معرفت ادیان، سال پنجم، شماره اول، پیاپی 17، زمستان 1392، صفحات 111-128

    تبیین و تحلیل مبانی معرفتی امام موسی صدر در تقریب مسلمانان و مسیحیان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمدعلی شمالی / دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی / Mashomali@Hotmail.com
    ✍️ جواد وفائی / دانشجوی کارشناسی ارشد ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی / hojrehman@yahoo.com
    چکیده: 
    تقریب ادیان، ازجمله مسائلی است که برخی عالمان دین در طول تاریخ برای تحقق آن تلاش بسیار نموده‎اند. در ورای فعالیت‎های تقریبی، مبانی معرفتی مختلفی وجود دارد که با توجه به آن، تجلیات متفاوتی در حوزۀ عمل آشکار خواهد شد. شفاف‎سازی و تأکید بر مبانی صحیح تقریب، می‎تواند زمینه‎ساز ارتقا و گسترش فضای تقریبی میان پیروان ادیان الهی گردد. یکی از پرچم‎داران این عرصه، امام موسی صدر می‎باشد. این پژوهش تلاش دارد با واکاوی سخنان و آثار ایشان، مبانی معرفتی وی را در سه حوزۀ هستی‎شناسی، دین‎شناسی و انسان‎شناسی بازشناسایی نماید. هم‎گرایی تمام هستی، نگاه متعالی به حقیقت دین و توجه به کرامت انسان، ازجمله مبانی معرفتی امام موسی صدر در این سه حوزه به شمار می‎رود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Analysis and Explanation of Imam Musa Sadr's Epistemic Foundations In Approximation of Muslims and Christians
    Abstract: 
    Abstract Approximation of religions is one the issues which some scholars of religion have tried to actualize over the history. There are different epistemic foundations behind these approximating activities, which taken into consideration, will result in different manifestations in practice. Transparency and emphasis on correct foundations of approximation can provide the ground for the promotion and development of approximating atmosphere among the followers of divine religions. Imam Musa Sadr is one of pioneers in this field. Reanalyzing his words and works, the present paper tries to recognize his epistemic foundations in the three domains of ontology, theology and anthropology, among which are convergence of all existence, transcendent look at the reality of religion and attention to man's dignity.
    متن کامل مقاله: 

     

    مقدمه

    در عصر جهان کوچک، که جهان به مثابۀ دهکدهای واحد است و همچنین برخورداری از دشمنانی که درصدد نابودی ادیان به دست مؤمنان الهی هستند، ضرورت گسترش اندیشۀ تقریب میان پیروان ادیان روشن میشود. در این میان، به تعبیر قرآن کریم، از میان پیروان ادیان الهی، مسیحیان نزدیکترین دوستان به مسلمانان شمرده شدهاند (مائده: 82).

    روشن است که همدلی رهبران و پیروان اسلام و مسیحیت نسبت به مقدسات یکدیگر، همچنین تلاش برای درک اصطلاحات و استعارات درون دینی، خودداری از توهین و دور شدن از تعصّبات و امتیازاتی که هر طرف برای خود قائل است، میتواند ضرورت و اهمیت توجه به مسئلۀ تقریب را آشکارتر سازد. بنابراین، رسیدن به روش واحدی که حقیقت اهداف این دو دین الهی را برای پیروان خویش نشان دهد، راههای تعامل و پیوند میان پیروان ادیان را آسان تر می سازد.

    سیرۀ عملی امام موسی صدر در طول حضور بیست سالۀ خود در لبنان، تقریب میان مسیحیان و مسلمانان را نشان می دهد. اینکه یک مجتهد شیعی بتواند مورد اعتماد پاپ و اسقفان قرار گیرد و پایبند به تمامی خطوط قرمز اسلامی باشد، حاکی از یک الگوی موفق در عرصۀ تقریب بین الادیان است. بسیاری از اندیشمندانی که در این عرصه تلاشهای فراوانی نمودهاند، به درستی نتوانستهاند میان این دو هدف جمع نمایند. بی تردید برای رسیدن به آن جایگاه، باید تلاش نمود تا مبانی معرفتی که زیربنای تمامی فعالیتهای تقریبی است، شناسایی شود و در پرتو آن، به یک الگوی صحیحی دست یافت.

    در این مقاله، تلاش شده تا مبانی معرفتی امام موسی صدر در سه حوزۀ هستی شناسی، دین شناسی و انسان شناسی مورد بازکاوی و شناسایی قرار گیرد.

    لازم به یادآوری است زمانی که بحث از تقریب میشود، تنها گفت وگو مراد نیست، بلکه مقصود، هرگونه فعالیتی است که موجب نزدیک کردن مسیحیان و مسلمانان شود. بنابراین، دایرۀ تقریب، بسیار فراتر از دایرۀ گفتوگو است.

    با وجود منابع نسبتاً فراوان در مورد سیره و خاطرات شفاهی از امام موسی صدر و همچنین وجود برخی از تفکرات و اندیشههای سیاسی و تفسیری ایشان، اما در عرصۀ روشِ تقریبی ایشان میان مسیحیان و مسلمانان، نه کتابی نگاشته شده و نه حتی مقاله ای به چاپ رسیده است.

    نگاه هستی شناسی امام موسی صدر

    نگرش امام موسی صدر به جهانِ هستی، به گونهای است که در عرصۀ تقریب بسیار راهگشا می باشد. در منظومۀ فکری ایشان، جهانِ هستی به همپیوسته، هماهنگ و همگراست؛ ازاین رو، همواره امام موسی صدر در راستای همگرایی انسانهایی که خود به عنوان بخشی از این هستی بوده، تلاش میکند. وجود مؤلفه هایی اساسی در نگرش ایشان، مبنای ایشان را در این عرصه روشن میسازد. به اجمال، برخی مؤلفه های فکری ایشان در این عرصه عبارتند از:

    ـ جهانِ هستی، بر همگرایی و هماهنگی استوار است.

    ـ انسانها و عملشان جزئی از این هستی میباشند.

    ـ اگر انسانها در راستای همگرایی و خدمت به یکدیگر تلاش نکنند، اعمالشان در صفحۀ هستی محکوم به فناست.

    ـ دین به منظور پیوند دادن انسان با هستی بوده و پیامبران آمدهاند تا حرکت انسان را با همۀ هستی هماهنگ سازند.

    امام موسی صدر بر این باور است که تمامی اجزای جهانِ هستی از همبستگی و همگرایی فوقالعادهای برخوردارند و ذرۀ کوچکی را که هوا آن را به این سو و آن سو میبرد، به سبب همگرایی میان ذره و هوا میداند و در تبیین پدیدههایی همچون باد، برق و هر آنچه بر روی زمین است، بر اصل همگرایی تأکید می کند (ضاهر، 2000م، ج 2، ص 463).

    در این میان، ایشان جسم انسان را مستثنای از این قاعده ندانسته، معتقد است: جسم انسان نیز جزئی از این جهانِ هستی است و همگرایی فوق العاده ای میان اعضای بدن از دست و کتف و چشم و صورت وجود دارد، همگرایی این اجزاء با یکدیگر، انسان را تشکیل میدهد. ازاین رو، همگرایی میان انسانها امری ضروری و یک واقعیتی است که واجب است (همان، ص 463).

