معرفت ادیان، سال پنجم، شماره سوم، پیاپی 19، تابستان 1393، صفحات 45-65

    بن‌مایه‌های مشترک در مزامیر و احادیث مربوط به داود علیه السلام در متون اسلامی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    حسین حیدری / استاديار گروه اديان و فلسفه‌‌ دانشگاه كاشان / heydari@kashanu.ac.ir
    ✍️ فاطمه حاجی اکبری / دانشجوي دكتراي علوم قرآن و حديث دانشگاه كاشان / f.hajiakbari@kub.ac.ir
    چکیده: 
    مزامیر یا زبور حضرت داود (1015- 1085 ق.م.) مجموعه ای از شعر و سرود با مضمون نیایش، پرستش و توکل بر خداوند است. بسیاری از مفاهیم یکصد و پنجاه باب آن، قابل انطباق با مضامین قرآن و احادیث است. در برخی احادیث اسلامی، حضرت داود علیه السلام مورد خطاب مستقیم پروردگار قرار گرفته است.            این تحقیق برای رسیدن به آموزه های مشترک ادیان ابراهیمی، صرف نظر از طرح حجیت آنها، به بررسی درون مایه های مشترک میان مزامیر و احادیث خطابی به حضرت داود می پردازد. «ستایش»، «حمد و تسبیح»، «توکل»، «امید»، «توبه»، «شکرگزاری»، «رحمت خداوند»، «عدم تلبس به لباس دشمنان»، «دوری از تکبر» و «کمک به نیازمندان»، ازجمله آموزه های مشترک در مزامیر و احادیث خطابی به حضرت داود است. در بسیاری از موارد، بجز جهت گیری کلی و اشتراکات مضمونی، در عبارات، ترکیبات، استدلال ها نیز توارد و همانندی وجود دارد. این امر، فی الجمله می تواند گواه اصالت آسمانی مزامیر باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Common Issues of Prophet David's Psalms and the Hadiths Reported in Islamic Sources
    Abstract: 
    Abstract The Psalms of Prophet David (1085-1015 BC) contain a collection of poems and sacred songs which are centred on invocation, worship and confidence in God. Most of the issues of the 150 chapters of the mentioned Psalms are compatible with the contents of the Quran and hadiths. Some Islamic hadiths state that Prophet David (peace be upon him) has been directly addressed by God. The present paper reviews the common issues contained in David's Psalms and in the hadiths relating to God's address to him in order to point out the common teachings of Abrahamic religions, without considering their authenticity. “Worship”, “praising and glorifying God”, “confidence in God”, “hope”, “repentance”, “thanksgiving”, “God’s mercy”, “refrain from being clothed in enemies’ clothes”, “refraining from arrogance” and “helping the needy “ are among the common teachings of the in Psalms and the hadiths relating to God's address to Prophet David. Apart from the overall orientation and thematic common grounds, in most cases, similarity is detected in phrases, structures and arguments. On the whole, this bears testimony to the celestial authenticity of Psalms.
    متن کامل مقاله: 

     

     

    مقدمه

    بی تردید دردها، دغدغه ها، تعالیم و آموزه های مشترک ادیان، نقش کلیدی در فراهم سازی گفتمان میان ادیان داشته و در شکل گیری جامعه ای اخلاق مدارانه در میان ابنای بشر تأثیر بسیار دارد. ترانه های توکل، سرود های روحانی، سرود مناجات اسرائیل، کتاب تسبیحات، و صد و پنجاه تصنیف برای عبادت، ازجمله توصیفاتی است که برای مزامیر به کار برده می شود. درحقیقت، زبور حضرت داود علیه السلام با لطیف ترین بیان به شکل حروف الفبا با قلب انسان ها سخن گفته و دل ها را به نرمی و عواطف فرامی خواند. از سوی دیگر، بسیاری از سخنان منقول از انبیای الهی، بخشی از روایات معتبر در منابع حدیثی اسلام به شمار می رود که مباحث اخلاقی مشترک و یکسانی با تعالیم سایر ادیان دارند. در میان احادیث اسلامی، برخی ویژگی ها و موضوعات مرتبط با حضرت داود علیه السلام ذکر شده است که دسته ای از آنها، خطاب های خداوند به حضرت داود است.

    این مقاله، در پی استخراج درون مایه های مشترک دو میراث احادیث اسلامی و مزامیر عهد عتیق است. بررسی درون مایه ها در احادیث، بر پایة خطاب هایی است که به حضرت داود شده، نه بررسی همه احادیثی که از ایشان سخن به میان آمده است؛ یعنی روایاتی که طلیعه آنها قالَ اللهُ إلی داود و مشابه آن است. همچنین مزامیر و احادیث خطابی به حضرت داود، به مثابة یک متن و فارغ از بررسی اثبات حجیت سندی آنها، در نظر گرفته شده است.

    در این تحقیق، مضمون های مشترک به صورت جست وجوی کتابخانه ای و نرم افزاری در مزامیر و احادیث جمع آوری شده است. گرچه در زمینة مقایسه و بررسی تطبیقی کتاب مقدس با روایات، به صورت کلی پژوهش هایی صورت گرفته، اما هیچ یک، به طور مستقل به مزامیر و احادیث خطابی به حضرت داود نپرداخته اند.

    1-1-1.جایگاه وحیانی مزامیر در متون مقدس یهودیان

    اکثر کتب روایی در بخش کتاب مقدس عبری، صورت نهایی خود را در قرن ششم ق.م. یا پس از آن یافته اند (هینلز، 1386، ص 181). بنا بر سنت یهودیان، عزرای کاتب و سایر اعضای انجمن کبیر قانون گذاری (کنست هگدولا)، کتب مقدس یهود را که طی دوره تقریباً نهصد سال (از زمان حضرت موسی علیه السلام در قرن سیزدهم ق.م، تا پس از اسارت بابلی در قرن پنجم ق.م.) به صورت مکتوب و شفاهی برجای مانده بود، در مجموعه 39 بخشی تورات، نبوت و حکمت، به ترتیب زیر تنظیم و ارائه کردند:

    1. پنچ بخش تورات (تکوین، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه)؛ 2. چهار بخش انبیای نخستین ( یوشع، داوران، سموئیل اول و دوم، پادشاهان اول و دوم)؛ 3. پانزده بخش انبیای متأخر ( اشعیا، ارمیا، حزقیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکا، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجّی، زکریا و ملاکی )؛ 4. یازده جلد کتوبیم شامل: مزامیر، امثال سلیمان، ایوب، غزل غزل ها، روت، مراثی، جامعه، استر، دانیال، عزرا، نِحِمیا و تواریخ ایام یک و دو (آنترمن، 1385، ص12ـ11 ).

    در نگاه یهودیان سنتی، همه متون مذکور آسمانی است؛ با این تفاوت که 5 جلد تورات دیکته شده از سوی خداوند به موسی علیه السلام است، هشت جلد انبیا در رؤیا به انبیا وحی شده، ولی با نگارش انبیاست، و یازده جلد کتوبیم، در بیداری با قدرت روح هَقودِش (روح القدس) نگاشته شده اند.

    هارامبام (ابن میمون)، بزرگ ترین عالم دینی یهودیان، در شرح مراتب نبوت، به درجه ای اشاره می کند که انسان در بیداری احساس می کند حالتی در وجود او حادث شده و نیرویی او را به سخن می آورد و او سخنان لطیف و حکمت آمیز و یا ستایش گرانه یا نصایح و حتی مطالب اجتماعی و الهیات بر زبان می راند. وی این فیض عقلانی را که از جانب خدا نازل می گردد، روح هقودش می نامد و می گوید: کتاب تهیلیم (مزامیر) حضرت داوید ازجمله این کتب است که با درجه روح هقودش تألیف شده است. به همین دلیل، در زمره کتوبیم؛ یعنی با الهام نوشته شده، از مجموعه سه گانه تَنَخ ( تورات، نوییم، کتوبیم) جای گرفته است. همچنین درباره همین الهام داوید می فرماید: کلام او بر زبانم جاری است. بر این اساس، هرچند که در کتب انبیا خدا به انسان ها سخن می گوید، در کتوبیم ازجمله تهیلیم (مزامیر)، انسان ها با خدا سخن می گویند. در عین حال، این سخنان را خدا بر زبان آنان جاری می گرداند (حکاکیان، 1389، ص6).

    روایتی به نقل از تلمود (باوابَترا 14 ب) می گوید: داوید تهیلیم را به همراهی ده تن از بزرگان، یعنی آدم، ملکی صدق (به قولی لقب سام فرزند نوح)، ابراهیم، موسی، هِمان، یدوتون، آصاف و فرزندان قورَح سروده است و داود با روح هقودش دریافت و گردآوری کرده است (همان، ص5). به دلیل تقدس ویژه تهیلیم، لاوی ها، از نوادگان لوی یکی از فرزندان یعقوب، که مسئول تشریفات معبد مقدس بوده اند، بسیاری از مزامیر را همراه با مراسم قربانی در خانه خدا با آهنگ و نواهای متنوع موسیقی می سراییده اند و با تناسب نوع سرودها، آلات و آهنگ خاص انتخاب می کردند (همان).

