نگاهی به انسانشناسی زرتشت و استنتاج دلالتهای تربیتی آن
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
شناخت انسان، موضوعی است که همواره مورد توجه ادیان، مکاتب و فرهنگ های گوناگون بوده است. کمتر نظام فکری و فلسفی ای وجود دارد که به نوعی به شناخت انسان نپرداخته باشد. از ادیان و مذاهب هند، فلسفة یونان و روم، تفکرات اندیشمندان قرون وسطای مسیحی، اندیشه های اصیل اسلامی، از رنسانس تا عصر حاضر، همواره شناسایی انسان و توجه به ابعاد وجود وی موردنظر بوده است. از دو دیدگاه می توان به انسان نگریست: یکی از این دیدگاه که انسان چیست؟؛ یعنی چه صفات و انگیزه هایی در وجود وی نهفته است، یا دارای چه کشش ها، غرایز و فطریاتی است؟ از دیدگاه دوم، این مسئله مطرح است که انسان چه باید بشود؟ به بیان دیگر، انسان چه هدفی را باید در حیات خود در نظر بگیرد تا با حرکت به سوی آن، به کمال وجودی خویش نایل شود. در دیدگاه دوم، راه ها و روش های نیل به کمال مطلق نیز مطرح می شود؛ یعنی اینکه انسان از چه مسیر یا مسیرهایی باید طی طریق کند تا به مقام کمال وجودی اش برسد و شایسته عنوان انسان کامل گردد (نصری، 1376، مقدمه). بر این اساس، تعالی معنوی و تکامل اخلاقی انسان و به تعبیری خودشناسی ازجمله مباحث مرتبط با انسان شناسی است. ادیان، بر اساس نگاهی که به سرشت و سرنوشت انسان دارند، مسیر رشد و تعالی معنوی بشر را به وی نشان می دهند؛ مسیری که به خودآگاهی و خداآگاهی منتهی می شود. آگاهی انسان از طبیعت خویشتن، وی را متوجه امکانات و محدودیت های وجودی اش می کند تا بر این اساس، در راه سیر و سلوک معنوی، که همان خودشناسی، خودسازی و بندگی است، گام بردارد.
این مقاله، با نگاهی به مبانی انسان شناسی آیین زرتشت، ابتدا به کاوش در مفهوم خودشناسی و سیر معنوی و اخلاقی انسان می پردازد، سپس دلالت های تربیتی برخاسته از مفهوم انسان شناسی زرتشتی را در مقوله های چهارگانه اهداف، روش های تدریس، ویژگی های معلم و متربی بررسی می کند. مطالعه انسان شناسی زرتشت، از دو جهت دارای اهمیت است: اول آنکه، مطالعه ادیان در قلمرو تخصصی ادیان و علوم دینی، به دلیل اینکه فهم عمیق تری از ادیان، تعالیم و تاریخشان فراهم می آورد، سودمند است. دوم اینکه، مطالعة ادیان و آگاهی از خط سیر تحول و تکامل آنها، می توان به درک و دریافت هرچه بیشتر آنها رسید. به عنوان نمونه، با در نظر گرفتن اینکه اسلام صورت تکامل یافتة ادیان پیش از خودش می باشد، با مطالعة ادیان پیش از اسلام، می توان به شناخت هرچه بیشتر اسلام راه یافت؛ زیرا مطالعة سیر تکامل و تحول ادیان پیش، علل منسوخ شدن آنها را روشن می کند. این مهم، هم کاستی های موجود در آن ادیان و تکامل برخی تعالیم، مفروضات و مفاهیم بنیادینی چون عدالت، محبت، تقوا و...، را که همة ادیان به نوعی به آنها اذعان دارند، و صورت کمال یافته آن در دین اسلام متجلی و برجسته می سازد. ازاین رو، این مقاله با تبیین انسان شناسی زرتشت و دلالت های تربیتی آن، علاوه بر شناخت انسان شناسی زرتشت، امکان نیل به دریافت هرچه عمیق تر انسان شناسی از ادیان دیگر ازجمله اسلام فراهم می آید.
انسان شناسی آیین زرتشت
بر اساس برخی بندهای اوستا، به ویژه آنچه در گات ها آمده است، در بینش زرتشت، انسان موجودی دوبعدی است و در وجودش، دو بعد روان (اورون) و تن (تنو) از یکدیگر قابل شناسایی و تمیز می باشند (قائم مقامی، 1378). ازجمله گاهان 31 بند 11 و گاهان 55 بند 1 به این امر اشاره دارند. در این بندها، بُعد مادی و معنوی وجود انسان از یکدیگر متمایز شده اند. اورون یا روان، همان بعد معنوی و فناناپذیر وجود انسان می باشد که در گاهان، از آن فراوان سخن به میان آمده است. واژة اوستایی اورون (urvan)، علاوه بر آنکه بر بعد غیرمادی وجود انسان دلالت دارد، یکی از نیروهای مینوی پنج گانة وجود انسان نیز است. این بعد معنوی در آیین زرتشت، دارای پنج نیروی نهادی و باطنی است که به ترتیب عبارتند از:
1. اهو (ahu) یا جان: اهو، همان نیروی هستی، جنبش و حرکت غریزی زندگی است و آن را به جان معنا کرده اند. اما این جان ربطی به روح و روان، به مفهوم عالی آن ندارد؛ زیرا جان فاقد درک و تأثرات روحانی می باشد. جان همراه با جسم به وجود می آید و با رشد و نمو جسم، جان نیز نیرو و قدرت بیشتری می یابد. هنگامی که جسم بی حرکت شد و از بین رفت، جان نیز فانی می گردد. پس اهو یا جان انسان، همان نیروی غریزی حرکت و جنبش وی است که وظیفة آن نگهداری بدن و تنظیم اعمال طبیعی آن می باشد. این قوه، با بدن هستی می یابد و با مرگ جسم از بین می رود (رضی، 1344، ص 119).
