معرفت ادیان، سال دهم، شماره چهارم، پیاپی 40، پاییز 1398، صفحات 37-51

    معناشناسی «بور» در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمود مکوند / استاديار گروه علوم قرآن و حديث، دانشگاه خوارزمي / mahmoodmakvand@yahoo.com
    چکیده: 
    واژة «بور» دو بار و ریشة آن (ب و ر) پنج بار در قرآن به کار رفته است. عموم مفسران و مترجمان قرآن، این واژه را به معنای هلاک شده، تباه شده و فاسد دانسته اند. این مفاهیم به لحاظ کلامی و در باب مقولة جبر، مسئله سازند. از سوی دیگر، برخی قرآن پژوهان واژه را دخیل دانسته اند. بنابراین در مقالة حاضر، نخست واژه را در زبان های سامی و با تأکید بر زبان های عربی، عبری، آرامی و سریانی ریشه یابی کرده ایم؛ سپس مبتنی بر این ریشه یابی به معانی واژه در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی پرداخته و با ارائة گزارشی نسبتاً مبسوط از مفاهیم آن، نشان داده ایم که این واژه در متون یادشده، یک مفهوم حقیقی دارد که همانا زمین بایر یا ناکشته است و یک مفهوم استعاری دارد که عبارت است از ناآموخته، نادان یا پرورش نایافته. افزون بر این، به نظریة استعاره های مفهومی اشاره کرده ایم و ارتباط مفاهیم حقیقی و استعاری واژه را توضیح داده و گفته ایم که در این استعارة مفهومی، سویة حاصلخیزی و باروری یا نقطة مقابل آن، سترون و بی حاصل بودن، برجسته می شود. در پایان، مبتنی بر تحلیل فوق، حضور توأم هر دو معنا را در متون پیش گفته، برخاسته از یک پدیدة نظام مند زبانی دانسته ایم که قول به دخیل بودن واژه را رد می کند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Semantics of "بور" (/bur/) in the Quran and the Sacred Jewish-Christian Texts
    Abstract: 
    The word “بور” twice and its root (ب و ر) have been used five times in the Quran. The commentators and translators of the Quran have generally regarded the word as perished, corrupted, and rotten. These concepts are problematic verbally and in relation to the category of determinism. On the other hand, some Quranic scholars believe that the word is derived from other languages. Therefore, in the present article, we have first rooted the word in the Semitic languages, with emphasis on Arabic, Hebrew, Aramaic and Syriac; then, based on this rooting, we have discussed the meanings of the word in the Quran and the Jewish-Christian sacred texts and by providing a fairly detailed account of its implications, we have shown that the term has a real meaning in the texts mentioned; i.e. a wasted land or an implantable land, and has a metaphorical meaning, that is, uneducated, ignorant, or undeveloped. In addition, we have referred to the concept of conceptual metaphors and explained the relation between the true and metaphorical meanings of the word, and have stated that in this conceptual metaphor the fertility and counterpoint, or the opposite, of sterility and inertia are highlighted. Finally, based on the above analysis, we have identified the combined presence of both meanings in the texts as having arisen from a systematic linguistic phenomenon that rejects the statement of the word being derived from other languages.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    مفسران، لغویان و دانشمندان علوم قرآنی از دیرباز تا کنون در باب مفردات بسیار سخن گفته و انبوهی اوراق و سطور را به این امر اختصاص داده‌اند. البته این مسئله ویژة مطالعات قرآنی نیست و در مطالعات کتاب مقدس نیز آثار و مکتوبات فراوان در حوزة مفردات تألیف شده است. اگر فهرستی از تألیفات این حوزه را پیش‌رو داشته باشیم، اهمیت و ضرورت پژوهش در باب واژگان متون مقدس به‌خوبی برای ما روشن خواهد شد. با این حال، آثار ياد شده خالی از نقص نیستند و دست‌کم فقدان یک نگاه تاریخی در آثار اسلامی و تمرکز صرف بر مفاهیم واژگان و ساخت واژه، فرآورده‌های زبان‌شناختی نادرستی را به بار آورده است. به عبارت دیگر، عموم پژوهش‌های مسلمانان، واژه را در زبان‌های همزاد عربی بررسی نمی‌کنند و همواره تلاش دارند معنای یک واژه و ساخت آن را در چارچوب زبان عربی و نظام معنایی قرآن توضیح دهند. ناگفته پیداست که این رویکرد چه آفات و توجیهات لغوی نادرستی را با خود به همراه خواهد آورد. بنابراین در اين مقاله با نگاهی تاریخی ـ تطبیقی به معناشناسی واژة قرآنی «بُور» پرداخته‌ایم. ابتدا نظرگاه مفسران و مترجمان را دربارة واژه توضیح داده و به مسئلة کلامی ناشی از این نظرگاه اشاره کرده‌ایم؛ در ادامه، اقوال لغویان عرب را بازگو کرده و با مراجعه به فرهنگنامه‌های سامی، صورت و معنای واژه را در زبان‌های عبری، آرامی و سریانی بررسی نموده‌ایم؛ سپس به منظور ارائة گزارشی مبسوط از مفاهیم واژه، به کاربردهای آن در قرآن، متون مقدس یهودی ـ مسیحی و ادبیات کهن عرب پرداخته‌ایم. در پایان مبتنی بر بررسی‌های انجام‌شده و با توجه به نظریة «استعاره‌های مفهومی»، مفاهیم واژه را تحلیل کرده و از خاستگاه واژه سخن گفته‌ایم.
    بنا برآنچه گذشت، پژوهش حاضر به پرسش‌های زیر پاسخ خواهد گفت:
    1. مفاهیم مشترک واژه در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی کدام‌اند؟ و چه ارتباطی میان این مفاهیم برقرار است؟
    2. معناشناسی «بُور» در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی چه نقشی در فهم زبان قرآن دارد؟
    3. تفاسیر و ترجمه‌های قرآن تا چه حد توانسته‌اند مقصود و مفهوم دقیق واژه را دریابند و به خوانندة فارسی‌زبان منتقل کنند؟
    پاسخ به اين پرسش، نه‌تنها پیوند تنگاتنگ میان متون مقدس و اهداف تعلیمی مشترک آنها را آشکار می‌کند، بلکه در فهم مسئلة زبان متون مقدس به‌طور عام و زبان قرآن به طور خاص سودمند است. چنان‌که می‌دانیم، مسئلة زبان قرآن یکی از مباحث بنیادین در تفسیر است و رویکردهای متفاوت به آن، بر فرایند و فراوردة تفسیری هر دو تأثیر خواهد گذاشت. افزون بر این، پژوهش حاضر امکان نزدیک شدن به فهم مخاطبان نخستین قرآن را در عصر نزول فراهم خواهد آورد.