    لازم به یادآوری است که سیمای داود (حاکم فلسطین در 1057-1017 ق.م.)، در عهد عتیق با قرآن کریم متفاوت است. ازجمله اینکه در عهد عتیق، وی پادشاه (مسیح) و متهم به گناه است (در عهد قدیم بجز کتاب مزامیر، سه کتاب دیگر نیز مرتبط با احوال و آثار داود است: کتاب دوم سموئیل و کتاب اول پادشاهان گزارشگر سلطنت اوست و کتاب اول سموئیل نیز به مقدمات حکومت وی پرداخته است)، ولی یهودیان از این خرده گیری ها نسبت به چنین سلطانی که حق حیات بر گردن بنی اسرائیل دارد، چشم پوشی می کنند (ر.ک: سلیمانی اردستانی، 1384، ص 122؛ لوی 1339، ج 1، ص65ـ64). ولی در قرآن کریم، او داور عادل و تیزهوش، نبی و خلیفه خداست؛ هموست که کوه ها و پرندگان با او هم آوازی داشتند (یزدان پرست لاریجانی، 1380، ص633).

    1-1-2.جایگاه حضرت داود در اسلام

    نام حضرت داود علیه السلام، شانزده مرتبه در سوره های بقره، انبیاء، نمل، سبأ و ص بیان شده است. در این آیات، سیمای انسانی ملکوتی ترسیم شده که از نظر ویژگی ها در درجة بسیار بالایی قرار دارد که کمتر پیامبری به این پایه از مقام رسیده است. این ویژگی ها عبارتند از: خدا به او مقام نبوت و کتابت ارزانی داشت (نساء: 163)، با علم و حکمت همراه ساخت (بقره: 251)، صنعت به او آموخت (انبیاء: 80)، فرزند صالح عطا فرمود (ص: 30)، حکومت و فرمانروایی به او بخشید (ص: 17ـ20)، از نظر قدرت و توانایی به درجه ای رسید که آهن در دست او نرم شد (سبأ: 10)، و طبیعت مسخر او گشت (انبیاء: 79؛ سبحانی، 1382، ج12، ص249).

    امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه خطبة 159، داود صاحب کتاب مزامیر را الگوی کار برای امرار معاش معرفی کرده است: از داود علیه السلام، که صاحب مزامیر و زبور بود و خوانندة اهل بهشت می باشد، پیروی کن، به دست خود از لیف خرما زنبیل ها می بافت و به همنشینان خود می گفت: کدام یک از شما در فروختن آنها مرا کمک می کند؟ و از بهای آنها خوراک او یکدانه نان جو بود.

    1-1-3.زمینه های پیدایش و چگونگی مواجهه با اسرائیلیات

    اسرائیلیات اصطلاحی است که نقل های دخیل غیراسلامی وارد روایات اسلامی شده اند. درحقیقت، این واژه گاهی فقط بر روایات منتقل شده از راویان یهودی تبار، گاهی روایات یهودی ـ مسیحی و گاهی در مفهومی گسترده تر، بر هر نوع روایت و حکایت از منابع غیراسلامی که به هدف تشویش چهرة اسلام و تباه ساختن عقاید مؤمنان وارد اسلام گردیده، اطلاق می شود. با توجه به اینکه نقش عنصر یهودی بر سایر عناصر غالب بوده و در صدر اسلام، عرب ها با آنها تعامل و مراجعه بیشتری داشتند، سرآغاز این اصطلاح، به نفوذ فرهنگ یهودی به فرهنگ عرب صدر اسلام بازمی گردد. ذهبی در تعریف جامعی از اسرائیلیات می نویسد:

    واژه اسرائیلیات گرچه ظاهراً نشانگر نفوذ فرهنگ یهود در تفاسیر می‏باشد، لیکن مقصود ما از اسرائیلیات، مفهومی گسترده‏تر و فراگیرتر از این است و آن عبارت است از: تأثیرپذیری تفاسیر از فرهنگ یهودی و مسیحی و غلبة رنگ این دو فرهنگ ـ و مانند آنها ـ بر تفاسیر. اما ازآنجاکه از صدر اسلام تا زمان عالمگیر شدن آن، همواره یهودیان بیش از سایرین با مسلمانان معاشرت داشته و از نظر تعداد هم بیش از هم قطاران خود بوده‏اند، بدین جهت ـ در مقایسه با مسیحیت و سایر فرقه‏ها ـ بیشترین تأثیر را در تفاسیر (و سایر منابع اسلامی) بر جای گذارده‏اند (ذهبی، 1396ق، ج 1، ص16).

    تاریخ امت های پیشین، به ویژه تاریخ زندگی پیامبران الهی، داستان ها و افسانه های پیشینیان دربارة خلقت، اسرار آفرینش، ازجمله موضوعاتی بوده که اعراب پیش از اسلام، مرجع این مسائل تاریخی را تورات و اهل کتاب می دانست و از آنها پرس وجو می کردند. ازاین رو، مضمون بسیاری از اسرائیلیات را تشکیل می دهد.

    اما درخصوص زمینه های پیدایش، با توجه به منع صریح پیامبر از مراجعه به اهل کتاب، اسرائیلیات در زمان ایشان شکل کم رنگی داشت. اوج دورة پیدایش اسرائیلیات در عرصة تفسیر و حدیث را می توان دورة وفات پیامبر و ظهور طبقة تابعان برشمرد (معرفت، بی تا، ج 2، ص114). چنان که ابوشبهه گفته است: دهة دوم پس از رحلت پیامبر، عصر رواج اسطوره ها، افسانه ها و اسرائیلیات است (ابوشبهه، 1408ق، ص89). ذهبی، ورود اسرائیلیات در حوزة تفسیر را به عهد صحابه بازمی گرداند، معتقد است: در مواردی قرآن و تورات اتفاق نظر داشتند. اما قرآن به اختصار و ایجاز و با اکتفا به مسائل عبرت انگیز از آنها سخن گفته و تورات به تفصل بیان کرده است، مسلمانان به اهل کتاب مراجعه می کردند (ذهبی، 1396ق، ج1، ص89).

    علّامه طباطبائی، دو عامل مهم را ریشه و اساس پیدایی و گسترش روایات اسرائیلی دانسته اند: یکی اینکه داستان سرایی بسیار مورد توجه اهل کتاب بوده و مسلمانان نیز در اقتباس و حفظ روایات و گسترش آنها زیاده روی نموده اند و به ویژه صحابه و تابعین، بسیاری از اطلاعات دربارة پیشینیان را از گروهی از دانشمندان نوآیین و تازه مسلمان اهل کتاب، که با آنان ارتباط داشته، فراگرفته اند. دیگر اینکه، شیوة قرآن کریم در نقل داستان ها، گزیده گویی و بیان نکته های سودمند و مهم بوده است. برخلاف داستان های اهل کتاب که همواره با ذکر جزئیات و شرح و بسط های بی فایده همراه بوده است (طباطبایی، 1393ق، ج12، ص 291).

    از نگاهی دیگر، اسرائیلیات را به اعتبار متن به سه دسته تقسیم کرده اند:

    الف. در منابع معتبر شواهد و دلایلی بر کذب آنها وجود دارد. ب. درستی یا نادرستی آنها مشخص نیست. ج. شواهدی بر صحت و درستی آنها وجود دارد.

    دستة اول، مردود و غیرقابل قبول شمرده می شوند. در مقابلِ دستة دوم سکوت کرده و آنها نه پذیرفته و نه ردّ می شوند. دستة سوم، تنها مواردی از اسرائیلیات اند که مورد پذیرش قرار می گیرند (معرفت، بی تا، ج2، ص121 ).

    از مفهوم برخی آیات قرآنی، این گونه استنباط می شود که صرف اسرائیلی بودن، دلیلی برای ردّ کردن آنها نیست. چنان که بیان کلماتی چون منهم یا فریق منهم، در آیات مربوط به نکوهش اهل کتاب، نشاگر عدم اشتمال آیات بر همة آنها و درست گویی و راست کرداری برخی دیگر از آنان است (ر.ک: بقره: 146، 246؛ آل عمران: 64،75، 78،23).

    آیا طمع دارید که [اینان‏] به شما ایمان بیاورند؟ با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را می‏شنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف می‏کردند، و خودشان هم می‏دانستند (بقره: 75) و [بعضی‏] از آنان بی‏سوادانی هستند که کتاب [خدا] را جز خیالات خامی نمی‏دانند، و فقط گمان می‏برند (بقره: 78). و مگر نه این بود که [یهود] هرگاه پیمانی بستند، گروهی از ایشان آن را دور افکندند؟ بلکه [حقیقت این است که‏] بیشترشان ایمان نمی‏آورند (بقره: 100).

