بررسی و نقد انگاره ارتداد، در مسیحیت کاتولیک
Article data in English (انگلیسی)
سال چهارم، شماره چهارم، پیاپی 16، پاییز 1392، ص 77 ـ 96
عظیم امیری / دانشجوی کارشناسی ارشد ادیان ابراهیمی موسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی Amiri2014dend@gmail.com
محمدحسین طاهری / استادیار گروه ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی Taheri-akerdi@iki.ac.ir
دریافت: 25/7/1392ـ پذیرش: 27/11/1392
چکیده
دین، تکیه گاه بسیاری از مردم دنیا و امری فطری، عمیق و ریشه دار است. شناخت آموزه ها و جهان بینی ادیان، از طریق منابع آنها راهی برای کم کردن فاصله میان پیروان ادیان است. ورود و خروج یا تشرف و ارتداد، از مباحث مهم ادیان می باشد.
ارتداد در کاتولیک رد کامل ایمان مسیحی، توسط کسی است که قبلاً تعمید یافته است. ماهیت ارتداد در مقایسه با بدعت و شقاق وضوح بیشتری می یابد. انگاره ارتداد در منابع دینی و قانونی مسیحیت کاتولیک آمده و در سیر تاریخی خود در دوره های مختلف حکم یکسانی داشته؛ اما به واسطه نوع رابطه کلیسا با حاکمان و میزان دلبستگی حاکمان به دین در اجرا متفاوت بوده است. عقلانی نبودن آموزه های اصلی مسیحیت، کم رنگ شدن عقاید، افراط در مجازات و نحوه برخورد با ظالم، به عنوان عوامل تاثیرگذار در ارتداد بیان گردیده است. این تحقیق به روش کتابخانه ای و با رویکرد نقلی و تاریخی در صدد آشنایی، بررسی و نقد انگاره ارتداد در مسیحیت کاتولیک می باشد.
کلیدواژه ها: ارتداد، مرتد، بدعت، نودینی، تکفیر، کاتولیک، مسیحیت.
مقدمه
شناخت ادیان بر شناخت اصول، فروع، شعائر و تاریخچه ادیان مبتنی می باشد. آنچه ادیان الهی را به هم پیوند می دهد، بیش از آن چیزی است که آنها را از هم جدا می کند. از میان ادیان ابراهیمی، شناخت مسیحیت کاتولیک به دلیل اشتراکات با اسلام، پیروان فراوان و فعالیت های گسترده تبلیغی مورد توجه است. از سوی دیگر، شناخت مسیحیت گامی در جهت شناخت اسلام، فهم جلوه ها و گاه جنبه های ضعف و انحراف مسیحیت می باشد.
یکی از مباحث مهم، که به عنوان یک اصل دفاعی در همه ادیان مورد توجه بوده، مسئله ارتداد است. ارتداد به عنوان پرتگاهی خطرناک قلمداد شده و ممانعت برای خروج از دین، بیش از تلاش برای جذب و ورود به دین است؛ زیرا ارتداد، عملاً بی اعتباری آن دین را برای رساندن بشر به سعادت تأیید کرده و صدمه ای به دین وارد کرده، که با تشرف، قابل بازیابی نیست.
قدمت طرح بحث ارتداد، همزاد تشکیل ادیان بوده و از دغدغه های مؤسسان آن و جویندگان راست کیشی، در راستای اثبات حقانیت ادیان، عدم ارتداد یا ارتداد حداقلی پیروان آن دین می باشد. مسیحیت از همان ابتدا با بدعت و ارتداد، روبه رو بوده و در این راستا دفاعیه ها و اعتقادنامه هایی شکل گرفته است. دایرة المعارف ها و برخی از نویسندگان مانند توماس آکوئیناس در جامع الهیات به این موضوع پرداخته اند. اما منبع مستقلی پیرامون این موضوع یافت نشد. با توجه به چالشی بودن بحث ارتداد، و چندوجهی بودن این موضوع، تلاش شده ماهیت ارتداد و ایمان در منابع کاتولیکی مورد بررسی قرار گرفته و تفاوت آن با بدعت، شقاق و نودینی مشخص گردد، تفاوتی که در منابع کاتولیکی مورد توجه قرار گرفته، اما گاهی اوقات در ترجمه ها، رعایت نمی شود. به عنوان نمونه، پروتستان ها در شورای ترنت بدعت گذار معرفی شده اند و در برخی موارد، مرتد قلمداد شده اند که از نظر اصطلاحی، مرتد قلمداد نمی شوند.
کلیسای کاتولیک و ایمان کاتولیکی
برخی کلیسای کاتولیک را با تفتیش عقاید، و برخی دیگر آن را سرچشمه جاویدان قدیسان و تنها امید رستگاری بنی آدم، با حضور روح القدس می بینند. کلیسای کاتولیک رسالت خود را رساندن پیام عیسی مسیح می داند. ما از پنجره منابع کاتولیکی به تاریخ کاتولیکی نظر داشته، و به بررسی ارتداد در کاتولیک می پردازیم.
واژه کلیسا، هم بر کلیسای محلی و هم بر کلیسای جهانی اطلاق می شود. مراد از کلیسا در کلیسای کاتولیک، از میان معانی امت، فرقه، ساختمان و نهاد، معنای فرقه و گروهی از مسیحیان است که معتقدند اداره کلیسا باید بر عهده مجموع اسقفان به رهبری پاپ، اسقف رم باشد (Broderick, 1994, p. 80, 69).
واژه کاتولیک (catholic)، مرکب از دو کلمه یونانی kath و به معنای همه چیز (of the whole) و جامع است. گستره این کلیسا، جمع بین عقل و نقل، جامع قوانین مختلف (رومی، ژرمنی، افلاطونی، ارسطویی و...)، جامع مراسم عبادی و شعایر دینی گوناگون (قربانی، ریاضت، دعا، رهبانیت، عرفان و...) و جامع بین همه پیروان مسیحی(پولسی و پطرسی) در صدر مسیحیت، وجوهی است که برای نامگذاری کلیسا به کاتولیک بیان شده است. کاتولیک در ابتدا در معنای عام و مطلق استعمال می شد، با انتشار دین مسیح در عالم، معنای جدیدی پیدا کرد و به کلیسای رم اختصاص پیدا کرد (باغبانی و رسول زاده، 1389، ص 248؛ ناس، 1386، ص 627). می توان گفت: کاتولیک اخلاقیات را از یهود، الهیات را از یونان، سازمان و تشکیلات را از رم گرفته است (دورانت، 1370، ج 3، ص 723).
بحث ارتداد مانند سایر احکام، از عهد عتیق و یهودیت به مسیحیت راه یافت. در عهد عتیق آمده است:
اگر برادرت یا پسر یا دختر تو... یا رفیقت که مثل جان تو باشد، تو را در خفا اغوا کند و گوید که برویم و خدایان غیر را عبادت نماییم... او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر وی رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن، البته او را به قتل رسان... و او را به سنگ، سنگسار نما تا بمیرد؛ چونکه می خواست تو را از یهوه، منحرف سازد. و جمیع اسرائیلیان چون بشنوند، خواهند ترسید و بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتکب نخواهند شد (تثنیه 13: 6-12).
نکته قابل توجه در آیین یهود این است که ارتداد، در یهودیت گناهی بزرگ است. اما یک یهودی که از مادر یهودی متولد شده یا از راه صحیح یهودی شده باشد، با ارتداد از یهودیت خارج نمی شود، هرچند یک دین دیگر و اعمال آن بپذیرد و رسماً دین یهودی را انکار کند (1996, v3, p. 211 Wigoder,).
