پیامبرانی در مُحاق متون بررسی تحلیلی ـ تطبیقی مفهوم و مصادیق اسباط در قرآن و عهدین
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
قرآن کریم در موارد متعددی به بازشناسی، تصحیح و احیای برخی آموزه ها و مفاهیم توحیدی و نیز حوادث و شخصیت های مهم تاریخ ادیان آسمانی پرداخته است که به تدریج در طول تاریخ دچار تحریف و انحراف گشته و یا به فراموشی سپرده شده اند. این دگرگونی ها، گاه با اثرگذاری بر افکار و اذهان مورخان و مفسران مسلمان و راه یابی به منابع حدیثی، تاریخی و تفسیری، عقاید و باورهای آنان را نیز به انحراف کشانده و دگرگون ساخته اند. از این رو، بررسی مستند و تطبیقی این گونه انحرافات، زمینه ها و سیر پیدایش آنها از یک سو، و دست یابی به تعریف و روایتی روشن و درست از آن، بر اساس آیات قرآن کریم از سوی دیگر، ضروت حیاتی دارد. این مهم می تواند هدایت گر بودن قرآن را به منصه ظهور رسانده و اثر به سزایی در اصلاح عقاید و رفتار مسلمانان و چه بسا پیروان سایر ادیان توحیدی داشته باشد. مفهوم و مصادیق اسباط، که قرآن کریم آنها را در کنار شماری از پیامبران الاهی و به عنوان دریافت کنندکان وحی یاد کرده و از لزوم ایمان به آنان و نفی یهودی و مسیحی بودنشان سخن گفته، یکی از موارد یاد شده است. بررسی منابع تاریخی و تفسیری نشان می دهد که، مصادیق اسباط دریافت کننده وحی همواره در هاله ای از ابهام بوده است. این موضوع چندان به صورت مستقل، تطبیقی و تحلیلی مورد پژوهش قرار نگرفته است. مفسرانی که در ذیل آیات مربوط به صورت بسیار کلی به آن پرداخته اند، اغلب در این باره از گزارش های عهد عتیق اثر پذیرشده و یا به اختلاف گرائیده اند. این نوشتار بر آن است تا ضمن تحلیل و بررسی تطبیقی گزارش های کتاب مقدس، قرآن کریم، مفسران، منابع لغوی و احادیث اسلامی، پاسخی نسبتاً روشن درباره هویت، ویژگی ها و دوره تاریخی اسباط به دست آورد. معرفی پسران حضرت یعقوب(ع) به عنوان اسباط و چرایی اختلاف نظر مفسران مسلمان، پرسش های دیگری است که این پژوهش در صدد پاسخگویی به آنهاست.
1. مفهوم شناسی اسباط
فرهنگ نویسان عربی و واژه پژوهان قرآنی، «أسباط» را جمع «سِبْط» و دارای ساختار عربی دانسته اند، اما عربی یا دخیل بودن سِبْط مورد اختلاف است.
الف. اسباط، واژه ای عربی: بسیاری از فرهنگ نویسان عربی و نیز شماری از مفسران مسلمان1 با اعتقاد به عربی بودن واژه «سبط»، آن را برگرفته از ریشه «س ـ ب ـ ط» دانسته و کاربردها و معانی مختلفی برای آن گفته اند. بررسی کاربردهای متفاوت و متعدد این مادّه و واژگان برگرفته از آن2 و نیز گزارش های واژه نگاران از معنای آن نشان می دهد که، ریشه «سبط» در اصل به معنای امتداد و انتشار اموری به کار می رود که منشأ و ریشه واحدی داشته و امتداد و انتشار آنها به صورت طبیعی و آسان صورت می گیرد.3 کاربرد در مواردی چون موی صاف و آویخته،4 باران انبوه،5 درختی بلند و پرشاخ و برگ در میان رمل ها،6 نوادگان و افراد یک نسل7 مؤیّد این معناست. بر همین اساس، گروهی بر این باورند که «سِبْط» به معنای نوه8 و بیشتر نوة دختری9 و اسباط به معنای نوادگان و نسلی است که همگی مانند شاخه های یک درخت، از یک پدر و امتداد او به شمار می روند.10 با توجه به همین معناست که، در صورت اضافه شدن سبط به یهود و بنی اسرائیل، معنای قبیله (=گروهی از یک ریشه پدری) برای آن گفته شده است. در تفاوت سبط و قبیله گفته اند: اوّلی در مورد نسل اسحاق و دومی درباره نسل اسماعیل و برای بازشناسی آنها از یکدیگر به کار می رود.11 کاربرد سبط به معنای گروه و جماعت در برخی احادیث12 مؤیّد معنای اخیر است.
در این میان، برخی واژه نگاران، «سبط» را به معنای فرزند و نواده برخوردار از جایگاهی ویژه در میان یک نسل پدری نیز دانسته اند.13 این معنا به رغم نادر بودن، هماهنگی قابل توجهی با موارد کاربرد نخستین سبط در عهد عتیق، ظاهر آیات مربوط، و نیز احادیث اسلامی دارد.
ب. اسباط، واژه ای دخیل: جلال الدین سیوطی درکتاب المتوکلی، «سبط» را از واژگان دخیل و عِبری و در الاتقان از مُبهمات قرآن می داند.14 همچنین برخی خاورشناسان بر این باورند که، واژه یادشده پس از ورود به زبان عربی، بر اساس قواعد آن جمع بسته شده است. با این تفاوت که، برخی آن را عِبری و برگرفته از «شبط» به معنای «عصا» یا «جماعتی که رئیسی با عصا آنان را رهبری می کند» و برخی دیگر سریانی می دانند.15 آرتور جفری، معتقد است که ریشه اصلی این واژه، عبری است. وی شمار قابل توجهی از پژوهشگران اروپایی را یاد می کند که با اعتقاد به وامگیری مستقیم «سِبط» از زبان عبری، برای آن دلیل و حجت آورده اند.16 گزارش این دسته از پژوهشگران درباره وجود واژگانی بسیار نزدیک به سبط در زبان های آرامی(شبَط = زدن)، سبایی(س ب ط = عصا زدن)، آشوری(شبِطو و شباطو= زدن، شکست دادن)، عبری(شیط و شباط = عصا زدن) و نمونه هایی از همین دست در دیگر زبان های سامیحامی، در کنار کاربرد فراوان آن در عهد عتیق و نبود شاهد مستندی درباره کاربرد آن در اشعار عربی پیش از اسلام، می تواند مؤیّدی بر معرّب بودن سِبْط باشد.17 از سوی دیگر، یاد کرد قرآن از اسباط در کنار نام هایی چون ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، موسی، عیسی(ع) و... (بقره: 136، 140 / نساء:163)، که همه عبری و کاملاً برای اهل کتاب آشناست، می تواند مؤید دیگری بر دخیل و معرّب بودن سبط و آشنایی کامل اهل کتاب با آن و نیز مصادیق اسباط باشد.
مفهوم اصطلاحی: اسباط در منابع تفسیری18، تاریخی19 و نظایر آن، اغلب به معنای قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل آمده است، بر این اساس، تعداد پسران دوازده گانه حضرت یعقوب(ع)، به عنوان نیاکان نخست بنی اسرائیل و با نام آنها، دسته بندی شده اند.
2. پیشینه پژوهش
مفهوم شناسی، مصادیق و پیامبری اسباط، همچنین تاریخ و تحولات زندگی دینی و سیاسی آنان، با بیان های متفاوت در اغلب منابع لغوی، تفسیری، تاریخی و داستانی مسلمانان آمده است. در میان منابع لغوی، لسان العرب نسبتاً مفهوم شناسی مبسوطی درباره سبط و اسباط ارائه کرده است.20 نویسنده التحقیق پس از گزارش اقوال بسیاری از لغت شناسان و نیز فرازهایی از کتاب مقدس و قاموس آن، تلاش کرده است تا معنای واحدی از همه کاربردهای مختلف اسباط در قرآن را ارائه دهد.21 آرتورجفری با اعتقاد به این که اسباط همیشه اشاره به بنی اسرائیل دارد، گمان کرده است که قرآن کریم با کاربرد اسباط به معنای قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل (اعراف: 160) از یک سو، و یادکرد آنان به عنوان دریافت کنندگان وحی (بقره: 136، 140) از سوی دیگر، انبیای صغاری را که یهودیان آنها را دوازده تن می شمارند، با دوازده سبط بنی اسرائیل درهم آمیخته است. وی ضمن جالب خواندن تلاش فرهنگ نویسان عربی در ارائه ریشه و تبار عربی برای اسباط، آن را قانع کننده نمی داند. و با گزارش دیدگاه متفاوت شماری از خاورشناسان، دخیل بودن واژه «سبط» و جمع بسته شدن آن را براساس قواعد عربی برمی گزیند.22
در میان مفسران، طبری، طوسی و طبرسی در کنار بحث های واژه شناختی نسبتاً مفصلی درباره مصادیق اسباط، نیاکان، سران و رهبران، تاریخ و تحولات زندگی سیاسی و دینی و دلایل اعتقاد به نبوت آنان، دیدگاه های مختلفی را گزارش و بررسی کرده اند.23 از میان منابع تاریخی و داستانی نیز تاریخ یعقوبی،24 طبری،25 مروج الذهب26 و مع الانبیا،27 اغلب با اثرپذیری از گزارش های کتاب مقدس، درباره فرزندان یعقوب(ع)، قبایل دوازدهگانه بنی اسرائیل و رهبران، پادشاهان و پیامبران آنها به بحث و بررسی پرداخته اند. منابع مزبور، مباحث یاد شده را درتاریخ انبیا آورده اند.