    1-1-4.اعتبار احادیث خطابی به حضرت داود

    با مقایسه دقیق تر احادیث حضرت داود علیه السلام با اسرائیلیات، مشخص می شود که راویان احادیث خطابی به حضرت داود، با ناقلان روایات اسرائیلی متفاوت است؛ ناقلان اسرائیلیات بیشتر یهودیان نومسلمان بودند، حال آنکه احادیث حضرت داود اغلب از زبان امامان یا راویان معتبرحدیثی نقل شده اند. همچنین موضوع اسرائیلیات بیشتر داستان ها و افسانه های پیامبران گذشته و امت های پیشین است. درحالی که بیشتر احادیث خطابی به حضرت داود علیه السلام آموزه های اخلاقی است. افزون بر این، اهداف هرکدام با یکدیگر کاملاً متفاوت است. بنابراین، هرچند از دیرباز نگاه منفی به نقل های دخیل و غیراسلامی می شده است، اما محققان معاصر همة آنچه را که تحت عنوان اسرائیلیات مطرح می شود، جعلی نمی دانند.

    درون مایه های مشترک

    با توجه به آنچه گذشت، این تحقیق در پی یافتن آموزه های مشترک در مزامیر و روایات خطابی به حضرت داود است. درنتیجه، آیات قرآنی و یا روایات دیگری که به توصیف و یا ویژگی های حضرت داود پرداخته اند، مدنظر قرار نگرفته است. هرچند بجز اشتراک داود، خداوند به صالحان وعده وراثت زمین می دهد: وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أنَّ الْأرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ و درحقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد. تعبیر دقیق وراثت و استخلاف، در آیات دیگر (نور: 55؛ أعراف: 128؛ قصص: 5) هم عیناً آمده است. همین مضمون و حتی اصطلاح وراثت در مزامیر موجود نیز آمده است: صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود (مزامیر، 37: 29). در ادامه، با ذکر عناوین مشترک استخراجی، ابتدا احادیث اسلامی حضرت داود، سپس مضمون یا تعبیرات مشابه از مزامیر آورده می شود.

    لازم به یادآوری است سطح متون حدیثی مذکور متفاوت بوده و از منابع متقدم و متأخر کنار هم به کار گرفته شده است. همچنین پیشینة ترجمه کامل یکی از عهدین به اوایل قرن نوزدهم بازمی گردد. در سال 1812م، هنری مارتین، به کمک میرزا سیدعلی خان در شیراز، عهد جدید را از یونانی به فارسی برگرداند. در سال 1845 ویلیام گلن و محمدجعفر شیرازی، ترجمه کامل عهد عتیق را با ترجمة گلن و عهد جدید را که با ترجمة مارتین بوده، منتشر کردند. رابرت روس، به کمک اوهانس اهل جلفا و چند نفر دیگر این ترجمه را تجدیدنظر و اصلاح کردند. حاصل کوشش آنان، در 1985 منتشر شده که تاکنون بهترین و دقیق ترین ترجمة عهدین محسوب می شود.

    1-1-4-1.1. دعــا

    روی أن داود علیه السلام لما قال هذا التحمید أوحی الله تعالی إلیه أتعبت الحفظة و هو اللهم لک الحمد دائما مع دوامک و لک الحمد باقیا مع بقائک و لک الحمد خالدا مع خلودک و لک الحمد کما ینبغی لکرم وجهک و عز جلالک یا ذا الجلال و الإکرام (مجلسی، 1404ق، ج92، ص175)؛ چون داود بر وصف تحمید این دعا را خواند از حضرت عزت وحی آمد که ملائکه کرام الکاتبین را از بسیاری نوشتن ثواب این دعا به زحمت انداختی، آن دعا این است: اللهم لک الحمد دائما... .

    مهج، [مهج الدعوات‏] رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مِنْ کِتَابِ فَضْلِ الدُّعَاءِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أبِی جَعْفَرٍ علیه السلام (همان، ص167).

    همچنین امام باقر علیه السلام حدیثی با همین مضمون به نام یکی از انبیاء الهی بیان کرده اند که با توجه به شباهت مضمونی دو حدیث احتمال می رود مراد حضرت داود باشد:

    عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ إِنَّ نَبِیّاً مِنَ الْأنْبِیَاءِ علیهم السلام حَمِدَ اللَّهَ بِهَذِهِ الْمَحَامِدِ فَأوْحَى اللَّهُ تَعَالَى جَلَّتْ عَظَمَتُهُ لَقَدْ شَغَلْتَ الْکَاتِبِینَ قَالَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَثِیراً طَیِّباً مُبَارَکاً فِیهِ کَمَا یَنْبَغِی لَکَ أنْ تُحْمَدَ وَکَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِکَ وَعِزِّ جَلَالِکَ (همان، ج 90، ص212).

    از سوی دیگر، از اشتراک لفظی و تعبیرات قرآن کریم با مزامیر موجود، می توان نتیجه گرفت که از نگاه فرد مسلمان، مزامیر فی الجمله کلام خداست. برای مثال، در قرآن کریم (انبیاء: 105) به نقل از زبور دل حمد خواهم گفت. جمیع عجایب تو را بیان خواهم کرد (مزامیر: 1:9).

    تا جلالم ترا سرود خواند و خاموش نشود، ای یهوه خدای من، تو را حمد خواهم گفت تا ابدالآباد ( 21:30).

    جلال نام او را بسرایید، و در تسبیح او جلال او را توصیف نمایید! ( 2:66).

    و سرودی تازه در دهانم گذارد؛ یعنی حمد خدای ما را (3:40).

    و نام خدا را با سرود تسبیح خواهم خواند و او را با حمد تعظیم خواهم نمود ( 69: 30).

    ای صالحان در خداوند شادی نمایید؛ زیرا تسبیح خواندن راستان را می شاید (33ـ1).

    مزامیر 146 تا 150 به مزامیر هللویاه معروفند؛ زیرا این کلمه (به معنی خدا را حمد گویید)، در آغاز و پایان هریک از این مزامیر دیده می شود (هلی، 200م، ص255).

    هّللویاه؛ زیرا خدای ما را سراییدن نیکو است و دل پسند، و تسبیح خواندن شایسته است ( 147-1).

    هرکه جان در بدن دارد، خدا را ستایش کند؛ هللویاه (150:6).

    تا زنده هستم، خداوند را حمد خواهم گفت. مادامی که وجود دارم، خدای خود را خواهم سرایید ( 146:2).

    اسم عظیم و مهیب تو را حمد بگویند، که او قدوس است ( 99:3).

    1-1-4-2.2. هرچه کنی به خود کنی

    در کتاب من لایحضره الفقیه آمده است:

    عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَتِ امْرَأةٌ عَلَی عَهْدِ دَاوُدَ علیه السلام یَاْتِیهَا رَجُلٌ یَسْتَکْرِهُهَا عَلَی نَفْسِهَا فَألْقَی اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فِی نَفْسِهَا فَقَالَتْ لَهُ إِنَّکَ لَا تَاْتِینِی مَرَّةً إِلَّا وَعِنْدَ أهْلِکَ مَنْ یَاْتِیهِمْ قَالَ فَذَهَبَ إِلَی أهْلِهِ فَوَجَدَ عِنْدَ أهْلِهِ رَجُلًا فَأتَی بِهِ دَاوُدَ علیه السلام فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أتَی إِلَیَّ مَا لَمْ یُؤْتَ إِلَی أحَدٍ قَالَ وَمَا ذَاکَ قَالَ وَجَدْتُ هَذَا الرَّجُلَ عِنْدَ أهْلِی فَأوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ قُلْ لَهُ: کَمَا تَدِینُ تُدَانُ (صدوق، 1413ق، ج4، ص 21ـ22)؛ امام صادق علیه السلام می فرماید: در زمان داود پیامبر زنی بود که مردی پیوسته مزاحم او می ‏شد و از او درخواست عمل نامشروع می کرد. درحالی که زن امتناع می ‏ورزید، اما او به زور او را مجبور می ‏کرد، تا اینکه خداوند بر دل آن زن انداخت، و به آن مرد گفت: هیچ گاه تو نزد من نمی آیی، مگر اینکه مرد دیگری با همسرت ارتباط نامشروع دارد. مرد به سوی خانه خود رفت و مردی را در کنار همسر خود دید، او را نزد داود علیه السلام آورد و شکایت کرد. گفت: ای پیامبر خدا بلایی به سرم آمده که بر سر کسی نیامده است. پرسید آن چیست؟ مرد گفت: این شخص را در کنار همسرم در خانه‏ ام یافتم. خداوند متعال به داود وحی فرستاد، به او بگو همان که تو خود درباره دیگران کردی به سرت آمد.

    همچنین در سخنى حکیمانه فرمود: یا زارع السیئات انت تحصد شوکها و حسکها (ابن کثیر، 1387، ج 2، ص260)؛ اى کشت کننده گناهان و بدى ها، بدان که تو تنها خار و خاشاک درو خواهى کرد.

