اندیشه هندو و بودایی تناسخ در اهل حق (یارسان)
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
شاید در بررسی تاریخ ادیان در ایران، کمتر فرقة مذهبی، به تنوع و وسعتِ جذبِ اندیشه های کهن به مرتبه اهل حق (= یارسان) برسد. فرقه اهل حق، آمیزه ای از اندوخته های ادیان ایران باستان، به انضمام اندیشه های متصوفه مسلمان است. در مورد منشأ مسلک مزبور، بین محققان اتفاق نظری وجود ندارد؛ مینورسکی، ایشان را منشعب از مذهب شیعه می داند (سلطانی، 1371، ص48)، اما بیشتر پژوهشگران براین باورند که عناصر ادیانِ آریایی و زرتشتی، بیش از هر دین دیگری در اهل حق به چشم می خورد (صفی زاده، 1361الف، ص36و23).
بزرگان یارسان، براساس اسطوره های موجود در متون مذهبی خود، تمایل دارند تاریخ پیدایش این فرقه را به قرن دوم هجری برگردانند و با ایجاد نظمی تاریخی، آن را وارث نهضت های علوی منطقه زاگرس در قرون نخستین اسلامی معرفی کنند (سلطانی، 1371، ص60و56و47و30و27-26و20؛ بی نام، 1375، ص86). برخی محققان معاصر نیز فرضیه مذکور را پذیرفته اند (طبیبی، 1351، ص 54). بی تردید، گرچه در کردستان و اورامانات، خاندان علوی ابودلف و حسنویه، به همراه جنبش های مذهبی شیعی همچون مبارکشاه علوی، مشهور به شاه خوشین حضور داشته اند و اهل حق، بعدها از ایشان متأثر شدند، اما نمی توان گفت: اهل حق، دقیقاً همان علویان قرون اولیه اسلامی اند، چنان که برخی ادعا می کنند که مسلک یارسان در قرن دوم هجری توسط بهلول ماهی، شاگرد امام ششم شیعیان اثنا عشری پدید آمده است (صفی زاده، 1357، ص132). درحالی که منابع ملل و نحلی در قرون پنجم و ششم هجری، هیچ گونه اشاره ای به یارسان نمی کنند. از سوی دیگر، با نگاهی به مجموعة رسائل دینی اهل حق، آشکار می شود که آثار مزبور از قرن هشتم به بعد نگارش یافته اند. این امر بیانگر تأسیس نظام مندِ فرقه ای است که از سنن دیرپای مذهبی در منطقه کردستان و اورامانات، که زمانی مأمن افکار دینی رانده شده بود، بهره برداری گسترده ای کرده است (بی نام، 1375، ص31؛ صفی زاده، 1360، ص59).
در سده هشتم هجری، سلطان اسحاق از مردم برزنجه کردستان با تشکیل فرقه یارسان، آداب و رسوم خاصی را برای پیروان پایه ریزی و نهادینه کرد (صفی زاده، 1360، ص55-54). اگرچه زندگی وی، آمیخته با افسانه و اغراق است، اما در تأسیس اهل حق توسط وی و شیخوخیت او در میان یارسان تردیدی وجود ندارد. (ایوانف، 1329، ص67؛ بی نام، 1375، ص295؛ جیحون آبادی، 1361، ص29). با ظهور اهل حق، برخی شهرها و اماکن در کردستان تقدسی ویژه یافت (بی نام، 1375، ص33؛ صفی زاده، 1387، ص31). حتی پردیور، محل زندگی سلطان اسحاق، قبلة یارسان شد (همان، ص281و111). به تدریج، پایگاه جغرافیایی مشاهیر اهل حق به طوایف کرد و لر محدود نماند، بلکه مشایخ صوفی شرقِ ایران را نیز دربرگرفت (صفی زاده، 1387، ص421و324-323و214و206و188و180).
روشن است که تا به امروز پژوهش اساسی در مورد اصل بنیادین ایدئولوژی اهل حق، یعنی تناسخ، که به نظر می رسد از ادیان هندی- بودایی اخذ شده، انجام نشده است. منابع تحقیقی موجود در بیشتر موارد، آشکارا به تخریب و یا به تحسینِ کورکورانه اندیشه های موجود در اهل حق پرداخته و حتی عده ای مانند نورعلی الهی، به تحریف برخی مفاهیم اهل حقی دست زده اند که در ادامه به آن اشاره خواهد شد. البته در این میان، بوده اند کسانی همچون محمد مُکری و صدیق صفی زاده که بی طرفانه و با تلاشی گسترده، دست به چاپ نسخ خطی اهل حق زده و راه را برای پژوهشگران گشوده اند. هرچند پیگیری اینکه اندیشه تناسخ چگونه و به چه میزان در یارسان تأثیر گذاشته، کاری است دشوار، اما هدف این مقاله این است که تاحدممکن میزان و چگونگی تأثیرگذاری این اندیشه هندی ـ بودایی، از لابه لای متون یارسان، با رویکرد تحلیلی ـ تاریخی و مطالعة اسنادی نشان داده شود.