    پس از بیان این نکته که تمامِ عالم تکوین بر همگرایی، سامان یافته است، عمل اختیاری انسان، به منظور هماهنگ شدن با عالم تکوین نیز باید در این چارچوب قرار گیرد. ازاین رو، هرگونه عمل انسانی که در این راستا نبوده و هماهنگ با آن نباشد، هستی آن را برنمیتابد. در نتیجه، آن گونه تلاشهایی که در راه خدمت به انسانیت و خیرخواهی برای انسان نباشد، جهانِ هستی بر صحیفۀ خود نگه نمیدارد، بلکه آن را حقیر و بیارزش میانگارد و به دست فراموشی میسپارد (صدر، 1391الف، ص167).

    پروردگار عالَم، به منظور به کمال رساندن انسان در این نظام، دینی فرستاده است که کاملاً منطبق با قواعد هستی است؛ یعنی رعایت حلال و حرام در دین، در راستای حقایق جهان هستی است. به باور امام موسی صدر، انسان اگر بخواهد از اثرگذاری در جهان هستی برخوردار شود، باید حلال و حرام الهی را رعایت کند. اگر کوشش انسان فقط در برآوردن نیازمندیهاى جسم خود باشد، تحت تأثیر عالم ماده قرار خواهد گرفت و نخواهد توانست در جهان هستى مؤثر واقع شود و خلیفة خداوند در زمین گردد (صدر، 1391ج، ص91). به عبارت دیگر، خداوند به عنوان خالق هستی و شارعِ دین، به منظور رساندن انسان به کمال شایستۀ خود، راه و روشی در قالب دین ترسیم نموده که در پرتو آن، انسانها پیوند با هستی برقرار سازند. پس پیامبران، حرکت انسان را با همۀ هستی هماهنگ کردند (ضاهر، 2000، ج1، ص117).

    با توجه به اینکه انسان از اهم اجزاء جهان هستی است، تلاش برای همگرایی هرچه بیشتر انسانها با یکدیگر، در راستای هماهنگ شدن اجزای هستی بوده و این امر کمک بسزایی در هماهنگ شدن هرچه بیشتر هستی میکند. ازاین رو، ایشان معتقد است که انسان هرچه کاملتر شده و صعود کند، با دیگران بیشتر میجوشد و هرچه تنزل یابد، از دیگران دورتر میشود. همچنین گرامیترین اهداف، آن اهدافی است که انسانها را گِرد هم جمع کند (صدر، 1384، ص40).

    از مجموع آنچه گذشت، میتوان گفت همگرایی در اجزای هستی خصوصیتی جداناشدنی است. انسان هم به عنوان بخشی از جهانِ هستی، به منظور هماهنگی با تمام هستی، باید همگرایی با دیگر انسانها داشته باشد. اگر عمل انسان به منظور خیرخواهی و خدمت به دیگر انسانها نباشد، به علت همسو نبودنش با آن خصوصیتِ هستی، محکوم به فناست. پس کمال انسان در پرتو همگرایی با دیگر انسانها محقق میشود. خداوند نیز که خالق هستی و شارع دین است، کمال انسان را در راستای این قانون قرار داده است. بنابراین، پیامبران از سوی خداوند آمدهاند تا حرکت انسان را با همۀ هستی هماهنگ سازند. درواقع، تلاش در راستای تقریب انسانها و خدمت به انسان، نتیجۀ این نوع نگاه به جهانِ هستی میباشد.

    نگاه دین شناختی امام موسی صدر

    الف. دین

    نگرش دینشناسی امام موسی صدر در راستای نگاهشان به جهانِ هستی است. هم گرایی و هماهنگی، ویژگی مهم هستی از نگاه ایشان شمرده میشوند. ایشان معتقد است: خداوند پیامبرانش را برانگیخت تا مردم را به جایگاه اصلی خویش بازگردانند و آن هماهنگ کردن حرکت انسان با همۀ هستی است (ضاهر، 2000م، ج 1، ص 117).

    در اندیشۀ امام موسی صدر، دین یکی است. اگرچه هریک از انسانها از مدخلی خاص وارد این دین میشوند و راه رسیدن به دین بسیار مهم بوده، اما ایشان این راهها را تفرقه افکن نمیدانند (همان، ج 4، ص 340). از نظر ایشان، اساس هر دینی، خدا و معرفت خدا است... و شریعت، احکام و دیگر تعلیمات، حتی ایمان به انبیاء، همۀ این امور از فرع ایمان به خداوند است (صدر، 1390، ص267و268).

    امام موسی صدر، توجه به انسان را یکی از ابعاد مهم دینی برمیشمارند که در بخش انسان شناسی بدان می پردازیم. به اجمال باید گفت: ایشان معتقد است دین در همۀ مکاتب خود و از زبان همۀ پیامبران تأکید کرده است که جدایی انداختن میان ایمان و اهتمام به امور مردم غیرممکن است؛ نمیتوان عشق و ایمان به خدا و عشق و احترام به انسان، بخصوص رنجدیدگان را از هم جدا کرد. همان طور که نمیتوان عبادت خدا و خدمت به انسان نیازمندِ روی زمین را از هم جدا کرد (همان، ص 428).

    انسانی که ایشان از زاویۀ دینشناسی بدان مینگرند، انسانِ مسلمان و یا انسان مسیحی نیست، بلکه انسانِ فارغ از اسلام و مسیحیت است. ایشان انسانها را از حیث انسانیتشان با یکدیگر برابر دانسته و آنها را از جایگاه مساوی برخوردار میدانند. امام موسی صدر بر شناخت حقیقت دین تاکید ورزیده و معتقد است: یکی از مشکلاتی که برای محقق شدن رابطۀ همزیستی دینی وجود دارد، عدم شناخت حقیقت دین است (ضاهر، 2000م، ج 5، ص 325).

    نکتۀ دیگری که امام موسی صدر بر آن تأکید فراوانی میکنند، آزاداندیشی و گشوده بودن در مقابل دیگران است. از نظر ایشان این مسئله کاملاً دینی بوده و هیچ دینی که منشأ الهی داشته باشد، پیروانش را به کنار نهادن و حقیر شمردن دینِ دیگر فرانمیخواند؛ زیرا «الْخَلْقُ کُلُّهُمْ عِیَالُ اللَّهِ وَ أَحَبُّ الناس إِلَیهم أَنْفَعُهُمْ لِعِیَالِه (حر عاملی، 1409ق، ج16، ص345). در حقیقت، دین به مفهوم درستش، پیروان خود را از دیگران منزوی نمیکند، بلکه تقرّب به خدا در منطق دین از راه خدمت به خَلق میسر میشود (ضاهر، 2000م، ج2، ص132).

    با توجه به آنچه گذشت، در نگرش دینشناسی امام موسی صدر، نزدیک شدن به مسیحیان نه تنها مذموم نبوده، بلکه به منظور تقرّب به پروردگار باید به انسان اعم از مسیحی و مسلمان خدمت نمود. بنابراین، تقریب مسلمانان و مسیحیان مقولهای انفکاکناپذیر شمرده میشود.

    ب. ادیان

    یگانگی تمامی ادیان الهی

    پس از نگرش امام موسی صدر به دین، با توجه به زاویۀ دید ایشان که دارای منشأ قرآنی است، مسیحیت و اسلام دو دین رقیب برای هم نبوده، بلکه دو دینی هستند که مبدأ، مقصد و هدفشان یکی است و جدالی میان پیروان این دو دین بی معناست. ایشان با استناد به آیات قرآنی تصریح میکنند که تمامی ادیان یکی هستند. خدایشان و سرچشمهشان نیز یکی است (صدر، 1384، ص 137ـ139).