در عهد جدید نیز در مواردی به موضوع ارتداد و مرتد پرداخته شده است: لکن عادل به ایمان زیست خواهد نمود و اگر مرتد شود، نفس من با وی خوش نخواهد شد، لکن ما از مرتدان نیستیم تا هلاک شویم، بلکه از ایمانداران تا جان خود را دریابیم (عبرانیان 10: 38-39).
در لوقا در تشریح حکایت چهار نوع زمین، ایمان افرادی را که در هنگام آزمایش منتهی به ارتداد می شود، به بذرهایی تشبیه کرده است که هنگام کاشت بر سنگلاخ افتاده و ریشه ای ندارند تا مدتی این افراد ایمان دارند و در وقت آزمایش، مرتد می شوند (لوقا، 8 : 11-16).
دربارة ماهیت ایمان کاتولیک باید گفت: به عقیده کلیسا، ماهیت ایمان کاتولیکی در قرون اولیه، مبتنی بر اعتقاد به چند چیز بود که عبارتند از:
1. مسیح حقیقتی بود که با قدرت خدا عمل کرد.
2. او خود را از طریق صلیب تسلیم مرگ کرد.
3. خداوند نیز سه روز پس از مرگش او را برانگیخت.
4. رسولان نیز شاهدان این حقیقت بوده اند.
5. ایمان به این برخاستن پروردگار، سبب بخشش گناهان می شود.
6. تمام این امور توسط انبیای گذشته بنی اسرائیل پیش بینی شده بود (Cunningham, 2009, p. 12).
آیین مسیحیت کاتولیکی را می توان به اصول و فروع، یا به مشخصات کلامی و مشخصات عملی تقسیم کرد. می توان مشخصات کلامی آن را این گونه بیان کرد:
اعتقاد به اصل تثلیث در خدا، یعنی پدر و پسر و روح القدس (که از پدر و پسر ناشی شده است.)، اعتقاد به تجلی اتحاد خدا و انسان در شخصیت حضرت عیسی علیه السلام، اعتقاد به اصل نجات بخش کلیسا، اعتقاد به مصونیت کلیسا و پاپ از خطا و گناه، اعتقاد به شخصیت حضرت مریم به عنوان مریم باکره و مادر خدا و مصونیت او از خطا، از اصول اعتقادی و دگمای کاتولیک است. این موارد مشخصات کلامی کلیسای کاتولیک است، اما مشخصات عملی، اعمالی است که به واسطه آن، فیض الهی مشمول انسان می شود، یعنی تعمید، عشاءربانی، تأیید، ازدواج، دست گذاری یا درجات مقدس روحانیت، اعتراف و تدهین، از آیین های مقدس و مشخصات عملی آیین کاتولیک هستند (تیسن، بی تا، ص 309ـ312).
به طور خلاصه، می توان گفت: کلیسای کاتولیک رومی شکلی از مسیحیت است و عقاید آن براساس اعتقادنامه هایی کلیسایی شکل گرفته که به ترتیب، شامل موارد زیر است: تثلیث حقیقت است، جهان توسط خدا خلق شده است. آدم و حوا دچار لغزش و سقوط شده اند. پسر خدا در جهان تجسد یافت و سبب خرید گناهان ما شد و هر کس این موارد را ردّ کند، مرتد شده است (Walsh, 2005, p. 9).
ارتداد، بدعت و فرقه گرایی و نودینی
Apostasy از واژه یونانیapostasia (ἀποστασία) گرفته شده که خود ترکیبی از واژگان ἀπό به معنای کناره و στάσις به معنای ایستادن است. در مجموع، معنای کناره گیری، فرار، شورش و ارتداد را در خود نهفته است (Eliade, 1993, v.1, p. 353). در اصطلاح عملی است که فرد به وسیله آن از ایمان کاتولیکی، که در آن تعمید یافته و به آن اعتراف کرده است، دست بر می دارد (Lawlor, 1981, v1, p. 679). برای شناخت دقیق ارتداد در کاتولیک، باید حد و مرز این انگاره با تفرقه (Schism) و فرقه گرایی، بدعت (heresy) و نودینی (conversion) مشخص شود تا بتوان ماهیت ارتداد و حقیقت آن را بهتر مورد شناسایی قرار داد.
تفرقه و فرقه گرایی، جدایی رسمی از وحدت کلیساست؛ یعنی جدایی از کلیسای کاتولیک، خواه شخص یا اشخاصی از کلیسا، برتری اسقف اعظم رم را نپذیرند، و خواه مرجعیت پاپ را رد کنند. با قید اول، ارتدوکس ها به عنوان فرقه ای از کلیسای کاتولیک متمایز می شوند؛ زیرا این کلیسا برتری اسقف اعظم رم را نسبت به سایر اسقف ها و پاتریاک ها نمی پذیرد. با قید دوم، کلیسای پروتستان خارج شده؛ زیرا مرجعیت اسقف و پاپ رم را ردّ می کند و فقط حجیت کتاب مقدس را مطرح می کند (Broderick, 1994, p. 303).
فرقه و تفرقه گرایی در کاتولیک را می توان نوع خاصی بدعت دانست که رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته، گاه کلیسایی در مقابل و یا در عرض کلیسای کاتولیک شکل می گیرد. اگرچه در برخی نوشته ها و ترجمه ها برای افراد و گروه های جدا شده از کاتولیک، که به سختی هم کیفر شده اند، لفظ مرتد به کار برد ه اند که از لحاظ لغوی در ترجمه های فارسی مرتد را یکی از معانی heresy، شمرده اند، اما به لحاظ معنای اصطلاحی، معنای دقیقی نیست. در متن لاتین شورای ترنت، که عکس العمل کلیسای کاتولیک به جدایی پروتستان ها بود، لفظ apostasy به معنای ارتداد یا معادل های آن به کار نرفته است؛ آنچه در این شورا استعمال شده لفظ heresy بوده است (Schaff, 1919, p. 78).
بدعت در لغت باور و اعتقادی است که مخالف آموزه های اساسی دین است، یا باوری است که موافق با باور اکثر مردم نیست (Oxford Dictionary, 2010, "Heresy") و در اصطلاح بدعت، آموزه غلط یا تفسیر غلط از آموزه صحیحی است که توسط کلیسای کاتولیک بیان شده است. بدعت رسمی، گناهی تألم آور و سرکشی در برابر خداوند است (Broderick, 1994, p. 163).
رابطه بین ارتداد و بدعت را از دو دیدگاه می توان مورد بررسی قرار داد:
1. بدعت و ارتداد دو امر جداگانه هستند؛ ارتداد، ردّ کامل ایمان مسیحی است و بدعت، ردّ آموزه ای یا تفسیر غلط از آموزه ای صحیح است که کلیسای کاتولیک آن را مشخص کرده است. پس دو موضوع جداگانه هستند، اگرچه در مجازات، نظیر تکفیر، قتل و سوزاندن، بدعت با ارتداد اشتراکاتی دارد.
2. ارتداد و بدعت رابطه نزدیکی دارند. بالاترین درجه بدعت، ارتداد است. در این دیدگاه، بدعت به بدعت صوری (حقیقی) و بدعت مادی (مجازی) تقسیم، و ارتداد به بدعت صوری(حقیقی) ملحق می شود که در اولی عناد مطرح است. برخلاف دومی که بدون عناد است (پطرس غوری، 1879، ص 266). بر اساس این دیدگاه که در منابع کاتولیکی نیز بر آن شواهدی وجود دارد (Code of Canon Law, 2006, p. 285)، بدعت و ارتداد رابطه نزدیکی داشته، و همین قرابت، گاه تشخیص مرز بین بدعت و ارتداد را مبهم کرده است.