با توجه به اینکه مفسران و مورخان مسلمان در تعیین مصداق اسباطِ دریافت کننده وحی، دچار اختلاف شده و شماری از آنها با اثرپذیری از گزارش های عهد قدیم به توجیه ظاهر آیات پرداخته اند، پیش از بررسی دیدگاه قرآن کریم و مفسران درباره اسباط، به بررسی دیدگاه عهدین در این باره می پردازیم تا میزان سازگاری آن با آیات قرآن و نیز اثرپذیری منابع تفسیری از آن روشن گردد.
3. اسباط در عهدین
عهد عتیق، تاریخ زندگی فرزندان یعقوب و قبایل پدید آمده از آنان را، که به اسباط دوازده گانه شهره اند، به تفصیل بیان کرده است. بر پایه این گزارش، پسران دوازده گانه حضرت یعقوب(ع)، از چهار همسر وی به دنیا آمدند. حضرت یعقوب(ع) برای ازدواج با راحیل ، 7 سال پدر وی ، لابان را خدمت کرد. اما لابان با فریب و نیرنگ، او را وادار ساخت که با «لِیه » خواهر بزرگ تر راحیل ازدواج کند. حضرت یعقوب(ع) از همسر خود صاحب شش پسر به نام های رِءُوْبِن، شِمْعُوْن، لِیْوِی، یِهُوْداه، زِبُوْلُوْن، یِسَّاکار شد. از سوی دیگر، یعقوب (ع) در برابرخدمت به لابان به مدت هفت سال دیگر، راحیل را نیز به همسری خود درآورد. راحیل به سبب نازا بودن ، کنیزش ، بِلْهه را به شوهر خود داد تا برای او فرزندی به دنیا آورد. بلهه ، دان و نَفْتالِی را برای یعقوب (ع) به دنیا آورد. لیه خواهر بزرگ تر برای حفظ جایگاه خود در نزد شوهرش، کنیز خود زِلْفه را در اختیار وی قرار داد. یعقوب (ع) از زلفه نیز صاحب دو فرزند به نام های گاد و آشِیْر شد. و سرانجام نازایی راحیل از میان رفت و او نیر یُوْسِف و بِنیامِین را برای شوهرش به دنیا آورد.28
عهد عتیق (ترجمه فارسی و عربی)، پس از گزارش وصیّت های یعقوب به پسرانش در زمان مرگ، در کنار بیان نام و تصویری از شخصیّت هر یک از آنها از زبان یعقوب(ع)، آنان را دوازده سبطِ اسرائیل (یعقوب)29 می خواند.30 با توجه به اینکه در موارد متعددی از این افراد با عنوان «پسران یعقوب(ع)» یاد شده است31 و فقط در اینجا، آن هم پس از بیان وصیت های یعقوب(ع)، با عنوان «اسباط» معرفی می شوند، شاید بتوان گفت که در این کاربرد، «سبط» به معنای وصی و جانشین برگزیده و موعود برای یعقوب(ع) است، اما وصیّت های ویژه یعقوب به یوسف پیش از دیگران32 و داستان خواب یوسف مبنی بر سجده برادران در برابر او33 (یوسف: 46) فقط جانشینی یوسف(ع) را می رساند. تورات نیز که تصویر آن از برادران یوسف(ع)ـ به جز بنیامینبه مراتب تیره تر از سیمای آنان در قرآن است34و35، هیچ اشاره ای به نبوّت آنها نمی کند.
نسل هر یک از پسران یعقوب(ع) نیز به علاوه به اسم هر یک از آنها، در جای جای عهد عتیق (ترجمه فارسی و عربی) با نام «سِبْط» خوانده شده اند.36 در این کاربرد، هر سبطی متشکّل از قبایل متعدّدی بوده و در معرفی و شناخت هویّت افراد و گروه ها به کار می رود.37 از میان اولاد برادران ، دو فرزند یوسف ، به نام های مَنَسّی و اَفرائیم ، هر کدام برای خود قبیله ای تشکیل دادند.38 بدین سان ، بنی یوسف خود به دو سبط بنی منسی و بنی افرائیم تقسیم شدند. این دو سبط، در کنار یازده سبط یعقوب ، جمعاً سیزده سبط را پدید آوردند. پس از گذشت زمان و توالی نسل ها از هر کدام ِ اینان ، قبایلی به وجود آمد و آنان «اسباط بنی اسرائیل » یا «بنی اسرائیل» خوانده شدند.
از گزارش تورات برمی آید که نوادگان یعقوب(ع)، پیش از افزایش پرشمارشان، بیشتر با نام «بنی اسرائیل» خوانده می شدند.39 امّا پس از خروج از مصر و بیشتر برای ساماندهی نظامی جنگ جویان و بر اساس انتساب به یکی از پسران یعقوب، به اسباط دوازده گانه تقسیم شدند.40 (اعراف: 160) سِبط لِیْوِی، که به سبب ارائه خدمات دینی در معبد، معاش آن به وسیله سبط های دیگر تأمین می شد، جزو اسباط دوازده گانه به شمار نرفته41 و به جای آن، سِبْط إفْرَیِمْ و مِنَسِّهْ (دو پسر یوسف(ع)) قرار داشتند.42
اسباط دوازده گانه، که با گذشت زمان پرشمار می شدند، با تقسیم سرزمین موعود میان خود43 هر یک دارای رئیس و مستقل شده44 و با حفظ ارتباط،45 تا زمان مرگ سلیمان(ع)، در سرزمین واحدی می زیستند. امّا پس از مرگ وی، دشمنی میان سبط یهودا و اِفْریِمْ، به تجزیه سرزمین به دو بخش منجر شد.46 سبط یهودا و بنیامین با پیوستن به رِحَبْعامْ، فرزند سلیمان(ع)، بخش جنوبی سرزمین را «کشور یهودا» و اسباط ده گانه دیگر با پیوستن به یارُبْعامِ پسر نِباطْ، بخش شمالی را «اسرائیل» نام نهادند.47
گزارش عهدین از حضور پررنگ و نمادین اسباط و شمار دوازده گانه آنها در فرهنگ و حیات دینی یهود، از جایگاه ممتاز آنان در نزد یهودیان خبر می دهد. مواردی چون قطعه سنگ های گرانبها و منقّش به نام دوازده سبط بنی اسرائیل در سینه بند هارون48 و لباس رسمی کاهن بزرگ به نشان نیابت از آنان،49 جاسوسان گسیل شده از سوی حضرت موسی(ع) به کنعان50 (مائد : 12)، انبیای صغارِ پس از موسی(ع)، انواع هدیه و قربانی برای خدا51، وکلای سلیمان52 و مجسّمه های شیر بر روی پله های شش گانه تخت وی،53 حتی مدت زمان زینت زنان54 و جز آن55، عدد دوازده داشته اند. چنانکه این عدد اساس دسته بندی تیره ها، قبایل و عشیره های بنی اسرائیل، مورد توجّه در پیدایش پسران56 و مبنای نظام شمارشی بابلیان بوده است.57
در عهد جدید نیز دوازده رسول برگزیده حضرت عیسی(ع)،58 دروازه های دوازده گانه اورشلیم جدید با سر درِ منقّش به نام اسباط اسرائیل59 و تقسیم رؤیاهای آسمانی به دوازده قسم از سوی یوحنّا60 و جز آن61 عدد دوازده دارد. عهد جدید غالباً دوازده حواری حضرت عیسی(ع) را در مقابل اسباط بنی اسرائیل قرار داده است. چنانکه بر اساس وعده عیسی (ع) به هنگام رستاخیز، داوری دوازده سبط بنی اسرائیل بر عهدة دوازده حواری وی خواهد بود.62 در حالی که مسیح (ع) خود، از سبط یهودا شمرده شده است .63
4. اسباط در قرآن و تفاسیر
واژه «اسباط» پنج بار در پنج آیه از چهار سوره قرآن آمده است. در آیه 160 اعراف، که
به صورت نکره آمده، مراد از آن تیره ها و گروه های دوازده گانه قوم موسی(ع) است. اما در
موارد دیگر، اسباط دارای «ال» تعریف بوده و از آنها به عنوان دریافت کنندگان وحی و
لزوم ایمان به آنان یاد و بر نفی یهودی و نصرانی بودنشان تصریح شده است. ظاهر آیات، به ویژه نام بردن از آنها در کنار افرادی که همه از انبیای الاهی هستند، نشان می دهد که آنها پیامبر بودند. همچنین بر اساس ترتیب یادکرد آنها، می توان گفت که اسباط در دوره تاریخی پس ازحضرت یعقوب(ع) و پیش ازحضرت موسی(ع) می زیسته اند. (بقره: 136، 140 / آل عمران: 84 / نساء: 163)
1. قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل: قرآن کریم در آیه 160 سوره اعراف، با اشاره به تقسیم قوم موسی(ع) به دوازده گروه، آن را به عنوان یکی از نعمت های خداوند به بنی اسرائیل یاد می کند64: «وقَطَّعنـهُمُ اثنَتَی عَشرَةَ اَسباطـًا اُمَمـًا...». بیشتر مفسّران، «اَسباطاً» را به سبب جمع بودن، بدل از «اثنَتَی عَشرَةَ»، تمیز آن را «فرقه» (در تقدیر) و «أمماً» را صفت «اَسباطاً» یا حال از آن دانسته اند؛65 یعنی هریک از اسباط، خود چندین دسته و گروه بسیار بزرگ و پرشمار بوده اند.66 برخی نیز آن را تمیز و به منزلة مفرد دانسته اند.67 این دسته بندی بر اساس انتساب قبایل بنی اسرائیل به پسران دوازده گانه یعقوب(ع) (یوسف: 4) صورت گرفته بود.68 چنانکه از بخش بعدی آیه نیز برمی آید، مفسّران سبب دسته بندی یاد شده را که بنا بر ظاهر آیه در زمان حضرت موسی(ع) و هنگام آوارگی بنی اسرائیل در بیابان های اطراف سرزمین مقدس روی داده است،69 تسهیل در اداره امور آنان و پیشگیری از اختلاف بر سر آب، غذا و... می دانند.70 اداره هر یک از اسباط به وسیله رئیس آن، رهبری قوم را برای حضرت موسی(ع) آسان می کرد.71 برخی مفسران در ذیل آیات مربوط به شکافته شدن دریا برای بنی اسرائیل، از باز شدن دوازده راه جداگانه به تعداد اسباط سخن گفته اند.72 ولی چنانکه گذشت، ظاهر آیه 160 اعراف و آیات پس از آن نشان می دهد که، دسته بندی یاد شده پس از پشت سر نهادن دریا و در بیابان انجام گرفته است.