2. دین یا دئنا (daena): ریشة این واژه از دَی به معنی دیدن و دریافتن گرفته شده است. واژة دَاِنا در اوستا به دو معنا آمده است؛ یکی، به معنی کیش و آیین و دیگری، به معنی وجدان یا بینش درونی. دین یا وجدان، نیرویی است که اهورامزدا در وجود بشر به ودیعه نهاده تا همواره او را از نیکی و بدی عملش آگاه سازد. در مجموع، دین یا وجدان نیروی تشخیص و تمیز انسان و راهنمای وی در زندگی وی می باشد. این نیرو، راه خوب را به انسان نشان می دهد و عمل به آن را تشویق می کند، و راه بد را نیز با همة زشتی و زیان هایش به انسان نشان می دهد و وی را از عمل کردن به آن نهی می کند (همان، ص 120).
3. بوی یا بئوذ (eaoza): در متون زرتشتی، بوی را گاه به هوش و ویر و دانش و مانند آن عطف کرده اند، ولی چنین می نماید که بوی، اعم از همة اینهاست. در حقیقت، این نیروهای فکری اجزای بوی اند (قائم مقامی، 1387). بوی، نیروی ادراک و فهم انسان است که وظیفة آن ادارة خرد، هوش، حافظه و قدرت تمیز می باشد. این قوه با بدن به وجود می آید، اما پس از مرگ به روان پیوسته و به جهان ابدی می پیوندد (اورشیدری، 1371، ص 156).
4. اورون یا روان: روان نیرویی است که مسئولیت اعمال انسان را بر اساس آنچه او گزینش می کند، برعهده دارد و در جهان دیگر، بنابر شایستگی کردارش مؤاخذه می شود؛ گاهان 7:26 (در ستایش روان اشونان)، گاهان1:50 به این نیرو اشاره دارند.
5. فره وشی یا فروهر (farvahr): فروهر، آن نیروی اهورایی است که موظف است روان انسان را از گرایش به بدی ها بازدارد و او را به نیکی رهنمون کند و از این راه، موجب کمال معنوی او و پیوندش با اهورامزدا گردد (همان، ص 374). اهورامزدا انسان را از روی صور روحانی عالم پاک فروهرها بیافرید و او را پاک و بی آلایش ساخت. اوصاف رذیله که آینة ضمیر وی را مکدر ساخته، یا وی را به آفات و مصائب مبتلا کرده، از اثر وسوسه و ضربت نیروی اهریمنی است؛ ولی آن جنبة ایزدی و آن روح عالم مینوی فروهر نام دارد که در باطن انسان به ودیعه نهاده شده است. فروهر، گرد آلایش به خود نمی پذیرد و پس از جدا شدن روان از کالبد، دگرباره به سوی عالم بالا از همان جایی که فرود آمده، بازمی گردد (اوشیدری، 1371، ص 125). به عبارت دیگر، فروهر همان نیروی ایزدی است که انسان را به سوی رسایی و جاودانگی راهنمایی می کند و سبب کمال مادی و معنوی وی می گردد. انسان از راه پالایش و پرورش روح خویش می تواند خود را به پایة فروهر برساند و از این راه، مراتب تعالی و تکامل معنوی را بپیماید و در نهایت، به دیدار و پیوند با اهورامزدا نائل گردد (شهزادی، 1371، ص 104).
مراحل تعالی خود در آیین زرتشت
در بینش زرتشت، تعالی معنوی انسان و نیل به اهورامزدا، از طریق اَمشاسپندان محقق می گردد؛ منظور از اَمشاسپندان، همان صفات الهی و فضایل انسانی هستند که آدمی با شناخت و کسب آنها، در مسیر خودآگاهی و تکامل روحانی خویش گام می نهد و در نهایت، اهورایی می شود (آشتیانی،1374، ص 190). همچنین در آیین زرتشت، امشاسپندان را دستیاران اهورامزدا تعبیر کرده اند که به منزلة فرشتگان ادیان ابراهیمی هستند؛ آن دستیاران را امشاسپندان، یعنی جاویدان مقدس نامیده اند. در قسمت های مختلف اوستا، به ویژه هفت هات (هات های 35 تا 42 گاهان)، به امشاسپندان اشاره شده و این صفات اهورایی و موجودات فرابشری، مورد ستایش قرار گرفته اند.
1. وَهومَنْ (vohomanah)، یا اندیشة نیک: آیین زرتشت بر سه اصل هومَت، هوخَت و هورَشْت یا پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک استوار است. زرتشت، نیک اندیشی را بنیان نیک گفتاری و نیک کرداری انسان، و نیز سرچشمة فروزش دیگر فروزه های نیک در او می داند. زرتشت نیک اندیشی را به دلیل اهمیت بنیادی که در ساختار اخلاق و رفتار بشر و در نهایت در روند تکامل زندگی در جهان دارد، بسیار ارج می نهد و می کوشد تا با تکرار فراوان تأثیر آن در پیشرفت همه جانبة زندگی، باور انسان را در درک اهمیت آن، آگاهانه به یقین برساند (خنجری، 1375، ص 40). از آن جمله، می توان به گاهان 31 بندهای 21 و 22 اشاره کرد.
2. اَشاوَهیشْت (Asa Vahishta)، یا بهترین راستی: در گاهان 31 بند 5 آمده است که ای اهورامزدا! مرا از آنچه خواهد شد و آنچه نخواهد شد، بیاگاهان تا در پرتوی دادِ "اشه" و "منش نیک"، آنچه را که برای من بهترین است، برگزینم و از آن پاداشی که به من خواهی داد، به شادکامی برسم راستی در آرمان زرتشتی ستوده ترین صفت انسان است؛ انسان در سایة اندیشة نیک و گرایش به راستی، به اهورامزدا نزدیک می شود.
