آخرالزمان و حیات اخروی در یهودیت و مسیحیت
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
b) آخرالزمان و حیات اخروی در یهودیت
مفهوم آخرالزمان در طول تاریخ یهود تحولاتی را گذرانده است. در کتابهایی که از آخرالزمان سخن به میان آمده، مطالبی مطرح شده که از فرهنگ های بابلی، مصری، کنعانی، یونانی و ایرانی ریشه گرفته است. گروهی از کسانی که در مجاورت بنی اسرائیل زندگی می کردند، به حیات پس از مرگ، به صورت زندگی در قبر عقیده داشتند. به همین دلیل، آنان همراه مردگان خود در گورها وسایل زندگی قرار میدادند تا در جهان دیگر از آنها استفاده کنند. برخی از پژوهشگران پنداشته اند یهودیان اعتقاد به رستاخیز مردگان را از ایرانیان عهد باستان گرفتهاند. به گفته آنان، این اعتقاد پس از بازگشت از بابل پدید آمد.2 ایرانیان عقیده داشتند در زمان آینده، پس از آنکه «سپنته مئنیو» خدای خیر و روشنایی بر هماورد خود «اَنْگْره مِئنیو» خدای شر و تاریکی پیروز شود و او را نابود کند، مردگان برخواهند خاست.
c) اخبار وحشتناک آخرالزمان
در بیشتر پیشگوییهای مربوط به آخرالزمان، خبرهای وحشتناک و نگرانکنندهای وجود دارد. رؤیاها و هشدارها دربارة آخرالزمان و توصیف علائم ظهور موعود، از موضوع های رایج در ادبیات پیشگویی است و انبیا از تشویشها و پریشانیهای پیش از دوران گشایش سخن گفته اند.3 در بابهای 38 و 39 کتاب حزقیال،نبرد یأجوج و مأجوج4 از نشانه های آخرالزمان به شمار رفته است. توصیف و پیشگویی یوئیل از «روز عظیم و مهیب خداوند» و بلاهای طاقت فرسای آن و گردآوری «باقیماندگان»، نمونهای از این امور است: «آفتاب به تاریکی و ماه به خون مبدل خواهند شد؛ پیش از ظهور یوم عظیم و مهیب خداوند. و واقع خواهد شد هرکه نام خداوند را بخواند نجات یابد ...».5
در گذشته برخی از بزرگان یهود از ترس این حوادث و فتنهها دعا میکردند خدا ظهور ماشیح را در عصر آنان قرار ندهد.6 توصیف این حوادث در تلمود7 که آن را «تورات شفاهی» نیز مینامند، آمده است. هر وقت ببینی که دولت ها با هم به جنگ می پردازند، منتظر قدوم ماشیح باش. بدان که همین طور است؛ چون در دوره ابراهیم نیز چنین شد، و هنگامی که دولتها با هم به جنگ پرداختند، برای ابراهیم نجات حاصل شد.8 مقدمة ظهور ماشیح، دوران هفت ساله ای است که در سال هفتم آن جنگ هایی درخواهد گرفت و در پایان آن ماشیح فرزند داود ظهور خواهد کرد.9
در تومارهای بحرالمیت10 «روز داوری» و «روز خداوند» بسیار نزدیک تصور شده است. نویسندگان این تومارها از پیروان خود می خواهند تا هر لحظه منتظر فرارسیدن آن روز باشند. یکی از این تومارها «جنگ فرزندان نور با فرزندان ظلمت» نام دارد. این تومار جنگ بزرگی را شرح می دهد که در آخرالزمان میان نیروهای خیر و شر در خواهد گرفت و سرانجام پس از چهل سال فرزندان نور به یاری خداوند و فرشتگان، بر فرزندان ظلمت و نیروهای شیطانی پیروز خواهند شد. تومار دیگری به نام «سرود شکرگزاری» از داوری بزرگ و پاک شدن جهان از گناه، فساد، مرگ و نو شدن هستی سخن میگوید.11
این اندیشه همچنان ادامه داشته تا جایی که بر اساس پیشگویی کتاب زوهر12 دوران پیش از آمدن ماشیح برای بنیاسرائیل وحشتناک و محنتبار خواهد بود. امتها در ستمکردن به بنیاسرائیل بر یکدیگر سبقت و پیشی خواهند گرفت و «هر گرفتاری تازه چنان شدید خواهد بود؛ که گرفتاریهای قبلی را از یادها خواهد برد». پیش از آمدن ماشیح یک ستون آتش در جهان ظاهر خواهد شد و چهل روز در برابر چشمان اقوام روی زمین برپا خواهد بود.13
d) ماشیَح
یکی از دورههای تاریخی قوم یهود دورة پادشاهان است. کسانی که در این دوره به پادشاهی میرسیدند، به دست انبیا با روغن مسح و به «ماشیح» ملقب میشدند.14 ماشیح در زبان عبری به معنای «مسح شده» است. ماشیح افزون بر قدرت اجرایی یک پادشاه، جنبة روحانی نیز پیدا میکرد. از پادشاهی که به ماشیح ملقب میشد، انتظار میرفت ظلم را ریشهکن و عدالت را در جامعه جاری کند. پادشاه یهود پس از مسح با روغن به وسیلة نبی، حاکمیت الاهی پیدا می کرد و اطاعت از او بر همگان واجب میشد.
افزون بر این، در زمان های بعد، یهودیان کسانی را که از آنان چنین انتظاری می رفت، گرچه مسح نشده باشند، ماشیح مینامیدند. برای نمونه، کورش که به یهودیان خدمت کرده بود، در کتاب اشعیا «مسیح خداوند»15 نامیده میشود؛ در حالی که چیزی پیرامون مسح شدن وی در جایی نیامده است. یهودیان تحقق آرزوها و رؤیاهای خود را در شخصیت یک منجی میدیدند. موسی، یوشع، شائول (طالوت) و داوود، نمونههایی از منجیان بنیاسرائیل در گذشته بودند. شائول، داوود و همچنین پسرش سلیمان پادشاه مسح شده بودند و لقب «ماشیح» داشتند.
در کتابهایی که در زمان اسارت بابلی نگاشته شده است، نهایت آرزو و انتظار بنیاسرائیل بازگشت به اورشلیم، تجدید بنای معبد، ظهور پادشاهی از نسل داوود و تحقق وعده خداوند در سرزمین موعود است.
بر اساس کتاب دانیال، وی در میان اولین گروه از اسیرانی بود که نزدیک شش قرن قبل از میلاد از اورشلیم به بابل برده شدند؛ اما نقادان کتاب مقدس تاریخ نگارش کتاب دانیال را به دورة مکابیان (میانة قرن دوم قبل از میلاد) نسبت میدهند و نخستین کسی که به این نکته پی برده، فرفوریوس16 در قرن سوم میلادی بوده است. بنابراین، نویسندة ناشناسی حدود 400 سال پس از دوران اسارت بابلی، آن کتاب را نوشته، و به دانیال نسبت داده است. در نتیجه، کتاب دانیال در دوران انقطاع وحی نوشته شده و از آخرین کتاب های عهد عتیق است؛ زیرا عالمان یهود اتفاق نظر دارند که نبوت با نخستین ویرانی معبد قطع شد و تنها عدة اندکی از پیامبران که در بابل در اسارت بودند، از نبوت داشتند و با درگذشت آنان، نبوت در بنی اسرائیل پایان یافت. در کتاب دانیال، منجی یهود در شخصیت یک ماشیح شکل می گیرد. این تنها موردی است که عهد عتیق از ماشیح به عنوان یک موعود تعبیر می کند.17
e) ماشیح موعود
ملت ها به گذشته خویش می بالند و دوران طلایی تاریخ خود را در آن میبینند. آنها همچنین دل در گرو آینده دارند و با امید به فرارسیدن آن، روزگار را سپری میکنند.در این رهگذر، قوم یهود نیز مستثنا نیست و مانند دیگران با یادآوری گذشتة شکوهمند خویش در عصر داوود و سلیمان، پیوسته در انتظار آیندهای درخشان است. در کتابهای پیشگویی عهد عتیق، این اندیشه پیدا شد که آخرالزمان با سختیها و محنتهای غیرقابل تصوری همراه است، اما خداوند از قوم خود به وسیلة یک ماشیح موعود حمایت خواهد کرد.
یهودیان در تاریخ محنتبار خود، هرگونه خواری و شکنجهای را به این امید بر خود هموار کردهاند که روزی ماشیح بیاید و آنان را از خواری و رنج نجات دهد. به مرور زمان واژه ماشیح برای اشاره به موعود یهود به کار رفت و دل های بنیاسرائیل از عشق به ماشیح موعود لبریز شد. برخی از یهودیان این آرمان را توسعه دادند و مسائلی بر آن افزودند و گفتند که در دوران ماشیح، برکات طبیعت افزایش مییابد. آنان برای دوران ماشیح چیزهایی را بیان کردند که حتی در زمان داوود و سلیمان وجود نداشت.18
در تلمود، صدها بار به ماشیح و رسالت او اشاره شده است. به عقیدة عموم یهودیان، ظهور ماشیح و فعالیت های او برای بهبود وضع جهان و تأمین سعادت بشر، قسمتی از نقشة خداوند در آغاز آفرینش جهان بوده است.19 در یک میدراش اینگونه آمده است: «از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشیح به دنیا آمد؛ زیرا (لزوم وجود او) حتی پیش از آنکه جهان آفریده شود، به ذهن (خداوند) خطور کرد».20
f) هویت ماشیح موعود
عالمان یهود دربارة این موضوع که ماشیح موعود چه کسی خواهد بود، تحقیقات فراوانی انجام داده اند. آنان برای روشن شدن این مطلب آیههای کتاب مقدس را به دقت مطالعه و موشکافی کرده اند.پیرامون هویت ماشیح موعود عقاید مختلفی اظهار شده است. برخی از صاحب نظران یهودی ماشیح موعود را با داوود پادشاه یکی دانستهاند. در کتاب هوشع میخوانیم: «بعد از آن بنیاسرائیل بازگشت نموده، یهوه خدای خویش و پادشاه خود داوود را خواهند طلبید»21. دانشمندان این سخن را چنین تفسیر کردهاند که «این پادشاه ماشیح است. اگر او جزو زندگان باشد، اسمش داوود است، و اگر هم جزو مردگان باشد (که بعد زنده خواهند شد) نامش داوود است».22
حزقیا نیز از کسانی است که برخی وی را ماشیح موعود دانستهاند. او یکی از پادشاهان یهود بود که بنیاسرائیل وی را به خداترسی و مبارزه با بت پرستی میشناختند. در دوران حزقیا وضع دینی و اخلاقی مردم بهبود یافت. در قرن اول میلادی، یکی از عالمان یهودی برجسته در بستر مرگ خطاب به شاگردانش میگوید: «برای آمدن حزقیا پسر داوود یک تخت پادشاهی آماده کنید».23 در ضمن این امر نشان میدهد که امید به آمدن ماشیح موعود تا چه اندازه قوت داشته است و افرادی به تحقق سریع آن خوش بین بودهاند.