نودینی بحث گسترده ای است که بیشتر در علوم رفتاری مورد توجه قرار گرفته است. می توان گفت: نودینی تغییر دین و دین داری است. اما تعریفی جامع برای آن مشکل است؛ زیرا در شکل کلاسیک آن نودینی معادل تغییر ناگهانی یا تولد دوباره بود و نمونه آن پولس قدیس بود. اما مطالعات معاصر آن را تدریجی می دانند (رهنما، 1391، ص 25ـ28).
نودینی نسبت به ارتداد، از لحاظ مفهومی و امکان وقوعی در عالم خارج، عام تر است. اما اهمیت ارتداد، در ادیان بیشتر است. ممانعت برای خروج از دین، بیش از تلاش برای جذب و تشرف به آن دین است؛ زیرا ارتداد، عملاً بی اعتباری آن دین، برای رساندن بشر به سعادت را تأیید کرده، صدمه ای به دین وارد کرده که با تشرف، قابل بازیابی نیست.
لوئیس رمبو، در یک دسته بندی، نودینی را به پنج نوع تقسیم کرده است: ارتداد، تشدید، عضویت، انتقال نهادی، انتقال سنتی، در این تقسیم بندی، ارتداد نوعی نودینی محسوب می شود. طبق آمار پژوهشگران در این عرصه، احتمال تغییر دین و رفتن از یک دین به دین دیگر بسیار کم است. نوکیشی ها غالباً درون دینی و از یک فرقه به فرقه دیگر صورت می گیرد. اگرچه در این موارد، اعمال و عبادات و مناسک مذهب قبلی را باطل بدانند، اما از نودینی ها به ارتداد یاد نمی کنند (زاکرامن، 1384، ص 19).
نودین یا نوآیین در مسیحیت کاتولیک، شخصی است که آیین تعمید انجام نداده، یا تعمید شده مانند شخص غیرکاتولیک، و قصد دارد با غسل تعمید یا اقرار به ایمان و ترک عقیده خطا و اشتباه خود، به کلیسای کاتولیک بپیوندد (Broderick, 1994, p. 99).
در کاتولیک علاوه بر ارتداد ایمانی، که شخص، ایمان پذیرفته شده را به طور کامل رد می کند، دو نوع دیگر ارتداد هم در برخی منابع به آن اشاره شده است:
1. ارتداد از عهد رهبانی؛
2. ارتداد از عالم روحانی و جدایی از مقام روحانی.
ارتداد ایمانی را می توان این گونه بیان کرد: ردّ کردن مسیحیت به وسیله شخص تعمیدیافته ای که در زمانی ایمانش را اظهار کرده، و الان آشکارا آن را انکار می کند. با ترک آیین های مقدس، شخص برده گناه و اعمال غیراخلاقی شده و از مسیح فاصله گرفته است. ارتداد از عالم روحانیت و رهبانیت، در صورتی ارتداد محسوب می شود که شخص بدون اجازه از این سلک خارج شود. اما اگر با اجازه کلیسا و یا موارد خاصی باشد که هماهنگ با کلیسا باشد، این دیگر ارتداد نخواهد بود (Ibid, p. 37).
سیر تاریخی ارتداد در مسیحیت کاتولیک
تاریخ پرفراز و نشیب مسیحیت کاتولیک را می توان به سه دوره زمانی تقسیم کرد: سه سده نخست که بیشتر دوران تنازع عقاید و نظریه های علنی و پنهانی بوده است. سده چهارم تا آغاز قرن شانزدهم که همواره کلیسای کاتولیک در قدرت سیاسی شریک بوده است. مهم ترین حوادث این دوران، مواجهه با اسلام، جدایی کلیسای ارتدوکس، جنگ های صلیبی و خشونت های تفتیش عقاید بود. سپس دوران پس از اصلاحات است که نیروی سیاسی کاتولیک رو به تضعیف رفت، جدایی کلیسای پروتستان، جنبش های ملی گرایانه، تلاش مبلغان مسیحی در خارج از اروپا و شورای واتیکانی دوم از حوادث مهم این دوران است.
1. مسیحیت اولیه (1-500م)
مسیحیان اولیه، یهودیانی بودند که مسیح را به عنوان مسیحای عهد عتیق پذیرفته بودند و تا حدود سال 70م کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق بود و با یهودیان در کنیسه ها موعظه می شدند. تمام اهتمام حواریون این بود که مسیح یکی از انبیای یهود شناخته شود و در کتاب مقدس یهودیان بدنبال شهادت های ظهور مسیح بودند (یوحنا 5: 39؛ اعمال 17: 11). در سال 66م به خاطر همکاری نکردن با یهودیان در شورش علیه رومیان، متهم به خیانت و جبن شدند و جدایی آنها قوت گرفت (دورانت، 1370، ج3، ص 676ـ679). آزار و اذیت یهودیان، دستگیری پولس و تکفیر مسیحیان توسط فریسیان یهودی در شورای جامینا، جامعه نوپای مسیحی را از یهودیان جدا کرد و به مرور زمان آیین های مسیحی جایگزین اعمال یهودی شدند. مهم ترین وظیفه عصر رسولان و دوره آباء دفاع از مسیحیت راست کیش در مقابل امپراطوری، آیین های دیگر و گروه های بدعت گذار و مرتدان بوده است (Kong, 2003, p. 4).
قیصر و مسیح، چند قرن در گود مبارزه روبه روی هم ایستادند تا اینکه بالاخره در سال 313م کنستانتین با هر نیتی که داشت، دستور میلان را برای همسایگی با کلیسا صادر کرد و امپراطوری مسیحی شکل گرفت. اگرچه تا آن زمان برخی گروه ها توسط مسیحیت راست کیش، طرد شده بودند که برخی از آنها عبارتند از:
1. آیین گنوسی: اصطلاح Gnosticism از واژه یونانی gnosis، به معنای معرفت یا عرفان است. گنوسیان خود را واجد نوعی معرفت و سنن پنهانی دور از دسترس از طریق یکی از رسولان می دانستند. چگونگی درک آنها نسبت به مفهوم خدای خالق، شرّ بودن ذاتی ماده و مفهوم اسطوره ای در باب مسیح سبب شد که کلیسا، گنوسی ها را خارج از مسیر راست کیشی تلقی کند.
تهدید جدّی بودن گنوسیان برای کلیسا در مسیحیت اولیه و جایگزینی معرفت به جای ایمان، بازگشت برخی بدعت ها اواخر قرون وسطا به اندیشه گنوسیان، شناخت بهتر ایرنائوس و مفاهیم اعتقادنامه رسولان بحث از گنوسیان را در تاریخ مسیحیت، درخور توجه نموده است. در مناقشه با گنوسیان، استدلال به کتاب مقدس کافی نبود. ازاین رو، قانون ایمان ایجاد شد (ژیلسون، 1389، ص 26؛ Quispel, 1971, v.10, p. 505)
2. آیین مارکیونی: در حدود سال140م مارکیون، جوان متمولی از اهالی سینوپه به روم آمد. او خدای پدر را خدایی نوازشگر، بخشایشگر و مهربان و یهوه را خدای ستم و جنگ می دانست. برای ترویج نظرات خود، عهد جدیدی مرکب از انجیل لوقا و نامه های پولس منتشر ساخت. کلیسا او را تکفیر کرد (میلر، 1981، ص 192). مسیحیان او را اولین بدعت گذار مسیحی می شناسند. اما می توان او را احیاگر و طرفدار اندیشه های پولس در قرن دوم و عامل اصلی شکل گیری مسیحیت فعلی دانست. مریسون یا مریسا در روایات ما، در کنار پولس از بزرگ ترین منحرف کنندگان مسیحیت قلمداد شده است (مجلسی، 1403ق، ج 13، ص 213).
