مبانی مشروعیت جنگ در یهودیت، ملحمت حوا
Article data in English (انگلیسی)
a) مقدمه
این مقاله با رویکرد نظری و کاوش در منابع اسنادی مربوط به یهود، به بررسی مبانی مشروعیت جنگ در یهودیت، به خصوص جنگ واجب آیین یهود می پردازد. مقاله پیش رو، تلاشی است تا مبانی مشروعیت جنگ را به کمک متون دروندینی مبتنی بر آموزههای یهودیت از منظر آیین یهود باز شناسد؛ تا به این نتیجه رهنمون شود که همچون یک یهودی متدین، به تنخ و تفاسیر موثق آن بیاندیشد و همانند او و با کاوش در منابع توراتی پاسخِ مسئله را بیابد. از این رو، وجود تعارض میان برخی مطالب مذکور با مستندات تاریخی، قوانین حقوق بشری رایج و اعتقادات دیگر ادیان،کاملاً قابل پیش بینی است.
هرگز اصول اخلاقی به ما اجازه نمیدهد که طفل شیرخوارهای به سبب گناه والدینش و تعلّق نسبیاش به «عَمالقه» کشته شود. حتی شواهد تاریخی کافی دال بر ماجرای خارقالعاده داستان موسی در پیروزی بنیاسرائیل بر عَمالقه وجود ندارد. همچنین در نگرش اسلامی از ساحت یک پیامبر بسیار بعید است که فرمانهایی را صادر کند و خواهان اعمال چنین خشونت زایدالوصفی باشد. اما هیچیک از این موارد، مانع از دسترسی ما بدون در نظر گرفتن این اصول و باورداشتها، به یک بررسی دقیق مبتنی بر اسلوب، شیوه و مستندات یهودی، برای نیل به درکی مشابه یک یهودی متدینِ به انگارههای موجود از آیین یهودی، نمی شود.
b) ضرورت بازخوانی آموزه جنگ مشروع در یهودیت
افزون بر ماهیت پیچیده برهمکنش میان ادیان جهان، عدم استقرار صلح و پیدایی تعارض در دهههای اخیر و نیز نقشآفرینی دین در طول تاریخ، بحث از مبانی مشروعیت جنگ از منظر ادیان امری ضروری است.
نظر به اهمیت روز افزون دین در زندگی انسان ها، قدرتِ سیاسی مولود این سرسپردگی، بسته به چگونگی کاربست آن به جهانی خشونت بارتر یا صلحآمیزتر می انجامد. در سایه درک عمیق و هم دلانه باور دینی است که میتوان به راهبری جهان دینی در مسیر صلح و همزیستی امیدوار بود.
بهعلاوه، تنها در صورتی که صلح به سان مسئله بنیادین و آموزه اصیل و تأثیرگذار تعالیم دینی به جای تفاهمی متزلزل مبتنی بر قراردادهای غیر الزامآور اینجهانی درک شود،این تعهد و التزام نزد طیف وسیعی از مردم متدین پایدار خواهد ماند. شیوههای ایجاد صلحی که بر سیاستمداران و نظریهپردازان تمرکز یافتهاند بهطور بالقوه در حال منجر شدن به شکست سیاسی فاجعهآمیزی در سرزمینهای کلیدی جهان همچون حوزه بالکان، افغانستان، سودان و بهویژه خاورمیانه هستند.
حوزههای نظری متعددی در باب صلح و جنگ وجود دارند که هریک ادّله خاص خویش را اقامه میکنند. اما در عمل همگی از ارائه تبیینی موجه از چرایی وضعیت پیچیده کنونی و راه حل برون رفت از آن عاجزند. یهودیت، با توجه به عقبه تاریخی آن و به عنوان مادر مسیحیت و نیز نقشآفرینی بالفعل آن در منازعات نظامی جهان معاصر، می تواند نقطه آغازی بر بازنگری مبانی مشروعیت جنگ از منظر ادیان باشد. بر همین اساس، در این مختصر، مبانی مشروعیت جنگ از منظر یهودیت سنتی، با نیم نگاهی سازوارانه به یهودیت مدرن مورد بررسی قرار گرفته است.
c) واژه شناسی جنگ
در زبان عبری، مانند هر زبان دیگری، واژههای مختلفی وجود دارند که مفهوم «جنگ» را می رسانند. در این میان، رایجترین کلمه، واژه «מִלְחָמָה» (mil·khä·mä) است که ریشه آن سه حرف اصلی (ל-ח-ם) میباشد. عبری نیز چون عربی، یک زبان اشتقاقی است و با استفاده از حروف اصلی و ایجاد یک سلسله تغییرات مطابق با الگوی صرف افعال و اسامی، میتوان به معانی جدیدی دست یافت.
ریشه לחם بر دو معنای اصلی دلالت دارد: یکی به معنای نانלֶחֶם (lekh'·em) یا غذا و دیگری به معنای جنگ - در حالت اسمی- לָחֵם (lä·khem)است. هر دوی این معانی، هم در کتاب مقدس1 و هم در عبری معاصر رواج دارند2. از این ریشه، گروه کلماتی چون جنگیدن לָחַם (lä·kham)، جنگמִלְחָמָה (mil·khä·mä)، رزمجو לוֹחֵם (lowkh'·em)، و... ساخته می شوند. واژه عبری לחם، معادل کلمه عربی «لَحم» به معنی گوشت است. برخی معتقدند از آنجا که در گذشته نبردها تن به تن بوده است، جنگ را مَلحَمه نامیدهاند؛ چراکه در آن روز گوشتها (بدنها) به هم میخورَد و دریده میشود.3 بنا بر آنچه گفته شد بیت لحم בֵּית לחֶם (bayth leh'·khem)4 در زبان عبری، به خانه، «نان»5 و در عربی، به خانه «گوشت» ترجمه می شود.6
علاوه بر معنای لغوی واژه «جنگ» در زبان عبری، کشف معنای اصطلاحی آن بسی مهمتر است. یکی از بهترین راهها برای دریافت معنای اصطلاحی واژهای در یک علم یا حوزه خاص، مراجعه به کاربرد و توجه به گستره، شرایط و ضوابط دلالت آن واژه بر مفهوم مورد نظر در متون معتبر و موثق آن حوزه میباشد. این روش، شیوة رایج در کشف معانی استعمالی (معانی اصطلاحی) در علوم گوناگون است. بر این اساس، به طور خلاصه میتوان گفت که جنگ در یهودیت، عبارت است از: «یک اقدام سازمانیافته7 نظامی8، تحت اراده و خواست یهُوَه،9 با حضور کاهن،10 به منظور نیل به هدفی مشخص».11
البته همانگونه که انتظار میرود، بسیار محتمل است که ما مصداقهایی از بروز نبرد به وسیله یهودیان را بیابیم که برخی از شرایط مذکور در آنها وجود نداشته باشد، یا اینکه ضوابط افزونتری در آنها لحاظ شده باشد. هدف این مقاله ارائه تعریفِ جامع و مانع در این خصوص نیست، بلکه صرفاً تلاشی است علمی برای تسالم بر مفهومی مشترک از جنگ در آیین یهود به منظور واکاوی ابعاد، گستره، شرایط و ضوابط آن.
d) جایگاه جنگ در عهد عتیق
جنگ، یکی از آموزه ها و واقعیت های تأثیرگذار در حیات اجتماعی یهودیت بوده است. سراسر تاریخ، فرهنگ و متون شرعی یهود، مالامال از داستانها، اسطورهها و تعالیم هلاخایی12 درباب جنگ و جنگاوران نامدار این قوم است. گزاف نیست اگر گفته شود که برخی نقاط عطف تاریخ یهود، در سایه جنگ شکل گرفته است. مسئله نبرد چنان با یهودیت عجین شده است که برهههای حساس تاریخ یهود را باید تاریخ دفاع یا حمله نامید.
انسان هنگامی میرزمد که هدفی در سر داشته باشد، آرمانی که جز با نبرد میسر نمیشود. اساساً آدمی برای اقدام به کارهای خطیر به پذیرش یا توجیه روانی نیاز دارد. حال هرچه این اقدام مهمتر و دشوارتر باشد، نیاز به مجوز نیز بیشتر خواهد بود. بی تردید اقدام به قتل هم نوع، یکی از دشوارترین اموری است که آدمی بدان مبادرت میورزد. ازاینرو، نیاز به تبیینی اخلاقی و شرعی، که اورا در این فرایند راهنمایی و توجیه کند، ضرورتی مضاعف دارد. همة ادیان، به خصوص ادیان ابراهیمی درباره جنگ مواضع مهمی اتخاذ کردهاند که عموماً دو محور اصلی، شرایط و ضوابط در باب مشروعیت اقدام به جنگ13 و نیز آداب و اخلاق آن14 را در بر می گیرند.