قرآن در ادامه با شمردن سایر نعمت های الاهی، بر اسباط (قبایل دوازده گانه)، همانند دوازده چشمه به تعداد آنان، سایبانی از ابر، مَنّ و سَلْوی، اجازه سکونت در بیت المقدس، بهره مندی از مواهب آن و آمرزش گناهان به شرط فرمان برداری از خداوند(اعراف: 160 -161) یاد می کند و اینکه چگونه گروهی از آنان، به رغم همه نعمت های یاد شده، دست به نافرمانی، ستمگری و تحریف کلام الاهی زده و گرفتار عذاب شدند.(اعراف: 160، 162)
2. اسباطِ دریافت کننده وحی: قرآن کریم، با اشاره به افراد معینی به وسیله لفظ معرفه «الاسباط» از نزول وحی بر آنان، لزوم ایمان مسلمانان به آنها سخن گفته و یهودی و نصرانی بودن آنان را نفی می کند.
1/2. نزول وحی بر اسباط: در آیه 163 سورة نساء از نزول وحی بر اسباط، همانند شماری از پیامبران بزرگ، یاد شده است: «اِنّا اَوحَینا اِلَیکَ کَما اَوحَینا اِلی نوح والنَّبِیّینَ مِن بَعدِهِ واَوحَینا اِلی اِبرهیمَ واِسمـعِیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وعِیسی واَیّوبَ و یونُسَ و هـرونَ و سُلَیمـنَ وءاتَینا داوودَ زَبورا».
این آیه در ادامه گزارش قرآن پیرامون فرازهایی از تاریخ شرک آلود و کفرآمیز حیات دینی یهود، به ویژه چگونگی برخورد آنان با انبیا آمده است. بر اساس این آیات، اهل کتاب با ابراز ایمان نسبت به پیامبران گذشته و انکار پیامبر اسلام، میان آنان تفاوت قائل شدند. ولی قرآن کریم بعثت پیامبراکرم(ص) و نزول کتاب آسمانی بر او را دارای پیشینه، استمرار حرکت پیامبران گذشته و ماهیتی یکسان با رسالت آنان می خواند.73
شأن نزول و چگونگی ارتباط آیه 163نساء با آیات پیشین مورد اختلاف است. بر اساس تفسیر ابن عباس، آیه در احتجاج با یهود نازل شده است؛ چرا که آنان با اعتقاد به نزول تدریجی تورات از پیامبر اکرم(ص) خواستند تا کتابی همانند آن، به عنوان گواه صدق نبوت خویش بیاورد. قرآن با گزارش نمونه هایی از برخورد ناشایست آنان در برخورد با آیات الاهی و پیامبران خویش، درخواست مزبور را بهانه جویی و از سر لجاجت و عناد می خواند.(نساء: 153 - 161) و هنگامی که یهودیان در واکنش به این افشاگری، نزول وحی پس از موسی(ع) را انکار کردند، خداوند با یادآوری نزول وحی بر شماری از انبیا، از جمله اسباط، ادعای آنها را تکذیب کرد.74 بر این اساس، آیه 163 سورة نساء، در پاسخی دیگر به برخورد اهل کتاب با پیامبر اسلام(ص)، نزول وحی بر آن حضرت را استمرار حرکت همه انبیای گذشته،(نساء: 164 ـ 165) از جمله پیامبران یاد شده، که مورد تأیید اهل کتابند، دانسته و آنها را، به رغم همه تفاوت ها، دارای هویت و هدفی واحد می خواند(نساء: 164 ـ 165).
علامه طباطبائی در دیدگاهی کاملاً متفاوت، آیه مورد بحث را فقط با آیه پیش از خود مرتبط، و آن را بیانگر علت ایمان راسخان در علم و مؤمنان اهل کتاب به پیامبراسلام(ص) و قرآن دانسته است. (نساء: 162)، با این توضیح که، چون آنها با توجه به آشنایی خویش با نزول وحی بر پیامبران یاد شده می دانستند که بعثت پیامبر اسلام(ص) و نزول قرآن بر وی، ادامه همان حرکت است و امری شگفت و بی سابقه نیست، به وی ایمان آوردند. 75 به هر حال، آیه مورد بحث، بسیار صریح و روشن، اسباط را در کنار کسانی یاد می کند که همه آنها بدون استثنا از پیامبران الاهی بودند و وحی بر آنان نازل شده است.
2/2. لزوم ایمان به اسباط: تأمّل در برخی آیات،76 به ویژه مقایسه آن با پاره ای از گزارش های تورات77 نشان می دهد که، هر یک از یهود و نصارا با پیوند هویّت دینی و نژادی خویش به ابراهیم(ع) (از طریق اسباط --> یعقوب --> اسحاق)، خود را وارث همه وعده های خداوند به وی، همچنین فرزند و حبیب خدا (مائده: 18) پنداشته و با افتخار به آن،( بقره:140؛ آل عمران: 67) هدایت و حقّ ورود به بهشت را فقط در گرو یهودی و نصرانی شدن می دانستند. (بقره: 111، 135). آنان بر همین اساس خود را از ایمان آوردن به پیامبر اسلام و قرآن بی نیاز دانسته و بین پیامبران الاهی تبعیض قائل می شدند. قرآن کریم در نقد این رویکرد، با تأکید بر لزوم ایمان مسلمانان به قرآن کریم و پیامبراسلام(ص) در کنار ایمان به همه انبیای الاهی از جمله اسباط، بر عدم تفاوت میان پیامبران الاهی و آموزه های نازل شده بر آنان تصریح می کند: «قولوا ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ و اِسمـعیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وما اوتِی موسی و عیسی وما اوتِی النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِنهُم ونَحنُ لَهُ مُسلِمون». (بقره: 136 و آل عمران: 84) قرآن که با نگرشی فراتر از زمان، مکان و نژاد، چنین ایمانی را «اسلام» (آل عمران: 8485)، «مایه حتمی هدایت» (بقره: 137)، «دین حنیف ابراهیم» (بقره: 135) می داند با گزارش بخش های ویژه ای از کارها و سخنان پیامبران یادشده، افزون بر تنزیه آنان از باورهای شرک آلود و کفرآمیز یهود و نصارا، بر هویّت واحد و توحیدی دین آنان، که همان دین حنیف ابراهیم است، تصریح می کند.78 از دیدگاه قرآن کریم اگر کسی دین و آیینی غیر از این را برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیان کاران خواهد بود(آل عمران: 85).