g) نام های ماشیح موعود
اهمیت ماشیح موعود در فرهنگ دینی یهود تا آنجاست که گفته میشود نام او پیش از آفرینش جهان آفریده شده است: «پیش از آنکه عالم هستی به وجود آید، هفت چیز آفریده شد: تورات، توبه، باغ عدن، جهنم، عرش الاهی، بیتالمقدس و نام ماشیح».24
برجستهترین و معروفترین نامی که در یهود به ماشیح داده شده، «داوود» است:
ذات قدوس خداوند در آینده داوود دیگری را برای ملت اسرائیل برپا خواهد ساخت. چنانکه مکتوب است: «ایشان خداوند خدای خود و داوود پادشاه خویش را که برای ایشان برپا خواهم ساخت، خدمت خواهند کرد» (ارمیا 30: 9). گفته نشده است «برپا ساختم»، بلکه «برپا خواهم ساخت».25
افزون بر نامهای داوود و حزقیا پسر داوود که اندکی پیش گفته شد، بر اساس تفسیر عالمان یهود از کتاب مقدس، نامهای دیگری نیز به ماشیح اشاره دارند:
گروهی می گویند نامش «شیلو»26 خواهد بود؛ چنانکه مکتوب است: «تا که شیلو بیاید» (پیدایش 49: 10)؛جمعی میگویند: اسم او «یینون» خواهد بود؛ چنان که آمده است: «نام او تا ابد باقی خواهد ماند، و اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد» (مزامیر 72: 17)؛گروهی میگویند: اسم او «حنینا» خواهد بود؛ چنان که گفته شده است: «زیرا که بر شما ترحم ( به عبری: «حنینا») نخواهم کرد» (ارمیا 16: 13)؛برخی او را «منحم» (تسلیدهنده) می دانند؛ آنگونه که نوشته شده: «زیرا تسلی دهنده و تازه کننده جانم از من دور شده است» (مراثی ارمیا 1: 16)؛ برخی او را «صمح» (شاخه و نهال) نامیده اند؛ زیرا در عهد عتیق می خوانیم: «اینک مردی که به شاخه مسمی است و از مکان خود خواهد رویید و هیکل خداوند را بنا خواهد نمود ... و بر کرسی او جلوس نموده، حکمرانی خواهد کرد» (زکریا 6: 12ـ 13). ارزش عددی این دو نام یعنی منحم و صمح برابر و معادل 138 است. عده ای او را «برنفله» (فرزند افتاده) می نامند؛ زیرا چنین نوشته شده است: «در آن روز خیمه داوود را که افتاده است، بر پا خواهم نمود» (عاموس 9: 11).27
یکی دیگر از نامهای ماشیح «حدرک» (حد: سخت، نیز؛ ر.ک: نرم، معتدل) خواهد بود؛ زیرا او با امتها به سختی و با یهود به نرمی رفتار خواهد کرد.
h) ویژگیهای ماشیح موعود
کتاب اشعیا یکی از برجستهترین کتابهای پیشگویی در عهد عتیق است. یهودیان با استناد به این کتاب و در نظر گرفتن ویژگیهای نمادین موعود خود، بر این باور بودند که ماشیح موعود باید از خاندان داوود و از زادگاه او یعنی شهر بیتلحم باشد؛ زیرا کتاب اشعیا نجات بنیاسرائیل را در شخصیت فرزندی از خاندان داوود میداند. اشعیا از نهالی سخن میگوید که از تنة یسی (پدر داوود) بیرون آمده، روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. او مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به نفع مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود.28
همچنین عالمان یهود بر اساس پیشگویی اشعیا نتیجه گرفتهاند که ماشیح موعود باید «بلاکشیده» باشد و از طبقه رنجدیدگان محسوب شود: «لیکن او غمهای ما را بر خود گرفت و دردهای ما را بر خویش حمل نمود و ما او را از جانب خدا زحمتکشیده و مضروب و مبتلا گمان بردیم. حال آنکه به سبب تقصیرهای ما مجروح، و به سبب گناهان ما کوفته گردید».29
i) الیاس و ماشیح موعود
در پیشگویی ها، از شخصیتهایی مثبت در کنار ماشیح و شخصیتهایی منفی در برابر او نیز سخن به میان میآید. در یهودیت، شخصیت مثبتی که کنار ماشیح قرار میگیرد، الیاس30 است. در عهد عتیق میخوانیم الیاس کسی است که در گردباد به آسمان صعود کرد.31 در نوشتههای پس از اسارت بابل، بازگشت الیاس نبی با آخرالزمان پیوند خورده است. او به منزلة پیشاهنگ ماشیح مطرح میشود. الیاس در واداشتن یهود به توبه و پیریزی صلح و آرامش میان طبقات مختلف و برگرداندن دلهای پدران و فرزندان به یکدیگر نقش مهمی خواهد داشت. خداوند از زبان نبی خود ملاکی میگوید: «اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد و او دل پدران را به سوی پسران و دل پسران را به سوی پدران خواهد برگردانید؛ مبادا بیایم و زمین را به لعنت بزنم».32
در اپوکریفای عهد عتیق نیز یشوع بن سیراخ خطاب به الیاس که به آسمان رفته است، میگوید: «در هشدارهای روزگار آینده نوشته شده است که تو خشم خداوند را پیش از انفجارش فرو مینشانی و قلب پدر را به سوی پسر باز میگردانی و صلح را میان فرزندان یعقوب برقرار میکنی. خوشا به حال کسی که تو را ببیند و در شوق تو بمیرد! ما نیز برای خود حیاتی خواهیم داشت».33
امور ذیل را از جمله فعالیتهای الیاس شمردهاند:
1. تنظیم همة مواد شریعت و تفسیر کتاب مقدس؛
2. تصحیح همه نسبنامههایی که با گذشت زمان تغییر کرده است؛
3. به قتل رساندن سمائیل، یعنی شیطان، سرچشمة تمامی شرور؛
4. اجرای معجزات هفت گانه که یکی از آنها زنده کردن ماشیح بن یوسف34 خواهد بود.35
در اذهان بنیاسرائیل و معاصران حضرت عیسی(ع) در دو هزار سال پیش نیز انتظار بازگشت الیاس وجود داشته است.36 در اناجیل آمده است که حضرت عیسی(ع) یحیای تعمیددهنده را که به امر هیرودیس تیترارخ زندانی شده بود، با الیاس برابر میدانست.37 البته خود حضرت یحیی(ع) به رهبران یهود گفته بود که وی الیاس نیست.38
j) دجّال و ماشیح موعود
شخصیت منفیای که در مقابل ماشیح قرار میگیرد، به دجال معروف است. واژه «دجل» در زبان عربی به معنای «دروغ» و دجال به معنای «بسیار دروغگو» است. از این رو، آب طلا که غیر واقع را واقع جلوه میدهد، «دجال» نامیده میشود. دجال لقب دغل باز و ستمگری است که در آخرالزمان مردم را گمراه خواهد کرد و سرانجام به دست ماشیح موعود کشته خواهد شد. یهودیان وی را «آرمیلوس» مینامند. آرمیلوس39 موجودی است که در اسطورهای از شیطان و تندیس مرمرین زنی در رم زاده می شود. یهود او را «زاده شیطان و سنگ» و «پادشاه خبیث» می خوانند.
k) مصادیق ماشیح در گذشته
در طول تاریخ یهود، صدها تن ماشیح خوانده شدهاند. بعضی از آنان خود چنین ادعایی داشتهاند و برخی، بدون اینکه ادعایی داشته باشند، دیگران آنان را ماشیح دانسته اند. موعود دروغین به زبان عبری «ماشیح شقر» خوانده میشود.یوسفوس مورخ مشهور یهود در مواردی از آثار خود شرح داده است که چگونه پیش از خرابی دوم معبد اورشلیم در سال 70 م، افرادی ادعا کردهاند همان نجاتدهندهای هستند که انبیا ظهور او را پیشگویی کرده اند. یهودیان عقیده دارند که حضرت عیسی(ع) یک ماشیح کاذب بوده است و تاریخ یهود مدعیانِ مانند وی را بسیار دیده است. حضرت عیسی(ع) توقعی را که یهودیان از ماشیح موعود داشتند، برنیاورد و آلام و مصائب قوم یهود را کاهش نداد.
در سال 131 م، امپراتور هادریانوس در فرمانی ختنه و تعلیمات شریعت یهود را ممنوع کرد. به دنبال آن، یهودیان به رهبری «برکوخوا» (فرزند ستاره) در سال 132 م قیام کردند. برخی از بزرگان یهود او را به عنوان ماشیح موعود پذیرفتند و بر این قیام مهر تأیید زدند. برکوخوا از خاندان داوود نبود، ولی پیروانش او را مصداق این آیه میدانستند: «ستارهای (در عبری: کوخاو) از یعقوب طلوع خواهد کرد» (اعداد 24 : 17). در مقابل، کسانی وی را «برکوزبا» (زاده دروغ) میخواندند و میگفتند ماشیحِ فرزند داوود هنوز نیامده است.
در سال 755 م. ابوعیسی از یهودیان اصفهان در مقام ماشیح اعلام کرد که قوم یهود را از یوغ بیگانگان رهایی خواهد بخشید. او خود را خاتم پیامبران خواند و در مقابل خلافت عباسی شورش کرد. ابوعیسی تحت تأثیر مسیحیت طلاق را ممنوع دانست و خوردن گوشت و نوشیدن شراب و سوگواری برای ویرانی معبد را حرام کرد. شورش او پس از چند سال سرکوب، و ابوعیسی کشته شد. پیروانش اعلام کردند که ابوعیسی زنده، ولی از دیدهها پنهان شده است. پس از او، فرقة «عیسویه» یا «اصفهانیه» تأسیس شد و نزدیک به سه قرن پایدار ماند.40 گفته میشود که یودغان و عنان بن داوود بنیان گذاران فرقه قرایی تحت تأثیر افکار و دیدگاه های ابوعیسی بوده اند.