اهل حق و ادیان باستانی
اساطیر و اندیشه های موجود در متون اهل حق، تا حدود زیادی متأثر از ادیان باستانی است. کمتر داستانی در منابع موجود یارسان، دارای تمِ مستقلی است، به عبارت دیگر، داستانی مشهور از کتاب مقدس، یا از متون زرتشتی نقل و سپس فردی از شیوخ اهل حق در آن گنجانیده می شود. وجود بدوی ترین عقاید توتم پرستی در رسائل یارسان نیز قابل توجه است (صفی زاده، 1361ب، ص42). برخی محققان به این موضوع اشاره کرده اند (افشاری، 1370). آیین زرتشت نیز مفهوم امشاسپندان را در قالبی نو به نام هفتوانه به فرقه مزبور وام داده است (بی نام، 1375، ص291و275؛ خدابنده، 1382، ص42-40؛ صفی زاده، 1361الف، ص102). یارسان نیز از زرتشتِ پیامبر با احترام خاصی یاد می کنند (صفی زاده، 1360، ص103). همچنین یهودیت ازجمله ادیانی است که اهل حق تا اندازه ای از ایشان متأثرند. نفوذ داستان های کتاب مقدس در متون مزبور کاملاً محسوس است (ایوانف، 1329، ص52، 17، 8؛ جیحون آبادی، 1361، ص13-10؛ صفی زاده، 1360، ص125، 122-121، 117-116). برای نمونه، حضور پررنگ اندیشه حلول (Incarnation) در متون اهل حق، که یارسان از مسیحیت اقتباس کرده و برخی محققان آن را با تناسخ (Reincarnation) یکی گرفته اند، از اندیشه های بنیادی فرقه مزبور شمرده می شود (سوری، 1344، ص34-33؛ جیحون آبادی، 1361، ص493 و64؛ ایوانف، 1329، ص29). دیدگاه های غالیانه شیعی، ازجمله موارد دیگری است که به ایدئولوژی اهل حق ضمیمه شده تا امام علی علیه السلام، نخستین امام شیعیان اثنا عشری را به مقام انسان ـ خدایی برساند (جیحون آبادی، 1361، ص205و189و50-49؛ ایوانف، 1329، ص24-21). لازم به یادآوری است، به رغم اقتباسات گسترده در حوزه اندیشه و مناسک از ادیان مختلف، یارسان نگاه برتری طلبانه خود را در حوزه های مزبور نسبت به جنبش های شیعی در قرون هشتم و نهم معاصرِ خود مانند، حروفیه و بکتاشیه حفظ کرده است (سوری، 1344، ص47؛ صفی زاده، 1360، ص96؛ جیحون آبادی، 1361، ص478-477) و گاه در داستان های طایفه مزبور، برخی مشایخ یارسان، جایگاهی بالاتر از ائمه اثنا عشری یافتند (جیحون آبادی، 1361، ص224). در تنها موردی که اهل حق، آشکارا به ستیز با گروهی مذهبی برخاستند، اهل سنت در اسلام بودند که اهل حق همواره از ایشان با صفات بدی در آثارشان یاد کرده اند (جیحون آبادی، 1361، ص210و207؛ ایوانف، 1329، ص118).
دیدگاه اسلام درباره تناسخ
کاملاً روشن است که تناسخ چه از نظر عقلی و چه در اندیشه اصیل اسلامی- شیعی مردود شناخته شده است (ر.ک: مشکانیِ سبزواری، 1391). دیدگاه هایی در قرآن وجود دارد که برعقیده تناسخ خط بطلان می کشد و به طور آشکار نشان می دهد که عقیده بازگشتِ مکرر انسان به دنیا، ناسازگار با آموزه های دینی اسلام و آیات نورانی قرآن است. به عنوان نمونه، آیاتی از سورة مؤمنون به چگونگی آفرینش انسان، مرگ و رستاخیزِ دوباره وی اشاره دارد (مؤمنون: 16-14). مضمون این آیات به نحوی دیگر در سوره روم تکرار می شود (روم: 40). در جایی دیگر، آمده است: تا آن گاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، می گوید: پروردگارا، مرا بازگردانید. شاید من در آنچه وانهاده ام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است، این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد (مؤمنون: 100-99). در این آیات، کاملاً روشن است که عده ای از مردم تقاضای بازگشت به دنیا می کنند، ولی پاسخ مثبت دریافت نمی کنند. مفسران بسیاری در راستای ردّ مقوله تناسخ به این آیه استناد کرده اند که از آن جمله می توان به علّامه طباطبائی و مرحوم طبرسی اشاره کرد (طباطبائی، 1393، ج15، ص68؛ طبرسی، 1407ق، ج7، ص187). در جایی دیگر از قرآن، به این مطلب اشاره شده که انسان در مجموع دو حیات و مرگ دنیوی و اخروی را تجربه می کند (بقره: 28؛ غافر: 11) و در آیه ای دیگر، عقیده بازگشت و تناسخ، آشکارا نفی شده است (اعراف: 53؛ ر.ک: ناصح، 1385؛ اسدی،1390) امامان شیعه دوازده امامی نیز با تشریح مرگ و رستاخیز به نفی مفهومِ تناسخ پرداخته اند. امام علی علیه السلام می فرماید: آنها (مردگان) نه می توانند کارهای بد خود را جبران کنند و نه توانایی دارند چیزی بر حسنات خود بیفزایند (نهج البلاغه، خطبه 188).
در این بین، امام رضا علیه السلام به طور شفاف موضع خود را نسبت به تناسخ با گفتن این جمله اعلام کرد: هرکس قائل به تناسخ باشد کافر است (صدوق، 1390، ص203-202). در کتب حدیثی شیعه نیز در مخالفت با اندیشه مزبور مطالبی بیان شده است. امام رضا علیه السلام می فرماید: هرکس قائل به تناسخ باشد هر آینه به خدای بزرگ جهان، کفر ورزیده و بهشت و دوزخ را تکذیب کرده است (مجلسی، 1357، ج4، ص321). در کنار آیات قرآنی و احادیث ائمه شیعه اثنا عشری، فلاسفة مسلمان مشایی نیز بر امتناع عقلی تناسخ تأکید کرده و گام های جدی در این راستا برداشته اند (ر.ک: یوسفی، 1388). دلایل فلسفی آنها شامل برهان افزایش، برهان لزوم کثرت واحد و وحدت کثیر، برهان تعادل و همچنین موارد دیگری است که در مقالات و کتب متعددی راجع به آن بحث شده است (ر.ک: طوسی، 1407ق). در این میان، صدرالمتألهین به طور مفصل این مسئله را از زوایای مختلف بررسی نمود(ر.ک: رضا اکبر و حسین شمس، 1386) و هم زمان علاوه بر پذیرش دلایل فلاسفه پیش از خود، برهان دیگری به نام برهان قوه و فعل که مبتنی بر حرکت جوهری است، مطرح کرد (ر.ک: رجبی، 1389).