    اما در مزامیر در همین زمینه آمده است:

    ای خداوند رحمت نیز از آن تو است؛ زیرا به هر کس موافق عملش جزا خواهی داد ( 62:12).

    آنها(شریران) را به حسب کردار ایشان و موافق اعمال زشت ایشان بده، آنها را مطابق عمل دست ایشان بده و رفتار ایشان را به خودشان ردّ نما ( 28:4).

    بدی را بر دشمنان من خواهد برگردانید ( 54:5).

    1-1-4-3.3. امید به خدا

    وَرَوَی ألشَّیْخُ ألْعَارِفُ رَجَبٌ ألْحَافِظُ ألْبُرْسِیُّ قَالَ: إِنَّ أللَّهَ تَعَالَی قَالَ لِدَاوُدَ: یَا دَاوُدُ، وَعِزَّتِی وَجَلألِی لَوْ أنَّ أهْلَ سَمَاوَاتِی وَأرْضِی أمَّلُونِی فَأعْطَیْتُ کُلَّ مُؤَمِّلٍ أمَلَهُ وَبِقَدْرِ دُنْیَاکُمْ سَبْعِینَ ضِعْفاً لَمْ یَکُنْ ذَاکَ إِلأ کَمَا یَغْمِسُ أحَدُکُمْ بِإِبْرَةٍ فِی ألْبَحْرِ وَیَرْفَعُهَا، فَکَیْفَ یَنْقُصُ شَیْءٌ أنَا قَیِّمُهُ؟ (حر عاملی، 1380، ص195)؛ شیخ عارف رجب حافظ برسی گفته است: خداوند به داود علیه السلام فرمود: ای داود، قسم به عزت و جلالم، اگر همه اهل آسمان و زمین به من امیدوار باشند و از من بخواهند، من خواسته های هرکدام از آنها را برآورده می کنم. اگرچه آن خواسته ها به اندازۀ هفتاد برابر دنیای شما باشد، انجام این کار برای من مانند این است که اگر هرکدام از شما سوزنی را به دریا فرو ببرید و آن را بیرون بیاورید. آیا آن کار چیزی را از آب کم می کند؟

    در مزامیر می خوانیم:

    و اما من دائماً امیدوار خواهم بود و بر همة تسبیح تو خواهم افزود (71:14).

    جان من فقط برای خدا خاموش می شود؛ زیرا که نجات من از جانب اوست (62:1).

    ای جان من فقط برای خدا خاموش شو؛ زیرا که امید من از وی است ( 62:5 ).

    ای خداوند رحمت تو بر ما باد، چنان که امیدوار تو بودیم (22:33).

    منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار تا تو را به وراثت زمین برافرازد؛ چون شریران منقطع شوند آن را خواهی دید (37:34).

    زیرا تو مددکار من بوده ای و زیر سایة بال های تو شادی خواهم کرد (7:63).

    1-1-4-4.4. توکل

    در کافی، در باب تفویض و توکل بر خداوند آمده است:

    الف. عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام مَا اعْتَصَمَ بِی عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی دُونَ أحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ ثُمَّ تَکِیدُهُ السَّمَاوَاتُ وَالْأرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَیْنِهِنَّ وَمَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِأحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ مِنْ یَدَیْهِ وَأسَخْتُ الْأرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَلَمْ اُبَالِ بِأیِّ وَادٍ هَلَکَ (کلینی، 1365، ج 2، ص63 )؛ امـام صـادق علیه السلام فـرمـود: خـدای عـزوجـل به داود علیه السلام وحی فرستاد: هیچ یک از بندگانم بـدون تـوجه به احدی از مخلوقم به من پناهنده نشود که من بدانم نیت و قصد او همین است. سپس آسمان ها و زمین و هر که در آنهاست، با او نیرنگ بازند، جز آنکه راه چاره از میان آنها را بـرایش فراهم آورم و هیچ یک از بندگانم به یکی از مخلوقم پناه نبرد که بدانم قصدش همانست، جز آنکه اسباب و وسایل آسمان ها و زمین را از دستش ببرم زیر پایش را فرو برم و بهر وادی هلاکتی افتد باک ندارم.

    ب. قَالَ أمِیرُ ألْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ تُرِیدُ وَاُرِیدُ وَلَا یَکُونُ إِلَّا مَا اُرِیدُ فَإِنْ أسْلَمْتَ لِمَا اُرِیدُ أعْطَیْتُکَ مَا تُرِیدُ وَإِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا اُرِیدُ أتْعَبْتُکَ فِیمَا تُرِیدُ ثُمَّ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا اُرِید (مجلسی، 1404ق، ج5، ص104)؛ از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمود: خدای عزوجل به داود وحی کرد: ای داود! تو اراده می کنی و من هم اراده می کنم و جز آنچه من اراده می کنم، واقع نمی شود. پس اگر در برابر آنچه که من می خواهم تسلیم شوی، من خواسته هایت را به تو عطا می کنم و اگر تسلیم آنچه من می خواهم نشوی، تو را در آنچه که می خواهی به زحمت می اندازم. پس از آن، چیزی جز آنچه که من می خواهم واقع نمی شود [و تو اجری هم نخواهی برد].

    در مزامیر می خوانیم:

    قربانی های عدالت را بگذرانید و بر خداوند توکل نمایید (4:5).

    همه متوکلانت شادی خواهند کرد و تا به ابد ترنم خواهند نمود؛ زیرا که ملجا ایشان تو هستی (5:11 ).

    آنانی که نام تو را می شناسند بر تو توکل خواهند داشت؛ زیرا که ای خداوند تو طالبان خود را هرگز ترک نکرده ای (9:10).

    ای خداوند مرا محافظت فرما؛ زیرا برتو توکل دارم (16:1).

    خداوند را همیشه پیش روی خود می دارم؛ چون که به دست راست من است، جنبش نخواهم خورد (16:8).

    بر خداوند توکل داشته ام، پس نخواهم لرزید (26:1).

    خوشا به حال کسی که بر خداوند توکل دارد و به متکبران ظالم و مرتدان دروغ مایل نشود (40:4).

    طریق خود را به خداوند بسپار و بر وی توکل کن که آن را انجام خواهد داد (37:5 ؛ باب های: 91ـ18ـ37ـ52ـ57ـ62ـ64).

    ای خداوند، مرا داد بده؛ زیرا که من در کمال خود رفتار نموده ام و بر خداوند توکل داشته ام، پس نخواهم لغزید (26:1).

    اما من به رحمت تو توکل می دارم ؛ دل من در نجات تو شادی خواهد کرد (13:5).

    و مرد صالح در خداوند شادی می کند و بر او توکل می دارد و جمیع راست دلان ، فخر خواهند نمود (10:64 ).

    اگر بدی در دل خود منظور می داشتم، خداوند مرا نمی شنید ( 66ـ18).

    دل مرا به عمل بد مایل مگردان تا مرتکب اعمال زشت با مردان بدکار نشوم و از چیزهای لذیذ ایشان نخورم (4:141) .

    1-1-4-5.5. زیست روحانی و پرهیز از شهوت و بطالت

    الف. ...أوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ [یَا دَاوُدُ] حَذِّرْ وَأنْذِرْ أصْحَابَکَ عَنْ حُبِّ الشَّهَوَاتِ فَإِنَّ الْمُعَلَّقَةَ قُلُوبُهُمْ بِشَهَوَاتِ الدُّنْیَا قُلُوبُهُمْ مَحْجُوبَةٌ عَنِّی (مجلسی، 1404ق، ج1، ص154)؛ خداوند به حضرت داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود، خودت و اصحابت را از همه شهوات برحذر بدار؛ زیرا دل هایی که اسیر شهوات دنیا باشند، قلب شان نمی تواند مرا درک کند.

    ب. وَفِی أخْبَار دَاوُدَ: ما لِأوْلِیَائِی وَألْهَمَّ بِالدُّنْیَا، إِنَّ ألْهَمَّ یُذْهِبُ حَلأوَةَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ. یَا دَاوُدُ، إِنَّ مَحَبَّتِی مِنْ أوْلِیَائِی أنْ یَکُونُوا رُوحَانِیِّینَ لأ یَغْتَمُّونَ (همان، ج 79، ص143)؛ در اخبار داود علیه السلام آمده که خداوند فرمود: اولیای من دل به دنیا نمی بندند؛ زیرا علاقه به دنیا، شیرینی مناجات مرا از دل های آنان بیرون می کند. ای داود! من می خواهم اولیای من روحانی باشند که امور دنیا نتواند آنها را غمناک و متأثر کند.

    اما در مزامیر موارد زیر در این زمینه قابل بازیابی است:

    شریر به شهوات نفس خود فخر می کند و آن که می رباید، شکر می کند و خداوند را اهانت می کند ( 3:10).

    اینک روزهایم را یک وجب ساخته ای و زندگانی ام در نظر تو هیچ است. یقیناً هر آدمی محض بطالت قرار داده شد ( 39:5 ).

    اینک انسان در خیال رفتار می کند و محض بطالت مضطرب می گردد و نمی داند کیست که از آن تمتع خواهد برد (39: 6 ).