یهودا یودغان اهل همدان نیز مدعی بود که او ماشیح موعود است. بسیاری از عقاید وی شبیه ابوعیسی بود. یودغان رعایت آداب و رسوم شنبه و اعیاد را برای یهودیان الزامی نمی دانست. یودغان عقیده داشت که انسان دارای اختیار است و اجباری در کارهای وی نیست. یودغان با گرایش به شیوههای تفسیری معتزله برای عهد عتیق، به ویژه بخشهایی که برای خداوند صفات انسانی قائل شده است، تفسیری باطنی ارائه می داد. وی بنیان گذار فرقه یهودی یودغانیه بود. پیروان یودغان تا سالها پس از مرگ او به بازگشت وی معتقد بودند.41
شبتای صبی (1626ـ1676 م) در شهر ازمیر در غرب ترکیه به دنیا آمد. او پس از فراگرفتن آموزشهای سنتی به تحصیل تورات و تلمود پرداخت. صبی پس از مطالعه و بررسی الاهیات و عرفان یهود در سال 1648م مدعی شد که ماشیح موعود است. او در سال 1665م. وارد بیتالمقدس شد. وی سوار بر اسبی با هواداران خود هفت بار در شهر بیتالمقدس طواف کرد. صبی در سال 1666م. به استانبول رفت و در آنجا بازداشت شد. پادشاه عثمانی از او خواست مسلمان شود. شبتای صبی پس از پذیرفتن اسلام با یک بانوی مسلمان ازدواج کرد. پیروان وی را «شبتین» یا «دونمه» (مبدل شده) نامیده اند. آنان در ظاهر به سنت های اسلامی وفادار، و در باطن به آداب و سنن یهودی پایبند هستند. جمعی از آنان اکنون در ترکیه زندگی می کنند.
l) تعیین زمان ظهور ماشیح
در طی قرون متمادی، در کنار اندیشه ظهور موعود، همواره توقیت نیز مطرح بوده است. تخریب معبد و شرایط دشوار پس از آن، آرزوی بازگشت حکومت داوودی را میان قوم یهود تشدید میکرد؛ کسانی زمان آن را بسیار نزدیک میپنداشتند و حتی روز و ساعت آن را تعیین میکردند. در کتاب دانیال از دورانهای مختلفی یاد شده است: «زمانی و دو زمان و نصف زمان» (7: 25)؛ «2300شب و روز» (8: 14)؛ «1290 روز» (12: 11). «1335 روز» (12:12). نمونهای از این توقیتهای مبهم چنین است:
پس بدان و بفهم که از صدور فرمان به جهت تعمیر نمودن و بنا کردن اورشلیم تا (ظهور) مسیح رئیس هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بود و (اورشلیم) با کوچهها و حصار در زمانهای تنگی تعمیر و بنا خواهد شد و بعد از آن، شصت و دو هفته مسیح منقطع خواهد گردید و از آن او نخواهد بود، بلکه قوم آن رئیس که میآید، شهر و قدس را خراب خواهند ساخت و آخر او در آن سیلاب خواهد بود و تا آخر جنگ خرابیها معین است.42
برای هر یک از این توقیت ها، تفسیرها و تاویل هایی صورت گرفته تا با زمان های مورد نظر نویسندگان بعدی منطبق باشد و در نتیجه، از توقیت های مذکور، توقیت های تازه ای پدید آمده است. در تلمود نیز توقیت هایی دیده می شود که بیشتر آنها حدود پایان قرن پنجم میلادی را زمان ظهور مسیحا می داند:
الیاس نبی به یکی از دانشمندان گفت: «دنیا دست کم 85 یوول (یوبیل) دوام خواهد داشت و در یوول آخرین ماشیح فرزند داوود خواهد آمد». آن دانشمند از الیاس پرسید: آیا ماشیح در آغاز آن یوول ظهور خواهد کرد یا در پایان آن؟ الیاس جواب داد: نمی دانم.43 هر یوول 50 سال است و این پیشگویی سال های بین 440 تا 490 میلادی را در بر میگیرد. در سال 4231 از آفرینش (سال 471 میلادی) اگر کسی به تو پیشنهاد کند که زمینی را که یک هزار دینار ارزش دارد به یک دینار خریداری کن، نپذیر.44
نویسنده کتابگنجیهای از تلمود، علت نهی را این دانسته که در آن وقت ماشیح ظهور خواهد کرد و ارزش زمین از بین خواهد رفت.45
در کتاب زوهر، با استفاده از محاسبات پیچیدة حروف اسم اعظم خدا، زمان آمدن ماشیح تعیین شده است. از این محاسبات چنین برمی آید که نویسنده کتاب زوهر توقع داشته است ماشیح در سال 1300 م ظهور کند. در این کتاب، تاریخهای دیگری نیز برای آغاز عصر مسیحایی آمده است که شاید آنها را کسانی در زمانهای بعد افزوده باشند تا هنگام ظهور را با عصر خود منطبق سازند.
در منابع یهودیت آمده است که هزارههای جهان با تعداد روزهای آفرینش تناسب دارد. خدا جهان را پیش از هزارة هفتم نوسازی نخواهد کرد و جهان در هزارة هفتم نابود خواهد شد. در بیشتر این محاسبات، از اعداد نمادین 7 و 40 استفاده شده است و در آنها بر باب دوازدهم کتاب دانیال تکیه میشود.با بینتیجه ماندن این محاسبات علمای یهود هر گونه تعیین وقت را نادرست خواندند و زمان آن را از اسرار الاهی دانستند؛ زیرا این پیشگوییها و محاسبات امیدهایی را در دل مردم پدید میآورد که پس از تحقق نیافتن آنها موجب نومیدی میشد: «لعنت بر کسانی باد که تاریخ پایان ذلت اسرائیل و ظهور ماشیح را محاسبه میکنند. زیرا ایشان چنین ادعا مینمایند که اگر تاریخ پایان ذلت فرا رسید و ماشیح نیامد، هرگز دیگر نخواهد آمد. ... لکن همواره منتظر ظهور او باش».46
در برابر دیدگاهی که بر اساس آن خداوند زمان مشخصی را برای آغاز دوران ماشیح در نظر گرفته است، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد؛ براساس این دیدگاه زمان ظهور ماشیح از قبل معین نشده است؛ بلکه بنا بر رفتار و کردار مردم تغییر خواهد کرد. از این کلام که «من خداوند در وقت خودش آن را تسریع خواهم کرد». (اشعیا 60: 22) اینگونه استنباط شده است که «اگر (ملت اسرائیل) استحقاق آن را داشته باشد، نجات ایشان را تسریع خواهم کرد و اگر استحقاق نداشته باشد، در وقت خودش (آنان را نجات خواهم داد)».47
در تلمود میخوانیم: «توبه کاری عظیم است؛ زیرا که نجات را نزدیک میکند»؛48 «ظهور او تنها به توبه مردم و کارهای نیکی که انجام میدهند، بستگی دارد».49 «اگر ملت اسرائیل فقط یک روز توبه کند، بلافاصله (ماشیح) فرزند داوود خواهد آمد. اگر ملت اسرائیل فقط یک (شبانهروز) شنبه را به طور صحیح و کامل نگه دارد، بیدرنگ فرزند داوود خواهد آمد».50
m) نشانههای ظهور ماشیح
عالمان یهود با یادآوری علائم پیش از ظهور برای دلداری افراد و بالا بردن روحیة مقاومت تلاش میکردند. آنان از «دردهای زایمان دورة ماشیح» سخن میگفتند51 و به مردم یادآور میشدند که پیش از ظهور ماشیح، آشفتگی و فساد در جهان به نهایت خواهد رسید. برخی از این علائم در اخلاق انسانها و برخی در طبیعت آشکار خواهد شد. بر این اساس، بیبندوباری افزایش خواهد یافت و جوانان احترام والدین، صالحان و سالمندان را رعایت نخواهند کرد؛ روابط خویشاوندی به سردی خواهد گرایید و بسیاری از مردم دچار فقر و تنگدستی خواهند بود؛52 کارگزاران شریعت، اعتباری نخواهند داشت و بسیاری از مردم مورد تهمت واقع خواهند شد؛ هرج و مرج بر همه چیز مسلط خواهد شد53 و حتی میان حکیمان جنگ و ستیز پدید خواهد آمد.54 در تلمود میخوانیم:
در دورهای که ماشیح ظهور میکند، جوانان به پیران بیاحترامی کرده، آنان را خجالت خواهند داد و پیران در جلوی جوانان بپا خواهند ایستاد. دختر با مادر خود و عروس با مادر شوهر مخالفت خواهد کرد و فرزند از پدر خود خجالت نخواهد کشید. محل تحصیل و مطالعه به اماکن فساد تبدیل، و دانش دبیران فاسد خواهد شد. کسانی که از خطا کردن بترسند، منفور خواهند بود.55
هنگامی که دیدید نسلها کاهش مییابند و مشکلات بسیاری بر بنیاسرائیل فرو می ریزند، منتظر آمدنش باشید ... ماشیح در دورهای ظهور خواهد کرد که همة مردم آن یا معصوم باشند یا مجرم.56
طی دوران هفت ساله ای که ماشیح در آن ظهور خواهد کرد، این آیه به وقوع خواهد پیوست: «بر یک شهر بارانیدم و بر شهر دیگر نبارانیدم» (عاموس4: 7). در سال دوم تیرهای قحطی رها خواهند شد. در سال سوم قحطی شدیدی حکمفرما خواهد شد؛ مردان و زنان و کودکان و اشخاص متقی و پارسا و قدیسی خواهند مرد و آموزندگان تورات آن را فراموش خواهند کرد. در سال چهارم، سیری و وفور نعمت خواهد بود؛ ولی نه به طور کامل. در سال پنجم سیری و فراوانی عظیمی حکمفرما خواهد شد و مردم خواهد خورد و خواهند نوشید و شاد خواهند بود و تورات به سوی آموزندگانش باز خواهد گشت. در سال ششم صداهایی (آسمانی) به گوش خواهد رسید. در سال هفتم جنگ ها در خواهند گرفت، و در پایان این دوران هفت ساله، پسر داوود ظهور خواهد کرد.57
n) روزگار ماشیح موعود
در لابه لای نوشته های یهود، از روزگاری که درد و رنج به سر آید و صلح پایدار فراگیر شود، سخن به میان آمده است. برخی با استناد به کتابهای عهد عتیق، آن دوران باشکوه را دوران ماشیح دانستهاند و آن زمان را اینگونه به تصویر کشیدهاند:
ذات قدوس متبارک ده چیز را در دوران ماشیح تازه خواهد کرد:
1. او خود جهان را به نور خویش روشن خواهد کرد؛
2. خداوند از اورشلیم آب روان جاری خواهد ساخت و هر کسی را که بیماری داشته باشد، به واسطه آن شفا خواهد داد؛
3. درختان را وادار میکند تا هر ماه میوه بیاورند؛
4. تمام شهرهای ویران را از نو آباد خواهد کرد؛
5. خداوند اورشلیم را با سنگهای یاقوت کبود از نو بنا خواهد کرد؛
6. صلح جاویدان در سراسر طبیعت حکمفرما خواهد شد؛
7. خداوند همة حیوانات و خزندگان را فراخوانده، با آنها و با تمام اسرائیل عهد خواهد بست؛
8. گریه و شیون و زاری در جهان نخواهد بود؛
9. دیگر مرگ در دنیا وجود نخواهد داشت؛