حال این پرسش در ذهن شکل می گیرد که اندیشه تناسخ از کجا و چگونه به برخی از فرقه های اسلامی مانند: اهل حق و دروزیه راه یافته است؟ نگاه های متعصبانه موافقان و مخالفان تا به امروز راه به جایی نبرده است. به عنوان نمونه، در دوره معاصر یکی از پیشوایان اهل حق به نام نورعلی الهی، به جای پاسخ به این سؤالات، با انتشار آثاری دست به تلاشی ناموفق جهت اسلامیزه کردن مفهوم تناسخ در بین اهل حق زده است و اندیشه مزبور را به جای تناسخی، تکاملی نامیده، اما حدود و مرزهای دو اصطلاح را مشخص نکرده و هزارتویی دیگر آفریده است (نورعلی الهی، 1371، ص50و83 و66-57). برخی از نویسندگان و مصححان دیگرِ آثار یارسان نیز تاحدودی به همان راه رفته اند و در تطبیق الگوی اصلی ایدئولوژی اهل حق با اندیشه های شیعه دوازده امامی گام برداشته اند و برخی از واقیعت های موجود در متون مانند مفهوم تناسخ را تشبیهِ ساده انگاشته (بی نام، 1375، 162) و یا اینکه دست به جایگزینی و تحریف مقوله وحدت وجود با مفهوم حلول و تناسخ کرده اند (همان، ص31).
دیدگاه ادیان هندی درباره تناسخ
نظریه تناسخ شاملِ تولد مجددِ روح یا نفس، در زنجیره ای فیزیکی است که به طور عادی شامل انسان و حیوانات می شود. به این طریق، همه انسان ها نتایج خوبی یا بدی اعمالشان را می بینند و کردار و پندار و گفتارشان در زندگی گذشته، تعیین کننده شرایط تولد مجددشان خواهد شد (بی نام، 1998، ص 635). نظریه مزبور در ادیان هندی به کارما شهرت دارد. این تولدهای مکرر در چرخة باززایی (سمساره) (Samsara) اتفاق می افتد که از جهل، شهوت و نفرت سرچشمه می گیرد. اعمال نیک به تولدهای مفید و سالم و آثار کردار زشت، به تولد مضر و بیمارگونه و ناخوشایند منجر می شود. زایشِ مجددِ خوب در سه قلمرو خدایان، نیمه خدایان و بشر انجام می شود و باززایی بد در قلمرو حیوانات، اشباح و موجودات جهنمی (باسْوِل، 2004، ص 712-723).
با وجود اینکه عقیده به تناسخ در بین بسیاری از ملل و فرهنگ ها، مانند بومیان مرکزی استرالیا، غرب آفریقا، هند باستان، یونان و مصر وجود داشته، اما مهم ترین و پیچیده ترین تفکرات در این حوزه، توسط هندوئیسم، بودیسم و به طورکلی، ادیان آسیایی عرضه شده است (بی نام، 2009، ص 888). محققان بحث های زیادی دربارة منشأ نظریه تناسخ در میان ادیان هندی بیان کرده اند. برخی از نشانه های عقیده به تشریفات مذهبی، که در ادبیات باستانی وداها ثبت شده، به گونه ای استوار به تأثیر تشریفات قربانی برای دستیابی به جایگاهی در بهشت اشاره دارد. برخی پژوهشگران، به این نتیجه رسیده اند که نیروی مناسک قربانی ودایی، باید به مثابه منادی بعدی تئوری کارما، سمساره و تناسخ شناخته شود (باسْوِل، 2004، ص 712). نیروی نذر، قدرتِ ذکر و قربانی دادن، می تواند به رستگاری و رهایی از چرخه تناسخ در ادیان هندی منتهی شود (بی نام، 1998، ص 635). در میان اهل حق نیز این سه رفتارِ مذهبی، در کنار هم جزو فرایض دینی محسوب شده که برای متوقف کردن چرخة باززایی ضروری می باشد. برخلاف نظر نورعلی الهی، یکی از رهبران اهل حق، که معتقد است: تناسخیون برای انتقالات روح، آغاز و انجام، بدایت و نهایتی قائل نیستند (الهی، 1371، ص83)، باید اذعان کرد: در ادیان هندی همه ابناء بشر می توانند از چرخه سمساره رها شوند (جونز، 2005، 7679). تفاوت هایی در نظام تناسخ بودایی، با ادیان هندوئیسم و جینیسم وجود دارد. بااین حال، تمام ادیان مزبور تهذیب افکار و ایفای کردار پرهیزکارانه را تا زمان مرگ سفارش می کنند که ضامن یک تولدِ مجددِ مطلوب است. در مجموع، می توان گفت: کل نظام اخلاق ادیان هندی مبتنی بر فرضیه بقای روح پس از مرگ و تجدید آن در زندگی بعدی است.
دیدگاه اهل حق درباره تناسخ
در میان فرقه های منتسب به تشیع در جهان اسلام نیز گاهی عقیده به تناسخ در کانون عقاید دینی قرار گرفته است. ازجمله دروزیان لبنان و سوریه، براین باورند که برای دستیابی به تکامل باید تناسخ را تحمل کنند. در دنیا بالاترین درصد به یاد آوردن زندگی گذشته در میان همین گروه رخ داده است. برخی محققان به نوشتن این گونه تجربیات پرداخته اند (ایان، 1997، ص 4ـ5، 12، 38، 70، 79، 89، 129، 131).
فرقه دیگری که موضوع این بحث است، فرقه یارسان است که به تناسخ، حلولِ روحِ خدا و تولد انسان- خدایانِ کوچک و بزرگ معتقدند که ممکن است نشئت گرفته از اندیشه های هندی باشد.
