مروری بر دو دیدگاه در مورد ذبیح ابراهیم(ع) در سنّت اسلامی
Article data in English (انگلیسی)
طرح مسئله
از جمله فرازهای زندگی حضرت ابراهیم(ع)، که در قرآن مورد اشاره قرار گرفته، جریان امر الاهی به وی مبنی بر ذبح فرزند خویش است. بنا بر آنچه در سوره ی صافات بیان شده، خداوند در عالم رؤیا به پیامبر خویش دستور داد تا فرزند خود را به نشانه ی تبعیت از خواست و مشیت الاهی قربانی کند. ابراهیم(ع) نیز این مسئله را با فرزند خویش در میان گذاشت. او با رضایت خاطر تمام، خود را تسلیم امر الاهی کرد. با این حال، در آیات مربوط به جریان این داستان، ذکری از نام فرزند قربانی و نیز محل ذبح به میان نیامده و اجمال بدوی موجود در این آیات، موجب شد تا گروهی از مفسّرین قرون اولیه با استناد به شواهد و احتمالاً رجوع به پیشینه ی این جریان در یهودیت، به این نتیجه برسند که نامزد قربانی، حضرت اسحاق(ع) بوده است. امّا با گذر زمان و تعمّق بیشتر در شواهد درون متنی و تاریخی، شاهد تغییر برداشتی در بین مفسّران اسلامی هستیم.
این تغییر نگرش و به تعبیر دقیق تر، قوّت یافتن قول به ذبیح خواندن اسماعیل(ع) موجب شد تا برخی مستشرقان ادّعا کنند که ذبیح خواندن حضرت اسماعیل(ع)، از پیرایه های دین اسلام و در نتیجه ی عمل مفسّران قرون بعدی است و دیدگاه قرآن و شخص پیامبراکرم(ص) چیزی غیر از آن بوده و ذبیح دانستن اسماعیل، قرن ها بعد در سنّت اسلامی وارد شده است. به طور مثال، در کتابی با عنوان قربانی کردن اسحاق پس از بررسی دیدگاه مفسّران اسلامی در این زمینه، به نقل از دو پژوهشگر آمده است:
گلدزیهر به این نتیجه رسید که محمد(ص) خود احتمالاً اسحاق(ع) را به عنوان نامزد قربانی قلمداد می کرد و مفسّرین اوّلیه نیز در این مورد شکی نداشتند... فایرستون نیز بر اساس بررسی فراوان مفاد آثار اسلامی، به این نتیجه رسید که منابع اوّلیه، که مورد استناد آنها قرار می گرفت، تمایل داشتند که اسحاق(ع) را به عنوان نامزد قربانی به حساب آورند.1
همچنین مؤلّف کتاب مقدّس؛ الاهیات و ایمان پس از مقایسه ی نقل داستان در قرآن و تورات و برشمردن سه مؤلفه 1ـ الاهی بودن عمل قربانی؛ 2ـ تسلیم تمام و کمال حضرت ابراهیم(ع) در مقابل مشیت الاهی و 3ـ برکت یافتن نسل ابراهیم(ع)، به عنوان نقاط مشترک این دو گزارش و سکوت قرآن در مورد نام قربانی و محل ذبح، می نویسد:
با اینکه در سنّت اوّلیه اسلامی، هویت فرزند، مورد نزاع بود. در طی دورهای توافق عمومی حاصل شد که اسماعیل(ع) به جای اسحاق(ع) فرزند مورد بحث است. همچنین در حالی که در قرآن مکانی برای وقوع این داستان نقل نشده، سرانجام سنّت اسلامی آن را در مکه قرارداد. این نمونه، خود به اندازه ی تلاش برای یافتن براهین آشکار برای اثبات این مسئله می تواند مفید باشد که سمبلهای محوری مختّص یک دین چگونه هویت خود را توسعه و تعمیق میبخشند.2
در این نوشتار سعی بر آن است که با نگاهی به پیشینه ی این بحث در آثار و تفاسیر اسلامی و بررسی دیدگاههای مختلف مفسّران و دانشمندان اسلامی در این زمینه، ادلّه و شواهدی، که برای تعیین مصداق حضرت ابراهیم وجود دارد، مورد ارزیابی و نقد قرار گیرد.
جریان قربانی در قرآن کریم
جریان قربانی حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کریم ضمن آیات 99ـ111 سوره ی صافات بدین صورت مورد اشاره گرفته است، گفت:
من به سوی پروردگارم میروم، او مرا راهنمایی خواهد کرد ای پروردگار من، مرا فرزندی صالح عطا کن. پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم، در خواب دیدهام که تو را ذبح میکنم. بنگر که چه میاندیشی. گفت: ای پدر، به هر چه مأمور شدهای عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت. چون هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی افکند، ما ندایش دادیم: ای ابراهیم، خوابت را به حقیقت پیوستی. و ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. این آزمایشی آشکارا بود. و او را به ذبحی بزرگ بازخریدیم. و نام نیک او را در نسل های بعد باقی گذاشتیم. سلام بر ابراهیم. ما نیکوکاران را این چنین پاداش میدهیم. او از بندگان مؤمن ما بود.
همان گونه که در این آیات مشاهده می شود، تنها به کلیت جریان اشاره شده و به نحوِ مستقیم، نامی از فرزندی، که نامزد این امتحان بزرگ الاهی بوده به میان نیامده است. همچنین به محل وقوع این جریان و محل ذبح نیز اشاره ای نشده است. تنها این نکته قابل برداشت است که فرزند قربانی، همان فرزندی است که بشارت تولّد او به ابراهیم(ع) داده شده بود.