    1. «بُور» در تفاسیر و ترجمه‌های قرآنی
    در بخش حاضر، کاربردهای قرآنی واژة «بُور» و آرا و اقوال مفسران و مترجمان قرآن در این باب ارائه می‌شود. این گزارش، زمینة ورود به بحث و ارزیابی اقوال پیشینیان را فراهم خواهد آورد.
    واژة «بُور» دو بار در قرآن به کار رفته است:
    1) قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغي‏ لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً (فرقان: 18).
    2) بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى‏ أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً (فتح: 12).
    نگاهی به تفاسیر قدیم و جدید قرآن نشان می‌دهد که عموم آنها «بُور» را به معنای هلاک‌شده، تباه‌شده و فاسد دانسته و «قوم بُور» را مردمانی فاسد تفسیر کرده‌اند که هیچ خیری در آنها نیست (برای نمونه ر.ک: طبرسی، ج7، ص258؛ زمخشری، ج4، ص337؛ طباطبایی، ج15، ص191). مترجمان قرآن نیز معادل‌هایی مشابه اقوال تفسیری برگزیده‌اند که در جدول‌های زیر ارائه شده است:
    فرقان: 18
    معادل فارسی    تباه و هلاک‌شده، یا سزاوار هلاکت    شقی و تبه روزگار    نابود و نیست‌شده
    نام اثر کهن    ترجمة تفسیر طبری، سورآبادي، نسفی، ابوالفتوح    ـــــ    میبدی
    نام اثر معاصر    آیتی، مکارم، فولادوند    الهی قمشه‌ای    انصاری
    فتح: 12
    معادل فارسی    هلاک‌شده‌ یا درخور و سزاوار هلاکت    نابود و نیست‌شده    نابکاران
    نام اثر کهن    ترجمة تفسیر طبری، سورآبادي، ابوالفتوح    میبدی    نسفی
    نام اثر معاصر    الهی قمشه‌ای، آیتی، مکارم، فولادوند    انصاری    ـــــ
    بررسی ترجمه‌های قرآن به زبان‌های اروپایی نیز خالی از فایده نیست و دست‌کم برای ما روشن خواهد کرد که ایشان در فهم مفهوم واژه، مانند مترجمان مسلمان به اختلاف‌نظر گرفتار آمده‌اند: رژیس بلاشر برابر واژة قرآنی «بُور» معادل فرانسوی «sans Loi» را نهاده است که به معنای نافرمان و سرکش است؛ شورکی معادل فرانسوی «stérile» به معنای نازا و بی‌حاصل را پذیرفته است؛ رودی پارت واژه را به «verlorenes» به معنای تباه‌شده یا هلاک‌شده ترجمه کرده است؛ ریچارد بِل معادل «worthless» به معنای بی‌ارزش/بی‌فایده را برگزیده و آربری واژة corrupt به معنای فاسد را برابر واژة قرآنی «بُور» نهاده است.
    افزون بر این، لازم است اشاره شود که دو آیة ياد شده، به‌ویژه آیة اول، در مقولة جبر در کلام اسلامی مطرح می‌شود. فخررازی (1420ق، ج24، ص444) ذیل آیة 18 سورة فرقان می‌گوید:
    و قد احتج أصحابنا بهذه الآية في مسألة القضاء و القدر، و لا شك أن المراد منه و كانوا من الذين حُكِم عليهم في الآخرة بالعذاب و الهلاك، فالذي حَكَم اللَّه عليه بعذاب الآخرة و علم ذلك و أثبته في اللوح المحفوظ و أطلع الملائكة عليه، لو صار مؤمنا لصار الخبر الصدق كذبا، و لصار العلم جهلا و لصارت الكتابة المثبتة في اللوح المحفوظ باطلة، و لصار اعتقاد الملائكة جهلا و كل ذلك محال و مستلزم المحال محال، فصدور الإيمان منه محال، ... فرجع حاصل الكلام إلى أنه تعالى فعل بالكافر ما صار معه بحيث لا يمكنه ترك الكفر، و حينئذ ظهر أن السعيد لا ينقلب شقيا، و أن الشقي لا ينقلب سعيدا.
    اهل کلام در مسئلة قضا و قدر به این آیه استناد کرده‌اند. بی‌تردید مقصود از «قوماً بوراً» کسانی هستند که در آخرت عذاب و نابودی برایشان مقدر شده است و کسي که خداوند عذاب اُخروی برایش مقدر سازد و علم الهی به آن احاطه یابد و در لوح محفوظ آن‌را ثبت کند و نیز فرشتگان را بر آن آگاه سازد، اگر مؤمن شود، آن گزارش راست دروغ گردد و آن دانایی به نادانی بدل گردد و نگاشته‌های لوح محفوظ تباه گردند و آگاهی فرشتگان به نادانی پیوند خورد. پس چون همة این امور ناشدنی است، ملزومات آنها نیز محال خواهد بود؛ بنابراین، مؤمن شدن چنین شخصی هم غیرممکن می‌شود. نتيجة سخن آنکه خداوند با کافر کاری می‌کند که نمی‌تواند کفر خود را رها ‌کند و در این صورت است که شخص سعادتمند هرگز سیه‌روز نگردد و سیه‌روز هرگز جای خود را به سعادتمند ندهد.
    ناگفته پیداست که چنین تفسیری از آیه، مشکلات کلامی فراوانی پیش روی ما می‌نهد؛ چنان‌که این معنا از آیه با مفهوم آیة «إِنَّ اللَّهَ لايَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (یونس: 44) و آیة «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان: 3) و آیة «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» (روم: 30) ناسازگار است.
    با این‌همه نباید فراموش کرد كه پاره‌ای از مفسران در تلاش برای حل مسئلة جبر در آیه گفته‌اند: مقصود آیه اشاره به سرانجام مشرکان است که چیزی جز هلاکت و نابودی نيست و این خود نتیجة عمل ایشان است (طباطبایی، 1417ق، ج15، ص191؛ مکارم، 1373، ج15، ص43-44)؛ اما به نظر می‌رسد، اساساً جبری در کار نیست و این مشکل تنها بر اثر بدفهمی معنای «بُور» پیش آمده است. از این‌رو ناگزیریم با مراجعه به منابع موجود، به دنبال مفهوم دقیق واژه برآییم.