3. آیین مونتانی: مونتانوس (Montanus)، در حدود سال 156م، دنبال بازگشت به سادگی کلیسای اولیه، خود کامی اسقف ها را در کلیسا تقبیح می کرد. این فرقه بیشتر اصلاح گر رفتار و سلوک بودند و به دنبال بازگشت مسیحیان و کلیسا به خلوص مسیحیت اولیه بودند. کلیسا، آیین مونتانوس را به عنوان الحاد رد کرد، نبی و نبیه های آنان محکوم شدند و خود فرقه تکفیر شد. برخی افراد کلیسا مانند ترتولیان از این آیین دفاع کردند (اگریدی، 1377، ص 109).
4. آیین مانی: مانی در قرن سوم در تیسفون و بابل پرورش یافت. آیین مانی، در سراسر امپراطوری ساسانی، امپراطوری روم و آسیای میانه و چین نفوذ یافت. دین مانی، ترکیبی از باورهای گنوسی، بابلی، یونانی و ایرانی بود و بر بنیاد اصول بودایی و مسیحی قرار داشت. تفسیر خاص وی از مسیحیت بر پایه مفهوم ثنوی جهان، موجب شد که مسیحیت کاتولیک، بدعت ها را به مانی برگرداند. توانایی ظاهری مانی در ارائه تفسیر کاملی از جهان هستی و تلاش او برای توضیح منطقی همه پدیده ها، آگوستین هیپویی(354ـ430م) را پیش از آنکه جز آبای کلیسای کاتولیک روم شود، و کتاب در باب اختیار را بر ضد مانوی ها بنویسد، به مدت نه سال شنونده و مجذوب آموزش های خود کرده بود (گئو، 1376، ص 162؛ الیاده، 1373، ص 38ـ39؛ دورانت، 1370، ج 3، ص 709). تاریخ پیچیده گسترش این آیین، موجب شد که برخی این آیین را صورتی از آیین زرتشت بدانند و برخی دیگر، آن را بدعتی مسیحی به شمار آورند (هیلنز، 1386، ص 573).
2. مسیحیت امپراطوری یا قرون وسطا (500ـ1500م)
تاریخ ادیان، تاریخ پر فراز و نشیبی است. از میان ادیان الهی، مسیحیت حوادثی را تجربه کرده که علاوه بر عقاید، بر شکل گیری آموزه های راست کیشی این دین تأثیر گذار بوده است. از مهم ترین این تحولات، که عمیق ترین تأثیر را بر مسیحیت عیسوی راست کیش گذاشت، می توان به دو حادثه اشاره کرد:
1. ورود پولس به مسیحیت: پولس مشهور به شائول یا سولس، متولد طرطوس، پدرش فریسی، خودش تعلیم یافته کنیسه اورشلیم و حرفه او خیمه دوزی بود. او که جمال الشریعه یهودیان بود، به نام آیین یهود، حمله به مسیحیت را آغاز کرد و سرانجام به نام مسیح، آیین یهود را کنار گذاشت. آزار دهنده مبلغان مسیحی، خود مبلغی عیسوی، و آزاردهنده برای یهودیان شد (رامیار، 1352، ص 202؛ خاچیکی، 1982، ص 130).
درک و مطالعه پولس، شناخت مرحله ای از تاریخ مسیحیت است و شاید اگر او نبود، امروزه مسیحیت فرقه ای از یهودیت به شمار می رفت. ازاین رو، کلیسای کاتولیک عقاید و حیات و سلسله مراتب خود را، مدیون افکار و تلاش های پولس می داند. دست تقدیر و تدبیر چنان سرنوشت کلیسای کاتولیک و پولس را به هم آمیخته که بدون پولس، نمی توان تصویر صحیحی از کلیسای کاتولیک و عقاید آن به دست آورد. در سفری به دمشق پس از مکاشفه ای، به ترویج عقایدی پرداخت که مدعی دریافت آن از حضرت مسیح بود. برخی حواریون سخنان او را ابداعات شخصی با هدف منحرف ساختن دین می دانستند، به مخالفت با وی برخاستند. حتی ابیونیان وی را مرتد می دانستند (Collins, 1991, p.62). با مرقس و برنابا سفری تبلیغی به یونان رفت و در آنجا به سبب اختلافات دینی از هم جدا شدند (اعمال رسولان 15: 39ـ40). پولس وظیفه خود را تبلیغ مسیحیت در بین غیریهودیان و بی نیازی از عهد عتیق و شریعت، با آمدن عهد جدید می دانست (غلاطیان 3: 23ـ26). ازآنجاکه کنستانتین و شورای نیقیه نقش زیادی در احیاء اندیشه پولس داشته اند، ورود پولس به مسیحیت، در این دوره مطرح گردیده است.
2. پذیرش مسیحیت به عنوان یک دین رسمی توسط امپراطوری روم: قسطنطین در سال 313م فرمان تسامح مذهبی میلان را صادر کرد. در سال 315م، مجازات به صلیب کشیدن، لغو شد. سال321م، روز یکشنبه را به عنوان عید و تعطیلات اعلام کرد. در سال330م، قسطنطنیه تازه تأسیس (استانبول کنونی) را پایتخت خود قرار داد. پس از شورای قسطنطنیه در سال 381م، امپراطور تئودوسیوس، مسیحیت را به عنوان تنها دین مورد قبول اعلام کرد (طاهری، 1391، ص 52؛ O,Collins, 2003, p. 25-26; Cunningham, 2009, p. 54,196). امپراطور با استفاده از مذهب، به دنبال وحدت امپراطوری خود بود، اما سه ابر این آسمان را برای قسطنطین و مسیحیت، تیره ساختند: بدعت آریانیسم، مناقشه نسطوری، و مناقشه پلاگیوس.
1. آریانیسم (Arianism): نام این مکتب از آریوس (ح350– ح336م) گرفته شده که در اسکندریه به ترویج عقاید خود پرداخت. عقیده وی این بود که مسیح به مثابه پسر، گرچه الوهیت در او تجلی یافته، ولی انسان و مخلوق است. اما در شورای نیقیه (325م) محکوم شد (کونگ، 1384، ص 83؛ هیلنز، 1386، ص 25).
2. نسطوریان: نسطوریان عنوانی است که پس از مناقشه نسطوریوس (Nestorius)، اسقف قسطنطنیه (431-428م)، بر مسیحیان سوری شرقی اطلاق شد. نسطوریوس معتقد بود: اگر عیسی هم انسان و هم خدا باشد، پس دو شخص در خدا وجود دارد و مریم مادر عیسی است نه خدا، به دلیل این اعتقاد در شورای افسس(431م) محکوم گردید و راست کیشی توسط شورا این گونه بیان شد که دو ذات وجود دارند، اما فقط یک شخص در مسیح وجود دارد و مریم مادر خداست (هوشنگی، 1389، ص 61؛ Camelot, 1981, v10, p. 346-348.)
3. پلاگیوس: پلاگیوس(360-420م) در اصل بریتانیایی بود. در سال 400م به رم آمد. اوضاع نابسامان اخلاقی رم به شدت او را تکان داد و نوع نگرش مسیحی به انسان و اراده او را موجب این تباهی می دانست (Eliade, 1987, v.11, p. 226). معتقد بود که افراد بشر قابلیت آن را دارند که خود را رستگار سازند، چنین نیست که آنان در دام گناه قرار گرفته باشند، اما آگوستین (354ـ430م) علیه پلاگیوس واکنش نشان داد و بر تقدم فیض خدا در هر مرحله از زندگی مسیحی تأکید کرد. جان کلام پلاگیوس، رستگاری به سبب شایستگی و پاداشی است که عادلانه به دست می آید. درحالی که آگوستین رستگاری به سبب فیض را مطرح کرده، آن را موهبتی می داند که به انسان اعطا شده است و از سر شایستگی نیست. بالاخره، شورای کارتاژ در سال 418م پلاگیوس را محکوم کرد، پاپ نیز تسلیم شد و او را تکفیر کرد (Augustine, 1991, v.5, p. 7; Cross, 1997, p. 550).
