فاریاب، «تحریف تورات و انجیل از دیدگاه قرآن»، معرفت، ش 143، ص137ـ152.

    .[90] ابن سینا، رساله اضحویه فی امر المعاد، بدون ذکر مشخصات، ص 50.

    .[91]. محمد رازی، تفسیر الکبیر، ج 5، ص 122؛ ج 6، ص 191.

    .[92] حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص232تا235.

    .[93] محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ص404 ـ420 / رحمةالله خلیل الرحمن الهندی، اظهارالحق، ص55.

    .[94] محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ص108.

    .[95] همان، ص109تا 115.

    .[96] حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 176.

    .[97] همان، ص167.

    .[98] بهرام محمدیان و دیگران، دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص 5.

    .[99] محمدرضا حکیمی، کلام جاودانه، ص40ـ42.

    .[100] حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 229 و 230 / علی محمد دخیل، یا اهل الکتاب، مقارنه بین القرآن الکریم و باقی الکتب السماویه، ص 171.

    .[101] همو، ، آشنایی با ادیان بزرگ، ص230 / علی محمد دخیل، یا اهل الکتاب، مقارنه بین القرآن الکریم و باقی الکتب السماویه، ص 172.

    .[102]. آل عمران:50 / مائده: 46 / صف: 6.

    .[103]. بقره: 89 / بقره: 91 / بقره: 101 / آل عمران: 3 و 4 / نساء: 47 / مائده: 48 / انعام: 92 / یوسف: 111.

    .[104]. سفر خروج، باب 20 / سفر تثنیه، باب 5.

    .[105] آل عمران: 64.

    .[106]. مائده: 43 / مائده: 45.

    .[107] مائده: 44 / مائده: 46 / انعام: 91 / انعام، 154 / اعراف: 154 / اسراء: 2 / انبیاء: 48.

    .[108] قصص: 43 / اعراف: 203.

    .[109] انعام: 154 / اعراف: 145.

    .[110] اعراف: 145 / غافر:53 و 54.

    .[111] انبیاء: 48.

    .[112] مائده: 66 / مائده: 68.

    .[113] ر.ک: اعلی و اوائل طه.

    .[114] انبیاء: 105.