    پس خوردند و نیکو سیرشدند و موافق شهوات ایشان بدیشان داد (30). ایشان از شهوت خود دست نکشیدند. و غذا هنوز در دهان ایشان بود (31) که غضب خدا برایشان افروخته شده؛ تنومندان ایشان را بکشت وجوانان اسرائیل را هلاک ساخت (32) با وجود این همه، باز گناه ورزیدند و به اعمال عجیب او ایمان نیاوردند (33). بنابراین، روزهای ایشان را در بطالت تمام کرد و سال های ایشان را در ترس (فراز 78، آیات 29ـ33).

    1-1-4-6.6. یاد خدا در تنگی

    عُدَّةُ الدَّاعِی، فِیمَا أوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام... رُبَّمَا أمْرَضْتُ الْعَبْدَ فَقَلَّتْ صَلَاتُهُ وَخِدْمَتُهُ وَلَصَوْتُهُ إِذَا دَعَانِی فِی کُرْبَتِهِ أحَبُّ إِلَیَّ مِنْ صَلَاةِ الْمُصَلِّینَ (مجلسی، 1404ق، ج 78، ص192)؛ ای بسا، من بنده ای را بیمار می کنم، درنتیجه نماز و عبادت او کم می شود. ولی صدای آن که مرا در حال غم و اندوه صدا می کند، برای من دوست داشتنی تر از نمازگزاران می باشد.

    در مزامیر آمده است:

    پس در روز تنگی مرا بخوان تا تو را خلاصی دهم و مرا تمجید بنمایی ( 50:15).

    در تنگی خود خداوند را خوانده ام و استغاثه نموده ام و او آواز مرا از هیکل خود شنید ( 18:6).

    ای خداوند بر من رحمت فرما؛ زیرا در تنگی هستم. جانم و چشمم و جسدم از غصه کاهیده ( 31:9).

    1-1-4-7.7. یاد خدا در روز خوشی و فراخ

    عن ابی عبدالله علیه السلام قَالَ أوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ علیه السلام اذْکُرْنِی فِی أیَّامِ سَرَّائِکَ حَتَّی أسْتَجِیبَ لَکَ فِی أیَّامِ ضَرَّائِکَ (مجلسی، 1404ق، ج 14، ص37)؛ خداوند به داود وحی فرمود: در ایام خوشی (روزگار) مرا یاد کن تا در ایام ناخوشی تو را استجابت کنم.

    در مزامیر آمده است:

    من در کامیابی خود گفتم جنبش نخواهم خورد تا ابدالاباد ( 30:6).

    و اما من، ای خداوند دعای خود را در وقت اجابت نزد تو می کنم. ای خدا !در کثرت رحمانیت خود و راستی نجات خود مرا مستجاب فرما ( 69:12 ).

    1-1-4-8.8. یاد خدا در همه حال

    وقال النبی صلی الله علیه و آله... وأوحی الله تعالی إلی داود علیه السلام: یا داود کل ساعة لا تذکرنی فیها عدمتها من ساعة (دیلمی، 1412ق، ج1، ص49)؛ خداوند به داود وحی فرمود؛ ای داود هر ساعتی که در آن به یاد من نیستی آن را از ساعت عمر خود مشمار (یعنی بیهوده از دست رفته است و از آن بهره مند نشدی).

    در مزامیر می خوانیم:

    ای خدای من در روز می خوانم مرا اجابت نمی کنی، در شب نیز و مرا خاموشی نیست ( 22:2 ).

    خداوند را در هر وقت متبارک خواهم گفت. تسبیح او دائماً بر زبان من خواهد بود (34:1).

    ... زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و تسبیح تو را تمامی روز ( 35:28).

    دهانم از تسبیح تو پر است و از کبریایی تو تمامی روز (71:8).

    1-1-4-9.9. دوری از تکبر

    1. عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ... کَمَا أنَّ أقْرَبَ النَّاسِ مِنِّی یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُتَوَاضِعُونَ کَذَلِکَ أبْعَدُ النَّاسِ مِنِّی یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُتَکَبِّرُونَ (کلینی، 1365، ج2، ص124)؛ امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به داود وحی کرد: همان طوری که نزدیک ترین افراد به من اشخاص متواضع و فروتن هستند، دورترین مردم هم از من اشخاص متکبر و خودخواه می باشند.

    2. فَارْفُضُوا یَا أهْلَ ألْأرْضِ مَا أنْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ غُرُورِهَا، وَهَلُمُّوا إِلَی کَرَامَتِی وَمُصَاحَبَتِی وَمُجَالَسَتِی وَمُؤَانَسَتِی، وَآنِسُوا بِی اُؤَانِسْکُمْ وَاُسَارِعْ إِلَی مَحَبَّتِکُمْ (مجلسی، 1404ق، ج 67، ص26)؛ خداوند به داود وحی فرمود: پس ای مردم روی زمین! غرورهای خود را از خود دور کنید و به سوی کرامت و مصاحبت من بیایید. با من مجالست و انس بگیرید، تا من هم با شما مأنوس شوم و به محبت شما پیشدستی کنم.

    در این باب در مزامیر آمده است:

    ... خداوند امنا را محفوظ می دارد و متکبران را مجازات کثیر می دهد (31:23).

    خداوند زبان هایی که سخنان تکبرآمیز بگویند، منقطع خواهد ساخت (12:3).

    متکبر در نظر تو نخواهد ایستاد. از همة بطالت کنندگان نفرت می کنی ( 5:5).

    شریر در غرور خود گوید: بازخواست نخواهد کرد همة فکرهای او این است که خدایی نیست ( 4:10).

    بنده ات را نیز از اعمال متکبرانه باز دار تا بر من مسلط نشود... (19:13).

    1-1-4-10.10. حب و دوستی نسبت به خدا

    الف. أنَّ فِی أخْبَار دَاوُدَ علیه السلام: یَا دَاوُدُ، أبْلِغْ أهْلَ أرْضِی أنِّی حَبِیبُ مَنْ أحَبَّنِی، وَجَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی، وَمُونِسٌ لِمَنْ آنَسَ بِذِکْرِی، وَصَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِی، وَمُخْتَارٌ لِمَنِ اِخْتَارَنِی، وَمُطِیعٌ لِمَنْ أطَاعَنِی. مَا أحَبَّنِی أحَدٌ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ إِلأ أحْبَبْتُهُ حُبّاً لأ یَتَقَدَّمُهُ أحَدٌ مِنْ خَلْقِی، مَنْ طَلَبَنِی بِالْحَقِّ وَجَدَنِی، وَمَنْ طَلَبَ غَیْرِی لَمْ یَجِدْنِی (شهید ثانی، بی تا، ص18)؛ خداوند به حضرت داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! به مردم روی زمین از قول من بگو: هر کس مرا دوست بدارد، دوست من است و من همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و مونس کسی هستم که با من هم صحبت شود. کسی را بر می گزینم که مرا اختیار کند. مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند. هر بنده ای که مرا دوست بدارد و من از قلب او این محبّت را ببینم، چنان او را دوست می دارم که کسی بر وی سبقت نگرفته باشد. و هر کس حقیقتاً مرا طلب کند، مرا می یابد و هر کس غیر از من را طلب کند هرگز مرا نمی یابد.

    ب. عن أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: قَالَ إِذَا رَأیْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِکُمْ فَإِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ لِشَیْ‏ءٍ یَحُوطُ مَا أحَبَّ وَقَالَ صلی الله علیه و آله أوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَبَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی (کلینی، 1365، ج1، ص46)؛ از ابوعبدالله علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود: خداوند به داود علیه السلام وحی کرد: میان من و خودت عالمی را که شیفتۀ دنیا است، قرار مده. تا تو را از طریق محبت من باز دارد‏.

    در مزامیر آمده است:

    آنان که... اسم تو را دوست می دارند، در تو وجد خواهند نمود ( 11:5).

    زیرا تو ای خداوند مرد عادل را برکت خواهی داد و به رضامندی مثل سپر احاطه خواهی نمود (12:5).

    من خسبیده به خواب رفتم و بیدار شدم؛ زیرا خداوند مرا تقویت می دهد ( 5:3).

    ای خداوند! قوت من! تو را محبت می نمایم ( 1:18).

    و اما جمیع طالبان تو در تو وجد و شادی نمایند و آنانی که نجات تو را دوست دارند، دائماً گویند که خداوند بزرگ است (16:40).

    و اما جمیع طالبان تو، در تو وجد و شادی کنند، و دوست دارندگان نجات تو دائماً گویند: خدا متعال باد (4:70 ).