    امام موسی صدر، تمامی پیامبران را در جبههای واحد دانسته و پیامبر بعدی را مؤید معارف پیامبران گذشته میدانند. هریک از ایشان، آنچه را پیامبر قبلی آورده تصدیق میکنند و به آن که پس از از او خواهد آمد، بشارت میدهند (صدر، 1390، ص 308). پس رسالتِ همۀ انبیاء یکی است و اختلافشان تنها به ادوار زندگی بسته است؛ ادوار زندگی با توجه به تکامل و تکوین. جوهر انقلاب پیامبران بر ضد بتپرستی، به هر شکلی که باشد، در مراحل و ادوار مختلف تفاوتی نمیکند؛ زیرا که آنان رهبرانی رهایی بخشند (صدر، 1384ش، ص290).

    بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در نگاه امام موسی صدر به ادیان، دو دین الهی مسیحیت و اسلام در یک راستا میباشند؛ زیرا خدایشان یکتاست و همچنین پیامبرانشان در جبههای مشترک حضور داشته و جوهرۀ انقلابشان یکسان بوده و همچنین مبدأ و مقصد هدف این دو دین نیز یکی است.

    تبیین اختلافاتِ ادیان

    سؤالی که مطرح است اینکه اگر ادیان یکی است، پس وجود اختلافات فراوان میان این ادیان چیست؟ ایشان میان یکی بودن و یکسان بودن تمایز قائل شده و میگویند: «اگرچه ادیان، همه یکی هستند، ولی این یگانگی به معنای برابری و یکسان بودن نیست؛ چه، تفاوت هایی در تحقق و اجرا وجود دارد که هیچگاه تناقض و ناسازگاری را تداعی نمیکند، بلکه نشانگر رشد و توسعۀ برداشتها از مفهوم رسالت است (همان، ص142و143). بنابراین ایشان، وحدت را مترادف با یکی بودن نمی شمرد. به منظور تبیین این امر، ایشان به بیان مثالی تطبیقی پرداخته و چنین توضیح میدهند:

    تکیۀ یهود تنها بر زندگانی این دنیا بوده است و الگو و آرمان او انسانی است که تنها دل مشغولی اش سیر شدن است. پس از آن مسیح میآید. او آدمی را اوج میدهد و متوجه آسمانها و معنویت میکند و میفرماید: من آمدهام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام رسانم (انجیل متى، 17:5).

    نماز نیز همواره وجود داشته، اما جزئیات و چگونگی ادای آن تحول یافته است. روزه و حتی حج نیز چنین است. قرائنی وجود دارد که نشان میدهد اعمالی شبیه مناسک حج وجود داشته است. حتی حرمت شرب خمر نیز بوده است. روایاتی هست که بر حرمت آن در همۀ ادیان دلالت دارد. حتی در برخی جزئیات نیز تشابهاتی وجود دارد؛ هرچند در برخی دیگر، تفاوت هایی هم به چشم میخورد. این تفاوت ها حاصل برداشت ها، اجتهادات و آداب و رسوم مختلف است. بنابراین، مبنای اصلی یگانگی «ادیان و تحولِ «مفاهیم به سوی کمال است، تا اینکه قرآن نازل گردید. به بیانی دقیقتر، هیچ نقصی در مفهوم کامل وجود ندارد، بلکه در ادیان پیشین احکامی بوده است که دیگر اجراشدنی نیست و قرآن، به احکام رسالتهای پیشین اشاره کرده و حتی پارهای از آنها را بر ما نیز جاری دانسته است: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء: 105)؛ و ما در زبور ـ پس از تورات ـ نوشتهایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد.
    همۀ مفاهیم دینی بسط و توسعه یافتند تا به اسلام رسیدند. از مفاهیم فرشته و شیطان گرفته تا مفاهیم پیامبر و رسالت، همه متحول شدند تا به پیامبر اکرم و قرآن کریم رسیدند. پیامبران یکی پس از دیگری آمدند، این مفاهیم بسط و توسعه یافتند، تا اینکه سرانجام وحی قطع و قرآن متعین گردید؛ یعنی پس از حضرت محمد هیچ پیامبری و پس از قرآن هیچ کتاب دیگری نخواهد آمد (صدر، 1384، ص142و143).

    لازم به یادآوری است که ایشان منشأ برخی اختلافاتِ در ادیان را آمیختگی ادیان با برخی تفسیرها میدانند. از نظر ایشان برخی دخل و تصرفها و برخی شیوههای خاص، چهرهای از ادیان به نمایش گذاشته است که گویی ادیانی متفاوت و به دور از همند. درحالیکه اصول همۀ ادیان، توحید، نبوت و معاد است. اما زوائدی که با آن ها درآمیخته است، به اجتهادات و برداشت های مشخص افراد یا پیروان این ادیان مربوط است (همان، ص 138و139).

    نیکو بودن تفاوت در ادیان

    در نگاه دینی امام موسی صدر، نکتۀ دیگری نیز قابل توجه است؛ ایشان هیچ زمان به اختلافات به دیدۀ بلا و مصیبت و یک مشکل نمینگرند، بلکه ایشان تفاوتِ در اندیشه را از مهمترین عوامل حرکت و ظهور و بروز استعدادهای ذاتی دانسته، آن را از مهمترین اسباب جنبش فکری و دوری از جمود میدانند (ضاهر، 2000م، ج1، ص97).

    امام موسی صدر بر این باور است که تعامل میان گروهها درصورتی که موجب آشنایی از یکدیگر باشد، امری است پسندیده و مدنظر دین. ایشان با اشاره به آیۀ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (حجرات: 13) نتیجه میگیرد که «وجود قبایل و شعوب و نظایر آنها تا زمانی که مبدأ شناخت و آشنایی باشند، یعنی شناخت هر گروه از گروه دیگر، که به همکاری و تعامل میان آنان منجر میشود، امری است که مدنظر دین است (صدر، 1391ج، ص225و226).

    بنابراین زاویۀ نگاه امام موسی صدر به اختلافات ادیانی، وحدتبخش است. به دیگر عبارت، نتیجۀ قهری اختلافاتِ دینی، تقریب پیروان دینی است و نه تفرقهشان. البته توجه به این امر لازم است که اگرچه در نگرش دینشناسی امام موسی صدر، ادیان یکی است، ولی ایشان صراحتاً بیان میکنند که پیامبر اکرمˆ کاملترین دین الهی را آورده است (همان، ص 208) و هر کس دینی جز اسلام اختیار کند از او پذیرفته نخواهد شد (ضاهر، 2000م، ج 12، ص 75).

    ج. مسیحیت

    امام موسی صدر به دین مسیحیت، به پیروان این دین، به پاپ و کشیش، به مناسبتهای مذهبی مسیحیت، به نهاد رسمی مسیحیان (واتیکان)، همواره با احترام نگریسته است. ایشان در بخشی از پیام مشهورِ خود، که به مناسبت مقارنت عاشورای حسینی با میلاد حضرت مسیح علیه السلام ایراد شد، چنین میگوید: مناسبتهای امسال، به ویژه در لبنان، دربردارندۀ بشارتی الهی و بر خوانندۀ آیاتی مبارک است که مسیحیان را نزدیکترین مردم به مسلمانان و یهودیانِ صهیونیست و مشرکان را دورترین مردم از آنان دانسته است (همان، ج8، ص460).