3. خَشْترا (khsathra Vairya)، یا شهریاری مینوی: زرتشت بر این باور است که انسان، با پرورش این فضیلت در خویشتن، علاوه بر اینکه به دیو نفس خود لگام می زند و آن را تحت تسلط عقل در می آورد، از این توانایی در جهت بهبود اوضاع دیگران و برقراری داد و راستی در جهان نیز تلاش می کند (شهزادی، 1371، ص 90). انسان با آراسته شدن به این فروزه، می تواند به صفات و ویژگی های اخلاقی و معنوی همچون گذشت و مهربانی، توانایی تسلط بر اراده و رفتار یا ایجاد هماهنگی بین خواست و خرد (خویشتن داری)، توانایی پیروی از نظام راستی، توانایی آزاده بودن و آزاده اندیشیدن و دفاع از حق و مبارزه با مظاهر بدی و دروغ آراسته گردد و در جهت خدمت به مردم و آبادسازی جهان گام بردارد (خنجری، 1375، ص 42). چنان که در گاهان 29 بند 10 می خوانیم: ای اهورا! ای اشه! اینان را از نیرو و "شهریاری مینوی" برخوردار کن. ای منش نیک! بدینان آن دهشی را ارزانی دار که خانمان خوب و رامش بخشد (دوستخواه، 1370، ص 12). همچنین در بند نخست گاهان 51 آمده است: "شهریاری مینوی" نیک تو از آن کسی خواهد شد که با شور دل بهترین کردارها را به جای آورد (همان، ص 77).
4. سِپَنْتا آرمَیتی (spenta Armaiti)، یا عشق و فروتنی: در جهان بینی زرتشت، هنگامی که انسان، به این فضیلت نیک آراسته می گردد، دلش مرکز عشق و مهر به اهورامزدا و سایر مخلوقات می گردد، آن گونه که در گاهان 43 بند 2 آمده است:
کسی که برای دیگران خواستار روشنایی است، روشنایی بدو ارزانی خواهد شد، از سپنتامینوی خویش و در پرتوی اشه، دانش برآمده از منش نیک را به ما ببخش تا در زندگی دیرپای خویش همه روزه از شادمانی بهره مند شویم (دوستخواه، 1370، ص 39).
5. ه اُروَتات (haurvatat)، یا کمال و رسایی: ه اُروَتات یا خرداد در اوستا، به معنای کمال و رسایی مینوی است. انسان، در این مقام به بالاترین درجه از کمالات معنوی دست می یابد و به نیکوترین فضائل اخلاقی آراسته می گردد، آن گونه که از رسایی و کمال، در زندگی مادی و معنوی اش برخوردار می شود (شهزادی، 1367، ص 98). ای مزدا! آنچه را شایستة تو و "اشا" است، با نماز به جای می آورم تا همة جهانیان با "منش نیک" در "شهریاری مینوی" تو به "رسایی" رسند (گاهان 34 بند 3، دوستخواه، 1370، ص 32).
6. اَمِرتات (ameretat)، یا جاودانگی: در گاهان 45 بند 7 آمده است: روان اَشون به جاودانگی و کامروایی خواهد پیوست، انسان با نیل به گامه اَمِرتات از فروهر عالی ترین نیروی مینوی برخوردار می شود و روانش به اهورامزدا می پیوندد، ایرانی (1311) اَمِرِتات را غایت آمال مزدیسنان و سرحد کمال انسان می داند.
ابعاد خود از نگاه زرتشت
در بینش زرتشت، کسب فضایل معنوی و تعالی خویشتن، موجب شناخت اهورامزدا، جهان هستی و سایر انسان ها و نیز تنظیم ارتباط با آنها می شود. ازاین رو، خود در فرهنگ زرتشت دارای ابعاد مختلفی است. البته این ابعاد برگرفته از متن اصلی اوستا نیست و تنها بر اساس برداشت ها و تفاسیر صورت گرفتة برخی مؤلفان اوستا بیان شده است. این ابعاد عبارتند از:
1. خود در ارتباط با شناخت اهورامزدا: در جهان بینی زرتشت، سرچشمة آفرینش، اهورامزداست و هریک از موجودات و مظاهر هستی، جلوه و نمودی از این حقیقت می باشند. اهورامزدا، خود جامع صفات اهورایی وهومن، اشا، خشترا، سپنتا آرمیتی، ه اُروتات و اَمرتات است که به طور مطلق و نامتناهی در ذات وی وجود دارند. انسان، با همة ابعاد وجودش، اعم از مادی و معنوی پرتویی از وجود اهورامزداست و این صفات اهورایی را وجودش به همراه دارد. وجود صفات اهورایی در انسان، سبب ارتباطش با اهورامزدا می شود؛ زیرا با پرورش هریک از فروزه های اهورایی در خویشتن، ابتدا خود را که پرتویی از وجود اهورامزداست می شناسد و بعد، به شناخت اهورامزدا نائل می گردد (شهزادی، 1367، ص 24). از آن جمله، می توان به گاهان 34 بند 11 تا 14 و گاهان 45 بندهای 8 و 9 اشاره کرد. گرچه در این قسمت، خود به عنوان منبع شناخت معرفی شده، اما در این بندها خود، ابزاری برای شناخت اهورامزدا در نظر گرفته شده است. در اوستا به مواضعی که بیانگر منبع بودن معرفت نفس برای خداشناسی باشد، اشاره ای نشده است.
2. خود در ارتباط با شناخت جهان هستی: طبق تعالیم زرتشت، هر انسانی وظیفه دارد به طبیعت و اجزای آن احترام بگذارد و از آنها محافظت کند. اساساً در بینش زرتشت، انسان باید تا آنجا که توان دارد، به مینوی کردن جهان مدد رساند (بویس، 1374، ص 301). احترام به آتش، به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگهداشتن آن و انجام مراسم خاص در اطراف آن، در معابدی به نام آتشکده به رهبری موبدان مشخص ترین ویژگی این آیین است. همچنین آبادانی کشاورزی، دامداری و احترام به حیوانات از مواردی است که مورد ستایش این آیین قرار گرفته است (توفیقی، 1391، ص 63).
3. خود در ارتباط با سایر انسان ها: انسان زرتشت، انسانی است که در ارتباط با دیگر انسان ها مهربان و دلسوز است و با گرایش به داد و راستی، همواره در راه مبارزه با ستم و برقراری رفاه و آرامش در جامعه تلاش می کند (افتخارزاده، 1377، ص 153). آن گونه که در گاهان 45 بند 9 آمده است: بشود که اهورامزدا با شهریاری مینوی خویش، ما را نیروی کار کردن بخشد تا در پرتوی "منش نیک" و "اشه" و با "نیک آگاهی" به پیشرفت کار مردمان بکوشیم (دوستخواه، 1370، ص 53).