3. مسیحیت بعد از اصلاح کاتولیکی (1500 ـ عصر حاضر)
کلیسا در قرون اولیه به دلیل مسیح آزار کشید و در قرون وسطا، به نام مسیح آزار داد و از آغاز سده شانزدهم به سبب دوری از مسیح، از دردهای فراوان رنج می برد. امتیاز اجتماعی شدن مناصب کلیسایی، رنگ پریدگی ارزش های اخلاقی، آلودگی های سیاسی، نهضتی اصلاحی از درون کاتولیک را اجتناب ناپذیر کرده بود. هرچند منتقدان و اصلاح گران، در اندیشه ایجاد شکاف در کلیسا نبودند، اما انکار و انتقادات تند و تیز آنها، شکافی در کلیسای کاتولیک ایجاد کرد. محکومیت و تکفیر لوتر در سال1520م نیز نتوانست آتش پرخاش را خاموش کند، بلکه دکترین او را یکپارچه کرد و همرزمان او نظیر کالون و تسوینگلی را به میدان آورد و با همراهی شاهزادگان آلمانی، رنگ و بوی سیاسی گرفت و زمینه برای بنیاد یک کلیسای جدید فراهم شد. آنان در موضوعاتی نظیر مریم باکره، شعایر هفت گانه، ارزش بنیانی آموزه های کلیسا و اختیارات دین مردان کلیسا به ویژه شخص پاپ با واتیکان همسان نمی اندیشیدند (مالرب، 1379، ص 91).
تشکیل کلیسای پروتستان، و استقلال کلیسای انگلستان، موجی از اعتراضات مذهبی علیه کلیسای کاتولیک را پدید آورد، و خواستار اصلاحات در کلیسای کاتولیک شدند. مقام پاپی، پس از نهضت اصلاح دینی در موضع دفاعی قرار گرفت و خود را ملزم به واکنش می دید. اوایل سال 1542م، دادگاه رسمی و مرکزی تفتیش عقاید، که امروزه مجمع آموزه ایمان نامیده می شود، دوباره شکل گرفت، شورای ترنت(1545م) به مدت 18 سال، با تعداد زیادی حکم تکفیر به دغدغه های الهیاتی نهضت اصلاح دین واکنش نشان داد (مک گراث، 1384، ص 163؛ کونگ، 1384، ص 199).
کلیسای کاتولیک، که در طی قرون متمادی با معیارهای سه گانه اعتقادنامه ها، متون مقدس و مقام های اسقفی و کلیسایی نظام داخلی مقاومی برای خود ایجاد کرده بود، در این دوره، چالش های سختی پیش رو داشت. نهضت اصلاح دینی، معیار سوم(مقام پاپی) را زیرسؤال برد. نهضت روشنگری، معیار دوم (متون مقدس قانونی) را زیرسؤال برد و سرانجام، معیار اول (قاعده ایمان) را به چالش کشید (کونگ، 1384، ص 75و89).
حمله به مسیحیت و کاتولیک زیاد بود، تا جایی که مدعیانی همچون اومانیسم، سوسیالیسم، مدرنیسم، سکولاریسم، فمینیسم و ... پا در کفش مسیح کردند و مدعی شدند که می توانند نقش دین را در رهبری جوامع و پشتیبانی از نظام های سیاسی بر عهده گیرند (توفیقی، 1384، ص 258). در مقابل، حرکت هایی انجام شد تا بر پیکر نحیف مسیحیت، دم مسیحایی باشند. برخی به وادی تجربه گرایی و عقل عملی و اخلاق رفتند. راست کیشی جدید، در برابر نقد کتاب مقدس ایستاد. پلورالیسم در پی راه حلی برای مواجه شدن با تکثر و تنوع ادیان بود. لیبرالیسم، این شمشیر دولبه، برای پر کردن شکاف میان ایمان مسیحی و دانش مدرن بود. مدرنیسم، فهم انسان مدرن را فهم جدیدی از دین می دانست که با فهم سنتی سازگار نبود (باغبانی و رسول زاده، 1389، ص 317 و 683).
اما مهم ترین تحرک کلیسای کاتولیک در این دوره را باید شورای واتیکانی دوم دانست. این شورا، با رویکرد امروزی کردن کلیسا و به ابتکار پاپ جان بیست و سوم در فاصله سال های 1962ـ1965م، با شرکت تمامی اسقف ها در سطح جهانی تشکیل شد، و نقطه عطفی در تحولات آیین کاتولیک و مهم ترین رویداد کلیسای قرن بیستم محسوب می شود. این شورا، تلاش کرد تا با ارائه دیدگاه های جدید، تبیین نوینی از دین در عصر نوگرایی ایجاد کند و از قلعه کهن واتیکان، جانی تازه به کلیسا بدمد. بدون تغییر اصول ایمانی با جهان معاصر، همگام شده و پروتستان ها، بدعت کاران و تفرقه انگیزان دیروز را، زیر پرچم برادران جدا شده، به قلعه واتیکان برگرداند.
آنچه که به بحث ما مربوط می شود و این شورا را از شوراهای دیگر متمایز می کند، این است که سعی بر این بوده که هیچ گونه سیاست طرد و نفی و محکوم سازی و تحمیل احکام، اعمال نشود و سیاست گفت وگو با جهان مدرن مطرح باشد. می توان گفت که شوراهای قبلی کلیسای کاتولیک، بیشتر در رویارویی با مسئلة بدعت، راست کیشی و ارتداد بوده است و صرفاً خطا و انحراف از آموزه های کلیسایی را مطرح می کردند. اگر شوراهای قبلی درصدد حفظ وضعیت موجود در کلیسا بودند، این شورا خواهان آن بود که ضمن هماهنگی کامل با آموزه های گذشته و با توسل به روش های تحلیل مدرن، در جهت نوسازی کلیسا در جهان مدرن اقدام کند. این شورا، شانزده سند منتشر کرد که هدف از آنها نوسازی همه مظاهر ایمان و رفتارهای دینی بود. اسناد واتیکانی دو، نخستین منبع کلیسایی است که به طور رسمی به موضوع مسلمانان می پردازد و کلیسا و ادیان دیگر معنایی متفاوت پیدا می کنند (Abbott, 1966, p. 656-668).
ارتداد در جوامع امروزی کاتولیک
بررسی تاریخی کلیسای کاتولیک، بیانگر این است که حکم ارتداد برای کسانی که ایمان مسیحی را رد و انکار می کنند، از طرف کلیسای کاتولیک، تکفیر است. در قانون کلیسایی و اعتقادنامه کاتولیکی مطرح است(Code of Canon Law, 2006, can. P. 751)، در کلیسای کاتولیک صدور حکم و اجرای حکم دو مقوله جداگانه هستند، در سیر تاریخی کلیسای کاتولیک، صدور حکم بر عهده کلیسا بوده و اجرای حکم بر عهده حاکمان و دولت ها بوده است. اگر چه در این زمینه تخلفاتی صورت گرفته است، اما رویه به این گونه بوده است. در قرون گذشته، اگر این احکام اجرایی شده به دلیل این بوده که جوامع خواستار این امر بوده و حاکمان نیز به پشتوانه کلیسا و مردم به آن اقدام می کردند تا جایی که بدعت گذار و مرتد را شخصی می دانستند که قصد دارد مسیر و نقشه عیسی مسیح برای هدایت انسان ها را به هم ریخته و دیگران را به وادی هلاکت و سرگردانی سوق دهد و برخورد با او، شدیدتر از برخورد با کافران بوده است. در این راستا، از مهم ترین مرتدان در عالم مسیحیت و کاتولیک می توان به جولیان مرتد، ابراهیم بن ابراهیم، لورد جورج گوردن، اشاره کرد. ابراهیم بن ابراهیم در 1794م در پای چوبه آتش به جرم ارتداد سوخت (Wigoder, 1996, v.13, p. 934) و جورج گوردن تکفیر و طرد شد (Ashwell Farr, 1971, v 10, p.582). این دو نفر، به یهودیت تغییر دین داده بودند و جولیان نیز از مسیحیت به طرف شرک رفت.