پیشینه ی بحث در سنّت اسلامی
از آنجاکه قرآن کریم از بیان نام فرزند قربانی خودداری کرده، مفسّران سده ی اوّل برای فهم جزئیات این جریان، بر آن شدند تا با کنجکاوی فراوان و با رجوع به شواهد درون متنی و نیز برخی روایات موجود در این زمینه، نام فرزند ذبیح را کشف کنند. در نهایت، نتیجه ی برخی از این تلاش ها معرّفی حضرت اسحاق(ع) بود. اینکه دلائل این ادّعا چه بوده و آنان با استناد به چه قرائن و شواهدی به این قول رسیده اند، احتیاج به پژوهش جداگانه ای دارد،3 امّا به هر حال، نباید از نفوذ اسرائیلیات و مرجعیت یافتن یهودیان تازه مسلمانی، که سعی در وارد کردن باورها و اسطوره های یهودی در سنّت اسلامی داشتند، چشم پوشید. همچنان که ابن کثیر در این زمینه می نویسد:
جمع زیادی از گذشتگان قائل بودند که ذبیح اسحاق(ع) است و آن را از کعب الأحبار یا از صحف اهل کتاب اخذ کرده بودند. این کار در حالی صورت گرفت که خدا بهتر میداند در آنها حدیث صحیحی از معصوم وجود ندارد تا به واسطه ی آن، از ظاهر قرآن کریم دست بکشیم و این معنا از قرآن کریم فهمیده نمی شود، بلکه مفهوم یا منطوق بلکه نص قرآن حاکی از آن است که ذبیح اسماعیل بوده است.4
در بین مفسّران و مورّخان اسلامی، محمد بن جریر طبری از جمله افرادی است که به صراحت دیدگاه خود را در مورد ذبیح بودن اسحاق ابراز کرد. وی پس از اینکه به وجود روایاتی در مورد ذبیح بودن هر یک از اسحاق و اسماعیل اشاره کرده و همه ی آنان را صحیح میداند، اینگونه نتیجه میگیرد: «دلیل قرآنی که صحّت روایات وارده از ناحیه ی پیامبر اکرم(ص) در مورد ذبیح بودن اسحاق را ثابت میکند، واضحتر و مبینتر است»5 علاوه بر طبری، که با صراحت به ذبیح بودن اسحاق فتوا میدهد، برخی دانشمندان دیگر با لحن ملایمتری در این باره اظهار نظر کردهاند. به طور مثال، ابن خلدون در ابتدا با ذکر احتمال هر دو طرف، به شواهدی که قائلان به اسماعیل به آن معتقدند اشاره کرده و آنگاه آنان را نقد میکند و سپس، با بیان اسامی صحابی و مفسّرینی که قائل به ذبیح بودن اسحاق هستند، بدون اینکه نظر خود را بیان کند، به نقل کلام طبری می پردازد که قائل است «اسحاق ذبیح الله» است.6 و سرانجام، گروه دیگری نیز با رعایت جانب احتیاط، از اظهار نظر و اتّخاذ موضع امتناع ورزیده و متوقّف شدهاند. همانند جلال الدین سیوطی که در مورد او چنین گفته شده است: «از جمله ی علماء کسانی بودند که ادله ی هر دو طرف را قوی می دیدند و یکی را بر دیگری ترجیح نمی دادند. لذا توقّف کردند همانند جلال الدین سیوطی که می گوید: «من قبلاً به این قول، که ذبیح اسحاق است، تمایل داشتم. امّا اکنون در قبال آن متوقّفم.»7
با گذر زمان و دستیابی به شواهد بیشتری در این زمینه و انجام تأملات بیشتر در قرآن کریم و مرور شواهد تاریخی، دانشمندان اسلامی به این نتیجه رهنمون شدند که مصداق آیات سوره ی صافّات و بشارت به «غلام حلیم» باید اسماعیل باشد و نه اسحاق. شاید بتوان از جمله پیشگامان خرق فضای حاکم و اصلاح اندیشه ی کتاب مقدّس، ذبیح بودن اسحاق(ع) در بین اهل سنّت را ابوالفداء، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر(م774) دانست. وی با اختصاص فصلی از تفسیر خود به بررسی آرای علمای سلف در مورد تعیین نام ذبیح، به ذکر نام مفسّران و برخی احادیثی که از آنان وارد شده پرداخته و در نهایت، قول به ذبیح بودن اسماعیل(ع) را قول صحیح و یقینی می داند. وی پس از نقل روایاتی، که اسحاق را ذبیح الله دانسته اند، می نویسد:
این اقوال همگی از کعب الأحبار گرفته شده است. او زمانی که در دولت عمر اسلام آورد، عمر از کتب گذشته ی او نقل روایت کرد، پس گاهی اوقات خود به گفتة او گوش فرا میداد و مردم را نیز به استماع سخنان او رخصت میداد و از او روایات ضعیف و قوی را با هم نقل میکرد. در حالی که خدا بهتر میداند، این امّت حتّی به یک حرف از آنچه نزد وی بود، نیازی ندارد.8
اینکه چه عاملی موجب این تغییر نگرش و یا به تعبیر صحیحتر، قوّت یافتن دیدگاه طرفی که اسماعیل(ع) را ذبیح میدانست شده، مسئلهای است که برای مستشرقان جذابیت کافی برای پرسش و پژوهش را داشته است. هرچند استنتاجات عجولانه و بعضاً مغرضانه آنان تا حدّ زیادی از ارزش علمی این پژوهشها کاسته است. هم چنان که بعضاً ادّعا شده «برخورد و رقابت با یهودیت، یکی از دلائلی است که مفسّران مسلمان اصرار داشتند که فرزند قربانی در جریان امتحان حضرت ابراهیم(ع)، اسماعیل(ع) بوده است.»9 آنگاه برای اثبات این ادّعا، به روایتی استناد شده است که شخص یهودی تازهمسلمانی ادّعا کرده یهودیان خود از حقیقت امر ذبح آگاهند، ولی برای رقابت با اعراب و مسلمانان و انتساب این فخر به فرزندان اسحاق و بنی اسرائیل، از پذیرش آن سرباز میزنند.10
توصیف دیگری از این طیف پژوهش ها را، که به منظور کشف انگیزه ی گرایش مسلمانان به تفّحص در مورد مصداق آیات مربوط به قربانی حضرت ابراهیم صورت گرفته، می توان در گزارش زیر مشاهده کرد:
قرآن در قرن هفتم میلادی در سپهر ادیان نمایان گشت؛ زمانی که اسلام، یهودیت و مسیحیت در حال شروع نزاعی درباره ی ستایش و تمجید از فرزندان ابراهیم با یکدیگر بودند. در نتیجه مفسّران اسلامی احساس نیاز کردند که ابهامات موجود در حکایت قرآن از این جریان را روشن کنند. بحثها به سرعت شروع شد. اکثر مفسّران متن قرآن را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که، فرزند قربانی باید اسحاق باشد. آنان به این حقیقت استناد کردند که جریان قربانی در زندگی حضرت ابراهیم، قبل از مهاجرت وی به مکه به همراه اسماعیل واقع شده است. همچنین هرگاه خداوند ابراهیم را به فرزندی بشارت می دهد، او اسحاق نام میگیرد. از این رو، زمانی که ابراهیم در آغاز قصه از خداوند طلب فرزند میکند، او در حال دعا برای اسحاق بوده است.11
اینکه تا چه اندازه تعصّبات فرقه ای و رقابتهای مذهبی زمینه ساز و پیشبرنده ی تلاشهای پژوهشی و تأملات تفسیری پیرامون این آیه و سایر آیات قرآن بوده، خود احتیاج به تحقیق و پژوهش مستقل و عمیق تری دارد، امّا آنچه در این مجال مقدور است، بازبینی ادلّه و شواهدی است که دو طرف این نزاع به آن استناد کرده و یا از اظهار نظر صریح دربارة آن سرباز زده اند.