    2. «بُور» در فرهنگنامه‌های عربی
    واژة «بُور» از ریشة «ب ـ و ـ ر» ساخته شده و در فرهنگ‌های عربی، معانی مختلفی برای آن ذکر گرديده است که به ترتیب ذیل ارائه می‌شوند:
    1) خلیل (ج8، ص285)، «بُور» را جمع بائر می‌داند که برای مذکر، مونث، مفرد، مثنی و جمع یکسان به کار می‌رود. مفهوم گمراهانِ هلاک‌شده ـ ضالّون هَلکی ـ معنای پیشنهادی او برای این واژه است؛
    2)  ابن‌دُرَید (1987، ج1، ص330) واژة «بُور» را به معنای فاسد می‌داند و برای این مفهوم، بیت شعری از عبدالله بن زِبَعرَی را شاهد می‌آورد (نك: ادامه مقاله). برخی منابع مانند مفردات راغب (ص152) همین مفهوم را با مفهوم کساد در ریشة «ب ـ و ـ ر» ارتباط می‌دهد و آن را کسادی دانسته است که به فساد منتهی می‌شود.
    3) از نگاه ازهری (2001، ج15، ص191)، «بُور» مصدر است؛ گرچه او این احتمال را هم که «بُور» جمع بائر باشد، مطرح می‌کند. ازهری علاوه بر تکرار مفاهیم هالک و فاسد، مفهوم گمراه (ضالّ) را که العین ذکر کرده بود، بیشتر توضیح می‌دهد: «رجلٌ حائرٌ بائرٌ، لایتّجه لشیء، ضالٌّ تائهٌ؛ شخص گمراه و سرگردان که روی به هیچ سوی نتواند نهاد».
    او سپس دو مفهوم بعدي را اضافه می‌کند:
    4) خالی از هر چیز؛ مثل عبارت «اَصبَحَت منازلهم بُوراً»؛
    5) بطلان و بی‌حاصلی یک چیز، مثل اعمال کفار؛
    6) ابن‌فارس (1979، ج1، ص316) «بُور» را به معنای زمین خشک و ناکشته می‌داند؛ ابن‌منظور (1414ق، ج4، ص86) نیز واژه را به معنای زمین لم‌یزرع می‌داند و برای این معنا به عبارتی از نامة پیامبر به أُكَيْدِر، حاکم دُومَة الجَندَل اشاره می‌کند: «و لكُمُ البورُ و المعامي و أَغفال الأَرض». ابن‌منظور واژة «البورُ» را در اين عبارت که با واژة «الأَرض» همنشین شده است، به فتح و ضم باء، جمع بَوار می‌داند که بر زمین لم‌یزرع و خراب دلالت دارد (نیز ر.ک: لین، 1863، ص274؛ عمر، 2005، ص68).
    7) مصطفوی (1360، ج1، ص354) بر این باور است که ریشة «ب ـ و ـ ر» اساساً به مفهوم ضرر و زیانی چنان سخت است که نزدیک است به نیستی و نابودی بینجامد. از این‌رو، عبارت قرآنی «قوماً بوراً» اشاره به زیان‌کارانی دارد که در آستانة نابودی قرار گرفته‌اند.
    3. «بُور» در زبان‌های سامی
    1ـ3. نگاه نخست
    در نگاه نخست به منابع مربوط به زبان‌های سامی، علاوه بر مفاهیمی چون نابود شدن، خراب شدن و ناکشته و بایر.‌ماندن ـ که در زبان عربی نیز وجود داشتند ـ با مفهوم جدیدی روبه‌رو می‌شویم که عبارت است از: 8) نادان و بی‌فرهنگ (جفری، بي‌تا، ص148؛ مشکور، ج1، 1357، ص88-89؛ زامیت، 2002، ص103). 
    چنان‌که دیدیم، این مفهوم در فرهنگنامه‌های عربی ذکر نشده است و منابع سامی نیز در باب پیوند مفاهیم بایر، ناکشته، خراب و مانند آن با مفهوم نادان و بی‌فرهنگ توضیحی ارائه نمی‌دهند. همچنین برخی محققان مانند آرتور جفری (همان) به تلاش مفسران مسلمان برای توضیح ارتباط میان مفاهیم واژة قرآنی «بُور» با دیگر کاربردهای ریشة «ب ـ و ـ ر» در قرآن اشاره می‌کند. وی این توجیهات را از لحاظ زبان‌شناختی دشوار می‌داند و پس از ارائة نمونه‌هایی از متون مقدس یهودی ـ مسیحی، نهایتاً واژة قرآنی«.بُور» را دخیل می‌پندارد. به نظر می‌رسد گزارش محققانی مانند جفری از جهاتی ناقص و نارس است و او همة شواهد و معانی واژه را به‌طور کامل ارائه نکرده است. بنابراین، در ادامه با ارائة گزارشی کامل از کاربردهای واژه در زبان‌های عربی، عبری، آرامی و سریانی نشان خواهیم داد که «بُور» وام‌واژه نیست و میان مفاهیم ظاهراً متفاوت آن پیوند محکمی برقرار است.
    2ـ3. بررسی دوباره
    در این بخش نمونه‌های متعدد کاربرد واژه در متون مقدس یهودی ـ مسیحی به زبان‌های عبری، آرامی و سریانی بررسی می‌شود و افزون براین، نمونه‌هایی از ادبیات کهن عرب ارائه می‌گردد. کاربردهای مختلف ریشه «ب.ـ.وـ.ر» و به صورت خاص واژة «بُور» در این متون، از دو جهت سودمند است: نخست اینکه معنای دقیق واژه و پیوند میان مفاهیم مختلف آن را روشن می‌کند و دوم اینکه در ریشه‌یابی واژه به کار می‌آید.
    1ـ2ـ3. متون مقدس یهودی ـ مسیحی
    به نظر می‌رسد در متون مقدس یهودی ـ مسیحی، قرآن کریم، اشعار جاهلی و مخضرمین، واژة «بُور» دارای دو معنای حقیقی و استعاری است و این دو مفهوم همواره به موازات هم به کار رفته‌اند. مفهوم حقیقی همانا زمین بایر یا ناکشته است و مفاهیم استعاری عبارت‌اند از: پرورش نایافته، ناآموخته، نادان و بی‌حاصل. مفاهیم اخیر را از آن جهت استعاری نامیدیم که برخلاف مفاهیم حقیقی که ملموس و عینی‌اند، این مفاهیم انتزاعی و ناملموس‌اند و چنان‌که توضیح داده خواهد شد، بنا بر نظریة استعاره‌های مفهومی، مفاهیم استعاری از رهگذر مفاهیم حقیقی فهم می‌شوند. اینک ابتدا به توضیح کاربردهای واژه در معنای حقیقی خود در متون مقدس یهودی می‌پردازیم.