اساس آیین اهل حق، بر مفهوم دُن به دُن یا همان تناسخ بناشده است. واژه دُن، لفظی ترکی به معنای جامه می باشد. بنابر اعتقادات یارسان، آدمی هزارویک دُن عوض می کند و با عبور از جامه های گوناگون، جزای کردار گذشته خود را می بیند. اگر کردار وی نیک باشد، به جامة متمولین و اگر مرتکب اعمال زشت شود، به جامه فقرا درآمده و دچار ناملایمات خواهد شد (جیحون آبادی، 1361، ص70). هر انسانی پس از تعویض هزار و یک جامه و لزوماً انجام اعمال نیک، به ابدیت می پیوندد (صفی زاده، 1387، ص22). بااین حال، ممکن است بر اثر خطا و گناهکاری در بیش از یک میلیون بدن ظاهر شود (خواجه الدین، 1358، ص104ـ103). بنابراین، اگر عده ای تفاوتِ تناسخ هندی را با نمونه اهل حقی اش در این دانسته اند که تناسخ در ادیان مزبور محدودیت ندارد و در یارسان محدود به هزارویک دُن به دُن شده است، به خطا رفته اند (محمدی، 1384، ص91). قاعده دُن به دُن در این طایفه، معمولاً این گونه است که ارواح نیک اندیش در تنِ انسان های خوب و ارواح زشت خو در جسم انسان های بد ظاهر می شوند. برای نمونه، روح هر پیامبر در تن پیامبران بعدی (جیحون آبادی، 1361، ص163، 160، 159، 154، 122-121) و یا ائمه شیعه اثنا عشری (همان، ص231) و یا شیوخ اهل حق جای می گیرد (همان، ص173، 171، 170، 168، 129). بزرگان یارسان، در مواردی باززایی بهتری را به پیروان پارسای خود نوید داده اند (همان، ص435). نویسندگان متون مقدس یارسان، تمایل دارند این اندیشه را به خوانندگانشان بقبولانند که برخی بزرگان اهل حق، در ادواری از تاریخ، دُن پادشاهان کیانی ایران (صفی زاده، 1360، ص120-119، 86، 55، 48-47) و زمانی دیگر از پهلوانان شاهنامه بوده اند (همان، ص114-113). این نگاه، البته به شاهان باستانی محدود نمی ماند. در روایتی مربوط به دوره اسلامی، شاه عباس اول دُن بابایادگار یکی از مشاهیر اهل حق معرفی می شود (جیحون آبادی، 1361، ص528). اهل حق در چرایی اعتقاد به تناسخ، دقیقاً همان نظام اندیشه هندو و بودایی را پذیرا شدند که در اینجا به آن اشاره خواهد شد.
لازم به یادآوری است که در شرایطی خاص، انسان های خوب پس از مرگ در حیوانات تناسخ می یابند. دلیل آن هم دستیابی زودتر به رستگاری و رهایی از چرخه تناسخ و یا قربانی شدن در راه پیروان اهل حق عنوان شده است (همان، ص377، 375، 134). داستان های مربوط به قربانی روحی پاک در بدن حیوانات، تا حدودی رنگ و لعاب ساختار داستان های هندی جاته که (به معنی تجسد و اصطلاحاً حکایات مربوط به تولدهای متوالی بودا در چرخه زندگی است) را در ذهن تداعی می کند که سابقه ای در گفتمان ایرانی- اسلامی ندارد (الدنبرگ، 1340، ص291؛ اسماعیلی، 1384، ص206-205، 174). مثال های متعدد دیگری نیز از تجسد پیروان یارسان در موجودات دیگر می توان نام برد (ایوانف، 1329، ص137، 59، 40). بااین حال، غالب تجسدهای حیوانی به دلیل پاک شدن از کردار زندگی های گذشته صورت می پذیرد، چنانچه در روایتی بهلول، علت تجسد هارون الرشید را در بدن ناقه ای این گونه شرح می دهد:
برو حال شاکر بشو زین جفا |
|
که تا پاک گردی ز جرم و گناه |
(جیحون آبادی، 1361، 228-226)
معمول این است که اگر گناه فردی بیش از اندازه باشد، در قالب حیوانات متولد می شود، اگر نه در دُن های بعدی تنها در انسان های بد تناسخ می یابد. نمونه هایی از آن را جیحون آبادی نقل کرده است (همان، ص214، 210، 195). به طور خلاصه، می توان گفت: تعریف، تشریح و علل وجود تناسخ در نزد اهل حق، به گونه ای نظام مند از ادیان هندو و بودایی به وام گرفته شده است.
در اندیشه دُن به دُن، تمامی مخلوقات حضور دارند و حتی خداوند نیز از آن مستثنا نیست (مکری، 1381). با این حال، افراد معدودی تأثیر اندیشه هندی مزبور را ممکن دانسته اند (خواجه الدین، 1358، ص12). درواقع، در بسیاری از آثار اهل حق، ترکیبی همزمان از تناسخ و حلول به وقوع می پیوندد (جیحون آبادی، 1361، ص110). موارد متعددی در این متون وجود دارد که فردی از پیامبران یا مشاهیر یارسان، دو حالت را دریک زمان تجربه می کند (صفی زاده، 1361ب، ص125-122؛ القاضی، 1359، ص45؛ جیحون آبادی، 1361، ص160، 120). با این توضیحات، می توان این فرضیه را مطرح کرد که تناسخ و حلول با این شکل، نه در مسیحیت بلکه تنها در اندیشه های هندی با عنوان أوَتار(Avatara) قابل ردیابی است. این واژه منشعب از واژه سانسکریت اواتارا است (جونز، ریان، 2007، ص 57). در لغت، به معنای هبوط و نزول و در اصطلاح به معنای حلول خداوند در قالب انسانی و تجسم عامل الهی است. اواتارها، اساساً به دنیا نمی آیند و حقیقتاً نمی میرند (کلسترمایر، 1998، ص 33). نمونه ای از این آمیختگی حلول و تناسخ در آیین هندو را در زندگی بودا می توان دید. وی، نهمین مظهر خدای ویشنو بود که در عین حال، تناسخ های حیوانی و انسانی بی شماری را از سر گذراند (همان، ص 44). بر این اساس، در زندگی مؤسس اهل حق نیز این ویژگی مشاهده می شود. سلطان اسحاق، در همان حال که کمال ظهور ذات حق در لباس بشری بوده، تناسخ های زیادی را تجربه کرده است (بی نام، 1375، ص295؛ جیحون آبادی، 1361، ص29؛ ایوانف، 1329، ص67). در روایتی دیگر آمده است: بابانجوم که می سراید: زروان بودم/ در دوران باستان زروان بودم/ اهریمن و اورمزد و یاران را دیدم (صفی زاده، 1363، ص63). به نظر می رسد، اهل حق همان الگوی اواتارا در دین هندو را برای مؤسسانِ مذهبِ خود برگزیدند. به عبارت دیگر، بزرگان فرقه مذکور در عین تناسخ های متعدد، حلول خداوند را نیز به طور همزمان تجربه کردند.
