آداب و مراتب روحانيت در كليساي كاتوليك رم و انگليس
ضمیمه | اندازه |
---|---|
4.pdf | 361.34 کیلو بایت |
سال چهارم، شماره اول زمستان، 1391، ص 67 ـ 84
Ma'rifat-i Adyān, Vol.4. No.1, Winter 2013
منصوره نجاتنيا* / بخشعلي قنبري**
چكيده
هرچند كليساي انگليس، بين دو كليساي كاتوليك و پروتستان است، اما اين كليسا را جزء شاخههاي پروتستاني متمايل به كاتوليك قرار ميدهند. اين كليسا، معتدلترين كليسا در اصول و عقايد است و ارائهكننده مطالعات روشمند الهيات مسيحي، و بهعنوان يك كليساي علمي و آكادميك مطرح ميباشد.
رتبههاي روحانيت در كليساي انگليس برطبق اصول و قوانيني صورت ميپذيرد؛ شخص وارد مدارس الهياتي مسيحيت ميشود و پس از گذراندن مراحلي، به كشيشها كمك ميكند كه به او «شماس» ميگويند. بعد از گذراندن دورههاي خاص، به حوزه كليسائي مربوط معرفي ميشوند و درجه كشيشي را از دست اسقف اعظم و يا اسقف دريافت ميكنند. از ميان كشيشها، افرادي كه واجد شرايط خاصي باشند، پس از طي دورههاي علمي و خدمت در كليسا، به مقام اسقفي نائل ميشوند. در كليساي كاتوليك پاپ رم، رهبر مسيحيان جهان است و ازآنجاكه انتصاب او با واسطه به عيسي مسيح ميرسد، سخنش براي همه حجيت دارد سلسهمراتب روحانيوني كه در كليساي كاتوليك رم خدمت ميكنند، عبارت است از: پاپ رهبر كليسا؛ كاردينال؛ اسقف اعظم؛ اسقف؛ كشيش و ديكون (شماس).
كليدواژهها: انگليس، كاتوليك، پروتستان، كشيش، شماس، اسقف، پاپ، كاردينال.
* دانشجوی کارشناسی ارشد ادیان وعرفان دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی parsouya@yahoo.com
** استادیار دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی
دريافت: 5/ 4/ 1392ـ پذيرش: 15/ 8/ 1392
مقدمه
مسيحيت از آغاز تاكنون، معتقد به قوانيني بوده است كه براساس ساختارهاي متفكران ديني آن بنا شده است، اين تشكيلات روحاني و انتصابها، با فاصلهاي نسبتاً زياد به حضرت عيسي(ع) ميرسد كه بهعنوان مرجعي موثق تلقي ميشود. و در طول زمان و براساس نيازهايي كه براي سازماندهي كليسا احساس ميشد، اين سلسلهمراتب بهوجود آمد. مديريت و رياست در سطح بالاي آن بهعهدة اسقف است و تمام امور و نظم در كليسا، وابسته به نظارت و برنامهريزي او انجام ميشود.
تمام آداب و مراسم ديني برطبق نظرات اسقف تعيين و بهترتيب، به مناصب پايينتر ارجاع داده ميشود. رتبهها در كليسا از جايگاه مهمي برخوردارند. اين رتبهبندي، از آغاز با شكلگيري كليساي كاتوليك رم متولد شد، بخصوص مقام اسقفي در كليساي انگليكن محور و رأس امور بهشمار ميآيد. اين اجتماعات، در كليساي انگليس هم به شكل مستقلي عمل ميكند و همگي از سراسقف كليساي كنتربري رهبري ميشوند. در خود كليسا نيز مراتب رعايت ميشود؛ هر فرد روحاني مسئول انجام كاري است.
هدف از نگارش اين مقاله، تبيين تفاوتها و نقاط مشترك ميان كليساي كاتوليك رم و كليساي انگليس، بخصوص انگليكنها ميباشد. وظايف و سلسلهمراتبي مختص آنها و مهمترين مباحث موردنظر اسقفها، بخصوص اسقف اعظم كليساي جامع كنتربري ميباشد.
تفاوتها مصلحان پروتستان، كه كليساي انگليس هم از همين اصول پيروي ميكند، هيچگونه اختلافي در محور «مسيحشناسي»، «عيسي خدايي» و «الهيات تثليثي» با ساير مسيحيان نداشتند. همة آنها «اعتقادنامة نيقيه» و ساير اعتقادنامهها را تصديق ميكردند. آموزة «تجسد خدا» و «تثليث الوهيت» را كاملا قبول داشتند. در مقابل، در برخي مسائل اعتقادي و آيينهاي مذهبي، راه خود را از ساير مسيحيان جدا كرده بودند. يكي از مهمترين محورهاي اختلاف، مسئله «حجيت كليسا» است. آنها معتقدند كه «كتاب مقدس و تنها كتاب مقدس، حجت است.» درحاليكه كليساي كاتوليك معتقد است: «مرجع تشخيص عقايد صحيح و واسطة فيض، كليسايي است كه سلسلهمراتب اسقفهايش، به رسولان و در نهايت، به مسيح برسد». طبق سخن كاتوليكها، كتاب مقدس بايد بهوسيلة كليسا و پاپ تفسير گردد. درحاليكه مصلحان معتقدند كتاب مقدس به هيچ مفسري نياز ندارد؛ هر شخص مسيحي ميتواند خود به كتاب مقدس مراجعه و آموزههاي عقيدتي و احكام عملي را از آن استفاده كند. كليسا جماعت مؤمنان است و رئيسي جز مسيح ندارد. بنابراين، هيچ فرد و نهادي واسطة فيض نيست. كليساي كاتوليك و ارتدكس، در بحث حجيت كليسا، دو نكته را مطرح ميكردند (مولند، 1368، ص 35، 63، 57ـ59، 38).
1. غير از كتاب مقدس، تعاليم شفاهي ديگري از حضرت عيسي باقي مانده و سينه به سينه نقل شده است.
2. كليسا معصوم است و هرگاه در موضع فتوا دادن قرار ميگيرد، با تأييد روحالقدس از خطا در امان ميماند (توفيقي، 1389، ص 149-150).
كليساي كاتوليك، «فيض خداوند» و «اعمال صالح» را شرط سعادت بشر ميداند. اعمال نيك عبارتند از: احكام خدا، يعني احكام دهگانة عهد عتيق و اخلاق كامل مسيحيت. اخلاق مسيحيت، قوانين عملي مشخصي است كه بر عهدة اشخاص گذاشته ميشود، مانند حضور در مراسم كليسايي، شركت در عشاي رباني، حضور براي اعتراف به گناه و مواردي ديگر. اما پروتستانها در حصول نجات، «ايمان» را كافي ميدانند. مارتين لوتر معتقد بود: «وقتي خدا فردي را ميپذيرد، او را تغيير ميدهد. پس اعمال صالح نتيجة ضروري ايمان است» (كرنز،2008،ص168؛ مك كراث،1387،ص51-471-472).