اما امروزه اجرای حکم ارتداد، به سبب فاصله بین حاکمان و کلیسا، روحیه بردبارانه پذیرش مذاهب و ادیان دیگر در جوامع (Doneger, 2006, p. 68)، باز شدن فضا پس از شورای واتیکانی دوم در کلیسای کاتولیک، پیشینه عدم تناسب جرم و جزا در محاکم، انفعال نهاد کلیسا در برابر مجامع جهانی، اومانیسم، مدرنیته، وجود انجمن های مختلف مخالف با مجازات و اعدام و حقوق بشر غربی، حقوق بشری که هزینه زیادی ازجمله وقایع تلخ، جنگ های جهانی و میلیون ها جسد سوخته برای بشر غربی داشته است، همه این امور موجب شد تا امروزه کلیسایی که از قدرت او کاسته شده، در این موضوع با تحمل بیشتری برخورد کند.
نقد و بررسی
اگرچه عالمان مسیحی در راه اعتلای دین مسیحیت تلاش های فراوانی نموده اند و قرآن نیز برخی از عالمان مسیحی را مأجور می داند (مائده: 82ـ85)، اما وقتی سیر کلی تاریخ مسیحیت، با محوریت کلیسا مورد بررسی قرار می گیرد، شاهد تاریخی پرفراز و نشیب، و گاه افراط و تفریط و تحریف هایی هستیم که این گونه امور راه را برای مخالفان دین و کاتولیک هموار نموده است. زندگی اجتماعی جزء ضرورت های حیات آدمی است و در روند زندگی اجتماعی، تزاحم و تنازع منافع افراد اجتناب ناپذیر است. ازاین رو، تنظیم روابط اجتماعی مستلزم وضع مقررات است، تا حیات اجتماعی سامان یافته و تعارضات به گونه ای عادلانه حل و فصل شوند و اعمال کیفر نوعی ضمانت اجرای حاکمیت در جامعه است، اما در ادیان الهی بحث بر سر این است که این حاکمیت باید الهی باشد، نه بشری. این همان حاکمیت دین بر اجتماع است. اما عواملی در غرب سبب شد که از حاکمیت و اقتدار کلیسا و احکام آن، که نماد دین در مغرب زمین است، کاسته شود.
کلیسا در طول حیات خود، با تشکیل شوراها، تربیت گروه های مذهبی، اعتقادنامه ها و اعتراف نامه ها، دفاعیه نویسی و در نهایت، دادگاه های تفتیش عقاید و مجازات بدعت گذاران و مرتدان، سعی در حفظ اصول و شاکله اصلی مسیحیت داشته است. اما برخی عوامل در روگردانی از مسیحیت و یا ردّ آموزه های آن تأثیرگذار بوده است. برخی از آنها عبارتند از:
1. عقلانی و موجه نبودن آموزه های اصلی مسیحیت: تثلیث، تجسد، گناه ذاتی، وجود برخی افسانه ها، بحث رابطه عقل و ایمان، از همان قرون اولیه مسیحیت تا به امروز ذهن بسیاری از متفکران را به خود مشغول کرده است؛ زیرا بسیاری از آموزه های اصلی مسیحیت نظیر تجسد، تثلیث، مرگ فدیه وار مسیح، در تعارض با عقل بوده، به گونه ای که ایمان به آنها برای بسیاری از خردمندان غیرقابل قبول بوده است. برخی از عالمان مسیحی تلاش نمودند با خارج کردن دین و آموزه های آن از حوزه فهم عقلانی، این مشکل را حل کنند. آگوستین نیز هرگاه خواسته در توجیه و توضیح برخی آموزه ها، دو چهره فلسفی و الهیاتی را با هم همراه کند، به تناقض گویی افتاده است (سلیمانی، 1389، ص 152).
کلام برخی مرتدان در مسیحیت نیز در این زمینه قابل تأمل است. یکی از مرتدان در مسیحیت جولیان مرتد(332-362.م) است. وی تنها امپراطور غیرمسیحی روم بود که می کوشید نوعی فلسفه نوافلاطونی را جایگزین اندیشه مسیحیت کند. او در مقاله ای با عنوان برضد جلیلیان، که منظور او عیسی و حواریون بود، دلایل خود را بر ترک مسیحیت این گونه بیان کرد:
انجیل ها ناقض یکدیگرند و تنها نقاط مشترکشان سخنان باورنکردنی است. همه آنها مشحون از کفر به خدا هستند خدایی که انسان را خلق کرده، حسود است از اعطاء معرفت خیر و شرّ به آدم و حوا، خدایی که انتقام گناه پدران را از فرزندان می گیرد، شریعت را نمی پذیرید، در حالی که من می توانم ده هزار فقره نقل قول از کتاب های موسی بیاورم که در آنها می گوید شریعت برای تمام زمان هاست. (به اعتقاد او) خدایان مذهب شرک نماینده نیروهای معنوی بودند(شده اند) (دورانت، 1371، ج4، ص 20ـ28).
تثلیث از آموزه های وارداتی به مسیحیت است. بیان ویل دورانت نیز شاهد خوبی بر این حقیقت است: کلیسا عقیده تثلیث را بیش از هر کس مدیون آتاناسیوس است که به مدت چند دهه (323ـ373م)، با تحمل خطرات و خطابه های تند و فصیح بر عقیده خود در شورای نیقیه(325م) ایستاد؛ امری که تا نیم قرن چنین می نمود که مسیحیت، معتقد به توحید خواهد بود و نظریه الوهیت مسیح را ترک خواهد کرد (دورانت، 1371، ج 4، ص 13). این نظریه نه تنها ترک و طرد نشد، بلکه ستون خیمه واتیکان قرار داده شد.
تناقض در احکام صادره از سوی کلیسا نیز عاملی در کم رنگ کردن جلوه مسیحیت بوده است. اساساً مسیحیت دینی است که اصول و آموزه های آن، به مرور زمان کامل شده است. در این سیر زمانی، گاه آموزه و عملی در یک زمان پذیرش آن بدعت، و در زمانی دیگر معیار راست کیشی بوده است. به عنوان نمونه، آموزه خطاناپذیری پاپ، که ابتدا توسط پتروس اولیوی مطرح شد، در سال 1324م در فتوایی از طرف ژان بیست و دوم، به عنوان عمل شیطان پدر همه دروغ ها محکوم شد. اما پاپ های قرن نوزدهم آن را احیاء کردند و در شورای واتیکانی اول رسمیت یافت (کونگ، 1384، ص 172). مخالفان این آموزه جدید، نظیر مورخ برجسته تاریخ کلیسا، پاپ ایگنازفون دولینگر و هانس کونگ از کلیسا طرد شدند (صانعی، 1387، ص 72).