3/2- نفی یهودی و نصرانی بودن اسباط: قرآن کریم در کنار گزارش یکی از باورهای مهم اهل کتاب درباره هویّت دینی، شماری از پیامبران پیشین، به ویژه ابراهیم(ع)، آن را به چالش کشیده79 و با معرّفی «ارسال رسل و انزال کتب» به عنوان یک حرکت توحیدی واحد (نساء: 163)، نگرش قوم گرایانه و انحصارطلبانه به تاریخ انبیا و دین ابراهیم(ع) را ردّ می کند.(بقره: 140) توضیح اینکه، هر یک ازیهود و نصارا ادعا می کردند که ابراهیم(ع)، اسماعیل(ع)... و اسباط، پیرو دین آنان بودند. قرآن کریم، با ردّ صریح یهودی و نصرانی بودن انبیای یاد شده، اهل کتاب را به سبب تحریف و کتمان حقایق در این باره، ستمگر می خواند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصاری قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ...». (بقره:140)
4/2. مصادیق اسباطِ دریافت کننده وحی: کاربرد اسباط در قرآن به معنای تیره ها و گروه های دوازده گانه قوم موسی(ع) و نیز به عنوان دریافت کنندگان وحی از یک سو، و خلط میان این دو و نیز اثرپذیری شمار قابل توجهی از منابع تاریخی،80 تفسیری81 و نیز برخی منابع حدیثی82 مسلمانان از گزارش های عهد عتیق از سوی دیگر، دیدگاه های متفاوت و گاه متضادّی را درباره معنای لغوی سبط و مصادیق اسباطِ دریافت کننده وحی پدید آورده است. چنانکه شماری از دانشمندان شیعه83 و سنّی84 نیز برداشت و بعد توجیه کرده اند. تصریح آیه 163 سوره نساء، مبنی بر وحی بر اسباط، قرار گرفتن نام آنها در کنار پیامبران یادشده در آیات و نیز لزوم ایمان به آنها در ردّ تبعیض بین انبیای الاهی، پیامبر بودن آنان را می رساند. در این باره چهار نظریه وجود دارد:
الف. پسران دوازده گانه یعقوب: مشهور85 مفسّران اهل سنّت به پیروی از مفسّران نخستینی چون قُتاده، سدّی و محمد ابن اسحاق، اسباطِ دریافت کننده وحی را همان پسران دوازده گانه یعقوب(ع) دانسته اند.86 این دیدگاه، به سبب تصویر ارائه شده از برادران یوسف(ع) در قرآن، از سوی مفسّران شیعه87 و برخی دیگر از اهل سنّت88 رد شده است. این دسته از مفسران، که بر اساس دلایلی از کتاب، سنّت و عقل معتقد به عصمت انبی(ع) حتّی پیش از بلوغ و نبوّت هستند، شخصیت فکری و رفتاری ارائه شده از برادران یوسف(ع) را با عصمت ناسازگارخوانده اند. توضیح اینکه، قرآن اموری چون حسادت نسبت به یوسف(ع)، دسیسه برای کشتن وی، اتّفاق نظر برای به چاه افکندن او، دروغگویی و صحنه سازی برای فریب پدر و گمراه خواندن او، فروختن یوسف(ع) و اتّهام دزدی به وی، اعتراف به گناه و طلب مغفرت الاهی را به آنها نسبت می دهد.89 درحالی که، چنین مسائل و رفتارهائی از ساحت انبیای الاهی به دور بوده و با عصمت آنان سازگار نیست.
برخی ازمفسران معتقد به این نظریه، در واکنش به چالش یاد شده، با اعتقاد به پیامبری و اسباط بودن پسران یعقوب و برای تنزیه آنان، امور یاد شده را گناه صغیره یا مربوط به پیش از بلوغ و نبوّت دانسته اند.90 این پاسخ از سوی شماری از مفسّران گروه مقابل و با استناد به آیات 9 و 97 سورة یوسف رّد شده است.91 این آیات تصمیم برادران یوسف(ع) برای کشتن یا افکندن وی به درون چاه، اعتراف آنان به گناه خویش و درخواستشان از پدر برای طلب آمرزش برای آنان را گزارش می کند. این امور بر گناهکاری آنان دلالت کرده و صغیره بودن گناه آنان و یا مربوط بودن آن به زمان پیش از بلوغ را رّد می کند.
عالمانی چون شریف مرتضی (م.436ق.)، شیخ طوسی (م.460ق.) و طبرسی (م.546ق.) در عین پذیرش اسباط بودن پسران یعقوب(ع)، گفته اند که وحی فقط بر برخی از آنان که در امور یاد شده دخیل نبودندـ نازل شده بود. این گروه از مفسران، سبب نسبت نزول وحی بر همه اسباط را موظّف بودن همه آنان به پیروی از وحی دانسته اند.92 اما این دیدگاه نیز همانند دیدگاه گروه نخست از مفسّران اهل سنّت، با چالش های جدّی مواجه است؛ چرا که با مواردی مانند ظاهر آیات یاد شده که از نزول وحی بر همه اسباط و لزوم ایمان به همه آنان حکایت می کند، سازگار نیست. همچنین صریح نبودن واژه «اسباط» در برادران یوسف(ع)،93 عدم یاد کرد قرآن از آنها به عنوان پیامبر در آیات دیگر94 و انتساب رفتارهای یاد شده درباره حضرت یوسف(ع) به همة آنان، به جز بنیامین، از چالش های پیش روی این نظریه است. مهم تر از همه، اگر آنان مراد بودند، تعبیر «یعقوب و بنیه» (بقره: 132133) رساتر و روشن تر بود.95 پندار پیامبری برادران یوسف(ع)، که متأثّر از اطلاق اسباط بر آنان در تورات و تطبیق آنها بر اسباط دریافت کننده وحی، پدید آمده، در احادیث اسلامی نیز ردّ شده است.96
ب. قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل: مفسّرانی که اسباط دریافت کننده وحی را کسانی غیر از برادران یوسف(ع) دانسته اند نیز در تعیین مصداق آن، به اختلاف گراییده اند. در این میان، مفسرانی مانند زمخشری(د.538ق.) و فخر رازی(د.606ق.)، که آنها را بر همان گروه های دوازده گانه قوم موسی(ع)(اعراف: 160) تطبیق کرده اند، در توضیح نسبت نزول وحی به همه آنها، سبب آن را برانگیخته شدن پیامبرانی از میان آنان دانسته97 یا بدون هرگونه توضیح و تعیینی، آن را نوادگان یعقوب و نسل پسران وی تفسیر کرده اند.98 این دیدگاه نیز با چالش های جدی روبرو است. ظاهر آیات مورد بحث، وجود «ال» تعریف در اسباط، برداشت عموم مفسّران و نیز نسبت «ظلم» و «فسق»ی که قرآن به اسباط قوم موسی(ع) می دهد، از مواردی است که با دیدگاه یاد شده سازگاری ندارد.(اعراف: 160، 162 ـ 163) مهم تر از همه این که قرآن کریم، یهودی و نصرانی بودن اسباطِ دریافت کننده وحی را نفی کرده است، (بقره: 140) در حالی که، اسباطِ دوازده گانه بنی اسرائیل، همگی یهودی و پیرو دین حضرت موسی(ع) بودند.
ج. همه پیامبران مبعوث شده از نسل ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب(ع): نویسنده «التحقیق»، پس از گزارش اقوال بسیاری از لغت شناسان و نیز فرازهایی از کتاب مقدس و قاموس آن، تلاش کرده است تا معنای واحدی از همه کاربردهای مختلف اسباط در قرآن ارائه دهد. بر همین اساس، وی اسباط را به معنای «مطلق نسل و نوادگان ابراهیم، اسماعیل و اسحاق»، به ویژه یعقوب و نیز همه پیامبران مبعوث شده از میان آنان دانسته است. از نظر وی اسباط تقریباً معادل «بنی اسرائیل» است.99
مرحوم علامه طباطبائی، اسباط را بر پیامبرانی چون داود، سلیمان، یونس، ایّوب و... تطبیق کرده است، پیامبرانی که پس از موسی(ع) و از میان بنی اسرائیل برانگیخته شدند.100 همچنین برخی با افزودن حضرت یوسف، موسی و عیسی (ع)، اسباط را پیامبرانی از نسل حضرت اسحاق و یعقوب‡، نیز دانسته اند.101 این دیدگاه های نزدیک به هم با آیات مربوط سازگار نیست؛ زیرا در آیات 163164 سورة نساء، پس از ذکر اسباط، از عیسی، ایوب، یونس، هارون، سلیمان، داوود و موسی(ع) نیز یاد می کند.