4. خود در ارتباط با خویشتن: آراسته شدن به فروزه های اهورایی وهومن، اشا، خشترا، سپنتا آرمیتی، ه اُروَتات و اَمِرتات، سبب کسب فضائل اخلاقی و موجبات رشد و تعالی معنوی انسان را فراهم می آورد. چنان که در بند نخست گاهان 47 می خوانیم: اهورامزدا با "شهریاری مینوی" و "آرمیتی" خویش، کسی را که با "بهترین منش" و گفتار و کردار به "سپند مینو" و "اشه" بپیوندد، "رسایی" و "جاودانگی" خواهد بخشید (همان، ص 63).
چیستی مفهوم خودشناسی از نگاه زرتشت
بر اساس آنچه که پیش تر در باب انسان شناسی زرتشت و نیز مراحل تعالی معنوی انسان و ابعاد مختلف آن بیان شد، اکنون به اجمال، پرسش دوم این پژوهش را که چیستی مفهوم خود و خودشناسی استناد به انسان شناسی زرتشت است، استنتاج می کنیم. سپس، با توجه به این مفهوم، دلالت های تربیتی برخاسته از آن را استخراج می کنیم.
انسان از طریق پالایش درون به صفات اهورایی آراسته می شود و در مرحلة ه اُروَتات، با رسیدن به کمال و رسایی به خودشناسی می رسد. سپس، بر اساس این خودآگاهی، در مرحلة اَمرتات، روانش از فروهر برخوردار می گردد و به اهورامزدا می پیوندد و جاودانه می شود. این خودآگاهی، مقدمه ای برای شناخت اهورامزدا، جهان هستی و سایر انسان ها و تنظیم روابطش در ارتباط با هریک از آنها می گردد که نمود آن را در یگانگی با اهورامزدا، احترام به جهان هستی و مهرورزی در ارتباط با سایر انسان ها می توان مشاهده کرد. بی تردید هریک از نیروهای مینوی وجود انسان، به نحو خاصی به او در مسیر خودشناسی و نیل به اهورامزدا یاری می رسانند؛ دئنا، انسان را در گزینش میان خوبی و بدی راهنمایی می کند؛ بئوذ، اداره کنندة انسان از نظر انجام تکالیف انسانی می باشد. اورون، مسئول اعمال انسان است و بر اساس گزینش او میان نیک و بد، سرنوشت نهایی کردار او را در اخذ پاداش یا مجازات تعیین می کند و در نهایت، فروهر، که عالی ترین نیروی مینوی وجود انسان است و آدمی با کسب فضایل معنوی و پیوند با اهورامزدا، از آن برخوردار می گردد.
دلالت های تربیتی برآمده از انسان شناسی زرتشت
اهداف تربیتی از نگاه آیین زرتشت؛ نگاه انسان شناسی
1. اهداف رابطة انسان با اهورامزدا: ازآنجاکه وجود انسان، پرتویی از وجود اهورامزداست، صفات و فروزه های اهورایی بهمن، اشا، خشترا، مهر، رسایی و جاودانگی را در خود دارد. پرورش این صفات و فروزه ها، نه تنها انسان را به خودشناسی، بلکه به شناخت اهورامزدا و یگانگی با او می رسد. این وصال و پیوند با اهورامزدا، موجب می شود که انسان همواره در جهت رضایت اهورامزدا، که همانا مبارزه با بدی و برقراری نیکی در جهان است، تلاش کند (رستمی نسب، 1382).
2. اهدافِ رابطه با جهان هستی: در بینش زرتشت، انسان خود به عنوان جزئی از نظام آفرینش وظیفه دارد با شناخت جایگاه خود در جهان هستی، به همة اجزای هستی، از آن جهت که آفریدة اهورامزدا هستند، عشق بورزد. این نگرش مهرورزانه نسبت به جهان هستی و پدیده های موجود در آن موجب می شود که انسان ضمن توجه و احترام به طبیعت و اجزای آن، در جهت حفظ و نگهداری آنها بکوشد و از تخریب و نابودیشان جلوگیری کند (قدردان، 1387، ص 83).
3. اهدافِ رابطة انسان با خویشتن: در فرهنگ زرتشت، آگاهی از خویشتن، انسان را به فضایل اخلاقی، اندیشة نیک، راستی، شهریاری اهورایی، مهر، رسایی و جاودانگی آراسته می گرداند. کسب این فضایل اخلاقی، موجب گرایش انسان به نیکی، در اندیشه، گفتار و رفتارش می شود. این امر خودِ موجب تعالی معنوی انسان و رستگاری وی می گردد (رستمی نسب، 1382).
4. اهدافِ رابطة انسان با سایر انسان ها: در آموزش های زرتشت، مقصود از آفرینش و نتیجة زندگی این است که آدمی در آباد کردن جهان و شادمانی خود و دیگران بکوشد و با اندیشة نیک، گفتار نیک و کردار نیک خود را شایستة رسیدن به اوج کمال و پیوستن به بهروزی و جاودانگی گرداند (دوستخواه، 1370، ص 36). جامعة ایده آل زرتشت، جامعه ای عاری از خشم، ستم، دروغ و آرمیده در صلح و صفای انسانی است (افتخارزاده، 1377، ص 156).
روش های تربیتی از نگاه آیین زرتشت؛ نگاه انسان شناسی
1. خردورزی (تفکر و استدلال): ازآنجاکه در تعلیم و تربیت صحیح افراد، توانایی تعقل و تفکر از ارکان اصلی جریان تعلیم و تربیت است، پرورش استعدادهای ذهنی و شناختی و رشد عقلانی و فراگیری علوم و معارف برای بارور کردن این توانایی، از اهداف مهم تعلیم و تربیت به شمار می آید (اعرافی و همکاران، 1381، ص 73). در بینش زرتشت نیز تعقل و خردورزی از جایگاه والایی برخوردار است. آنگونه که وهومن یا اندیشة نیک، اولین گام در طی مسیر کمال انسانی و نیل به خودشناسی و خداشناسی محسوب می شود. از نگاه زرتشت، انسان با تکیه بر اندیشه و خرد خود می تواند راه درست را برگزیند و به راستی گراید و با هماهنگ ساختن اندیشه، گفتار و کردار خود با راستی و آگاه کردن دیگران، بشریت را به خوشبختی رساند (رضوی، 1384).