در آیین یهود، تورات15 به معنای عام کلمه، عهدهدار ارائه این مجوز و بیان آداب آن به مؤمنان یهودی است. جنگ در کتاب مقدس، بسیار پررنگ و مهم مطرح میشود؛ بهگونهای که معادل انگلیسی واژه «عبرانی جنگ» 319 بار در خلال 308 آیه بر اساس نسخه KJV16 از عهد عتیق بهکار برده شده است.17 یهُوَه، خود یک مرد جنگی است.18 او با سربازانش در میدان جنگ میرزمد. جنگیدن برای یک یهودی، به خاطر یهُوَه افتخاری بس بزرگ است. اساساً جوانان باید خود را برای جنگجو بودن آماده کنند و این یک هلاخا است.19
e) تاریخ جنگ در تنخ20
با توجه به داستان آفرینش در سفر تکوین21 میتوان بهروشنی یافت که هدف اصلی یهُوَه، استقرار انسان در صلح و آرامش در بهشت عدن22 بوده است. آنجایی که مقرر شده تا آدم23 از گیاهان بخورد24 و آب بیاشامد، آدم عدن، شکارچی نیست. گویا سفر پیدایش چنین باور دارد که اگر انسان از شر و بدی آگاهی نیابد، مرتکب آن نیز نخواهد شد. ازاینرو، در مرتبه نخست، آدمی از درخت آگاهی نهی شده است و نه از درخت حیات.25
در سفر تکوین تصریح شده است که اولین سرچشمه دشمنی و جنگ را خداوند در وجود آدم قرار داده و این یکی از جلوههای عقاب تمرّد آدم و حوا26 است.27 شاید بتوان با تأویل این بخش، اینگونه بیان داشت که یهُوَه صرفاً از رابطه آن دو در سایه آگاهی ایشان از شر و بدی پرده برداشته و از این تعامل تکوینی سخن گفته است. در ادامه، با یک تغییر جدی در روحیات انسان و حتی انتظار یهُوَه از آدم مواجه شویم که عهد عتیق هیچ تبیینی از آن ارائه نمیدهد. انسان ها، که زمانی گیاهخوار بودند، ناگهان شکارچی شدهاند و یهُوَه نیز از ایشان قربانی می پذیرد. اساساً وجه برتری هابیل،28 پیشکش قربانی گوشتی از سوی هابیل در برابر هدیه زراعتی قائن است. قائن از این پیشامد سرخورده شده و دست به قتل برادر میزند. یهُوَه نیز بر او نشانی مینهد و دیگران را از کشتن وی منع کرده، تهدید می کند که جریمه قاتل قائن، هفت برابر جریمه قائن به سبب قتل برادرش هابیل خواهد بود.29 از این پس، شاهد قتل دیگری در تاریخ انسان هستیم و بدینسان لمک30،کسی را میکشد که وی را مجروح ساخته است.31
با کمی دقت در بخشی از عهد عتیق، شاهد تغییر روح حاکم بر آفرینش انسان از این کتاب هستیم. گفته شد که آدم در صلح و همزیستی آفریده شد. او موجودی آرام و عاری از اقدام به خشونت بود. خوراکی که برای وی تدارک دیده شده بود، عبارت بود از گیاهان، میوهها و دانهها، اما به ناگاه در بندهای ابتدایی باب هفت از سفر تکوین، شاهد این هستیم که یهُوَه، نوح را به حمل حیوانات حلال گوشت با کشتی خود امر میکند. ذکر قید «حلال گوشت» برای حیوانات حکایت از این دارد که اولاً «حیوان» در آن برهه تاریخی از جهت جواز یا عدم جواز خوردن گوشت آن، به دو گروه کلی تقسیم میشده است و ثانیاً کشتن حیوانات و شکارگری آدم معاصر نوح، نه یک مسئله اتفاقی یا غیراخلاقی، که یک آموزه قانونمند دینی بوده است و برای آن احکامی از سوی خدای یهود صادر شده و انسان نیز حیواناتی را برای کشتن و خوردن برگزیده بود.
بر اساس تعالیم تورات، چنان فرایند اقدام به خشونت در نسل آدم پرشتاب به پیش میرود که با گذشت زمانی اندک و در عهد نوح، زمین پر از خشونت، تباهی و گناه میشود، به گونهای که خدا بر آن میشود تا تومار زمین را در هم پیچد.32 پس از استقرار کشتی نوح در ساحل امن، وی برای نخستین بار اقدام به ساخت قربانگاه میکند.33 یهُوَه فرمان بیسابقه دیگری می دهد. او به نوح میگوید هیچ انسانی حق کشتن انسان دیگری را ندارد؛ چرا که ما او را به صورت خود آفریدیم؛ اما قاتل را باید کشت. امر قصاص قاتل، یکی دیگر از احکامی است که علیرغم ظاهر خشونتبار آن از سوی یهُوَه تجویز میشود.34
خشونتهایی که تا به کنون در تاریخ انسان شاهد بودهایم، غیر سازمانیافته و موردی بوده است. اما با گذشت زمان، وضعیت به همین شکل باقی نمیماند و نظام حکومت پادشاهی شکل میگیرد.35 انسانها برای دشمنی و شرارت خود، سازمان جنگ تشکیل میدهند. در مقابل، ابرام36 نیز ارتشی برای خود مهیا میکند37 و به مبارزه با دشمنانش برمیخیزد و طی یک شبیخون آنها را تار و مار میکند.38
پس از عصر مشایخ و ظهور موسی ،39 در سایه آگاهی مردم از علوم و فنون جدید، هنر رزم نیز دگرگون شده و ساز و کار جدیدی یافته است، به گونهای که ارتشها به ارابههای جنگی مسلح و دارای پیادهنظام و سوارهنظام شده اند.40 و هریک نظامنامه جنگی مشخصی یافته اند. در این میان، جنگ در یهودیت نیز دچار تحول مبنایی شده و نبردها جنبه الوهی و تقدسیافته به خود میگیرند. خدا، خود فرمانروایی جنگها را به عهده میگیرد و با نفوذ در ارادهها و قلبهای دشمنان، به سپاهیان خویش یاری میرساند.41 از این پس، جنگ امری مقدس و دارای شئون و قواعد دینی می شود.
با نگاهی گذرا به تاریخ جنگ از منظر عهد عتیق شاهد بوده ایم که، خشونت، قتل و جنگ در دو حوزه روشی و انگیزشی فرایند تکامل و تحول را طی کرده است. در ابتدا، حس خشونت و دشمنی یک عقوبت الاهی قلمداد شد، سپس جنبه دینی و آیینی به خود گرفت، قائن، هابیل را کشت و با گذشت زمان، انسان برای تغذیه به کشتن حیوانات دیگر روی آورد. جنگها به یهُوَه نسبت داده شدند.42 ارتشهای الاهی در برابر ارتش های الحادی قد برافراشتند و سازمانهای جنگ سامان یافتند. یهُوَه، خود که بسان مردی جنگی توصیف میشود،43 پا به میدان می گذارد و برای سپاهیانش میرزمد. درنهایت، میان یهُوَه و قوم برگزیدهاش، پیمانی منعقد میشود که بر اساس آن، یهُوَه دشمنان بنیاسرائیل44 را نابود خواهد کرد.45 بنیاسرائیل نیز برای خدا و به حکم او و با توجه به قوانینی که او وضع کرده است،46 وارد جنگ با دیگر اقوام خواهند شد.47
میتوان همه فرایند فوق را به لحاظ اهداف و انگیزههای موجود در آن، به چند نقطه گذار تقسیم کرد:48
1. قتل(قربانی)عملی به منظور جلب رضایت یهُوَه؛
2. حسادت و رقابت میان فرزندان آدم؛
3. قتل حیوانات به منظور تغذیه از گوشت آنها؛
4. حمایت از قبیله و پایداری روابط نسبی؛
5. تصاحب اراضی(سرزمین موعود)؛
6. از بین بردن فرهنگ و مظاهر تمدّن رقیب.
f) گونههای جنگ مشروع
هر عملی بسته به مقدار مطلوبیت آن در یک دین، درجهای از تمایل و خواست اجرا را در پی دارد. حال، هرچه این مطلوبیت افزونتر باشد، تمایل به اقدام بدان نیز بالاتر خواهد بود. دقیقاً در همین نقطه، خواستههای آمرانه، رتبههای گوناگونی چون خوب، خیلی خوب و ضروری مییابند. بالاترین درجه مشروعیت و مطلوبیت، از آن دستهای است که عنوان واجب یا ضروری به خود میگیرند. جنگ نیز بسان یکی از افعال اختیاری انسان در حوزه اوامر دینی قرار دارد. هر یهودی متدینی انتظار دارد تا یهودیت طی برنامهای مدون او را از ضرورت، حسن و یا ممنوعیت اقدام به جنگ و آداب آن مطلع سازد.