د. علم خاص: بررسی منابع تاریخی و رجالی نشان می دهد که به احتمال بسیار زیاد در این باره نظر دیگری نیز وجود داشته است. بر اساس این دیدگاه، اسباط همانند نام های دیگری چون ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و جز آنها، که در کنار آن یاد شده اند، عَلَم برای فرد معینی تلقی شده است . به احتمال زیاد، بر همین اساس است که مسلمانان پس از آشنایی با این واژة قرآنی و بدون توجه به صورت جمع اسباط ، آن را به عنوان عَلَم شخصی به کار برده، گاه فرزندان خود را اسباط نام نهاده اند.102
5. اسباط در احادیث اسلامی: اسباط و مصادیق و جنبه های گوناگون آن و اغلب به صورت جزئی تر و روشن تر در برخی احادیث منسوب به پیامبر(ص) و پیشوایان معصوم شیعه(ع) نیز مورد توجّه قرار گرفته است. این احادیث، که می توانند در به دست دادن مفهومی روشن تر از اسباط و تعیین مصادیق اسباط دریافت کننده وحی کمک کنند، مورد توجه مفسران نیز قرار گرفته اند. در پاره ای از این احادیث، وجود دو سبط برای هر پیامبری پس از وصی وی،103 برتری اسباطِ پیامبران نسبت به مردمان دیگر در نزد خدا پس از انبیا و اوصیا،104 همچنین شهادت شمار فراوانی از اسباط به همراه ده ها پیامبر و وصی در طول تاریخ و در سرزمین کربلا105 گزارش شده است. چنانکه در کاربردی نسبتاً گسترده درباره امام حسن و امام حسین(ع) و در پی مقایسه پیامبر(ص) و علی(ع) با دیگر انبیا و اوصیا، آن دو، سرور106، برترین107، بهترین108 و خاتمِ اسباط109 و نیز دو سبط پیامبر(ص))110 خوانده شده اند.111 همچنین اسباط دریافت کننده وحی، دوازده تن112 و از میان نوادگان یعقوب(ع)113 معرفی شده اند.
6. دیدگاه برگزیده: بر اساس گزارش های هر چند متفاوت تورات و قرآن، حضرت ابراهیم(ع) در سنین کهنسالی از نبود فرزندی که وارث وی باشد، اندوهناک بود. از این رو، خداوند به وی وعدة تولد اسماعیل(ع) و سپس اسحاق(ع) و جانشینی آنان را داد114 و اینکه نسل وی از طریق آن دو گسترش یافته و اقوام فراوانی پدید خواهند آورد.115و116 در گزارش تورات و برخلاف خواست قلبی ابراهیم(ع)، مجرای تحقّق همه وعده های خدا در مورد جانشینی، وراثت و ازدیاد نسل وی، اسحاق و پس از وی یعقوب(ع) و پسران او معرفی شده است.(بقره: 141)117 حتّی اسحاق به عنوان ذبیح معرّفی می شود.(صافّات: 101 ـ 113)118 در مقابل، از اسماعیل و فرزندان وی تصویر نسبتاً تیره ای ترسیم شده و در یک مورد، به پیدایش دوازده امیر و سرور از میان فرزندان وی و نیز قبایل دوازده گانه از آنان اشاره می شود.119 بر این اساس، به نظر می رسد وعدة آمدن اسباط به عنوان پیامبرانی دوازده گانه از همان ابتدا توسط ابراهیم(ع) داده شده بود. تورات بر اساس نگرش جانبدارانه نویسندگانش، ضمن نفی پیدایش آنان از میان نوادگان اسماعیل، آنها را همان پسران دوازده گانه یعقوب و نیاکان بنی اسرائیل می داند. این در حالی است که، آیات قرآن و گزارش های لغوی، تفسیری و روایی گفته شده نشان می دهد که، اسباط دریافت کننده وحی افرادی معین و خاصّی120 از میان نوادگان یعقوب(ع) بوده اند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، دنباله معنوی او نیز به شمار می رفته اند. شمار قابل توجهی از مفسّران نیز این دیدگاه را به صراحت121 یا به صورت یکی از احتمالات122 بیان کرده اند. آنها به دلایل پیش گفته کسانی غیر از پسران یعقوب(ع) بوده اند.
بر اساس ظاهر آیات مربوط و تصریح برخی احادیث،123 این جانشینان و رهبران الاهی پس ازحضرت یوسف(ع) و پیش از حضرت موسی(ع) در مصر و میان بنی اسرائیل رسالت داشته اند. توضیح این که، یاد کرد اسباط پس از یعقوب(ع) و پیش از موسی(ع) در آیات 136 و 140 سوره بقره: 84 آل عمران و 164 سوره نساء نشان می دهد که، اسباط دریافت کننده وحی به احتمال زیاد در دوره تاریخی پس از یعقوب(ع) و پیش از موسی(ع) می زیسته اند. گزارش های عهدین،124 همچنین آیاتی چون 33 و 65 آل عمران نشان می دهد که ترتیب تاریخی، در ذکر نام پیامبران یاد شده در آیات 136 بقره: و 84 آل عمران، رعایت شده است. همچنین نام بردن از اسباط در قالب لفظِ جمعی، که مفرد آن یک وصف عام است و پرهیز از ذکر نام یکایک آنها، می تواند از پایین بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پیامبران یاد شده حکایت کند. دیدگاه گروهی ازخاورشناسان مؤید سخن گفته شده درباره پایین بودن مقام و منزلت آنان است. توضیح اینکه، شماری از خاورشناسان اسباط را «انبیای صغارِ» موردِ اعتقاد یهود می دانند که دوازه تن بوده اند.125 نام آنها، که بعضاً معاصر یکدیگر و همگی از مصنّفان عهد عتیق بوده و در دوره تاریخی میان موسی و عیسی(ع) می زیسته اند از این قرار است: هُوْشِیَعِ، یهوْئِیْلْ، عامُوْسْ، عُوْبَدْیاهِ، یُوْناهِ، مِیْکاهِ، ناحُوْمِ، حَبَقُّوْقِ، صِفَیْناهِ، حگی، زِکرْیاهِ بن بِرِکْیاهِ و مَلاکِیء.126 البته، دیدگاه خاورشناسان در مورد تطبیق پیامبران یاد شده بر اسباط، درست به نظر نمی رسد و با دوره تاریخی یاد شده (پس از یعقوب(ع) و پیش از موسی(ع)) و نیز گزارش های عهد عتیق درباره اسباط سازگاری ندارد. همچنین چنانکه گفته شد، قرآن کریم، یهودی بودن اسباط را نفی می کند درحالیکه پیامبران یاد شده در دوره پس از موسی(ع) و از پیامبران یهود بودند.
از آیه 34 سوره غافر برمی آید که، در دوره تاریخی پس ازحضرت یوسف(ع) و پیش از حضرت موسی(ع)، هیچ پیامبر بزرگی در میان بنی اسرائیل برانگیخته نشد. تورات نیز با مسکوت گذاشتن این مرحله تاریخی، تنها به مرگ حضرت یوسف(ع) و برادرانش در مصر، ازدیاد نسل بنی اسرائیل و آزار و اذیّت آنان به دست پادشاهی که نام یوسف(ع) را نشنیده بود اشاره کرده، آنگاه با یک جهش تاریخی، بلافاصله پس از پایان سفر تکوین، به سفر خروج و داستان تولّد موسی (ع) و تلاش های وی برای رهایی بنی اسرائیل پرداخته است.127 بدیهی است که بنی اسرائیل در دورة نسبتاً طولانی پس از حضرت یوسف(ع) تا آمدن حضرت موسی(ع) بدون پیشوا و رهبر دینی نبوده اند، اما عهد عتیق با مسکوت گذاشتن این موضوع، نیاکان نخست بنی اسرائیل را به عنوان اسباط معرفی کرده است که با چالش های جدی یادشده مواجه است.
7. نتیجه گیری
قرآن کریم افزون بر قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل، از افرادی با عنوان اسباط، نزول وحی بر آنان و لزوم ایمان به آنها یاد و یهودی و نصرانی بودن آنان را نفی می کند. این کاربرد مشترک در کنار اثرپذیری شماری از مفسران و مورخان مسلمان از گزارش های عهد عتیق، موجب پیدایش اختلاف دربارة مصادیق اسباط دریافت کننده وحی شده است. پسران دوازده گانه یعقوب(ع)، قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل، همة پیامبران مبعوث شده از نسل حضرت یعقوب(ع) و اسباط به عنوان علم خاص، دیدگاه های مطرح شده دربارة مصادیق اسباط دریافت کننده وحی است. هر یک از این دیدگاه ها، با چالش هایی مواجه است. از مجموع گزارش های لغوی، تفسیری، روایی و نیز ظاهر آیات مربوط برمی آید که، اسباط دریافت کننده وحی، افراد معین و خاصّی از میان نوادگان حضرت یعقوب(ع) بوده اند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، دنباله معنوی او نیز به شمار می رفته اند. این جانشینان و رهبران الاهی به احتمال بسیار زیاد پس از حضرت یوسف(ع) و پیش از حضرت موسی(ع)، در مصر و میان بنی اسرائیل رسالت داشته اند.