در گاهان 30 بند 2 آمده است: ای هوشمندان! بشنوید با گوش های خویش بهترین سخن را و ببینید با منش روشن و هریک از شما، چه مرد و چه زن، پیش از آنکه رویداد بزرگ به کام ما پایان گیرد، از میان دو راه، یکی را برگزینید و این پیام را به دیگران بیاموزید (دوستخواه، 1370، ص 14).
2. توأم بودن علم و عمل: دیویی عقیده دارد که تربیت بایستی از فعالیت های جاری زندگی انسان نشئت بگیرد و به موقعیت های فعلی مربوط باشد، آنگونه که دانش آموز، دانش و معلومات خود را از راه تجربه و عمل و طبق روش حل مسئله کسب کند (شکوهی، 1369، ص 154).
زرتشت نیز معتقد است: علم و عمل انسان باید بر هم منطبق باشد. در بینش زرتشت، انسان متعالی کسی است که اندیشه و گفتار و عملش هماهنگ با یکدیگر است، هیچ گونه تمایزی میان آنها وجود ندارد. ازاین رو، توأم بودن علم و عمل، از مهم ترین روش های تربیتی برخاسته از مفهوم انسان شناسی زرتشت می باشد؛ زیرا از نگاه زرتشت، نیل به کمال انسانی مسیری است که با اندیشه و خرد نیک انسان آغاز می گردد و با عمل به گفتارهای مبتنی بر اندیشه پایان می پذیرد. در بند نخست گاهان 49 می خوانیم: ای مزدا! با پاداش نیک به سوی من ای و مرا پناه بخش تا در پرتوی "منش نیک" او را شکست دهم (دوستخواه، 1370، ص 69).
3. درون نگری و پالایش روان: درون نگری، تهذیب و پالایش نفس موجب رشد و تعالی معنوی انسان می شود. بر این اساس، یک نظام تربیتی که هدفش تحول و معرفت درونی انسان است، بایستی از برنامه ها و روش های تدریسی بهره گیرد که سبب تهذیب نفس متربی می شوند و او را قدم به قدم به اصل وجودی اش نزدیک می کنند (شمشیری، 1385، ص 282).
همان گونه که پیش تر بیان شد، هدف نهایی دین زرتشت، پرورش انسانی است که از طریق رشد و تحول درونی و پیرایش جان و روانش از بدی ها به مرتبة رسایی و جاودانگی برسد. بر این اساس، در فرهنگ زرتشت، درون نگری و پیرایش روان از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. به گونه ای که از مهم ترین روش های تربیتی این دین، برای آراسته شدن به فضائل معنوی است.
ویژگی های معلم از نگاه آیین زرتشت؛ نگاه انسان شناسی
1. یک الگوی عملی برای متربی باشد: اگر معلم بخواهد در طی مسیر تکامل اخلاقی به متربی کمک کند بایستی خود، الگویی عملی برای متربی باشد. زرتشت به اخلاق بخصوص در بعد عملی آن تأکید بسیاری دارد و پایبندی به اصول اخلاقی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را در نیل به اهورامزدا سفارش می کند (ضمیری، 1373، ص 32). در اوستا، زرتشت معلم خوانده شده است. چنان که در گاهان 29 بند 7 و 8 آمده است (صدیق، 1336، ص 61): کیست آنکه از تو است و مردمان را به راستی یاری خواهد بخشید؟ یگانه کسی که من در اینجا می شناسم که به آموزش ما گوش فرا داده "زرتشت سِپیتمان" است. تنها او خواهان آن است که سرودهای ستایش مزدا و اشه را به گوش مردمان برساند؛ هم ازاین رو او را گفتاری شیوا و دلپذیر دادیم (دوستخواه، 1370، ص 12). همچنین در بند 11 می خوانیم: ای اهورامزدا! اکنون که ما را یاوری رسیده است، ما نیز آمادة یاری رساندن هستیم (همان، ص 13).
2. ایجاد تحول درونی در متربی: سیر باطنی و تکامل معنوی فرایندی درونی است؛ فرد از راه درون نگری و تأمل در لایه های گوناگون وجودی خود، بخصوص در سطح ناخودآگاه، به تعالی روحی می رسد. برای نیل به این مهم، معلم وظیفه دارد تا با درگیر ساختن همة ابعاد و لایه های مختلف وجود متعلم، اعم از عقل، احساس، ارزش ها و باورهای او و کشف لایه های باطنی وجودش، موجبات رشد و تحول درونی وی را فراهم آورد (شمشیری، 1385، ص 307). در نگرش زرتشت نیز چنین است؛ معلم فردی است که متربی را با دنیای درون خویشتن، یعنی با احساسات و عواطف باطنی اش آشتی می دهد و از این راه، موجب رشد و تحول درونی متربی می شود. در گاهان 49 بند 5 می خوانیم: کسی که با دل و جان دین خویش را به منش نیک بپیوندد، به آرمیتی و در پرتوی اشه به نیک آگاهی خواهد رسید. چنین کسی با همة اینها در پناه شهریاری مینوی تو جای خواهد گرفت (دوستخواه، 1370، ص 70).
3. مربی نقش راهنما و تسهیل کنندة مسیر متربی: نیل به کمال انسانی، امری باطنی و مرحله به مرحله است که از خلال تجربیات فردی انسان حاصل می شود. ازاین رو، در این میان معلم، تنها نقش راهنما و تسهیل کنندة مسیر دارد. بر این اساس، متربی به مثابة کوهنوردی است که با هدایت و راهنمایی مربی خویش، مسیر کمال را به تدریج می پیماید تا اینکه از تعالی معنوی برخوردار می گردد (شمشیری، 1385، ص 297). در مکتب زرتشت، شاگرد برای رسیدن به هدف فعال است و معلم هدایت کنندة شاگردان می باشد (رستمی نسب، 1382)، آن گونه که در گاهان 43 بند 11 و 12 آمده است: ای اهورامزدا! تو را پاک شناختم؛ آن گاه که منش نیک نزد من آمد و من و نخستین بار از گفتار تو آموختم و دریافتم که بردن پیام تو به میان مردمان دشوار است؛ اما من آنچه را که به من گفتی بهترین است، به سرانجام خواهم رساند. بدان هنگام که مرا فرمان دادی: به سوی اشه روی آور و آن را فراشناس! سخنی هرگز ناشنیده به من گفتی: بکوش تا سروش در اندرون تو راه یابد و پرتوی دهش ایزدی را دریابی که به هر دو گروه پاداش و پادافره می بخشد (دوستخواه، 1370، ص 41).