دانشوران و عالمان یهود به این مسئله بیتوجه نبوده و با بررسی متون دینی خویش دریافتهاند که اقدام به جنگ، در مواردی ضرورت (بالاترین درجه مطلوبیت دینی)، حسن(رجحان عمل) و نیز ممنوعیت مییابد. البته ملاکهای مختلفی وجود دارند که از منظر هریک می توان تقسیم بندی متفاوتی ارائه داد: ملاکهایی چون میزان مطلوبیت، گستره کسانی که ملزم به حضور در جنگ بودهاند، جغرافیای منطقه جنگی، برهه های تاریخی وقوع جنگ و... . تقسیمی که در این مقاله ملاک عمل قرار میگیرد، معیاری است که ربی49 یوسف قارو50 در میشنه کسِف51 شرح52 خود ناظر بر میشنه تورای ابن میمون53 بیان کرده و نزد متاخرین مقبولیت یافته است.54
آنچه در پی میآید، بیان اقسام جنگ مشروع از منظر یهودیت است که شامل دو نوع واجب و ممدوح است. از آنجا که نوع اول، خود شامل دو بخش میشود، در مجموع سه گونه جنگ مشروع یهودی وجود دارد. این بخش متکفل بحث از نوع نخست است.
i) ملحِمت حُوا55
واژه «ملحمت حوا» به معنای جنگی است که یک وظیفه تلقی شده و اقدام بدان ضروری است. در عین حال، این واژه مصداقهای روشنی دارد. پیمان یهُوَه با موسی، میثاقی طرفینی بود که بر اساس آن، یهُوَه مصمم میشود تا سرزمین مقدس را به بنیاسرائیل ببخشد و در مقابل، ایشان هم به شریعت پایبند باشند. بدیهی است که بهدست آوردن سرزمینهای مورد نظر بنیاسرائیل، بدون جنگ با ساکنان آن و بیرونراندن ایشان، میسر نبوده است. ازاینرو، ملحِمت حُوا به جنگهایی اطلاق میشود که بنیاسرائیل به منظور تصرّف ارض موعود، مطابق با امر یهُوَه و نیز وجود نص صریح توراتی بر ضرورت اتیان، بدان مبادرت ورزیدهاند.
ربای آری شاوت در توضیح این مطلب میگوید:
رامبام میگوید: ما بر اساس تورات مأموریم تا مالک سرزمینی باشیم که خدا آن را به پدران ما ابراهیم، اسحاق و یعقوب داده است و نیز موظفیم تا آن را به دستان دیگر ملل نسپاریم و ویرانهاش هم نسازیم؛ چرا که یهُوَه میگوید: "و زمین را به تصرف آورده در آن ساکن شوید؛ زیرا که آن زمین را به شما دادم تا مالک آن باشید."56 ... این همان چیزی است که دانشوران ما آن را ملحِمت حُوانامیدهاند. همانند نبردهای یوشَع57 برای فتح سرزمین. ملحِمت حُوا،یک فرمان ایجابی برای همه نسلهاست.58
بنابراین، ملحِمت حُوا یک جنگ آغازگرانه است.59 بدین معنا که این جنگ، نه به منظور پاسخ به حمله دشمن، که برای تصرف سرزمینهای دیگران آغاز میشود و در شروع رزم، جنبه دفاعی ندارد. افزون بر حکم کلی تورات بر ضرورت این نوع جنگ، برخی مصداق های ملحِمت حُوا بسیار مورد توجه اسفار خمسه بوده و اوامر صریح و ویژهای در خصوص آنها صادر شده است. در اینجا به چند نمونه از مهمترین این احکام و مصداقها اشاره میشود.
ii) جنگ با اقوام هفت گانه60
اقوام هفت گانه همان ساکنان اصلی سرزمین موعودند.تورات چندین بار بهصراحت بنیاسرائیل را ملزم به جنگ با اقوام هفتگانه دانسته و از ایشان میخواهد تا برای نابودی آنها اقدام کنند. تورات میگوید: «اما از شهرهای این امتهایی که یهُوَه خدایت تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذی نفسی را زنده مگذار، بلکه ایشان را یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فَرِز ّیان و حِو ّیان و یبوسیان را چنانکه یهُوَه خدایت تو را امر فرموده است، بالکل هلاک ساز».61
در جایی دیگر نیز چنین آمده است: «چون یهُوَه خدایت تو را به زمینی که برای تصرفش به آنجا می روی در آورد و امت های بسیار را که حِتیان وجِرًجاشیان و اموریان و کنعانیان و فِرِز ّیان و حِو ّیان و یبوسِیان هفت امت بزرگتر و عظیم تر از تو باشند از پیش تو اخراج نماید».62
فرازهایی دیگری از این دست نیز در تنخ وجود دارند.63
هر خوانندهای با مطالعه این بخش از تورات با خود میاندیشد که چرا یهُوَه به جای سازش یا تصرف پس از دعوت به صلح، خواهان چنین اقدام خانمانبراندازانهای است. اقدامی که قتل همه جانداران، اعم از حیوانات و انسانها شامل مردان، زنان، پیران و خردسالان، را نه تنها تجویز می کند، بلکه واجب نیز میداند.
پرسش اصلی این است که تا این اندازه چه چیزی میتواند مشروعیتبخش و تجویزکننده خشونت باشد؟ آیا جرمی وجود دارد که مرتکب و همه منسوبان به او را مستحق چنین عقوبتی کند؟ البته روش است که برای یک مؤمن به کتاب مقدس، صرف بیان و صراحت این کتاب، خود بهتنهایی مشروعیتآفرین است و هرگز از چنین شخصی انتظار نمیرود که در پی کسب فهمی بالاتر برای تبیین فلسفة چنین اقدامی باشد. نهایت چیزی که از سوی وی اتفاق خواهد افتاد، کشف چرایی این امر از خلال فرازهای تورات یا ارائه توجیه و تفسیری قابل قبول از این خواسته یهُوَه برای خوانندگان تورات است؛ وگرنه تورات به تنهایی برای او خودبسنده و کافی است.
این موضوع، محل تضارب آراء میان دانشمندان شده است. دو مورد از مهمترین احتمالات عبارتند از:
1. یهُوَه بارها وعدة مالکیت سرزمین کنعان را به بنیاسرائیل داده بود. این یک وعده قطعی و لایتغیر است. روشن است که اگر تصرف کنعان به دست بنیاسرائیل، همراه با زنده ماندن گروهی از ساکنان پیشین این سرزمین باشد، این امکان وجود خواهد داشت که پس از گذشت زمان، این گروه داعیهدار میراث مغصوب خویش شوند. ازاینرو، باید همة این مردم، یعنی همه افرادِ اقوام هفتگانه بدون در نظر گرفتن جنسیت، سن و اقدام یا عدم اقدام خصمانه ایشان، از صفحه روزگار محو شوند.
2. نبرد با اقوام هفتگانه پیش و بیش از آنکه یک جنگ سرزمینی باشد، یک نبرد فرهنگی است.
در واقع از دو محذور، باید یکی را برگزید الف . برخورد مسالمت آمیز با بومیان ارض موعود به قیمت از دست رفتن تعالیم موسی و انحطاط فرهنگی بنیاسرائیل؛ ب. قلع و قمع اقوام هفتگانه به منظور پیش گیری از اختلاط فرهنگی و تأثیرپذیری بنیاسرائیل از آدابورسوم دینی ایشان.64 انتخاب یهُوَه؛ گزینه دوم بود؛ زیرا به صراحت پرده از این راز برداشته و در تورات میگوید: «تا شما را تعلیم ندهند که موافق همه رجاساتی که ایشان با خدایان خود عمل می نمودند عمل نمایید و به یهُوَه خدای خود گناه کنید».65
پرسش دیگری که باید بدان پاسخ گفت، این است که آیا یهودیان مخاطب این فرمان، موفق به عمل بدان شدند یاخیر؟ ظاهراً مصداقهایی وجود دارد که حاکی از زنده ماندن برخی از اهالی سرزمین کنعان است. مانند راحاب66 فاحشه که به سبب همکاریاش با جاسوسان یوشَع از قتل وی و خاندانش چشمپوشی شد.67 از سوی دیگر، اهالی جبعون68 نیز موفق به فریب یوشَع شده و از شمول این قانون توراتی جان سالم به در بردند.69
ربای بنیامین با استفاده از آثار ابن میمون و شروح قارو بر فرمان یهُوَه بر جنگ با اقوام هفتگانه، معتقد است که زنده باقی گذاردن راحاب و اهالی جبعون، تمرّد از فرمان تورات شمرده نمیشود؛ زیرا ایشان در سایة توافق با بنیاسرائیل و پذیرش مفاد پیمان نوحی، عملاً از شمول «ملت کنعانی»70 خارج شدهاند71و از همینرو، از سوی یوشَع برای خدمت به یهُوَه نصب میگردند.72
iii) جنگ با عَمالقه73
براساس تاریخنگاری و نسلشماری عهد عتیق، عَمالقه از فرزندان عَمالیق هستند74 که خودِ وی فرزند الیفاز75 نخستزاده عیسو76 است.77 از سوی دیگر، در سفر تکوین ماجرای نبرد کدرلاعمر78 با عَمالقه، که به عنوان همسایگان اموریان79 و ساکنان حصون تامار80 معرفی میشوند، حکایت میشود؛ حکایتی که به لحاظ زمانی معاصر با لوط81 برادرزاده ابراهیم و سالها پیش از الیفاز و فرزندش عَمالیق است. گویا قوم معاصر با ابراهیم با نام سرزمینی که در آن ساکن اند نامیده میشوند؛ اما نه نام معاصرش بلکه با نام متأخرش که برگرفته از نام عَمالیق فرزند عیسو است. مانند این که ما در زمان حال و در روایت واقعه ای کهن، که در سرزمینی مشخص روی داده است، نام امروزی آن محل را ذکر کنیم، نه نامی را که در گذشته داشته است.