    واژة בּוּר (Bur) و ریشة בּ-ו-ר / B-W-R، در معنای بایر، ناکشته، لم‌یزرع، خالی از سکنه و مانند آن، بارها در متون مقدس یهودی به کار رفته است (جاسترو، 1903، ص148). در عبارتی از تلمود بابلی (باواکاما، 16:b81) که موضوع آن محل دفن جنازه است، واژة عبری בּוּר در ترکیب שדה בור در معنای حقیقی خود (ناکشته و بایر) به‌عنوان صفت زمین به کار رفته و در تقابل با واژة ניר به‌معنای (زمین) زیر کشت یا مزروع قرار گرفته است.
    در تلمود اورشلیمی (دماي، b25) این عبارت آمده است: שלא תָבוּר ארץ ישראל ؛ بدین منظور که (سرزمین) فلسطین بایر نباشد. در این مورد، ریشة בּ-ו-ר به صورت فعل תָבוּר و به معنای بایر.شدن یا نامزروع ماندن به کار رفته است. در ترگوم انکلوس (سفر پیدایش، 47:19) عبارت آرامی زیر آمده است: וְאַרעָא לָא תְבוּר ؛ و زمین بایر نماند. در اینجا نیز فعل آرامی תְבוּר در همین معنای اخیر به کار رفته است.
    در ترگوم جاناتان (اشعیا، 7:24) این عبارت آمده است: הוּבאֵי וֻבוּר תְהֵי כָל אַרעָא ؛ زمین یکسره از خار و خَس پوشیده خواهد شد. در اين جمله، عبارت آرامی הוּבאֵי וֻבוּר معادل عبارت عبری  שָׁמִיר וָשַׁיִת در
    عهد عتیق است که مفهوم دقیق آن، خار و خَسِ (زمین بایر) است (جاسترو، 1903، ص148). هم‌نشینی בוּר با کلمة אַרעָא به معنای زمین، نشان می‌دهد که واژه در معنای حقیقی خود به کار رفته است.
    اکنون به مفاهیم استعاری واژه در متون مقدس یهودی می‌پردازیم. مفاهیم استعاری در این متون عبارت‌اند از: بی‌فرهنگ، بی‌تربیت، ناآموخته، نادان، نااهل و وحشی (= به‌دور از تمدن) (همان).
    در ادامه به عباراتی اشاره خواهد شد که واژه در آنها در مفهوم استعاری به کار رفته است. از آنجاکه مفاهیم استعاری اساساً انتزاعی و ناملموس‌اند، بنابراین اهمیت هر یک از این عبارات در فهم مدلول دقیق واژه، حیاتی است.
    در کتاب میشنا (پيرکي آووت، 2:5) این عبارت آمده است: אֵין בּוּר יְרֵא חֵטְא ؛ (فردِ) بی‌تربیت/نادان، از گناه نمی‌هراسد.
    روشن است که واژة בּוּר در عبارت فوق با تعبیر ترسیدن از گناه (יְרֵא חֵטְא) همنشین شده است و نمی‌تواند در معنای حقیقی خود به کار رفته باشد.
    در تلمود بابلی (شاووعوت، b13:30) اين عبارت آمده است:
    מנין לדיין שלא ישב תלמיד בור לפניו תלמוד לומר מדבר שקר תרחק
    در اين عبارت گفته می‌شود که اگر شاگردِ ناآموختة תלמיד בור یک قاضی در جریان محاکمه دخالت کند، ممکن است قاضی در قضاوتش دچار اشتباه شود. به نظر می‌رسد در این عبارت، واژة בור بر مفهوم عدم مهارت و ناآموختگی شاگرد در قضاوت دلالت دارد.
    واژة آرامی  בּוּרָא (Burā) در ترگوم (امثال، 3-2 :30)، بر همین مفهوم ناآموخته بودن دلالت دارد. بررسی متن عبری آیات يادشده این معنا را تقویت می‌کند: «2. כִּי בַעַר אָנֹכִי מֵאִישׁ וְלֹֽא־בִינַת אָדָם לִי 3. וְלֹֽא־לָמַדְתִּי חָכְמָה וְדַעַת קְדֹשִׁים אֵדָע ؛ 2. بی‌گمان من نادان‌ترینِ آدمیانم و عاری از فهم بشری. 3. حکمت نیاموخته‌ام، و نه از شناخت آن قدوس برخوردارم».
    واژة آرامی בּוּרָא در متن ترگوم، معادل واژة عبری  בָּעַר در آیة دوم است. در آیات فوق که از قول آگور، پسر یاکه بیان مي‌شود، مفهوم نادان بیشتر تبیین می‌شود و او در آیة سوم خود را حکمت‌نیاموخته می‌داند. واژة عبری לָמַדְתִּי از ریشة ל ـ מ ـ ד، به معنای آموختن، نشان می‌دهد که این نادانی یک امر ذاتی نیست.
    واژة آرامی  בּוּרָא یک‌بار دیگر در ترگوم (امثال، 1 :12) معادل واژة عبری  בָּעַר قرار گرفته است. رجوع به متن عبری آیه، در فهم مدلول واژه سودمند است: אֹהֵב מוּסָר אֹהֵב דָּעַת וְשׂנֵא תוֹכַחַת בָּעַר ؛ هر که تأدیب را دوست بدارد، دوست‌دار معرفت است؛ اما آن که از توبیخ نفرت کند، وحشی است.
    واژة عبری מוּסָר به معنای تربیت و تأدیب و واژة דָּעַת به معنای معرفت است. در آیة فوق، دوست‌دار تربیت و معرفت در تقابل با واژة  בָּעַר به کار رفته است. این تقابل نشان می‌دهد که مفهوم واژه بر امری ذاتی دلالت ندارد؛ زیرا تربیت و معرفت، اموری تعلیمی و اکتسابی‌اند.
    با این همه، چنین نیست که در متن آرامی ترگوم، واژة  בּוּרָא همواره معادل واژة عبری בָּעַר نشسته باشد. برای مثال، در سفر امثال (3 :22) واژة آرامی  בּוּרֵי (جمع  בּוּרָא) معادل واژة عبری פְתָיִים (جمع פְּתִי) قرار گرفته است. متن عبری آیه بدين‌قرار است: עָרוּם רָאָה רָעָה ויסתר [וְנִסְתָּר] וּפְתָיִים עָבְרוּ וְנֶעֱנָשׁוּ ؛ عاقل خطر را می‌بیند و پنهان می‌شود؛ ساده‌لوح پیش می‌رود و تاوانش را می‌دهد!
    واژة عبری עָרוּם به معنای زیرک، هوشمند، عاقل و فهمیده است و تقابل آن با واژة عبری  פְתָיִים، مفهوم ساده‌لوح را برای واژه تقویت می‌کند. گویا فرد زیرک، شرایط را می‌سنجد و با دوراندیشی تصمیم می‌گیرد؛ اما فرد ساده‌لوح فاقد این مهارت است و خام رفتار می‌کند.
