مفهوم مرگ و ماهیت دنیای پس از مرگ در تمدنهای باستانی ایران، یونان و میانرودان
* حميد كاوياني پويا / دانشيار گروه تاريخ، دانشگاه شهيد باهنر كرمان kavyani@uk.ac.ir
طيبه خواجه / دانشجوي كارشناسي ارشد ايرانشناسي، دانشگاه شهيد باهنر كرمان
دريافت: 10/04/1398 ـ پذيرش: 07/09/1398
چکیده
اینکه در ورای این زندگی و پس از مرگ چه عقوبت و سرانجامی برای انسان تدارک دیده شده، مسئلهای است که از دیرباز و دوران کهن تا امروز ذهن کنجکاو بشر را به خود مشغول داشته است. در این ميان، در تمدنهای کهن ایرانی، میانرودانی و یونانی که بهنوعی در باراندازِ اساطیری، بر تمدنهای همعصر و پس از خود نیز اثر گذاشتند، اندیشیدن به چیستی و ماهیت مرگ و اینکه چه سرانجامی برای آدمی و غایت او در نظر داشتند، از مسائل مهمی است که در این پژوهش بر اساس بررسی اسناد و شواهد تاریخی و دینی و با رویکردی توصیفیتحلیلی درصدد پاسخگویی بدان هستیم. بدینسان با واکاوی منابع حماسی و اساطیری و متون دینی چنين برمیآید که در برخی تمدنها، همچون میانرودان و یونان، اندیشیدن دربارة مسئلة مرگ و غایت آدمی با گذر زمان و برخورد با تمدنها و دستاوردهای فرهنگیِ سایر ملل موجب پیدایش افکار منسجم و گاه متناقضی شد که در برخی موارد مشابه با یکدیگر بودند. بدینسان، اهالی دو تمدن يادشده با نگرش منفی به مرگ، جهان پس از مرگ را غالباً در زیرِ زمین و در جایی تاریک قلمداد کردند؛ اما در ایران با وجود برخی تشابهات جزئی با تمدنهای يادشده، از ابتدا بهدلیل ظهور دین زرتشت، کماکان مسئلة مرگ و حیات پس از مرگ، ماهیت و کیفیتی یکسان و منطقی و امیدوارنه را دارا بود. همچنین افزون بر برخورد تمدنها ـ که موجب تشابهات در نگرش به غایت زندگی میشود ـ برخورد با زیستگاه، اقلیم و ساختار سیاسی ـ مدنی متفاوت، عامل مهمی است که در کل، جهانبینی انسان به فلسفة آفرینش، زندگی و دنیای پس از مرگ را شکل میدهد.
کلیدواژهها: دنیای اُخروی، مرگ، ایران، یونان، میانرودان.