iv) عَمالقه وارثان دشمنی با بنیاسرائیل
خواننده عهد عتیق میتواند از نحوة روایتگری تاریخ حیات عَمالقه و ارتباط آنان با بنیاسرائیل دریابد که داستان در پی بیان نامردی و نامردمی و دشمنی دیرینه عَمالقه و بنیاسرائیل در خلال سالیان دراز است. عیسو نخستزادگی82 و برکت خود را به یعقوب میبازد83 و در دل کینه او را میپروراند و عزم کشتن او میکند.84 الیفاز تیمانی، که احتمالاَ از نوادگان عیسو است، دشمنانه ایوب را متهم به گناه، و مصیبتهای او را زاییده خطاهای وی میداند.85 عَمالیق در هنگام خروج بنیاسرائیل از مصر، بر ایشان میتازند و دشمنی فروخفته خود را ابراز میکنند. آیا اینهمه کافی نیست تا یکبار برای همیشه مسئله جنگ این دو خاندان به پایان رسد و اکنون که بنیاسرائیل از قدرت و امکانات لازم برخوردارند، دشمنان دیرینه خود را نابود سازند؟
v) گناه عَمالقه
در تعامل بنیاسرائیل با دیگر اقوام از بدو خروج از مصر تا زمان تسلط ایشان بر سرزمین موعود، شاهد دشمنیهای زیادی میان این قوم و دیگر ملل بودهایم. اما تصریحات و فرامینی که بر نابودی عَمالقه وجود دارد، منحصربه فرد و در نوع خود عجیب است. مسئله در خور توجه بیشتر، گناه عَمالقه از منظر یهودیت است. پرسش اساسی این است که گناه عَمالقه چه بوده که تا این اندازه موجبات غضب یهُوَه را در پی داشته است؟ ربای تندلر86 چهار پاسخ به این سؤال می دهد:
1. سرزمین عَمالقه در زمره سرزمین کنعان و اقوام هفتگانه نبوده و وجهی برای ترس ایشان از بنیاسرائیل وجود نداشته است. پس حمله تهاجمی ایشان به بنیاسرائیل نه یک جنگ بازدارنده، که نبردی از سر دشمنی دیرینه و به منظور نابودی کامل بنیاسرائیل بوده است. ازاینرو، گناه ایشان نابخشودنی است و اگر به ایشان فرصت داده شود،دوباره به این امر مبادرت خواهند ورزید؛
2. عَمالقه به عنوان برادرزاده های یعقوب، باید حق نخست زادگی را بر او تمام می کردند. در نتیجه، اقدام ایشان به نبرد با بنییعقوب، ناسپاسی و نمک نشناسی غیر قابل اغماضی است؛
3. دشمنی عَمالقه و جنگ ایشان با بنیاسرائیل، در سایة بغض ذاتی ایشان از یهُوَه و برتری دادن بنییعقوب از سوی یهُوَه بر بنیعیسو است؛
4. هدف از نبرد با بنیاسرائیل، نه نابودی خود ایشان که جنگ با یهُوَه بوده است. اینان میاندیشیدند که با نابودی بنیاسرائیل یهُوَه نیز از بین خواهد رفت. به همین دلیل در پس خروج بنیاسرائیل از مصر - آنهم در حالی که هیچ خطری از ناحیه بنیاسرائیل آنها را تهدید نمیکرد - با حمله به ایشان قصد نابودی آنها را در سر داشتند.87
شواهدی در کتاب مقدس وجود دارد که برخی از پاسخهای بالا را تقویت میکند. برای مثال، در تورات تصریح میشود که عَمالیقدر برابر خدا بیپروایی کردهاند و با وجود اینکه شاهد خروج معجزهآمیز بنیاسرائیل از مصر بودند، بلافاصله اقدام به نبرد با ایشان نمودند و این یعنی نترسیدن از یهُوَه و مقابله با او.88 از سوی دیگر، وضعیت بنیاسرائیل در زمان حمله عَمالقه بسیار أسفبار بوده است. ایشان بهتازگی از بند اسارت رهیده، بسیار گرسنه، خسته و ضعیف شده بودند. آیا چنین جمعیتی میتواند یک خطر برای عَمالقه تلقی شود و آیا حمله به ایشان ضعیفکشی به معنای دقیق کلمه نیست؟89 بر همین اساس، عَمالقه وضعیتی استثنایی در میان دشمنان بنیاسرائیل مییابد و تنها این قوم هستند که از سوی یهُوَه محکوم به قتل فجیع و نسلکشی بیمانندی میشوند که هیچ موجودی از این کشتار مستثنا نمیگردد.90
واقعة نبرد میان عَمالقه و بنیاسرائیل از منظر تفاسیر ذوقی و عرفانی نیز مورد توجه است. سرزمینی که تهاجم عَمالقه به بنیاسرائیل در آن رخ میدهد، «رفیدیم»91 نام دارد. این واژه در زبان عبری عموماً به معنای مکان و توقّفگاه است و از آنجا که بنیاسرائیل پس از خروج از مصر در این مکان اتراق کردهاند، آنجا را رفیدیم نامیدهاند. برخی از عالمان یهود معتقدند که رفیدیم به معنای «دست کشیدن»92 و خلاصه عبارت «ایشان از تورات کوتاهی ورزیدند»93 است. در این توصیف، داستان عَمالقه یک استعاره است؛ بدین بیان که منظور از تشنگی و نبود آب،94 دوری بنیاسرائیل از یهُوَه و احساس نکردن حضور اوست. این گناه بنیاسرائیل، با حمله عَمالقه موأخذه میشود. از سوی دیگر، گناه عَمالقه نه صرفاً حمله نظامی، بلکه سوء استفاده از وضعیت موجود جهت تضعیف ایمان ایشان است. منظور از این بخش تورات که میگوید: «واماندگانت را بریدند، درحالیکه ضعیف بودی و از خدا نترسیدند،»95 اشاره به ضعف ایمان بنیاسرائیل و اقدام عَمالقه به پراکندن بذر تردید و دودلی در میان ایشان دارد تا جایی که بنیاسرائیل اساساً در مورد وجود یهُوَه در میان خود تردید کرده و از موسی میپرسند که آیا یهُوَه در میان ما است؟96 طبق این بیان، عَمالقه نماد شک و تردید و عدم اطمینان به خدایند. از این رو، از هر جنس و در هر اندازه و سنّی که باشند باید از میان برداشته شوند. مسئله دستان موسی97 در نبرد با عَمالیق نیز بر همین نکته اشاره دارد و بالا رفتن دستان موسی، کنایه از اعتماد و توکل قوم به یهُوَه و در نتیجه، پیروزی و ظفرمندی ایشان در جنگ با عَمالیق و پایین آمدن دستان98 وی، حاکی از افت ایمان و توکل بنیاسرائیل به خداوند خویش است.99
vi) عَمالقه در تلمود و میشنه تورا
همچنان که گذشت، کتاب مقدس در موارد متعددی ماجرای عَمالقه را مطمع بیان کرده است.100 تلمود نیز با حساسیت بالایی موضوعات مربوط به عَمالقه را به عنوان «مسئله شرعی و آموزه هلاخایی» بررسی کرده است.101 در تلمود آمده است: «برو و عَمالقه را منهزم ساز.» این جمله با تمام اختصارش جای هیچگونه تردیدی را در خصوص وجوب نبرد با عَمالقه باقی نمیگذارد.102 نابودی عَمالقه به دست بنیاسرائیل، چنان در تلمود مهم و ضروری تلقّی شده که در عبارتی کنایی و مبالغهآمیز میان اولویت نبرد با عَمالقه یا ساختن معبد، ابراز تردید میشود.103 نابودکنندگان عَمالقه ستوده میشوند104 و کسی که مشاغل پَست میگزیند و یا مرتکب قتل و خشونت میشود، برادر عَمالقه قلمداد میگردد.105 اینکه باید مطابق سنت حاخامی پیش از پارشای106 پوریم، پارشای مربوط به عَمالقه خوانده شود، این موضوع را به ذهن هر خوانندهای متبادر میکند که میان داستان عَمالقه و پوریم، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و در همین داستان، هامان107 درباری پارسی ضد یهود و در عین حال منسوب به آجاج108 پادشاه عَمالقه دانسته شده است.
در میان احکام 613 گانه،109 سه حکم به صراحت در خصوص عَمالقه است که عبارتند از:
1. حکم ایجابی 188 ام و حکم پیوسته 598 ام از فهرست ابن میمونی: از میان بردن بذر عَمالقه؛110
2. حکم ایجابی 189 ام و حکم پیوسته 599 ام از فهرست ابن میمونی: به یاد داشتن اعمال شرارتآمیز عَمالقه؛111
3. حکم سلبی 59 امو حکم پیوسته 600 ام از فهرست ابن میمونی: از یاد نبردن آنچه عَمالقه بر ما روا داشتهاند.112
در نظر ابن میمون بنیاسرائیل وظیفه دارند به محض ورود به سرزمین موعود، سه مأموریت مهم را به ترتیب انجام دهند: 1. انتخاب پادشاه؛ 2. جنگ با عَمالقه؛ 3. ساختن معبد.113 وی اینگونه در این باره توضیح میدهد: «نصب پادشاه بر جنگ با عَمالقه مقدم است؛ زیرا این مسئله از بیان سموئیل114 به شائول115 هویداست که گفت: خدا مرا فرستاده تا تو را به عنوان پادشاه تدهین کنم... حال برو و عَمالقه را نابود ساز.»116
او در جایی دیگر، از ضرورت جنگ با عَمالقه به عنوان یک «حکم ایجابی» سخن می راند
و یهودیان را ملزم میداند که افعال خصمانه عَمالقه با بنیاسرائیل را تا ابد به یاد داشته باشند.117 البته دیدگاه ابن میمون تفاوتهایی با دیگران دارد. وی در میشنه تورا تأکید
میکند که اگر غیر یهودیان -مگر اقوام چهارگانه که از ایشان نوکیشی پذیرفته نمیشود و اینان عبارتند از آمونیان، موآبیان، مصریان و ادومیان - از کیش خود دست بردارند و همة قوانین را بپذیرند، در احکام و مسائل مانند یک یهودی تلقی میشوند.118 از آنجا که در این هلاخا، همه اقوام غیر از اقوام مذکور در صورت پذیرش قوانین توراتی مورد احترام و همانند یهودیان دانسته شدهاند، این شمول عَمالقه را نیز در بر خواهد گرفت. براساس ضرورت دعوت به صلح، پیش از اقدام به جنگ، پادشاه یهودی موظف خواهد بود تا در جنگ با عَمالقه نیز صلح را بر نبرد ترجیح دهد.