    نگاه ایشان به واتیکان نیز مثبت است. ایشان پس از بازگشتشان از ایتالیا، که به منظور شرکت در مراسم تاجگذاری پاپ صورت گرفته بود، نظر خود را در مورد واتیکان چنین بیان میکنند: «من واتیکان را قلبی میدانم سرشار از عشق و مهربانی که برای بسیاری از انسانها میتپد (همان، ج 1، ص 91).

    در نظر ایشان، کلیسا از جایگاه رفیعی برخوردار بوده و تنها مسجد، خانۀ خدا نیست، بلکه کلیسا نیز خانۀ خداست. زمانی که ایشان در کلیسای کبوشین از سوی بزرگان مسیحی، در جایگاه واعظِ کشیشان، در آیین بزرگ روزه دعوت میشوند؛ در ابتدای سخنرانی خود خطاب به پروردگار چنین میگویند: «ما، هماینک، در پیشگاه تو و در خانهای از خانههای تو، در ایام روزه، به خاطر تو، گِرد آمدهایم... تو ما را فرا خواندهای تا در کنار یکدیگر در خدمت به خلق گام برداریم و بر کلمۀ سِواء برای خوشبختی بندگانت اتفاق کنیم. به سوی درگاهت روی آوردهایم و در محراب تو نماز گزاردهایم (صدر، 1384، ص 14).

    نه تنها ایشان در بُعد نظری از مسیحیت حمایت کرده، بلکه در بُعد عملی نیز از مسیحیان حمایت میکند و مراقب است که مبادا از سوی مسلمانان به آنان اهانتی صورت پذیرد. سیرۀ ایشان سرشار از این مصادیق است که تنها به چند مورد اشاره میکنیم.

    1. داستان معروف حمایت امام موسی صدر از بستنیفروش مسیحی، یکی از این مصادیق است. داستان از این قرار بود که فردی مسیحی در شهر صور بستنی فروشی داشت که ‏مورد ظلم یک بستنی فروش شیعه قرار گرفته بود. بستنی فروشِ مسلمان تبلیغ می کرد که ‏رقیبش مسیحی است و براساس فتاوای فقها، اهل کتاب، پاک نیستند. آن بستنی فروش مسیحی عملاً ‏تحریم شد و زندگی برایش به صورت دشوار درآمد؛ تا اینکه یکی از روزهای جمعه نزد امام ‏موسی صدر میرود و از اوضاع خود شکایت میکند. امام موسی صدر هم بعد از نماز ظهرِ آن روز، به اتفاق ‏جمعی از نمازگزاران به سمت بازار راه میافتند. وقتی به آن بستنی فروش میرسند، با آن فرد مسیحی ‏خوشوبشی میکنند و میپرسند: شما امروز برای ما چه نوع بستنی در نظر گرفته اید؟... چند لحظه ای ‏طول نمیکشد که تمامی بستنی ها به اتمام میرسد (خسروشاهی، 1387، ص566 و 567).

    2. موضع تاریخی امام موسی صدر در ماجرای روستای مسیحینشین القاع در سال 1975 نیز یکی دیگر از مصادیق حمایت ایشان از مسیحیان است. زمانی ایشان در مسجد عاملیه بیروت در اعتراض به تداوم جنگ داخلی لبنان اعتصاب غذا کرده بود. اعتصاب غذایی که همه را به منطق امام مبنی بر ضرورت توقف جنگ و لغو طائفهگری سیاسی متوجه ساخت. در آخرین شب اعتصاب، نیروهای زیادی که خود را از شیعیان فدایی امام موسی صدر مینامیدند، بسیج شده بودند تا به روستای مسیحینشین درۀ بقاع حمله کنند. در همین چارچوب دو روستای مسیحینشین دیرالاحمر و القاع محاصره شده بودند. امام موسی صدر پس از فهمیدن جریان، یک مصاحبۀ مطبوعاتی برپا کرده و با اعلام پایان اعتصاب غذا، اعلان میکنند که صبح فردا عازم بقاع خواهند شد تا به غائله روستاهای دیرالاحمر و القاع پایان دهند. ایشان در پیام خود، جملات معروف خود را چنین بیان می کنند: «هر کس بر دیرالاحمر یا القاع و یا شلیفا، آتش بگشاید، مثل آن است که بر خانۀ من، قلب من و فرزندان من آتش گشوده است و هر کس برای خاموشی آتش تلاش بکند، مانند آن است که آتشی را از من و خانۀ من و محراب و منبرم دور کرده است (ضاهر، 2000م، ج 6، ص 15). سپس ایشان در اولین ساعات صبح روز بعد علیرغم ضعف شدید جسمانی به بقاع رفته و وارد روستای دیرالاحمر میشوند. با اینکه احتمال تیراندازی و مورد اصابت قرار گرفتن ماشین حامل ایشان توسط سلاحهای سنگین زیادی بود، اما کمترین تردیدی به خود راه نداده و وارد روستا میشوند. استقبال اهالی آن روستای مسیحی از ایشان تاریخی بود. بعد از آن به دیدن شهر مسیحینشین زحله و همچنین روستای القاع رفتند. سرانجام، امام موسی صدر با تدبیر خود این غائله را پایان میدهند (کمالیان و رنجبر کرمانی، 1388 الف، ص197؛ طباطبایی، 1387، ج 2، ص 109ـ113).

    3. خانم هیام عطوی، خاطرهای از امام موسی صدر بیان کرده، میگوید: به یاد دارم در یکی از روستاهای مسیحینشین اطراف شهر بعلبک لبنان، 12 نفر از روستانشینان بر اثر بارش شدید برف، زیر آوارِ سقف خانۀ خود مدفون شده بودند. امام موسی صدر به محض اطلاع از حادثه به آنجا شتافت و برای رسیدن به روستا، سه کیلومتر در برف پیادهروی کرد. وقتی امام به روستا رسید، محاسن ایشان به شکل قندیل درآمده و عبایشان یخ زده بود. چشمان مردمِ روستا که به امام میافتد، بیاختیار فریاد میکشند که این خود حضرت مسیح است که برای نجات ما به اینجا آمده است (کمالیان و رنجبر کرمانی، 1388ب، ص504).

    توجه امام موسی صدر به بزرگان مسیحی نیز در نوع خود قابل توجه و کم نظیر است. کشیشها در تفکر امام، از جایگاه رفیعی برخوردار بوده و همچنین ایشان برای پاپ و سخنانش ارزش خاصی قائل است. ایشان زمانی که از پاپ پیوس سخن میگوید، معتقد است که در او روح مسیحایی وجود داشت و همچنین زمانی که دربارۀ پطرس خریش، یک پاتریارک مارونی سخن میگوید، معتقد است که قلب پاک او یادآورِ قلب مسیح است که به خرابهها میرفت تا از خانوادههای اندوهگین دلجویی کند (ضاهر، 2000م، ج5، ص226).