4. لزوم هماهنگی اندیشه، رفتار و گفتار معلم: معلمی که می خواهد، متربی را در کشف و شناخت وجود خویشتن یاری کند، باید خود از اندیشه، گفتار و کردار یکسان و هماهنگی برخوردار باشد. هماهنگی میان اندیشه، گفتار و رفتار معلم، سبب باورپذیری وی از سوی متربی می شود. این امر خود، نقش بسزایی در تسهیل و تسریع جریان خودشناسی دارد. بزرگ ترین هدف زرتشت از آموزش های دینی و اخلاقی، برانگیختن کردار نیک و پرورش اندیشة پاک میان مردم بوده است. مهم ترین اصول عملی و اخلاقی در مذهب زرتشت، اصول سه گانة کردار نیک، پندار نیک و گفتار نیک بوده است، هر زرتشتی موظف بود که این سه اصل را شعار مذهب خود بداند و بدان عمل کند و آنان را خوی خویش سازد (وکیلیان، 1385، ص 18): ای اهورامزدا! با منش نیک و اَشه به سوی ما آی و به گفتار راست خویش، زرتشت را و همة ما را دهش زندگانی دیرپای ارزانی دار. ما را نیروی مینوی و شادمانی بخش تا بر ستیزه و آزار دشمنان چیره شویم (گاهان 28 بند 6؛ دوستخواه، 1370، ص 8).
ویژگی های متربی از نگاه آئین زرتشت؛ نگاه انسان شناسی
1. تحول درونی برای دستیابی به بینشِ همراهی اندیشه و عمل: از نگاه زرتشت، کشف لایه های باطنی وجود، رشد و تحول درونی متربی را به همراه دارد. این امر خود موجب وحدت شخصیتی و هماهنگی میان اندیشه، گفتار و رفتار وی می گردد. در آیین زرتشت، به راستگویی در فکر، سخن و عمل تأکید فراوان شده است. در این خصوص، می خوانیم: انسان راستگو استوار و محکم است و هرگز سختی ها همت او را سست نمی سازد. تا مرا تاب و توانایی هست تعلیم خواهم داد که مردم به سوی راستی روند و راستی یگانه فضیلت است، راستی شادمانی است، شادمانی از آن کسی است که همیشه راستگو و درست کردار است (وکیلیان، 1385، ص 18).
2. تأثیرپذیری و الگوسازی: دین زرتشت یک دستور عملی زندگی است، اصولاً فلسفة زرتشت دارای بعد اخلاقی بسیار قوی دارد و این نظر را اوستا و نیز سایر نوشته های مذهبی آیین زرتشت تأیید می کند (ضمیری، 1373، ص 27)؛ بر این اساس، یکی از ویژگی هایی که متربی باید از آن برخوردار باشد، تا مسیر تکامل انسانی خویش را بپیماید، تأثیرپذیری و الگوسازی از معلم است. زمانی که متربی، از معلمی که خود، اسوة اخلاق و الگوی عملی کاملی در زمینة فضائل اخلاقی است، تأثیر می پذیرد و او را الگوی خویش قرار می دهد، در مسیر رشد باطنی گام برمی دارد و به تعالی می رسد.
3. سعی و تلاش در مسیر کمال تدریجی انسانی: مربی وظیفه دارد برای نیل به این مهم، کاهلی و تنبلی را از خود دور سازد و با سعی و تلاش مستمر، در راستای تحقق این جریان گام بردارد. در گاهان 43 بند 14 آمده است: ای مزدا! تو با شهریاری مینوی خویش و در پرتوی اشه، پیروان مرا پناه بخش تا من و همة آنان که منثرة تو را می سرایند، به پا خیزیم و از آموزش های تو پشتیبانی کنیم (دوستخواه، 1370، ص 42). در جای دیگر، رسیدن به هدف در گرو رنج و سختی بردن مطرح شده است. بنابراین، تعلیمات زرتشت سایق به عمل و همت و فعالیت زندگی است (رضازاده شفق، 1335، ص 131).
4. حق شناسی و سپاس گذاری از معلم: از دیگر ویژگی هایی که آیین زرتشت، در نیل به کمال انسانی قائل است، حق شناسی و سپاس گذاری از معلمی می باشد که به عنوان یک راهنما در طی مسیر کمال، او را یاری کرده است. در فرگرد 8 بند 6 وندیداد آمده است: ای زرتشت مقدس کسی را معلم روحانی بخوان که تمام شب مطالعه کند و از خردمندان درس بیاموزد تا از تشویش خاطر فارغ گردد و در سر پل صراط با قوت قلب و نشاط باشد و به عالم مقدس جاودانی یعنی بهشت نائل گردد. وقتی معلم دارای چنین صفاتی شد، باید نسبت به او حق شناس بود و برای او دعا کرد. در یسنا (گاهان) آمده است: بشود آن نیک مردی که راه راستی و درستی را به ما نشان داد در هر دو جهان پاداش نیک یابد. بر همین اساس، رابطة بین معلم و شاگرد بر پایة مهر و اخلاص بود (صدیق، 1336، ص 61).