علاوه بر اینکه به مقتضای شمول آن عَمالقه را دربر میگرفت، مورد دیگری نیز وجود دارد که با تأکید بیشتری بر همین مسئله دلالت میکند. بر اساس دیدگاه رامبام، اگر عَمالقه قوانین هفتگانه نوحی را بپذیرند، آنگاه با ایشان نیز مانند دیگر اقوام برخورد خواهد شد. پادشاه یهودی ملزم خواهد بود که پیش از اقدام به جنگ، ایشان را به صلح دعوت کند. وی در این باره میگوید:
نباید هیچ جنگی بر علیه احدی آغاز شود، مگر اینکه فرصت صلح داده شود؛ آن گونه که مکتوب است: چون به شهری نزدیک آیی تاباآن جنگ نمایی، آن ر ابرای صلح ندا بکن.119 اگر دشمنان پیشنهاد صلح را بپذیرند و خود را در عمل به قوانین هفتگانه نوحی متعهد بدانند، دیگر نباید کشته گردند و باید به انقیاد در آیند؛ چرا که مکتوب است:120 و اگر تو را جواب صلحب دهد و دروازه ها را برای تو بگشاید، آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند.121
او در ادامه می افزاید: «اگر ایشان پیشنهاد صلح را نپذیرند یا پس از پذیرش آن از پذیرش قوانین نوحی سر باز زنند، آنگاه باید جنگ بر علیه آنها آغاز شود. به هر روی اگر هریک از اقوام هفتگانه یا عَمالقه صلح را نپذیرند، هیچیک از ایشان نباید زنده گذارده شود.»122
g) عَمالقه در عصر حاضر
مطابق با آموزه های تلمودی و براساس منابع پسا تلمودی، اصل مسئله ضرورت جنگ با عَمالقه به عنوان یک حکم ایجابی به اثبات رسید، گرچه اختلافاتی در مصداق عَمالقه و نیز لزوم دعوت به صلح پیش از جنگ با ایشان در میان متفکران یهودی وجود داشت.
موضوع مهم دیگری که امروزه پاسخ بدان ضروری است، این مسئله است که آیا در عصر حاضر نیز مصادیقی برای عَمالقه وجود دارد؟.پاسخ دادن به این پرسش، در گرو تفسیر هلاخاهای مربوط به عَمالقه است. برخی از مهمترین این تفسیرها در این زمینه عبارتند از:
1. مطالعه فرامینی چون «به یادآور آنچه عَمالیق وقت بیرون آمدنت از مصر در راه به تو نمودند. که چگونه تو را در راه مقابله کرده، همة واماندگان را در عقب تو از مؤخر تقطع نمودند. در حالیکه، تو ضعیف و وامانده بودی و از خدا نترسیدند. پس چون یهُوَه خدایت تو را در زمینی که یهُوَه خدایت تو را برای تصرفش نصیب می دهد از جمیع دشمنانت آرامی بخشد. آنگاه ذکر عَمالیق را از زیر آسمان محو ساز و فراموش مکن.123 پس الآن برو وعَمالیق را شکست داده، جمیع مایملک ایشان را بالکل نابود ساز و بر ایشان شفقت مفرما؛ بلکه مرد و زن، طفل و شیرخواره، گاو، گوسفند، شتر و الاغ را بکُش.124 نشان میدهد که نمیتوان به سادگی این احکام را منحصر به زمان و مصداقهایی خاص دانست و لزوم یادآوری رفتار خصمانه عَمالقه با بنیاسرائیل، برای همیشه میتواند غیر زمانمند بودن این احکام را گوشزد کند. دقیقاً مانند احکام مربوط به قربانی معبد که امروزه گرچه امکان آن منتفی است، ولی این به معنای الغای حکم نخواهد بود، بلکه موضوع حکم موجود نیست. چهبسا روزی مصادیق عَمالقه نیز پیدا شود. چنانکه مطابق پیشگوییهای صورتگرفته، یکی از وقایع پیشمسیحایی، ظهور ایلیا پیش از آمدن ماشیح است که بازماندگان عَمالقه را نابود خواهد کرد، آنگونه که یوشَع، پدرانشان را معدوم ساخت.125
این تفسیر، عَمالقه را یک قوم حقیقی و نسلی از انسان میشمارد و نه استعارهای عام برای دشمنان یهود. طبق این تفسیر نباید هر قومی را بدون بررسی انتساب نسبیاش به عَمالقه باستان، مورد اتهام قرار داد و مصداقی برای عَمالقه دانست.
2. براساس معیاری که رامبام ارائه داد، عَمالقه گرچه در معنای اولیهاش بر قوم خاصی دلالت میکردند، اما مسئله اصلی، فرهنگ اعتقادی عَمالقه و دشمنی ایشان با بنیاسرائیل بود. پس با توسعه فهم ابن میمونی از عَمالقه، میتوان این کلمه را نمادی برای همه اقوامی دانست که با یهود دشمنی میورزند. امروزه سیاستمداران صهیونیست126 برآنند که اعراب و دیگر دشمنان اسرائیل موجود را مصداقهایی از عَمالقه بدانند! اما توجه به چند نکته در این خصوص ضروری است:
أ. ابن میمون چنین میگفت که عَمالقه میتوانند با تحول در باورداشتهای خود، از مصداق حکم جنگ خارج شوند. این بدین معناست که برای شمول حکم عَمالقه برای یک قوم دو موضوع ضرورت دارد: اولاً، قومیت عَمالیقی داشتن و ثانیاً، تعلق فرهنگی به اعتقادات عَمالقه. فقدان هر یک از این موارد، مانع صدق عنوان عَمالقه بر قوم میشود.
ب. دشمنی با یهود چیزی است و مخالفت با صهیونیست چیز دیگر. آنچه که در تورات بدان تأکید شده، جسارت و عداوت عَمالقه نسبت به یهُوَه و یهودیانی است که عمل به تورات را وجهه همت خود قرار دادهاند.
این در حالی است که، صهیونیست بودن، لزوماً به معنای عمل به مقتضای تورات نیست. در واقع، صهیونیسم یک تفکر سیاسی خاص و صد البته با خاستگاهی یهودی است و این مصادره به مطلوب است که مخالفان صهیونیسم، دشمنان یهُوَه و به تبع آن مصادیقی از عَمالقه قلمداد شوند. آنگونه که پیداست، این تفسیر بیش از اینکه علمی و هلاخایی باشد، یک تفسیر سیاسی127 است و چندان مقبولیتی نزد علمای یهودی معاصر ندارد. علاوه بر اینکه، فاقد هرگونه جنبه استنادی به منابع هلاخایی معتبر در یهودیت است.
3. عَمالقه گرچه مصداقی عینی در تاریخ بنی اسرائیل دارند، ولی این مانع از آن نمی شود که ما چشم خود را به واقعیتی فراتر از نمود ظاهری عَمالقه بیفکنیم و دریابیم که عَمالقه یعنی دشمنی با اندیشه تعالی یهُوَه. یا به گفته ربای آرنیه128 عَمالقه، یعنی تردید در وجود و اقتدار خدای یهود. پس ما باید همه روزه در پی یافتن عَمالقه در میان اقوام مختلف، یهودیان و حتی وجود خودمان باشیم. آیا اینکه مقدار عدد ابجدی عَمالیق در زبان عبری 240 و برابر با معادل عبرانی واژه «شک»129 است، ما را به همین مسئله رهنمون نمی سازد؟
h) نتیجهگیری
ملحمت حوا، نخستین مصداق نبرد مشروع در آیین یهود است که پیروان این دین بر اساس آن ملزم به نبرد با کسانی هستند که تصرف سرزمین موعود در عهد باستان متوقف بر شکست ایشان بوده است. جنگ با اقوام هفتگانه از همین دست است. ملحمت حوا، نبردی آغازگرانه است و پدیدآورنده شدیدترین خشونتهای ناشی از جنگهای دینی در سراسر تاریخ مکتوب ادیان بوده است. بر اساس تاریخ یهود، یوشع قهرمان این جنگ ها است. به لحاظ زمانی میتوان نقطه آغاز ملحمت حوا را اندکی پس از خروج از مصر تا برقراری حکومت یهودی به دست داوود دانست.
i) منابع
کاظم موسوی بجنوردی، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، نشر مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1367 ش.
سلیمانی حسین، احکام 613 گانه تورات، فصلنامه هفت آسمان، ش 18.