منابع
نهج البلاغه، ترجمة صبحی صالح، تهران، دارالاسوه، 1415ق.
ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، به کوشش محمود محمد طناخی و طاهراحمد زاوی، قم، اسماعیلیان، 1367ش.
ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، قم، کتابفروشی وجدانی، 1356ش.
ابن ماجه، سنن ابن ماجه، به کوشش محمدفوادعبدالباقی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1395ق.
ابن منظور، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1408ق.
ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش یوسف مرعشی، بیروت، دارالمعرفه، چ سوم، 1409ق.
ابوهلال العسکری، معجم الفروق اللغویه، قم، اسلامی، 1412 ق.
آرتور جفری، واژه های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس، 1372ش.
آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمدحسین عرب، بیروت، دار الفکر،1417ق.
ترذی، محمدعیسی، سنن الترمذی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دارالفکر، 1402ق.
تنزیه الانبیاء، الشریف المرتضی، بیروت، دارالاضواء، چ دوم، 1409ق.
ثمالی، ابوحمزه، تفسیر القرآن الکریم، گردآوری محمدحسین حرزالدین، به کوشش محمدهادی معرفت، قم، الهادی،1420ق.
جوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، به کوشش عبدالغفور العطاری، قاهره، 1376 ق.
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه اهل البیت، 1412ق
خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، به کوشش سید عبداللطیف حسین کوه کمره ای، قم، بیدار،1401ق.
راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، اول، دمشق، دارالقلم، 1412ق.
راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، قم، موسسه الامام المهدی، بی تا.
رشیدالدین میبدی، ابوالفضل ، کشف الاسرار و عده الابرار، به کوشش علی اکبر حکمت، تهران، امیر کبیر، چ چهارم، 1361ش.
رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، قاهره، دارالمنار، چ چهارم،1373ق.
زبیدی حنفی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
زمخشری، محمود بن عمر ، الکشاف، دوم، قم، بلاغت، 1415ق.
سید قطب، فی ظلال القرآن، نهم، القاهرة، دارالشروق،1400ق.
سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407ق.
سیوطی، جلال الدین، المتوکلی فیما ورد فی القرآن، به کوشش عبدالکریم زبیدی، بیروت، دارالبلاغه، 1408 ق.
شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، به کوشش یوسف البقاعی، بیروت، دارالاضواء، چ دوم، 1412ق.
شیبانی، ابوعبدالله احمدبن حنبل ، مسند احمدبنحنبل، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، چ سوم، 1415ق.
صدوق، محمدبن علی، الامالی، تهران، اسلامیه، چ سوم، 1355ش.
صدوق، محمدبن علی، علل الشرایع، بیروت، اعلمی، 1408ق.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، اعلمی، افست، قم، اسلامی، 1393ق.
طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، نجف، دارالنعماان، 1386ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، افست، تهران، ناصر خسرو، 1406ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویلآی القرآن، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، 1415 ق.
طبری شیعی، ابوجعفر محمد، دلائل الامامه، به کوشش دراسات الاسلامیه، قم،1413ق.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چ دوم، 1408ق.
طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیب عاملی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، بی تا.
طوسی، محمدبنحسن، تهذیب الاحکام، به کوشش محمد جعفرشمس الدین، بیروت، دارالتعارف، 1412ق.
طیاره، عفیف عبدالفتاح، مع الانبیاء فی القرآن الکریم، قم، الشریف الرضی، 1413ق.
العاملی، الانتصار اهم مناظرات فی شبکات الانترنت، بیروت، دارالسیره،1421ق
عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، دوم، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
العکبری، عبدالله الحسین و علی محمد البجاوی، التبیان فی اعراب القرآن، بی جا، احیاء الکتب العربیه، بی تا.
العکبری، عبدالله، املاء ما من به الرحمن، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، تهران، مکتبه الصادق، چ دوم، 1402ق.
فخررازی، محمدعمر، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ چهارم، 1413ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، به کوشش محمدحسن بکایی، قم، اسلامی، بی تا.
فیروزآبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، به کوشش محمدعبدالرحمن المرعشی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی،1417ق.
قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتبالعلمیه، چ پنجم، 1417ق.
قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، به کوشش حسین درگاهی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1411ق.
کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمه فاضل خان همدانی، به همت انجمن پخش کتب مقدّسه در میان ملل، بی جا، بی نا، 1990.
کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب اسلامیه، 1363.
مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، 1377 ش.
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1374ش.
موسوی اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم، تحقیق سیدعلی عاشور، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1421ق.
نعمان التمیمی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(ع)، به کوشش سیدمحمدحسین جلالی، قم، نشر اسلامی، بی تا.
یعقوبی، احمد بن یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، چ ششم، 1415ق.
A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. دریافت: 14/10/88 ـ پذیرش: 15/02/89
E-mail: AliAsadiZanjani@yahoo.com
1. عبدالله العکبری، املاء ما من به الرحمن، ج 1، ص 203؛ عبدالله الحسین العکبری، علی محمد البجاوی، التبیان فی اعراب القرآن، ج 1، ص 203؛ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، مج 4، ج 6، ص 26.
2 خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب العین، ص 359؛ اسماعیل بن حمّاد جوهری، الصحاح، ج 3، ص 1129؛ ابن اثیر، النهایه، ج 2، ص 334، «سبط».
3. راغب اصفهانی، مفردات، ص 394؛ ابوهلال العسکری، الفروق اللغویه، ص 271؛ حسن مصطفوی، التحقیق، ج 5، ص 33، «سبط».
4. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب العین، ج 7، ص 219؛ مجدالدین فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 1، ص 903.
5. مجدالدین فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 1، ص 903، «سبط».
6 ابوهلال العسکری، الفروق اللغویه، ص 271؛ همو، القاموس المحیط، ج 2، ص 362؛ زبیدی، تاج العروس، ج 10، ص 273.
7 خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب العین، ص 359؛ اسماعیل بن حمّاد جوهری، الصحاح، ج 3، ص 1129؛ حسن مصطفوی، التحقیق، ج 5، ص 33، «سبط».
8 همو، الصحاح، ج 3، ص 1129؛ همو، التحقیق، ج 5، ص 35، «سبط».
9 ابوهلال العسکری، الفروق اللغویه، ص 271.
10 فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 752؛ راغب، مفردات، ص 222؛ حسن مصطفوی، التحقیق، ج 5، ص 33، «سبط».
11 خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب العین، ص 359؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج 3، ص 1129؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 2، ص 326، «سبط».
12 کلینی، الکافی، ج1، ص444؛ سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه 171؛ شیخ طوسی،التبیان فی تفسیرالقرآن، ج7، ص56.
13 ابن منظور، لسان العرب، ج 7، ص 310؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 2، ص 326؛ زبیدی، تاج العروس، ج 10، ص 273، «سبط».
14 جلال الدین السیوطی، المتوکلی، ص 126و الاتقان، ج 2، ص 316.
15 آرتور جفری، واژه های دخیل، ترجمه، فریدون بدره ای، ص 115؛ مسترهاکس، قاموس الکتاب المقدس، ص 455.
16 همو، واژه های دخیل، ص 115.
17. A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment, P.986 - 987.-4
18 محمد بن جریرطبری، جامع البیان، ج1، ص789-790؛
19 احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج1، ص31؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج1، ص190- 192؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص43-44.
20. ابن منظور، لسان العرب، ج 7، ص 311.
21 حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 5، ص31- 35.
22 آرتور جفری، واژه های دخیل، ص114- 115.
23 محمد بن جریر طبری، جامع البیان؛ شیخ طوسی، التبیان؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، «ذیل آیات».
24 احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج1، ص31.
25 محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج1، ص190- 192.
26 علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص43-44.
27 عفیف عبالفتاح طیاره، مع الانبیاء فی القرآن الکریم، ص156.
28 فاضل خان همدانی،کتاب مقدس، تکوین باب 29؛ نیز 30: 1-24؛ 35: 16- 18، 23-26.
29 کتاب مقدس، تکوین 35: 11؛ 37: 4.
30 همان، تکوین 49: 2 ـ 28.
31 همان، تکوین 33: 5، 7؛ 34: 25، 27.
32 همان، تکوین 47: 29 - 31؛ 48: 22.
33 همان، تکوین 37: 5 ـ 7، 9.
34 همان، تکوین 37: 2 ـ 36؛ 38: 15 ـ 18؛ اعداد 1: 2 ـ 44؛ 26: 55؛ اخبار اول: 28: 1.