اختلاف ديگر در مسئلة «عشاي رباني» است. كاتوليكها اين آيين را بهمنزلة تقديم قرباني به خداوند ميدانند كه لازم است تحت اشراف روحانيان انجام پذيرد. به علاوه، بر اين مطلب تأكيد ميكند كه در مراسم عشاي رباني، «نان و شراب» حقيقتاً و ذاتاً به «خون و گوشت مسيح» تبديل ميشود. اين آموزه را «تبدّل جوهر» مينامند. اما لوتر هر دو مطلب را رد نموده، معتقد بود كه خداوند در همهجا حضور دارد و در نظرية «هم ذات شدن با خدا» اين نكته را مطرح كرد كه خداوند از همان اول در اجزاي نان و شراب حضور داشته است. البته اصلاحگران سوئيسي، همچون تسوينگلي به اين باور رسيدند كه نان و شراب، صرفاً نماد حضور مسيح در آيين عشاي رباني هستند(همان، ص 196ـ203).
مسئلة اختلافي ديگر «اعتراف» است. شخص گناهكار مقابل كشيش ميايستد و اعتراف خود را درحاليكه سرش را به موازات كمربند كشيش خم كرده، اظهار و اعلام پشيماني ميكند. كشيش نيز شخص توبهكننده را به تناسب بزرگي گناهش به دعا، روزه و زيارتهاي مخصوص مكلف ميسازد. كاتوليكها به «برزخ» اعتقاد دارند. برزخ جايگاهي است كه مؤمنان گناهكار، يعني كساني كه پس از تعميد گناه كرده و مجازات دنيوي مقرر را تحمل نكردهاند، پس از مرگ مدتي در آنجا كفارة گناهان را ميگذرانند. ارتدوكسها هم به برزخ اعتقاد دارند، ولي چنين اعتقادي نزد كليساي فرق پروتستانها پذيرفته نيست.
كاتوليكها مناصب كليسايي را به هفت رتبه تقسيم ميكنند. اما پروتستانها و ارتدوكسها مناصب را تنها سه رتبه ميدانند: اسقفي، كشيشي و شماسي. به علاوه، لزوم تجرد كشيشان را هم انكار ميكنند. لوتر تأكيد ميكرد كه بايد به كشيشان اجازة زناشويي داده شود. دعا براي مردگان، كه در كليساي كاتوليك و ارتدوكس آمده است و موجب دريافت احتمالي نور الهي است، در فرق كليساي پروتستان فاقد ارزش است. به گفتة لوتر، زيارت اماكن مقدس، روزه و برگزاري مراسم دعا براي مردگان، بايد منسوخ شود.
تصاوير شخصيتهاي مقدس كليسايي و فرشتگان، از ديرباز مورد احترام فوقالعاده كليساي كاتوليك بوده و طبق تعاليم رسمي كليسايي، احترام به تصاوير، تنها در صورتي كه به قصد احترام به شخص صاحب تصوير باشد، جايز است. كليساي انگلستان هم وجود تماثيل و تصاوير در كليسا را جايز نميدانند و اينگونه احترام را پرستش تلقي ميكنند (لین، 1386، ص 476).
سلسله مراتب كليساي كاتوليك رم
1. پاپ: رهبر كليسا، وي در واتيكان مستقر است. كاتوليكها اعتقاد دارند پاپ در تعريف موضوعات ايماني و اخلاقي خطاناپذير و معصوم است.
2. كاردينال: توسط پاپ منصوب ميشود. ۱۷۸ كاردينال در سراسر دنيا وجود دارد. عدهاي از اين كاردينالها، شوراي كاردينالهاي انتخاب پاپ را تشكيل ميدهند و بهعنوان مشاور پاپ محسوب ميشوند و در زمان مرگ او پاپ جديد را انتخاب ميكنند.
3. اسقف اعظم: اسقفي است كه در قلمرو ناحيهاي در شهرهاي اصلي به كليسا خدمت ميكند كه اين ناحيه، قلمرو زيرنظر اسقف اعظم نيز ناميده ميشود. يك كاردينال ميتواند اسقف اعظم نيز باشد.
4. اسقف: وي همانند كشيش در يك جا مستقر بوده و آموزگار اصول تعليمي كليساست و بر كار كشيشان نظارت دارد.
5. كشيش: وي مسئول انجام كارها و مراسم عبادي ازجمله عشاي رباني، تعميد و ازدواج است.
6. ديكون (شماس): اين مقام كليسا يك درجه پايينتر از كشيش است و به كسي گفته ميشود كه براي كشيش شدن آماده ميشود. در كليساي پروتستان، به اين مقام «شماس» گفته ميشود و كشيش را براي امور غيرنيايشي ياري ميكند. يك ديكون، هميشگي ميتواند ازدواج كند و در اجراي برخي از آداب و رسوم ديني به كشيش كمك كند(علمخواه، 1392).
آداب كليساي كاتوليك روم
در مذهب كاتوليك روزهداري، كاهش وعدههاي غذايي به يك وعده است كه نبايد همراه با گوشت باشد و دو وعده سبك كه خوردن غذاهاي جامد ميان وعدهها جايز نيست و روزه مختص به افراد 18 تا 59 ساله است. پرهيز كامل براي افرادي كه بيش از 14 سال سن دارند، ضروري است. براي انجام آن، بايد يك روز كامل از خوردن گوشت و مشتقات آن پرهيز كرد. پرهيز جزئي دربرگيرنده تناول گوشت در يك وعده در طول روز است. پاپ پيوس دوازدهم، در سال 1956 برخي قوانين روزهداري را تسهيل كرد و پاپ پل ششم، برخي قوانين دشوار روزه كاتوليك روم را تغيير داد و توصيه كرد كه روزهداري بايد متناسب با وضعيت اقتصادي محلي باشد. همة كاتوليكها بهصورت اختياري روزه ميگيرند. در آمريكا دو روز روزه اجباري براي كاتوليكها وجود دارد و آن چهارشنبه خاكستر و جمعةالصليب (روز تصليب مسيح) است.