    1-1-4-11.11. تــوبه

    الف. عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ النَّبِیِّ عَلَی نَبِیِّنَا وَآلِهِ وَعَلَیْهِ السَّلَامُ یَا دَاوُدُ إِنَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ إِذَا أذْنَبَ ذَنْباً ثُمَّ رَجَعَ وَتَابَ مِنْ ذَلِکَ الذَّنْبِ وَاسْتَحْیَا مِنِّی عِنْدَ ذِکْرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَأنْسَیْتُهُ الْحَفَظَةَ وَأبْدَلْتُهُ الْحَسَنَةَ وَلَا اُبَالِی وَأنَا أرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (مجلسی، 1404ق، ج 6، ص28 )؛ خداوند به داود علیه السلام وحی کرد: ای داود! اگر بنده ای گناهی را مرتکب شد و بعد هم توبه کرد و خجالت کشید از اینکه آن گناه را ذکر کند، من او را می بخشم و به حافظان عمل دستور می دهم که از یاد آن شخص ببرند و آن را مبدل به حسنه می کنم؛ چون من ارحم الراحمین هستم.

    ب. عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِدَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ وَأنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ قَالَ کَیْفَ اُبَشِّرُ الْمُذْنِبِینَ وَاُنْذِرُ الصِّدِّیقِینَ قَالَ یَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ أنِّی أقْبَلُ التَّوْبَةَ (کلینی، 1365، ج2، ص314)؛ خداوند فرمود: ای داود گناهکاران و صدیقیان را بشارت و انذار کن، داود گفت: چگونه گناهکاران را بشارت دهم و صدیقان را انذار کنم؟ خداوند فرمود: گنهکاران را این گونه بشارت ده که توبة آنان را می پذیرم.

    ج. عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ النَّبِیِّ علیه السلام یَا دَاوُدُ إِنَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ إِذَا أذْنَبَ ذَنْباً ثُمَّ رَجَعَ وَتَابَ مِنْ ذَلِکَ الذَّنْبِ وَاسْتَحْیَا مِنِّی عِنْدَ ذِکْرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَأنْسَیْتُهُ الْحَفَظَةَ وَأبْدَلْتُهُ الْحَسَنَةَ وَلَا اُبَالِی وَأنَا أرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (صدوق، 1364، ص130)؛ ابی بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: خداوند به داود پیامبر علیه السلام وحی فرستاد که ای داود! همانا بنده مؤمن من، هرگاه مرتکب گناهی شود، سپس بازگردد و از آن گناه توبه کند و هر وقت به یاد آن گناه می افتد، از من شرم کند، او را می بخشایم و فرشتگان نگاهبان او را به فراموشی می اندازم و آن گناهش را به حسنه و نیکی بدل می کنم و (از این کار) باکی ندارم و من مهربان ترین مهربانانم.

    در همین موضوع در مزامیر می خوانیم:

    ای خداوند به خاطر اسم خود، گناه مرا بیامرز؛ زیرا که بزرگ است ( 25:11).

    به گناه خود نزد تو اعتراف کردم وجرم خود را مخفی نداشتم، گفتم عصیان خود را نزد خداوند اقرار می کنم. پس تو آلایش گناهانم را عفو کردی (32:5).

    ای خدا به سبب رحمت خود بر من رحمت فرما و به حسب کثرت رأفت خویش گناهانم را محو ساز (51:1).

    روی خود را از گناهانم بپوشان و همة خطاهای مرا محو کن (51:9).

    خوشا به حال کسی که عصیان او آمرزیده شد و گناه وی مستور گردید (32:1؛ ر.ک: مزامیر، باب های 6ـ25ـ38ـ51ـ102ـ130ـ143).

    1-1-4-12.12. نفرین شدگان

    عَنْ أبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: أوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی إِلَی دَاوُدَ علیه السلام قُلْ لِلْجَبَّارِینَ لَا یَذْکُرُونِی فَإِنَّهُ لَا یَذْکُرُنِی عَبْدٌ إِلَّا ذَکَرْتُهُ وَإِنْ ذَکَرُونِی ذَکَرْتُهُمْ فَلَعَنْتُهُمْ (نوری، 1409ق، ج5، ص271)؛ خداوند به داود وحی فرمود: به جباران بگو مرا یاد نکنند؛ چراکه بندة نیست که مرا یاد کند و من او را یاد نکنم، پس اگر جباران مرا یاد کنند، ایشان را لعنت فرستم.

    قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: أوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ... فَعَنْ قَلِیلٍ اُخْلِی الدَّارَ مِنَ الْفَاسِقِینَ وَأجْعَلُ لَعْنَتِی عَلَی الظَّالِمِینَ (صدوق، 1362، ص196)؛ خداوند به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! ... من به زودی روی زمین را از فاسقان پاک خواهم نمود و لعنت من بر ظالمان حق است.

    شبیه به همین مضمون: جَامِعُ الْأخْبَارِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ أوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیه السلام قُلْ لِلظَّالِمِینَ لَا یَذْکُرُونَنِی فَإِنَّهُ حَقٌّ عَلَیَّ أنْ أذْکُرَ مَنْ ذَکَرَنِی وَإِنَّ ذِکْرِی إِیَّاهُمْ أنْ ألْعَنَهُمْ (نوری، 1409ق، ص96).

    اما در مزامیر در باب لعن بدکاران می خوانیم:

    لعنت را چون ردای خود در برمی گیرند... (18:109).

    چون که لعنت را دوست می داشت، بدو رسیده و چون که برکت را نمی خواست، از او دور شده است (17:109).

    ایام عمرش کم شود (8:109). کسی نباشد که بر او رحمت کند (12:109). ذریة او منقطع گردد (13:109).

    خداوند همة لب های چاپلوسان را منقطع خواهد ساخت (12:3).

    روی خداوند به سوی بدکاران است تا ذکر ایشان را از زمین منقطع سازد ( 16:34).

    1-1-4-13.13. شــکر

    و أوحی الله تعالی إلی داود اشکرنی حقّ شکری فقال إلهی کیف أشکرک حقّ شکرک و شکری إیّاک نعمه منک فقال الآن شکرتنی حقّ شکری و قال داود کیف کان آدم شکرک حقّ شکرک و قد جعلته أبا لأنبیائک و صفوتک و أسجدت له ملائکتک فقال إنه اعترف أن ذلک من عندی فکان اعترافه بذلک حق شکری (دیلمی، 1412ق، ج1، ص22)؛ خداوند به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! به من شکر و سپاس کن. داود عرض کرد: خداوندا، چگونه تو را شکر کنم، درحالی که آدم را پدر پیامبران و برگزیده قرار دادی و ملائک بر او سجده کردند. خداوند فرمود: ای داود! با این اقرار به ناتوانی از شکر من، شکر تو را پذیرفتم.

    اما در مزامیر هم در این زمینه چنین می خوانیم: پس ما که قوم تو و گوسفندان مرتع تو هستیم، تو را تا به ابد شکر خواهیم گفت و تسبیح تو را نسل بعد از نسل ذکر خواهیم نمود (مزامیر79:13).

    1-1-4-14.14. کمک به بندگان خدا

    عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بن مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: أوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام أنَالْعَبْدَ مِنْ عِبَادِی لَیَاْتِینِی بِالْحَسَنَةِ فَاُبِیحُهُ جَنَّتِی قَالَ فَقَالَ دَاوُدُ علیه السلام یَا رَبِّ وَمَا تِلْکَ الْحَسَنَةُ قَالَ یُدْخِلُ عَلَی عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ سُرُوراً وَلَوْ بِتَمْرَةٍ (‏مجلسی، 1404ق، ج14، ص35)؛ امام صادق علیه السلام روایت کرده که حضرت فرمود: خداوند به داود وحی فرمود که: ای داود! هرکدام از بندگان من، یک حسنه کوچکی به جا آورد، من او را داخل بهشت می کنم. داود عرض کرد: خداوندا، آن حسنه چیست؟ خداوند فرمود: غم را از دل مؤمنی به وسیله دادن یک خرما بزداید.

    در مقابل، در مزامیر می خوانیم:

    خوشا به حال کسی که برای فقیر تفکر می کند. خداوند روز بلا او را خلاصی خواهد داد (41:1).

    خداوند او را محافظت خواهد فرمود و زنده خواهد داشت، او در زمین مبارک خواهد بود و او را به آروزی دشمنانش تسلیم نخواهی کرد ( 41:2).

    1-1-4-15.15. رحمت الهی

    قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: أوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ کَمَا لَا تَضِیقُ الشَّمْسُ عَلَی مَنْ جَلَسَ فِیهَا کَذَلِکَ لَا تَضِیقُ رَحْمَتِی عَلَی مَنْ دَخَلَ فِیهَا (صدوق، 1362، ص300)؛ خداوند به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! همان طوری که کسی نمی تواند جلوی خورشید را بگیرد، همان طور است رحمت من، اگر کسی به آن داخل شود و اما من از کثرت رحمت تو به خانه ات داخل خواهم شد.

    در مزامیر آمده است:

    و اما من از کثرت رحمت تو به خانه ات داخل خواهم شد (5ـ7).

    روی خود را بر بنده ات تابان ساز و مرا به رحمت خود نجات بخش (31:16).