35 یوسف: 5 ـ 9، 15 ـ 18، 20، 77، 91، 95، 97
36 کتاب مقدس، تکوین اعداد 1: 4 ـ 54؛ 2: 1 ـ 34.
37 همان، 18: 11، 21؛ 19: 8، 31، 39، 48؛ 21: 7، 27.
38 همان، اعداد، 26: 28.
39 همان، خروج 1 ـ 30؛ 31: 2، 6؛ 35: 30، 34، 38.
40 همان، اعداد 1: 4 ـ 54؛ 2: 1 ـ 34.
41 همان، اعداد 1: 47 ـ 51، 53؛ 26: 22.
42 همان، اعداد 1: 32 ـ 35.
43 همان، اعداد 26 : 53 - 56.
44 همان، اعداد 1: 4 ـ 16؛ اخبار اول 27: 5 ـ 22.
45 بطرس عبدالملک،قاموس الکتاب المقدس، ص 70.
46 کتاب مقدس، شموئیل دوم 2: 4 ـ 9؛ 19: 41 ـ 43.
47 همان، اخبار دوم 10: 1 ـ 14.
48 همان، خروج 28: 21؛ 39: 14.
49 بطرس عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، ص 540.
50 کتاب مقدس، توریّة مثنّی 1: 22 ـ 24.
51 همان، لویان 24: 5؛ اعداد 7: 84 ـ 87؛ 29: 17؛ عزرا 8: 35.
52 همان، ملوک اول 4: 7.
53 همان، ملوک اول 10: 20.
54 همان، استیر 2: 12.
55 همان، یوشع 3: 12؛ 4: 2 ـ 4؛ 8 ـ 9؛ شموئیل دوم 2: 15؛ ملوک اول 7: 25؛ 18: 31.
56 همان، اخبار اول 25: 9 ـ 31.
57 بطرس عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، ص 608.
58 فاضل خان همدانی،کتاب مقدس، انجیل مَرْقُس 3: 14 ـ 15؛ انجیل لُوقا 6: 13.
59 همان، مکاشفات یوحنا 21: 12.
60 همان، مکاشفات یوحنا 7: 4 ـ 8.
61 همان، انجیل متی: 19: 28؛ 26: 53؛ مکاشفات یوحنا 7: 5 ـ 7؛ 12: 1؛ 14: 16.
62 همان،انجیل متی 28:19
63 نامة پولس به عبرانیان ، 7 :14.
64 محمدبن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، ج7، ص303؛ محمدبن علی شوکانی،فتح القدیر، ج2، ص255.
65 فضل بن حسن طبرسی،مجمع البیان، ج4، ص752؛ محمد عمرفخررازی،التفسیر الکبیر، ج15، ص33؛ محمدبن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، ج7، ص193.
66 محمود بن عمر الزمخشری،الکشاف، ج2، ص168؛محمد عمر فخر رازی،التفسیر الکبیر، ج15، ص33؛ عبدالله بن احمد النسفی، تفسیر نسفی، ج2، ص42؛ حسن مصطفوی،التحقیق، ج5، ص35.
67 حسن مصطفوی،التحقیق، ج5، ص35.
68 محمدبن حسن طوسی،التبیان، ج 5، ص 7 – 8؛فضل بن حسن طبرسی،مجمع البیان، ج 4، ص 378؛ محمد عمرفخررازی، التفسیرالکبیر، ج 15، ص 32 – 33.
69 سید محمود آلوسی،روح المعانی، مج 7، ج12، ص184؛ حسن مصطفوی، التحقیق، ج 5، ص34.
70 فضل بن حسن طبرسی،مجمع البیان، ج4، ص754؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، مج 1، ج1، ص271؛سید قطب،فی ظلال القرآن، ج3، ص1381.
71 فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج4، ص754؛ محمدبن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، ج7، ص303؛ ناصرمکارم شیرازی ودیگران، نمونه، ج5، ص257.
72 علی ابن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص122؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، ج2، ص252- 253؛محمدبن جریرطبری، جامع البیان، ج1، ص392- 393.
73 نساء: 163 و نیز 164 - 165
74 محمدبن جریرطبری،جامع البیان، ج 6، ص 37-38؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج 3، ص 153 ؛محمد عمرفخررازی،التفسیر الکبیر، ج 11، ص 108.
75 سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 140 – 141.
76. بقره: 133، 140 ـ 141 / آل عمران: 65 ـ 68.
77. فاضل خان همدانی، کتاب مقدس، تکوین 22: 10، 13؛ 26: 3ـ5؛ 27: 1ـ38؛ 50: 25ـ26؛ 49: 28؛ خروج 1: 1ـ7.
78. بقره: 124 ـ 133، 135
79 بقره: 140 / آل عمران: 67
80 احمدبن یعقوب،تاریخ یعقوبی، ج1، ص31؛ محمدبن جریرطبری، تاریخ طبری، ج1، ص191ـ192؛ علی ابن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص43ـ44.
81 محمدبن جریرطبری، جامع البیان، ج 1، ج1، ص789؛ ابوالفضل رشیدالدین میبدی،کشف الاسرار، ج1، ص380؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص193.
82 محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص116؛ کمال الدین، ص216؛ حاکم نیشابوری،المستدرک، ج2، ص570.
83 الشریف المرتضی،تنزیه الانبیاء، ص 68؛ العاملی، الانتصار، ج4، ص65؛ محمدتقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج2، ص336.
84 محمودبن عمر الزمخشری،الکشاف، ج1، ص195، 197؛ محمدعمرفخررازی، التفسیرالکبیر، ج8، ص132؛ سیدمحمودآلوسی، روح المعانی، مج1، ج1، ص395.
85 محمدرشیدرضا،تفسیر المنار، ج6، ص69.
86 محمدبن جریرطبری، جامع البیان، مج1، ج1، ص438؛ محمد بن احمد قرطبی،تفسیر قرطبی، ج2، ص96؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج1، ص193.
87 محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج1، ص482؛فضل بن حسن طبرسی،مجمع البیان، ج1، ص405؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج11، ص93ـ94.
88 سید محمودآلوسی،روح المعانی، مج1، ج1، ص621.
89 یوسف: 5 ـ 9، 15 ـ 18، 20، 77، 91، 95، 97.
90 الشریف المرتضی،تنزیه الانبیاء، ص68؛ العاملی، الانتصار، ج4، ص65.
91 محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج6، ص101؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص324؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، مج1، ج1، ص621.
92 الشریف المرتضی، تنزیه الانبیاء، ص68؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج1، ص482؛ فضل بن حسن طبرسی،مجمع البیان، ج1، ص405.
93 محمدرشیدرضا، تفسیر المنار، ج6، ص69؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج11، ص93.
94 محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج1، ص482؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص405؛ سیدمحمودآلوسی، روح المعانی، مج1، ج1، ص621.
95 سیدمحمودآلوسی،روح المعانی، مج7، ج12، ص277.
96 محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص246؛ محمدبن علی الصدوق، علل الشرایع، ج1، ص244؛ کمال الدین، ص144.
97 ابن حجرالعسقلانی، فتح الباری، ج6، ص298؛ محمدرشیدرضا، تفسیر المنار، ج6، ص69؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج1، ص312.
98 محمودبن عمرالزمخشری، الکشاف، ج1، ص195؛ محمد عمرفخررازی، التفسیر الکبیر، ج4، ص92؛ کنز الدقایق، ج2، ص167.
99 حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج5، ص31- 35.
100 سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج3، ص336.
101 محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج1، ص482؛فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص216.
102 برای نمونه ر.ک: احمدبن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص442؛محمدبن جریرطبری، تاریخ طبری، ج1، ص26 و ج7، ص345؛ صتقریب التهذیب ، ص98.
103 علی بن محمدخزازالقمی، کفایة الاثر، ص80؛ محمدباقرمجلسی،بحارالانوار، ج36، ص312.
104 ابوجعفرالطبری الشیعی، دلائل الامامه، ص78؛ یغمان تمیمی، شرح الاخبار، ج1، ص124.
105 جعفربن محمدابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص453؛ محمدبن الحسن الطوسی،تهذیب، ج6، ص83؛ محمدبن الحسن الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص517.
106 محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص50؛ محمدبن علی صدوق، الامالی، ص691؛ محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج43، ص3.
107 یغمان تمیمی، شرح الاخبار، ج1، ص124؛ ج3، ص101.
108 علی ابن محمدخزازالقمی،کفایة الاثر، ص80؛ ابوجعفرمحمدالطبری الشیعی، دلائل الامامه، ص479؛ محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج36، ص311.
109 محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج22، ص111.
110 محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص516؛ جعفربن محمدابن قولویه قمی،کامل الزیارات، ص515؛ محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج36، ص284.
111 ابوعبدالله احمدبن حنبل شیبانی، مسند احمد، ج4، ص172؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج1، ص51؛ محمدعیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج5، ص324.
