معرفت ادیان، سال پنجم، شماره اول، پیاپی 17، زمستان 1392، صفحات 7-26

    بررسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    اعظم پرچم / دانشيار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه اصفهان / Azamparcham@gmail.com
    ✍️ فاطمه سعیده اقارب پرست / دانشجوي دكتري علوم قرآن و حديث دانشگاه اصفهان / agharebsaeedeh@yahoo.com
    چکیده: 
    اندیشه معاد در آیین یهود دارای تعابیر متعددی است. برخی از این تعابیر، برخاسته از اندیشه حلول گرایی و برتری قوم یهود است که ثواب به قوم برتر و عقاب به اقوام ستمگر مربوط است. دسته دیگری، بدون در نظر گرفتن مسئله قومیت، پاداش و عقاب را فردی می دانند. آنچه مسلم است، عقاید مختلف پیرامون معاد، دین یهود را با سؤالاتی مواجه کرده است؛ اینکه چگونه فرد یهودی با وجود مسئله برگزیدگی و قومیت برتر، به دلیل ظلم ها و خطاهایش عذاب می شود؟ اگر عذاب مربوط به اقوام ستمگر نسبت به یهود باشد، ضمانت اجرایی شریعت و احکام الهی که در عهد قدیم مطرح شده، مورد سؤال قرار می گیرد.     این پژوهش به طرح دیدگاه های متفاوت یهود، پیرامون معاد و بررسی آن در آموزه های قرآن می پردازد. حاصل آنکه، اندیشه قوم گرایی یهود در مسئله معاد و سردرگمی در عمل به آموزه های دینی، ازجمله زهد و تقوا، ساختار بنیادی احکام اجتماعی، نظیر قصاص را در این دین دچار ابهام می کند؛ زیرا از نظر یهودیان، تنها قوم یهود، رستگاری را برای افراد رقم می زنند. درحالی که بر اساس تعالیم قرآن، «هر کس در گرو اعمال و دستاوردهای خویش است» (مدثر: 38).
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Review of the Resurrection in Judaism and the Relevant Qur’anic Verses
    Abstract: 
    Abstract Different interpretations are given by Judaism about the Resurrection. Some of these interpretations originate from the idea of incarnationism and superiority of the Jewish, which is based on the notion that reward is given to the superior people, and punishment to the oppressive. Some other consider reward and punishment, to be related to the individual and ignore the national aspect. It is certain that the different beliefs about the Resurrection have made Judaism face some questions like: how can a Jewish person, along with the proposition of being chosen and superior nationality, be punished for his/her offences and wrong doings? If the nations that do injustice to the Jewish to be punished, then the executive sanction of divine law and religious injunctions which the Old Testament uphold will be questioned. This research sheds light on the different Jewish viewpoints about the Resurrection and expounds this point in the light of Qur’anic doctrines. The conclusion is that the Jews, nationalistic attitude towards the resurrection and their uncertainty in acting according to religious teachings, including continence and piety, leads to the ambiguity of the idea of the fundamental structure of social rules in this religion including the law of retaliation; for, as according to the Jews, only Judaism is capable of achieving salvation for people; but according to Qur’anic teachings: »Every soul is a pledge for its own deed
    متن کامل مقاله: 

     

     

    1.1.مقدمه

    زندگی این جهان نشان میدهد که نمیتواند هدف نهایی، آفرینش انسان باشد؛ انسان چند روزی بیاید، در میان انبوه مشکلات زندگی کند و بعد همه چیز پایان گیرد و در عالم نیستی فرو رود؛ زیرا قرآن می فرماید: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ (مؤمنون: 115)؛ آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید. همچنین عدل الهی ایجاب میکند که نیکوکاران و بدکاران، که غالباً در این جهان در یک صف قرار میگیرند و گاه بدکاران از لحاظ رفاه مادی جلوترند، از هم جدا شوند و هر کدام به سزای اعمالشان برسند: أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ (جاثیه: 21)؛ آیا آنها که مرتکب گناهان شدند، گمان کردند که ما آنها را همچون کسانی قرار میدهیم که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند؟ که حیات و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند! از سوی دیگر، رحمت بی پایان الهی ایجاب میکند که فیض و نعمت او با مرگ از انسان قطع نشود: کَتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیهِ... (انعام: 12)؛ خدا رحمت را بر خود فرض کرده و همه شما را در روز رستاخیز که شکی در آن نیست جمع خواهد کرد. از سوی دیگر، غریزه حب به بقا و جاودانگی که در فطرت انسان به ودیعت نهاده شده، او را به سوی ابدیت سوق می دهد. وجود چنین میلی، هنگامی با حکمت الهی سازگار است که زندگی انسان محکوم به فنا و نیستی نبوده و زندگی دیگری ورای زندگی محدود دنیوی وجود داشته باشد.

    از سوی دیگر، اوامر و نواهی و بیان تکالیف الهی توسط پیامبران و ابلاغ آن به مردم، نیاز به سرای جاودانه ای دارد تا وعد و وعیدهایی که بر نتایج اعمال مترتب است، در آن محقق شود و عدالت خداوند تحقق عینی یابد. قرآن، ضمن صدها آیه، معاد را به مردم تذکر می دهد و این آموزه را در کنار آموزه های دیگر بیان می کند.

    ولی در اسفار پنج گانه، هیچ نشانی از قیامت نیست، ازاین رو، اندیشه های متفاوت در مورد معاد و گاه متناقض، به دلیل نبود آیات مربوط به قیامت است. مفاهیم معادشناسانه با توجه به ترکیب چندلایه نظام دینی یهودیت، تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته است. در این تحولات، مفاهیم حلولی و قدیمی آخرت کنار گذاشته نشده، بلکه مفاهیم جدید به آنها افزوده شده است. درنتیجه، مفاهیم یادشده، در کنار یکدیگر قرار گرفته یا بر روی یکدیگر انباشته شده است. بدین ترتیب، معادشناسی یهودی در طول تاریخ یک اندیشه روشن و مشخص نبوده است و مسائل مورد اختلاف، بدون آنکه حل و فصل شوند، رها شدند.

    با توجه به ضرورت بحث معاد در ادیان مختلف، این مقاله درصدد تحلیل و بازخوانی دیدگاه های مختلف و متفاوت، در مسئله معاد از منظر یهود است. در این زمینه، نگاهی اجمالی به آیات قرآن خواهیم داشت.

    1.2.پیشینه بحث معاد در یهود

    در اسفار پنج گانه و کتاب یوشع و داوران، هیچ نشانه ای از مفاهیم مشخص و واقعی اخروی نیست. با این حال، در اندیشه دینی یهود قبل از رانده شدن به بابل، افکار معادشناسانه وجود داشته است. از نکات مورد اختلاف فریسیان و صادوقیان، ایمان به رستاخیز بود؛ صادوقیان چنین تعلیم می دادند که با مردن جسم، روح معدوم می شود و مرگ، پایان موجودیت انسان است (کهن، 1382، ص 362). انکار وجود جهان آینده، با انکار اصل پاداش و مجازات، که فریسیان برای آن اهمیت بسیاری قائل بودند، توأم بود. علت ظاهری این امر برای صادوقیان این بود که ذکری از این موضوع در اسفار پنج گانه تورات نیامده است (همان، 1382، ص262ـ263). نشانه هایی از اندیشه رستاخیز در کتاب اشعیا وجود دارد (19:26)، اما این اندیشه در کتاب دانیال نبی†، بدون ابهام و کاملاً روشن مطرح می شود: و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد، اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی (دانیال 2:12).