در ادبیات مربوط به بحث و کتبی که مستقلاً و یا در خلال بحثهای تفسیری به این مسئله پرداختهاند، فخر رازی گزارشی را از اسامی مفسّران در هر دو گروه و نیز ادلّه و براهین هر یک ارائه کرده و تلاش او مبنای نقد و بررسی برخی کتب دیگر قرار گرفته است.12 وی افرادی مانند عمر، عباس بن عبدالمطلب، علی(ع)، ابن مسعود، کعب الأحبار، قتاده، سعید بن جبیر، مسروق، عکرمه، الزهری، السدی و مقاتل را در گروه اوّل، که قائل به ذبیح بودن اسحاق بودند، جای میدهد و افرادی مانند ابن عباس(دو نقل از ابن عباس وجود دارد)، ابن عمر، سعید بن المسیب، الحسن، الشعبی، مجاهد و الکلبی را در شمار کسانی که قائل به ذبیح بودن اسماعیل بودند، بر می شمرد. 13 اگرچه این استقراء وی قابل نقد و خدشه است14 و قرار دادن اسامی مفسّران و شخصیتها در گروه فوق از دقّت کافی برخوردار نیست، امّا به منظور ارائه ی گزارشی از ادلّه ی دو طرف، در این قسمت با مبنا قرار دادن قول رازی، به بیان ادله ی کسانی که به ذبیح بودن اسماعیل(ع) قائلند، اشاره کرده و با نقد آنها با استناد به ادله ی طرف مقابل، تصویری از نزاع جاری پیرامون تعیین نام ذبیح ارائه میکنیم.
ادلّه ی قائلان به ذبیح بودن اسماعیل و نقد مخالفان
دلیل اوّل: در روایتی از رسول خدا(ص) وارد شده است که «أنا ابن الذبیحین» (من فرزند دو قربانی شده ام: یکی عبدالله و دیگری اسماعیل). آنگاه ایشان توضیح دادند زمانی که عبدالمطلّب چاه زمزم را حفر کرد، نذر نمود که اگر خداوند کار او را آسان سازد، یکی از فرزندانش را ذبح کند. قرعه انداختند و به نام عبدالله درآمد. امّا داییهای او عبدالمطلب را از این کار بازداشتند و از وی خواستند که به جای عبدالله، 100 شتر قربانی کند. او نیز چنین کرد و ذبیح دوّم نیز اسماعیل(ع) است.
این روایت، که در کتب روایی معتبری نیز آمده است،15 در اثبات مطلوب و مدعا زمانی مفید خواهد بود که ادله ی دیگر تمام شود و تنها به عنوان مؤید میتوان از آن بهره جست. در غیر این صورت، به تنهایی امکان خدشه در آن وجود دارد. همان طورکه ابن خلدون در مورد این استدلال گفته است: «این شاهد مکفی به مدّعا نیست؛ چراکه گاهی اوقات شخص، عموی خود را از باب تجویز، پدر محسوب میکند، به خصوص وقتی پای چنین فخری در میان باشد.»16
دلیل دوّم: اصمعی نقل می کند که از ابا عمرو بن علاء از ذبیح ابراهیم(ع) سؤال کردم. وی پاسخ داد: عقلت کجاست! اسحاق(ع) که هیچ گاه در مکه نبوده، بلکه اسماعیل(ع) در مکه بوده و اوست که به همراه پدر، خانه کعبه را بنا کرد و نحر در مکه واقع شده است.17
در مورد این دلیل نیز باید گفت: که از یک قرینه ی برون متنی برای فهم مدلول آیه استفاده شده و در خود آیات صحبتی از محل ذبح به میان نیامده است. علاوه بر اینکه، پیش فرض این دلیل آن است که حضرت اسحاق(ع) هیچ گاه در مکه نبوده است؛ در حالی که، این مسئله به اثبات نرسیده، بلکه بر خلاف آن نیز شواهدی وجود دارد. به طور مثال، مرحوم کلینی در فروع کافی روایتی را نقل میکند به این مضمون که وقتی ابراهیم(ع) مأمور شد تا مردم را برای انجام حج فرا خواند، خود اوّلین کسی بود که از اهل یمن به این ندا پاسخ داد و همراه همسر و فرزندش به حج رفت. ایشان پس از ذکر این روایت، نتیجه میگیرد که بنابراین، هرکس بر این باور است که اسحاق(ع) ذبیح الله است، ممکن است در همین سفر ذبح شده باشد.18
دلیل سوّم: زمانی که حضرت ابراهیم(ع) امر الاهی مبنی بر ذبح را با فرزند خویش در میان میگذارد، وی با قبول این مسئله خود را برای امتثال امر الاهی مهیا و صبور میداند و خطاب به پدر خویش میفرماید: «قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ »(صافات:102) از سوی دیگر، خداوند در قرآن، اسماعیل(ع) را به صبر توصیف، آنجا که می گوید: «وَ إِسْمَعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابرین »(انبیاء: 85) از این رو، می توان نتیجه گرفت که این صبر، همان شکیبایی او در مقابل ذبح شدن است.
این کلام، که معنای صبر در این آیه، صبر بر قربانی شدن بوده، ادّعایی بیش نیست که نیاز به ادلّه و شواهد قوی دارد. اما در حدّ یک استحسان و دلیل ذوقی باقی خواهند ماند. میتوان چنین دلیلی برای ذبیح بودن اسحاق(ع) نیز اقامه کرد. همان طورکه یکی از ادلّه ی کسانی که قائل به ذبیح بودن وی هستند آن است که بشارت به نبوّت اسحاق(ع) در سوره ی صافات «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحینَ»(صافات:112) به جهت صبر و تحمّل شدائدی است که در جریان ذبح متحمّل شده است.19
دلیل چهارم: خداوند در قرآن کریم فرمود «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوب»(هود:71). تقریر استدلال به این آیه برای اثبات مدّعا چنین است: در این آیه خداوند ابتدا بشارت تولّد اسحاق(ع) را به حضرت ابراهیم(ع) داده و پس از آن، به تولّد یعقوب بشارت داده شده است. حال، ذبح اسحاق یا قبل از ظهور یعقوب بوده است و یا بعد آن. قبل از ظهور یعقوب نمیتواند باشد؛ چراکه خداوند زمانی که به اسحاق بشارت داد، همزمان به ظهور یعقوب از وی نیز بشارت داد، از این رو، اگر قبل از به دنیا آمدن یعقوب، دستور ذبح او را صادر کند، باطل است. بعد از ظهور یعقوب نیز نمیتواند باشد؛ چراکه نص قرآن حاکی از آن است که فرزند ابراهیم پیش از امر به ذبح، توان بر سعی و عمل نداشت و لازمه ی آن این است که هنوز در سنین کودکی بوده است و تولد یعقوب از وی بعید به نظر می رسد.
