، سال دوم، شماره دوم، بهار 1390، ص 65 ـ 88
Ma'rifat-i Adyān, Vol.2. No.2, Spring 2011
محمدرضا برته*
چكيده
جنگ، پديدهاي مهم در خاطرة حيات بشر است و اين اهميت وقتي دوچندان ميشود كه موضعگيري اديان، زمينهساز تقويت يا توقف نبردهاي انسان در طول تاريخ شود. در اين ميان، دامنة فعاليتهاي پرفرازونشيب اجتماعيِ كليسا، نقشي بسزا در تحولات سياسي جوامع غربي داشته است. كليساي باستان، الاهياتي مبتني بر متن و تفسير موثق كليسايي داشت؛ اما ظهور پروتستانتيزم در قرون اخير، سكة تفسيرهاي رايج ـ به ويژه قرائت كاتوليكي ـ را كمرونق كرده و در مقابل بر گسترة نفوذ تفسيرهاي مبتني بر متن كتب مقدّس افزوده است. همين امر، زمينهساز مراجعة مستقيم مؤمنان مسيحي به كتاب مقدس شده است؛ مراجعهاي كه همة شئون حيات يك مسيحي ـ از جمله مسئلة جنگ ـ را در برميگيرد.
عهد جديد به سان منبعي معتبر، هماره در فهم مباني مشروعيت جنگ، سرچشمة انديشههاي الاهيدانان سياسي مسيحيت بوده است، اما نظام روشن و صريحي درخصوص فلسفة الاهيات جنگ ندارد؛ در عين حال بررسيهاي نوين اين متون به پيداييِ گرايشهايي در باب فلسفة نظري جنگ انجاميده كه اغلب در دو طيف ممنوعيت و مشروعيت جنگ توجيهپذيرند.
كليد واژهها: مشروعيت جنگ، صلحطلبي، عهد جديد، دشمن، الاهيات نبرد.