    اندیشمندان یهودی، همچون ابن کمونه درمورد اشاره نکردن تورات به قیامت معتقدند:

    انبیا به راهنمایی خداوند، پزشکان و طبیب دل ها هستند. طبیب، دردی که در جان مریض هست، مداوا می کند. مردم زمان موسی از منکرین قیامت و عقاب آن نبودند، بلکه مرضشان پرستش بت ها و ستارگان و... بود، و معتقد بودند که پرستش غیرخدا، موجب آبادانی زمین و افزایش میوه ها است. خداوند می خواست این افکار غلط را از اذهان آنان بردارد و به وسیله موسی، به آنها خبر داد که اگر ستارگان و بت ها را پرستش کنند، باران قطع می شود و زمین خراب می گردد و میوه ها و محصولات از بین می رود و امراض روی می آورند و عمرها کوتاه می گردد. اگر به عبادت خدای روی آورند، حاصل خیزی زمین، صحت، سلامتی و طول عمر خواهند داشت. به همین دلیل، وعده و وعیدهایی در همین مورد، در جای جای تورات تکرار شده است. اگر مرض آنان انکار قیامت و ثواب و عقاب اخروی بود، این مسئله نسل در نسل به دیگران منتقل می شد و آنان بر مردگانشان ترحم می ورزیدند و به توبه قبل از مرگ اعتقاد داشتند و کسانی را که می توانستند به دلیل قصاص بکشند از خدا درخواست می کردند که به واسطه این قتل، او را از عذاب اخروی نجات دهد (ابن کمونه، 1383، ص 41ـ42).

    درحالی که شوق آگاهی از سرنوشت در سرشت آدمی نهاده شده و از دغدغه های همیشگی انسان، حیات پس از مرگ بوده است و یکی از تعالیم مهم انبیا، مسئله معاد بوده و قرآن مجید به روشنی بیان می کند که مسئله قیامت و پاداش و کیفر در نخستین پیام حضرت موسی† وجود داشته است (طه: 11ـ16).

    همچنین وان در پلوگ محقق کلیسا معتقد است: تصور دنیای پس از مرگ در آثار قدیم دین یهود وجود نداشته است و ابتدا در مزامیر و بخصوص در کتاب حکمت (حدود 100 ق . م)، که از کتاب های اپوکریفایی است، به طور برجسته خودنمایی کرده است. اعتقاد به روح و جاودانی بودن آن نیز در دین بنی اسرائیل وجود نداشته است. روح در نظر یهودیان اولیه، متشکل است از روآح (پنوما) به معنی باد است. نفش یا نفس، که دم انسان است در آغاز خلقت از روح خداوند بر انسان مسلط گشته و همان روح انسان را رهبری می کند. این روح خدا در پیامبران، قضات، مردان خدا و برخی از شاهان وارد می شود که آنها را آماده سازی برای پیش گویی می کند.

    پس از تبعید بنی اسرائیل، تماس با فرهنگ بابلی، و بخصوص ایرانی کم کم اعتقاد به بقای روح، پاداش و کیفر، بهشت و جهنم و رستاخیز مردگان در یهودیان تقویت می گردد. اصولاً آنچه در کتاب مقدس، در مراحل اولیه مورد توجه است، اجرای دستورات و تعلیمات دینی و شعائر معبدی است و به اعمال اخلاقی اجتماعی و فضایل انسانی کمتر توجه شده است. به همین دلیل، پاداش و کیفر فردی مورد توجه قرار نگرفته است. در دوران پس از تبعید نیز ابتدا به پاداش و کیفر اخروی توجه نشده و برای بخشش گناهان و خطاها تقدیم قربانی و انجام تشریفات شعائری دستور داده شده است.

    حتی زمانی که رفته رفته اعتقاد به روح و رستاخیز، پاداش و کیفر فردی و قضاوت درباره اعمال گذشته مورد توجه قرار می گیرد باز هم این اعتقاد، به صورت قاطع و مشخص از روح و اعتقاد به پاداش و کیفر و حیات پس از مرگ مطرح نشده است (آشتیانی، 1368، ص 254ـ256).

    لازم به یادآوری است آنچه در این پژوهش از معادشناسی یهود مطرح می گردد، دیدگاهی بر اساس مطالعات کتاب مقدس است. درحالیکه طبق آموزه های قرآن، تمام پیامبران از ابتدا مسئله معاد را یادآور شده و مردم را به آن بیم می دادند.

    1.3.معاد شناسی در یهود

    آخرت شناسی(فرجام شناسی) در زبان انگلیسی، معادل Eschatology و از واژة یونانی، اسکاتوس گرفته شده است. معنای آن آخر یا بعد است. این اصطلاح، به آموزه های مربوط به حوادث آخرالزمان، بازگشت ماشیح، مشکلات فراروی انسان ها به دلیل بدی هایشان، مبارزه نهایی میان نیرو های خیر و شر (نبرد یاجوج و ماجوج، باب های 38و39 کتاب حزقیال)، رهایی نهایی، بازگشت یهودیان تبعیدی به سرزمین موعود، روز رستاخیز، جاودانگی روح و برانگیخته شدن اشاره دارد. این موضوعات، به طور کلی در کتاب های آخرالزمانی مطرح شده است. برخی بر این باورند که از فرهنگ بابلی، مصری، کنعانی، به ویژه ایرانی زردشتی ریشه گرفته است (دورانت، 1378، ج 1، ص 383).

    1.4.دیدگاه حلول گرایانه

    در بررسی آموزه های یهود پیرامون معاد، با تعابیر متعددی روبه رو می شویم که پیش از پرداختن به بازشناسی اندیشه های حلول گرایانه، در مقابل معادشناسی نظام توحیدی در یهود است. اندیشه حلول خداوند در تاریخ، طبیعت و انسان مبنای این دیدگاه است. حلول در لغت به معنای فرود آمدن و نازل شدن در محلی است (طالقانی، 1367، ج 14، ص 35). اصطلاح حلول گرایی بدین معناست که خدا و هستی و یا خدا و قدرت داخلی مؤثر در جهان یکی شوند. این اصطلاح، در بعضی منابع به (Infusion) ترجمه شده است. اما فرهنگ عربی ـ انگلیسی، آن را به تجسم معنا کرده است. این اندیشه در اکثر متون کلامی و فلسفی ادیان توحیدی، مردود بوده و ساحت خداوند منزه از حلول مکان و محل دانسته شده است؛ زیرا باید میان حلول کننده و محل حلول، سنخیت وجود داشته باشد. درحالی که رب الارباب را با ساخته تراب هیچ سنخیتی نیست (روحانی، 1360، ج 6، ص 505). بر اساس عقاید حلولی، خدا و هستی (انسان و طبیعت) از یک گوهر و سرشت مشترک برخوردارند. پیوستگی بین آنها به گونه ای است که هیچ شکاف و انقطاعی در آن راه ندارد. حلول گرایی می تواند به صورت خاص یا عام متصور شود. در حلول خاص، خدا در یک فرد مشخص حلول می کند، همانند مسیحیانی که باور دارند لاهوت (خداوند) در ناسوت (جسم عیسی) حلول نموده است. اما در حلول عام، باور بر این است که خداوند با ذات خودش در همه اجزای عالم حلول کرده است، به گونه ای که هیچ قلمرویی خالی از وجود او نیست (هراس، 1960، ج 1، ص 60). همانند اسپینوزای یهودی، که تمام طبیعت را خدا می دانست و استعمال واژه خدا یا طبیعت را به جای هم، یکسان می پنداشت.