در میان کسانی که قائل به ذبیح بودن اسحاق(ع) هستند، طبری در تاریخ خود احتمال دوّم را برگزیده و بیان کرده که هیچ استبعادی ندارد که یعقوب(ع) قبل از امر به قربانی کردن اسحاق(ع)، به دنیا آمده باشد؛ چراکه خود قرآن نیز تصریح دارد که فرزند هنگام امر به ذبح، به سنّ «سعی» رسیده بود. البته به نظر میرسد، در این مسئله لازم است با مراجعه به اهل لغت و نیز عرف مردمان آن زمان، سنّ «سعی» مشّخص شود. ابن منظور «سعی» در این آیه را زمانی میداند که طفل قادر باشد تا پدر خویش را در کاری کمک و مساعدت کند.20 زمخشری نیز رسیدن به حدّ «سعی» را زمانی میداند که فرزند قادر شود پدر را در رفع حوائج و انجام کارها همراهی کند.21 صاحب مجمع البحرین نیز سیزدهسال را سنّ سعی معرّفی کرده است.22 اگر این تقدیر از سنّ سعی را بپذیریم، آنگاه قول طبری در تضعیف دلیل فوق خالی از وجه نخواهد بود. هرچند این نکته نیز قابل تأمل است که برخی اهل لغت مانند ابن منظور در لسان العرب، بعد از مشخّص کردن سنّ «سعی»، به سنّ اسماعیل، که سیزده سال بود، استناد کردهاند. این خود میتوان دلیل آن باشد که آنها از مشخّصات مصداق، سعی در پی بردن به مفهوم لفظ داشتهاند که در این صورت برای قضاوت ما در این نزاع ثمری نخواهد داشت. همچنین ابن خلدون حتّی احتمال اوّل را منتفی نمیداند و بشارت به یعقوب(ع)، پس از امر به ذبح پدرش را از این جهت میداند که «خداوند در علم خویش میدانست اسحاق ذبح نمیشود لذا بشارت او را به ابراهیم داد.»23
دلیل پنجم: در قرآن کریم در آیه ی قبل از جریان ذبح، از قول ابراهیم(ع) چنین نقل شده است که «من به سوی پروردگارم میروم، او مرا راهنمایی خواهد کرد»(صافات:27) پس از این کلام، وی از خداوند تقاضای فرزندی می کند تا در دیار غربت مونس او باشد، لذا میفرماید: «رَبِّ هَبْ لی مِنَ الصَّالِحین»(صافات:100) این زمانی معنا پیدا می کند که ابراهیم در آنجا فرزندی نداشته باشد و برای خارج شدن از تنهایی، فرزندی را از خداوند طلب کند. همه موّرخان اتّفاق نظر دارند که اسماعیل، بزرگ تر از اسحاق بوده است. از این رو، این طلبِ فرزند مربوط به اسماعیل است، نه اسحاق. پس از این دعاست که خداوند جریان ذبح را نقل میکند.
در نقد این استدلال گفته شده است که آیات قبل از جریان ذبح، اتّفاقاً خود قرینهای است بر اینکه ذبیح اسحاق بوده است؛ چراکه همه متّفق اند که منظور ابراهیم(ع)، از ذهاب به سمت پروردگار، سفر او به شام همراه همسرش ساره بوده است و در آن زمان، هنوز هاجر را نمی شناخته تا ازخداوند طلب فرزندی از او را بنماید. 24 در نتیجه، دعای وی به جهت طلب فرزندی از ساره بوده و بشارت خداوند مبنی بر اینکه «فبشرناه بغلام حلیم» نیز باید ناظر به تولّد اسحاق(ع)، که فرزند ساره است، باشد. توالی آیات به اثبات میرساند که فرزند مبشّربه همان ذبیح است.25
دلیل ششم: برخی روایات حاکی از آن است که دو شاخ قوچی که به جای ذبح فرزند ابراهیم جایگزین شد، در کعبه برای مدّتها آویزان بود و در جریان حمله به بیت الله الحرام، در زمان پسر زبیر از بین رفت. قریش آنها را نسل به نسل به ارث میبردند.26 از این رو، میتوان نتیجه گرفت که ذبح در مکه واقع شده و از آنجاکه تنها اسماعیل در مکه بوده، لذا ذبیح نیز باید او باشد.
نقدی که دربارة دلیل دوّم بیان شد، عیناً در مورد این دلیل نیز جاری است و امکان آمدن اسحاق به همراه پدر به مکه محتمل است. این نکته نیز قابل ذکر است که این روایت در مجامع روایی و کتب تفسیری اهل سنّت موجود است و از ناحیه ی معصومان(ع) روایتی با این مضمون وارد نشده است.
پس از مرور اجمالی بر نزاع جاری در این مسئله و اختلاف نظری که در تعیین نام ذبیح در سنّت اسلامی وجود داشته است، در ادامه مناسب است تا به دیدگاه اهل بیت(ع) در این زمینه اشاره کنیم. آنگاه به دو شاهدِ، درون متنی و برونی متنی برای تقویت این دیدگاه اشاره کنیم.
ذبیح حضرت ابراهیم(ع) از دیدگاه اهل بیت(ع)
برخی از مفسّران بر این باورند که اختلاف در مورد نامزد قربانی مربوط به روایاتی است که از طریق اهل سنّت وارد شده است. امّا روایاتی که از طریق شیعه، از ناحیه ی معصومان وارده شده همگی حاکی از آن است که ذبیح، اسماعیل(ع) است.27 این در حالی است که، به نظر میرسد در بین مجامع روایی شیعه نیز روایاتی مبنی بر ذبیح الله بودن اسحاق(ع) وجود داشته است. همچنان که شیخ صدوق ادّعا میکند که روایات در مورد تعیین نام ذبیح ابراهیم، با یکدیگر اختلاف دارند و آنگاه خود طریقه ی جمعی را برای آن ارائه میکند.28 همچنین مرحوم طبرسی در مجمع البیان، با نقل ادله ی دو طرف مینویسد: «هر دو قول را اصحاب ما از ائمه ی اطهار نقل کردهاند، هرچند اظهر در روایات قول به اسماعیل است.»29 شاهد دیگر در این زمینه را میتوان در تفسیر قمی مشاهده کرد. صاحب این کتاب در ذیل آیه ی 87 سوره ی یوسف، به نامه ای اشاره می کند که حضرت یعقوب(ع) در پاسخ نامه ی عزیز مصر نوشته بود. در ابتدای این نامه آمده است:
نوشته ی تو را خواندم. نوشته بودی که فرزند مرا خریدی و آن را عبد خود ساختی، همانا خداوند بلاء را موکل بنی آدم قرار داده است. همانا نمرود جدم ابراهیم(ع) را در آتش انداخت امّا نسوخت و آتش بر او بَرد و سلام شد. همانا خداوند به جدّم ابراهیم(ع) امر کرد تا پدرم اسحاق(ع) را ذبح کند، امّا زمانی که خواست او را ذبح کند، خداوند او را با کبش عظیم جایگزین کرد.30
علامه ی مجلسی نیز روایتی را به همین مضمون از امام صادق(ع) و به نقل از تفسیر عیاشی آورده است.31 در کتاب شریف کافی نیز شواهدی بر وجود روایات در این زمینه قابل بررسی است و با استناد به همین شواهد است که مرحوم مجلسی احتمال دادهاند که شیخ کلینی از متوقّفین در این مسئله باشد.32
با این حال، در میان علمای شیعه، شخصی را نمیتوان یافت که به صراحت قائل به ذبیح بودن اسحاق باشد. همان گونه که سید جزایری در قصص الأنبیاء میگوید: «علمای اسلام در تعیین اینکه ذبیح، اسماعیل یا اسحاق بوده با یکدیگر اختلاف دارند. در این میان، علمای شیعه و گروهی از علمای اهل سنّت قائل به اسماعیلاند و اخبار صحیح و آیات قرآنی و عقل نیز آنها را همراهی میکند و گروه دیگر از اهل سنّت قائل به اسحاق اند.»33