Louis H. Feldman, Remember Amalek!: Vengeance, Zealotry, and Group Destruction In The Bible According to Philo, Pseudo-Philo, and Josephus, Monographs of the Hebrew Union College, 2004.
Babylonian Talmud, complete Soncino English Translation, Translated Into English With Notes, Glossary and Indices Under The Itorship of Rabbi DR. I. Epstein.
Bradley Shavit Artson, Judaism, War, & Justice, Aju (AmericanJewishUniverrsity).
Encyclopedia Britannica, Print Set, Encyclopaedia Britannica, Incorporated, 2009.
J. David Bleich, Contemporary Halakhic Problems, Ktav Publishing House, Inc. Yeshiva University Press New York, 1995.
Jeffrey H. Tigay, The JPS Torah Commentary, Philadelphia & Jerusalem, 1996.
Avi Sagi, Judaism, Between Religion and Morality, Tel Aviv, HaKibbuth HaMeuchad, 1998.
Kenneth W. Kemp, Just-War Theory & its Non-pacifist Rivals, University of St. Thomas & St. Paul, Minnesota, 1993.
Marc Gopin, Between Eden and Armageddon, Newsletter, Volume XXXII, No. 28, Boston Theological Institute, April 22, 2003.
MICHAEL J. BROYDE, The Bounds of Wartime Military Conduct in Jewish Law, Center for Jewish Studies, Queens College, City University.
MICHAEL J. BROYDE, The Bounds of Wartime Military Conduct in Jewish Law, Center for Jewish Studies, Queens College, City University of New York (Flushing, N.Y.: Center for Jewish Studies, Queens College, CUNY, 2006).
Michael J. Harris, Divine command ethics: Jewish and Christian perspectives, Routledge, 2003, p 194.
Rabbi Moses ben Maimon, Mishneh Torah, Translated by Eliyahu Touger, Moznaim Publications.
Rabbi Moses ben Maimon, Sefer Hamitzvot, Translated by Berel Bell, Moznaim Publications
Reuven Kimelman, War, in Frontiers of Jewish Thought, ed. Steven Katz, Washington, DC: B’nai B’rith Books, 1992.
Ronald L. Eisenberg, 613 Mitzvot: A Contemporary Guide to the Commandments of Judaism, Schreiber Publishing, Inc, 2008.
Sara E. Karesh and Mitchell M. Hurvitz, Encyclopedia Of Judaism (Encyclopedia of World Religions), New York, Checkmark Books 2008.
http://www.blueletterbible.org
http://www.jewsnotzionists.org/
http://www.torah.org http://www.yeshiva.org.il
* کارشناس ارشد رشته ادیان دریافت: 22/3/89 ـ پذیرش: 27/4/89
E-mail: mbarteh@Yahoo.com
1. پیدایش 3:19 : בְּזֵעַתאַפֶּיךָ, תֹּאכַללֶחֶם ... . و به عرق پیشانیات نان خواهی خورد ... . خروج 15:3:יְהוָה, אִישׁמִלְחָמָה ... . یَهُوَه مرد جنگی است ... .
2. http://en.wiktionary.org/wiki/%D7%9E%D7%9C%D7%97%D7%9E%D7%94
3.http://www.balashon.com/2006/03/lechem.html
4. בֵּית לחֶם bayth leh'·khem
5. Encyclopedia of Britannica.
6. ر.ک: کاظم موسوی بجنوردی، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
7. در واقع سازمان نظامی ناگزیر از وجود فرمانده جنگ، قوانین از پیش تعیینشده و فنون مورد اجرا است، ولی این بدان معنا نیست که حتماً ساختارهای نطامی پیشرفتهای از بدو پیدایی جنگهای دینی در آیین یهود بوده باشد. گاهی فرماندهی جنگ را پیامبران، برخی ایام پادشاهان و در برخی موارد نیز یک فرمانده منصوب از سوی پادشاه یا نبی بر عهده داشته است.
8. Genesis 14:15؛ Joshua 8:2-7؛ Judges 7:16-22؛ 2 Samuel 5:23.
9. Judges 20:23,27,28؛ 1 Samuel 14:37؛ 1 Kings 22:6.
10. Numbers 31:6؛ Judges 18:17؛ Deuteronomy 20:2.
11. این هدف میتواند آرمانی سیاسی چون تسلط بر اراضی دشمنان، مانند نبرد با اقوام هفتگانه، اعتقادی چون از بین بردن عقاید باطل مانند جنگ با عمالیق و یا اجرای حدود الهی همچون نبرد با سبط بنیامین باشد.
12. הֲלָכָה(Ha•läkh•äh).
13. واژه لاتینی jus ad bellum بر مباحثی که به منظور بررسی تجویز و مشروعیت اقدام به جنگ سامان یافتهاند، دلالت دارد. ر.ک:
Kenneth W. Kemp, Just-War Theory & its Non-pacifist Rivals, University of St. Thomas & St. Paul, Minnesota, p1.
14. واژه لاتینی jus in bello بر مباحثی که به منظور بررسی آداب و شرایط انجام نبرد سامان یافتهاند، دلالت دارد. ر.ک: همو، همان.
15. תּוֹרָה(Tor•äh).
16. King James Version of the Bible, 1769 edition.
17. http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/lexicon.cfm?Strongs=H4421.
18. Exodus 15:3 The LORD is a man of war: the LORD is his name.
19. Numbers 1:22,26:2؛.
20. مجموعه کتاب های مقدس یهود، که به اختصار« تَنَخ» نامیده می شود، شامل کتابهایی است که به اعتقاد یهودیان از طریق حضرت موسیو دیگر پیامبران الاهی به ایشان رسیده و شالوده و اساس معتقدات اخلاقی، رسوم اجتماعی و ایمان یهودیت را تشکیل می دهند. بدون آنها زندگی و حیات دینی برای یهودیان مفهومی ندارد. طبق باور یهودیان ارتدوکس، همه مطالب این کتابها و حتی نحوة جمله بندی، گزینش واژه ها، حروف و غیره را خداوند متعال به انبیا الهام فرموده است. تَنَخ یا کتب مقدس یهود، مجموعه ای 24 جلدی و دارای بخشهای زیر است:
الف) تـورا :این بخش شامل پنج کتاب است. 1- بِرِشیت (پیدایش)، 2- شِمُوت (خروج)، 3- وَییقرا (لاویان)، 4- بَمیدبار (اعداد)، 5- دِواریم (تَثْنیه).
ب) نویئیم (انبیا): دومین قسمت از تنخ و شامل 8 جلد است. نویئیم به معنای «انبیا» و متشکل از نبوت پیامبرانی است که پس از درگذشت مشه ربنو تا اوایل آبادی بت همیقداش دوم، در مدتی نزدیک به هزار سال، به هدایت و ارشاد مردم پرداخته اند. انبیای یهود 55 تن بوده که 48 نفر آنها مرد و 7 نفر زن هستند. کتب نویئیم عبارتنداز1-یِهُوشوعَ، 2-شُوفْطیم (داوران)،3-شِموئل، 4-مِلاخیم (پادشاهان)، 5-یِشَعیا، 6-یرمیا، 7- یِحِزْقِل (حزقیال (، 8- کتب دوازده گانه(دارای نبوت 12 تن از پیامبران بنی اسرائیل است که به علت کم حجمی آنها در یک جلد گردآوری شده و شامل نبوت هـــای هُوشِعَ، یُوئِل، عامُوس، عوُوَدْیا، یُونا (یونس)، میخا، ناحوم، حَبَقوق، صِفَنْیا، حَگَی، زِخَرْیا(زکریا) و مَلآخی است.)
ج) کتوبیم (مکتوبات ) به سومین بخش تنخ گفته می شود که شامل 11 کتاب است. 1- تهیلیم (مزامیر داوود(،2- میشلِه (امثال سلیمان)، 3- قُوهِلِت (جامعه)، 4- شیرهَشیریم (سرود سرودها)،5- کتاب ایوب، 6- کتاب روت، 7- اِخا (مراثیِ یرمیا)، 8-کتاب اِسْتِر (مگیلت استر (، 9- کتاب دانیئِل (دانیال نبی)،10-کتاب عِزْرا –نِحِمْیا،11- کتاب دیوْرِه هَیامیم )تواریخ ایام). لازم به ذکر است که کتابهای شموئل، پادشاهان، تواریخ ایام و عزرا - نحمیا در اصل هر کدام یک کتاب محسوب می شوند، ولی به صورت 2 جلدی (جلد1 و جلد 2) و کتاب «عزرا –نحمیا»به صورت جداگانه؛ یعنی، کتاب عزرا و کتاب نحمیا نیز چاپ شده اند.
21. בְּרֵאשִׁית(bә-Reish•it).
22. עֶדֶן (ā'·den).
23 . אָדָם (ä·däm).
24. Gen 1:29 And God said, Behold, I have given you every herb yielding seed, which is upon the face of all the earth, and every tree, in which is the fruit of a tree yielding seed؛ to you it shall be for food.
25. Gen 3:2-3 And the woman said unto the serpent, Of the fruit of the trees of the garden we may eat:but of the fruit of the tree which is in the midst of the garden, God hath said, Ye shall not eat of it, neither shall ye touch it, lest ye die.
26 . חַוָּה (khav·vä).
27. Gen 3:15 and I will put enmity between thee and the woman, and between thy seed and her seed: he shall bruise thy head, and thou shalt bruise his heel.