10. نه غم و اندوهی وجود خواهد داشت و نه آه و نالهای به گوش خواهد رسید.58
در روزگار ماشیح، مردم از نظر حسن اخلاق و انجام اعمال نیک به کمال خواهند رسید. با فرا رسیدن آن دوران فرخنده، انسانها نیازی به پیامبران نخواهند داشت؛ زیرا مردم از نظر عقلانی و اخلاقی کامل خواهند بود و به درجهای خواهند رسید که وحی الاهی بر آنان فرود خواهد آمد. چنانکه گفته شده است: «و بعد از آن، روح خود را بر همة بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوت خواهند نمود و پیران شما و جوانان شما رؤیاها خواهند دید».59 آری، در آن زمان گرگ با بره زندگی خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید؛ زیرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود.60
اندیشة آمدن موعود برگزیده در کتابهای سودْاِپیگْرافایی61 (نوشتههای جعلی) نیز یافت میشود. این آثار از قرن دوم قبل از میلاد در جوامع یهودی رایج شده است.62 در یکی از آن نوشتهها چنین میخوانیم:
و در آن روزگار، زمین چیزهایی را که به آن سپردهاند، برخواهد گرداند و شئول چیزهایی را که به آن سپردهاند و او آنها را دریافت کرده است، برخواهد گرداند و هلاکت دیون خود را پس خواهد داد و او [یعنی شخص برگزیده] نیکان و مقدسان را از میان آنان برخواهد گزید؛ زیرا روزی فرا رسیده است که باید آنان را نجات داد و در آن روزگار آن شخص برگزیده بر تخت خویش خواهد نشست و همة رازهای حکمت از اندرزهای دهانش جاری خواهند شد؛ زیرا خداوند روحها او را نصب کرده و به وی جلال داده است. در آن روزگار، کوهها مانند قوچها پرش خواهند کرد و تپهها مانند برههای شیر مست خواهند پرید و همة فرشتههای آسمانی خواهند شد. چهرههایشان از شادی خواهد درخشید؛ زیرا در آن روزگار شخص برگزیده برخواهد خاست و زمین شادی خواهد کرد و نیکان در آن ساکن خواهند شد و آن برگزیده روی آن راه خواهد رفت.63
در بخش هایی از تلمود از شریعت تازهای سخن گفته شده است که ماشیح آن را عرضه خواهد کرد. برخی از حکیمان یهود بر این باور بودند که در روزگار ماشیح قربانی ها، به جز قربانی شکرانه، منسوخ خواهند شد و نمازهای روزانه به جز نماز شکرگزاری، برداشته خواهند شد.64
o) رستاخیز مردگان
تصور دنیای پس از مرگ در آثار قدیم دین یهود وجود ندارد. رستاخیز مردگان در هیچ یک از اسفار پنجگانة تورات نیامده است. بر این اساس، تعبیر کلی «آخرت» را در آنها باید به معنای «عاقبت دنیوی» دانست: «تو را در بیابان «منّ» را خورانید که پدرانت آن را ندانسته بودند، تا تو را ذلیل سازد و تو را بیازماید و بر تو در آخرت احسان نماید».65
در میان یهودیان، فرقه صدوقیان منکر رستاخیز مردگان بودند66 و میگفتند با مردن جسم، روح نیز معدوم میشود و مرگ پایان موجودیت انسان است. علت انکار صدوقیان این بود که میگفتند در اسفار پنجگانة تورات، یادی از رستاخیز مردگان نشده است.67 در سنت یهودی برای اثبات وجود عقیده به زندگی پس از مرگ در تورات، به تعبیر «به قوم خود ملحق شد» استناد میشود. این تعبیر بارها در تورات در مورد مرگ افراد به کار رفته است.68 پیامبران بنی اسرائیل آخرتشناسی یهودی را گسترش دادند. در کتابهایی از عهد عتیق که پیش از اسارت بابل نگاشته شده است، «روز خداوند» پایان جهان به شمار نمیرود و در آنها از رستاخیز و پاداش و کیفر اخروی سخنی گفته نشده است. در این کتابها، روز خداوند به همین جهان مربوط میشود و قهر و غضب الاهی در این جهان، دشمنان بنیاسرائیل و گناهکاران این قوم را فرا میگیرد. سپس پادشاهی از قوم یهود، عدل و اراده خداوند را برپا میکند.
عاموس نبی اندیشة «روز خداوند»69 را به اندیشة «روز رستاخیز و جزا» تبدیل کرد. عاموس با نامیدن این روز به «روز یهوه» مفهوم آن را تغییر داده و آن را از روز انتقامجویی بنیاسرائیل از دشمنان خود به «روز جزا»70 و روز حساب و داوری جهانی تبدیل کرده است: «وای بر شما که مشتاق روز خداوند میباشید. روز خداوند برای شما چه خواهد بود؟ تاریکی و نه روشنایی»؛71 «اگر به هاویه فرو روند، دست من ایشان را از آنجا خواهد گرفت و اگر به آسمان صعود نمایند، ایشان را از آنجا فرود خواهم آورد».72
نخستین کسی که موضوع رستاخیز را به شکل عقیده بیان کرد، اشعیا بود:
مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من خواهند برخاست. ای شما که در خاک ساکنید، بیدار شده، ترنّم نمایید؛ زیرا که شبنم تو شبنم نباتات است و زمین مردگان خود را بیرون خواهد افکند».73
این موضوع در کتاب دانیال نیز آمده است؛ اما با این تفاوت که میگوید نیکان برای گرفتن مزد و بدان برای دیدن مجازات برخواهند خاست:
بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابیدهاند، بیدار خواهند شد؛ اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت حقارت و خجالت جاودانی. حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری مینمایند، مانند ستارگان خواهند بود؛ تا ابد الآباد.74
دو فقره مذکور زیربنای همة اندیشههای بعدی یهودیت و مسیحیت پیرامون آخرالزمان و حیات اخروی شد.در کتاب دوم مَکابیان که از کتابهای اپوکریفایی عهد عتیق است، اشاره هایی دربارة اعتقاد به رستاخیز و نفی رستاخیز امّت های دیگر دیده می شود:
او در نفسهای آخر به پادشاه گفت: تو میتوانی از روی ستم این زندگی زودگذر را از ما بگیری؛ اما پادشاه جهان به کسانی که در راه شریعتش میمیرند، زندگی جاودانه خواهد بخشید.75
هنگامی که آماده مرگ میشد به پادشاه گفت: «چه نیکوست که آدمی به دست مردم کشته شود، به این امید که خداوند دوباره او را برانگیزد؛ اما تو هرگز رستاخیزی نخواهی داشت».76
آنان با توسل به دعا از خداوند خواستند تا تمام گناهانشان را از یاد ببرد. یهودای شریف نیز از مردم خواست خود را از گناه بازدارند؛ زیرا با چشم خویش دیدند که چگونه گناهکاران کشته شدند. یهودا دو هزار درهم نقره از یاران خویش گرد آورد و برای تقدیم قربانی گناه به اورشلیم فرستاد و این کار بر اساس اعتقاد به رستاخیز مردگان کاری نیکو بود؛ زیرا اگر به رستاخیز مردگان امید نداشت، دعا برای مردگان کاری بیهوده و زاید بود و اگر باور نداشت پرهیزکاران پاداش کارهای نیک خویش را خواهند دید، هیچگاه برای آمرزش گناهان مردگان کفاره نمیپرداخت.77
در تلمود این عقیده وجود دارد که رستاخیز مردگان نیکوکار در همان پوششی خواهد بود که با آن به خاک سپرده شدهاند.78
p) رستاخیز و معاد روحانی
مفهوم رستاخیز نهایی در مکاشفه باروک جالب توجه است. این کتاب را شاید نویسندهای یهودی بلافاصله پس از سقوط اورشلیم نوشته باشد. بر اساس کتاب مکاشفه باروک بدنهای نیکان در رستاخیز به موجودی روحانی که «دارای جاودانگی و شکوه بیپایان» است، تبدیل، و بدنهای بدکاران نحیف و زشتتر از پیش مجازات خواهند شد.79 هنگامی که برای باروک تردید پدید آمد که آیا مردگان همانگونه که به خاک رفتهاند برخواهند خاست، یا به گونهای دیگر، خداوند پاسخ داد:
آن روز زمین مردگانی را که اکنون دریافت میکند و نگه میدارد، بدون هیچ تغییری در وضع آنها به راستی و درستی، همه را پس خواهد داد. زمین آنها را به همان شکل که دریافت کرده، تحویل خواهد داد و من آن گونه که به زمین تحویل دادم، آنها را برخواهم انگیخت، زیرا در آن زمان لازم خواهد بود نشان دهم که مردگان به زندگی برگشتهاند و آنان که رفته بودند، باز آمدهاند و چنین واقع خواهد شد که آنان تمام کسانی را که اکنون میشناسند، یک یک باز خواهند شناخت و بدین وسیله داوری استوار خواهد گردید و هر آنچه قبلاً پیرامون آن سخن گفته شده، رخ خواهد داد.80
در قرن های اخیر یکی از موادی که ربّانیون یهودی در سال 1869 م. در کنفرانس فیلادِلْفیا تدوین کردند و در کنفرانس پیتْسْبورگ در سال 1885 م. تأیید شد، چنین بود: «ایمان به رستاخیز جسم، هیچ اصل و مبنای دینی ندارد و اعتقاد به جاودانگی تنها به فناناپذیری روح دلالت میکند»؛81 «در حدود نیمة قرن نوزدهم میلادی مطالب مربوط به آمدن ماشیح و رستاخیز مردگان از نمازنامة یهودیان معبد اصلاحی هامبورگ حذف شد».82
q) رستاخیز در اندیشة یهودیان قرون وسطا
موسی بن میمون (1135ـ1204 ق) در کتاب میشنا توره، سنهدرین 10، اعتقاد به رستاخیز مردگان را یکی از اصول اساسی آیین یهود میشمارد و درباره آن مینویسد: «شخصی که به رستاخیز معتقد نباشد، دین واقعی ندارد و قطعا به یهودیت معتقد نیست. همه مردم میمیرند و جسمشان متلاشی میشود؛ اما رستاخیز برای پارسایان ذخیره شده است».
یکی از معاصران ابنمیمون از وی میخواهد این عقیده را توضیح دهد. او از این کار طفره میرود و میگوید این معجزه را نه از راه تعقل، بلکه تنها از راه ایمان میتوان بیان کرد. هنگامی که در بغداد مخالفت با کتاب دَلالَة الحائِرین ابنمیمون زیاد شد، او لازم دانست موضع خود را دربارة رستاخیز جداگانه در رسالَة البعث توضیح دهد. وی در این رساله اظهار کرد که دیدگاه او دربارة عدم جاودانگی نفس، با اعتقاد به رستاخیز تضّادی ندارد و رستاخیز، با آنکه با ادلّة عقلی قابل اثبات نیست، یک اصل اساسی یهودیت به شمار میرود.