    لازم به یادآوری است اگرچه نگاه امام موسی صدر به دین مسیحیت، کلیسا، پاپ، کشیش و آموزههای مسیحیت همگرایانه است، اما ایشان از نگرش اسلام نسبت به مسیحیت، مبنی بر وجود تحریفات در این دین کوتاه نمیآید (صدر، 1391ج، ص305). در حقیقت ایشان هیچ زمان به منظور ایجاد تقریب میان مسیحیان و مسلمانان از خطوط قرمز اسلامی ـ شیعی خود عقبنشینی نکرده و از حقانیتِ اسلام و معارف اسلامی دفاع کرده و تأکید میکنند که کاملترین دین، دین اسلام است (همان، ص208) و بشارت به این دین در تورات و انجیل آمده است (صدر، 1384، ص133و134). همچنین معتقد است که سرانجام، وحی در زمان پیامبر اکرم قطع شده و قرآنِ کریم متعین شده است. بنابراین، به طور طبیعی باید دوران حضرت محمدˆ را به عنوان الگو برگزید (رک: همان، ص143 و 144).

    د. اسلام

    تفسیری که امام موسی صدر از اسلام و فرهنگ شیعی در لبنان برای مردم بیان کرد، تفسیری است که نه تنها سنیان را شیفتۀ خود ساخت، بلکه مسیحیان و کشیشان نیز مجذوب آن کرد. جورج جرداق، متفکر و نویسندۀ بزرگ مسیحی در لبنان به امام میگوید: «این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور باقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همۀ مردم است (اباذری، 1381، ص96).

    در ادامه تنها به بخشی از نگرش ایشان به اسلام که مربوط به بحث تقریب است، اشاره میکنیم.

    در نگاه امام موسی صدر، دین اسلام دینی قراردادی و بیگانه با حقایق هستی نبوده، بلکه این دین حقیقتِ پیوند انسان با هستی است. ایشان معتقد است: خداوند با توجه به معرفتی که از حقیقت انسان و حقیقت هستی دارد، میگوید که من خالق توأم و من هستیبخشم و برای اینکه از این هستی بهرهمند شوی و به کمال برسی، برای تو راه و روشی ترسیم میکنم. این راه و روش، حقیقتِ پیوند انسان با هستی و با خویشتن است. بنابراین، خالقِ هستی و شارعِ دین یکی است. خلقِ هستی و تشریعِ شریعت از یک مبدأ است و میان واقعیت هستی که برای کمال آدمی و برای اصلاح روابط انسان با هستی و انسان با انسان، باید بدانها عمل شود. دین یا اسلام، نوعی خَلقِ در عالم تشریع است که با خلقِ در عالم تکوین سازگار و هماهنگ است (صدر، 1391ب، ص292و293).

    در کلام امام صدر، توجه به یک اصطلاح فراگیر از دین اسلام به چشم میخورد؛ اصطلاحی که شامل دین مسیحیت نیز می شود. اعتقاد ایشان این است که اصطلاح اسلام، در قاموس قرآن، متفاوت با اصطلاح شایعِ آن در میان مردم است. ایشان در بحث تفسیری خود، که در ذیل آیۀ 46 سورۀ عنکبوت می باشد، بدین امر اشاره کرده و میفرمایند:

    معنای اسلام در قرآن کریم، با اصطلاح شایع «اسلام نزد مردم تفاوت دارد. اسلام نزد مردم یعنی دین حضرت محمدˆ. اما اسلام در قرآن کریم دین خداوند و به معنای تسلیم خداوند بودن است. به همین علت، دعوت همۀ انبیاء، دعوت حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد، همه در قرآن کریم «اسلام نامیده شده است. بنابراین اسلام، دین خداوند است و نه دین حضرت محمد (صدر، 1390، ص296).

    ایشان در همین زمینه در جای دیگری چنین میگویند:

    نبوت ها و رسالت ها یکی هستند. خدا یکی است. انسان یکی است، روابط انسان و دیگر موجودات، انسان و خودش، انسان و دیگر انسان ها، انسان و آفریدگار، همه و همه دارای نظام الهی یگانهای هستند که آن را «اسلام نامیدهاند. اگر تفاوتی هست در مرحلهبندی است، که آن هم از حرکت تدریجی و رو به رشد آگاهی آدمی در طول تاریخ سرچشمه میگیرد. بنابراین پیامبران، همه فرستادههای یک خدا به سوی یک انسان هستند، آن هم در فراخوانی به یک پیام که همان پیام الهی و پیام تسلیم شدن خرد، دل و پیکر آدمی در برابر خداست. ما از این نگاه به اسلام خویش مینگریم (صدر، 1384، ص132و133).

    ازجمله عوامل موفقیت امام موسی صدر در تقریب، نوع نگاه ایشان به دیگران است. ایشان معتقد است: خداوند انسان را چون تابلویی هنری که رنگهای گوناگون دارد، آفرید و اختلاف رنگها و صفات زمینهای برای کمال انسان است. خداوند برای انسان فطرتی سالم و وجدانی آگاه خلق کرد که رسول اول و رسول باطنی اوست و وی را به راه راست هدایت میکند تا انسان احساس کند جزئی از جهان و هستی است و او و جهان یکدیگر را تکمیل میکنند (ضاهر، 2000م، ج 1، ص 117). به علاوه ایشان موضعگیری پیشوایان اسلام را حاکی از آن میداند که آنان هیچ زمان تعامل با دیگران را به سبب ترس از نابودی و یا علل دیگر، قطع نکردهاند؛ امام موسی صدر معتقد است: سیرۀ امامان گواه آن است که اسلام هرگونه حرکت و تحول فکری مثبت را و تکامل عقلی صحیح را با آغوش باز پذیرا بوده و همۀ اینها را جزئی از رسالت انسان و فریضهای از فرایض او میشناسد. در اندیشۀ امام موسی صدر برای دین مقام و موقعیت اصیل و ثابتی وجود دارد که هیچ یک از علوم و قوانین، نمیتواند جای آن را بگیرد. ایشان به موضع امام فقها، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام اشاره کرده و میگوید آن حضرت شاگردان و پیروان خود را به آشنایی با فرهنگهای گوناگون تشویق میفرمود و عدهای را به تعلیم رشتههای تخصصی امر میکرد (صدر، 1391 ج، ص118ـ124).

    بنابراین، امام موسی صدر بر این باور است که اسلام، شرح صدر و ظرفیت وسیعی برای قبول و اقتباس فرهنگهای بشری و جذب آنها در خود دارد و ازاین رو، مواجهه با مسیحیان جای نگرانی نداشته، بلکه با آغوش باز باید آنان را پذیرفت.

    نگاه انسان شناختی امام موسی صدر

    الف. جایگاه انسان

    بی تردید زیربناییترین و یا حداقل یکی از اساسیترین پایههای اصلی تفکر تقریبی بینالادیانی امام موسی صدر، توجه ایشان به انسان است. اهتمام به انسان، همچون روحی در تمامی سخنان و اعمال ایشان جریان دارد. توجه به انسان بما هو انسان، بدون در نظر گرفتن گرایش های سیاسی و دینی، ازجمله امور مهمی است که ایشان همواره در امر نزدیک کردن مسیحیان و مسلمانان به خوبی استفاده کرده است. اساساً در نظام فکری امام موسی صدر ایمان، به دو جنبۀ آسمانی و زمینی تقسیم شده است. ایشان جنبۀ آسمانی را همان ایمان به خداوند میداند و جنبۀ زمینی آن را ایمان به انسان میشمارد. بنابراین ایمانِ به انسان، جنبۀ زمینی ایمانِ به خداوند است؛ جنبهای که نمیتوان آن را از جنبۀ آسمانی جدا کرد و سرچشمههای اصیل ادیان نیز پیوسته بر این تأکید میکند (صدر، 1389ش، ج2، ص596).