نویسندگان متون اهل حق، معمولاً اندیشه تناسخ را در همان ابتدای آثارشان شرح می دهند. تقریباً تمامی داستان هایی که به دنبال هم روایت می شوند، بر همین تفکر پایه ریزی شده اند. نمونه مشخص و آشکار آن، اثر حق الحقایق (شاهنامه حقیقت) می باشد. در آغاز این شاهنامه، بسط معنای تناسخ یا دُن به دُن در همان بخش های نخستین کتاب صورت می گیرد. نویسنده در این قسمت، تئوری تناسخ را تأیید و آن را شرط دیدار حق بیان می کند. سپس، به نقل روایتی می پردازد که هفتنان از ذات حق، آفرینشِ آدم و حوا را طلب کردند. خداوند بار ِدیگر پیمانِ خود را با ایشان یادآور و سختی هایی که در دنیا به هنگام دُن به دُن شدن به آنان روی خواهد آورد، بیان می فرماید. جیحون آبادی سپس، به تشریح عقیده تناسخ در تمامی موجودات می پردازد (همان، ص48، 45ـ43). وی تناسخ را لازمة عدل الهی می داند و خط بطلان بر عقیده اسلامی- قرآنی رستاخیز کشیده، معتقد است: احکام خداوند در اسلام واژگونه فهم شده اند و از خوانندگانش می پرسد: آیا اگر فردی از این دنیا، گناهکار درگذشت، منصفانه است که تا ابد در آتش جهنم بسوزد؟ او در این جهت گیری، به دلایل وجودی اندیشه تناسخ در ادیان هندی تکیه کرده و خود پاسخ می دهد:
سزاوار نبود کسی در زمین |
|
به دنیا نموده گناه این چنین |
(همان، ص179)
یا در جایی دیگر می سراید:
اگر دُن به دُن در زمان نیست راست |
|
خداوند کجا و عدل او در کجاست |
(همان، ص 181).
درنهایت نویسنده اهل حقی، دین اسلام را به نفع ایده تناسخ رد کرده، می سراید:
حقیقت روا کرد اندر جهان |
|
شدی ناسخ دین اسلامیان |
(همان، ص 65).
عقیده به تناسخ در بین مشایخ یارسان، در همان دایره نظام اندیشه هندی-بودایی و نه دین اسلام، تا اواخر دوره قاجار ادامه می یابد (ایوانف، 1329، ص131، 120-119). بااین حال، در دهه 1340 شمسی، همزمان با تحولات فکری گسترده مذهبِ شیعه در ایران، نورعلی الهی تفسیر جدیدی از مفهوم تناسخ ارائه داد. وی اعلام کرد: موضوع تناسخ از سیر تکامل جداست و عموم حکماء اهل حق، تناسخ را با آن کیفیتی که تناسخیون معتقدند، باطل می دانند. وی ادله ای که بیان می کند، این است که تناسخیون به سیر تکامل اعتقاد ندارند و تناسخ را بدون نتیجه نهایی و هدف معین می دانند (الهی، 1373، ص621-620). تأویلات نورعلی الهی از اندیشه تناسخیون هندی، که با هدف اسلامیزه کردن مفهوم تناسخ صورت گرفت، ظاهراً با کامیابی همراه نبود. وی با تفسیرِ اصطلاح دُن به دُن، آن را از معنای حقیقی اش دور و تناسخ را به شباهت ذاتی دو تَن در دو دوره متفاوت تقلیل داد (همان، ص625). شگفت اینکه، وی خود در اثر دیگرش روحِ خود را منتسب به فردی به نام سید نورعلی می داند که در هندوستان می زیسته است (الهی، 1370، ص128).
مضامینِ پنهانِ هندی ـ بودایی در متون یارسان
معمولاً نویسندگان اهل حق، برای بیان تأثیرپذیری خود از اندیشه های هندو و بودایی، زبان پیچیده ای به کار می گیرند. حضور افکار و مناسک مزبور، مانند زرتشتی گری و اندیشه های غالیانه شیعی ملموس نیست. گرچه کشف پیام پنهان متون کاری است دشوار، اما به نظر می رسد، پیام های ارتباطی در متون را از طریق تکرارپذیری داده های مشابه بتوان آشکار کرد. در این مقوله، به مواردی از این دست اشاره می شود:
تبار هندی برخی از بزرگان اهل حق: ارتباط معنوی مشاهیر اهل حق با هندوستان، شایسته توجه است. برای نمونه، شاه خوشین مصداق بارزِ این همسویی است. نویسندگان اهل حقی درباره زندگی او نوشته اند: وی از مادری باکره متولد شد و درباره زندگی قبلی او می سرایند:
نهان گشت در هند چون کبریا |
|
زپس در لرستان بزد بارگاه |
(جیحون آبادی، 1361، ص179).