جمعههاي ايام روزه و پرهيز نيز روزهايي است كه كاتوليكها طي آن از خوردن گوشت اجتناب ميكنند. در ميان سنتهاي كليساي كاتوليك، ميتوان به پرهيز از خوردن پيش از حضور در مراسم عشاي رباني نيز اشاره كرد. اما امروزه اين قوانين تسهيل شده و كاتوليكها بايد يك ساعت پيش از مراسم عشاي رباني از خوردن اجتناب كنند. درحاليكه هنوز هم برخي كاتوليكها از قوانين قديميتر پيروي ميكنند. در كليساي انگليكن روزهاي خاصي بهعنوان روزه و پرهيز بيان شده است. ما از زمان جدايي اين كليسا از كليساي كاتوليك، مقرراتي براي نوع پرهيز در اين روزها و همچنين هيچ تمايزي ميان روزه و پرهيز وجود نداشته است. روزهاي روزه و پرهيز در اين كليسا، تا قرن نوزدهم زماني كه انگليكنها تحت تأثير جنبش ارتدوكس بودند، كاهش يافت. اما پس از آن بار ديگر اين روزها را جدي تلقي كردند. انگليكنها پيش از روزهاي تولد مسيح، تطهير مريم مقدس، عيد بشارت باكره مقدس، عيد پاك، پنطيكاست، سنت ماتس، سنت جان، سنت پيتر، سنت جيمز، سنت بارتالامه، سنت متيو، سنت سيمون و سنت جود، سنت اندرو، سنت توماس به نيايش و پرهيز دعوت شدهاند (علمخواه، 1392).
مقام پاپ
مطابق اعتقاد كاتوليكها، كسي كه بهعنوان پاپ انتخاب ميشود، ادامهدهندة راه پطروس، نخستين فردي است كه مسيح براي هدايت كليسا معرفي كرده است. فردي كه در اين جايگاه قرار ميگيرد، نام جديدي، برگرفته از نام يكي از قديسان برخوانده ميشود. اما بر روايت آفرينش در انجيل، آموزههاي كليساي كاتوليك نظريه تكاملتر ميكل آنژ برگرفته است. در مورد پيدايش انسان، كه يكي از اعتقادات بنيادين مسيحيت است. قرائت كليساي كاتوليك روم از تثليث، چنين تعريف شده است: «تثليث» اعتراف به گناهان و «طلب استغفار» نزد كشيش در كليساي كاتوليك، آئيني مقدس شمرده ميشود.
اعتقاد به تثليث كشيشان و ممنوعيت انتصاب زنان بهعنوان كشيش، ازجمله آموزههاي بنيادين كليساي كاتوليك عنوان ميشوند.
كليساي كاتوليك باور به «قديس» دارد. براي قديس معرفيكردن فردي در كليساي كاتوليك، بايد معجزهاي از فرد موردنظر، به كليسا اثبات شود، آموزههاي كليساي كاتوليك نظريه تكامل در مورد پيدايش انسان را رد نميكند، اما بر روايت آفرينش در انجيل است، تأكيد دارد.
مناصب روحاني
در كليساي ارتدوكس، سه منصب روحاني وجود دارد كه عبارتند از: شماس، كشيش و اسقف. آنان كه به مراتب بالاتر ميرسند و عناويني از قبيل متروپوليتن استفاده میكنند. متروپوليتن، پيشواي ديني يك منطقه است؛ در كليساي ارتدوكس، گاه در مورد شماس از كلمه ديكون استفاده ميشود(لئو، 1376، ص 78؛ C.f: Cunningham, 2009, p.126).
در كلیسای ارتدوكس سراسقف سرپرست يك كليسا است. متروپوليتنها و سراسقفها را هيأت حاكمة كليسا انتخاب ميكند و در مصادر امور ميگمارد. البته در اين كليسا، دو منصب ديگر نيز وجود دارد كه عبارتند از: كمك شماس و قاري. اين دو منصب، در مرتبههاي بعدي قرار دارند. نميتوان آنان را جزء روحانيان كليساي ارتدوكس بهشمار آورد. در گذشتههاي دورتر، در اين كليسا رتبههاي ديگري نيز وجود داشتهاند. رتبههايي كه امروزه در كليساي ارتدوكس وجود ندارند. ازجمله اين مناصب، ميتوان به متصدي اخراج ارواح خبيث اشاره نمود.
كليساي كاتوليك: در اين كليسا سه رتبه اصلي اسقفي، كشيشي و شماسي وجود دارد. در كليساي كاتوليك، گاه بهجاي واژه شماس از كلمه ديكون استفاده ميشود.
البته شوراي ترنت، هفت رتبه روحاني را مشخص نموده است. اين رتبهها عبارتند از: كشيش (مقام اسقفي نيز ذيل همين عنوان قرار داد)، شماس، كمك شماس، دربان، قاري، خادم كليسا و متصدي راندن ارواح پليد. در اين كليسا، مقام اسقفي، بالاترين درجه روحاني بهشمار ميآيد. بنابراين، عناويني مانند اسقف اعظم، كاردينال و پاپ، اگرچه از نظر قانوني داراي حوزه اختيارات وسيعتري هستند، اما براي رسيدن به اين مقامات، نيازي به تقديس خاصي ندارند(مولند، 1381، ص 120).
ساير كليساها (چند كليساي خاص)، اگرچه دستگذاري را بهعنوان شعار ديني نميشناسند، اما انتصاب به مقامات روحاني را بهعنوان يك قانون كليسايي پذيرا هستند. در اين كليساها نيز سلسلهمراتب روحاني وجود دارد. براي نمونه، در كليساهاي انگليكن، اين كليسا در آمريكا و اسكاتلند با عنوان اپيسكوپال شناخته ميشود. در كليساهاي اصلاحي (كالوني) و كانگريگيشن، چهار مقام ديني وجود دارد. اين مقامها عبارتند از: پيشواي روحاني، معلمان، شيوخ و شماسها(همان، ص 238؛ لئو، 1376، ص 30 و 350).
در كليساي پرزبيتري، عناويني نظير اسقفي و كشيشي جايگاهي ندارند. در اين كليسا، بالاترين رتبه روحاني از آن شيوخ است كه اين عنوان، در دو شكل شيخ مربي يا شبان (خادم) و شيخ حاكم وجود دارد. البته در اين كليسا، رتبة شماسي نيز وجود دارد (لئو، 1376 ص 140ـ141).
همینطور در كليساي لوتري، هرچند رتبههايي مانند اسقفي و كشيشي (شباني) را پذيرفتهاند، اما بهطور كلي در اين كليسا اهميت چنداني به مقامات روحاني داده نميشود، برخي مسيحيان مانند باپتيستها و كويكرها بهطور كلي فاقد مراتب روحاني هستند و به همين دليل در اين كليساها، انتصاب به مقامات روحاني، فاقد مفهوم است (همان، ص 100 و 355).