    در منظومۀ اندیشۀ امام موسی صدر، انسانها با وجود واحدی می زیند و اجزاء و اعضای آن با یکدیگر تعامل دارند و از یکدیگر تأثیر میپذیرند. ایشان بر این باور است که اسلام کوشیده است تا با خَلقِ مفهوم برادری و اخوّت، محبت به یکدیگر را در درون انسانها ایجاد کند و حتی انسانها را اعضای یک پیکر واحد معرفی کند (ضاهر، 2000م، ج 3، ص 377).

    ایشان معتقد است: بشر در ابتدای خلقت، زندگی سعادتمندی داشت: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً (بقره: 213) سپس جهل بر انسان چیره گشته و برادر خود را دشمن و مزاحم دانست... سپس خداوند پیامبران را برای حل این مشکلات و برای راهنمایی انسان به سوی راه حق و بیدار کردن او به سوی صلاح فرستاد (همان، ج 1، ص 117).

    بنابر آنچه گفته شد، ایشان معتقد است: هر اندازه فرهنگ و معرفت انسان ارتقا یابد، این حقیقت متجلی و بیشتر آشکار میشود. در نظر امام موسی صدر تفکیک و جدایی این اجزاء خلاف قاعده و قانون الهی است، زیرا خداوند این وجود را واحد آفریده است. پس تجزیۀ این پیکره، برخلاف طبیعت و فطرت انسان است؛ چون انسان گرایش به این وحدت دارد و با مصلحت والایی که مبتنی بر آشنایی و همکاری و تعامل بین فرزندان خانوادۀ بشری است، ناسازگار است (همان، ص 106).

    ایشان هرگونه تلاش برای تجزیۀ این پیکر واحد را خطرناک می شمرد. وی میان اینکه آن تلاش از طرف مقدسترین اشیا مانند دین و میهن باشد یا اینکه با هوا و هوس همراه باشد که در قالب نژادپرستی و فرقهگرایی بروز و ظهور کند، تفاوتی قائل نیست. امام موسی صدر، ضمن پذیرفتن وجودِ اختلاف و تفاوت میان افراد بشریت، معتقد است: این تفاوت باید به حرکت و شناخت بیانجامد و موجب همکاری و تبادل دیدگاه و تکامل انسانی شود (همان، ص 106).

    امام موسی صدر، همواره در کلام و آثار خود، به جایگاه انسان در دین اشاره میکنند و از دیدگاه دینی به مسئلۀ انسانیت مینگرند. ایشان با استناد به آیات و روایات اسلامی معتقد است: در اسلام، میان دین و انسانیت، تلازم وجود دارد. جایگاهی که خداوند، انسان را برای رسیدن به آن آفریده است، همان انسانیتِ اوست و انسانیتِ او عین اسلامیتِ او نیز هست (صدر، 1384، ص159و160).

    ب. کرامت انسان

    حدود بیست سالی که امام موسی صدر در لبنان زندگی میکردند، همواره در تلاش بودند تا کرامت انسانی را احیا کرده و مردم را بدین امر متوجه سازند. در انسانشناسی ایشان، نخستین گام در راه تربیت و ارتقای انسان در همۀ ابعادِ تکامل، عبارت است از: قرار دادن انسان در مسیری که کرامتِ خویش را درک کند و به همۀ شئون خویشتنِ خویش اهتمام شایسته ورزد. ایشان معتقد است: در غیر این صورت، چه بسا هرگز انسان برای خود همتی نکند و برای اصلاح وضع خویش نکوشد. از نظر امام موسی صدر، تنها آگاهی از کرامت و ارجمندی انسان است که شان و مقام او را تعریف و مشخص و خط مشی و اهدافِ بلند و متعالی انسان را ترسیم میکند و دشمنان را میشناساند و طریقِ دفاع در برابرِ آنها را نشان میدهد (صدر، 1391ج، ص71و72).

    در اندیشۀ ایشان، آزار انسان یا هر آنچه کرامت او را خدشهدار کند حرام شمرده شده است. در این میان، تفاوتی میان انسان مسلمان و مسیحی نیست و عدالت و کرامت سهم همگان است (ر.ک: صدر، 1391 الف، ص26). امام موسی صدر در سال 1967م مقالهای با عنوان انسان و کرامت انسانی مینویسند و در آن، به تفصیل در مورد کرامت انسان در اسلام سخن میگویند. به نظر ایشان اسلام در تشریع احکام و وضع قوانین خود، بر اصل کرامت انسان، استناد کرده و آن را محور قرار داده است (ر.ک: صدر، 1391ج، ص 80ـ89).

    ج: خدمت به انسان

    امام موسی صدر، والاترین راه و مقدسترین کار را آن میداند که به خدمت انسان و سعادت او بیانجامد (صدر، 1392، ص74). حتی ایشان بر این باور است که بدون خدمت به انسان، عبادت خداوند میسر نخواهد شد (صدر، 1389ش، ج 2، ص 259).

    ایشان همواره در بیاناتشان و همچنین در عمل، مردم را ترغیب میکنند تا خدمت کردن به انسان را اصلی اساسی در کارهای خود بدانند. امام موسی صدر، معتقد است: ارزش کار نیک برای سعادت و صلاح انسان با ارزش عبادت و سجده در برابر خدا هم سنگ است. اگر بتوانیم موجب اصلاح زندگی مردم شویم، ارزش این عبادت بیش از ارزش نماز و یا روزه است (ضاهر، 2000م، ج1، ص121و122). در نظام فکری ایشان، خدمت به انسان، مهمترین هدف و والاترین مقصود میباشد. در حقیقت ایشان خدمت به بندگانِ خداوند را از هر مذهبی که باشند، خدمت به خداوند تعالی میدانند؛ زیرا ایشان معتقد است ازآنجاکه خدا از خدمت بندگانش بی نیاز است، خداوند با خدمت به بندگانش خدمت میشود (صدر، 1391ج، ص368 و 369). البته ایشان خدمت به انسان را جدای از خدمت به شخص و خدمت به کسب منافعِ تنها گروهی خاص که منجر به ایجاد غضب و کینه میان انسانها بشود، میدانند (رک: صدر، 1389، ج2، ص143).

    از نگاه امام موسی صدر ایمان، صفتی نیست که تنها میان خدا و انسان پیوند دهد، بلکه ایمان به خدا صفتی است که اهتمام به امور دیگران را بر انسان واجب میکند... ایشان برای تأیید این نکته از بیانات حضرت عیسی استفاده کرده و میگوید: این نکته در تعالیم حضرت مسیح نیز آمده است، آنجا که میگوید: «دوستی خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمیشود (صدر، 1390، ص 167).

    د. آزادی انسان

    امام موسی صدر، کتابِ انسان را، دارای فصول چهارگانهای میداند که هر فصل به یکی از ویژگیهای انسان مربوط میشود:

    1. انسان موجودی است عینی که با موجودات عینی دیگر، از نظر آزادی انتخاب، متفاوت است؛ بدین معنا که رفتار و اعمال او ناشی از تعقل و اراده اوست، گرچه به صورت نسبی؛

    2. انسان تا حد زیادی از طبیعت و موجودات اطراف خود متأثر است؛

    3. انسان موجودی است اجتماعی که به میزان بسیار زیادی، به طور خودجوش، با همنوعان خویش تعامل دارد؛

    4. انسان اساساً مخلوقِ خداوندی است که آفریننده جهان و هستی است. همین نسبتِ او با خداوند، خود دارای ابعادی است که بر شخص انسان و همه پیوندهای او تأثیر می گذارد. این چهار ویژگی، فصول کتاب انسان را تشکیل می دهد (صدر، 1384، ص 158).