این متن اشاره به این مطلب دارد که شاه خوشین، پیش از تولد در لرستان و در زندگی قبلی اش هندی بوده است. ارتباط وی با هندوان، محدود به این ابیات نمی شود. وی در ادامه، شاه از زبان نویسندگان متون یارسان، ]سالک[ هندو را در طریقت مذهبی مقدم تر از هرکسی قرار می دهد:
به هر دو سرا هندوست رستگار |
|
همیشه بود پیش در هر قطار |
(همان، ص296).
در اثری دیگر، وی سیاهان هندو را به عقاب تشبیه می کند که هرجا بلندتر باشد، آنجا لانه می سازند، بابا خوشین نیز این را می پسندد (ایوانف، 1329، ص43). در روایتی دیگر از وی آمده است: ای یاران به سوی کوه بسو بیایید، تیزی شمشیر و باریکی مو به هندو نمی رسد و می دانم که هندو جلوتر از همه قباله راز مگو را می یابد (صفی زاده، 1360، ص35). جالب تر اینکه، مریدان خاصه وی هم بعضاً در زندگی گذشته خود هندی بوده اند. در این ارتباط، قاضی به شاه خوشین می گوید:
ز هندوستان درزمان رضا |
|
بدم جام حقانی در آن سرا |
و در جایی دیگر، خداداد به شاه خوشین می گوید:
به هندوستان دوره شاه رضا |
|
بُدی میرویس نام من از وفا |
(جیحون آبادی، 1361، ص 286-285، 273)
متصل کردن تبارِ بزرگان اهل حق، به هندوستان به این چند نمونه محدود نمی شود. از سوی دیگر، برخی سرایندگان متون اولیه یارسان، در ادامه نام هایشان دارای پسوندهای شرقی اند که می تواند نشان از محل تولد یا زندگی شان باشد. مانند پیرقابیل سمرقندی، پیرسلیمان سیستانی و پیر رحمت بمبئی (بی نام، 1375، ص130، 92). پیرفیروز هندی، از دیگر مشاهیر اهل حق، که اصلاً هندی بوده و به خدمت سلطان اسحاق رسیده است (صفی زاده، 1360، ص98). بااین حال، برخی محققان عمداً یا سهواً، در جهت حذف حضور و نفوذ هندوها کوشیده اند. نویسنده اثر مشاهیر اهل حق، باباهندو، یکی از بزرگان یارسان را جنید می خواند و اصلش را از اورامان بیان می کند. درحالی که در متون از قول وی آمده که می گوید: من از روز نخست نامم هندو بوده، و اکنون در زابل به سر می برم و با خوبان برای یافتن همدست می کوشم (صفی زاده، 1387، ص103-102). در این میان، می توان به مسافرت های برخی مشاهیر اهل حق نیز اشاره کرد. بابایادگار، یکی از مشاهیر یارسان بود که به اشاره سلطان اسحاق به هند رفت و در افسانه ها آمده که فرقه ذکری را پایه گذاری کرد (ایوانف، 1329، ص200؛ صفی زاده، 1357، ص137-136).
ایشان احترام به مسالک هندو و مربیان آغازین خود را کاملاً به طور غیرمحسوس و ظاهر تصادفی در متون خود نشان داده اند. در کلام خزانه آمده است: اگر کسی در لباس انسانی گمراه باشد، خداوند او را به کشور هند می برد، جامه به جامه می گردد تا پاک شود (بی نام، 1375، ص489-488). بنابراین، توجه بزرگان اهل حق به فرهنگ و سرزمین هند کاملاً تاریخی و ریشه دار است. پیر ارشاد در پایان جلسات مذهبی اهل حق، با پیروان مطالبی را با صدای بلند گفته و مخاطبان آمین می گویند: حمد می کنم پیران هند را خاک نشینان سند را غریبان کشمیر را ابدالان دیار را مشایخان لاهور را (مدرسی چهاردهی، 1368، ص138). شاید بتوان این گونه گفت که این اشارات در منابع اهل حق تصادفی نیست، می توان از آنها به عنوان حلقه ارتباط اندیشه های هندی با فرقه اهل حق استفاده کرد.
ارتباط با قلندران
ارتباط اهل حق با فرقه قلندریه، به عنوان فرقه ای متعارض با شریعت، این احتمال را قوت می بخشد که قلندران، واسطه انتقالِ اندیشهِ تناسخ به یارسان می باشند. قلندران، بسیاری از مناسک و عقاید خود را از بوداییان و برهمنان به وام گرفته اند (زرین کوب، 1385، ص361-360؛ مرتضوی، 1365، ص145؛ ابوالبشری و حسن زاده، 1391) از سوی دیگر، ارتباط ایشان با بوداییانِ منطقه تورفان غیرقابل انکار است (اسکات، 1995، ص 146). آنچه کاملاً ملموس می باشد اینکه اهل حق، آداب جوزشکستن، دعای تیغ و چاقو و استفاده از چادر قلندری و کاربرد اصطلاحاتی چون دیگ جوش را از قلندران آموختند (خدابنده، 1382، ص205، 197-196، 193، 191؛ مالامیری کجوری، 1376، ص123؛ بی نام، 1375، ص555، ایوانف، 1329، ص182، 153، 136؛ جیحون آبادی، 1361، ص 414). بنابراین، دلیلی ندارد که اندیشه تناسخ را به یارسان منتقل نکرده باشند؟ ناگفته نماند، در تعدادی از روایات، بزرگان اهل حق، راه خود را همان طریقت قلندران عنوان کرده اند. شاه خوشین می فرماید: اول قلندر مابودیم آخر هم ماییم / بلی راهِ قلندران به کس ننماییم (ایوانف، 1329، ص44). در این سروده، واژة قلندر در معنای خاص و به معنی فرقه ای مستقل به کار رفته، که حاکی از نفوذ این گروه در اهل حق است. در جایی دیگر، از همین منبع، واژة قلندر در معنای راهنما و رهبر استفاده شده است (ایوانف، 1329، ص97، 95-94). از سوی دیگر، از میان یازده خاندان اهل حق، دو خاندان هستند که نام قلندری را یدک می کشند: خاندان زنوری منسوب به ذوالنور قلندر، که زن و اولاد نداشت و خوردن گوشت را در خاندانش نهی کرده آشکار دستورات اخلاقی اش از اندیشه های هندو بودایی پیروی می کند؛ همچنین خاندان عالی قلندری که دوبیتی هایی مشهور دربارة تناسخ دارد (جیحون آبادی، 1361، ص397-396؛ سوری، 1344، ص102-88؛ صفی زاده، 1360، ص56). علاوه بر اینها، به ارتباط مداوم سلطان اسحاق با قلندران می توان اشاره کرد (صفی زاده، 1387، ص513، 431، 323).