تقسيم وظايف
در كليساي كاتوليك، تأييد و انتصاب، كار اسقف است، اما عشاي رباني، بخشش گناه و تدهين نهايي ميتواند توسط كشيشها انجام شود. شماسها نيز بايد كشيشها را در انجام شعائر ديني، ياري نمايند. در كليساي اسقفي نيز انتصاب بر عهده اسقفهاست. كشيشها شعائر را انجام ميدهند و شماسها كمككار كشيشها ميباشند(همان، ص 30).
در كليساي انگليكن، انتصاب به مقامات روحاني در حوزه اختيارات اسقفهاست. كشيشها عهدهدار انجام شعائر و ايراد پند و موعظه در كليسا هستند. برگزاري دعاي صبح و شام، آمرزش افراد، خواندن رساله و اعمالي از اين دست، از وظايف شماس بهشمار ميآيد (مولند، 1381، ص 238).
در كليساي اصلاحي، اجراي شعائر و انجام وعظ، بر عهدة كشيش است. آنها عهدهدار تعليم اصول ديني هستند. شيوخ در امور روحاني به كشيشها كمك ميرسانند و شماسها، وظيفه مراقبت و دستگيري از فقرا و نيازمندان را بر عهده دارند(همان، ص 350ـ351 و 392).
در كليساي كانگريگيشنال، كشيشها عهدهدار انجام شعاير هستند و شماسها كشيشان را در برگزاري شعاير كمك ميكنند.
در كليساي پرزبيتري، شيوخ، عهدهدار سرپرستي كليسا هستند و شماسها، عهدهدار وظايفي مانند توزيع صدقات هستند(لئو؛ 1376ص 140ـ141).
ازدواج مقامات روحاني
تجرد براي شماسها، كشيشها و اسقفهاي كاتوليك رومي، امري اجباري است، حال آنكه در آيين ارتدوكس، فقط اسقفها بايد مجرد باشند(همان، ص 68). در كليساي كاتوليك، كمك شماس، شماس، كشيش و رده هاي بالاتر از آن، حق ازدواج ندارند(مولند، 1381، ص 120).
قانون كليساي ارتدوكس در مورد ازدواج مقامات ديني تا حدودي متفاوت با ديدگاه كليساي كاتوليك است. از نگاه كليساي ارتدوكس، شماس و كشيش اگر پيش از انتصاب، ازدواج كرده باشند، ميتوانند به زندگي با همسر خود ادامه دهند. اما كساني كه به اين مقامات گماشته مي شوند، اگر مجرد باشند ديگر حق ازدواج نخواهند داشت. در اين كليسا، اسقفها همواره بايد مجرد باشند و انتصاب افراد متأهل به مقام اسقفي ممنوع است(لئو، 1376، ص 80؛ مولند، 1381، ص 61).
كليساهاي مختلف پروتستان نيز در اين زمينه با يكديگر اختلافنظر دارند. اما در بسياري از اين كليساها، منعي براي ازدواج مقامات روحاني وجود ندارد(ر.ك: لئو، 1376، ص 30 و 355).
كليساي كاتوليك به شدت با انتصاب زنان به هرگونه مقام كليسايي مخالفت ميكنند. اين كليساي در سال 1995 و در زماني كه بحثها بر سر انتصاب زنان شدت گرفته بود، اعلام داشت كه ديدگاه اين كليسا در مورد عدم جواز انتصاب زنان از خطا مصون است و ازاينرو، گفتوگوي بيشتر در اين مورد را ممنوع اعلام كرد(وان وورست، 1384، ص 521).
رهبران اين كليسا با اشاره به سنت حضرت مسيح، اظهار ميدارند كه آن حضرت از هيچ زني براي عضويت در دوازده شاگرد خود دعوت نكرد. اين همان چيزي است كه پاپ اينوسنت سوم، در آغاز قرن سيزدهم بارها اظهار كرده است: «گرچه مريم باكره مقدس در عظمت و برتري از همة رسولان بالاتر بود، اما خداوند كليدهاي ملكوت آسمان را نه به او بلكه به آنان سپرد» (همان، ص 523).
البته آنگونه كه از منابع تاريخي برميآيد، انتصاب زنان به مقام شماسي، تا قرن ششم در اين كليسا وجود داشته است، اما اين رسم در دو شوراي اپايون(Epaon) و اورلئان(Orleans) طرد گرديد. از اين زمان به بعد، در كليساي كاتوليك، هيچ منصب روحانياي به زنان واگذار نگرديد (John Anthony, 2008, p. 327).
كليساي شرق نيز در مسئلة انتصاب زنان بر همين سنت قديمي پايبند است و با درخواستهايي كه در اين مورد از كليساهاي ارتدوكس شده است، مخالفت ميكند(وان وورست، 1384، ص 522).
لازم به يادآوري است كه گماشتن زنان به مقام شماسي در اين كليسا تا قرن دوازدهم رايج بوده است، اما از اين زمان به بعد، تقديس زنان و گماردن آنان به مقام شماسي، از اين كليساي رخت بر بست (John Anthony, 2008, p. 327).
از نگاه برخي مسيحيان، منع انتصاب زنان به مقامات روحاني هرگز قابل پذيرش نيست. هانس كونگ، دانشمند و الهي دان بزرگ معاصر بر آن است كه زنان نيز بهعنوان رسول حضرت مسيح انجام وظيفه مينمودهاند. از نگاه وي، تنها در زمان نگارش انجيل لوقا بود كه عنوان رسول بهصورت مشخص در مورد دوازده شاگرد خاص به كار رفت، اما در زمان مسيح، تفاوتي ميان مردان و زنان نبوده و آنان نيز عهده دار اين مسئوليت بوده اند(كونگ، 1386، ص 19ـ20).
البته اين ديدگاه اختصاصي به كونگ ندارد. امروزه بسياري از كليساهاي انگلستان زنان را نيز همانند مردان، به مقامات روحاني منصوب ميكنند(برانتل، 1382، ص 110، 156 و 356).
بيانية سي و نه مادهاي ديني در سال 1563 تصويب شده و اظهارات معين تاريخي دكترين انگليسي در ارتباط با ناسازگاري اصلاحگرايي انگليسي، بهويژه در ارتباط با دكترين يا نظريه كالوينيست (Calvinist) و رويههاي كليساي كاتوليك، كه منجر به ايجاد دكترين كليساي انگليس گرديد، ميباشد. اين عنوان معمولاً بهصورت «بيانية سي و نه مادهاي» مطرح ميشود.
كليساي انگلستان درصدد يافتن موقعيت دكتريني خود در برابر كليساي كاتوليك رم و پروتستانهاي قارة اروپا بود. مجموعهاي از اسناد معين در طي يك دورة سي ساله بهعنوان وضعيت سياسي و دكتريني تغيير يافته از زمان تكفير هنري هشتم در 1533 تا تكفير اليزابت اول در سال 1570 نوشته شده و اصلاح گرديدند.