    همان گونه که گذشت، از نظر ایشان، اولین فصل کتاب انسان، آزادی انتخاب اوست؛ امری که موجب تفاوت او با دیگر موجودات عینی شده است.

    ایشان بر این باور است که هیچ کس نمیتواند در جامعۀ محروم از آزادی خدمت کند. ایشان آزادی را برترین سازوکار فعال کردن همۀ تواناییها و ظرفیتهای انسانی میداند... آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان و نبود آزادی به معنای بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامت او میباشد (ر.ک: فرخیان، 1385، ص327).

    ایشان آزادی حقیقی را رهایی از عوامل فشار خارجی و عوامل فشار داخلی دانسته و با استناد به روایت امیرمؤمنان علیه السلام که میفرمایند: «مَن تَرَک الشّهَوات کانَ حُرّا (حرانی، 1404ق، ص88)، آزاده را کسی میدانند که شهوات را ترک کند. امام موسی صدر معتقد است که آزادی، رهایی از دیگران و رهایی از نفس است. ایشان معتقد است:

    اگر آزادی را این گونه تفسیر کنیم، دیگر معتقد به حد و مرز برای آزادی نخواهیم بود. آزادیای که با آزادی دیگران اصطکاک داشته باشد، در حقیقت، بندگی نفس خویشتن و شهوت طلبی است. آزادی، جهاد است. همان جهاد اکبری که موردنظر پیامبر گرامی بود؛ جهاد با خویشتنِ خویش برای رهایی از شهوات؛ در مقابلِ جهاد اصغر، که جهاد با بیگانگان است. آزادی والاترین شیوه برای شکوفا کردن قابلیتها، ظرفیتها و استعدادهای جامعه است و چنین حقی با آزادی ادا میشود (صدر، 1384، ص24و25).

    از منظر امام، آزادی در دیدگاه انبیا مطلق است و حد و حدودی ندارد. پیامبران، ندای آزادی انسان سر دادند، آزادی از بندگی انسانهای دیگر. آزادی از بندگی اشیاء، آزادی از هوای نفس (ضاهر، 2000م، ج1، ص 118).

    از مجموع آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که مراد امام موسی صدر از آزادی، آزادی مطلق و بی بند و بار نیست، بلکه مراد آزادی است که در چارچوب خاصی قرار دارد. این نکته به طور صریح در بیانات ایشان اشاره شده است:

    انسانی که به آنچه بر او واجب است یا بر عهدۀ او گذاشته شده است، پایبند و متعهد نباشد، چه ارزشی دارد؟ اگر از این تعهد و پایبندی شانه خالی کنیم و اگر آزادی مطلق را آرمان خود قرار دهیم، چه کردهایم؟ به افراد اجازه دادهایم از مسئولیت خود شانه خالی کنند و در زندگی خود فقط سربار زندگی اجتماعی و طفیلی آن باشند... و بدین ترتیب، جامعهای ناچیز و بیارزش را پایهگذاری کردهایم (همان، ج3، ص152).

    ه‍ . تقسیم بندی انسان و مراد از انسان

    اگرچه امام موسی صدر به طور مدام بر انسان تأکید میکنند و والاترین اهداف را خدمت به این انسان می شمرند، ولی ایشان در موارد مختلف به تبیین مرادشان از این انسان پرداختهاند. ایشان ایمان به انسانی که جدای از خدا باشد را نفی میکنند. به عبارت دیگر انسانی که تبدیل به شاهبیتی در منظومۀ فکری امام شده است، انسانی است که در راستای ایمانِ به خدا باشد. ایشان در همین زمینه چنین میفرمایند:

    اگر فعالیتهای اجتماعی برخاسته از ایمان به انسانِ جدا از خدا باشد، که آن را «سکولاریسم مینامند، بدان معناست که من در همۀ داد و ستدها و در همۀ ارتباطات و تعاملات خود بر معبود دیگری غیر از خداوند، که نامش انسان است، تأکید کردهام. اگر انسان دو هدف و دو انگیزه داشته باشد: خدا و انسان؛ یا خدا و خودمحوری؛ یا خدا و نژادپرستی؛ یا خدا و گروه گرایی؛ و مانند آن، در این صورت نمیتواند همۀ تلاش خود را در یک جهت قرار دهد و به سمت آن حرکت کند. اگر برای انسان مبنا و هدف و انگیزهای غیر از خدا در نظر بگیریم، او را نابود کردهایم و نبوغ و استعدادش را تباه کردهایم و وحدت موجود در میان نیروها و توانمندیهای او را از بین بردهایم. (صدر، 1392، ص 109).

    امام موسی صدر، اگرچه بر کرامت انسان تأکید میکند، ولی مرادشان انسانی است که ستم نکند. ایشان هیچ زمان در مقابل فساد، انحراف و ستمِ همین انسان، سکوت نمیکند. امام موسی صدر، تصریح میکنند که ما از انسان بیزار نیستیم، ولى فساد را نمیپذیریم. ایشان در یکی از بیاناتشان پس از تبیین و نقد افکار یهودیانِ نژادپرست چنین نتیجه میگیرد و میگوید:

    پیکار ما با آنان همچون جنگ با یک انسان یا جنگ با گروهى مؤمن نیست، بلکه با آنها مى‏جنگیم؛ زیرا که ایشان به مصداق آیة قرآن، به دستورات کتاب مقدّس خود عمل نمیکنند. بنابراین، جنگ ما با آنها جنگ با یک مجموعه از انسانها نیست، بلکه این جنگ درواقع نبردی است با فساد و انحراف و ستم و اندیشة تبعیض نژادى که اساس تفکر آنانست (صدر، 1391ج، ص416ـ419).

    ازاین رو، انسان به ما هو انسان، دارای کرامت است تا زمانی که فسادش و انحرافش سبب از بین بردن کرامت دیگر انسانها نشود. در این صورت، باید با این انسان جنگید و مبارزه کرد.

    بنابراین، امام موسی صدر معتقد است:

    دین، هر انسانی را صرف نظر از مذهب یا اندیشه یا اعتقادش، محترم شمرده است، ولی استثنائی در این زمینه وجود دارد و آن اینکه اگر انسان در نتیجۀ اعتقاداتِ زیانآور، تبدیل به جرثومهای شود که در زمین فساد و تباهی کند و جوامع را به انواع بیماریها مبتلا سازد، در این صورت دین، ارج و حرمتی برای این موجود قائل نیست، همان طور که انسان نیز خود عضوی از بدنش را که به بیماری مسری و بدخیمی دچار شده، از بدن خود جدا میکند... همۀ انسانها از جهت انسانیتشان قابل احترام برای دین میباشند، ولی اگر انسانی فساد کرد، اگرچه از جهت انسانیتش قابل احترام است، ولی از این جهت که فساد کرده است، دیگر محترم نیست، پس ما از انسان بیزار نیستیم، ولی فساد را نمیپذیریم (همان، ص 416) ...انسانِ آسمان، انسان پاکی است که منفعت فردی یا رابطۀ خویشاوندی یا آیین و رسوم محلی یا مصالح خاص در او اثر نمیکند. این انسان بی اعتنا به دنیا و رها از تعلقات دنیوی است (صدر، 1392، ص124).