اشارات پراکنده به شرق دور
در متون یارسان، موجوداتی نورانی به نام چهلتنان وجود دارند که برای رستگاری بشر به زمین آمده اند و دقیقاً همان نقش امشاسپندان زرتشتی و بودیساتوای بودایی را ایفا می کنند. چهلتنان، همگی سراینده قدیم ترین متون مذهبی اهل حق می باشند. دَمام یکی از ایشان دربارة تبار خود اینچنین می سراید: دمام می فرماید: هر چهلمان از چین آمدیم و رهبری آنان را برعهده داشتیم/ به اشاره مولای عزیزم/ هر چهل تن ما با کام و خوشی زیستیم / اکنون در پردیور نامم دمام است (بی نام، 1375، ص 444). قاموس، یکی دیگر از اعضای چهلتنان می گوید: از چین آمدیم در زیر یک کرباس/ همه با یک دسته از چین آمدیم/ و اکنون در این راه و طریق و مجمع عرفانی پدید آورده ایم (همان، ص465).
اندیشه قربانی و نذر در یارسان
گذشت که در ادیان هندو، مناسک نذر و قربانی در راستای تناسخ بهترِ بعدی، از واجبات شمرده شده است. در میان اهل حق نیز نذر دادن و قربانی کردن، جزو فرایض به حساب آمده است. فردی که به قربانی اعتقاد نداشته باشد، بت پرست و بی دین خوانده می شود (بی نام، 1375، ص544). در اسطوره های یارسان، مفهوم قربانی از همان آغاز آفرینش پررنگ ظاهر می شود (ایوانف، 1329، ص6-5). در متون مقدس هفتوانه آمده است که هفتوانه موجودات نورانی در اساطیر اهل حق، باید خود را در راه خدا قربانی و گوشت ایشان در پیشگاه الهی برای رسیدن به حقیقت تناول شود تا بتوانند در زمین هبوط کنند (صفی زاده، 1361الف، ص 102-101، 95-94، 91-90). ارتباط بین مفهوم قربانی و تناسخ در ادیان هندی و اهل حق، زمانی روشن می شود که به تم های داستانی مشترک ایشان توجه شود. در بسیاری از داستان های هر دو فرهنگ، به این موضوع اشاره شده است که برخی حیوانات مانند گوزن و گاو کوهی به صورت داوطلبانه خود را در راه انسان ها قربانی کرده اند (ایوانف، 1329، ص104-93). درواقع، این موجودات با این عمل، سعادتِ قربانی نصیبشان می شود و شخصیت معنوی حاصل خواهند کرد، همچون سالکی که برای سیر کمال دست بیعت داده و سرسپرده است (الهی، 1371، ص112). تنها علتِ رفتار مزبور از زبان این موجودات، آرزوی رهایی از چرخه تناسخ عنوان شده است (جیحون آبادی، 1361، ص353-351). نزدیکی دو مقوله تناسخ و قربانی در ایدئولوژی اهل حق، تأثیرپذیری آن را از اندیشه های هندی روشن تر می کند؛ زیرا این نوع داستان های مربوط به قربانی داوطلبانه حیوانات در راه انسان، در ادیان هندی با همان ادله فراوان به چشم می خورد (اسماعیلی، 1384، ص57، 205، 219). این امر حاکی از نفوذ اندیشه هندی تناسخ در فرقة اهل حق است.
در بین اهل حق، اغلب به جای نماز خواندن، نیاز می دهند؛ نیاز نوعی نذر است که در مجالس مذهبی اهل حق صرف می شود (خواجه الدین، 1358، ص61). مناسک مربوط به نذر دادن تا حدودی پیچیده است، ولی مهم این است که بخشی از آن باید به فقرا داده شود وگرنه در طومار الهی ثبت نشده و به این معناست که در تناسخ بعدی مثمرثمر نخواهد بود. وجود دو آیتم نذر و قربانی، در کنار هم برای تناسخ بهتر، نظام تناسخ هندی و تشریفات آن را به ذهن متبادر می کند. این امر به احتمال زیاد، حاکی از تأثیرپذیری این اندیشه در میان اهل حق تلقی می شود.
نتیجه گیری
اهل حق تاریخ پیدایش آیین خود را به قرن دوم هجری باز می گردانند و آن را وارث نهضت های علوی منطقۀ زاگرس در قرون اولیه اسلامی معرفی می کنند. گرچه در پذیرش این مسئله تردید وجود دارد، اما این مسئله تنها موضوع مبهم در تاریخ فرقه مزبور نیست؛ یکی از مسائل پیچیده، تأثیر اندیشه های ادیان هندو و بودایی در آیین اهل حق می باشد. قاعدۀ دون به دون شدن ـ که اصطلاحی ترکی به معنی از لباسی به لباس دیگر رفتن است ـ آموزه و باوری است که تطابق و شباهت عجیبی با مفهوم تناسخ دارد.