    References: 
    • ـ ابن سينا، رساله اضحويه في امر المعاد، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • ـ ابن‌حنبل، احمد، مسند، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1420 ق.
    • ـ ا‌بن‌ميمون، موسي، دلاله الحائرين، تحقيق دكتر حسين آتاي، تركيه، مكتبه الثقافه الدينيه، بي‌تا.
    • ـ آشتياني، سيدجلال الدين، شرح مقدمه قيصري، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1372.
    • ـ الاصفهاني،‌ الراغب، معجم مفردات الفاظ القرآن، بي‌جا، دارالكاتب العربي، 1392 ق.
    • ـ الدوري، غانم، رسم الخط مصحف، قم، اسوه، 1376.
    • ـ الكوراني، علي، تدوين القرآن، قم، دارالقرآن‌الكريم، 1418ق.
    • ـ الهندي، رحمةالله خليل الرحمن، اظهارالحق، بي‌جا، مكتبة الثقافة الدينية، بي‌تا.
    • ـ ‌ايازي، سيدمحمدعلي، چهره پيوسته قرآن، تهران، هستي‌نما، 1380.
    • ـ بلاغي نجفي، محمدجواد، الهدي الي دين المصطفي، ترجمة سيداحمد صفايي، تهران، آٰفاق، 1360.
    • ـ بهشتي، احمد، عيسي در قرآن، تهران، اطلاعات، 1375.
    • ـ پانوراماي كتاب مقدس، راهنماي بصري براي مطالعه كتاب‌مقدس، بي‌تا، بي‌جا.
    • ـ توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، تهران، سمت، چ هفتم، 1384.
    • ـ جوادي‌آملي، عبدالله، نزاهت قرآن از تحريف، قم، اسراء، 1383.
    • ـ حسن‌زاده‌آملي، حسن، قرآن هرگز تحريف نشده (فصل‌الخطاب في عدم تحريف كتاب رب الارباب)، ترجمه عبدالعلي شاهرودي، محمدي، قم، قيام، 1381.
    • ـ حكيمي، محمدرضا، كلام جاودانه، تهران، فرهنگ اسلامي، چ پنجم، 1377.
    • ـ دارابي، عباس شريف، تحفه المراد شرح قصيده ميرفندرسكي، به اهتمام محمدحسين اكبري ساوي، تهران، الزهراءسلام‌الله‌عليها، 1372.
    • ـ دخيل، علي محمد، يا اهل الكتاب، مقارنه بين القرآن الكريم و باقي الكتب السماويه، بيروت، دارالهادي، 2002.
    • ـ ديب، سهيل، التوراه بين الوثنيه و التوحيد، بيروت، دارالنفائس، چ دوم، 1985.
    • ـ رابرتسون، آرچيبالد، عيسي: اسطوره يا تاريخ؟، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز اديان و مذاهب، 1378.
    • ـ رازي، محمد، تفسير الكبير، بيروت، دارالفكر، 1430 ق.
    • ـ ريچاردز، لارنس، آموزش خلاق كتاب‌مقدس، ترجمه شموئيل ايطاليايي _ ريتا نسيان، شوراي كليساهاي جماعت رباني، بي‌جا، بي‌تا.
    • ـ ساروخا چيكي، كشف‌الآيات يا آيه‌ياب كتاب‌مقدس، تهران، آفتاب عدالت، بي‌تا.
    • ـ سليماني، عبدالرحيم، «درآمدي بر شناخت كتاب مقدس»، هفت آسمان، ش 2، 1378.
    • ـ سيدمحمدحسين طباطبائي، قرآن در اسلام، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1373.
    • ـ شنكائي، مرضيه، بررسي تطبيقي اسماء الهي، تهران، سروش، 1381.
    • ـ شولتز، ساموئل، عهد عتيق سخن مي‌گويد، ترجمه مهرداد فاتحي، بي‌جا، شوراي كليساهاي جماعت رباني، بي‌تا.
    • ـ صدرالدين الشيرازي، ‌محمد، مفاتيح‌الغيب، تهران، انجمن حكمت و فلسفه ايران، 1363.
    • ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القران، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1417 ق.
    • ـ فارياب، محمدحسين، «تحريف تورات و انجيل از ديدگاه قرآن، معرفت، شماره 143، آبان، 1388، 137ـ153.
    • ـ فراستخواه، مقصود، زبان قرآن، تهران، علمي و فرهنگي، 1376.
    • ـ فقهي‌زاده، عبدالهادي، پژوهشي در نظم قرآن، تهران، جهاد دانشگاهي، 1374.
    • ـ كاشاني، فيض، المحجة البيضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، بي‌تا.
    • ـ كهن، راب. ا .، گنجينه‌اي از تلمود، ترجمه اميرفريدون گرگاني، بي‌جا، چاپخانه زيبا، 1350.
    • ـ محمدهادي معرفت، صيانةالقرآن من التحريف، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1413 ق.
    • ـ محمديان، بهرام و ديگران، دايرة المعارف كتاب مقدس، تهران،‌ نشر روز نو، 1380.
    • ـ ميشل، توماس، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چ دوم، 1381.
    • ـ معرفت، محمدهادي، التمهيد في علوم القرآن، قم، موسسه نشر اسلامي، چ دوم، 1415 ق.
    • ـ ـــــ ، «تأويل از ديدگاه علامه طباطبايي»، پژوهش‌هاي قرآني، ش 9 و 10، 1376، ص65_ 67.
    • A Childern Living Bible، Tyndale House Publishers، 1971.
    • Buber، Martin & Franz Rosenzweig، Scripture and Translation، translated by Lawrence Rosenwald with Everett Fox (from German language)، Indiana University Press، 1994.
    • Crssan، D.M.، "Logos" in New Catholic Encyclopedia، The Catholic University of America، Washington، D.C، 1981.
    • Gershenson، Daniel E.، "Logos" in Encyclopedia Judaica، Keterpress Enterprises، Jerusalem، Israel، 1996.
    • Liberty Bible Commentary، The Old-Time Gospel Hour Edition، 1983.
    • Lockyer، Herbert، All the Doctrines of the Bible، ZandervanPublishingHouse، Michigan، 1964.
    • Schaya، Leo، The Universal Meaning of Kabbalah، London، George Allen & Unwin LTD، 1971.
    • Scholem، Gershom، "Adam Kadmon" in Encyclopedia Judaica، Keterpress Enterprises، Jerusalem، Israel، 1996.
    • Sherbok، Dan Cohn، Judaism: History، Belief and Practice، London and New York: Routledge، 2003.
    • Steem، Shirley، A Child، s Bible in colour، P.P. Co. LTD، London، 1970.
    • The Collegeville Bible Commentary، The Liturgical press، 1989.
    • The Interpreter، s Bible، New York، Abingdon press، 1952.
    • The One-Year Bible، Tyndale House Publishers، 1986.
    • The Oxford Companion to the Bible، Ed by Bruce M. Metzger & Michael D. Coogan، New York، Oxford، 1993.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقوی، حسین.(1388) بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن کریم. فصلنامه معرفت ادیان، 1(1)، 9-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین نقوی."بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن کریم". فصلنامه معرفت ادیان، 1، 1، 1388، 9-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقوی، حسین.(1388) 'بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن کریم'، فصلنامه معرفت ادیان، 1(1), pp. 9-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقوی، حسین. بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن کریم. معرفت ادیان، 1, 1388؛ 1(1): 9-42