مقام اسقفي
اين منصب تنها در مذهب كاتوليك و ارتدوكس معتبر است. البته برخي كليساهاي پروتستان همچون كليساي لوتري و متوديستها مناصبي با وظايف مشابه مقام اسقف دارند، ولي بهطور كلّ كليساي پروتستان تنها دو مقام كشيش و شماس را قبول دارد(سليماني اردستاني، 1382، ص 219). بر اساس عقيده اين دو كليسا، پس از صعود عيسي به آسمان، رسولان مسئوليت جانشيني عيسي را به عهده گرفتند كه در رأس آنان پطرس رسول است. رسولان در اواخر عمر خود، كساني را بهعنوان جانشينان خود ميان امت مسيحي باقي گذاردند. اين جانشينان در ميان كليساهايي كه از يهوديت نشأت گرفته بودند، كشيش نام گرفتند(اول تيموتائوس 14:4؛ تيطس 5:1).
در مقابل كليساهايي كه در دنياي يوناني زبان تأسيس گرديد، به اين اشخاص، اسقف ميگفتند(فيليپيان 1:1؛ اول تيموتائوس 3: 1-7). فرق مسيحت معتقدند كه اين منصب ريشه در تعاليم پولس دارد. پولس در اولين رساله خود، خطاب به تيموتائوس چنين نوشت: «زنهار از آن كرامتي كه در تو است كه بهوسيله نبوت با نهادن دستهاي كشيشان به تو داده شده است بياعتنائي منما» (اول تيموتائوس4: 14). او همچنين مأموريت دستگذاري پيران (كشيشان) را بر عهده تيموتائوس گذاشته، و مي گويد: «دستها به زودي بر هيچكس مگذار»(تيموتائوس 22:5) و نيز ميگويد كه تعليمات رسولان را به آنها بسپارد: «آنچه به شهود بسيار از من شنيدي، بر مردمان امين بسپار كه قابل تعليم ديگران هم باشند»(تيموتائوس 2:2).
ازاينرو، اين دو واژه در ابتدا به يك معني به كار مي رفت و عهد جديد نيز در مورد اطلاق اين دو عنوان به يك خدمت صراحت دارد (اعمال 17:20؛ تيطس 1: 5-7)، ولي بسيار زود اختيارات و وظايف اسقفان از كشيشان، كه همكاران او محسوب مي شدند، جدا گشت.
تفكيك مقامات كليسايي
اولين كسي كه به تفكيك ميان مقامات كليسايي اشاره كرد كه ميبايست مقامات كليسايي داراي ترتيب باشد كلمنت روم است. وي در رسالهاي كه از كليساي روم خطاب به قرنتس، به نگارش در آورده است، بر اهميت نظم در كليسا تأكيد بسياري دارد. وي همچنين بر رعايت ترتيب صحيح جانشيني در خدمت مسيح تأكيد ميكند. خدا مسيح را فرستاد و او نيز رسولان را تعيين كرد و آنان نيز به نوبه خود اسقفان و شماسان را تعيين كردند(لين، 1386، ص 13).
كليساي اسقفي غيرسنتي (مانند كليساهاي متديستها، ناصري و بعضي از لوتريها و كليساهاي انجيلي)، اهميت جانشيني رسولان را منكرند، اما اسقفها را از زمان عهد جديد به بعد شخصيتهاي تاريخي مهمي در كليساهاي مسيحي ميدانستهاند. ساير گروههاي مسيحي مانند آميشها را اسقفهايي اداره ميكنند كه كار آنان صرفاً اجرايي است(جوويور، 1381، ص 459).
كليساي پروتستان و كاتوليك با انتصاب بانوان به مقام كشيشي، و بالطبع اسقفي مخالفت دارند. اما در بين كليساهاي انگليكن، پيروان كليساهاي اسقفي آن را مجاز ميدانند. در يازده فوريه 1989، فصل جديدي در مبارزات فمنيستي گشوده شد. در اين تاريخ، مادر روحاني باربارا هاريس(Barbara Harris)، كه كشيش كليساي اسقفي بود، به اسقفي كليسايش در اسقف نشين ماساچوست(Diocese of Massachusetts) منصوب شد(زيبايي نژاد، 1382، ص 322، 323).
سلسلهمراتب كليسايي
پس از مرگ پولس، مرتبهاي از نهادسازي اجتنابناپذير مينمود. از نظر تاريخي، اثبات اينكه اسقفها جانشينان بلافصل و انحصاري رسولان هستند، ممكن نيست؛ چراكه در مسيحيت اوليه، يك زنجيره متصل از آيين دستگذاري از رسولان تا اسقفهاي امروزي را نميتوان يافت.
از نظر تاريخي در مسيحيت اوليه، پس از دوره رسولي، اسقفها و كشيشان محلي به همراه معلمان و ساير مقامات كليسايي بهعنوان تنها رهبران جوامع مسيحي، رسميت يافتند. در مرحله بعد، نظام حاكميت اسقفي با رياست تنها يك اسقف، به نحو روزافزوني، تكثر اسقفها و كشيشها در يك شهر و سپس در سراسر نواحي كليسا را از بين برد(ميلر، 1382، ص 110)
با ابتكار اسقف ايگناتيوس، نظامي متشكل از سه مقام به وجود آمد كه در سراسر امپراطوري معمول گشت: اسقف، كشيش و شماس. اسقف سِمت رياست بر دو مقام ديگر را بر عهده دارد. به نظر وي، بدون اين سلسلهمراتب سهگانه كليسايي وجود نخواهد داشت(كرنز، 2008، ص 176). از نظر وي همچنانكه عيسي مسيح از خدا اطاعت مي كرد، اطاعت از فرامين اسقف نيز لازم است. در حقيقت، اسقف محور آئينهاي كليسا بهشمار ميآورد (لين، 1386، ص 14).
بنابراين، تشكيلات كليساي كشيشي اسقفي، مبتني بر هيچ نوع نهادي، كه خود عيسي بنيان نهاده باشد، نيست و به هيچوجه نميتوان آن را مطلقاً ذاتي مسيحيت دانست كه مستند به سخنان عيسي مسيح باشد. در عين حال، اين مناصب بنا به دلايل خود بهصورت قاعده و هنجاري در كليساي كاتوليك اوليه پديدار شد(كونگ، 1386، ص 68).
در دو كليساي كاتوليك و ارتدوكس، شخصي كه ميخواهد يكي از وظايف كليسايي را بر عهده بگيرد، بايد با دستگذاري مقام بالاتر، به اين مقام منصوب شود. اين آئين خود يكي از هفت راز كليسا است. انتصاب مقامات روحاني از مهمترين شعائر بهشمار مي رود؛ زيرا اكثر شعاير را شخص كشيش ميتواند انجام دهد. درحاليكه، مراسم دستگذاري فقط بايد به دست اسقف صورت بگيرد.