    ای خداوند رحمت تو در آسمان هاست و امانت تو تا افلاک ( 36:5).

    رحمت تو چه ارجمند است. بنی آدم زیر سایة بال های تو پناه می برند ( 36:7).

    غم های شریر بسیار می باشد، اما هر که بر خداوند توکل نماید، رحمت او را احاطه خواهد کرد ( 32:10).

    من مثل زیتون سبز در خانة خدا هستم و به رحمت خدا توکل دارم تا ابدالاباد (52:8).

    عدالت و انصاف اساس تخت تو است. رحمت و راستی پیش روی تو می خرامند ( 14:89).

    غضبش لحظه ای و رحمتش (رضامندی) دائمی است (30:5).

    زیرا که خداوند نیکوست و رحمت او ابدی و امانت وی تا ابدالاباد (100:5).

    صبحگاهـان مـا را از رحمت خود سیـر کن تا تمامـی عمـر خـود ترنـم و شـادی نماییم (14:90).

    پس رحمت تو برای تسلی من بشود، موافق کلام تو با بندة خویش ( 76:119).

    همة فقرات بیست و پنج گانة مزمور 136، به رحمت او تا ابدالاباد است ختم می شود .

    1-1-4-16.16. عدم تلبس به لباس دشمنان

    عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی نَبِیٍّ مِنْ أنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا یلْبَسُوا لِبَاسَ أعْدَائِی وَلَا یطْعَمُوا مطَعَامَ أعْدَائِی وَلَا یسْلُکُوا مَسَالِکَ أعْدَائِی فَتَکُونُوا أعْدَائِی کَمَا هُمْ أعْدَائِی (صدوق، 1413ق، ج1، ص252)؛ از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد، به مؤمنان بگو لباس دشمنان مرا نپوشند و غذای دشمنان مرا نیز نخورند و به راه دشمنان من هم نروند تا آنها هم مانند دشمنانم، دشمن من نشوند.

    در مزامیر آمده است:

    با مردان باطل نشسته ام و با منافقین داخل نخواهم شد (26:4).

    از جماعت بدکاران نفرت می دارم و با صالحین خواهم نشست (26:5).

    از آنانی که از اباطیل پیروی می کنند، نفرت دارم (31:6).

    دل مرا به عمل بد مایل مگردان تا مرتکب اعمال زشت با مردان بدکار نشوم . و از چیزهای لذیذ ایشان نخورم (4:141).

    1-1-4-17.17. عار گشتن داود

    إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أوْحَی إِلَی دَاوُدَ علیه السلام أنِّی قَدْ غَفَرْتُ ذَنْبَکَ وَجَعَلْتُ عَارَ ذَنْبِکَ عَلَی بنی اسرائیل فَقَالَ کَیْفَ یَا رَبِّ وَأنْتَ لَا تَظْلِمُ قَالَ إِنَّهُمْ لَمْ یُعَاجِلُوکَ بِالنَّکَرَةِ (کلینی، 1365، ج5، ص58 )؛ خداوند به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود، من گناهان تو را بخشیدم و وبال گناهان تو را به گردن بنی اسرائیل گذاردم. داود عرض کرد: خداوندا، تو ظالم نیستی، این کار را چگونه انجام می دهی؟ خداوند فرمود: چون آنها گناه تو را دیدند، ولی در انکار تو شتاب نکردند.

    در مزامیر هم در این زمینه آمده است:

    نزد همسایگان خود عار گردیده ایم و نزد مجاوران خویش استهزا و سُخریه شده ایم (79: 4).

    عار، دلِ مرا شکسته است و به شدت بیمار شده ام . انتظار مُشْفِقی کشیدم ، ولی نبود و برای تسلی دهندگان ، اما نیافتم ( 20:69).

    تو عار و خجالت و رسوایی مرا می دانی و جمیع خصمانم پیش نظر تواند ( 19:69).

    زیرا به خاطر تو متحمل عار گردیده ام و رسوایی روی من ، مرا پوشیده است (7:69).

    ما را نزد همسایگان ما عار گردانیدی . اهانت و سخریه نزد آنانی که گرداگرد مایند ( 13:44).

    نزد همة دشمنانم عار گردیده ام . خصوصاً نزد همسایگان خویش ؛ و باعث خوف آشنایان شده ام . هرکه مرا بیرون بیند، از من می گریزد ( 11:31).

    و اما من کِرم هستم و انسان نی ؛ عار آدمیان هستم و حقیر شمرده شدة قوم (6:22).

    1-1-4-18.18. ترس از خداوند

    الف. وَرَوَی ألشَّهِیدُ ألثَّانِی فِی کِتَابِ ألْآدَابِ وَقَدْ أوْحَی أللَّهُ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام: خَفْنِی کَمَا تَخَافُ ألسَّبُعَ ألضَّارِیَ (ورام، بی تا، ج 1، ص221؛ شهید ثانی، 1409ق، ص154)؛ ای داود از من چنان بترس که از درنده ای هار می ترسی.

    ب) قال وَفِی فَاتِحَةِ ألزَّبُورِ: رَاْسُ ألْحِکْمَةِ خَشْیَةُ أللَّهِ (همان)؛ در فاتحه زبور آمده: سر حکمت، ترس از خداست.

    این موضوعات را در گزاره های زیر در مزامیر می خوانیم:

    فرشتة خداوند گرداگرد ترسندگان اوست؛ اردو زده ایشان را می رهاند (34: 7).

    ای مقدسان خداوند از او بترسید؛ زیرا که ترسندگان او را هیچ کمی نیست (34: 9).

    شیربچگان بی نوا شده گرسنگی می کشند و اما طالبان خداوند را به هیچ چیز نیکو کمی نخواهد شد (110:10).

    کلام خود را بر بندة خویش استوار کن که به ترس تو سپرده شده ( 36:119).

    سر خداوند با ترسندگان اوست و عهد او تا ایشان را تعلیم دهد (25:14).

    هللویاه! خوشا به حال کسی که از خداوند می ترسد و در وصایای او بسیار رغبت دارد (112:1).

    ای خداوند! ترس را بر ایشان مستولی گردان، تا امت ها بدانند که انسانند ( 9:20).

    ترس خداوند ابتدای حکمت است . همه عاملین آنها را خردمندی نیکو است . حمد او پایدار است تا ابدالاباد (110:10).

    خداوند را با ترس عبادت کنید و با لرز شادی نمایید (11:2).

    1-1-4-19.19. تنهایی داود

    عَنِ ألصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ أللَّهَ أوْحَی إِلَی دَاوُدَ علیه السلام: یَا دَاوُدُ، مَا لِی أرَاکَ وُحْدَاناً؟ قَالَ: هَجَرْتُ ألنَّاسَ وَهَجَرُونِی فِیکَ... (صدوق، 1362، ص196)؛‏ خداوند به حضرت داود علیه السلام وحی کرد: چرا تو را تنها، دور از مردم می‏نگرم؟ داود: من به خاطر تو از آنها دوری گزیدم، آنها نیز از من دور شدند.

    پاسبانی می کنم و مثل گنجشک بر پشت بام منفرد گشته ام ( 102:7).

    1-1-4-20.20. عظمت خداوند

    حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بن مُحَمَّدٍ عَنْ أبِیهِ علیها السلام قَالَ: فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ: یَا اِبْنَ آدَمَ، کَیْفَ تَتَکَلَّمُ بِالْهُدَی وَأنْتَ لأ تُفِیقُ مِنَ ألرَّدَی؟! یَا بن آدَمَ أصْبَحَ قَلْبُکَ قَاسِیاً، وَأنْتَ لِعَظَمَةِ أللَّهِ نَاسِیاً، فَلَوْ کُنْتَ بِاللَّهِ عَالِماً وَبِعَظَمَتِهِ عَارِفاً لَمْ تَزَلْ مِنْهُ خَائِفاً وَلِوَعْدِهِ رَاجِیاً، وَیْحَکَ! کَیْفَ لأ تَذْکُرُ لَحْدَکَ وَاِنْفِرَادَکَ فِیهِ وَحْدَکَ؟ (طوسی، بی تا، ص203)؛ از امام صادق از پدرش علیها السلام روایت شده که حضرت فرمود: در حکمت آل داود: ای فرزند آدم، تو چگونه از هدایت سخن می گویی درحالی که از بدی ها خود را دور نمی کنی. ای فرزند آدم، تو به واسطه فراموش کردن عظمت خداوند، قلبت را قسی و بی رحم کرده ای. تو اگر به عظمت خداوند آگاه شوی و خدا را خوب بشناسی، همیشه از او ترسان و هراسان می شوی و به وعده های او امیدوار می گردی. وای بر تو، چگونه لحد خود را به یاد نمی آوری که در آن تنها خواهی خفت.

    در مزامیر می خوانیم:

    زهی عظمت احسان تو که برای ترسندگانت ذخیره کرده ای و برای متوکّلانت پیش بنی آدم ظاهر ساخته ای (19:31).