بیشتر فیلسوفان یهودی متأخّر، دیدگاه های خود را بر آثار ابنمیمون بنا میکنند. آنان با قاطعیت بیشتری به دفاع از رستاخیز مردگان و آمدن مسیحا برمیخیزند و میکوشند حتی اگر نتوانند آن را از نظر علمی ثابت کنند، دست کم نشان دهند که مخالف علم نیست. با این وصف، بیشتر این فیلسوفان از قرار دادن عقیده به رستاخیز مردگان و آمدن مسیحا در اصول اساسی یهودیت خودداری میکنند.
ربی موسی بننحمان گروندی یا «نحمانید» (1195؟- 1270؟) متفکری با گرایشهای معنوی عمیق بود. نحمانید دیدگاههای خود را پیرامون عصر مسیحایی در کتاب خود به نام «تاریخ فرارسیدن رهایی» بیان میکند. از نظر او، معجزة رستاخیز جسمانی مردگان، گرچه با موازین معمولی عقل غیرقابل توضیح است، درک آن امکان دارد؛ زیرا بدن اگر همگام با سرشت الاهی نفس عمل کند، می تواند به جوهری خالص تبدیل شود و تا ابد باقی بماند.
حَسْدای کْرِسْکا (1340ـ1410 ق) میگوید: «رستاخیز، گرچه یک معجزه و بیرون از قلمرو استدلال عقلی است، درعین حال از امور طبیعی چندان فاصلهای ندارد». او معتقد است که ما را یارای آن نیست این عقیده رَبّانیون را نادیده بگیریم که گفتهاند: «مردگانی که زنده میشوند، هرگز دوباره به خاک برنخواهند گشت».83 وی میافزاید: «ای کاش طرفداران این آرمان بزرگ، تمام جزئیات این اعتقاد را به گونهای میپذیرفتند که حکمای ما آن را ترسیم کردهاند!». حَسْدای کْرِسْکا به شدت این تصور ابنمیمون و برخی از پیروانش را رد میکند که میگفتند: «پس از رستاخیز، طبیعت به جریان خود ادامه خواهد داد، مردم بیمار خواهند شد و خواهند مرد؛ سعادت ابدی نیکان فقط در «جهان آینده» خواهد بود و در آنجا، روح که از سرشت بشری رهایی یافته، خواهد توانست در حضور الاهی کاملاً به تأمل مشغول شود».
یوسف آلْبو (1380ـ1444) که یکی از شاگردان حَسْدای کْرِسْکا است، اعتقاد به رستاخیز را کار درستی میداند، ولی آن را یک اصل اساسی دین نمیشمارد و برای اثبات آن، به زنده شدن پسر زن شونمّی به دست اِلْیَسَع84 تمسّک میجوید. وی چنین استدلال میکند: «درست همان طورکه ما نمیتوانیم علت قوّه جاذبه آهنربا را اثبات کنیم، ولی به دلیل تجربه باید آن را بپذیریم. به رستاخیز نیز باید معتقد باشیم؛ زیرا امکان آن با تجربه به اثبات رسیده است (اشاره به زنده شدن پسر زن شونمّی). آلبو همچنین استدلال میکند که رستاخیز پدیدهای بسیار سادهتر از خلقت جهان از عدم است. بدن که روزی جان داشته، برای تجدید حیات آمادهتر است؛ درست همان طورکه فتیلهای که قبلاً افروخته شده، اکنون آسانتر آتش میگیرد».85
رستاخیز مردگان در کتاب زوهر یکی از امور عادی تلقی میشود. چهل روز پس از ظهور ماشیح، رستاخیز مردگان رخ خواهد داد و مردگان از خاک برخاسته، به شادابی یک کودک سه ساله و به قداست فرشتگان خواهند بود.86
r) پاداش و کیفر
دیدگاههای گوناگونی پیرامون پاداش و کیفر اعمال آدمی وجود دارد. در عهد عتیق آمده است که خداوند آدم و حوا را در باغ عدن جای داد.87 این باغ یک منطقه جغرافیایی بود و در این جهان خاکی قرار داشت. باغ عدن معادل واژه عبری «گن عیدن» است. مفهوم باغ عدن، همراه با دیگر مفاهیم آخرتشناسی یهودی تغییر یافت. با پیدایش موضوع رستاخیز و ثواب و عقاب فردی، باغ عدن نیز به باغی در جهان دیگر تبدیل شد.88
عهد عتیق از جایی به نام «شئول و هاویه»89 یاد میکند. واژة عبری شئول به منزلة اسم علم به کار میرود. اصل و ریشة این واژه ناشناخته است و همواره به صیغة مؤنث و بدون ادات تعریف می آید و در دیگر زبانهای سامی به کار نرفته است. این کلمه به مکانی اشاره دارد که در آن مردگان اقامت دارند. شئول جایی بیطرف به شمار میآید و محل ثواب و عقاب نیست. در شئول، بردگان و بزرگان، نیکان و اشرار، تهیدستان و ثروتمندان برابرند و شئول تنها محلی برای دفن است. از شئول با نامهای «خاک» و «قبر» نیز یاد شده است. عبارتهای «محل اقامت»، «مناطق زیر زمین» و «زمین تاریک» نیز به سرزمین مردگان اشاره دارد. شئول زیر زمین یا زیر دریا یا در پای کوهها واقع شده است. گاهی شئول به صورت اژدهایی مخوف به تصویر کشیده میشود.
بنیاسرائیل شئول (هاویه) را مکانی برای عذاب نمیدانستند و اگر عذابی در آن
یافت میشد، فقر، تنهایی و ناتوانی بود. شئول (هاویه) جایی است با درهای بسته (مزامیر69: 15) و شعلههای برافروخته (تثنیه 2: 22)، تاریک (مزامیر 88: 6) و فروبرندة گناهکاران (امثال سلیمان 1: 12).90 در «عالم اموات»، دیگر فرصتی برای کار و تدبیر و علم و حکمت وجود ندارد (جامعه 9: 10).
پس از دوران جلای بابل، برخی از مفاهیم تغییر یافت و اندیشة ثواب و عقاب فردی پدید آمد. از آن پس، شئول مکانی بود که مردگان در آنجا در انتظار روز رستاخیز و محاسبه به سر میبرند. در یهودیت، برای مجازات گناهکاران در آخرت مکانی شکل گرفت و چیزی جدا از شئول (هاویه) پدید آمد. درهای در جنوب اورشلیم وجود داشت که آن را به زبان عبری «گیهنّوم» یعنی «درة هنّوم» میخواندند. در این مکان، یهودیان فرزندان خود را به عنوان قربانی سوختنی به خدایی به نام مولَک91 تقدیم میکردند.92 چون در آن دره برای سوزاندن قربانیها آتش وجود داشت؛ یهودیان مکان عذاب اخروی را گیهنّوم نامیدند که معرب آن جهنم است. بر اساس آنچه در کتاب زوهر آمده است، ماشیح خود را بلاگردان گناهان بنیاسرائیل قرار میدهد. در کتاب زوهر مجازات به طور کلی متروک نیست؛ ولی به «جهان آینده» موکول شده است.
s) آخرالزمان و حیات اخروی در مسیحیت
مباحث پیرامون آخرالزمان، میراث باقی مانده از یهودیت برای مسیحیت است. به دشواری میتوان تصویری روشن از آخرالزمان در عهد جدید به دست آورد. با توجه به متن کتاب مقدس، برخی معتقدند عیسی تنها از آمدن ملکوت و نجات نهایی سخن گفته، و آنچه از نشانههای آخرالزمان در عهد جدید آمده است، از کتابهای مکاشفهای یهودیت گرفته شده است. برخی بر این باورند که مخاطبان عیسی یهودیانی بودند که با مکاشفات و آخرتشناسی یهودی آشنایی داشتند و عیسی سخنان خود را در قالب تصورات، انتظارات، الفاظ و تعابیری که برای آنان قابل فهم و قبول بود، بیان میکرد. در آخرت شناسی مسیحی، مسائل زیر بررسی می شود:
1. حوادث پس از مرگ انسان؛
2. رویدادهایی پیرامون بازگشت مسیح؛
3. رستاخیز همگانی (معاد)؛
4. داوری نهایی و سرانجام جهان؛
5. فردوس و جهنم؛
6. جاودانگی.
t) عیسی مسیحای موعود
مسیحیت در ابتدا به منزلة عرفان یهودیت ظاهر شد و با اعتقاد به ظهور موعود پدید آمد. در واقع، اندیشة انتظار ماشیح یا همان مسیحای یهود زیربنای مسیحیت شد. بنابراین، مسیحیان نخستین گروهی از بنی اسرائیل بودند که حضرت عیسی(ع) را ماشیح موعود می دانستند. در مقابل آنان، یهودیان خرده می گرفتند که وی نمی تواند ماشیح موعود باشد؛ زیرا
1. او از نسل حضرت داوود نیست؛
2. وی در بیتلحم متولد نشده است؛
3. کسی او را مسح نکرده است؛
4. پیش از وی، الیاس از آسمان نیامده است؛
5. او بر دشمنانش پیروز نشده است.
مسیحیان برای برطرف کردن این اشکال های اساسی کارهایی انجام دادهاند:
1. از یک سو، هر یک از متی و لوقا، شاید بیخبر از یکدیگر، نسبنامهای را برای عیسی از طریق ناپدری او یعنی یوسف نجار ساخته و حضرت داوود را در آنها گنجاندهاند. از سوی دیگر، از حضرت عیسی(ع) نقل کردهاند که بنا نبوده است مسیحای موعود از نسل داوود باشد.93
2. مدعی شدهاند حضرت عیسی اهل ناصره از ایالت جلیل بوده، اما در بیتلحم به دنیا آمده است.