از عدم التزام علمای شیعه به مضمون برخی روایاتی که به ذبیح بودن اسحاق(ع) اشاره دارند، میتوان نتیجه گرفت که روایات جانب اسحاق، یا دچار ضعف سندی هستند و یا در مقام تعارض با روایات جانب اسماعیل تاب مقاومت نداشته و در مقام تعارض با آن کنار نهاده شده اند. در حقیقت، روایات موجود در این زمینه حکم روایات متعارضی را دارد که علما با روش های گوناگون از آنها رفع تعارض کرده و یا سعی در جمع کردن بین مضمون آنها می کنند. به طور مثال، شیخ صدوق با تصرّف در ظاهر روایاتی که اسحاق را ذبیح الله می دانند، ذبیح الله بودن اسحاق را اینگونه توضیح می دهد:
ذبیح اسماعیل بود. امّا اسحاق که چند سال بعد به دنیا آمد آرزو کرد ای کاش او کسی بود که خداوند ابراهیم را به ذبحش امر کرد. با این حال، او همانند برادرش در مقابل امر الاهی صبر کرد و تسلیم شد و به خاطر همین به مقام و مرتبه ی اسماعیل نائل شد. خداوند از قلب او آگاه شد و او را به جهت تمنای ذبح، بین ملائکه ذبیح نامید و روایت این جریان در کتاب نبوّت مستنداً آمده است.34
علاوه بر این، در فهم روایات مربوط به جریان، شرایط صدور این روایات را نیز نباید مغفول گذاشت. به نظر می رسد، در قرون اوّلیه هجری اندیشه ی کتاب مقدّسی ذبیح بودن اسحاق(ع) بر فضای دل و اندیشه ی مسلمانان سایه افکنده بود و اجمال موجود در آیات سوره ی صافّات نیز خود بر این امر دامن می زد تا برخی مفسّران با این ذهنیت خاص، به سراغ آیات مربوط رفته و از آنها آنچه ذبیح بودن اسحاق را تأیید می کند، برداشت کنند. در چنین فضایی، قول به ذبیح بودن اسحاق(ع) اندیشه ی حاکم و قول به ذبیح بودن اسماعیل(ع) در اقلیت قرار می گرفت. از آنجاکه امامان معصوم(ع) نیز اسماعیل را ذبیح الله می دانستند، هرگونه اعتقادی به این مسئله نشانگر انتساب به ایشان و قولی مخالف جماعت مسلمانان به شمار می رفت. از این رو، انجام تقیه در صدور روایاتی که به نام اسحاق(ع) به عنوان «ذبیح الله» اشاره دارد، امر بسیار محتملی است و به عنوان یکی از راههای جمع بین روایات متعارض در این زمینه پیشنهاد شده است. همچنان که مرحوم مجلسی پس از اشاره به وجود روایات متعارض حول این موضوع می نویسد:
در مورد جمع بین این روایات، این امکان وجود دارد تا روایاتی که اسحاق را ذبیح الله میداند را حمل بر تقیه کنیم؛ چراکه زمان صدور این روایات، قول به ذبیح بودن اسحاق قول مشهور بین مخالفین و اهل سنّت بوده است.35
به هر حال، چه شیوه ی جمع شیخ صدوق را بپذیریم و چه روایات جانب اسحاق(ع) را حمل بر تقیه کنیم، روایاتی که قربانی را اسماعیل(ع) معرّفی کرده اند، مؤید به قرائن و مرجّحاتی است که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت. در ادامه، به دو مورد از این شواهد نظری خواهیم افکند.
شواهدی بر ذبیح بودن حضرت اسماعیل(ع)
أ . قرائن لفظی موجود در آیات قربانی
حقیقت آن است که تأمّلی دقیق و موشکافانه و مراجعه ای بدون پیش فرضِ قرار دادن باورهای ذهنی در آیات سوره ی صافات، این نکته را روشن خواهد ساخت که فرزندی که خداوند بشارت او را قبل از بشارت به اسحاق(ع)، به ابراهیم(ع) داده وآنگاه دستور ذبح او را صادر کرد، کسی جز اسماعیل(ع) نیست. در این قسمت، مناسب است به روایتی از امام رضا(ع)، که با استناد به خود آیات و شواهد درون متنی، ذبیح بودن اسماعیل(ع) را اثبات میکند، اشاره کنیم.
شیخ صدوق در معانی الأخبار این گونه روایت میکند که داود بن کثیر از وجود مقدّس امّام صادق(ع) سؤال می کند که از بین اسماعیل(ع) و اسحاق(ع)، کدام یک بزرگ تر بوده و کدام یک ذبیح می باشد. حضرت در پاسخ میفرمایند:
اسماعیل پنج سال از اسحاق بزرگ تر بود و ذبیح نیز اسماعیل بود و منزل وی در مکه بود. همانا ابراهیم خواست تا اسماعیل را در مِنیٰ در موسم حج قربانی کند... بین بشارت به اسماعیل و بشارت به اسحاق پنج سال فاصله بود. آیا کلام ابراهیم در قرآن را ملاحظه نکردی که فرمود: «پروردگارا فرزندی از صالحان به من عطا کن»(صافات: 100) و آنگاه خداوند با این کلام «فبشرناه بغلام حلیم»، مژده ی تولّد اسماعیل از هاجر را به او داد و آنگاه در جریان ذبح کبشی را جایگزین او کرد. پس از اینها بود که خداوند فرمود: «و بشارت اسحاق را که پیامبری از صالحین است به او داده و نسل او و اسحاق را برکت دادیم».36
منظور خداوند از «او» بشارت به اسماعیل قبل از بشارت به برکت یافتن نسل اسحاق است. پس، هر کس گمان کند که اسحاق بزرگ تر از اسماعیل بوده و ذبیح اوست، آنچه را که خداوند در قرآن کریم نازل کرده، تکذیب کرده است.37
همان گونه که مشاهده میشود، استناد حضرت به توالی آیات و ضمایری است که به صورت متوالی در آیات سوره ی صافات آمده و ظاهر کلام فصیح اقتضا میکند که مرجع واحدی داشته باشند. در آیه ی پایانی مربوط به بحث، خداوند میفرماید: «وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبین»(صافات:113) در این آیه، حرف عطف اقتضا میکند که مرجع ضمیر در «علیه»، کسی غیر اسحاق یعنی اسماعیل باشد. از این رو، در آیات قبل نیز که صحبت از بشارت به یک فرزند و امر به ذبح او و جایگزین کردن او به جای کبش است، باید مرجع ضمیر اسماعیل باشد. در حقیقت، بشارتی که در آیات ابتدایی به ابراهیم داده شده، غیر از بشارت به اسحاق است که در آیات پایانی بیان شده و این کلام که «ما در قرآن جایی را سراغ نداریم که به ابراهیم به کسی غیر از اسحاق بشارت داده شده باشد»،38 نمیتواند دلیل بر آن باشد که بشارت به «غلام حلیم» نیز اسحاق بوده است؛ چراکه:
اوّلاً، این قیاسی است که دلیلی ندارد، بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد و خود این آیات دلیل بر خلاف است؛ چراکه بشارت مجدّد به ابراهیم(ع) بعد از آنکه او را به غلام حلیم بشارت داد، حاکی از بشارت به یک فرزند در حالی است که، فرزندی دیگر وجود داشته است و همه ی اتّفاق نظر دارند که آن فرزند اسماعیل(ع) است.39
ب) فرزند قربانی تنها فرزند ابراهیم(ع)
شواهد حاکی از آن است که فرزند قربانی در هنگام ذبح، تنها فرزند ابراهیم(ع) بوده و از آنجاکه به اتّفاق ادیان ابراهیمی، اسماعیل(ع) فرزند ارشد بوده، از این رو، فرزند قربانی نیز باید همو باشد. از جمله ی این شواهد عبارتی از تورات است که در نقل جریان قربانی در سفر پیدایش آن موجود میباشد. مرور فقراتی از تورات، که به ذکر داستان قربانی حضرت ابراهیم(ع) پرداخته، این حقیقت را آشکار میسازد که حتّی در کتب مقدّس پیش از اسلام نیز نامزد شدن برای قربانی به نام اسماعیل(ع) ثبت شده و ذبیح خواندن اسحاق ناشی از تحریفاتی است که در متون اصلی تورات رخ داده است. بنابراین، از این گزارش تاریخی، میتوان به عنوان شاهدی برای پی بردن به مدلول حقیقی آیات سوره ی صافات کمک جست.