براساس این آموزه، که هیچ سابقه ای در متون و آموزه های اسلامی ندارد، آدمی هزار و یک دون (لباس) عوض می کند و با عبور از جامه های گوناگون، جزای کردار گذشته خود را می بیند. اگر کردار وی نیک باشد، به جامه متمولین و اگر مرتکب اعمال زشت شود، به جامه فقرا درآمده و دچار ناملایمات خواهد شد. براساس این آموزه، هر انسانی پس از تعویض هزار و یک جامه و لزوماً انجام اعمال نیک به ابدیت می پیوندد. بااین حال، ممکن است در اثر خطا و گناهکاری در بیش از یک میلیون بدن ظاهر شود. دلایل چندی برای این تأثیرپذیری از اندیشه های هندو و بودایی وجود دارد: جدای از وجود متن هایی که به صراحت از تناسخ سخن می گویند، می توان به موارد دیگری چون ارتباط اهل حق با قلندران، تبار هندی برخی از بزرگان اهل حق و... نیز اشاره کرد.
- اسماعيلي، حسين، 1384، ترجمة گزيده جاته كه، تهران، هرمس.
- افشاري، مهران، 1370، اهل حق، چيستا، ش 84، ص 383-399.
- ايوانف، 1329، مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، بمبئي، انجمن اسماعيلي.
- بينام، 1375، نامه سرانجام، ترجمه وتصحيح صديق صفيزاده، تهران، هيرمند.
- جيحونآبادي، نعمت ا..، 1361، شاهنامه حقيقت، تصحيح محمد مكري، تهران، كتابخانه طهوري.
- حسن زاده، مهدي و پيمان ابوالبشري،1391، «بررسي ريشهيابي چهارضرب قلندران»، تاريخ و فرهنگ، ش 89، ص 63ـ84.
- خدابنده، عبدالله، 1382، شناخت فرقه اهل حق، تهران، اميركبير.
- خواجهالدين، محمدعلي، 1358، سرسپردگان، تهران، كتابخانه منوچهري.
- الدنبرگ، هرمان، 1340، فروغ خاور، ترجمه بدرالدين كتابي، اصفهان، كتابفروشي تأييد اصفهان.
- رجبي، ابوذر، 1389، تبيين و تحليل ابطال تناسخ براساس حركت جوهري صدرايي، فصلنامه انديشه نوين ديني، ش 21، ص121ـ149.
- زرين كوب، عبدالحسين، 1385، جستجو در تصوف ايران، تهران، اميركبير.
- سلطاني، محمدعلي، 1371، سه گفتار تحقيقي در آيين اهل حق، تهران، سها.
- سوري، ماشاءالله، 1344، سرودهاي ديني يارسان، تهران، اميركبير.
- صدوق، محمدبن علي، 1390، عيون الاخبار، ترجمه مهدي خراساني، تهران، منشورات علمي.
- صفيزاده، صديق، 1387، اهل حق، تهران، حروفيه.
- ـــــ ، 1357، «سلطان اسحاق و آيين يارسان»، بررسيهاي تاريخي، ش 77.
- ـــــ ، 1360، مشاهير اهل حق، تهران، كتابخانه طهوري.
- ـــــ ، 1361الف، دوره هفتوانه، تهران، كتابخانه طهوري.
- ـــــ ، 1361ب، نوشتههاي پراكنده درباره يارسان، تهران، موسسه مطبوعاتي عطايي.
- ـــــ ، 1363، دوره بهلول، تهران، كتابخانه طهوري.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1393ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، اسماعيليان.
- طبرسي، فضلبن حسن، 1407ق، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالمعرفة.
- طبيبي، حشمتالله، 1351، «منشأ اجتماعي معتقدات كردان اهل حق»، بررسيهاي تاريخي، ش 42، ص 45-66.
- طوسي، خواجه نصيرالدين، 1407ق، تجريد الاعتقاد، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- عبدالحسين مشكاني سبزواري، 1391، فرجام من و تو: نقدوبررسي آموزه تناسخ در دين وارهها، صهباي يقين.
- القاضي، مجيد، 1359، آيين ياري، تهران، طهوري.
- مالاميري كجوري، احمد، 1376، اهل حق، بيجا، مرتضي.
- مجلسي، محمدباقر، 1357، بحارالانوار، بيروت. دارالاحياء التراث العربي.
- محمدي، محمد، 1384، اهل حق، تهران، پازينه.
- مدرسي چهاردهي، نورالدين، 1368، خاكسار و اهل حق، تهران، كتابفروشي اشراقي.
- مرتضوي، منوچهر، 1365، مكتب حافظ يا مقدمه بر حافظشناسي، تهران، توس.
- مكري، محمد، 1381، «انديشه مظهريت در نزد اهل حق»، ترجمه مصطفي دهقان، نامه پارسي، ش 27، ص73ـ78.
- ناصح، علي احمد، 1385، «تناسخ از نگاه قرآن و برهان»، فصلنامه علمي ـ پژوهشي دانشگاه قم، ش 2، ص271-289.
- الهي، نورعلي، 1370، آثار الحق.جلد دوم. تهران، جيحون.
- ـــــ ، 1371، معرفت الروح. تهران، جيحون.
- ـــــ ، 1373، برهان الحق. تهران، جيحون.
- يوسفي، محمدتقي، 1388، «نقد و بررسي دلايل مشائيان بر ابطال تناسخ»، آيين حكمت، ص175-200.
- E. Buswell Robert, Macmillan.Jr, 2004, Encyclopedia of Buddhism, v.1.
- Ian, Stevenson, 1997, Where Reincarnation and Biology, Library of Congress Cataloging in -Jones A.constance, Ryan James D, 2007, Encyclopedia of Hinduism, USA, Facts on file.
- Jones, Lindsay, 2005, Encyclopedia of Religion, v.1.Macmillan publishing.
- Klostermaier, Klaus, 1998, A Concise encyclopedia of Hinduism, England, Oxford.
- McClelland, Norman, 2010, Encyclopedia of Reincarnation and Karma, Mcfarland company.
- Scott, David, 1995, Buddhism and Islam: Past to Present Encounters an Interfaith Lessons, V.42, N.2, Published by: BRILL.
- Unknown, Encyclopedia of world mythology, 2009, V.15, Gale Canada.
- Unknown, The Seekers Glossary of Buddhism, 1998, Sutra Translation Committee of USA and Canada.