    پیامد نظریه حلول و رسیدن به وجود واحد، از میان رفتن رابطه ای به عنوان عبد و معبود و برداشته شدن حقوق شرعی است که منجر به اندیشه اباحه گری می شود. در معادشناسی حلول گرایانه، به دلیل از بین رفتن همه دوگانگی ها و یا کاملاً محدود شدن آن، قیامت در پایان تاریخ واقع می شود و حادثه ای تاریخی به شمار می آید که حوادث آن به یک قوم برگزیده مربوط می شود (عاموس، 3:2). همچنین هیچ ارتباطی با ارزش های اخلاقی و ثواب و عقاب ندارد؛ زیرا اباحه گری ربطی به ارزش های اخلاقی ندارد. در حقیقت، اندیشۀ حلول گرایی درک مستقیم و بدون واسطۀ خداوند است. در این نظام، عقل و وحی که عامل ارتباط میان آفریدگار و آفریننده است، نفی می شود و مشکل ارتباط میان کل و جزء از راه تجسم حل می گردد. در چنین اندیشه ای، تعالی و تقدس آفریدگار آن قدر کمرنگ می شود تا در یکی یا برخی یا همۀ آفریدگانش حلول نماید. بدین ترتیب، با هستی یکی می شود و انسان می تواند به طور مستقیم و حتی از طریق حواس پنج گانه او را درک کند. در این نظام، وقوع قیامت و پاداش اخروی، معنایی ندارد. اعتقاد به حلولِ خداوند در هستی، با اصل توحید و معاد در تضاد است.

    1.5.دیدگاه توحیدی

    اندیشه دینی توحیدی در عهد عتیق برای خداوند، حضوری در خارج از زمان، طبیعت و فراتر از آنها قائل است و به همین دلیل، به تفاوت های گوناگون و وسیع اعتقاد دارد. براساس چنین اندیشه ای، قیامت در آخرالزمان واقع نمی شود، بلکه در خارج از آن به وقوع می پیوندد و منحصر به عده خاصی نیست؛ شامل تمام بشریت و بر ثواب و عقاب فردی و نه گروهی مبتنی است.

    صحبت از فضائل و رذائل اخلاقی در حوزه مسئولیت های فردی در آموزه های یهود به وفور به چشم می خورد. نبوغ نویسندگان تلمود در پی بردن به معنای ژرف کتاب مقدس و کشف اندیشه های جدیدی در آن، که دارای اهمیت زیادی هستند، در هیچ جا آشکارتر از حوزه اخلاقیات نیست (اپستاین، 1388، ص175). تلمود در تعلق خاطر به حقوق فرد، به زحمت، توضیح می دهد که چه نوع اعمالی بی حرمتی علیه حقوق اساسی انسان است (همان، ص 177). با تأیید حق فرد برای زیستن، عدالت و حس وظیفه شناسی انسان را منع می کنند و از اینکه هنگام ریختن خون همنوعش، خودسرانه در کناری بایستد(سفر لاویان، 16:19)، نه تنها وظیفه دارد او را نجات دهد، بلکه اگر شخصا قادر نباشد چنین کند، باید به هزینة خود او را نجات دهد.

    اساس همة اخلاقیات یهودی، در مفهوم پاکی و تقدس فردی نهفته است و تقدس فردی شامل این دستورهای بزرگ است: همنوعت را مانند خود دوست بدار، به برادرت کینه نورز، انتقام مگیر، دشمنی مورز و بیگانگان را دوست بدار (اپستاین، 1388، ص 187).

    می توان گفت: معادشناسی یهودی، ابتدا کاملاً در ساختاری حلول گرا بود، ولی بعدها به تدریج در کتاب های پیامبران از این ساختار بیرون آمد. البته بار دیگر با رواج اسفار آخرالزمانی، اندک اندک به دامن حلول گرایی فرو غلتید. این حلول گرایی در تلمود، بسیار نمایان و فراوان و با قبالا به اوج خود رسید؛ زیرا قبالا ما را به سوی وحدت وجود معنوی می برد که در دوران جدید، به حلول گرایی بدون خدا، یا همان وحدت وجود مادی تبدیل شد (همان، ص 299).

    1.6.مفاهیم معادشناسانه

    در آیین یهود، واژگان معاد با نام های متعدد و تعابیر متفاوتی از قبیل، عولام هبا (آخرت)، احریت هیامیم (آخرالزمان)، یوم هدین (روز جزا)، تحییت همیتیم (رستاخیز) و (روز پروردگار) به کار رفته است که به توضیح و تبیین آن خواهد آمد. در قرآن کریم، برای قیامت نام های متعددی بیان شده. که معروف ترین آنها قیامت و برخی دیگر عبارتند از: یوم تبلی السرائر، یوم الموعود، یوم الفصل، یوم لاینطقون، یوم عسیر، یوم التغابن، یوم الجمع، یوم معلوم، یوم الوعید، یوم الخلود، یوم الخروج، یوم لاریب فیه، یوم عصیب... (سبحانی، 1370، ص 10ـ11).

    1.7.آخرت یا جهان دیگر

    مفهوم آخرت یا جهان دیگر، مفهومی معادشناسانه، که پس از بابل به تدریج ساخته و پرداخته شد و به یک اندیشه اصلی دینی در تلمود مبدل گشت. یهودیان، این عقیده را پس از آزادیشان از اسارت بابل به دست کوروش، از زرتشتیان فرا گرفته اند (مشکور، 1368، ص 134و142؛ توفیقی، بی تا، ص 110). آخرت یا جهان دیگر، معادل اصطلاح عبری عولام هّبا در مقابل عولام هازیه یعنی این جهان قرار دارد که به امور متعددی اشاره دارد: 1. گاهی اشاره به آینده، 2. گاهی به دوران مشیحانی (هزاره گرایی) قبل یا بعد از روز حساب و قبل یا بعد از قیامت (کهن، 1382، ص 370)، در این عصر نزاع در زمین پایان می آید و بهشت زمینی محقق میشود، 3. گاهی به آخرت به عنوان نقطه ای در خارج از زمان.