در باب 22 از سفر پیدایش تورات میخوانیم:
و واقع شد بعد از این وقایع که خدا ابراهیم را امتحان کرده بدو گفت: «ای ابراهیم!» عرض کرد: «لبیک» گفت اکنون پسر خود را که یگانه ی توست و او را دوست میداری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو و او را در آنجا بر یکی از کوههایی که به تو نشان می دهم، برای قربانی سوختنی40 بگذران»... و هر دو باهم رفتند. چون بدان مکانی که خدا بدو فرموده بود رسیدند، ابراهیم در آنجا مذبح را بنا نمود و هیزم را بر هم نهاد و پسر خود اسحاق را بسته بالای هیزم بر مذبح گذاشت و ابراهیم دست خود را دراز کرد، کارد را گرفت تا پسر خویش را ذبح نماید. در حال، فرشته ی خدا از آسمان وی را ندا داده و گفت: ای ابراهیم! ابراهیم عرض کرد لبیک گفت: دست خود را بر پسر دراز مکن و بدو هیچ مکن؛ زیرا الان دانستم تو از خدا میترسی؛ چونکه پسر یگانه ی خود را از من دریغ نداشتی. آنگاه ابراهیم چشمان خود را بلند کرده دید که قوچی در عقب وی در بیشهای به شاخ هایش گرفتارشده، پس ابراهیم رفت و قوچ را گرفته آن را عوض پسر خود برای قربانی سوختنی گذرانید... بار دیگر فرشته ی خداوند به ابراهیم از آسمان ندا داد و گفت: «خداوند میگوید به ذات خودم قسم میخورم، چون که این کار را کردی و پسر یگانه ی خود را دریغ نداشتی، هر آینه تو را برکت دهم و ذریت تو را کثیر سازم».41
با نظر به فقرات فوق مشخّص میشود که این داستان شباهتی زیادی به نقل آن در قرآن کریم دارد. در عناصری مانند نحوه ی ذبح، جایگزین شدن یک قوچ برای عمل قربانی، بشارت به برکت یافتن نسل حضرت ابراهیم(ع)، دو گزارش با یکدیگر همنوا هستند. با این حال، نقل کتاب مقدّس برخلاف قرآن کریم، در دو مطلب صراحت دارد: یکی نام فرزند و دیگر محل ذبح. در مورد اوّل، عهد قدیم به نام «اسحاق» تصریح کرده و آن را یگانه فرزند ابراهیم(ع) معرّفی میکند. از سوی دیگر، به نام محل قربانی اشاره کرده و انجام عمل قربانی را در زمین «موریا» قرار می دهد. «موریا» نام کوهی در شهر اورشلیم است که سلیمان معبد و خانه ی خداوند را بر ورای آن بنا کرد.42 با این حال، ذکر نام اسحاق(ع) به عنوان یگانه فرزند ابراهیم(ع) و نامزد قربانی جای تأمّلی جدّی دارد.
همان گونه که در فقرات فوق ملاحظه میشود، نام اسحاق(ع) به عنوان یگانه فرزند ابراهیم(ع) در قالب جملهای معترضه ذکر شده است: «اکنون پسر خود را که یگانه ی توست و او را دوست میداری -یعنی اسحاق- را بردار و به زمین موریا برو و او را در آنجا بر یکی از کوههایی که به تو نشان میدهم، برای قربانی سوختنی بگذران» در این فقرات، پسر قربانی به «یگانه فرزند» توصیف شده و جمیع اهالی ادیان بر این مسئله اتّفاق نظر دارند که اسماعیل(ع) چندین سال از اسحاق بزرگ تر بوده است. از این رو، تک فرزند بودن، تنها در مورد اسماعیل(ع) صادق است و نه اسحاق. و لذا میتوان ادّعا کرد که تورات نیز اسماعیل را به عنوان نامزد قربانی میدانسته و عبارت «یعنی اسحاق» در متن اصلی نبوده و ویراستاران بعدی تورات در ضمن کتابت و یا مراحل بعدی به آن افزودهاند.
احمد شلبی با توجّه دادن به این مطلب و بیان وقوع تحریف در این فقرات مینویسد:
در مورد تورات اگر شخص محقّق با دیده ی دقّت بنگرد میبیند که مشخّص کردن نام ذبیح به اسحاق دستبرد و صناعتی است که به خوبی انجام نشده است. در فقرات 1-3 باب 22 از سفر تکوین، کلمه «اسحاق» با کلمه ی «تنها فرزند تو» در کنار هم آورده شده و این تناقض آمیز است؛ چراکه اسحاق هیچ وقت تنها فرزند ابراهیم نبوده است. او زمانی که سنّ اسماعیل 14 سال بود، به دنیا آمد. همان گونه که خود تورات تأکید میکند، و هردو باقی بودند تا ابراهیم از دنیا رفت و آنگاه هر دو او را در شهر الخلیل دفن کردند.43
برخی یهودیان در مقام پاسخ از این اشکال که چرا خداوند اسحاق را تنها فرزند معّرفی کرده است، در حالی که اسماعیل از او بزرگ تر بوده، گفته اند: این مسئله یا به این جهت است که در زمان امر به ذبح، اسماعیل(ع) در مکه بوده است و یا از این باب است که اسحاق(ع) تنها فرزند برای مادرش بوده و ساره جز او فرزندی را نداشته است.44 امّا گذشته از این دو دلیل، که ضعف آنها به وضوح برای انسان محقّق آشکار است،45 دیدگاه رایج یهودیت و برخی مسیحیان متأخر آن است که اساساً صدق عنوان پسر بر اسماعیل مجازی است؛ چراکه مادر وی کنیز بوده است و عنوان «پسر» حقیقتاً بر فرزندی اطلاق میشود که تولد یافته از همسر شرعی و قانونی انسان باشد. در مورد ابراهیم نیز همه قبول دارند که ساره تنها همسر شرعی و قانونی او بوده است. ار این رو، اسحاق را به معنای درست کلمه باید تنها پسر او به حساب آورد.