112 علی ابن محمدخزازالقمی، کفایة الاثر، ص14، 80؛ محمدبن علی شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص259؛ محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج36، ص284.
113 علی ابن محمدخزازالقمی، کفایة الاثر، ص80؛ فضل بن حسن طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص319؛ محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج17، ص279.
114 هود: 71 ـ 72 / ابراهیم: 39 / عنکبوت: 27.
115 فاضل خان همدانی،کتاب مقدس، تکوین 15 : 2ـ5؛ 17: 4ـ6، 16، 20.
116 آل عمران: 33 ـ 34 / انعام: 84 ـ 87.
117 فاضل خان همدانی، کتاب مقدس، تکوین 26: 3ـ4؛ 27: 23ـ29، 36ـ40؛ 35: 11ـ12.
118 فاضل خان همدانی، کتاب مقدس، تکوین 22: 2ـ13.
119 فاضل خان همدانی، کتاب مقدس، تکوین 16: 12؛ 17: 20.
120فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص326؛ سعیدبن هبه الله الراوندی، الخرائج والجرائح، ج2، ص908.
121 محمودبن عمرالزمخشری،الکشاف، ج1، ص590؛ محمدعمرفخررازی،التفسیر الکبیر، ج4، ص92؛ حسن مصطفوی، التحقیق، ج5، ص33.
122 محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج6، ص101؛فضل بن حسن طبرسی،مجمع البیان، ج5، ص390؛ سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان، ج1، ص312.
123 ابوحمزه ثمالی، تفسیر ابی حمزه، ص131؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج2، ص223.
124 فاضل خان همدانی، کتاب مقدس؛ تکوین 16: 15؛ 21: 2ـ3؛ 25: 25ـ26؛ 49: 28؛ خروج2: 10.
125 آرتورجفری، واژه های دخیل، ص115، «اسباط».
126 بطرس عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، ص587، 925.
127 فاضل خان همدانی، کتاب مقدس، تکوین، 50: 22ـ26؛ خروج 1: 1ـ22
- نهج البلاغه، ترجمة صبحي صالح، تهران، دارالاسوه، 1415ق.
- ابن اثير، النهاية في غريب الحديث و الاثر، به كوشش محمود محمد طناخي و طاهراحمد زاوي، قم، اسماعيليان، 1367ش.
- ابن قولويه قمي، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، قم، كتابفروشي وجداني، 1356ش.
- ابن ماجه، سنن ابن ماجه، به كوشش محمدفوادعبدالباقي، بيروت، داراحياءالتراث العربي، 1395ق.
- ابن منظور، لسان العرب، به كوشش علي شيري، بيروت، داراحياءالتراث العربي، 1408ق.
- ابنكثير دمشقي، اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، به كوشش يوسف مرعشي، بيروت، دارالمعرفه، چ سوم، 1409ق.
- ابوهلال العسكري، معجم الفروق اللغويه، قم، اسلامي، 1412 ق.
- آرتور جفري، واژههاي دخيل در قرآن مجيد، ترجمه فريدون بدرهاي، تهران، توس، 1372ش.
- آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، به كوشش محمدحسين عرب، بيروت، دار الفكر،1417ق.
- ترذي، محمدعيسي، سنن الترمذي، به كوشش عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دارالفكر، 1402ق.
- تنزيهالانبياء، الشريف المرتضي، بيروت، دارالاضواء، چ دوم، 1409ق.
- ثمالي، ابوحمزه، تفسير القرآن الكريم، گردآوري محمدحسين حرزالدين، به كوشش محمدهادي معرفت، قم، الهادي،1420ق.
- جوهري، اسماعيل بن حمّاد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه، به كوشش عبدالغفور العطاري، قاهره، 1376 ق.
- حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، به كوشش مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلميه، بيتا.
- حر عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، قم، موسسه اهلالبيت، 1412ق
- خزاز قمي، علي بن محمد، كفاية الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر، به كوشش سيد عبداللطيف حسين كوه كمره اي، قم، بيدار،1401ق.
- راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، به كوشش صفوان عدنان داوودي، اول، دمشق، دارالقلم، 1412ق.
- راوندي،سعيد بن هبةالله، الخرائج و الجرائح، قم، موسسه الامام المهدي، بيتا.
- رشيدالدينميبدي، ابوالفضل ، كشف الاسرار و عده الابرار، به كوشش علي اكبر حكمت، تهران، امير كبير، چ چهارم، 1361ش.
- رشيدرضا، محمد، تفسير المنار، قاهره، دارالمنار، چ چهارم،1373ق.
- زبيدي حنفي، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، به كوشش علي شيري، بيروت، دارالفكر، 1414ق.
- زمخشري، محمود بن عمر ، الكشاف، دوم، قم، بلاغت، 1415ق.
- سيد قطب، فيظلال القرآن، نهم، القاهرة، دارالشروق،1400ق.
- سيوطي، جلالالدين، الاتقان في علوم القرآن، بيروت، دارالكتب العلميه، 1407ق.
- سيوطي، جلالالدين، المتوكلي فيما ورد في القرآن، به كوشش عبدالكريم زبيدي، بيروت، دارالبلاغه، 1408 ق.
- شهرآشوب، محمد بن علي، مناقب آلابيطالب، به كوشش يوسف البقاعي، بيروت، دارالاضواء، چ دوم، 1412ق.
- شيباني، ابوعبدالله احمدبن حنبل ، مسند احمد بن حنبل، بيروت، داراحياءالتراث العربي، چ سوم، 1415ق.
- صدوق، محمدبن علي، الامالي، تهران، اسلاميه، چ سوم، 1355ش.
- صدوق، محمدبن علي، علل الشرايع، بيروت، اعلمي، 1408ق.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، اعلمي، افست، قم، اسلامي، 1393ق.
- طبرسي، فضل بن حسن، الاحتجاج، نجف، دارالنعماان، 1386ق.
- طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالمعرفه، افست، تهران، ناصر خسرو، 1406ق.
- طبري، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417ق.
- طبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويلآي القرآن، به كوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفكر، 1415 ق.
- طبريشيعي، ابوجعفر محمد، دلائل الامامه، به كوشش دراسات الاسلاميه، قم،1413ق.
- طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، به كوشش محمود عادل و احمد حسيني، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، چ دوم، 1408ق.
- طوسي، محمدبنحسن، التبيان في تفسير القرآن، به كوشش احمد حبيب عاملي، بيروت، داراحياءالتراث العربي، بيتا.
- طوسي، محمدبنحسن، تهذيب الاحكام، به كوشش محمد جعفرشمسالدين، بيروت، دارالتعارف، 1412ق.
- طياره، عفيف عبدالفتاح، مع الانبياء في القرآن الكريم، قم، الشريف الرضي، 1413ق.
- العاملي، الانتصار اهم مناظرات في شبكات الانترنت، بيروت، دارالسيره،1421ق
- عسقلاني، ابن حجر، فتح الباري شرح صحيح البخاري، دوم، بيروت، دارالمعرفه، بيتا.
- العكبري، عبدالله الحسين و علي محمد البجاوي، التبيان في اعراب القرآن، بي جا، احياء الكتب العربيه، بيتا.
- العكبري، عبدالله، املاء ما من به الرحمن، به كوشش ابراهيم عطوه عوض، تهران، مكتبه الصادق، چ دوم، 1402ق.
- فخررازي، محمدعمر، التفسير الكبير، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ چهارم، 1413ق.
- فراهيدي، خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين، به كوشش محمدحسن بكايي، قم، اسلامي، بيتا.
- فيروزآبادي، مجدالدين، القاموس المحيط، به كوشش محمدعبدالرحمن المرعشي، بيروت، داراحياءالتراث العربي،1417ق.
- قرطبي، محمدبن احمد، الجامع لاحكام القرآن، بيروت، دارالكتبالعلميه، چ پنجم، 1417ق.
- قميمشهدي، محمدبن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، به كوشش حسين درگاهي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1411ق.
- كتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمه فاضلخان همداني، به همت انجمن پخش كتب مقدّسه در ميان ملل، بيجا، بينا، 1990.
- كليني، محمّدبن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب اسلاميه، 1363.
- مجلسي، محمّدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
- مسترهاكس، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، 1377 ش.
- مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، به كوشش مفيد محمد قميحه، بيروت، دارالكتب العلميه، بيتا.
- مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، 1374ش.
- موسوياصفهاني، محمدتقي، مكيال المكارم في فوائد الدعا للقائم، تحقيق سيدعلي عاشور، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1421ق.
- نعمان التميمي، شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، به كوشش سيدمحمدحسين جلالي، قم، نشر اسلامي، بيتا.
- يعقوبي، احمد بن يعقوب، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دارصادر، چ ششم، 1415ق.
- A Hebrew and English Lexicon of the Old Testment.