3. در مورد مسح شدن حضرت عیسی، گفته شد که وی مسح شدة خدا بوده است؛
4. پیرامون پیشگامی الیاس، از حضرت عیسی نقل کردهاند که حضرت یحیای تعمیددهنده، همان الیاس بوده است.94
5. پیروزی بر دشمنان را نیز برای هر کسی میتوان ادعا کرد، به همین دلیل، از حضرت عیسی نقل شده است که گفت: «خاطر جمع دارید؛ زیرا که من بر جهان غالب شدهام».95 افزون بر این، مسیحیان پیوسته از پیروزی وی بر مرگ و شیاطین سخن گفته اند. پاسخ هایی از این قبیل، برای قابل قبول کردن مسیحایی حضرت عیسی در مواردی از عهد جدید دیده میشود. با رفع این شبهات، مسیحیت استوار شد.
u) اخبار وحشتناک آخرالزمان
در مسیحیت گفته میشود هنگامی که شیطان در آخرالزمان آزادی مجدد به دست میآورد،96 آشوب و ناامنی جهان را فرا میگیرد و ستمکارانی ظاهر میشوند و جنگهای خونینی را در سراسر جهان به راه میاندازند. سخن از آخرالزمان و اخبار وحشتناک آن، در اناجیل نیز آمده است:
پس عیسی از هیکل بیرون شده، برفت و شاگردانش پیش آمدند تا عمارتهای هیکل را بدو نشان دهند. عیسی ایشان را گفت: آیا همه این چیزها را نمیبینید؟ هر آینه به شما میگویم: در اینجا سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد که به زیر افکنده نشود و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی آمده، گفتند: به ما بگو که این امور کی واقع میشود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست؟ عیسی در جواب ایشان گفت: زنهار کسی شما را گمراه نکند؛ از آن رو که بسا به نام من آمده، خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد و جنگها و اخبار جنگها را خواهید شنید؛ زنهار مضطرب نشوید؛ زیرا که وقوع این همه لازم است، لیکن انتها هنوز نیست؛ زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود و قحطیها و وباها و زلزلهها در جایها پدید آید؛ اما همه اینها آغاز درد زه است.97
پس چون مکروه ویرانی را که به زبان دانیال نبی گفته شده است، در مقام مقدس برپا شده بینید، هر که خواند، دریافت کند؛ آنگاه هر که در یهودیه باشد، به کوهستان بگریزد و هر که بر بام باشد، به جهت برداشتن چیزی از خانه به زیر نیاید و هر که در مزرعه است، به جهت برداشتن رخت خود برنگردد؛ لیکن وای بر آبستنان و شیردهندگان در آن ایام. پس دعا کنید فرار شما در زمستان یا در سبت98 نشود؛ زیرا که در آن زمان چنان مصیبت عظیمی ظاهر میشود که از ابتدای عالم تاکنون نشده و نخواهد شد، و اگر آن ایام کوتاه نشدی، هیچ بشری نجات نیافتی؛ لیکن به خاطر برگزیدگان، آن روزها کوتاه خواهد شد.99
و فوراَ بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوتهای افلاک متزلزل گردند.100
v) بازگشت مسیح
مسیحیت بر اساس رستاخیز و بازگشت حضرت عیسی(ع)، شکل گرفت. مسیحیان از عصر رسولان، پیوسته در شوق بازگشت دوبارة آن حضرت روزگار را سپری کردهاند. بازگشت عیسی در عهد جدید بسیار اهمیت دارد و در کتابهای آن بیش از سیصد بار به این موضوع اشاره شده است.
در مسیحیت برخی از کتابهای مکاشفه یهودیان دست کاری، و با آرمانهای مسیحیان هماهنگ شد. آنان کتابهای مکاشفة تازهای نیز نوشتند. انتظار و شوق بازگشت مسیح در بخشهایی از عهد جدید مانند رسالة اول و دوم به تسّالونیکیان و مکاشفة یوحنا بیشتر منعکس شده است و مسیحیان به کتاب مکاشفه یوحنّا در پایان عهد جدید بسیار اهمیت می دهند. برخی از رسالههای عهد جدید مانند رساله اول و دوم به تیموتاؤس، رساله به تیطس و رسالههای پطرس به تشکیل جامعة مسیحی و زندگی در این جهان اهتمام دارند.
با مطالعة عهد جدید درمییابیم که حضرت عیسی(ع) بنا داشت جامعة بنیاسرائیل را متحول کند و دگرگونیهایی را در آن به وجود آورد. او گاهی خود را برای یاران نزدیک خویش، ماشیح موعود معرفی میکرد و از آنان میخواست که این راز را برای کسی فاش نکنند. بنا بود ماشیح موعود با ایجاد حکومت خود، زمینة نجات بنیاسرائیل را فراهم سازد. هنگامی که پیروان حضرت عیسی دیدند که وی پیش از تحقق این آرمان از میان آنان رفت، در انتظار بازگشت او به سر بردند.
به عقیدة مسیحیان، رستاخیز عیسی و بازگشت نهایی وی به جهان برای پایه گذاری پادشاهی خدا بر زمین، دنباله تحقّق پیشگوییهای مربوط به رنج کشیدن او بود. بر این اساس، بخشی از آرمان مسیحایی در زمان عیسی تحقّق یافت؛ ولی تحقّق کامل آن در آخرالزمان خواهد بود. جامعة مسیحی در آغاز باور داشت که حضرت عیسی (ع) به زودی با شکوه تمام بازمیگردد و به این دلیل، بیصبرانه منتظر روز پایانی بود؛ زیرا از آن حضرت نقل میشد که دربارة خود گفته است: «پسر انسان خواهد آمد، در جلال پدر خویش به اتفاق ملائکه خود، و در آن وقت هرکس را موافق اعمالش جزا خواهد داد. هر آینه به شما میگویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود میآید، ذائقة موت را نخواهند چشید».101
این انتظار چند قرن در کلیسا ادامه یافت. سرانجام اکثر مسیحیان با گذشت زمان دانستند که بازگشت مسیح نزدیک نیست. از قرن چهارم میلادی، این باور و انتظار از رونق افتاد و در قرون وسطا به نهایت رکود و کاهش خود رسید.
w) دجال
دجال که پیشتر از آن سخن گفتیم، در مسیحیت نیز مطرح میشود. دجال کسی است که در برابر مسیح مقاومت میکند و خود را در جای او قرار میدهد. عهد جدید با اشاره به سابقة اعتقاد به دجال در یهودیت میگوید: و هر روحی که عیسی مسیح مجسم شده را انکار کند، از خدا نیست. و این است روح دجال که شنیدهاید که او میآید و الآن هم در جهان است.102 ای بچه ها، این ساعت آخر است و چنانکه شنیدهاید که دجال میآید، الحال هم دجالان بسیار ظاهر شدهاند و از این میدانیم که ساعت آخر است».103
بیش ترین عملکرد دجال در مسیحیت، گمراه کردن افراد و دروغ گویی است: «زیرا گمراهکنندگان بسیار به دنیا بیرون شدند که عیسی ظاهر شده در جسم را اقرار نمیکنند. آن است گمراهکننده و دجال.104 دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند. آن دجال است که پدر و پسر را انکار مینماید».105 همچنین در عهد جدید آمده است که دجال به وسیلة عیسی کشته خواهد شد: «آنگاه آن بیدین ظاهر خواهد شد که عیسی خداوند او را به نَفَس دهان خود هلاک خواهد کرد و به تجلی ظهور خویش، او را نابود خواهد ساخت؛ که ظهور او به عمل شیطان است با هر نوع قوت و آیات و عجایب دروغ».106
x) توقیت و هزاره گرایی
عهد جدید از انتظار و دعوت به هوشیاری و آمادگی برای بازگشت مسیح سخن میگوید؛ اما زمان مشخصی را برای بازگشت تعیین نمیکند:
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آید و در را بکوبد، بیدرنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد.107
اما از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس ... پس بیدار باشید؛ زیرا که نمیدانید در کدام ساعت خداوند شما میآید. لیکن این را بدانید که اگر صاحب خانه میدانست در چه پاس از شب دزد میآید، بیدار میماند و نمیگذاشت به خانهاش نقب زند. لهذا شما نیز حاضر باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان میآید.108
بر پایه عقیده ای مشترک میان یهودیان و مسیحیان، پیش از فرا رسیدن ملکوت خداوند، بدی به اوج خود میرسد و شیطان فرمانروایی میکند. بر اساس کتاب مکاشفه، در پایان 1000 سال شیطان باز خواهد گشت و نیروهای خود را برای نبرد نهایی بسیج خواهد کرد. از این رو، شور و هیجان، امید به ظهور و بازگشت حضرت عیسی هنگام نزدیک شدن سال 1000 و 2000 میلادی میان مسیحیان اوج گرفت. اکنون که آنان سال 2000 را پشت سر گذاشتهاند و مسیح نیامده است، جمعی به دوهزارمین سال مصلوب شدن و برخاستن وی از قبر یعنی حدود سال 2030 میلادی دل بستهاند. پیرامون بازگشت عیسی و دورة هزارساله، سه دیدگاه وجود دارد:
1. مکتب پیش هزاره109 یا اعتقاد به بازگشت مسیح قبل از دورة هزارساله و حکومت وی در طول آن دوره؛
2. مکتب پس هزاره110 یا اعتقاد به بازگشت مسیح پس از سپری شدن دوره ای هزارساله که شیطان در طی آن گرفتار می شود. سپس او از بند رهایی می یابد و به گمراه کردن مؤمنان می پردازد. آنگاه مسیح می آید؛
3. مکتب نفی هزاره111 یا اعتقاد به اینکه دورة هزار ساله نمادین است و به 1000 سال واقعی دلالت نمی کند.112
y) معاد جسمانی و روحانی
مسیحیان بر این باورند که شخص دارای ایمان در موقع مرگ به حضور مسیح وارد میشود و در حضور او باقی میماند تا اینکه در زمان رستاخیز بدن خود را دریافت کند. شخص بیایمان در موقع مرگ به حالت آگاه و پرعذابی وارد میشود و پس از رستاخیز به دریاچة آتش افکنده میشود. در انجیل یوحنّا حضرت عیسی رستاخیز مردگان را برای همگان از نیک و بد میداند: «و از این تعجب مکنید؛ زیرا ساعتی میآید که در آن جمیع کسانی که در قبور میباشند، آواز او را خواهند شنید، و بیرون خواهند آمد. هر که اعمال نیکو کرد، برای قیامتِ حیات و هرکه اعمال بد کرد، به جهت قیامتِ داوری».113
اعتراف به حشر اجساد مردگان114 در قدیمی ترین قانونهای ایمان، مانند اعتقادنامه رسولان دیده می شود.115 در اناجیل همنوا مطلبی دربارة رستاخیز آمده است که نشان میدهد در مسیحیت، معاد روحانی نیز مطرح است؛ در اناجیل میخوانیم:
و در همان روز صدوقیان که منکر قیامت هستند، نزد او آمده، سؤال نموده و گفتند: ای استاد! موسی گفت اگر کسی بیاولاد بمیرد، میباید برادرش زن او را نکاح کند تا نسلی برای برادر خود پیدا نماید. باری در میان ما هفت برادر بودند که اول زنی گرفته، بمُرد و چون اولادی نداشت، زن را به برادر خود ترک کرد و همچنین دومین و سومین تا هفتمین و آخر از همه آن زن نیز مرد. پس او در قیامت، زن کدام یک از آن هفت خواهد بود؛ زیرا که همه او را داشتند؟ عیسی در جواب ایشان گفت: گمراه هستید؛ از این رو، که کتاب و قوّت خدا را درنیافتهاید؛ زیرا که در قیامت نه نکاح میکنند و نه نکاح کرده میشوند؛ بلکه مثل ملائکه خدا در آسمان میباشند؛ اما دربارة قیامت مردگان آیا نخواندهاید کلامی را که خدا به شما گفته است، من هستم خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب؟ خدا خدای مردگان نیست، بلکه خدای زندگان است.116
دیداخه (تعلیم) دوازده رسول117 از آثار مهم صدر مسیحیت به شمار میرود. در این رساله، از آخرالزمان سخن به میان آمده و نشانههای بازگشت مسیح ذکر شده است:
اگر در آخرالزمان کامل نباشید، کل زمان ایمانتان برای شما سودی نخواهد داشت؛ زیرا در روزهای آخر انبیای دروغین و مفسدان زیاد خواهند شد و گوسفندان گرگ خواهند شد و محبت به نفرت تبدیل خواهد شد (16: 2ـ3).