    درحالی که آخرت در اسلام، به دوران پس از مرگ اشاره دارد که قرآن آن را به دو دوره برزخ و قیامت معرفی می کند: وَ مِن وَرائهِم بَرزَخٌ إلی یومٍ یبعَثونَ (مومنون: 100). همچنین در سوره غافر آیه11 می خوانیم: قَالوا رَبَنا أمَتّنَا اثنَتَینِ وَأَحییتَنَا اثنَتَینِ...؛ می گویند: پروردگارا! دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی. در تفسیر این آیه آمده است: انسان دو مردن اصلی دارد و دو حیات اصلی. اما مرگ وحیات، یک امر نسبی و قیاسی است، یعنی وقتی انسان از دنیا به برزخ می رود، نسبت به دنیا می میرد و نسبت به برزخ زنده می شود. وقتی از برزخ وارد عالم قیامت می شود، نسبت به عالم برزخ می میرد و نسبت به عالم آخرت زنده می گردد. پس، مجموع این دو حالت، به صورت دو مردن و دو زنده شدن تبیین می شود (جوادی آملی، 1366، ج 3، ص 389).

    1.8.آخرالزمان (روز آخر)

    آخرالزمان یا روز آخر، معادل اصطلاح عبری احریت هیامیم می باشد که دارای دو معناست:

    الف. در آینده یا در روزهای آینده؛ یعنی دورة زمانی در آینده که به دنبال آن، روزها و دوره های دیگر خواهد آمد.

    ب. آخرالزمان؛ یعنی آخرین مرحله زمانی که پس از آن مرحله ای دیگر نخواهد آمد، با این حال، این مرحله در همین زمان واقع شده است.

    این دو معنا، هرچند با یکدیگر متفاوت است، ولی هر دو در قلمرو زمان واقع شده اند. البته مفهوم این اصطلاح در قرن اول پیش از میلاد اندکی تغییر یافت و به آخرالزمان به عنوان، مرحله بیرون از فرایند تاریخ اشاره نمود که طی این فرایند، مردگان برانگیخته شده و به حساب آنان رسیدگی می شود. در تومارهای بحرالمیت، که متعلق به فرقه اسنیان در قرن اول میلادی است، روز داوری و روز خداوند بسیار نزدیک تصور شده است. نویسندگان این تومارها، از پیروان خود می خواهند تا هر لحظه منتظر فرارسیدن آن روز باشند. یکی از این تومارها، جنگ فرزندان نور با فرزندان ظلمت نام دارد. این تومار، جنگ بزرگی را شرح می دهد که در آخرالزمان میان نیروهای خیر و شر در خواهد گرفت. سرانجام، پس از چهل سال فرزندان نور به یاری خداوند و فرشتگان، بر فرزندان ظلمت و نیروهای شیطانی پیروز خواهند شد. تومار دیگری به نام سرود شکرگزاری از داوری بزرگ و پاک شدن جهان از گناه، فساد، مرگ و نو شدن هستی سخن میگوید (دانلیو، 1383، ص 86ـ103).

    اختلاف مبانی یهود در تعیین زمان در بحث معاد، با توجه به تعاریف فوق، دشواره ای است که در این بحث وجود دارد. در یهودیت تصور آخرالزمان به معنی پایان دوره جهان و پیوستن آن به قیامت کبری است. اما در دیدگاه مسلمانان، آخرالزمان، دوره نبوت پیامبراکرمˆ تا ظهور امام زمان است. شیعیان به خصوص، دوران غیبت را آخرالزمان می خوانند و معتقدند: حتی اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی نموده و منجی آخرالزمان ظهور می کند (صدوق، 1380، ج 1، ص 317). طبق این اعتقاد، مبحث آخرالزمان در اسلام با قیامت متفاوت است. اما در یهود، آخرالزمان با قیامت یکی است.

    1.9.روز پروردگار

    1. روز پروردگار، یکی دیگر از مفاهیم و اصلاحات معاد شناسی، حلول گرایانه یهودی است که در آموزه های یهود با ویژگی های متعددی از آن یاد شده است:

    الف. اختصاص آخرت به جامعه نه افراد؛

    ب. روز درهم شکستن دشمنان اسرائیل توسط خداوند؛

    ج. روز برتری قوم اسرائیل بر جهانیان؛ د. روز انتقام اسرائیل از دشمنانشان؛ ه‍ . روز تأسیس پادشاهی قوم اسرائیل (کهن، 1382، ص 373).

    عاموس پیامبر، روز پروردگار را به روز یهوه تغییر داد (عاموس، 7: 4) و نام های دیگری بر آن قرار داده، همچنین افکار برتری قومی و حلول گرایانه در بحث معاد را رد نمود (سفر خروج، 25: 16)، این مهم ترین تحول در مفاهیم معاد شناسی یهودی به شمار می رود.

    در اسلام نیز تأکید بر مسئولیت ها و وظایف فردی، از مهم ترین شاخصه های پاداش و عقاب در قیامت است. چنانچه در چهار آیه قرآن، قیامت را به عنوان یوم الحساب معرفی می کند. 1. در سورة ابراهیم آیة 41: رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ، یعنی روزی که وقت حساب ظاهر می شود (طبرسی، 1382، ج 13، ص 145). روزی که حساب خلایق ثابت گردد (همان، ج 5، ص 146).
    2. در سورة ص آیه 16: وَ قَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ. 3. هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ (ص: 53)؛ 4. در سورة غافر آیه 27: وَ قَالَ مُوسَی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ، اشاره قرآن به معاد به عنوان روز حساب و رسیدگی به اعمال انسان ها، نشانگر تأکید اسلام بر مسئولیت های فردی است.

    1.10.روز جزا

    روز جزا، معادل اصطلاح عبری یوم هدین، به معنای روزی در آخرالزمان است که خداوند در آن، به حساب تمامی انسان ها رسیدگی خواهد کرد (میشنا، 4:29؛ مزامیر داود، 7:84؛ براخوت، 58: ب؛ کهن، 1382، ص377). در قرآن روز جزا، تعبیر به مَالِک یومِ الدِین شده است (حمد: 3). مراد از یوم الدین، روز قیامت است؛ چون دین به معنای جزاء است، و جزاء در روز قیامت مخصوص به انسان و جن است. پس معلوم میشود که مراد از عالمین در آیه اول سوره حمد، همه عوالم انس و جن، و جماعت های آنان است (طباطبائی، 1377، ج1، ص 24).