    اکنون به کاربردهای واژه در متون مقدس مسیحی می‌پردازیم که در آنها نیز هر دو معنای حقیقی و استعاری برای واژه دیده می‌شود.
    در تفسیر إفرایم سوری (54.3)، راهب سدة چهارم میلادی، بر اسفار آفرینش و خروج، اين عبارت سریانی
    آمده است: ܕܠܐ ܢܒܘܪ̈ܢ ܠܗܝܢ ܐܪ̈ܥܬܐ ܡܼܢ ܒ̈ܠܝ ܐܟܪ̈ܐ ؛ بدین منظور که زمین‌ها به‌خاطر فقدان کشاورز بایر نماند.
    در این عبارت، فعل ܢܒܘܪ̈ܢ به معنای بایر شدن یا نامزروع ماندن است و با واژة ܐܪ̈ܥܬܐ به معنای زمین، هم‌نشین شده است. بنابراین، بافت فوق نشان می‌دهد که واژه در معنای حقیقی خود به کار رفته است.
    در عبارت دیگری از همین متن (126.2)، فعل ܢܒܘܪ̈ܢ بازهم در هم‌نشینی با واژة ܐܪ̈ܥܬܐ بر مفهوم نبود کشاورز برای یک زمین (و در نتیجه بایر ماندن آن) دلالت دارد.
    در دوم قرنتیان (6 :11) از قول پولس رسول چنین آمده است:
    ܐܦܼܢ ܓܝܪ ܒܘܼܪܐ ܐ̱ܢܐ ܒܡܠܬܼܝ܃ ܐܠܐ ܠܐ ܒܝܕܼܥܬܼܝ ؛ شاید سخنوری ماهر نباشم؛ اما در معرفت چیزی کم ندارم.
    در اين عبارت، واژة  ܒܘܼܪܐ (بورا) در توضیح واژة  ܡܠܬܼܝ܃ به معنای سخنوری یا شیوایی گفتار به کار رفته است. پولس تصدیق می‌نمود در آداب سخنوری که در فرهنگ یونان از ارزش و جایگاه والایی برخوردار بود، آموزش نیافته بود (مک آرتور، ص726). بنابراین، روشن است که واژة  ܒܘܼܪܐ معنای ناآموخته و بی‌مهارت دارد که مناسب‌ترین معادل برای واژة  Ιδιωτης در متن یونانی عهد جدید به نظر می‌رسد (لیدل و اسکات، ص693).
    در مواعظ یعقوب سروجی (1:472)، شاعر و متألّه مسیحی سدة ششم میلادی، این عبارت آمده است:
    ܘܒܵܪ ܗ̱ܘܵܐ ܥܠܲܝܗܽܘܢ ܕܲܡܩܲܪ̈ܒܵܢܸܐ ܕܸܒܚܵܐ ܕܲܐܣܸܩܘ‏ ؛ قربانی‌ای که آنها به درگاه خدا تقدیم کرده بودند، برای تقدیم‌کنندگان باطل/ بی‌حاصل شد.
    در این عبارت، فعل ܒܵܪ به معنای باطل یا بی‌حاصل شدن است و با واژة  ܕܸܒܚܵܐ به معنای قربانی هم‌نشین شده است و به نظر می‌رسد واژه در مفهوم استعاری خود به‌کار رفته است.
    یک نمونة دیریاب، اما جالب برای مفهوم اخیر، کاربرد واژه در آیه‌ای از کتاب زکریا (15 :11) است که در پشیطتا، ترجمة سریانی کتاب مقدس، آمده است: ܬܘܒ ܣܒ ܠܟ ܡܐ̈ܢܐ ܕܪܥܝܐ ܒܘܪܐ‏ ؛ دیگربار، وسایل شبانیْ ابله را برای خود برگیر.
    در آیة فوق واژة  ܒܘܪܐ، صفت واژة ܪܥܝܐ به‌معنای شبان واقع شده است و سیاق آیه نشان می‌دهد که مقصود از شبان، مفهوم حقیقی آن، یعنی شبان گله نیست؛ بلکه به رهبر قوم اشاره دارد:
    «16. زیرا اینک شبانی را در این سرزمین برمی‌انگیزم که در فکر آنان که هلاک می‌شوند، نخواهد بود و در پی بره‌ها نخواهد رفت؛ مجروحان را درمان نخواهد کرد و ایستادگان را نخواهد پرورد؛ بلکه گوشت فَربِهان را خواهد خورد و سُم‌هایشان را خواهد کَند. 17. وای بر شبان باطل که گله را رها می‌کند!»
    در آیة 15، واژة سریانی ܒܘܪܐ معادل واژة عبری אֱוִלִי به معنای احمق و ابله قرار گرفته است. ما دقیقاً نمی‌دانیم که چرا شبان ياد شده در این آیات با مفاهیمی مانند ابله و احمق وصف شده است؛ اما یک نکته می‌تواند برای ما جالب باشد؛ در آیة 17 در توصیف دوبارة آن شبان، از صفت باطل استفاده شده است و برابر واژة باطل در متن پشیطتا باز هم همان واژة سریانی ܒܘܪܐ نهاده شده است. به عبارت دیگر، در آیات فوق، واژة سریانی ܒܘܪܐ یک‌بار معادل مفهوم ابله و یک‌بار معادل مفهوم باطل قرار گرفته است. مقصود از باطل در آیة 17، مفهوم بی‌حاصلی یا سترون بودن است که واژة  אֱלִיל در متن عبری عهد عتیق بر آن دلالت دارد (ر.ک: گزینیوس، 1979، ص51؛ اسمیت، 1903، ص39).
    2ـ2ـ3. ادبیات کهن عربی
    در ادبیات کهن عربی، مشتمل بر اشعار جاهلی و مخضرمین نیز واژه در دو مفهوم حقیقی و استعاری به‌کار رفته است. عَدی بن زید، شاعر جاهلی واژه را در مفهوم حقیقی‌اش به‌کار برده است:
    لَم یَبــقَ فیه إلا مَراوحُ طا
        یاتٍ و بورٌ تَصـغو ثَعالِـبُها

    (دیوان عدی بن زید، 1965، ص47)
    شاعر بر سرزمین‌های آباد و متمدن یمن افسوس می‌خورد که اینک جز بیابان‌هایی مسطح و زمین‌هایی بایر چیزی از آن باقی نمانده و به پناهگاه روبهان تبدیل شده است.
    در بیتی از شاعر مخضرم، عبدالله بن زِبَعرَی واژة «بُور» در مفهوم استعاری به کار رفته است:
    يا رسولَ المَليك إنَّ لساني
        راتقٌ ما فَتَقتُ إذ أنا بُورُ

    (ابن‌دُرَید، 1987، ج1، ص330)
    ای فرستادة فرمانروای (جهان)! زبانم بند آمده است و گره از آن نتوانم گشود؛ زیرا من ناآموخته‌ام.