و در آن زمان نشانههای حقیقت ظاهر خواهد شد. نشانة اول گشودهشدن آسمان، نشانة بعد صدای صور و نشانه سوم رستاخیز مردگان؛ اما نه همه مردگان، بلکه چنانکه گفته شده است: خداوند و همة مقدسان با او خواهند آمد (16: 6ـ7).
z) داوری بر زندگان و مردگان
مسیحیان خدا را داور همگان میدانند (عبرانیان 12: 23) و عقیده دارند که داوری نهایی را حضرت عیسی که خدای متجسد است، پس از بازگشت خود در آخرالزمان انجام خواهد داد: «زیرا که پدر بر هیچ کس داوری نمیکند؛ بلکه تمام داوری را به پسر سپرده است».118 در عهد جدید از زبان پطرس میخوانیم که داوری حضرت عیسی شامل زندگان و مردگان خواهد شد: «و ما را مأمور فرمود که به قوم موعظه و شهادت دهیم بدین که خدا او را مقرر فرمود تا داور زندگان و مردگان باشد».119
حضرت عیسی پاداش حواریون و یاران خود را نیز داوری بر بنیاسرائیل در بازگشت خود و دستیابی به حیات جاودانی میداند:
عیسی ایشان را گفت: «هر آینه به شما میگویم: شما که مرا متابعت نمودهاید، در معاد وقتی پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط بنیاسرائیل داوری خواهید نمود. و هر که به خاطر اسم من، خانهها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا فرزندان یا زمینها را ترک کرد، صد چندان خواهد یافت و وارث حیات جاودانی خواهد گشت.»120
aa) پاداش و کیفر
بنا بر آنچه در عهد جدید آمده است، پاداش و کیفر اعمال در معاد با عدالت الاهی مطابق خواهد بود: «به هرکس بر حسب اعمالش جزا خواهد داد؛ اما به آنانی که با صبر در اعمال نیکو طالب جلال و اکرام و بقایند، حیات جاودانی را، و اما به اهل تعصب که اطاعت راستی نمیکنند، بلکه مطیع ناراستی میباشند، خشم و غضب».121 در عهد جدید مواردی دیده می شود که بیانگر ابدی بودن مجازات شریران و برخورداری مؤمنان از نعمت ابدی است:
پس هرگاه دستت تو را بلغزاند، آن را بِبُر؛ زیرا تو را بهتر است که شل داخل حیات شوی، از اینکه با دو دست وارد جهنم گردی، در آتش که خاموشی نپذیرد، جایی که کِرْم ایشان نمیرد و آتش خاموشی نپذیرد. و هرگاه پایت تو را بلغزاند، قطعش کن؛ زیرا تو را مفیدتر است که لنگ داخل حیات شوی از آنکه با دو پا به جهنم افکنده شوی، در آتشی که خاموشی نپذیرد، آنجایی که کِرْم ایشان نمیرد و آتش خاموش نشود، و هرگاه چشم تو تو را لغزش دهد، قلعش کن؛ زیرا تو را بهتر است که با یک چشم داخل ملکوت خدا شوی، از آنکه با دو چشم در آتش جهنم انداخته شوی، جایی که کِرْم ایشان نمیرد و آتش خاموشی نیابد.122
پس اگر دستت یا پایت تو را بلغزاند، آن را قطع کرده، از خود دور انداز، زیرا تو را بهتر است که لنگ یا شل داخل حیات شوی از آنکه با دو دست یا دو پا در نار جاودانی افکنده شوی.123
پس اصحاب طرف چپ را گوید: ای ملعونان از من دور شوید، در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است.124 ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت؛ اما عادلان در حیات جاودانی.125
همچنین در عهد جدید مواردی مشاهده می کنیم که از جهنم و آتش خاموشیناپذیر آن سخن میگوید. در مکاشفه نیز میخوانیم کسانی که وحش را میپرستند، دچار عذاب ابدی خواهند شد: «و دود عذاب ایشان تا ابدالآباد بالا میرود. پس آنانی که وحش و صورت او را پرستش میکنند و هر که نشان اسم او را پذیرد، شبانهروز آرامی ندارد».126
مسیحیان بر این باورند که حضرت عیسی(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و در زمین رستاخیز بر پا خواهد کرد. سپس با داوری بر مردم، گروهی را به جهنم و گروهی را به فردوس خواهد فرستاد.
bb) فردوس
به دنبال مسئله داوری، پاداش و کیفر بحث فردوس و جهنم نیز مطرح میشود. فردوس معرب واژة پردیس فارسی دو بار در اوستا آمده است. یونانیان این واژه را در معنای «گردشگاه سلطنتی» یا «نهالستان» به کار بردهاند.127 عهد جدید، فردوس را جایگاهی بلندمرتبه میداند که به شرحی که هم اکنون خواهد آمد، عیسی پس از صلب به آنجا رفته است. پولس نیز در مکاشفه ای که برایش رخ داد، به آنجا ربوده شد. واژة «فردوس»، سه بار در عهد جدید آمده است:
1. عیسی به یکی از دو خطاکار مصلوب در کنار خود میگوید: «امروز با من در فردوس خواهی بود».128
2. پولس از رؤیا و مکاشفه خود گزارش میدهد که به فردوس ربوده شد و سخنانی ناگفتنی شنید که انسان حق ندارد آنها را بازگو کند.129
3. در مکاشفه یوحنّا آمده است: «آنکه گوش دارد، بشنود که روح به کلیساها چه میگوید. هر که غالب آید، به او این را خواهم بخشید که از درخت حیاتی که در وسط فردوس خداست، بخورد».130
در الاهیات کلیسای کاتولیک، اعتقاد بر این است که روحهایی که در موقع مرگ پاک هستند، اجازه ورود به بهشت و حضور پرجلال خدا می یابند؛131 اما سایر ارواح برای پاک شدن به برزخ میروند. برزخ برای پاک شدن از گناهان قابل بخشش است. رنج ایمانداران در برزخ به دلیل محرومیت موقت از شادیهای فردوس است. دانته در کمدی الاهی، برزخ را دارای نُه مرتبه و فردوس را دارای نُه دایره و جهنم را دارای نُه طبقه میداند.
cc) جهنم
عهد جدید در مورد کیفر اخروی، بارها از «جهنم»، «آتش جاودانی»، «عذاب جاودانی» و «دریاچة افروختهشده به آتش و کبریت»132 سخن گفته است. عیسی میگوید:
و من نیز تو را میگویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا میکنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت.133
پس اصحاب طرف چپ را گوید: ای ملعونان از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان134 او مهیا شده است و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت؛ اما عادلان در حیات جاودانی.135
لیکن هرکه به روحالقدس کفر گوید، تا به ابد آمرزیده نشود؛ بلکه مستحق عذاب جاودانی بود.136
هر که برادر خود را راقا137 گوید، مستوجب قصاص باشد و هر که احمق گوید، مستحق آتش جهنم بود.138
و از قاتلان جسم که قادر بر کشتن روح نیند، بیم مکنید؛ بلکه از او بترسید که قادر است بر هلاک کردن روح و جسم را نیز در جهنم.139
و از زبان فرشته ای می خوانیم: «لیکن ترسندگان و بی ایمانان و خبیثان و قاتلان و زانیان و جادوگران و بتپرستان و جمیع دروغ گویان، نصیب ایشان در دریاچة افروختهشده به آتش و کبریت خواهد بود».140
با اینکه بخشهای مختلف عهد جدید به گونهای ناهماهنگ از آخرالزمان سخن گفتهاند، دانستیم که حضرت عیسی(ع) بنا بود ماشیح موعود باشد و زمینه نجات بنیاسرائیل را فراهم سازد. او میخواست جامعة بنیاسرائیل را متحول سازد و دگرگونیهایی را در آن به وجود آورد.
هنگامی که پیروان حضرت عیسی(ع) دیدند که او پیش از تحقق آرمان مسیحایی از میان آنان رفت، تفسیر تازهای برای رسالت وی بیان کردند و گفتند وی خدای متجسد بود که با مصلوب شدن گناه همه گناهکاران را بر خود گرفت؛ او روز سوم از گور برخاست و پس از چهل روز به آسمان رفت و در آخرالزمان بازخواهد گشت تا بر زندگان و مردگان که زنده خواهند شد، داوری کند و جمعی را به فردوس و جمعی را به جهنم بفرستد.
از این رو، مسیحیان در انتظار بازگشت وی به سر میبرند. آنان در آغاز باور داشتند که آن حضرت به زودی بازمیگردد. این انتظار یک تا دو قرن ادامه یافت و سرانجام دانستند که بازگشت او نزدیک نیست. به عقیدة مسیحیان تحقّق کامل آرمان مسیحایی حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان خواهد بود.
dd) نتیجه گیری
آخرالزمان در مسیحیت، دورهای است که در آن عیسی باز میگردد و روز عظیم آغاز میشود. در آن روز، داوری نهایی انجام می شود و انسان به پاداش و کیفر کار نیک و بد خود میرسد. بنابراین، در مسیحیت، آخرالزمان و آخرت بر هم انطباق دارند. در اسلام به دورة پیش از ظهور موعود و دوره ظهور موعود که در آن تحولات بزرگی روی میدهد، آخرالزمان اطلاق می شود؛ اما آخرت در اسلام دورة پس از این جهان مادی است که قیامت در آن بر پا میشود. همان طور که گفته شد، در یهودیت دو دیدگاه مطرح است که یکی با مسیحیت و دیگری با اسلام منطبق است.
ee) منابع
توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1384.
برانتل، جورج، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381.
اپوکریفای عهد عتیق، ترجمة عباس رسولزاده و جواد باغبانی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی€، 1383.
تیسن، هنری، الاهیات مسیحی، ترجمة ط. میکائلیان، بی جا، حیات ابدی، بی تا.
گرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمة حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، چاپ کارون، 1369.
المسیری، عبدالوهاب، دائرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمة مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، تهران 1383.
دانیلو، ژان، ریشههای مسیحیت در اسناد بحرالمیت، ترجمة علی مهدیزاده، بی جا، نشر ادیان، 1383.
هاکس آمریکایی، قاموس کتاب مقدس، بی جا، اساطیر، 1377.
کتاب مقدس، ترجمه دکتر بروس، لندن، انجمن پخش کتب مقدسه، چاپ سوم، 2002.
میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.