    نالة اسیران به حضور تو برسد. به حسب عظمت بازوی خود آنانی را که به موت سپرده شده اند، برهان (11:79).

    خداوند عظیم است و بی نهایت ممدوح ، و عظمت او را تفتیش نتوان کرد ( 53:140).

    در قوّتِ کارهای مهیبِ تو سخن خواهند گفت و من عظمت تو را بیان خواهم نمود ( 6:145).

    1-1-4-21.21. صبر

    وَقِیلَ أوْحَی أللَّهُ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام: تَخَلَّقْ بِأخْلأقِی، وَإِنَّ مِنْ أخْلأقِی ألصَّبْرَ (مجلسی، 1404ق، ج 9، ص137؛ شهیدثانی، بی تا، ص42)؛ نقل شده که خداوند به داود وحی فرمود: ای داود، خود را با اخلاق من متخلق کن، یکی از اخلاق من صبر است.

    در مزامیر هم آمده است:

    انتظار (صبر) بسیار برای خداوند کشیده ام، و به من مایل شده، فریاد مرا شنید (مزمور، 1:40).

    نزد خداوند ساکت شو و منتظر او باش ( مزمور، 7:37).

    1-1-4-22.22. شادی در نام خدا

    وَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام أوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ بِی فَافْرَحْ وَبِذِکْرِی فَتَلَذَّذْ... (مجلسی، 1404ق، ج14، ص34؛ نوری، 1409ق، ج5، ص398)؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود، به خاطر من شاد باش و به ذکر من قلبت را شاد کن تا لذت ببری... .

    در مزامیر هم آمده است:

    در تو شادی و وجد خواهم نمود. نام تو را ای متعال خواهم سرایید ( 2:9).

    ای صالحـان در خداونـد شادی و وجـد کنیـد و ای همـة راست دلان ترنـم نماییـد (11:32).

    ای صالحان در خداوند شادی نمایید؛ زیرا که تسبیح خواندن راستان را می شاید ( 1:33).

    زیرا که دل ما در او شادی می کند و در نام قدوس او توکل می داریم (21:33).

    و اما جان من در خداوند وجد خواهد کرد و در نجات او شادی خواهد نمود ( 9:35).

    چون برای تو سرود می خوانم، لب هایم بسیار شادی خواهد کرد و جانم نیز که آن را فدیه داده ای (23:71).

    خداوند را با شادی عبادت نمایید و به حضور او با ترنم بیایید (2:100).

    نتیجه گیری

    الهیات تطبیقی با توصیف و مقایسة ادیان، می کوشد تا به شناخت غیرهنجاری و همدلانه و غیرکلامی ادیان نایل آمده و گفتمان میان آنها پی ریزی نماید. دستاورد این معرفت شریف، محققان را به این نتیجه رهنمون می کند که آموزه های ادیان، به ویژه در مباحث اخلاقی و عرفانی اشتراکات بسیاری دارند.

    حمد و ستایش، جزا مطابق اعمال، امید، توکل، پرهیز از شهوت دنیا، یاد خدا در همه اوقات، دوری از تکبر، حب و دوستی با خدا، توبه، اهمیت نیت، لعنت جباران، شکرگزاری، رحمت خدا، عدم تلبس به لباس دشمنان، عار گشتن حضرت داود، ترس از خدا، شادی و عظمت خداوند، ازجمله بن مایه های مشترکی است که در احادیث خطابی به حضرت داود علیه السلام در اسلام آمده و مضمون مشترک این عناوین در زبور کنونی نیز یافت می شود. در برخی از موارد، بجز اشتراکات بیش از مضمون، حتی در تعبیرات و الفاظ و و استدلال ها، همانندی و همسویی غیرتصادفی فراوانی وجود دارد که به برخی از این دست همانندی ها اشاره گردید. همچنین آموزه های یادشده در احادیث خطابی حضرت داود علیه السلام جزو اسرائیلیات به شمار نمی رود.

        كتاب مقدس، 2002م، (ترجمه قديم) شامل كتب عهد عتيق و عهد جديد، چ سوم، ايلام، چ سوم.
        ابن‌كثير، اسماعيل‌بن عمر، 1387، قصص الانبياء، مركز اطلاعات و مدارك اسلامي.
        ابوشبهه، محمد‌بن‌محمد، 1408ق، الاسرائيليات و المموضوعات، قاهره، مكتبة السنة.
        آنترمن، الن، 1385، باورها و آيين‌هاي يهودي، ترجمه رضا فرزين، قم، اديان و مذاهب.
        حر عاملي، محمد‌بن حسن، 1380، كليات احاديث قدسي، ترجمه كتاب الجواهر السنية، ترجمه زين‌العابدين كاظمي خلخالي، تهران، بي‌نا.
        ـــــ ، 1409ق، وسائل الشيعة، قم موسسة آل‌بيت لإحياء التراث، قم.
        حميري، عبدالله‌بن جعفر، بي‌تا، قرب الاسناد، تهران، كتابخانه نينوي، تهران.
        ديلمي، حسن‌بن حسن، 1412ق، ارشاد القلوب الي الصواب، قم، شريف رضي.
        ذهبي، محمدحسين، 1396ق، التفسير و المفسرون، بي‌جا، دارالكتب الحديثة.
        راوندي، قطب الدين، 1409ق، قصص الانبياء، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس.
        سبحاني، جعفر، 1382، منشور جاويد، قم، امام صادق.
        سليماني اردستاني، عبدالرحيم، 1384، يهوديت، چ دوم، قم، آيت عشق.
        سيدبن طاووس1411ق، مهج الدعوات و منهج العبادات، قم، انتشارات دار الذخائر قم.
        ـــــ ، بي‌تا، مسكن الفؤاد، قم، كتابخانه بصيرتي.
        صدوق، محمد‌بن علي، 1362، الامالي، چ چهارم، بي‌جا، كتابخانه اسلاميه.
        ـــــ ، 1364، ثواب الاعمال، چ دوم، قم، رضي.
        ـــــ ، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، چ سوم، قم، جامعه مدرسين.
        طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1393ق، الميزان في تفسير القران، بيروت، موسسه الاعمي.
        جبعي عاملي، زين‌الدين (شهيد ثاني)، 1409ق، منيةالمريد في‌الادب المفيد و المستفيد، قم، انتشارات اسلامي.
        طوسي، محمدبن حسن، بي‌تا، الامالي، قم، دارالثقافة.
        كليم كيت، هانس، 1379، مقدمه‌اي بر الاهيات معاصر، ترجمه همايون همتي، تهران، نقش جهان.
        كليني، محمد‌بن يعقوب، 1365، الكافي، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية.
        لوي، حبيب، 1339، تاريخ يهود ايران، تهران، كتابخانه بروخيم.
        مجلسي، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بيروت، لبنان، الوفاء.
        مدير شانه چي، كاظم، 1386، علم الحديث، چ بيستم، قم، انتشارات اسلامي.
        مزامير داود، 1389، ترجمه فاضل خاني، مقدمه سليمان حكاكيان، چ دوم، تهران، انجمن كليميان تهران.
        معرفت، محمدهادي، بي‌تا، تفسير و مفسران، تهران، فارابي.
        مفيد، محمدبن نعمان، 1413ق، الإرشاد، قم، كنگره جهاني شيخ مفيد.
        نوري، ميرزاحسين، 1409ق، مستدرك‏الوسائل، قم، آل‌البيت.
        ورام‌بن ابي‌فراس، بي‌تا، مجموعة ورام، قم، مكتبة الفقية.
        هلي، هنري، 200م، راهنماي كتاب مقدس، ترجمة جسيكا بابا خانيان، بدليان و عيسي بيك، بي‌جا، Apk Publcations.
        هينلز، جان آر، 1386، فرهنگ اديان جهان، ترجمه گروهي از مترجمان، ويراستار ع، پاشايي قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
        يزدان‌پرست لاريجاني، محمدحميد، 1380، داستان پيامبران در تلمود انجيل و قرآن و بازتاب آن در ادبيات فارسي، تهران، اطلاعات.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حیدری، حسین، حاجی اکبری، فاطمه.(1393) بن‌مایه‌های مشترک در مزامیر و احادیث مربوط به داود علیه السلام در متون اسلامی. فصلنامه معرفت ادیان، 5(3)، 45-65

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین حیدری؛ فاطمه حاجی اکبری."بن‌مایه‌های مشترک در مزامیر و احادیث مربوط به داود علیه السلام در متون اسلامی". فصلنامه معرفت ادیان، 5، 3، 1393، 45-65

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حیدری، حسین، حاجی اکبری، فاطمه.(1393) 'بن‌مایه‌های مشترک در مزامیر و احادیث مربوط به داود علیه السلام در متون اسلامی'، فصلنامه معرفت ادیان، 5(3), pp. 45-65

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حیدری، حسین، حاجی اکبری، فاطمه. بن‌مایه‌های مشترک در مزامیر و احادیث مربوط به داود علیه السلام در متون اسلامی. معرفت ادیان، 5, 1393؛ 5(3): 45-65