    از مجموع عبارات فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که توجه امام موسی صدر به انسان، در راستای توجه ایشان به خداوند است. نباید توهم شود که تأکید فراوان ایشان بر انسان، به گونه ای منجر به سکولاریزه و دین زدایی شده است. خود ایشان نیز بدین نکته توجه دارند و خدمت به انسان را در راستای علةالعلل که وجود باری تعالی است، قرار میدهند. امام موسی صدر میان مفهومِ انسان، که ساختۀ خداوند و مخلوق او است، با مفهومِ انسانِ بدونِ ایمان به خداوند تمایز قائل است. ایشان میگویند:

    انسانی که ساختۀ خداوند است، مادۀ صِرف نیست و تنها دارای زندگی دنیوی نیست، بلکه جاودانه است و دارای حیاتِ جاوید. انسانِ به این معنا اگر منشأ فعالیت های ما در زندگی روی زمین باشد، دیگر این معنای سکولاریزه کردن و دین زدایی نیست؛ بلکه این عین دین داری است. دینی شدن و تقدسِ ارتباطات و پیوندها است؛ چراکه انسان در این حیاتِ زمینی اثر و نشانهای از خداوند است. بنابراین غایةالغایات و علةالعلل، خداوند شد (صدر، 1384، ص 43و44).

    نتیجهگیری

    امام موسی صدر در طول حضور خود در لبنان، یک منظومۀ معرفتی یکپارچهای در عرصۀ تقریب از خود به جای گذاشته است. منظومهای که در آن، نگاه به هستی، نگاه به دین و همچنین نگاه به انسان هماهنگ با یکدیگر است.

    نگرش ایشان به جهانِ هستی به گونهای است که در پرتو آن تمامی اجزاء جهان، منسجم با یکدیگرند. انسان نیز به عنوان یکی از اجزای این جهان، باید خود را با دیگر اجزای هستی ازجمله دیگر انسانها همگرا سازد.

    امام موسی صدر، بر معنای عام اسلامی تأکید کرده و بهگونهای اسلام را تبیین میکنند که دین مسیحیت را نیز دربر میگیرد. ایشان دو دین الهی مسیحیت و اسلام را در مسیری واحد میدانند؛ زیرا خدایشان یکتاست، پیامبرانشان در جبههای مشترک حضور داشته و جوهرۀ انقلابشان یکسان بوده و مبدأ و مقصد و هدف این دو دین نیز یکی است. ایشان معتقد است که شناخت حقیقت دین، سبب محقق شدن رابطۀ همزیستی دینی میشود.

    ایشان جایگاه انسان را بسیار رفیع دانسته و همگان را به تکریم انسان تشویق میکنند. از نظر ایشان انسانها دارای پیکرۀ واحدی میباشند و تجزیۀ این پیکره که در قالب نژادپرستی و فرقهگرایی بروز میکند خطرناک است. در نگرش انسان شناسی امام موسی صدر، مقدسترین هدف، کاری است که به خدمت انسان و سعادت او بینجامد.

    بنابرآنچه از مبانی معرفتی امام موسی صدر در سه حوزۀ هستی شناسی، دین شناسی و انسان شناسی بیان شد، لازمۀ قهری آن، تقریب میان پیروان دو دین الهی مسیحیت و اسلام است. نگاه متعالی امام موسی صدر به هستی، که دربردارندۀ هماهنگی و اتحاد تمامی اجزای هستی ازجمله انسان است و همچنین نگاه ایشان به ادیانی که مبدأ، مقصد و هدفشان یکسان است و همچنین تاکید فراوان ایشان بر کرامت انسان به ما هو انسان، همگی نشان از مبانی معرفتی مهمی است که نتیجة آن، تقریب میان مسیحیان و مسلمانان است. به راستی اگر پیروان ادیان الهی در مقام نظر، باور قلبی به این مبانی معرفتی داشته باشند، لاجرم در عمل نیز باید بدان پایبند بوده و آن را سرلوحۀ تمامی رفتارهای خود نسبت به مؤمنان دیگر ادیان الهی قرار دهند.

        اباذري، عبدالرحيم، 1381، امام موسي صدر، اميد محرومان، بي‌جا، جوانه رشد.
        حر عاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل‌البيت.
        حراني، حسن‌بن شعبه، 1404ق، تحف العقول، قم، جامعه مدرسين.
        خسروشاهي، هادي، 1387، يادنامۀ امام موسي صدر، تهران،‎ امام موسي صدر.
        صدر، موسي، 1384، اديان در خدمت انسان، ترجمۀ موسسۀ فرهنگي تحقيقاتي امام موسي صدر، تهران، امام موسي صدر.
        ـــــ ، 1389، سيره و سرگذشت امام موسي صدر، ترجمۀ مهدي سرحدي، تهران، امام موسي صدر، ج 1 و 2.
        ـــــ ، 1390، حديث سحرگاهان، گفتارهاي تفسيري، ترجمۀ عليرضا محمودي، مهدي موسوي‌‌نژاد، تهران، امام موسي صدر.
        ـــــ ، 1391ب، براي زندگي، گفتارهاي تفسيري، ترجمۀ مهدي فرخيان، چ دوم، تهران، امام موسي صدر.
        ـــــ ، 1392، انسان آسمان، ترجمۀ احمد ناظم، تهران، امام موسي صدر.
        ـــــ ، 1391الف، سفر شهادت، ترجمۀ مهدي فرخيان و احمد ناظم، بازبيني ترجمه حورا صدر، تهران، امام موسي صدر.
        ـــــ ، 1391ج، ناي و ني، ترجمۀ علي حجتي كرماني، بازبيني ترجمه حورا صدر، چ دوم، تهران، امام موسي صدر.
        ضاهر، يعقوب، 2000م، مسيرة الامام السيد موسي الصدر، بيروت، دار بلال.
        طباطبايي، صادق، 1387، خاطرات سياسي ـ اجتماعي دكتر صادق طباطبايي، ج دوم، تهران، عروج.
        فرخيان، مهدي، 1385، انديشۀ ربوده شده، گفتارهايي دربارۀ امام موسي صدر، تهران، امام موسي صدر.
        كماليان، محسن، رنجبر كرماني، علي‎اكبر، 1388 الف، عزت شيعه، دفتر اول، مؤلف.
        ـــــ ، 1388 ب، عزت شيعه، دفتر دوم، مولف.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شمالی، محمدعلی، وفائی، جواد.(1392) تبیین و تحلیل مبانی معرفتی امام موسی صدر در تقریب مسلمانان و مسیحیان. فصلنامه معرفت ادیان، 5(1)، 111-128

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدعلی شمالی؛ جواد وفائی."تبیین و تحلیل مبانی معرفتی امام موسی صدر در تقریب مسلمانان و مسیحیان". فصلنامه معرفت ادیان، 5، 1، 1392، 111-128

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شمالی، محمدعلی، وفائی، جواد.(1392) 'تبیین و تحلیل مبانی معرفتی امام موسی صدر در تقریب مسلمانان و مسیحیان'، فصلنامه معرفت ادیان، 5(1), pp. 111-128

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شمالی، محمدعلی، وفائی، جواد. تبیین و تحلیل مبانی معرفتی امام موسی صدر در تقریب مسلمانان و مسیحیان. معرفت ادیان، 5, 1392؛ 5(1): 111-128