نکته ای که لازم است اشاره شود، این است که در نهاد کلیسا با توجه به تصریح اناجیل، پطرس نماینده و جانشین مسیح است، اما برای پس از پطرس هیچ دلیل قطعی و نقلی نداریم که چه کسی یا کسانی جانشین پس از او هستند و مرجعیت شورای کلیسایی یا پاپ، بیشتر توافقی میان اعضای کلیسا در قرون اولیه بود که قرن ها مورد قبول مؤمنان مسیحی واقع شد. حتی قرار دادن سلسله مراتب مقدس؛ یعنی شماس و کشیش و اسقف از موارد آیین های مقدس مربوط به عصر مسیح و پطرس نیست و در قرون بعدی تصویب شد؛ امری که بیشتر جنبه کارکردی و تاریخی دارد تا دینی و الهی، و هر زمان امری، بشری شد از لوازم آن خطاپذیری و تناقض است، آن هم امور دینی که احاطه بر کل مسیر انسان از ابد تا ازل را لازم دارد. ادعای الهی کلیسا و اعمال کلیسایی سلسله مراتب کلیسا، ظرف و مظروفی است که قابل تطبیق بر هم نیست (طاهری، 1391، ص 278).
2. کم رنگ شدن عقاید و سکولار شدن کلیسا: در مسیحیت پس از اصلاح، به واسطه شکل گیری نهضت هایی در مغرب زمین که می کوشیدند علم و زندگی اخلاقی را از قیمومت کلیسا رهایی بخشیده و با تأکید بر عقل و به حاشیه بردن دین و سکولار نمودن جامعه، انسان را معیار و میزان شناخت، ارزش ها و حقانیت قرار دهند. کلیسا علی رغم دلبستگی به دین، تحت تأثیر نهضت پروتستانتیزم و روشنگری قرار گرفت و به دلیل ضعف ساختار، در سست شدن اعتقادات مسیحی در جامعه مسیحی تأثیر گذار بود.
براساس مصاحبه ای که با شماری از بومیان بریتانیا، که از مسیحیت به اسلام گرویده بودند، علت این تغییر آئین خود را، بیش از حد سکولار شدن مسیحیت و محدود شدن نقش دین در زندگی شخصی و یا به عبارت دیگر، پویا نبودن آیین مسیحیت، عنوان کرده بودند و نوکیشی خود را حرکت از جهان سکولار به جهان مقدس می دانستند (کوز، 1382).
3. افراط در مجازات و عدم تناسب بین جرم و جزا: در کلیه آئین ها و فرهنگ ها از کارهای ناپسند، نهی شده است و مجرم متناسب با جرم انجام شده، کیفر و مجازات می بیند. هرچند در جوامع اولیه، مجازات معمولاً جنبه انتقام داشت و وسیله تشفی قلب بود. اما به تدریج بر اثر تحولات اجتماعی و رشد عقلانی و تکمیل شرایع، انتقام فردی جای خود را به قصاص داد و کوشش گردید که هر جرمی را بر حسب کمّیت و کیفیت آن مجازات کنند. اما در مقطعی از تاریخ کاتولیک بخصوص در اواخر قرون وسطا، بین برخی از جرم ها و مجازات آنها تناسب دیده نمی شود. در اینجا به یک نمونه از آن اشاره می شود:
معمولاً در محاکم قضایی اثبات جرم، از سه راه اقرار مجرم، شهادت شهود و علم قاضی صورت می گیرد. اما یک شیوه هم در گذشته مرسوم بوده است که به آن ور یا قتال قضایی و در مغرب زمین اوردالی (Ordulie) می گویند. این شیوه محاکمه در دین مسیح نبوده و مورد قبول ادیان نیست، اما در برهه ای از زمان با اجازه کلیسا انجام گرفته است. اگرچه در تاریخ مسیحیت، اجرای حکم بر عهده حاکمان بوده است.
قتال قضایی، که به آن ور، اوردالی، داوری خدایان(حکم الهی)، دوره و ادای گواهی، اطلاق می شود؛ یعنی هرگاه قاضی برای اثبات جرم و بی گناهی متهمی به دلایل و مدارک و شهود کافی و قابل توجهی دسترسی نداشت، به وسایل آزمایشی مانند آب و آتش متوسل می شدند و متهم باید دست خود را در آب جوش فرو کند، یا قطعه آهن سرخ شده ای را بردارد، سه روز بعد اگر بر دست متهم اثری از سوختگی نمایان نبود، او را بی گناه می دانستند و یا دو طرف دعوا را به جان هم می انداختند و حق را به فرد غالب می دادند. در اروپا اوردالی، به دو گونه وره گرم و وره سرد بوده است. در وره سرد، هر دو را زیر آب سرد فرو می بردند، هر کس نفس او زودتر تنگ می شد و سر از آب بیرون می آورد، گناهکار بود، در وره گرم گذشتن از آتش سوزان بود، اگر به او آسیبی نمی رسید، بی گناه بود (حجتی کرمانی، 1369، ص 21ـ59).
این قانون در حوزه حاکمیت کلیسا اجرا می شده و اهمیت آن تا آنجاست که پاپ اینوست سوم در شورای چهارم لاتران (1198-1216م) از این شورا خواست تا قانون ور را ممنوع کند (باغبانی و رسول زاده، 1389، ص 364).
4. نحوه برخورد با ظلم و ظالم: یکی از اهداف پیامبر الهی حضرت عیسی علیه السلام، مبازره با طاغوت و ظلم بوده است. اما آنچه که از تاریخ مسیحیت به دست می آید، تقویت ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم بوده است. به بهانه آنکه حاکمان، سایه خدا در زمینند. مسیحیان دوست ندارند که حضرت عیسی فردی انقلابی معرفی شود و یا کسی وی را شهید بنامد. می توان گفت: پولس سیاست تسلیم بی قیدوشرط در برابر حاکمان را به پیروانش تعلیم داد و روحیه سازش و تسلیم میراثی است که کلیسای کاتولیک از پولس به ارث برد و آن را تا به امروز حفظ کرده است. درحالی که ابعاد انقلابی حضرت عیسی علیه السلام در مقابل حاکمان و ظالمان در عهد جدید مکتوب است (لوقا 14: 25ـ27؛ مرقس 8: 34ـ35؛ لوقا 22: 36ـ38).
در سال 313م، که قیصر در گود مبارزه با کلیسا، به توافق رسیدند و با هم متحد شدند. کلیسا ثروتمندترین سازمان مذهبی شد و می رفت تا تمام دنیا را دگرگون کند، برخی دیدند که دنیا کلیسا را دگرگون کرده و مبارزه کم رنگ او با ظلم رنگ باخته، اساساً گرویدن امپراطوری به مسیحیت و دخالت قیصر در امور خدا، نظر مادیون را تقویت می کند که قائلند جنبه های تشکیلاتی مذهب همواره ساختار سیاسی روز را تقویت می کند. (توین بی، 1387، ص 446).
این شیوه مدارا و کمک به ظالم در درون کلیسا نیز مخالفانی داشته است. در سال 1968م، اسقف های کاتولیک رومی آمریکای لاتین، بر این نکته اساسی توافق کردند که کلیسا باید نقش داوری بین ستمدیدگان و ستمگران را کنار گذاشته و خود را همسوی مردم بیچاره قرار دهد. این حرکت، که الهیات رهایی بخش نام گرفت، در راستای پر کردن این خلأ در مسیحیت بوده است. حتی از این میراث پولسی، ملت ایران نیز بی بهره نمانده و در ایام سلطه استکبار بر ایران در چندین دهه، پاپ چیزی مشاهده نکرد، اما در جریان دستگیری جاسوسان آمریکایی، قلم پاپ به یاری ظالمان آمده و برای آزادی آنها به امام خمینی ره نامه می نویسد (خمینی، 1361، ج10، ص 178 و 250).