نقد و بررسی
با توجه به آنچه در باب انسان شناسی زرتشت و دلالت های تربیتی برخاسته از آن بیان شد، می توان بسیاری از اندیشه ها و مفاهیم این دین را در زمینة شناخت انسان و استلزام های تربیتی آن مطلوب ارزیابی کرد، ولی بی تردید این اندیشه ها و مفاهیم در دین اسلام به نحو کامل تری نمود پیدا کرده و به طور مفصل مورد بحث قرار می گیرند. برای نمونه بر اساس بینش زرتشت، خودشناسی دارای چهار بعد ارتباط با اهورامزدا، سایر انسان ها، جهان هستی و نیز خویشتن می شود، اما تبیین این تعاملات چهارگانه همه جانبه، عمیق و کامل نیست و در هر ارتباط، تنها به جنبه هایی از آن تأکید می شود. ازجمله، می توان به ارتباط خود با اهورامزدا اشاره کرد که پرورش فروزه های اهورایی وهومن، اشا، خشترا، سپنتا آرمیتی، ه اُروتات و اَمرتات انسان را به خودشناسی و خداشناسی می رسد؛ گرچه در این تعامل، مفهوم اطاعت و بندگی نهفته است، ولی تجلی کامل و عملی این مفهوم در اسلام، در ارتباط انسان با الله مشاهده می کنیم؛ آنجا که در قرآن اساساً هدف از آفرینش انسان، شناخت و بندگی (عبودیت) باری تعالی بیان می شود. آن گونه که در سورة ذاریات آیة 56 می فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ. همچنین در بینش زرتشت، در ارتباط انسان با اهورامزدا، انسان مقام دوستی و یاوری اهورامزدا را به دست می آورد که بر مبنای آن، بایستی اهورامزدا را در نیل به هدف نهایی خود، که استقرار خیر کامل در سراسر جهان و مبارزه با شر است، یاری رساند (تیواری، 1381، ص 115). اما از دیدگاه قرآن، مقام انسان آنچنان والا و متعالی است که خداوند او را به جانشینی خود در زمین انتخاب کرده است: وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً... (بقره: 30؛ نصری، 1361، ص 186).
در زمینة ارتباط انسان با سایر انسان ها، زرتشت به لزوم آراستگی به فروزه های خشترا (شهریاری مینوی) و سپتاآرمیتی (مهر و فروتنی) تأکید می کند. بر اساس چنین نگرشی، ارتباط انسان با سایر انسان ها، ارتباطی مبتنی بر مهرورزی و احساس مسئولیت در جهت برپایی صلح و آبادانی جهان است. اما این مفاهیم و آموزه ها به گونة تکامل یافته تری در اسلام تحقق می یابد. در اسلام روح انسان، به صورت فطری، دارای یک سلسله گرایش های معنوی، شناخت های ارزشی و باورهای اخلاقی می باشد. این بعد به انسان این امکان را می دهند که فعالیت های خود را از محدودة مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند (رجبی، 1385، ص 126). ازجمله گرایش های معنوی فطرت انسان، ارزش های انسانی همچون نوع دوستی، گذشت و ایثار، مهربانی، کمک و همیاری و... هستند که در تنظیم و بهبود روابط میان انسان ها مؤثر می باشند. اسلام، همواره بر ارتباط میان انسان ها بر اساس عدل و احسان و التزام به باورهای اخلاقی تأکید دارد. اسلام ارزش های انسانی را لازمة سعادت و تکامل زندگی اجتماعی مسلمانان می داند. به گونه ای که بسیاری از تکالیف و عبادات در این دین نمود و جلوه ای از ارزش های انسانی هستند و به بهبودی اوضاع اجتماعی و روابط میان انسان ها کمک می کنند که از آن جمله می توان به انفاق، تعاون، امر به معروف و نهی از منکر و... اشاره کرد (مطهری، 1363، ص 26).
در بینش زرتشت وهومن، یا اندیشة نیک اولین گام در تعالی معنوی انسان معرفی می شود. نیک اندیشی مبنایی برای نیک گفتاری و نیک کرداری است و بر همین اساس، خردورزی ازجمله روش های تربیتی برخاسته از انسان شناسی زرتشت می باشد. تأمل در تعالیم و آموزه های دین اسلام، حاکی از محوریت خرد و اندیشه ورزی در تمامی امور و ابعاد زندگی انسان، اعم از فردی و اجتماعی دارد. به عبارت دیگر، مفهوم خرد در اسلام بر اساس توصیه های مکرر آیات قرآن به تعقل و تفکر در آفرینش، جهان هستی و حیات آدمی، به صورت کامل تر و پررنگ تر تبیین می شود. به گونه ای که قرآن یکی از عناصر اصلی و سازندة وجود انسان را نیروی عقل و اندیشه وی می داند و در آیات بسیاری، با الفاظ و تعابیر گوناگون بر این بعد وجودی انسان، بهره برداری، پرورش و تکامل آن تأکید می کند (نصری، 1361، ص 92). ازجمله این آیات:
ـ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (حدید: 17)؛ ـ «ُقلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَتَتَفَکَّرُونَ (انعام: 50)؛ ـ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ (انفال: 22)؛ ـ ...قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زمر: 9)؛ ـ وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (روم: 24)؛ ـ أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ... (روم: 8).
در این آیات، تعقل و تفکر به عنوان راهی برای خودشناسی، خداشناسی، شناخت جهان هستی و نیز تمیز میان حق و باطل و نیل به سعادت معرفی شده است. شاهد عینی و عملی جایگاه والای اندیشه و خردورزی در اسلام را، مکاتب عقلانی و فلسفی ای است که در عصر طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی (قرون اولیه) در جهان اسلام به منصة ظهور رسیدند. اندیشمندان مسلمان، با بهره گیری از آموزه های اسلامی و توصیة اسلام به تعقل در راه پیشرفت علوم زمان خود کوشیدند و هم از جهات فلسفی و هم در زمینة دانش های زمان خود، پیشرو بودند.
به طورکلی، می توان گفت: ادیان به دلیل تعلق داشتن به شرایط زمانی، مکانی و فرهنگی گوناگون از برخی جهات با یکدیگر تفاوت دارند. این امر موجب وجود برخی کاستی ها و به تبع نسخ ادیانی شده است که تقدم زمانی بر ادیان دیگر دارند. از سوی دیگر، ازآنجاکه میان برخی از مفروضات و مفاهیم ادیان اشتراکاتی وجود دارد، ادیان در خط سیر تکامل و تحول خود در وجوه اشتراکشان، صورت تکامل یافته تری می یابند و موجب تعمیق و غنای هرچه بیشتر اشتراکاتشان می شود. مطالعة ادیان متقدم، همواره راهی است در جهت درک و دریافت ادیان متأخر؛ زیرا این ادیان گشایش گر فهم عمیق تر نسبت به مفروضات و مفاهیم مشترکی است که در سیر تکاملی ادیان تحول می یابند.