    1.11.مقایسه روز جزا و روز پروردگار

    اصطلاح روز جزا در یهود، نقطه مقابل اصطلاح روز پروردگار است. روز پروردگار، دارای ویژگی حلولی قومی افراطی و به معنای تحقق رهایی از مسئولیت های فردی و رسیدن به رستگاری در چارچوب قومی است. اما این روز، توسط عاموس و سایر پیامبران روز جزا یا روز داوری و حکم برای انسان ها تغییر ماهیت یافت (کهن، 1382، ص 377). اینکه قومیت دلیلی بر رستگاری نیست و حتی خداوند قوم اسرائیل را به دلیل تبهکاری اش از بین خواهد برد (عاموس، 18:5)، به دنبال آن ارمیا و حزقیال، بر مسئولیت فردی اشخاص تأکید کردند (ارمیا 29:31 و30؛ حزقیال 18). نخستین کسی که رستاخیز را به شکل عقیده بیان کرد، اشعیا بود: مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من خواهند برخاست... و زمین مردگان خود را بیرون خواهد افکند (اشعیا، 26 :19). این پیشگویی در هر زمانی که نوشته شده باشد، بالاترین تحول در عبارات کتاب مقدس در مورد موضوع رستاخیز است. اینجا برای نخستین بار (حزقیال 37؛ هوشع 2:6)، پیرامون رستاخیز به معنای حقیقی پیشگویی شده است، آن هم نه رستاخیز همه اقوام، بلکه تنها قوم اسرائیل. از این قوم، تنها پارسایانی که با ایمان به خدا مرده اند، برخواهند خاست (اشعیا 14:26). برای اولین بار در کتاب اشعیا، به ثواب و عقاب پس از برانگیخته شدن اشاره شد. این اعتقاد در کتاب دانیال آمده است؛ با این تفاوت که می گوید: نیکان برای گرفتن مزد و بدان برای دیدن مجازات خواهند برخاست: بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد. اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت حقارت و خجالت جاودانی (سفر دانیال، 2:12).

    ربانیون در مورد برانگیخته شدن مردگان در آخرالزمان تأکید می کردند. هرچند اندیشه روشن و مشخصی پیرامون جزئیات این پدیده نداشتند؛ برخی از ربانیون همه مردگان (حزقیال37؛ هوشع، 2:6) و برخی تنها اسرائیل (اشعیا، 19:26) را شایسته رستاخیز می دانستند، برخی هم تنها افراد زیر را لایق آن می شمردند: کسانی از بنی اسرائیل که درستکار بوده یا شریعت را آموخته، یا به علمای شریعت کمک کرده و یا به عقیده بعضی، دست کم به یکی از فرمان های تورات عمل کرده باشند. در میشنا آمده است: کسانی که منکر وجود وعدۀ رستاخیز در کتاب مقدس باشند، از جهان آینده بهره ای ندارند (کرینستون، 1377، ص69). این اعتقاد در یهودیت وجود دارد که خداوند به هرکاری که انسان انجام می دهد، آگاه است و در روز داوری، همه این اعمال محاسبه خواهند شد (امثال سلیمان، 18: 21؛ مزامیر، 141: 3) و داوری را خداوند متعال به عهده دارد (پیدایش، 18: 25؛ سموئیل، 2: 10؛ مزامیر9: 7).

    قرآن نیز داوری اعمال در روز قیامت را توسط خداوند متعال، در آیات متعددی خاطرنشان می کند: إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُم بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (نمل: 78)؛ در حقیقت پروردگار تو طبق حکم خود میان آنان داوری میکند و اوست شکستناپذیر دانا. ... إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (جاثیه: 17)؛ ... قطعاً پروردگارت روز قیامت میانشان درباره آنچه در آن اختلاف میکردند داوری خواهد کرد.

    1.12.رستاخیز

    رستاخیز معادل واژه عبری تحیت همیتیم است. برای درک اندیشه رستاخیز دو چارچوب وجود دارد:

    1. دیدگاه حلول گرایانه

    ازآنجاکه رستاخیز در اورشلیم صورت خواهد گرفت (اشعیا 24: 23)، کسانی که در جاهای دیگر به خاک سپرده شده اند، مجبور خواهند بود از طریق گذرگاه زیرزمینی، که برای آنان پدید خواهد آمد، روانه سرزمین مقدس شوند. دلیل اینکه یعقوب و یوسف آرزو داشتند در فلسطین به خاک سپرده شوند، این بود که دوست نداشتند هنگام رستاخیز، زحمت یک سفر طولانی را متحمل شوند. ازاین رو، بسیاری از یهودیان هنگام سالخوردگی به فلسطین مهاجرت می کنند (کرینستون، 1377، ص69).

    مفهوم رستاخیز نهایی در کتاب مکاشفه باروک جالب توجه است. این کتاب را شاید نویسنده ای یهودی بلافاصله پس از سقوط اورشلیم نوشته باشد. براساس کتاب مکاشفه باروک، بدن های نیکان در رستاخیز به موجودی روحانی، که دارای جاودانگی و شکوه بی پایان است، تبدیل، و بدن های بدکاران نحیف و زشت تر از پیش مجازات خواهند شد (باروک، 51؛50: 12ـ1).

    آن گاه که برای وی تردید پدید آمد که مردگان به همان سان که به خاک رفته اند، برخواهندخاست، یا به گونه ای دیگر، خداوند پاسخ داد: آن روز زمین، مردگانی را که اکنون دریافت می کند و نگه می دارد، بدون هیچ تغییری در وضع آنها، به راستی و درستی همه را پس خواهد داد؛ زمین آنها را به همان شکل که دریافت کرده، تحویل خواهد داد. و من آن گونه که به زمین تحویل دادم، آنها را برخواهم انگیخت؛ زیرا در آن زمان لازم است نشان دهم که مردگان به زندگی برگشته اند و آنان که رفته بودند، باز آمده اند. چنین خواهد شد که آنان تمام کسانی را که اکنون می شناسند، یک یک باز خواهند شناخت، و بدین وسیله، داوری استوار خواهد گردید و هر آنچه قبلاً پیرامون آن سخن گفته شده، رخ خواهد داد (کرینستون، 1377، ص 58).

    پس از این شناسایی، بدن های نیکان به موجودی روحانی که دارای جاودانگی و شکوه بی پایان است، تبدیل و بدن های بدکاران نحیف و زشت تر از پیش به مجازات سپرده خواهد شد (رساله اول به قرنتیان 15: 35ـ50). این اندیشه که مردگان به همان وضعی که به خاک رفته اند، برخواهند خاست، بعدها به طور مبسوط در یهودیت و مسیحیت توسعه یافت. این عقیده در تلمود وجود دارد که رستاخیز مردگان نیکوکار در همان پوششی خواهد بود که با آن به خاک سپرده شده اند. این عقیده موجب شد که ربانی گملثیل دوم، استفاده از کفن های پنبه ای را معمول کند؛ زیرا قبل از آن رسم بود که مردم برای تهیه جامۀ خاک سپاری، مبالغ هنگفتی صرف کنند (کرینستون، 1377، ص 58).

    در متون اسلامی آمده است: خداوند در پاسخ افرادی که می گویند استخوان های پوسیده چطور زنده خواهند شد، می فرماید: وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ (یس: 78ـ79)؛ و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است زندگی میبخشد، بگو همان کسی که نخستینبار آن را پدید آورد و اوست که به هر [گونه] آفرینشی داناست.