براي تقديس، سه نفر اسقف لازم است. در اين عمل، روحالقدس به شخص موردنظر اعطا ميگردد و شخص مورد تقديس قرار ميگيرد. تقديس انتخاب يك شخص براي وظايف مقدس است. در اين عمل، به شخص قدرت انجام دادن وظايف كليسايي داده ميشود. وي پس از آن، قدرت تبشير و تنذير و اجراي مراسم كليسايي را مييابد(همان، ص322). اگرچه كليساي پروتستان اين آئين را قبول ندارد و انتخاب مقامات كليسايي را به عهده مردم ميداند(سليماني اردستاني، 1382، ص 219).
پس از اينكه شخص وارد مدارس الهياتي مسيحيت شد، پس از گذراندن مرحله دانشجويي، اين امكان را پيدا ميكند كه در مراسم مذهبي به كشيشها كمك كند. در اين مرحله، به او «شماس» ميگويند. پس از اين مرحله و بعد از گذراندن دورههاي خاص، توسط مراكز آموزشي كه در آن تحصيل ميكنند و يا توسط كليسا و دبيران مربوطه، خود به حوزه كليسايي معرفي ميشوند و درجه كشيشي را از دست اسقف اعظم و يا اسقف دريافت ميكنند. از ميان كشيشها، افرادي كه واجد شرايط خاصي باشند، پس از طي دورههاي علمي و خدمت در كليسا به مقام اسقفي نائل ميشوند و بهعنوان مسئول كليسا معرفي ميشوند. سن قانوني براي پذيرفته شدن در رتبههاي عالي روحاني، به ترتيب عبارتند از: بيست و دو سال براي معاونت شماسي، بيست و سه سال براي شماسي، بيست و چهار سال براي كشيشي و سي سال براي مقام اسقفي (مولند، 1368، ص 120).
در كشورهايي كه بر اساس معاهده دو جانبه، حقّ معرفي اسقف منطقه به كليساي كاتوليكي واتيكان واگذار شده است، اشخاص واجد شرايط توسط سراسقف حوزه خليفهگري خود به دبيرخانه واتيكان معرفي ميشوند و پس از بررسي صلاحيت آنان توسط پاپ، به مقام اسقفي منصوب ميشوند. اما كشورهايي كه داراي چنين معاهدهاي با واتيكان نيستند، اسقفهاي آن منطقه به وسيله مجمع اسقفها و يا مجمع كليساي شرقي تعيين ميگردند. در تعيين اسقفهاي هر منطقه از سوي واتيكان، غالباً شرايط و مقتضيات منطقه و ويژگيهاي فردي و سياستهاي خاصّ واتيكان مورد توجه قرار ميگيرد(عبدخدائي، 1385 ص 75ـ76).
تشكيلات اسقفي
كليساي كاتوليك روم معتقد است كه پطرس حواري، توسط عيسي مأموريت يافته بود و او نيز نخستين اسقف شهر رم را نصب كرد و اين سلسله تا امروز ادامه پيدا كرده است. درواقع پاپ رم، رهبر مسيحيان جهان است و ازآنجاكه انتصاب او با واسطه به عيسي مسيح ميرسد، سخنش براي همه حجيت دارد. ولي در نظام كليساي ارتدوكس شرقي، اسقفهايي خاص كه سلسله انتصابشان به يكي از حواريون (اعم از پطرس و ديگران) برسد، سخنانش حجيت دارد. تنها تفاوت اين نظام با نظام كاتوليكي در اين است كه كليساي ارتدوكس رهبري پاپ و اسقف رم را بهطور كل قبول ندارد و او را مساوي با ساير اسقفهاي منصوب ميداند؛ زيرا اين نظام تفاوتي ميان پطرس و ساير حواريون نميبيند(سليمانياردستاني، 1386، ص216).
با گذشت زمان نياز به تنظيم كليساها بر اساس نظام مديريتي جامع احساس شد. ازاينرو، اسقف در رأس اين هرم مديريتي قرار گرفت و در هر شهري كه جماعتي مسيحي در آن قرار دارد، اسقف آن شهر، عنوان رياست آن جامعه ايماني را دارد، در حقيقت، اسقف به رياست كليساي منطقه خود منصوب ميشود و تمام كارهاي مربوط به آن كليسا زيرنظر او انجام ميشود. دو كليساي كاتوليك و ارتدوكس ميگويند كه آيينهاي كليسايي (همچون عشاي رباني و غسل تعميد)، بايد توسط اسقف يا كشيش منصوب از سوي او اجرا شود. در مقابل كليساي پروتستان معتقد است: اين امور را همه مؤمنان ميتوانند اجرا كنند و وقتي يكي به اجراي آن همت گماشت، از عهده بقيه ساقط ميشود (مدبك، جميل و ديگران، 2000م، ص 82-83).
در اجراي مراسم كليسا هيئتي از مشايخ(Presbyters) يا همان كشيشان اسقف را ياري ميكنند (ويلسون، 1381، ص 37).
اصول حاكميت
تصور غلطي وجود دارد مبني بر اينكه پادشاه انگليس حاكم مطلق بر كليساي انگليس نيست و نقشي در كليساهاي ناحيه يا بخش خارج از انگليس ندارد. درواقع، نقش شاه در كليساي انگليس فقط محدود به انتصاب اسقفها، شامل اسقف اعظم كليساي جامع كانتربري ميشود. حتي اين نقش نيز كمرنگ ميباشد؛ چراكه كليسا فهرست كوتاهي از افراد نامزدشده را به دولت ارائه ميدهد تا از ميان آنها، افرادي انتخاب شوند. شاه هيچ نقش و حق قانوني در كليساهاي انگليسي در نقاط ديگر جهان ندارد، با اين حال، در چندين كشوري كه جزء مستعمرات اوست، كتابهاي دعا را مشخص ميكند.
تمامي سيونه ناحيه از اجتماع پيروان كليساي انگليس، مستقل و خودمختار هستند. هر كدام اسقف اعظم و ساختار حاكميت خاص خود را دارند. اين نواحي و استانها به شكل كليساهاي ملي (مثل: كانادا، اوگاندا، ژاپن) و يا مجموعهاي از ملتها (مثل: غرب، آفريقاي مركزي يا آسيايي)، يا بهصورت مناطق جغرافيايي و غيره هستند. در اين استانها، بخشهاي فرعي نيز وجود دارد كه تحت قدرت و حاكميت اسقف اعظم، كلانشهر هستند. تمام استانهاي جامعه كليساي انگليسي از نواحي اسقفنشين تشكيل ميشوند كه هر كدام، تحت قدرت و طبق دستورات اسقف عمل ميكنند.