نتیجه گیری
در جهان بینی زرتشت، انسان موجودی دوبعدی است: علاوه بر بعد مادی یا جسم، دارای بعد غیرمادی یا روح می باشد. این بعد معنوی در آیین زرتشت، دارای پنج نیروی نهادی و باطنی است که به ترتیب عبارتند از اهو، دئنا، بئوذ، اورون و فروهر. در بینش زرتشت، انسان بر مبنای امکانات و قابلیت هایی که هریک از این نیروها برایش فراهم می آورند، در مسیر تعالی روحی خویش گام برمی دارد و با گذر از گامه های اندیشة نیک، بهترین راستی، شهریاری مینوی، عشق و فروتنی، رسایی و جاودانگی به کمال انسانی می رسد. نتایج مترتب بر این مفهوم نزد زرتشت، دلالت های ژرفی برای تعلیم و تربیت دارد. اهداف تربیتی برخاسته از مفهوم انسان شناسی از نگاه زرتشت، چهار حیطة ارتباط انسان با خدا (مبارزه با بدی و تلاش در جهت نیل به رضایت اهورامزدا)، ارتباط انسان با جهان هستی (احترام و نگهداری از طبیعت)، ارتباط انسان با خود (آراستگی به فروزه های اهورایی و کسب فضایل اخلاقی) و ارتباط انسان با سایر انسان ها (کوشش در راه آبادانی جهان و برقراری صلح) در بر می گیرد. خردورزی، توأم بودن علم و عمل و درون نگری روش های تربیتی، برخاسته از این مفهوم نزد زرتشت می باشند.
بر اساس نگرش زرتشت به مفهوم انسان و تکامل معنوی وی، معلم الگوی کامل اخلاقی برای متربی است که می تواند با ایجاد تحول درونی در وی، او را در نیل به تعالی روحی یاری رساند. متربی وظیفه دارد تا با تأثیرپذیری از معلم خود و تلاش در مسیر تکامل، موجبات رشد و تحول درونی، وحدت شخصیتی و هماهنگی میان اندیشه، گفتار و رفتار و خویش را فراهم آورد و به خودآگاهی برسد.
گرچه انسان شناسی زرتشت و دلالت های تربیتی برخاسته از آن مطلوب به نظر می رسد، ولی با توجه به خط سیر تکامل و تحول ادیان، بسیاری از مفاهیم و مفروضات مشترک میان ادیان، با ظهور ادیان جدید عمق و غنای بیشتری می یابد. آن گونه که در سایة ادیان متأخر، پویایی خود را از دست می دهد و به تدریج، رو به افول می گذارد. بر این اساس، آنچه ضرورت در مطالعة ادیان متقدم را توجیه می کند، علاوه بر شناخت هرچه بیشتر ادیان در حوزة تخصصی دین شناسی، آگاهی از خط سیر تحول و تکامل ادیان است؛ زیرا مطالعة ادیان متقدم، زمینة درک و دریافت عمیق تر از ادیان متأخر را فراهم می کند.
- آشتياني، سيد جلال الدين، 1374، زرتشت (مزديسنا و حکومت)، تهران، شرکت سهامي انتشار.
- اعرافي، عليرضا و ديگران، 1381، اهداف تربيت از ديدگاه اسلام، تهران، سمت.
- افتخارزاده، محمودرضا، 1377، ايران؛ آيين و فرهنگ. تهران، رسالت قلم.
- اوشيدري، جهانگير، 1371، دانشنامة مزديسنا، تهران، مرکز.
- بويس، مري، 1374، تاريخ کيش زرتشتي، ترجمة همايون صنعتيزاده، تهران، توس.
- توفيقي، حسين، 1391، آشنايي با اديان بزرگ، تهران، سمت.
- تيواري، کدارنات، 1381، دينشناسي تطبيقي، ترجمة مرضيه شنکايي، تهران، سمت.
- خنجري، خداداد، 1375، بينش زرتشت، تهران، انتشارات تهران.
- دوستخواه، جليل، 1370، اوستا، تهران، مرواريد.
- رجبي، محمود، 1385، انسانشناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- رستمينسب، عباسعلي، 1382، «زرتشت و تربيت»، مطالعات ايراني، ش 4، ص61ـ74.
- رضازاده شفق، صادق، 1335، ايران از نظر خاورشناسان، تهران، مؤسسة انتشارات فرانکلين.
- رضوي، عبدالحميد، 1384، «نگاهي به تعليم و تربيت از نگاه زرتشت»، علوم اجتماعي و انساني، ش 4، ص 178ـ169.
- رضي، هاشم، 1344، زرتشت و تعاليم او، تهران، فروهر.
- شکوهي، غلامحسين، 1369، مباني و اصول آموزش و پرورش، مشهد، آستان قدس رضوي.
- شمشيري، بابک، 1385، تعليم و تربيت از منظر عشق و عرفان، تهران، طهوري.
- شهزادي، رستم، 1371، زرتشت و آموزشهاي او، تهران، فروهر.
- شهزادي، رستم، 1367، جهانبيني زرتشتي، تهران، فروهر.
- صديق، عيسي، 1336، تاريخ فرهنگ ايران، تهران، دانشگاه تهران.
- ضميري، محمدعلي، 1373، تاريخ آموزش و پرورش ايران و اسلام، شيراز، راهگشا.
- قائممقامي، احمدرضا، 1387، «ملاحظاتي کوتاه دربارة بعضي قواي نفس در متون زرتشتي»، ادبيات و علوم انساني، ش 187، ص 97 ـ 119.
- قدردان، مهرداد، 1387، جستاري در آيين زرتشت، شيراز، رخشيد.
- مطهري، مرتضي، 1363، تکامل اجتماعي انسان، قم، صدرا.
- نصري، عبدالله، 1376، سيماي انسان کامل از ديدگاه مکاتب، تهران، دانشگاه تهران.
- ـــــ ، 1361، مباني انسانشناسي در قرآن، تهران، بنياد انتقال به تعليم و تربيت.
- وکيليان، منوچهر، 1385، تاريخ آموزش و پرورش، تهران، دانشگاه پيام نور.