به هر حال، تمامی این توجیهات زمانی کارگر خواهد بود که احتمال محرّف بودن این فقرات و دستبرد در این قسمت از تورات دفع شود. احتمالی که از سوی برخی قرائن و شواهد تقویت میشود. به عنوان مثال، میتوان به پژوهشی که در همین زمینه صورت گرفته اشاره کرد. در کتابی با عنوان «تنها پیشکش برای قربانی؛ اسماعیل یا اسحاق» تحقیق مفصّلی در مورد فقرات اوّلیه باب 22 از سفر پیدایش، که به جریان ذبح فرزند ابراهیم(ع) پرداخته، صورت گرفته و مؤلّفان در پایان با تأکید بر ایجاد تغییر در این داستان و ارائه ی شواهدی در این زمینه، بیان میکنند که نویسنده ی این فقرات «که یک نویسنده ی متعهّد و یک معلّم برجسته بوده، از آنجا که میبیند هیچ یک از داستانهای قدیمی به نحو کافی رسا نیستند، با آزدای کامل همّت خود را برای تغییر داستان به کار بسته و در عین حال، این کار خود را در عالیترین مفهوم، کاری دینی تلقّی میکرده است.»46
همچنین در باب 44 انجیل برنابا، که علیرغم تولّد از بطن و متن مسیحیت اوّلیه و انتساب به یکی از معاصران عیسی(ع) مورد نفی مسیحیت کنونی قرار دارد، آمده است: وقتی شاگردان از عیسی(ع) در مورد گزارش تورات از عهد خداوند با اسحاق(ع) سؤال کردند، در حالی که عهد با اسماعیل(ع) برقرار شده بود، ایشان پاسخ میدهد که «آنچه نوشته شده همین است، لیکن نه موسی نوشته و نه یشوع، بلکه أحبار ما نوشتهاند. آنان که نمیترسند از خدا». آنگاه به عنوان شاهدی برای تحریف در تورات به مسئله ی قربانی ابراهیم(ع) اشاره کرده، میفرمایند: «پس خدا با ابراهیم(ع) به سخن درآمد و فرمود: بگیر اوّلین زاده ی خود را و بر کوه بر شو تا پیش کنی او را به قربانی. پس چگونه اسحاق اوّلین زاده میشود؟ و حال آنکه وقتی او زاده شد، اسماعیل هفت ساله بود» پس آنگاه شاگردان گفتند: به درستی که خدعه ی فقها هر آیینه آشکار است.»47
با لحاظ این فقرات از تورات میتوان نتیجه گرفت که، فرزند قربانی تنها فرزند ابراهیم(ع) در زمان ذبح بوده است. از این رو، با نام اسماعیل(ع) تطابق دارد و این گزارش تاریخی خود میتواند شاهدی برای پی بردن به نام ذبیح ابراهیم(ع) در جریان ذبح باشد.
نتیجه گیری
اگرچه امروزه نام اسماعیل(ع) به عنوان ذبیح حضرت ابراهیم(ع) در حافظه ی جمع بسیاری از مسلمانان تثبت شده، امّا تعیین نام ذبیح در سنّت اسلامی دیدگاههای مختلفی را به سوی خود جلب کرده و از همان صدر اسلام به جهت اجمال موجود در آیات سوره ی صافات برخی از مفسّران همنوا با تورات، اسحاق(ع) را ذبیح الله دانستهاند. این در حالی است که، امامان معصوم(ع) در همه ی شرایط ـ به جز در مواردی که به سبب تقیه یا امور دیگر قادر به بیان حقیقت نبودند ـ همواره بر ذبیح بودن اسماعیل(ع) تأکید ورزیده و با استناد به قرائن موجود در آیات مربوط به این جریان، پرده از اجمال آیات کنار زده اند. علاوه بر اینکه وجود شواهدی مانند یگانه بودن فرزند قربانی در زمان ذبح، که در منابعی همچون تورات به آن تصریح شده، خود می تواند شاهدی بر ذبیح بودن حضرت اسماعیل(ع) باشد.
منابع
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق
ابن کثیر، قصص الأنبیاء، مصر، دارالکتب الحدیثه، 1388ق،
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چ سوم، 1414ق
ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، بیروت، مؤسسه ی أعلمی، 1391ق،
آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق
ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء الثراث العربی، 1418ق.
جزائری، سیدنعمت الله، قصص الأنبیاء، قم، شریف رضی، بی تا
زمخشری، محمود، الکشّاف عن حقائق التنزیل، بیروت، دارالکتب العربی، چ سوم، 1407ق
سیوطی، جلال الدین، در المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق.
شلبی، احمد، مقارنة الأدیان الیهودیه، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، چ دهم، 1998م
شیخ صدوق، خصال، قم، جامعه مدرسین، 1362
شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، بیروت، مؤسسه اعلمی ، 1404
شیخ صدوق، معانی الأخبار، قم، جامعه ی مدرّسین، 1338ش
شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه ی مدرّسین، چ2: 1404ق
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1403 ق.
طبرسی، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه ی اعلمی، 1415ق.
طبرسی، مکارم الأخلاق، نشر شریف رضی، 1392ق.
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1412 ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1403ق
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چ سوم، 1375
علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، قم، دار الکتاب للطباعة و النشر، چ سوم، ، 1404 ق
فخر رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار إحیاء تراث العربی، چ3: 1420ق
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، 1362
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه ی الوفاء، 1403ق
محمد بن عمر بن عبد العزیز، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348
هاکس،جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر،1377
Chauri, Abdus Sattar and Hauri, lhsanur Rahman, The Only offered for Sacrifice, Isaac or Ishmael, India: Gyan Publishing House, 2010
Noort, Edward and Tigchelaar, Eibert(eds), The Sacrifice of Isaac, Boston:2002
Feiler, Bruce, Abraham, A Journey to Heart of Three Faiths, Canada: HarperCollins publisher,2002
Chliton, Bruce, Abraham's Course, New York: The Doubleday Broadway Publishing, 2008
Moberly, R. w. l. The Bible, Theology and Faith, Cambridge University Press, 2004
* دانشجوی دکتری ادیان. دریافت: 16/4/89 ـ پذیرش: 20/5/89.
E-Mail: mrimani@hotmail.com
1. Noort, Edward and Tigchelaar, Eibert(eds), The Sacrifice of Isaac, p.130
2. Moberly, R. w. l.,The Bible, Theology and Faith, p.116
3. در تفسیر ابن کثیر به برخی ادله و روایاتی که قائلین به ذبیح بودن اسحاق به آن تمسّک کردهاند اشاره شده است. ر.ک. ابن 3. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج7، ص 28.
4. ابن کثیر، قصص الأنبیاء، ج1، ص214
5. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج1، ص184
6. عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج2، ص38
7. سیدمحمود آلوسی،روح المعانی ، ج23، ص136
8. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 7، ص 28.