28 . הֶבֶל (heh'·vel) بر قائنקַיִן (kah'·yin).
29. Gen 4:15 And Jehovah said unto him, Therefore whosoever slayeth Cain, vengeance shall be taken on him sevenfold. And Jehovah appointed a sign for Cain, lest any finding him should smite him.
30 . לֶמֶךְ (leh'·mek).
31. Gen 4:23-24 And Lamech said unto his wives: Adah and Zillah, hear my voice؛ Ye wives of Lamech, earken unto my speech: For I have slain a man for wounding me, And a young man for bruising me. If Cain shall be avenged sevenfold, Truly Lamech seventy and sevenfold.
32. Gen 6:13 And God said unto Noah, The end of all flesh is come before me؛ for the earth is filled with violence through them؛ and, behold, I will destroy them with the earth.
33. Gen 8:20 And Noah builded an altar unto Jehovah, and took of every clean beast, and of every clean bird, and offered burnt-offerings on the altar.
34. Gen 9:6 Whoso sheddeth man's blood, by man shall his blood be shed: For in the image of God made he man.
35. این مسئله بهصراحت و به عنوان یک نقطه عطف تاریخی در عهد عتیق مطرح نشده، ولی هنگامی که سخن از ورود ابراهیم به مصر به میان میآید عناوینی چون فرعون، قصر و درباریان ذکر میگردد که حاکی از وجود نوعی حکومت پادشاهی در آن سامان است.
36. אַבְרָם(av·räm).
37. ابرام پس از اینکه به عهد الاهی در میآید، از سوی خداوند به وراثت زمین کنعان و اولاد فراوان وعده داده میشود و به همین مناسبت ابراهیم (Abraham) پدر اقوام لقب میگیرد.پیدایش: 17:5.
38. Gen 14:14 And when Abram heard that his brother was taken captive, he led forth his trained men, born in his house, three hundred and eighteen, and pursued as far as Dan.
39 . מֹשֶׁה (mō·sheh).
40. Exo 14:9 And the Egyptians pursued after them, all the horses and chariots of Pharaoh, and his horsemen, and his army, and overtook them encamping by the sea, beside Pihahiroth, before Baal-zephon.
41. Exo 14:17,18 And I, behold, I will harden the hearts of the Egyptians, and they shall go in after them: and I will get me honor upon Pharaoh, and upon all his host, upon his chariots, and upon his horsemen.And the Egyptians shall know that I am Jehovah, when I have gotten me honor upon Pharaoh, upon his chariots, and upon his horsemen.
42. Exo 17:16 And he said, Jehovah hath sworn: Jehovah will have war with Amalek from generation to generation.
43. Exo 15:3 Jehovah is a man of war: Jehovah is his name.
44. בְנֵי-יִשְׂרָאֵל (yis·rä·ālBnei).
45. PSALM 27:3, ISAIAH 19:1-15, ISAIAH 41:8-16, ZECHARIAH 14:1-5.
46. DEUTERONOMY 20:1-20, DEUTERONOMY 21:10-14.
47. EXODUS 34:10-16, DEUTERONOMY 7:1-6.
48. علل بروز خشونت در انسان از منظر عهد عتیق، فراتر از موارد فوق است. اما آنچه که مد نظر بوده، بررسی فرایند تاریخی بروز و توسعه خشونت و نیز پیدایی اشکال جدید آن بر مبنای گزارش روایی تنخ از پیدایش آدمی تا استقرار بنیاسرائیل در ارض موعود بوده است.
49. יּוֹסֶףקארו.
50. یوسف قارو (Joseph ben Ephraim Caro 1488-1575) در زمره یکی از قانوننامه نویسان مشهور و متاخر یهودی است که آثار وی به سرعت در زمره منابع معتبر شرعی یهودی قلمداد شد. کتاب مشهور وی با نام شولحان عاروخ یکی از مهمترین آنها است و در رده مراجع متاخر از آن یاد میشود.
51. וְכֶסֶף מִשְׁנֶה.
52. میشنه کسف نام اثر مشهور ربی یوسف قارو است و تفسیری نسبتاً جامع بر میشنه تورای ابن میمون به شمار میآید. البته بسیاری از عبارتهای این کتاب در دیگر آثار قارو عینا موجود است و بر همین اساس به نظر میرسد متاخر از آثار دیگر وی باشد. نام این اثر برگرفته از فراز 12 فصل 43 از سفر پیدایش بوده و به معنی نقد مضاعف است. ر.ک:
http://people.ucalgary.ca/~elsegal/TalmudMap/MishnehTorah/MTKesefMishneh...
53. מִשְׁנֶהתּוֹרָה.
54. The Bounds of Wartime Military Conduct In Jewish Law, MICHAEL J. BROYDE, Emory University School of Law, p 13.
55. מִלְחֶמֶתחוֹבָה (mil·khä·met khō·vä).
56. Numbers 33:53 And ye shall dispossess the inhabitants of the land, and dwell therein: for I have given you the land to possess it.
57. יְהוֹשׁוּעַ (yeh·hō·shü'·ah).
58. see Rabbi Rav Ari Shvat, The Religious View of the Secular State of Israel, at:
http://www.yeshiva.org.il/midrash/shiur.asp?id=10970#48b
59. CONTEMPORARY HALAKHIC PROBLEMS, J. DAVID BLEICH, KTAV PUBLISHING HOUSE, INC. YESHIVA UNIVERSITY PRESS NEW YORK, 1995, v3 p251.
60. שִׁבְעָהגוֹיִם(shä·vü'·ah gō'·im).
61. Deuteronomy 20:16-17.
62. Deuteronomy 7:1-2.
63. Numbers 33:51-53.
64. در تفاسیر و شروح توراتی، موضوع مقابله با احتمال تأثیرپذیری بنیاسرائیل از کنعانیان مهمترین توجیه برای مشروعیت بخشیدن به نبرد با اقوام هفتگانه مورد اشاره و بررسی قرار گرفته است. ر.ک:
Jeffrey H. Tigay, The JPS (The Jewish Publication Society) Torah Commentary, Philadelphia&Jerusalem, 1996.
65. Deuteronomy 20:18.
66. רָחָב (rä·khäv).
67. Joshua 2:1-7.
68. גִּבְעוֹן (ghiv·ōhn).
69. Joshua 2:3-27.
70. در نظر ایشان ملت کنعانی یک استعاره برای نشان دادن جغرافیای فرهنگی و دینی حاکم بر کنعانیان است که به سبب آن، قوانینی چون شرک و قربانی انسان تجویز شده و احکام نسبی و سببی متفاوتی نیز جاری است. بر همین اساس، خروج از شمول اصطلاح ملت کنعانی نه در سایه نفی بلد که به واسطه پس زدن قوانین پیشگفته و گردن نهادن به پیمانی جدید است که به اعتقاد رامبام این پیمان همان عهد نوحی است.
See: Rabbi Benjamin Hecht, Choice in Destruction, at:
http://www.nishma.org/articles/update/updatemarch92-choice.htm
71. همان.
73. עֲמָלֵק (am·ä·lāk).
74. Sara E. Karesh and Mitchell M. Hurvitz, Encyclopedia of Judaism, p 12.
75. אֱלִיפַז (el·ē·faz).
76. עֵשָׂו (ā·säv).
77. Genesis 36:12,16؛ 1 Chronicles 1:36.
78. כְּדָרְלָעֹמֶר (ked·ōr·lä·ō'·mer).
79. אֱמֹרִי (em·ō·rē).
80. חַצְצוֹן תָּמָר (khats·ets·ōn' tä·mär).
81. לוֹט (lōte).
82. Genesis 25:29 – 34.
83. Genesis 27:1 – 31؛ 35.
84. Genesis 27:41.
85. Job 15.
86. Rabbi Aaron Tendler (1931), Rabbi of Shaarey Zedek Congregation, Valley Village, CA, and Assistant Principal of YULA.
87. http://www.torah.org/learning/rabbis-notebook/5765/vayikra.html
88. How he met thee by the way, and smote the hindmost of thee, all that were enfeebled in thy rear, when thou wast faint and weary؛ and he feared not God. Deuteronomy 25:18.
89. Judaism, Between Religion and Morality, Avi Sagi, Chapter 10, p 200, Tel Aviv, HaKibbuth HaMeuchad, 1998
90. 1 Samuel 15:1-4.
91. רְפִידִים (ref·ē·dēm).
92. Shrinking of hands.
93. They loosened their grip on the Torah.
94. Wherefore the people strove with Moses, and said: 'Give us water that we may drink.' And Moses said unto them: 'Why strive ye with me? wherefore do ye try the LORD?' And the people thirsted there for water؛ and the people murmured against Moses, and said: 'Wherefore hast thou brought us up out of Egypt, to kill us and our children and our cattle with thirst? Exodus 17:2-.
95. Deuteronomy 25:18.
96. … The LORD among us, or not? Exodus 17:7.
97. اشاره به داستان نبرد بنیاسرائیل با عمالقه، که در خلال آن موسی بر سر کوه رفته و دست به آسمان بلند میکند و هر گاه دستانش خسته شده و پایین میآمد، قوم شکست میخوردند و هرگاه دستانش بالا میرفت، قوم قوت میگرفتند. ازاینرو، هارون و حور، یکی از این طرف و دیگری از آن طرف دستهای او را بر میداشتند و دستهایش تا غروب آفتاب برقرار ماند و یوشع عَمالقه را از دم تیغ گذرانید. خروج، 17: 7-14.