راب، دکتر، ا، کهن، گنجینهای از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، تهران، چاپ زیبا، 1350.
فان فورست، رابرت، مسیحیت از لابهلای متون، ترجمه جواد باغبانی و عباس رسولزاده، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی€،1384.
الامیرکانی، جیمس انس، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، بی جا، مطبعة الامیرکان، 1890.
اف. ئی. پیترز، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384.
* دانش آموخته حوزه و پژوهشگر ادیان دریافت: 3/12/88 ـ پذیرش: 30/3/89
E-mail: Nashrieh@Qabas.net
1. Eschatology.
2. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 110ـ 111.
3. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 1، مدخل «آخرالزمان».
4. در ترجمه فارسی کتاب مقدس این دو نام به صورت جوج و ماجوج آمده است.
5. یوئیل 2: 31-32.
6. تلمود بابلی، سنهدرین 97 الف.
7. کلمه «تلمود» به معنای آموزش از فعل ثلاثی عبری «لمَد» یعنی یاد داد میآید و با واژه رباعی «تِلْمیذ» و مشتقات آن در زبان عربی ارتباط دارد.
8. برشیت ربا، 42: 4، به نقل از: گنجینهای از تلمود، ص355.
9. تلمود بابلی، سنهدرین، 97 الف.
10. در سالهای 1947 و 1951 در ناحیه قمران فلسطین تومارهایی کشف شد. عدهای این تومارها را که به تومارهای بحرالمیت یا قمران شهرت یافت، متعلق به فرقهای از یهود به نام اسنیان میدانند. این فرقه در قرن اول میلادی به کلی از میان رفت؛ اما بقایای اندیشههای آنان در یهودیت و مسیحیت به چشم میخورد.
11. ژان دانیلو، ریشههای مسیحیت در اسناد بحرالمیت، ترجمه علی مهدیزاده، ص86- 103.
12. زوهر (درخشان) مهم ترین کتاب در قبالا یا عرفان یهودی است.
13. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، ص112.
14. اول سموئیل 10: 1.
15. اشعیا 45: 1.
16. Porphyry.
17. دانیال 9: 25ـ26.
18. دکتر، ا، کهن راب، گنجینهای از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانى، ص357- 362.
19. همان، ص352.
20. پسیقتا رباتی، 152ب، به نقل از: گنجینهای از تلمود، ص 352.
21. هوشع، 3: 5.
22. تلمود اورشلیمی، براخوت: 5 الف، به نقل از: گنجینهای از تلمود، ص355.
23. تلمود بابلی، براخوت، 28 ب.
24. همان، پساحیم، 54 الف.
25. همان، سنهدرین، 98 ب.
26. معنای شیلو مبهم است. برخی آن را به معنای"صاحب حق" میدانند.
27. همان، سنهدرین، 96 ب.
28. اشعیا 11: 1ـ9.
29. اشعیا 53: 4ـ5.
30. نام این نبی در عهد عتیق، «ایلیا» و در عهد جدید، «الیاس» است.
31. کتاب دوم پادشاهان 2: 11.
32. ملاکی 4: 5ـ6.
33. حکمت یشوع بن سیراخ 48: 10ـ12.
34. کتاب اول پادشاهان 17: 17ـ24.
35. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص63ـ64.
36. متّی 16: 13ـ14 و یوحنّا 1: 19ـ27.
37. متّی 11:11ـ14، 17: 11ـ13.
38. یوحنا 1: 21.
39. Armilus.
40. عبدالوهاب المسیری، دائرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، ج 5 ص 323.
41. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص84.
42. دانیال 9: 25ـ26.
43. تلمود بابلی، سنهدرین، 97ب.
44. همان، عوودا زارا، 9ب.
45. دکتر، ا، کهن راب، گنجینه ای از تلمود، ص356.
46. تلمود بابلی، روش هشانا، 11 الف.
47. همان، سنهدرین، 98 الف.
48. همان، یوما، 86 ب.
49. همان، سنهدرین، 97 ب.
50. تلمود اورشلیمی، تعنیت، 2 الف.
51. دکتر، ا، کهن راب، گنجینهای از تلمود، ص354.
52. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص62.
53. تلمود بابلی، شبات، 118 ب.
54. همان، کتوبوت، 112ب.
55. همان، سنهدرین، 97 الف.
56. همان، 98 الف.
57. همان، 97 الف.
58. دکتر، ا، کهن راب، گنجینه ای از تلمود، ص358 ـ 359.
59. یوئیل 2: 28.
60. اشعیا 11: 1ـ9.
61. Pseudepigrapha.
62. مجموعه ای از آنها زیر عنوانThe Forgotten Books of Eden در سال 1927 به زبان انگلیسیدرآمریکا انتشار یافته است. ترجمه بخشهایی از این مجموعه در برخی از شمارههای فصلنامه هفتآسمان موجود است.
63. کتاب اول خنوخ، 61.
64. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص68.
65. تثنیه 16:8.
66. دکتر، ا، کهن راب، گنجینه ای از تلمود، ص362؛ عبدالوهاب المسیری، دائرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ج 5 ص353.
67. لازم به یادآوری است که قرآن مجید به روشنی بیان میکند که مسئله قیامت و پاداش و کیفر در نخستین پیام حضرت موسی(ع) وجود داشته است. (طه: 11ـ16)
68. مثلاً در مورد حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب‰ ر.ک: پیدایش 25: 8؛ 35: 29 و 49: 33.
69. The Day of the Lord.
70. The Day of Judgement.
71. عاموس18:5.
72. عاموس 2:9.
73. اِشَعْیا 26: 19.
74. دانیال 12: 2ـ3.
75. کتاب دوم مکابیان 7 : 9.
76. همان، 7 : 14. یهودیانی که در آن زمان به رستاخیز معتقد بودند، معمولاً آن را مخصوص نیکوکاران میدانستند. البته رستاخیز نیکوکاران و بدکاران در دانیال 12 : 2 آمده است.
77. کتاب دوم مکابیان 12: 42ـ45.
78. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص58.
79. مکاشفه باروک50؛ 51 :1-12
80. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص58.
81. همان، ص163.
82. همان، ص154ـ 155.
83. تلمود بابلی، سنهدرین، 93 الف.
84. کتاب دوم پادشاهان 4.
85. جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص98ـ99.
86. همان، ص115.
87. پیدایش 2: 15.
88. پیترز اف. ئى، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 3 ص 477 ـ 479.
89. Abyss و به عبری شِئول(Sheol)
90. قاموس کتاب مقدس، واژه «هاویه».
91. Molech, Moloch.
92. لاویان 18: 21، دوم پادشاهان 23 : 10، ارمیا 7 : 30ـ33 و 32 : 35.
93. متی 22: 41ـ46؛ مرقس 12: 35ـ37 و لوقا 20: 41ـ44.
94. متّی 11:11ـ14، 17: 11ـ13.
95. یوحنا 16: 33.
96. مکاشفه یوحنا 20: 3.
97. متی 24: 1ـ9 .
98. بر مبنای شرع یهود، در روز شنبه نباید بیش از یک کیلومتر سفر کرد. حضرت عیسی مسیح(ع) احکام تورات را قبول داشت و در متن بالا حکم سبت را تا زمان بعد از خود در نظر گرفته است.
99. متی 24: 15ـ 22.
100. متی 24: 29.
101. متی 16: 27-28.
102. رساله اول یوحنا 4 : 3.
103. رساله اول یوحنا 2: 18.
104. رساله دوم یوحنا 7.
105 . رساله اول یوحنا 2: 22.
106. رساله دوم به تسالونیکیان 2: 8 ـ 9.
107. لوقا 12: 35 ـ 37.
108. متی 24: 36، 42ـ44.
109. Premillennialism.
110. Postmillennialism.
111. Amillennialism (Nunc-millennialism, Realized Millennialism).
112. جیمس انس الامیرکانى، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، ج 2 ص 508؛ هنرى تیسن، الهیات مسیحی، ترجمة ط. میکائلیان، ص376.
113. یوحنّا 5: 28ـ29.
114. جیمس انس الامیرکانى، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، ج 2 ص510 - 514.
115. همان، ج 1 ص121- 122.
116. متّی 22: 23 ـ32.
117. این رساله در فصلنامه هفت آسمان شماره 44 توسط خانم فاطمه توفیقی معرفی و ترجمه شده است.
118. یوحنا 5: 22.
119. اعمال رسولان 10: 42.
120. متّی19: 28 ـ29.
121. رساله به رومیان 2:6ـ8.
122. مرقس 9: 43ـ48.
123. متّی 18: 8.
124. متّی 25:41.
125. متّی 5:46.
126. مکاشفه یوحنّا 14:11.
127. پیترز، اف. ئى، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 3 ص 477.
128. لوقا 23:43.
129. رساله دوم به قرنتیان12: 1ـ4.
130. مکاشفه یوحنّا 2:7.
131. جورج برانتل، آیین کاتولیک، ترجمة حسن قنبری، ص269.
132. مقصود از "کبریت" گوگرد است.
133. متی 16: 18.
134. مقصود از فرشتگان ابلیس خادمان اوست.
135. متی 25: 41 و 46.
136. مرقس 3: 29.
137. "راقا" در زبان سریانی به معنای آب دهن، کنایه از توهین است.
138. متّی5: 22.
139. متّی 10: 28.
140. مکاشفه یوحنا 21: 8.
- توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، تهران، سمت، 1384.
- برانتل، جورج، آيين كاتوليك، ترجمه حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381.
- اپوكريفاي عهد عتيق، ترجمة عباس رسولزاده و جواد باغباني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1383.
- تيسن، هنري، الاهيات مسيحي، ترجمة ط. ميكائليان، بيجا، حيات ابدي، بيتا.
- گرينستون، جوليوس، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمة حسين توفيقي، قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377.
- دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، تهران، چاپ كارون، 1369.
- المسيري، عبدالوهاب، دائرةالمعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ترجمة مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاورميانه، تهران 1383.
- دانيلو، ژان، ريشههاي مسيحيت در اسناد بحرالميت، ترجمة علي مهديزاده، بيجا، نشر اديان، 1383.
- هاكس آمريكايي، قاموس كتاب مقدس، بيجا، اساطير، 1377.
- كتاب مقدس، ترجمه دكتر بروس، لندن، انجمن پخش كتب مقدسه، چاپ سوم، 2002.
- ميشل، توماس، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377.
- راب، دكتر، ا، كهن، گنجينهاي از تلمود، ترجمه امير فريدون گرگاني، تهران، چاپ زيبا، 1350.
- فان فورست، رابرت، مسيحيت از لابهلاي متون، ترجمه جواد باغباني و عباس رسولزاده، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني،1384.
- الاميركاني، جيمس انس، نظام التعليم في علم اللاهوت القويم، بيجا، مطبعة الاميركان، 1890.
- اف. ئي. پيترز، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1384.