    در این بیت، شاعر به ناتوانی خود در سخن گفتن اشاره دارد و شباهت معنایی قابل ملاحظه‌ای با کاربرد واژة‌ سریانی ܒܘܼܪܐ در نامة دوم قدیس پولس به قرنتیان دیده می‌شود.
    همچنین در بیت شعری از حسان بن ثابت، شاعر مخضرم، چنین آمده است:
    لایَنفَع الطُولُ مِن نُوکِ القلوبِ، ولا
        یَهدِی الِالَهُ سبیلَ المعشرِ البُورِ

    (بستاني، 1419ق، ج2، ص29)
    درازی قامت برای بي‌خردان هیچ سودی ندارد و خداوند به‌سوی مردمان بی‌فرهنگ/ تربیت‌ناشده رهنمون نیست.
    نمونة جالب دیگر، باز هم بیتی از حسان بن ثابت در وصف یهود بنی‌نضیر است:
    هُم أوتُوا الکتابَ فَضَیَّعُوه
        فَهُم عُمیٌ عن التوراةِ بورُ

    (قرطبی، ج19، ص7)
    مردمانی که بدیشان کتاب (آسمانی) داده شد، اما آن را تباه كردند؛ و اینان در برار تورات کور و نادان‌اند.
    3ـ2ـ3. معانی قرآنی
    اکنون بنا بر آنچه گذشت، به کاربردهای قرآنی واژة «بُور» نگاهی دوباره می‌اندازیم. مضمون آیة 18 سورة فرقان پاسخ مستدلی است از سوی آلهة مشرکان در برابر یک پرسش. سؤال این است که آیا شما معبودان دروغین، بندگان مرا گمراه کردید یا اينکه خودشان بودند که گمراه شدند؟ «أَأَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيل» (فرقان: 17). به عبارت دیگر، آیا گمراهی این گروه، ناخواسته و اجباری بود یا اختیاری و خودخواسته؟ مضمون آیة.18 سورة فرقان به‌خوبی نشان می‌دهد که این آلهه به هیچ وجه انتساب گمراهی مشرکان به خود را نمی‌پذیرند و در تلاش‌اند تا با ارایة استدلال، گمراه شدن مشرکان را برخاسته از رفتاری بدانند که در شخصیت تربیت‌نایافته، ناآموخته و بی‌فرهنگ ایشان ریشه دارد. در تأیید این مفهوم استعاری می‌توان به پنج آیة بعدتر، آیة 23 سورة فرقان، توجه کرد که در آن، اعمال مشرکان بی‌حاصل و باطل مانند غبارى پراكنده معرفی شده است: «وَ قَدِمْنَا إِلىَ‏ مَا عَمِلُواْ مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَهُ هَبَاءً مَّنثُوراً». حال اگر قرار باشد عبارت «قوماً بُوراً» را در این آیه، مردمانی بدانیم که از ابتدا مهر هلاکت و شقاوت بر پیشانی‌شان خورده ‌است، از یک‌سو قائل به جبر شده‌ایم (چیزی که آیه مي‌کوشد توهم آن را بزداید؛ و از سوی دیگر، استدلال آلهه در این آیه حشو و زايد به نظر می‌رسد. در آیة 12 سورة فتح نیز بحث مشابهی وجود دارد. این آیه به‌علت واقعیِ تخلف بازماندگان اعراب از شرکت در سفر تاریخی پیامبر (از مدینه به مکه) اشاره دارد. در این مورد نیز واژة «بُور» معنای تربیت نایافته و ناآموخته دارد و اگر همچون گذشته آن را هلاک‌شده یا تباه‌شده معنا کنیم، همان مشکلات کلامی را پیش‌رو خواهیم ‌داشت. جالب اینکه در همین سوره، سه آیه‌ بعدتر، با این عبارت در وصف متخلفان اعراب مواجه می‌شویم: «بَلْ كانُوا لايَفْقَهُونَ إِلاَّ قَليلاً» (فتح: 15).
    در اینجا تعبیر نافهم، یادآور سخنان آگور پسر یاکه در کتاب امثال (1-2 :30) است. دیدیم که وی نیز خود را عاری از فهم بشری معرفی می‌کرد.
    به نظر می رسد در آیة 10 سورة فاطر (مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ) و نیز آیة 29 همین سوره (يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ) فعل مضارع يَبورُ/ تَبورَ بر مفهوم بی‌حاصل شدن یا سترون بودن دلالت دارد.
    افزون بر این، در آیة 28 سورة ابراهیم از جهنم با تعبیر «دارَ الْبَوار» یاد شده است. واژة «دار» به معنای سرزمین یا منزلگاه است؛ بنابراین، تعبیر «دارَ الْبَوار» به معنای سرزمین ناکشته و بایر است. با این‌حال، چون این تعبیر اشاره به جهنم دارد و جهنم مفهومی انتزاعی و ناملموس است، بنابراین اینجا تأکید بر مفهوم استعاری سترون یا بی‌حاصل بودن جهنم است.
    4. تحلیل معانی
    پس از آشنایی با مفاهیم حقیقی و استعاری واژه در قرآن، متون مقدس یهودی ـ مسیحی و ادبیات کهن عرب، در این بخش به تبیین ارتباط این مفاهیم می‌پردازیم. برخلاف آنچه در نگاه نخست ممکن است به نظر آید، میان مفاهیم مختلف واژه پیوند محکمی برقرار است. چنان‌که توضیح داده خواهد شد، اینجا با یک استعاره مفهومی مواجهیم. در نظریة «استعاره‌های مفهومی» گفته می‌شود که ماهیتِ نظام مفهومی عادی ما، که اندیشه و عمل‌مان بر آن مبتنی است، اساساً استعاری است و مجموعه‌ای پیچیده از تطابق‌ها را میان حوزه‌های مختلف درگیر می‌کند. استعاره در این نظریه، یک فرایند فهم میان حوزة مبدأ و حوزة مقصد است. حوزة مبدأ، ملموس است و حوزة مقصد، انتزاعی است. حوزه‌های مبدأ، شیوة سخن گفتن و فهمیدنِ حوزه‌های ناملموس را فراهم می‌آورد. یک مثال شناخته‌شده، از فهمِ مشاجره به‌مثابه جنگ است (لیکاف و جانسون، 1397، ص9؛ کریستال، 2008، ص98؛ براون و میلر، 2013، ص95).
    نظر به کاربردهای واژه در قرآن، متون مقدس یهودی ـ مسیحی و ادبیات کهن عرب، ما با اين استعارة مفهومی مواجهیم: «آدمی زمین کشاورزی است».