9. Chliton, Bruce, Abraham's Course, p.167
10. «شخصی به نام کعب القرظی می گوید که نزد عمر بن عبد العزیز بودم و از من در مورد ذبیح ابراهیم سؤال کرد و به او گفتم که اسماعیل است و به این آیه استناد کردم که «و بشرناه باسحاق نبیاً من الصالحین» پس به دنبال شخصی فرستاد که قبلاً یهودی بود و اسلام آورده بود و از علماء یهود به شمار میرفت. پس از او در این باره سؤال کرد و من نیز حاضر بودم. وی جواب داد که اسماعیل است. سپس ادامه داد، ای امیرالمؤمنین! والله یهود این مسئله را میدانند، امّا نسبت به شما جماعت عرب حسادت می ورزند چراکه پدر شما به امر الهی بنا بود تا ذبح شود ولذا در این مسئله با شما عناد می ورزند و محاجات می کنند و ادّعا می کنند که او اسحاق بوده است، چراکه اسحاق پدر ایشان است.» طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص323/ ابن جریر طبری، جامع البیان، ج23، ص101؛ زمخشری، تفسیر الکشّاف عن حقائق التنزیل، ج3، ص347؛ این کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص20؛ سیوطی، در المنثور، ج 5، ص281؛ آلوسی، روح المعانی، ج23، ص135؛ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 42.
11. Feiler, Bruce, Abraham, A Journey to Heart of Three Faith, p.115-116.
12. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج5، ص137
13. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج26، ص 347.
14. به طور مثال راوی برخی احادیث از ابن عباس و حضرت امیر7 عکرمه است که در طریق راویان شیعه قرار نداشته و در بعضی کتب رجالی مانند رجال کشی تضعیف شده است. ر.ک: رجال کشی، ص216.
15. شیخ صدوق، خصال، ج1، ص55 و همو در من لایحضره الفقیه، ج4 و همو، عیون الأخبار الرضا، ج1، ص210، ص352؛ شیخ طبرسی، مکارم الأخلاق، ص442.
16. عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج2، ص38.
17. فخر رازی، مفاتیح الغیب،ج26، ص153
18. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج4، ص206
19. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج26، ص154
20. ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص385.
21. محمود زمخشری، الکشّاف عن حقائق التنزیل، ج3، ص387.
22. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص375.
23. ابن خلدون، همان.
24. در روایتی از امام صادق(ع) منظور از «ذاهب الی ربّی» رفتن به سمت بیت المقدّس معنا شده است. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ح 8، ص371.
25. ابی جعفر محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 1، ص 190.
26. سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج12، ص 128.
27. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 232.
28. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص191
29. طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص322
30. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج1، ص351
31. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج12، ص131
32. همان، ج12، ص135
33. سیدنعمت الله جزائری،قصص الأنبیاء، ص152
34. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص191
35. همان
36. «وَ بَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ وَ بَارَکْنَا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحَاقَ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِمَا محُْسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِین» صافات: 112 و 113.
37. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص391.
38. محمد بن جریر،طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج1، ص190
39. سیدمحمدحسین، طباطبائی، المیزان، ج7، ص232
40. در آیین یهود، قربانی های مختلفی وجود داشته است، از جمله آنها می توان به قربانی های سوزاندنی، پیش کش ها، جنباندنی ها، افراشتنی ها، قربانی های سلامتی و قربانی های خطا و گناه اشاره کرد. قربانی های سوزاندنی برای کفاره گناهان
بود که می بایست نرینه ی بی عیب گاو و یا گوسفندان را با رغبت و میل قربانی کنند. به نقل از: جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 691
41. پیدایش، 22/ 1-17
42. «و سلیمان شروع کرد به بنا نمودن خانه ی خداوند در اورشلیم بر کوه موریا، جایی که خداوند بر پدرش داود ظاهر شده بود» تواریخ2، 1/3
43. احمد شلبی، مقارنة الأدیان الیهودیه، ص133
44. سیدمحمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج12، ص129
45. هیچ یک از این توجیهات با این خطاب «یگانه فرزند تو» سازگار نیست و تک فرزند در عرف، حاکی از فرزندی است که غیر از او فرزندی برای پدر و مادرش در دنیا وجود ندارد و لذا چنین دلائلی نمیتواند رافع این احتمال باشد که تحریفی در این فقرات صورت گرفته است.
46. Chauri, Abdus Sattar and Chauri, lhsanur Rahman, The only Offered for Sacrifice, Isaac or Ishmael, pp49,50
47. انجیل برنابا، 44/ 1-13
- ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1419ق
- ابن كثير، قصص الأنبياء، مصر، دارالكتب الحديثه، 1388ق،
- ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار صادر، چ سوم، 1414ق
- ابنخلدون، عبدالرحمن، تاريخ ابنخلدون، بيروت، مؤسسۀ أعلمي، 1391ق،
- آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق
- ثعالبي، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء الثراث العربي، 1418ق.
- جزائري، سيدنعمتالله، قصص الأنبياء، قم، شريف رضي، بيتا
- زمخشري، محمود، الكشّاف عن حقائق التنزيل، بيروت، دارالكتب العربي، چ سوم، 1407ق
- سيوطي، جلال الدين، در المنثور في تفسير المأثور، قم، كتابخانۀ آيتالله مرعشي نجفي، 1404ق.
- شلبي، احمد، مقارنة الأديان اليهوديه، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، چ دهم، 1998م
- شيخ صدوق، خصال، قم، جامعه مدرسين، 1362
- شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، بيروت، مؤسسه اعلمي ، 1404
- شيخ صدوق، معاني الأخبار، قم، جامعۀ مدرّسين، 1338ش
- شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، قم، جامعۀ مدرّسين، چ2: 1404ق
- طباطبائي، سيدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت،مؤسسه اعلمی، 1403 ق.
- طبرسي، مجمع البيان، بيروت، مؤسسۀ اعلمي، 1415ق.
- طبرسي، مكارم الأخلاق، نشر شريف رضي، 1392ق.
- طبري، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1412 ق.
- طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1403ق
- طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، كتابفروشي مرتضوي، چ سوم، 1375
- علي بن ابراهيم قمي، تفسير قمي، قم، دار الكتاب للطباعة و النشر، چ سوم، ، 1404 ق
- فخر رازي، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، بيروت، دار إحياء تراث العربي، چ3: 1420ق
- كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، اسلاميه، 1362
- مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، بيروت، مؤسسۀ الوفاء، 1403ق
- محمد بن عمر بن عبد العزیز، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348
- هاكس،جيمز، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير،1377
- Chauri, Abdus Sattar and Hauri, lhsanur Rahman, The Only offered for Sacrifice, Isaac or Ishmael, India: Gyan Publishing House, 2010
- Noort, Edward and Tigchelaar, Eibert(eds), The Sacrifice of Isaac, Boston:2002
- Feiler, Bruce, Abraham, A Journey to Heart of Three Faiths, Canada: HarperCollins publisher,2002
- Chliton, Bruce, Abraham's Course, New York: The Doubleday Broadway Publishing, 2008
- Moberly, R. w. l. The Bible, Theology and Faith, Cambridge University Press, 2004