98. در تلمود بابلی تأویل دیگری نیز از این ماجرا به دست داده میشود. دستان موسی، حاکی از تفکر بنی اسرائیل است. این بدان معناست که هرگاه قوم، نگاه خود را به آسمان بیندازد و اندیشهاش متوجّه یهوه باشد پیروز خواهد بود و اگر به زمین چشم بدوزد و مادّینگر باشد محکوم به شکست است و این نه صرفاً حکایتی از گذشته که درسی برای آیندهگان است. ر.ک:
Talmud - Mas. Rosh HaShana 29a.
99. Rev. Pattie DeLea, The Sin of Amalek, Rivers in the Desert Ministries, April 2009, Vol 8, No. 1, p2.
100. Genesis' 14:7؛ 36:12, 16. Exodus 17:8-11, 13-14, 16. Numbers 13:29؛ 14:25, 43, 45؛ 24:20؛ 25:19. Deuteronomy 25:17. Judges 3:13؛ 5:14؛ 6:3, 33؛ 7:12؛ 10:12؛ 12:15. 1 Samuel 14:48؛15:2-8, 15, 18, 20, 32؛ 27:8؛ 30:1, 13, 18. 2 Samuel 1:1, 8, 13؛ 8:12. 1 Chronicles 1:36؛ 4:43؛ 18:11. Psalms 83:7
101. The word ‘Amalek’ appears in the Babylonian Talmud, in the following places: Berakhot 58a؛ Shabbat 56b؛ Shabbat 118b؛ Yoma 22b؛ Megillah 31a؛ Bava Batra 21b؛ Bava Batra 46b (as a mnemonic)؛ Sanhedrin 20b (four occurrences)؛ Sanhedrin 99b؛ and Zevahim 116a (two occurrences). In the Palestinian Talmud, ‘Amalek’ occurs (excluding references to the Mishna) in Rosh Hashanah 3:8؛ Ta’anit 4:3؛ Megillah 1:11؛ Megillah 4:2؛ and Kiddushin 4:11.
Michael J. Harris, Divine command ethics: Jewish and Christian perspectives, Routledge, 2003, p 194.
102. Talmud - Mas. Yoma 22b.
103. It has been taught: R. Jose said: Three commandments were given to Israel when they entered the land؛ i to appoint a king؛ ii to cut off the seed of Amalek؛ iii and to build themselves the chosen house i.e. the emple and I do not know which of them has priority. Talmud, Mas. Sanhedrin 20b.
104. Talmud - Mas. Zevachim 116a.
105. Babylonian Talmud , Mas. Kiddushin 82a.
106. طبق سنت یهودی اسفار پنجگانه عهد عتیق به 54 قسمت و هر یک نیز به 7 قسمت تقسیم میشود و به هر کدام از آنها یک پارشا میگویند. این پارشاها مطابق برنامهای مشخص به طور روزانه از یکشنبه هر هفته آغاز و تلاوت می شود.
107. הָמָן(hä·män).
108. אֲגַג (ag·ag).
109. مطابق سنت یهودی احکام تورات در یک شمارهنگاری خاص شامل 613 حکم میشود. تعداد 248 مورد از این احکام، ایجابی و تعدا 365 مورد، سلبی است. عالمان یهودی تا کنون فهرستهای گوناگونی از احکام 613 گانه یهودی تدوین کردهاند که در این میان فهرست ابن میمونی، مقبولیت بالایی دارد و بر همین اساس این فهرست، ملاک بررسی نوشته حاضر گرفته است. ر.ک: سلیمانی حسین، «احکام 613 گانه تورات»، هفت آسمان، ش 18.
Ronald L. Eisenberg, 613 Mitzvot: A Contemporary Guide to the Commandments of Judaism, Schreiber Publishing, Inc, 2008.
110. Deuteronomy 25:19.
111. Deuteronomy 25:17.
112. Deuteronomy 25:19.
113. Mishneh Torah , Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot: 1:1.
114. שְׁמוּאֵל (sehm·ü·āl).
115. שָׁאוּל (shä·ül).
116. Mishneh Torah , Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot: 1:2.
117. Mishneh Torah , Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot: 5:5.
118. Mishneh Torah , Sefer Kedushah , Issurei Biah 12:17.
119. Deuteronomy 20:10.
120. Deuteronomy 20:11
121. Mishneh Torah , Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot: 6:1.
122. Mishneh Torah , Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot: 6:4.
123. Deuteronomy 25:17-19.
124. 1 Samuel 15:3.
125. "REMEMBER AMALEK!" VENGEANCE, ZEALOTRY, AND GROUP DESTRUCTION IN THE BIBLE ACCORDING TO PHILO, PSEUDO-PHILO, AND JOSEPHUS, Louis H. Feldman, Monographs of the Hebrew Union College, 2004.
Reuven Kimelman, “War,” in Frontiers of Jewish Thought, ed. Steven Katz (Washington, DC: B’nai B’rith Books, 1992), p309.
126. با مطالعه آثار بنیانگذاران صهیونیسم به روشنی میتوان این واقعیت را دریافت که جنبش سیاسی صهیونیسم اساساً حرکتی سیاسی به منظور تشکیل یک حاکمیت لیبرال در سرزمینهای اشغالی بوده است. هرتزل خود تصریح میکند که دین و محرکهای آن نقشی در تفکر او ندارد و گلدامایر نیز میگوید من متعلق به فرهنگ یهودیام و نه دیانت آن. از سوی دیگر، دانشمندان یهودی ارتدوکس مانند اعضای انجمن نتورای کارتا بر این باورند که هیچگونه ربط و نسبتی میان دولت صهیونیستی و دین یهودی وجود ندارد و تنها وجه مشترک میان یهودیان و صهیونیستهای اسرائیلی نه تفکر مذهبی که رابطه نژادی ایشان است. ر.ک:
http://www.nkusa.org & http://www.jewsnotzionists.org/ &
127. see: Benjamin Weinthal, A new Amalek is appearing, at:
http://www.jpost.com/International/Article.aspx?id=167043
128. حاخام یهودی و خالق آثار فاخری چون: آبهای عمیق (ژرف نگاشتی بر اسفار خمسه) و نیز درآمدی بر یهودیت ارتدوکس.
129. סְפֹק.
- كاظم موسوي بجنوردي، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، نشر مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1367 ش.
- سليماني حسين، احكام 613 گانه تورات، فصلنامه هفت آسمان، ش 18.
- Louis H. Feldman, Remember Amalek!: Vengeance, Zealotry, and Group Destruction In The Bible According to Philo, Pseudo-Philo, and Josephus, Monographs of the Hebrew Union College, 2004.
- Babylonian Talmud, complete Soncino English Translation, Translated Into English With Notes, Glossary and Indices Under The Itorship of Rabbi DR. I. Epstein.
- Bradley Shavit Artson, Judaism, War, & Justice, Aju (American Jewish Univerrsity).
- Encyclopedia Britannica, Print Set, Encyclopaedia Britannica, Incorporated, 2009.
- J. David Bleich, Contemporary Halakhic Problems, Ktav Publishing House, Inc. Yeshiva University Press New York, 1995.
- Jeffrey H. Tigay, The JPS Torah Commentary, Philadelphia & Jerusalem, 1996.
- Avi Sagi, Judaism, Between Religion and Morality, Tel Aviv, HaKibbuth HaMeuchad, 1998.
- Kenneth W. Kemp, Just-War Theory & its Non-pacifist Rivals, University of St. Thomas & St. Paul, Minnesota, 1993.
- Marc Gopin, Between Eden and Armageddon, Newsletter, Volume XXXII, No. 28, Boston Theological Institute, April 22, 2003.
- MICHAEL J. BROYDE, The Bounds of Wartime Military Conduct in Jewish Law, Center for Jewish Studies, Queens College, City University.
- MICHAEL J. BROYDE, The Bounds of Wartime Military Conduct in Jewish Law, Center for Jewish Studies, Queens College, City University of New York (Flushing, N.Y.: Center for Jewish Studies, Queens College, CUNY, 2006).
- Michael J. Harris, Divine command ethics: Jewish and Christian perspectives, Routledge, 2003, p 194.
- Rabbi Moses ben Maimon, Mishneh Torah, Translated by Eliyahu Touger, Moznaim Publications.
- Rabbi Moses ben Maimon, Sefer Hamitzvot, Translated by Berel Bell, Moznaim Publications
- Reuven Kimelman, War, in Frontiers of Jewish Thought, ed. Steven Katz, Washington, DC: B’nai B’rith Books, 1992.
- Ronald L. Eisenberg, 613 Mitzvot: A Contemporary Guide to the Commandments of Judaism, Schreiber Publishing, Inc, 2008.
- Sara E. Karesh and Mitchell M. Hurvitz, Encyclopedia Of Judaism (Encyclopedia of World Religions), New York, Checkmark Books 2008.
- http://www.balashon.com
- http://www.blueletterbible.org
- http://www.chabad.org
- http://www.en.wiktionary.org
- http://www.jewsnotzionists.org/
- http://www.jpost.com
- http://www.judaism.ajula.edu
- http://www.nishma.org
- http://www.nkusa.org
- http://www.people.ucalgary.ca
- http://www.torah.org http://www.yeshiva.org.il