    این یک استعارة هستی‌شناختی است که در آن آدمی بر حسب زمین کشاورزی فهمیده می‌شود. ابتدا باید اشاره شود که برای این استعارة مفهومی نمونه‌هایی از قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی می‌توان ارائه کرد. برای نمونه، در آیة.58 سورة اعراف چنین آمده است: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لايَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً». 
    عموم مفسران ذیل آیه اشاره کرده‌اند که این عبارت مثلی است که در آن «بلد طیب» بر مؤمن و «بلد خبیث» بر کافر دلالت دارد (برای نمونه ر.ک: طبری، 1356، ج8، ص150؛ طبرسی، 1372، ج4، ص666؛ زمخشری، 1407ق، ج2، ص112؛ فخررازی، 1420ق، ج14، ص291؛ طباطبایی، 1417ق، ج8، ص161).
    در عهد عتیق (کتاب هوشع، 13-12 :10) اين آیات را می‌خوانیم: «12. برای خویشتن، پارسایی بکارید و محبت را درو کنید؛ زمین بایرِ خود را شیار دهید؛ زیرا زمان آن است که خداوند را بجویید تا بیاید و پارسایی بر شما بباراند. 13. اما شما شرارت را کاشتید؛ ظلم را درو کردید و ثمرة دروغ را خوردید...».
    در انجیل متی(23-18 :13) مثل برزگر را می بینیم:
    18. پس شما معنا مَثَل برزگر را بشنوید. 19. هنگامی که کسی کلام پادشاهی آسمان را می‌شنود، اما آن را درک نمی‌کند، آن شَریر (شیطان) می‌آید و آنچه را در دل او کاشته شده، می‌رباید. این همان بذری است که در راه کاشته شد. 20. و اما بذری که بر زمین سنگلاخ افتاد، کسی است که کلام را می‌شنود و بی‌درنگ آن را با شادی می‌پذیرد. 21. اما چون در خود ریشه ندارد، تنها اندک زمانی دوام می‌آورَد. وقتی به‌سبب کلام، سختی یا آزاری بروز می‌کند، در دم می‌افتد. 22. بذری که در میان خارها کاشته شد، کسی است که کلام را می‌شنود؛ اما نگرانی‌های این دنیا و فریبندگی ثروت، آن را خفه می‌کند و بی‌ثمر می‌سازد. 23. اما بذری که در زمین نیکو کاشته شد، کسی است که کلام را می‌شنود و آن را می‌فهمد و بارور شده، صد، شصت یا سی برابر ثمر می‌آورد.
    بنا بر آنچه گذشت، اکنون می‌توان توضیح داد که استعارة «آدمی زمین کشاورزی است»، امکانی را فراهم می‌آورد که عموم مردم بتوانند یک پدیدة کاملاً انتزاعی را دریابند. به عبارتی دیگر، چنین استعاره‌ای دست‌کم یک توصیف منسجم دربارة اعمال، رفتار و باورهای انسان به دست می‌دهد و نگرش‌ها و کنش‌ها را دربارة آدمی
    سامان می‌بخشد.
    در استعارة فوق، حوزة مبدأ زمین کشاورزی، و حوزة مقصد آدمی است. اگر در این استعاره تأمل کنیم، از یک‌سو درمی‌یابیم که زمین کشاورزی در تجربة مخاطب، تصویری عینی و روشن‌تر دارد؛ اما آدمی، مجموعه‌ای مشتمل بر باورها و اعمال و رفتارها، مفهومی مبهم‌تر، پیچیده و ناملموس دارد. از سوی دیگر، تعداد ویژگی‌های مفهوم معرف (زمین کشاورزی) بیشتر از آنهایی است که به مفهوم تعریف‌شده (آدمی) منتقل می‌شود. به عبارت دیگر، در استعارة «آدمی زمین کشاورزی است»، تمرکز بر تمام جنبه‌ها و ویژگی‌های زمین کشاورزی، مانند مساحت، موقعیت جغرافیایی و جز آن نیست؛ بلکه عنصر مهمی که از زمین استفاده و برجسته می‌شود، حاصلخیزی و باروری، یا نقطة مقابل آن، بی‌حاصلی و سترون بودن است (برای عبارت‌بندی تحلیل فوق ر.ک: لیکاف و جانسون، 1397، ص9، 47، 108، 136، 180).
    به‌منظور ارائة جمع‌بندی نهایی از مفاهیم واژة «بُور» به سه معنا اشاره می‌شود: 1. مفهوم حقیقی: زمین بایر یا ناکشته (uncultivated)؛ 2. مفهوم استعاری: پرورش‌نایافته، ناآموخته و بی‌فرهنگ (uncultured)؛ 3. سویة مورد تأکید: بی‌حاصلی و سترون بودن. شاید بتوان معنای سوم را نظیر وجه‌شبه در تشبیه یا استعاره در نظرگاه سنتی دانست و چنان‌که دیدیم، ازهری در سدة چهارم به مفهوم «بطلان و بی‌حاصلی یک چیز، مثل اعمال کفار» اشاره کرده بود؛ و در میان مترجمان، شورکی معادل فرانسوی «stérile» به معنای نازا و بی‌حاصل را برابر واژه نهاده بود. چه‌بسا تعبیر «لاخیر فیه» در برخی تفاسیر نیز اشاره‌ای به همین معنا باشد.
    افزون بر این، استعارة مفهومی فوق نشان می‌دهد که با یک پدیدة نظام‌مند زبانی مواجهیم که در توضیح جایگاه مفاهیم سه‌گانه واژه «بُور» در زبان‌های سامیِ نامبرده تواناست. بنابراین، کاربست مشابه واژه در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی، در همین پدیدة نظام‌مند زبانی ریشه دارد و چنان‌که جفری پنداشته است، لازم نیست واژه را دخیل بدانیم یا بی‌پروا این اشتراکات را دلیلی بر رونویسی قرآن از متون پیشاقرآنی بدانیم. روشن است که رونویسی، پدیده‌اي دل‌بخواهی است و تنها منتج به شباهت‌های موردی و سطحی خواهد شد و توضیحی برای چنین پدیده‌های نظام‌مندی ندارد.