جمع بندی
ارتداد از مفاهیم چالشی در ادیان بوده و در مسیحیت کاتولیک انکار کامل ایمان مسیحی که براساس اعتقادنامه های کلیسایی شکل گرفته، موجب ارتداد و خروج از مسیحیت می شود. نپذیرفتن برتری اسقف اعظم کلیسای رم و مرجعیت پاپ، ارتداد محسوب نمی شود، بلکه به عنوان فرقه گرایی مطرح بوده، و انکار آموزه ای یا تفسیر غلط از آموزة صحیح کلیسای کاتولیک، بدعت است. اگرچه بدعت و ارتداد و شقاق در برخی موارد حکم یکسانی داشته، و از طرف کلیسا لعن و تکفیر را در پی دارد.
بررسی ارتداد در سیر تاریخی مسیحیت، در سه دوره زمانی مسیحیت اولیه، قرون وسطا و مسیحیت پس از اصلاح نشان می دهد حکم آن تکفیر بوده، اما اجرای آن به دلیل عواملی نظیر دوری کلیسا از حاکمان، عدم پذیرش جوامع و... در همه زمان ها یکسان نبوده است.
عقلانی نبودن برخی آموزه های اساسی مسیحیت کاتولیک، نظیر تثلیث، تجسد و گناه ذاتی، سکولار شدن کلیسا، عدم تناسب بین جرم و جزا و نحوة برخورد با ظالمان، زمینه های نارضایتی و گاه در شکل گیری بدعت و ارتداد تأثیرگذار بوده است.
- الياده ميرچا(ويراستار)، 1373، آيين گنوسي و مانوي، ترجمه ابوالقاسم اسماعيلپور، تهران، فكر روز.
- باغباني، جواد و عباس رسولزاده، 1389، شناخت مسيحيت، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- توفيقي حسين، 1384، آشنايي با اديان بزرگ، تهران و قم، سمت، طه، مركز جهاني علوم اسلامي.
- توين بي، آرنولد، 1387، خلاصه دوره دوازده جلدي بررسي تاريخ تمدن، ترجمة محمدحسين آريا، تهران، اميركبير.
- تيسن، هنري، بيتا، الهيات مسيحي، طاطاوس ميكائليان، بيجا، حيات ابدي.
- پطرس غوري، يوحنا، 1879م، مختصر اللاهوت، بيروت، مطبعة العمومية الكاثوليكية.
- ناس، جان، 1386، تاريخ جامع اديان، ترجمة علياصغر حكمت، چ هفدهم، تهران، علمي و فرهنگي.
- حجتي كرماني، علي، 1369، سير قضاوتها در ادوار مختلف تاريخ، تهران، مشعل دانشجو.
- خميني، روحالله، 1361، صحيفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامي.
- رهنما، اسحاق، 1391، بررسي نظريات نوديني؛ با تأكيد بر رويكرد لوئيس رمبو، (پاياننامه كارشناسي ارشد اديان ابراهيمي) قم، دانشگاه اديان.
- سارو خاچيکي، سارو، (1982) اصول مسيحيت، انتشارات حيات ابدي، چاپ دوم.
- زاكرامن، ف، 1384، درآمدي بر جامعهشناسي دين، ترجمه خ. ديهيمي، تهران، لوح فكر.
- ژيلسون، اتين، 1389، تاريخ فلسفه مسيحي در قرون وسطي، ترجمه رضا گندمي نصرآبادي، قم و تهران، دانشگاه اديان و سمت.
- اگريدي، جوان، 1377، مسيحيت و بدعتها، ترجمة عبدالرحيم سليماني، قم، طه.
- صانعي، مرتضي، 1387، خطاناپذيري پاپ، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- طاهري، محمدحسين، 1391، بررسي تطبيقي ماهيت، وثاقت، جايگاه، ساختار و عملكرد سازمان روحانيت شيعه با نهاد كليساي كاتوليك، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- سليماني، عبدالرحيم، 1389، سرشت انسان در اسلام و مسيحيت، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- كوز، علي، 1382، «سفر از جهان سكولار به جهان مقدس (تجربههاي بوميان بريتانيايي به اسلام گرويده)»، ترجمه سيدهادي سراجزاده و سيدحسين سراجزاده، نامه پژوهش، ش 7، ص 59ـ76.
- كونگ، هانس، 1384، تاريخ كليساي كاتوليك، ترجمه حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- گئو، ويدن گرن، 1376، ماني و تعليمات او، ترجمه نزهت صفاي اصفهاني، تهران، مركز.
- مالرب، ميشل، 1379، انسان و اديان نقش دين در زندگي فردي و اجتماعي، ترجمة مهران توكلي، تهران، ني.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
- مك گراث، آليستر، 1384، درسنامه الهيات مسيحي، ترجمة بهروز حدادي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- ميلر، و. م، 1981م، تاريخ كليساي قديم در امپراطوري روم و ايران، ترجمه علي نخستين، چ دوم، بيجا، حيات ابدي.
- دورانت، ويل، 1370، تاريخ تمدن، حميد عنايت و ديگران، چ سوم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.
- هوشنگي، ليلا، 1389، تاريخ و عقايد نسطوريان، تهران، بصيرت.
- هيلنز، جان، آر، 1386، فرهنگ اديان جهان، ع پاشايي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
- Ashwell Farr D. L,"Gordon Lord George", in: Britannica Encyclopedia, William Benton, 1971.
- collins, O. Gerald, and Farrugia.S, Edward G, A concise Dictionary of theology, New York, 1991.
- Rambo, L.R ,(1993) Understanding Religious Conversion, New Haven, CT: Yale university press.
- Abbott,S.J. Walter M, 1966, The Documents Of Vatican, New York, Guild Press.
- Augustine, 1991, On Grace and Free Will , A Select library of the Nicene and Post-Nicene Fathers Of the Christion Church, V. 5, T & T Clark Edinburg.
- Bokenkotter ,Thomas S, 1990, A Concise history of the catholic church, New York, Image Book.
- Broderick , Robert C, 1994, Concise Catholic Dictionary, Catechetical Guild Educational Society.
- Cross, F. 1, 1997, The Oxford Dictionary Of the christion church, London: oxford university press.
- Camelot.P.T, "nestorianism" 1981, In: New Catholic Encyclopedia,V.10, Washington D.C.: Catholic University Of America.
- _____ , 2006, Code of Canon Law , Washington. D.C .
- Cunningham Lawrence S. 2009, An Introduction to Catholicism, New York, Cambridge University Press.
- Doneger, Wendy. Eliadeh, Mircea. 2006, Britannica, Encychopeida Of World Religions, Britannica, Encychopeida.
- Eliade, Mircea, 1993, The Encyclopedia Of Religion, Macmillan Publishing Company, New York, 16v.
- Kong Hans, 2003, The Catholic Church: A Short History, Translated By: John Bowden, New York, A Modern Library Chronicles Book.
- Lawlor, F. X. "Apostasy" 1981, in New Catholic Encyclopedia, V.18, Washington D.C.: Catholic University Of America.
- O,Collins, Gerald and Mario Farrugia, 2003, Catholicism: The Story of Catholic Christionity, New York: Oxford University Press Inc.
- Quispel, Gilles. "Gnosticism" 1971, in Britannica Encyclopedia, Willaim Benton Publisher.
- _____ , 2010, Oxford Advanced Learners Dictionary.
- _____ , 1994, Catechism of the Catholic Church, Catholic Church.
- Schaff, P., 1919, Creeds of Christendom, NewYork, Harper.
- Walsh, Michael, 2005, Roman Catholicism: The Basics, London & New York, Rutledge, by Taylor & Francis Inc.
- Wigoder, Geoffrey, 1996, Encyclopedia Judaica, Encyclopedia Judaica Jerusalen, Israel.