    سخنان ابن میمون پیرامون رستاخیز چندان روشن نیست. وی به رستاخیز معتقد بود و آن را جزو اصول دین دانست. او تا بدانجا پیش رفت که منکر رستاخیز را خارج از یهودیت می شمرد. با این حال، هنگامیکه یکی از معاصران وی یعنی حسدای هَلِوی از وی خواست که این عقیده را توضیح دهد، او از این کار طفره رفت و گفت: این معجزه را تنها از راه ایمان و نه تعقل می توان بیان کرد. هنگامی که مخالفت با کتاب دلالة الحائرین وی در بغداد بیداد می کرد، او لازم دانست موضع خود را دربارۀ رستاخیز در رسالة جداگانه توضیح دهد. وی در این رساله، مکرر بیان کرد که نظریه او در باب عدم جاودانگی نفس، با اعتقاد به رستاخیز تضادی ندارد؛ رستاخیز با آنکه با ادلۀ عقلی قابل اثبات نیست، یک اصل اساسی یهودیت به شمار می رود (کرینستون، 1377، ص 98).

    تناقض ها در چگونگی رستاخیز

    در معاد شناسی یهود و اعتقاد به رستاخیز اولاً ارتباط رستاخیز با روز جزا و جهنم و بهشت تبیین نشده است. ثانیاً، بسیاری از عناصر حلولی را در خود نگه داشته و دربردارندۀ بعد قومی و بازگشت قوم یهود به سرزمین مقدس است (حزقیال، 26: 20؛ کتوبوت، 111: الف؛ کهن، 1382، ص367).

    اعتقاد به رستاخیز و اندیشه قیامت، با دشواره ها و اختلاف نظر گوناگون روبروست:

    الف. دارای دو عنصر اساسی

    آیات بسیاری در قرآن کریم دلالت بر برانگیختگی همه انسان ها دارد و مربوط به گروه خاصی نیست. از جمله می فرماید: وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ لَّا رَیبَ فِیهَا أن اللهَ یبعَثُ مَن فی القبور (حج: 7)؛ همانا قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست؛ و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیده اند، زنده خواهد کرد. یومَ نَدعو کلَ اُناس بِامَامِهِم (اسراء: 71)؛ و هر کس با پیشوایش برانگیخته می شود. قرآن در مورد امکان خلقت دوباره موجودات و انسان، به شکل خلقت اول، می فرماید: أَفَعَیینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ (ق: 50)؛ آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم. همچنین پیرامون بیان امکان رستاخیز و خلقت دوباره موجودات، همانند رستاخیز زمین های مرده در این جهان می فرماید: وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً مُبَارَکاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ... وَأَحْیینَا بِهِ بَلْدَةً مَیتاً کذَلِک الْخُرُوجُ(ق: ۹ـ۱۱)؛ و از آسمان آبی پربرکت نازل کردیم و به وسیلة آن باغها و دانههای درو شده را رویاندیم... و به وسیلة باران سرزمین مرده را زنده کردیم و زنده شدن مردگان نیز همین گونه است.

    از سوی دیگر، یهودیان اصلاح طلب و خاخامی در اعتقاد به جاودانگی روح دارای عقاید متفاوتی می باشند:

    در قرن های اخیر، یکی از موادی که ربانیون یهودی در سال 1869م. در کنفرانس فیلادلفیا تدوین کردند و در کنفرانس پیتسبورگ در سال 1885م. تأیید شد، این موضوع بود: ایمان به رستاخیز جسم، هیچ اصل و مبنای دینی ندارد و اعتقاد به جاودانگی تنها به فناناپذیری روح دلالت میکند (کرینستون، 1377، ص163). حدود نیمة قرن نوزدهم میلادی، مطالب مربوط به آمدن ماشیح و رستاخیز مردگان از نمازنامة یهودیان، معبد اصلاحی هامبورگ حذف شد (همان، ص 154ـ155).

    نتیجه اعتقادات یهودیان اصلاح طلب، انکار رستاخیز، مسئولیت های فردی و روی آوری به حلول گرایی است. حلول گرایی به نوعی انکار رستاخیز است؛ زیرا در این عقیده، مسئولیت های فردی و وجدان شخصی انکار و اعتقاد به اخلاقیات حلول گرایانه و عدم تفاوت بین خیر و شر وجود دارد.

    تضاد عقیده پیرامون جاودانگی روح در ادوار مختلف تاریخ یهود

    جاودانگی روح و چگونگی آن، از مسائلی است که در اعصار گذشته در تاریخ یهود، به اشکال گوناگون مطرح شده است. می توان آن را به دوران تبعید به بابل و دوره پس از آن، تقسیم نمود که در هر دوره نیز این موضوع متفاوت بیان شده است:

    (کرینستون، 1377، ص 98ـ99 و 115)

    در دوران تبعید یهود به بابل، در مورد معاد عده ای اعتقاد به جاودانگی روح نداشته و گروهی اعتقاد به حلول گرایی به معنای از میان رفتن همه دوگانگی ها داشته، و معتقد بودند که مرگ از دست دادن ماده زندگی است و روح پس از مرگ بدون ثواب و عقاب به محل تاریکی به نام شئول می رود. همچنین گروه هایی مانند فریسی ها، هلنیستی ها و قبالایان، اعتقاد به جاودانگی روح داشتند. درحالی که برخی اندیشمندان یهود، در گذشته و دوران معاصر به نوعی، جاودانگی روح را انکار نموده اند.

    حیات دائمی و بقای روح در اسلام، امری مسلّم تلقی شده و در قرآن به صورت های گوناگون دربارة آن تذکر داده شده است:

    الف. بهشت و جهنم برزخی: روح انسان قبل از برپایی قیامت و استقرار در جایگاه ابدی خویش، در عالم دیگری پس از دنیا و قبل از قیامت قرار دارد. قرآن در مورد بهشت برزخی چنین می‎گوید: قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ (یس: 26)؛ (مؤمن آل فرعون حبیب نجار، وقتی که به دست ستمگران به شهادت رسید) از طرف خداوند به او گفته شد وارد بهشت شو، او گفت: ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است.

    ب. بهشت و جهنم موعود: امّا دربارة خلود در بهشت و جهنم موعود، که پس از برپایی قیامت محقق خواهد شد، آیات فراوانی در قرآن کریم وجود دارد. قرآن همواره این حقیقت را یادآور می ‎شود و به انسان‎ها بشارت می ‎دهد که الطاف بی کران الهی در بهشت جاودانی است، شاد بمانید و شاد زندگی کنید، و از آن بهره‎ گیری نمایید: إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ (یس: 55)؛ بهشتیان آن روز به شادمانی مشغول باشند. در جای دیگر می فرماید: أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها (رعد: 55)؛ میوه‎های آن همیشگی و سایه ‎هایش جاودانی است.