    نتیجه‌گیری
    در پژوهش پيش‌رو، به معناشناسی واژة «بُور» در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی پرداختیم. توضیح دادیم که عموم لغویان، مفسران و مترجمان، واژه را به معنای هلاک‌شده، تباه‌شده، فاسد و مانند آن دانسته‌اند. همچنین نشان دادیم که اختلاف این مفاهیم، ناشی از فقدان یک نگاه تاریخی است و به لحاظ کلامی مسئله‌ساز است؛ ازاین‌رو، در اين مقاله با نگاهی تاریخی ـ تطبیقی به معناشناسی واژة قرآنی «بُور» پرداختیم و کاربردهای متعدد واژه را در قرآن، متون مقدس یهودی ـ مسیحی و ادبیات کهن عرب بررسی کردیم. در ادامه، مبتنی بر بررسی‌های انجام‌شده و با توجه به نظریة «استعاره‌های مفهومی» توضیح دادیم که اینجا با استعارة مفهومی «آدمی زمین کشاورزی است» مواجهیم. در پایان، به‌منظور ارائة جمع‌بندی نهایی از مفاهیم واژه، به سه معنا اشاره کردیم: 
    1. مفهوم حقیقی: زمین بایر یا ناکشته؛ 2. مفهوم استعاری: پرورش نایافته، ناآموخته و بی‌فرهنگ؛ 3. سویة مورد تأکید: بی‌حاصلی و سترون بودن.
    افزون بر این، مبتنی بر استعارة مفهومی يادشده نشان دادیم که با یک پدیدة نظام‌مند زبانی مواجهیم که در توضیح جایگاه مفاهیم سه‌گانة واژة «بُور» در زبان‌های سامی تواناست. بنابراین، کاربست مشابه واژه در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی، در همین پدیدة نظام‌مند زبانی ریشه دارد و چنان‌که جفری پنداشته است، لازم نیست واژه را دخیل بدانیم.

        کتاب مقدس
        ابن‌دريد، محمد بن حسن، 1987م، جمهرة ‌اللغه، بيروت، دارالعلم‌ للملايين.
        ابن‌فارس، ابوالحسين احمد، 1979م، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، بیروت، دارالفکر.
        ابن‌منظور، محمد بن مكرم، 1414ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
        ازهری، محمد بن احمد، 2001م، تهذيب اللغة، تحقیق محمد عوض مرعب، بیروت، دار إحياء التراث العربي.
        الهى قمشه‌اى، مهدى، 1380، ترجمه قرآن، قم، فاطمة الزهراء.
        انصارى، خوشابر مسعود، 1377، ترجمه قرآن، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز.
        آيتى، عبدالمحمد، 1374، ترجمه قرآن، تهران، سروش.
        بستاني، فؤاد افرام، 1419ق، المجاني الحديثة عن مجاني الاب شيخو، قم، انتشارات ذوي‌القربي.
        جفری، آرتور، بی‌تا، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، توس.
        خليل بن احمد فراهيدى، 1410ق، كتاب العين، قم، هجرت.
        ديوان عدي بن زيد، 1965م، تحقيق محمد جبار المعيبد، بغداد، دار الجمهورية.
        راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، دمشق ـ بيروت، دارالعلم ـ الدار الشامية.
        زمخشرى محمود، 1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دار الكتاب العربي.
        سور آبادى، ابوبكر عتيق بن محمد، 1380، تفسير سور آبادى، تهران، فرهنگ نشر نو.
        طباطبايى، سيد محمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعة مدرسين حوزه علميه قم.
        طبرسى، فضل بن حسن، 1372، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، ناصر خسرو.
        طبری، محمد بن جرير، 1356، ترجمه تفسیر طبری، گروه مترجمان، تهران، توس.
        ـــــ ، 1412ق، جامع البيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفة.
        فخررازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربى.
        فولادوند، مهدی، 1415ق، ترجمه قرآن، تهران، دارالقرآن الکریم.
        قرطبى، محمد بن احمد، 1364، الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصر خسرو.
        لیکاف، جورج و مارک جانسون، 1397¬، استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم، ترجمه جهانشاه میرزا بیگی، تهران، آگه.
        مصطفوى، حسن، 1360، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
        مکارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية.
        ـــــ ، 1373، ترجمه قرآن، قم، دار القرآن الكريم.
        ميبدى، رشيدالدين احمد بن ابى‌سعد، 1371، كشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امير کبیر.
        نسفى، ابوحفص نجم‌الدين محمد، 1367، تفسير نسفى، تهران، سروش.
        Arberry, A.j, 1996, The Koran Interpreted: A Translation, New York: Simon & Schuster.
        Bell, R, 1960, The Qur'ān, Translated with a Critical Rearrangement of the Surahs, Edinburgh: T. & T. Clark.
        Blachère, R, 1966, Le Coran, traduit de l’arabe, Paris: G. P. Maisonneuve & LaRose.
        Brown, Keith & Jim Miller, 2013, The Cambridge Dictionary of Linguistics, University Printing House, Cambridge.
        Chouraqui, A, 1990, Le Coran, l’Appel, Paris: Robert Laffont.
        Crystal, David, 2008, A Dictionary of Linguistics and Phonetics, 6th Edition, Blackwell Publishing.
        Gesenius, H. W. F, 1979, Gesenius' Hebrew and Chaldee Lexicon to the Old Testament Scriptures: Numerically Coded to Strong's Exhaustive Concordance, with an English Index of More Than 12,000 Entries, Samuel Prideaux Tregelles(tr.), Baker Book House.
        Jastrow, Marcus, 1903, A Dictionary of the Targumim, the Talmud Babli and Yerushalmi, and the Midrashic Literature, Germany: Leipzig : printed by W. Drugulin.
        Lane, E.W, 1863, Arabic- English Lexicon, London: Willams & Norgate.
        Liddell, H.G. & R.Scoot, 1901, A Greek-English Lexicon, Oxford.
        Omar, Abdul Mannān, 2005, The Dictionary of the Holy Qur’ān (Arabic Words - English Meanings, with Notes), Hockessin(Delaware, USA): Noor Foundation-International Inc.
        Payne Smith, Robert, 1903, A Compendious Syriac Dictionary, Oxford: Clarendon.
        Zammit, Martin R, 2002, A comparative lexical study of Quranic Arabic, Leiden: Brill.
        کتاب مقدس: https://www.bible.com/bible/904
        مک آرتور، جان، تفسیر کتاب مقدس، www.gty.org، May 18, 2017
        هزاره نو: https://www.bible.com/fa/bible/118 
        Online text of the Comprehensive Aramaic Lexicon: http://cal.huc.edu
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مکوند، محمود.(1398) معناشناسی «بور» در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی. فصلنامه معرفت ادیان، 10(4)، 37-51

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمود مکوند."معناشناسی «بور» در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی". فصلنامه معرفت ادیان، 10، 4، 1398، 37-51

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مکوند، محمود.(1398) 'معناشناسی «بور» در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی'، فصلنامه معرفت ادیان، 10(4), pp. 37-51

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مکوند، محمود. معناشناسی «بور» در قرآن و متون مقدس یهودی ـ مسیحی. معرفت ادیان، 10, 1398؛ 10(4): 37-51