در مسلك كليساي انگليس، اسقفها داراي مقام و مرتبه متفاوتي هستند كه طبق سيستم جانشيني حواريون است. اين سنت، يكي از نشانههاي مذهب كاتوليك است. جدا از اسقفها، دو مقام رسمي ديگر نيز وجود دارند: شماس (خادم كليسا) و كشيش. بر اثر بهوجود آمدن بدعتها، در طول زمان پس از نيمه دوم قرن بيستم، زنان ميتوانند در تمام استانها در مقام شماس منصوب شوند. همچنين در بعضي از نواحي ميتوانند كشيش شوند و حتي در معدودي از استانها ميتوانند به مقام اسقف اعظم نائل شوند.
حاكميت در اجتماع كليساي انگليس از نوع شوراي كليسايي است كه از سه مجلس عوام، كشيشها و اسقفها تشكيل كي شود. شوراهاي كليسايي در سطح استان و سطح ملي و ناحيهاي، حوزه قدرت و اختيارات متفاوتي دارند كه بخصوص به قانون شرع و قانون اساسي آنها بستگي دارد. اصول و اعتقادات كليساي انگليس شكل حكومت جمعي و يكپارچه ندارد و بهصورت نواحي اسقفنشين اداره ميشود كه كوچكترين بخش از حوزه قدرت در كليسا بهشمار ميآيد (C.f: Williams, 1950).
اسقف اعظم كليساي جامع كانتربري
اسقف اعظم كليساي كانتربري، مقام بالاتري نسبت به كشيشهاي اعظم ديگر در جامعه كليساي انگليس دارد. براي آنكه استانهايي بهعنوان بخشي از اين جامعه در نظر گرفته شوند، ميبايست همكاري كاملي با اسقف اعظم كانتربري داشته باشند. اسقف اعظم، بالاترين مقام رسمي در كليسا ميباشد، اما قدرت و اختيارات مستقيمي در ارتباط با كليساهاي خارج از انگلستان ندارد. اسقف اعظم كليساي كانتربري، بهعنوان پيشواي روحاني، داراي حوزه اختيارات اخلاقي مشخصي است و حق انتخاب در كليساهايي كه در قلمرو او هستند را دارد (Zahl, Douglas, 2005, p. 133).
اسقفهايي كه شايستگي كامل مقام كشيش مسيحي را دارند، جانشينان حواريون ميباشند. كشيشهاي ارشد، اسقفهاي اعظم و مراجع روحاني، همگي اسقف بوده، اعضاي قلمرو اسقفنشين ميباشند كه از طريق جانشيني حواريون، اختيارات قانوني و شرعي خود را دارند. اصالت آن به دوازده حواري برميگردد كه از ياران مسيح بودهاند.
كشيشها و شماسها، دستيار اسقفها هستند. اغلب مراجع روحاني انتصابي در كليساي انگليس، كشيش بوده معمولاً در ناحيه خاص در قلمرو اسقف عمل ميكنند. كشيشها مسئول زندگي معنوي بخش يا ناحيهاي هستند كه كليسا در آن واقع شده است كه كشيش بخش يا قائممقام كشيش بخش ناميده ميشوند. معاون كشيش بخش، واژهاي است كه براي كشيش يا شماس بهكار برده ميشود كه او دستيار كشيش بخش است. كشيشهاي غيربخش از طريق مشاغل ديگر امرار معاش ميكنند و اغلب در مؤسسات آموزشي يا سازمانهاي خيريه استخدام ميشوند. كشيشها همچنين ميتوانند مسئول امور مذهبي بيمارستانها، مدارس، زندانها و يا نيروهاي مسلح باشند
شماس اعظم، كشيش يا شماسي است كه مسئول اداره كردن قلمرو شماس بوده غالبا به بخشهاي فرعي از قلمرو اسقفنشين گفته ميشود. شماس اعظم، نماينده اسقف در قلمرو شماس است. در كليساي انگليس، اين منصب به مدت حداقل شش سال به افراد در مقام كشيش داده ميشود. البته در بخشهايي از اجتماع كليساي انگليس، شماسها نيز به اين مقام منصوب ميگردند و در مناطقي، زنان نميتوانند كشيش يا اسقف باشند، اما ميتوانند در مقام شماسي قرار گيرند. شماس اعظم، بالاترين مقام رسمي است كه زنان ميتوانند به آن نائل شوند. رئيس كليسا، كشيشي است كه كشيش اصلي كليساي جامع يا كليساي كوچك است. اگر كليساي جامع يا كليساي كوچك داراي ناحيه يا بخش خاص خود باشند، رئيس كليسا، معمولاً كشيش بخش نيز خواهد بود (C.f: Williams, 1950).
با وجود اين، در كليساي ولز، اكثر كليساهاي جامع، كليساهاي بخش هستند و رئيس اين كليساها، كشيش بخش بهشماره ميآيند. جامعه كليساي انگليس مقامهاي انتصابي در كليساي كاتوليك رومي و ارتدوكس شرقي را به رسميت ميشناسد. مقامهاي انتصابي در خارج از اين جامعه هم توسط كليساهاي كاتوليك قديمي و كليساهاي كاتوليك مستقل به رسميت شناخته ميشوند(Williams, 1950, 36).
قلمرو شماس (خادم كليسا)
در كليساهاي انگليسي، بيشتر شماسها همكاري مستقيمي با كشيشها در داخل و خارج از كليسا و در اموري مثل كمكرساني به فقرا، بيماران، گرسنگان و زندانيان دارند. بر خلاف شماسها، در ارتدوكس و كاتوليك رومي، كه قبل از انتصاب به اين مقام ميتوانند متاهل باشند، در كليساي انگليس، شماسها، قبل و بعد از منصوب شدن به اين مقام ميتوانند ازدواج كنند. بيشتر شماسها براي كشيش شدن خود را آماده ميكنند و معمولاً فقط يك سال در مقام شماس ميمانند و بعد در مقام كشيش به كارشان ادامه ميدهند.
با اين حال، بعضي از شماسها هميشه در همين منصب باقي ميمانند. در بسياري از نواحي و بخشهاي كليساي انگليسي، زنان و مردان ميتوانند در مقام شماس در كليسا خدمت نمايند. در بخشهايي كه به زنان اجازه كشيش شدن ميدهند، بيشتر اجازه خدمت در كليسا در مقام شماس را دارند. تأثير اين كار، امكان ايجاد قلمرو شماس براي زنان طولانيتر از مردان است كه مدت كوتاهي پس از شماس شدن، كشيش ميشوند. شماسها حق انجام مراسم غسل تعميد داشته در برخي قلمروهاي اسقف، اجازه برگزاري مراسم ازدواج را طبق دستورالعمل كشيش يا اسقف اخذ ميكنند. در مواقعي نيز مراسم دعاي خير و بركت را در كليساهايي كه اين مراسم آئيني را برگزار ميكنند بهجاي ميآورند (The Christian Faith: Ch 63- Ordination).