    ثواب و عقاب

    تأکید بر مسئولیت های فردی و ایجاد جامعه و محیطی سالم، توأم با اخلاقیات و اصول زندگی نیاز به پاداش برای افرادی که پایبند و متعهد بوده و کیفر و بازخواست کسانی که سرپیچی نموده، از بدیهیات است. ثواب و عقاب، وعده و وعید از لوازم عدل الهی به شمار می آید. اما در آئین یهود ثواب و عقاب دارای لایه های گوناگون است:

    در لایة حلول گرا، وجه قومی ثواب و عقاب، به معنای اختصاص آخرت به جامعه بوده، نه افراد. در این صورت، چگونگی پایبندی به اخلاقیات و مسئولیت های فردی را می توان تضمین نمود؟ قرآن کریم در مورد ثواب و عقاب، آموزه های بسیاری مطرح کرده که سبب پایبندی انسان ها به اصول اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی می شود: فَمَن یعمَل مثقالَ ذَرَة شراًیرَه وَمَن یعمَل مِثقالَ ذَرَة شَرَاً یرَه (زلزال: 7ـ8)؛ پس هر که هم وزن ذرهای نیکی کند [نتیجه] آن را خواهد دید و هر کس هم وزن ذرهای بدی کند [نتیجه] آن را خواهد دید. همچنین پیرامون سؤال از نعمت هایی که به انسان داده شده: ثُمَّ لَتُسئَلُنَ یومئذٍ عَنِ النَعیم (تکاثر: 8)؛ سپس در همان روز است که از نعمت [ روی زمین ] پرسیده خواهید شد. در زمینة ثبت اعمال در دنیا و در نتیجه، تعلق گرفتن ثواب و عقاب به آنها، آیات بسیاری به چشم می خورد: (یونس: 21؛ انبیاء: 92؛ یس: 12؛ زخرف: 80؛ قمر: 52؛ قمر: 53؛ مجادله: 6).

    بهشت

    بهشت معادل واژه عبری جن عیدن (کهن، 1382، ص 387) و پردیس است که در اصل، فارسی بوده و به معنای محلی است که در اطراف آن دیوار باشد. در عهد عتیق از بهشت نامی به میان نیامده است. اما در تلمود به طور مفصل از آن بحث شده است: بهشت دارای هفت طبقه است که هفت دسته از نیکوکاران در آن سکنی دارند (همان، ص388). همچنین عالی ترین لذتی که ارواح عادلان و نیکوکاران در جن عیدن از آن بهره مند می شوند، بودن آنها در حضور خداوند است (همان، 1382، ص389).

    در آیین یهود، مفهوم بهشت در دوران اخیر، به یکی از مفاهیم معاد شناسی تبدیل شد. این مفهوم نیز با دشواره هایی روبه روست که در عهد عتیق و جدید، به طور متفاوت مطرح گردیده و نشان دهنده عدم وجود معنای دقیق از بهشت می باشد:

    1. عهد عتیق: خداوند بهشت عدن را به منظور اقامت آدم و حوا آفرید، این بهشت به عنوان (زمینی در دور دست مشرق زمین) در این جهان است (پیدایش 15:2)؛

    2. مفهوم بهشت تغییر یافت و مفاهیمی چون جهان آخر، آینده و دوران مشیحانی پدیدارشد (اف ائی، 1384، ج3، ص 477ـ479)؛

    3. با پیدایش ایده رستاخیز، بهشت عدن به باغی در جهان دیگر مبدل شد (همان)؛

    4. اندیشه قبالایی: بهشت مخصوص افراد عارف و آگاه به قبالاست که به بطن معنای تورات می رسند (Jews, 1190, p. 822)؛

    5. دوران معاصر: عدم اعتقاد به بهشت (کرینستون، 1377، ص 98ـ99 و 115).

    در اسلام نیز یکی از لذت های بهشت برای عاشقان لقاءالله، وعده دیدار است: لَهُم دارُ السَلَامِ عِندَ رَبَهُم؛ (انعام: 127)؛ برای آنان نزد پروردگارشان بهشت خانه آرامش خواهد بود. در قرآن از بهشت با نام های مختلفی یاد شده است، از جمله: جنات عدن (رعد: 23)؛ دارالسلام (انعام: 127)؛ فردوس (مؤمنون: 11)؛ جنات النعیم (یونس: 9) و جنت (فجر: 30). بهشت دارای درهای متعددی است که غالباً تعداد آن را هشت عدد بیان کرده اند. در بعضی روایات، نام درهای بهشت ذکر شده است (مجلسی، 1362، ج 8، ص 186؛ حسینی، 1364، ص 81). در مورد اوصاف بهشتیان، قرآن به روشنی سخن رانده است: شادابی صورت بهشتیان (عبس: 38؛ قیامت: 22و 23؛ غاشیه: 8؛ عبس: 39)، تهنیت فرشتگان بر بهشتیان (رعد: 23و24)، نبودن کینه و کدورت (اعراف: 43)، نبودن هیچ گونه سخن بیهوده (مریم: 62؛ واقعه: 25؛ نبأ: 35) و آیات فراوانی که در مورد بهشت و بهشتان تصریح دارند.

    جهنم

    جهنم از کلمه آرامی جیهنیوم و معادل عبری جی بین هنوم یعنی سرزمین نسل هنوم می باشد (کهن، 1382، ص383). این واژه نیز دستخوش تعاریف و افکار متفاوت شده است.

    1. در آغاز واژه شئول (یونس 2:2؛ کهن، 1382، ص 384)؛ یعنی سرزمین مردگان بدون حسابرسی و ثواب و عقاب در دیدگاه حلول گرایی مطرح گردید.

    2. با پیدایش اندیشۀ توحیدی، (جاودانگی روح فردی، قیامت و بازخواست)، مفهوم سرزمین مردگان تغییر یافت و به جهنم؛ یعنی محلی که اشرار در آن مجازات می شوند، تبدیل شد. در چارچوب زمان (سرزمین نفرین شده) و چارچوب مکان، (گناهکاران پس از قیامت در آن مجازات خواهند شد)، مطرح گردید (امثال سلیمان 1: 12؛ لاویان 18: 21؛ دوم پادشاهان 23: 10؛ ارمیا 7: 30ـ33 و 32: 35).

    همان طورکه گذشت، در عهد عتیق در مورد ثواب و عقاب پس از مرگ سخنی گفته نشده است، اما در تلمود مطالبی در اوصاف جهنم و عذاب گنهکاران آمده است: جهنم دارای سه در است، یکی در بیابان، دیگری در دریا و یکی در اورشلیم می باشد (ظفرالاسلام، 1972، ص 79). اما بر اساس آیات قرآن، جهنم دارای هفت در است که دوزخیان به تناسب گناه خود، گروه گروه در آن وارد خواهند شد (حجر: 44). در قرآن از جهنم با نام های متعددی یاد شده است: هاویه، حطمه، سقر، جحیم، سعیر، لظی. آنچه از آیات قرآن به دست می آید این است که ابتدا همه انسان ها بدون استثنا وارد جهنم می شوند. سپس، نیکوکاران به سلامت از آن خارج شده، به جایگاه خود یعنی بهشت می روند و بدکاران در آن باقی می مانند (مریم: 71-72؛ تکاثر: 6-7). در تلمود مساحت بهشت شصت برابر زمین و مساحت جهنم نیز شصت برابر بزرگتر از بهشت بیان شده (ظفرالاسلام، 1972، ص78)، اما قرآن، وسعت بهشت را به مقدار پهنه آسمان ها و زمین می داند (آل عمران: 133).