عـوام
همة اعضاي غسل تعميدشده كليسا، مؤمن مسيحي خوانده ميشوند كه مقام يكساني دارند. افرادي كه مقام انتصابي ندارند هم داراي مقام روحاني رسمي بوده، ممكن است بهصورت تماموقت و در تمام طول عمرشان در كليسا خدمت نمايند، مانند: قاريان كليسا، رئيس و نگهبان كليسا، متصدي نشان دادن محل جلوس مردم در كليسا، خادمين كليسا و افرادي كه از مراسم عشاي رباني بازديد ميكنند. برخي در كليسا مسئول آماده كردن محراب و شمعها، گلها و غيره بوده، يا مسئول آماده ساختن گروه آوازخواني مذهبي و راهنما ميشوند. البته افرادي نيز در شوراي كليسايي كه هيئت حاكم بر ناحيهاي است عضو ميشوند (Williams, 1950, p. 37).
نتيجهگيري
بهطور كلي، كليساي كاتوليك رم با قدمت 2000سالهاي كه دارد، وارث تمامي آداب و شعائر ديني مسيحيت است. اين آداب در طول ساليان دراز دستخوش تحولات متعدد گرديده است. عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي ازجمله عواملي است كه اين كليسا را دچار تحول و دگرگوني كرده است و بهتبع آن، كليساهاي زيرمجموعه شكلگيريهاي تازهاي پيدا كرده است. ازجمله اين كليساها، كليساي انگليكن است كه با روشي متناسب با روحيات نسل خود شكل گرفته است. اگرچه آداب اصلي آن برگرفته از اصول كليساي كاتوليك است، اما موارد چشمگيري در رسومات ديني آن به ديده ميشود كه برگرفته از تحولات سياسيوني چون لوتر، كالوين و اصلاحطلباني است كه تأكيد زيادي بر اجراي مراسم و آداب ديني دارند و افرادي هم كه به مناصب بالاي كليسايي ميرسند، حتماً بايد آگاه و مسلط به مقام خود باشند. كشيشها در هر جايگاهي كه هستند، تقدس و رتبة خود را مدنظر ميگيرند و اگر تلاشي براي ارتقا خود انجام ميدهند، تنها با خدمت رساني خالصانة خود بوده است، مردم مؤمني كه هر روزه به كليسا ميروند، احترام زيادي براي اين خادمين قائل هستند و با موعظههاي اين كشيشان، زندگي خود را تعالي بخشيدهاند. در نهايت، قوانين تشريفاتي كليسا و سلسلهمراتب آن، نظمي بر ساختار گستردة كليسا حكمفرما ساخته است كه همة پيروان آن را مطيع خود ساخته است. بهطور كلي، كليساي انگليس، براساس ساختار فكري جماعت آن بنا شده است، ولي در كليساي كاتوليك رم، اصل و مبنا اصولي است كه از زمان حوارين حضرت عيسي و بعد متفكران ديني آن تعيين ميشود.
منابع
برانتل، جور ج(1382)، آیین کاتولیك، ترجمة حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات وتبلیغات ادیان ومذاهب.
توفيقي، حسين (1389)، آشنايي با اديان بزرگ، چ سيزدهم، تهران، سمت.
جوويور، مري (1381)، درآمدي بر مسيحيت، ترجمة حسن قنبري، قم، مر كز مطالعات تحقيقات اديان و مذاهب.
دورانت، اريل، ويل، تاريخ تمدن، 1387 ترجمه فريدون بورهاي، ويراستار محمود مصاحب ونادر هدي وپرويز مرزبان، جلد ششم
زيبايينژاد، محمدرضا (1382)، مسيحيتشناسي مقايسهاي، تهران، سروش.
سليماني اردستاني عبدالرحيم (1382)، درآمدي بر الهيات تطبيقي اسلام ومسيحيت، قم، طه.
عبدخدائي، مجتبي (1385)، واتيكان كليساي جهاني كاتوليك، چ دوم، تهران، ايران انتشارت بين المللي الهدي.
علمخواه (1392)، «سلسله مراتب كلیسای كاتولیك رم» هفت اقلیم، پیش شماره 2(www.eqlim.ir)
كرنز، ارل اي (2008)، سرگذشت مسيحيت درطول تاريخ، ترجمة آرمان رشدي انگلستان، انتشارات ايلام.
كونگ، هانس (1386)، متفكران بزرگ مسيحي، ترجمة گروه مترجمان، قم، مركز مطالعات وتحقيقات اديان ومذاهب.
لين، توني (1386)، تاريخ تفكر مسيحي، ترجمة روبرت آسريان، چ سوم، تهران، فرزان روز.
لئو، روستن (1376)، فرهنگ تحليلي مذاهب امريكايي، ترجمة محمد بقايي، تهران، حكمت.
مدبک، جمیل و ديگران (2000م)، موسسة الادیان فی العالم المسیحیة، تهران، انتشارات بین المللی، دارکریبس انترناشیونال بیروت، لبنان.
مككراث، الیستر (1387)، مقدمه ای بر تفكر نهضت اصلاح دینی، ترجمة بهروز حدادی، چ دوم، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
مولند، اينار (1381)، جهان مسيحيت، ترجمة محمدباقرانصاري، مسيح مهاجري، تهران، امير كبير.
میلر (1382)، تاریخ تاریخ کلیسای قدیم امپراطوری روم و ایران، ترجمة علی نخستین، تهران، اساطیر.
وان وورست، رابرت اي (1384)، مسيحيت از لابه لاي متون، ترجمة جواد باغباني و عباس رسولزاده، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
ويلسون برايان (1381)، دين مسيح، ترجمة حسن افشار، تهران، مركز.
Cunningham, Mary B. and Theokritoff, Elizabeth (eds.) (2009), The 4-Cambridge companion to Orthodox Christian theology, Cambridge, 2nd ed.
Paul zahl, Ian T.Douglas, Paul F.M Zahl (2005), jan nunleyUnderstanding the Windor Repoort: Two Leaders in the American Church Speak Acrooss the Divide,Church Publishing, Inc.
The Christian Faith: Ch 63-Ordination, 2005 (2) As a Sacrament.
Williams,Thomas J (1950), priscilla Lydia Sellon, London:SPCK.