    ابهامات مفهوم جهنم در آیین یهود

    با اندیشه های متفاوت، سؤالات ابهام هایی پیرامون جهنم مطرح می شود:

    1. ورود به جهنم پس از مرگ یا پس از برانگیخته شدن است؟

    2. عدم تعیین مجازات: الف. یک سال مجازات برای گناهکاران قوم اسرائیل و سپس، از بین رفتن ارواح. ب. پس از گذراندن دوره مجازات به بهشت می روند (اعتقاد حاخام ها).

    3. انکار وجود جهنم توسط برخی خاخام های فلسطین (Jews, 1990, p. 822).

    نتیجه گیری

    آموزه معاد در دین یهود دچار اختلاف ها، تناقض ها و ابهام هایی است. در اسفار پنج گانه، نص صریحی در مورد معاد وجود ندارد. آنچه در منابع اصلی این دین، در کتب عهد عتیق و تلمود آمده است، مفاهیم مربوط به قیامت، ثواب و عقاب، نحوه وقوع آن، بهشت و جهنم، دوران پس از مرگ، دچار اختلاف مبانی است. یک بار این آموزه در جهان آخرت، جدای از زمان دنیا مطرح می شود. بار دیگر در پایان دنیا و بار دیگر در دوره مشیحا آمده است. علاوه بر اینکه، از آموزه های مهم این دین، برتری قوم یهود است که مسئله جزا و کیفر تک تک افراد این قوم را دچار مشکل و تناقض می کند؛ زیرا یهودیان همان طورکه در تاریخ شان آمده است: پس از تبعید به بابل، پنجاه سال از تورات محروم بوده و بحثی از شریعت، ازجمله معاد و اعتقاد به رستاخیز در آن وجود نداشته است. این عامل، موجب اختلاف ها و تناقض ها شده است. این امر پیامدهای مختلفی داشته، ازجمله اینکه تکامل انسان به دنیا محدود شده و با مرگ از بین می رود؛ به این معنا که تکامل حرکتی صعودی به سوی هدف است. در میان موجودات عالم انسان، وجود ندارد. همچنین ضمانت اجرایی شریعت خدشه دار می شود. مسئولیت های فردی کمرنگ شده و قومیت نقش پررنگی بر تمام آموزه های دین یهود دارد. تمامی این افکار، گویای تجربه دینی علمای یهود است که هرکدام بنابر مشرب فکری، به گونه ای دلخواه، این آموزه را تبیین نمودند و معاد را با مبانی چندلایه مختلف و ناهمگون قرار دادند. این امر بیانگر بشری بودن کتاب مقدس یهودیان است که در طول زمان دستخوش تغییرات گردیده است. درحالی که انبیای الهی به مسئله معاد تأکید فراوان داشته و به قوم خود در مورد آن تأکید فراوان می نمودند. نگاهی اجمالی به آیات قرآن کریم نشان میدهد که در میان مسائل عقیدتی، هیچ مسئلهای در اسلام پس بعد از توحید به اهمیت مسئله معاد و اعتقاد به حیات پس از مرگ، و حسابرسی اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجرای عدالت نیست. وجود حدود 1200 آیه درباره معاد، که قریب به یک سوم آیات قرآن را تشکیل میدهد، و اینکه بسیاری از سورههای اواخر قرآن به طور کامل، یا به طور عمده، دربارة معاد و مقدمات و علائم و نتایج آن سخن میگوید، شاهد گویای این مدعی است و در تمامی موارد بدون هیچ تناقضی، به طور شفاف و در راستای یکدیگر است.

    • ابن‌كمونه، سعدبن منصور، 1383، ثنقيح الابحاث للملل الثلاث، تهران، دانشگاه تهران و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي.
    • ابن‌ميمون، موسي، 1974، دلالة الحائرين، تحقيق حسين آتاي آنكارا، دانشگاه آنكارا.
    • اپستاين، ايزودر، 1388، يهوديت بررسي تاريخي، ترجمة بهزاد سالكي، تهران، مؤسسة پژوهشي حكمت و فلسفه ايران.
    • اپوكريفاي عهد عتيق، 1387، ترجمه عباس رسول‌زاده و جواد باغباني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • اف. ئي. پيترز، 1384، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات اديان و مذاهب.
    • آشتياني، سيدجلال‌الدين، 1368، تحقيقي در دين يهود، چ دوم، تهران، دانش.
    • توفيقي، حسين، بي‌تا، آشنايي با اديان بزرگ، قم، موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1366، تفسير موضوعي قرآن مجيد، تهران، رجاء.
    • حسيني، سيدعلي‌اكبر، 1364، معاد جسماني يا سير المنازل، تهران، چاپخانه سپهر.
    • دانليو، ژان، 1383، ريشه‌هاي مسيحيت در اسناد بحر الميت، ترجمه علي مهدوي‌نژاد، قم، اديان.
    • دورانت، ويليام جيمز، 1378، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام و ديگران، تهران، علمي و فرهنگي.
    • روحاني، محمدحسين، 1360، حلوليه، دائرة المعارف تشيع، تهران، حكمت.
    • سبحاني، جعفر، 1370، معاد‌شناسي در پرتو كتاب، سنت و عقل، ترجمه علي شيرواني، تهران، الزهرا.
    • صدوق، محمدبن علي، 1380، كمال‌الدين و تمام النعمة، ترجمة منصور پهلوان، تهران، دارالكتب الاسلامية.
    • طالقاني، سيدعلي، 1367، «حلول و اتحاد»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، موسسة دائرةالمعارف.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1377، الميزان، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، ج اول، تهران، رجاء.
    • طبرسي، فضل‌بن حسن، 1382، تفسير مجمع البيان، تهران، مكتبة العلمية الاسلامية.
    • ظفرالاسلام خان، 1972، التلمود تاريخه و تعاليمه، بيروت، دارالنفائس.
    • كرينستون، جوليوس، 1377، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
    • ليون دوفور، 1991، معجم اللاهوت الكتابي، بيروت، دارالمشرق.
    • مجلسي، محمدباقر، 1362، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلامية.
    • مشكور، محمدجواد، 1368، خلاصه اديان در تاريخ دين‌هاي بزرگ، تهران، شرق.
    • هراس، محمدخليل، 1960، شرح و تعليق قصيده النونيه، بي‌جا، مطبعة الامام.
    • Unterman, Alan, Jews, their Religious Belifs and Practices, Routledge, London and New York, 1990.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پرچم، اعظم، اقارب پرست، فاطمه سعیده.(1392) بررسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم. فصلنامه معرفت ادیان، 5(1)، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اعظم پرچم؛ فاطمه سعیده اقارب پرست."بررسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم". فصلنامه معرفت ادیان، 5، 1، 1392، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پرچم، اعظم، اقارب پرست، فاطمه سعیده.(1392) 'بررسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم'، فصلنامه معرفت ادیان، 5(1), pp. 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پرچم، اعظم، اقارب پرست، فاطمه سعیده. بررسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم. معرفت ادیان، 5, 1392؛ 5(1): 7-26